0

مقالات تخصصي ايثار و شهادت

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : پارادايم شهادت طلبي:تاكتيكي در راستاي تحقق استراتژي اقتدار اسلامي
كلمات كليدي : اجتماع، آزادي، اقتدار، شهادت، ساختار سياسي
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
پايدارترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه جنبش كربلا است قيام عاشورا نتايج و پيامدهاي مهمي برجاي گذاشت كه، از آن جمله به احياي روحيه شهادت طلبي و ايثار و دميدن روحيه مبارزه جويي درميان مسلمانان. شيوه مناسب براي اصلاح وضع موجود در جامعه اش بوده است. راه اصلاح آنان به تناسب شرايط مختلف است؛ در شرايطي بايد به ارشاد و راهنمايي و كار فرهنگي دست زد، در شرايطي بايد به عمل پرداخت و با اقدامي سياسي و مسالمت آميز در اصلاح مجتمع و مردم كوشيد. در اين پژوهش ، بر آنيم تا شيوه هاي پارادايم شهادت طلبي و تاكتيك هاي در راستاي تحقق استراتژي اقتدار اسلامي نشر و گسترش تفكر عاشورايي را ، از ديدگاه اساتيد دانشگاه مورد بررسي قرار دهيم.

در درازناي تاريخ، قيا م هاي شكست خورده نتيجه نشناختن شرايط و عدم گزينش شيوه مناسب براي اصلاح وضع موجود هستند و جنبش هاي رهايي بخش هنگامي پيروزي را بدست آورده اند كه زمان خويش را شناخته شرايط جهاني را دريافته و شيوه درست و شايسته را برگزيده اند و اين درسي بود كه امام حسين (عليه السلام) با شهادت خواهي خود به جهانيان آموخت. چون مردمي گرفتار انحراف و انحطاط گردند، راه اصلاح آنان به تناسب شرايط مختلف است؛ در شرايطي بايد به ارشاد و راهنمايي و كار فرهنگي دست زد، در شرايطي بايد به عمل پرداخت و با اقدامي سياسي و مسالمت آميز در اصلاح مجتمع و مردم كوشيد. اما در شرايطي كه قدرت حاكم با ابزارهاي تبليغاتي ذهن و انديشه و عقل مردم را ربوده و با تنگناهاي اجتماعي، مجال هر گونه انديشيدن و آگاه شدن درست را بر مردم بسته، آگاه شدن و انديشيدن را در يك مسير قرار داده و كسي نمي تواند و نبايد به شكل ديگري بيانديشد (درست مثل وضعيت جهاني شدن امروز)، نه موعظه و ارشاد و كار فرهنگي كارساز است و نه اصلاحات مسالمت آميز مؤثر. تنها راه در چنين شرايطي، وارد آوردن ضربه اي شديد و دميدن صور اسرافيلي بيدار سازنده و از خواب مرگ برانگيزنده، مي باشد. امام حسين (عليه السلام) كه از مدينه بيرون آمد، به بانگ بلند اعلام كرد: « هدف من از اين رستاخيز، نه بر پا ساختن آشوبي اجتماعي است و نه ادعاي قدرت و اكتسابي است؛ تنها هدف من «امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح دين جدم» مي باشد كه تمام هويت اسلامي جامعه در گرو آن است. اما نه امر به معروف و نهي از منكر بر فراز منبر و مشغول ساختن ذهن مومنان ناتوان به مسائل فرعي و بازداشتن آنان از امور سياسي و واقعيت هاي زندگي و ناآگاه ساختن آنها از انحراف و انحطاطي كه ساختار قدرت حاكم بدان گرفتار شده و آثار آن در قالب تهي سازي جامعه از روح آزادگي و پرسشگري، به زوال اقتدار ديني انجاميده است، و نه حتي «جهاد» با نداشتن نيروي لازم و فدا كردن خود بدون آنكه تاثيري شايسته و تكان دهنده بر مردم داشته باشد بلكه در چنين شرايطي تنها وسيله و كارآمدترين شيوه و آگاهي بخش ترين اقدام و رساترين موعظه و دلنشين ترين كلام و قاطع ترين اقدام «شهادت» است. شهادت، تاكتيكي است كه استراتژي استقرار دين واقعي كه پيام آور آزادي و آزادگي است را عينيت مي بخشد.
دكتر مجتبي عطارزاده عضو هيأت علمي گروه معارف اسلامي دانشگاه هنر اصفهان


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:43 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : فرهنگ شهادت طلبي و نقش آن در دوران دفاع مقدس
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چه عواملي باعث شد كه سرنوشت كشور ما در اين نبرد نابرابر اين گونه رقم بخورد؟ فرهنگ شهادت طلبي به عنوان كارآمدترين و مؤثرترين عنصر در پيشبرد اهداف و حفظ ارزش ها و مقابله با دشمنان داخلي و خارجي مطرح بوده است. فرهنگ شهادت طلبي دفاع مقدس به عنوان سند مقاومت و مظلوميت ايرانيان در خاطره تاريخ ثبت و ضبط است. در اين مقاله برآنيم كه به بررسي عوامل مختلفي كه در جنگ باعث پيروزي مي شوند بپردايم.

مقدمه
تاثير شگرف فرهنگ پربار شهادت در گستره جهان بيني اسلام ناب محمدي(ص) از جلوه هاي ممتاز برخوردار است. فرايند اين تاثير در حوزه هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، نظامي و اقتصادي قابل مشاهده است. يافته ها و دستاوردهاي تاريخي از صدر اسلام تاكنون، بيانگر اين واقعيت شگرف است كه فرهنگ شهادت طلبي به عنوان كارآمدترين و مؤثرترين عنصر در پيشبرد اهداف و حفظ ارزش ها و مقابله با دشمنان داخلي و خارجي مطرح بوده است. فرهنگ شهادت طلبي يعني باور به خدا و معاد، اعتقاد راسخ بر درستي و بر حق بودن راه اسلام ناب محمدي(ص)، ايستادگي در مقابل دشمن، ايثار و فداكاري جهت حفظ ارزش هاي انقلاب و اسلام ناب، خستگي ناپذيري و اعتقاد به احدي الحسنيين (پيروزي يا شهادت راه خدا). خداوند در آيات مبارك خويش مي فرمايد: قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا هو مولينا و علي الله فليتوكل المؤمنون. قل هل تربصون بنا الا احدي الحسنيين. بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا براي ما مقرر داشته نمي رسد، او مولاي ماست و مومنان بايد بر خدا توكل كنند. بگو: آ يا براي ما جز يكي از اين دو نيكي (پيروزي يا شهادت) را انتظار مي بريد؟ امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي بر اين عقيده بود: ما بندگان خدا هستيم و در راه او، سبيل او حركت مي كنيم و پيشروي مي كنيم. اگر شهادت نصيب شد، سعادت است و اگر پيروزي نصيب شد، سعادت است و ملتي كه با فرهنگ شهادت طلبي آراسته شده، شكست ناپذير است. فرهنگ شهادت طلبي دفاع مقدس به عنوان سند مقاومت و مظلوميت ايرانيان در خاطره تاريخ ثبت و ضبط است. سند مقاومت از اين رو كه دشمن تا بن دندان مسلح به اتكاي همه قدرت هيا مستكبر و زورگو براي محو ارزش هاي ملتي برآمده بود كه مدت زيادي از پيروزي انقلاب بزرگ آنها سپري نشده بود. هنوز شرايط انقلابي و عوارض آن بر فضاي ايران مستولي بوده و كشور در شرايط آمادگي سياسي، اقتصاد و اجتماعي نبود كه با تهاجم همه جانبه به كشور جنگي ناخواسته و نابرابر بر ملت ايران تحميل شده است. مقاومت همه جانبه و رشادتهاي آحاد مردم در قالب نيروهاي مردمي بسيجي و حماسه آفريني سپاه وجهاد و ارتش ركورد جديد از مقاومت را بر جاي گذاشت. سند مظلوميت نيز از اين رو مي باشد كه اين جنگ نابرابر بود و ايران نه از توان دفاعي برخوردار بود و نه بروكراسي كشور اجازه تجهيز قوا را براي يك جنگ به ما مي داد. از طرف ديگر نيز به دليل رعايت اخلاق و موازين انساني اساساً ما در برنامه هاي دفاعي خود نمي توانستيم از شيوه هاي دشمن مانند بمباران مدارس، مناطق مسكوني، بيمارستانها و رعب و وحشت مردم بهره بگيريم به نوعي دفاع مقدس سند مظلوميت ملتي بود كه با دست خالي و با توكل بر خدا بر همه كفر و الحاد كه در قالب ارتش بعثي نمود پيدا كرده بودند پيروز شد. 8 سال دفاع مقدس وعمليات رزمندگان اسلام با همه فراز و فرودش به خلق فرهنگي غني منجر شد، همان تفكري كه به عنوان فرهنگ پايداري از آن نام مي برند. فرهنگ شهادت طلبي به واسطه ريشه و خاستگاه هاي تاريخي خود نوعي فرهنگ ديني و ملي است و مي تواند نسخه شفابخشي براي حفظ تماميت ارضي كشور در مقاطع متفاوتي باشد. اين فرهنگ داراي مشخصه ها و ويژگيهايي است كه از ديگر فرهنگها و حتي فرهنگ مقاومت و پايداري ديگر كشور متمايز و ويژه شده است. مهمترين شاخصه هاي اين فرهنگ خداباوري بود همان گوهري كه تمام سكنات و حركات فرد را متوجه مبدا هستي مي نمايد. خدامحوري موجب شد تا بر خلاف ديگر ارتش هاي جهان، رزمندگان اسلام تمام لحظات خود را متوجه خدا نمايند و بر خلاف ديگر استراتژي هاي نظامي فتح خاك را نه به عنوان يك هدف اوليه و اصلي، بلكه به عنوان يك هدف ثانويه ببينند و اين موضوع در تمام تاريخ بشريت بي نظير است و نمونه هاي آن را فقط مي توان در مقاومت هايي سراغ داشت كه از ايران اسلامي بهره گرفته اند. شهادت طلبي و دفاع مقدس بي شك دوران دفاع مقدس داراي ويژگيهاي منحصر به فردي است كه آنرا از ساير جنگها متمايز مي كند، در 29 شهريور سال 1389 در پي حمله عراق به مرزهاي جنوبي ايران جنگ رسماً آغاز شد. دست پليد و ناپاك رژيم بعثي عراق به خون پاك صدها بيگناه آغشته شد و تجاوزي آغاز شد كه از سوي بسياري از كشورهاي مستكبر بيگانه حمايت مادي و معنوي مي شد. جنگي نابرابر به معناي واقعي كلمه. پيش بيني هاي خام اوليه بسياري نظر به اين امر داشتند كه در كمتر از چند ماه كار تصرف ايران پايان خواهد يافت و رهبران متجاوز با پيروزي بر مسند قدرت نشسته و امور را بر مبناي تصرف ايران پايان خواهد يافت و رهبران متجاوز با پيروزي بر مسند قدرت نشسته و امور را بر مبناي سلايق خويش خواهند گردانيد. اين پيش بيني ها تا حدودي درست و عقلاني مي نمود زيرا با كشوري كه تازه انقلاب نموده و سازماندهي منظمي نداشت، گروهها و فرقه هاي گوناگون هر يك ساز خود را كوك مي كردند فرماندهي نظامي منسجم و كارايي وجود نداشت و ... در مقابل ارتش منظم و مجهز به تمامي سلاحها تجهيزات و تكنيكهاي نظامي، ... نمي بايست انتظار ديگري داشت. حال چرا تمامي اين پيش بيني ها نادرست از آب درآمد و چه عواملي باعث شد كه سرنوشت كشور ما در اين نبرد نابرابر اين گونه رقم بخورد. آري اين عوامل همان ويژگيهاي منحصر به فرد دوران دفاع مقدس ماست. يكي از بارزترين و موثرترين آنها فرهنگ شهادت طلبي بود كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت. عوامل مختلفي در جنگ باعث پيروزي مي شوند. در يك تقسيم بندي اين عوامل را مي توان در دو مقوله بعد سخت افزاري و بعد نرم افزاري جنگ تقسيم بندي نمود. 1) بعد سخت افزاري: تمامي تجهيزات نظامي، اعم از نيروهاي نظامي، مهمات، ادوات سبك و سنگين زميني و هوايي و ... كه جنبه ملموس داشته و در جنگ از آنها بهره گيري مي شود بعد سخت افزاري جنگ مي باشد. در اين بعد مابا يك نابرابري عظيمي مواجه هستيم. چرا كه دشمن ما از تمامي تجهيزات نظامي مشروع و نامشروع روز كه در لابراتوارهاي كشورهاي پيشرفته توليد مي شد بهره مي برد، از كمكهاي مادي بسياري از كشورهايي كه موافق نظام جمهوري اسلامي بودند بهره مي جست و در زمينه خريد و تامين مهمات، ادوات سبك و سنگين هيچ گونه نگراني و مشكلي نداشت. قدرت نظامي ايران وعراق از آغاز جنگ در سال 1359 ميلادي تا پايان جنگ در سال 1367 هيچگاه با يكديگر يكسان نبود. حمايت تمامي كشورهاي عربي بجز سوريه از رژيم بعث عراق و حمايت مالي و تسليحاتي بسياري از كشورهاي جهان از رژيم بعث عراق، تفاوت نابرابري قدرت نظامي ميان دو كشور را به خوبي نمايان مي كند. جدول زير، نمودار قدرت نظامي دو كشور را در آغاز جنگ و در پايان جنگ نشان مي دهد كه توسط مجله معتبر اكونوميست منتشر شد. نابرابري توازن قدرت (1359 ـ 1367) / عراق / ايران تانكها در سال 1359 / 2700 / 1740 تانكها در سال 1367 / 4500 / 1000 هواپيماهاي جنگنده در سال 1359 / 332 / 445 هواپيماهاي جنگنده در سال 1367 / +500 / 65 بالگردهاي جنگنده در سال 1359 / 40 / 500 بالگردهاي جنگنده در سال 1367 / 150 / 60 توپخانه در سال 1359 / 1000 / +1000 توپخانه در سال 1367 / +4000 / + 1000 در حاليكه كشور ما چند صباحي از شروع جنگ نگذشته بود كه تن به تحريمي ناخواسته داد. بطوري كه در برخي جبهه ها حتي گلوله هايي كه سربازان ما استفاده مي كردند جيره بندي شد. 2) بعد نرم افزاري جنگ: تجهيزات، امكانات، آموزشها و مهارتهايي كه جنبه عيني و ملموس نداشته و بلكه شامل نيروها، آموزشها و انگيزه هاي غيرمادي افراد درگير در جنگ مي باشد، بعد نرم افزاري جنگ است. خود اين بعد در چند زيرمجموعه قابل بررسي و مداقه مي باشد. قسمتي از توان نظامي و دفاعي نيروهاي درگير در جنگ را شامل مي شود و قسمتي به هدف، انگيزه و رهبري بازمي گردد. از نظر آموزشهاي نظامي به دليل موقعيت زماني و استراتژيك كشور عراق و وجود روابط مناسب فيمابين با كشورهاي ديگر مخصوصاً با كشور امريكا سربازان آنها جديدترين تكنيكها را فرا گرفته و در خدمت پيروزي خود قرار داده بودند. اين در حالي بود كه در كشور ما به دليل وقوع انقلاب اسلامي و نابساماني هاي مرتبط به آن، اين آموزشها براي مدتي به حالت تعويق و تعطيل درآمده بود و حتي بسياري از فرماندهان استعفا داده يا به دليل شرايط خاص كشور حضور نداشتند. ولي در دوران جنگ بنا به ضرورت اين آموزشها احيا شد، بطوريكه قبل از اعزام نيروها به خطوط مقدم يك دوره فشرده آموزشي چند ماهه برگزار مي شد. (البته اين دوره ها در مقايسه با رقيب بسيار ناچيز بود). آنچه كه زمينه پيروزي سربازان اسلام در برابر ارتش كفر فراهم آورد، نه تجهيزات و آموزشهاي نظامي بلكه مقوله هدف، انگيزه و رهبري بود. مقايسه اين ويژگي در بين سربازان اسلام و ارتش كفر نشان مي دهد كه هدف و فلسفه جنگ بين نظاميان بعثي و متجاوز متفاوت بود. آنها متجاوز بودند و قصد تسخير كشور ما را براي ارضاء نيازهاي مادي و دنيوي خود داشتند. حال آنكه سربازان ما با هدف دفاع از آرمانها و ارزشهاي اسلامي و حفظ ميهن خويش وارد ميدان كار و زار شده بودند. آنها متجاوز بودن و ما مدافع. آنها براي خودشان مي جنگيدند و ما براي دفاع از ارزشهاي خويش. مسلماً انگيزه هر گروه نيز متمايز و جدا بود. مشوق و انگيزه آنها ترفيع، پاداش و كسب امكانات مادي و دنيوي بود. حال آنكه سربازان ما جان را در طبق اخلاق نهاده بودند و به قصد رسيدن به احدي الحسنيين رشادت مي ورزيدند. در زمينه رهبري نيز تفاوتهاي مشهود بسياري وجود داشت. صدام فرماندهي مستبد و ديكتاتور بود كه همه كساني كه بر وفق مراد او كار نمي كردند به گونه اي از ميدان به در مي شدند (نمونه هايي از اين امر را در اعدام چند تن از فرماندهان و نزديكان وي را كه به دستور خودش انجام شد، شاهد هستيم.) حال در مقابل رهبري ما به دست حضرت آيت ا... امام خميني(ره) رهبري به تمام معنا رهبر بود كه نه با اجبار و اجحاف، بلكه با ويژگي رهبرگونه و كاريزماتيك خاصي كه داشت بر دلها حكومت مي نمود. سربازانش نه مزدوربكله خود را همرزمان سربازان اسلام قلمداد مي كردند. امام خميني(ره) شخصيتي جامع در ابعاد مختلف علمي و عملي بود و يكي از كم نظيرترين حادثه هاي تاريخ اسلام را آفريد. از بارزترين جلوه هاي رهبري و نقش معنوي حضرت امام خميني(ره) و تاثير شگرف آن بر روحيه ملت و رزمندگان اسلام، هدايت و رهبري ايشان در هشت سال حماسه دفاع مقدس است. بزرگمردي كه حماسه رزمش آميخته به بالاترين مراتب عرفان، فقهش متبلور در فلسفه عملي حكومت اسلامي، و حكمتش، شالوده سياستهاي نظام اسلامي بود. حضرت آيت ا... خامنه اي درباره ويژگي هاي فرماندهي و رهبري حضرت امام(ره) در هدايت نيروهاي رزمي و مسلح ميفرمايد: غير از دوران پيامبر و دوران خلافت اميرالمومنين و مدت كوتاهي از امام مجتبي(ع)، فرمانده كل قواي عارف و حكيم و عاشق و الهي در دنيا سراغ نداريم... ما در هيچ جاي دنيا، نه امروز و نه در گذشته نيروي نظامي سراغ نداريم كه تحت فرماندهي انساني معنوي و الهي و عارف و داراي رقيق ترين احساسات بشري و در عين حال با قاطعيت و صلابتي كه هيچ فرماندهي در دنيا از آن برخوردار نيست، به حراست و دفاع از ناموس و حيات شرافتمندانه ملت در مقابل تجاوزگران بپردازد. شور و حال سلحشوري و رزمندگي، شوق به جهاد و استقامت رزمندگان و فتوحات عظيمي كه در نبرد با دشمنان اسلام به دست آورده اند، بيشتر مرهون تاثيرات معجزه گون شخصيت معنوي حضرت امام(ره) در رهبري دفاع مقدس است. يكي ديگر از ويژگيهاي بارز و متفاوت بين دو گروه از نيروهاي درگير جنگ، خصلت و فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است. بي شك اين خصيصه بود كه توانست ما را در برابر حملات دشمن حفظ نمايد. چه عزيزاني كه با دستان خالي ولي قلبي آكنده از اميد به حراست از كيان مقدس كشور عزيزمان پرداختند. چه ميدانهاي ميني كه با پاره هاي تن و از خودگذشتگي و ايثار اين جان بر كفان پاك شد. آري اگر امروز در اين فضا نفس مي كشيم به مدد اين فرهنگ والاي عزيزان ما مي باشد. در دوران پيامبر اكرم نيز همين فرهنگ شهادت طلبي در بين مومنان و مجاهدات صدر اسلام بود كه خواب را از چشمان مشركان و كافران گرفته بود و از آن مرداني پولادين، عاشق شهادت و شجاع ساخته بود و موجب رعب و هراس دشمنانشان شده بود به گونه اي كه با وجود نفرات و تجهيزات فراوان، از مقابله با نيروهاي اسلام هراس داشتند. در جنگ بدر وقتي چند تن از فرماندهان مشركان براي شناسايي مسلمانان رفته بودند، يكي از آنان به مشركان گفت: «شترهاي يثرب، بار مرگ بر پشت دارند. آيا آنان را نمي بينيد كه چگونه دم فرو بسته و مثل افعي به خود مي پيچند. به خدا قسم! تا به تعداد خود از شما نكشند، كشته نمي شوند، و اگر به آن تعداد از شما بكشند، زندگي بعد از آن براي شما چه سودي دارد؟ پس چاره اي بينديشيد. پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 نيز مرهون دو چيز بود: يكي رهبري بي نظير و پيامبرگونه حضرت امام خميني(ره)، و دوم فرهنگ شهادت طلبي، كه مردم انقلابي خود را بدان آراسته بودند و با دست خالي به مقابله با توپ و تانك و مسلسل هاي مزدوران طاغوت مي رفتند و از مرگ هيچ هراسي نداشتند. اوج تجلي فرهنگ شهادت طلبي در هشت سال دفاع مقدس نمايان بود، چرا كه جوانان با پيشاني بندهاي يازهراء، يا ابوالفضل، يا حسين، يا مهدي و ... توانستند با كمترين ساز و برگ نظامي بر ارتش تا دندان مسلح دشمن كه توسط استكبار جهاني تجهيز مي شد، پيروز شوند و پرچم انقلاب و اسلام ناب را همچنان برافراشته نگهدارند. يكي از فرماندهان دفاع مقدس مي گويد: روحيه شهادت طلبي رزمندگان ما زبانزد دنيا شده است؛ به طوري كه جديداً اعلام كرده است كه ما با اين شهادت طلبي رزمندگان اسلام نمي توانيم مقابله كنيم و كاري از دست ما ساخته نيتس. يكي از فرماندهان عراقي هم مي گويد: رزمندگان ايران را مي بينم كه پا مي گذارند روي ميدان هاي مين، عبور مي كنند، به ما حمله مي كنند، اما سربازان خودمان ـ سربازان عراقي ـ را مي بينم كه پوتين هايشان را مي كنند، آهسته و بي صدا فرار مي كنند! چطور مي شود جنگيد؟! چطور مي شود عقب نشيني نكرد؟! حال وظيفه ما در دوران كنوني چيست؟ آنان كه رفتند كار حسيني كردند و آنان كه مانده اند بايد كار زينبي كنند. اينك بايستي با پايبندي به ارزشهاي والاي اسلامي و انقلابي ضمن پاسداري از حرمت خون شهيدان، زمينه احيا و گسترش فرهنگ شهادت را فراهم آوريم. زيرا استكبار جهاني هميشه و در همه حال در انديشه پيروزي بر ما و پايمال نمودن عزت و عظمت ماست و شواهد تاريخي نشان داده است كه در اين راه از هر حربه اي كه بتواند در اين زمينه بهره جسته و استفاده مي كند. شواهد نشان مي دهد كه در دوران جنگ نيز استكبار جهاني به قواعد جنگي پايبند نبوده (نمونه هاي آنرا با در اختيار قرار دادن سلاحهاي شيميايي در اختيار رژيم بعثي و حمله به هواپيماهاي مسافربري) و سوءنيت خود را نشان داده است. جوانان ما بايد هوشيار باشند و ناخواسته و ناآگاهانه قدم در راه تحقق اهداف اين جهان خواران نگذارند. اينانلو منابع: 1. www.sajed.ir 2. the economist 25-19: September 1987 3. http: //www.fa.wikipedia.org


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:43 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : آثار وپيامدهاي فرهنگي فرهنگ ايثار وشهادت
كلمات كليدي : فرهنگ- ايثار- شهادت- آثار فرهنگي
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
نويسنده : مرضيه مختاري پور , حسن مختاري پور , دكتر سيد علي سيادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
امروزه يكي ازدغدغه ها ونگراني هاي مسئولين كشور و دلسوزان جامعه به خصوص افرادي كه به نحوي با مسايل فرهنگي و اجتماعي سروكاردارند ، موضوع تهاجم فرهنگي از بيرون وغفلت وسهل انگاري درامور فرهنگي دردرون است واينكه درمقابله فرهنگي بايد چه گونه عمل كرد . بديهي است درهرمبارزه ونبردي بايدبين نيروي مهاجم ونيروي هماورد او سنخيت وتناسب لازم وجود داشته باشد ، مثلا دريك جنگ نظامي بايد از تجهيزات وفنون نظامي برتر برخوردار بود ودريك مبارزه سياسي از روشهاي سياسي مناسب بهره گرفت ودريك مواجه ورويارويي فرهنگي از فرهنگ وعوامل فرهنگي مناسب ، غني ومتقن استفاده كرد . لذا در يك تقابل فرهنگي بايد متكي به فرهنگ اصيل وريشه داري بود تا بتواند با مظاهر ضد قرهنگي مهاجم مقابله كند وروشن است كه استفاده از روشهاي غلط وبرخوردهاي غير اصولي وعدم توجه به مباني ، نه تنها درجهت حل موضوع كمكي نمي كند كه چه بسا آثار منفي ناشي از آنها به آسياب دشمن ريخته وروند استحاله فرهنگي را تشديد مي كند. البته ممكن است برخي حركات و روشهاي غيراصولي دركوتاه مدت تأثيرات مقطعي داشته باشد ، امّا اين راه چاره وحل مبنايي مسأله نيست ، بلكه مشكل درجايي ديگر ويا چهره اي ديگر ظهور خواهد كرد . پس ما درمقابله با آنچه امروزه به عنوان تهاجم فرهنگي ويا سير به سوي بي هويتي دربخشي از جامعه ناميده مي شود ، نيازمند به يك فرهنگ غني وعميق وقدرتمندي هستيم كه موجب عزت وكرامت انسانها شود وآنها را از سقوط حفظ نمايد واين نيست مگر فرهنگ غني وعزت بخش مجاهدت وشهادت كه مبتني بر تشيع علوي است . همان فرهنگي كه شهداي عزيز ما با تأسي به آن از دو ميدان جهاددرون وبيرون سرافراز وفاتح بيرون آمدند .

مقدمه
يكي از بركات جنگ نابرابر دشمنان عليه اين مرز وبوم ومردم شريف ايران ، شكوفايي ورشد استعدادهاي معنوي واخلاقي جامعه به ويژه نسل جوان آن دوران بود . دستاورد اين تلاش بزرگ ، نمايان شدن جلوه هايي از فرهنگ ايثار وشهادت كه مي تواند ضامن عزت ، اقتدار، معنويت واخلاق جامعه باشد، اين فرهنگ يكي از راههايي است كه سلامت ومعنويت جامعه به ويژه نسل جوان را تضمين خواهد كرد . اگر چه فرهنگ جهاد وشهادت درذات دين اسلام وبه ويژه تشيع علوي وجود دارد، ولي براي نهادينه كردن اين فرهنگ غني وعزت بخش بايد تلاش نمود تا آن را به صورت فرهنگ عمومي درجامعه درآورد وبراي انجام اين امر مهم بايستي به نحوي اقدام نمود كه آثار وپيامدهاي مثبت آن براي نسل جوان وحاضر ك بستر انتقال اين فرهنگ به نسل هاي بعدي است ، پذيرفته شود. نسل گذشته ونسل جديد از آنجا كه جوانان بيش از ساير گروه هاي اجتماعي از نفوذهاي فرهنگي داخلي وخارجي متأثر مي شوند. دراين مقاله اين افراد ازبعد پذيرش يكي از اصيل ترين ارزش هاي كشور اسلامي يعني فرهنگ ايثار وشهادت مورد مطالعه قرار مي گيرند . نسل عبارت است ازگروهي از افراد كه تقريباً همزمان متولد شده اندو متقارن با يك رويداد تاريخي بوده اند، چنان كه تحت عنوان « نسل آن رويداد » خوانده مي شود . درايران به نسلي كه انقلاب وجنگ را درك كرده ، نسل اول وبه آنان كه تنها از جنگ به بعد رادرك كرده اند، نسل دوم گويند . اين كه هرنسل با نسل قبلي تفاوت هايي دارد ، امري طبيعي است وجهت تكامل انسان امري مطلوب بوده وچندان چالش برانگيز نخواهد بود. امّا برخي به گسسست بين نسل اول ودوم وبرخي به عدم انقطاع بين آنها قايل مي باشند وعواملي كه موجب گسست شده اند ، دردوبخش قابل مطالعه اند : الف)عوامل مرتبط با نسل گذشته : اگرنسل گذشته خواستار انطباق كامل وانكار تفاوت نسلي باشدوبه جاي دفاع عقلاني از ارزش هاي خود ،به دفاع تحكمي ازآنها بپردازد ، درزبان ملفوظ وزبان معقول با نسل بعد ناهمزبان شده است ودرمقابل لغزش ها وخطاهاي نسل جديد تحمل يا سعه صدر ندارد. ب)عوامل مرتبط با نسل جديد: ازويژگيهاي نوجواني است كه هنوز هويت مشخصي ندارد وهنوز نا پخته عمل مي كند (داشتن تفكر همه يا هيچ و.....) همچنان كه گذشت ،برخي به انقطاع بين نسل ها قايل شده اندو اظهار مي دارند درجامعه اي كه تثبيت وتغيير درآن سوي از عاملان ، يك سويه ومطلق انگاشته مي شود، استيصال رفتاري درآن همواره دور معيوب مي آفريند ، گسستگي وفقدان هويت مشترك درآن هنجار مي شود ودونسل ازهم بيگانه مي شوند وبه اقتضاي تغييرات شتابنده جهاني، سيراين گسستگي ها تصاعدي خواهد بود. آنان براي اثبات مدعاي خود، ملاك هاي انقطاع نسل ها را عرضه كرده اند : 1-ذهنيت وفضاي فكري ودرك كلي دونسل ازجامعه وجهان با يكديگر ناهمخوان مي باشد . 2-مفاهيم يك جامعه شبكه اي ساختمند هستند ويكي از ملاك هاي گسست نسل ها ، تغيير اين شبكه ساختمند نسل اول اند كه نه تنها توسط نسل هاي جديد به كارگرفته نمي شود ، بلكه گاهي مفاهيمي متناقض ومتضادبه جاي آنها نشسته است . 3-منابع اقتدارنسل اول چه كساني بودند واينك چه كساني اند « الگويابي يا الگوگيري ازالگوها » 4-نحوه آرايش وپيرايش وپوشش ووضع خانه وماشين دونسل بايكديگر متفاوت است . امّا فرهنگ ايثار وشهادت مانع چنين انقطاعي مي شود ، زيرا « الانسان عبيد الاحسان » ومگر مي شود يكي ازصدها درس بزرگ ايثارگونه عاشورا را كسي بشنود وصرف نظر از مذهبش به آن دل نبند د. هركجاي دنيا ودرهر تاريخي اگر شرايط مشابهي پيش بيايد ، مردماني هستند كه با ايثار مال وجان ، چنين فرهنگي را باز توليد كنند. انقلاب اسلامي ايران وجنگ تحميلي شاهد زنده وخوبي براين مدعا است . تا زماني كه مسئولان ورهبران هرنظام ، ثروت وقدرت واطلاعات را عادلانه توزيع مي كنند، فضاي معنايي واهدف وآرمان ها ي جامعه وشبكه مفاهيم والگوها وظاهر وباطن آنها با نسل هاي جديد يكسان خواهد ماند . با اين همه اين مقاله در پي پاسخگويي به اين سؤال است كه فرهنگ ايثار وشهادت با نسل هاي جديد چه مي كند وچه تاثيراتي برآنها مي گذارد؟ آثار فرهنگ ايثار وشهادت تاثير شگرف فرهنگ پربار ايثاروشهادت درگستره جهان بيني ملل ديني ازجلوه ممتازي برخوردار است اين فرهنگ با هويت قدسي خود توانايي سرشاري رادرمتأثر ساختن نهادهاي اجتماعي وساختارهاي سياسي به انضمام بافت فرهنگي جامعه دارا مي باشد وبي شك برترين اصل براي كسب رشد اجتماعي محسوب مي شود . شهادت كه نتيجه سلامتي روان، روحيه شجاعت وانتخاب آگاهانه است، مقاومت وپويايي جامعه را به دنبال دارد. چرا كه ريشه درقدرت ، صبر واستقامت ومبارزه با كفردارد واين عوامل درمجموع مقاومت جامعه را بالا برده واجتماعي را محرك وپويا مي سازد. درزير به برخي ازآثار فرهنگ شهادت درجامعه مي پردازيم . 1-پاسداشت حرمت وحكمت نسل گذشته: درگذشته همواره جوانان مظهر خامي وجهالت وپيران مظهر خردمندي وفضيلت بودند. هيچ فعل وانفعال نابخردانه اي ازپيران انتظارنمي رفت . مردها همه پير بودند وبزرگان معنوي را درمقام پيري تلقي مي كردند .درعرصه گسست فرهنگي ، فاصله هاي سني وسالي ازبين مي رود ، يعني درافراد پيروميانسال ،كنش هاي جوانان هفده ـ هجده ساله به چشم مي خورد . ديگر اقتضائات سني نيز به زعم وضع جسماني وانرژي جسماني وروحيه پيري پوشيده مي شود . يعني گرايش هاي فرهنگي موجب دگرگوني گرايش هاي طبيعي انسان مي شود . (درنهضت عاشورا مي بينيم كه از نوزاد 6 ماهه تا پيرمرد هفتادساله دركنارهم با هدفي واحد گرد هم آمده اند) وهرگاه كه به خونخواهي شهداي كربلا قيام ونهضتي به پا شده است ، بازهمين كنارهم بودن نسلها را نظاره مي كنيم و(درجنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز نوجوانان سيزده وچهارده ساله دركنار پيرمردان هفتادساله ويا حتي بالاتر به نبرد برخاستند ،) امّا ازطرف ديگر درهنگامه نبرد ودرپشت جبهه همواره حرمت يكديگر را نگاه داشتند و نه جوان تنها مظهر خامي وجهالت بود ونه پيرمرد تنها مظهرخردمندي وفضيلت والبته اقتضاي جنگ چنين است كه جوانان پيشتاز باشند وبايد دانست كنش هاي جوان وپيشرفت بسيارسريع علمي آنها هرگز جاي تجربه پيران رانخواهدگرفت وتمدن جوانان به هركجا كه برسد به گرد پاي كهكشان فرهنگ ايثار وشهادت حسيني نخواهد رسيدوجوانان همواره تاريخ وفرهنگ ايثار وشهادت راوامدار پيران قوم خويش اند . تنهابه دونكته بايدتوجه نمود كه نسل اول خودراحق ومعيار حق نپندارند كه تا نسل هاي بعد مخالفتي با نسل هاي گذشته كردند، به منزله دين گريزي قلمداد شودكه اين برداشت انساني ظلمي است همزمان درحق علم ودرحق دين وديگر اينكه چه بسا نسل جديدايمان تازه كرده وازدين آبا واجدي مقلدانه فراتر آمده وشهامت تحقيق وتفحص دراصول دين را داشته يا صرفاً به پوسته اي وظاهري ازدين بسنده نكرده وازدين ترسناكانه به دين عاشقانه وشناخت عارفان اقبال نموده باشد وآيا دين جزعشق ومحبت چيزي ديگر است وبراي رسيدن به بلنداي عشق وايثار جزراه امام حسين (ع) راهي هست (تمسكي ،1385) 2-افزايش انسجام ملي وفرهنگي جامعه : درروزهاي اول جنگ وبه واسطه اغتشاش ها درشهرهاي ايران ونيزفقرعمومي ، نگرشي دركشور به وجود آمده بود، مبني براينكه ايراني ها انسجام ملي وفرهنگي ورواني ندارند وازروح مشاركت اجتماعي بي بهره اند. ولي مشاركت همه جانبه مردم دربيرون راندن دشمن ازخاك ميهن اسلامي خصوصاً درعمليات بيت المقدس ، تعاون وهمكاري دركارها، حفظ وحدت ملي دررويارويي با ستيزه ها وتعارض ها، ميهن پرستي ، كمك هاي جاني ومالي دربيرون راندن دشمن از كشور، همه حكايت ازانسجام ملي ورواني وفرهنگي تمام ايرانيان صرف نظر ازهردين وقومي داشته وعملكرد مردم ايران درجنگ نمايش تلاش يك ملت منسجم وداراي مشتركات فرهنگي زياد است ( معنوي پور، 1385). 3- شكل گيري خرده فرهنگ :گروه هاي مكاني ومحلي مانندمردم يك ناحيه ، گروه هاي خويشاوندي ، اقليت هاي مذهبي وبالاخره قشرهاي مختلف اجتماعي يك جامعه هركدام فرهنگ كوچك ويژه اي دارند كه دردرون چارچوب گروه اجتماعي خاص شأن مطرح است وبه طوركلي طبيعت وشكل اختصاصي وبومي ومحلي دارد. اين فرهنگ كه درعين حال با فرهنگ كل جامعه هماهنگي دارد وازآن پيروي مي كند. خرده فرهنگ نام دارد. دراجتماعاتي مانندجبهه كه افراد به صورت گروه هايي به طور جدا از هم وازنقاط مختلف كشور درمجاورت يكديگر زندگي مي كنند ونيزدرآنجا هريك درنقاط ومحورهايي جدا ازهم مستقرمي شوند . هرچندبا گذشت زمان تحت تأثير فرهنگ كلي جامعه وبرآيند كنش هاي متقابل ومبادله فرهنگي آنها قرارگرفته اند، ولي درعين حال خرده فرهنگ ويژه اي دارند. عده اي ازرزمندگان ماهها وحتي سالها وقت خود رادرمحيطي متفاوت بامحيطهاي عادي سپري كرده با افرادمختلف از اقيتهاي مذهبي ، خرده فرهنگ هاوگروه هاي ويژه صنفي وطبقاتي درتماس بوده اند. همچنين تحت تأثير تبليغات وارشادات خاصي قرارگرفته ودرشرايط ويژه خاصي ازنظر محيطي وتكنيكي قرارداشته ، مجبور به استفاده از پوشش خاص بوده اند . حوادث مختلف وهيجان انگيز ديده وبعضاً درشرايط سخت وطاقت فرسا زندگي كرده اند . اين محيط واين شرايط به مرور زمان رفتارهاي خاصي را موجب شده ودرطول زمان اين رفتارها عموميت پيدا كرده و درنتيجه يك خرده فرهنگ جديد ومتفاوت باخرده فرهنگهاي ديگردرانطباق بامحيط وشرايط جديد تكنيكي وزيستي شكل گرفته است . ازويژگيهاي عمده اين خرده فرهنگ متأثربودن از آرمان هاي اسلامي وايدئولوژي مذهبي خصوصاًشيعه است . به اين معني كه باورها ، اعتقادات، ارزش ها ، هنجارها ، رسوم اخلاقي ، آداب وعادات آن پيوستگي فوق العاده با دين دارد ومناسك وشعائر ديني درحد وسيعي بر پا مي شود ( معنوي پور، 1385) 4- تعاون وهمكاري به جاي رقابت وسبقت جويي: جنگ موجب تجمع اعضاي گروه وافزايش روح همبستگي وازبين رفتن اختلافات مي شود . درجنگ به علت اينكه حائلي بين دوست ودشمن نيست امّا تكثروتنوع وجود ندارد ولذا رقابت وستيزه جويي جاي خود را به تعاون وهمكاري ميدهد. ويژگي همكاري درتعاون از عالي ترين صحنه هاي با شكوه ازخودگذشتگي وايثار فراروي رزمندگان بود آنان درخطر پذيري ازديگران سبقت مي گرفتندودرسختي ها وتنگناهاي نبرد برديگران پيشي مي گرفتند . از فداكاري وازخودگذشتگي رزمندگان مي توان رفتن روي مين را دانست.رزمندگان ايثارگر درشرايط حساص عمليات براي اينكه جان تعدادي از همرزمانش به خطر نيفتد، جان خود را با رفتن روي مين فدا مي كرد وبقيه ازروي جسد بي جان او عبور مي كردند. 5- ازبين رفتن ضمانت اجرايي قوانين وتبعات آن : بوتول معتقد است كه جنگ برترين وعالي ترين جنبش ها است ويكي از ويژگي هاي اين جنبش ها ، هنجار شكني وازبين رفتن تابلوها است ( بوتول ، 1355) با آغاز حمله واعلام رمز عمليات ، كشورازحالت عادي به حالت فوق العاده درآمد وقوانين عادي ضمانت اجرايي خودراازدست دادند. 6- تحرك اقتصادي واجتماعي : رزمندگان درجبهه يك دگرگوني درنحوه قشربندي عناصر اجتماعي وتحول درجابجايي طبقات اجتماعي به دست آوردند كه بيشتر موجب تحرك دوگروه شد . مردان شركت كننده درعمليات جنگي با شركت درجنگ امتيازاتي از قبيل ارزش ومقام اجتماعي به دست آوردند . فرماندهان ارشد شركت كننده دراين عمليات بيشترين افتخار وامتياز براي كسب مدارح نظامي راكسب كردند تا جايي كه عده اي ازآنها به دريافت مدال فتح نائل آمدند . ( معنوي پور ، 1385) 7- تقويت ايمان وتأثير آن بر عبوديت وتزكيه انسان 8- تقويت قدرت دفاعي جامعه اسلامي 9- جلوگيري ازتحقق تغيير سنت خداي سبحان درجوامع اسلامي 10- احياي فريضه امربه معروف ونهي ازمنكر 11- تقويت روحيه ايثار درجامعه اسلامي (ذبيح 1380) 12- به وجود آمدن انسانهاي مصمم ومبارز 13- حضور بيشتر مردم درصحنه 14- بيداري وبقاي جامعه 15- كسب استقلال ، آزادي وشرف 16- درس مقاومت به جهانيان 17- شكست قدرت وفرهنگ شيطاني شرق وغرب (رستمي ،1381) دستاوردها وپيامدهاي شهادت براي انسان اطاعت بي چون وچرا ازمقام ولايت تا پاي جان خدامحوري درمقابل خود محوري ايثار( ترجيح ديگران برخود يا انگيزه الهي ) ترجيح دادن آخرت به دنيا ارزشهاي انساني را برمنافع شخصي ترجيح دادن درمسيركمال حركت كردن صبر واستقامت سازش ناپذيري درمقابل دشمنان عزت نفس وزيربار ظلمت نرفتن 10-حضور درصحنه هاي دفاع ازحق درمقابل باطل 11- نترسيدن ازمرگ 12- دورنگري درمقابل كوته نظري 13- ترجيح دادن رضاي خدا به رضاي حق 14- آميختن عقل با عشق ( مرداني، 1385) عناصر فرهنگ شهادت وفرهنگ غرب مبارزه با طاغوت درقبل از انقلاب درحقيقت يك مبارزه فرهنگي واجتماعي بود وآنچه ملت را دراين صحنه به پيروزي رساند، توجه به اين فرهنگ وتأسي به آن بود . به عبارتي احيا ورسوخ اين فرهنگ دردل جامعه ازآنها ملتي قدرتمند وعزتمند ساخت وبه آنها اين توان را داد تا با خود باوري وعزت نفس ، طاغوت را به حضيض ذلت بكشانند وآنچه درجنگ هشت ساله ودر غائله هاي داخلي قبل از آن موجب پايمردي واستقامت وپيروزي رزمندگان وايثارگران گرديد،توجه به همين فرهنگ وتأسي به آن بود واين فرهنگ ، همان فرهنگ عاشورايي است كه ازديرباز به دست ما رسيده است ، (نبرد عاشوراييان يك نبرد فرهنگي وعقيدتي بود ودرحقيقت تقابل دونوع نگرش بود، يكي به دنبال دنياخواهي ومنفعت طلبي وهواپرستي وديگري درجهت خداخواهي وعزت وكرامت انساني وتلاش درجهت حفظ ارزشها) فرهنگ غني وعزتبخش ايثار وشهادت داراي دوعنصر مهم حماسه وعشق است كه از انسان ،فردي جهادگر با شيطان نفس دردرون ومبارزه با شياطين بيروني مي سازد واين فرهنگ، ابزار مناسب وشايسته اي جهت مقابله با فرهنگ ضدارزشي وضد انساني غرب مي باشد . فرهنگ غرب ازطريق دوقوه ونيروي خدادادي يعني شهوت وغضب وارد شده وحملات خود را آغاز كرده است. قتل وغارت وكشتار وخشونت وفيلمهاي جنايي، نتيجه سرمايه گذاري روي قوه غضب وهمچنين انحرافات اخلاقي پيامد افراطي وخارج از اعتدال برقوه شهوت است وچه زيبا مجاهدان في سبيل ا…اين دوقوه را مقهور خود كردند ، غضب را تبديل به حماسه وشهوت را به عشق مبدل نمودند ودراين راه ،همه را فدا وفاني درمعشوق حقيقي نمودند وچگونه زيستن را به ما آموختند . امروزه برهمه كساني كه سوز عشق هدايت رادردل دارند وبه ويژه كساني كه به نحوي ازشميم روح افزا وفضاي ملكوتي ايام دفاع مقدس استشمام كرده اند، لازم است تا درحفظ وترويج وانتقال فرهنگ گرانقدر ايثار وشهادت به نسل جوان كه روي برفطرت دارد، تلاش كنند ونگذارند پاي شياطين به دلهاي بي آلايش جوانان وفرزندان برومند اين مرزوبوم باز شود وهمه وهمه كوشش كنيم اين فرهنگ ارزشمند كه باخون پاكان امت احيا شده ودردسترس ما قرار دارد ، خوب شناخته وشناسانده شود. نگذاريم به راحتي ودرگذر زمان وبه بهانه اينكه وقت اين حرفها گذشته است ، اين نعمت به فراموشي سپرده شود. بايد همه عوامل وابزارهاي فرهنگي به خدمت گرفته شود وبا قلم نويسندگان وهنرمندان و… مباني وروند شكل گيري اين فرهنگ وتأثيرات آن درهدايت انسانها به سوي عزت وكرامت تبيين شود وجامعه ما به ويژه نسل جوان وعزيز ما هويت حقيقي خويش را بشناسند وسرافراز وسربلند درراه ساختن جامعه اي مستقل ومقتدر قدم بردارند. بحران هويت وفرهنگ شهادت فرهنگ ايثار وشهادت مجموعه اي ازمعاني نمادين است كه ايثارگري وميل به شهادت رادرافراد به وجود مي آورد وبا نهادينه شدن آن ، نگرشها ورفتار افراد را به سمت رفتارهاي ايثارگرانه سوق خواهد داد .( انقلاب اسلامي كه خودثمره ايثار وشهادت است ، موجب تغيير وتحول درتمامي سطوح جامعه گرديد . با مرور شرايط روزهاي اوليه انقلاب مي توان جلوه هاي تغيير دررفتار مردم را از كمك رساني به محرمين جامعه تاتغيير درالگوي مصرف ومشاركت همگاني درجنگ تحميلي ودفاع همه جانبه مردم مشاهده كرد. علاوه براينكه جنگ ودفاع تجلي ايثاروازخودگذشتگي بود، خودبه تقويت ونهادينه شدن اين فرهنگ انجاميد . به گونه اي كه يادآوري جنگ ودفاع هشت سلاه همواره مفهوم ايثاروشهادت را به ذهن متبادر مي نمايد . با پايان يافتن جنگ واتخاذ سياست هاي شتابزده اقتصادي ، سياسي، فرهنگي واجتماعي وشروع دوران پيشرفت درفناوريهاي اطلاعاتي وارتباطاتي وتغيير رويكرد قدرتهاي استعمارگر وبه خصوص آمريكا ازمقابله مستقيم به مقابله غيرمستقيم دربرابر ايران وپيشرفت درفناوريهاي اطلاعاتي وارتباطاتي شرايطي را به وجود آورد كه فاصله وشكاف ميان شرايط فرهنگي دوران جنگ وپس از آن به عيان ديده مي شود . جهاني شدن ، تهاجم فرهنگي ونقش نظام سرمايه داري، گسترش روزافزون فناوريهاي ارتباطي واطلاع رساني ودستيابي آسان با وجودشبكه هاي ماهواره اي وفرا گير شدن استفاده ازآنهاتمامي افرادرادرهرسن ،جنس، مليت وفرهنگ وباهر خواسته ودرهرموقعيتي ازشبانه روز هدف قرارداده اند . فناوري ارتباطات واطلاعات امكان ظهور جامعه اي شبكه اي را فراهم آورده كه افراد وجوامع را دردرون قالبهاي تازه هويت هاي تازه مي بخشدوتعاريف تازه اي ازانسان عرضه مي دهد. اين فناوري ها نقش خانواده، مدرسه وحكومتها را دراجتماعي شدن وجهت دهي به اميال وافكارانسانها كمرنگ نموده وتغييرات اساسي رادرنحوه زندگي ، آداب ورسوم ،ارزشها ونگرشها وبه طور كلي هويت افراد به وحود آورده است.( غرب با به كارگيري فن آوري ارتباطات به خانه نفوذ كرده واعتقادات وارزش هايي را كه مانند دژ محكم است وشخصيت افراد درآن پرورش مي يابد ، تهديد مي كند .) مقابله كارآمد ومفيد درصحنه ارتباطات مستلزم شناخت همه جانبه ابزارها، امكانات ونيزشيوه هاي مقابله با آن است . امروزه علاوه برتدابيري كه براي حفظ امنيت ملي صورت مي گيرد. درباره ماهيت ارتباطات مدرن وميزان وتأثير كارايي آن درپيشبرد اهداف وانتقال ارزش ها امري بس حياتي است . زيرا برخي ازرسانه ها براي شكست دادن ورهبري كردن ملت ها، ارزش ها، عقايد واحساسات آنان را هدف گرفته اند. فرهنگ وارزش هاي معنوي دژ حياتي يك ملت است . اگر دروازه هاي اين دژ برروي بيگانگان بازشود وبه تصرف معيارها وهنجارهاي ديگران درآيد ، آن ملت خودآگاه يا ناخودآگاه پاسدارمنافع مهاجمان پنهان فرهنگي مي شود ( حسيني ،1385) مسأله جهاني شدن نيز از دغدغه هايي است كه صاحب نظران را به تفكر واداشته است . زيرا جهاني شدن برسرنوشت همه فرهنگ ها اثر مي گذارد . به ميزاني كه جهاني شدن به هويت به دين نيز آسيب خواهد رساند . بي هويتي پيامد گريز ناپذير روند كنوني جهاني سازي است . باتاثيراتي كه جهاني شدن برهويت فرهنگي افراد وجوامع مي گذارد، به تدريج شاهد حل شدن اين فرهنگها درفرهنگ غالب خواهيم بود . جوان ضرورتاً بايد ريشه درفرهنگ خودي داشته باشدتا براساس آن بتواندهويت فرهنگي اش را تشكيل دهد . لازمه اين امر شناخت آن فرهنگ ، عقيده به آن ويافتن مشتركاتي ميان خود وفرهنگ ملي است . هرفرهنگي مكانيزمهاي دفاعي مخصوص به خود دارد . فرهنگ ديني نيز براي اعتلا وسربلندي خويش متضمن بهترين سيستم ها ومكانيزمها ست كه موجب سربلندي واقتدار آن مي شود . ازجمله فرهنگ شهادت طلبي كه اززير مجموعه هاي فرهنگ ديني است .ازبهترين وقوي ترين مكانيزمها دراين راستا است. دشمنان اسلام بعد ازجنگ تحميلي متوجه شدند كه شكست مفتضحانه آنها خاطر وجود روحيه ايثار وشهادت طلبي درميان فرزندان پاكباخته امام راحل (ره ) بوده است . درهمين راستا همگام باتهاجمات فرهنگي برمقدسات ديني وحملات ناجوانمردانه توسط ايادي داخلي كه به وسيله القاي شبهات موهوم توسط دشمن آغازشده است. دادن پاسخ مناسب علمي به اين شبهات وتبيين دقيق اين فرهنگ دراين مقطع زماني ضرورت انكارناپذير دارد. فرهنگ ايثار وشهادت ، فرهنگي است كه بدون خودخواهي وخود محوري وباآزاد انديشي ورسوخ دراعماق قلب نوجوان هاي جامعه نسبت به ويژگيهاي نوجواني وضعف هاي او وتهديدات زمانه بي تفاوت نيست، بلكه به جاي ديدن ضعف ها ازقوت هاي نوجواني مي گويد وبه جاي مرغوب شدن نسبت به تهديدات زمانه، همان را به فرصتي جهت پيشبرد اهداف ماندني خود تبديل مي نمايد . همجنان كه امام حسين (ع)درجاي حركت اصلاحي خويش حجت را برهمگان تمام كرد وبازباني نرم ،فطرت انسانها را مخاطب ساخت ولغزش ها وخطاهاي دوست ودشمن را با برزگواري نديده انگاشت وبا اين حماسه بزرگ، ارزش هاي عالي انساني را تمام طول تاريخ جاري ساخت وتازماني كه فرهنگ حسيني درجامعه اي حاكم نيست. سخن ازگسست بين نسل ها جايي ندارد. فقط كافي است كه فرهنگ ايثار وشهادت را بشناسيم وبه آنها متعهد بمانيم. انتقال فرهنگ ايثار وشهادت به نسل هاي جوان شهادت حركت ارزشمندي است كه نتايج ارزشمند واثربخش آن همواره درجامعه جاري است واگر فداكاري وايثار شهدا نبود ، اسلام زنده نمي ماند وامنيت جامغه ازميان مي رفت . بنابراين برهمه واجب است ازخون شهدا پاسداري كنند وياد ونام آنان رازنده نگه دارند. دراين ميان آشنايي نسل سوم با فرهنگ شهادت كه شاهد ايثاروازجان گذشتگي شهدا نبوده اند ، اهميت فراواني دارد. دربررسي شيوه هاي ترويج فرهنگ ايثار وشهادت بايد تمامي عوامل اقتصادي ، فرهنگي ومسايل بين المللي كه مستقيم يا غير مستقيم بر ترويج فرهنگ ايثار وشهادت تاثير دارند، درنظر گرفته شوند تا بتوان به شناخت درست اين مقوله رسيد. بازتاب اين شناخت اگر دربرنامه ها وراهكارهاي فرهنگ سازان لحاظ شود، جامعه از تأثيرات مثبت روحيه ازخود گذشتگي ( دور شدن ازخودخواهي ) برخوردارمي گردد. تاثيراتي كه درآن علاوه برپاسداشت حرمت وقداست شهيد به شكل واقعي وحقيقي ، امكان بهره مندي جامعه از ذخاير معنوي وآثار وجودي فرهنگ ايثار وشهادت ميسر مي گردد. يكي ازابزارهاي انتقال فرهنگ ومعرفي وشناساندن پيشينه فرهنگي شهادت، تأسيس موزه وايجاد نمايشگاههاي دائمي ازآثار فرهنگي شهدا وايثارگران است. لذا بايستي نسبت به جمع آوري وحفظ آثار گران تلاش مضاعفي صورت گيرد وبه شكل مناسبي درمعرض ديدومنظر بازديدكنندگان قرارداده شود تا ازنزديك با زواياي مختلف واصول حاكم براين فرهنگ آشنا شوند . نامگذاري اماكن عمومي ومعابر به عنوان جلوه هاي ويژه ايثار وشهادت يكي ازراههايي است كه جوامع ازراههايي است كه جوامع براي بزرگداشت وماندگار كردن نام بزرگان ومشاهير خود انجاممي دهند. اين اقدام سمبليك مي تواند يادونام اين عزيزان راهميشه دراذهان عمومي زنده نگه دارد. نگهداري وفضا سازي متناسب با شرايط زماني ومكاني بعضي ازمناطق جنگي كه يادآور پايمرديها ، مقاومتها وشهادت مظلومانه پيكارگران دفاع مقدس مي باشد، نيزميتواند به عنوان يك مصداق عيني درترويج فرهنگ ايثار وشهادت نقش بسزايي داشته باشد . يكي ديگر ازفضاهايي كه مي تواند انسان را باحقايق و وقايع اتفاق افتاده دردوران دفاع مقدس آشنا سازد وبه عنوان يك مصداق عيني ازمعنويت ومظلوميت شهداي عزيز ، حرفهاي ناگفته بسياري بزند، مزارهاي متبرك شهدا است . هرقاب عكسي براي هراهل دلي يك سينه سخن دارد . لذا فضاسازي وبهينه سازي اين مزارها وبرنامه ريزي مناسب جهت استفاده ازاين ذخيره فرهنگي بزرگ درماندگاري آن ، نقش بسزايي خواهد داشت . نصب يادمان وتنديس هاي هنري وحماسي درميادين ونقاط حساس شهرها به عنوان پيام رسان آنچه اتفاق افتاده ازتوصيه هاي ديگر است . گرچه اكنون يادواره ها وكنگره هاي بزرگداشت شهدا به تناسب ومناسبت هاي مختلف برگزارمي شود ، امابراي جلوگيري ازيكنواختي آنها بايد به محتوا بخشي وغني سازي برنامه ها واستفاده ازخلاقيتها ونوآوريها دربرگزاري مراسم وهمچنين زمينه سازي وايجاد بسترهاي مناسب جهت شركت فعال عامه مردم اقدام كرد. بديهي است برگزاري مراسم ضعيف هريادواره تأثيرات منفي به جاي خواهد گذشت كه ازفوائد مثبت اين نحوه برگزاري بيشتر خواهد بود. ازآنجايي كه بخشي ازاقبالهاي عمومي درقالب وابستگي هاي صنفي وگروهي رقم مي خورد ، شايسته است به مناسبتهاي مختلف ازشهدا وايثارگران صنوف مختلف مانند كارگران ، دانش آموزان ،دانشجويان ، روحانيون ،معلمان و... تجليل شود. طبيعي است كه وقتي برنامه اي براي اقشارخاصي درنظر گرفته شود، بهترمي توان روي محتوا بخشي برنامه ها متمركز شد وتنوع خاصي به آن بخشيد . يكي ازعوامل شكل دهنده فرهنگ جوامع ، قصه ها وداستانهايي است كه نسل به نسل منتقل مي شود. لذا بايد داستان نويسان وآنهايي كه دركار قصه ورمان قلم مي زنند، روحيات ،خلقيات، مبارزات ،تلاشهاي خستگي ناپذير ،خاطرات ايثارگران وشهدا درلابلاي صفحات كتابها رقم بزنند ونقشي درجاودان نمودن آنها داشته باشند تابه عنوان سيره وروش زندگي ، الگو بخش نسلهاي بعدي شوند ( منزه ، 1382) انجام تحقيقات مختلف درخصوص نقش جهاد وشهادت درپيروزي ملت، شكل گيري مبارزات حق عليه باطل ،علل وعوامل ترويج فرهنگ شهادت وايثار، بررسي موانع ترويج اين فرهنگ وصدها عنوان تحقيقي ديگر وهمچنين ترجمه اين اثرها به زبانهاي مختلف ونيز ترجمه آثار فرهنگي ـ مبارزاتي ديگر كشورها به زبان فارسي مي تواند منبع ارزشمندي براي آشناكردن نسل هاي بعد با فرهنگ جهاد وشهادت باشد (منزه ،1382) به جهت ارائه الگوها واسوه هاي متعالي ايثارگران وشهدا بايستي روي شناسايي ومعرفي اينگونه چهره ها تلاش ويژه اي نمود. سيرتحول اين نخبگان ، زمينه هاي بروز خلاقيتها ورشد معنوي آنان، الگوي مناسبي براي جوانان ونسلهاي بعدي خواهد بود. همانگونه كه حماسه بزرگ عاشورا درقالب اشعار، نوحه ها ازنسلي به نسلي وازسينه اي به سينه اي نقل شده . ازاين قالب وظرفيت مردمي مي توان درماندگار كردن حماسه سازيها، رشادتها، جانفشاني ها وشهادت طلبي هاي عزيزان استفاده نمود ( منزه ،1382). هنريكي ازابزارهاي مهم فرهنگي هرجامعه اي است . فيلم ، تئاتر،شعر ، هنرهاي تجسمي، آثارهنري هستند كه مؤلفه هاي فرهنگي يك جامعه را ترسيم مي كنند. لذا بايستي هنرمندان چيره دست ،شاعران شوريده دل ،نويسندگان متعهد، عظمت ها وظرافتها وزواياي مختلف اين فرهنگ عزت آفرين والهام بخش را در قالبهاي مختلف هنري ماندگار نمايند وبا آفرينش هنروحماسه، اثر شگفت خلق نمايند ( منزه ، 1382). با همگاني شدن وفرامرزي بودن سيستم هاي پيشرفته اطلاع رساني ، نظير اينترنت ، استفاده ازاين ابزار مي تواند سهم بسزايي درمعرفي مؤلفه هاي مختلف فرهنگ وايثار وشهادت داشته باشد.گرچه دراين زمينه تلاشهايي صورت گرفته است .ولي با توجه به اين نكته كه لحظه ب لحظه برتعداد پايگاه هاي ضداخلاقي وضد ارزشي افزوده مي شود. هرتلاشي كه دراين زمينه صورت پذيرد ، كافي نيست وشايسته است سرمايه گذاري كمي وكيفي بسيار بيشتري دراين مقوله بشود. جمع بندي و نتيجه گيري امروز تهاجم دشمن يك تهاجم ضدفرهنگي است كه هويت نسل امروز وآينده ماراهدف قرارداده است . يعني همان روندي كه درطول سلطنت پهلوي براين كشور جريان داشت وامروزه دربسياري ازكشورها وجوامع بشري به چشم مي خورد. بحران بي هويتي مشكل امروز بشريت است. اگر هويت انساني گرفته شود، عزت وكرامت چه معنايي مي تواند داشته باشد. انسان هاي بي هويت ابزاري هستند دردست استعمارگران تا به هرسمت وسويي كه مي خواهند كشانده شوند. لذا امروزه بيش ازهرزمان ديگر ضرورت حفظ وترويج فرهنگ ايثار وشهادت درجهت شكوفا كردن فطرت پاك انساني ونيل به كرامت انساني احساس مي شود . انساني كه عزيز شود، زيربارهيچ گونه ظلم وستمي نرفته ازهيچ هوي وهوسي كه عزت اورالگدكوب كند، تبعيت نمي كند. ملت فهيم وهشيار مامي دانند كه آنچه پيروزي انقلاب اسلامي نقش عمده واساسي داشت، تأسي مردم عزيزبه همين فرهنگ بود كه عموماً درشعارها وتظاهرات متجلي مي گشت . جلوه عيني تروملموس تر بروز اين فرهنگ درمبارزات پس از پيروزي انقلاب اسلامي درگوشه گوشه اين ميهن وبه ويژه درطول هشت سال دفاع مقدس ظهوركرد ومردم مابا پيروي ازفرهنگ عزت بخش جهادوشهادت، داوطلبانه به مصاف دشمن رفته وحماسه ها آفريدندواگر ايمان وعشق به چنين فرهنگي نبود ، معلوم بود كه امروز چه وضعي داشتيم . چه اين كه خود بسيار خونده ايم ودرعصر خود ديده ايم ، ملتهايي را كه به دليل فقدان چنين پشتوانه فرهنگي ارزشمندي ، كشوروناموس خودرا به بيگانه سپردندويا ازخوف متجاوزي به دامان ظالم ديگري پناه بردند وامروز جزيك زندگي حيواني وذليلانه چيزي ندارند . آري تأسي به اين فرهنگ غني وارزشمند بود كه ازپير وجوان ومرد وزن ما انسانهاي فداكاري ساخت كه ضمن خضوع وخشوع درمقابل ذات باري تعالي چون سدي استواردربرابرظلم وتجاوز ايستادند وهمين باعث شد تا عده قليلي برعده كثيري غلبه نمايند وعينيت بخش آيه شريفه « كم من فئته قليله غلبت فئه كثيره باذن ا...» باشند . اماهم امروزوهم آينده ، اگرملت رشيد ما مي خواهد آزاد ومستقل وبا عزت زندگي كند ، بايد اين فرهنگ را حفظ وترويج كند ومسئولان ودستگاههاي ذي ربط نيز درجهت تبيين ابعاد مختلف اين فرهنگ وحفظ وترويج آن تلاش كنند كه لازمه حيات عزتمند جامعه اي مستقل است. بعضي را تصوربرآن است كه وجود اين فرهنگ درصحنه دفاع وگرما گرم مبارزه با دشمن ضروري است ولي پس ازخاتمه جنگ ودرزمان صلح وثبات ديگر نيازي به آن نيست ، چون مبارزه اي نيست . اين اشكال ازآنجا ناشي مي شود كه نبردحق وباطل را صرفاً درعرصه نظامي ببينيم ، غافل ازآن كه نبرد حق وباطل ،نبردي همه جانبه است . دشمنان امنيت واستقلال يك جامعه وكشورهميشه بيدار ودرصددند تاازهمه امكانات نظامي ،اقتصادي،فرهنگي وسياسي عليه حريف استفاده كنند. منتها اين تخاصم درهرزمان يا شرايطي با چهره اي خاص رخ مي نمايد واين هشياري ويژه اي را مي طلبد . اميد است كه نسل امروز وآينده ما با دقت دراحوال جوانان نسل قبل وبه كارگيري مباني فرهنگي ومعنوي، روحيه عزت وكرامت را درخود تقويت كرده وچون دژي تسخير ناپذير دشمن را مأيوس نمايند. منابع بوتول ، گاستن .( 1355) .جنگ شناسي . (ترجمه : فريدون سرمد) .تهران : دانشگاه ملي ايران. تمسكي ،محمدرضا. (1385) .تاثير فرهنگ ايثاروشهادت برمناسبات نسلي .گرفته شده ازسايت فرهنگ ايثار. حسيني ،سيد مستجاد.(1385) .آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار وشهادت . گرفته شده ازسايت فرهنگ ايثار. ذبيح ، عليرضا.(1380) .تاثير وجود فرهنگ شهادت طلبي درحفظ دين وارزشهاي ديني. دفترتحقيق وپژوهش بنيادشهيد انقلاب رستمي ،پرستو . (1382) .بررسي ميزان پايبندي والگوپذيري جامعه ازفرهنگ وايثارشهادت . پايان نامه كارشناسي ارشدرشته پژوهشگري علوم اجتماعي . دانشكده آزاد اسلامي . معاونت پژوهشي بنياد شهيد انقلاب اسلامي. مختاري پور،حسن.( 1383).رشادتهاي شهيدان بايد نسل به نسل به جوانان منتقل وحفظ شود. روزنامه نسل فردا. سال هفتم . شماره 1962. مرداني ،محمدحسين . (1385). شهادت ،اوج تعالي انسان . گرفته شده ازسايت فرهنگ ايثار. معنوي پور ، داود. ( 1385) .بررسي اثرات فرهنگي واجتماعي آزادي خرمشهر . گرفته شده ازسايت فرهنگ ايثار. منزه ،جواد. (1382) . بررسي شيوه هاي بهينه انتقال ارزش هاي دفاع مقدس به نسل جوان. بنياد حفظ آثار ونشر ارزشهاي دفاع مقدس.


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:44 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي رابطه سبك هاي هويت و ايثار در دانش آموزان دبيرستان هاي شاهد شهر شيراز
كلمات كليدي : ايثار- سبك هويت- دانش آموزان شاهد
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
با توجه به اهميت نشر و گسترش فرهنگ ايثار به عنوان يكي از عوامل اصلي حفظ ارزشهاي اسلامي ، پژوهش حاضر به بررسي ارتباط بين سبكهاي هويت (شامل سبك اطلاعاتي،سبك هنجاري و سبك سردرگم- اجتنابي) و ايثار پرداخته است. همچنين اين پژوهش سبكهاي هويت دانش آموزان و نوع ايثاري را كه ترجيح مي دهند، مورد مطالعه قرار داده است. نمونه تحقيق شامل 200 دانش آموز دبيرستانهاي شاهد شهر شيراز بود. به منظور اندازه گيري سبكهاي هويت از پرسشنامه سبكهاي هويت ISI-G6 و جهت سنجش ايثار و مؤلفه هاي آن (شامل ايثار مال، ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده) از پرسشنامه ايثار استفاده شد. اطلاعات جمع آوري شده با استفاده از رگرسيون چند متغيره و روش اندازه گيري مكرر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج حاكي از آن بود كه از بين سبكهاي هويت تنها سبك هنجاري قادر به پيش بيني معنادار ايثار و مؤلفه هاي آن مي باشد. همچنين نتايج نشان داد كه دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد بيشتر از سبك هويتي اطلاعاتي برخوردارند و ايثار مال را به انواع ديگر ايثار ترجيج مي دهند.
مقدمه
فرهنگ ايثار و شهادت از عوامل اصلي حفظ ارزشهاي اسلامي است و تبيين آن از وظايف علما و دانشمندان حوزه هاي مختلف ديني، جامعه شناختي و روانشناختي بشمار مي آيد. ايثار1 در لغت به معناي عطاكردن و بخشيدن است و به طور دقيق تر با مفهوم مصلحت غير را بر منفعت خود مقدم داشتن نيز آمده است (اعرابي، 1385). روانشناسان ايثار را به معناي مقدم دانستن ديگران بر خود و توجه غير خودخواهانه به آسايش ديگران تعريف كرده اند (بركويتز، 1381). به اين معنا ايثار از احساس وظيفه نسبت به ديگران مجزا مي گردد. در ايثار تمركز بر انگيزه كمك به ديگران بدون انتظار دريافت پاداش است، در حاليكه احساس وظيفه بر تعهد اخلاقي نسبت به ديگران كه ممكن است، مابه ازايي نيز داشته باشد، متمركز است. در حوزه روانشناسي دو فرضيه در مورد رفتارهاي ايثارگرايانه ارائه شده است. فرضيه اول تحت عنوان خودگرايي2 حاكي از آن است كه لزوماً رفتارهاي ايثارگرايانه مبتني بر انگيزشهاي غير خودخواهانه نمي باشد. (يوسف كريمي، 1382) بر اساس اين فرضيه اگر چه افراد ايثارگر بدون دريافت هيچ نوع پاداشي زندگي خود را وقف منافع و آسايش ديگران مي كنند، انگيزة اساسي آنان براي اقدام به چنين رفتارهايي گسترش علايق خود است. براي مثال اين افراد به دنبال انجام رفتارهاي ايثارگرايانه احساس خوب بودن3 مي كنند. اين نظريه مورد انتقاد قرار گرفته است. برخي روانشناسان اجتماعي بر اين عقيده اند كه اين فرضيه قابليت ابطال ندارد. به عبارت ديگر اين فرضيه به صورتي تدوين گرديده است كه تأييد يا عدم تأييد آن امكان پذير نيست. در انتقاد ديگري نيز عنوان شده است كه اين فرضيه به صورت دوري ارائه گرديده است. در اين فرضيه، فرض شده است كه اگر شخصي دست به عمل ايثارگرايانه بزند دليل آن بدست آوردن رضايت شخصي است و از طرف ديگر از انجام عمل ايثارگرايانه نتيجه گرفته مي شود كه احساس رضايت شخصي به فرد دست مي دهد. فرضيه دوم تحت عنوان همدلي اشاره به اين دارد كه زماني كه افراد احساس همدلي نسبت به شخص ديگري را تجربه مي كنند، برانگيخته مي شوند تا به طور ايثارگرايانه به وي كمك كنند. بنابراين در اين فرضيه محور اساسي، توجه به آسايش ديگران است نه نيازهاي خود خواهانة خود. صاحبنظران براي همدلي سه بعد قائلند: 1- احساس همدردي5 (يعني توجه دلسوزانه به نياز ديگران داشتن)،2- اتخاذ چشم انداز6 (يعني توانايي قرار دادن خود به جاي ديگران) و3- تخيل7 (يعني احساس همدردي و هم حسي با شخصيتهاي خيالي) (يوسف كريمي، 1382). علاوه بر اين، برخي از روانشناسان ايثار را به منزلة يك رفتار تلقي نموده و اظهار مي دارند كه ايثار را به هر طريقي كه معنا كنيم خواه عطا و بخشش و خواه برگزيدن منفعت غير به مصلحت خويشتن، همانند رفتارهاي ديگر داراي ويژگي هاي قابل توضيح و توصيف مي باشد (براي مثال اعرابي، 1385). به اعتقاد اعرابي (1385) زماني كه انسان به لحاظ روانشناختي به مراحل بالاي كمال دست مي يابد، اين توانايي را خواهد داشت تا منفعت مادي و معنوي خود را فداي مصالح ديگري و كل جامعه نمايد و اين رفتاري است كه ايثار ناميده مي شود. اين رفتار ارادي و آگاهانه بوده، با انگيزه كمال طلبانه و از روي تعقل انجام مي گيرد. ايثارگري در مورد چيزهايي معنا پيدا مي كند كه اول متعلق به خود شخص ايثارگر است. دوم براي خود وي نيز مفيد و مورد نياز وي مي باشد. و سوم آن را به كسي كه به آن نياز دارد بدون چشمداشت عرضه مي كند (اعرابي، 1385). بر اين اساس مي توان ايثار را به سه مقولة ايثار جان، ايثار مال و ايثار اعضاء خانواده تقسيم نمود (فولاد چنگ، 1385). ايثار جان بالاترين و برجسته ترين وجه ايثار آدمي است (خداداد، 1382. اعرابي، 1385. ورعي، 1385). در متون اسلامي ايثار جان در راه هدف و عقيده را شهادت ناميده (اعرابي، 1385) و آن را اوج ايثار و فداكاري به شمار مي آورند. عوامل متعددي بر انجام رفتارهاي ايثارگرايانه تأثير مي گذارد، اما به نظر مي رسد عامل عقيده مهم ترين محرك اينگونه رفتارها ست .به اعتقاد اعرابي (1385)انواع اعتقاداتي كه مي تواند محرك رفتارهاي ايثارگرايانه باشد عبارتند از: 1- اعتقادات ديني و مذهبي: دين و مذهب بر پايه ايمان قرار مي گيرد و ايمان يعني اعتقادي كه انسان درستي آن را به طور قطع و تعيين باور كرده است. 2- علايق ملي و ديني: اين اعتقادات نيز از عوامل مهم در رفتارهاي ايثارگرايانه است و نمونه هاي آن در طول تاريخ بسيار مشاهده شده است. 3- اعتقادات سياسي، اجتماعي و فرهنگي: اين نوع اعتقادات هر يك به گونه اي به گروه اول و دوم مربوط مي شود تا بتواند مؤثر واقع شده و ديگران را به ايثار ترغيب نمايد. 4- ملاحظات انساني و انگيزه كمك به هم نوع: كه يكي از زيبا ترين علل و عوامل رفتارهاي ايثارگرايانه محسوب مي شود. همانگونه كه ملاحظه مي شود اعتقادات و باورها از مهمترين عوامل مؤثر در ايجاد رفتارهاي ايثارگرايانه است. از طرف ديگر در فرايند تشكيل هويت نيز مشاهده مي شود كه باورها و اعتقادات نقش اساسي ايفا مي نمايند. در تعريف هويت اينگونه بيان مي شود كه هويت مفهوم سازمان يافته اي از خود است و از ارزشها، باورها و اهدافي كه فرد بدان پايبند است، تشكيل شده است (اريكسون، به نقل از يوسف زاده و فلاحي، 1382). همچنين مارسيا هويت را به عنوان نوعي خود دروني شده و سازمان يافته مي داند كه مشتمل بر نظام باورها، آرزوها، ارزشها، عقايد و تجارب است (به نقل از ساماني و فولاد چنگ، 1385). براين اساس مي توان استنباط نمود كه هويت بر رفتار ايثارگرايانه تأثيرمي گذارد. در حقيقت هويت به عنوان يكي از عوامل تعيين كنندة رفتارهاي اخلاقي و نوعدوستانه بشمار مي آيد. مورنو (2004) بيان مي كند انسانهايي كه خود را متعهد به اصول اخلاقي معين مي دانند و براي همة افراد به عنوان اعضاء جامعة انساني احترام قائلند، كمك به انسانهاي ديگر را يكي از انتخابهاي طبيعي و بديهي خود تلقي مي كنند. به اعتقاد مورنو باورهاي زير بنايي رفتارهاي ايثارگرايانه و نوعدوستانه انعكاسي از هويت است، هويتي كه در قالب فداكردن زندگي خود براي ديگران تعريف مي شود. همچنين باسا (2006) انجام رفتارهاي ايثارگرايانه را وابسته به برخورداري از هويت مشترك مي داند. به اعتقاد وي هويتهاي چندگانه ميزان مشاركت در گروه را كاهش مي دهد. ويچاردت (2006) نيز بر اين باور است كه رفتار ايثارگرايانه يك صفت رفتاري كلي نيست بلكه داراي يك جنبه انتخابي است و معطوف به گروهي است كه فرد با آنها همانند سازي كرده است. قابل ذكراست كه اريكسون نخستين فردي بود كه به تشكيل هويت و انسجام خود به عنوان يكي از تكاليف عمدة رشدي دوران نوجواني پرداخت (روترام بوروس وهمكاران، 2001). بر اساس نظرية اريكسون، مرحلة پنجم رشد رواني اجتماعي، هويت در مقابل سردرگمي نقش است. در اين مرحله كه با دورة نوجواني آغاز مي شود، ساختار شناختي جديدي در نوجوان پديد مي آيد كه به كمك آن مي تواند به امور فلسفي فكر كند و به سؤالاتي از قبيل «من كيستم» و« به كجا مي روم» روبرو مي شود. در اين مرحله نوجوان به دنبال ارائه تعريفي از خود و همچنين مسير و هدف زندگي اش مي باشد. برخورداري از اطلاعات مناسب و پردازش صحيح آن در پاسخگويي نوجوان به سؤالاتي كه با آنها روبرو شده و تشكيل هويت وي بسيار مؤثر است. در همين رابطه برزونسكاي (1994) از سبكهاي پردازش هويت براي توصيف چگونگي پردازش اطلاعات مربوط به هويت استفاده كرده است. او بر اين باور است كه سبكهاي هويت بازتابي از جهت گيريهاي پردازش اطلاعات هستند و نوجوانان هنگام ساختن هويت خود و متعهد شدن نسبت به ارزشها و باورها از آنها استفاده مي كنند. (پورعلي فرد، 1383) برزو نسكاي (1994) از سه نوع سبك هويت نام مي برد كه عبارتند از: 1- سبك اطلاعاتي8. 2- سبك هنجاري9 و 3- سبك سردرگم- اجتنابي10 افرادي كه سبك پردازش آنها اطلاعات محور است، افرادي فعال، جستجوگر و ارزياب هستند و به طور دائم در پي كسب اطلاعات مناسب جهت شكل دهي هويت خود مي باشند. اين دسته از افراد در خصوص سازه هاي ذهني خود شك مي كنند و به آزمون و امتحان ابعاد مختلف اعتقادات خود بسيار راغب هستند به ويژه هنگامي كه با عقايدي مغاير با عقايد خود روبرو مي شوند. نتايج تحقيقات نيز حاكي از آن است كه افرادي كه داراي سبك پردازش اطلاعاتي هستند به طور عمده خود انديش هستند. بدين معنا كه به طور مستمر به بازبيني مجدد اعتقادات خود اقدام مي كنند، اين افراد در تصميم گيري محتاط بوده و داراي تفكري باز، وظيفه شناس و جدي مي باشند. (ساماني و فولاد چنگ، 1385). افراد داراي سبك هنجاري ارزشهايي را مي پذيرند كه مورد تأييد افراد معتبر است. اين افراد در قبال ارزشهاي پذيرفته شده احساس تعهد بالايي دارند و به طور معمول تمايلي به دريافت اطلاعات مغاير با ارزشهاي ذهني خود ندارند (برزو نسكاي، 1994). اين افراد نياز زيادي به ساختارهاي ذهني و ارزشي آماده از خود نشان مي دهند (برزو نسكاي وكيني، 1995 به نقل از ساماني و فولاد چنگ، 1385) افرادي كه از سبك سردرگم - اجتنابي برخوردارند از موقعيتهايي كه مستلزم تصميم گيري است، اجتناب مي كنند. اين افراد از رويارويي با مسائل و تصميمهاي شخصي بيزارند .اگر با تعليل مواجه شوند واكنشهاي رفتاري نشان مي دهند و با خواستها و مشوقهاي موقعيتي كنترل مي شوند (غضنفري، 1382). از آنجايي كه در فرايند شكل گيري هويت، روشهاي پردازش اطلاعات كه مارسيا از آنها تحت عنوان سبكهاي هويت نام مي برد متفاوت است، بنابراين انتظار مي رود كه اثرات هر كدام از سبكها نيز بر مقولة ايثار متفاوت باشد. بر اين اساس ، هدف پژوهش حاضر بررسي ارتباط بين سبكهاي هويت (سبك اطلاعاتي، هنجاري و سردرگم-اجتنابي) با ايثار و مؤلفه هاي آن مي باشد. همچنين اين پژوهش به دنبال آن است كه دريابد سبكهاي هويت دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد بيشتر از چه نوعي است و اين دانش آموزان كدام يك از مقوله هاي ايثار شامل ايثار مال، ايثار جان و ايثار بستگان را ترجيح مي دهند. بديهي است اينگونه پژوهشها از طريق شناسايي عوامل مؤثر بر مقولة ايثار، به برنامه ريزان فرهنگي كمك مي نمايد كه شرايط لازم را براي نشر و گسترش فرهنگ ايثار و تداوم آن در جامعه فراهم نمايند. سؤالات تحقيق 1- آيا سبكهاي هويت (سبك اطلاعاتي، سبك هنجاري و سبك سردرگم-اجتنابي)قادر به پيش بيني ايثار و مؤلفه هاي آن (شامل ايثار جان، ايثار مال و ايثار اعضاء خانواده) مي باشد؟ 2- دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد بيشتر از چه نوع سبك هويتي برخوردارند؟ 3- دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد بيشتر چه نوع ايثاري را ترجيح مي دهند؟ 2- روش تحقيق 1-2- نمونه نمونه تحقيق شامل 200 دانش آموز (100 دانش آموز شاهد و 100 دانش آموز عادي) بود. روش انتخاب افراد نمونه به اين صورت بود كه از دبيرستانهاي شاهد شهر شيراز كلية دانش آموزان شاهد انتخاب شدند. از بين دانش آموزان عادي اين دبيرستانها نيز تعدادي معادل با دانش آموزان شاهد، به طور تصادفي انتخاب و در نمونه منظور گرديدند. 2-2- ابزار اندازه گيري به منظور اندازه گيري سبكهاي هويت از فرم 30 سؤالي پرسشنامه سبكهاي هويت ISI-G6 (وايت و همكاران، 1998) استفاده شد. اين پرسشنامه داراي سه مؤلفه مي باشد. مؤلفه هاي آن عبارتند از سبك اطلاعاتي (11 سؤال)سبك هنجاري (9 سؤال) و سبك سردرگم-اجتنابي (10 سؤال). براي مثال جملة «وقت زيادي را صرف مطالعه يا بحث با ديگران پيرامون مسائل مذهبي مي كنم» نشانگر سبك اطلاعاتي، جملة «هيچگاه به طور جدي به باورهاي مذهبيم شك نكرده ام» نشانگر سبك هنجاري و جملة «راجع به اينكه در زندگي چه كار مي كنم، مطمئن نيستم» نشانگر سبك سردرگم-اجتنابي است. در اين پرسشنامه هر سؤال داراي پنج گزينه از كاملاً مخالفم تا كاملاً موافقم مي باشد و مجموع نمرات هر مؤلفه نشانگرسبك هويتي فرد است. به منظور بررسي پايايي پرسشنامة سبكهاي هويت، ضريب آلفاي كر ونباخ بكارگرفته شد. ضرايب آلفاي كرونباخ به ترتيب براي سه سبك اطلاعاتي، هنجاري و سردرگم-اجتنابي عبارت بودند از 58/0 ، 47/0 و 64/0 ايثار و مؤلفه هاي آن به وسيله پرسشنامه ايثار (فولاد چنگ،1385) اندازه گيري شد اين پرسشنامه داراي 21 سؤال و سه مؤلفه مي باشد. مؤلفه هاي آن عبارتند از از ايثار مال (7سؤال)، ايثار جان (7سؤال) و ايثار اعضاء خانواده (7 سؤال). براي نمونه سؤال «تا چه اندازه مايليد اموال و دارايي شخصي خود را در دفاع از دين و ارزشها فدا كنيد» نشانگر ايثار مال، «تا چه اندازه مايليد در دفاع از دين و ارزشها جان خود را فدا كنيد» نشانگر ايثار جان و سؤال «تا چه اندازه مايليد در دفاع از دين و ارزشها وابستگان خود را فدا كنيد» نشانگر ايثار اعضاء خانواده است. در اين پرسشنامه هر سؤال داراي پنج گزينه از بسيار كم تا بسيار زياد مي باشد. مجموع نمرات سؤالات هر مؤلفه نشانگر نوع ايثاري مي باشد كه آزمودني به آن تمايل دارد. پايايي پرسشنامه ايثار به وسيلة فولاد چنگ (1385) مورد بررسي قرار گرفته و ضرايب آلفاي كرونباخ براي مؤلفه هاي ايثار مال، ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده به ترتيب برابر با 76/0 ، 80/0 و 91/0 به دست آمده است . ضريب آلفاي كل پرسشنامه برابر با 88/0 گزارش گرديده است. روايي محتوايي پرسشنامه نيز به وسيلة متخصصين مورد تأييد قرار گرفته است (فولاد چنگ، 1385). 3-2- روش آماري در ابتدا با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون ارتباط بين متغيرهاي پيش بين و ملاك مورد محاسبه قرار گرفت. سپس با استفاده از رگريسون چند متغيره توان پيش بيني كنندگي سبكهاي هويت در پيش بيني ايثار و مؤلفه هاي آن مورد تحليل قرار گرفت. جهت مقايسه سبكهاي هويت و نوع ايثار در دانش آموزان، روش آماري اندازه گيري مكرر بكار گرفته شد. 3- نتايج ماتريس همبستگي متغيرهاي مورد مطالعه در جدول شماره 1 گزارش گرديده است. همانگونه كه ملاحظه مي شود همبستگي بين سبك هنجاري با نمرات كل ايثار و نمرات ايثار اموال، ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده مثبت و معني دار مي باشد (01/0 p <). همچنين ارتباط بين سبك اطلاعاتي و ايثار جان مثبت و معني دار است (05/0 P < ، 15/0= ґ). سبك سردرگم-اجتنابي نيز داراي ارتباط منفي و معني دار با نمرات ايثار جان مي باشد (05/ ، 15/0- =. به منظور پيش بيني نمرات ايثار و مؤلفه هاي آن بر اساس سبكهاي هويت، چهار رگرسيون چند متغيره بكارگرفته شد. در اين رگرسيون ها ايثار و مؤلفه هاي آن شامل ايثار اموال، ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده به عنوان متغيرهاي ملاك و سبكهاي هويت شامل سبك اطلاعاتي، سبك هنجاري و سبك سردرگم-اجتنابي به عنوان متغيرهاي پيش بين در نظر گرفته شدند. نتايج تحليلهاي رگرسيون حاكي از آن بود كه از بين سبكهاي هويت ، سبك هنجاري قادر به پيش بيني معنادار نمره كل ايثار (0001/0 ، 281/0= )، ايثار اموال (003/0 ، 223/0 = )، ايثار جان (02/0 ، 167/0 =) و ايثار اعضاء خانواده (001/0 25/0= ) مي باشد. به اين معنا كه با افزايش نمرات سبك هنجاري ، تمايل دانش آموزان به ايثار نيز افزايش يافته است. دو نوع سبك اطلاعاتي وسبك سردرگم-اجتنابي ارتباط معني داري را با ايثار و مؤلفه هاي آن نشان ندادند. (جدول 2) در خصوص سؤال دوم تحقيق مبني بر نوع سبك هويت دانش آموزان، روش آماري اندازه گيري مكرر (جدول 3) نشان داد كه بين ميانگينهاي سبك هويت آزمودنيها تفاوت معنا دار وجود دارد(0001/0 P< ، (2) 341/324 = F). مقايسة ميانگينهاي سبك هويت ها بيانگر آن است كه دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد بيشتر از سبك هويتي اطلاعاتي (42/40 = ) برخوردارند. دو سبك هويتي هنجاري (02/32= ) و سردرگم- اجتنابي (44/27 = )در مرتبة دوم و سوم قرار دارند. (جدول 4) همچنين در سؤال سوم تحقيق نوع ايثار دانش آموزان شاهد مورد پرسش قرار گرفته بود. نتايج اندازه گيري مكرر (جدول 5) حاكي از وجود تفاوت معنادار بين ميانگينهاي ايثار مال، ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده است (0001/0 (2) 98/167=F). مقايسة ميانگينها نشان داد كه ايثار اموال (72/28= ) در مرتبة اول، ايثار جان (97/25= ) در مرتبة دوم و ايثار اعضاء خانواده (22/17= ) در مرتبة سوم قرار دارد (جدول 6). - بحث و نتيجه گيري نتايج پژوهش حاضر نشان داد كه از بين انواع سبكهاي هويت، سبك هنجاري قادر به پيش بيني معنادار ايثار و مؤلفه هاي آن مي باشد، اين يافته هماهنگ با مباني نظري و يافته هاي تحقيقاتي است. در حقيقت هويت افراد در ارتباط مستقيم با سيتسم ارزشهاي آنها مي باشد (قاسمي و همكاران، 1382.زاسترو، 2001). به ويژه افرادي كه از سبك هويتي هنجاري برخوردارند ارزشهايي را مي پذيرند كه مورد تأييد افراد معتبري مثل والدين، معلمين، رهبران مذهبي، سياسي و فرهنگي مي باشد و در قبال اين ارزشها احساس تعهد بالايي دارند. همانگونه كه مي دانيم يكي از مباني مهم انجام رفتارهاي ايثارگرايانه اعتقاداتي است كه در قالب هنجارها، سنت ها و باورهاي مذهبي، ملي به افراد منتقل مي شود، بنابراين افرادي كه داراي سبك هويتي هنجاري هستند به اين هنجارها و باورها پايبند بوده و تعهد آنها تا جايي است كه ممكن است تعلقات خود را به راحتي فداي اين اعتقادات بنمايند. در واقع به نظر مي رسد محور فعاليتهاي ايثارگرايانه اين افراد احساس تعهدي است كه نسبت به باورهاي خود دارند. در همين راستا بايستي گفت كه در باورها و اعتقادات ديني و خصوصاً در متون اسلامي براي تعهد و پيمان افراد اهميت ويژه اي قائل شده اند. پيمان و تعهد در متون ديني امري است كه شخصيت فرد متعهد به آن وابسته است و با شكستن تعهد، شخصيت خود انسان متعهد مي شكند (فاطمه كريمي، 1382). آياتي در قرآن مجيد وجود دارد كه در پيمان بين مردم نيز يك طرف پيمان را خداوند معرفي مي كند، زيرا در حقيقت هر تعهد مشروعي كه ميان انسانها بسته مي شود، از آن جهت كه شخصيت انسان جنبه الهي دارد، درگرو معاهده قرار مي گيرد. لذا شكستن تعهد و عمل نكردن به پيمان مخالفت با خدا محسوب مي شود (به نقل از فاطمه كريمي ، 1382). از ديگر نتايج پژوهش حاضر آن بود كه دانش آموزان دبيرستانهاي شاهد در درجة اول داراي سبك هويتي اطلاعاتي هستند، در درجه دوم از سبك هنجاري و در آخر از سبك سردرگم- اجتنابي برخوردارند. اين يافته چشم انداز روشني را براي شكل گيري هويت اين دانش آموزان ترسيم مي نمايد. دانش آموزاني كه از سبك هويتي اطلاعاتي برخوردارند از دريافت اطلاعات استقبال مي كنند. اطلاعات را مورد ارزيابي و مورد استفاده قرار مي دهند و احتمال دستيابي به هويت موفق در اين نوع افراد بيشتر است . همچنين هويت هنجاري نيز در اين دانش آموزان احساس تعهد و پايبندي به ارزشها را به وجود مي آورد. علاوه براين ، يافته ديگر اين تحقيق حاكي از آن است كه دانش آموزان شاهد ايثار مال را به دو نوع ايثار جان و ايثار اعضاء خانواده ترجيح مي دهند كه البته طبيعي است براي هر فردي دل كندن از اموال بسيار راحت تر ازدل كندن از اعضاء خانواده و يا حيات خود مي باشد. خصوصاً در اين دامنه سني اين انتظار وجود ندارد كه تعهد بالايي نسبت به گذشتن از جان كه اوج ايثار و فداكاري مي باشد، ايجاد شده باشد. 6- محدوديتها و پيشنهادات تحقيق با توجه به آنكه پژوهش حاضر در مقطع دبيرستان انجام گرفته و هنوز در اين مقطع هويت افراد به طور كامل شكل نگرفته است توصيه مي گردد پژوهشهاي آتي در دامنه سني بالاتري كه هويت به طور كامل شكل گرفته و از ثبات نسبي برخوردار مي باشد، انجام پذيرد. همچنين بررسي تفاوتهاي جنسيتي در ارتباط بين هويت و ايثار نتايج پژوهش حاضر را گسترش خواهد داد. يادداشت ها Altruism egoism well-being empathy sympathy perspective fantasy information style normative style 10- diffuse-avoidance style فهرست منابع الف- منابع فارسي -اعرابي، حسين (1385). روانشناسي ايثار، پايگاه اطلاع رساني فرهنگي شاهد - بركويتز، لئونارد (1383). ترجمة محمد حسين فرجاد و عباس محمدي اصل. روانشناسي اجتماعي. انتشارات اساطير -پورعلي فرد،فاطمه (1383). بررسي رابطه سبكهاي هويت وابعاد هويت در دانش آموزان مقطع سوم دبيرستان و دانشجويان شهر شيراز. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي.دانشگاه شيراز. -خداداد، ناخدا. (1382). عرفان شهادت. انتشارات شاهد. -ساماني، سيامك. فولاد چنگ، محبوبه(1385). روانشناسي نوجواني. نشر ملك سليمان - غضنفري، احمد (1382). بررسي رابطه سبك هويت دانش آموزان با سلامت رواني آانان. مجله علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي مشهد، جلد چهارم. شماره اول ص 246-227 -فولاد چنگ، محبوبه(1385). پرسشنامه ايثار و مؤلفه هاي آن. دانشگاه شيراز. چاپ نشده . -قاسمي، مريم. عارفي، مژگان و شيخ الاسلامي، راضيه (1382). بررسي رابطه هويت و ارزشها در جوانان. مجلة علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي مشهد. شماره اول ص 265-245 -كريمي، فاطمه (1382). از خودبيگانگي (بحران هويت) در نظر امام علي عليه السلام. مجله علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي مشهد. جلد چهارم. شمارة اول ص 631-609 - كريمي، يوسف (1382). روانشناسي اجتماعي. نظريه ها، مفاهيم و كاربردها. انتشارات ارسباران - ورعي، سيد جواد (1385). مباني فقهي عمليات شهادت طلبانه. http://www.nezam.org/peґsian/magqzine/027/10.htm -يوسف زاده، محمد رضا، فلاحي، ويدا. (1382). برنامه ريزي درسي و تشكيل هويت. مجلة علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي مشهد جلد چهارم. شماره اول ص 570-543 ب- منابع انگليسي - Basu, K. (2006). Identity, trust and altruism. Sociological clues to Economic development. www.cid.harvard.edu/bread/papers/working /118. pdf -Berzonsky, M, D. (1994). Self-identity:the relationship between process and conten. Journal of Research in Personality, 28, 453-460 -Monroe, K ,R. (2004). Identity and altruism determine moral action. Science Theology News. November l. -Rothearam-Borus , M. J, Dopkins , S, sabak, N. & Lightfoot, M, (2001). Personal and ethnic Identity, values and self esteem among Black and Lation. Adolescent girls. Journal Summary. -White , J, M. Wampler ,R ,S,& Win , K , I.(1998). The identity style Inventory: A revision with a sixth grade reading level (ISI-6G). Journal of Adolescent Research 13,2.223-242 -Wichardt ,P, C.(2006). A status Based motivation for behavioral altruism.http://papers.ssrn.com/sol3/papers,cfm? Abstract-id=747604 -Zastrow,C , H, (2001). Social work with groups (using the class as a group leadership laboratory), 5 thed.Brooks/Cole Thomson Learning Inc.


نويسنده: دكتر راضيه شيخ الاسلامي عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:44 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تبيين مباني فقهي وحقوقي حضور زنان در عرصه هاي ايثار و شهادت
كلمات كليدي : مباني، فقه، حقوق، ايثار، شهادت.
نويسنده : ابوالفضل بنايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه
اگر دنيا از ظالمان توسعه طلب، و متجاوز زورگو خالي مي شد هيچ نيروي نظامي براي حفظ كشورها مورد نياز نبود و تمام مردم جهان، در امان به سر مي بردند و با يكديگر روابط مسالمت آميز برقرار مي نمودند. خوي تجاوزگري كه گاه در افراد و گاه در يك قوم و مليّت وجود دارد غالباً سبب هجوم فرد يا قومي بر قوم ديگر يا ملّتي بر ملّت ديگر شده است، در چنين شرايطي بر همه انسان ها اعم از زن و مرد لازم است به دفاع از خود برخيزند. علاوه بر اين ملّتي كه حامل فرهنگي غني مي باشد و خود را ملزم به تبليغ آن مي داند و فضاي آزادي را مي طلبد تا به ترويج آن بپردازد. و اين مهم بدون تكيه بر قدرت دفاعي لازم امكان پذير نيست. با توجه به پيشرفت فن آوري و رشد آن در عرصه هاي مختلف زندگي تغيرات زيادي در عالم پديد آمده است. در زمانه ما شيوه ها و نوع جنگ تغير نموده، و شكل دفاع نيز تخصصي شده است. امروزه جنگ نرم جانشين نبردهاي سنتي شده است. پس بر همه مسلمانان واجب است خود را مهياي دفاعي همه جانبه كنند. امروزه زنان متخصّص در كنار مردان ماهر و آگاه خط اول جبهه را تشكيل مي دهند. و به جهت مناسبت حكم و موضوع در احكام اختصاصي آنان بايد تجديد نظر شود. در كتب فقهي بحث مبسوطي از موضوع ايثار و شهادت در حوزه زنان وجود ندارد و اين عنوان چنان كه شايسته آن است، تبيين نشده است. در طي ساليان اخير، هر چند مقالات متعددي در موضوعات مختلف درباره ي زنان نوشته شده است با اين حال به نظر مي رسد از موضوع احكام فقهي و حقوقي زنان در عرصه ايثار و شهادت غفلت شده است و بر همين اساس در مقاله اي كه پيش رو داريد گزارش كاملي از مستندات و ادلّه فقهي موضوع حضور زنان در عرصه دفاع، ايثار و شهادت ارايه شده. در اين نوشته تا حد امكان از تفصيل مطالب خوداري شده و بسط بيشتر مباحث و موشكافي دقيق تر هر يك از دلايل به اهل فن و تحقيق كه بضاعتي تواني بيش از بضاعت علمي نگارنده دارند، واگذار شده است. پيش از ورود به بحث، ياد كرد چند نكته ضروري مي نمايد. نخست آنكه ادلّه و مستندات جهاد و دفاع، از آيات و روايات مطرح خواهد شد. علاوه بر آن، بررسي مباني با در نظر گرفتن تغير شكل جهاد و جنگ هاي امروزي مورد نظر قرار خواهد گرفت و لزوم شركت زنان در عرصه هاي مختلف ايثار و شهادت در عصرحاضر، احكام قابل طرح در حوزه استنباط و استفتاء اشاره خواهد شد. نكته آخر آنكه به جهت مطرح نشدن بحث موضوعي و عدم امكان تبيين فقهي و حقوقي – مفهوم شناسي – موضوع مورد بحث مقاله، به مكتوبات و مطالب ديگر ارجاع داده شايد اين مختصر بهانه اي براي پرداختن به اين مهم به شكل مبسوط توسط اهل فن قرار گيرد. مباني: مباني در هر عرصه اي عبارت از زير بناي حقوقي آن عرصه است. فقه و حقوق: مفهوم حقوق را مي توان به اعتبارات مختلف مضافٌ اليه آن معنا كرد. گاهي حقوق در مجموعه قواعد كلي الزام آور، بر روابط زندگي اجتماعي به كار مي رود، صرف نظر از اين كه اين قواعد در كدام نظام حقوقي تعيّن يافته باشد. در واقع حقوق در اين معنا يك مفهوم انتزاعي از قواعد است كه در نظام هاي مختلف تعيّن يافته است. حقوق در اين معنا در مواردي از قبيل ماهيّت قواعد حقوقي و مفاهيم اساسي، مبناي الزام، منابع، و تمايز قواعد حقوقي از قواعد اخلاقي مورد بررسي قرار مي گيرد. كاربرد دوم حقوق، دانش حقوق است كه به عنوان رشته اي سازمان يافته، استنباط و تحليل قواعد حقوقي را بر عهده دارد. در اين معنا فلسفه حقوق موضوع كار خود را دانش حقوق قرار مي دهد و اموري چون مباني معرفت شناسانه، متدلوژي فهم و تفسير اين حوزه مورد دقت و تحقيق قرار مي گيرد. معناي سوم، مجموعۀ قواعد تعيين يافته در قالب يك نظام حقوقي معيّن است و معمولاً در اينجا حقوق خود به صورت مضاف به كار مي رود. وقتي گفته مي شود حقوق اسلام، و يا حقوق زن، منظور قواعد حقوقي است كه در نظام اسلامي تعيّن يافته است. حقوق درمعناي بالا، مجموعۀ قواعد حقوقي معيني را به صورت عقلاني و انتقادي مطالعه مي كند. حال چه بسا هر نظام حقوقي، براي تحقيق و استنباط و تفسير قواعد خود دانشي را تأسيس كند و در واقع دانش حقوق به معناي دانش استنباط قواعد آن نظام حقوقي باشد. در اين صورت معناي حقوق و فقه مترادف يكديگر مي شوند. به طور كلي مي توان گفت فلسفه فقه و حقوق، دانش مديريت بر تحوّل، تطوّر، توسعه و تعميق و تكامل اين دو است. بايد توجه داشت كه اين هر دو به هر معنايي (اضافه شود) به كار رود، داراي دو گونه مسايل است. 1- مسايلي كه ارتباط با نظام حقوقي مشخصي ندارد و حقوق را به صورت تجريدي مورد مطالعه قرار مي دهد. 2- مسائلي كه ناظر به حقوق اسلام است. آنچه اهميت دارد وجود اين دو در كنار يكديگر است. پرداختن به هريك جداي از ديگري اگر چه مفيد است ولي كامل نيست. علاوه بر اين، توجه به خاستگاه مباحث فقه ضرورت دارد. زيرا جهت پرداختن به بسياري از مباحث فقه، انديشه هايي است كه در درون نحله ها و مكاتب فكري متفاوت در حوزه كلامي، فلسفي و تفسيري به وجود آمده و به شدت بر مباحث فقهي اثر گذار بوده و هست. در يك كلام مباحث فقه و حقوق تحليل نقلي- عقلاني حكم موضوعات روزمره زندگي انساني در زمان حال است و به تعبير ديگر با به كارگيري فقه و حقوق راه و رسم زندگي فردي و اجتماعي سالم را از تحليلات نقلي و عقلي به دست مي آوريم. ايثار: در لغت عطا كردن و ترجيح بخشش، معنا شده است. (فرهنگ دهخدا، ج 3، ص 3166). در مصطلحات روزمرّه به معناي از خود گذشتگي است. و زمانيكه در كنار واژه شهادت آورده مي شود به معناي اعطاي خون و جان براي اعتلاي هدفي عام المنفعه مي باشد. شهيد: كشته در راه خدا. كشته شده در راه خدا بدان جهت كه نزد پروردگار خود زنده و حاضر است. و در اصطلاح فقهاء شهيد بر دو قسم است، اول شهيد حقيقي و آن انسان طاهر و بالغي است كه به ظلم به قتل رسيده. دوم شهيد حُكمي و آن مسلماني است كه در وبا و طاعون و يا در تب و امثال آن وفات يابد و ايشان را غسل دادن و كفن پوشاندن واجب است بر خلاف دسته اول. متناسب با موضوع مقاله بايد گفت والاترين عرصه اظهار ايثار و شهادت عرصه جهاد و جنگ است. لذا شايسته است مباني فقهي و حقوقي حضور زنان در عرصه جهاد را مورد بررسي و دقت قرار دهيم تا بستر و زمينه بارزترين جلوه هاي شهادت و ايثار براي زنان مؤمن، مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. جهاد جهاد از ريشه جَهد به معناي مشقّت و يا جُهد به معناي طاقت گرفته شده است و در فقه اسلامي به معناي جنگ براي اعتلاي اسلام است. بي شك، اگر كشور اسلامي و مرزهاي آن مورد هجوم دشمن قرار گيرد، بر همه كس و به هر وسيله ممكن دفاع كردن واجب است و فرقي بين زن و مرد، كوچك و بزرگ نيست و در اين راه بايد بذل جان و مال نمود و حضور امام معصوم(ع) و اجازه آن حضرت يا نايب خاصّ يا عام او نيز لازم نيست. بنابراين، بي هيچ قيد و شرطي بر همۀ مكلّفان و با هر وسيله اي، دفاع واجب است. (جواهر الكلام، ج 21،ص 18-19؛ تحريرالوسيله، ج 1، ص486 مسئله 7). حتي اگر يكي از دولت ها و سرزمين هاي اسلامي ترس از هجوم دشمن داشته باشد، ساير كشورهاي بلاد اسلام بايد از آن دفاع كنند، و اين عمل، جهاد به معناي دفاعي آن است. و هر مسلماني در اين جنگ ها كشته شود شهيد خواهد بود. تاريخ و تطوّر حكم جهاد در منابع قرآني و روايي شروع حكم جهاد و تطوّر آن به خوبي بيان شده است. مراحل اين حكم عبارتند از: مرحله اول: دستور خويشتنداري و صبر به مؤمنين مكه كه از ظلم و ستم كفّار قريش و مكّه به ستوه آمده بودند و مكرّر نزد پيامبر خدا(ص) شكايت مي آوردند، در قرآن اينگونه آمده است: أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَي وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً «آيا نديدي كساني را كه به آنان گفته شد: «{ فعلاً}دست {ازجنگ} بداريد، و نماز زا بر پا كنيد و زكات بدهيد»، و{لي} همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، بناگاه گروهي از آنان از مردم{= مشركان مكه} ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسي سخت تر. و گفتند: «پروردگارا، چرا بر ما كارزار مقرر داشتي؟ چرا ما را تا مدّتي كوتاه مهلت ندادي؟» بگو: «برخورداري- از اين- دنيا اندك، و براي كسي كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است، و {در آنجا} به قدر نخِ هستة خرمايي بر شما نخواهد رفت.» با اين دستور قرآني تازه مسلمانان مظلوم موظف بودند در مقابل شكنجه كفّار و مشركين دست نگه دارند و به اعمال عبادي بسنده نمايند. مرحله دوم: اجازه جنگ بعد از هجرت و خروج اجباري مسلمانان از مكه به مدينه خداوند اجازه داد با ظالماني كه آنها را مورد ستم و آزار قرار داده و از مكه بيرون كرده بودند مقابله كنند و بجنگند. فرق زيادي بين اجازه دادن و واجب كردن جنگ وجهاد است ودرواقع اجازه براي جهاد به معناي آماده شدن مسلمانان براي جهاد بود. اين خبردر قرآن به اين شكل وارد شد كه: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (سوره حج، 39) « به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت {جهاد} داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پيروزي آنان سخت تواناست. » مرحله سوم- وجوب جهاد دفاعي در اين مرحله امر جهاد از مرحله جواز و اذن به دايره وجوب و لزوم دفاع در مقابل ستمگران مي رسد. قرآن در اين مورد مي فرمايد: وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّي يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ (سوره بقره، 190-191) «و در راه خدا، با كساني كه با شما مي جنگند، بجنگيد، ولي از اندازه در نگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمي دارد* و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد، و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، چرا كه - فتنه از قتل بدتر است،- در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كافران چنين است. » مرحله چهارم- جهاد ابتدايي جهاد به معناي اصطلاحي آن عبارت است از بذل جان و مال در مبارزه با مشركان و سربلندي اسلام و اقامۀ مظاهر ايمان است در واجب شدن آن حكم امام معصوم(ع) بنابر قول معروف لازم است. در چنين جهادي احكام ويژه اي وجود دارد كه در جاي خود بايد بررسي شود. قرآن درباره اين مرحله مي فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَي أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» ( سوره بقره، 216). «بر شما كارزار واجب شده است، در حالي كه براي شما ناگوار است. و بسا چيزي را خوش نمي داريد و آن براي شما خوب است، و بسا چيزي را دوست مي داريد و آن براي شما بد است، و خدا مي داند و شما نمي دانيد.» ناگفته نماند كه از اطلاق «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ» در اين آيه هم حكم جهاد ابتدايي به دست مي آيد و هم جهاد دفاعي (جواهرالكلام، ج21،ص4) مرحله پنجم- تشويق و بر انگيختن قرآن در اين جهت مي فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَي الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ» (و از اين قبيل است: سوره توبه، 39-38) «اي پيامبر، مؤمنان را به جهاد بر انگيز اگر از {ميان} شما بيست تن، شكيبا باشند بر دويست تن چيره مي شوند، و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مي گردند، چرا كه آنان قومي اند كه نمي فهمند.» قرآن به پيامبر خدا(ص) دستور مي دهد تا مسلمانان را تشويق به پيكار با دشمن كند، و اين بعد از آياتي است كه دستور به آماده ساختن قوا براي ترساندن دشمن و جلوگيري از جنگ مي كند. در حقيقت اين آيه آخرين وسيله براي جلوگيري از هجوم دشمنان را تشريح مي نمايد، نخست آمادگي قوا سپس دعوت به صلح از موضع قدرت و نه موضع ضعف و سرانجام فرمان پيكار صادر مي كند و مي فرمايد: « اي پيامبر! مؤمنان را به پيكار با دشمن تشويق كن» مرحله ششم - بسيج عمومي در آخرين مرحله از مراحل حكم جهاد، همگاني شدن جنگ و عموميت اين دستور حيات بخش براي همه مسلمانان مطرح مي شود. در اين مرحله مسلمانان وظيفه دارند مسامحه را كنار بگذارند و تحت هر شرايطي به سوي ميدان جهاد حركت كنند. قرآن در اين باره تصريح دارد كه: «انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» (سوره توبه، 41). «سبك بار و گران بار، بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين براي شما بهتر است.» اهداف جهاد قرآن در مورد هدف هاي جنگيدن با دشمن به چهار هدف اساسي اشاره مي كند. 1- دفاع از تفكر توحيدي حفظ دين و ديانت مردم از هدف هاي اساسي و اوّليه شريعت اسلام است. قرآن براي حفظ شعائر ديني و توحيدي دستور صريح جهاد را صادر مي كند و مي فرمايد: «الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ» «همانا كساني كه بناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند، {آنها گناهي نداشتند} جز اين كه مي گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضي از مردم را با بعض ديگر دفع نمي كرد، صومعه ها وكليساها وكنيسه ها و مساجدي كه نام خدا در آنها بسيار برده مي شود، سخت ويران مي شد، و قطعاً خدا كسي را كه {دين} او را ياري مي كند، ياري مي دهد، چراكه خدا نيرومندِ شكست ناپذير است». 2- دفاع از مستضعفين دفاع از مظلوم و افرادي كه مورد ستم قرار مي گيرند به حكم عقل لازم و واجب است. هر انسان سالم و صاحب قدرتي از جهت انساني خود را ملزم مي داند در مقابل ستمگر بايستد. اما در هر زماني عده اي از وظايف روشن خود شانه خالي مي كنند. قرآن در گوشزد و توبيخ به اين گروه مي فرمايد : «وَ مَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا» «و چرا شما در راه خدا -و در راه نجات- مردان و زنان و كودكان مستضعف نمي جنگيد؟ همانان كه مي گويند: پروردگارا، ما را از اين شهري كه مردمش ستم پيشه اند بيرون ببر، و از جانب خود براي ما سرپرستي قرار ده، و از نزد خويش ياوري براي ما تعيين فرما». 3- ايجاد عدالت اجتماعي گاهي پيكار براي برچيدن فتنه در جامعه انساني است تا آئين يكتاپرستي در سراسر اجتماع انسان ها رواج پيدا كند. دستور قرآن كريم در اين باره اين چنين است. «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَي الظَّالِمِينَ» (سوره بقره،193) «با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه اي نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.» 4- دفاع در مقابل ستمگري سنت پروردگار در اين جهان حفظ اصل آزادي اراده و اختيار در انتخاب راه خير و شرّ است. اما هنگامي كه طغيان ستمگران، جهان را در معرض فساد عمومي قرار دهد، خداوند جمعي از بندگان خود را ياري مي كند تا مانع طغيان ستمگران شوند. اين يكي از الطاف باري تعالي نسبت به بندگانش است. آيه 251 سوره بقره به اين مطلب صراحت دارد؟ «... وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَـكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ» «... و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي كرد، قطعاً زمين تباه مي گرديد. ولي خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد. » اقسام و احكام جهاد در اينجا لازم است از سه نكته سخن به ميان آيد. اول- اقسام جهاد دوم- حكم جهاد سوم- شرايط جهاد (متعلّق) اقسام جهاد گرچه جمعي از محققان، جهاد اسلامي را بر دو بخش جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي تقسيم مي كنند، و براي هر يك از اين دو بخش بخش هاي مطرح مي نمايند؛ ولي در واقع حتي جهاد ابتدايي هم يك نوع جهاد دفاعي است و اين موضوع از توضيحات صفحات بعد به خوبي روشن خواهد شد. 1- جهاد ابتدايي به عقيده بعضي از مفسرين آيۀ 39 از سوره حج نخستين آيه اي است كه در مورد جهاد وارد شده است : «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» «به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت {جهاد} داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پيروزي آنان سخت تواناست» سپس مي فرمايد: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ... «همانا كساني كه بناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند. {آنها گناهي نداشتند} جز اينكه مي گفتند « پروردگار ما خداست. » اگر اين آيه اولين آيه براي واجب شدن حكم جهاد باشد حكم جهاد به شكل دفاعي آن در برابر دشمن، آغاز تشريع جهاد را تشكيل مي دهد. بعضي ديگر نخستين آيه جهاد را آيۀ 190 سوره بقره مي دانند كه مي فرمايد : «وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ». « و درراه خدا، با كساني كه با شما مي جنگند، بجنگيد». اگر اين نظريه پذيرفته شود باز اساس جهاد بر پايه در هم شكستن تهاجم دشمن گذاشته شده است و هر انسان عاقلي مي داند سكوت در برابر تهاجم دشمن خونخوار با هيچ منطقي نمي سازد. نكته مهم و قابل توجه اينكه نبايد از معناي جهاد دفاعي اين چنين برداشت كرد كه حكومت اسلامي بايد بنشيند تا دشمن به خانه و كاشانه اش هجوم برد و سپس به دفاع برخيزد، بلكه به محض احساس خطر و يقين به تهاجم دشمن ابتكار عمل را به دست گيرد و قدرت تهاجم دشمن را در هم بشكند. 2- جهاد براي جلوگيري از ظلم ستمگران آيه معروف «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَي الظَّالِمِينَ» «با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه اي نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.» منظور از فتنه در اين آيه ايجاد فساد، يا شكنجه كردن مؤمنان و يا شرك و بت پرستي و تحميل آن بر ديگران معنا شده است. همه اين موارد نوعي تهاجم از سوي دشمن حساب مي شود، بنابراين جهاد در مقابل آن نيز شكل دفاعي به خود مي گيرد. جمله «فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَي الظَّالِمِينَ» نيز به خوبي نشان مي دهد، هدف جلوگيري از ظلم و ستمگري است. با توجه به آيه، دفاع در مقابل فتنه انگيزي لازم و واجب است. 3- جهاد براي دفاع از مظلومان قرآن مسلمانان را دعوت به جهاد براي حمايت از مظلومان و مبارزه با ظالمان مي كند و مي فرمايد :«وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا» (سوره نساء، 75). «و چرا شما در راه خدا {و در راه نجات } مردان و زنان و كودكان مستضعف نمي جنگيد؟ همانان كه مي گويند: پروردگارا، ما را از اين شهري كه مردمش ستم پيشه اند بيرون ببر، و از جانب خود براي ما سرپرستي قرار ده، و از نزد خويش ياوري براي ما تعيين فرما.» در اين آيه نخست دعوت به جهاد در راه خدا شده و بلافاصله سخن از مستضعفان و مظلوماني به ميان آمده كه دشمن سنگدل آنها را آنچنان تحت فشار قرار داده كه راضي به ترك خانه و ديار خود شده اند. و به نظر مي رسد كه اين دو در واقع به يك معنا باز مي گردد، چراكه ياري اينگونه مظلومان مصداق روشن جهاد در راه خدا است. بايد دقت داشته باشيم كه مستضعف با ضعيف فرق واضح دارد. ضعيف به شخص ناتوان گفته مي شود، ولي مستضعف كسي است كه بر اثر ظلم ستمگران تضعيف شده است، خواه تضعيف فكري و فرهنگي باشد يا اجتماعي و اقتصادي و سياسي. به هر شكل اين نوع از جهاد نيز جهاد دفاعي است، دفاع از اين مظلومان در برابر ظالمان، اهداف سه گانه فوق عمده ترين اهداف جهاد اسلامي هستند. اگر چه مي توان آنها را به دو بخش (جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي) تقسيم كرد، ولي روح همۀ آنها دفاعي است، به همين دليل در تاريخ اسلام نمونه اي را نمي يابيم كه كافران آمادگي زندگي مسالمت آميز با مسلمين را داشته باشند و اسلام دست رد به سينۀ آنها زده باشد. در آخر بيان اين نكته ضروري است كه مفهوم دفاع اين نيست كه انسان بنشيند تا بر او هجوم برند بلكه بايد در مقابل تحرّكات دشمن حساسيّت به خرج دهد و آمادگي رزمي را به خصوص در شرايط حسّاس حفظ كند و قبل از غافلگير شدن ضربه را بر دشمن توطئه گر وارد سازد.بدون شك جهاد با مراحل ششگانه و اقسام سه گانه ي آن كه مطرح شد از واجبات مسلم الهي است. الفاظي مانند «كُتِبَ» در آيه «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ...» نشانگر فرض و لزوم قتال و جنگ با دشمن است. و اين برداشت در ميان مسلمانان اجماعي است و بدون هيچ گونه اختلافي مطرح است. در ميان علما از متقدمين تا متأخرين حكم جهاد مطرح است، ما براي نمونه گفتار تني چند از آنان را مطرح مي كنيم: شيخ صدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسي بابويه قميّ در كتاب الهدايه بالخير صفحه 59 مي فرمايد: «و امّا الجهاد الذي هوسنه لا يقام الّا مع فرض، فانّ مجاهده العدوّ فرض علي جميع الامّه و لو تركوا الجهاد لَاَتاهم العذاب». «جنگ و جهاد با دشمن برهمه امت واجب است و ترك آن موجب عذاب است.» شيخ مفيد ابي عبدالله محمد بن النعمان الحارثي البغدادي(ره) مي گويد: «و جهاد الكفّار و من يستحق ذلك من الفجّار، يجب علي اخوانه المؤمنين معونته علي ذلك» بر همه مؤمنان واجب است حاكم اسلامي را در نبرد با كفّار و يا فاجران ياري دهند. شيخ طوسي محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي مي فرمايد: «الجهاد فريضه من فرائض الاسلام و ركن من اركانه...» جنگ واجبي از واجبات الهي و يكي از اركان اسلام است. مرحوم قاضي ابن برّاج مي فرمايد: «الجهاد فرض علي جميع المسلمين علي الكفايه» جنگ بر همه مسلمانان واجب كفايي است. (المهذّب، ج 1، ص 293) ابن زهره مي گويد: «الجهاد فرض من فرائض الاسلام بلاخلاف» (غنيمه النزوع، ص 199) بدون هيچ اختلاف نظري (بين علما) جنگ با دشمنان اسلام واجبي از واجبات اسلام است. از متأخرين فقها امام خميني(ره) مي فرمايد: «لو غشي بلاد المسلمين او ثغورها عدوّ يخشي منه علي بيضه الاسلام و مجتمعهم يجب عليهم الدفاع عنها بأيّه وسيله ممكنه من بذل الاموال و النفوس» چون دشمن بر سرزمين هاي اسلامي يا مرزهاي آن تعرّضي كرد و زمينه تعرّض به اسلام و جامعة اسلامي فراهم شد دفاع از آن به هر وسيله اي كه امكان دارد چه جاني و چه مالي، بر همگان واجب است. آيت الله العظمي سيد علي خامنه اي مي فرمايد :«دفاع از اسلام و مسلمين واجب است». در خاتمه اين مطلب راكلام و نظريه صاحب جواهر كه از مفاخر عالم اسلام و تشيع است اضافه مي كنيم. ايشان بعد از بيان شرايط جهاد مي فرمايند: «و كيف كان فلا خلاف بين المسلمين في وجوبه في الجمله بل هو كالضروري، خصوصاً بعد الامر به في الكتاب العزيز في آيات كثيره،...» «و به هرحال هيچ خلافي بين مسلمان درواجب بودن حكم جهاد وجود ندارد. بلكه وجوبش از ضروريات دين به حساب مي آيد، به خصوص كه آيات زيادي از قرآن مجيد دلالت براين حكم (واجب بودن) دارد». (جواهرالكلام، ج 21، ص 8) روايات اهل بيت (ع) از جهت تبرك جستن به روايات اهل بيت معصومين عليه السلام مناسب است چند روايت درباره ي حكم جهاد آورده شود. روايات اين حكم متواتر است و تعدادشان آن قدر زياد است كه هر انسان حقيقت جو را در مورد لزوم جهاد بر همه مكلفين به يقين مي رساند. دراينجا به ذكرچند حديث اكتفا مي شود. 1- حضرت زينب(ع) از مادرش فاطمه زهرا(ع) نقل مي كند كه: مادرم در خطابه مهمش فرمود: «فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الجهاد عزّ الاسلام» خداوند ايمان را به جهت پاك كردن (انسان) از شرك واجب نمود، و جهاد را براي عزّت اسلام لازم قرار داد. (وسايل الشيعه، ج 1، ب 1 من ابواب مقدمه العبادات، حديث 22) 2- وعن علي بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن محبوب رفعه، قال اميرالم‍ؤمنين(ع) «ان الله فرض الجهاد و عظّمه وجعله نصره و ناصره، و الله ما صلحت دينا و دين الابه» اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايند: «خداوند جهاد را واجب بزرگ گردانيد و آن را موجب پيروزي اسلام قرارداد. قسم به خدا دين و دنيا اصلاح نمي شود، مگر به واسطه جهاد (در راه خدا). (كافي، شيخ كليني، ج 5، ص 8؛ وسائل الشيعه، ج 15، ص 15، باب 1 از ابواب جهادالعدو، ح 15) با در نظر گرفتن اطلاق آيات و روايات باب جهاد و وجود اجماع در وجوب آن بر همگان، عقل مستقلاً حكم به واجب بودن جهاد بر همه افراد مكلّف اعم از زن و مرد، پير و جوان دارد. چراكه باعث حفظ دين و امنيت حقوقي هر انساني است. شرايط جهاد علماي اسلامي براي شركت كنندگان در جهاد شرايطي را يادآور شده اند. اين شرايط عبارتند از: 1- عقل. 2- به سن تكليف رسيده باشد. 3- سالم و توانا باشد. (هر عليل، پيران و افراد ناتوان واجب نيست) 4- (در جهاد ابتدائي) اجازه امام معصوم (ع) . 5- مرد باشد . در مورد سه شرط اول اتفاق نظر وجود دارد و از جهات عقلي و نقلي جاي مناقشه و ايراد در آنها وجود ندارد. اجازه امام معصوم(ع) در جهاد ابتدائي براي بررسي دقيق شرط مذكور بايد بدانيم كه قدر متيقن ادلّه جهاد دلالت بر جهاد و قيام مؤمنان عليه مشركان دارد. حال سؤالي مطرح است كه آيا جهاد آنها فقط در دفاع از هجوم دشمن واجب است، يا آن كه قبل از هجمه كردن آنها، و به صِرف ترويج تفكر توحيدي و يا ممانعت از حملات احتمالي و يا براندازي كفر و شرك در عالم، قيام و جهاد هم جايز است؟ براي رسيدن به جواب اين سؤال بايد گفت: 1- همان طور كه بيان شد روح جهاد ابتدايي به جهاد دفاعي برمي گردد. 2- اطلاق آيات و روايات مي رساند كه جهاد بر همگان لازم است. 3- دلايل لزوم اجازه امام معصوم(ع) در جهاد ابتدايي تمام و كافي نيست. 4- در زمان غيبت جهاد ابتدايي به دعوت و درخواست ولي فقيه جامع الشرايط واجب است. 5- بنابر حكم عقل جنگ و جهاد زير نظر حاكمان ستمگر و فاسق مشروع نمي باشد. نتيجه آنكه، در زمان حضور امام معصوم(ع) براي جهاد ابتدايي اجازه امام(ع) واجب و لازم است. و در زمان غيبت امام معصوم(ع) جهاد ابتدايي با صلاح ديدن ولي فقيه جامع الشرايط خواهد بود. (رساله اجوبه الاستفتائات آيت الله العظمي خامنه اي، ص 243، سوال، 1048) وجوب جهاد ابتدايي برمردان جهاد نه به معناي دفاعي آن بلكه جهاد ابتدايي با توجه به معناي ويژه اي كه براي جهاد (يعني بذل جان و مال در مبارزه با مشركان و تجاوزگران به گونه اي مخصوص كه يا براي سربلندي اسلام و اقامۀ مظاهر ايمان و ترويج تفكر توحيدي و يا جلوگيري از حملات احتمالي و يا براندازي كفر و شرك در عالم، قيام و جهاد) مطرح است مخصوص مردها است. صاحب جواهر(ره) مي فرمايد: جهاد بر زنان واجب نيست، و پس از نقل عدم خلاف، ادعاي اجماع منقول و محصّل در حكمِ مسأله دارد. بزرگاني همچون ابن برّاج در كتاب مهذّب البارع(ج 1، ص 293)، محقق كركي در كتاب جامع المقاصد (ج3، ص 368)، محقق اردبيلي در كتاب مجمع الفائده و البرهان (ج 7، 436)، و شهيد اول و ثاني در لُمعه و روضه (روضه البهيه، ج 2 (ده جلدي)، ص 382) همگي قابل به عدم وجوب جهاد زنان هستند. آن چه به عنوان دليل بر اين حكم ذكر شده، دو دليل اجماع و روايات است. همان طور كه در كلام صاحب جواهر(ره) نيز بيان شد قول مخالفي در مسأله وجود ندارد؛ و اگر تحصيل اجماع در اين زمينه امكان داشته باشد، مي توان به عنوان دليل اصلي اين حكم مورد استناد قرار گيرد. به هر حال، آنچه غير از اجماع مي توان مورد بررسي و استناد قرار گيرد، روايتي است كه كليني خبر اصبغ بن نباته را از امير مؤمنان علي(ع) نقل كرده است كه حضرت فرمود: «كتب الله الجهاد علي الرّجال و النّساء، فجهاد الرّجل بذل ماله و نفسه حتّي يقتل في سبيل الله، و جهاد المرئه ان تصبر علي ما تري من اذي زوجها و غيرته» (خداوند جهاد را بر مردان و زنان واجب ساخت؛ پس جهاد مردان، دادن مال و جان است تا آنگاه كه در راه خدا به شهادت برسند و جهاد زن، صبركردن بر اذيّت هاي شوهر است). (وسائل الشيعه، ابواب جهادالعدوّ ، باب 4، ج 1) باوجود صحت متن اين حديث بايد توجه و دقت داشت كه درسند آن شخصي به نام حسين بن علوان قراردارد و راويان غيرموثق است. ( تنفيح المقال، ج 1، ص41) بنابراين به اين خبر نمي توان عمل نمود و استناد كرد. مؤيّد ديگري نيز براي اين حكم در مسئله بيان شده كه زن ضعيف است، و نمي تواند به جهاد برود از اين رو، جهاد بر او واجب نيست و ليكن اگر ملاك براي واجب نبودن، ضعف و ناتواني باشد، اختصاص به زنان ندارد؛ هر كس ضعيف بود و توانايي جسمي براي جهاد نداشته باشد، جهاد از او برداشته مي شود؛ چه زن و چه مرد و هر كسي قدرت شركت در جهاد را داشت، جهاد بر او واجب است؛ چه مرد باشد و چه زن. بنابراين، دليلي بر واجب نبودن جهاد بر زنان وجود ندارد، مگر اجماع. شايد برخي از علما عمل اصحاب و مشهور را جبران كننده ضعف بدانند. نتيجه با در نظر گرفتن حكم عقل در مورد شركت همه جانبه و بسيج عمومي مردم و امت اسلامي در مقابل حملات دشمن، دفاع و استقامت در برابر تجاوزگران به شهرها و كشور اسلامي بر هر انساني اعم از زن و مرد، پير و جوان واجب است و كنارگيري و فرار از آن حرام مي باشد. (به فتواي همه مراجع و علماي اسلامي) اطلاق آيات و روايات مربوط به اين حكم شامل انواع جهاد اسلامي براي همه مردم سالم و مؤمن مي باشد. سيره رسول خدا(ص) مبني بر شركت زنان در جنگ هاي مختلفي كه خود در آن شركت مي كرد و بانوان دوش به دوش مردان به نبرد مشغول مي شدند. (امثال نسيبه در جنگ اُحد و...) قدر يقيني اگر كسي به مطالب و استدلاهاي قبل اشكال وارد كند و يا قبول آن برايش مشكل باشد، قدر متيقن (مقدار يقين آور) مسئله بين همه علما عبارت است از آن است كه جهاد دفاعي بر همه زنان واجب است. ( استفتائات امام خميني، ج 1، ص 493-494 و 503، سوالات، 1 و 3 و 4 و 38؛ جواهرالكلام، ج21، ص 18-19) منابع: 1)القرآن الكريم 2)أجوبة الاستفتاءات، السيد علي الخامنه اي، دوازدهم، انتشارات الهدي، بهار 1386 ش. 3)استفتاءات، حضرت امام الخميني، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم. 4)تحريرالوسيلة، حضرت امام الخميني، دوم، دارالكتب العلمية، النجف الأشرف،1390 ق. 5)تنقيح المقال في علم الرجال، الشيخ عبد الله المامقاني، چاپ سنگي 1349 ق. 6)جامع المقاصد في شرح القواعد، الشيخ علي بن الحسين الكركي (المحقق الثاني)، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، اول، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم المشرفة، ربيع الأول 1408 ق. 7)جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، الشيخ محمد حسن النجفي، تحقيق: الشيخ عباس القوچاني، دوم، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ش. 8)الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، زين الدين الجبعي العاملي (الشهيد الثاني)، تحقيق: السيد محمد كلانتر، اول، منشورات جامعة النجف الدينية، 1386 ق. 9)غنية النزوع الي علمي الاصول و الفروع، السيد حمزة بن زهرة الحلبي، تحقيق: الشيخ إبراهيم البهادري/ إشراف: جعفر السبحاني، اول، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم، محرم الحرام 1417 ق. 10)الكافي، ابي جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكليني الرازي (الشيخ الكليني)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، پنجم، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1363 ش. 11)لغت نامه دهخدا، علي اكبر دهخدا، زير نظر دكتر سيد جعفر شهيدي، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، زمستان 1373 ش. 12)مجمع الفائدة و البرهان في شرح ارشاد الاذهان، المحقق الأردبيلي، تحقيق : الحاج آقا مجتبي العراقي ، الشيخ علي پناه الاشتهاردي، الحاج آقا حسين اليزدي الأصفهاني، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة. 13)المقنعة، ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العكبري (الشيخ المفيد)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، دوم، مؤسسة النشرالإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1410ق. 14)الميزان في تفسير القرآن، السيد محمد حسين الطباطبائي، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، قم المقدسة. 15)المهذب، القاضي عبد العزيز بن البراج الطرابلسي، تحقيق: مؤسسة سيد الشهداء العلمية/ إشراف: جعفر السبحاني، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1406 ق. 16)المهذب البارع في شرح مختصر النافع، جمال الدين ابي العباس احمد بن محمد بن فهد الحلي، تحقيق : الشيخ مجتبي العراقي، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1407 ق. 17)النهاية في مجرد الفقه و الفتاوي، الشيخ الطائفه ابي جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي (الشيخ الطوسي)، انتشارات قدس ، قم. 18)وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه ، الشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، دوم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث بقم المشرفة، قم، 1414 ق. 19)الهداية، الشيخ ابي جعفر الصدوق محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي (الشيخ الصدوق)، تحقيق : مؤسسة الإمام الهادي (ع)، اول، مؤسسة الإمام الهادي (ع)، قم، رجب المرحب 1418 ق.


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:44 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي شيوه هاي موثر در نشر تفكر عاشورايي بين دانشجويان
كلمات كليدي : تفكر عاشورايي، دانشجويان،جنبش كربلا، شهيد و شهادت
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
جنبش كربلا پايدارترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه است قيام عاشورا نتايج و پيامدهاي مهمي برجاي گذاشت كه، از آن جمله به احياي روحيه شهادت طلبي و ايثار و دميدن روحيه مبارزه جويي درميان مسلمانان است. در اين پژوهش ميداني، بر آنيم تا شيوه هاي نشر و گسترش تفكر عاشورايي را در بين دانشجويان، از ديدگاه اساتيد حوزه و دانشگاه مورد بررسي قرار دهيم.

مقدمه
جنبش كربلا به عنوان نهضت مقدس مذهبي و حركت سياسي از نوع انقلابي آن، پايدارترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه است اين جنبش، نهضتي در جهت احياي احكام دين، زدودن انحرافات ديني و سياسي و جايگزين كردن حكومتي علوي و امامتي به جاي نظام اموي بوده است. جنبش كربلا از زاويه دستيابي به اهداف خود، حاوي نوعي شكست و نوعي پيروزي بود. شكست سياسي با توجه به پذيرفتن اين كه هدف سرنگوني حكومت اموي و ايجاد دولتي علوي بوده است پيروزي معنوي، به دليل تحكيم آرمان هاي معنوي و اصيل ديني در جامعه اسلامي. بررسي منابع تاريخي در مورد انگيزه ها و علل قيام حسين بن علي(عليهما السلام) نشان دهنده اين امر استكه پس از مرگ معاويه در سال 60 هجري قمري و قبل از اين كه فرزندش يزيد پايه هاي قدرت و حكومت خويش را مستحكم نمايد، بهترين فرصت فراهم شد تا شيعيان با يك حركت و قيام اساسي خلافت اسلامي را كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) دچار انحراف شده و از مسير اصلي خود منحرف شده بود، به مسير اصلي خود برگردانند و جهان اسلام را از اين وضع پريشان و آشفته نجات بخشند. در اين ميان بهترين و لايق ترين شخصيتي كه در آن اوضاع مي توانست، رهبري چنين حركتي را بر عهده گيرد، امام حسين(ع) بود. اما قبل از آن كه از سوي امام(ع) و هوادارانش اقدامي صورت گيرد. يزيد كساني را كه تا آن زمان از بيعت با وي خودداري كرده بودند (حسين بن علي(ع)، عبدالله بن زبير، عبدالله بن عمر) تحت فشار قرار داد، تا با قبول بيعت خلافت وي را به رسميت بشناسند. امام حسين(ع) حاضر به بيعت با يزيد نشد و پيش از آن كه گرفتار شود وامكان هرگونه جنبش اصلاحي از وي سلب گردد، به ناچار از مدينه عازم مكه شد. در اين اوضاع با توجه به فرصت مناسبي كه پس از مرگ معاويه به وجود آمده بود، مردم كوفه و عراق با ارسال نامه و فرستادن نمايندگاني از امام خواستند تا با رفتن به كوفه زمامداري مردم عراق را بپذيرد، امام نيز ابتدا مسلم بن عقيل را براي بررسي اوضاع اين شهر فرستاد و زماني كه گزارشهاي مثبتي از كوفه دريافت كرد و اوضاع را كاملاً مناسب ديد به منظور تشكيل حكومت اسلامي و احياي اسلام ناب محمدي(ص) و امتناع از بيعت با يزيد و عمل به وظيفه خود و پاسخ به دعوت كوفيان و از بين بردن بدعت ها و احياي سنت ها و امر به معروف و نهي از منكر و اتمام حجت و تبليغ دين از حجاز عازم عراق شد، زيرا حكومت يزيد در آن هنگام ضعيف و مردم ناراضي و افكار عمومي جامعه هم براي پذيرش زمامداري امام كاملاً مساعد بود. اما پس از حركت كاروان امام حسين(ع) از مكه، اوضاع شهر كوفه به طور كامل دگرگون شد؛ يزيد، «عبيدالله بن زياد» را به جاي «نعمان بشير» به حكومت كوفه منصوب كرد و حاكم جديد با استبداد شديدي كه به خرج داد، مردم را از اطراف مسلم پراكنده كرد و فرستاده امام و برخي از سران شيعه را به شهادت رسانيد. امام پس از اطلاع از شهادت مسلم و تغيير وضعيت كوفه و مواجه به سپاه «حُر»، چون ديگر امكان تشكيل حكومت نبود و آن مسئوليت بزرگ از امام برداشته شده بود، ايشان پيشنهاد مسالمت و بازگشت به مكه يا رفتن به يكي از سرحدات ممالك اسلامي را مطرح كرد، كه مورد موافقت قرار نگرفت و سرانجام امام حسين(ع) و همراهان اندكش تحت نظر نيروهاي دشمن در روز دوم محرم در صحراي كربلا فرود آمدند و امام حسين(ع) زماني كه در دوراهي قبول بيعت با يزيد و يا شهادت خود و عزيزانش قرار گرفت، راه دوم را برگزيد تا آزادگي و شرافت، همچنان زنده بماند. همانطور كه اشاره كرديم، زمينه هاي نهضت امام حسين(ع) به زمان خلفا و بخصوص خليقه سوم (عثمان بن عفان 35 ـ 23 هجري قمري) بازمي گردد، اهداف اصلي امام از قيام سامان بخشيدن به نابسامانيهاي اجتماعي و استقرار حكومت اسلامي بود، ولي با وجود حاكميت فردي چون يزيد اين امر ممكن نبود، امام كوشيد تا رهبري جامعه را به عهده گيرد، كه تلاشهاي مستمر و گسترده اي از سوي امام و مردم بخصوص اهالي كوفه صورت گرفت ايشان سعي كرد تا با آگاهي بخشي به سطوح مختلف جامعه زمينه را براي اثربخشي قيام خود فراهم كند، ناامن شدن مكه و مدينه و دعوت مردم كوفه از امام باعث شد تا اين نهضت به سوي عراق هدايت شود. امام در مسير حركت خويش به عراق و كوفه تلاشهاي مستمري براي گسترش نهضت و تهيه نيرو و امكانات لازم جهت مقابله با دشمن داشت. امام مي كوشيد تا با سازماندهي يك انقلاب فراگير عليه بني اميه و با كنار زدن آنان از قدرت، رهبري جامعه را به دست خود گرفته و خلافت اسلامي را به جايگاه اصلي و درست خود بازگرداند. ضمن اينكه، امام يزيد را مردي فاسق، فاجر و نالايق مي دانست كه حقي را كه در خور آن نيست، غصب كرده است و تسلط يزيد بر مسلمانان و ادعاي خلافت منكري روشن بود كه امام بايد با آن مقابله مي كرد با توجه به اعلام آمادگي مردم كوفه در همراهي امام تأخير از نهي منكر جايز نبود و امام بايد هر چه زودتر با چنين منكري مبارزه مي كرد، امام حسين(ع) در قيام خود رضاي خدا و آسايش مسلمانان را مي خواست، علاوه بر اين امام حسين(ع) مي دانست كه يزيد به هيچ وجه از او دست برنخواهد داشت وامام يا بايد تسليم يزيد شود و حكومت او را بپذيرد و يا با توجه به مجموع مقدماتي كه اشاره كرديم قيام نمايد، زيرا امام معتقد بود كه «مرگ با عزت بهتر از زندگي ذلت بار است.» قيام عاشورا نتايج و پيامدهاي مهمي برجاي گذاشت كه، از آن جمله به احياي روحيه شهادت طلبي و ايثار و دميدن روحيه مبارزه جويي درميان مسلمانان (چنان كه بسياري از نهضت ها و قيامهايي كه در جهان اسلام صورت گرفته، تحت تاثير قيام امام حسين(ع) بوده است) رسوا ساختن ماهيت پليد امويان و تغيير در روحيه و اخلاق مسلمانان و افزايش محبوبيت خاندان حضرت علي(ع) مي توان اشاره كرد. قيام امام حسين(ع) در عاشوراي سال 61 هجري قمري، از با ارزش ترين مباحثي است كه سزاوار است تا براي درس گرفتن از آن مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد.

 
 


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:44 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : سرزمين و شهادت
كلمات كليدي : جغرافيا، سرزمين، شهادت، هويت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
- مقدمه
سرزمين و محيط جغرافيايي يكي از مهم ترين و شاخص ترين مؤلفه هاي هويت ملي است كه به عنوان بستري براي شكل گيري ساير مؤلفه هاي هويت ملي عمل مي كند و حس مكاني همراه با آن از اجزاي مهم نظام هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي يك كشور است. از ديد تاريخي ترديدي نيست كه سرزمين يا بوم از نخستين پديده هاي احساسي ـ محيطي انسان است، در حالي كه غير سياسي بودن نقش اين پديده هم چنان دست نخورده باقي مانده است. بر خلاف مفهوم سرزمين يا بوم كه انگيزه اي سياسي را در طبيعت خود نهفته دارد، مفهوم ميهن خواهي تا آن حدي غريزي است كه گاه با تعلقات معنوي انسان در مي آميزد و جنبه الهي به خود مي گيرد و به گونه مفهومي مقدس خود نمائي مي كند؛ چنان كه در اسلام آمده است: «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي بخشي از ايمان است.
بنابراين رابطه انسان و سرزمين، يك فرآيند دو جانبه است؛ آنها نسبت به آن حس تعلقي دارند كه ماوراي نظريه يك بعدي مالكيت است؛ به طوري كه مردم آرام و ساكت را به جنگ براي دفاع از باز پس گيري سرزمين شان بر مي انگيزد. انسان ها براي حفظ سرزمين شان مي جنگند، نسبت به آن اشتياق نشان مي دهند و براي آن جانفشاني مي كنند. اين مقاله با استفاده از روش تحليلي ـ توصيفي براي اولين بار در صدد بر آمده است تا ضمن تحليل رابطه بين سرزمين و شهادت و هويت ملي، چشم اندازي از ارتباط پديده هاي مزبور را به تصوير بكشد.

سرزمين و محيط جغرافيايي يك كشور به عنوان بستري براي شكل گيري مؤلفه هاي هويت ملي، در خلق احساس يگانگي، جدايي و تمايز، در نهاد دروني ملتي كه بر روي آن زندگي مي كنند نقش به سزايي دارد. اين مفهوم از دوران قديم مفهوم «مرز» را نيز در كنار خود دارد و در واقع همين مفهوم مرز است كه يك نوع احساس جدايي و تمايز از ديگران، احساس منافع مشترك و... را باعث مي شود؛ بنابراين افراد درون يك كشور و يا سرزمين داراي يك نوع آداب و رسوم مشترك (هويت فرهنگي)، تاريخ مشترك (هويت تاريخي)، سرزمين مشترك (هويت سرزميني)، مذهب مشترك (هويت مذهبي) و زبان مشترك (هويت زباني) و همچنين طرز تلقي از منافع جمعي مشترك هستند كه اين عوامل در مجموع هويت ملي آنها را شكل مي دهد كه منحصر به خود آنهاست و با بقيه كشورهاي جهان متفاوت است.
بنابراين ما به تعداد فضاهاي جغرافيايي – سياسي كشورهاي موجود در جهان، هويت فرهنگي، تاريخي، سرزميني، مذهبي، زباني و طرز تلقي از منافع ملي داريم كه هيچ كدام از اين كشورها حاضر نيستند از ذره اي از اين منافع چشم پوشي كنند و به خاطر اين منافع تاكنون در دنيا چه جنگ هايي كه رخ نداده و چه خون هايي كه ريخته نشده است و قطعاً در آينده نيز رخ خواهد داد؛ بنابراين دفاع از سرزمين كه به عنوان ظرف و بستري، هويت ملي و منافع جمعي مشترك يك ملت را در درون خود دارد، به عنوان يك اصل اساسي و ارزشي براي همه ملل جهان پذيرفته شده است؛ به طوريكه مردم براي دفاع از آنها جانفشاني، فداكاري و ايثار مي كنند و زندگي خود را به خاطر سرزمين و ناموس خويش فدا مي كنند.
اين تحقيق در صدد آن است تا با تحليل و بررسي مفاهيم سرزمين، شهادت و هويت، ضمن پاسخ به اين سوال كه چه رابطه اي بين سرزمين و شهادت مي تواند باشد كه جانفشاني ها، ايثار و فداكاري هاي افراد ملت را جهت دفاع از آن برمي انگيزد، چشم اندازي از روابط اين مفاهيم را عرضه كند.

2- روش بررسي
روش اصلي اين تحقيق با توجه به ماهيت نظري تحقيق، توصيفي – تحليلي است؛ به تبع آن براي گردآوري اطلاعات، از ابزار كتابخانه اي استفاده شده است. بر اين اساس در ابتدا به طور خلاصه ديدگاه ها و نظر هاي موجود درباره سرزمين، شهادت و هويت و ارتباط اين سه مفهوم با يكديگر ارائه مي شوند؛ در نهايت ارتباط بين سرزمين و شهادت مورد تحليل و بررسي قرار خواهد گرفت.

3- نگاهي اجمالي به مفاهيم سرزمين، شهادت و هويت
3-1- سرزمين
پيروز مجتهد زاده درباره مفهوم سرزمين معتقد است: «بوم» واژه اي است كهن در زبان فارسي كه از يك سو با مفهوم «ميهن» برابر است و از سوي ديگر با مفهوم اروپايي «سرزمين» نزديكي پيدا مي كند. اگر چه واژه «بوم» در فرهنگ جغرافياي سياسي فارسي زبان كنوني مورد بررسي نيست و جايي در مباحث علمي ندارد، مي تواند همراه با مفهوم «مزر» وارد اين فرهنگ شود و جايگزيني پويا در فارسي براي واژه Terrıtory باشد؛ آنطور كه در فرهنگ جغرافياي سياسي باختر زمين آمده است. (مجتهد زاده، 1381: 38)
مجتهد زاده در ادامه اشاره مي كند: «سرزمين را مي توان چهره افقي يا فيزيكي كشور تعريف كرد؛ مفهومي جغرافيايي كه با توجه به مفهوم حكومت، جنبه اي سياسي پيدا مي كند و با توجه به آن مفهوم و مفهوم «ملت» پديده سياسي – جغرافيايي «كشور» را واقعيت مي بخشد.» (همان)
محمدرضا حافظ نيا نيز معتقد است: «سرزمين گهواره زيست و عرصه پيوند دوجانبه انسان و طبيعت است. وابستگي هاي مكاني، زيست محيطي و طبيعي انسان و شكل گيري علقه هاي وطني، خانوادگي، و سكونتگاهي انسان در ارتباط با سرزمين معني پيدا مي كند. سرزمين با ويژگي هاي خود، چه مكان تولد فرد باشد يا محل سكونت وي شود، يكي از بنيادهاي هويت فرد را تشكيل مي دهد؛ چنانكه وقتي دو فرد نا آشنا به هم مي رسند معمولاً اولين سوالي كه از يكديگر مي پرسند «اهل كجايي؟» است. كجايي بودن نشان دهنده وجه بومي، مكاني و سكونتگاهي فرد است كه بدان تعلق دارد، آن را وطن، خانه و بوم خود مي داند و نسبت به آن احساس دلبستگي و افتخار مي كند و علاقمند به درخشش و برجستگي آن نسبت به ساير مكان هاست.» (حافظ نيا، 1381:36).
بنابراين سرزمين و محيط جغرافيايي يكي از مؤلفه هاي هويت ملي است كه به عنوان بستري براي شكل گيري ساير مؤلف هاي هويت ملي عمل مي كند و سرانجام حس همگرايي ملي را در ميان افراد جامعه ايجاد مي كند. مهمترين نقش سرزمين در اين مقوله، هويت سازي و تداوم بخشيدن به موضوع هويت ملي است. سرزمين جزو مؤلفه هايي است كه همواره از عناصر اصلي هويت ساز است (لك، 1384: 115).
گاتمن (Gean Gotman) بر اين باور است كه ريشه مفهوم اروپايي «سرزمين» Terrıtory لاتين است و در يونان باستان به مناطقي در اطراف يك شهر و در قلمرو آن اطلاق مي شده است. اين مفهوم پس از پيدايش امپراتوري هايي با گرايش جهاني شدن از ميان رفت. برخلاف او، هينزلي پيشينه مفهوم سرزمين را به امپراتوري رم مي رساند و باور دارد كه پهنه آن امپراتوري «سرزمين» رم شمرده مي شده است. به هر روي در هر دو باور مفهوم اروپايي سرزمين با مفهوم «بوم» در فارسي برابر است. در حالي كه مفهوم «ميهن» در فارسي كه جنبه اي احساسي دارد از تعاريف ياد شده دور است (مينايي ، 1381: 38).
سرزمين زاده گذشته تاريخي جامعه است. شكل ها و ساختارهاي فضايي، پديدارهاي تاريخي هستند و در حال تغيير شكل و جهش مداوم؛ محصول مشترك فرايندي از انطباق يك گروه اجتماعي و چهارچوبي است كه جامعه در آن عمل مي كند. سرزمين ميراث دار يك اجتماع و داراي يك بعد مادي و يك بعد فرهنگي است. آگاهي نسبت به احساس تعلق به يك سرزمين، در ميان هرجامعه اي سابقه دارد. حتي در ميان خلق هايي كه از آن محروم بوده اند و سرگشته بازيابي سرزمين گمشده خويشند (شبلينگ، 1377: 186).

3-2- شهادت
از شهادت تعاريف گوناگوني ارائه شده است. از جمله:
شهادت يعني، از جان گذشتن.
شهادت يعني، فنا شدن نه به مفهوم معدوم شدن، بلكه به معناي «محو شدن در وجود الهي»
شهادت يعني، از شيرين ترين و عزيزترين و گرانقيمت ترين دارايي خود، يعني، روح و جان، به خاطر عشق به ميهن، ناموس و رضايت پروردگار، گذشتن.
شهادت يعني حضور و شهيد حاضر و گواه است در مسير عشق به پروردگار جهانيان.
شهادت وصل است به ملكوت اعلي و شهيد محرم به احرام عشق الهي.
شهادت مقام عليين و شهيد مقرب درگاه حق تعالي.
بنابراين در ميان ارزش هاي والاي اسلامي «شهادت» جايگاهي خاص و درخششي ويژه دارد. جايگاه رفيع و درخشندگي اين ارزش بزرگ را بايد در نقش آفريني آن جستجو نمود. در اين نگرش و كاوش است كه اين حقيقت رخ مي نمايد كه شهادت با حيات دين و بقاي معارف و احكام و قوانين الهي ارتباط پيدا مي كند و اين ارتباط، ناگسستني است.
فرهنگ مقدس شهادت، مشعل هدايت و رهايي براي امروز و فرداي ملت هاست. گذشت زمان و تغيير و تحول و آمد و شد نسل ها هرگز به جاودانگي اين فرهنگ انسان ساز لطمه اي وارد نمي كند و عاشقان راه حق و آزادگان جهان همواره اين مشعل هدايت را فرا راه خويش مي يابند و در پناه آن پرده هاي سياه شب جور را مي درند و فروغ آزادي و شرف و عزت را ظاهر مي سازند. (جمهوري اسلامي، 15 / 11 / 1377).
بنابراين براي شهادت مي توان دو ركن در نظر گرفت: يكي اينكه در راه خدا و «في سبيل الله» باشد؛ هدف آن مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف كند و ديگر اينكه «آگاهانه» صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اينكه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزه اي خودگرايانه منزه و مبراست، تحسين برانگيز و افتخار آميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. در ميان انواع مرگ و مير ها تنها اين نوع مرگ است كه از حيات و زندگي برتر و مقدس تر برخوردار است.
در راستاي اختياري و آگاهانه بودن انتخاب شهادت براي مرگ، و رسيدن به قرب الهي، شهيد امان الله كدخدايي در وصيت نامه خود نگاشته است: «اگر افتخار شهيد شدن را يافتم، همگان بدانند كه آگاهانه زيستم، آگاهانه جنگيدم و آگاهانه به ابديت پيوستم».
شهيد مراد سالاري نيز تأكيد كرده است: «پدرجان! اين بار مرگ خويش را با خون خود امضا خواهم كرد و ديگر نمي خواهم در بستر بميرم».
سردار شهيد حاج عبدالمهدي مغفوري در عمليات كربلاي چهار به شرف شهادت پيوست. او در وصيت نامه خود نوشته است: «بنده اين راه را خودم و با اختيار و آزادانه انتخاب كردم» بنابراين، شهادت به خاطر اينكه در راستاي دفاع از سرزمين و موطن، جان و ناموس، و در نهايت كسب رضاي الهي صورت مي گيرد، در همه جوامع دنيا به عنوان يك اصل مقدس و ارزشي پذيرفته شده و انسان ها به آن ارج مي گذارند و آن را از خصايص و طينيت هاي پاك و ارزشمند انساني مي دانند.



3-3- هويت ملي
هويت به معني «چه كسي بودن» است؛ اينكه يك فرد يا گروه انساني خود را چگونه مي شناسد و مي خواهد چگونه بشناساند يا چگونه شناخته شود. هويت پاسخي به نياز طبيعي در انسان براي شناساندن خود به يك سلسله عناصر و پديده هاي فرهنگي، تاريخي و جغرافيايي است. همانگونه كه يك فرد نيازمند شناخته شدن به نام و ويژگي هاي تعريف كننده و شناساننده فردي و خانوادگي خود است، يك گروه انساني نيز نيازمند شناخته شدن و شناساندن خود به يك سلسله پديده هاي معنوي و محيطي است كه شخصيت ملي ويژه و شناسنامه متمايزي را براي آن گروه انساني پديدار مي آورد. پويايي اين پديده هاي مادي و معنوي مفهوم «ملت» را واقعيت مي بخشد؛ پديده هايي چون يك سرزمين سياسي مشترك، يك دين مشترك، يك زبان مشترك، يك سلسله خاطرات سياسي مشترك، برخي ديدگاه هاي اجتماعي مشترك و يك سلسله آداب و سنن و ادبيات و هنرهاي مشترك. مجموعه اي از همه اين مفاهيم «شناسنامه اي» ملي پديدار مي آورد كه «هويت ملي» يك گروه انساني يا يك ملت را واقعيت مي بخشد (مجتهد زاده، 1381: 66).
اين واژه در نظام سياسي جهان پس از شكل گيري نظام هاي بين المللي كشورهاي جهان در يكي دو قرن اخير شكل گرفته است. هويت ملي، زماني در علوم سياسي و علوم اجتماعي به عنوان يك مفهوم برجسته خودنمايي كرد كه اراده مردم بر اين قرار گرفت كه از هويت خود در مقابل ملت هاي ديگر آگاه شوند و آن را با اهداف سياسي – فرهنگي يا اقتصادي – اجتماعي به كار گيرند (لك، 1384: 24).
بارنت معتقد است: «هويت، شناخت از خود در رابطه با ديگران معنا مي شود. هويت ها شخصي يا فردي نيستند و اصولاً مفاهيم اجتماعي به حساب مي آيند و در تعامل و ارتباط با ديگران تعريف مي شوند (Barnett, 1999: 9). هايدگر جغرافيا را عامل بنيادي هويت ملي مي داند و معتقد است كه هويت به واسطه پيوند هستي شناختي انسان به خاك و ريشه هاي بومي اش تعريف مي شود و قطع شدن در اين ريشه ها سبب بي خانماني و بحران هويت در او مي شود (معيني علمداري، 1381: 13).
ونت نيز معتقد است كه هويت ها و منافع حكومت ها در روابط با يكديگر شكل مي گيرد (wendt, 1992: 330). ژان گاتمن جدايي هاي سياسي در گروه هاي انساني را بررسي كرده و حركتي «معنوي» را در محيط انساني شناسايي كرد كه با ظرافت، افراد را در يك گروه انساني گرد مي آورد و آنان را از ديگر گروه ها جدا مي سازد و به يك مات يكپارچه تبديل مي كند. وي در تشريح اين نيرو مي گويد:
«... جداگانه بودن نسبت به محيط ديگران و سربلند بودن از ويژگي هاي خود از نمود هاي ذاتي هر گروه انساني است ... براي جداگانه بودن نسبت به محيط ديگران، يك منطقه نيازمند يك كوه يا يك دره، يك زبان ويژه يا يك مهارت خاص نيست؛ براي چنين هدفي يك منطقه اساساً نيازمند يك باور استوار بر پايه اعتقادي ديني، برخي ديدگاه هاي ويژه اجتماعي و جلوه هايي از خاطرات سياسي است و اغلب به آميخته اي از اين هرسه نياز دارد... (مينايي، 1381: 49)
جداگانه بودن و متمايز بودن نسبت به ديگران، اصل كهن است و ريشه در ژرفاي معنويت ها دارد، چنانكه در قران كريم آمده است:
«... يا ايها الناس ان خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعباً و قبائِلَ لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم...»
يعني: «اي مردم همانا ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را به صورت ملت ها و گرو گروه و قبيله قبيله قرار داديم تا از هم متمايز باشيد. همانا گرامي ترين شما در نزد خدا، با تقواترين شماست» (حجرات/ 13).
ويليام هنري كه يكي از ايران شناسان و شرق شناسان شهير است مي گويد: «ما تا ندانيم كه بوده ايم، نمي توانيم بدانيم كه هستيم؛ يعني شناخت هستي ما در گرو شناخت تاريخي ماست و تا ندانيم كه چگونه در جايي كه هستيم رسيده ايم، نمي توانيم بدانيم كه كجا مي رويم» (همان، 10).
ويليام جيمز نيز مي گويد: «آنجا كه من بتوانم اين منِ واقعي من است، آنجا هويت من است» (همان، 9).
اريكسون هويت را فرآيند مستتر در خود و فعاليت هاي جمعي او مي بيند (افروغ، 1380: 9). با مطالعه تعريف و مفهوم هويت از ديدگاه هاي متفاوت، اين نتيجه حاصل مي شود كه مفهوم هويت بيانگر خصيصه ماهيتي و چيستي يك گروه انساني است كه در ارتباط با محيط زندگي، تاريخ، زبان، آداب و رسوم، مذهب، قوميت و... معني پيدا مي كند و باعث تمايز آنها از بقيه گروه هاي انساني مي شود.



4- رابطه بين سرزمين و شهادت
از ويژگي هاي بارز جوامع انساني نسبت به جوامع حيواني، ميراث فرهنگي
(Cultural Heritage)مي باشد. انسان ها در هر جامعه اي به حكم فرهنگ حاكم بر جامعه، همكاري، تقليد و جنگ مي نمايند و در ضمن انجام اين نوع فعاليت ها، راه و رسم زندگي را مي آموزند؛ اما حيوانات امور زندگي خود را به صورت غريزي سامان مي دهند. فرهنگ، راهنماي تمام فعاليت ها و تلاش هاي انساني است. لذا، فرهنگ منحصر به انسان است. در زمينه جنگ نيز روحيه نبرد و جنگ جويي و دفاع از جامعه و كشور در مقابل تهاجم بيگانه، ريشه در فرهنگ هر جامعه اي دارد و اين امر در جوامع مختلف به صورت هاي گوناگون ديده مي شود و نشان دهنده آن است كه جنگ و دفاع از كشور جزو لاينفك فرهنگ هر جامعه اي مي باشد؛ به طوري كه كلارك ويسلر((Clark Wheelerجنبه هاي فرهنگ را در 9 مورد خلاصه مي كند كه عبارتند از: گفتار و زبان، ويژگي هاي مادي، هنر، اساطير و معرفت علمي، رسوم مذهبي، نظام خانوادگي و اجتماعي، ثروت و دارايي، حكومت و جنگ (كاركنان نصر آبادي، 1384: 82).
ريچارد موير معتقد است: واضح است كه ماهيت رفتا قلمرو خواهي انسان و نيز عكس العمل عاطفي او نسبت به مكان، در طول تاريخ تكامل يافته است. رابطه انسان با سرزمين، رابطه اي ثابت نيست، بلكه با پيشرفت جامعه از يك مقطع سازماني به مقطعي ديگر، تغيير مي پذيرد (موير، 1379: 46).
اظهار نظر واكر درباره پيوند ميان كشور و دفاع و پيامد هاي روان شناختي قابل ملاحظه اي كه اين پيوند طولاني ايجاد كرده است، قابل ذكر است كه:
«امنيت كشورها، فهم ما را از اين كه امنيت چيست و براي كيست؟ احاطه كرده است، نه به اين دليل كه نزاع ميان كشورها اجتناب ناپذير است، بلكه به اين خاطر كه اشكال ديگر اجتماع سياسي تقريباً غير قابل تصور شده است. ادعاي كشورها نسبت به انحصار قدرت مشروع در يك سرزمين معين، موجب ناديده گرفتن و حتي محو اظهارات ديگري در باب هويت سياسي شده است» (موير، 1379: 136).
در مقابل ديدگاه برخي مفسرين، قلمرو خواهي بيشتر به حوزه امكانات وابسته است تا حوزه روانشناسي. براي مثال، طبق نظر «ديديد. ام. اسميت» قلمرو خواهي يك خصيصة غريزي انساني نبوده، بلكه يك ساختة اجتماعي است... (همان، 17).
اما رابرت ساك كه در موضوع قلمرو خواهي، بررسي گسترده تري را به انجام مي رساند، يك پرسش كاملاً بنيادين را ناديده گرفته و عنوان مي كند:
«من از كنار اين موضوع كه آيا قلمرو خواهي انساني، يك ميل يا غريزه بيولوژيك است، مي گذرم» (همان، 13).
ميهن خواهي يا وطن دوستي، فلسفه يا ديد سياسي ويژه اي نيست، بلكه غريزه اي است كه از حس اوليه تعلق داشتن به مكان و هويت ويژه آن و حس دفاع از منافع در آن ناشي مي شود. از ديد تاريخي، ترديدئي نيست كه سرزمين يا بوم از نخستين پديده هاي احساسيِ محيطي انسان است كه جلوه هايش برخوردهاي سياسي ميان انسان ها را سبب گرديده، در حالي كه غير سياسي بودنِ خود اين پديده همچنان دست نخورده باقي مانده است. شايان توجه است كه جنگ جهانگير اول و جنگ هاي بزرگ پيش از آن بيشتر از انگيزه هاي ميهن دوستي ناشي مي شده و جنگ جهاني دوم حاصل برخوردهاي انديشه هاي ناسيوناليستي بوده است (مينايي 1381: 52 - 51).
جي. اندرسون (J. Anderson) در سال 1986 يادآوري كرد كه «ملت» ها، مانند ديگر سازمان ها و ساختارهاي اجتماعي، تنها اشغال كننده سرزمين نيستند، بلكه مدعي همخواني با مكان جغرافيايي ويژه اي هستند. آنها با «حاكميت» حكومت در اين دارايي سرزمين شريكند و از اين مشاركت است كه مفهوم «حكومت ملي» پديد مي آيد (مينايي، 1381: 48).
بنابراين سخن از شهيد ميدان جنگ و نبرد، بايد شيرين ترين سخن و گرانقدرترين داستان ها باشد؛ چرا كه داستان از فداكاري و بزرگترين هنر قرباني دادن در آن نهفته است. شهيد ميدان نبرد با شهادت خود، ايثار را تحقق مي بخشد. همان ايثاري كه با شكوهترين پيروزي ها را براي دين حق تضمين و تحقق مي دهد. شهيد، سخاوتمندانه خود را به خاطر تمكين از عقيده و ايمان تقديم مي دارد تا دين ريشه مستحكم بيابد. خود را به خاطر جامعه، عزت و شرف و افتخار و آزادي، خويشتن خود را راهبه مي كند (مغنيه، 1361: 172).
در فرهنگ اسلامي نيز، دفاع از جان، مال، زن و فرزند، وطن و سرزمين، شرف، مليت و استقلال كشور از مقولات مقدس و مورد اتفاق همه انسان هاست. هيچ فرد و هيچ قوم و ملتي تسليم در برابر تجاوز بيگانگان را نمي پسندد. مردم با هر عقيده و آئيني، دفاع از سرزمين خود را امري مقدس و قابل تحسين مي دانند (لك، 1384: 116).
مثلاً در مورد رابطه بين شهادت و سرزمين در نگاه و باور يك شهيد زرتشتي از زبان خودش مي خوانيم:
«من به ايران عشق مي ورزم، به خاطر تقدسش، تاريخش، مردان بزرگش، فرهنگ كهن سالش... براي من همين كافيست كه در ايران متولد شده ام و روزي كه بميرم، ذره اي از خاك آن خواهم شد». «چشم تماشاگران بر نمايي از پرچم سه رنگ ايران خيره ماند و خون مان با غرور ايراني بودن و زرتشتي بودن عجين گشت (منصور نژاد، 1384: 94).
يا در جاي ديگر نگرش جانباخته مسيحي را در مورد سرزمين و موطن خود چنين مي خوانيم:
«هموطنان عزيز، من در راه استقلال وطن جان باختم. دوستان در شهادتم ناراحتي نكنيد. زيرا از بدو انقلاب، جانبازي در راه وطن و حفظ اين آب و خاك، هدف نهايي من بود. در لباس سربازي به اين افتخار رسيدم، تا در زمره وطن دوستان نامم ثبت شود. از تمام ايرانيان غيور و ارامنه خداپرست و ميهن پرست انتظار دارم در راه استقلال و آزادي كشور، راهم را ادامه دهند» (منصور نژاد، 1384: 95).
شهيد زرتشتي ديگري در همين رابطه خطاب به مادرش مي نويسد:
«وقتي خبر شهادت مرا مي شنوي، سعي كن با سنگيني ياد همه شهيدان تنها را سبك بكني! مردم بايد تو را سربلند تر از هميشه ببينند؛ اما وقتي تنها شدي، مي تواني به خاطر من اشك بريزي. چون اگر گاهي گريه نكني، فكر مي كني كه مرا دوست نداري، فقط كاري بكن به خاطر دوست داشتن من، مردم را از ياد نبري. من به خاطر مردم كشته مي شوم، پدرم هم به خاطر مردم كشته شد.» (منصور نژاد به نقل از گنجي، 1360: 243 – 242).
در فلسفه سياسي ايران، نه تنها مردم نقش محوري در حفظ و بقاي كشو دارند، بلكه به مثابه يك مقوله واحد و منسجم نيز نگريسته مي شوند. به عبارت ديگر، به رغم تفاوت انديشه ها و عقايد گوناگون قومي و ديني، مردم ايران هويت واحدي دارند و اين امر در متون علمي و ادبي مشاهده مي گردد كه نشانه وابستگي مردم به سرزمينشان مي باشد. اين امر باعث مي شود تا در صورت بروز مسايل و مشكلات براي جامعه، مردم در سايه هويت ملي براي دفع و از بين بردن آن مشكلات اقدام نمايند. در جنگ عراق عليه ايران نيز وضع به همين صورت بوده است (كاركنان نصر آبادي، 1384: 83).
حتي در رابطه سرزمين با توسعه طلبي قابل ذكر است كه در طول تاريخ، بسياري از جنگ ها براي كنترل سرزمين هايي مشخص صورت گرفته و سياست هاي خارجي بسياري از كشورها تحت تأثير تمايل به كنترل قلمروهاي وسيع تر براي اهداف اقتصادي، سياسي و نظامي شكل گرفته است (برادن و شلي، 1383: 25 – 24).
به نظر آردري «قلمرو يا سرزمين عرصه اي از فضاست مشتمل بر خاك، آب و هوا كه يك حيوان يا جمعي از حيوانات از آن به عنوان منطقه انحصاري خود دفاع مي كنند». پس از ارائه اين تعريف آردري نتيجه مي گيرد كه انسان ها هم مثل حيوانات به طور غريزي خواهان تصرف و دفاع از چنين فضائي هستند و ماهيت سرزمين گرايي انسان ژنتيكي و غير قابل زدودن است (مير حيدر، 1384: 10).
زرين كوب خود شاهد يكي از تهاجمات بزرگي خارجي به ايران در زمان جنگ جهاني دوم بود. يادداشت هاي وي با عنوان «تقويم پارينه» بازگو كننده اشغال ايران توسط متفقين و واكنش هاي دروني اوست. به نظر او، عشق به وطن، گمشده عزيزي است كه يابنده احساس ايمني مي كند. كساني كه ارزش و اهميت ايمني را مي فهمند:
«مي دانند كه ايمني فقط يك نام مستعار اوست؛ نام واقعي او وطن است و ضعف و فقر بيش از ثروت و قدرت آن را نزد انسان عزيز مي كند... زندگي سخت است اما تا وطن هست به عشق او مي توان سختي زندگي را تحمل كرد. براي اينهاست كه عشق به وطن آرمان مقدس است. براي اينهاست كه وطن تجسم يك عشق واقعي است... جالب آن است كه، در سر سوداي آنها، اين عشق به وطن جز با مفهوم صلح پيوند ندارد (راعي گلوجه، 1382: 138).
مكان در انديشه هايدگر اهميت اساسي دارد؛ زيرا به عقيده او هستي و آشكار شدن بر روي زمين رخ مي دهد. سكونت داشتن يا باشيدن به معناي «نحوه بودن آدميان بر روي زمين است». از اين رو، دو مفهوم سكني و وجود با يكديگر مربوطند. هايدگر در سخنراني خود به نام «ساختن، باشيدن، انديشيدن» كه در سال 1951 در گردهمايي «دارمشتات» درباره انسان و فضا ايراد كرد، تصريح كرد كه رابطه انسان با فضا، چيزي جز باشيدن، به معناي گوهرين آن نيست (معيني علمداري، 1381: 10).
كسروي نيز سرزمين يا كشور را به عنوان يكي از عناصر هويت ساز به شمار مي آورد كه در شعار ملي گرايانه پيمان با عنوان «يك دين، يك درفش، يك زبان» تجلي يافته است. احساس متمايز بودن از ديگران جزء جدايي ناپذير هويت فردي و اجتماعي است. هر چه عوامل و عناصر تمايز بخش عيني تر و ملموس تر باشد، به همان نسبت احساس هويت بيشتر خواهد بود. بايد افزود، وجود مرزهاي پايدار، شفاف و دقيق، نياز به متمايز بودن را به خوبي تأمين مي كند. به دليل اهميت سرزمين در هويت سازي، روشنفكران ايراني به اين مسأله از آغاز دوره نوگرايي اهميت داده اند و آن را مهمترين عنصر هويت ساز معرفي نموده اند. مي توان دلايل آنان را در عوامل زير خلاصه نمود:
1. سرزمين با مرزبندي عيني و با ويژگي هاي جغرافيايي امكان بهتري براي تمايز اجتماعي و سياسي فراهم مي كند.
2. سرزمين با ثبات، تحديدپذير و قابل كنترل است و فاقد سياليت است. انساني كه در يك سرزمين معين زندگي مي كند، به دليل احساس پايداري و تداوم بيشتر دلبستگي به آن پيدا مي كند.
3. سرزمين انسجام، همبستگي اجتماعي و ملي و احساس تعلق افراد و اقوام را به يك واحد جمعي افزايش مي دهد (حسن زاده، 1381: 81).
كسروي در نوشته هايش به عمد به ناسيوناليسم اشاره نكرده است، اما در ديدگاه وي مفهوم «مردم» و «ميهن پرستي» جايگاه ويژه اي دارد. وي اين مفهوم را چنين تعريف كرده است:
«بيست ميليون مردم كه در يك جا زيست مي كنند و يك توده اي تشكيل داده اند، اينها در حقيقت پيماني با هم بسته اند كه در پيشرفت دادن به كارهاي زندگاني و ايستادگي در برابر سختي ها همدست باشند و در سود و زيان و اندوه و خوشي با هم شركت كنند ... يك چنين پيماني در هر توده اي هست و اساس توده همين پيمان مي باشد. ما از ميهن پرستي بيش از همه اين معني را مي خواهيم».
كسروي حفظ استقلال و نگهداري ميهن از تجاوز بيگانگان را امري واجب مي داند و آن را «غيرت» در راه زن و فرزند مي نامد. او مي گويد: «مردمي كه از زمان باستان سرزميني را آباد كرده و در آن جا بنياد زندگاني گزارده اند، آن سرزمين خانه ايشان است و بايد به نگهداري آن برخيزند كه اگر بيگانگاني از بيرون بدانجا تاختند، راه بر روي آنان ببندند و مردانگي در راه غيرت و به نام پاسباني زن و فرزند است كه بر هر كسي واجب مي باشد در راه نگهداري آزاديست كه گرانمايه ترين شرط زندگي اين است وطن خواهي» (همان، 84-83).
در فقه اسلامي، واجب بودن دفاع از سرزمين هاي اسلامي از ضروريات است و فقيهان شيعه و سني در آثار فقهي خود در مبحث جهاد بدان پرداخته اند. مقام معظم رهبري با استناد به اين نكته در بيانات خود در ديدار با روحانيون و مبلغان اسلامي فرموده اند: «دفاع از سرزمين اسلامي بر آحاد مردم مسلمان واجب است» (لك، 1384: 116).

5- نتيجه گيري
با توجه به تحليل و بررسي ماهيت و مفهوم سرزمين و شهادت، و ارتباط بين اين دو مفهوم، به اين نتيجه مي رسيم كه اگرچه شهادت يك عمل آگاهانه و اختياري براي دفاع از سرزمين، ناموس، مقدسات و آرمان ها، و ارزشها و رسيدن به قرب الهي است، اما رابطه آن با سرزمين يك نوع رابطه معنوي است؛ چون رابطه اكولوژيكي كه از بدو تولد بين انسان و سرزمين بوجود مي آيد باعث مي شود تا انسان با خاطراتي كه در محيط زندگي خود از بدو تولد تجربه نموده و در آنجا رشد و تكوين يافته است، نسبت به محيط خود حق آب و گل پيدا كرده و در نتيجه، در درون خود نسبت به آن علاقه و تعصب معنوي داشته باشد و اين ارتباط معنوي باعث مي شود كه انسانها از آب و خاك و كاشانه خود دفاع كنند و براي حفظ و بقاء آن ايثار و جانفشاني كنند؛ بنابراين زادگاه و حقوق ناشي از به دنيا آمدن در آن، كساني را كه در قلمرو مشترك سرزميني سهيم هستند به آنها پناه مي دهد، همانگونه كه ساكنان سرزمين مي توانند آن را به فضايل پاك فطري چون ايثار و شهادت و از جان گذشتگي براي دفاع از آن بيارايند و وطن نيز فرزندان خود را از ارزش هاي خاص برخوردار مي سازد و اين ارتباط و تعامل دو طرفه زمينه هاي لازم را بوجود مي آورد تا ساكنين سرزمين به صورت فطري و غريزي به اين احساس در درون خود پي ببرند كه وجودشان جداي از سرزمين و وطن معنايي ندارد.

منابع و مأخذ

1- قرآن كريم، سوره حجرات، آيه 13.
2- آشفته تهراني، امير. جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي.(1378). تهران: ارمغان.
3- افروغ، عماد. هويت ايراني (1380). تهران: موسسه دانش و پژوهش ايران.
4- برادن، كتلين و شلي فرد. ژئوپليتيك فراگير(1383)، ترجمه عليرضا فرشچي و حميد رضا رهنما. تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد جنگ.
5- حافظ نيا، محمد رضا. جغرافياي سياسي ايران (1381). تهران: سمت.
6- حسن زاده، اسماعيل. گفتمان هويت ملي در تاريخ نگاري كسروي (1381). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، تهران: زمستان 1381.
7- راعي گلوجه، سجاد. هويت ملي و ايراني گري در تاريخ نگاري زرين كوب (1382). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، شماره 1. تهران.
8- شبلينگ، ژاك. جغرافيا چيست؟.(1377). ترجمه سيروس سهامي. تهران: محقق
9- كاركنان نصر آبادي، محمد. جنگ و هويت (با رويكردي جامعه شناختي به جنگ ايران و عراق) (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران.
10- لك، منوچهر. هويت ملي در شعر دفاع مقدس. (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران: مؤسسه مطالعات ملي.
11- لك، منوچهر. ايران زمين در آئينه شعر فارسي. (1384). تهران: مؤسسه مطالعات ملي.
12- مجتهد زاده، پيروز. جغرافياي سياسي و سياست جغرافيايي (1381). تهران: سمت.
13- منصور نژاد، محمد. بررسي ريشه اي هم گرايي بين اهل كتاب با ساير ايرانيان در دفاع مقدس (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران.
14- گنجي، كامران. «مصاحبه» (1360). مجله چيستا، مهر، شماره 2.
15- معيني علمداري، جهانگير. تجلي وجدان تاريخي در بوم: هايدگر و سرچشمه هاي تاريخي – مكاني هويت (1381). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، تهران.
16- مغنيه، محمد جواد. شهادت، حسين، قرآن (1361). ترجمه محمد رسول دريايي. تهران: بنياد قرآن.
17- مير حيدر، دره. بررسي مفهوم Terrıtorıalıty و تحول آن از ديدگاه جغرافياي سياسي (1384). فصلنامه ژئوپليتيك، سال اول، شماره اول، تهران.
18- مينايي، مهدي. مقدمه اي بر جغرافياي سياسي ايران (1381). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين الملل.
19- موير، ريچارد. درآمدي نو بر جغرافياي سياسي (1379). ترجمه دره مير حيدر با همكاري سيد يحيي صفوي، تهران: سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح.
20- Barnett, Michael (1999); “Culture, Strategy and foreign policy change: Israelis road to Oslo”, European Journal of International Relations, Vol. 5 (1).

21-Wendt, A (1992); “Anarchy is states make of it” International organization, 46, Spring.


نويسندگان:
دكتر زهرا احمدي پور: استاديار گروه جغرافيا دانشگاه تربيت مدرس
عطاء الله عبدي: دانشجوي دوره دكتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس
رضا حسين پور پوريان: دانشجوي دوره دكتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : نهضت حسيني و انقلاب اسلامي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
قيام امام حسين(ع) درمورد مسئلــه محــرم و عــاشــورا توده هاي عظيم ميليوني مــــردم را آن چنـان به حـــركتدر آورد. نهضت ايـــران در دو فصل به مسئله عــاشورا گره خورد يكي در فصل اول نهضت- يعني روزهاي محــرم سال42 ديگــــري فصل آخــــر نهضت يعني محـــرم ســـال 57 بود اين عـــامــل فـوق العاده مـؤثـــري در پيروزي نهضت بود.

بسم الله الرحمن الرحيم
بيانات مقام معظم رهبري،حديث ولايت جلد دوم
پشتوانه پيروزي نهضت ما، توجه به قيام امام حسين(ع) بود
درمورد مسئلــه محــرم و عــاشــورا بـايد بگويم كه روح نهضت ما و جهت گيري كلي و پشتوانه پيـــروزي آن همين تــوجه به حضرت ابي عبـدالله (ع) و مسائـــل مربــوط بــه عــاشـورا بـــود. شايــد بــراي بعضي هــا اين مسئله به قــدري ثقـيل به نظر برسد، ليكن واقعيت همين است. هيـچ فكــري حتي اگـــــر ايمـــان عميقي هـــم همــراه آن بـــاشد، نمي توانست توده هاي عظيم ميليوني مــــردم رد آن چنـان حـــركت بدهد كـــه در آن چنان حركت بدهد كه در راه انجام آن چه احساس تكليف مي كردند، در انــواع فــداكـــاري ذره اي ترديــد نداشته باشد.

تفكــــري كـــه به فكـــر جدايي اين حلقـــه پيوند بـــود
در آن روزهايي كه مسائل اسلامي با ديدهاي نو مطرح مي شود و جاذبه هاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند، موضوع مباركي هم بود و گرايش هاي نو در تفكـــر اسلامي چيزي بدي نبود، بلكــه بــراي عالم اسلام و به خصوص قشر جوان ذخيره محسوب مي شد، يك گرايش شبه روشنفكـري به وجود آمـد كه ما بياييم مسائل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسائـل عاطفي و احساسي - از جمله مسائل مـربوط به عاشورا و روضه خواني هــا و گــريه- جدا كنيد شـــايد بسياري در آن روزهـــا بـــودند كـه با توجه به اين كه در ماجراي ذكر عاشورا وروايت فداكاري ابا عبدالله چيزهايي وارد شده بود و احياناً به شكل هاي تحريف آميزي بيان مي شد، اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشدي كرد، ليكن در صحنه عمل، مــــا به وضوح ديديم كــه تا وقتي اين مسئله از طرف امام بزرگوارمان به صورت رسمي و علني و در چهـــارچوب قضايــاي عــاشورا مطرح نشد، هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت.

نهضت ايـــران در دو فصل به مسئله عــاشورا گره خورد
امــام (ره) در دوفصل مسئلــه نهضت را بـــه مسئله عـــاشـــورا گـــره زدند، يكي در فصل اول نهضت- يعني روزهاي محــرم سال42 – كــه تريبون بيــان مسائل نهضت حسينيه هــا و مجالس و روضه خواني و هيئت سينه زني و روضه ي روضه خوان ها و ذكر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگــــري فصل آخــــر نهضت يعني محـــرم ســـال 57 بود كه امـــام (ره) اعلام فرمودند:
(( ماه محرم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس به پا كنند.)) ايشان عنــوان اين مــاه را مـــاه پيروزي خون بر شمشيــرقرار دادند و مجدداً همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد، يعني ما براي نهضت كه روح و جهت حسيني داشت با ماجراي ذكر مصيبت حسيني و ياد امــــام حسيــــن(ع) گره خورد.

تدبيرامــــام پــيــونـــد بـا نهضت حســيني
....مــا امـــروز به بركت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحيه آن نهضت در جامعــه خودمان اين نظام را به وجود آورديم. اگر در جامعه ما عشق به امام حسين (ع) و ياد ذكر مصائب و حـوادث عاشورا معمول و رايج نبود، معلوم نبود كه نهضت با اين فاصله زماني . با اين كيفيتي كه پيروز شد به پيروزي نمي رسيد.
اين عـــامــل فـوق العاده مـؤثـــري در پيروزي نهضت بود. امــام بزرگـوار ما را همان هدفي كه حسين بن علي (ع) قيام كرده بودند، از اين عامل حداكثر استفاده را كردند.
امام (ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفكر مابانه قبل از پيروزي انقلاب را كه در برهه اي از زمـــان رايج بود، از بين بردند. ايشــان جهت گيري سياسي مترقي انقلابي را با جهت گيري عاطفي در قضيه ي عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند كه اين يك كار زائد و تجملاتي قديمي و منسوخ درجامعه ما نيست.

نتايـــج محــــرم را در زنـــدگي خـــود ميبينيم
ما در آستـــانه محرم انقلاب و محرم امام حسين (ع) كــه يكي از محصولات آن نهضت، نظام جمهوري اسلامي است، قرار داريم. محرم دوان انقلاب با محــرم هاي قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما متفاوت است. اين محرم ها، محرم هايي است كه در آن معنا و روح جهت گيري واضح و محسوس است. ما نتايج محــرم را در زندگي خود ميبينيم، حكومت و حاكميت
و اعلاي كلمه اسلام و ايجاد اميد به بركت اسلام در دل مستضعفان عالم آثار محرم است.


وظيـــفــه مـــا در قبـــال محـــرم و انقلاب
....حادثه را از پيرايه هاي مضر خالي كنيد ....بعضي از پيرايه هادروغند و بعضي از نقل هـا خلاف مي باشند، وقتي آن چه كـــه در بعضي ازكتــاب ها نوشته شده است، مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني نيست، اين ها را بايد شناخت و جدا كرد. پرتپش و قدرتمند حادثه را حفظ كنيم. امــروز اين حادثه پشتوانه يك نهضت است.
اگـــر امـــروز به مــــا بگويند ريشـــه ي اين نهضتي كــــه بـــه وجود آورده ايد، كجـــاست؟؟
مــا مي گوييم ريشــــه اش پيـــامبــــر(ص) و امـيـــرالمـــؤمنين (ع) و امــــام حسين (ع) است. پس ايــن حــــادثـــه پشتـــوانـــه اين نهضت است.
اگر ما ندانسته و بي توجه و از روي سهل انگاري حادثه را با چيزهاييكه جزو آن نيست مشوب كرديم،بـــه آن حادثـــه و نيز به انقلابي كــــه نــــاشي ازآن است خدمت نكرديم.

تـــوقع و انتظــار را در كنـــار وظايـف قبـــول كنـيـــم
اين نظام مردمي به معناي تأثير نه فقط اراده بلكه عمل آماده مردم در اقامه اين نظام و بپا داشتن آن است. مردم بايــــد كمك كنند، البته زمــــام اداره ي كشوردست مسئول اجـرايي است، اما اگر كمك و حمـــايت و همكــاري و محبت و صبر مردم و منطقي نگريستن به قضايا از سوي آن ها وجود نداشته باشد، هيچ دست معجزه گريقادر به هيچ كار نيست.....
بايد در اين دوره و فصل جديد كه اميد هاي زيادي هم نسبت به آن وجود دارد و مي بايست آن اميد ها و انتظارات برآورده شوند، مردم به وظايف اساسي شان تذكر و توجه داده شوند.


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : فرهنگ ، ارزش ، ايثار ، اسطوره ، قهرماني ، شهادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
جامعه ي ايراني در طول حيات تاريخي خود ، جامعه اي «ارزش مدار» بوده و يكي از بنياني ترين عوامل تعريف كننده و سامان دهنده ي هويت وي محسوب گرديده است.
يكي از ويژگي هاي بارز اين جامعه، روحيه ي قهرمان پروري و قهرماني گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و جمعي و هم در آثار حماسي ايران بازتابي درخشان داشته است. قهرمانان ايران در همين عصر مدرن بنام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، بر مبناي ارزش هاي ديني، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و با تكيه بر قهرمانان ديني به سمت و سويي رفتند كه شهادت، هويتي واحد و جمعي شد و آنها با هم اسطوره ي مقدس شدند. آنچه در اين مقاله از اهميت ويژه اي برخوردار است پرداختن به تحريف و قتل قهرماني است؛ البته نه قتلي كه جنبه ي جسماني داشته باشد. قهرمانان اين مرز و بوم از مرزهاي زميني و خاكي و نواميس مردم پاسداري كرده اما متأسفانه اهداف و ايثار و شهادت آنان با ابزار فرهنگي ترور مي شود.
مقدمه
نگاه به تاريخ تحولات و سير تكاملي زندگي اجتماعي و اشكال تغييرات و عناصر و عوامل تغييرات و نتايجي كه به دنبال داشته اند و همچنين تلاش براي نگاه به آينده تغييرات در الگوها وسبك هاي رفتاري و قواعد زندگي بشر، اهميت و ضرورت ويژه اي دارد و شناخت فرهنگ به عنوان روح زندگي جمعي انسان مورد توجه است.
يكي از عناصر و بخش هاي عناصر فرهنگ، ارزش هاي حاكم برزندگي اجتماعي انسان است (حاجيلري، 1378: 1).
ويژگي بارز فرهنگ ارزشي، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و جمعي و هم در آثار حماسي بازتابي درخشان داشته است.
قهرمانان به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم مي شوند.
1- قهرماناني كه برمبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان شوند.
2- قهرماناني كه با شورش بر عليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند.
در اين مقاله اصرار و پافشاري برهمين ارزش هاي مسلط و رفتارها و كردارهايي است كه با ترازوي ارزش ها تنظيم شده است؛ اما متاسفانه در جامعه با ابزار فرهنگي ترور مي شود. در اين جستار برآنيم كه نشان دهيم فرهنگ ايثار و شهادت چگونه شكل مي گيرد و چگونه تحريف مي شود.

- فرهنگ Culture
معين فرهنگ را در ادب ، تربيت ، دانش ، علم ، معرفت ، مجموعه ي آداب و رسوم ، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يك قوم ، معني كرده است ( معين : 1371 ) .
آنتوني گيدنز فرهنگ را از ارزش هاي اعضاي يك گروه معين مي داند و هنجارهايي كه از آن پيروي مي كنند . ( آنتوني گيدنز، 1376 : 36 ) .
ژان برگ فرهنگ را عصاره ي زندگي اجتماعي مي داند كه در تمامي افكار ، اهداف ، معيارها ، ارزش ها و فعاليت هاي فردي و اجتماعي انسان منعكس مي شود ( پاول مارك : 1374 ).

- ارزش Value
شكلي از تجلي روابط اخلاقي در جامعه ، يا معيارهاي مشترك فرهنگي در يك جامعه كه به موجب آنها ، قدر و اهميت اخلاقي يا بازشناختي يا نظري و عقلي چيزهايي كه موضوع آرزو و يا نياز و يا برداشت هاي افزارند ، تعيين و سنجيده مي شود ( فرهنگ علوم سياسي، 1375 : 411 ).
آلن بيرو در باب ارزش معتقد است چيزي كه مطلوب شناخته مي شود، مي تواند در سطح سرنوشت جامعه و يا در سطح سرنوشت فردي باشد و اين به نوعي علم اخلاق يا دانشي است كه موضوع آن ارزيابي يا قضاوت و در نتيجه تميز خوب و بد از يكديگر است (بيرو، 1366: 445).


- ايثار ، از خود گذشتگي Atryuism
گذشت و انصراف از جان و مال و خويشاوند و امنيت شخصي و آسودگي مقام به خاطر عدالت و حق و حقيقت و منافع جامعه.
(فرهنگ علوم سياسي، 1375: 12)

- اسطوره Mythe
افسانه اي كه اصل و ريشه ي آن معلوم نباشد، ولي مبين نيازي خاص و بازتاب آرزويي جهت يافته باشد. (فرهنگ علوم سياسي: 249 : 1375)
جرج سورل (1922: 1847 ) مي گويد در گذشته اسطوره بياني نمادي بود كه موضع و نقش انسان را در جهان به صورتي ايستا و يا نظر به گذشته، تبيين مي كرد در روزگار ما اسطوره بيانگر يك جهان بيني پوياست با بعد عقلاني نظر به سوي آينده دارد و خواهان انجام عمل است (آلن بيرو، 1366-2350)

- قهرماني – دلاوري – قهرمان گرايي Heroism
تبيين رويدادهاي اجتماعي با مساعي افراد استثنايي
نيكلاي ميخائيلووسكي (1824-1904) عقيده دارد وظيفه ي قهرمان است كه با سرمشق و ايثار خود انبوه خلق يا توده را از ضعف مطلق و خمودي رها سازند و به سوي انقلاب اجتماعي جلب نمايند. (فرهنگ سياسي، 1375: 168).
سيدني هوگ معتقد است قهرمان در تاريخ كسي است كه بتوان در تعيين يك مساله يا حادثه تاثير اساسي به او نسبت داد. (هوگ، 1375: 140)

- شهادت Martyrdom
شهيد در لغت به معناي فدايي، شهيد در راه خدا، شهيد در راه حق است. (آريان پور، 1368: 1329).
شهادت شامل دو ركن است: يكي اينكه در راه خدا و في سبيل ا... باشد و هدف مقدس باشد وانسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد و ديگر اينكه آگاهانه صورت گرفته باشد (فرهنگ علوم سياسي، 1375 : 227).

- شهادت در اديان الهي
در فرهنگ يونان باستان آمده است شهادت عملي سياسي است در جهت بسط و دوام و بقاي گروه، ولي هر قرباني و فداكاري شهادت نيست. عمدتا شهادت عملي براي بدست آوردن اميال ايدئولوژيكي است. اديان نيز هر نوع فداكاري را شهادت نمي دانند واصطلاحي كه براي فداكاري به كار مي گيرند شهادت است. شهادت در انحصار دين اسلام نيست ، اديان ديگر بويژه مسيحيت شهادت را تأييد كرده اند و اين مسئله در تورات يا عهد عتيق به دو صورت بيان شده است.
الف – خدا شاهد است
ب – شهادت خدا در شريعت شهيد و شهادت در نظر يهوديان به اندازه ي نفعي است كه از آن مي برند و اين نفع يا بيروني و در ميدان است و يا به صورت زيادي زراعت و محصول.
پس طبق پاره اي از مستندات، شهادت از تفكر يهود دور است؛ البته با رجوع به قرآن به مواردي برخورد مي كنيم كه در بين يهود اسم خود را در ليست بلند شهدا ثبت كرده اند، (مثل ساحران فرعون) و اگر تحريفي در آن وارد نكرده باشند و مقام شهيد قبل از تحريف جايگاه والايي داشته است. (نصرتي، 1380: 2).
اصطلاح (Marthyrdom ) مارتير دوم كه به معني لفظي شهادت (گواهي ، ديدار ، نظاره) است ابتدا به وسيله ي حواريون در مورد عيسي به كار گرفته شده است (e.g.Act 1.8/1.22) و در مورد افرادي است كه در صدر مسيحيت و پس از به صليب كشيدن عيسي (ع) مرگ داوطلبانه را بر ترك دين و ايمان خود ترجيح دادند و از اين راه بر اعتماد به حقيقت وايمان خودگواهي دادند.
در مسيحيت شهيدان به سه گروه تقسيم مي شوند.
1- شهيدان اراده ، ايمان و عمل مانند: استفن مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه با اراده مرگ را پذيرفتند از دين وايمان خود دفاع كردند و عملاً كشته شدند.
2- شهيدان اراده و ايمان و نه عمل، مانند لوچياي مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه از مرگ نجات يافتند.
3- شهيداني كه اراده بر فداكاري نداشتند و مرگ را آگاهانه انتخاب نكردند؛ ولي به خاطر دين خود به مرگ رسيدند.
با ازدياد تعداد شهيدان در مسيحيت كتابهاي مهم و فراواني در شرح حال شهدا به رشته ي تحرير در آمد و اين كار «شهيد شناسي » نام گرفت. در كليساي كاتولويك 14000 نفر به عنوان شهيد شناخته مي شوند و مورد احترام رسمي مي باشند. تاريخ بزرگداشت شهداي مسيحيت به قرن دوم ميلادي منتهي مي شود. در مورد مزار شهدا نيز بايد گفت كه آرامگاه آنان از احترام خاصي برخوردار بود ومحل دعا و نيايش گرديد؛ سپس كليساها بر فراز مزار آنان برپا شد كه به مارتيريوم يا شهادتگاه شهرت يافت.
اين نكته قابل توجه است كه همانطور كه كلمه ي شهيد در اسلام به معناي گواه والگو و نمونه هردو به كار رفته است، در مسيحيت نيز مارتيرها گواه و الگو هر دو شناخته شدند و مسيحيان شهيدان خود را نمونه هاي كامل مسيحيت مي دانستند (عزتي : 3) رنگ سرخ كه رنگ خون بود شعار شهادت معرفي شد و در كليساي كاتوليكي، تا سال 1969 شعار شهادت و رنگ سرخ مورد توجه واحترام خاصي بود. روز شهادت شهيدان روز آغاز زندگي جاودانه ي آنان تلقي مي شد و به همين جهت بعنوان جشن ميلاد آنان شناخته شد. در ادبيات كاتوليكي شهدا بر اولياء تقدم داشتند.
تحول مفهوم شهادت در مسيحيت و انجيل درحد وسيعي تحت تاثير مفهوم آن در يهوديت و تورات مي باشد. در يهوديت عهد تورات و پس از آن، شهادت عمل انفرادي مبتني بر تقوا ومقاومت در برابر شيطان تلقي مي شد. هدف از شهادت در يهوديت ، نسبتاً رشد يافت و دوره ي بعد به وجود آمد و مسيحيت دراين رابطه از مفهوم شهادت تكامل يافته در دوران يهوديت رشد يافته متاثر شد (انجيل پل مقدس: بخش22آيه 20) پس از آن كه مسيحيت شهيدان فراواني را به جامعه ي خود تقديم كرد، اين مفهوم حتي تكامل بيشتري يافت. شهيدان مسيحيت خود را مقلد عيسي تلقي مي كردند و در تحمل رنج و مشقت و پذيرفتن شهادت از او تقليد مي كردند.
بنا بر اين مفهوم تكامل يافته، شهادت در چهارچوب ايدئولوژيكي قابل پذيرش بود. (دايره المعارف جديد كاتوليكي ج 312، 9:1967) به هر صورت با زياد شدن تعداد شهدا در مسيحيت، فرهنگ و ادبيات شهادت در مسيحيت به وجود آمد و رشد كرد. در نتيجه مقام شهداي مسيحيت مورد احترام وسيع در مسيحيت بعدي قرار گرفت و شكل شهيد پرستي به خود گرفت. رشد فرهنگ خاص شهادت سبب شد كه روز شهادت شهدا روز تولد آنان تلقي شود (1Richarp.156) اين نظريه كه شهدا هرگز نخواهند مرد، بلكه براي هميشه زنده اند نيز در مسيحيت مورد توجه بود و شايد به همين دليل بود كه روز شهادت آنان روز تولدشان تلقي مي شد. البته شايد در فرهنگ بت پرستي نيز روز مرگ بسياري از اسوه ها، روز جشن و سرور بود و شايد مسيحيت از اين نظر كه روز شهادت را روز تولد جديد و روز سرور تلقي مي كرد، از فرهنگ بت پرستي متاثر بود. خون شهيد و در خون غلطيدن شهيد يك نوع غسل تعميد دوم تلقي مي شد. جانبازان يا كساني كه از قتل رهايي مي يافتند مورد احترام فوق العاده قرار مي گرفتند و از امتيازات ويژه اي برخوردار مي شدند (Scrlbners:52-1917). بدون ترديد پرستش مردگان در فرهنگ بت پرستي قبل از مسيحيت و در مسيحيت تاثير فراوان گذاشت و سبب شد كه نوعي پرستش شهدا در مسيحيت به وجود آيد؛ به همين علت بود كه يكي از مسائل مورد اختلاف و درگيري بين مسيحيت كاتوليكي و مسيحيت پرتستاني همين مساله ي پرستش شهدا بود.

- از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ شهادت
يكي از ويژگيهاي بارز فرهنگ ارزشي ايران، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و هم جمعي و هم در آثار حماسي ايران بازتابي درخشان داشته است.
فرهنگ ايراني كه با فرهنگ اسلامي آميخته شده است، قهرمانان افسانه اي داشته كه در دفاع از كيان و ناموس مردم به جنگ رفته و از راه مكرر حيله و نامردي به صورت مظلومانه اي شهيد شده است.
جهش هاي اجتماعي جامعه ي ما مديون همين قهرماناني است كه در قله ي بلند تاريخ قرار گرفته اند. ايراني در مسير تمدن و كمال خود هميشه به سوي انسانهايي گرايش داشته كه الگو و مظهر ايثارگري بوده و به همين دليل به الگوهاي اسطوره اي خود عشق ورزيده و در رفتار و گفتار و شيوه هاي زندگي از آنان الهام گرفته است.
آنچه ايراني را به جهان اسطوره اي قهرمان گرايي كشاند، چهار عنصر اصلي جهان اسطوره است:
1- عنصر اول جهان اسطوره اي ميل به جاودانگي است.
2- عنصر دوم آفرينش نمونه هاي ازلي از طريق حضور خدايان و قهرماناني است كه ارزش ازلي را درخويش منعكس مي كنند.
3- عنصر سوم حضور هميشگي ارزش هاي ازلي و خلل ناپذير در جهان اسطوره اي است
4- عنصر چهارم ارجحيت كل بر جزء و لزوم تبعيت جزء از كل آرماني است (شيدا، 1381: 1)
قهرمان اسطوره اي از اين ساخت و عناصر جدا نبوده است؛ او در قامت موجوديت خدايي يا خدايي– انساني بوده و در همه حال پاسدار ارزش هاي خلل ناپذير و تبلور آرزوها و يا رنج هاي برخاسته از وضعيت انسان در يك دوران خاص و يا برخاسته از موقعيت نوعي انسان مانند كيخسرو– سياوش– جمشيد– اوليس– اطلس– هركول و گيلگمش قهرمانان بوده است.
قهرمانان غير اسطوره اي نيز بي ترديد تبلور آرزوها و رنج هايي هستند كه ريشه در وضعيت انسان عصر از يك سو و موقعيت نوعي انسان از سوي ديگر دارند؛ موجوديتي كه بخشي در عناصر اسطوره اي را نيز با خود حمل مي كنند. تبلور ارزش هايي هستند كه خلل ناپذير و نماينده كل است و تبلور جاودانگي هستند برخاسته از جهان دو قطبي. تنها تفاوت آنها با قهرمانان اسطوره اي ميرايي جسماني آنهاست. (همان، 2).
قهرمانان غير اسطوره اي در دوران زندگي و مبارزه، همه ي خير خويش را فداي مردمشان مي كنند و پس از مرگ روحي مي شوند در كالبد پيروان شان و ياد وخاطره ي آنان شمعي مي شود برفراز راهي كه گزيده بودند. (انصاري، 1385: 1)
در ما نيز نسبت به قهرمانان همواره علاقه اي وجود دارد، ولي به لحاظ شدت و خصوصيت از يك دوران تاريخي تا دوران ديگر فرق مي كنند (هوگ، 9:1375) هركس ما را نجات دهد يك قهرمان است (همان، 1)
بهرحال در وجود همه ي قهرمانان به هر دليلي كه قهرمان شده باشند دو ويژگي مشترك وجود دارد؛ نخست اين كه قهرمان بيان ارزش هاي مشترك يك گروه بزرگ يا كوچك انساني است، و دوم اين كه قهرمان، محل تحقق آرزوها يا تبلور ارزش هايي است كه ستايشگران قهرمان توان برآورده كردن يا تبلور آن ها را ندارند.
اين دو ويژگي بي ترديد در همه ي قهرمانان نوعي هراس ايجاد مي كند؛ هراس برخاسته از بارسنگين «تعهد» از يك سو و هراس ناشي از خطر از دست رفتن موقعيت قهرماني از سوي ديگر (شيدا، 3:1381).
با اين همه براي كساني كه به اهميت فرد درتاريخ اعتقاد دارند كافي نيست كه تنها وجود افراد برجسته را اثبات كنند. آنان بايد دلايلي ارائه دهند كه اين شخصيت ها نه تنها وجود داشته اند، بلكه برروي رشته اي كه در آن فعاليت مي كردند تاثير قطعي گذاشته اند (هوگ، 1375: 140).
براين اساس، شايد بتوان قهرمانان را به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم كرد:
الف- قهرماناني كه بر مبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان مي شوند.
ب – قهرماناني كه با شورش برعليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند. آنچه از قهرمانان الگو ساخته است همين اصرار و پافشاري بر ارزش هاي مسلط است.
اما متاسفانه در جهان كنوني و در عصر سيطره ي دموكراسي نوين، عده اي معتقدند جامعه ي قهرمان پرور جامعه اي بيمار و قهرمان هم چيزي جز آفت جامعه نيست. آنان مي خواهند به اين بهانه مسيرمبارزه براي عدالت و آزادي را مسدود كنند. «گئون» متفكر فرانسوي مي گويد: درد انسان امروز نداشتن قهرمان نيست (انصاري،1385: 1).
گرچه مردان بزرگ براي زاده شدن از كسي اجازه نمي خواهند (هوگ، 1375: 214)
ولي آنچه به فرهنگ «قهرماني » بار منفي مي بخشد مذموم بودن عرضي است نه ذاتي. آنچه امروز در رابطه با فرهنگ قهرماني قابل نكوهش است، مسئوليت گريزي و احاله ي همه ي مسئوليت ها بردوش قهرمان است.
در حالي كه قهرمان پديده اي شناخته شده در سراسر تاريخ و جغرافياي بشر و در تمام عرصه هاي اجتماعي، علمي، فرهنگي، ديني و اخلاقي مي باشد كه با فداكاري هاي خويش هستي خود را به بازي گرفته و جامعه ي بشري را گام به گام پيش برده است.
قهرمانان ايراني نيز در همين عصر مدرن به نام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، برمبناي ارزش هاي ديني، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و با تكيه بر قهرمانان ديني به سمت و سويي رفتند كه شهادت هويتي واحد و جمعي شد و آنها با هم اسطوره اي مقدس شدند (شاكر، 1385: 1).
در طول تاريخ و نزد همه ي اقوام و ملل، ايثار و شهادت از مقام منبع و رفيعي برخوردار بوده است.
قهرمان ديني شهادت را پلي به سوي پيروزي و جاده اي كه او را به لقاي پرودگار مي رساند، مي داند. او همواره مشغول نبرد در دو محور است؛ نبرد با دشمن كه خاكش را اشغال كرده و ستيز با نفسي كه او را از خدا دور مي كند. (گاستون، 1374: 9).
اكثر اين شهادت ها چه در غرب و چه در شرق بر سر استقرار عدالت صورت پذيرفته است؛ يعني ايثارگر و شهيد قهرمان بنا به تشخيص و تميز شخصي احساس كرده است كه در جايي حقي ضايع شده يا عدالتي خدشه دار شده است واز اين رو براي استيفاي اين حق و يا تامين عدالت از جان خود مايه گذاشته وگاهي اين از خود گذشتگي آن قدر در روند اصلاح و تامين صلح و امنيت واستقرار عدالت و آرامش موثر بوده است كه برخي از درام نويسان سعي كرده اند از طريق طرح اين مساله در آثار خويش و پرداخت شخصيت ايثارگر وي را جاودانه سازند.
فرهنگ ناشي از مفهوم شهادت، فرهنگ استقامت و پايداري و ايثار و فداكاري تا سرحد لقاء است. قهرمانان همه چيز را از منظر ارزش ها نگريستند؛ به سياست، سيمايي به هنجار بخشيدند و تمام رفتار ها وكردارهايشان را با ترازوي ارزش ها تنظيم كردند. منطق ايثارگر فراتر از منطق افراد عادي است. مرگ قهرمان يك انتخاب آگاهانه است نه يك انتخاب از روي تكليف و يا احساسات قهرمان با تعادل ميان عقل و عواطف آگاهانه راه شهادت را انتخاب مي كند. و از اين روست كه مسائلي را كه او درخشت خام مي بيند، ديگران حتي در آينه هم نمي بينند؛ زيرا جان خود را در راه اهداف الهي بذل و بخشش مي كند.
قهرمان جان خود را براي حزن ديگران از دست نمي دهد. او مرگ در راه اعتقاد را مظهر حيات مي داند و اينگونه ارزش ها را حفظ مي كند. قهرمان هرگز از ارزش هاي ابزاري شهادت وايثارگري كه ارزش هايي براي تحقق ارزشي ديگري است استفاده نمي كند (پناهي، 2385: 6)
تهور در ايثار گري و جانفشاني و ترقي در واقع ثمره ي پيكار مستمر قهرمان است كه تمامي موانع بيم و شك و ترديد رااز سرراه برداشته اند واز اين رو شهادت، پيش از اينكه يك حركت فيزيكي و جسماني در ميدان باشد يك حركت عقيدتي و روحاني است.
زد و خورد در ميدان نبرد به واقع مفسر همان حركت فكري و رواني است، گرچه قهرمانان راستين در جوامع انساني بر مبناي نيازهايشان انتخاب مي شوند. جامعه اي كه در معرض تهاجم نظامي است نيازمند قهرماني از نوع نظامي است و مردمي كه در برابر امواج تهاجم سياسي و فرهنگي قرار مي گيرند به قهرمان ديگر نياز دارند. قهرمانان با دعوت كسي نمي آيند كه با پس خواندن غيب شوند. آنها خود در جامعه با نيازها و بي عدالتي ها ساخته مي شوند (انصاري، 1385: 2).
آنچه در اينجا از اهميت ويژه برخوردار است، چگونگي بوجود آمدن قهرمان نيست، بلكه تحريف و قتل قهرماني است؛ البته نه قتلي كه جنبه ي جسماني داشته باشد. تحريف يكي از مهم ترين آفات همه ي فرهنگ ها ومكتب هاست. تحريف از ماده حرف به معناي منحرف كردن و كج كردن يك چند از مسير و مجراي اصلي آن بوده و بر دو نوع است. الف: لفظي (قالبي) يا پيكري و ب: معنوي و روحي. همان طور كه از نظر نوع، تحريف بردو قسم است و از نظر عامل منحرف نيز بر دو قسمت است: 1- از طرف دوستان به علت جهالت آنان 2- از طرف دشمنان به علت عداوت و زيركي آنها. از تحريفات لفظي عاشورا، مي توان به قصد شير و فضه يا حضور ليلي در كربلا اشاره كرده و يكي از تحريفات معنوي به اين صورت است كه حادثه ي كربلا را به عنوان يك حادثه ي استثنايي و ناشي از دستور محرمانه وخصوصي معرفي كردند كه امام حسين (ع) فداي گناهان امت شد و قيامت او را كفاره ي عمل به ديگران قلمداد كردند تاگناهكاران از عذاب بيمه شوند (احمدي، 1385: 2).
معمولا در تاريخ قهرمانان از دو راه ترور مي شوند : 1- فراموشي 2- مسخ شخصيت
امامان شيعه براي شكستن حصر فراموشي برفرهنگ «ياد» تكيه داشتند و بهره گيري از زيارت و مرثيه و شعر و «احياي امر ائمه» تا از اين راه، سياست بايكوت اموي و عباسي راناكام بگذارند (محدثي، 1385: 1)
عزاداري بر شهيد، انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است. از زبان شهيد مطهري بشنويم كه عزاداري بر حسين بن علي (ع) يك حركت است و يك موج است؛ يك مبارزه ي اجتماعي است كه قهرماني او را مي آفريند .
گر چه قهرمانان با شيوه هاي نظامي از ميان برداشته مي شوند، ولي راه و اهدافشان با ابزار فرهنگي ترور مي شود.
امروزه ابزار فرهنگي ترور، شيوه هاي ملايم و آهسته و آرام هدف قرار داده شده است. صحنه هاي حضور يك قهرمان هميشه ترسناك است، اما صحنه هاي ترور اهداف او فريبنده و پر منفعت است. قهرمان در صحنه ي خوفناك مقاومت مي ايستد، اما راه او امروز توسط رسانه ها و تكنولوژي هاي جديد و... ترور مي شود. مراكز تبليغاتي و اطلاعاتي هر روز با ساختن صحنه هاي تحريف افراد ناآگاه را به سمت قهرمان زدايي هدايت مي كنند.
از زماني كه مارشال مك لودهان اصطلاح دهكده ي جهاني را مطرح كرد، قدرت و نفوذ امواج ماهواره فاصله ها را حذف كرد و مرزهاي جغرافيايي صرفا مرزهاي شيشه اي گشت؛ فاصله ي انسان ها حذف شد و دنيا عملا بسيار كوچك شد.
از جمله خصوصيات اين دهكده، تاثير و تاثر بسيار بالا و ارتباط عميق افراد است. هاليوود سالانه 700 فيلم توليد مي كند كه 80 درصد كشورهاي جهان از آن استفاده كرده و 90 فيلم بطور مستقيم و غير مستقيم با سرمايه گذاري و سفارش سناريو توسط سازمان CIA ساخته مي شود و در سينماهاي خود «سوپرمن» و «رامبو» را قهرمان و «ژاندارك» «زاپاتا» و «ايلياكازان» را بيمار و بي سواد و دروغگو معرفي مي كنند. كه نقش مخربي در بين جوانان ايجاد مي كند. (احمدي، 1385: 6).
به همين دليل لازم است براي شناساندن فرهنگ ايثار و شهادت به نكات زير توجه شود:
1- مراسم ياد و نام شهدا و رزمندگان و آزادگان از روش هاي تبليغي جذاب، رسا وموثر و مدرن استفاده شود كه قادر باشد ارتباط نسل هاي فعلي را با ارزش هاي قبل پيوند دهد.
2- بزرگ نمايي و عدم اسطوره سازي براي شهدا.
3- عدم بزرگ نمايي بي حاصل و مانور تبليغاتي غير واقعي درخصوص مزايا و تسهيلات خانواده ي شهدا.
4- عدم نگريسن به شهادت و جانبازي به عنوان حوادثي غم انگيز و مصيبت بار و حسرت آور كه فقط شايسته ي عزا داري و گريستن و مداحي و نوحه سرايي است. بلكه روي ديگر سكه كه سراسر شوق، اشتياق، حماسه و غرور است و شهيد را نه به عنوان يك جوان ناكام بلكه به عنوان مرشد آگاهي كه بذر غيرت و افتخار و خشم و غرور پراكنده است نيز نگاه كنيم .

- نتيجه
در ابتداي مقاله بيان شد كه روحيه ي قهرمان پروري در ايراني وجود داشته و دارد. اين فرهنگ قهرماني زماني تداوم پيدا كرد كه با فرهنگ شهادت در اسلام آميخته شد.. لذا براي ادامه ي اين فرهنگ بايد فرهنگ سازي كنيم؛ زيرا تنها ابزاري كه غرب مي تواند كشور هاي اسلامي را تضعيف نمايد كمر نگ كر دن فرهنگ شهادت با ترور فرهنگي است، از اين رو مباني نظري خود را كه محصول ايده ها و اهدافش است به زبان تصوير ترجمه مي كند و بزرگ ترين ويژگي غرب توجه به معنا در تصوير است. اصولاً هيچ فيلمي در غرب خنثي و بي هدف ساخته نمي شود ، بلكه همه ي فيلم ها هدفمند بوده و از همه مهم تر فرهنگ سازي مي كنند .

منابع و مأخذ:
1- انجيل رومي ، سوره 16 ، آيه 3
2- آقا پور ، علي.(1385). ايثار و ماهيت اجتماعي و فرهنگي آن. سايت شاهد.
3- احمدي، فريبا.(1385). آسيب شناسي فرهنگ و ايثار و شهادت. سايت شاهد.
4- انصاري، خواجه بشير احمد.(1385). از فرهنگ قهرماني تا قهرمان فرهنگي. كانكورد، كاليفرنيا. سايت احمد شاه مسعود.
5- بيرو، آلن.(1366). فرهنگ علوم اجتماعي. ترجمه ي دكتر باقر ساروخاني. انتشارات كيهان.
6- پناهي، محمد حسين.(1385). شهادت و ايثار در شعارهاي انقلاب اسلامي. سايت شاهد.
7- پاول ، هنري مارك.(1376). فقر پيشرفت و توسعه. (از مجموعه مقاله هانري بارتلي) ترجمه ي مسعود لحدي. انتشارات وزارت امور خارجه.
8- حاجيلري، عبدالرضا.(1378). بررسي تطبيقي تغيير ارزش هاي اجتماعي ايران در مطبوعات در سالهاي 1360 و 1375 دانشگاه علوم اجتماعي علامه طباطبايي.
9- دايره المعارف جديد كاتوليكي ، ج 312/9/1967
10- شاكر، حامد.(1385). شهادت از مزيت تا هويت. سايت ساريان.
11- عزتي، ابوالفضل. مقايسه بين مفهوم شهادت در مسيحيت و اسلام. سايت سراج.
12- فرهنگ علوم سياسي.(1375). مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران.
13- كراپ، الكساندر.(1377). جهان اسطوره شناسي. ترجمه ي جلال ستاري. نشر مركز.
14- گيدنز، آنتوني.(1376). مباني جامعه شناسي. ترجمه ي منوچهر صبوري. نشر ني.
15- گاستون، بوتول.(1376). جامعه شناسي جنگ. ترجمه ي هوشنگ فرخجسته. انتشارات علمي و فرهنگي.
16- مي ير، پيتر.(1376). جامعه شناسي جنگ و ارتش. ترجمه ي محمد صادق سروي، عليرضا ازقند. نشر قومس.
17- معين، محمد.(1371). فرهنگ فارسي. تهران: انتشارات امير كبير.
18- محدثي، جواد.(1385). حيات عاشورا. سايت حماد.
19- مقدس، پل. انجيل. بخش 22 آيه 20، 15، 27.
20- نصرتي، مرضيه.(1380). مباني نظري شهادت در قرآن و كتاب مقدس. بنياد شهيد انقلاب اسلامي ايران.
21- هوگ، سيدني.(1357). قهرمان در تاريخ. ترجمه ي خليل ملكي. انتشارات رواق.


نويسندگان: سعيد پور علي عضو هيأت علمي جهاد دانشگاهي فارس
فاطمه خادم شيرازي عضو گروه مطالعات فرهنگي جهاد دانشگاهي فارس


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تبيين جامعه شناختي فرهنگ شهادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
بيان مسئله

براي جامعه ما شهادت و مفاهيم مرتبط با آن از قبيل فرهنگ شهادت مفهومي آشنا است؛ اما به همان اندازه كه آشنا است، دستخوش تحريف و ابهام نيز بوده است و ادراك عمومي از شهادت، فايده اي موقتي را بر آن مترتب ساخته است و نوعي حجاب آشنائي و بداهت و حجاب معاصرت، موجب بوجود آمدن احساس بي نيازي به مطالعه آن و در نتيجه عدم شناخت درست از شهادت گرديده است. بعبارت ديگر تحقيق در اين موضوع امري سهل و ممتنع است، يعني با توجه به اشاراتي كه در منابع اسلامي، عرفاني شده و همچنين جامعه ما در شرايطي خاص آنرا درك كرده است سهل مي نمايد؛ اما از آن طرف كه مربوط به باطن و درك حقيقي آن مي شود، ممتنع است. از طرف ديگر در اين زمينه كار علمي و دانشگاهي كم انجام شده است و غالب كارها شعارگونه و در قالب مناسبت ها و مراسم ها صورت گرفته است. اين همه در حالي است كه شهادت بعنوان موضوع ديني- اجتماعي در بسياري از مقاطع نقش مهمي را در مجموعه پديده هاي اجتماعي ايفا نموده و صورت يك پديده و ارزش اجتماعي را به خود گرفته است، ضمن اينكه بطور مستمر در بستر حقيقي خود يعني جنگ و جهاد در فرهنگ اسلامي وزنه اصلي را داشته است.
انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي(هشت سال دفاع مقدس) از جمله وقايع بزرگي بودند كه شهادت را نه در عرصه نظر، كه در عرصه عمل معنا نمودند و امروز با گذشت 28 سال از انقلاب، جامعه ايران اسلامي با تقديم هزاران شهيد در مرحله تثبيت پايه ها و سير تكاملي خود است و از آنجا كه ظهور پديده انقلاب و ثبات نظام اجتماعي جديد حاصل از آن مديون خون شهدائي است كه در راه ميهن و مكتب خود دفاع نموده و خود را قرباني آن نمودند، لذا مقوله شهادت بطور جدي وارد عرصه هاي اجتماعي گرديده و با مجموعه مفاهيم مرتبط خود و نهادهاي متشكله آن، صورت پديده اجتماعي و فرهنگ را بخود گرفت. اينك مفهوم «فرهنگ شهادت» با آن پشتوانه غني در منابع و متون ديني بصورت فرازماني و فرامكاني و به صورت خاص در فرهنگ اسلامي و بطور اخص در جامعه اسلامي ايران، بصورت عيني و علمي رخ نموده و نظر هر جستجوگر و پژوهش كننده اي را جلب مي نمايد.
در اين راستا تبيين مفاهيم شهادت و فرهنگ شهادت مسئله اصلي مقاله حاضر را تشكيل مي دهد. تبيين جامعه شناسانه اين پديده، مختص بررسي دو مقوله شهادت و فرهنگ شهادت مي باشد. بررسي متقابل اين دو مقوله پاسخي است براي يافتن حلقه ارتباطي آن دو و پاسخ به اينكه چرا و چگونه هم اكنون شهادت يك فرهنگ است.

شهادت و فرهنگ شهادت
واژه شهيد به معناي شاهد، گواه و كشته شده در راه خدا آمده است. اگر فرد مرگي را انتخاب كند كه داراي دو مشخصه باشد، در اسلام از او بعنوان شهيد ياد مي كنند:
1. در راه خدا كشته شود.
2. مرگ او مرگي آگاهانه باشد.
در غيراينصورت اگر فردي كشته شود، در ديدگاه اسلام شهيد محسوب نمي شود. اگر كسي مدعي مرگ و كشته شدن در راه خدا باشد، مانند خوارج و يا اگر مرگش مرگي آگاهانه باشد، ولي در راه خدا نباشد، شهيد به مفهوم اسلامي آن تعبير نمي شود؛ مانند مرگ بسياري از مبارزان با استعمار و استبداد در جهان، گرچه قابل احترام هستند، اما از ديدگاه اسلام شهيد نيستند. پس كشته شدن آگاهانه و در راه خدا شهادت محسوب مي شود.
در نزد همه انسانها در سراسر جهان، كساني كه براي مردم قابل احترام بوده و براي ايشان اهميت خاص دارند، كساني هستند كه براي آسايش ديگران ورهايي ايشان ازظلم وجورو ستم و جهل كشته شده اند. وقتي از ايشان ياد مي شود، همواره هاله اي از احترام در اذهان نقش مي بندد و همه ملتها براي چنين كساني يادبودها و آيين هاي خاص قايل هستند و در اكثر كشورها بناي«يادبود سرباز گمنام» حكايت از اين احترام دارد. در هندوستان، بر روي بنايي در دهلي نو كه به آن «Indiagate» يا «دروازه هند» مي گويند، اسامي كشته شدگان در راه استقلال كشورشان را حك نموده اند تا براي آيندگان نمودي از مبارزان راه آزادي و استقلال از زير يوغ استعمار انگلستان باشد.
در همه فرهنگها، براي كشته شدن در راه آزادي كه به تعبير شهيد مطهري به انگيزه «برقراري ارزشهاي واقعي بشري» گام برداشته اند، واژه مختص و ويژه اي وجود دارد.
در زبان انگليسي، معادل واژه شهيد كلمه (martyre) و شهادت (martyrdom) آمده است. نكات مذكور نشان مي دهد كه همه افرادي كه مرگي در راه اهداف متعالي برمي گزينند و جان خويش را براي آسايش ديگران فدا مي كنند، قابل احترام، تقدير و ارزشمند هستند.
در اسلام، شرط اصلي براي شهادت، همانطور كه ذكر آن رفت، مرگ آگاهانه و كشته شدن در راه خدا است. در اسلام، شهدا از اجر و قرب والايي برخوردارند و كساني هستند كه «عندربهم يرزقون» بوده و در نزد خدايشان روزي مي خورند. شهيد اگر در ميدان كشته شود، نياز به غسل ندارد. او به محض داخل شدن به جرگه شهدا، يكي از سه گروه مقربان درگاه خداوند مي شود، كه نزد خداوند شفيع بوده و ديگران را شفاعت مي نمايد.
پس شهادت در مفهوم اسلامي آن عبارتست از: مرگي كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا يقيني فقط بخاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآني«في سبيل ا...» از آن استقبال كند.
شهيد داراي خلقيات، خصايس و ويژگيهايي است كه شايستگي كشته شدن در راه خداوند را پيدا مي كند و آثار اين خلقيات در جامعه تأثير گذاشته و ماندگار خواهد بود و اگر افراد جامعه خصوصيات رفتاري ايشان را الگو قرار دهند، به سعادت خواهند رسيد و اين الگوي رفتاري و اخلاقي مفهومي از فرهنگ شهادت را مي رساند.
در بحث فرهنگ شهادت نيز همچون فرهنگ، فرهنگ مادي(وجه فيزيكي مانند تربت و مقبره شهيد، وسايل و آثار بجاي مانده و موزه شهدا، آثار حجمي و...) و فرهنگ معنوي (باورها و ارزش ها و اعتقادات و...) مطرح است؛ بنابراين فرهنگ شهادت عبارتست از «سيره شهدا، نحوه تأثير سيره شهدا و اثرگذاري آن درجامعه».
بطور كلي فرهنگ شهادت عبارتست از تمامي آثار باقي مانده از شهيد، اعم از غيرمادي و معنوي مثل باورها، اعتقادات، خلقيات، رفتارها، اهداف و ديگر وجوه معنوي و الهي شهيد كه الهام گرفته از قرآن و معصومين عليهم السلام مي باشد و آثار مادي آن عبارتند از تربت پاك شهيد، وسايل شخصي، اسامي خيابانها، مراسم مربوط به شهيد، آثار مكتوب و كلاً هر آن چيزي كه قابل مشاهده و لمس بوده و يادآور شهيد باشد.

فرهنگ شهادت و ويژگي هاي عمده فرهنگ
از آنجا كه شهادت يك فرهنگ است، با تعاريف ديگر و جنبه هاي فرهنگ نيز همساني و مطابقت دارد. به همين جهت در اين قسمت سعي مي شود فرهنگ شهادت با برخي ابعاد فرهنگ سنجيده شود.

1- فرهنگ عام ولي خاص است
در مورد پديده هاي فرهنگي، صاحبنظران اين حوزه از مفهوم بشري معتقدند كه تمامي جنبه هاي فرهنگ به نحوي در تمامي جهان وجود دارد، ولي در عين حال هر جامعه فرهنگ مخصوص خود را حفظ كرده و آنرا تداوم مي بخشد. زبان و ادبيات يك فرهنگ عام است؛ اما در عين حال خاص است، يعني هر جامعه اي زبان و ادبيات مخصوص خود را دارد. در يك كشور، فارسي، در سرزميني ديگر، عربي، و در بعضي نقاط انگليسي و سرانجام اينكه هر جامعه در همه ابعاد كوچك و بزرگ، زبان مخصوص خود را دارد. مثال بعدي، مذهب و باورها و اعتقادات معنوي يك جامعه است. در تمامي جوامع دنيا، پديده اي به نام باورهاي معنوي و ديني وجود دارد؛ اما در عين حال، هر جامعه اي دين و آيين مخصوص خود را دارد؛ چون اين پديده ارزشي و اعتقادي است، غالباً پيرو هر آيين، ايمان و اعتقاد خود را حقيقت مي پندارد.
بهرحال، در تمامي جهان باورها و اعتقادات ديني- معنوي اعم از توحيدي و غيره توحيدي وجود دارد كه خاص بودن فرهنگ براي بخش هاي گوناگون جامعه انساني را مطرح مي سازد. وقتي در ميان نوشته ها و گفتار علماء، سخن از «فرهنگ اسلامي» به ميان مي آيد و مراد از آن معارف ديني در اسلام است، اگر اين موضوع را بپذيريم كه فرهنگ پديده اي جهاني است، فرهنگ اسلامي مفهومي خاص مي گردد كه به باور مسلمين دين اسلام، ديني است توحيدي، حق و تحريف نشده...
«فرهنگ شهادت» در اعتقادات مسلمانان، فرهنگي است كه خمير مايه و محتواي آن را اسلام تشكيل مي دهد؛ اما در ديگر فرهنگ ها نيز واژه اي معادل شهيد وجود داشته و شباهتهايي مثل: آسايش ديگران را بر منافع شخصي ترجيح دادن، صبر و استقامت، سازش ناپذيري در مقابل دشمنان، زير بار ذلت نرفتن، به زندگي حيواني تن ندادن و نترسيدن از مرگ، مشاهده مي شود.

2- فرهنگ ثابت ولي متغير است
پديده هاي فرهنگي بطور دائم در حال تغيير هستند؛ اما نوع و شكل پديده ها در فرآيند تغيير متفاوت هستند و از شدت و ضعف گوناگوني برخوردارند. پديده هايي مثل لباس و مد آن شايد دائماً در حال تغيير باشد و مردم در مقابل آن چندان حساسيتي نشان ندهند. زبان نيز مثال ديگري است كه تغيير آن كندتر صورت مي گيرد و در عين حال همين زبان نيز در طول زمان بدليل برخورد با علوم، فنون، فرهنگها و تمدن ها تغيير مي ابند؛ اما اين تغيير را چندان احساس نمي كنيم. اگر يك برش تاريخي 50 تا 100 ساله بزنيم و زبان امروز را با يك قرن پيش مقايسه كنيم، نوع گفتار، واژه ها و... بسيار تغيير كرده اند.
شهادت نيز، گرچه از لحاظ محتواي اصلي خود در طول تاريخ تغيير نكرده، يعني در هر زمان و مكان، «هر كسي كه با مرگي آگاهانه ودر راه خدا كشته شود»، شهيد است، اما هم نوع كشته شدنها و هم نوع تبيين و تفسيرها و تحليل ها متفاوت و رو به تكامل است. درست است كه حمزه شهيد در احد، امام حسين(ع) شهيد در كربلا، مدرس شهيد در دوران ستم شاهي پهلوي، ابراهيم همت و مهدي باكري شهداي جنگ ايران و عراق، همگي شهيد هستند، اما كيفيت شهادت و آمال و آرزوهاي متفاوتي داشتند. در عين حال كه شهادت همگي ايشان براي اعتلاي اسلام بود، اما«استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي» شعاري بود كه آرزوي شهيد باكري و تمامي شهداي انقلاب اسلامي بود. حضرت علي(ع) و استاد مطهري و آيت اله دستغيب، هر سه بوسيله ترور شهيد شدند. و به سه شكل متفاوت؛ يكي با شمشير، ديگري با گلوله و سومي با انفجار به ديدار دوست شتافتند.

3- فرهنگ اجباري ولي اختياري است
يك فرهنگ پويا، فعال و زنده در جامعه، انسانها را تحت تأثير قرار مي دهد تا آنجا كه بنظر مي رسد اجباري است، يعني انسان مجبور است در جامعه فرهنگ پيرامون را بپذيرد. ما به زبان اجتماع خود صحبت مي كنيم، لباس مشابه جامعه را مي پوشيم، حال آنكه فرهنگ كمتر خود را تحميل مي كند. بلكه در كنار آن اختيار هم وجود دارد و اين دو در كنار هم باعث تداوم فرهنگ از نسلي به نسل ديگر مي شود(اجباري بودن فرهنگ) و در عين حال، انسانها با نوآوري در فرهنگ جامعه، باعث تغيير و تحول و تكامل فرهنگ مي شوند(اختياري بودن فرهنگ).
فرهنگ شهادت نيز در جامعه حضور دارد و كودكان آينده نام و ياد شهيدان را خواهند آموخت و در جاي جاي تاريخ آينده ما قدردان نسل انقلاب و جنگ خواهند بود، همانند نسل هاي متمادي كه با نام و ياد امام حسين(ع) زندگي كرده اند؛ اما در عين حال اين فرهنگ تحميلي نيست بلكه انسانها در پذيرش و عدم قبول آن مختارند.

كاركردهاي مختلف فرهنگ شهادت
در اينجا به برخي از كاركردهاي فرهنگ شهادت كه اشاره مي گردد:
- فداكردن جان براي حفظ ارزشها: در جوامعي كه احترام و وفاداري به ارزشها يك اصل محسوب شده و براي جامعه اهميت دارد، در صورت به خطر افتادن ارزشهايي كه مهم هستند، در مقاطعي از تاريخ افراد جان خويش را كمتر از ارزشها مي پندارند وحاضر مي شوند جهت بقاء و حيات جامعه و ارزشهاي آن جان خويش را فدا كنند. در باور شيعه و مسلمانان دين، ميهن از جمله مهمترين و مقدس ترين ارزشهاست، لذا زماني كه چنين ارزشهايي دچار خطر شده و مورد تعرض قرار گيرند، افرادي حاضرند جان خويش را با توسل به سلاح شهادت در راه نجات دين و ناموس و ميهن فدا نمايند؛ زيرا كه «حب الوطن حسن الايمان» و مردم با ايمان نمي توانند شاهد تطاول بيگانه بر سرزمين خويش بوده و آسوده بنشينند.
اميل دوركيم جامعه شناس فرانسوي، مرگ داوطلبانه جهت حيات، دوام و بقاء جامعه را از نوع خودكشي «دگرخواهانه» تفسير مي كند. همه انواع ديگر خودكشي به خاطر بريدن و جداافتادگي فرد از سيستم اجتماعي و يا بخاطر بحران و فروريختگي سامان اجتماعي به وقوع مي پيوندد؛ اما خودكشي «ديگرخواهانه» زماني اتفاق مي افتد كه رابطه فرد با جمع از بين رفته و فرد از سيستم جدا نشده است و حتي با سيستم رابطه اي بسيار قوي دارد. هنجارهاي جامعه هم از بين نرفته است و هنوز داراي مشروعيت هستند؛ منتها خطري جامعه را تهديد مي كند و براي رفع خطر «ايثار» لازم مي شود. ايثار ايجاب مي كند كه فرد به خاطر حفظ سيستم، خودش را به كشتن دهد، نه اينكه خودكشي كند، بلكه خودش را به كشتن دهد؛ به عبارت ديگر بقاي جامعه را به بقاي خود ترجيح مي دهد.
گرچه با شهادت بهترين و مؤمن ترين مردان خدا كشته مي شوند، كساني كه مي توانستند منشأ آثار خير و بركت براي جامعه باشند و اين موضوع به عنوان يك آسيب براي جامعه به شمار مي رود؛ اما از سويي ديگر با مرگ خودشان به جامعه تداوم و ثبات وحيات دوباره بخشيده اند و در جهت دفاع از ارزشها جان خويش را فدا كرده اند.
- عزت نفس بخشيدن به افراد جامعه: براي مردمي كه مورد تجاوز و تحقير قرار گرفته اند! عامل تجاوز و تحقير نيز هيچ يك از معيارهاي انساني، اخلاقي، ديني و عرفاني را مراعات نمي كند. تنها سلاح مبارزه در دست اهل جبهه حق، شهادت است؛ به عبارت ديگر شهادت در مراحلي از تاريخ تأمين كننده عزت براي يك ملت است.
- ايجاد هويت وهدف مشترك در ميان افراد يك جامعه: مؤلفه هاي اماميه شهادت، يعني گام برداشتن در راه خدا و مرگ داوطلبانه در موقع لزوم، هويت و هدفي مشترك را براي افراد جامعه ايجاد مي نمايد و مي تواند الگو و راهكار عملي براي نسلها و ملل تحت ظلم و ستم باشد.
- عامل همبستگي اجتماعي: عاشورا، عزاداري، نوحه خواني، حسين، زينب، كربلا و... مفاهيمي هستند كه موجب همبستگي شيعيان در طول تاريخ حيات به شمار مي روند و يك انگيزه قوي جهت همدلي، اتحاد و اتفاق در تاريخ مبارزات شيعه مي شوند.
ايجاد روحيه ظلم ستيزي و عدالت طلبي در جامعه، و احساس خطر صاحبان سلطه و ظالمان و مخالفان عدالت و قسط تا زماني كه مشعل شهادت در جامعه فروزان است.
عامل استقلال و حفظ تماميت ارضي كشور در مقابل اجانب و بيگانگان.
عامل ايجاد شور و نشاط و تحرك براي ملتي كه به خمودي كشيده شده است. مي گويند يكي از آرزوهاي سيد جمال الدين اسدآبادي اين بود كه يكنفر بيايد و روحيه پرخاشگري نسبت به استعمار را در مشرق زمين و بويژه مسلمانان ايجاد نمايد.

بحث پاياني و نتيجه گيري
اصطلاح فرهنگ را امروز در عنوان كتاب ها و مقالات و بحث ها بصورت فرهنگ روستائي، فرهنگ شهري، فرهنگ غذاخوردن، فرهنگ لباس پوشيدن، فرهنگ معاشرت، فرهنگ آفريقائي، فرهنگ عشايري، فرهنگ فقر، فرهنگ طبقاتي، فرهنگ ماشيني(صنعتي)، فرهنگ سنتي، فرهنگ باستاني، فرهنگ ايراني، فرهنگ اسلامي يا تركيباتي مانند بي فرهنگ، بافرهنگ،ضدفرهنگ، شبه فرهنگ، فرهنگيان و نمونه هاي فراوان ديگر در زمينه هاي فني و اجتماعي و ادبي و اخلاقي و اعتقادي بكار مي برند كه اغلب با مفاهيم تربيت، معارف، سنن، فنون، شيوه، اصول، هنر، تمدن و موازين معادل و مترادف است و در نهايت هيچكدام از اين مفاهيم مغاير با تعريف جامعه شناسي و مردم شناسي نيست؛ زيرا هر مفهومي كه مورد نظر باشد از تعريفي كه فرهنگ را شامل تمامي ميراث، انديشه ها و رفتارها و تجربه هاي انسان مي داند، بيرون نيست.
با توجه به قلمرو گسترده اين تعاريف، امروزه در همه زمينه هاي علوم انساني، هر پژوهش و نگرشي نيازمند شناخت كلي مراحل و تحولات فرهنگي است. در اينباره جامعه شناسان، نهادها و نظامهاي اجتماعي و تحولات سياسي و مناسبات اقتصادي و خصوصيات اعتقادي جامعه را بررسي كرده و براساس شناخت آن برنامه ريزي مي كنند.
با اين توصيف و با اتكاء بر تركيب هاي فوق، از فرهنگ با ساير مقولات اجتماعي و معاني حاصل از آن در قلمرو گسترده پديده هاي اجتماعي، مراد از مفهوم فرهنگ شهادت، نيز چنين معنايي است؛ چنانچه اصطلاح «فرهنگ اسلامي» كه در سالهاي اخير و خصوصاً بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در آثار علماي دين و روحانيان رواج يافته و نيز در كتب درسي كه تحت اين عنوان منتشر شده، غالباً به معني بينش و معارف و اصول و فروع دين و مسائل فكري و نظري در معتقدات اسلامي است و معادل اصطلاح معارف اسلامي بكار مي رود و در بيان فرهنگ اسلامي بيشتر بر ايدئولوژي تكيه مي شود.
براين اساس فرهنگ شهادت نيز به باورها، ارزش ها و اعتقادات برگرفته از منابع ديني و عرف جامعه نظر دارد كه ارزش هايي همچون ايثار و كشته شدن آگاهانه در راه خدا، غير، همنوع، وطن، جامعه و ارزش هاي آن، تأكيد و تروج مي نمايد؛ بنابراين به قاعده ترمينولوژي كلام و مباني نظري آن در بطن ارزش هاي جامعه، قلمرو گسترده فرهنگ و عموميت پديده شهادت(حال به صورت گوناگون در فرهنگ هاي مختلف) و ارتباط آن با ساير مقولات و پديده هاي اجتماعي از قبيل جنگ وجهاد...ودر يك كلام بستر اجتماعي آن كه ساز و كارهايي اجتماعي و فرهنگي را براي پديد آمدن آن فراهم مي نمايد، بعنوان يك موضوع اجتماعي از منظر جامعه شناختي مطالعه و تبيين مي شود.
چنانكه آمد، جامعه شناساني از قبيل دوركيم، وبر و همچنين تئوري مبادله كه در اين مقاله بدان اشاره رفت، به بررسي آن پرداخته و آنرا به عنوان موضوع و پديده اجتماعي مطالعه كرده اند.
دوركيم كنش هاي افراد و نظم حاكم بر روابط انسانها و جامعه انساني را تحت تأثير ارزش ها و نيروي اخلاقي حاكم بر افراد مي داند و معتقد است هنگامي كه فرد ارزش هاي جامعه را ارزش هاي خود بداند و ميزان همبستگي اجتماعي اش با جامعه و ارزش هاي آن زياد باشد، دست به خودكشي دگرخواهانه مي زند. در چنين حالتي انسان حاضر است براي بقاي جامعه دست به ايثار زند تا حدي كه از جانش هم دريغ نمي كند.
بنابر ديدگاه ماكس وبر، رفتار شهادت طلبانه بيشتر يك رفتار عقلاني معطوف به ارزش است، چنانكه از معني تكليف، رسالت و تعهد استنباط مي شود. شهادت در نظر او غالباً براساس كنش عقلاني مبتني بر ارزش تفسير مي شود. انگيزه اين كنش در نظر فردي كه به آن دست مي زند براي او تكليف و علاقه به ارزش هايي است كه او خود را متعهد به آن مي داند. اين تعهد ممكن است ديني، اجتماعي يا اخلاقي باشد؛ بنابراين كنشگر با توجه به اصول و اعتقاد خود فقط به دنبال نتيجه و سودمندي عمل نيست، بلكه او مي خواهد به تكليف خود عمل كند.
در ديدگاه مبادله، انسانها هم به مبادله كالاهاي مادي و هم به مبادله كالاهاي اجتماعي نظير محبت و تائيد اجتماعي مي پردازند و همواره اين پرسش مطرح است كه چه سودي نصيب من خواهد شد يا چيزي به من خواهد رسيد. جرج هومنز معتقد است انسانها براي آن چيزي كه براي آنها ارزش بيشتري دارد تلاش بيشتر مي كنند. در اين ديدگاه، انگيزه هاي ديگرخواهانه يعني كساني كه مال و جان خود را براي نجات ديگران به خطر انداخته و دست به ايثارگري مي زنند نيز مطرح است. اسكيدمور در اين باره مي گويد: ديگرخواهان به دنبال نوعي رضايت معنوي هستند، هر چند كه مستلزم خسران مالي باشد؛ اما موجب خوشحالي و رضايت شخص را فراهم مي كنند. در موضوع شهادت ارزش هاي جامعه با ارزش هاي مشخص و اعتقادي فرد هماهنگ و در ارتباط است و موضوع معامله با خدا مطرح است.




منابع وماخذ

1- آزمون، ريمون. مراحل اساسي انديشه درجامعه شناسي. (1366). ترجمه باقرپرهام. تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامي.
2- جعفري محمدتقي. ترجمه وتفسيرنهج البلاغه. (1367). تهران: نشرفرهنگ اسلامي جلد4-5-7-27.
3- جعفري، سيدحسين. تشيع درمسيرتاريخ. (1356). ترجمه آيت الهي. تهران: دفترنشرفرهنگ فرهنگ اسلامي.
4- حسيني، سيدمحمدحسين. لمعات الحسين. (1352). تهران: انتشارات باقرالعلوم.
5- خميني، روح الله الموسوي. صحيفه نور. سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.
6- دوركيم، اميل. درباره تقسيم كاراجتماعي. (1369). ترجمه باقرپرهام تهران: نشرسپهر.
7- ذاكري، سيدمجتبي. مقام شهيد در پيشگاه پروردگار. (1360). مشهد: نشرمرتضي.
8- رزمجو،حسين. انسان آرماني و كامل درحماسه هاي عرفاني. (1368). تهران: انتشارات اميركبير.
9- روح الاميني، محمود. زمينه فرهنگ شناسي. (1365). تهران: انتشارات عطار.
10- ژولين فروند. جامعه شناسي ماكس وبر. (1360). ترجمه عليمحمدكاردان. تهران: مركزنشردانشگاهي.
11- سجادي، سيدضياءالدين. مباني عرفاني وتصوف. (1372). تهران: انتشارات سمت
12- شريعتي، علي. شهادت. (1356). تهران: انتشارات قلم.
13- شريعتي، علي. حسين وارث آدم. (1353). تهران: انتشارات قلم.
14- عنايت حميد. انديشه سياسي دراسلام معاصر. (1372). ترجمه بهاءالدين خرمشاهي. تهران: انتشارات خوارزمي.
15- كوزر، ليوئوس. زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي. (1376). ترجمه محسن ثلاثي. تهران: انتشارات علمي.
16- گوهري، سيد اسماعيل. آرزوي شهادت. (1366). تهران: چاپ شفقي.
17- گوستاو لوبون. تمدن اسلام وغرب. (1334). ترجمه علي اسدي. تهران: انتشارات علمي.
18- مازلو، آبراهام. افق هاي والاي فطرت انسان. (1374). ترجمه احمد رضواني. مشهد: آستان قدس.
19- مطهري، مرتضي. حماسه حسيني. (1366). تهران: انتشارات صدرا.
20- مطهري، مرتضي. قيام و انقلاب مهدي. (1360). تهران: انتشارات صدرا.
21- محسني، منوچهر. انحرافات اجتماعي؛ انگيزه ها و علل خودكشي. (1367). تهران: انتشارات مروي.
22- هاشمي نجف آبادي، سيدرضا. فرهنگ شهادت. (1362). تهران: انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.

نويسنده: عبداله ارژندي: كارشناس ارشد جامعه شناسي و مدرس دانشگاه


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : شهادت زيباترين تجلي خدمت به مردم
كلمات كليدي : فرهنگ خدمت رساني، فرهنگ شهادت، نظام اداري
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
در اين تحقيق ضمن تبيين اهميت و جايگاه فرهنگ خدمت رساني به مردم و فرهنگ شهادت، تحليلي نيز از تعامل دو فرهنگ ياد شده ارائه گرديده است. همچنين از مسئوليت پذيري انسان در قبال خداي متعال، خود و جامعه (رعايت حقوق الهي، انساني و اجتماعي) به عنوان زمينه و بستر شكل گيري تعامل مذكور مطالبي ذكر شده است. در بخش ديگر تحقيق، نگاهي اجمالي به وضعيت عمومي خدمت رساني به مردم در نظام اداري كشور و آسيب شناسي آن داشته ايم. در پايان نيز ضمن نتيجه گيري، پيشنهادها و راهكارهاي كاربردي بيان شده است. اين تحقيق به شيوه استنادي (كتابخانه اي) و برخي مشاهدات عيني صورت پذيرفته است.
مقدمه
اينكه در طليعه ي سال جديد پيشوا و مقتداي جامعه شعار محوري همگان را نهضت خدمتگزاري به مردم بنامند، هم شادي آفرين است؛ به لحاظ تشويق و ترغيب آحاد مردم اعم از كارگزاران، مسئولان، نخبگان، كارمندان، كارگران و توده ي مردم به تلاش و كوشش بيشتر در راستاي آباداني و سازندگي هر چه بهتر مملكت؛ و هم شايان تأمل و تا حدودي ناخوشايند؛ از اين باب كه شايد اگر به پيام رهبر فرزانه ي انقلاب در آغاز سالهاي پيش مبني بر رعايت انضباط اجتماعي، وجدان كاري و رفتار علوي توجه بايسته شده بود، پيام آغازين امسال درونمايه و محتواي ديگري داشت. در مفيد و لازم بودن اين گونه پيامهاي راهبردي و ارزشي هيچ شكي وجود ندارد، اما از آنجا كه ما، در جامعه اي مبتني بر تعاليم عاليه اسلام زندگي مي كنيم كه شامل تأكيدات فراواني در زمينه ي خدمت و ياري به ديگران است، شايد پيش از آنكه»جنبه ي تذكري« اين گونه توصيه ها و سفارشها به ذهن ما خطور كند، »جنبه ي تنبهي« و هشداري يا بيدار شدن از خواب غفلت براي ما تداعي شود. چرا كه به نظر مي رسد با توجه به سفارشهاي مؤكد ديني و اخلاقي، هنوز مقوله ي خدمت و ياري به مردم در جامعه ي ما ـ خصوصاً نظام اداري كشور ـ به صورت يك ضرورت و فرهنگ در نيامده است. اينكه ريشه و علت اين معضل چيست و از كجا نشأت مي گيرد و چه راه حلي براي رفع آن مفيد است به طور اختصار در تبيين اهميت مفاهيمي همچون مسئوليت پذيري، فرهنگ شهادت، فرهنگ توجه و كمك رساني به مردم و تعامل اين مقوله ها با يكديگر، بدان اشاره شده است. شايد هيچ مكتبي مانند اسلام راجع به رعايت حق و حقوق افراد توجه دقيق و لازم از خود نشان نداده باشد. بديهي است كه متناسب با تعهدات و مسئوليتهاي انسان، حقوق مختلفه از قبيل: حقوق انسانها نسبت به يكديگر، حق فرد در برابر اجتماع، حق جامعه در برابر فرد، حق خالق جهان نسبت به آفريدگان خود، حق بندگان به آفريدگار خود، نيز پديد مي آيند. در سايه ي همين حدود و ثغور و مسئوليتهاست كه قوانين و مقررات حاكم بر نظام آفرينش و جوامع انساني شكل گرفته است و تكليف عموم مردم در حوزه هاي گوناگون فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي روشن و مشخص شده است. «اعلم ـ رحمك الله، أن لله عليك حقوقا محيطه لك في كل حركه تحركتها، او سكنه سكنتها، او منزله نزلتها، او جارحه قلبتها و آله تصرفت بها: بعضها اكبر من بعض1.» (بدان كه؛ خداي ـ عز و جل ـ را بر تو حقوقي است كه تو را برگرفته اند، در هر حركتي كه انجام دهي، يا سكون و آرامشي كه برگزيني، يا جايگاه و مقامي كه احراز كني، يا عضوي كه دگرگون كني يا ابزاري كه به كارگيري، بعضي از اين حقوق بر بعضي ديگر بزرگترند.) بحث ياري به همنوع يا خدمت به مردم نيز از اصول و مباني اخلاقي و انساني است كه مورد اقبال همه ي مكاتب بشري بوده و هست. چه به لحاظ جامعه شناختي كه منجر به وضع قوانين و مقررات و پيدايش علم حقوق شده است، و چه به لحاظ ديني ـ خصوصا دين مبين اسلام ـ كه سبب ايجاد تكاليف متعدد اخلاقي و حتي شرعي نيز مي شود. تا جايي كه عدم توجه به مسائل و مشكلات مسلمانان، به مثابه كفر و غير مسلماني تلقي شده است. قال الصادق(ع): «من لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم .» امام صادق(ع) مي فرمايند: هر كه اهتمام به امور مسلمانان ندارد، مسلمان نيست. به دليل آنكه دستورات انسان ساز اسلام از جامعه الاطراف بودن و دقت ويژه اي برخوردار است، لذا مباني و حوزه هاي گوناگون امور انساني نيز در ارتباط تنگاتنگ و كاملا مؤثر با يكديگر قرار دارند. به گونه اي كه هيچ كدام از مقوله هايي مانند: اقتصاد، فرهنگ، سياست، امور اجتماعي، مسائل فردي، ديانت، اخلاق و... به صورت منفك و جدا از همديگر مطرح نبوده و به نوعي در اثرپذيري يا اثرگذاري در يكديگر مشاركت دارند. در اين ميان، بحث خدمت رساني به مردم نيز با موضوع فداكاري و از جان گذشتن در راه ايمان و عقيده ـ شهادت ـ به عنوان متعالي ترين نماد ياري و خدمت به دين و جامعه، داراي پيوندي عميق هستند. در فصل نخست اين نوشتار، ابتدا اشاره اي به مبحث مسئوليت پذيري و پاسخگو بودن انسان به مثابه بستر و زمينه ي كليه امور صادره وي، از جمله خدمت به ديگران و حتي فرهنگ شهادت طلبي پرداخته شده؛ فصل دوم شامل تبيين اهميت فرهنگ خدمت رساني و ياري به مردم و فصل سوم به اهميت شهادت اختصاص دارد. در ادامه ـ فصل چهارم ـ تعامل و تأثيرپذيري فرهنگ خدمت رساني به مردم با فرهنگ شهادت مورد بررسي قرار گرفته است. در فصل پنجم نيز نگاهي گذرا به وضعيت عمومي خدمت رساني در جامعه ي خودمان و آسيب شناسي آن داشته ايم. درنهايت، در فصل ششم به نتيجه گيري و ارائه ي راهكارهاي عملي و پيشنهادها پرداخته ايم. در اينجا لازم مي دانم از همه ي سروران و دوستاني كه به نحوي در فراهم آمدن اين پژوهش مرا ياري كرده اند و منابع گوناگون را در اختيارم قرار داده اند صميمانه تشكر كنم. فصل اول ـ مسئوليت پذيري متعهد بودن و مسئوليت پذيري انسان در قبال مسائل گوناگون تاريخچه اي به ديرينگي آفرينش خود انسان دارد. از همان لحظه كه به امر پروردگار، روح الهي در جسم انسان دميده شد و مسجود ملايكه شد، انسان در برابر آفريدگار بي همتاي خويش، در برابر نفس خويش و جهان پرامون خود، رسالت عظيم خليفه اللهي و ديگر مسئوليتهاي بزرگ انسان بودن و انسان زيستن را پذيرا شد. بدون ترديد اگر ما انسانها به اين موضوع با تأمل بيشتري بنگريم و براستي باور داشته باشيم در برابر هر چيزي كه به نوعي در اختيارمان قرار گرفته است واقعا مسئول ـ مورد سؤال و بازخواست ـ هستيم، قطعا نگرش ما به زندگي گذرا در اين جهان و شيوه ي سپري كردن عمرمان، به طور اساسي و بنياني دستخوش دگرگوني و تحولاتي به سمت خوبيها و كمالات انساني مي شد. چرا كه وقتي انسان متعهدانه تر برنامه زندگي خود را پياده كند، از لحظات و اوقات عمر خويش بهره هاي بيشتري نصيبش مي شود و درنهايت از زندگي سعادتمندانه تري برخوردار خواهد بود. احساس مسئوليت در برابر خدا احساس مسئوليت هر فرد در برابر ذات لايزال پروردگار بجز در سايه ي بندگي بي قيد و شرط اطاعت از اوامر الهي ميسر نيست. كسي كه خويشتن را مؤظف به پاسخگويي نسبت به خداي ـ متعال ـ بداند، يعني، خدا را در همه ي حالات و سكنات زندگيش حاضر و ناظر مي بيند. بنابراين چنين فردي چگونه مي تواند خودش را در معرض سخط و غضب پروردگارش قرار دهد؟ لذا مي توان نتيجه گرفت؛ اين احساس مسئوليت آدمي در برابر خداوند، عاملي بسيار قوي و بازدارنده در پرهيز از گناه و معصيت و همچنين انگيزه اي بسيار مهم در مسير جلب رضاي پروردگار و انجام اعمال صالح و نيكو و گام نهادن در راستاي رستگاري انسان است. «و لتسئلن عما كنتم تعملون .» از همه ي آنچه انجام داده ايد پرسش خواهد شد. «و لتسئلن يومئذ عن النعيم2.» بي گمان از نعمتها در آن روز مورد پرسش قرار مي گيريد. احساس مسئوليت در برابر خود اگر انسان در قبال جسم و جان خود متعهد و مسئول باشد و براستي معتقد باشد حتي جسم و روحش امانتي است كه چند صباحي به او سپرده شده است و فرداي «يوم الحساب» كه همه ي اعمال كوچك و بزرگ او را به دقت محاسبه مي كنند، همچنين تمام اعضا و جوارح بدن كه هر كدامشان مسئوليتي به عهده دارند نيز به سهم خود عليه صاحبانشان شهادت مي دهند، چگونه مي تواند نسبت به تأمين سلامت و مراقبت از جسم و جان خويش كوتاهي كند؟ «ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا.» در پيشگاه خدا، گوش، چشم و دل همه مسئول اند. احساس مسئوليت در برابر جامعه (محيط) انسان در محل كار و زنگي خود هم نسبـت به همكـار، همـسايه، خانـواده، جامعـه، حكومت و خلاصه همه ي كساني كه به گونه اي در طول شبانه روز و به هر اندازه كه با آنها ارتباطي دارد، داراي حقوق و مسئوليت است. «فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين .» پس ما هم از اعمال امم و هم از پيامبران آنها پرسش خواهيم كرد. «اللهم صل علي محمد و آله، تولني في جيراني و موالي .» بار خدايا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا به بهترين وجه در رعايت حقوق همسايگان و دوستانم اعانت فرما. * * * گلاسر3 از روان شناسان غربي در كتاب»مدارس بدون شكست« پس از بررسي انحرافات جوانان و نوجوانان بر اين باور است: »منشا انحرافات افراد به علت نپذيرفتن مسئوليت اعمال خودشان است و براي بهبود اين ناهنجاريها لازم است در اين افراد ايجاد مسئوليت كنند.« اگر دقيق تر به نتيجه پژوهش گلاسر بينديشيم مي توان ريشه ي همه ي ناملايمات و هرج و مرجهاي بزرگ جوامع اعم از جنگ و خونريزيها، بي عدالتيها و پايمال شدن حقوق مردم را در مسئول نبودن انسانهاي متخلف و مجرم نسبت به اعمالشان در نظر گرفت. بنابراين، با توجه به مطالب و اشارات فوق مي توان گفت كه، هم به لحاظ اعتقادي و ديني و هم به لحاظ تجربي و علمي موضوع مسئوليت پذيري و آشنا بودن به حقوق فردي و اجتماعي انسانها، اهميت بسزايي در گزينش نوع و شيوه ي صحيح يا غيرصحيح زندگي آنها دارد. به عبارت ديگر، متعهدانه زندگي كردن و بي تفاوت نبودن به تبعات گوناگون كردار و رفتارمان، عامل بسيار مؤثري در تنظيم صحيح وظايف و اخلاق انساني در مسير زندگي و سعادتمندي ما در اين جهان و به تبع آن در سراي آخرت است. لذا نبايد دستور صريح قرآن كريم را فراموش كرد كه: «كل نفس بما كسبت رهينه1.» هر نفسي در گروه آنچه كسب كرده خواهد بود. چرا كه دير يا زود»بازخورد« و تأثيرات وضعي اعمال خوب و بد ما هم در اين جهان و هم جهان آخرت به خود ما باز مي گردد. و شايد به همين دليل است خداي ـ متعال ـ مي فرمايد: «و لا تزر وازره وزر اخري2.» و هيچ كس بار ديگري ـ مسئوليت ديگري ـ را بر ندارد. نكته ي مهم ديگري كه به طور كلي به واسطه ي ايجاد مسئوليتها و رعايت حقوق افراد به وجود مي آيد، صرفا انجام دقيق تكاليف و وظايف محوله ي فردي و اجتماعي توسط انسانهاست. از آنجايي كه در آيين متعالي اسلام هدف اصلي آفرينش انسان، طاعت و بندگي محض خداوند ـ متعال ـ است «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون3.» و جن و انس را نيافريدم جز اينكه مرا عبادت كنند. با توجه به اينكه اداي صحيح و كامل امر اطاعت از خدا، جز در سايه ي انجام كليه وظايف و شئونات بندگي (زندگي) خود، در راستاي كسب رضايت پروردگار چيز ديگري نيست، لذا نفس انجام تكاليف و مسئوليتها كه همان رسالت اصلي انسان بودن يا به عبارتي ظهور انسانيت انسان است كه مهم است، نه دستيابي به نتايج مورد دلخواه و مطلوب انسان. وقتي آدمي طوق بندگي خداوند را به گردن آويخت، خودبه خود مؤظف به رعايت و انجام دستورات و توصيه هاي الهي نيز مي شود. لذا عواقب اعمال و رفتار ما، فرع بر اعمال و اصل اطاعت و فرمانبرداري است. اگرچه اين نكته را نيز بايد به خاطر داشت كه پيامدهاي عملكرد ما بستگي تام به نيت و شيوه ي انجام اعمال ما دارد. »الاعمال بالنيات«. وقتي انسان هدفي مقدس و متعالي در زندگي خود داشته باشد و بداند كليه ي اعمال كوچك و بزرگي كه در طول عمرش انجام مي دهد در لوح محفوظ الهي ثبت و اجر همه ي اعمال نزد خدا معلوم خواهد بود، ديگر شكست و پيروزي در اين دنيا برايش مفهومي ندارد. چنين كسي هيچ وقت نگران تأييد يا ملامت از طرف ديگران نخواهد بود. براي اينكه او فقط نسبت به تكليفي كه بر عهده اش بوده، انجام وظيفه نموده است.1 شايد بهترين شاهد مطالب ارايه شده كه با موضوع اين پژوهش نيز همخواني دارد، همان مسئله «احدي الحسنيين.» باشد. «قل هل تربصون بنآ الا احدي الحسنيين.»2 بگو (اي پيامبر) كه شما (منافقان) جز يكي از دو نيكويي (شهيد شدن يا پيروزي در جنگ) چيزي مي توانيد بر ما انتظار بريد؟ فصل دوم ـ فرهنگ خدمت رساني به مردم در ادامه ي فصل پيش، درباب اهميت مسئوليت پذيري و رعايت حقوق توسط انسان بويژه حقوق افراد نسبت به يكديگر، در اين بخش به يكي از مصاديق توجه به حقوق عمومي كه از وظايف اصولي و اخلاقي هر عضوي از اعضاي جامعه انساني است و اختصاصي نيز به هيچ مكتب خاصي از اديان و جوامع بشري ندارد، يعني ياري به همنوعان يا خدمت به ديگران، مي پردازيم. بي گمان وقتي انسان در يك جامعه به مثابه جزئي از كل زندگي مي كند، به طور طبيعي جهت ادامه ي زندگي جمعي و برقراري ارتباطات و تعاملات روزمره، نسبت به همكيشان، همنوعان و اطرافيان خود داراي حقوق، وظايف و تكاليف مشخصي است. چنين مقررات و حقوقي فيمابين انسانها در يك جامعه، باعث «همبستگي اجتماعي»1 مي شود. در مكتب اسلام نيز بسياري از اصول و فروع ديني و اخلاقي ريشه در توجه و اهتمام و بي تفاوت نبودن به مسائل و مشكلات ديگر افراد جامعه دارد. از باب نمونه مي توان به خمس، زكوة، مواسات، امر به معروف و نهي از منكر اشاره كرد. از طرفي چون دين مبين اسلام از جامع الاطراف بودن و گستردگي خاصي برخوردار است، لذا در دستورات و احكام خود به جنبه هاي فردي يا جمعي زندگي انسانها به گونه اي پرداخته است كه نمي توان رعايت حقوق و مسائل فردي را جدا و بدون تأثير از مسائل گروهي در نظر گرفت. به عنوان مثال؛ پرداخت خمس [سهم امام(ع)] گرچه يك امر واجب شرعي و فردي است، اما مصرف آن جنبه ي عمومي دارد. يا مثلاً امر به معروف و نهي از منكر، شايد در حد يك تذكر لساني به نظر برخي عوام غير مؤثر و ناكارآمد باشد، لكن ماحصل استمرار اين وظيفه ي ديني تقويت بعد نظارت اجتماعي افراد بر يكديگر را در پي دارد. اهتمام به امور ديگران يا خدمت رساني به مردم تعريف ذيل واژه ي اهتمام در برخي فرهنگ لغات به مفاهيم متعددي مانند، توجه داشتن، سعي كردن، اعتنا، كوشش، قصد و عزم، اندوه خوردن، اندوهگين شدن و غمخوارگي كردن اشاره شده است.1 تبيين براي تبيين و شرح بيشتر مفهوم و اهميت واژه ي اهتمام كافي است كه از ميان احاديث متعدد كه درونمايه اي يكسان دارند، از باب مثال، فقط به كلام نوراني امام صادق(ع) توجه كنيم كه مي فرمايند: «من لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.»2 هر كه اهتمام به امور مسلمين ندارد، مسلمان نيست. با توجه به معناي واژگاني و مفهوم «اهتمام» در حديث فوق و همچنين احاديث مشابه اين گونه برمي آيد كه؛ دستور و سفارش مؤكد دين اسلام ـ اهتمام داشتن به امور ديگران ـ كه در سيره ي اهل بيت(ع) به آن اشاره شده، در درجه ي اول توجه داشتن، احساس همدردي كردن و غمخوار يكديگر بودن در مسائل و مشكلات زندگي روزمره ي انسانهاست. به عبارت ديگر، به فكر يكديگر بودن و همديگر را درك كردن، است. اهتمام ورزيدن به امور همنوعان همان داشتن دغدغه ي خاطر و بي تفاوت نبودن نسبت به وضعيت كلي و عمومي جامعه و مسائل گوناگون افراد اجتماع اعم از خانواده، بستگان، همسايه، همكار و… است. اين موضوع، يعني اهتمام و توجه به امور ديگران ـ كه در مكتب ما به عنوان «ذوي الحقوق»1 نيز بيان شده ـ تقدم دارد بر انواع كمك رساني و خدمات كه افراد به صورت مادي و فيزيكي نسبت به هم انجام مي دهند. اگرچه مصداق عملي اهتمام داشتن به امور ديگران همان كمكهاي مادي افراد به يكديگر است كه در جامعه ي خودمان نيز مكررا اين گونه موارد را شاهد هستيم. از قبيل؛ كمكهاي مالي و مادي افراد خير به افراد بي بضاعت، پرداخت صدقات، تقبل هزينه ي كودكان بي سرپرست و... بنابراين مشخص شد كه طبق تعاليم عاليه ي اسلام در باب خدمت به ديگران آنچه اهميت و ارجحيت دارد، در وهله ي نخست همان نفس توجه داشتن و درك اوضاع و احوال همنوعان اعم از نزديكان و ديگر اقشار مردم و پس از آن، ياري عملي است. به عنوان مثال؛ ممكن است شما از مشكل مالي و فقر دوست خود مطلع باشيد و از اين موضوع هم احساس ناراحتي كنيد اما وضعيت مالي خوبي نداشته باشيد كه به دوستتان كمكي كنيد، يا به عبارت ديگر، در حال حاضر به صورت عملي هيچ گونه كمكي از دست شما ساخته نيست؛ بنابراين، مجبور باشيد فقط به ابراز همدردي لفظي و ذهني بپردازيد. همين ابراز همدردي و احساس ناراحتي، مصداق اهتمام داشتن به امور ديگران است. لذا با توجه به مطالب فصل پيش، كه راجع به اداي تكليف و عدم توجه به نتيجه ي اعمال بيان شد، نيازي نيست كه ياري كردن شما به دوستتان حتما جنبه ي ظاهري و عملي داشته باشد، همين احساس همدردي صادقانه، تكليف شما در اين موقعيت است. حال اگر وضعيت مالي بهتري پيدا كرديد و توانستيد نياز دوستتان را نيز برآورده كنيد كه چه بهتر. و لابد به خاطر همين قبيل موارد است كه در منابع ديني ما آمده؛ اگر انسان حتي نيت كار خير بكند اما نتواند آن را انجام دهد، ثواب انجام آن نيز براي شخص نيت كننده منظور مي شود. امام باقر(ع): «خداوند بزرگ به موسي(ع) چنين وحي فرستاد؛ برخي از بندگان من با حسنه به من تقرب مي جويند و من در بهشت به آنان فرمانروايي مي دهم. موسي(ع) گفت: پروردگار من! اين حسنه چيست؟ خداوند فرمود: با برادر ديني خود براي برآوردن نياز او به راه مي افتد، خواه اين نياز برآورده شود يا نشود.»1 براي تبيين بهتر مفهوم اهتمام داشتن به امور ديگران به ذكر حديثي ديگر از امام باقر(ع) مي پردازيم. «اي جابر، براستي خداي ـ عز و جل ـ مؤمن را از سرشت بهشت آفريده و از وزش روح خود در آنان روان كرده، از اين رو، مؤمن برادر پدري و مادري مؤمن است. چون به يكي از اين ارواح در يك شهري آزار رسد اين روح هم، غمگين شود چون از همان است.»2 حديث فوق به نوعي شرح و تفسير اين آيه ي شريفه است؛ «انما المؤمنون اخوه.»3 مؤمنين بايكديگر برادرند. و چه زيبا سروده است سعدي شيرين سخن: بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي در ابيات فوق نيز، اهتمام ورزيدن به امور ديگران و بي تفاوت نبودن نسبت به افراد جامعه بخوبي نشان داده شده است. مسلماً در مكتبي كه فقط احساس همدردي و عنايت به يكديگر اين قدر مورد توجه است، بحث خدمت رساني و كمك كردن بدون واسطه نيز از اهميت فراواني برخوردار است. قال الصادق(ع): «المؤمنون خدم بعضم لبعض.»1 مؤمنان خدمتگزاران يكديگرند. قال رسول الله(ص): «ايما مسلم خدم قوما من المسلمين الا أعطاه الله مثل عددهم خداما في الجنه.»2 هر مسلماني كه به مسلمين خدمت كند ـ سزاوار نيست ـ جز اينكه خدا به شماره ي آنان ـ مسلمين ـ از خدمتكاران بهشتي به او عطا فرمايد. در حديثي ديگر از امام صادق(ع) چنان حقوق افراد جامعه اسلامي نسبت به يكديگر عظيم و بزرگ شمرده شده كه امام(ع) ابا دارند آنها را براحتي بيان كنند: »معلي بن خنيس گويد؛ به امام صادق(ع) گفتم: حق مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: براي او هفت حق است كه هر كدام در مقام خود بر او، واجب است، اگر يكي از آنها را ضايع و بي اجر گذارد، از ولايت و اطاعت خدا بيرون است و براي خداوند هيچ بهره اي از بندگي در او نيست. به او گفتم: قربانت گردم، آنها چيستند؟ فرمود: اي معلي، براستي كه من بر تو مهربانم و مي ترسم كه آنها را ضايع كني و نگهداري نكني و بداني و به كار نبندي. گويد به او گفتم: لا حول و لا قوه الا بالله، فرمود: آسانتر آنها اين حق است كه: 1. دوست بداري براي او آنچه را براي خودت دوست داري و بد داري براي او آنچه را براي خود بد داري. 2. از خشم او كناره كني و خوشنودي او را پيروي كني و فرمان او را ببري. 3. اگر تو را خدمتكاري است و برادرت را خدمتكاري نيست، خدمتكار خود را بفرستي تا جامه ي او را بشويد و خوراك او را بسازد و بستر او را پهن كند...«1 براستي آيا ما به عنوان يك مسلمان توانسته ايم در مجموعه كوچك زندگي خودمان اعم از محيط خانه، محل زندگي و يا محل كارمان حقوق برادري و مسلماني كه بر عهده مان است را بخوبي ادا كنيم؟ فصل سوم ـ فرهنگ شهادت منظور از فرهنگ شهادت اجمالاً به مجموعه ي باورهاي ديني و آموزه هايي كه باعث شكل گيري و رشد روحيه ي شجاعت، مبارزه و جهاد در راه خداي ـ متعال ـ كه نهايتا به كشته شدن افراد در راه ايمان و عقيده شان منجر مي شود، است. محور اصلي اين فرهنگ نيز همان شهيد و انگيزه هاي متقن و مقدسي است كه او را به سمت شهادت طلبي سوق مي دهد. تعريف در لغت به كسي كه چيزي از ديد علمش ـ آگاهي اش ـ پنهان نيست، گواه و آنكه در شهادتش امين است، به عنوان الشهيد يا الشهيد ياد شده است.1 شهادت نيز داراي معاني گوناگوني از قبيل؛ خبر قطعي شهادت و گواهي دادن، سوگند، گواهي قبولي، گواهي پزشك و مرگ در راه خداست.2 اگرچه معناي تحت اللفظي شهيد و شهادت در مجموع همان شاهد، گواه و ناظر بودن را مي رساند، و به طور دقيق اشاره اي به شخص كشته شده در راه خدا اطلاق نمي گردد، لكن در فرهنگ عمومي جوامع مسلمين واژه ي شهيد به معناي متعارف و مصطلح آن ـ كسي كه به واسطه ي جهاد در راه خدا كشته شده است ـ به كار مي رود. در اين نوشتار نيز، مقصود از شهيد و شهادت، مفهوم متداول آن است. تبيين شهيد، شهادت طلبي و شهادت از جمله عبارات مقدس و شايان احترام در همه ي جوامع و اديان گوناگون است كه قدمت زيادي حتي پيش از ظهور دين اسلام دارد. چرا كه اين عبارت مقدس، تداعي كننده ي بسياري از صفات حسنه، پسنديده و مورد احترام انسانها از قبيل؛ فداكاري، شجاعت، شهامت، آزادگي، عزت و… است. بر مفهوم اين واژه، صرفاً از زاويه ي مذهبي و اعتقادي توجه نشده است.1 * * * گرامي ترين سرمايه ي آدمي جان اوست؛ زيرا تمام تلاش و كوشش انسان در عرصه ي زندگي بدان جهت است كه اين جان را از حوادث گوناگون مصون نگه داشته و چند صباحي در اين جهان خاكي، عمر خويش را سپري كند. بنابراين اميد به زندگي دنيوي به واسطه ي در قيد حيات بودن انسان، تحقق پيدا مي كند وگرنه تفاوتي ميان جمادات و انسان زنده وجود نمي داشت. در طول تاريخ بشريت انسانهايي بوده اند و هستند كه از گران قدرترين هديه ي الهي به وديعت گذاشته شده در كالبد آنها، براحتي صرف نظر كرده اند و اين گوهر ارزشمند ـ جان ـ خود را در نهايت آگاهي و اخلاص با خالق خويش معامله كرده اند. »ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التورئه و الإنجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.«2 (خداوند جانها و مالهاي مؤمنان را در برابر نعمت بهشت خريداري فرمود: آنها در راه خداوند كارزار مي كنند، مي كشند يا كشته مي شوند. اين وعده ي بهشت كه ذكر آن در تورات و انجيل و قرآن آمده كاملاً حق است و حقيقت دارد و تحقق آن برعهده ي خداوند است و چه عهد و قولي استوارتر از عهد خداوند است؟ پس بشارت باد بر شما [اي مؤمنان] به معامله اي كه با خداوند كرده ايد و اين است آن توفيق بزرگ.) چه معامله اي بهتر و با عظمت تر از اينكه خريدار آن خداي ـ متعال ـ و فروشندگان آن افراد پرهيزكار و صالح و متاع مورد معامله نيز جان آدمي ـ گران قيمت ترين كالاي زندگي ـ باشد، مي توان سراغ گرفت؟ تجارت بسيار بزرگي كه هر سه وجه آن يعني خريدار، فروشنده و كالاي مورد معامله در نهايت كمال و پسنديده ترين حالات ممكنه خود قرار دارند. وه! كه چه سعادتي! »خوشا به حال آناني كه در اين قافله نور جان و سر باختند. 1 آري؛ شهدا همان انسانهاي بزرگ و ارزشمندي هستند كه براي جلب رضاي معبود از همه ي هستي و حق حيات خود در اين دنياي فاني گذشته اند و از نثار عزيزترين سرمايه ي خود در راه جانان، دريغ نكرده اند. به همين دليل در آيات و روايات متعدد از مقام والا و شامخ شهدا تجليل فراوان شده است و به نيكي ياد شده است، كه به منظور يادآوري به بيان چند مورد مي پردازيم: »و لئن قتلتم في سبيل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خير مما يجمعون.«2 و اگر در راه خدا كشته شده و يا بميريد در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نايل شويد و آن بهتر از هر چيزي است كه در حيات دنيا فراهم نموده ايد. »و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بمآء اتئهم اللهه من فضله«1 البته نپنداريد كه كشته شدگان در راه خدا مرده اند بلكه آنان زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند. پس آنان به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان گرديده شادمانند. قال رسول الله(ص): »فوق كل ذي بربر، حتي يقتل في سبيل الله و اذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بر.«2 بالادست هر نيكوكاري، نيكوكار ديگري است تا آنگاه كه در راه خدا شهيد شود و همين كه در راه خدا شهيد شد، ديگر بالادست ندارد. ذكر مطالب فوق جهت تبيين اهميت و جايگاه شهيد و شهادت در جامعه با توجه به بضاعت اين نوشتار، كافي به نظر مي رسد. فصل چهارم ـ تعامل فرهنگ خدمت رساني به مردم با فرهنگ شهادت تا اينجا به بررسي مسئله ي مهم مسئوليت پذيري انسان و رابطه ي آن با حقوق مختلفه ي او نسبت به خدا، خود انسان و جامعه ـ محيط ـ به عنوان بستر اصلي و زمينه ي بروز انسانيت انسان يا به عبارتي رسالت راستين انسان بودن، و همچنين به تبيين فرهنگ اهتمام داشتن به امور ديگران ـ خدمت رساني به مردم ـ و فرهنگ ارزشمند شهادت پرداختيم. ضرورت پذيرش مسئوليت پذيري در تعامل فرهنگ شهادت با فرهنگ خدمت رساني به مردم باور ما بر اين است كه؛ اگر مفهوم دقيق مسئوليت پذيري و به تبع آن آشنايي كامل به حقوق انساني ـ از جميع جهات ـ براي افراد روشن شود و بدرستي، اهميت و ضرورت كاركردي آن در رفتار و اعمال انسانها به منصه ي ظهور برسد، مفهوم مقوله هايي چون خدمت به ديگران و شهادت سهل تر به نظر مي رسد. چرا كه وقتي فهم و درك موضوعي آسان باشد، عمل به آن نيز راحت تر است. بدين سبب كه؛ عنصر باور و اعتقاد به اعمال باعث مي شود ويژگيهاي رفتاري انسان به صورت »ملكه ي اخلاقي« دربيايد. در فصل نخست با استناد به آيات و روايات متعدد و حتي نتيجه ي يك پژوهش روان شناسانه، ضرورت مسئوليت پذيري و رعايت حدود و ثغور حقوق انساني به اثبات رسيد. در ادامه، با روشن شدن اهميت اهتمام ورزيدن به امور همنوعان و خدمت رساني به مردم، مسئله ي رعايت و اداي حقوق اجتماعي و ديني افراد نسبت به يكديگر نيز بيان شد. تا جايي كه بي خبري و بي تفاوتي انسان نسبت به وضعيت افرادي كه در اطراف او زندگي مي كنند مثل؛ همسايه، همكار، دوست و... مساوي با كفر و بي ديني تلقي شده است. همچنين مشخص شد »شهيد« انسان بزرگي است كه از قيمتي ترين گوهر وجودش جان صرف نظر مي كند و آن را فداي عقيده ي خود مي كند. با توجه به توضيحات فوق، چنين به نظر مي رسد كه شخص شهيد، كاملترين مرتبه ي اداي حقوق و رسالت بندگي و انساني خود را به بهترين وجه ادا كرده است. شهادت، كمال احساس مسئوليت كاملترين شكل انجام تكاليف و وظيفه اين است كه، انسان هم در مقابل خداي خويش، هم نفس خود و هم در برابر اجتماع ـ محيط ـ ، بدون هيچ كم و كاستي مسئوليت خطير يا به عبارتي حقوق مشخصه ي خود را ادا كند. شهيد، در برابر حق حياتي كه آفريدگارش به او عطا كرده است، با خود خدا وارد معامله مي شود1 و جانش را به جانان اصلي باز مي گرداند. آيا در مورد مرگ و قبض روح و جان آدمي، خريدار بهتري بجز خداي ـ متعال ـ مي توان سراغ داشت كه انسان جانش را به جاي خدا، به او تقديم كند؟ قطعا جواب منفي است. لذا شهادت و كشته شدن در راه خدا، شريفترين و والاترين گونه ي جانسپاري و مرگي است كه براي انسانها متصور است. پس در مقوله ي وظيفه و مسئوليت انسان نسبت به خدا شايد يكي از زيباترين مصاديق اداي حق خالق، همين شهادت در راه خدا باشد. در خصوص مسئوليت انسان در قبال خويشتن نيز، چون شهيد عزيزترين امانت الهي كه همان جسم و جان اوست، به صورت تام و تمام به صاحب اصلي آن، يعني منبع حقيقي روح كه همانا خداوند ـ متعال ـ است2، تقديم مي كند؛ لذا فرصتي براي شهيد باقي نمي ماند كه به جسم و جانش آسيب و ضرري برسد بنابراين ديگر نيازي به مراقبت و تأمين سلامت جسم و جان ندارد. چرا كه نگران صدمه ديدن و يا تلف شدن نعمت سلامتي جسم و جانش نيست. بنابراين شهيد در برابر رعايت كامل حق انسان نسبت به خويشتن نيز به نحو احسن و اكمل انجام وظيفه مي كند. همچنين در برابر اجتماع محيط نيز شهيد با تقديم گران قدرترين سرمايه ي خود كه همان جسم و جان اوست، واپسين درجه ي كمك و خدمت رساني به ديگران را به نمايش مي گذارد. او هستي خويش را فدا مي كند تا امكان زندگي براي ديگران فراهم آيد. لذا شهادت شهيد از مرحله ي اهتمام ورزيدن فراتر مي رود و زيباترين تجلي و نماد خدمتگزاري به مردم را به تصوير مي كشاند. به همين دليل است كه، حق شهدا بيش از حق ديگران بر افراد جامعه است. شهيد مطهري در همين رابطه مي گويد: »همه ي گروههاي خدمتگزار مديون شهدا هستند ولي شهدا مديون آنها نيستند يا كمتر مديون آنها هستند؛ عالم در علم خود، فيلسوف در فلسفه ي خود، مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعليمات اخلاقي خود نيازمند محيطي مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولي شهيد آن كسي است كه با فداكاري و از خود گذشتگي خود و با سوختن و خاكستر شدن خود، محيط را براي ديگران مساعد مي كند. مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده، بنشينند و آسايش يابند و كار خويش را انجام دهند.«1 در اين بخش به بررسي وضعيت كلي اهتمام داشتن به امور ديگران و چگونگي خدمت رساني مردم به يكديگر بويژه در سيستم ديوانسالاري ـ اداري ـ كشورمان، و آسيب شناسي آن مي پردازيم. بحث خود در اين زمينه را با طرح يك پرسش و سپس توضيح و بررسي آن آغاز مي كنيم. پرسش نخست: آيا روحيه كمك و خدمت رساني به همنوعان در جامعه ما وجود دارد يا خير؟ پاسخ: به مثابه يك امر عادي و معمولي اگر در گوشه و كنار محل زندگي، شهر يا كشورمان و حتي در خارج از مرزهاي كشور پديده هايي همچون سيل، زلزله يا حوادث غيرمترقبه ديگري رخ دهد، براحتي مي توان روحيه ي كمك به يكديگر و نيكوكاري عامه ي مردم را مشاهده كرد. همچنين هستند افراد خير و درستكاري كه به تناسب حرفه و پيشه ي خويش، در حد امكان و توانايي به مستمندان و افراد بي بضاعت همت مي گمارند و از هيچ كوششي در اين زمينه دريغ نمي كنند. به مانند نمونه، پزشك متخصصي كه با اخلاق حسنه ي خود حتي در منزل، ضمن رعايت حال جسماني و وضعيت مادي مراجعان، بيماران را معاينه مي كند؛ يا افراد نيكوكاري كه درمانگاه، مدرسه و مراكز خيريه احداث مي كنند؛ استاد و معلمي كه دلسوزانه و بدون چشمداشت مادي به تعليم كودكان بي سرپرست و بي بضاعت مشغول است؛ و يا نيكوكاراني كه هزينه ي تحصيل، زندگي و يا ازدواج افراد نيازمند را پذيرا مي شوند، همه ي اينها نمونه هاي زيبايي از وجود روحيه ي دستگيري از ديگران و خدمت رساني به يكديگر است. اين روحيه در فرهنگ عمومي جامعه ي ما جاي دارد و به نوبه ي خود مايه ي استحكام و انسجام اجتماعي زندگي روزمره افراد است. جالب اينجاست كه، اين روحيه ي همكاري و نيكوكاري كه به آن اشاره شد، موضوعي كاملا مردمي و خودجوش و نشأت گرفته از همان فرهنگ غني اسلامي ايراني است كه به صورت ژرف و ريشه دار در باورهاي مردم كشورمان جاي دارد. بسياري از افراد ـ و حتي در سالهاي اخير گروهها و تشكلهاي ـ خير و نيكوكار هم هستند كه بي نام و نشان و فقط براي خشنودي خداوند اقدام به ياري رساني و دستگيري از مستمندان و نيازمندان مي كنند. خصوصاً اينكه در برخي از ايام سال مانند ماه مبارك رمضان، به تأسي از سيره ي ائمه طاهرين(ع) بويژه حضرت علي(ع)، به طور پنهاني و ناشناس به سركشي و تهيه ي آذوقه ي منازل افراد فقير و بي بضاعت همت مي گمارند. يا به مانند نمونه: ياريهاي گوناگون گسترده ي مردم كشورمان به برخي كشورهاي همسايه مانند عراق و افغانستان كه در موارد متعدد صورت پذيرفته است، همگي نشانه هاي بارز و آشكار وجود روحيه ي همياري و همكاري و خدمت به همنوعان است. بنابراين پاسخ نخستين پرسش مطرح شده در آغاز بحث مثبت است. * * * چنين به نظر مي رسد تأكيد مقام معظم رهبري در پيام آغازين سال جاري مبني بر تقويت و اهميت نهضت خدمت رساني به مردم، ريشه گرفته از دغدغه ي خاطر ايشان نسبت به وضعيت خدمت رساني در بدنه ي اجرايي و اداري كشور است تا در سطح زندگي عامه ي مردم. چرا كه طبق توضيحات سطور پيشين، روشن شد كه؛ روحيه ي خدمت و همياري نسبت به يكديگر در ميان مردم كشورمان مقوله ي تازه يي نيست، و قطعاً رهبر جامعه نيز به اين امر واقف هستند، لذا با توجه به پيامهاي ايشان در طليعه ي سالهاي پيش مبني بر رعايت وجدان كاري، انضباط اجتماعي، رفتار علوي و همچنين تأكيد رهبر فرزانه ي انقلاب در ديدارها و سخنرانيهاي متعدد با اقشار گوناگون مردم، بويژه كارگزاران و مسئولان مملكتي، در مورد خدمت به مردم و جديت در تلاش و سازندگي كشورمان، مي توان چنين نتيجه گرفت كه؛ روي سخن معظم له در بحث نهضت خدمت رساني به مردم در درجه ي نخست به مسئولان، مديران و در يك كلام نظام اجرايي و اداري كشور و در درجه ي بعد، آحاد مردم است. حال كه سخن به اينجا رسيده است به طرح پرسش ديگر مي پردازيم: آيا روحيه ي تعاون و خدمت رساني به مردم همان گونه كه در توضيحات پرسش نخست مطرح شد، در نظام اداري كشور ما نيز وجود دارد يا خير؟ پاسخ: پاسخ اين پرسش را با چند مثال منطبق با واقعيت كه ممكن است، هر كسي كه چند نوبت به يك سازمان يا اداره ي دولتي ـ منظور از دولت، كليه ي تشكيلات اداري كشور است ـ مراجعه كرده و با آن روبه رو شده باشد، آغاز مي كنيم. نمونه ي 1. شما تصميم گرفته ايد براي انجام سريع كارتان اول وقت اداري به اداره ي مورد نظر مراجعه كنيد؛ معمولا روزها از آغاز ساعات رسمي شروع به كار اداره ـ 5/7 يا 8 صبح ـ مي بينيد كه در اغلب اتاقهاي اداره بسته است. اين امر، اختصاص به مسئول اداره يا كارمند معمولي آن ندارد، طبيعتا شما مي بايست مدت زماني منتظر بمانيد تا مسئول واحد مربوطه در محل كار حاضر شود. ضمن اينكه اگر به همكار يا مسئول ديگري در همان اداره مراجعه كنيد و علت عدم حضور شخص غايب را جويا شويد، طبق معمول انواع دلايلي از قبيل وجود ترافيك، دوري راه، سردي يا گرمي هوا، خرابي ماشين و… براي شما رديف مي شود كه البته شما به ناگزير مي بايست قانع شويد. البته ممكن هم هست كارمندي كه شما با او كار داريد بموقع حضور داشته باشد، لكن براي اقدام بعدي كارتان كه در اتاق يا طبقه ي ديگر يا حتي ساختمان ديگري است، مجدداً وضعيتي مشابه قبل تكرار شود. نمونه ي 2. شما براي انجام كاري اداري از قبل برنامه ريزي مي كنيد و از محل خدمت خود يا اگر شغل آزاد هم داشته باشيد مثلا از منزل خود، به اداره ي مورد نظر مراجعه مي كنيد؛ متوجه مي شويد كه مسئول مربوطه در محل كار خود حضور ندارد، سرانجام پس از اندكي اتلاف وقت و جست وجو، كار شما در آن بخش انجام مي شود و براي تكميل آن به واحد ديگر اتاق يا طبقه ي ديگر مراجعه مي كنيد. در اينجا پي مي بريد كه مسئول بعدي به هر نحوي در اداره حضور ندارد و همكار وي خيلي معمولي به شما مي گويد آقاي X مرخصي هستند و تا چند روز ديگر نيز به اداره نمي آيند. تا اينجاي كار مسئله اي غيرعادي رخ نداده است، اما دشواري هنگامي پيدا مي شود كه؛ كار يا گرفتاري شما فقط توسط نظر، يادداشت و يا امضاي كارمند به مرخصي رفته انجام مي شود و هيچ كس ديگري مسئوليت انجام آن را در غياب ايشان به عهده ندارد. تصور كنيد با وضعيت گرفتاري و مشغله اي كه هر كسي به سهم خود با آن روبه رو است، شما به اداره اي مراجعه كرده ايد و كار شما يا انجام نشده يا به صورت ناقص انجام شده است و ناگزير هستيد روز ديگر نيز مجدداً به همان اداره مراجعه كنيد. نمونه ي 3. به اداره اي براي انجام كاري مراجعه كرديد و مي بينيد كه بجز چند نفر كه معمولا نگهبان و آبدارچي اداره جزء آنها هستند، كسي در اداره نيست. پس از پرس وجو پي مي بريد كه؛ اغلب كارمندان ـ بعضا به اتفاق مسئول اداره ـ در مراسمي مانند: ترحيم يا تشييع جنازه يكي از دوستان و يا همكاران پيشين، توديع و معارفه ي يكي از مسئولان اداره، گرفتن حقوق ماهانه و يا موارد گوناگون ديگر در محل كار و انجام وظيفه ي خود حضور ندارند. در چنين مواردي شما بناچار مي بايست مدتي معطل شويد كه اين معطلي نيز بي گمان در تأخير كارهاي بعدي شما تأثير خواهد داشت. مثالهاي فوق فقط نمونه هاي واقعي و نه فرضي از هزاران مواردي است كه روزانه در اغلب سازمانها و ادارات اين كشور رخ مي دهد و من و شما هم بارها شاهد آن بوده ايم. چه بسا خود ما هم به گونه اي درگير اين وضعيت نامطلوب در محيط اداره و محل خدمت خويش باشيم. البته ذكر اين مثالها بيانگر اين نيست كه در ادارات و سازمانهاي جامعه ي ما، هيچ كار مثبتي روي نمي دهد و هيچ مسئول و كارمند وظيفه شناسي وجود ندارد. اما متأسفانه فضاي غالب و حاكم بر نظام ديوانسالاري كشور در حال حاضر، مؤيد مثالهاي ذكر شده است. لذا بدون هيچ گونه توضيحي به نظر مي رسد كه پاسخ دومين پرسش مطرح شده، منفي باشد. سؤال سوم: علت اصلي ناكارآمدي و ضعيف بودن نظام اداري كشورمان چيست؟ دليل اصلي ناكارآمدي وضعيت نظام اداري جامعه با توجه به توضيحات فصل نخست راجع به مسئوليت پذيري انسان و ايجاد تكليف و حقوق متعدد انساني، مي توان گفت علت العلل ضعف و نقصان هر امري ـ از جمله ناكارامدي مجموعه ي اداري جامعه ـ عدم انجام صحيح و كامل مسئوليتهاي گوناگون انسان يا به كلام ديگر عدم رعايت دقيق حقوقي است كه افراد نسبت به يكديگر دارند. از جهتي ديگر، عاليترين وظيفه ي انساني آدميان، همان اداي كامل تكاليف و مسئوليتها و يا بجا آوردن حقوقي است كه برعهده آنهاست. بنابراين وقتي انسان حيطه ي مسئوليتهاي شخصي و اجتماعي خويش را بدرستي درك نكرده باشد و تعهدي نيز در قبال رعايت حق و حقوق خودش، ديگران يا خداي ـ متعال ـ نداشته باشد، خودبه خود باعث ايجاد يك سري ناهماهنگي و ناهنجاريهاي شخصي و اجتماعي در محدوده ي زندگي و كار خود يا اطرافيانش مي شود. توضيح: براي روشن تر شدن منظورمان، بد نيست وقايع جاريه ي زندگي يك نفر از افراد جامعه ـ مانند كارمند، دانشجو، كارگر يا... ـ را در طول يك شبانه روز، به صورت فرضي بررسي كنيم. مثال اول: شخص مورد نظر، مقيد به انجام تكاليف و مسئوليتهاي فردي و اجتماعي است. سحرخيزي از ويژگيهاي چنين فردي است؛ پس از فريضه ي نماز صبح و راز و نياز با معبود ـ نخستين نشانه ي سپاسگزاري و بندگي ـ ممكن است قدري به ورزش صبحگاهي و صرف صبحانه مشغول شود ـ رعايت حق جسم و سلامتي ـ. چون انسان معتقد و منضبطي است، سعي مي كند بموقع در محيط كار حاضر باشد. چرا كه نسبت به وقت و زمان نظم و دقت و محل كار به عنوان مكان تحصيل معاش، احساس مسئوليت مي نمايد و مي كند كه خدا ناظر بر كليه ي اعمال اوست. لذا زندگي را هدفمند مي داند (رعايت حق بندگي و رعايت حق خود [شناخت و پرورش استعدادهاي دروني]). طبيعتاً در محل كار خود مقيد است نسبت به ارباب رجوع پاسخگو باشد (رعايت حقوق ديگران). ضمن اينكه به تناسب موقعيت شغلي خود ممكن است در فكر آموزش تجربيات خود به زيردستان يا كسب تجربه ي جديد از همكاران و بالادستان باشد (رعايت حقوق ديگران). پس از پايان كار در مسير بازگشت ممكن است، مايحتاج منزل را نيز تأمين كند (رعايت حقوق خانواده (ديگران)). نهايتاً شب در منزل به رسيدگي امور خانواده يا صله ي ارحام (رعايت حقوق ديگران) مي پردازد. حتي به عنوان مثال اگر خودش يا اعضاي خانواده در كلاسهاي گوناگون آموزشي شركت مي كنند، باز هم نوعي احساس مسئوليت در قبال ديگران و تشويق به پيشرفت و ترقي اهل خانواده تلقي مي شود. تا اينكه مجددا به استراحت (رعايت حق جسم) براي تقويت و آمادگي هر چه بيشتر براي روز بعد بپردازد. مثال دوم: شخص مورد نظر، در قبال تكاليف و رعايت حقوق خود و ديگران احساس مسئوليت نمي كند؟ طبق عادت از خواب برمي خيزد، اگر وقت داشته باشد صبحانه مي خورد و اگر هم وقت نداشته باشد نمي خورد (عدم رعايت نعمت سلامتي و حق جسم). ممكن است صبحانه خود را ـ بنا به عادت غلط و مرسوم خيلي از ادارات ـ در محل كار و در ساعات اداري ميل كند (عدم رعايت حقوق ديگران). چنين فردي مشخص نيست كه بموقع در محل كار حضور پيدا كند، لذا ممكن است به علت تأخير او، ارباب رجوع پشت در بسته منظر بمانند (عدم رعايت حق ديگران و حق خود به دليل بي نظمي). همچنين، ممكن است در انجام صحيح وظايف اداري و پاسخگويي مناسب به ارباب رجوع نيز فرد موفقي نباشد (عدم رعايت حقوق ديگران). چنين فردي يا تمايلي به انجام وظايف عبادي و ديني خود ندارد يا اينكه به صورت ناقص انجام مي دهد (عدم رعايت حق خدا و حق بندگي). مسلماً كسي كه در قبال خود، ديگران و خدا احساس مسئوليت نمي كند، به استفاده ي غير اداري از اموال، امكانات و وقت عمومي خود و مردم نيز علاقه مند است (تضييع حقوق ديگران). چنين فردي بعيد است كه در محيط خانواده نيز بدرستي از عهده ي حقوق و تكاليفش برآيد. نهايتاً در آخر شب به عنوان عادت هميشگي و به اميد اينكه دوباره روزي را شب و شبي را روز كند، به خواب مي رود. اين دو مثال فقط نگاهي ساده به زندگي روزانه با دو نوع برداشت متفاوت از رعايت حقوق و احساس مسئوليت بود كه با توجه به فضاي جامعه ي اسلامي خودمان، به صورت مختصر بيان شد. مي بينيم كه در طول شبانه روز همه ي انسانها چه بخواهند و چه نخواهند با انواع و اقسام حقوق و احساس مسئوليتهاي گوناگون نسبت به خدا، خودشان و جامعه اشان روبه رو هستند. لذا افراط و تفريط در عدم رعايت انجام وظايف و تكاليف باعث مي شود كه مسير زندگي انسان از حالت تعادل خارج شده و نتواند به طور صحيح به اداي حقوق واجبه اش بپردازد. پس مي توان نتيجه گرفت انسان كامل كسي است كه به طور دقيق به مسئوليتها و تكاليفش آشناست و آنها را در زندگي خود، عملاً پياده مي كند. چنين فردي معتقد است در قيامت از لحظه لحظه ي زندگي اش او را بازخواست مي كنند؛ عمرت را در چه راهي گذرانده اي؟ هزينه زندگي ات را از چه راهي به دست آورده اي؟ در چه راهي خرج كرده اي؟ و…، بنابراين براي پاسخگويي به انواع سؤالهاي سختي كه در انتظار اوست، قطعا مي بايست با ايماني محكم و اعتقادي راسخ خود را براي روز محاسبه آماده نگه دارد. لذا چنين فردي زندگي روزانه ي خود را تكرار مكررات و عادت نمي داند، بلكه با اميد و هدفمندي در راستاي رضاي خداي خود مشغول به انجام وظايف و تكاليف است. منظور كلي و نتيجه اي كه از مطالب فوق عايد مي شود اين است كه؛ شكل صحيح و كامل احساس مسئوليت انسان در گرو رعايت دقيق حقوق محوله به اوست. انسان به هر مقدار كه از اداي تكاليف اساسي خود نسبت به خدا، خويشتن و جامعه سر باز زند در دنيا و آخرت مسئول و مورد بازخواست است. البته اين امر نيز ربطي به زن و مرد بودن، پير و جوان بودن يا فقير و ثروتمند بودن انسانها ندارد. تا در جامعه ي ما وضعيت احساس مسئوليت و انجام وظيفه ي تك تك افراد اصلاح نشود نمي توان به بهبود وضعيت موجود و، اصطلاح، سامان يافتن برنامه ي زندگي كه جزئي از آن نيز همان نظام اداري است، اميدوار بود. ضمنا اين نكته ي مهم را فراموش نكنيم كه؛ عدم رعايت تكليف و حقوق از طرف هر كسي، به منزله ي تجاوز به حقوق خود، خدا و جامعه ـ محيط ـ است. تعدي به حقوق ديگران صرفا به معناي جنگ، دعوا يا اهانت و امثالهم نيست. به همان مقدار كه هر فردي نسبت به رعايت حقوق و اداي وظيفه اش سهل انگاري بورزد، در حقيقت به ذوي الحقوق و طرف مقابلش تجاوز نموده است. قال رسول الله(ص): »ملعون، ملعون من يضيع من يعول.«1 پيامبر اكرم(ص): «از رحمت خدا به دور است، از رحمت خدا به دور است ـ ملعون است ـ ، كسي كه ضايع سازد حق كساني را كه بر او واجب است.» همچنين فراموش نكنيم تأكيدات مكرر دين مبين اسلام بر رعايت حق الله و حق الناس و احاديث و روايات تكان دهنده اي كه هر كدام به تنهايي، براي تنبه و هشدار جدي همه ي اقشار گوناگون مردم كفايت مي كند. قال رسول الله(ص): »للمسلم علي اخيه ثلاثون حقا، لابرائه له منها الا بالأداء او العفو:... يحسن نصرته... و يقضي حاجته...«2 پيامبر اكرم(ص) فرمود: مسلمان بر برادر مسلمانش 30 حق دارد كه برائت ذمه از آن حاصل نمي كند مگر به اداي حقوق يا عفو كردن برادر مسلمان او:... در ياري او بكوشد... و حاجت او را برآورد... البته 30 مورد حقي كه رسول گرامي اسلام(ص) بدان اشاره فرموده اند فقط حق مسلمان بر مسلمان است و ساير حقوق از قبيل حق مسلمان بر خدا، حق مسلمان بر خودش، حق مسلمان بر غير مسلمان هر كدام شقوق گوناگوني دارند كه در جاي خود، بحثهاي جداگانه اي را مي طلبد. براستي هر كدام از ما، در زندگي معمولي خودمان چه قدر به رعايت حقوق مسلمي كه بر گرده مان گذارده شده مقيد هستيم؟ آيا سنگيني اين بارهاي عظيم و تكاليف سخت را بر وجود خود حس كرده ايم؟ قطعا بايد از خود خداي بزرگ، استمداد و استعانت بطلبيم تا ما را در اداي وظايفمان ياري كند. »ربنا و لا تحمل علينا اصراكما حملته علي الذين من قبلنا، ربنا و لاتحملنا ما لاطاقه لنا به واعف عنا واغفرلنا و ارحمنا.«1 پروردگارا! تكليف گران و طاقت فرسا، چنان كه بر پيشينيان نهادي بر ما مگذار؛ پروردگارا! تكليف فوق طاقت، بر دوش ما مگذار؛ و بيامرز و ببخش گناهانمان را و بر ما رحمت فرست. * * * متأسفانه وضعيت خدمت رساني و پاسخگويي به مردم در نظام اداري و حتي غيراداري جامعه ي ما ـ عموماً ـ به گونه اي است كه اگر كسي در حوزه ي كاري خود، حتي الامكان به وظيفه ي خود خوب عمل كند، بعضاً شاهد رضايتمندي و سپاسگزاري بيش از اندازه از سوي مراجعه كنندگان هستيم. در نزد مراجعه كننده اين تصور به وجود مي آيد كه كارمند يا مسئول مربوطه، خدمات خيلي خوب و حتي اضافه بر وظيفه ي اصلي خويش ارائه داده است در حالي كه اگر دقيق تر بررسي شود پي مي بريم كه آن شخص كارمند يا مسئول، فقط به وظيفه ي خود عمل كرده است. اين گونه موارد كه كم هم نيستند، بيشتر از آنكه دال بر خدمت رساني مطلوب آن گروه قليل باشند، بيانگر نارسايي و ضعف شديد در نظام ارائه ي خدمات ـ چه دولتي و چه غيردولتي ـ جامعه ي ماست. چرا كه آن قدر مردم به بخشها و دستگاههاي گوناگون اداري و غيراداري مراجعه كرده اند و جواب ناكافي و غير قانع كننده شنيده ايد و بعضا برخورد نامطلوب اخلاقي و خارج از چارچوب اداري مشاهده كرده اند كه اگر در مجموعه اي شمار اندكي هم باشند كه واقعا به امور مردم سريع، دقيق و با دلسوزي رسيدگي كنند، احساس مي كنند آن اندك افراد، خيلي كارآمد هستند.1 به كلام ديگر، چون شمار افراد غير كارآمد، و غيرپاسخگو و بدون احساس مسئوليت در محيط هاي اداري كشور، به صورت كلي بسيار است، لذا اگر معدود افرادي را مي بينيم كه فقط به وظيفه شناسي خود عمل كرده اند به نظر مي آيد اين گروه اندك شمار، كارهاي بسيار و مهمي را انجام داده اند. بد نيست به يك نمونه هم از ارائه ي خدمات غيردولتي اشاره كنيم. حتماً تاكنون كارت يا برگهاي ضمانت نامه ـ گارانتي ـ برخي كالاها از قبيل اتومبيل، اجاق گاز، يخچال و... ديده ايد يا داشته ايد. طبق مفاد ضمانت نامه ها، كارخانجات يا فروشگاههاي عرضه كننده ي كالا مؤظف اند تا يك زمان معيني في المثل يك يا چند سال در قبال برخي خسارتها يا تعميرات احتمالي آن كالا، به صورت رايگان خدمات پس از فروش ارائه كنند. اما به دفعات شاهد بوده ايم ـ حتي در برخي گزارشهاي تلويزيوني ـ كه با مراجعه ي خريداران به نمايندگيهاي فروش آن كالا، شركت يا كارخانه ي مربوطه به نحوي از آنها به تعهدات خود عمل نكرده است. چنين واحدي بيشتر از آنكه به ارائه ي خدمات بپردازد با عملكرد ناقص و نامطمئن خود و همچنين توجيه هاي غيرمنطقي، علاوه بر اتلاف وقت و هزينه ي مشتريان، از اعتبار شركت يا كارخانه ي خود شديدا كاسته است. فكر مي كنيد اين گونه عرضه ي كالا يا خدمات چه تبعاتي در پي دارد؟ به زبان جامعه شناسانه چه كاركردهاي آشكار و پنهاني از اين وضعيت به دست مي آيد؟ كاركرد يا نتيجه ي آشكار و مستقيم آن، كاهش فروش كالاهاي شركت و نارضايتي مشتريان است. البته مواردي همچون سلب اعتماد مردم از صنايع داخلي، گرايش عمومي به مصرف كالاهاي وارداتي و نهايتا كاهش توليد داخلي و وابستگي به صنايع خارجي را مي توان از كاركردهاي پنهان و غيرمستقيم اين وضعيت نامطلوب برشمرد. * * * سوال چهارم: با وجود اينكه روحيه ي تعاون و خدمت رساني در فرهنگ عمومي جامعه جريان دارد، چرا در نظام اداري كشورمان از اين روحيه بخوبي استفاده نمي شود؟ دلايل ديگر ناكارامدي يا ضعيف بودن خدمت رساني در نظام اداري در صفحات پيش علت اصلي و مسبب همه ي نابسامانيهاي فردي و اجتماعي از جمله ضعيف بودن ارائه ي خدمات در نظام اداري را عدم مسئوليت پذيري انسانها برشمرديم. چرا كه وقتي وظايف و تكاليف شخصي و اجتماعي افراد بخوبي انجام نپذيرد، خودبه خود يك سري از حقوق افراد جامعه تضييع خواهد شد كه اين موضوع را با بيان دو نمونه از وضعيت كلي نحوه ي خدمت رساني در بخش دولتي و غيردولتي كشورمان به ذكر آن پرداختيم. ضمناً اين پرسش هم پيش مي آيد كه؛ آيا در جوامع ديگر نيز وضعيت ارائه خدمات عمومي به مردم مانند جامعه ي ما دچار دشواريهاي فراوان است يا خير؟ اگر بخواهيم يك پاسخ كوتاه به پرسش فوق بدهيم اين گونه است كه؛ جامعه ي ما در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته و پيشرفته به لحاظ صنعتي در نحوه ي خدمات رساني دولتي و غيردولتي از جايگاه خيلي نازلتري برخوردار است و در مقايسه با برخي كشورهاي در حال توسعه نيز داراي وضعيت چندان مطلوبي نيست. (فعلاً با كشورهايي كه به لحاظ توسعه يافتگي از جامعه ي ما مرتبه پايين تري دارند كاري نداريم.) اين پاسخ كلي تا اندازه اي از مطالعه ي كتابها، نشريات و گزارشهاي رسانه اي به دست آمده است كه نيازي به تحقيق پيمايشي يا ميداني ويژه اي در اين زمينه نيست. لكن در ادامه ي مطالب قصد داريم به صورت اجمال عوامل مؤثر در ايجاد وضعيت فعلي نحوه ي خدمات رساني در كشورمان و مقايسه ي آن در برخي جوامع را بررسي كنيم. عدم شناخت صحيح فرهنگ كار و تلاش مهمترين علت بعد از مبحث مسئوليت پذيري عدم شناخت صحيح افراد ـ به صورت عموم ـ از فرهنگ كار و تلاش است. در جامعه ي ما آن گونه كه بايد و شايد هنوز به اهميت و ارزش والاي سعي و تلاش و جديت در كارها توجه نشده است. اين احساس ضرورت در عامه ي مردم به وجود نيامده است كه با تلاش بي وقفه و كوشش مستمر مي توان به پيشرفت و آباداني رسيد. »ليس للانسان الا ما سعي.«1 براي آدمي چيزي بجز آنچه به سعي و تلاش خود انجام داده، نخواهد بود. با وجود اينكه بحث اشتغال و بيكاري جوانان يكي از دشواريهاي بنيادي چند سال اخير جامعه و از دلمشغوليهاي مهم مراكز تصميم گيري كلان كشورمان است، اما فضاي حاكم بر تفكر اغلب جوانان، اين است كه؛ پس از گرفتن مدرك دانشگاه به استخدام ادارات دولتي درآمده و به اصطلاح جزء افراد پشت ميز نشين، درآيند. چرا؟ چون كه انجام كارهاي بدني و فيزيكي كه نياز به تلاش جدي و عرق ريختن دارد، هنوز به مثابه يك كار مهم و منبع اصلي كسب درآمد تلقي نمي شود. چرا كه با يك ديدگاه منفي حاكي از ننگ و عار به اين گونه مشاغل نگريسته مي شود. اغلب تصور مي شود شخصيت اجتماعي و منزلت افراد در گرو پشت ميز نشستن و اين قبيل كارهاست؛غافل از اينكه بزرگان و اوليا دين، به تلاش، زحمت و كسب درآمد از راه حلال هميشه به عنوان عاملي نشاط آور در راستاي سازندگي، پيشرفت زندگي و بي نيازي از مردم نگاه مي كرده اند. امام صادق(ع) به نقل از محمد بن منكدر در مورد كار كردن امام محمد باقر(ع) مي فرمايند: »روزي خارج شدم و رفتم اطراف شهر مدينه؛ در يك ساعت گرم و سوزان در مزرعه اي در حالي كه تكيه بر دست دو غلام سياه كرده بود، چون حضرتش سمين و چاق بودند. با خود گفتم: سبحان الله پيرمردي از پيرمردان قريش در چنين ساعت گرمي و در چنين حالت كهولت در طلب دنياست! بايد او را موعظه كنم. جلو رفتم و نزديكش شدم و به او سلام كردم. جواب سلام مرا داد در حالي كه قطرات عرق بر پيشاني مباركش سرازير بود. گفتم: خداوند شما را اصلاح كند، بزرگي از بزرگان قريش در چنين ساعت و حالتي در طلب دنيا به سر مي برد! اگر فرشته ي مرگ در چنين حالتي فرا رسد و شما در چنين حالتي باشيد چه خواهيد كرد؟ فرمود: اگر فرشته ي مرگ بيايد و من در چنين حالي باشم در اطاعت از خداي بزرگ به سر مي برم و به وسيله ي كار و تلاش، خودم و فرزندانم را اداره مي كنم و دست نياز به سوي تو براي اداره ي آنان دراز نمي كنم. همانا ترس من از زماني است كه ملك الموت برسد و من در حال معصيت خدا باشم.«1 مسلما فردي مانند امام محمد باقر(ع) به عنوان پيشواي مسلمانان، آن قدر جايگاه و منزلت اجتماعي در ميان مردم و حتي دستگاه حكومت عباسي داشته اند كه براي تأمين روزي خود، با كهولت سن در آن هواي گرم و سوزان مدينه به تلاش و زحمت مشغول نباشند. يا در تاريخ مي خوانيم كه حضرت علي(ع) از فرط كار و زحمت زياد و احداث نخلستانها و قناتهاي اطراف مدينه دستان مباركشان پينه بسته بود. جالب تر اينكه مصارف عمومي محصولات اين باغها و نخيلات به صورت وقف و انفاق در اختيار افراد بي بضاعت و ناتوان قرار مي گرفت. البته از اين مصاديق در سيره ي بزرگان دين ما فراوان مي توان يافت. بنابراين اصلاح نگرش افراد جامعه، خصوصا جوياي كار، به مقوله ي تلاش و جديت در مسير زندگي و سازندگي مملكت از زيرساختهاي بنيادي بهبود وضعيت كارامدي و خدمت رساني در نظام اداري و غيراداري به شمار مي رود. انجام كار جهت رفع تكليف اگر كار و تلاش را عامل تحرك و نشاط جسم و جان و همچنين به عنوان يك محرك قوي براي ترقي و آباداني جامعه مان در نظر بگيريم، بي گمان انجام وظايف و كارهايمان را فقط براي رفع تكليف و شب را روز كردن و روز را شب كردن تلقي نمي كنيم. لذا انجام وظيفه نه فقط مايه ي خستگي و ملامت ما نمي شود، بلكه انگيزه اي در راستاي توانمندي،خلاقيت و بروز و پرورش استعدادهاي فردي نيز مي شود. نگاه مثبت به كار و پرورش تواناييها و خلاقيتهاي فردي، عامل پويايي شركت، سازمان، محل خدمت و درنهايت مجموعه ي اداري جامعه مي شود. بنابراين در مجموعه اي كه به شكوفايي و ترقي خود مي انديشند، همه تلاش مي كنند كه براي سهيم شدن در آباداني و توسعه ي كشورشان سهم و اعتبار بيشتري را نصيب خود كنند. پس مهم است كه كار خود را چه در حوزه ي فردي و چه حوزه ي اجتماعي، نه به مثابه رفع تكليف و سپري كردن ساعات اداري، بلكه به عنوان وظيفه و رسالت انساني و پيشبرد امور مجموعه اي كه در آن مشغول به خدمت هستيم، در نظر بگيريم. بي گمان اگر به كار خود عشق و علاقه اي نداشته باشيم و با دلسردي و بناچار مجبور باشيم ساعاتي از عمرمان را در حقيقت به بطالت بگذرانيم، تمام راههاي پيشرفت را به روي خويشتن و جامعه ي پيرامون خويش فروبسته ايم. اينكه مي بينيد بعضي از كارمندان در محيط كار خود هيچ دقت و حوصله اي براي انجام درست و سريع وظايفشان به خرج نمي دهند، از همين بي علاقه گي و فقدان انگيزه ي لازم ناشي مي شود. لذا مي بينيد چنين افرادي پس از سالها به اصطلاح خدمت، به هيچ گونه ارتقاي شغلي از لحاظ كسب مهارتهاي جديد و يا شايستگيهاي ديگر، نايل نمي شوند. چرا كه هميشه به وضع موجود راضي اند و الزامي در برابر خويش يا محيط كار خويش نمي بينند تا عامل ترقي آنها بشود. حتي اگر ناگزير باشند چندين سال به عنوان يك متصدي ثابت به امور كاملا تكراري و خسته كننده سرگرم باشند. »فكر مي كنم آنان كه پيشه ي خود را يك كار شادي بخش مي دانند و خود را به آن دلبسته و متعهد مي سازند، مردمي سعادتمند هستند؛ هنرمندان، دانشمندان، روحانيون، و كارشناسان حرفه اي از اين نظر در شمار خوشبخت ترين مردمان اند. اما كارمندان عادي شركتها و كارگران كارخانه ها نيز بايد توانا باشند تا كار خود را شادي بخش و پرمعنا سازند.«1 بنابراين اگر كار و تلاش را نه فقط براي گذران عمر و رفع تكليف، بلكه به مثابه عامل نشاط و تحرك در نظر گرفته شود، علاوه بر پرورش استعدادها و خلاقيتهاي فردي، به لحاظ سازماني نيز در اداره، شركت، كارخانه يا هر جاي ديگر تنوع طلبي، پويايي و ميل به تكامل و پيشرفت را در پي خواهد داشت. »بسيار غم انگيز است انسانهايي كه از هر لحاظ به يكديگر وابسته اند، كار و حرفه را تنها وسيله اي براي پر كردن شكم خود بدانند و از اين تأسف بارتر وضع افرادي است كه در عنفوان جواني به جاي اينكه سرشار از روحيه، نشاط و آرزو باشند نسبت به كار و فعاليتشان احساس ملال و خستگي مي كنند. افراد اگر به جاي اينكه كار و حرفه را عامل موفقيت، كاميابي، رشد شخصيت و بهبود جامعه بدانند، آن را فقط وسيله كسب ماديات بشناسند، در حقيقت نسبت به آيين كار و حرفه بي حرمتي بزرگي نموده اند... اگر به كار و حرفه ي خود مباهات كنيد و از انجام آن رضايت خاطر داشته باشيد، در اين صورت حرفه ي شما سرچشمه ي شادي و لذت بي پايان خواهد بود.«2 عدم سخت كوشي بنابراين زماني كه كار و تلاش صرفاً براي رفع تكليف و امري ملال آور تلقي شود، هيچ گاه پركار بودن و سخت كوشي مفهوم خوشايندي نخواهد بود. سخت كوشي يعني اينكه افراد در طلب انجام كار باشند. يعني، افزون بر انجام وظايف تعريف شده ي سازماني در جست وجوي راههاي بهتر، سريع تر و با حداقل هزينه در محيط كار خود باشند. يعني؛ افراد به دنبال كار بروند نه اينكه كارهاي روزمره معطل افراد باشد. متأسفانه يك روحيه ي تنبلي و تن پروري كاملاً محسوسي بر نظام خدمت رساني جامعه ي ما حاكم است. اين فرهنگ در اغلب امورات و مشاغل ما سايه افكنده است كه؛ با حداقل كار، به حداكثر درآمد برسيم. بدمان نمي آيد كه يك شبه، ره صد ساله را به پيماييم و داراي امكانات رفاهي و زندگي راحت باشيم. بعضي اوقات نيز با مقايسه ي سطح زندگي و رفاه در جوامع غربي با جامعه ي خودمان، حسرت و اندوه مي خوريم كه؛ چرا ما نتوانستيم آن طور كه آنها به تفريحات و سرگرميهاي خود مشغول هستند، مشغول باشيم. اما كمتر بدان انديشيده ايم كه؛ آنها چه راههاي دشوار و پر فراز و نشيبي طي كرده اند كه به لحاظ بهره برداري از ابزار و فناوري روز، بدين جا رسيده اند. اين روحيه ي »كار كمتر، پول بيشتر« مثل خوره به جان نظام امرار معاش و خدمات رساني عمومي جامعه افتاده است. غافل از اينكه اين روحيه به دلايل متعددي كه ناشي از عدم استفاده صحيح از نيروي تفكر، قدرت خلاقه و پرورش متناسب جسم و روح ماست، به جاي اينكه ما را به سمت پول دار شدن و مثلا رفاه بيشتر سوق بدهد، ما را بيشتر درگير تلاش و زحمات بيهوده اي مي كند كه بعضا ناگزير هستيم فقط به اندازه اي كه گرسنه نمانيم، درآمد داشته باشيم. داشتن چندين شغل تمام وقت و نيمه وقت و به اصطلاح »سه شيفته كار كردن« جز خستگي روح و فرسودگي جسم سودي ندارد، و در آخر هم ناراضي بودن از نسبت كسب درآمد به كار انجام شده و به عبارتي به »هيچ جا« نرسيدن از نتايج همان روحيه غلط و فرهنگ اشتباه كار در جامعه ماست كه بعضي اوقات نتيجه ي عكس مي دهد؛ »كار بيشتر، پول كمتر«. وجود واسطه گري و دلاليهاي بسيار شايع در نظام توزيع و توليد كالا چه در بخش دولتي و چه غيردولتي كه فقط با انجام چند تلفن توسط برخي افراد صورت مي گيرد و از طريق غيرقانوني و غيرشرعي درآمدهاي كلان نصيب سودجويان مي شود نيز ناشي از همان تفكر كاملا غلط »كار كمتر، پول بيشتر« است؛ كه فقط نمونه هايي براي روشن تر شدن موضوع هستند. * * * ظاهراً در جامعه ي ما مفهوم دقيق آيه ي شريفه ي »ليس للانسان الا ما سعي.«1 هر كس به اندازه سعي و تلاشي كه كرده برخوردار از مزاياي آن است، بدرستي درك نشده است. واقعا به اين نتيجه نرسيده ايم كه؛ بدون رنج و مرارت، دستيابي به گنج و راحت، امكان پذير نيست. لذا مي بينيم كه يك روحيه ي متوقع بودن و بعضا نق زدن از سوي اغلب كارمندان، درمورد وضعيت حقوق و مزاياي دريافتي مشاهده مي شود. البته منظور، اين نيست كه درآمدها و حقوق كارگران و كارمندان جامعه ما خيلي زياد است و بايد كمتر شود، بلكه اگر بخواهيم مقايسه ي دقيقي داشته باشيم مي بينيم كه نسبت كار انجام شده ـ بازده كار ـ با دريافت حقوق، تعادل منطقي ندارد. خيلي از حقوق و مزايايي كه حتي در حال حاضر پرداخت مي شود به نوعي اضافه است. براي نمونه: شخصا شاهد بوده ام كه در طول يك روز كاري، فقط خواندن يك يا چند نامه و يا حتي فقط امضاي يك نامه ي اداري كه از لحاظ زماني شايد 5 دقيقه هم نشود، تنها فعاليت يك كارمند يا حتي مسئول يك واحد اداري بوده است. حال اگر به لحاظ آماري ميزان هزينه و استهلاك فضاي فيزيكي اداره، گاز، آب، برق، تلفن به مدت 8 ساعت در مقابل 5 دقيقه فعاليت محاسبه شود، آن وقت بهتر مي توان ميزان بازده كار و مفيد يا مضر بودن نوع خدمات سازمانها را بررسي كرد. البته هستند كارمندان و كارگراني كه در طول ساعات كاري شايد فرصت استراحت كافي نداشته باشند اما در مجموع نسبت اين گونه كار كردن با اتلاف وقتي كه صورت مي گيرد اصلا قابل درك و تحمل نيست. متوسط كار مفيد انجام شده در بخش دولتي و صنعتي ـ كه كارگران به نسبت بقيه ي ادارات، كارهاي سخت تر و اتلاف وقت كمتري دارند ـ در كشور 5/1 ساعت (در برابر 8 ساعت) در روز گزارش شده است.1 در حالي كه مكررا خوانده يا شنيده ايم مقدار كار مفيد در كشورهاي صنعتي مانند ژاپن در حدود 5/7 ساعت (در مقابل 8 ساعت) است. و جالب تر اينكه؛ فضاي فيزيكي و محيطي كه يك كارمند ژاپني در آن كار مي كند، 15/1 فضايي است كه كارمند ايراني در آن مشغول كار است.2 يعني در اين فضاي خيلي كم، ژاپني ها 5 برابر ايراني ها كار مفيد انجام مي دهند. (كار مفيد انجام شده در ايران 7/18% و در ژاپن 7/93% است.) به عنوان مثال خوب است بدانيم اصول اعتقادي حاكم بر كاركنان شركت بزرگ ماتسوشيتا به قرار زير است »1. روحيه ي خدمت در صنعت 2. روحيه ي انصاف و مروت 3. روحيه ي همنوايي و همياري 4. روحيه ي كوشيدن براي پيشرفت 5. روحيه ي ادب و فروتني 6. روحيه ي همسازي با قوانين طبيعي 7. روحيه ي سپاس و حق شناسي.«1 بنابراين با مروري بر مباحث پيشين، پي مي بريم كه؛ اصولا موضوع اهتمام به امور ديگران و خدمت رساني به مردم بدون تلاش و سخت كوشي امكان پذير نيست. تا فرهنگ همياري و تلاش دو چندان در جامعه اي حاكم نشود محال است كه مسير سازندگي، پيشرفت و آباداني آن جامعه بخوبي طي شود. براي نمونه در اين بخش ـ به لحاظ تفاوت فاحش فرهنگ كار و تلاش ميان ايران و ژاپن ـ به همين مقدار بسنده مي كنيم كه قدمت تأسيس كارخانه ي اتومبيل سازي ايران خودرو و تويوتا تقريبا به يك اندازه است و حالا پس از گذشت چند دهه فاصله ي ژرف كيفيت توليد و محصولات دو كارخانه را به وضوح و بدون هيچ گونه توضيحي مي توان ديد. با مقايسه ي وضعيت كارخانه ي ايران خودرو و تويوتا در نظر بگيريد، بعد از حدود چندين سال انواع مدل هاي متنوع پيشرفته ي اتومبيل تويوتا در سراسر دنيا عرضه شده و هر سال سعي مي شود در طراحي محصولات جديد، ظرافت و استحكام بيشتري مدنظر قرار بگيرد. اما شكل ظاهري و اسكلت بندي اتومبيل پيكان بجز تغيير مختصري در چراغهاي جلو و عقب آن، تفاوت چنداني با اتومبيل هاي سالهاي ابتداي توليد ندارد. دردآورتر اينكه؛ هر سال به جاي بهبود كيفيت و دقت در توليد محصولات و ارائه ي خدمات مناسب پس از فروش، شاهد كاهش كيفيت، نارضايتي مردم و ساير موارد مربوطه هستيم. چه تفاوت بنياديني از لحاظ جسمي و روحي ميان يك كارمند يا كارگر ژاپني با ايراني وجود دارد كه نتيجه اي اين چنين حاصل مي شود؟ آيا منابع فرهنگي و ايدئولوژيكي آنها برتر از منابع ايدئولوژيكي و تربيتي ماست؟ آيا سلولهاي خاكستري مغز آنها بيشتر است؟ يا اينكه به لحاظ فيزيولوژيكي و مورفولوژيكي از افراد جامعه در سطح بالاتري قرار دارند؟ قطعا در تمام مواردي كه اشاره شد آنها به مراتب در سطح پايين تري قرار دارند. اما تنها تفاوت عمده و اساسي موجود، در نوع نگرش ما و آنها به مقوله ي كار و تلاش است. تفسيري كه ما از فرهنگ و اخلاق كار داريم، با تفسير آنها كاملا متفاوت است. روحيه ي سخت كوشي و عشق به كار در آحاد مردم آنجا به گونه اي عجيب، ريشه در باورها و اعتقاداتشان دارد. آشنا شدن با كار و رسيدن به نتايج درخشان سعي و كوشش از جايگاه مهمي در نظام تربيتي و پرورشي كودكانشان برخوردار است. شايد گزارشهايي كه چندي پيش در تلويزيون منتشر شد شما هم ديده و شنيده باشيد كه؛ مسئولان كشور ژاپن نسبت به ميزان تلاش و تكاليفي كه دانش آموزان مدارس آنجا به طور روزانه مجبورند انجام دهند، هشدار داده اند؛ يا اينكه اكثر كارمندان ژاپني از مرخصي استحاقي سالانه ي خود به طور كامل استفاده نمي كنند و ترجيح مي دهند بيشتر در محل كار خود باشند. نكته ي شايان تأمل اين است كه؛ به لحاظ حاكم بودن روحيه ي كار و تلاش در آنجا، مسئولان جامعه به فكر راه حل كاهش تلاش و پرهيز ار افراط در زمينه ي انجام كار زياد هستند. در حالي كه در كشور ما عكس اين قضيه حاكم است. در اينجا برخي مسئولان دلسوز نظام مكررا به ترغيب و تشويق مردم در مورد رعايت وجدان كاري، انضباط اجتماعي، تلاش و سازندگي مي پردازند. و الا در جامعه اي كه مباني نظري و تئوريك و همچنين سيره ي عملي بزرگان دينش، آن چنان به سعي و تلاش و همت گماردن به امور ديگران تأكيد و سفارش كرده كه حتي بعضي از مضامين احاديث و روايات ائمه(ع) لرزه بر اندام آدمي مي اندازد، چه لزومي دارد كه توسط رهبر جامعه، بحث نهضت خدمت رساني به مردم مطرح شود؟ بد نيست به گوشه هايي از سخت كوشي و تلاش بي وقفه پرسنل و مديريت شركت بزرگ »ديوو« (Deawo)1 (كره جنوبي) نيز اشاره بكنيم: »بسياري از مردم پيشرفت بي نظير شركت را طي 22 سال اخير يك معجزه مي دانند. عده اي نيز به اين پيشرفت مشكوك اند. اما مطلبي كه بايد به اين دسته از افراد گوشزد كنم، اين است كه پيشرفت ما را تنها در چارچوب فعاليت 22 ساله تقويتي به حساب نياورند. چون در حقيقت ما در اين مدت دو برابر سايرين فعاليت كرديم. اين شركت به جاي پيروي از ساعات مرسوم كاري يعني 9 صبح تا 5 بعدازظهر، از ساعت 5 صبح تا 9 شب فعاليت داشته است. من هنوز هم روزهاي آغاز فعاليت »ديوو« را بخوبي به خاطر دارم كه مقارن با ساعات منع عبور و مرور بين ساعات 12 شب تا 4 بامداد بود. در آن زمان، كرارا جلساتي بعد از وقت اداري تشكيل مي داديم كه بيشتر اوقات تا پاسي از شب به طول مي انجاميد. همگي مجبور به اقامت در يكي از مهمانسراهاي نزديك مي شديم. ما سخت تلاش كرده و دو برابر ساير شركتها كار مي كرديم. بنابراين موفقيتهايي كه ما در عرض 22 سال فعاليت كسب كرديم در حقيقت برابر است با موفقيتهايي كه يك شركت، به احتمال قوي در عرض 44 سال كار و فعاليت به دست آورد... يك شبانه روز براي همه به طور يكسان داراي 24 ساعت است، اما تفاوت در اين است كه شما چگونه از اين 24 ساعت استفاده و بهره مي بريد. اگر شخصي در عرض يك روز سه برابر ديگران كار و مطالعه داشته باشد، او سه روز جلوتر از ديگران خواهد بود... هر لحظه تنهايك بار فرا مي رسد و به همين دليل بسيار ارزشمند است.«1 اين در حالي است كه مدير »شركت ديوو« از »معجزه راين« كه به عنوان نماد پيشرفت و توسعه آلمان به شمار مي آيد، نتيجه كار طاقت فرسا و 24 ساعته آلماني ها مي داند. ماكس وبر جامعه شناس معروف آلماني كه مطالعات دامنگستر او در خصوص ريشه يابي و علل رشد سريع اقتصادي و توسعه ممالك غربي، مورد استناد پژوهشگران ديگر نيز قرار گرفته در كتاب خود ضمن بررسي مكاتب پروتستانيزم و كالونيزم، ماحصل تحقيقات خود را در عمل به وظايف و تكاليف توسط پروتستان ها مي داند. »اگر خدا به شما راهي نشان دهد كه بتوانيد از آن راه بيش از راه ديگر به نحو مشروع كسب كنيد (بدون اينكه به نفس خود يا ديگري ستم روا داريد)، اگر از آن راه امتناع و راه كم درآمدتر را انتخاب نماييد، بر ضد يكي از غايات تكليف (Beraf) خود عمل كرده ايد و از اينكه كارگزار خدا باشيد و عطاياي او را بپذيريد و هرگاه كه او اراده كند از آنها در سبيل او استفاده كنيد، سرباز زده ايد. فقط به خاطر خدا و نه به خاطر لذات جسماني و گناه مي توانيد زحمت بكشيد و ثروتمند شويد.«2 نهايتاً ماكس وبر نتيجه مي گيرد كه؛ بر بنياد آموزه هاي پروتستاني، تنها عامل پيشرفت جهشي غرب نسبت به ساير ممالك ديگر در زمينه توسعه و تكنولوژي، تلاش براي رسيدن به رستگاري بندگان است. رستگاري مردم نيز در سايه ي »ايمان فعال« و »تكليف عملي« آنها امكان پذير است. صرف نظر از انتقاداتي كه به انديشه ي ماكس وبر مطرح است،1 نكته ي مورد توجه و استفاده ي ما اين است كه؛ پيشرفت و تعالي بجز در سايه ي تلاش بي وقفه و كوشش مستمر همراه با انگيزه و اهداف والا ميسر نيست. اگر ظواهر فريبنده، وسايل و امكانات امروز غرب را مي بينيم بايد مطمئن باشيم كه بدون زحمت طاقت فرسا و سخت كوشي مداوم ديروز، به دست نيامده است. و به راستي كه: نابرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد جاي دوري نرويم، نمونه هاي اين گونه سخت كوشيها در جامعه ي ما هم پيدا مي شود و واقعا مايه ي اميدواري است، اما چه كنيم كه اين مصاديق، به مثابه »قليل من الاخرين« است و هنوز راه زيادي مانده تا فرهنگ سخت كوشي و تلاش زياد در جامعه ما به صورت ملكه اخلاقي آحاد مردم بشود. فرزند مرحوم آيت الله نجفي مرعشي(ره) در يك برنامه تلويزيوني تعريف مي كردند: »پدرم با توجه به اينكه در طول روز 10 جلسه تدريس داشتند ولي كارهاي شخصي خود را خودشان انجام مي دادند و روزانه ايشان 20 ساعت به كار و فعاليت مشغول بودند.« همسر شهيد حميد باكري نقل مي كند: »از او ـ شهيد باكري ـ فقط چشمهايش در خاطرم مانده كه هميشه از بي خوابي قرمز بود. انگار اين چشمها ديگر سفيدي نداشت. وقتي گفتند: شهيد شد، گفتم: الحمدلله؛ بالاخره خوابيد. خستگي اش در رفت.«2 از پركاري شهيد رجايي نيز زياد شنيده و خوانده ايم كه ايشان بعضي اوقات شبها تا دير وقت در دفتر رياست جمهوري مشغول كار بود و با همان روحيه ي ساده زيستي و خدمتگزاري مثال زدني اش، در آخر شب براي استراحت روي صندليهاي دفتر كارش مي خوابيد. متأسفانه در كشور ما نمونه هاي اين چنيني بيشتر براي ذكر خاطرات، و البته تا حدودي افسوس خوردن كاربرد دارد. * * * اگر فرهنگ كار و تلاش در جامعه ي ما حكم فرما بود و نسبت به احساس مسئوليتهاي خود خيلي بيشتر از وضعيت موجود مقيد و متعهد بوديم، ديگر شاهد اين نبوديم كه به دليل كارهاي انجام نشده ي بسياري كه حوصله ي انجام آنها را نداريم، در پي دريافت ماهانه مبالغي به عنوان اضافه كاري باشيم. هيچ فكر كرده ايم مبالغ اضافه كاري كه به صورت غيرقانوني، غيرشرعي و كاملا غلط هر ماهه به حساب تعداد زيادي از كارمندان و حقوق بگيران واريز مي شود، در قبال انجام چه قدر كار اضافه بر وظايف محوله، صورت پذيرفته است؟ آيا براستي كارهاي باقيمانده و يا اصلاً انجام شده در خور تقدير و تمجيد است كه مدير يك مجموعه يا يك مؤسسه به خاطر به دست آوردن رضايت كارمندان خود يا جهت تثبيت پايه هاي صدارت خود و يا هر مشكل ديگري كه وجود دارد، بايستي دستور پرداخت آن را صادر كند؟1 آيا همين بذل و بخششهاي متعدد (پرداخت اضافه كاري بدون انجام كار) كه اصطلاحا به چشم هم نمي آيد، باعث نمي شود روحيه ي »توقع بيشتر، كار كمتر« يا »پول بيشتر، كار كمتر«، در فكر و انديشه و رفتار كاركنان ادارات و سازمانها ريشه دارتر شود؟ و آيا با اين وضع موجود مي توان اميدوار بود كه نهضت تلاش و خدمت رساني در جامعه ما، عملا اجرا شود؟ راستي چرا در اكثر دواير دولتي كشور ما از عمده مباحثي كه دايما بين كاركنان و كارگران رواج دارد مسئله حقوق، مزايا، اضافه كاري و… است؟ اما كارگران ژاپني در اوقات فراغتشان راجع به بهبود توليد و پيشرفت كارشان صحبت مي كنند. ناكارآمدي نظام اداري ضوابط دست و پاگير مربوط به نظام اداري (ديوانسالاري)، اتلاف وقت و هزينه ي بسيار، بازدهي بسيار كم و نارضايي عمومي كه متأسفانه حالت نهادينه پيدا كرده، از جمله مشخصات نظام ديوانسالاري جامعه ي ما بشمار مي رود. بنا به همان دلايلي كه ذكر شد، مي بينيم كه ساختار نظام اداري ما بر شالوده ي و بنيان صحيحي بنا نشده لذا نمي توان انتظاري جز نابساماني از آن داشت. كمتر ديده يا شنيده ايد كه شخصي به يكي از سازمانها و يا ادارات مراجعه كند و احساس رضايت داشته باشد. چرا؟ پاسخ مختصر و مفيد آن يك جمله است؛ چون احساس مسئوليت وجود ندارد. حال ببينيم اين عدم احساس مسئوليت به چه اشكالي در ادارات و يا مراكز ديگر وجود دارند. اهميت نداشتن وقت و زمان »وقت طلاست« اين جمله را بارها شنيده ايم اما كمتر به وجود چنين گوهر ارزشمندي پي برده ايم. آيا براستي معتقديم كه وقت طلاست؟ با توجه به روند حاكم بر زندگي عموم مردم اعم از مدير، كارمند، كارگر، استاد، دانشجو، خانه دار، خيلي زود متوجه مي شويم كه وقت و زمان، از كم ارزش ترين مقوله هاي موجود در تعاملات و ارتباطات فردي و اجتماعي ماست. و چون اين مسئله حالت فراگير دارد و به صورت عادت و هنجار اجتماعي درآمده است لذا هيچ گاه از تلف شدن اوقات پربهاي زندگي، آن گونه كه شايسته است احساس ناراحتي يا عذاب وجدان به ما دست نمي دهد. هرچند افراد دقيق، منضبط و وظيفه شناس هم در سطح جامعه ما وجود دارند، لكن شمار اندك آنها در مقابل اكثريت جامعه، نمود چنداني ندارد. ضمن اينكه اين شمار اندك نيز، از ناملايمات و سرزنشهايي كه به واسطه منظم بودن و وقت شناسي نصيبشان مي شود احساس رضايت ندارند. موضوع اهميت ندادن به وقت اختصاص به قشر خاصي از اجتماع ندارد. بارها در ادارات شنيده ايد كه: »برويد فردا بياييد« ، »آقاي X مرخصي هستند، چند روز ديگر مي آيند.«، »الآن اول صبح است، تا چند دقيقه ديگر مدير اداره مي آيد.«، »الآن آخر وقت است و چون آقاي X براي كاري زودتر به منزل رفته اند، كار شما به فردا موكول مي شود.«، »آقاي مدير جلسه هستند.«، »آقاي معاون براي شركت در مراسم... تا يك ساعت ديگر برمي گردند.« و دهها مورد ديگر از اين قبيل. آيا اگر احساس مسئوليت نسبت به وقت خود و ديگر وجود داشت، اين گونه موارد پيش مي آمد؟ به مانند نمونه در جايي مانند كره جنوبي، مديران شركت »ديوو« مقيد هستند كه جلسات اداري خود را در ساعات غيراداري تشكيل دهند تا در ساعات كاري بهتر و بيشتر به ارائه خدمات بپردازند. اما در جامعه ي ما كه مدعي پياده كردن دستورات اسلام هستيم، چندين نفر ارباب رجوع را پشت در اتاقمان معطل مي كنيم تا بعد از انجام كارهاي غيرضروري و غيراداري، لنگ لنگان و با خونسردي هر چه بيشتر پاسخگوي مراجعه كنندگان باشيم. حال و روز بيماراني را در نظر بگيريد كه با توجه به وقت قبلي، بعضا 20 دقيقه تا يك ساعت ضمن تحمل درد و ناراحتي، چشم به راه پزشك هستند. بدون اينكه، پزشك متخصص احساس ناخوشايندي از اين تأخير و بي نظمي خود داشته باشد. وقتي كه در تلويزيون به عنوان رسمي ترين و مهمترين رسانه تبليغي جامعه، با توجه به اعلام مجري و يا نوشتن زيرنويسها بعضاً مشاهده مي شود كه شروع برنامه اي تا 20 دقيقه هم تأخير دارد،1 و حتي مجري محترم از باب تلف شدن 20 دقيقه وقت دستكم 10 ميليون نفر بيننده ي آن برنامه به خاطر تبليغ ـ امثال پفك نمكي و ماكاروني ـ از يك عذرخواهي خشك و خالي هم دريغ مي كند، تكليف ديگر مراكز روشن است. آيا حاضريد راجع به همين مورد فوق الذكر يك محاسبه مختصر انجام دهيم؟ اگر فقط در يك نوبت به مدت 20 دقيقه، وقت دستكم 10 ميليون نفر بيننده به صورتي كه گفته شد تلف شود، در واقع، مدت زماني معادل 380 سال ـ تقريبا مدت زمان زندگي 5 نسل از انسان ها ـ به معناي واقعي كلمه از بين رفته است؛ بدون اينكه هيچ حساسيتي ايجاد شده و يا حادثه مهمي رخ داده باشد. (سال 380 =شبانه روز 8/1388888 = ساعت 3/3333333 = دقيقه200000000 = دقيقه 20 х 10000000) در بحث فيزيولوژي گوش انسان گفته شده است حس شنوايي ـ گوش ـ انسان در يك حد معيني فركانس هاي صوتي را مي شنود كه به آن آستان شنوايي مي گويند بنابراين صداهايي كه كمتر يا بيشتر از آستانه شنوايي باشد، انسان قادر به شنيدن آنها نيست. يعني بعضي اوقات صداهاي خيلي بلند و زياد كه ممكن است فركانس آنها چند هزار برابر غرش شديد رعدهاي آسمان باشد، گوش انسان آنها را نمي شوند. و چون سيستم شنوايي ما توان شنيدن آن صداها را ندارد لذا خيال مي كنيم صدايي نيز وجود ندارد بنابراين هيچ حساسيتي يا واكنشي از خود نشان نمي دهيم. حالا بحث اتلاف وقت و زمان هم كه يك نمونه كوچك از موارد بي شماري كه در طول شبانه روز با آن مواجهيم بيان شد، به دليل عظمت و بزرگي حادثه براي ما باوركردني نيست. به كلام ديگر، از آستانه درك و احساس ما خارج است. حالا تصور بفرماييد با دستكم همان 380 سال چه كارهايي را مي توان انجام داد و به كجاها رسيد؟ شايد همان 20 دقيقه تأخير به نظر چيز مهمي نيايد اما با اندكي دقت ديديم كه چه خسارت غيرقابل جبراني به خود ما و 5 نسل بعد از ما وارد شده است. حال اگر بخواهيم تمام يا اكثر اوقاتي كه مشابه وضعيت بالا از دست داده ايم چه در زمينه امور فردي و چه اجتماعي محاسبه كنيم، آيا به نظر شما امكان پذير خواهد بود؟ خيلي بعيد به نظر مي رسد. لذا به هيچ قيمت و وسيله اي نمي توان حتي يك ثانيه به هدر رفته را جبران كرد تا چه رسد به جاي ساعتها و سالها، نسلها و دورانهاي متمادي را از دست داده باشيم. بنابراين همان گونه كه مجري تلويزيون، متخصص يا مدير عالي يك سازمان احساس مسئوليتي در قبال تلف شدن وقت خود و مردم ندارند و حتي در ظاهر هم احساس شرمندگي يا عذرخواهي نمي كنند، اقشار ديگر جامعه نيز مانند رانندگان اتوبوس و ميني بوس، هيچ گاه در قبال تأخيرهاي هميشگي و معطل كردن مردم در گرما و يا سرما، حاضر به پذيرش مسئوليت نسبت به اتلاف وقت مردم نيستند. اين همان آفتي است كه به صورت هنجار اجتماعي ـ كاري كه مورد پذيرش عمومي جامعه باشد ـ و عادت مذموم درآمده است. متأسفانه باورمان شده كه در انجام كارهاي روزمره، حتما مقداري اتلاف وقت را به عنوان جزئي از برنامه هايمان در نظر بگيريم. اگر سفري به كشورهاي اروپايي داشته و از نزديك ديده باشيد يا حتي دوستانتان كه به آنجا رفته اند برايتان تعريف كرده باشند، از جمله مواردي كه وهله ي اول در تعاملات اجتماعي ديده مي شود همين رعايت نظم و وقت شناسي و حساسيت عمومي نسبت به بي نظمي و تأخير در برنامه هاي روزمره زندگي است. ضمن اينكه براي پرهيز از اتلاف وقت شخصيشان در مراكز شلوغ شهر مانند ايستگاههاي قطار، داخل متروها و... اغلب افراد، كتابهايي با قطع جيبي همراه دارند تا در طي رسيدن به مقصد براي مطالعه و استفاده ي بهتر از وقت، نهايت بهره برداري را داشته باشند. الان در جامعه ي ما مرسوم شده است اگر برنامه اي قرار است مثلا در ساعت 8 شروع شود خودبه خود و به حسب روال معمول اكثريت مدعوين يا افراد مربوطه، ساعت شروع برنامه را 30/8 فرض مي كنند. چرا كه نيم ساعت يا يك ساعت تأخير جزء لاينفك اغلب برنامه هاي زندگيمان شده است و هيچ ايرادي هم ندارد. تا جايي كه بعضي اوقات برخي به شوخي و كنايه راجع به ساعات شروع برنامه هابه يكديگر مي گويند: ساعت 8 ايراني جلسه شروع مي شود يا ساعت 8 ژاپني. * * * فراموش نكنيم انسانها و جوامعي كه در زمينه هاي گوناگون به رشد و تعالي رسيده اند از كمترين زمان، بيشترين بهره ها را به دست آورده اند. لذا احساس مسئوليت نسبت به گذر سريع زمان و وقت شناسي در دوره اي كه آن را »عصر ارتباطات« و »انفجاراطلاعات« ناميده اند و در هر لحظه ميليون ها »داده«1 و اطلاعات خام پردازش مي شوند، بيش از پيش حايز اهميت است. قال امام علي(ع): »الفرصه تمر مر السحاب، فانتهزوا فرص الخير.«2 فرصتها مانند ابر درگذر است، پس فرصتهاي خير را غنيمت بشماريد. ناديده گرفتن مردم معمولا مشاهده مي شود كه شخصيت فردي و اجتماعي افراد در زمان مراجعه به ارگانها و سازمانهاي گوناگون از اهميت و احترام چنداني برخوردار نيست. شخص اداري با يك ديدگاه نسبتا منفي كه كمتر با حسن برخورد و خوش رفتاري توأم است با ارباب رجوع رفتار مي كند. اين امر، بعضا از نگهبان ورودي يك سازمان تا برخي مديران ارشد سازمان را شامل مي شود. گويي اين گونه برخوردها از لوازم و ابزار كارمند بودن و به اصطلاح پشت ميز نشستن است. بارها اتفاق افتاده است كه منشي دكتر، مسئول دفتر مدير، كارمند جزء و يا... به يك ديده ي همراه با منت با ارباب رجوع روبه رو شده اند. حتي بعضي اوقات از پاسخ دادن به سلام ارباب رجوع هم اكراه دارند و فراموش مي كنند كه ممكن است روزي هم خودشان ارباب رجوع اداره اي ديگر باشند. از علل بروز اين گونه رفتارها مي توان به كبر، غرور، جهل و بدخلقي اشاره كرد كه مجموعه ي اين سيئات اخلاقي باعث تضييع حقوق متقابل ديگران ـ ارباب رجوع ـ مي شود. گفتني است كه اين معضل رفتاري، ريشه در تربيت غلط خانوادگي و همچنين تربيت بسيار ضعيف سازماني افراد دارد. اين ديدگاه طلبكارانه و نه خدمتگزار بودن نسبت به ديگران، نارسايي بعد پرورش و آموزش افراد را در جامعه به طور اعم و در نظام اداري به طور اخص آشكار مي كند. تا از منظر خدمتگزار مردم بودن، تواضع و فروتني و احترام به همنوعان به ارباب رجوع نگريسته نشود، نمي توان اميدي به بهبودي وضعيت ارائه ي خدمات مردمي داشت. بايد به خاطر داشت كه وجود اين گونه دشواريهاي اجتماعي و شخصي در جامعه اي كه مدعي پيروي از دستورات اخلاقي و انسان ساز دين اسلام است، به هيچ روي پذيرفتني نيست. »و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمه من ربك ترجوها فقل لهم قولا ميسورا«1 و اگر امكان كمك و بخشش [به خويشان و بيچارگان] را در حال حاضر نداري ولي منتظر دريافت رحمت پروردگار و گشايش كار هستي، از آنها با ملايمت و گفتار پسنديده كناره گيري كن [تا وقتي كه بتواني عملا به ايشان كمك كني]. امام صادق(ع): »اگر من در انجام حاجت برادر مسلمانم راه بروم بهتر است برايم از اينكه هزار بنده آزاد كنم و در راه خدا، هزار اسب با زين و لگام زير پاي مجاهدان نهم.«1 مي بينيم كه به وضوح و صراحت در تعاليم ديني، اهميت توجه به مردم و نوع برخورد صحيح با مراجعه كنندگان تذكر داده شده است، حتي اگر انجام كاري از ما برنمي آيد مي توان با خوشرويي و متانت پاسخ افراد را داد. همچنين نقل شده كه امام حسن مجتبي(ع) مراسم معنوي اعتكاف خود را به دليل مراجعه شخص نيازمندي به حضرتش نيمه كاره رها كرد و به دنبال رفع حاجت و گرفتاري آن بنده خدا برآمدند. امام معصوم(ع) مراسم معنوي و مستحبي خود را كه تمام اذكار و اعمالش »خالصا لله« است براي كمك به ديگران نيمه تمام مي گذارد، در حالي كه برخي به اصطلاح شيعيان اهل بيت(ع) در ساعات اداري كه متعلق به عموم مردم است و واجب است تمام و كمال در خدمت مردم باشند، مراسم دعا و زيارت برپا مي كنند.2 واقعا به اين گونه افراد كه تفاوتي بين واجب و مستحب قايل نبوده و وظيفه اصلي خود را هنوز نشناخته اند بايد گفت: »فأين تذهبون«. در جوامع پيشرفته و توسعه يافته به لحاظ علمي و صنعتي كه كيفيت خدمات دهي عمومي در جامعه شان به طور كلي با جوامعي مانند كشور ما متفاوت است و در سطح بالايي قرار دارند، اعتبار سازمانها يا شركتهاي خود را در ميزان احترام نهادن به ارباب رجوع مي دانند. اصل »مشتري مداري« يكي از ويژگيهاي بارز سازمانها و شركتهاي موفق در سطح دنيا است. »من عادت داشتم كه به كارمندانم چنين بگويم؛ اگر يك مشتري پرسيد كه ما چه مي سازيم شما بايد پاسخ دهيد كه ما لوازم برقي مي سازيم، اما مردم مهمترين فرآورده هاي ما هستند.«1 وقتي كه مردم به عنوان مهمترين فرآورده يا همان ماده ي خام يك نظام اداري يا شركت توليدي، تلقي شدند مسلما رضايتمندي آنها در قبال ارائه ي بهترين خدمات نيز به عنوان بهترين سرمايه شركت، كارخانه يا مجموعه ي خدمات رساني به حساب مي آيند. بدون دليل نيست كه محصولات برقي شركت ماتسوشيتا الكتريك ژاپن با نام تجاري ناسيونال «National» سال هاست جزء بهترين و با كيفيت ترين لوازم خانگي در سطح كشورهاي گوناگون جهان به شمار مي رود. همين كشورهاي صنعتي غربي كه برخي از افراد جامعه ي ما فقط ظواهر خيره كننده آنها را مي بينند و معمولا تا سر صحبت باز مي شود، با آب و تاب از فضايل و حسنات »مدرنيسم« و تجدد طلبي آنها و عقب ماندگي يا به اصطلاح بي فرهنگي خودمان داد سخن مي دهند، »مردم« در نظام خدمات رساني عمومي آن جوامع جايگاه خيلي ارزشمندي دارد. جايگاهي كه شايد به ذهن خيلي از افراد جامعه ما خطور هم نكند. »هنگامي كه در سال 1951 براي نخستين بار به اروپا رفتم از رئيس شركت بزرگ اروپايي ديدن كردم. او در جريان گفت وگو اظهار داشت: آقاي ماتسوشيتا، مي دانيد من به كار خود چنين مي نگرم: مشتري پادشاه است و شركت ما رعيت وفاداري است كه همواره براي خدمت آماده است. بنابراين هر چه پادشاه ـ مشتري ـ بخواهد، بي توجه به دشواري آن، ما ناگزير از فراهم آوردن آن هستيم. اين وظيفه ما و اصلي بنيادي در پس كوشش هايمان است.«1 براي همين است كه در مورد نوع ارتباط و تعامل با ديگران توصيه كرده اند: »خودتان را به جاي ديگران بگذاريد وگرنه به هيچ جا نمي رسيد.«2 براستي نظام اداري ما در خصوص اهميت خدمت رساني و احترام گذاشتن به مردم كه در تعاليم ديني ما از آن به عنوان »ولي نعمت« ياد شده است، در چه جايگاهي قرار دارد؟ اگر خودمان را با دستورات الهي و سيره ي اهل بيت(ع) مقايسه كنيم، مي بينيم كه متأسفانه در حال حاضر خلاف جهت وصاياي اهل بيت(ع) حركت مي كنيم. اگر هم با كشورهاي توسعه يافته خودمان را مقايسه كنيم، مي بينيم كه فاصله ي بسيار زيادي بايد طي شود تا به وضعيت فعلي آن جوامع برسيم. در اغلب كشورهاي پيشرفته، نظام اداري و پاسخگويي به مردم طوري تنظيم و طراحي شده كه مراجعه كنندگان در حداقل زمان به اكثر كارهايشان برسند. هم وقت و زمان از اهميتي ويژه برخوردار است و هم اينكه نهايت تلاش خود رامي كنند تا ارباب رجوع ناراضي از اداره يا شركت خارج نشود. لذا براي ارائه خدمات بهتر، از شكايات و گزارشهاي مردم راجع به نقاط ضعف مجموعه يا سازمان خود نهايت استفاده را براي اصلاح وضعيت خود به كار مي بندند. »با مشتريان خود به احترام رفتار كنيد، به جست وجو و درك ريشه ي ناخوشنودي آنان بپردازيد و با شوق به گشودن گرههاي كار دست بزنيد. بدترين كار بي اعتنايي به شكايت است. در عوض بايد از فرصتي كه فراهم آمده است بيشترين بهره را فراهم آورد.«1 اين وضعيت را مقايسه كنيد با برخي ادارات و نهادهاي دولتي خودمان كه اصلا وظيفه اصلي آنها دريافت شكايات و رسيدگي به تظلمات حقوقي است. اغلب اوقات مشاهده شده است كه اگر شخصي در مسئله اي حتي »ذي حق« هم بوده، حاضر است از حق خود بگذرد اما براي دستيابي به حقش گرفتار رفت و آمدها، اتلاف وقت و هزينه و زحمات زياد ناشي از كاغذبازي ادارات نشود. يا اينكه بعضي اوقات به دليل عدم پيگيري صحيح دستگاه مربوطه و ارائه ي پاسخ قانع كننده به مراجعه كنندگان، برخي افراد ترجيح مي دهند به دليل دشواريهاي زياد اداري و گرفتاريهايي كه بعدا با آن روبه رو مي شوند، از خير شكايت كردن بگذرند. به كلامي ديگر، راضي هستند حقشان ضايع شود اما خود را معطل فلان اداره نكنند. به هر جهت، اين گونه معضلات، آفتهاي بسيار مهلك و مخربي است كه در حال حاضر نظام اداري و خدمات رساني جامعه ما با آن روبه رو است. رابطه به جاي ضابطه بارها شده است كه چه به لحاظ سرعت كم انجام امور اداري توسط سازمانها و دستگاههاي گوناگون و چه به لحاظ عدم احترام به قوانين و مقررات، صرف يك آشنايي يا سفارش از مقام مافوق، همكار يا دوست، كارهاي يك نفر مراجعه كننده خارج از نوبت يا با سرعت بيشتري انجام مي گيرد. اما افراد ديگري كه در اصطلاح عرف »پارتي« ندارند مدتها بايد در انتظار انجام كارهايشان باشند. الان هم مرسوم است كه اگر شخصي خواهان تسريع در انجام امور اداري اش باشد قبل از اينكه تمايل داشته باشد از مسير قانوني و طبيعي پيش برود، به دنبال دوست و آشنايي مي گردد كه يا خود در آن اداره شاغل باشد يا با يكي از كاركنان اداره رابطه صميمي داشته باشد. طبيعتا هر چه افراد با كارمندان و مديران ارشد ادارات رابطه حسنه داشته باشند به همان ميزان نيز كارشان سريع تر انجام مي شود. علي ايحال آنچه كه ملموس و قابل مشاهده است اين است كه در نظام اداري كشورمان رابطه از شأن و منزلت بسيار بيشتري نسبت به ضابطه و مقررات اداري برخوردار است. با يادآوري مباحث گذشته فراموش نكنيم كه تضييع حقوق ديگران، عواقب سخت و سنگيني را در پي خواهد داشت. قال رسول الله(ص): »ملعون ملعون من يضييع من يعول«1 پيامبر اكرم(ص): از رحمت خدا به دور است، از رحمت خدا به دور است (معلون است)، كسي كه ضايع سازد حق كساني را كه بر او واجب است. استفاده شخصي از اموال عمومي اين موضوع نيز به صورت فرهنگ رايج در سازمانها و ادارات دولتي درآمده است. بجز عده ي اندكي كه خود را ملزم به رعايت امانت در بيت المال مي دانند، شمار زيادي براحتي از اموال تحت اختيارشان كه جنبه ي عمومي دارد، استفاده ي شخصي و غيراداري مي كنند. بدون اينكه نظارت و مؤاخذه جدي از سوي اغلب مقامات عالي ادارات در اين مورد ديده شود. از استفاده ي غيرقانوني و شرعي يك سوزن ته گرد تا تصرف و استهلاك منازل سازماني، وسايل نقليه و... همه مصاديق بارز تضييع حقوق عمومي است.1 متأسفانه در برخي دواير دولتي، هستند كارمنداني كه اغلب معاملات شخصي و تجاري شان و قرار ملاقاتهاي بعد از ساعت اداري را با تلفن اداره انجام مي دهند و كمتر به پاسخگويي ارباب رجوع مي پردازند. روحيه ي عدم استفاده شخصي از امكانات دولتي در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب و دفاع مقدس به صورت چشمگيري بر اغلب افراد جامعه و خصوصا شهيدان بزرگواري كه حقوق زيادي بر گردن همه ما دارند، حاكم بود. همسر شهيد دستواره سردار رشيد جبهه هاي ايران نقل مي كند كه: »شهيد دستواره حتي از ماشين استيشن كه در اختيارش قرار داده بودند استفاده نمي كرد و سوار وانت مي شد واگر يك نفر بسيجي را در مسير خود مي ديد او را جلو سوار مي كرد و خودش عقب وانت مي نشست.«2 از اين نمونه خاطرات در طول دفاع مقدس بسيار به يادگار مانده است. اما با تغيير و تحولات اجتماعي، ارزشها و هنجارهاي مثبت نيز قداست خود را بتدريج از دست داده اند. آنهايي كه حق قانوني و شرعي داشتند از وسايل عمومي در راستاي دفاع و خدمت صادقانه به مملكت و دينشان استفاده كنند، استفاده نكردند. اما كساني كه هيچ حقي ندارند از بيت المال استفاده كنند، اغلب امور شخصي و زندگي خانوادگي اشان را با اموال عمومي انجام مي دهند. عدم رعايت شايسته سالاري معضل ديگري كه در ناكارامدي نظام اداري ما مؤثر است و در حال حاضر نيز وجود دارد، عدم رعايت اصل شايسته سالاري است. به اين معنا كه كمتر از افراد متخصص و ماهر در زمينه ي تجربه و مهارت شان استفاده مي شود. به كلام ديگر، اغلب افراد در جايگاه و پست سازماني خود قرار ندارند در حالي كه شايسته سالاري را از ويژ گيهاي اصلي نظام اداري ـ ديوانسالاري ـ مي دانند.1 وقتي شخصي در جايگاه راستين خود قرار نگرفته باشد، انگيزه اي نيز براي خوب كار كردن ندارد و در نتيجه استعداد و انرژي بالقوه ي او به هدر مي رود. در نهايت، سازمان مربوطه با كاهش كيفيت در انجام امور و تنزل »اثربخشي«2 سازماني مواجه مي شود. عدم رعايت اصل شايسته سالاري بخصوص در عزل و نصب مديران كاملا مشهود است. لذا وقتي افراد صاحب نظر و متخصص نتوانند در سمت راستين خويش، ايفاي مسئوليت كنند، كارهاي انجام گرفته ارزش كارشناسي، اعتبار و دوام چنداني نخواهند داشت. اينكه مي بينيد خيلي از بخشنامه ها و دستورالعملهاي ادارات عملياتي نمي شود و يا ضمانت اجرايي ندارد، به لحاظ عدم مطالعه، بررسي لازم و كارشناسي دقيق مسائل و موانع موجود بر سر راه پياده كردن آن دستورالعمل يا بخشنامه است. لذا عدم رعايت اصل شايسته سالاري منجر به هدر رفتن امكانات مادي و از همه مهمتر فرسودگي نيروي انساني ماهر مي شود. نبود تفكر برنامه اي (تفكر سيستمي) از ديگر عواملي كه باعث ناكارامدي نظام اداري جامعه ما شده است، نداشتن تفكر برنامه اي يا هدفمندي سازماني است. برنامه و اهداف سازماني از انسجام و زيرساخت منظم و »سيستميك« [نظام مند] برخوردار نيست. اغلب تصميم گيريها و به تبع آن اجراي تصميمات به صورت اصولي و مدون وجود ندارد. بلكه بيشتر سليقه اي و قائم به شخص يا قائم به گروه خاص انجام مي پذيرند. لذا مي بينيم كه با تغيير يك وزير يا مدير ارشد، گرايش فكري و اجرايي سازمان يا وزارتخانه نيز كاملا عوض مي شود. حال اگر برنامه ريزيها و سياستهاي اصلي يك سازمان با مطالعه ي عميق و بر مبناي اصول علمي و منطقي بنا شده باشد، ديگر با تغيير يك مدير، كل برنامه هاي سازماني دچار تغيير و تحول نمي شوند. چه بسا كه همين تغييرات گسترده ي سازماني، باعث اتلاف شديد وقت و هزينه هاي سنگين، بر جامعه شده است. بازده و كارآيي كم يك سيستم كارامد و داراي بازده، سيستمي است كه نسبت توليد به هزينه هاي آن بيشتر باشد. توليد (ستاده ها) هزينه (داده ها) هر چه نسبت به هزينه، توليد بيشتري داشته باشيم، بازده كار يا همان كارايي نيز بيشتر خواهد شد. به كلام ديگر، كارايي با توليد (ستاده ها) نسبت مستقيم و با هزينه (داده ها) نسبت عكس دارد. حال اگر در نظام اداري توليد را همان ارائه خدمات در نظر بگيريم و هزينه را مجموع هزينه هاي انجام شده از قبيل فضاي اداره، امكانات و انرژي مصرف شده در نظر بگيريم، هر چه قدر كه مقدارخدمات رساني بيشتر باشد، كارايي نظام اداري نيز بيشتر مي شود و برعكس هر چه ميزان هزينه ها و مصرف بيشتر شود، بازده كمتري به دست مي آيد. خدمات رساني هزينه هاي اداري حال بايد ببينيم كه آيا نظام اداري ما كارايي مطلوبي دارد يا خير؟ با توجه به اينكه ميزان كل كار مفيد در كشور (اعم از بخش صنعتي و بخش اداري) 5/1 ساعت گزارش شده است و همچنين با بررسي به عمل آمده 4/3 نيروي شاغل در ادارات مازاد هستند،1 لذا كارايي نظام اداري كشور ما در وضعيت ضعيف و نگران كننده اي قرار دارد. چرا كه ميزان هزينه 3 برابر توليد است (فقط به 4/1 كارمندان جامعه به صورت راستين نياز دارد) و هر سيستمي كه هزينه آن بيش از توليدش باشد، نه تنها سودي ندارد بلكه متضرر نيز خواهد بود. هر چه يك سيستم بازدهي كمتري داشته باشد »بهره وري«2 كمتري نيز دارد. بهره وري = كارايي + اثربخشي يعني هرچه برنامه ريزيها و كارها به نحو بهتر و مطلوب تري انجام پذيرد، بهره وري افزايش مي يابد. درنهايت اينكه نظام اداري جامعه ي ما به جاي ارائه ي خدمات (توليد) بيشتر »هزينه بر« و مصرف كننده است كه اين هزينه ها شامل؛ ناديده گرفتن حقوق و احترام مردم، نارضايتي مردم، سلب اعتماد عمومي از پيشرفت و توسعه مملكت و… است؛ كه به نظر مي رسد هزينه هاي خيلي سنگين و غيرقابل جبراني باشند. فصل ششم ـ پيشنهادها و راهكارهاي عملي نتيجه گيري مروري بر مباحث گذشته همان گونه كه بيان شد، تلقي ما از نامگذاري سال جاري با عنوان نهضت خدمت رساني به مردم توسط رهبر فرزانه كشورمان بيش از آنكه جنبه ي صرفا يادآوري داشته باشد جنبه ي هشداري دارد. چرا كه معظم له در آغاز سالهاي اخير مكررا مواردي چون رعايت انضباط اجتماعي، وجدان كاري و رفتار علوي را، گوشزد فرموده اند. ظاهرا تأكيد ايشان به احياي نهضت خدمت رساني عمومي، بيانگر نارسايي و ضعف كاملا مشهودي است كه در وضعيت ارائه ي خدمات و انجام وظايف آحاد مردم ـ خصوصا نظام اداري كشورمان ـ وجود دارد. لذا به نوعي مخاطب اصلي سخنان رهبر عزيزمان كارگزاران، مسئولان و تصميم گيرندگان سطح كلان جامعه هستند. به همين دليل، وضعيت عمومي خدمت رساني در جامعه مان را كالبد شكافي كرده و علل گوناگون آن را بررسي كرديم. همچنين يادآور شديم كه؛ علت اصلي نحوه ي نامناسب ارائه ي خدمات در نظام اداري كشورمان عدم احساس مسئوليت واقعي افراد (عدم مسئوليت پذيري) نسبت به سرنوشت فردي و اجتماعيشان است. به همين خاطر، مطالبي در باب اهميت و مراتب مسئوليت پذيري انسان نسبت به خداي خود، جامعه و نفس خودش عنوان و بيان شده است كه ريشه ي اصلي بروز ناهنجاريها و نابسامانيهاي شخصي و اجتماعي در سطح يك جامعه، همان عدم مسئوليت پذيري ـ پاسخگو نبودن به خدا، جامعه، خود ـ انسان است. در ادامه به لحاظ ارتباط موضوعي اين نوشتار، مطالبي راجع به ارج و منزلت شهيد و فرهنگ شهادت و اهميت بسيار زياد اهتمام ورزيدن به امور ديگران كه مقدمه ي خدمت رساني است مطالبي بيان شد. همچنين از مسئوليت پذيري انسان به عنوان بستر و زمينه ي تعامل فرهنگ خدمت رساني و فرهنگ شهادت سخن به ميان آمد. ضمنا اشاره شد كه پيدايي و ايجاد حقوق و قوانين گوناگون حاكم بر نظام اجتماعي زندگي انسانها در سايه ي پذيرش مسئوليت و پاسخگو بودن انسان به جهات گوناگون صورت مي گيرد. اگر شخصي به وظايف و تكاليفش به طور صحيح عمل نكند در واقع، حقوق ديگران را تضييع يا به كلامي ديگر، به حقوق ايشان تجاوز كرده است. در آسيب شناسي وضعيت خدمت رساني جامعه نيز مشخص شد روحيه ي تعاون و دستگيري كردن از يكديگر كه از پيشينه ي فرهنگي و اعتقادي مردم نشأت گرفته در باورهايمان وجود دارد لكن در بحث نظام اداري مي بينيم كه اين روحيه ي عالي انساني ـ خدمت رساني به مردم ـ نتوانسته است جايگاه مطلوب و رضايت بخشي را از آن خود كند. پيشنهادها و راهكارهاي عملي در انتها با توجه به پيشينه ي اين نوشتار، ذكر مواردي به مثابه پيشنهاد و راهكارهاي كاربردي براي اصلاح ساختار وضعيت خدمات رساني عمومي از جمله نظام اداري كشور ضروري به نظر مي رسد. گرچه برخي پيشنهادها اثرات خود را در درازمدت نشان مي دهند. چرا كه تغيير و اصلاح يك فرهنگ كه سالهاست به صورت هنجار عمومي و روال عادي درآمده موضوعي نيست تا ظرف مدت كوتاهي به نتيجه مطلوب برسد. لكن شدني است. آموزش، آموزش، آموزش از كودكي (آشنايي با نام كار) اگر در پي ايجاد يك نگرش و فرهنگ نوين در جامعه هستيم راهي بجز نهادينه كردن و شروع آن از ابتداي زندگي افراد وجود ندارد. »العلم في الصغر كانقش في الحجر«. سالهاي متمادي است كه در مدارس »آب«، »نان«، »انار«، »سيب« به عنوان نخستين و مهمترين مفاهيم زندگي وارد ذهن فرزندان ما مي شود. اما نتوانسته ايم با همان زبان كودكانه به او بياموزيم كه »آب و نان« با چه زحمتي به دست مي آيد. چه مي شود در كتاب اول دبستان وقتي حرف »ك« تدريس مي شود به جاي »كشك« و »آش« از كلمه ي »كار« و »كوشش« استفاده كنيم؟ و معلم به جاي توضيح اندر فوايد »كشك و آش«، در مورد كار و تلاش و نتايج آن با بچه ها صحبت كند. وقتي كودك در مدرسه با كلمه ي كار آشنا شد و در محيط منزل يا اجتماع هم مفهوم آن را از والدين و ديگران تجربه كرد، خودبه خود مي آموزد كه تا كار و تلاش نكند مزدي هم دريافت نمي كند و تا پولي به دست نياورد »از آب و نان« هم خبري نيست. عقل و انديشه ي كودكان را دست كم نگيريم وتصور نكنيم كه آنها هميشه بچه و جاهل هستند و تمام چيزهايي كه ما مي فهميم آنها نمي فهمند. اگر اين گونه بود سفارش نمي كردند كه مي توان با جنين درشكم مادر، از 5 ماهگي تكلم كرد. مهم اين است كه با شناخت كافي از اصول تربيتي و پرورشي، در هر سن و موقعيتي از زندگي كودكانمان، به فراخور حالشان با آنها رفتار شود. پس مي توان از ابتدا به جاي تبليغ و ترويج روحيه ي مصرف گرايي و خوردن و آشاميدن، روحيه ي توليد و كار و كوشش را به كودكانمان آموزش دهيم. البته وظيفه ي تجديدنظر و اصلاح بنيادين در مفاد درسي كودكان به عهده ي نهادهاي آموزشي و تربيتي جامعه خصوصا مدارس و خانواده هاست كه اين امر خطير هم مستلزم درايت و تخصص كافي است. آموزش در نوجواني (آشنايي با مفهوم و فوايد كار) تأكيد ما بر آموزش مبتني بر اين است كه طبق توصيه ي صاحب نظران علوم تربيتي دو ركن بنيادين آموزش و پرورش و نحوه ي تربيت از سنين كودكي تا جواني، به گونه قابل ملاحظه اي در شكل گيري كلي شخصيت افراد مؤثر است. همان گونه كه در فصل 5 توضيح داده شد، مفهم كار و تلاش در جامعه ي ما خصوصا در نظام اداري، بيشتر به صورت گذاران عمر و رفع تكليف است. لذا انجام كار، شكل روزمرگي و كسل كننده اي به خود گرفته است. كودكان و نوجوانان ما بايد بياموزند كه هدف از كار و تلاش در وهله ي اول، ايجاد نشاط و طراوت جسم و روح و در مرحله ي بعد استقلال و سازندگي جامعه را به دنبال دارد. اگر به جاي تنبلي و فرار از كار ـ كه در بسياري از سازمانها و ادارات جامعه ي ما مشهود است ـ روحيه ي عشق و علاقه به سعي و تلاش بر انديشه ي افراد حاكم شود، آن وقت مي بينيم كه استعدادهاي نهفته در درون انسانها آنها را به چه پيروزي و موفقيتهاي چشمگيري نايل مي سازد. تنوع طلبي و ميل به ترقي و پيشرفت از نشانه هاي عشق به كار و كوشش است. برعكس، خمودي و سستي محصول انجام «كار به عنوان رفع تكليف» است. نكته: به طور تجربي شايد هم در جامعه ديده باشيد اغلب افرادي كه در خانواده هاي سخت كوش و پرتلاش از لحاظ كارهاي فيزيكي بزرگ شده اند به طور طبيعي در بزرگسالي هم آن روحيه ي علاقه به كار در آنها ديده مي شود. حتي اگر در مشاغل اداري و دفتري هم مشغول به كار باشند، به نحوي خود را با كارهاي فيزيكي و بدني مشغول مي كنند. اينكه مي بينيد در كشوري مانند ژاپن هر از چند روزي يك مدل جديد از محصولات گوناگون با آخرين فناوري به بازار عرضه مي شود، از همين روحيه ي عشق به كار، تنوع طلبي و راضي بودن به وضعيت موجود ناشي مي شود. تا علاقه اي به تلاش و جديت در افراد به وجود نيايد، سخت كوشي و تلاش بي وقفه نيز حاصل نمي شود. براي تقويت اين خصلت در نوجوانان مي توان به انجام كارهاي فني و فيزيكي توأم با تحصيل درس در سالهاي نوجواني اشاره كرد؛ (البته بتدريج با رعايت ميزان توانايي و علاقه افراد). اين امر، باعث مي شود نوجوانان ضمن درس خواندن در طول دوران مدرسه، پس از پايان دوره ي دبيرستان در يك حرفه يا رسته ي شغلي نيز صاحب تجربه و مهارت بشوند. مردم باوري اين موضوع نيز ريشه در تربيت خانوادگي و سازماني افراد دارد و به همان مسئله ي آموزش و تربيت برمي گردد. ترويج فرهنگ مردم مداري از عوامل مؤثر در ارائه ي خدمات مفيد و مؤثر به مردم است. قال علي(ع): »يا بني... احبب لغيرك ما تحب لنفسك، و اكره له ما تكره لها«1 امام علي(ع) فرمود: اي پسرم... دوست بدار بر ديگري آنچه را كه براي خود دوست داري و آنچه را كه براي تو ناملايم و ناگوار است، بر ديگران نيز كراهت بار تلقي كن. خود را به جاي مردم فرض كردن يعني همدردي و همدلي يعني اهتمام داشتن به امور ديگران. فراموش نكنيم كه تقويت اين روحيه در كودكانمان و حتي در محيط هاي كاري باعث افزايش احترام و تواضع نسبت به مردم مي شود. خلاف آن چيزي كه به شكل روحيه ي طلبكاري نسبت به ارباب رجوع در سازمانها و دستگاههاي گوناگون اداري جامعه ما ـ به صورت غالب ـ اين را نيز بدانيم؛ حقوق ماهانه اي كه كارمندان از دولت دريافت مي كنند از قبل بيت المال و به عبارتي از جيب همه مردم تأمين مي شود. بنابراين بايسته است در نگرش خود نسبت به ارباب رجوع تجديدنظر اساسي صورت بگيرد. در اين خصوص، مطالعه و تدبر در منابع معتبر از جمله رساله حقوق امام سجاد(ع) در خانه و محل كار پيشنهاد مي شود. برگزاري برخي مسابقات ميان كارمندان و كارگران از منابع فوق الذكر نيز تا اندازه اي سبب آشنايي افراد با وظايف و تكاليفشان در زندگي مي شود. الگوسازي الگوسازي يعني اينكه وضعيت جوامع پيشرفته به دقت مطالعه شود و مطابق با فرهنگ خودمان از تجربيات مفيد آن بهره برداري كنيم. آنتوني رابينز از الگوسازي، به عنوان »مدل سازي« تعبير مي كند و مي گويد »مدل سازي« بررسي راههاي رفته ديگران است.1 »بزرگترين مدل سازان دنيا ژاپني ها هستند. راز معجزه خيره كننده اقتصاد ژاپن در چيست؟ ابتكار درخشان؟ گاهي چنين است. به هر حال، اگر تاريخچه ي صنعت را در بيست سال گذشته مطالعه كنيد مي بينيد كه تعداد بسيار كمي از محصولات جديد پراهميت و يا پيشرفتهاي فني از ژاپن آغاز شده است. ژاپني ها براحتي فكرهاي نو يا محصولات تازه را كه در جاهاي ديگر ساخته مي شود، از انواع اتومبيل گرفته تا اجسام نيمه هادي، مي گيرند آن را به طور بسيار دقيق مدل سازي مي كنند و سپس اجزاي خوب آن را نگهداشته بقيه را با اجزاي بهتر جايگزين مي سازند.«1 الگوسازي به مثابه يك روش خردمندانه در هزينه و وقت نيز صرفه جويي مي كند. يعني نيازي به تكرار »آزمون وخطا« براي دستيابي به نتيجه نيست. براي شروع مي توان از تجربيات موفق كشورهاي جنوب شرق آسيا مانند؛ سنگاپور و مالزي نيز كه تشابهات فرهنگي بيشتري با جامعه ما دارند، استفاده كرد. ضمن اينكه از آيات و روايات و سيره ي اهل بيت(ع) نيز مي توان با دقت و ظرافت الگوبرداري كرد، مطالعه ي سرگذشت افراد و جوامع موفق نيز مي تواند چراغ راه خوبي براي ترقي و پيشرفت باشد. پيشنهاد مي شود از كتابهاي فراواني كه در اين زمينه موجود است هم در اداره براي مديران و كاركنان و هم در منزل براي مطالعه ي كليه افراد خانواده استفاده كرد. داشتن ديدگاه علمي و اصولي از دشواريهاي بزرگي كه بر نظام اداري و حتي غيراداري ـ كارهاي فني، تعميراتي و خدماتي ـ جامعه ي ما سايه افكنده نداشتن نگرش صحيح علمي و به اصطلاح كارشناسانه است. با گذشت ربع قرن از پيروزي انقلاب هنوز به صورت عملي، تكليف »تلفيق تعهد و تخصص« افراد در بخشهاي گوناگون مشخص نشده است. مجموعه ي ارائه ي خدمات رساني جامعه ي ما به جاي اينكه مدون و منظم باشد، بيشتر حالت »كج دار مريز« است كه با استفاده از روش الگوسازي تا حدود زيادي مي توان از شيوع نگرش غيراصولي و غيرمنطقي در سيستم اجرايي امور جلوگيري كرد. شايسته سالاري از مهمترين عوامل رشد و ترقي يك مجموعه ـ سيستم ـ وجود افراد لايق و كاردان در سمتهاي گوناگون اجراي امور است. بيشترين نمود شايسته سالاري در انتصاب مديران يك سازمان، شركت يا حتي يك مجموعه چند نفره مشخص مي شود، چرا كه »الناس علي دين ملوكهم«. قرار گرفتن افراد در پستهاي سازماني بربنياد شايستگي و تواناييهايشان افزون بر جلوگيري از هدر رفتن انرژي هاي مادي ـ هزينه ها ـ و معنوي ـ فرسايش انگيزه نيروي انساني ـ سبب پيشرفت و بالندگي مجموعه ـ سيستم ـ نيز مي شود. متأسفانه بعضا شاهد هستيم علي رغم تكرار شعار شايسته سالاري، هنوز اين مقوله مهم لباس واقعيت به تن نكرده است. نظام فرسوده و خسته ي اداري ما از معضل »غير شايسته سالاري« در رنج و عذاب است. وقتي كه از منظر صحيح علمي و اصولي به مديريت امور توجه نشود نتيجه اين است كه؛ با حاكم شدن هر جناح فكري در رأس نظام تصميم گيري كشور، بنا به خواست و سليقه جناح حاكم عمل مي شود. اين دور و تسلسل باطل باعث وارد آمدن خسارات و زيانهاي جبران ناپذيري مي شود كه آيندگان بيش از نسل فعلي از مضار آن صدمه خواهند ديد. همان گونه كه نسل كنوني جامعه وارث عملكرد بد، ناصواب و غيرخردمندانه ي سلاطين بي كفايت قاجار و پهلوي است. منظور مقايسه دوران شكوهمند بعد ازانقلاب با قبل از انقلاب نيست، بلكه مقصود ما اين است اگر جامعه اي خوب يا بد عمل كند، آيندگان آن جامعه نيز به همان ميزان از عملكرد خوب يا بد نسل پيشين بهره مي برند. ايجاد انگيزه وجود انواع محركها براي ترغيب و تشويق افراد به سوي انجام صحيح وظايف از لوازم ضروري يك مديريت كارامد در امر ارائه خدمات است. اين محركها يا انگيزه ها هم مي توانند مادي و هم معنوي باشند. افرادي كه با ايمان قوي و هدف مشخص كار انجام مي دهند بيشتر از انگيزه هاي معنوي بهره مي گيرند. وجود انگيزه است كه عشق به كار و شوق به پيشرفت را مي آفريند. مك كللند1 تحقيقات گسترده اي راجع به »انگيزه ي پيشرفت«2 در افراد انجام داده است و در مورد اينكه چگونه شخص به صورت يك فرد پيشرفت كننده درمي آيد، معتقد است: شيوه هاي تربيتي و پرورش كودكان عامل اساسي ميل به پيشرفت است؛ اما بزرگسالان نيز تغييرپذيرند و مي توانند نياز به پيشرفت بيشتري كسب كنند. او مي گويد جوامعي كه نياز بسيار به پيشرفت نشان مي دهند بعدها به رشد و وفور نعمت مي رسند. كشورهايي كه نياز به پيشرفت اندكي دارند با انحطاط اقتصادي مواجه مي گردند.3 بنابراين، هم شيوه ي تربيتي كودكان و هم بررسي نيازهاي سازماني افراد توسط مديران يك مجموعه مي تواند در تقويت ميل به پيشرفت و موفقيت سازمان و كيفيت ارائه ي خدمات مؤثر واقع شود. واقع بيني در نظام تشويق و تنبيه متأسفانه برخي اوقات نظام تشويق و تنبيه كاركنان در ادارات تابع اظهارنظرهاي شخصي و سليقه اي است. بارها مشاهده مي شود كه تفاوت چنداني ميان افراد پركار و زحمتكش با ديگراني كه قصد دارند از زير كارها و مسئوليت پذيري ها فرار كنند وجود ندارد. اين رفتار غيرمنصفانه و تبعيض آميز باعث كاهش انگيزه و رغبت اشخاص پركار و همچنين گستاخي و تنبلي بيشتر افراد كم كار مي شود. »هرگز در ستايش از كارمندي كه كار خود را بموقع تمام مي كند كوتاهي نكنيد. اين عمل نه تنها در فرد ايجاد انگيزه مي كند بلكه يك نمونه مثبت براي ديگر كارمندان مي شود.« نكته ي ديگري كه ضعف نظام تشويق و تنبيه در ادارات ما را نشان مي دهد، اين است كه؛ تقريبا در كليه ي جلسات توديع و معارفه ي مديران سطوح گوناگون از زحمات مدير پيشين با شمار قابل توجهي از هدايا كه عمدتا از بيت المال تهيه شده است تقدير و تمجيد مي شود و اصلاً يا كمتر نقايص و كاستيهاي اجرايي شخص مدير توديعي به ديگران بازگو مي شود. در حالي كه يك سري از عزل و نصبها به سبب بي كفايتي مدير پيشين است. لذا اين تصور در اذهان عموم به وجود آمده است كه هيچ تفاوتي ميان عملكرد منفي يا مثبت مديران و كاركنان وجود ندارد و چه بسا يك مدير نالايق را به سمتهاي مهمتري نيز بگمارند. لذا پيشنهاد مي شود واقع بينانه و با عدل و انصاف و به گونه اي كه مايه ي پندآموزي و عبرت ديگران باشد ـ ايجاد حس اميدواري و رغبت در افراد درستكار و ايجاد تنبه و ندامت در افراد كم كار ـ نظام تنبيه و تشويق اعمال شود. كاهش هزينه هاي غيرضروري فراموش نكنيم كه طبق بررسيهاي صورت پذيرفته 4/3 كاركنان نظام اداري ما اضافه بر سازمان تشخيص داده شده اند. يعني در حالت عادي 4/3 هزينه هايي كه انجام مي شود ـ از قبيل؛ پرداخت حقوق ماهانه، استهلاك فضاي اداري، هزينه ي انرژي و... ـ اضافه بر نياز واقعي نظام اداري جامعه است. حال اگر حساسيتي نيز به رعايت هزينه هاي جاري در ادارات نشود، جز كاهش كارايي ـ بازدهي ـ چيز ديگري حاصل نمي شود. نتيجه ي افزايش هزينه هاي غيرضروري بعضا در كسر بودجه ي ساليانه كشور خود را نشان مي دهد. (سال 82 دولت ناگزير شده است به دليل كسر بودجه، از هزينه هاي غيرضروري ادارات و سازمان ها بكاهد)1. توليد هزينه هماهنگي در اجراي سياست هاي كلان بارها شاهد بوده ايم مقررات و دستورالعملي از سوي يك وزارتخانه با وزارتخانه ي ديگري در مورد يك موضوع در تناقض بوده است. تصور كنيد تسري اين اختلاف نظر در سياست گذاري در كليه ي شهرها و روستاهاي كشور، چه حجمي از هزينه و وقت دولت و مردم را به هدر مي دهد. نهايتا چه ميزان حقوق مردم در اين اختلاف سليقه پايمال مي شود. كوچك شدن حجم دولت و تقويت بخش خصوصي يكي از علل كندي انجام امور در نظام اداري كشور اين است كه؛ همه ي امور توسط دولت انجام مي گيرد و چون نظام اداري نيز بنا به دلايل مسبوق الذكر از توانمندي كافي برخوردار نيست و هيچ رقيبي در برابر خود نمي بيند، لذا انگيزه اي نيز وجود ندارد كه بخش دولتي بسرعت كار و كيفيت خدمات رساني همت بگمارد. بنابراين تقويت بخش خصوصي با در نظر گرفتن جميع شرايط و موقعيتهاي مربوطه، از سياستهاي ضروري براي برون رفت از وضعيت نابسامان فعلي ارائه ي خدمات به مردم است. برقراري امنيت شغلي بسياري از سازمانها و ادارات داراي كاركناني با سابقه ي كار 10 يا 15 سال هستند كه اين دسته از كارمندان هنوز وضعيت استخدامي ثابت و مشخصي ندارند و تحت عناوين قراردادي، پيماني يا… مشغول به كار هستند. بعضاً مشاهده مي شود كه به اين گروه از كارمندان اعلام عدم نياز مي كنند. تصور كنيد كسي كه 10 يا 15 سال از عمر و جواني خودش را در يك مؤسسه صرف كرده است و تنها منبع درآمد زندگي اش نيز همين شغل دولتي است و حالا به دليل رسمي نشدن وضعيت استخدامي هر لحظه در معرض اخراج يا طرحهايي مانند تعديل نيرو قرار بگيرد با چه انگيزه و علاقه اي مي تواند در خدمت سازمان متبوعش باشد؟ بنابراين بحث ايجاد امنيت و ثبات شغلي از مواردي است كه در ميل به پيشرفت يا بر عكس ميل به ركود و رخوت افراد و سازمانها مؤثر است. ترغيب افراد به كار گروهي (انجام كارها قائم به شخص نباشد) ايجاد برنامه ها و سياستهايي كه كليه ي كاركنان به جاي موفقيت فردي، به موفقيت سازماني و جمعي بينديشند. به كلامي ديگر، فرد موفقيت و پيشرفت خود را در گرو پيشرفت سازمان در نظر بگيرد. مانند سياستي كه بر نظام اداري و خدمات رساني كشوري مانند ژاپن حكم فرماست. اين امر باعث مي شود انجام كارها قائم به شخص نباشد. معضلي كه در نظام اداري جامعه ما بكرات ديده مي شود. مثلا فردي كه مسئول انجام كاري است وقتي به هر دليلي در محل كار حضور ندارد، كس ديگري كار او را انجام ندهد يا نتواند انجام دهد. اين موضوع باعث مي شود خيلي از اوقات ارباب رجوع پشت درهاي بسته ساعتها و حتي روزها منتظر بمانند تا متصدي مربوطه از مرخصي خود برگردد و بخواهد يك امضا يا يك مهر در پايين نامه اي بزند. تصور كنيد چه مقدار از حق مردم در اين سهل انگاري و غيرگروهي انديشيدن تلف مي شود. وقت شناسي در عصر فناوري و سرعت متضرر واقعي كسي يا گروهي است كه قدر گوهر ارزشمند وقت و گذر زمان را نشناسد. جوامع موفق در كمترين زمان، بيشترين استفاده ها را از آن خود مي كنند. وقت شناسي، انضباط فردي و اجتماعي نيز به دنبال دارد و انضباط اجتماعي، احترام به مردم و قانون را در پي دارد. همان گونه كه بيان شد اهميت ندادن به وقت در جامعه ي ما اختصاص به قشر خاصي از مردم ندارد. در ادارات نيز اگرچه بخشنامه و دستورالعملهاي رعايت موازين اداري از قبيل رعايت ساعات ورود و خروج كاركنان وجود دارد، لكن به طور عموم مشاهده مي شود كه نسبت به تأخير و بي نظمي كاركنان ترتيب اثر خاصي داده نمي شود. بايسته است مديران سازمانها ضمن رعايت دقيق آداب و اصول اداري، نسبت به وقت نشناسي پرسنل سخت گيري بيشتري داشته باشند. پيشنهاد مي شود بعضي از ساعتهاي منزل و محل كار را به مدت يك ماه 5 تا 10 دقيقه جلو بكشيم. مطمئن باشيد ارزش امتحان كردن دارد. برگزاري جلسات غيرضروري در ساعات غيراداري براي استفاده بيشتر از وقت اداري و پاسخگويي بهتر و همچنين جلوگيري از اتلاف وقت ارباب رجوع پيشنهاد مي شود جلسات مرسوم اداري يا حتي كلاسهاي آموزشي كاركنان و مراسمي مانند زيارت عاشورا كه بعضا ضرورتي ندارند در وقت غير اداري انجام شود، صبحها پيش از شروع يا بعدازظهرها در وقت مناسب، بعد از ساعات اداري تشكيل شود. كاهش تعطيلات و مرخصي سالانه به دليل افزايش كارايي و تشويق كاركنان به كار بيشتر ـ ترويج فرهنگ كار و كوشش ـ همان گونه كه مقام معظم رهبري نيز در نخستين خطبه ي نماز جمعه سال 81 فرمودند ـ و متأسفانه تاكنون هيچ اقدامي صورت نگرفته ـ نسبت به كاهش تعطيلات تقويمي بيش از اندازه و همچنين كاهش مرخصي سالانه كاركنان اقدام شود. متأسفانه به دليل پايين بودن وجدان كاري و ضعف حاكم بر نظام اداري كشورمان از مناسبتهاي گوناگون ـ بويژه مذهبي ـ استفاده ي ابزاري و ناپسند براي گريز از كار مي شود. غافل از اينكه اهل بيت(ع) نخستين مشوقان و ترغيب كنندگان به كار و تلاش و جديت بوده اند. نگاهي به جدول زير وضعيت پيشرفت يا عقب ماندگي جامعه ي ما را در مقايسه با كشورهاي پيشرفته بهتر مشخص مي كند. جدول وضعيت مرخصي سالانه و تعطيلات رسمي برخي كشورها رديف نام كشور مرخصي ساليانه تعطيلات رسمي حاصل/روز 1 امريكا 11 12 23 2 ژاپن 11 14 25 3 نروژ 21 8 29 4 بلژيك 20 11 31 5 يونان 22 9 31 6 سوئيس 24 8 32 7 دانمارك 26 5/8 5/34 8 فرانسه 25 10 35 9 انگلستان 27 8 35 10 سوئد 27 11 38 11 اسپانيا 5/24 14 5/38 12 ايتاليا 5/31 7 5/38 13 هلند 32 7 39 14 آلمان 30 12 42 15 فنلاند 5/37 8 5/45 16 ايران 30 24 54 منبع: روزنامه جمهوري اسلامي 25/2/81 اين نكته نيز گفتني است در كشورهايي كه تعطيلات هفتگي آنها دو روز است ـ شنبه و يكشنبه ـ ، به دليل استراحت بيشتر در آخر هفته و آمادگي بهتر براي انجام كار در آغاز هفته بعد، اين سياست را اعمال كرده اند؛1 نه اينكه وقت بيشتري براي اتلاف و استراحت داشته باشند. تجديد نظر در نحوه ارزشيابي كاركنان در پايان سال، كاركنان دواير دولتي مي بايست فرم هاي ارزشيابي يكساله ي خود را امضا كنند واين نمره ي ارزشيابي در پيشينه كارگزيني كارمند درج مي شود. به نظر مي رسد اين شيوه، روش مناسبي نباشد. بارها مشاهده شده فرم هاي ارزشيابي كه از شهرستانها به مراكز استانها مي رسد، بنا به دلايلي توسط مسئولان استاني تغيير مي كند. همين امر، دال بر نادرستي شيوه ي ارزشيابي است. چرا كه ممكن است مسئول شهرستاني كمتر يا بيشتر از حد واقعي نمره ي كارمند خود را لحاظ كرده باشد. مسئولان استان هم بدون هماهنگي با شهرستانها تشخيص و سليقه ي خود را اجرا مي كنند. اين امر مي تواند بعضا باعث تضييع حقوق و يا تبعيض ميان كاركنان يك مؤسسه باشد. لذا پيشنهاد مي شود ارزشيابي سالانه ي كاركنان توسط هيئتي از مسئولان يا مديران دواير گوناگون يك اداره يا سازمان و به صورت مقطع زماني چند ماهه صورت بگيرد تا هم امر نظارت شكل دايمي تر به خود بگيرد و هم كاركناني كه نحوه ي عملكرد ضعيفي دارند فرصت داشته باشند در طول سال، اشكالات رفتاري و عملكردي خود را اصلاح كنند. آموزش كاركنان بعضـا مشـاهده مي شود كارمنـدي با چند سال سـابقه كار در يك حوزه ي كاري، هنوز آن گـونه كه بايسـته است به شرح وظايـف و حيـطه ي اختيارش آگاهي ندارد. اين موضوع باعث ارائه ي خدمات ضعيف و پاسخگويي نامناسب به مراجعه كنندگان باشد. بنابراين آموزش مستمر و ضمن خدمت كاركنان و بررسي بازخورد آموزش نيز ضروري به نظر مي رسد. اتوماسيون اداري1 چنين به نظر مي رسد براي تسريع در امر ارباب رجوع، ادارات و كاركنان بايد مجهز به فناوري روز و آموزشهاي مربوطه باشند. الزام برخي دستگاههاي دولتي در اقصي نقاط كشور به تهيه ي رايانه و آموزش كاركنان در اين زمينه، بيانگر اين موضوع است اما بايسته است تجهيز ادارات با سرعت بيشتري صورت بگيرد. تمركز ادارات براي جلوگيري از اتلاف وقت و هزينه ي مردم ـ كاركنان و ارباب رجوع ـ پيشنهاد مي شود سياستهايي اتخاذ شود كه بتدريج ساختمانهاي گوناگون يك سازمان يا اداره در يك جا متمركز شوند. در كره جنوبي كليه ي وزارتخانه ها در 4 برج و نزديك به هم قرار دارند2 تا هر كس براي امور اداري مراجعه مي كند با كمترين هزينه و وقت، كارهاي بيشتري را انجام دهد. اما به عنوان مثال؛ ساختمانهاي گوناگون دانشگاه تهران در چندين نقطه ي شلوغ و پرترافيك شهر پراكنده است. اگر كسي ناگزير باشد براي برخي كارهاي اداري به بخشهاي گوناگون مراجعه كند بايد در نظر بگيرد چه مقدار از وقت و هزينه ي خود را در ازدحام جمعيت و ترافيك سنگين شهري سپري كند. تبليغات در سطح ادارات گرچه كمتر به مفاد آيات و احاديثي كه بر روي ديوار اتاق مديران يا كاركنان نصب شده توجهي مي شود، اما ايرادي ندارد برخي آيات و رواياتي كه تأكيد فراوان بر رسيدگي به امور ديگران و خدمت رساني به مردم دارند با شيوه ي تبليغاتي مناسب در اتاقها و راهروهاي ادارات نصب شود. سرانجام ديدن هر روزه ي اين هشدارهاي اخلاقي ممكن است در روحيه ي كاركنان اثر مثبت داشته باشد. كار به قصد قربه الي الله اين موضوع را چه در تربيت خانوادگي و چه تربيت سازماني آموزش دهيم كه همه ي كارهايمان براي جلب خوشنودي پروردگار باشد. بدانيم كه اگر نيت و اعمال ماخالص براي خدا باشد، نمي توانيم نسبت به رعايت حقوق ديگران بي تفاوت باشيم. نتيجه چه در مقايسه با سيره ي اهل بيت(ع) و آموزه هاي الهي كه از برخي آيات و روايات پندآموز مرتبط با موضوع بحث به عنوان شاهد مطالب استفاده شد و چه در مقايسه با وضعيت ارائه ي خدمات عمومي در جوامع پيشرفته كه عمدتاً ظواهر خيره كننده ي كنوني زندگي در آنجا براي اغلب مردم جامعه كشورمان قابل رؤيت است، وضعيت كلي خدمات رساني به مردم در جامعه ي ما ـ خصوصا در مقوله ي نظام اداري ـ دچار دشواريهاي بنيادي و ضعفهاي شديد ساختاري است. اين ايرادات بنيادين موجود در نظام خدمات رساني به مردم ـ نظام اداري ـ ريشه در برخي تفكرات غلط و باورهاي سستي دارد كه به هيچ وجه نه در مسير سنت بزرگان و اوليا دين ماست و نه پيرو اصول اعتقادي جوامع پيشرو در ارائه ي خدمات عمومي. لذا وجود زيرساختهاي نامناسب حاكم بر فرهنگ كار و تلاش در جامعه ي ما باعث شده است كه روزانه حقوق مختلف انساني آن هم در گستره ي وسيعي از زندگي افراد جامعه، تضييع و پايمال شود. متأسفانه اين تجاوز به حقوق يكديگر كه در سايه ي عدم احساس مسئوليت اكثريت افراد نسبت به همديگر صورت مي گيرد، به صورت هنجارهاي اجتماعي ـ ارزشهاي مورد پذيرش عموم مردم ـ درآمده است. لذا قبح و مذموم بودن اين عادت ناپسند نيز در نگاه كلي قابل لمس و درك نيست. نكته ي ظريف و مهمي كه در بحث رعايت حقوق افراد و خدمت رساندن به همنوعان وجود دارد و از مضمون احاديث و آيات شريفه ي قرآن برمي آيد اين است كه؛ تأكيد بسيار بر اهتمام به امور ديگران در حالت عادي و معمولي و بدون هيچ گونه اعلام نياز يا درخواست از طرف مقابل است. يعني؛ انسانها در بدو امر و فقط به صرف انسان بودن داراي حقوق متقابل نسبت به همديگر هستند. موضوع سفارش به اهتمام داشتن و ابراز همدردي به همنوعان نيز در همين رابطه است. از اين روي، اگر كسي علناً از برادران ديني خود درخواست ياري براي رفع مشكلش بكند آن گاه مسئله ي خدمت رساندن به ديگران مشمول الزام و تعهدات بسيار بيشتر و شديد تري مي شود. امام صادق(ع): »اي ابا هارون! خداي ـ متعال ـ سوگند ياد كرده است كه هيچ خيانتكاري به مقام قرب او نرسد. گفتم: خيانتكار كيست؟ فرمود: آنكه حتي به اندازه ي يك درهم در رفع نياز مؤمني كوتاهي كند.«1 امام علي(ع): »كسي كه از نيازمندي برادر خود آگاه باشد، نبايد او را به درخواست كردن وادار بكند. (بلكه بايد پيش از درخواست، نياز او را برآورده كند)«2 لذا به دليل اهميت مقوله ي خدمت كردن و در فكر همديگر بودن، رسول گرامي اسلام فرموده است: »سودمندترين مردم نزد خداوند، سودمندترين آنها براي مردم است.«1 طبيعتا وقتي مي بينيم با اين همه تأكيدات متعدد راجع به رعايت حقوق و احساس مسئوليت نسبت به ديگران، باز هم وضعيت خدمات دهي نظام اداري كشورمان از دردهاي مزمن و كشنده اي رنج مي برد و در اين زمينه فاصله بسياري با جوامع توسعه يافته دارد، بي اختيار انسان به ياد فرمايش حضرت علي(ع) مي افتد كه خطاب به حسنين(ع) فرمودند: »الله الله في القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم« خدا را، خدا را در نظر بگيريد درباره قرآن مبادا ديگران در عمل به آن بر شما سبقت بگيرند.«2 بنابراين نتيجه مي گيريم كه؛ در مقوله ي شناخت دقيق حيطه ي انجام وظايف فردي و اجتماعيمان و همچنين نگرش صحيح به اخلاق و فرهنگ كار و تلاش ـ كه آن هم در مكتب ما از اهميت بسياري برخورداراست ـ دچار دشواريهاي جدي هستيم و اين برمي گردد به ضعف در تربيت فردي و سازماني آحاد مرم البته به صورت كلي. يعني افرادي هم هستند كه آشنا به تكاليف خود و آگاه به فرهنگ صحيح سعي و كوشش در راستاي آباداني مملكتشان باشند اما متأسفانه بخش اندكي از جامعه ما را تشكيل مي دهند. شهيدان گران قدر جامعه ي ما جزء همين گروه اندك بودند. در بحث تعامل فرهنگ شهادت با فرهنگ خدمت رساني اثبات شد انسان كامل كسي است كه تمام مراتب رسالت انساني خويش را ـ احساس مسئوليت و پاسخگو بودن به خدا، جامعه و انسان ـ به نحو احسن و اكمل انجام دهد. شهيدي كه با بصيرت و معرفت در راه خالق خويش جانبازي كرده است از مصاديق بارز انسان كامل است. چرا كه شريف ترين گونه ي مرگ را انتخاب كرده است و جان عزيز خود را خالصانه به جانان تقديم كرده است. ضمن اينكه با فداكاري خود، فضايي مساعد براي زندگي ديگران فراهم كرده است. بنابراين شهادت زيباترين تجلي اهتمام ورزي و خدمت رساني به مردم است. به نظر مي رسد رمز موفقيت شهدا در ربودن گوي سبقت و ارائه ي والاترين گونه ي خدمت رساني به مردم، در موارد ذيل خلاصه شود: الف) جلب رضايت پروردگان به عنوان مهمترين عامل، ب) فارغ بودن از محاسبات مادي و دنيوي، ج) اداي كامل حقوقي كه ملزم به رعايت آنها بوده اند به كلام ديگر انجام خالصانه ي وظايف و تكاليف بدون در نظر گرفتن نتيجه ي آن. * * * اگر در اين نوشتار بعضا مثالهايي از جوامع پيشرو در علم و فناوري آورده شد صرفا از باب مقايسه و ارزيابي وضعيت جامعه خودمان بوده است. اينكه آنها چه راههايي را پيموده اند كه در برخي موارد به موفقيتهاي چشمگير نايل آمده اند، و ما هم استفاده كنيم.1 نه اينكه به پيشرفت آن جوامع از منظر استيصال و خودباختگي توجه شده است. بلكه از سر درد و دلسوزي و ريشه يابي علل نارساييها و همچنين تلاش در رفع مشكلات و كاستيها به آن پرداخته ايم. شخصا اعتقاد واثق دارم كه »ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم«2 خداوند ـ متعال ـ سرنوشت هيچ قومي را تا خودشان نخواهند، تغيير نمي دهد. جامعه ي ايراني نيز اگر اراده مصمم داشته باشد تا نظام خدمات رساني ناكارآمد خود را اصلاح كند قطعا با توكل بر خداي ـ متعال ـ و همت بلند آحاد مردم، اين كار شدني است. اين همان مفهوم آيه شريفه »كل نفس بما كسبت رهينه«1 است كه هركس يا هر قومي در گرو اعمال و رفتاري است كه پيشه خود كرده است. مهم اين است كه ضرورت ترقي و تعالي در افكار و انديشه ي ما حاكم شود، پس از آن با تلاش و پشتكار حتما موفقيت و كاميابي حاصل مي شود. اما نكته ي اساسي اينجاست كه اين ضرورت هنوز در اكثريت افراد جامعه مااحساس نشده است. تمام موفقيتهايي كه انسانها بدان رسيده اند چه به لحاظ فردي و چه به صورت گروهي و در قالب جوامع گوناگون، بدون زحمت زياد و تلاش مداوم به دست نيامده است. نبايد خود و سرنوشت جامعه را به دست حوادث سپرد. بلكه با انديشه، كوشش، بصيرت و آگاهي، مسير زندگي و سرنوشت خودمان را تعيين كنيم. صرف تعريف و تمجيد از قدمت تمدن ايران باستان يا اظهار ارادت بدون اخلاص به مكتب اهل بيت(ع) يا افتخار به برتري نژاد آريايي و بسنده كردن به ذكر ياد و خاطره ي دانشمندان اين مرز و بوم كاري را از پيش نمي برد. اگر روزگاري مفاخر بزرگ ايران شهره ي خاص و عام مردم جهان بوده اند به دليل پشتكار و زحمات طاقت فرسايي بوده كه در راه ارتقاي دين و علم و جامعه شان متحمل شده اند. اگر هم زمان طولاني از آن دوره ي درخشان سپري شده و ديگر مانند گذشته خبري از آن افتخارات نيست باز هم به دليل »نخواستن« و »نشدن« است. بنابراين اگر ما هم بيشتر از نياكان و گذشتگان تلاش كنيم، موفقيتهايي بيشتر از آنان نصيبمان خواهد شد. پس چرا همت نكنيم؟ فراموشمان نشود كه برخي جوامع مدرن و پيشرفته ي امروزي از پيشينه ي غني و ريشه داري مانند مملكت ما هم برخوردار نبودند، لكن در سايه تلاش بي وقفه و سخت كوشيهاي تك تك افراد جامعه ي ديروز شان، شاهد »امروزي« پر رونق هستند. بنابراين راه حل اساسي اصلاح ساختار وضعيت خدمات رساني عمومي در جامعه، به ويژه نظام اداري، »شروع از خود« است. شروع از خود يعني اداي حقوق انسان نسبت به نفس خودش (احساس مسئوليت هر فردي نسبت به خودش). اصلاح فرد، اصلاح خانواده و نهايتا اصلاح اجتماع را در پي دارد. خود اصلاح خانواده اصلاح جامعه اين يك اصل مسلم و طبيعي است كه تا شخصي خود را اصلاح نكرده باشد نمي تواند در اصلاح ديگران، مؤثر واقع شود. اگر همه به اين مهم برسند يعني هر كسي ضرورت اصلاح خود را درك كند و به آن عمل كند، جامعه خودبه خود مسير كمال و ترقي را مي پيمايد. نبايد منتظر باشيم تا فقط ديگران ـ بزرگان و مديران جامعه ـ تصميم به اصلاح بگيرند. من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي، همه برمي خيزند من اگر بنشينم، تو اگر بنشيني، چه كسي برخيزد؟ اصلاح جامعه و به عنوان مثال اصلاح ساختار اداري و خدمات رساني كشورمان نيز نياز به عزم جدي و همگاني دارد. پس اگر كسي بتواند حقوق انساني خود را به نحو مطلوب ادا كند يعني در مقابل خودش به طور كامل احساس مسئوليت كند؛ به تبع آن، نسبت به ديگران نيز خود را مكلف و مسئول مي داند. اين همان طي مسيراصلاح كاستيها و ضعفها در يك اجتماع انساني موفق است. مطلب ديگري كه ذكر آن بايسته به نظر مي رسد اين است كه؛ كشور ما فعلا در زمره ي كشورهاي در حال توسعه و به زعم برخي جزء كشورهاي جهان سوم قلمداد مي شود. صرف نظر از علل برونزاي ـ خارجي ـ اين عقب ماندگي كه محصول استعمار خارجي و بي كفايتي چند صد ساله ي سلاطين ايران بوده است، به لطف پروردگار با پيروزي انقلاب تاريخي 1357 زمينه اي فراهم شده تا جامعه ي ما استقلال حقيقي را تجربه كند. اين فرصتي بسيار عالي است كه احساس خودباوري و ميل به پيشرفت را در درونمان بارور سازيم. بنابراين علي رغم وجود مسائلي مانند بحران بيكاري كه ذهن مديران كلان جامعه را به خود مشغول كرده است، قرار گرفتن در مسير آباداني و سازندگي طليعه ي نويدبخشي براي توسعه همه جانبه ي اين كشور است. به شرط اينكه از فرهنگ كار و تلاش تعريفي »نو« ارائه شود. شخصا معتقدم در كشور رو به توسعه اي مانند ايران كه از لحاظ وسعت زمين و پراكندگي جغرافيايي در مرتبه ي مطلوبي قرار دارد، داراي ذخاير و معادن گوناگون زيرزميني است و مهمتر از همه از جوان بودن ساختار جمعيتي كشور و نيروي انساني فراوان بهره مي برد، دليل اصلي وجود معضلاتي مانند بيكاري گسترده ي جوانان، ناكارامدي نظام برنامه ريزي و تصميم گيري در سطح كلان جامعه است كه تا حدودي ريشه در ساختار نامناسب امور اداري كشور دارد. به اين مفهوم كه؛ روحيه ي تلاش بي وقفه و سخت كوشي در بسياري از تصميم گيريها و سياست گذاريهاي كلان لحاظ نمي شود. والا تمام ويژگيهاي مثبتي كه راجع به وضعيت عمومي كشورمان از جمله جوان بودن و فراواني نيروي انساني برشمرديم، هر كدام بتنهايي مي تواند عامل مهمي براي تقويت انگيزه ي كار و كوشش و نهايتا پيشرفت و توسعه باشند. نكته ي بسيار مهم و اساسي، هدايت و مديريت صحيح اين گونه منابع و ذخاير غني خدادادي موجود در سطح كشور است. اين هدايت صحيح نيز مستلزم اصلاح و بهبود ساختار نهضت كار و تلاش و خدمات رساني عمومي، خصوصا اصلاح نظام اداري جامعه است. بنابراين با توكل بر خدا، اميد به فردا و پشتكار فراوان مي توان شاهد ايراني سربلند و پيروز در زمينه هاي گوناگون بود. اين را بدانيم؛ اگر از نعمتهاي الهي فراواني كه خداي ـ متعال ـ در اختيار ما قرار داده است بدرستي استفاده نكنيم، خسارات زيادي متوجه ما و نسل آينده امان مي شود. خدايا! ما را وارثان شايسته اي براي شهيدان والامقام، بهترين خدمتگزاران مردم، قرار بده. خدايا! ما را در انجام درست وظايف و تكاليفمان ياري كن و از تضييع حقوق واجبمان بر حذر بدار. منابع و مآخذ: 1. قرآن كريم. 2. نهج البلاغه، ترجمه علامه محمد تقي جعفري، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380، تهران. 3. صحيفه سجاديه، ترجمه محمد جعفر امامي و محمدرضا آشتياني، نشر اسوه، 1373، تهران. 4. اديب، محمدحسين؛ ايران و اقتصاد موج سوم، نشر اديب، 1380، اصفهان. 5. اديب، محمدحسين؛ جامعه ي فراصنعتي و اقتصاد ايران، نشر اديب، 1380 اصفهان. 6. اسفندياري، خليل؛ اسطوره ها (خاطرات سرداران شهيد)، نشر شاهد، 1380، تهران. 7. امام خميني(ره)، سيد روح الله؛ صحيفه ي انقلاب (منشورها و وصيت نامه ي سياسي ـ الهي)، نشر مؤسسه فرهنگي قدس، 1368، مشهد. 8. امام خميني(ره)، سيد روح الله؛ توضيح المسائل، انتشارات مفيد، 1371، تهران. 9. جعفريان، حبيبه؛ حميد باكري به روايت همسر شهيد (مجموعه ي نيمه ي پنهان ماه 3)، انتشارات روايت فتح، 1380، تهران. 10. حكيمي، محمدرضا و ديگران؛ الحياه (جلد 5)، ترجمه ي احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1381، تهران. 11. چونگ، كيم وو؛ سنگفرش هر خيابان از طلاست، ترجمه ي محمد سوري، انتشارات سيمين، 1378، تهران. 12. دهخدا، علي اكبر؛ لغت نامه دهخدا (جلد 8)، نشر مؤسسه دهخدا، 1342، تهران. 13. رابينز، آنتوني، به سوي كاميابي (نيروي بيكران)، ترجمه ي مهدي مجردزاده كرماني، نشر مترجم، 1374، تهران. 14. رحيمي اردستاني،مصطفي؛ ترجمه ي فرهنگ المنجد (جلد 1) نشر صبا، 1377، تهران. 15. رتيزر، جورج؛ نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر، ترجمه ي محسن ثلاثي، انتشارات علمي، 1379، تهران. 16. ستي، راجيو؛ مديريت برتر زمان، ترجمه ي نازلي سيد گرگاني، انتشارات نسل نوانديش، 1377، تهران. 17. كليني، شيخ جعفر؛ اصول كافي (جلد 4)، ترجمه ي آيت ا… محمد باقر كمره اي، انتشارات اسوه، 1372، تهران. 18. كوئن، بروس؛ درآمدي به جامعه شناسي، ترجمه ي محسن ثلاثي، نشر توتيا، 1380، تهران. 19. كوزر، ليوئيس؛ زندگي و انديشه ي بزرگان جامعه شناسي، ترجمه ي محسن ثلاثي، انتشارات علمي، 1379، تهران. 20. كول، كريس؛ كليد طلايي ارتباطات، ترجمه ي محمدرضا آل ياسين، نشر هامون، 1379، تهران. 21. گلد، جوليوس؛ كولب، ويليام ل؛ فرهنگ علوم اجتماعي، ويراستار محمدجواد زاهدي مازندراني، نشر مازيار، 1376، تهران. 22. ماتسوشيتا، كونوسوكي؛ نه براي لقمه اي نان، ترجمه ي محمدعلي طوسي، نشر شباويز، 1376، تهران. 23. مشايخي، قدرت ا...؛ شرح رساله ي الحقوق امام سجاد(ع)، انتشارات انصاريان، 1379، قم. 24. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي(عج) به ضميمه ي شهيد، انتشارات صدرا، 1358، قم. 25. مهديزادگان، داوود؛ اسلام و نقد سنت و بري، انتشارات طه، 1377، قم. 26. ميچل، ترنس آر؛ مردم در سازمانها زمينه ي رفتار سازماني، ترجمه ي حسين شكركن، انتشارات رشد، 1377، تهران. 27. وبر، ماكس؛ اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري، ترجمه ي عبدالكريم رشيديان و پريسا منوچهري كاشاني، انتشارات علمي و فرهنگي، 1373، تهران.


نويسنده: سيد محمدباقر ركني كارشناس دفتر نظارت وارزيابي دانشگاه شيراز


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي صفات بارز شهداي ديني و ملي از نظر دانش آموزان مدارس راهنمايي شاهد و عادي شهر شيراز
كلمات كليدي : فرهنگ ايثار و شهادت ، دانش آموزان دورة راهنمايي ، مدارس شاهد و عادي، صفات بارز شهدا
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه
دنياي معاصر با بحراني عظيم تحت عنوان بحران ارزشها مواجه شده است. بحراني كه بواسطة دور ماندن از ارزشهاي بشري ، الهي و ديني پديد آمده است. به همين جهت يكي از دغدغه هاي مهم متفكران بشردوست در دنياي جديد ، ترويج ارزشهاي انساني در عرصة دنياي كنوني مي باشد. يكي از ارزشهاي مهم بشري كه از ديرباز مورد توجه اديان و ملل مختلف قرار گرفته است، ايثار و شهادت مي باشد. اين موضوع در سطح وسيع در ادبيات و تاريخ و فرهنگ اساطير ملي و مذهبي ايران ديده مي شود و دفاع مقدس با بروز جنگ تحميلي از سوي عراق به جمهوري اسلامي ايران ، منجر به رواج مفاهيم ارزشي از قبيل فرهنگ ايثار و شهادت جايگاه ويژه اي در ميان مردم بويژه نوجوانان و جوانان شد و حفظ و پاسداري از ارزشهائي كه حاصل خون صدهاهزار شهيد و ايثار گراست ، تبديل به يكي از دغدغه هاي اصلي نهادهاي مختلف ، از جمله آموزش و پرورش گرديد. ذبيح (1380) مي گويد : فرهنگ از عناصر مهمي است كه جوامع را جهت مي دهد و انحراف يا اعتلاي جوامع منوط به آن است. از بدو خلقت نيز براي حق باوران فرهنگ غني و مبتني بر وحي و عقل سليم ارائه شده است. هر فرهنگي مكانيزم هاي دفاعي مخصوص به خود دارد. فرهنگ ديني نيز براي اعتلا و سربلندي خويش متضمن بهترين سيستم ها و مكانيزم هاست كه موجب سربلندي و اقتدار آن مي شود. از جمله، فرهنگ شهادت طلبي و ايثار كه از زيرمجموعه هاي فرهنگ ديني است، از بهترين و قوي ترين مكانيزم ها در اين راستا است.
گروسي (1385) معتقد است كه اصولا برپايي جمهوري اسلامي ايران، مبتني بر ايثار و ايثارگري بوده است. وي مي گويد يكي از عواملي كه برخي از جوانان را نسبت به حال و آينده بي تفاوت كرده، ضعف فرهنگ ايثار و ايثارگري در سياست است. و در همان منبع گروسي (1385) اشاره مي كند كه جايگاهي كه امروز مردم ايران به عنوان مردمي مستقل، در جهان كسب كرده اند ، نتيجة ايثارگريهاي جوانان ايراني است. وي مي گويد به قطع يقين دين اسلام و همه اصول حاكم بر اين دين كه از جمله آنها فرهنگ ايثار مي باشد، تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي انسان ها را دربرگرفته است. بقا و سلامت اجتماعي شهروندان و اجتماع در عمل به اصول و تعاليم الهي مي باشد، فرهنگ ايثار و شهادت كه ملهم به مفاهيم نوراني اسلام است موجبات تحول و تقرب انسان ها را فراهم مي سازد. و يا شريعتمداري (1369) جهاد در راه خدا را يكي از مهمترين شيوه هاي تربيت اسلامي مي داند و مي گويد جهاد در راه خدا كه همان راه كمال انساني ، راه حكمت ، راه عدالت و راه ايثار و از خودگذشتگي است، از اركان اصلي اسلام مي باشد.
عليرغم تاكيدهايي كه كلية مسئولين كشوري و صاحب نظران تربيتي متعهد به ارزشهاي اسلامي و انقلابي در سخنان و نوشته هاي خود بر حساسيت مسئلة حفظ ارزشها بويژه ارزشهاي مبتني بر فرهنگ ايثار و شهادت انجام مي دهند، به نظر مي رسد كه نوجوانان ، كساني كه دوران انقلاب و دفاع مقدس را درك نكرده اند، آن طور كه بايد و شايد تحت تاثير اين فرهنگ قرار ندارند. در اين رابطه روزنامة كيهان شمارة 7 خرداد 1385 در مطلبي تحت عنوان غربت الگوهاي پاك ايران زمين آورده است كه برابر تحقيقات انجام شده ، متاسفانه شناخت بخش قابل توجهي از دانشجويان نسبت به تاريخ دفاع مقدس، رضايت بخش نبوده و بسيار اجمالي است . اين مسئله به هنگام مواجهه اين قشر با رخدادهاي سياسي و اجتماعي ممكن است موجبات آسيب پذيري آنان را فراهم سازد. در ادامة مطلب مذكور از قول يك استاد دانشگاه آمده است كه اگر دانشجو در دوران دانش آموزي با مقولة دفاع مقدس آشنا نشده باشد، به سختي مي تواند با اين مقوله در دانشگاه ارتباط برقرار كند. كودكي بهترين دوران الگوپذيري و يادگيري است. دوران نوجواني هم هنگام رشد شخصيت است. پس بايد كار را از اين دو مقطع سني آغاز كرد. مي توان از علائق دبستانيها، راهنمايي ها و دبيرستانيها ، با نظر سنجي مطلع شد و در بارة گنجاندن مطالبي در بارة شهدا، متناسب با فهم دانش آموزان در ترويج فرهنگ جهاد و شهادت كارهاي ماندگاري انجام داد. در همين راستا اين مقاله با استفاده از يافته هاي يك تحقيق ميداني ، نخست به بررسي ميزان شناسايي شهداي مطرح ديني و ملي از سوي دانش آموزان دختر و پسر مدارس راهنمايي شاهد و عادي نواحي يك و دو آموزش و پرورش شيراز پرداخته است و سپس علت محبوبيت شهداي مذكور را مورد كنكاش قرار داده است.

بيان مسئله
مهمترين سرماية هر ملت ، نوجوانان آن كشور است. طرز فكر، نگرش و روحية نوجوانان هر مرزوبوم تعيين كنندة خط مشي آتي كشور خواهد بود. نوجوان اگر درست تربيت شود و پايه هاي فكري مستحكم و صحيحي داشته باشد، در آينده تبديل به جواني مفيد به حال خود ، خانواده و كشورش خواهد شد و برعكس اگر در دوران نوجواني فرد از پايه هاي سست فكري و عقايد نادرست برخوردار باشد، به جواني متزلزل ، بي هويت و سربار اجتماع مبدل خواهد شد.
دشواريها و پيچيدگيهاي دوران نوجواني بيشتر از هردوران ديگري است. زيرا در اين دوره نوجوان به طرز ناگهاني با جهشي فكري و عاطفي خود را از دوران كودكي جدا مي كند و به دنبال هويت جديد خود مي گردد. سادات (1372) از حضرت علي عليه السلام در باب اهميت اين دوران نقل مي كند: “دل نوجوان مانند زمين خالي از گياه و درخت است كه هر بذري در آن افشانده شود، مي پذيرد و در خود مي پرورد. سادات(1372)معتقد است كه نوجواني يعني از 12 تا 18 سالگي دشوارترين دوران حيات انسان از لحاظ تربيتي است و اغلب در همين دوره است كه فرد يا از دست مي رود و يا در مسير سعادت گام مي نهد.
صاحب نظران بسياري از جمله باقري (1382) ، به پژوه (1378) ، قاضي (1382) و حسن نژاد (1384) الگوپذيري را يكي از مهمترين و بارزترين خصوصيات دوران نوجواني مي دانند. با توجه به اين مطلب مي توان گفت دوران نوجواني يكي از بهترين فرصتها براي انتقال مفاهيم ارزشي از قبيل فرهنگ ايثار و شهادت از طريق الگوپذيري در افراد مي باشد. البته در مورد اين شيوه مباحثاتي در ميان صاحب نظران جاري است. از جمله حاجي ده آبادي (1380) مي گويد در تربيت ديني كه پيامها و مقاصد و اهداف تربيتي چندان ملموس و محسوس نيستند، استفاده از روش الگويي ، بسيار حائز اهميت است. امامت در آموزه هاي ديني در واقع تبلور استفاده از روش الگويي است، چه امام كسي است كه خود بيش و پيش از ديگران بايسته هاي تربيتي را فراگرفته و آنها را دروني كرده و در رفتار و كردار خود متجلي ساخته است و به همين جهت شايستة اقتدا قرار گرفته است. توجه به اين بعد تربيتي امامت است كه ضرورت امام شناسي و ترسيم ويژگيهاي شخصيتي پيشوايان ديني و تبيين سيرة عملي ايشان را بيشتر هويدا مي سازد. با اين همه استفاده از روش الگويي در تربيت ديني ، به ويژه براي مردم عصر غيبت، آسان نيست، زيرا در اين دوران الگوي عيني امام معصوم وجود ندارد. لذا در اين دوران ارائه الگو جاي خود را به اسوه پردازي مي دهد.
همچنين سعيدي رضواني و كياني نژاد (1382) مي گويند از نظر برخي صاحب نظران ، چنانچه در معرفي معصومان به گونه اي عمل شود كه فقط بر صفات عالية ايشان تاكيد شود و بخصوص مواردي كه از دسترس افراد عادل (غيرمعصوم) خارج است ، مطرح گردند، اين احتمال بوجود مي آيد كه متربيان به معصومان به عنوان چهره ةاي فراانساني و بسيار والا و قدسي بنگرند ولي از الگوگيري از ايشان غفلت نمايند. يعني اين يادگيري ناخواسته پديد آيد كه ائمه اطهار، رهبراني والا هستند كه وظيفة ما تنها ذكر مناقب آنهاست و نه الگوگيري از آنها و گاه الگوهاي ديني را آنچنان شخصيت پردازي مي كنند كه گويي آنان از جنس غير بشرند و آنچنان آنها را ماورايي و ملكوتي مي كنند كه هيچ كس را توان همانندسازي و دسترسي به آنان نيست.
در همين رابطه انصاري (1382) نيز معتقد است كه يكي از رويكردهاي تربيت ديني ، الگودهي است و از جمله مشكلات اساسي تربيت ديني در عصر حاضر، كمبود يا نبود الگوها يا عدم توان در الگوسازي و الگو شناسي است. وي توصيه مي كند به جاي آنكه الگوها را به صورت مبهم و دست نيافتني جلوه گر كنيم، آنها را تعريف و معنا ببخشيم و به معرفي آنها بپردازيم.
خنيفر (1378) در همين رابطه مي گويد الگوهايي كه امروزه به دانش آموزان عرضه مي شود بايد غني و سرشار و متناسب با فرهنگ غالب جامعه باشد. اگر دانش آموز احساس كند كه مطابق با زمانه اش نيست و نمي تواند همپاي همگان در مطالب مورد علاقة آنان شركت كند ، براي او مشكل آفرين خواهد بود و او را نسبت به خود بي اعتماد مي سازد.
با توجه به مطالب فوق به نظر مي رسد كه روش اسوه پردازي از جمله روشهايي است كه مي تواند در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در نوجوانان سودمند واقع شود. حال مسئله اين است كه اولا نوجوانان تا چه حد با شهداي مذهبي و ملي آشنايي دارند و با توجه به روحيات نوجوانان چگونه بايد اسوه ها را به آنان معرفي كرد تا فرهنگ و منش غالب آنها يعني شهادت طلبي و ايثار در نوجوانان گسترش يابد.

ايثار
در مورد مفهوم و واژة ايثار آثار و آراء متعددي بررسي شد. از جمله رضاپور (1385) در شرح ايثار مي گويد :ايثار، حبل المتين تعالي است، مسيري است كه طي كردن آن علي رغم دشواري و توام با دغدغه و وسوسه بسيار، در صادقانه تقديم داشتن آنچه كه در مالكيت فرد است و مقدم دانستن ارزشها و تغيير دادن آن ها از ارزش مادي به ارزش معنوي و معنايي، شهد شيرينش كام دلبستگان را سيراب مي سازد و لحظه هاي پر حلاوت آن را با همه دنيا عوض نمي كنند چرا كه ايثار، نپرداختن به تعلقات مادي و دل كندن از وابستگي ها ي گذرا و پيوستن به ذات نامتناهي است كه به دست آوردن جوار رحمتش آرزوي همه صالحين عالم بوده و هست. خود نديدن و ديگران را ارجح دانستن چندان آسان هم نيست اما ناممكن نيست، چنان كه از اوان خداپرستي در طينت پاك انسانها خالق توانا و قادر در سرشت انسانها به وديعه گذارده، برخي از آن بهره وافري مي برند. يا قدرتي (1385) مي گويد ايثار عبارت است از در طبق اخلاص قرار دادن همه نعمت هاي مادي و معنوي، جهت رشد جامعه، بدون انتظار كوچكترين چشمداشت.

شهادت
واژة شهادت مصدري است از ريشة شهد به معناي حاضر بودن و گواه بودن و در مقابل عالم غيب قرار دارد. در اصطلاح شهادت قتل در راه خدا محسوب مي شود. (معلوف 1980)
كشته شدن به هر نحوي در راه خوا و براي رضاي او ، مقدس و ارجمند است و هنگامي كه كسي جان خود را براي هدفي مقدس و انساني كه خشنودي خدا را در پي داشته باشد ، فدا مي كند، و با نثار جان خود ، اين چنين مرگي را مي پذيرد ، به شهادت رسيده است. به كسي كه در راه خدا كشته مي شود، شهيد مي گويند. (نيري و خيرانديش 1384)
در اسلام كشته شدن آگاهانه و انتخاب گرايانه در راه آرماني مقدس و پاك كه به تغبير قرآن «في سبيل الله» ناميده مي شود ، شهادت نام دارد و كسي كه به چنين مقامي دست يابد، شهيد است. (شهادت ، شريعتي 1357)
در سايت اينترنتي answers.com در بيان معناي واژة Martyr كه معادل شهيد در فارسي است آمده : كسي كه رنج مردن را مي پذيرد تا ارزشهاي مذهبي خود را حفظ كند.
مراجعه به متون مذهبي نشان مي دهد كه در كلام الله مجيد ، سورة مريم آيه 41و 56. يوسف آيه 46 و 8 نحل آيه 84 و 9. نساء آيه و 41 و 69، مائده آيه 117 زمر آيه 69 واژة شهداء ، بيشتر در كنار واژة صديقين آمده است و به معنايي كه در زبان فارسي آمده است ، نمي باشد. البته اين واژه در كلام الهي ، به كساني اطلاق مي شود كه ارج و قرب زيادي دارند ولي منظور كساني نيست كه در راه خدا كشته شده باشند. بررسي واژه شهادت در قرآن نشان مي دهد كه شهادت از نوع گواهي دادن و اقرار كردن تبيين شده است و جايگاه شهيد در قرآن با عناوين زنده بودن شهيد، شهادت يك معامله بزرگ ، درجات مجاهدان و ... تفسير و تبيين شده است.
ظاهرا اولين بار لفظ شهيد توسط پيامبر اكرم در مورد ياسر و سميه والدين عمار ياسر صحابي بزرگ پيامبر كه اولين كشته شدگان راه دين اسلام بودند اطلاق شده است و پس از آنان به صورت بارز حمزه عموي پيامبر كه در جنگ احد كشته شد از سوي ايشان به لقب سيد الشهداء نائل آمد.
پيامبر نيز اين چنين انساني را بهترين مردم مي داند و مي فرمايد: «بهترين مردم كسي است كه نفس خود را در راه خدا نگه داشته و با دشمنانش جهاد مي كند و خواهان مرگ و يا كشته شدن در ميدان جنگ است.» حر عاملي 224 ، نقل از نيري و خيرانديش 1384»
نصرتي (1380) به بررسي مفهوم شهادت در طول تاريخ و اديان مي پردازد و مي گويد در فرهنگ يونان باستان آمده است شهادت عملي سياسي است در جهت بسط و دوام و بقاي گروه، البته هر شهادتي، فداكاري و قرباني شدن را به همراه دارد ولي هر قرباني و فداكاري شهادت نيست. عمدتاً شهادت عملي براي به دست آوردن اميال ايدئولوژيكي است. شهادت روابط گروهي را سياسي مي كند. فرهنگ هاي مختلف شهادت را به عنوان حركت براي مبارزه با شيطان تلقي مي كنند. اما مسيحيت نگاه ويژه اي به شهادت دارد. ماكس وبر از شهادت به عنوان رسيدن به روح مطلق ياد مي كند و معتقد است شهادت طلبي مي تواند نشأت گرفته از شخصيت افراد باشد. شهادت يك مساله سياسي است كه در تعيين نيرو بين دو گروه تأثيري ندارد.
شهيد و شهادت در نظر يهوديان به اندازه نفعي است كه از آن مي برند و اين نفع يا بيروني و در ميدان است و يا به صورت زيادي زراعت و محصول. پس طبق پاره اي از مستندات شهادت از تفكر يهود دور است. البته با رجوع به قرآن به مواردي برخورد مي كنيم كه در بين يهود، اسم خود را درليست بلند شهدا ثبت كرده اند.(مثل ساحران فرعون) و اين نشان مي دهد در عقيده يهوديت واقعي ايمان به شهادت و گرامي داشتن شهيد وجود داشته، اگر تحريفي درآن وارد نكرده باشند و مقام شهيد قبل از تحريف جايگاه والايي داشته است.
در عهد جديد، شهادت كيفيتي كاملاً مذهبي مي ابد. در نظر مسيحيان جهاد آمادگي براي مرگ دردناك به خاطر ايمان است. (همان منبع) همچنين در سايت اينترنتي wikipedia آمده است كه امروزه به كساني كه مرگشان ، خدمتي به يك جنبش عقيدتي يا سياسي مي كند ، شهيد مي گويند ، از جمله مهاتما گاندي، مارتين لوتركينگ ، جان براون، ارنستو چه گوارا ، پاتريس لومومبا و كساني كه عمليات انتحاري بر عليه اسرائيل انجام مي دهند.
در اساطير و فرهنگ اصيل ايراني ، پس از تاكيد بر خداشناسي و دينداري به مفهوم قهرماني و دلاوري در ميدان جنگ و اظهار شهامت اهميت فراوان داده شده است. در شاهنامه فردوسي كه يكي از حماسه سراييهاي بزرگ جهان به شمار مي رود، قهرماني تنها محدود به دلاوري در ميدان جنگ نيست ، خردمندي هم لازمة قهرماني برشمارده شده است. از همين روست كه در وجود رستم ، كيخسرو و ديگران ، پيوسته دانايي با دلاوري آميخته است. (زرين كوب ص175 به نقل از محمدي 1384)
از سوي ديگر بر مبناي حماسه هاي شاهنامه ، مهمترين رسالت پهلوان اين است كه انتقام مرگ هم رزم خود را بگيرد و نام ايران را زنده كند. اگرچه ايراني با نوعي سياست و محافظه كاري خاص ، مي كوشيده از گرد بلا خود را برهاند ، اما هنگام جنگ و نبرد ، هرگز تسليم نمي شده و زير بار زور نمي رفته است. شاهنامه فردوسي بزرگترين اثري است كه در آن نبرد خير و شر ، به اشكال و گونه ةاي مختلف تكرار مي شود و صفاتي همانند سخاوت ، شجاعت ، داد و راستي و نام آوري از مولفه هاي بينش خير محسوب مي گردند. (رستگار فسايي و اثني عشري 1384)

فرهنگ ايثار و شهادت
صيقلاني (1375) فرهنگ ايثار و شهادت از ويژگي هاي اديان الهي به ويژه دين مقدس اسلام مي داند .وي مي گويد اساسا ايثار و فداكاري و از خود گذشتگي فقط در منطق اديان الهي معنا و مفهوم پيدا مي كند.منطقي كه جهان را منحصر به عالم طبيعت ميداند و عالم غيب و حساب و كتاب و قيامت را انكار مي كند دليلي ندارد پيروان خود را به ايثار و از خود گذشتگي فرا بخواند.هيچ مكتب مادي نمي تواند پيروان خود را بي آنكه انتظار متقابلي ازديگري داشته باشد به فداكاري دعوت كند.زيرا معيار ميزان و معيار نفع خويش است و بس. ايثار و از جان گذشتگي تنها در مكاتبي قابل توجيه است كه فرا از زندگي در اين دنيااعتقادبه زندگي جاويدان در آخرت نيز در آن مطرح باشد. در ماهنامة ياد ياران (1385) ضمن برشماري اوصاف و آثار شهيد و شهادت ذكر شده است كه بايد حق شهيدان را آنگونه كه شايستة آنهاست به جاي آوريم و توضيح داده شده كه اداي صحيح و كامل اين حق ، مستلزم آن است كه :
1ـ فرهنگ شهادت و ارزش مجاهدت در راه خدا را براي همه تبيين كنيم.
2ـ اهداف شهيدان را اصالت بخشيده و عمل آنان را تشويق و تقديس كنيم.
3ـ فضا را از احترام به شهادت، شهيد و خانواده هاي شهدا آكنده سازيم.
قدرتي (1385) در مورد راههاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در ميان جوانان مي گويد چاپ خاطرات، پخش فيلم هاي مستند از عظمت رزمندگان اسلام و استفاده از كليه ظرفيت هاي هنري، ادبي و رسانه اي كشور از مهمترين ابزار پيوند مي باشند.
وي در مورد ارزش اين كار اظهار مي دارد :معرفي آن عشقي كه در ايثارگر ممتاز باعث تلاش و حركت او شده به نسل جوان بسيار باارزش است و همواره نسل جوان به دنبال الگوگيري از بزرگان ايثار و شهادت است.
رستمي (1382) مي گويد در اسلام ارزش ايثار و شهادت در بالاترين حد قراردارد. در گفتار ائمه معصومين ع و قرآن كريم از شهدا به عنوان گرامي ترين افراد ياد شده و شهادت حركت ارزشمندي است كه نتايج ارزشمند و اثر بخش آن همواره در جامعه جاري است و اگر فداكاري، ايثار و جانبازي شهدا نبود اسلام زنده نمي ماند و امنيت جامعه از ميان مي رفت. بنابراين بر همه واجب است از خون شهدا پاسداري كنند و ياد و نام آنان را زنده نگه دارند. در اين ميان آشنايي نسل سوم كه شاهد ايثار و از جان گذشتگي شهدا نبوده اند، با فرهنگ ايثار و شهادت اهميت فراواني دارد
با توجه به اينكه شماري از شهداي مذهبي، به دليل محبوبيت و مطرح بودن زياد در سطح اجتماع و آيينهاي مذهبي از يكسو و تعدادي از شهداي ملي ، به دلايل مختلف ، از جمله معرفي در كتب درسي، در ميان طيف وسيعي از مردم شناخته شده هستند و داراي محبوبيت مي باشند. همانطور كه گفته شد ، ميزان شناخت دانش آموزان دورة راهنمايي مدارس شاهد وعادي شهر شيراز نسبت به اين شهدا مورد سنجش قرار گرفت و سپس از آنان خواسته شد صفت بارز شهيد مورد نظر را كه علت محبوبيت او به شمار مي رود ، مشخص كند. براي انتخاب صفات بارز نخست كنكاشي در خصوصيات شهداي مورد نظر انجام شد كه نتايج به اين شرح بدست آمد:
كشاورزي (1385) در سايت اينترنتي سراج از قول اقبال لاهوري، پس از بحثي در مورد انسان كامل، علي  را نمونة يك انسان كامل مي نامد و صفات بارز او را شجاعت، جنگاوري و در عين حال داشتن روح لطيف و عرفاني، خلوص در راه خدا، دينداري، از جان گذشتن در راه اسلام و پيامبر، تعهد اجتماعي، ساده زيستي، مهرباني درد مردم داشتن اعلام كرده است. همچنين مطهري (1359) در كتاب انسان كامل، علي  را جامع همة ارزشهاي انساني و اسلامي ونمونة يك انسان كامل مي داند. وي صفاتي از قبيل جنگاوري، عرفان، شجاعت، از خود گذشتن، فصاحت كلام، علم، مروت و مردانگي، عبادت، شهادت طلبي، گذشت از مجرم، خوشرويي ، يتيم نوازي، عشق بي حد و حصر به خدا و رسول ، حكمت ، تسلط بر نفس ، آزادگي، آگاهي، تعهد، مسئوليت را براي اين انسان كامل ذكر كرده است.
منابع بسيار زيادي در مورد صفات امام حسين  وجود دارند. اين صفات در ميان ايشان و ساير شهداي معصوم مشترك است ولي صفتي كه بيشتر از همه در مورد امام حسين  بكار مي رود مظلوميت و از جان گذشتن است.
در سايت اينترنتي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران 23 سپتامبر 2006 زندگينامه و شهادت حضرت عباس ابن علي سلام الله عليه درج شده است. از جمله صفاتي كه براي آن حضرت برشمارده شده است، مي توان از شرافت خانوادگي ، شجاعت موروثي، وفاداري، عالم بودن و فقاهت، عدالت، تقوا، ايثار و از خود گذشتگي، گذشتن از جان و مال و خاندان، انسانيت، مهرباني، نجابت، نفس پاك و خوش اخلاقي نام برد. همچنين مرور ساير منابع در مورد ايشان نشان داد كه علاوه بر فضايلي كه بر شمارده شد، به كرات از زيبايي چهره و اندام حصرت عباس ياد شده است و تصريح شده كه به همين دليل به ايشان لقب ماه خاندان هاشمي (قمر بني هاشم) داده شده است.
محدثي(1380) مهمترين صفت و مشخصة حضرت حمزه سيد الشهداء را شجاعت ايشان مي دانسته كه زبانزد همگي بوده ، وي همچنين در كتاب خود از جنگاوري، از جان گذشتن، قدرت زياد بدني و ايمان به خدا به عنوان ديگر صفات مشخصة حضرت حمزه نام برده است.
از ميان شهداي ملي ، تعدادي از آنان براي طرح در تحقيق انتخاب شدند و علت اين انتخابها به اين شرح بود:شهيد دستغيب و شهيد دوران ، اهل و ساكن شيراز بودند و در مورد اين دو شهيد تبليغات خوبي در سطح شهر انجام مي شود. شهيد فهميده نوجواني هم سن افراد نمونة تحقيق بود و مثل شهيد چمران و شهيد تندگويان ، در كتب درسي دورة راهنمايي از وي نام برده شده است. بررسي صفات بارز اين شهيدان به اين شرح انجام شد:
كاظميان (1383) در شمارة 28 تير روزنامة كيهان ، زندگينامة شهيد عباس دوران را به تفصيل شرح داده است. مطالعة اين مطلب نشان مي دهد كه صفات بارز شهيد عباس دوران از ديد نزديكان وي عبارت بوده است از : ممتاز بودن از نظر علمي و تحصيلي، دينداري، از جان گذشتن، شجاعت و جنگاوري
دريابار(1383) زندگينامة شهيد تندگويان را در سالگرد انتقال پيكر اين شهيد به ايران منتشر نموده است. مرور اين مطلب به همراه مطالعة مصاحبة برهاني اشكوري (1384) همسر شهيد ، نشان مي دهد كه شهيد تندگويان ، از قشر محروم و مذهبي برخاسته بوده و از خصوصيات اخلاقي او ، ساده زيستي، مردم گرايي، دينداري، شجاعت، مبارزه طلبي، خوشرويي، از جان گذشتن، هوش و ذكاوت تحصيلي، مي باشد.
خبرگزاري مهر در هفتم مرداد ماه 1383، در مطلبي با عنوان بررسي حيات پربار شهيد مصطفي چمران زندگينامة كامل وي را منتشر نموده است. مطالعة اين منبع جامع نشان مي دهد كه خصوصيات بارز شهيد چمران از ديد اطرافيان نزديك وي عبارت بوده است ازشجاعت، جنگاوري، برخاستن از قشر محروم، هوش و ذكاوت و ممتاز بودن در تمام دوران تحصيل، دينداري از اوان كودكي، انقلابي بودن و مبارزه با استكبار ، ساده زيستي ، مردم گرايي ،ايمان و در نظر داشتن رضاي خدا ، از خود گذشتگي ، از جان گذشتن، فروتني
همچنين به گزارش خبرگزاري ايرنا 30/3/1385:حداد عادل ، در مراسم گراميداشت شهيد مصطفي چمران در حسينية ارشاد ضمن برشماري صفات بارز اين شهيد از جمله لطافت روح، عرفان ، هنرمند بودن و درعين حال شجاعت و جنگاوري خواستار ساخت فيلم براي معرفي وي به نسل جوان شد.
خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران واحد قم ، در مطلبي با عنوان شهيد دستغيب ، مظلوميتي به وسعت تاريخ ، در زندگينامه و سوگوارة شهيد دستغيب ، وي را فردي برخاسته از خاندان مذهبي، باهوش و داراي ذكاوت علمي ، داراي خلوص نيت، ساده زيست ، مردم گراي ، ديندار، مبارزه جو ، داراي روحية خدمت به خلق ،پاك و ساده و داراي جذابيت در رفتار و گفتارو گرايش به عرفان معرفي نموده است.
سايت تبيان (1385) محمد حسين فهميده را نوجواني برخاسته از قشر محروم و مذهبي، شجاع و از جان گذشته، مذهبي، خوشرو و خوش برخورد، عامل به احكام اسلام در حالي كه بر او واجب نبوده، فعال و جنگاور معرفي كرده است. همچنين در سايت اينترنتي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران فهميدگي، فداكاري، مقاومت ، ممتاز بودن در مدرسه و غيره از جمله صفات شهيد فهميده ذكر شده است.

روش پژوهش:
آزمودنيها:
نمونه تحقيق شامل 190 دانش آموز (95 دختر و 95 پسر) مدارس راهنمايي نواحي يك و دو آموزش و پرورش شهر شيراز بودند كه از اين تعداد 95دانش آموز در مدارس شاهد و 95دانش آموز ديگر در مدارس غير شاهد مشغول به تحصيل بودند كه به روش نمونه هاي در دسترس انتخاب شدند.

ابزار:
ابزار پژوهش يك ابزار محقق ساخته بود كه بخش اول آن شامل اطلاعات دموگرافيك بود و در بخش دوم از دانش آموزان خواسته شده بود كه تعداد شهدايي را كه از ميان 9 شهيد مورد نظر مي شناسند ، مشخص كنند. در قسمت سوم نام هر 9 شهيد نوشته شده بود و جلوي اسم هر كدام صفتهايي كه در نظر بود درج شده بود. از دانش آموزان خواسته شده بود با ديدن نام هر شهيد ، اولين صفتي كه به ذهن آنها مي آيد و علت محبوبيت آن شهيد است را مشخص كنند.

يافته هاي تحقيق
همانطور كه گفته شد ، در قسمت اول پرسشنامه نام 9 شهيد مذهبي و ملي درج شده بود و از پاسخگويان خواسته شده بود اعلام كنند كه آيا آنها را مي شناسند يا نه. نتايج اين بررسي در جدول شماره يك ارائه مي شود.

جدول شمارة يك ميزان آشنايي پاسخگويان با شهدا

نام شهيد درصد فراواني كساني كه شهيد را مي شناسند درصد فراواني كساني كه شهيد را نمي شناسند.
امام علي  100 -
امام حسين 100 -
عباس بن علي 5/99 5/0
حمزه سيد الشهداء 4/86 6/13
عبدالحسين دستغيب 7/93 3/6
محمدجواد تندگويان 7/82 3/17
مصطفي چمران 2/71 8/28
محمدحسين فهميده 99 1
عباس دوران 5/88 5/11
پس از اخذ نتايج فوق، با انجام محاسبات آماري ، نتايج جدول شمارة 2 بدست آمد:

جدول شماره 2 : تعداد شهدايي كه پاسخگويان مي شناختند
تعداد شهداي شناخته شده درصد فراواني
تمامي نه شهيد 5/55
هشت شهيد 1/25
هفت شهيد 4/9
شش شهيد 3/6
پنج شهيد 1/2
چهار شهيد 6/1
براي بررسيهاي عميق تر تاثير عوامل جمعيت شناختي بر ميزان آشنايي دانش آموزان با شهدا با روشهاي آماري آزمون تي گروههاي مستقل و آزمون تحليل واريانس يكطرفه مورد بررسي قرار گرفت و جهت اختصار ، نتايج آزمونها در يك جدول ارائه مي شود.

جدول شماره 3: بررسي نتايج آزمونهاي تعيين تفاوت بين ميانگينها جهت تعيين تاثير مشخصات جمعيت شناختي بر ميزان شناسايي شهدا
متغير گروهها ارزش t يا f درجة آزادي سطح معني داري
جنسيت دختر و پسر 93/2 189 004/0
نوع مدرسه شاهد و عادي 12/0 189 9/0
پايه تحصيلي اول، دوم و سوم راهنمايي 9/1 190 15/0
ملاحظه مي شود تنها مورد تفاوت ، بين دختران و پسران بوده است و توضيح داده مي شود كه پسران شهداي بيشتري را مي شناختند. ساير عوامل مانند نوع مدرسه و پاية تحصيلي تفاوت معني داري در تعداد شهدايي كه دانش آموزان مي شناختند ، ايجاد نكرد.
مهمترين قسمت پرسشنامه ، قسمتي بود كه در آن نام شهداي نه گانة مذكور ذكر شده بود و ذيل نام هر يك 13 صفت كه از ادبيات تحقيق استخراج گرديده بود، درج شده بود. سپس از دانش آموزان خواسته شده بود بگويند با ديدن نام اين شهيد، كداميك از صفات ذكر شده ، اول به ذهن آنها مي آيد و علت محبوبيت شهيد است. فراواني پاسخهاي داده شده مورد سنجش قرار گرفت و در مورد هر شهيد ، به ترتيب سه صفت بارز كه بيشترين فراواني را داشتند مشخص شد.
نتايج در جدول شمارة 4 ملاحظه مي شود:

جدول شماره 4: صفات بارز شهدا از ديد دانش آموزان مدارس راهنمايي شاهد و عادي ناحية يك و دو آموزش و پرورش شيراز
نام شهيد صفت اول صفت دوم صفت سوم
امام علي  عدالت شجاعت از جان گذشتن
امام حسين  شجاعت از جان گذشتن دفاع از دين
عباس ابن علي  از جان گذشتن ديگران را به خود ترجيح دادن شجاعت
حضرت حمزه سيد الشهدا دفاع از دين شجاعت جنگاوري
عباس دوران جنگاوري از جان گذشتن ديگران را به خود ترجيح دادن
محمدحسين فهميده از جان گذشتن ديگران را به خود ترجيح دادن دفاع از دين
محمدجواد تندگويان دفاع از دين مردم گرايي ايمان
عبدالحسين دستغيب مردم گرايي دفاع از دين ساده زيستي
مصطفي چمران از جان گذشتن شجاعت دفاع از دين

ملاحظه مي شود كه سه صفت از جان گذشتن، دفاع از دين و شجاعت ، بيشترين فراواني را در ميان صفات بارزي كه علت محبوبيت شهدا نزد دانش آموزان نمونة تحقيق محسوب مي شود ، دارا مي باشند.

نتيجه گيري
انقلاب اسلامي ايران را به حق انقلاب ارزشها ناميده اند. دگرگوني ارزشهاي حاكم بر اجتماع و پاسداري از تماميت ارضي كشور در طول دوران جنگ تحميلي ، حاصل خون دهها هزارتن از پاك ترين فرزندان اين مرز و بوم است. در اسلام ارزش ايثار و شهادت در بالاترين حد قراردارد. در گفتار ائمه معصومين ع و قرآن كريم از شهدا به عنوان گرامي ترين افراد ياد شده و شهادت حركت ارزشمندي است كه نتايج ارزشمند و اثر بخش آن همواره در جامعه جاري است و اگر فداكاري، ايثار و جانبازي شهدا نبود اسلام زنده نمي ماند و امنيت جامعه از ميان مي رفت. بنابراين بر همه واجب است از خون شهدا پاسداري كنند و ياد و نام آنان را زنده نگه دارند. در اين ميان آشنايي نسل سوم كه شاهد ايثار و از جان گذشتگي شهدا نبوده اند اهميت فراواني دارد. به دليل عدم وجود الگوهاي عيني ايثار و شهادت ، بايد به نحو مقتضي اين مفاهيم را به نسل سوم منتقل كرد. مرور منابع نشان داد كه الگوپردازي از جمله روشهاي مهم دين مبين اسلام در انتقال ارزشها و فرهنگ است. در اين رابطه راههاي متعددي وجود دارد كه كتب درسي و رسانه هاي گروهي مهمترين آنها هستند. در تحقيق حاضر ميزان شناسايي دانش آموزان مدارس راهنمايي شاهد و عادي نواحي يك و دو آموزش و پرورش شهر شيراز نسبت به نه شهيد منتخب مذهبي و ملي و علت محبوبيت آن شهدا نزد دانش آموزان مذكور مورد بررسي قرار گرفت.
جدول شماره يك نشان داد كه بجز امامان معصوم علي  و حضرت حسين  ، هيچ يك از شهدا ، حتي حضرت عباس ابن علي  مورد شناسايي 100% افراد نمونة تحقيق نمي باشد. اين مسئله بسيار در خور توجه است و نشان از كم كاري در حوزة شناساندن اسوه هاي مذهبي و ملي به نسل نوجوان مي باشد. كمترين ميزان شناسايي مربوط به شهيد چمران است كه از رشيد ترين و بارزترين شهداي ملي جمهوري اسلامي ايران به شمار مي رود.
جدول شمارة 2 نشان مي دهد كه تنها نيمي از پاسخگويان نمونة تحقيق، تمامي نه شهيد منتخب را مي شناختند و يافته هاي اين جدول ، ادعاي كم كاري در مورد شناساندن اسوه هاي مذهبي و ملي به نسل سوم را تاييد مي كند. شهداي منتخب در اين تحقيق ، همانگونه كه گفته شد، هريك به دليلي مي توانند در ميان افراد نمونة تحقيق مطرح باشند و قاعدتا بايد مورد شناسايي آنان باشد اينكه حدود نيمي از نوجوانان نمونة تحقيق حاضر ، لااقل يكي از اين شهدا را نمي شناسند ، نشان مي دهد كه جمهوري اسلامي ايران در بعد تبليغاتي و اطلاع رساني فرهنگ ايثار و شهادت توفيق چنداني نداشته است. لازمة الگوبرداري نخست شناخت هر چند سطحي الگو است.
جدول شمارة سه نشان مي دهد كه تعداد شهدايي كه پسران نمونة تحقيق مي شناختند ، بيش از تعداد شهدايي بود كه دختران مي شناختند. اين مسئله مي تواند به دليل گرايش بيشتر پسران به قهرمانان جنگي و جنگاوران ، به دليل روحيات خاص آنها باشد. ولي نكتة بسيار جالب اينجاست كه در اين خصوص بين دانش آموزان مدارس شاهد و مدارس عادي تفاوت معني داري مشاهده نمي شود. انتظار مي رفت لااقل مدارس شاهد ، در اين زمينه فعاليت بيشتري داشته باشند و دانش آموزان آن مدارس ، شناخت بيشتري از شهدا گزارش نمايند.
جدول شمارة چهار نشان مي دهد كه سه صفت از جان گذشتن، دفاع از دين و شجاعت ، بيشترين فراواني را در ميان صفات بارز شهدا كه باعث محبوبيت آنان نزد افراد نمونة تحقيق مي شود، داشته اند. اين مسئله تا حدي راهگشاي برنامه ريزي براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در ميان نوجوانان به شمار مي رود.
مطالعة آيات كلام الله مجيد نشان مي دهد كه قصه و بازگو كردن سرگذشت نقش مهمي در فرايند تربيت اصيل اسلامي دارد. بسياري از سوره ها و آيات كلام الله مجيد به همين دو شيوه اختصاص دارد . محبي (1382) مي گويد در روش داستان گويي ، شوق شنوندگان بر انگيخته مي گردد تا حوادثي را كه در داستان بازگو مي شوند، با توجه كامل دنبال كنند. قرآن ضمن داستان، اهداف ديني مربوط به عقايد و عبرت آموزيها و حكمتهايي را كه در نظر دارد بياموزد، عرضه و تبليغ مي كند. نوجوانان نه تنها از اين قاعده مستثني نيستند ، بلكه شايد بتوان گفت ، تاثير قصه و داستان و حماسه سرايي در اين دوران از رشد بيشتر از ساير دورانهاست. با توجه به يافته هاي تحقيق حاضر ، مي توان توصيه كرد كه با كنكاش در زندگي الگوها و اسوه هاي ايثار و شهادت ، بايد داستانهايي شامل جلوه هاي از جان گذشتن، دفاع از دين و شجاعت را پردازش كرد و در معرض شنيدن و خواندن نوجوانان قرار داد و يا به صورت فيلم در آورد و براي آنان نمايش داد. در اين رابطه نياز به فعاليتهاي تخصصي و كارشناسي با شركت متخصصان روانشناس ، داستانسرايان ، هنرمندان و محققين مي باشد. همچنين بنا بر توصيه هاي محققان ديگر بايد در اين راستا از تاريخي جلوه دادن اسوه ها ، تعميمهاي الگويي نادرست ، فرا انساني جلوه دادن آنها و تقدس زدايي و ابهام در الگوپردازي دوري كرد و با ارائة مصاديق و نمونه هاي واضح از زندگي اسوه ها كاري كرد كه نوجوانان از طريق صفات بارز مورد علاقة خود با تمام وجود جذب فرهنگ ايثار و شهادت شوند.

منابع و مأخذ:
1ـ كلام الله مجيد. سوره هاي شريفة مريم، يوسف ، نخل ، نساء و زمر
2ـ اميري ، كيومرث 1385ـ تحليل محتواي ارزشهاي معرفي شده در كتابهاي درسي دوره دبيرستان. رساله كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي تهران .
3ـ انصاري ، طاهره. 1382ـ راهبردهاي اساسي و روشهاي كارآمد در برنامه هاي آموزش و پرورش. مجموعه مقالات همايش آسيب شناسي تربيت ديني در آموزش و پرورش. انتشارات محراب قلم.
4ـ باقري ، خسرو.1382ـ تاملي بر تربيت ديني دختران. مصاحبه با سايت اينترنتي زنان ايراني. www.iranwomen.org
5ـ برهان اشكوري، بتول. 1384ـ ناگفته هاي همسر شهيد تندگويان در مصاحبه با خبرگزاري دانشجويان ايران ايسنا. 29 آذر
6ـ به پژوه، احمد.1378 اصول برقراري رابطة انساني با فرزندان نوجوان ، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران
7ـ جنتي در خطبه هاي نماز جمعه تهران.... 7/7/1385ـ خبرگزاري ايسنا، سرويس سياسي. كد خبر 04112ـ 8507
8ـ حاجي ده آبادي، محمدعلي ـ 1380. آسيب شناسي روش اسوه پردازي در تربيت ديني. تربيت اسلامي. ويژه آسيب شناسي تربيت ديني. كتاب ششم. نشر تربيت اسلامي
9ـ حسن نژاد، مريم. 1384ـ بررسي ميزان تأثير پذيري از همسالان و وسايل ارتباط جمعي در انتخاب پوشش دختران پايه سوم راهنمايي ناحيه دو شيراز. پروژه كارشناسي ارشد مديريت آموزشي مركز آموزش مديريت دولتي شيراز
10ـ حداد عادل، غلامعلي 1385ـ گزارش مراسم بزرگداشت شهيد چمران در حسينيه ارشاد خبرگزاري مهر ارسال خبر: 20:31 ‪سه شنبه، ۳۰ خرداد
11ـ خنيفر، حسين. 1378ـ اصول اساسي در تربيت مذهبي. ماهنامه تربيت. سال پانزدهم. اسفند ماه
12ـ دريابار ، سياوش 1383ـ يادمان شهيد تندگويان . روزنامه جوان سال ششم شماره 1633ـ 29 آذر
13ـ ذبيح ، عليرضا. 1380ـ تاثير وجود فرهنگ شهادت طلبي در حفظ دين و ارزشهاي ديني . طرح تحقيقاتي دفتر تحقيق و پژوهش بنياد شهيد انقلاب اسلامي تهران
14ـ رستمي، پرستو. 1382ـ بررسي ميزان پايبندي و الگوپذيري جامعه از فرهنگ ايثار و شهادت. طرح تحقيقاتي دفتر تحقيق و پژوهش بنياد شهيد انقلاب اسلامي تهران
15ـ رضاپور، محمد. 1385ـ هنر مي تواند ايثار را براي نسلها پايدار كند.روزنامه رسالت شماره 5972ـ چهارم مهر ماه
16ـ سادات ، محمد علي. راهنماي پدران و مادران در برخورد با نوجوانان ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ـ 1372
17ـ سال تلاش بنياد شهيد در راه ترويج فرهنگ شهادت ـ 1385. ماهنامة ياد ياران شمارة 9ـ صفحة 9
18ـ سالروز شهادت محمدحسين فهميده ـ 1384
www.irib/occasion/nojavan%5cnojavan.htm
19ـ سعيدي رضواني ، محمود و كياني نژاد ، عذرا. 1382ـ بررسي عوامل تاثيرات نامطلوب درس بينش اسلامي دوره متوسطه. مجموعه مقالات همايش آسيب شناسي تربيت ديني در آموزش و پرورش. انتشارات محراب قلم.
20ـ شريعمتداري ، علي. 1369ـ تعليم و تربيت اسلامي. انتشارات اميركبير.
21ـ شهيد دستغيب، مظلوميتي به وسعت تاريخ ، 1384ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي ‪19 آذر

22ـ شهيد محمدحسين فهميده. 1385ـ بخش اجتماعي سايت تبيان. دوم مهر
http://www.tebyan.net
23ـ صيقلاني ، ابراهيم. 1375ـ ايثار و فداكاري در سلام و ماترياليسم . انتشارات بعثت
24ـ غربت الگوهاي پاك ايران زمين. روزنامة كيهان . شمارة هفت خرداد 1385
25ـ قاضي، قاسم. همانند سازي در كودكان و نوجوانان . روزنامة اعتماد 16 مهر 1383
26ـ قدرتي،زهرا. 1385ـ مصاحبه با سركار خانم قدرتي پيرامون فرهنگ ايثار خبرنامة فرهنگ ايثار و شهادت : اول مهر 1385
27ـ كشاورزي، ناصر. 1385ـ قرآن از منظر اقبال لاهوري. سايت اينترنتي سراج
www.seraj.ir/engine/view_article.asp?ID=A39731
28ـ كاظميان ، منصور ، 1383 - زندگينامه شهيد عباس دوران . روزنامة كيهان شمارة 28 تيرماه
29ـ گروسي ، محمدرضا (1385). ترويج فرهنگ ايثار و شهادت. روزنامه همشهري، شماره 3985،25/2، صفحه 25
30ـ محبي، مينا. 1382ـ نقد و ارزيابي كاركردهاي فعلي آموزش و پرورش در تربيت ديني دانش آموزان . مجموعه مقالات همايش آسيب شناسي تربيت ديني در آموزش و پرورش. انتشارات محراب قلم.
31ـ محدثي، جواد، 1380ـ آشنايي با اسوه ها، حضرت حمزه سيد الشهدا چاپ دوم . نشر پالتويي
32ـ مطهري، مرتضي. 1359ـ انسان كامل. دفتر انتشارات اسلامي قم
33ـ ميلاد حضرت عباس .2006ـ زندگينامه حضرت عباس. سايت اينترنتي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران
www.irib.com/occasions/H-abbas%5Caboulfazl.htm 23 September
34ـ نصرتي ، مرضيه 1380 ـ مباني نظري شهادت در قرآن و كتب مقدس طرح تحقيقاتي معاونت پژوهشي بنياد شهيد انقلاب اسلامي تهران
35ـ يادوارة شهيد محمد حسين فهميده. 1385ـ بخش اجتماعي سايت اينترنتي تبيان . دوم مهر

36-History of Martyr. 2006- http://wikipedia.org/wiki/martyr
www.answers.com/topci/martry

37-Top web results for "martyr". 2006-

نويسندگان: رزا خورشيدي كارشناس ارشد علوم تربيتي
مريم قاسمي دانشجوي دوره دكتراي روانشناسي تربيتي


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت(بارويكردي جامعه شناختي به دوران دفاع مقدس)
كلمات كليدي : جنگ، فرهنگ، ايثار، شهادت، خودكشي هاي خودگرايانه، نابساماني اجتماعي، دگرخواهانه، همبستگي اجتماعي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده:
جنگ بي ترديد از شگفت انگيزترين پديده هاي اجتماعي است كه تمام ابعاد بشري جامعه را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. اين پديده پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از تاثير گذارترين عوامل در بعد فرهنگي بود كه آن هم تمام مسايل فرهنگي دفاع، از جمله ايثار، شهادت، جهاد و مقاومت و... را در برمي گيرد.
اين مقاله، با هدف تبين كنش متقابل بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت، با رويكردهاي جامعه شناختي مورد بررسي قرار گرفته است؛ بنابراين ضمن تعريف چند مفهوم كليدي از جمله ايثار، شهادت، فرهنگ و جنگ، به تحليل خودكشي دگر خواهانه يا غير خواهانه و با استفاده از الگوي دوركيمف به تحليل جامعه شناختي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي هاي دوران دفاع مقدس پرداخته است و موضوع جنگ ايران و عراق و همبستگي هاي اجتماعي وابسته به جنگ را مورد بررسي قرار داده است.

مقدمه:
جنگ بي ترديد شگفت انگيزترين پديده ي اجتماعي است. اگر جامعه شناسي آن ونه كه دوركيم گفته است، «بيان تاريخ به صورتي ديگر باشد»، مي توان گفت كه جنگ آفريننده ي تاريخ است. در واقع تاريخ صرفاً با شرح كشمكش هاي مسلحانه آغاز شده است و بعيد است كه اين پديده زماني كاملاً از بين برود زيرا جنگ ها به هر حال مشخص ترين مبادي تاريخ و در عين حال، مرز هايي هستند كه مراحل مهم حوادث را از يكديگر ممتايز مي كنند (آزاد بخت، 1382: 11-12).
به هر حال جنگ امري است كه صرفاً از اوضاع و احوال تاريخي نشان داده مي شود، اما اوضاع و احوال هر چه باشد مي تواند دلايل موجهي براي جنگيدن پيدا كند. با بررسي تاريخ جنگ هاي گذشته ي ايران و تهاجم بيگانگان تا 31 شهريور 1359، آن چه در حماسه ي هشت سال دفاع مقدس كارآمدترين شكل به نتيجه رسيده است، ايثار و شهادت طلبي رزمندگان عرصه هاي گوناگون در خلق حماسه و دلاوري بوده است كه به آن خواهيم پرداخت.
از سوي ديگر فرهنگ ايثار و شهادت داراي چنان قداستي است كه كم و بيش باتفاوت هايي در همه ي جوامع بشري وجوددارد و همه ي جوامع آن را با عظمت مي نگرند (دهخدا، ذيل واژه ي ايثار) و آن را به عنوان پيشتوانه ي عظيم اعتقادي و مذهبي مي دانند. اگر چه مفهوم ايثار بيشتر در بخش هاي خاصي و به خصوص در عمليات جنگي مطرح بوده است، اما رنگ كهنگي به خود نگرفته، بلكه امروز، به عنوان دغدغه ي اصلي ملل در هنگام وقوع جنگ مطرح مي شود. به هر حال يكي از عوامل مهمي كه ايثار و شهادت طلبي را در سطح جامعه با شدت و ضعف همراه مي كند، جنگ مي باشد. جنگ به عنوان يك عامل تغيير و دگرگوني در هر جامعه اي، وجدان گروهي و جمعي انسان ها را محك مي زند و در اين رابطه روي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي مردم تاثير مي گذارد. به گفته ي شيخ احمد ياسين رهبر حماس: «زماني كه ما موشك و هواپيماي جنگي بدست آورديم ابزار دفاعي خود را تغيير خواهيم داد، ولي در حال حاضر تنها راه مبارزه و دفاع در برابر جنگ، فدا كردن جا ها با دست هاي خالي است» (بلوم، 2005: 3-4).

چارچوب مفهومي
نقطه ي تمركز مباحث در اين نوشتار بر چند مفهوم كليدي از جمله، فرهنگ و فرهنگ ايثار و شهادت استوار است.
الف ) جنگ
جنگ مفهومي است كه در علوم مختلف با ديدگاه خاص خودش به آن نگاه مي كنند و داراي تعاريف خاص مي باشد از اهميت آن پديده است.
«آلن بيرو» بيان مي كند واژه جنگ از ريشه آلماني werra گرفته شده است كه به معناي آزمون نيرو با استفاده از اسلحه بين ملت ها (جنگ خارجي) يا گروه هاي رقيب در داخل يك كشور (جنگ داخلي) صورت مي گيرد كه هدف آن پيروزي بر رقيب براي ملزم ساختن او به انقياد تام مي باشد (بيرو، 1370: 449).
گاستون بوتول، واضع واژه ي ستيزه شناسي، جنگ را مبارزه ي مسلحانه و خونين بين گروه هاي سازمان يافته مي داند و مطرح مي كند كه جنگ شكلي سازمان يافته از خشونت است كه خصلت اساسي آن را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. لذا، از نظر وي، جنگ امري عادي و يك بيماري اجتماعي مي باشد (ادبيي، 1381: 6)
«آگبرن و نيم كف در كتاب زمينه ي جامعه شناسي (1380: 356)» مطرح مي كنند كه جنگ، ستيزه اي گروهي است كه به گروه هاي معيني تعلق مي گيرد. لذا جنگ ستيزه ي خشن منظمي است كه ين دو يا چند اجتماع مستقل در مي گيرد و براي تحقق آن عوامل ذيل لازم است:
وجود دو يا چند اجتماع مستقل كه هر يك در خطه ي معيني سكونت داشته باشند.
وجود رابطه ي متقابل بين اجتماعات مذكور؛ زيرا ميان اجتماعات بي ارتباط نه جنگي روي مي دهد نه صلح مصداق دارد.
برقراري روابط ستيزه آميز بين اين اجتماعات؛ چرا كه، اگر روابط خشني كه ستيزه به شمار مي روند به وجود نيايد جنگ تحقق نمي پذيرد.
وجود انتظام كافي در روابط ستيزه آميز بين دو اجتماع مستقل؛ زيرا، زد و خوردهاي نامنظم جنگ به شمار نمي روند.
تامي فرانكس معتقد است جنگ زنجيره اي از كنش و واكنش ميان ملت ها، احزاب و قبايل است. از ديدگاه وي، زنجيره ي اين كنش و واكنش در فعل و انفعالات بدين قرار است:
نزاع: مبارزه ميان نيروهاي مسلح دو يا چند كشور در پي يك بحران است كه حالتي از تنش كينه توزانه بين دو دشمن است.
همزيستي: اين واژه كه در مقابل مفهوم چيرگي كشورهاي متخاصم يا قبايل بر دشمنانشان است كه در آتش يكديگر به زيستن بپردازند، تعريف مي شود.
فعاليت مشترك: تلاشي است كه گروه ها جهت منافع مشترك انجام مي دهند.
همكاري: اين مفهوم در واقع مثبت ترين مفهوم چهارگانه است كه مرزهاي باز و طرح هاي دولتي و تجارتي مشترك همراه با همسويي و پيشرفت است (تامي، 13-14). با اين اوصاف جنگ به منزله ي يك كنش اجتماعي است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و نيز بنا به ماهيت و اهداف آن تعريف مي شود.

ب) فرهنگ
ادوارد بارنت تايلور معتقد است فرهنگ مجموعه ي پيچيده اي است كه در برگيرنده دانستني هاف اعتقادات، هنرهاف اختلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانايي ديگري است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه بدست مي آورد (وثوقي و نيك خلق. 1374: 115-116).
گي روشه، از جامعه شناسان معروف كانادايي، فرهنگ را اينگونه تعريف مي كند: «مجموعه ي به هم پيوسته اي از انديشه ها و احساسات و اعمال كم و بيش صريح كه به وسيله ي اكثريت افراد يك گروه پذيرفته شده است و براي اين كه اين افراد، گروهي معين و مشخص را تشكيل دهند، لازم است كه آن مجموعه ي به هم پيوسته به محوي در عين حال عيني و سمبليك – مراعات گردد.»
اتو كلاين برگ در تعريف و تبيين فرهنگ مي نويسد: «فرهنگ از نظر عامه ي مردم به معني موفقيت هنري و فكري متعالي است و توسعه ي علم و هنر و ادبيات و فلسفه بيانگر به نبوغ يك ملت است؛ ولي از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه ي اينها شامل تمامي چيزهايي است كه فرد به عنوان عضو از جامعه كسب مي كند، يعني همه ي عادات و اعمالي كه فرد از راه تجربه و سنت آموخته است به انضمام تمام اشياء مادي كه توسط گروه توليد مي شود و آن چه را كه مي توان در آثار هنري يا مطالعات علمي متجلي ديد. به علاوه، در آن چه مي خوريم و مي آشاميم و مي پوشيم، در انواع خانه هايي كه بنا مي كنيم، در روابطمان با اعضاء خانواده ي خود و با ساير افراد جامعه، در نظام ارزشي جامعه، در آن چه مي آموزيم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهايمان، در نظرمان نسبت به ساير جوامع و در بسياري چيزهاي ديگر تجليات فرهنگ مشهود است» (مجله پيام يوسنكو، ش 148؛ نيز براي اطلاع بيشتر ر.ك:روح الاميني، 1377: 18-19).
ادوارد تيلور نيز در تعريف فرهنگ يا تمدن بيان داشته است: «آن كل مركبي است، شامل دانش، معتقدات، اخلاقيات عادات، آداب و رسوم، هنر و هرگونه استعداد و مهارت ها (تكنيك و فنون)ئي كه انسان از طريق عضويت در جامعه كسب مي كند و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد.»
به هر حال، فرهنگ داراي تعاريف زيادي است كه حتي 250 تا 300 تعريف براي آن برشمرده اند. از ميان تعاريف و نظريات مختلفي كه درباره ي فرهنگ بيان شده است، تعريف ادوارد تيلور تا حد قابل ملاحظه اي مورد قبول انسان شناسان، مردم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است، مي تواند مبناي اساس براي بيان مفهوم و جامعيت فرهنگ (مادي - غيرمادي) باشد (دلبيبي، 1374: 32).
در كل فرهنگ امري آموختي و داراي جلوه هاي گوناگون است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و بنا به ماهيت و ويژگي آن، يعني با توجه به خصوصيات و اهدافش تعريف مي شود.

پ ) ايثار
ايثار در فرهنگ عميد (ذيل واژه) به معناي برگزيدن منفعت غير از خود، كمال درجه ي سخاوت و بخشش و ترجيح دادن و نيز ترجيح دادن مصلحت ديگران برخود آمده است.
ريشه ي ايثار قرآني است و به واسطه ي تعاملي كه ميان زبان فارسي و زبان عربي برقرار شد، به فرهنگ و زبان فارسي راه يافت و حتي بعدها وارد فرهنگ و اصطلاحات عرفا و اهل تصوف شد (شيخ الاسلاميف 1379: 329). از ديدگاه آنان ايثار تخصيص و اختيار است. به عبارتي برگزيدن ديگران و اختصاص دادن مالكيت خويش به آنان است.
در يك نگاه كلي به فرهنگ ايثار چنين به نظر مي رسد كه نمي توان براي مثال بين كمك به يك ناتوان و يا سرپرستي از يتيم و پرستاري از بيمار و ساخت سرپناه، مدرسه و... به راحتي تفاوت قايل شد و يكي را برديگري ترجيح داد و تمام مصاديق ايثار براي يك جامعه لازم و ضروري اند و وجود آنها هم الزامي است. نمي توان تصور كرد كه در جامعه اي تعداد زيادي خير مدرسه ساز باشد، اما به ايتام توجهي نكنند و بيماران خاص به فراموشي سپرده شوند و زلزله زده نااميد از حمايت باشد (ابراهيمي منش، 1384: 23). به هر حال با اين اشاره مي توان گفت ايثار دو جنبه دارد: ايثار مادي و ايثار معنوي. در قرآن كريم (حشر / 9) آمده است:
«والذين تبوء و الدار و الايمن من قبلهم يحبون من هاجراليهم و لايجدون في صدور هم حاجه مماالتوا و يوثرون علي انفسهم ولوكان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون»؛ يعني: «وهم جماعت انصار كه پيش از هجرت مهاجرين در ملكه به رسول ايمان آوردند، مدينه را خانه ي ايمان گردانيدند و مهاجرين را كه به سوي آنها آمدند دولت مي دارند و دل خود هيچ حسدي نسبت به آنها نمي يابند و هر چه به چيزي نيازمند باشند. باز مهاجران را در آن چيز برخويش مقدم مي دارند و هر كس را از حرص و بخل دنيا نگاهدارند، آنان به حقيقت رستگاران عالمند.»
حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ايثار خوي نيكان است». همچنين اشاره دارد:
« ايثار برترين عبادت ها و بزرگترين راه سيادت و سروي است» (شيخ الاسلام، 1379: 331.) تعريف ايثار در ادبيات امروز با عبارتي چون «شهادت طلبي» همراه است. ولي در نظام الهي و مادي با قصد تقرب امكان پذير است (مكنون و عطايي آشتياني، 1384: 22-23)

ت ) شهادت و شهادت طلبي
شهادت بالاترين درجه ي ايثار است. جمع آن شهدا و اشهاد مي باشد. در لغت به معناي «گواهي دهنده، حاضر، ناظر، خبر دهنده راستين، آگاه، شهود، الگو و ـ«نمونه» آمده است. لغويون عرب براي اين واژه معاني مختلفي ارايه كردند. از جمله كسي كه شخص يا شيئي را مشاهده كند و نيز براي كسي يا چيزي عليه آن شهادت مي دهد، به كاربرده اند (الاصفهاني، 1318: 268)؛ اما در اصطلاح به كسي مي گويند كه در راه خدا كشته شود (قريشي، ج3: 76-77).
عده اي نيز ريشه و تعريف مفهوم شهادت را با مفهوم خارجي آن يعني Martyrdom «معادل» و عده اي مرتبط و عده اي مخالف مي دانند. فرهنگ آكسفورد واژه ي شهادت را اينگونه تعريف مي كند: «شهادت به عملي اطلاق مي شود كه فرد به سبب اعتقادات مذهبي و يا به سبب دلايل و اصول مهمي مي ميرد و يا خود را به رنج دچار مي كند» (فرهنگ انگليسي – فارسي، ذيل واژه). به هر حال شهادت مرگي است از راه كشته شدن كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدفي مقدس و به تعبير قرآن «في سبيل» انتخاب مي كند.
پس هر مرگي نمي تواند شهادات باشد؛ اولاً اين مرگ بايد با كشته شدن روي دهد و ثانياً، اين كشته شدن دو شرط اساسي بايد داشته باشد تا شهادت بر آن اطلاق گردد:
1- آگاهانه باشد 2- في سبيل الله باشد (خدايار، 1382: 49) و نيز در تعريف شهادت گفته اند:
«ايثار همه ي هستي و بذل كليه ي امكانات مالي و جاني در پيشگاه جانان، در پايگاه ايمان، به فرمان يزدان، در مكتب قرآن، در سايه ي پرچم پيامبر اسلام (ص)، در راه آفريننده ي زمين و آسمان، در دايره ي ولايت خدا، رسول و ائمه ي معصومين(ع) و اهل ايمان، به منظور اعتلاي كلمه ي حق و پيروزي جامعه¬ي اهل ايمان و ريشه كن نمودن مظاهر كفر و شرك و شيطان در نبردگاه جنگ با همه ي مظاهر شيطان و طاغوتيان و در پايان تسليم جان به جانان و جسم به دشمنان است (موسايي، 1369: 17-19.)»
در آيات قرآن عبارت كشته شدن در راه خدا دلالت بر مفهوم شهيد دارد و كلمه ي شهيد با قتل در راه خدا توضيح داده مي شود؛ تنها در چند آيه ي قرآن (زمر / 69: حديد / 19؛ نساء / 69) در بعضي از تفاسير علاوه بر معناي اين واژه يعني گواه و شاهد روز قيامتف به معناي «شهيد» در معناي مستعمل امروزيش اشاره شده است.
از ديدگاه علامه محمدتقي جعفري (1376: 3) شهادت عبارت است از «پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هوشياري و آزادي براي رسيدن به نوعي هدفي كه آن هدف والاتر و بهتر از زندگي طبيعي دنياست.»
به هر حال، شهادت در عرف براي همه ي مردم جهان نيز از قداستي خاص برخوردار است. آنها كسي را شهيد مي دانند كه خود را فداي جامعه كند؛ جامعه اي كه خودش در آن زندگي مي كند. حالا جامعه هر جامعه اي مي تواند باشد. اين گروه از افراد مفهوم شهيد را در سطحي محدود مي انديشند؛ آرمان او، سعادت محيطي است كه وي را در برگرفته. نتيجه خصومت و دشمني نسبت به جوامع ديگر در قلبش راه پيدا مي كند و نسبت به كساني كه سد راه وي هستند حس انتقام پيدا مي كند و نابودي دشمن را خواستار مي شود. ولي شهيد اسلامي كيفر جنايتكار را از نظر تنبيه وارث در جامعه مي داند. تا كسي در فكر جنايت نباشد راه براي جنايتكار شدن بسته مي گردد و از سوءظن خالي است و روش دفاع دارد.
اسلام در دل ها براي شهيد و دل ها را در گرو محبت شهيد قرار مي دهد تا دوستي شهيدف دل ها را از گناه پاك كند و به سوي راه شهيد روانه گرداند. اسلام شهيد را سرمشق بشريت قرار داده و معلم مكتب انسانيت ساختهف معلمي كه بازبانش با قدمشف با قلمش تعليم دهد و چنين مقامي در هيچ مكتبي به شهيد داده نشده است (صدر، 1355، 295-297).
به هر حال شهادت در هر فرنگي معنا و مفهومي خاص خود دارد. چنان كه در بروز جنگ جهاني اول ودوم برخي از خلبانان ژاپني در عمليات استشهادي خود به ناوهاي دشمن مي زدند تا مانع پيروزي دشمن شوند. «خلبانان داوطلب جوان، شب پيش از انجام ماموريت انتحاري در مراسم عزاداري شركت مي كردند. آنان لباس سفيد، يعني جامعه ي عزا مي پوشيدند و بدين ترتيب به گونه اي نمادين خود را از تمام علايق دنيوي مي پيراستند و صبح روز بعد، در باند پرواز، هر يك جعبه ي كوچك سفيدي دريافت مي كردند كه قاعدتاً خاكستر ايشان بعداً در آن جاي مي گرفت» (بوتول، 1376: 8).

تحليل جامعه شناختي جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت (با نگاهي به دوران دفاع مقدس)
جنگ تحميلي رژيم بعث عراق به عنوان يك پديده ي اجتماعي كه آثار و پي آمدهاي آن دو جامعه را به طور مستقيم و برخي جوامع ديگر را به طور غير مستقيم در برمي گرفت كاركردهاي منفي و مثبت فراواني داشته است كه از منظر جامعه شناختي در قالب الگوي دوركيم قابل بحث است.
دوركيم (1858-1917م) از بنيان گذران جامعه شناسي و نيز از كاركردگرايان اين عرصه در كتاب خودكشي – اولين تحقيق علمي منظم – نتيجه مي گيرد كه خودكشي يك پديده ي اجتماعي است و با عوامل روان شناختي قابل توجيه نمي باشد. او علل و انگيزه هاي خودكشي را برپايه ي «همبستگي اجتماعي» پايه ريزي نمود. از نظر او در ارتباط با جوامع دو نوع همبستگي وجود دارد:
الف – همبستگي يا انسجام مكانيكي كه براساس ارزش ها، هنجارها، سنت ها و عقايد مشترك شكل گرفته است.
ب – همبستگي يا انسجام ارگانيكي كه براساس تقسيم كار و وابستگي متقابل و وجود مجموعه اي از تكاليف و حقوق متقابل است، كه باعث پيوند اشخاص با يكديگر مي گردد.
به گفته ي دوركيم تقسيم كار باعث تحول عظيم در جوامع گشته و در حقيقت به دليل تقسيم كار است كه جامعه ي سنتي مبتني برانسجام مكانيكي، مبدل به جامعه ي صنعتي مبتني بر همبستگي ارگانيكي مي گردد (وثوقي و نيك خلق، 1374: 84). او در تعريفي از خودكشي بيان مي كند كه: «مرگي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم از عمل مثبت يا منفي قرباني كردن خويش ناشي مي شود، به گونه اي كه قرباني مي داند آن عمل اين نتيجه را به بار خواهد آورد.»
او مرگ مستقيم را عملي مي داند كه به طور غير مستقيم به مرگ شخصي منجر مي شود؛ مانند ترك نكردن خانه اي كه در ميان شعله هاي آتش در حال سوختن است. او اقدام عملي مانند شليك گلوله به خود را عمل مثبت مي خواند و اعتصاب غذايي كه مرگ شخص را به دنبال دارد، عمل منفي مي داند. او معتقد است كه خودكشي صرفاً يك پديده ي ضروري نيست، بلكه تحت تاثير نيروهاي اجتماعي شكل مي گيرد. بنابراين دوركيم به بررسي صفات فردي افراد نپرداخته بلكه به ويژگي هاي گروه ها و ساختارها توجه كرده است. مثلاً بجاي اين كه به بررسي ويژگي هاي مومنان بپردازد، به بررسي گروه هاي مذهبي پرداخته است.
دوركيم براي توجيه ميزان متفاوت و منظم خودكشي در گروه هاي مذهبي يا شغلي، به بررسي خصلت اين گروه ها و انواع شيوه هاي تامين انسجام و همبستگي در ميان اعضاي آنها پرداخته بود. او به صفات و انگيزه هاي روان شناختي افراد تشكيل دهنده – همانطوري كه گفته شد – گروه ها كاري نداشت، زيرا اين انگيزه ها از همديگر تفاوت دارند اما برعكس ساختارهاي اجتماعي اي كه ميزان خودكشي بالايي دارند از نظر فقدان نسبي انسجام و بهنجاري با يكديگر وجه اشتراك دارند (كوزر، 1376: 189).
الگوي دوركيم از سه نوع خودكشي، كه هر نوع خودكشي عامل فرد و جامعه به عنوان محور اصلي است، تشكيل مي گردد. خودكشي هايي كه وي مورد بحث قرار مي دهد عبارتند از:
خودكشي خودگرايانه يا خودخواهانه؛ اين نوع خودكشي زماني اتفاق مي افتد كه رابطه ي فرد با جامعه ضعيف شود و فرد در حاشيه قرار بگيرد. در اين هنگام فشارهاي اجتماعي برفرد منقلب شده و از رفتار خود خارج شده و دست به خودكشي خودخواهانه مي زد. اين نوع خودكشي بيشتر در جوامع فردگرا (جوامع اي كه فرد اصالت دارد) رخ مي دهد.
خودكشي ناشي از نابساماني (بي هنجاري يا آنوميك): اين نوع خودكشي در جوامعي اتفاق مي افتد كه هنجارها و قوانين فرهنگي پذيرفته شده رعايت نمي شود و در جوامع، بي نظمي و نابساماني فرهنگي مشاهده مي شود.
خودكشي دگر خواهانه يا غيرخواهانه و يا ايثارگري: اين نوع از خودكشي از نوع همبستگي و نيز وابستگي شديد فرد به هويت ملي و ديني است.
در واقع دور كيم اعتقاد دارد كه در اين نوع از خودكشي، فرد زندگي اش را فداي آن تصويري از خود مي كند كه در نظرش ارجمندتر از زندگي زيست شناختيش است (نيك گهر: 354) به هر حال مي توان گفت كه اين نوع از خودكشي كه به قصد ايجاد استحكام و ثبات جامعه و تحكيم پيوندهاي آن صورت مي گيرد، بيماري تلقي نمي گردد. واژه ي دور كيم براي اين نوع خودكشي «خودكشي نوع پرستانه» است كه آن را براي خودكشي «خودپرستانه» آورده است. يكپارچكي گروه¬ها، ادغام فرد با جامعه و احترام به ارزش هاي آن، علت اقدام به خودكشي دگرخواهانه است (گيدنز، 1363: 41).
خودكشي دگرخواهانه ي دوركيم نيز بر سه نوع قابل تقسيم است:
الف ) اجباري ب ) اختياري يا ارادي ج) هوشمندانه
الف ) خودكشي اجباري: در اين نوع از خودكشي، يك چيز لازم وظيفه و در حقيقت تحميلي است كه جامعه آن را تلقي مي كند.
ب ) خودكشي اختياري يا ارادي: در اين نوع از خودكشي فرد از روي اختيار و اراده ي داوطلبانه از مرگ استقبال مي¬كند. مثلاً در دروان دفاع مقدس نمونه اي فراوان از اين نوع خودكشي (به تعبيري شهادت) رخ داده است.
ج ) خودكشي هوشمندانه: در اين نوع از خودكشي مرگ به دست خود قابل تقدير است.
در خودكشي هوشمندانه و زيركانه، كناره گيري فرد از خود و چشمپوشي وي از حيات اين دنيا، بدان دليل است كه جامعه و فرهنگ چنين عملي را شايان ستايش و قابل تمجيد مي داند (محسني، 1367: 18).
از نظر دوركيم، خودكشي دگر خواهانه نه تنها علامت ضعف و كاركرد نامناسب سيستم اجتماعي يا فرد وابسته به آن نيست، بلكه گونه اي ايثار براي حمايت و حفاظت از اصول اخلاقي، ارزش ها و سيستم متبوع به شمار مي رود.
با نگاهي جامعه شناختي به دروان دفاع مقدس مي توان اذعان كرد كه وحدت ملي و انسجام اسلامي، بسياري از مردم را براي دفاع از كشور و ارزش هاي اسلامي با تأسي از مقتداي شهيدان حسين بن علي(ع) داوطلبانه و مشتاقانه به ميدان نبرد كشاند. در بين اين گروه ها، داوطلبان بسيجي كه درجه ي همبستگي اجتماعي آنها با ارزش هاي اسلامي بيشتر بود، فداكاري بيشتري نشان دادند و در صف مقدم خطر حاضر شدند و به استقبال شهادت رفتند. به همين دليل در وصاياي همه ي شهداي انقلاب اسلامي، نه تنها يك بار بلكه چندين بار امام حسين(ع)، عاشورا، كربلا، اصحاب، ياران و فرزندان آن بزرگوار ذكر شده است.
«در يك نمونه ي آماري از وصيت نامه ي شهيدان كه مورد تحقيق قرار گرفته است، 40 درصد استناد به امام حسين(ع) شده بود، يعني در هر وصيت نامه به صورت ميانگين حداقل چهار بار يا اسم امام حسين(ع) برده شده بود يا كربلا، يا عاشورا، يا حضرت زينب(س)، يا حضرت علي اكبر(ع) و يا حضرت ابوالفضل(ع) و اقتدا كردن و الگو قرار دادن آنها» (پيام انقلاب، ش 352، 15).
براين اساس بود كه آنها براي رفتن به خط مقدم جبهه، حضور در عمليات، ايثار و از خودكذشتگي، رفتن به كمين و ميدان مين، از يكديگر سبقت مي گرفتند (شاعري، 1381: 55-56).
در واقع مي توان گفت ايرانيان در جريان جنگ با تكيه براصل ارزش هاي اسلامي و نيز داشتن هويتي واحد در برابر هجوم عراق ايستادند و به استقبال شهادت رفتند و وفاق اجتماعي را رقم زدند و از اين طريق، مفاهيم ارزشي مثل ايثار، شهادت، مقاومت و دفاع ظهور پيدا كرد و خيل عظيم مردم ايران در جبهه ها حضور يافتند.

ارزيابي نهايي
همانطوري كه در مباحث پيشين اشاره شد، توجيه الگوي دوركيم براي شهادت طلبي رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس بوده است. در اين جا به يكي از ايراداتي كه بر نظريه ي دوركيم وارد است و در شهادت طلبي رزمندگان قابل درك بود، به اختصار اشاره مي كنيم:
دوركيم در نظريه ي خود تاكيد زيادي برجمع دارد و به فرد و روحيات و شخصيت افراد كم توجه است. به عبارتي ناديده گرفتن شخصيت شهادت طلبان و انگيزه هاي دروني و شخصي آنان و نيز توجه به تبعيت محض شهادت طلبان از ارزش هاي اجتماعي كه در شهادت طلبي دگرخواهانه يا ايثارگرايانه مطرح شد، از جمله مواردي است كه از نقايص نظريه ي دوركيم به شمار مي رود.
همچنين پوزيتويستها با الهام از ديدگاه دوركيم معتقدند كه مطالعات جامعه شناسي دين و عناصر مرتبط به آن (از جمله شهادت طلبي) بايد در حوزه ي مطالعه ي مسايل مقدس و نامقدس فرهنگي اجتماعي محدود بماند و آن را به مسايل ماوراء الطبيعي و الهي راهي نيست. قبول اين موضوع به معني عدم توجه به يافته هاي وحي و عدم استناد به آن در موضوع شهادت طلبي است. اين ديدگاه تقليل گرايانه، مشكل بسياري از نظريه پردازان غربي است كه خواهان شناخت و تبيين موضوع شهادت طلبي، بويژه در دوران دفاع مقدس هستند. از طرف ديگر اگر چه دوركيم كاملاً منكر ابعاد روانشناختي نيست، اما چون ريشه ي پديده هاي اجتماعي را در محيط اجتماعي مي جويد نه در نهاد و درون انسان ها، نظريه ي او از تفسير بعد فردي شهادت طلبي كه ما از آن به شهادت «خودانگيخته» تعبير مي كنيم، ناتوان است (شاعري، 1381: 58).

نتيجه گيري و جمع بندي:
همان طوري كه در خلال صفحات اين بررسي اشاره شد، شهادت و شهادت طلبي به عنوان بالاترين درجه ي ايثار قلمداد مي شود و شهيد كسي است كه در راه جامعه كشته شود. از اين رو براي همه ي مردم جهان نيز اين فرهنگ از قداست خاصي برخوردار است. به طور معمول، ميزان گرايش فرد در راه آرمان خواهي جامعه براي كشته شدن، فرهنگي را شكل مي دهد كه نسبت تعلق و دلبستگي به شاخص هاي ناسيوناليسم ملي و مذهبي را مي رساند. در اين مقاله كوشيده شده تا از طريق الگوي دوركيم با رويكردي جامعه شناختي، رابطه ي بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت با نگاهي به هشت سال دفاع مقدس، ميزان شهادت طلبي رزمندگان كه به كرات اتفاق افتاده است تحليل شود.
به نظر مي آيد آن چه كه در تعريف از خودكشي در نظريه ي دوركيم وجود دارد، عدم توجه به ديدگاه ديني و مذهبي شهادت طلبي است؛ چرا كه در دوران دفاع مقدس اوج همبستگي اجتماعي بين گروه هاي اجتماعي براي دفاع از نظام اسلامي و ارزش هاي انقلاب اسلامي چنان بالا بود كه رزمندگان درباره ي چنين شهادتي با اشتياق الهي سخن مي گفتند.
به عبارتي در طي دوران دفاع مقدس عامل مهمي كه در بروز شهادت طلبي رزمندگان اسلام تاثير داشت، قيام امام حسين بود. تقويت اينگونه ارزش ها، جامعه را با واكنش هاي مثبتي كه فاقد هرگونه احساسات قوم مدارانه است مواجه خواهد كرد و آن را در هاله اي از وفاق اجتماعي و اسلامي قرار خواهد داد كه در دفاع از وطن و حفظ ارزش هاي اسلامي مفيد خواهد بود و جامعه را از هر گونه تهديد و گزند و آسيب نگه مي دارد.

منابع و مأخذ:
ابراهيمي منش، سيد جليل. جهت گيري استراتژيك به مصاديق ايثار و شهادت. (1384). خبرنامه ي شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
اديبي سده، مهدي. جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي. (1381). تهران: انتشارات سمت.
آزادبخت، مروت. جامعه شناسي جنگ. (1382). تهران: چاچخانه ارتش جمهوري اسلامي ايران.
الاصفهاني، الراغب. المفردات في غرائب القرآن. (1418). بيروت: دارالمكتب الاسلاميه.
آگبرن و نيم كف. زمينه جامعه شناسي. (1380). ترجمه ي آريان پور، تهران: انتشارات دانشگاه.
بوتول، گاستون. جامعه شناسي جنگ (1376). تهران: نشر فرهنگ اسلامي.
پيام انقلاب. سال هجدهم، شماره 352.
جعفري، محمدتقي. ترجمه و تفسير نهج البلاغه (1367). تهران: نشر فرهنگ اسلامي.
خدايار، دادخدا. عرفان شهادت (1382). تهران: نشر شاهد.
دهخدا، فرهنگ لغت.
روح الاميني، محمود. زمينه ي فرهنگي شناسي.(1377). تهران: انتشارات عطار.
شاعري، محمدحسن. جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه اي شهيدان.(1381). تهران: نشر شاهد.
شيخ الاسلام، علي. راه و رسم منزل (شرح كتاب منازل السائرين خواجه عبدالله انصاري). (1379). تهران: مركز نشر فرهنگي آيه.
صدر، سيدرضا. پيشواي شهيدان. (1355). قم: انتشارات 22 بهمن.
طبيبي، حشمت الله، مباني جامعه شناسي و مردم شناسي. (1374). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عميد، فرهنگ فارس.
فرانكس، تامي. سرباز آمريكايي (خاطرات). [بي تا]. ترجمه ي مهدي عزيزي، تهران: انتشارات سياست.

نويسنده:علي ذبيحي علي تپه كارشناس گروه كتابشناسي مركز دايره المعارف دفاع مقدس


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جايگاه و اهميت ايثار و شهادت در فرهنگ اسلامي
نويسنده : عبدالحميد فرزانه
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه
زنده وجاويدكيست؟ كشته شمشير دوست
كآب حيات قلوب از دَم شمشير اوست
گـر بشكافي هنوز خـاك شـهيدان عـشق
آيد از آن كشتگان زمزمه دوست ، دوست

صلوات و سلام حضرت حق متعال و برترين درود فرشتگان و بندگان صالحش نثار روح مطّهر شهيدان باد، كه جان خود را نثار راه خدا كردند و از تعلقات زندگي به خاطر رضاي دوست گذشتند و مصالح امت اسلامي را بر مُشتهيات نفساني ترجيح دادند. امروز پرچم اسلام در جهان، به بركت فداكاري شهيدان عزيز است كه به اهتزاز درآمده، و نام مبارك خداوند و عظمت اسلام به خاطر ايثار و تلاش آنان و ديگر مجاهدان راه حق است كه فضاي جهان را پركرده است.
قسمتي از پيام مقام معظم رهبري به مناسبت روز ايمان، ايثار و شهادت- مورخه19/11/74

در تمام جوامع بشري، ارزش هايي وجود دارد كه بنيان اصلي فرهنگ آن جامعه را شكل مي دهند. اهـميت و جايگاه اين ارزش ها به گونه اي است كه هـر ملّتي، هـويّت و حيات اجتماعي و سياسي خـود را در پاي بندي و احترام به آنها و انتقال كامل آن به نسل هاي آينده مي داند.
سرزمين پاك ايران نيز بيش از هر جاي ديگر، مفتخر به داشتن ارزش هاي والا و اصيلي است كه نمونه ي آن را در كمتر جايي مي توان يافت."فرهنگ ايثار و شهادت" يكي از ارزش ها است كه هم زمان با تاريخ اين سرزمين شكل گرفته و هميشه از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. پس از واقعه ي عظيم عاشورا ، اعتبار و ارزش اين فرهنگ در نزد ايرانيان دو چندان شده و جنبه ي تقدس و الهي نيز به خود گرفته است. امّا متأسفانه اين يادگار سرخ علوي، در مقاطعي از تاريخ و به علل مختلف، از طرف دوستان به حاشيه كشانده شده و يا مورد تهديد و شبيخون فرهنگي دشمنان خارجي واقع گشته است.
اكنون نيز در يكي ديگر از اين دوران حساس قرار داريم. با اين تفاوت كه از يك طرف شدّت حملات دشمن نسبت گذشته بيشتر شده و از طرف ديگر بي توجهي و سهل انگاري دوستان نيز افزايش يافته است. امّا اين به معني عقب نشيني و سلب تكليف از ديگران نيست؛ و هر ايراني آگاه و با غيرت اين وظيفه را دارد كه به سهم خود و يا با تلاش دست جمعي، در رفع نواقص داخلي و تهديدات خارجي بكوشد و پاسدار و مرّوج اين فرهنگ عاشورايي باشد.

هدف هاي كلي
موضوع ايثار و گونه هاي مختلف آن، يكي ازگسترده ترين بحث هايي است كه مطالب فراوان و متنوعي را به صورت كتاب، مقاله و سخنراني به خود اختصاص داده است. امّا تاكنون در رابطه با جايگاه وموقعيت آن درحوزه ي آموزش و پرورش، مطلب قابل توجهي ارائه نشده است. به همين دليل قصد داريم تا در اين مقاله به جايگاه و موقعيت فرهنگ ايثار و شهادت در اين بخش از جامعه بپردازيم.
هدف هاي كلي نگارش اين مقاله عبارت است از
1- بررسي جايگاه و اهميت ايثار و شهادت در نظام اسلامي.
2- مشخص نمودن كاستي ها و نقاط ضعف نظام آموزشي كشور( در حوزه ي آموزش و پرورش) در رابطه
پاسداري و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
3- ارائه ي راه كار هاي عملي به منظور تقويت و اعتلاي فرهنگ ايثار و شهادت درميان فرهنگيان ودانش آموزان.

كليد واژه ها
فرهنگ : مجموعه اي از ارزشها، هنجارها، سنت ها، آداب و رسومي است كه در جوامع انساني به صورت متفاوت وجود دارد.
ايثار2 : يعني برگزيدن و اختيار كردن و اكرام نمودن و در اصطلاح، اختيار كردن غير است برخود از روي قصد و نيت. (سجادي، 1379، ص356)
شهادت3 : يعني پايان دادن به جريان حيات در كمال هشياري و آزادي و آشنايي با ماهيت و مختصات آن. (جعفري،1381،ص24)

از نظر استاد بزرگوار " محمد تقي جعفري" ، شهادت در سه بُعد صورت مي گيرد.
بُعد اول
- پايان دادن به زندگي طبيعي در راه دفاع از ارزش ها و حيات حقيقي افراد جامعه.
بُعد دوم
- شكافتن كالبد مادي و به پرواز در آوردن روح به مقام شهود الهي، در راه وصول به جاذبيت كمال ، براي بزرگ داشت«حيات معقول» خود و ديگران.
بُعد سوم
- تعيين كننده ي ملاك و ميزان براي زندگي قابل توجيه در اين دنيا.(جعفري، 1381، ص24)

پيشينه تحقيق:

فرهنگ ايثار و شهادت در تمام جوامع داراي ارزش و جايگاه ويژه اي است. در زمينه ي اين موضوع، مطالب گسترده اي به صورت سخنراني، كتاب، فيلم، مقاله و..... وجود دارد.
در مورد جايگاه آن در نظام آموزشي كشور، مطالبي كه بيشتر در قالب پژوهش هستند وجود دارد؛ كه در اينجا به چند مورد آن اشاره مي شود.
1- انگيزه هاي مؤثر بر شهادت طلبي - بررسي وصيت نامه هاي شهداي آموزش و پرورش استان گلستان /محقق: محمد حسين شاعري- 1385
در اين تحقيق مي خوانيم كه«هدف اين تحقيق يافتن انگيزه هاي شهادت طلبي در بين شهداي آموزش و پرورش استان گلستان است. از آن جايي كه انتظار جامعه از قشر فرهنگي از لحاظ عملي و نظري فرهيختگي در جامعه است يعني تبلور ارزش هاي والاي فرهنگ انساني و الگوي عملي فرهنگ متعالي، و بايد انگيزه هاي آنها در استقبال از مرگ در جهت استمرار ارزش ها باشد.به همين دليل انگيزه هاي آنها از هر جهت قابل تدبر و تعمق است. در اين مورد چون خود شهدا در دسترس نيستند وصيت نامه هاي آنها به عنوان معتبرترين و مستندترين آثار به جاي مانده از آنها كه عصاره انگيزه ها و اهداف شان را در آن بيان كرده اند مورد استفاده قرار گرفته است.»

2- تأثير فرهنگ ايثار و شهادت بر مناسبات نسلي نويسنده : مهدي خاني- 1384
در اين مقاله مي خوانيم كه :اگر تحليلي بر جمعيت كشور در دو مقطعي كه به نام نسل قديم و نسل جديد موسوم است داشته باشيم، مسأله تا حدي روشن خواهد شد. در نسل قديم (انقلابي) جمعيت جوان كه جمعيت «ايثار آفرين» و «شهيد ساز» به شمار مي رفت بخش اعظم جمعيت آن روز كشور را تشكيل مي دادند. يعني جمعيت ايثار آفرين نسبت به جمعيت اثرپذير بسيار زياد بود و ديگر اينكه فضاي معنوي انقلابي و فضاي انسان ساز دفاع مقدس، بر جمعيت جوان و نوجوان اثر مثبت گذاشته است و براي اثرگذاري آن موانع اندك و غير اساسي وجود داشت. در نسل حاضر، جمعيت جوان كشور حدود 70 درصد كل جمعيت را تشكيل مي دهد كه اين نسبت به گذشته بسيار افزايش يافته است و از طرف ديگر فضاي فرهنگي كشور نه تنها حال و هواي دفاع مقدس را ندارد، بلكه فرهنگي متضاد (تضاد فرهنگ ارزشي و غيرارزشي) حاكميت دارد كه هر جواني را براي تصميم گيري دچار ابهام و اشكال مي كند. نكته مهم تر اينكه نسل ايثارگر گذشته با جمعيتي اندك مي خواهد بر جمعيتي عظيم (نسل امروز) اثرگذار باشد. اين مهم به طور طبيعي حاصل نمي شود، زيرا نسل جوان (جمعيتي بيشتر) از نسل غيرجوان (جمعيت كمتر) اثرپذيري كمتري خواهد داشت.
بخش اوّل: جايگاه و اهميت ايثار و شهادت در فرهنگ اسلامي
ايثار واژه ي مقدسي است كه در شكل هاي مختلف تجلّي پيدا مي كند. فداكاري، گذشت، مهرورزي، دوستي، محبت، بخشش مال و..... مصاديق بارزي از ايثار هستند؛ امّا والاترين مـراتب رفتار ايثارگرانه را مي توان در عرصه ي جهـاد در راه خدا مشاهده كرد، كه با نوشيدن شربـت شهادت ، جانبازي و اسـارت در چنگال دشـمنان تؤام است. اين گونه ايثارگري ها از چنان قداست و عظمت برخوردار هستند كه ساير شكلهاي ايثار در مقابل آنها ناچيز وكوچك به حساب مي آيند.
يكي قطره بـاران ز ابـري چكيد
خجل شد چو پهناي دريا بديد
(سعدي)
به همين سبب، در تمامي مكاتب بشري و اديان الهي ، ايثار جان در راه عقيده وكشور، يك افتخار بزرگ به حساب مي آيد. مردم نيز براي تمامي كساني كه در راه دين و ميهن كشته مي شوند، ارزش و احترام خاصي قائل هستند؛ و هميشه به نيكي از آنها ياد مي كنند. امّا در نظام اسلامي به دليل اعتقاد به معاد و زندگي جاويد در جهان آخرت، ارزش و اعتبار اين قِسم از ايثار بيشتر از جوامع ديگر بوده و هاله اي از تقـدس و نورانيت آن را فـرا گرفته است. به دليل همين ويژ گـي هاي منحصر به فرد است كه، مي توان نمونه هاي فراواني از اين نوع ايثارگري ها را در طول تاريخ حيات اسلام مشاهده نمود.
بارزترين نمونه ي تاريخي ايثار و شهادت، حركت و قيام امـام حسين(ع) وخـاندان پـاكش برعليه نظام فاسد اُموي بود، كه در سال 61 هجري با نمايش كاملي از مجموعه ي تمام ايثارگري ها كه يك انسان ممكن است فرصت بروز و ظهور آن را پيدا كند، به وقوع پيوست. آنها با رشادت تمام، در جنگي نابرابر و غير منصفانه از دين خدا دفاع كردند، و با ريختن خون سرخشان، زمينه را براي تحقق عدالت و آينده ي سبز{ ظهور مهدي موعود(عج)} مهيّا كردند.
در عصر حاضر نيز، با وقوع نهضت اسـلامي ايران كه به فرموده امام راحل(ره) "انقلاب ارزشها نـام گرفت" بار ديگر، در باغ شهادت گشوده شد و فرصت دوباره اي براي مشتاقان و عاشقان ايثار و شـهادت به وجود آمد، تا با الهام از قيـام سـرخ عاشورا ، زنده كننده ي بزرگ ترين ارزش هاي والاي اسلامي باشند.
گوشه اي از اين ايثارگري ها در اوج مبارزات انقلاب، و قسمت اعظم آن در سال هاي دفاع مقدس به وقوع پيوست. آنها با پيروي از مولاي خود كه فرمود: " فَأنِّي لا أَرَي المَوتَ إلَّا سَعادَه َو لاَ الحَياه مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً" آگاهانه و عاشقانه به استقبال مرگ رفتند؛ و با نثار جان خود به معشوق حقيقي رسيدند.
مرگ آنها سبب تعالي و عظمت روحشان گشت، عظمتي كه ناشي از "مرگ آگاهي" آنان بود و اين پيام مهم را براي ما داشت كه:
بميريد بميريد در اين عشق بميريد
در اين عشق چو مُرديد همه روح پذيـريد
بميريد بميريد و زين مـرگ مترسيد
كز اين خـاك برآريـد سـماوات بگيـريد
مولوي
اكنون هيچ نقطه‏اي از كشور نيست كه عـطر شهـادت، نور شهادت و خاطره‏ي حماسه‏هاي همراه با شهادتِ اين عزيزان در آنجا وجود نداشته باشد.انقلاب اسلامي و نظام مقدس جمهوري اسلامي، حيات و شكوه و پايداري و بالندگي خود را از اين فداكاري‏ها و گذشتها دارد.
بيداري اسلامي و حركت هاي اصيل و آگاهانه اي كه در اقصي نقاط جهـان-بخصوص در فلسطين و لبنان- صورت مي گيرد، حاصل خون جوانان غيرتمند ايراني است،كه حاكي از مقبوليت و پذيرش آگاهانه ي فرهنگ ايثار و شـهادت در افـكار عمـومي انسان هاي آزاد انديش و عدالتخواه جهان است.
به فرموده ي رهبر فرزانه ي انقلاب:
ايستادگي ملت لبنان و مجاهدت قهرمانانه ي حزب الله و اقتدار برخاسته از ايمان، صبر و توكل آنان، نماد ديگري از بيداري دنياي اسلام و عزم راسخ آن در برابر دشمني ها و كينه توزي ها است، مشت پولادين جوانان مومن و شجاع و مظلوم لبناني، اكنون بر چهره زشت متجاوزان فرود آمده و شيشه غرور مستانه آنان را شكسته است.
با اين توضيحات درمي يابيم كه، فرهنگ ايثار و شهادت، قوي ترين سلاحي است كه مسلمانان مي توانند به داشتن آن افتخار كنند. بنا براين ترويج و پاسداري از آن، بازدارنده تر از هر سلاح اتمي خواهد بود.
خداوند نيز بزرگترين كاميابي براي مسلمانان را، شهادت در راه خود مي داند؛ و براي مؤمناني كه عاشقانه جان خود را در طبق اخلاص گذاشته وآن را تقديمش مي كنند، پاداش بزرگي در نظر گرفته است.
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.
در حقيقت ، خدا از مومنان ، جان و مالشان را به[بهاي]اينكه بهشت براي آنان باشد، خريده است ، همان كساني كه در راه خدا مي جنگند و مي كشند و كشته مي شوند[اين]به عنوان وعده حقي در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسي از خدا به عهد خويش وفادارتر است ؟ پس به اين معامله اي كه با او كرده ايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابي بزرگ است.
مـردان خـدا ز خـاكدان دگـرنـد
مرغـان هـوا ز آشـيان دگـرنـد
منگر تو از اين چشم بديشان،كيشان
فارغ ز دو كون و در مكان دگرند
ابو سعيد ابو الخير

بخش دوم : عوامل تضعيف كننده ي فرهنگ ايثار و شهادت ( در حوزه آموزش وپرورش)
فرهنگ والا و اصيل ايثـار و شـهادت، همچون درخت پُر ثمري است كه ميوه ي آن شيرين و سايه اش آرامش بخش دل هاي مؤمنان است. اين نعمت الهي با حضور سبز خود، كاركردهاي مثبت و سازنده اي براي مردم ايران داشته است. در شكل گيري و بارور شدن آن، سازمانها و نهادهاي بسياري به همراه اقشار مختلف مردم سهيم بوده اند. هشت سال دفاع مقدس فرصت مناسبي بود تا پايه هاي اين فرهنگ عاشورايي به همّت رزمندگان اسلام و خون سرخ شهيدان محكم و استوار گردد. امّا با پايان يافتن جنگ، اكثر سازمان ها و بسياري از حماسه آفرينان دفاع مقدس، وظيفه ي خود را در اين زمينه تمام شده ديدند؛ و سرگرم كارهاي روزمره شدند. درحـال حاضر فقط تعداد انگشت شـماري از نهادها وسازمان ها، خـود را در اين زمينه مسئول مي دانند؛ كه يكي از مهم ترين آنها، نهاد رسمي تعليم و تربيت، يعني وزارت آموزش و پرورش است.
اين بخش از جامعه، با تقديم هزاران شهيد، جانباز و اسير، و داشتن بالاترين آمار نيروي بسيجي، يكي از توليد كنندگان اصلي فرهنگ ايثار و شهادت به حساب مي آيد. امّا در همين حـوزه نيز، بيشترين قـشر آسيب پـذير در زمينه ي بي توجهي و سهل انگاري نسبت به اين ارزش مقدس وجود دارد.
وجود ضعف ها و نقص هايي در بدنه ي نظام آموزشي كشور و عوامل تهديد كننده اي از بيرون، موجب شده تا نسل جوان و آينده ساز اين آب و خاك، به صورت اصولي و عميق، با اين فرهنگ مقدّس ارتباط و تعامل سازنده برقرار نكند؛ و با دوري از آن، به فرهنگ هاي مخّرب روي آورد.
شناسايي و رفع عوامل آسيب زا ي دروني، يكي از مهمترين وظايف كارشناسان نظام رسمي تعليم و تربيت در عصر حاضر است. در اين بخش از مقاله نگاهي داريم به برخي از شاخص ترين عواملي كه از نظر اين جانب، موجب تضعيف وكم رنگ شدن فرهنگ ايثار و شهادت در حوزه ي آموزش و پرورش شده اند.

الف: نقص در كتاب هاي درسي
در تمام كشورها، كتاب هاي درسي مهم ترين ابزار آموزشي به منظور تحقق برنامه ها و اهداف آموزشي هستند؛كه همه ساله در تيراژ وسيع چاپ و توزيع شده و در اختيار همه ي دانش آموزان قرار مي گيرد. در اين كتاب ها مطالب متنوعي براساس اهداف آموزشي و متناسب با سن دانش آموزان ارائه شده است.
مقام معظم رهبري در ديدار با مسئولين سازمان برنامه ريزي آموزشي درباره ي اهميت كتاب هاي درسي مي فرمايند:
كتاب هاي درسي را با هيچ كتاب ديگري نمي شود مقايسه كرد. هم از لحاظ تيراژ و هم از لحاظ تأ ثير، حجم وكيفيت و زمان و مكان. لذا هر چه در اين زمينه كار و تلاش شود، جا دارد و زياد نيست.
آموزش وتعليم ارزش ها بخشي از حجم كتاب هاي درسي را تشكيل مي دهد. مقوله ي ايثار نيز به عنوان يكي از اين ارزش ها از ديد نويسندگان و مؤلفان پنهان نمانده، و در كتاب هاي مختلف درسي به آن پرداخته شده است. بـر همين اساس، اينجانب با جمع آوري تمام كتـاب هاي جديد درسي دوره ي ابتـدايي، راهنمـايي، مـتوسطه و پيش دانـشگاهي( رشته علوم تجربي) و مطالعه ي دقيق آنها ، موضوع ايثار و شكل هاي مختلف آن را مورد بررسي كمّي وكيفي قرار داده و به نتايجي در اين زمينه دست پيدا كردم؛ كه خلاصه ي آن به شرح زير است:
1- هر دانش آموز در طول دوران تحصيل با مطالعه ي 104 جلد كتاب كه بالغ بر14200 صفحه است؛ مطالب درسي را فرا مي گيرد. از كل اين صفحات، در حدود 500 صفحه ي ( حدود5/3 درصد) به طور مستقيم و يا غير مستقيم به موضوع ايثار اختصاص دارد.
2- اين موضوع شامل بيان رفتارهاي ايثارگرانه نظير: مهرورزي، همدلي، دوستي، گذشت، فداكاري، عشق به ميهن، جهاد در راه خدا و بالاخره شهادت در راه اوست.
3- مطالب بيان شده در اين زمينه، در قالب: آيات و روايات، گفتار درسي، اشعار حماسي ، شعرها و قصه هاي كودكانه ، داستان هاي ديني و حماسي و عكس و نقاشي ارائه شده است.
4- در حدود 319 صفحه(2/2 درصد) از كل اين صفحات، مستقيماً به موضوع مبارزه و جهاد در راه خدا و شهيد و شهادت اختصاص دارد.كه 308 صفحه ي آن به فرهنگ ايثار و شهادت در داخل كشور و11 صفحه¬ي آن مربوط به انتفاضه ي مردم مظلوم فلسطين و مبارزات مردم لبنان است.


جدول زير نشانگر تعداد صفحات اختصاص داده شده ي هر كتاب در اين زمينه است.

نام كتاب
دوره ديني وقرآن فارسي عربي تاريخ هنر آمادگي دفاعي جمع
ابتدايي 28 37 ........... 8 ........... ........... 73
راهنمايي 42 23 7 23 4 ........... 99
متوسطه 13 70 18 35 .......... 11 147
جمع 83 130 25 66 4 11 319


با توجه به نكات گفته شده و دقت در جدول بالا به كاستي ها و اِشكالات كتاب هاي درسي در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت پي مي بريم. كه در اينجا به برخي از مهم ترين آن ها اشاره مي شود.
1- مهم ترين نقص در اين زمينه مربوط به درس زبان انگليسي است ؛ كه متأسفانه حتي در يك صفحه از كل690 صفحه ي اختصاص داده شده به آن، اشاره ي كوچكي به موضوع ايثار و شهادت نشده است. با توجه به ارتباط گسترده ي ميان دولت ها و ملت ها و همچنين رشد سريع ابزارهاي اطلاع رساني نظير اينترنت، اين نقص روز به روز بيشتر نمايان مي شود.
2- با توجه به اين كه زبان عربي ، زبان ديني و قرآني تمام مسلمانان جهان است؛ و همه ساله تعداد زيادي از پيروان آئين محمدي(ص) در ايّام حج و مناسبت هاي ديگر، گِرد هم مي آيند؛ ولي در كتاب هاي عربي مدارس آن گونه كه انتظار داريم به اين موضوع مهم توجه نشده است.
3- يكي از روش هاي جذاب و تأثير گذار در زمينه ي ترويج ارزشهاي والاي اسلامي، به خصوص موضوع شهيد و شهادت، زبان هنر است. اما متأسفانه در كتاب هاي هنر مدارس فقط 4 صفحه به اين امر مهم اختصاص داده شده و از فرهنگ غني اسلامي- ايراني كه سرشار از شاهكارهاي هنري در اين زمينه است، استفاده ي مناسب وكافي صورت نگرفته است.
4- در طول سه دوره ي تحصيلي، فقط يك جلد كتاب آمادگي دفاعي وجود دارد، كه در بيشتر مواقع نيز براي پُرشدن ساعت درسي، آموزش آن را به دبيران غير متخصص مي سپارند.

ب: نقص در محيط آموزشي
در حال حاضر فضاي فيزيكي بيشتر مدارس داراي نقص ها و ضعف هاي عمده اي در زمينه ي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت هستند. به همين علّت وقتي كه در محيط هاي آموزشي قدم مي گذاريم، عطر شهيد و شهادت را استشمام نمي كنيم؛ واز يادگارهاي دوران دفاع مقدس اثري نمي بينيم.
در اين جا به چند مورد از اين نقص ها اشاره مي شود:
1- پرچم هركشور به عنوان نماد استقلال و هويت ملّي مردم آن مرز و بوم، هميشه مورد احترام و تقدّس بوده و از جايگاه ويژه اي برخوردار است. به همين دليل، تابوت شهيدان وكشته شدگان درجنگ را با پرچم ملّي مزّين مي كنند. امّا متأسفانه در بيشتر مدارس كشور، جايگاه و اهميت آن به فراموشي سپرده شده ودر برنامه ي صبح گاهي و ساير مناسبت ها هيچ گونه توجهي به مراسم برافراشتن پرچم و اجراي سرود ملّي نمي شود.
2- بازسازي و يا رنگ آميزي در اغلب مدارس، باعث شده تا بسياري از آثار ارزشمند دوران دفاع مقدس نظير شعارهاي انقلابي و عكس هاي شهيدان، از روي ديوارها پاك شده و در عوض عكس هاي تام و جري و ميكي موس و يا توصيه هاي بهداشتي جاي آنها را پُر كرده است.
3- بسياري از مدارس نام شهيدي را براي خود برگزيده اند، امّا به دليل سهل انگاري وكم توجهي مسئولين و مديران مدارس، هيچ گونه سمبُل و نشانه اي از آن شهيد در فضاي مدارس به چشم نمي خورد.
4- در زمان برگزاري مراسم هايي نظير: هفته ي دفاع مقدس، هفته ي بسيج و يا دهه ي فجر، چهره ي مدارس - بخصوص مدارس متوسطه ي پسرانه- تغيير خاصي نمي كند. بي توجهي در اين زمينه تا اندازه اي است كه در بعضي از محيط هاي آموزشي، همه ساله از يك پارچه و متن مشخص كه بيست سال پيش نوشته شده استفاده مي كنند؛ و اسم آن را صرفه جويي در هزينه مي گذارند.

پ: بي توجهي كادر آموزشي
وزارت آموزش و پرورش با در اختيار داشتن بخش وسيعي از نيروي انساني جوان و فعال جامعه، نقش مهّم وكليدي در ترويج و پاسداري از ارزش ها دارد. در اين ميان، جايگاه و نقش معلّمان به دليل داشتن ارتباط مستقيم با دانش آموزان، شاخص تر از بقيّه است. آنها با رفتار و گفتار خود و نوع آموزشي كه در كلاس ارائه مي دهند، مي توانند تحولات عظيم و شگرفي را در وجود دانش آموزان ايجاد كرده و الگوي مناسبي براي آنها در زمينه ي ترويج و حفظ ارزشها باشند.
رهبر معظم انقلاب بارها به اهميت كار معلّمان اشاره داشته اند. به عنوان مثال در ديدار سال 84 با معلمان مي فرمايند:
تشكيل هويت نسل جديد به دست معلم است؛ حتّي نقشي پُررنگ‏تر از نقش خانواده و پدر و مادر. اگر ما مي‏خواهيم اين هويت، خوب شكل بگيرد؛ اگر مي‏خواهيم نسلي به ‏وجود بيايد كه اعتماد به ‏نفس و انضباط اجتماعي داشته باشد؛ يك نسل مسئوليت‏پذير و باعرضه و باكفايت براي كارهاي بزرگ، يك نسل داراي ابتكار، يك نسل مهربان و بدون احساس انتقام‏گيري در درون خانواده‏ي بزرگ جامعه، يك نسل فداكار، يك نسل پُركار، يك نسل كم اسراف و دور از اسراف؛ اگر مي‏خواهيم فرهنگ عمومي جامعه به اين سمت حركت كند، راه و كليدش آموزش و پرورش است. براي تربيت چنين نسلي، آموزش و پرورش بايد مهيا و مناسب باشد.
امّا در حال حاضر بسياري از معلمان، از اين فرصت استثنايي كه به لطف خداوند براي آنها فراهم شده، به نحو مطلوب و شايسته استفاده نمي كنند؛ و فقط برحسب وظيفه و تكليف، ِصرفاً به كار آموزش و تدريس كليشه اي مي پردازند؛ و به جنبه هاي ديگر آموزش توجهي نمي كنند.
در ادامه به چند مورد از اين گونه بي توجهي ها كه در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت است، اشاره مي شود.

1- عدم بازگويي خاطرات دوران دفاع مقدس
تعداد زيادي از معلمان افتخار حضور در جبهه هاي نبرد را دارند؛ و حتي بعضي از آن ها با تركشي كه هنوز در بدنشان مانده و يا با پاي مصنوعي سركلاس حضور پيدا مي كنند. اين عزيزان مي توانند با بيان خاطرات سالهاي جنگ، بهترين مبلغان فرهنگ ايثار و شهادت باشند، امّا با سكوت خود در كلاس درس، رزمنده بودن خود را پنهان مي كنند.در اين جا به يكي از نمونه هاي عيني اين گونه سكوت ها اشاره مي كنم.
يكي از دوستان بنده دبير فيزيك شهرستان فسا است؛ ايشان رزمنده ي جانبازي است كه يكي از پاهايش را از دست داده و درصدي نيز مجروحيت شيميايي دارد. ولي به گفته ي خودش تاكنون مسئله ي جانبازي و رزمنده بودنش را براي دانش آموزان اظهار نكرده است.

2- شركت نكردن در نماز جماعت مدارس
خاستگاه شهادت و معراج شهادت" نماز" است، مهمترين راه ترويج فرهنگ ايثار وشهادت و ديگر ارزش هاي والاي اسلامي، ترويج فرهنگ نماز و حضور در مساجد است. درست است كه معلمان عزيز پاي بند به نماز و ساير فرايض ديني هستند، امّا در حال حاضر، نمازخانه ي مدارس فقط مختص دانش آموزان شده و به جز مربي پرورشي، بقيه ي كادر آموزشي مدرسه حضور چنداني در اين فريضه ي الهي ندارند.

3- عدم احساس مسئوليت
بيشتر معلمان بر اين باورند كه ترويج ارزشهاي اسلامي وظيفه¬ي مربيان پرورشي و معلمان ديني و قرآن است و ساير معلمان در اين مورد مسئوليتي ندارند.

4- شركت نكردن در مراسم ها و مناسبت ها
كادر آموزشي مدارس به هنگام برگزاري مراسم هايي نظير هفته ي دفاع مقدس، دهه ي فجر و هفته ي بسيج كه در مدارس برگزار مي شود، حضوري كم رنگ دارند.گروهي از معلمان از فرصت تعطيلي كلاس استفاده كرده و به كارهاي شخصي خود پرداخته و يا در دفتر مدرسه ميزگردهاي مختلفي راه مي اندازند و يا اين كه با تلفن همراه خود سرگرم مي شوند.

5- نداشتن خلاقيت و ابتكار
تعدادي از معلمان سالهاست كه با يك روش خاص كلاس درس را اداره كرده، و از هرگونه تغيير وتحول كه منجر به ايجاد روحيه ي نشاط، فداكاري و همدلي در بين دانش آموزان مي شود، خود داري مي كنند.



6- زير سوال بُردن دفاع مقدس
شايد مهمترين جفا و ظلمي كه نسبت به فرهنگ ايثار و شهادت مي شود ، زماني باشد كه، عده اي انگشت شمار از مسئولان امر تعليم و تربيت، به تحريف حقايق جنگ پرداخته، و با انتقادهاي تند و غير منصفانه ي خود، ذهنيت تاريكي از آن سال ها را براي نسل جواني كه حتي يك ساعت از آن روزها را درك نكرده، ايجاد مي كنند.
در پاسخ به اين اقدام، كه بيشتر ناشي از عدم آگاهي اين گونه افراد است، بايد گفت: در تمام كشورها، سال هاي جنگ و مبارزه بر ضد متجاوزان، بهترين ايّام مردم آن سرزمين محسوب شده، و آن را جزء مهم ترين روزهاي ملّي خود به حساب مي آورند. گرامي داشت سال هاي جنگ ،توسط مردم ژاپن، كُره، چين، و بسياري از كشور هاي اروپايي شاهدي بر اين مدّعا است. اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است كه، بسياري از سياستمداران آمريكايي براي كسب رأي و محبوبيت در بين مردم، به حضور خود در جنگ¬هاي آمريكا اشاره كرده و به آن افتخار مي¬كنند؛ حتي اگر جنگشان تجاوز¬كارانه باشد.
با اين حساب، چه دليلي دارد كه ما نيز به سال هاي دفاع مقدس افتخار نكنيم و ياد شهيدان را گرامي نداريم؟

جمع بندي و نتيجه گيري
در حال حاضر شرايط حاكم بر عرصه ي جهاني نشان مي دهد كه، عده اي زورگو و منافع طلب در قالب مبارزه با تروريسم و صادرات دموكراسي، آتش جنگ و فتنه را خاموش نخواهند كرد. آن ها نوك پيكان كينه و عداوت خود را متوجه كشورهاي اسلامي و گروه هاي مبارز مردمي كرده اند. بنابراين مسلمانان بايد هوشياري و آمادگي خود را در قبال اين فتنه انگيزيها حفظ كنند.
خداوند متعال در آيه شريفه ي« َواَعِدّوُا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوه» تكليف مسلمين را در اين زمينه را روشن كرده است. مجهز شدن به فرهنگ عاشورايي ايثار و شهادت و تقديم جان در راه معبود، مؤثرترين سلاح در مقابل زياد خواهي هاي استكبار است. ولي افسوس كه، شهادت نعمت بزرگ و فوز عظمايي است كه هر كسي لياقت درك آن را ندارند؛ امّا براي آنها كه مانده اند، مسؤليت سنگين و خطيري به امانت گذاشته شده ، و بايد زينب وار در پاسداري از خون شهيدان و دست آوردهاي آنان بكوشند.

سّر ني در نينـوا مي ماند اگـر زينب نبـود
كـربلا در كـربلا مي ماند اگر زينب نبود
چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود
فرهنگ ايثار و شهادت، به معني صف كشيدن براي كشته شدن نيست، بلكه درحال حاضر، اين فرهنگ در تلاش براي خدمت به مردم ، همبستگي ملّي، تحقّق عدالت، اطاعت از رهبري و سوق دادن كشور به سوي پيشرفت و تكامل معني پيدا مي كند. و در بُعد خارجي با اتكاء به اين فرهنگ مي توان نقشه هاي دشمنان را خنثي نمود و تهديدها را به فرصت تبديل كرد.
در شرايط حساس فعلي، حوزه ي آموزش و پرورش يكي از مهمترين بخشهايي است كه با رفع نواقص و آفتهاي دروني خود، مي تواند به خوبي از عُهده ي اين مسئوليت سنگين و خطير بر آيد.
خوشبختانه وجود يك دولت تازه ‏نفس، مصمم و پُركار و مدافع ارزشهاي اصيل اسلامي، زمينه را براي هر نوع فعاليت مثبت وسازنده فراهم نموده و فرصت مناسبي را براي دلسوزان نظام و انقلاب در زمينه ي حفظ ارزشها ايجاد كرده است.
براي موفقيت در اين زمينه راه كارهاي قابل اجرايي وجود دارد كه به برخي از مهمترين آن ها اشاره مي شود.
1- باز نگري در بعضي از كتب درسي، نظير كتاب¬هاي انگليسي و هنر.
2- باز گويي حماسه آفريني¬هاي مبارزان ساير كشورها بر عليه ظالمان و متجاوزان در كتاب¬هاي درسي.
3- عنايت ويژه به ايثارگريهاي ايرانيان باستان در كتاب هاي درسي و عدم حذف آنها.
4- توجه كامل به پرچم عزيز كشورمان و اجراي سرود ملي در مراسم صبح گاهي به عنوان يكي از برنامه ها ثابت در مدارس.
5- استفاده از عكس هاي شهيدان و حماسه آفرينان دفاع مقدس در مدارس، با طراحي هاي زيبا و تأثير گذار.
6- تشويق و تقدير از فرزندان شهدا و رزمندگان دوران دفاع مقدس در مناسبتهاي مختلف.
7- دعوت از جانبازان و رزمنده گان هشت سال دفاع مقدس در برنامه هاي مدارس.
8- به كارگيري روش هاي نوين تدريس ، به منظور تقويت روحيه همدلي و مشاركت گروهي در ميان دانش آموزان
9- داشتن انضباط اداري ، وجدان¬كاري و آراسته بودن به اخلاق پاك اسلامي توسط مسؤلين آموزشي مدارس
10- مطالعه وتحقيق مستمر توسط معلمان و تسلط نسبي بر رايانه و فنّاوري هاي روز، به منظور هدايت صحيح دانش آموزان و جلو گيري از انحراف آنها.
11- به كار نبردن سخنان و عبارت هاي نا اميد كننده و مأيوسانه در حضور دانش آموزان. و پرهيز از تحليل هاي نا درست مربوط به سال هاي دفاع مقدس.
12- آگاهي نسبي معلمان از شـرايط سياسي ،اجتماعي و فرهنگي جـهان به منظور بالا بردن بينش سياسي و اجتماعي دانش آموزان.
13- حضور گسترده فرهنگيان در نماز هاي جمعه وجماعت به منظور تقويت روحيه ي مذهبي دانش آموزان.
14- عضويت فعّال فرهنگيان در نيروي مردمي بسيج، به منظور اشاعه روحيه¬ي بسيجي در ميان دانش آموزان.
15- اسلام مكتبي است هر نوع حركت، جنبش، تلاش، جهاد و ايثار را كه در راستاي خدمت به مردم صورت گيرد، ارج نهاده و آن را بزرگ مي شمارد. بنابراين مسؤلان آموزشي و تربيتي نيز بايد براي ابتدايي ترين رفتارهاي ايثارگرانه ي دانش آموزان، ارزش قائل شده و با تقدير از آنها ، اولاً مشوقي براي تقويت اين رفتار در ديگران باشند؛ و ثانياً زمينه را براي شكل گيري و بُروز ايثارگري هاي بزرگ تر فراهم كنند.

منابع و مأخذ:
1- قرآن كريم
2- جعفري، محمدتقي- امام حسين(ع) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت- ناشر مؤ سسه تدوين ونشر آثار علامه جعفري- چاپ سوم 1381
3- سجادي، سيد جعفر- فرهنگ معارف اسلامي جلد اول-انتشارات كومش- 1379
4- سايت¬هاي اطلاع رساني مقام معظم رهبري
www.leader.ir
www.khamenei.ir
5-سايت اطلاع رساني شاهد
www.navideshahed.com
6- سايت شهيد آويني
www.aviny.com
7- كتاب هاي درسي مدارس

نويسنده: عبدالحميد فرزانه
عضو هيآت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شيراز


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جايگاه ايثار و مصاديق آن در متون اسلامي
كلمات كليدي : ايثار، انفاق، جهاد، ايثارمعصومين(ع)، ويژگي هاي ايثارگر، لوازم و موانع ايثار
نويسنده : علي عباس كمري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
در اين مقاله ، معناي لغوي ايثار، معناي اصطلاحي ايثار، فضليت ايثار، فرق انفاق و ايثار، انواع ايثار (ايثار و مال، ايثار و جهاد، ايثار و شهادت، ايثار و زهد، ايثار و آبرو، ايثار و طبيعت) بررسي شده است و همچنين جايگاه ايثار، مفهوم مصاديق آن در قرآن و كلام معصومين (عليهم السلام)، ايثار در زندگاني پيامبر(ص) و ائمه طاهرين(ع) و بانوان گرانقدر اسلام مورد تحقيق و كنكاش قرار گرفته است. در ادامه اين مباحث به ايثار در دوره انقلاب اسلامي، ويژگي هاي ايثارگر، لوازم و موانع ايثار و شيوه هاي ايجاد ايثار در جامعه پرداخته مي شود. مقدمه با توجه به اهميت ايثار و فداكاري در جامعه و با توجه به اين كه خداوند مهربان در قرآن مجيد در آيات مختلف به صورت واضح و روشن اهميت آن را بيان كرده است. بنابراين بررسي جايگاه مفهومي و مصداقي آن در ابعاد مختلف، ضرورت مي يابد و از آن به عنوان وظيفه اسلامي ياد مي شود. بر اين اساس با مراجعه به روايات اهل بيت(ع) و زندگاني آنان مي توان بدين امر پرداخت كه آن بزرگواران چه قدر به ايثار و گذشت توجه و عنايت داشته اند. بنابراين موضوع ايثار اهميت فراواني دارد، اين اهميت تا بدانجاست كه در بسياري ازجوامع اسلامي، به عنوان يك امر ديني در سازمان بخشيدن به جوامع و دفاع ازجامعه زندگي جمعي نقش بسياري داشته است. هدف از ارائه اين مقاله شناساندن جايگاه ايثار و فضليت آن در اسلام، و همچنين تصريح آن جهت بالا بردن روحيه ايثار و ايثارگري در افراد و جامعه است.

عناي لغوي ايثار أثرٌ: اثر هر شئي حاصل كردن و دريافتن چيزي است كه ما را به وجود آن چيز دلالت و راهنمايي مي كند. أثَزَ و أثًّرّ هر دو درست است. جمع أثر، آثار است. خداي تعالي فرموده: (وقفينا علي آثارهم برسلنا- 27. حديد) و آيه (آثار افي الارض 82. غافر) و (فانظرالي آثار رحمه الله 50. روم) با توجه به اين معني به راهي هم كه به سوي آثارگذشتگان و به يك راه و روش هدايت مي كند «آثار›› گويند؛ مانند سخن خداي تعالي (فهم علي آثارهم يُهرَعُونَ 70. صافات) ايثار: بذل كردن، عطا كردن ديگري را بر خود ترجيح دادن، برخود برگزيدن. معناي اصطلاحي ايثار ايثار: نهايت بخشش و گذشت؛ برگزيدن غير برخود، يعني به رغم نياز به چيزي، ديگران را بر خود بدان چيز مقدم دارد. در دروس اخلاق اسلامي، تعريف ايثار اين چنين آمده است: «بالاترين درجات سخاوت آن است كه شخصي به چيزي محتاج است، ولي آن را به ديگري مي بخشد، كه به آن ايثار گويند؛ يعني از خود گذشتگي و به ديگران رسيدن». فضيلت ايثار در روايتي آمده است كه حضرت موسي(ع) عرض كرد: پروردگارا بعضي از درجات حضرت محمد(ص) و امتش را به من بنما. خداوند فرمود: اي موسي توان ديدن آن را نداري. اما يكي از مقامات بزرگ او را كه به سبب آن او را برتو و تمام آفريدگانم برتري داده ام به تو مي نمايانم. راوي گفت: خداوند باطن آسمان ها را بر او گشود. پس به مقامي از مقامات آن حضرت نگريست كه نزديك بود از انوار آن و نزديكي اش به خدا جان بدهد. پس عرض كرد: پروردگارا به چه چيز او را به اين بزرگواري رساندي؟ فرمود: به اخلاقي كه آن را درميان آفريدگانم به آن حضرت اختصاص دادم و آن اخلاق ايثار است، اي موسي هيچ يك از آفريدگانم نزد من نيايد كه زماني از عمرش ايثار كرده باشد، مگر اين كه شرم دارم اعمال او را محاسبه كنم و در هر جاي بهشتم كه بخواهد او را جاي دهم. عيد قربان نماد ايثار در اسلام در مكتب عرفاني اسلام، عيد قربان مظهر‹‹ايثار›› است. ايثاري كه دانه گسترده اش از قرباني كردن نفسانيت خويش در پيشگاه حق، تا جنبه هاي توحيدي و سياسي را دربرمي گيرد. امام خميني(ره) در اين باره مي فرمايد: ‹‹پدر توحيد و بت شكن جهان به ما و همه انسان ها آموخت كه قرباني در راه خدا پيش از آن كه جنبه توحيدي و عبادي داشته باشد، جنبه هاي سياسي و ارزش هاي اجتماعي دارد. به ما و همه آموخت كه عزيزترين ثمره حيات خود را در راه خدا بدهيد و عيدي بگيريد. خود و عزيزان خود را فدا كنيد و دين خدا را و عدل الهي را برپا نماييد. به همه ما ذريه آدم فهماند كه مكه و مني قربانگاه عاشقان است و اين جا محل نشر توحيد و نفي شرك، كه دلبستگي به جان و عزيزان نيز شرك، است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد كه از اين مكان عظيم نيز فداكاري و از خود گذشتن را به جهانيان ابلاغ كنيد. به جهانيان بگوئيد در راه حق و اقامه عدل الهي و كوتاه كردن دست مشركان زمان بايد سر از پا نشناخت و از هر چيزي حتي مثل اسماعيل ذبيح الله گذشت كه حق جاودانه شود.›› فرق ايثار و انفاق انفاق يعني تهي دست شدن، درويش گرديدن و خرج كردن انفاق در اصطلاح شرع: مال را در راه خدا هزينه ساختن و به مصرف مستمندان رسانيدن است. اعم از واجب كه شامل خمس و زكات ... مي شود و مستحب كه شامل صدقه دادن و هديه دادن مي شود. با توجه به مطالبي كه در مورد انفاق و ايثار ذكر گرديد، متوجه مي شويم كه انفاق با ايثار فرق دارد. زيرا كسي كه انفاق مي كند ممكن است خود در سختي نباشد و به آن چيز احتياج زيادي نداشته باشد، اما كسي كه ايثار مي كند، خود را به رنج و زحمت مي افكند تا ديگران در رفاه و آسايش باشند. پس روشن است كه انفاق، ايثار نيست و معناي اين دو كاملاً با يكديگر فرق دارد. ايثار مال ‹‹ايثار مال›› سواي بخشش ها و صدقاتي است كه انسان ها مي پردازند. دستور اين عمل را از فرمايشات رئيس مذهب جعفري امام صادق(ع) نقل مي كنيم: ‹‹ابان بن تغلب›› در مورد حق مؤمن بر مؤمن از امام صادق(ع) سوال مي كند. امام مي فرمايند: اگر تو مالت را با او قسمت كني او را برخود مقدم نداشتي، همانا خود را با او برابر داشتي، همانا وقتي او را برخود مقدم داري كه از آن نيمه كه بهره خود گذاشتي به او بدهي. ايثار و جهاد در آئين ما، ايثار و جهاد، سابقه درخشان و گاهي منحصر به فرد دارد. ايثارگري هاي پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) و ياران باوفايش، ايثارگري هاي حضرت سيدالشهداء(ع) و حضرت عباس(ع) در نهضت عاشورا، ايثارگري هاي ملت قهرمان ايران در دفاع مقدس، از نمونه هاي ايثار و جهاد هستند. همان طور كه خداوند در آيه 95 سوره نساء از منزلت ايثار و جهاد خبر مي دهد. «از خودگذشتگي، ايثارها و نثارهايي كه مسلمين در جنگ هاي صدر اسلام از خود نشان مي دادند، همگي برخاسته از تنبه و توجه آنان به جايگاه جهاد بوده است مطرح بودن عنوان بدريون ( كساني كه در اولين جنگ رسمي اسلام يعني بدر، شركت كرده بودند) به عنوان يكي از ملاك ها و معيارهاي فضيلت نيز ناشي از همين تنبه و توجه بوده است.» ايثار و شهادت شهادت، يكي از جلوه هاي با شكوه ايثار است كه در فرهنگ اسلامي ( به وي‍‍ژه تشيع) جايگاه رفيعي دارد. و همواره در طول تاريخ بشريت، بستر صعود و تعالي انسان هاي بزرگي را فراهم كرده است. شهادت، اين مرگ پر افتخار، آرزوي ديرينه هر مؤمن راستين و پلكان شهود هر عارف مخلصي است. مولاي متقيان حضرت علي(ع) كه شهادتش، جهان را منقلب كرد، شهادت را چنين توصيف كرده است: «بهترين مرگ ها، كشته شدن در راه خدا است، قسم به آن كسي كه جان پسر ابي طالب در دست اوست، هزار ضربه شمشير بر من آسان تر است، تا مرگ در بستر در غير طاعت پروردگار.» ايثار و زهد آنچه زاهد را به اين مقام رسانده، ايثار است. ايثار زاهد، از آن جا قابل تأمل است كه بر مبناي اخلاص بنا گرديده است. «زاهد از آن جهت ساده و بي تكلف و در كمال قناعت زندگي مي كند و برخود تنگ مي گيرد كه ديگران را به آسايش برساند. او آن چه دارد به نيازمندان مي بخشد زيرا قلب درد آشناي او آنگاه به نعمت هاي جهان دست مي يازد كه انسان نيازمندي نباشد. او از اين كه نيازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسايش برساند بيش از آن لذت مي برد كه خود بخورد و بپوشد و استراحت كند. او محروميت و گرسنگي و رنج و درد از آن جهت تحمل مي كند كه ديگران برخوردار و بي دردسر زندگي كنند.» ايثار و كرامت كرامت يكي از فضائل اخلاقي است كه فرد ايثارگر، شرايط احراز چنين فضيلتي را نصيب خويش مي سازد. استاد علامه «جوادي آملي» در تعريف «كريم» مي گويد: «روح بزرگوار و منزه از هر پستي را كريم گويند.» و مولاي متقيان حضرت علي(ع) مي فرمايد: «الكرم اليثار العرض علي المال: يعني كريم، با مال، ايثار آبرو مي كند.» ايثار و گذشت راهي است كه چه زن و چه مرد، مي توانند با طي آن، به كرامت برسند، پس اين راه، راهي است پيمودني. اگر كسي به مرز كرامت رسيد، عبادت هاي او هم، رنگ ديگر پيدا مي كند و روحاً كريم مي شود. ايثار و آبرو انسان هاي ايثارگر، نه تنها جان و مال، بلكه آبروي خويش را در راه پاسداري و صيانت از عقيده گرو مي گذارند. اين ايثار به افراد به خصوصي نيز تعلق مي گيرد و براساس ميثاقي به وجود مي آيد كه ايثارگر، با خود و خداي خود بسته است. اين حديث از حضرت علي (ع) است كه مي فرمايد: «الجود حارس الاعراض» يعني : بخشندگي، نگه دار آبروست. ايثار و طبيعت جهان طبيعت به ما درس مي دهد، در آيات 35- 32 سوره كهف هنگامي كه توصيف آن باغ هاي پر بركت را مي خوانيم مي گويد: «ولم تظلم منه شيئا» آن باغ ها هيچ گونه ستمي در تقديم ثمرات خود به جهان انسانيت نداشتند، ولي درباره صاحب آن باغ مي گويد: «و دخل جنته و هوظالم لنفسه : و درآمد به باغ خويش در حالي كه ستم كننده بود به خويشتن.» جهان آفرينش صحنه ايثار است و بذل و بخشش، زمين آن چه را در اختيار دارد به گياهان و حيوانات ايثار گونه تقديم مي كند، و درختان و گياهان تمام مواهب خويش را در اختيار انسان ها و جانداران ديگر مي گذارند، .... اين نظام آفرينش است. ولي انسان مي خواهد همه مواهب را به خويش اختصاص دهد و حق ديگران را بربايد و در همين حال مي خواهد گل سرسبد اين جهان باشد. ايثار در قرآن و كلام معصومين(ع) ايثار، اصلي قرآني است كه علاوه بر چند آيه معروفي كه در اين باره گفته شده است، مصاديقي از آن در جاي جاي قرآن به چشم مي خورد. آياتي مثل: «و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا» : «و غذاي خود را با اين كه علاقه و نياز دارند، به مسكين و يتيم و اسير مي دهند». در اين آيات، اشاره مستقيمي به ايثار نگرديده، اما به ملاك هايي كه ايثار از آنها برخوردار است، توجهي جدي به عمل آمده، ملاك هايي چون «دوست داشتني ترين چيز يا طعام براي بخشش». انسان ها در ايثار قرآني، بر سر دو راهي انتخاب قرار دارند، آناني كه آخرت را بر دنيا ترجيح مي دهند، «ايثار مثبت» و كساني كه حيات دنيوي را بر آخرت، بر مي گزينند، به «ايثار منفي» دست مي زنند. بدين لحاظ، ايثار در قرآن، به دو گونه «مثبت»و «منفي» بيان مي شود. معروف ترين آيه «ايثار مثبت» كه اصولاً به «آيه ايثار» شهرت دارد، آيه 9 سوره شريفه حشر است كه مي فرمايد: «و يؤثرورن علي انفسهم و لوكان بهم خصاصه» يعني: «و آنان را برخودشان بر مي گزينند هر چند بدان محتاج باشند». نظرهاي مختلفي نيز در شأن نزول اين آيه نقل شده است. گروهي آن را به سبب ايثار «انصار» بر «مهاجران» مي دانند. عده اي آن را به حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) نسبت مي دهند، و برخي آن را مربوط به جنگ احد مي دانند. علامه طباطبايي، درباره تعدد اين روايات معتقد است: «ظاهراً همه اين روايات ازباب تطبيق آيه بر يك واقعه و داستان بوده، نه اين كه آيه تنها درباره فلان قصه نازل شده باشد». به نظر مي رسد، شأن نزول آيه ي ايثار، وجود مبارك حضرت علي(ع) است كه در كتب مختلفي بدان اشاره شده و مورد بحث قرارگرفته است. آيه 16 سوره شريفه «اعلي» به ايثار منفي پرداخته است. «تؤثرون الحياة االدنيا» يعني «شما زندگي دنيا را برآخرت ترجيح مي دهيد». در ايثار منفي، برگزيدن دنيا، به سبب زشتي ها، فناپذيري و اين كه انسان ها را به سوي سعادت راهنمايي نمي كند، مورد سرزنش قرار مي گيرد وگرنه، همه دنيا، زشتي و پليدي نيست. همين مفهوم در آيه 38 شريفه «نازعات»، و آيه 107 سوره شريفه «نحل» نيز بيان گرديده است. آنچه از منابع حديث شيعي از «ايثار» گفته شده، صفات عالي انساني و برتري هايي است كه «ايثارگر» نسبت به سايرين دارد. امام باقر(ع) افراد ايثارگر را جزء آن سه گروهي مي دانند كه وارد بهشت خدا مي شوند. اميرالمؤمنين(ع) در«غررالحكم» صفات بي شماري براي ايثار و ايثارگر بيان مي كند، از جمله: «الايثار غاية الاحسان» يعني «ايثار، اوج نيكوكاري است». «ايثار جان و مال براي سلامت دين» از جمله اموري است كه در احاديث ما بدان پرداخته شده است. پيامبر اسلام(ص) از ايثار، به عنوان زبور پارسايي ياد مي كند. همچنين امام علي(ع) ايثار نفس را برمبناي صبر، توصيه مي فرمايد. در نهج البلاغه، مانند قرآن، به دو ايثار منفي و مثبت اشاره شده است. انسان هايي كه دنيا را بر آخرت ترجيح مي دهند، ايثار منفي، و آنان كه آخرت را بر دنيا برمي گزينند ايثار مثبت مي كنند. نمونه اي از «ايثار منفي» را در خطبه 110 و «ايثار مثبت» را در نامه 53، نهج البلاغه مي توان ملاحظه كرد. امام سجاد(ع)، در صحيفه سجاديه، از خداوند پوزش مي طلبد از اين كه اگر بينوايي از او چيزي خواسته و بر آن ايثار نكرده باشد. ايثار در زندگاني پيامبر(ص) و ائمه طاهرين(ع) در وجود پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) سجاياي تمامي انبياء و اولياء جمع است. حضرت محمد(ص) در قرآن كريم، اسوه حسنه، و در نزد عرفا، سروركائنات خوانده مي شود. پيامبر گرامي اسلام(ص) رسالتي توأم با ايثار، پايداري و ايمان و يقين داشت؛ زيرا از ايمان و يقين نهفته در ضمير همه بندگان خدا با خبر است. در زندگي پيامبر(ص)، ايثار حضرت خديجه(س) همسر باوفايش، در راه تبليغ و ترويج دين مبين اسلام، اهميت خاصي دارد. يكي از بزرگ ترين اهداف ائمه طاهرين(ع) «ايثار» بوده است: «ائمه طاهرين(ع)» نور واحد هستند و هدف همه آنها يكي است، كه عبارت است از تلاش، كوشش، نثار و ايثار براي احياي دين و روشن نگه داشتن چراغ مكتب» اميرالمؤمنين علي(ع) به عنوان بزرگ ترين ايثارگر تاريخ، تا بدان جا پيش رفته كه آيه معروف ايثار، در شأن او همسرش فاطمه(س) نازل شده است. «ليله المبيت» يكي از نقاط درخشان ايثار حضرت علي(ع) است. امام حسن(ع) منبع لطف و سخا و كرم و مهرباني است. او همواره با ايثار مال، مستمندان را مي نوازد. در مكتب اباعبدالله(ع) بالاترين مراتب ايثار، تعريف شده است. در اين آيين، ايثار راهي است مقدس به سوي وصال معشوق. امام مهدي(عج) در طول غيبت صغري- كه مردم در تنگدستي به سر مي بردند – از ايثار مال دريغ نمي ورزيدند. ياران ايشان از ايثارگراني هستند كه نويد حضور درخشان شان را ائمه پيشين داده بودند. كتاب در «كمال الدين و تمام النعمه، ازشيخ صدق (قدس سره) از اين انسان هاي ايثارگر كه قلب هايي استوارتر از پاره هاي آهن دارند، به نيكي ياد شده است». ايثار بانوان گرانقدر اسلام يكي از وي‍ژگي هاي حضرت خديجه(س) اين بود كه بر اثر تدبير و كوشش در تجارت و امور اقتصادي، از ثروتمندان بي نظير عصر خود بود. او در راه تحقق آرمان هاي اسلام، همه ثروت خود را انفاق كرد، ثروت حضرت خديجه(س) براي پيشبرد اسلام، بسيار مفيد و مهم بود، تا آنجا كه پيامبر(ص) فرمود: «ما نفعني مال قط مثل ما نفعني مال خديجه» : «هيچ ثروتي هرگز مرا آن گونه سود نبخشيد كه ثروت خديجه(س) به من سود بخشيد». حضرت فاطمه(س) فرزند بهترين بندگان خدا، و همسر بزرگ ترين ايثارگر تاريخ، خود ميراث دار اين گوهر گرانبهاست. آنهايي كه زندگي سراسر عشق و ايثار اين بانوي بزرگ جهان اسلام را بررسي مي كنند، هنوز نتوانسته اند ابعاد مختلف ايثار در زندگي پر افتخار او را به نگارش در آورند. از نمونه هاي ايثار اين بزرگ بانوي اسلام مي توان ايثار در شب عروسي ايشان كه پيراهن نوي خود را به سائلي داد و نيز دستنبند و پرده ي خانه خود را به فقرا ايثار كرد به خاطر آورد. حماسه كربلا، برآيندي است از ايثار و جانبازي زنان و مردان بزرگواري كه جز لبيك حسين(ع) چيز ديگري در سر ندارند. حضرت زينب(س) شيرزني است كه پس از شهادت امام حسين(ع)، اين قافله عشق را رهبري كرد. كوفيان كه ايثار و شجاعت حضرت علي(ع) را مي شناختند اكنون دختر قهرمان او را مي ديدند كه با چنين پشتوانه اي رسالت خويش را به انجام مي رساند. ايثار ياران پيامبر(ص) پس از رسول گرامي اسلام(ص) فرهنگ متعالي «ايثار» در چهره هاي درخشان پيروان اسلام متبلور شد. ياسر و سميه كه پيامبر(ص) در مورد آنان فرمود: «اي آل ياسر! بردبار باشيد، وعدگاه شما بهشت است». حمزه كه شهادتش در جنگ احد، پيامبر(ص) را سخت متأثر كرد. جعفر طيار، برادر رشيد حضرت علي(ع) كه همه چيزش را وقف اسلام كرده بود، در جنگ «موته» شركت كرد و با قطع هر دو دستش، به جمع نوراني جانبازان اسلام پيوست. عمار، در دوران خلافت اميرالمؤمنين علي(ع) بود كه در ركاب آن حضرت با متجاوزان و پيمان شكنان جنگيد و عاقبت هم در همان جبهه شربت شهادت نوشيد. ابوذر يار باوفاي پيامبر(ص)، چهارمين يا پنجمين نفري است كه اسلام آورد و در راه حفظ، ترويج و تبليغ آن، از جان دست شست و عاقبت جان عزيزش را در اين راه، ايثار كرد. سلمان فارسي كه امام جعفرصادق(ع) از رشادت ها و ايثارهاي اين يار صديق و وفادار پيامبر(ص) بسيار ياد مي كرد. تجلي عشق و ايثار صحابه باوفاي امام حسين(ع)، دفاع جانانه و گردش پروانه وار به دور مرادشان اباعبدالله(ع) بود. «اين خصوصيت در ميان همه شهداي كربلا بوده كه «آثروالموت» يعني اختيار مردن را بر زندگي ننگ آور ترجيح دادند». ايثار در دوره انقلاب اسلامي انقلاب اسلامي ايران به رهبري ايثارگر عارف، حضرت امام خميني(ره)، يكي از ثمرات درخشان نهضت حسيني است. آنچه، انقلاب اسلامي را برتمامي انقلاب هاي جهان، برتري داده، «ايثار» است. ايثار تؤام با اخلاص، شيوه مقدسي است كه اثرات اجتماعي فراواني به بار مي آورد. امام (ره) در اين باره مي فرمايند: «آن ايثار و اخلاص است كه حتي در ترازوي عالم غيب هم نمي شود سنجش بشود». درنگاه امام(ره) برداشتن حجاب خوديت و مشاهده جمال جميل خداي جل و علاء، زمينه «ايثار» توأم با حلاوت را براي انسان فراهم مي كند. دفاع مقدس ملت مسلمان ايران، يكي ديگر از نقاط درخشان «ايثار» در دوران معاصر است. يكي از بركات دفاع مقدس ملت ايران، ايجاد سازمان عظيم «بسيج» بود كه به معناي واقعي كلمه، روح «ايثار» را در قالب جامعه اسلامي تزريق كرد. بستر عارفانه اي كه دفاع مقدس، به روي انسان هاي مستعد گشود، امثال «دكتر چمران» و «فهميده» سر برآوردند. جانبازان و آزادگان از عاشق ترين و بي ادعاترين انسان هاي دوران معاصرند. آنان كه همه هستي خويش را وقف اسلام كرده اند، تجسم عملي ايثارند. در ثواب مجروح شدن در راه خدا پيامبر(ص) مي فرمايد: «هر كه در راه خدا مجروح شود، در روز قيامت بويش همچون بوي مشك باشد و رنگش مانند زعفران و نشان شهيدان براوست». امام (ره) درباره بانوان ايثارگر در جنگ تحميلي فرمودند: « مقاومت و فداكاري اين زنان بزرگ در جنگ تحميلي آن قدر اعجاب آور است كه قلم و بيان از ذكر آن نه عاجز، بلكه شرمسار است. اينجانب در طول جنگ، صحنه هايي از مادران، خواهران و همسران عزيز از دست داده، ديده ام كه گمان ندارم در غير اين انقلاب، نظيري داشته باشد». وي‍‍ژگي هاي ايثارگر در متون ديني، اخلاقي و عرفاني ما، نقشي كه ايثارگر ايفاء مي كنند نقشي خالصانه، متواضعانه و به طور كلي متفاوت از ساير نقش هاست. اولين شرط ايفاي اين نقش مهم شناخت ويژگي هايي است كه ايثارگر داراست. 1-بخشش بي عوض: ايثارگر كسي است كه در قبال ايثاري كه مي كند پاداش و عوض نمي خواهد و ايثاري كه فاقد اين وي‍ژگي باشد، ايثار نيست. 2-ايثار براي ولايت: گوهر گرانقدري كه با «ايثار» حفظ و حراست مي شود «ولايت» است. درباره «ايثار براي ولايت» از امام باقر(ع) است كه اميرالمومنين(ع) فرموده اند: شيعه ي ما آنهايند كه در دوستي ما به يكديگر، بخشش كنند....». 3-مورد اعتماد و خنده رو بودن: در احاديث آمده است كه ايثارگر كسي است كه ديگران به او اطمينان كنند و او نيز خنده رويي خويش را به غير، ايثار نمايد. 4- ايثار براي آسودگي ديگران: ايثارگر كسي است كه ديگران را برخود ترجيح دادن و آسودگي ايشان را فراهم سازد. 5-ايثار شايستگي: ايثارگر آن است كه چنان چه ديگري را شايسته تر از خويش ببيند، او را برخود مقدم بدارد. 6- ايثار و بي تفاوتي در برابر غم و شادي دنيا: ويژگي برتر ايثارگر در اين است كه «آگاهانه» از جان و مال و نفس خويش مي گذرد و «عاشقانه» برسختي ها و گرفتاري هايي كه به تبع اين ايثار، دامنگيرش شود، شكيبايي مي ورزد. چنان چه در اين راه، مورد تمجيد و تحسين قرارگيرد و همگان، روي خوش به وي نشان دهند، مغرور و مسرور نمي گردد. چرا كه در نگاه عرفاني او، دنيا فاني است و خوبي ها و بدي هايش نيز چنين اند. لوازم ايثار و ايثارگر آنچه «ايثار» را از ساير سجاياي روحي و معنوي، متمايز مي گرداند، لوازمي است كه اغلب در يك نگاه شهودي و ذوقي وجود دارد. اين لوازم عبارت است از: 1-اخلاص: «اخلاص» نه تنها اساسي ترين لازمه «ايثار» است، بلكه ايثار فاقد اخلاص، ايثار نيست. بنابراين در نگاه عرفاني، هر جا صحبت از ايثار است، منظور، ايثار بر مبناي اخلاص است. حضرت امام خميني(ره) خطاب به رزمندگان اسلام، كه زيباترين صحنه هاي اخلاص و ايثار را آفريدند، فرمودند: «شما با اخلاص و ايثار، جمهوري اسلامي را بيمه كرديد». 2-شجاعت: از انسان شجاع، ايثارهاي شگرفي كه حاكي از ايمان و اراده محكم اوست بروز پيدا مي كند. از صفات مشهور ايثارگران دفاع مقدس، كه جهانيان همواره بدان معترفند، «شجاعت» است. بعد ديگر «شجاعت» در اسلام، غلبه بر هواهاي نفساني است. در احاديث آمده است كه «شجاع ترين مردم كسي است كه بر هواي نفسش غلبه كند». بنابراين لازمه ايثار، «شجاعت» است. شجاعتي كه بستر ايجاد قدرت معنوي و روحي را در فرد، سازمان مي دهد. 3-بصيرت: يكي ديگر از لوازمي كه انسان ايثارگر بدان مجهز مي شود تا زيباترين صحنه هاي انسانيت را بيافريند:«بصيرت» است. در تعريف بصيرت» گفته اند: بصيرت عبارت از نيرويي است كه دل را به نور قدسي منور كند تا به وسيله آن، حقايق اشياء و باطن آنها را مشاهده كند و آن در حكم چشم است كه به وسيله آن نقش صور اشياء و ظواهر آنها را مي بيند. 4-وفاداري: در تعريف «وفا» گفته شده: «در اصطلاح يعني انجام اعمالي كه بنده تعهد كرده باشد و نيز گفته اند: وقوف به امر الهي، يا عنايت ازلي است». موانع ايثار هر چند كسي كه از اين مرتبه والا برخوردار گشته، موانع دروني و بيروني آن را از بين برده تا توانسته در اين طريق مستفيض شود، اما اين امر نسبي و در فرهنگ هاي مختلف نيز متفاوت است. موانع ايثار به دو بخش اصلي تقسيم مي شود. 1-موانع فردي: كسي كه از آموزه هاي ديني، بهره اي نبرده باشد، شكوه و عظمت ايثار را در اعمال والدين و در معيارهاي اخلاقي خانواده لمس نكرده باشد، نمي تواند در اين مرتبه، كسب فيض كند. 2-موانع اجتماعي: امروزه، بزرگ ترين مانع اجتماعي ايثار، تهاجم فرهنگي است. يكي از ابعاد تهاجم فرهنگي، «رفاه طلبي» است. رفاه طلبي، مانع بزرگي بر سر راه ايثار است. و در جوامعي كه مسئولانش، بيش از مردم عادي، متأثر از پديده منحوس تهاجم فرهنگي گردند، مشكلات آن جوامع به مراتب افزايش مي يابد. زيرا چنين حركتي الگو برداري مستقيمي بر قشر جوان و نوجوان فراهم مي سازد تا جايي كه شالوده جامعه، يعني «دين» به خطر مي افتد. شيوه هاي ايجاد ايثار 1.توكل برخداوند: خداي مهربان در حدود پنجاه آيه در قرآن كريم راجع به توكل بحث نموده است و در تمام آيات، مسلمانان را به اميد، اطمينان، اعتماد به نفس و توجه به خداوند دعوت فرموده است. 2.قناعت و زندگي ساده (ساده زيستي): رسول خدا(ص) مي فرمايد: «طوبي لمن هدي للاسلام و كان عيشه كفافا و قنع به : خوشا به حال كسي كه به اسلام هدايت شده و در زندگي به مقدار نياز مال داشته و به همان هم قانع باشد» . 3.ياد معاد، و توجه به پاداش ايثارگران: قرآن كريم آن اعمالي كه انسان در گذشته انجام داده، با لباس اخروي در برابر ديدگان انسان مجسم مي كند و براي او جاي ترديد نمي گذارد، و مي فرمايد: « يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضدا و عملت من سوء: روزي كه هر انسان، آن چه را كه از خير و شر انجام داده است در برابر خود حاضر مي بيند». 4.توجه به فوايد و ثمرات ايثار: ايثار داراي فوايد و ثمرات گوناگوني است ازجمله: - برابري و مساوات: منطق اسلام اين است كه همه افراد بشر برابرند و بنده، خداي واحد و داراي حقوق و احترام مشترك اند. هيچ كس حتي ضعيف ترين افراد جامعه نبايد مورد تجاوز و هتك حرمت و بي اعتنايي قرار گيرد. هيچ كس حق ندارد خود را انساني بالاتر و والاتر تصور كند. اگر بشر در رفع نيازمندي هاي مستمندان كوشش و جديت مي كرد در جامعه مستمندي وجود نداشت. - مسئوليت هاي اجتماعي: ديدگاه اسلام اين است كه شخص مسلمان ايثار به ديگران را جزء وظيفه مي داند و براي آسايش ديگران خودش را به رنج و زحمت مي اندازد. او محروميت و گرسنگي و درد و رنج را از آن جهت تحمل مي كند كه ديگران برخوردار باشند. - همدردي: مردان خدا و با فضيلت به تعبير اميرالمؤمنين(ع) كوششان اين است كه وضع موجود مبني بر پرخوري ظالم و گرسنگي را دگرگون سازند و اين پيمان خدا است با دانايان امت. - توجه به بي ثباتي دنيا و فاني بودن مال و ثروت: عاقل كسي است كه فريب دنيا را نخورد و اسير زرق و برق دنيا نشود؛ بلكه هدف خويش را از آمدن به جهان درك كرده و به وظيفه خود عمل نمايد و بداند كه هرآمدني، رفتني به دنبال دارد. - عدم ترس از فقر و نداشتن: امام علي(ع) مي فرمايد: لاحاجة فيمن ليس لله في ماله و نفسه نصيب: كسي كه از جان و مالش در راه خدا استفاده نمي كند خدا را به او نيازي نيست و او را به حال خود وا مي گذارد. يكي از بهترين خصلت هاي انسان، پايداري است. انسان بايد صبر پيشه كند و براي انجام وظايف خود در هر كاري رضاي خدا را در نظر داشته باشد تا پايداري در او محكم تر شود. مطالعه زندگاني ايثارگران و الگو قرارداد آنان: روح قرآن كريم و اخبار اسلامي اين است كه مرداني از خود گذشته را بر مي انگيزد كه روش انبياء را به كار بسته، دين خدا را تجديد نمايند. ميثم يكي از جانبازان راه دين و فداكاران مخلص راه ولايت و حق و عدالت بود. وي جان خود را هم بر سر حمايت از فضليت هايي كه در وجود حضرت علي(ع) و در خط ولايت آن حضرت، تجسم يافته بود، فدا كرد. منابع: قرآن 1)آمدي، عبدالواحد، ‹‹غررالحكم››، بي نا، ترجمه از حاج محمدعلي انصاري قمي. چاپ سوم، 1377 ق، 2 جلد در يك مجلد. جلد اول. 2)ارفع، سيدكاظم، ‹‹آيات الولايه در پرتو فضائل اميرالمومنين(ع)››، فيض كاشاني، چاپ اول، 1379 ش، 3)‹‹صحيفه مباركه سجاديه››، از علي بن الحسين زين العابدين(ع)، فيض كاشاني، چاپ اول، 1380 ش. 4)‹‹نهج البلاغه››، از امام علي(ع)، تهران فيض كاشاني، چاپ اول، 1378 ش. 5)ابن ابي الحديد، ‹‹شرح نهج البلاغه››، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، در احياء الكتب العربيه، بي تا، جلد اول. 6)اسماعيل پور، محمدمهدي، ‹‹ايثار و عرفان››، نويد شيراز، چاپ اول، 1385 ش. 7)اشتهاردي، محمدمهدي،‹‹حضرت خديجه(س) همسر پيامبر(ص) اسطوره ايثار و مقاومت››، نبوي، چاپ دوم، 1384 ش. 8)اصفهاني، بانوامين، ‹‹تفسير مخزن العرفان››، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361 ش، در ده جلد، جلد دهم. 9)البخاري، محمدبن اسماعيل، ‹‹صحيح البخاري››، المكتبه العصريه، چاپ پنجم، 1420 هـ. ق 1999م، جلد سوم . 10)برازش، عليرضا، ‹‹مجموعه موضوعي نهج البلاغه و غررالحكم››، انتشارات ميقات، 1361 ش، جلد اول. 11)البرقي، محمدبن خالد، «المحاسن»، قم، دارلكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا، جلدهاي (2 و 1). 12)بروجردي، سيدابراهيم، «تفسيرجامع»، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 1341 ش، در هفت جلد، جلدهاي (4 و 3). 13)بني هاشمي، سيدمحمد، «معرفت امام عصر(عج)»، بي نا، چاپ اول، 1375. 14)جزايري، سيدمحمدعلي، «دروس اخلاق اسلامي»، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، بي تا. 15)علامه جعفري، محمدتقي، «نيايش امام حسين(ع) در بيابان عرفات با خدايش»، بي نا، بي تا. 16)جوادي آملي، عبدالله، «حماسه و عرفان»، مركز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381 هـ.ش. 17)«عصاره خلقت، درباره امام زمان(عج)»، نشر اسراء، چاپ چهارم، 1382 هـ.ش. 18)«كرامت در قرآن»، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ سوم، 1369. 19)چمران، مصطفي، «خدا بود و ديگر هيچ نبود»، به كوشش مهدي چمران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، بنياد شهيد چمران، چاپ نهم، 1383ش. 20)حراني، ابن شعبه، «تحف العقول عن آل الرسول(ع)»، با ترجمه فارسي به تصحيح علي اكبر غفاري، انتشارات كتاب فروشي اسلاميه، بي تا. 21)حسيني دشتي، سيدمصطفي، «معارف و معاريف»، قم، دانش، چاپ دوم، 1376 ش، جلد دوم. 22)الحسيني شاه عبدالعظيمي، حسين بن احمد، «تفسير اثني عشري»، تهران، انتشارات ميقات، چاپ اول، 1364- 1363 ش، در چهارده جلد، جلد 13. 23)حسيني طهراني، سيدمحمدحسين، «لمعات الحسين(ع)» انتشار صدرا، چاپ دوم، 1407 هـ.ق. 24)حسيني الهمداني، سيدمحمد، «انوار درخشان در تفسير قرآن»، تهران بي نا، 1380، در هيجده جلد، جلد چهارم. 25)آقاي خامنه اي، سيدعلي، «آيينه زن، مجموعه موضوعي سخنان مقام معظم رهبري»، كتاب طه، چاپ اول 1381 ش. 26)امام خميني(ره)، سيدروح الله، «ايثار و شهادت»، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، چاپ دوم، 1378 ش. 27)«صحيفه نور»، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، (سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي)، جلدهاي 20 و 19و 18، 1368 ش. 28)«وصيت نامه سياسي، الهي»، تهران، برگ نگار، چاپ سوم، بي تا. 29)دانش، سيدمحمدكاظم، «سيماي فداكاران»، تهران، انتشارات جهان آرا، بي تا، جلد اول. 30)دشتي، محمد، «فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)»، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1379 ش. 31)دهخدا، علي اكبر، «لغت نامه»، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول از دوره جديد، 1372 ش، جلد سوم. 32)راغب اصفهاني، محمدبن فضل، «مفردات الفاظ قرآن»، ترجمه و تحقيق از دكتر سيدغلام رضا خسروي حسيني، انتشارات مرتضوي، چاپ دوم، 1375 ش، جلد اول. 33)رباني خلخالي، علي، «چهره درخشان قمربني هاشم ابوالفضل العباس(ع)»، قم، انتشارات مكتب الحسين(ع)، چاپ پنجم، 1376 ش - 1418 ق، جلد اول. 34)رحماني همداني، احمد، «فاطمه زهرا(س) شادماني دل پيامبر(ص)»، دكترسيدحسن افتخارزاده سبزواري، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ اول، 1373 ش. 35)ري شهري، محمدمهدي، «ميزان الحكمه»، ترجمه از حميدرضا شيخي و تحقيق از مركز تحقيق دارالحديث، چاپ چهارم، 1383، جلد ششم. 36)سجادي، سيدجعفر، «فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني»، كتابخانه طهوري زبان و فرهنگ ايران، چاپ سوم، 1375. 37)شهيدي، سيدجعفر، «زندگاني فاطمه زهرا(س)»، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي تا. 38)شيخ صدوق(ع)، «علل الشرايع»، ترجمه و تحقيق از مرحوم سيدمحمدجواد ذهني تهراني، انتشارات مؤمنين، چاپ پنجم، 1384، جلد دوم. 39)«كمال الدين و تمام النعمه»، با ترجمه منصور پهلوان، تحقيق و تصحيح از علي اكبر غفاري، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ دوم، 1382، جلد دوم. 40)علامه طباطبايي، سيدمحمدحسين، «ترجمه تفسير الميزان»، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش، در بيست جلد، جلدهاي 20 و 19 و 4. 41)الطبرسي الطوسي، شيخ ابوعلي الفضل بن الحسن، «ترجمه تفسير مجمع البيان». مترجمان دكتر سيدابراهيم ميرباقري و ديگران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1360- 1350 ش. در بيست وهفت جلد، جلد بيست و چهارم. 42)«مجمع البيان في تفسير القرآن»، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1379 ق، در ده جلد (5 مجلد)، جلد پنجم. 43)عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم، «سه مقتل گويا در حماسه عاشورا»، قم، دفتر نشر نويد اسلام، چاپ دوم، 1382 ش. 44)فيض كاشاني، مولي محسن، «راه روشن، ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء»، ترجمه از عبدالعلي صاحبي، مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ دوم، 1379 ش، جلد ششم . 45)قرشي، سيد علي اكبر، «قاموس قرآن»، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1371، جلد اول. 46)قمي، شيخ عباس، «سفينةالبحار و مدينه الحكم و الآثار»، انتشارات اسوه، چاپ سوم، 1422 هـ. ق، جلدهاي 6 و 2. 47)«كليات مفاتيح الجنابن»، ترجمه از حاج سيدهاشم رسولي محلاتي، مصحح سيدعبدالجواد شمس الدين، انتشارات كتابخانه صدر مربوط به موسسه باقيات الصالحات، چاپ دوم، 1376. 48)«منتهي الآمال»، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بي تا، دو جلد در يك مجلد. 49)كاشاني، مولي فتح الله، «تفسر منهج الصادقين»، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 1344 ش، در ده جلد، جلد هفتم . 50)كتاني، سليمان، «امام علي(ع) پيشوا و پشتيبان»، ترجمه و نگارش، سيدجواد هشترودي، قم، مؤسسه انتشارات رسالت، چاپ دوم، 1355. 51)«فاطمه زهرا(س) زهي در نيام»، ترجمه از جعفر طباطبايي، مشهد، انتشارات طوس، 1349. 52)الكليني الرازي، ابي جعفر محمدبن يعقوب بن اسحاق، «اصول كافي»، ترجمه و شرح از سيدجواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت(ع)،بي تا، جلد سوم. 53)علامه مجلسي، محمدباقر، «بحار الانوار»، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، 1363، جلدهاي 77و 74 و 20 و 19. 54)محدثي، جواد، «عمار ياسر»، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، 1382. 55)«فرهنگ عاشورا»، قم، نشر معروف، چاپ پنجم، 1380. 56)«ميثم تمار»، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوم ، 1379. 57)مطهري، مرتضي، «انسان كامل»، انتشارات صدرا، چاپ سي و دوم، 1384 ش – 1426ق. 58)«حماسه حسيني»، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1366 ش، جلدهاي دوم و سوم. 59)«سيري در سيره نبوي»، انتشارات صدرا، چاپ سي و پنجم، 1385 ش. 60)«سيري در نهج البلاغه»، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1354 ش. 61)«قيام و انقلاب مهدي(عج) از ديدگاه فلسفه تاريخ به ضميمه شهيد»، انتشارات صدرا، چاپ ششم، 1400 ق. 62)معين، محمد، «فرهنگ فارسي»، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، 1360، جلد اول. 63)شيخ مفيد، «الارشاد»، ترجمه و شرح از سيدهاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1383، جلدهاي 2و1. 64)مكارم شيرازي، ناصر، «تفسير نمونه»، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ يازدهم، 1372 ش، جلدهاي 25 و 12. 65)نجفي، محمدجواد، «تفسير آسان»، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 – 1362 ش، در پانزده جلد، جلد دوم . 66)نجمي، محمدصادق، «خطبه حسين بن علي(ع) در مني»، تحقيق و ترجمه از محمدصادق نجمي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1371 . 67) نراقي، محمدمهدي، «جامع السعادات»، بي نا، مصحح سيدمحمدكلانتر، چاپ دوم، 1383 ق – 1963 م، جلد دوم. 68) هجويري، علي بن عثمان، «كشف المحجوب»، تصحيح و تعليقات از دكتر محمود عابدي، تهران، انتشارات سروش، چاپ اول ، 1383. 69) هلال، سليم بن قيس، «اسرار آل محمد(ع)»، ترجمه از اسماعيل انصاري زنجاني خوئيني، قم ، انتشارات دليل ما، چاپ پنجم، 1382. 70) الهندي، علاءالدين علي المتقي بن حسام الدين، «كنزالعمال في سنن الاقوال و الافعال»، مؤسسه الرسالة، چاپ پنجم، 1405 هـ. ق – 1985 م، جلد 14. 71) يوسفي، عليرضا، «ايثار»، انتشارات حسنين(ع)، 1382، جلدهاي 2 و 1. * علي عباس كمري


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها