داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (10)
تنبيه بدنى
به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كردم : من او را در راه خدا آزاد كردم !!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر اين كار را انجام نمى دادى ، زبانه آتش تو را فرا مى گرفت.
.jpg)
تحفه
به درستى كه هر كس دختر خود را شاد كند، مثل اين است كه غلامى از اولاد اسماعيل را آزاد كرده است و هر كس پسرش را ساكت كند. نگذارد چشمش در دست ديگران باشد و به اين سبب او را شاد كند، مانند اين است كه از ترس خدا گريه كرده است ، و هر كس از ترس خدا گريه كند، خداوند او را داخل بهشت مى نمايد.
.jpg)
تاءثير نماز
.jpg)
حفظ ارتباط
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: با اين وضع ، خداوند نظر رحمتش را از همه شما بر مى دارد.
آن مرد گفت : پس چه كنم ؟
حضرت فرمود: ايجاد رابطه كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده است ، و ببخش به كسى كه تو را محروم ساخته است ، و عفو كن كسى را كه به تو ظلم كرده است ؛ در اين صورت ، از سوى خداوند پشتيبانى در برابر آنها خواهى داشت .
.jpg)
گذشت و عفو از دشمنان
مردم مكه در مسجد الحرام به صف ايستاده بودند تا رهبر اسلام و مسلمانان كه از قدرت نظامى شگرفى برخوردار شده بود ، از درون كعبه درآيد و حكم لازم را نسبت به مردم مكه كه سيزده سال انواع آزارها را به او روا داشته بودند به آن دوازده هزار سپاه تا دندان مسلح اعلام كند .
چون از درون كعبه پس از شكستن بت ها درآمد به اهل مكه خطاب كرد : هان اى مردم ! بد عشيره و همسايگانى براى من بوديد ، مرا از اين ديار رانديد و پس از آن در تعقيب من لشكر كشيديد و بر من تاختيد و ناجوانمردانه هجوم آورديد ، از آزردن من و اذيت و تبعيد و كشتن دوستانم و يارانم فروگذار نكرديد ، عمويم حمزه را كشتيد . شما كه در حق من كه فرستاده خدا بودم چنين كرديد بى ترديد برايم حق قصاص و انتقام است و برابر اين حق بايد مردانتان كشته شوند و زن و فرزندانتان اسير گردند و خانه هايتان خراب شود و اموالتان نصيب نيروى فاتح گردد ولى من حكم و نظر نسبت به شما را به خودتان وا مى گذارم ! شما چه مى گوييد و چه گمان مى بريد ؟
مَاذَا تَقُولُونَ ؟ وَمَاذَا تَظُنُّونَ ؟
سهيل بن عمرو به نمايندگى از همه مردم مكه گفت :
نَقُولُ خَيراً وَنَظُنُّ خَيراً ؟ أخٌ كَرِيمٌ وَابنُ أخ كَريم ؟ وَقَد قَدَرتَ .
سخن به خير مى گوييم و گمان به خير مى بريم ، تو برادر بزرگوار و كريم و فرزند برادر بزرگوار و كريمى و اكنون بر ما قدرت يافته اى .
پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) را از اين سخن رقّتى در قلب حاصل شد و اشك در ديده اش نشست . مردم مكه چون حال او را ديدند بانگ به زارى و گريه برداشتند ، آنگاه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود :
فَإنّى أقُولُ كَما قَال أخِى يُوسُفُ : ( لاَ تَثرِيبَ عَلَيكُمُ اليَومَ يَغفِرُ اللّهُ لَكُم وَهُو أرحُمُ الرَّاحِمينَ ).
من همان را مى گويم كه برادرم يوسف گفت : امروز گناهى بر شما نيست ، خدا شما را بيامرزد و او مهربان ترين مهربانان است .
.jpg)
احترام به ميهمان
و نيز سلمان مى گويد : بر پيامبر وارد شدم در حالى كه بر بالشى تكيه داشت ، بالش را براى من انداخته ، فرمود : اى سلمان ! هيچ مسلمانى بر برادر مسلمانش وارد نمى شود در حالى كه به خاطر بزرگداشت او بالش براى او مى گذارد مگر اينكه خدا او را مورد آمرزش قرار دهد.
منبع:www.payambarazam.ir
/ن