0

مقالات تخصصي ايثار و شهادت

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : چگونگي ترويج فرهنگ شهادت و ارزشهاي شهيدان
نويسنده :  محمود سعيدي ,  مريم شاهرخي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
بيان مساله
از آن زمان كه قابيل خون برادر بر زمين ريخت در حيات تبعيديان عالم خاك، صفحه اي گشوده شد كه سطور آن را با خون نگاشته اند و تا ابناء آن دو بر اين خاكدان مي زيند اين صحنه و آن صفحه گشوده خواهد ماند. در اين عرصه دو
گونه مقابله امكان پذير است. حق با باطل و باطل با باطل، هر دو گروه دسته دوم در عداد قابيليانند و از دسته نخست گروه اول در كنار هابيل مي ايستند و جماعت دوم در صف قابيل. به همين صورت كساني هستند كه با پذيرش ولايت طاغوت پشت به نور با سرعت به طرف ظلمات شتافته اند و اينها سزاوار آتشند تا كثافات نفسشان چنان سوزانيده شود كه ديگر نور را مانع نباشد. اما آنانكه ولايت نور را پذيرفته اند ظلمت گريزند و تاريكي ها و تباهي سخت آزارشان مي دهد. رو به سوي نور پيش مي روند و هر چه بالاتر مي روند شوقشان به صعود بيشتر مي شود، اينان را با خفاشان شب آسا، ميانه اي نيست.
اين مناديان نور، عروجي نوراني تر از آغاز مي كنند تا آنجا كه همه مرزها و ميادين را درنورديده و به مقام شهادت نائل مي گردند و مي بينند نه به چشم سر كه با چشم معشوق، و مي شنوند نه با گوش ظاهري بلكه با گوش (او) مستغرق در معشوق مي شوند و به كمال آرزوهاي يك عاشق دست مي يابند (با الهام از آثار مرحوم شريعتي).
پيامبر گرامي(ص) درباره ارزش شهادت فرمود: شريفترين مرگها شهادت است. علي(ع) نيز در اين باره فرمود: «پربركت ترين، شرافتمندترين، باشكوه ترين و گرامي ترين مرگها، كشته شدن در راه خداست.»
در طول تاريخ و در تاريخ خونين اسلام، بخصوص در جريان انقلاب ايران، قهرمانان فراواني سراغ داريم كه با توجه به ارزش شهادت در كلام ائمه و بزرگان دين، در راه رسيدن به آرمان بزرگ توحيدي و به خاطر عشق به حق و براي دفاع از دين و ميهن و ناموس، جانبازي كرده و با نثار جان خويش در مقابل مخالفان و طاغوتيان زمان عاشق وار مرگ سرخ را به آغوش كشيده اند.
ما موظفيم و بايد يك سري مفاهيم، ارزش ها و اركان مهم فرهنگي جامعه خويش را به فرزندان اين مرزوبوم انتقال دهيم، تا فرزندان اين مرزوبوم بيش ازپيش با ارزش ها و فرهنگ جامعه خويش آشنا شوند، و نسبت به حفظ آنها پايبند باشند. كتابهاي زندگينامه شهدا در همين ارتباط تاليف شده¬اند.
هدف تحقيق حاضر بررسي اين است كه تعيين كند تا چه اندازه كتابهاي (ويژه زندگي شهدا)، زندگي شهيدان را معرفي كرده¬اند و تا چه حد از نظر دانشجويان دختر جذاب بوده¬اند و چه نقاط ضعفي داشته¬اند.
با عنايت به آنچه ذكر شد سؤالات پژوهشي زير مدنظر قرار گرفت.
1. در كتابهاي مربوط به زندگي¬نامه شهيدان كدام بخش¬ها (ابعاد و صفات شخصيتي شهيد) مطرح شده اند؟
2. علاقه دختران به كدام بخش هاي كتب مزبور بيشتر است؟
مفهوم شناسي
فرهنگ
در لغت: واژه فرهنگ از دو جزء تركيب شده است (فر) و (هنگ) «فر» خود به دو معني آورده مي شود: اگر به عنوان يك كلمه باشد به معني نيروي معنوي، شكوه، عظمت، درخشندگي و جلال است همچنين اگر به عنوان يك پسوند باشد، در اين صورت داراي معني جلو، بالا، و پيش و بيرون است.
«فر» در تركيب كلمه فرهنگ، پيشوند. (هنگ) از ريشه اوستادي( سنگ) به معني سنگين، وزن، گروه و وقار آمده است (لغت نامه دهخدا).
بنابراين معني لغوي واژه فرهنگ بالا كشيدن و بيرون كشيدن است، يعني از ژرفاي وجود افراد ملتي يا از درون يك جامعه، دانستني ها، مكنونات، و نيروهاي نهفته و تراويده هاي مستقل ذهني و استعدادهاي دروني و ويژه فردي را بيرون كشيدن و آشكار ساختن است، واژه فرهنگ در كتب لغت فارسي علاوه بر علم به معني فضل، دانش، عقل، ادب، تعليم و تربيت و آموزش و پرورش نيز آمده است.
فرهنگ از نظر اصطلاحي: فرهنگ در اصطلاح جامعه شناسان، فرهنگ شناسان و مردم شناسان خاص انسان است و اين نكته كه تنها انسان داراي فرهنگ است، مورد تاييد همگان است اگر چه در تعريف فرهنگ متفق القول نيستند.
با اين نگاه، فرهنگ مجموعه پيچيده اي است كه دربرگيرنده دانستنيها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانائي ديگري است كه به وسيله انسان به عنوان عضو جامعه كسب شده است (دانش¬نامه سازمان پژوهش و برنامه¬ريزي آموزشي).
ارزشها
ارزشها در حقيقت عبارتند از عمل گزينش يا انتخاب، كه آدمي در اوضاع مختلف زندگي به آن تكيه مي كند و جهت گيري هاي اساسي و ميل هاي عميق و ريشه دار او و اشيائي كه نزد وي از احترام و تقديس بهره مندند را دربرمي گيرند. نگرش به طور ضمني بر نوعي آمادگي رواني – عصبي براي فعاليت ذهني – جسمي دلالت دارد (آلپورت، 1371- به نقل از سعيدي1379). نگرش نظام بادوام است كه شامل يك عنصر شناختي، يك عنصر احساسي و يك تمايل به عمل است (كلاين برگ،1346، به نقل از همان).
ارزشها "ايده¬هايي هستند كه به آنها احترام قائل هستيم" (گريس، 1981- به نقل از كاظمي و سعيدي 1383). ارزشها را به دو دسته زيبايي شناسي و اخلاق تقسيم مي¬كنند. ارزشهاي اخلاقي جنبه دستوري دارند و آنها را به "ايده¬هايي كه به آنها احترام قائليم و رفتار ما را هدايت مي¬كنند تعريف مي¬كنيم". همچنين ارزشها را مجموعه ترجيح¬هايي كه يك¬ نفر دارد، تعريف مي¬كنند (موريس و پاي، 1976- ملك دانلد، 1366، به نقل از همان).
فرهنگ شهادت:
در منابع از اين اصطلاح تعريف خاصي به عمل نيامده است با تركيب مفاهيم فرهنگ و شهادت مي توان تعريف زير را از فرهنگ شهادت به دست آورد:
فرهنگ شهادت نظامي از رفتارهاي جامعه راجع به جايگاه شهادت، نقش شهادت، اهميت شهادت، شهادت طلبي و ديگر مفاهيم مرتبط با شهادت است.
ارزشهاي شهيدان:
در منابع از اين اصطلاح تعريف خاصي به عمل نيامده است با تركيب مفاهيم ارزشها و شهيدان مي توان تعريف زير را از ارزشهاي شهيدان به دست آورد. ارزشهاي شهيدان آن چيزي كه شهدا انتخاب كرده اند، به عبارت ديگر جهت گيري اساسي و عميق و ريشه دار شهدا هست كه ايشان را از احترام و تقديس بهره مند ساخته است.
مفهوم لغوي شهيد و شهادت:
با توجه به آنچه از قاموس قرآن استنباط مي¬شود و خلاصه مبحث مربوط در زير آمده است، معناي لغوي شهيد و شهادت در قاموس قرآن جلد 3و4 چنين آمده است: شهادت كه به معني حضور و ديدن است گاهي به معني خبر قاطع آيد چنانكه در صحاح و قاموس گفته ظاهراً مراد از آن در آيه ي «وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شهادةً‍ عِنْدَهُ مِنَ الله» (بقره40) خبر قاطع باشد. و گاهي به معني آشكار آيه مثل «عالِمُ الغَيْبِ و الشهادَة الكبيرُ المُتعالِ» اين جمله در آيات بسياري تكرار شد.
همچنين به معني اداي شهادت و اظهار خبر قاطع آمده «ذلكَ اَدْني اَنْ يأتُوا بالشهادَةِ عَلي وَجْهَيها ـ فَيُقْسٍٍمانِ باللهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُ مِنْ شَهادَتِهِما» (مائده 108-107) شهادت به معني اقرار، حكم و علم هم مي آيد كه همه از حضور و ديدن هستند «فَشَهادَةُ اَحَدِهِمْ اربَعُ شهادات بالله» (نور6) يا «شاهِدينَ عَلي اَنْفُسِهِم بِالْكُفْر» (توبه17)
گفته اند شهادت در اين آيات اقرار است. «وشَهِدَ شاهدُ منْ اَهْلِها اِنْ كانَ قَميصُهُ» (يوسف26) راغب آن را در آيه به معني حكم گفته است.
آنگاه كه شهادت به خداوند سبحان اطلاق شود به معني حاضر، شاهد و حافظ است و در نهايت در اقرب الموارد مي گويند: شهيد آن است كه هيچ چيز از علمش غائب نيست.
خلاصه آن كه شهيد به معني مقتول در راه خدا در قرآن نيامده است ولي در قرآن "قتل في سبيل الله" بكار رفته است. نظير آيه «و لا تحسبنَّ الذّينَ قُتِلوا في سَبيلِ الله اَمْواتاً» (آل عمران169) و آيات فراوان ديگري كه ناظر بر مقام شهدا و حيات معنوي آنها و روزي خوردن آنان نزد پروردگار است، لكن همچنان كه بيان شد قرآن از اصطلاح كشته شدن (و نه شهادت) در راه خدا استفاده كرده است.
مفهوم اصطلاحي شهيد و شهادت:
آيات و روايات عنوان شده، در مورد واژه شهادت در قالب "گواه" بود. اما در روايات موارد متعددي در مورد شهادت در راه خدا با استفاده از لفظ شهيد و شهادت وجود دارد.
پيامبر(ص) فرمودند: بالاي هر نيكي، نيكي است تا آن گاه كه مرد در راه خدا كشته شود. پس، چون در راه خدا كشته شد بالاتر از آن نيكي و (ارزشي) وجود ندارد. (اصول كافي)
و امام سجاد(ع) فرمودند: هيچ قطره اي نزد خداي عزوجل محبوبتر از دو قطره نيست: قطره ي خوني كه در راه خدا كشته شود و قطره اشكي كه بنده در دل شب براي خدا ريزد.
سخنان حضرت علي (ع) بارها در نهج¬البلاغه راجع به تشويق به جهاد و اشتياق ايشان به شهادت در راه خدا آمده است، نظير: برادران ما كه خونشان در صفين ريخته شد، اگر امروز زنده نيستند، زيان نكرده¬اند تا اندوهگين شوند و شرنگ تيره¬گون جفاي دشمن را بياشامند. به خدا سوگند با خدا ديدار كردند و خدا مزدهايشان را به¬تمامي بداد و پس از ترسان بودن به سراي امانشان درآورد. كجايند برادران من كه قدم در راه نهادند و در راه حق درگذشتند؟ عمار بن ياسر كجاست؟ ابن تيهان كجاست؟ ذوالشهادتين كجاست؟ كجايند همانندان ايشان، برادرانمان كه با هم مرگ پيمان بستند و سرهايشان به سوي بزهكاران فرستاده شد (خطبه 182).
و در خطبه 171 باز شوق به شهادت و آرزوي آن را با دعايي به محضر باريتعالي به تصوير مي¬كشند: "خدايا شهادت را نصيب ما كن و ما را از فتنه¬ها در امان دار".
و در همين خطبه در بيان مطلبي راجع به گفتگويشان با رسول خدا (ص) و پاسخ به سوال آن حضرت در مورد صبر بر شهادت، به حضرت رسول (ص) عرض مي¬كنند: يا رسول ا... آنجا (در هنگام شهادت) جاي صبر نيست، بلكه جاي شادماني و سپاسگزاري است.
و نيز حضرت علي (ع) در وصف شهدا و آرزوي شهادت در خطبه 116 در مورد شهدا مي¬فرمايند: به خدا سوگند آنان مردمي بودند نيك انديش، ترجيح دهنده¬ي بردباري گويندگان حق و ترك كنندگان ستم. پيش از ما به راه راست قدم گذاشتند و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگي جاويدان آخرت و كرامت گوارا، پيروز شدند.
عشق به شهادت چنان آمادگي به حضرت علي (ع) در مواجهه با دشمنان داده است كه در نامه 62 مي¬فرمايند: به خدا سوگند، اگر با ايشان روبرو شوم، من تنها باشم و آنها روي زمين را پر كنند، نه باك دارم و نه هراس، زيرا به آن گمراهيي كه آنان در آن غرقه¬اند و آن هدايتي كه خود بدان آراسته¬ام، نيك آگاهم و از جانب پروردگارم با يقين همراهم. من به ديدار خداوند و ثواب نيكويي كه مرا ارزاني دارد، اميد بسته¬ام و منتظر آن هستم.
و نيز در پايان عهدنامه خود به مالك اشتر، مي فرمايد: من از خداوند، به رحمت گسترده و قدرت عظيمش بر برآوردن هر خواهش و مطلوبي، مسألت دارم كه عاقبت من و تو را به سعادت و شهادت ختم فرمايد.
عشق به شهادت در دل پيامبر(ص) آن چنان بود كه مي فرمودند: «والذي نفسي بيده لَوَدِدتُ أني اُقتَلُ في سبيل الله ثم احيا ثم اقتَلُ ثمّ احياء، ثم اُقتلُ»
سوگند به آنكه جانم در دست اوست دوست دارم كه در راه خدا كشته شوم و سپس زنده گردم و باز كشته شوم و بار ديگر زنده گردم و باز كشته شود.
حضرت علي(ع) هم عاشق شهادت بودند لذا مي فرمايند: به خدا سوگند كه من برحق هستم و عاشق شهادتم
و در جايي ديگر باز مي فرمايند: به خدا سوگند اگر نبود كه در هنگام رويارو شدن با دشمنم چشم طمع به شهادت دوخته ام و خود را براي آن آماده ساخته ام دوست داشتم كه حتي يك روز در كنار اين مردم نمانم (خطبه 119 و نامه35).
بهترين و گرامي ترين مرگ، كشته شدن در راه خداست كه انسان را به عظمت مي رساند كه همانا رسيدن به رضاي الهي است و بهره مند شدن از رضوان الهي.
به اين خاطر است كه پيامبر(ص) و ائمه(ع) اين آرزو را داشتند و به رهروان راه خويش همواره اين نكته را يادآوري مي كردند كه در راه خدا بجنگند و از كشته شدن نترسند زيرا كه مرگ در نهايت به سراغ هركسي مي رود و چه بهتر اين مرگ، بهترين مرگ يعني شهادت در راه خدا باشد. و ائمه(ع) همواره يادآور مي شدند كه مرگ در بستر براي كسي كه مي تواند كشته بشود و به مقام شهادت برسد بسيار ذلت آور است. از اين رو حضرت علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند: «اِنَّ اكرَمَ الموت القتلُ. والذي نفسُ ابن ابي طالب بِيَدِهِ لِألف ضربةٍ بالسّيَفِ أهونُ عَلَيَّ مِن ميتَةٍ علي الفراشِ في غيرِ طاعَةٍ الله.»
همانا گراميترين مرگ كشته شدن است سوگند به آن كه جان علي ابن ابيطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير برمن آسانتر است از جان دادن در بستر كه با طاعت خود همراه نباشد.
شهيد با شهادت خود باعث آمرزش گناهان خود مي شود. و ديگر بين خود و خدايش هيچ گناهي باقي نمي ماند البته حق الناس بر گردن او هست ولي گناهان بين او و پروردگار با نخستين قطره ي خونش بخشيده مي شود. امام صادق(ع) مي فرمايند: «هر كه در راه خدا كشته شود خداوند چيزي از گناهانش را به او نمي شناساند» (وسائل الشيعه، جلد11، ص9- به نقل از سايت الكترونيكي). شهيد با شهادت خود به عالي ترين مقام معنوي كه جاي گرفتن در مقام قرب الهي است دست مي يابد لذا دنيا با تمام زيبايي هايش براي او جلوه اي ندارد. و تمايلي به برگشتن به دنيا هم ندارد. اما چون فضيلت و بركات شهادت را متوجه مي شود آرزو مي كند كه كاش به دنيا برگردد و بارها و بارها در راه خدا بجنگد و شهيد شود. پيامبر(ص) به جابربن عبدالله انصاري مي فرمايند: «اِنّ الله لَمْ يُكلمُ احداً الا من وراء حجاب، و كَلَّمَ، اباكَ مُواجِهاً فقالَ لَهُ: سَلْني اعطِكَ! قالَ: أسألُكَ ان يَرُدَّني الي الدنيا حتي أجا و مَرَّةً اُخري فاُقَتلُ»
خداوند با هيچ كسي جز وراي حجاب سخن نگفت: اما با پدرت در روي سخن گفت و به او فرمود: از من بخواه تا عطايت كنم، پدرت گفت: از تو مي خواهم كه مرا به دنيا بازگرداني تا بار ديگر جهاد كنم و كشته شوم.» (ميزان الحكمه باب ش)
شهيد با نيت خالصانه خود است كه به مقام شهادت مي رسد وگرنه هر كشته شدني شهادت نيست لذا نيت در شهادت بالاترين مسأله است لذا بالاترين فرق شهيد با سايرين در نيت خالصانه اوست.
در حديث ديگري از پيامبر (ص) نقل شده است كه رسول اكرم (ص) در روز احد بالاي سر ((مصعب بن عمير)) ايستاد و براي او دعا كرد و سپس گفت:
انّ رسول الله يشهد انّ هولا شهدا عند الله يوم القيام فاتوهم زوروهم وسلمو عليهم فو الذي نفسي بيده ، لا يسلم عليهم احد الي يوم القيامه ، الاّ ردّوا عليه ، يرزقون من ثار الجن ووتح .
(كشف الاسرار،ج1 ، ص417- به نقل از سايت الكترونيكي )
يعني رسول خدا گواهي مي دهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قيامت هستند. بياييد و ايشان را زيارت كنيد ، بر اينان سلام كنيد ، كه سوگند به آنكه جانم در دست اوست ، هيچكس نباشد كه بر آنها سلام كند الا اينكه جوابش را مي دهند . وآنها از ميوه هاي بهشتي وهداياي آن روزي داده مي شوند.
روش تحقيق
روش تحقيق تحليل محتواي كتاب و استفاده از نظرات دانش آموزان (نظرسنجي) و مقايسه نظرات با محتواي كتاب بوده است. جامعه آماري، دانشجويان دانشكده علوم¬تربيتي و روان¬شناسي دانشگاه فردوسي و نوع نمونه¬گيري، استفاده از نمونه در دسترس بوده است. به دانشجوياني كه داوطلب مطالعه كتاب¬هاي زندگينامه¬اي راجع به شهدا و برخي ديگر از بزرگان مي¬شده¬اند، يك كتاب و يك پرسشنامه مشتمل بر سوالاتي راجع به نكات جالب، نقاط منفي، پيشنهادها و توصيه¬ها داده مي¬شد. انتخاب كتاب از ميان حدود 20 كتاب زندگي¬نامه¬اي (عمدتاً از كتابهاي مجموعه چلچراغ مربوط به انتشارات مدرسه)، توسط خود دانشجو صورت مي¬پذيرفت. لازم به ذكر است كه هدف عمده و پنهان اين مطالعه، آشنايي دانشجويان و ترغيب آنان به مطالعه كتابهاي مذكور بوده است. بنابراين كاملاً سعي مي¬شد، دانشجويان به علاقه خودشان كتابها را انتخاب كنند و از همين رو تعداد مراجعان براي مطالعه و انتخاب براي برخي شخصيت¬هاي معروف مثلاً دكتر حسابي (10 دانشجو)، از سايرين بيشتر بود. در مجموع حدود 100 نفر از دانشجويان كتابهاي مختلف را مطالعه و پرسشنامه را تكميل نمودند. همچنان كه بيان شد تعداد پرسشنامه براي برخي كتابها فقط دو يا سه عدد بوده است. بنابراين در اين مقاله نظرات دانشجويان به¬طور كامل راجع به سه كتابي كه اولاً راجع به شهدا باشند و ثانياً حداقل شش نفر مطالعه كننده داشته¬اند، آمده است. اين سه كتاب شامل شهيد چمران (شش دانشجو)، شهيد رجايي (هشت دانشجو) و شهيد همت (نه دانشجو) هستند. ضمناً به¬منظور بهره¬گيري از برخي نقاط جالبي كه راجع به ساير كتابها ذكر شده است، برخي نظرات راجع به كتابهاي شهيد صدوقي، شهيد فهميده، شهيد بهشتي، شهيد برونسي ، شهيد بروجردي و شهيد شهاب آمده است.
يافته¬ها
آشنايي با محتواي كتاب شهيدچمران
كتاب شهيد چمران از سري كتابهاي چلچراغ نوشته احمد دهقان است. در ص7 كتاب كه در واقع اولين صفحه بعد از صفحه عنوان است، سال شمار زندگي دكتر چمران است. وي در 1311 در قم به دنيا آمده است. وي دانش آموز دبيرستان «دارالفنون» و «البرز» بوده است. و با رتبه ممتاز از دانشكده فني فارغ التحصيل شده است ابتدا بورس شده و سپس بورسيه وي در آمريكا به دليل فعاليتهاي سياسي قطع شده است. وي در سال 1349 به لبنان مي رود و 1357 به ايران باز مي گردد و نماينده ي امام در شوراي عالي دفاع مي شود، سپس در1360 در دهلاويه شهيد مي شود.
ويژگي اين كتاب رويكرد نسبتا غير مستقيم آن بخصوص در شروع كتاب است. در واقع نويسنده در قالب داستان سفري كه براي انجام تحقيقات به اهواز كرده است، زندگي شهيد چمران را از طريق بازخواني يادداشتهاي تحقيقي اش، در موارد زير را به تصوير كشيده است: 1- زندگي توام با فقر و رنج 2- محبت بسيار زياد به ديگران حتي به گونه اي كه از عدم توفيق و ناخوشي ديگران به شدت متاثر مي شد 3- سطح علمي بسيار فوق العاده كه حتي از مهندس بازرگان نمره 21 مي گيرد و در آمريكا در رشته فيزيك پلاسما با درخشش فوق العاده آن را ادامه مي دهد. 4- رها كردن سطوح بالاي رفاه و كار علمي در آمريكا و مسافرت براي جهاد به مصر و سپس به لبنان 5- همكاري با امام موسي صدر و تاسيس مدرسه صنعتي جبل عامل و اعطاي هويت به شيعيان لبنان 6- ازدواج با غاده چمران 7- ورود به ايران و جريانات كردستان بخصوص پاوه و نقش تاريخي پيام امام(ره)در برطرف شدن غائله كردستان 8- شجاعتهاي شهيد چمران در جنگ و مساله سوسنگرد و بالاخره شهادت اين سردار بزرگ اسلام است.
يادداشتهاي شهيد چمران كه در جاي جاي كتاب مذكور به خصوص در آخر كتاب آمده اند از بخشهاي بسيار جالب كتاب هستند. مانند:"ديگر آرزويي ندارم و احساس مي كنم كه اين دنيا ديگر جاي من نيست، با همه وداع مي كنم و مي خواهم فقط با خداي خود تنها باشم" شهيد مصطفي چمران
آري " مصطفي مي توانست در بهترين نقطه ي آمريكا زندگي كند، كشتي و هواپيماي شخصي داشته باشد ولي همه چيز را رها كرد و..."
1. نكات جالب كتاب از نظر دانشجويان(6=n) :
1- آرزويم اين است كه اسلحه به دست بگيرم و براي آزادي انسان ها بجنگم. ص29
2- «تعجب همه از اين بود كه چرا او جلوتر از همه مي رود. وقتي پرسيدم كه چرا خودت را به خطر مي اندازي، گفت: جلو رفتن من، عجيب نيست، آنها كه جلو نمي روند عجيب هستند».
3- دوتا ماشين لندرور بود. از اهواز حركت كرديم و به طرف دهلاويه رفتيم. آتش عراقي ها شديد بود. مصطفي همراهمان بود. يكدفعه صداي سوت خمپاره آمد. عجيب بود. خمپاره سقف برزنتي ماشين لندرو را سوراخ كرد و از وسط پاي بچه ها كف ماشين را جر داد و تو زمين فرو رفت. پياده شديم. وامانده بوديم كه چه اتفاقي افتاده است. خمپاره تو زمين فرو رفته و منفجر شده بود. در اين اوضاع و احوال ديدم كه مصطفي خم شده و كنار خمپاره اي كه نتركيده به يك گل سرخ خيره شده است. گل زيبايي بود مصطفي با سرانگشت آن گل را نوازش مي كرد. دورش جمع شديم. مصطفي خيره به گل سرخ بود كه گل برگهايش بر اثر باد به هر سو خم مي شد و انگار مي رقصيد. مصطفي گفت: «چقدر زيباست! نگاه كنيد» (ص71).
4- خدايا! تو مرا با شكنجه ي همه ي محرومان و مظلومان تاريخ آشنا كردي. خدايا! همه چيز بر من ارزاني داشتي و بر همه اش شكر كردم. جسمي سالم و زيبا دادي! پايي قوي و تند و چالاك عطا كردي! بازواني توانا و پنجه اي هنرمند بخشيدي! فكري عميق دادي و از موهبات علمي به اعلا درجه برخوردارم كردي و... (ص74).
5- «ديشب تا پيروزي انقلاب پيش رفتم» سقوط هليكوپتر و كشته شدن مادري در پاوه (گرچه بسيار غم انگيز است اما به زيبايي به تصوير كشيده شده است).
6- من تمام كارنامه ها و جزوه هاي درسي او را ورق زده ام. همه نمره هايش 20 است. آدم وقتي مي بيند، كيف مي كند وقتي جزوه ها را ورق مي زدم فكر مي كردم كه آنها را استاد خطاطي كشور پاكنويس كرده است. در دانشكده مهندسي مهدي بازرگان را ديدم كه مصطفي در درس ايشان نمره 21 گرفته است.
2ـ نقاط ضعف و پيشنهادهاي اصلاحي از نظر دانشجويان:
1- اگر تمام مطالب به طور مستقيم از زبان دكتر چمران نوشته مي شد بهتر بود.
2- در صفحه ي 23 بعد از اينكه در مورد چگونگي فارغ التحصيل شدن شهيد چمران سخن گفته مي شود و در واقع در نقطه اوج است. عبارت «خسته شده ام» را مي آورد كه اين كلمه خواننده را از خواندن ادامه ي مبحث دلزده مي كند و همچنين خواننده را خسته مي كند. و در ص59 در مورد تهمت هايي كه به ايشان زده مي شود بايد بيشتر توضيح داده مي شد. در ص45 در حالي كه خود مصطفي چمران زندگي نامه اش را نوشته عبارت «مصطفي بالاي ساختمان ايستاده بود» نابجا به كار رفته است.
3- نكات آموزنده و جالب از زبان دكتر چمران بيان شده است. پيشنهاد: در مورد زندگي شخصي، خانوادگي ايشان بيشتر اشاره شود.
4- پشنهادات، ص23 و ص45 اصلاح شود. و تصوير شمعي كه شهيد چمران كشيده است همراه با متن آن در پشت جلد آن يا يكي از صفحات پاياني كتاب چاپ شود.
5- به نظر من بسياري از جنبه هاي ديگر زندگي شهيد چمران بايد در كتاب معرفي مي شدند و در كل بايد به حجم كتاب افزوده شود.
3. توصيه كتاب به ديگران:
1. خواندن آن را به ديگران هم توصيه مي كنم. زيرا با خواندن اين گونه كتاب ها درك آنها تغيير مي كند.
2. به دانشجويان توصيه مي كنم چون در مورد زندگينامه ي يكي از بزرگترين شخصيت هاي زمان انقلاب مطالبي را نوشته است. كه اطلاع از آن و اينكه يك نفر چقدر مي تواند بزرگ باشد كه بهترين زندگي را رها كند و به كمك محرومان بشتابد براي هر فردي مي تواند مثمرثمر باشد. شايد انسان با خواندن اين كتاب به اين فكر كند كه خود كيست و براي ديگران چه كاري انجام داده است.
3. خواندن كتاب را به دانشجويان ديگر توصيه مي كنم. زيرا شهيد چمران الگويي از بالاترين درجات علمي و معنوي مي باشد كه بايد به همه شناسانده شود.
آشنايي با محتواي كتاب شهيد رجائي
كتاب شهيد رجائي داراي 56 صفحه مطلب، 6 صفحه توضيح اعلام، 3 صفحه عكس و تصوير و يك صفحه سال شمار است .
در ابتداي كتاب شرح دستگيري و مبارزات شهيد رجائي و شكنجه هاي شهيد رجائي تقريبا 16 صفحه از مطالب كتاب را به خود اختصاص داده است(از ص9 تا ص 23).
صفحات ص25 تا ص32 با عنوان «پا به پاي او» اگر چه شرح مختصري از زندگي شهيد رجائي از ولادت تا اخراج او از ارتش و مبارزات است ولي روح حاكم باز هم دو محور زندگي بسيار ساده و اعتقاد راسخ مذهبي و مبارزات سياسي ايشان است در اين صفحات از روحيه و مبارزات همسر او هم ياد شده است .
ص32 تا ص37 با عنوان «آرزوي ديرينه» شرح زندانهاي او از سال 56 تا آبان 57 است و در اواخر مبحث آزادي وي را به تصوير كشيده است. اصرار شهيد رجائي بر نماز جماعت، تاثير شهيد رجائي بر زندانيان عادي، حرمت شكني ماموران رژيم شاه نسبت به نماز از مشخصات بارز مطالب اين بخش است. اين بخش به 22 بهمن 57 و شرح پيروزي انقلاب اسلامي و آرزوي ديرينه شهيد رجائي در تحقق حكومت اسلامي ختم مي شود.
بخش بعدي از ص 38 تا ص42 با عنوان «وزارت آموزش و پرورش تا رياست جمهوري» به مسائل سياسي بعد از انقلاب به خصوص بحث بني صدر اختصاص يافته است.
در بخش «همچون مردم» از ص43 تا 49، بُعد مردم داري شهيد رجائي، ساده زيستي وي حتي در زمان رياست جمهوري و امثال اين موارد مطرح شده است.
شهادت شهيد رجائي، صفحات 51 تا 55 را به خود اختصاص داده است و وصيت نامه شهيد رجائي درصفحات انتهايي كتاب آمده است.
1. نكات جالب كتاب از نظر دانشجويان: (8=n)
1. ارتباط ايشان در زندان با ديگر انقلابيان (ص16) و نامه همسر شهيد رجايي به ايشان (ص32). البته سراسر كتاب حاوي مطالب جالب و ارزنده اي بود.
2. «روزي كه مي خواست براي سخنراني در سازمان ملل به نيويورك برود، با همان كت شلواري رفت كه بعضي شبها آن را مي پوشيد و پنهاني به ديدار محلات فقيرنشين و حلبي آبادي ها مي رفت» (ص46). باورم نمي شود واقعاً فقير و غني براي فردي تفاوت نكند و فقط خدا را مهم بداند.
3. من از وزارت آموزش و پرورش نمي روم ولو اينكه به من اجازه بدهند بيايم و در يك مدرسه جارو كنم و يا فقط تخته پاك كنم به نظر من اگر در مملكت خدمتي معني دارد، معلمي است. (ص39).
4. آقاي رجايي فرزندتان دوست دارد گاهي سوار يكي از موتور سيكلت ها شود. چون اجازه نداشتيم چند بار مانع شديم و نخواستيم خلافي صورت بگيرد. اگر اجازه مي دهيد يكي از موتورها را گاهي در اختيارشان بگذاريم. رجايي گفت: كدام موتورها؟ راننده با دست موتور سيكلت هايي را كه كنار پله ها پارك شده بودند نشان داد و گفت: «همين موتورها را مي گويم» رجايي به راننده نگاهي كرد و گفت: مگر اين موتورها ارث پدر من است كه اجازه سواري يكي از آنها را به او بدهم.
5. انجام دادن وظايف به نحو احسن با وجود تمام مشغله هاي كاري. شغل ندانستن معلمي بلكه وظيفه خطير پيامبري. "با وجود داشتن سمت رياست جمهوري باز خود را بنده ي خدا مي دانستند (ص44)".
6. ص15 آن قسمت كه شهيدرجايي تاول زده در سالن شكنجه گاه مي دويد، در حالي كه زير لب بخشي از دعاي كميل را مي خواند. جايي كه مولا علي(ع) مي فرمايد: «يا رب قوّ علي خدمتك جوارحي...»
7. ص43 "شايد در طول سال هاي تحصيلي به معلمي برخورده باشيدكه بخواهيد سر كلاس او شيطنت كنيد، ولي آنقدر مهربان و دوست داشتني باشد كه دلتان نيايد اذيتش كنيد. اگر همين معلم شما را در جلسه ي امتحان آزاد بگذارد تا هر كاري دلتان بخواهد بكنيد و خود در گوشه اي بنشينيد آيا حاضريد خلافي بكنيد؟ كساني كه سال ها در كلاس هاي درس رجايي شاگردي كرده اند، تن به چنين كارهايي نداده اند".
8. نامه اي كه همسر شهيد رجايي در جواب نامه ايشان نوشته بود «تو مقام خودت را نمي داني و آيا اين زندان كه رفته اي ناحق است يا حق؟ تو كه دعوا نكرده اي يا ورشكست نشده اي، اختلاسي نكرده اي كه زندان بروي تا من از زندان رفتن تو ناراحت بشوم. من به چنين همسري كه در راه عقيده اش به زندان مي افتد افتخار مي كنم و اگر به امريكا رفته بودي ناراحت مي شدم حالا كه زندان رفته اي نه تنها ناراحت نيستم بلكه افتخار مي كنم و احساس سرافرازي.
9. "محمدعلي از مدرسه به خانه برمي گشت، در كارها به مادرش كمك مي كرد. روز به روز طعم تلخ فقر و نداري را بيشتر مي چشيد ولي هرگز از ادامه تحصيل بازنماند. در سيزده سالگي، كلاس ششم ابتدايي را تمام كرد و بعد از آن بر سر دو راهي ماند دلش مي خواست ادامه تحصيل بدهد. اما تا كي بايد مادرش كار مي كرد و خرج او و خواهرهايش را در مي آورد؟ اين بود كه در بازار قزوين مشغول به كار شد. يك سال در مغازه خرازي دايي اش شاگردي كرد" و... ص26
10. رجايي در اوين هم از پاي ننشست و به تشكيل نيروهاي انقلابي پرداخت كه به چند گروه تقسيم شده بودند. گروهي بچه هاي مسلمان بودند كه تعدادشان بيش از 40 نفر بود. در بين آنها كساني چون عباس، شهيد حقاني، بهزاد نبوي و به چشم مي خوردند. كه اغلب جلسات مخفيانه اي داشتند. گروه ديگر اعضاي سازمان مجاهدين خلق بودند و گروه سوم متشكل از ماركسيست هاي كهنه كاري كه به گروه غيرمذهبي معروف بود. رجايي دريافته بود اگر قرار است انقلابي در ايران رخ دهد. تنها با توسل به احكام و آموزش هاي اسلام و رهبري روحانيت امكان پذير است. به همين خاطر در زندان فعاليت هاي خود را گسترش داد. (ص34).
11. ص38 از وزارت آموزش و پرورش تا رياست جمهوري. "بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، طبيعي بود كه رجايي پس از سال ها مبارزه ي سرسختانه و مقاومت به نظري كه در سياه چال هاي رژيم طاغوت از خود نشان داده بود، آرام ننشيند".
2ـ نقاط ضعف و پيشنهادهاي اصلاحي از نظر دانشجويان:
1- زندگي شهدا را نمي توان در چند برگه خلاصه نمود. زندگي آنها همچون دريايي است كه انتهايش قابل رؤيت نيست.
2- پس از رياست جمهوري ايشان مطالب بسيار خلاصه مطرح شده است.
3- اگر در كتاب توضيحات و مطالب بيشتري در مورد زندگي خانوادگي شهيد رجايي و رفتار و گفتار ايشان با فرزندان و همسرشان مي¬آمد، كتاب آموزنده تر و پرمحتواتر مي شد.
4- از خصوصيات اخلاقي ايشان به ويژه در ميان خانواده صحبتي نشده است. بهتر است به اين مسأله هم پرداخته شود.
5- اگر سعي شود بيشتر مطالب كتاب را با سخنان آن شهيد مزين نمود گمان مي كنم تأثيرش در روح خواننده عميق تر شود.
3ـ توصيه كتاب به ديگران:
1- علي رغم آن كه كتاب مذكور براي گروه هاي سني «د» و «هـ» تهيه شده است ولي باز هم خواندن آن را به همه عزيزان دانشجو توصيه مي كنم زيرا كه نسل جوان و البته دانشجوي ما به دنبال الگويي است تا با استفاده از راه و رسم آنها در مسير زندگي شايسته تر و پرتوان تر گام بردارد و چه الگويي پرفروغ تر از شهيدان عالي مقام.
2- خواندن كتاب و درك و آگاهي از رنج هايي كه افرادي چون شهيد رجايي براي به ثمر رساندن انقلاب كشيده اند باعث تلاش جوانان به حفظ ارزش هاي انقلاب و احترام گذاشتن به اين ارزش ها مي شود.
3- همان طور كه شهيد رجايي در وصيت نامه ذكر فرمودند: به كسي تكليف نمي كنم ولي گمان مي كنم اگر تمام جريان زندگي مرا به صورت كتاب درآورند براي دانش آموزان مفيد باشد. با خواندن اين كتاب و امثال آن مي توان بهترين درس زندگي يعني ايمان، سادگي و عشق را آموخت.
4- چون مي شود با سعي و تلاش از هيچ به همه چيز رسيد به دانشجويان توصيه مي كنم.
5- به خاطر شناسايي افرادي چون شهيد رجايي، افتخار كردن به اين گونه افراد و عبرت گرفتن از اين افراد و صبر و شكيبايي در برابر مشكلات و رسيدن به آرزوي ديرينه خود. به دانشجويان ديگر توصيه مي كنم.
6- به دانشجويان ديگر توصيه مي كنم چون كوتاه و مفيد و جالب است.
7- آشنايي با اين شخصيت و درس گرفتن از ايشان.
8- به دانشجويان ديگر توصيه مي كنم زيرا زندگي ما بر پايه خون شهيدان استوار است و من شخصاً علاقه خاصي به شهدا دارم و دوست دارم زندگي آنها، خاطراتشان و... را مطالعه كنم.
آشنايي با محتواي كتاب شهيد همت:
كتاب شهيد همت مشتمل بر 76 صفحه مي¬باشد. اين كتاب با سالشمار زندگي شهيد از تولد در قمشه در 1332 تا شهادت در سال 1362 آغاز مي¬شود. اين كتاب زندگي شهيد را در قالب مراجعه نويسنده كتاب به يك دندان¬پزشكِ بسيار آشنا و صميمي با شهيد همت، به تصوير كشيده است. نويسنده در مطب دندان¬پزشك مذكور علاوه بر درمان دندانش، سوالات خود را به¬منظور تكميل كتابش مي¬پرسد.
سفر شهيد همت به كربلا (قبل از تولد!)، دوران تحصيل و سربازي شهيد همت به¬ويژه مبارزات شهيد در پادگان، مبارزات دوران انقلاب و دوران معلمي شهيد در شهرضا، مامور شدن در سپاه پاسداران بعد از انقلاب اسلامي، خاطرات همسر شهيد همت شامل چگونگي آشنايي با شهيد و زندگي سخت اما صميمانه در مناطق جنگي، تولد فرزند شهيد همت (مهدي) و شهادت او در عمليات خيبر در غروب 19 اسفند 1362، بخشهاي گوناگون كتاب را تشكيل داده¬اند.
1ـ نكات جالب كتاب از نظر دانشجويان (8=n):
1- مطالبي كه مربوط به قبل از تولد شهيد همت بود. مطالبي كه رفتار شهيد در منزل با همسر و فرزندانش داشته است.
2- آنجا كه مادر شهيد همت به كربلا رفته بودند و شفاي فرزندش را از امام حسين(ع) خواسته بودند.
3- خستگي شهيد همت چند روز قبل از شهادتش و شهادت اين شهيد بزرگوار.
4- اينكه با وجود علاقه زيادي كه به زندگيش داشت مي گفت چرا من نبايد مثل بقيه كه چند ماه دور از خانواده شان هستند باشم.
5- اين مطلب به من اثبات شد كه مردان بزرگ از دامن زنانند، چرا كه در اين قسمت ها شاهد صبر، گذشت و فداكاري زني هستيم كه با ايمان و عشق به همسرش را ياري مي رساند.
6- شخصيت كامل يك مرد در اينجا روشن است كه با اين خصوصيات هرچه بيشتر، بهتر به اهداف قدسي خويش نايل مي شود.
7- درك تكليف توسط يك مرد بلند مرتبه كه در سخت ترين شرايط بيشتر به وظيفه خود در قبال فرزند و همسر كوتاهي نمي ورزد.
8- سخنان همسر شهيد همت: "ما به دنبال خانه اي براي سكونت بوديم، يكي از برادران پيشنهاد كرد كه در طبقه دوم خانه آنها مستقر شويم. آن جا در اتاق تو در تو داشت كه با رفتن ساكنان قبلي محل مناسبي براي مرغ و جوجه هاي صاحبخانه شده بود. به محض ورود شروع كردم به تميز كردن در و ديوار و كف و اتاق زحمت زيادي داشت ولي بالاخره آن دو اتاق به طور كامل تميز شد. فرش و موكت نداشتيم. كف اتاق را با دو تا پتوي سربازي پوشاندم. ملافه سفيد را دو سر لا كردم و جلوي پنجره اتاق ريختم. علاوه بر اين كه مانع از نفوذ نور به اتاق به بيرون مي شد. جاي پرده را هم گرفت".
9- او پسري زيبا، آرام، معصوم بود كه قبل از به دنيا آمدن كربلا را زيارت كرده بود.
2ـ نقاط ضعف و پيشنهادهاي اصلاحي:
1- براي درك بهتر خصوصيات اخلاقي و شناسايي بهتر افراد مي توانست خاطرات همسر ايشان كه رابطه بسيار صميمانه و نزديكي با ايشان داشتند را بيشتر و مفصل تر در اين كتاب آورده شود. اگر خاطرات شهيد را با بسيجي ها بيشتر بيان شود بهتر است.
2- خيلي مطالب كه ربطي به شهيد ندارد را طولاني كرده است.
3- نوشتن مطالبي درباره مسائل و كارهايي كه خواننده در حين مطالعه درباره زندگي شهيد انجام مي داده و پيش كشيدن مسأله دندان درد و معالجه آن، از سوي نويسنده، خواننده را از هدف اصلي كتاب دور مي¬سازد و در خواندن كتاب او را بي انگيزه مي كنند و از تأثيرگذاري مطالب كتاب مي كاهد.
3ـ پيشنهاد كتاب به ديگران:
1- استفاده از اين كتاب را پيشنهاد مي كنم چون مي توان از سادگي اين شهيد الگو گرفت.
2- اين كتاب ويژگي يك انسان رنج ديده و صبور را براي ما روشن و به تصوير مي كشد.
3- از اين شهيدان مي توان گذشت، فداكاري، ايثار را آموخت.
4- ذهنيت منفي بعضي از افراد نسبت به جنگ و شهيد را تغيير مي دهد.

يافته¬هاي فرعي (نكاتي برجسته از ديدگاه دانشجويان نسبت به ساير كتب):
توصيه در مورد كتاب شهيد شهاب:
به دانشجويان ديگر خواندن كتاب را توصيه مي كنم چون در اين كتاب گفته شده است كه واقعاً انسان حيرت مي كند مطمئناً كسان زيادي ايشان را نمي شناسند يا اگر مي شناسند فقط اطلاعات مختصري دارند با مطالعه ي اين كتاب به شخصيت والاي اين شهيد و ساير شهدا پي خواهند برد.
جالب ترين مطلب كتاب شهيد صدوقي:
جملات كه نشانگر شجاعت شهيد صدوقي است. «يا مرا مي گيرند يا زنداني مي كنند و يا تبعيد مي شوم و يا مي كشند اگر كشته شوم هر قطره خونم يك صدوقي خواهد شد»
پيشنهاد در مورد كتاب شهيد فهميده:
با خواندن اين كتاب ها به نقايص و ضعف و اراده خودمان در مقايسه با اين شهدا پي مي بريم و آنها را بهتر مي شناسيم.
جالبترين مطالب كتاب شهيد برونسي:
نكات جالب كتاب «عنوان كتاب است «گلبوي» كه صفتي مناسب براي شهيد و نام زادگاه او «روستاي گلبوي» است.
جالبترين مطلب كتاب شهيد بروجردي:
سرهنگ و شهيد بروجردي بر سر مكان شروع عمليات جنگي به بحث و تفكر مي پردازند اما به جايي نمي رسند شب از نيمه گذشته سرهنگ مي خوابد اما شهيد بروجردي نماز شب مي خواند و در حال ذكر و مناجات بود كه خوابش برد در خواب آقايي را مي بيند كه به طرف او مي آيد و به او مي گويد كه چرا عمليات را شروع نمي كنيد؟ بروجردي مي¬گويد: نمي دانيم از كجا شروع كنيم و آقا امام زمان (عج) لبخندي مي زنند و مي گويند از روستاي قره داغ.
پيشنهاد اصلاحي در مورد كتاب شهيد بروجردي:
تأكيد بيشتر بر زندگي شغلي ايشان است و از زندگي شخصي، ارتباطات خانوادگي شهيد با همسر، فرزندانشان، پدر و مادرشان صحبت نشده است.
جالب ترين نكته كتاب شهيد بهشتي:
ملتي كه براي اقامه عدل اسلامي و اجراي احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادي قيام نموده است. خود را براي شهادت و شهيد شدن آماده نموده است. ص79
توصيه در مورد شهيد بهشتي:
چون به نظرم آشنايي جوانان با زندگي بزرگان دين و زندگي شان تأثير مثبتي داشته و حتي مي تواند راهگشاي برخي از مسايل و مشكلات در زندگي خود آنها باشد. به دانشجويان ديگر توصيه مي كنم و كتاب خيلي خوب و جالبي بود.
بحث و نتيجه گيري:
در مورد كتاب شهيد چمران از ميان جلوه هاي و صفات نه گانه اي كه در بخش مربوط مشتمل زير آمده است، موارد چهارگانه زير مشتمل بر: 1- ايثار و شجاعت و رها كردن زندگي تجملاتي، 2- جلوه هاي به ظاهر متضاد شخصيت وي شامل رزمنده بودن و نوازش گل سرخ، 3- نمرات درسي و تلاش علمي وي، 4- راز و نياز او با خداوند مورد توجه واقع شده است.
و مواردي كه مربوط به تاريخ جنگ ايران و لبنان و كردستان و... بوده است، چندان مورد توجه دانشجويان قرار نگرفته است.
به طور كلي نظرات راجع به خواندن و تأثير اين كتاب بسيار مثبت بوده است. امّا به هر حال دختران دانشجو، بيشتر دوست دارند در مورد زندگي شخصي شهدا از جمله شهيد چمران بيشتر بدانند.
در مورد كتاب شهيد رجايي، از ميان بخشهاي مختلف زندگي او شامل دورة ولادت تا اخراج از ارتش، مبارزات زندان و انقلاب، از وزارت آموزش و پرورش تا رياست جمهوري، ساده زيستي و شهادت رجايي، موارد پنجگانه زير مشتمل بر: نامة همسر شهيد رجايي به ايشان، ساده زيستي ايشان، عشق به خدمت، شكنجه هاي ايشان و رابطه ايشان با شاگردان بيشتر مورد توجه دانشجويان قرار داشت. در مورد اين كتاب هم علاقه دانش آموزان دختر به بُعد خانوادگي زندگي شهيد مشهود است. تأكيد برخي هم بر آن است كه استفاده از سخنان مستقيم خود شهيد بسيار مثبت تر و مطلوب تر است.
در مورد كتاب شهيد همت نيز توجه دانشجويان دختر به خانواده شهيد، نقش همسرش و خاطرات همسر كاملاً مشهود است، به¬گونه¬اي كه بيش از نيمي از اظهار نظرها در اين باب است. در مرحله بعدي مطالب مربوط به قبل از ولادت شهيد (از زماني كه مادرشان باردار بودند)، مورد توجه دانشجويان قرار گرفت.
ملاحظه مي شود كه در تمام كتاب هاي مربوط به شهدا، استقبال دانشجويان چقدر زياد است. ما مي توانيم با استفاده از اين كتابها فرهنگ شهادت را در دختران و پسران گسترش دهيم. البته مي توان سطح كتابها را با پيشنهادهاي مطالعه كنندگان ارتقا داد. با توجه به نظرات دانشجويان دختر، مطرح شدن ابعاد خانوادگي شهيد، استفاده از بيانات بيشتر شهدا و بيان بخشي از كتاب از زبان مستقيم شهيد حداقل در مورد دختران بسيار مؤثر است.
در مقايسه بين محتواي كتاب و نظرات دانشجويان دختر در مي¬يابيم كه كتابها به بُعد وظيفه شغلي و فعاليتهاي انقلابي شهدا اهميت بيشتري داده¬اند، ولي دانشجويان به بُعد خانوادگي شهدا و چگونگي رفتار آنها با خانواده¬شان اهميت داده¬اند و اينگونه مباحث را جالب دانسته¬اند. (علاوه بر آن بعد فروتني، سادگي و تواضع شهدا و نيز لطافت طبع ايشان مورد توجه دانشجويان قرار گرفته است). به همين دليل توصيه عمده¬اي كه تقريباً براي تمام كتابها (مشتمل بر سه كتاب مورد بررسي كامل و ساير كتابهايي كه قبلاً اشاره شد)، از سوي دانشجويان مطرح شده است، مطرح شده ابعاد خانوادگي شهيد است.
به¬نظر مي¬رسد جاي پژوهش يا پژوهش¬هاي ديگري در باب كتابهاي نيمه پنهان ماه كه سرگذشت شهيدان از زبان همسران ايشان است، خالي است. اميد است پژوهش¬هاي بعدي بتوانند در اين باب، يافته¬هايي حائز اهميت داشته باشند.
شهيدان، متصف به ارزشهاي والا و در عين حال در ابعاد متنوعي هستند. مي¬توان فرهنگ شهادت و شوق به آن را از طريق نشان دادن عالمانه با نظر به نيازهاي مخاطبان مختلف رواج داد. به¬نظر مي¬رسد ارزش¬هاي تصوير شده از سوي شهيدان آن¬قدر تنوع دارد كه بتوان گروه¬هاي مختلف سني و جنسي را از طريق كتابهاي مختلف جذب و با فرهنگ شهادت آشتي داد.

منابع و مآخذ:
1. شهيد چمران(1380)، تهران، انتشارات مدرسه.
2. شهيد رجايي(1380)، تهران، انتشارات مدرسه.
3. شهيد شهاب(1378)، مشهد، شفق.
4. شهيد صدوقي(1381)، تهران، انتشارات مدرسه.
5. شهيد فهميده(1378)، تهران، انتشارات مدرسه.
6. گلبوي (زندگي نامه شهيد بروسني)( 1379)، مشهد.
7. شهيد بروجردي(1381)، تهران، انتشارات مدرسه.
8. شهيد همت(1382)، تهران، انتشارات مدرسه.
9. شهيد بهشتي(1378)، تهران، انتشارات مدرسه.
10. قاموس قرآن، (سيدعلي اكبر قريشي).
11. فرهنگ دهخدا.
12. دانش¬نامه سازمان پژوهش و برنامه¬ريزي آموزشي، وزارت آموزش و پرورش.
13. نهج¬البلاغه، (محمد دشتي).
14. مجموعه احاديث ميزان الحكمه، (محمد محمدي ري¬شهري).
15. سايت www.sokhaneasemani.shahidan.mihanblog.com
16. سعيدي رضواني، نويد، 1380: ساخت ابزار سنجش نگرش مذهبي دانش¬آموزان، تهران، پژوهشكده تعليم و تربيت.
17. كاظمي، يحيي و سعيدي رضواني، محمود، 1383: مقايسه تاثير روش¬هاي تدريس بر تغيير دانش¬آموزان نسبت به هدفهاي ارزشي درس ديني، مجله علوم تربيتي و روان¬شناسي دانشگاه سيستان و بلوچستان، سال اول، شماره اول.


سه شنبه 28 دی 1389  4:28 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تقابل قهرمان و ضد قهرمان
منابع : شاهد انديشه فصلنامه فرهنگي و پژوهشي
نويسنده : حسن دولت آبادي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقايسه ي برخي جنبه هاي اقدام قهرمان كربلا با هملت قهرمان نمايشنامه اي تراژيك
خلاصه ي مقاله: اين مقاله موضوع خويش را به اشتراكها و تفاوتهاي اقدام ايثارگرايانه ي دو قهرمان، در دو واقعه ي خونبار و تراژيك اختصاص داده است. يكي از اين وقايع، اتفاقات تاريخي صحنه ي كربلاست كه در محرم سال 61 هجري در كربلا رخ داد و در نتيجه ي آن، حضرت امام حسين(ع) و 72 تن از يارانشان جان خويش را در راه دين خدا ايثار نمودند. و ديگري نمايشنامه هملت است كه در سالهاي 1600-1601 قمري توسط ويليام شكسپير (1563-1616)، نمايشنامه نويس شهير انگليسي نوشته شده است و در آن جا نيز قهرمان اثر، هملت جوان، جان خويش را در راه هدف و آرمانش نثار ميكند. از جمله دلايلي كه سبب انتخاب اين دو واقعه برخوردار از ساختار دراماتيكي و تراژيك بسيار توانا شده، اشتهار هر دو واقعه در جهان است. در هر دو اثر، اقدام خونبار و همراه با ايثار جان براي رسيدن به آرمان و هدف، به صورتي كاملاً جدي و برجسته رخ داده است.

مقدمه:
«آن گاه كه «دايدالوس» معمار سازنده بناي «لابيرنت» براي گريز از خشم شاه «مينوس» بالهايي ساخت و با موم بر خود و فرزندش «ديكاروس» استوار ساخت، به فرزند اندرز داد كه از پرواز به سوي خورشيد بپرهيز تا مومهاي اتصال دهندهاي بالهايت گداخت نشود. اما پسر چنان به سوي خورشيد اوج گرفت كه مومهاي واسطه از هم گداخت و او در آبهاي پرتلاطم دريا فرو غلتيد.» اين اسطوره ي يوناني در تصويري نمادين از خورشيد (پرواز)، مومهاي سست اتصال دهنده زميني(ضرورت برخورد با ستم) را با طرح مفاهيمي چون جسارت، شهامت، و شوق پرواز به سوي خورشيد (اين مرجع نوراني كه نتيجه با شكوه بال پرواز گشودن، يعني فروافتادن در درياي پرتلاطم را كه هم نشانه به خطر افتادن است و هم نماد پاك و مطهر شدن و هم هويت جاودان و وسيع يافتن و بالاخره رسيدن به سرانجام كار، يعني ايثار جان در راه هدف است) به روشني و زيبايي تمام و بازگو ميكند. اگر اين معنا از ايثار را كه: «منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم دانستن و اين كمال درجه سخاوت است» بپذيريم، ميتوانيم از خودگذشتگي براي ديگران را به عنوان جلوهاي از آرمان و ارزش، فدا شدن و ايثار معنا كنيم. در نگاهي وسيعتر ميتوان دو منظر ايثار، يكي براي تمنيات و اهداف زميني و ديگري ايثار براي آرمانهاي الهي را منظور كرد و نيز تركيب اين دو را در نظر گرفت كه بيشك مفهوم عميقتر از خود گذشتن را در بنياني خواهيم يافت كه اتكايش به اعتقادات ماورايي و براي خداوند قادر باشد. چرا كه در اين صورت، نثار جان و موجوديت براي آدميان، به عنوان آيات الهي را نيز شامل خواهد شد. اما يكي از ملزومات ايثار، انتخاب موضع در جهت يكي از دو سوي درگيري است. آن چه كه از درگيري و ستيزه ميدانيم اين است كه درگيري نيازمند دو سوي منازعه است و عمل يكي از اين نيروهاي مقابله كننده، طغيان در برابر ارادهاي است كه عامل آن خودخواهي و افزون طلبي، و حاصل آن كينه ورزي و اختلاف خواهد بود. آن چه كه سبب ايثارگري فرد مسئوليت پذير جامعه ميشود، بروز چنين شرايطي است كه نجات نوع بشر را انتخاب ناپذير ميسازد و سبب ميشود تا افرادي خاص و با انگيزههاي عام در پي رسيدن به ثبات مطلوب يعني همان اصل برابري، برادري يا همان دموكراسي (به عنوان نشانههاي عالي اهداف انساني) برآيند و به ايثار جان و مال و هستي خويش مبادرت ورزند. آن شرايط و اين اقدام ضرورتي است كه مقابله با باطل را به عنوان امري غيرقابل سرپيچي معرفي ميكند و از وجدانهاي آگاه و مسئوليت پذير ميخواهد تا با اقدامي سنجيده، براي دستيابي به منفعت همگاني برخاسته و در تأمين خوشبختي بشريت بكوشند. طراحي «آرمان شهر» كه از ديرباز و در تمدنهاي شاخصي چون تمدن اژهاي يونان و تمدن آريايي ايران؛ مطرح گرديده نيز به عنوان ابتكاري در طراحي شهر مطلوب، در همين راستاست و هدف طراحانش تصور شرايطي است كه آدميان بتوانند در آن شرايط، با آرامش و بينيازي بزيند. در ارايه ي اين طرح به عنوان اقدامي نظري و حتي خيالي براي تأمين خوشبختي بشر، نشاني از ايثار به آن معنا كه منظور نظر ماست وجود ندارد و صرفاً برنامهريزي براي رسيدن به شرايط مطلوب، مورد توجه شده است. در حوزه ي انديشه ي اسلامي ـ شيعي، زماني كه اين گرايش آرماني مطرح ميشود، تنها به اظهار نظر و نظريه بسنده نميشود، بلكه بلافاصله دستورالعمل اعتقادي و عملي سرشار از اميد دستيابي به آن، با حضور يك ناجي يك قدم در راه نهاده، ناظر اكنون است، و سرانجام ميآيد، ارايه ميشود: «اين گرايش حاصل تأملات فلسفي يا استنتاجات عقلي صرف به روش فيلسوفان نيست، بلكه پشتوانههاي آن احاديث و اخباري است كه ظهور مهدي (ع) را در آخرالزمان بشارت دادهاند... به هنگام احوال مردم و اوضاع متزلزل قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد. چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد و ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضي خواهند بود.» اگر چه تكامل يافتهترين شكل اعتقاد به ظهور يك ناجي در اعتقاد شيعي وجود دارد، اما پيشينه و گستردگي و حقيقت اين باور را ميتوان از بدويترين انديشهها، تا نابترين اديان الهي همچون زرتشت و مسيحيت هم يافت. هر چند با اين نگرش، اميد به نجات، با ظهور يك ناجي تضمين ميشود، اما اين امر، مسئوليت ما را در مقابله با بيعدالتي و ستم مرتفع نميسازد، و آن چه كه از انسانها خواسته ميشود پرواز مدام به سوي همان خورشيدي است كه نور مطلق عدالت است. بي آن كه هراسي از فروافتادن در درياي پرتلاطم خطر احساس شود. چرا كه افتادن ايثارگرايانه در چنان دريايي، دستيابي به حيات واقعي و جاودان است. آن چنان كه قطره كوچك آب با پيوستن به دريا، حياتي مستمر و جاودان، و هويتي به مراتب والاتر و ماناتر از پيش مييابد. اين مقاله نيزضمن توجه به مطالب پيش گفته، موضوع خويش را به اشتراكها و تفاوتهاي اقدام ايثارگرايانه دو قهرمان، در دو واقعه خونبار و تراژيك اختصاص داده است. يكي از اين وقايع، اتفاقات تاريخي صحنه كربلاست كه در محرم سال 61 هجري در كربلا رخ داد و در نتيجه ي آن، حضرت امام حسين(ع) و 72 تن از يارانشان جان خويش را در راه دين خدا ايثار نمودند. و ديگري نمايشنامه هملت است كه در سالهاي 1600-1601 قمري توسط ويليام شكسپير (1563-1616)، نمايشنامه نويس شهير انگليسي نوشته شده است و در آن جا نيز قهرمان اثر، هملت جوان، جان خويش را در راه هدف و آرمانش نثار ميكند. از جمله دلايلي كه سبب انتخاب اين دو واقعه ي برخوردار از ساختار دراماتيكي و تراژيك بسيار توانا شده، اشتهار هر دو واقعه در جهان است. به طوري كه يكي از وقايع به عنوان پوياترين الگوي ظلم ستيزي همه ي جوامع بشري مطرح شده و به بقاي اسلام و تشيع ياري جدي رسانيده است، و ديگري به عنوان عاليترين و قدرتمندترين نمايشنامههاي همه اعصار و قرون مطرح و معرفي گرديده است و در هر دو اثر، اقدام خونبار و همراه با ايثار جان براي رسيدن به آرمان و هدف، به صورتي كاملاً جدي و برجسته رخ داده است. با توجه به اين كه سالهاي متمادي در كشور ما، به ويژه در دانشكدههاي تئاتر به حق بر قابليتهاي قدرتمند آثار شكسپير، اين استاد بيرقيب تاريخ نمايشنامهنويسي تأكيد گرديده و خصوصاً نمايشنامه ي هملت به عنوان يك مورد مثالي از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است، در اين مقاله كوشش گرديده تا ضمن بررسي اشتراكات و تفاوتهاي اين اثر، و نيز واقعه عظيم كربلا، بر اين نكته تأكيد شود كه واقعه ي تاريخي كربلا از اهداف و توانمنديهاي مفهومي به مراتب والاتر، غنيتر و تأثيرگذاري برخوردار است و قهرمان واقعي آن به دليل اتكا به منويات الهي از يك سو و اهداف انسان دوستانهاش از سوي ديگر، از جذابيت و تأثيرگذاري فوق العادهاي برخوردار است كه در صورت توجه وسيعتر و تخصصيتر به ساختار اين واقعه، ميتوان از آن در مسير ارتقا زندگي بشر بهره بسيار حاصل كرد. اينك برخي از برجستهترين اشتراكها و تفاوتهاي موجود در ميان اين دو واقعه كه به نگرش، موضع و چگونگي اقدام دو قهرمان ايثارگر مربوط ميشود مطرح و مقايسه ميشود. شايد كه با اين اقدام ابتكاري پويايي و طراوت واقعه كربلا به پيشوايي حضرت امام حسين(ع)، به جامعه جهاني، خصوصاً هنرمندان جهان و ايران بيش از پيش شناسانده شود و از اين راه شرايطي فراهم آيد كه اقدام آن حضرت به عنوان عاليترين الگوي ايثار و شايستهترين موضوع براي آثار دراماتيك مانا، مورد استفاده قرار گيرد. اقدامات ايثارگرايانه ي هملت ابتدا به برخي اقدامات ايثارگرايانه «هملت»، ميپردازيم. موضوع اين اثر به اقدامات هملت جوان در جستجو براي كشف واقعيت مرگ پدر و خون خواهي او مربوط ميشود و اين كشف، و اقدام براي دفاع از شرافت و رهايي روح پدر از سرگرداني، به عنوان هدف اصلي اين قهرمان مطرح ميشود. نخستين ويژگي هملت جوان، ناآگاهي اوليه وي نسبت به آن چه كه در ارتباط با به قتل رسيدن پدر رخ داده است كه با ظهور روح پدر، اين ناآگاهي به آگاهي بدل ميشود. يعني اين روح هملت بزرگ است كه در ملاقات با فرزند، چگونگي به قتل رسيدنش در خواب و توسط كلاديوس را مطرح ميكند. به اين ترتيب هملت ابتدا از وقوع اتفاق بيخبر است. نكته ي دوم اين است كه پس از آن كه هملت از به قتل رسيدن پدر مطلع ميشود، به ترديدي مستمر دچار ميگردد. اين ترديد تا اجراي نمايش «تله موش» و حتي زماني پس از آن همچنان و به صورت عدم اطمينان وي از صحت هويت و ادعاي روح ادامه مييابد. از آن جا كه انديشه ي مسيحي به دو نوع روح مثبت و خبيث اعتقاد دارد، پس ممكن است روح ظاهر شده، روح خبيثي بوده باشد كه به قصد فريب هملت جوان رخ نموده است. آن چنان كه به هنگام رفتن هملت جوان به سوي روح، هوراشيو او را از اين كار باز ميدارد: «نه، البته نرويد... قربان هرگز چنين كاري نكنيد. قربان مبادا شما را فريب داده به كنار سيلابها، يا به قلههاي سهمناك صخره معجوجي كه بر دريا مشرف است ببرد و از آن جا ناگهان تغيير هيئت داده به شكل وحشتانگيزي درآيد كه شايد شما را از عقل بيگانه كند و به ديوانگي بكشاند.» سومين نكته، به اعتقادات ديني هملت مربوط ميشود. گرچه هملت از اعتقادات ديني برخوردار است اما به دليل دارا بودن ويژگيهاي خاص انسان عصر رنسانس، نگرش ديني و اخلاقي وي با ترديد و شك همراه است. يكي از شاخصترين مستندات اين ادعا، جملاتي است كه هملت در بيانيه معروف اين اثر يعني «بودن يا نبودن» بازگو ميكند. چهارمين ويژگي هملت تعلقات زميني و دنيايي قهرمان است. هملت عاشق اوفلياست. اما آن گاه كه اوفليا را براي همراهي در مسير آرمانياش ناتوان مييابد، كنارش مينهد و به تنهايي، پا در راه پرمخاطره ميگذارد. تعلق زميني ديگر هملت، ادامه ي تحصيل دانشگاهي او در خارج از دانمارك است.
پس اين علاقه را با عمو و قاتل پدر، و پادشاه كنوني دانمارك يعني كلاديوس در ميان ميگذارد ولي با مخالفت او مواجه شده و به ناچار در دانمارك ميماند. علاقه ديگر هملت، علاقه به مادر است. كرترود كه از علت به قتل رسيدن هملت بزرگ بي خبر است. به همسري قاتل همسر پيشين در ميآيد و حتي به دليل درك نكردن علت غمگيني پسرش، او را سرزنش هم ميكند. هملت، هم ازمادر رنجيده است و هم آن كه عواطف فرزنديش سبب تعلقش به وي ميشود. همچنين است اشتياق هملت به حكومت. يعني به طور طبيعي هملت جوان ميبايست به حكومت ميرسيد، در حالي كه او پس از بازگشت به دانمارك، مشاهده ميكند حكومت پس از مرگ هملت بزرگ، توسط عمو غصب شده و اين فرصت از او دريغ گرديده است. پنجمين و ششمين ويژگي هملت عدم ارتباط او با مردم و تنها بودن وي است.
هملت به مردم هم علاقهمند است. اما او قهرماني تنهاست و هيچ كس، حتي يك نفر از مردم سرزمينش را در كنار خويش ندارد. تنها كسي كه با هملت همراه است، هوراشيوست كه توسط شكسپير به عنوان محرمراز مورد استفاده قرار ميگيرد تا مخاطبان اثر، از منويات هملت مطلع گردند. تنها كسي كه به هملت ميپيوندد، مادرش گرترود است. اين پيوستگي نيز در آخرين لحظات اثر رخ ميدهد و هيچ تأثيري در روند اقدامات قهرمان ندارد و سرانجام هم با مرگ گرترود بر اثر نوشيدن سم خاتمه مييابد. به اين ترتيب هملت قهرماني يكه و تنهاست. به عنوان هفتمين و هشتمين ويژگي ميتوان گفت آرمان ظلم ستيزي و دفاع از شرافت هملت به امري شخصي بدل و تنهايي هملت و قهرمان پروري اين شخصيت به صورت كاملاً فردي مطرح ميشود. گرچه در تعبيري گسترده و نمادين از اين قهرمان و اقداماتش، هملت به عنوان « وجدان آگاه بشر» براي برچيدن حاكميت ظلم مطرح است و حركت او از اين زاويه، به حركت ظلم ستيزانه حضرت امام حسين(ع) شباهت پيدا ميكند و نيز اگرچه بين اعتقادات هملت با اعتقادات حضرت امام حسين(ع) شباهت وجود دارد، اما شك هملت كه از نوع خاص انسان رنسانسي است، بين منويات اين قهرمان، و اهداف والاي حضرت امام حسين(ع) به عنوان يك قهرمان ديني، فاصله ي بسياري ايجاد ميكند. هملت بنا به اظهار خود كه در زمان دعوت شدن براي دوئل با لايرتيس ميگويد: «اگر تقدير من اين است پس بايد بروم». قدم در راهي مينهد كه كلاديوس وي را وادار به آن ميكند. بي آن كه قصد كشتن لايرتيس را داشته باشد يا آن كه آرماني فرازميني و ماورايي را براي اقدامات خود طراحي كرده باشد. پس او جان خويش را صرفاً بر سر كشف واقعيت مرگ پدر مينهد و بنا به توصيه روح پدر، به كشتن قاتل او اقدام ميكند. در طرح نهمين ويژگي ميتوان به يكي ديگر از مشتركات دو قهرمان اشاره كرد. كه استمرار حركت توسط نيروهاي پس از خود، با هدف افشاي وقايع و مشخص شدن جانشين قهرمان براي ادامه راه است. شخصي كه بعد از قهرمان حقايق را بيان خواهد كرد و نيز شخصي ديگر كه راه وي را استمرار خواهد بخشيد. در هملت اين هوراشيو است كه مسئوليت بيان حقايق پنهان به او واگذار ميشود، اما هوراشيو از شخصيتي منفعل و متزلزل برخوردار است و حتي در لحظات باقيمانده تا جان سپاري هملت، اقدام به خودكشي هم ميكند! كه اين اقدام او با ممانعت هملت مواجه شده و هملت وي را از اين كار باز ميدارد. علاوه بر اين هوراشيو، فقط دوستي معتمد است كه به هملت خيانت نميكند، و رازش را افشا نمينمايد.
اما در مقابل از شخصيتي محتاط برخوردار است. به طوري كه در چند جاي اثر ميكوشد تا مانع اقدامات هملت شود. اما شخصيتي كه قرار است به جانشيني هملت گمارده شود، «فوتينبراس» است. شاهزادهاي كه به عكس هملت مردد، اهل عمل است و براي تسخير سرزميني ميرود كه: « به اندازه پوست گردويي است و حتي براي كشته شدگان جنگ هم جاي كافي ندارد». هملت در آخرين صحنه و لحظاتي قبل از مرگ، و درگفتوگو با هوراشيو، فوتينبراس را برميگزيند: «هملت:... پيش گويي ميكنم كه فوتينبراس به پادشاهي دانمارك انتخاب خواهد شد. من در اين دم مرگ به او رأي ميدهم». در خصوص به جا ماندن ضد قهرمان يا از بين رفتن او به عنوان دهمين ويژگي، در هلمت، كلاديوس ضد قهرمان، پيش از هملت و توسط خود هملت به قتل ميرسد. و به اين ترتيب نويسنده شرايط مطلوب را براي استقرار حق و حاكميت شايسته فراهم ميكند. پس در هملت با كشته شدن كلاديوس، ظلم خاتمه مييابد، و با آمدن فوتينبراس، اميد دستيابي به حاكميت صالح ايجاد ميشود در حالي كه آنچه پس از قتل هملت جوان صورت ميپذيرد، حضور نابهنگام و يكباره شخصيتي است كه هيچ ارتباطي با وقايع رخ داده براي قهرمان اصلي نداشته و حضور او حضوري بيرابطه با وقايع پيشين است. مگر آن كه بگوييم فوتينبراس پاره دوم وجود هملت است. يعني شكسپير پاره اول وجود هملت جوان را امكاني براي ايجاد بستر آگاهي رساني و رفع ظلم قلمداد كرده، و پاره دوم را كه فوتينبراس باشد، به صورت به حاكميت رسيدن حاكم اقدام كننده و اهل عمل، تجلي بخشيده است. يازدهمين ويژگي نمايشنامه هملت را به نحوه برخورد با پيكر كشته شدگان اختصاص ميدهيم. در صحنه پاياني نمايشنامه هملت چهار نفر كشته ميشوند. نخست گرترود مادر هملت است كه گرفتار توطئه كلاديوس شده، مسموم ميشود و جان ميبازد. سپس نوبت به لايرتيس ميرسد كه با شمشيري كه خود زهرش را تأمين كرده مسموم شود و بميرد. در ادامه نوبت به كلاديوس ميرسد كه پس از افشاي توطئهاش توسط لايرتيس با شمشير هملت به قتل ميرسد. و بالاخره هملت جوان كه بر اثر شمشير مسموم جان ميبازد. در نمايشنامه اشارهاي به برخورد با سه جنازه اول نميشود ولي در ارتباط با هملت جوان، بنا به دستور فوتينبراس، اين جنازه بايد با احترامات به خاك سپرده شود و هيچ گونه بياحترامي نسبت به آن انجام نميگيرد. اقدامات ايثارگرايانه امام حسين(ع) خصوصيات قهرمان برجسته واقعه كربلا اينك به همين ويژگيها در واقعه تاريخي كربلا و نيز به خصوصيات قهرمان برجسته آن حضرت امام حسين(ع) ميپردازيم. نخستين ويژگي حركت واقعه كربلا، آگاهي و انتخاب آگاهانه قهرمان والاي آن است. آن چه از اقدام حضرت امام حسين(ع) به عنوان يك واقعه تاريخي، و نه ساخته و پرداخته ذوق آدمي در يك داستان خيال انگيز و جذاب ميدانيم آن است كه حضرت با آگاهي كامل، و در نتيجه براساس انتخاب آگاهانه از آن چه كه در انتظار ايشان بود، به ميدان نبرد و ايثار جان، پا نهادند و در تمامي مراحل عمل نيز با پيش آگاهي كامل به اين مهم اقدام نمودند.
يكي از نشانههاي عيني اين پيش آگاهي، به چهره كشيدن عبا (يا تاريك كردن فضا)، پيش از مبارزه است كه حضرت امام حسين(ع) با اين اقدام، عاقبت مواجهه با باطل را يادآور ميشوند و از كساني كه مايل نيستند در اين راه جان ببازند، ميخواهند تا راه زندگي اين جهاني در پيش گيرند و جان خويش از مهلكه به در برند. چون ايشان ميدانستند كه اين راه، راه از خود گذشتن و ايثار جان در راه خدا است. از جمله مستندات الهي بودن اقدام حضرت، به اظهارات رسول گرامي اسلام حضرت محمد(ص) در زماني كه حضرت امام حسين(ع) كودك بودند، و از به شهادت رسيدنشان خبر دادند، مربوط است. پس حضرت امام حسين(ع) به خوبي ميدانند كه چه ميخواهند و چرا قدم در اين راه نهادهاند. ايشان حتي از عاقبت كار نيز مطلعاند و در هيچ زمان از اقدامشان، ترديد نميكنند. دومين ويژگي، علت اصلي عمل حضرت امام حسين(ع) يعني قدم نهادن در اين مسير است همان طور كه پدر بزرگوارشان حضرت علي(ع) شهادت را به جان خريدند و با «فزت و رب العكبه» پوشش جهان خاكي از تن به در كردند، رخت عافيت بر قامت پوشاندند و رستگاري را با اقامت گزيدن درجوار معبود، بر جان خريدند؛ حضرت امام حسين(ع) نيز سر بر آرمان نهاده و به ظلم ستيزي و قيام عليه طغيان كنندگان در مقابل حق مطلق، يعني ذات پاك احديت اقدام كردند. جديت اين اقدام تا آن حد بود كه به همراه عزيزترين عزيزانشان، ايثارگرانه در راه حق جان باختند و جان يافتند. پس ويژگي ديگر حركت حضرت امام حسين(ع) شهادت در راه خداوند و دين او با اعتقاد قاطع، و بي كمترين ترديد بود. سومين ويژگي خاص قيام حضرت، تضمين سعادت امت اسلامي است.
گرچه شهادت مظلومانه يكي از مخلصترين بندگان خداوند، بسيار دردناك و غمگنانه است، اما وقتي به «چرا»يي اين حركت ميانديشيم، عظمت اين حركت و نتايج حاصل از آن چنان چشمگير است كه موجبات استمرار پويايي اسلام، و مباهات و فخر بشريت به ويژه شيعيان نيز ميشود. آن چنان كه حتي بوداييان و اهل تسنن ساكن جزاير كارائيب هم با بهرهگيري از جنبههاي ظلم ستيزانه حركت حضرت امام حسين(ع)، در ماه محرم به سوگ مينشينند و عزاداري ميكنند. به اين ترتيب كاملاً مشخص است كه امام حسين(ع) به هيچ وجه با انگيزه شخصي و مطامع اين جهاني جانشان را نثار نكردند و در نهايت امر رستگاري مردم كه رضايت خداوند را در آن ميديدند، به عنوان هدف پيگيري نمودند. چهارمين ويژگي از ويژگيهاي اقدام حق طلبانه حضرت امام حسين(ع) بريدن كامل از جهان خاكي است. ايشان به طور طبيعي تعلقات عاطفي ويژهاي نسبت به خاندان و وابستگان خويش داشتهاند، در مصاف با دشمن و براي احقاق حقي كه خداوند دستورش را صادر فرمودند، نه تنها جان پاك خويش، كه جان تمام عزيزاني را كه امكان حضور در اين كارزار داشتند را هم در راه معبود نثار نمودند. به اين ترتيب پشت كردن به دنياي فاني، و ايثار جان و مال و عزيزان شاخصه و الگويي والا براي همه جهانيان تثبيت كرده و به جا گذاشتند. نترسيدن از مرگ را ميتوان پنجمين شاخصه قيام آن حضرت برشمرد. با اين استدلال محكم و پذيرفته شده كه مرگ اين جهاني سرآغاز زندگي ابدي است، نترسيدن از مرگ، به عنوان يك ويژگي از ويژگيهاي ايثارگرايانه حضرت امام حسين(ع) مطرح است و با تأكيد ايشان مبني بر اين كه: «اگر مسلمان نيستيد، لااقل آزاده باشيد.»، جهت اين نترسيدن و مرتبت و منزلت ايثار بسيار شفاف عيان ميشود. همچنين است ششمين ويژگي در توجه به ايثار حضرت، يعني عنايت خاص به امت بازمانده، بازماندگاني كه اين ايثار و جانبازي و شهادت براي آنان است و نتيجهاش نصيبشان خواهد شد. حضرت زينب (س) پس از شهادت برادر براي آن است كه اقدامات ايثارگرايانه آن بزرگوار و ديگر عزيزانش را به گوش مسلمين، كه نه، در گوش جان جهانيان آزاده و آزادي طلب فرياد زنند. مبادا كه بر اثر ناآگاهي از حركت عظيم امام حسين(ع) نتيجه مقتضي، از آن حاصل نگردد. همچنين است حضور حضرت امام سجاد(ع) كه به دليل بيماري، امكان حضور در ميدان جانبازان را نيافتند و به اين ترتيب مسئوليت استمرار و پيگيري امامت به ايشان واگذار شد. بي دليل نيست كه اقدامات و نيز هجران خواني حضرت زينب(س)، حجم قابل ملاحظهاي از اقدامات واقعه كربلا، و نيز اقدامات پس از آن را شامل ميشود.
چرا كه حركت حضرت زينب(س) حركتي تكميلي و ضروري است، تا اولاً آگاهي دهي لازم از آن چه كه واقع شد، به مردمان و امتي كه بازماندهاند صورت پذيرد و ثانياً با بيان مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش، بنيان ظلم طاغي سست گردد و هدف اين حركت كه استقرار اراده خداوند و پويايي دين او است حاصل آيد. آن چنان كه «چلكوفسكي» در بررسي واقعه كربلا در تعزيه ايران مينويسد: «... اين امر عقيدتي به هيچ وجه تنها به بعد مذهبي محدود نميشود، بلكه بعد سياسي و طبيعي گرايانه را نيز شامل ميشود و سرگذشت حماسي آل علي از بسياري جهت شبيه ايران بزرگ از كربلا و كوفه تا قفقاز، آسياي مركزي، افغانستان و شمال هند است كه بارها مورد هجوم گروههاي مهاجم واقع شد ولي با داشتن وحدت فكري داخلي رشتههاي سنت يك فرهنگ بيهمتا را تا امروز حفظ كرده است.» هفتمين ويژگي قهرمان بينظير صحراي كربلا علني و بدون اقدامات ايشان است. سخنان حضرت در ميانه ميدان و مواجهه علني و بدون پرده پوشي از اعتقاد راسخشان نشان از حق بودن، براي خدا حركت كردن و در نتيجه برخورداري از حمايت خداوند است.
هشتمين و نهمين ويژگي واقعه كربلا حضور مردمان در كنار حضرت و نيز اعتقاد جدي مردم و وابستگان عاشق و معتقد به حضرت امام حسين(ع) و آرمانهاي ايشان است. گرچه در مقايسه با فراواني لشكر دشمن، تعداد ياران حضرت بسيار كم است، اما براساس باورهاي ديني، اعتقاد جدي اين ياران سبب كثرتشان ميشود. علاوه بر اين، وجود نيرويي غيرمسلمان چون رهب نصراني و مادرش كه هر دو در معركه جنگ به اسلام ميگروند، بر اعتقادي و الهي بودن حركت صحه ميگذارد و بر همراهي مردم با حركت امام حسين(ع) تأكيد ميكند. دهمين ويژگي وقايع كربلا تنها نبودن قهرمان آن و حضورشان در جمع مشتاقان است. اين ويژگي به تعلق خاطر عاشقانه تمامي وابستگان حضرت امام حسين(ع) به ايشان مربوط ميشود. به طوري كه عليرغم شدت فشارهاي وارده از سوي دشمن، حضرت در ميان خانواده بزرگوارشان نه تنها احساس تنهايي نميكنند كه از پشتيبانيهاي جنگي و عاطفي خالصانه و عاشقانه وابستگان نيز بسيار بهرهمند ميگردند. به عنوان يازدهمين ويژگي، به نحوه برخورد نيروهاي مقابله كننده با حضرت امام حسين(ع) و پيكرهاي مطهر ديگر شهداي كربلا توجه ميكنيم. برخورد با پيكرهاي شهداي صحراي كربلا، برخوردي ددمنشانه است. سربريدن، سر بر نيزه بردن، اسب تاختن و ... اقدامات غير انسانياي است كه دشمنان حضرت امام حسين(ع) به آنها مبادرت ميورزند كه البته اين اقدامات به امكاني براي تحريك احساسات مسلمانان و مخالفتهاي بعدي آنان بدل ميشود تا آن جا كه سرانجام با قيام مختار به نتيجه ميانجامد. اما اقدامات انجام شده نسبت به پيكره شهدا، اقداماتي غيرالهي است و با هيچ انديشه انساني قابل توجيه نيست. و اما دوازدهمين ويژگي از ويژگيهاي خاص وقايع كربلا، به جا ماندن ضد قهرمان است. به اين ترتيب كه ضد قهرمان واقعه كربلا پس از شهادت قهرمان، به زندگي خويش ادامه ميدهد، و سمت قبلياش را پي ميگيرد. او ميماند تا خود و در طي زمان، به افشاي اهداف پليدش بپردازد. يكي از نكات مهم به جا ماندن ضدقهرمان واقعه كربلا، واقعي بودن شرايط است به طوري كه انديشه واقعه، دچار شعارزدگي مبتني بر اتمام حضور شخصيت و انديشه ضد حق نميشود و اعلام ميگردد؛ ضد قهرمان و طاغي همواره وجود دارد و به همين دليل در اين راه مسئوليت انسانها در مقابله با باطل و ايثار و جان و مال و تعلقات اين جهاني تمامي ندارد. و بالاخره سيزدهمين ويژگي قيام حضرت امام حسين(ع) كه نشانه ديگري از حقانيت ايشان محسوب ميشود، پيوستن يكي از سرداران سپاه دشمن به لشكر حضرت و به شهادت رسيدن او در ركاب امام حسين(ع) است. حرّ كه ابتدا به متوقف كردن امام و يارانش اقدام ميكند، سرانجام به عدالت حضرت پي ميبرد و به ايشان ملحق ميشود. جمعبندي ويژگيهاي قهرمان واقعه كربلا در مجموع ميتوان اين ويژگيهاي خاص را در ارتباط با قهرمان واقعه كربلا حضرت امام حسين(ع) و اهداف و اقدامات ايشان بر شمرد: اعتقادات قاطع و فاقد هر گونه ترديد به خداوند، و عدم پيوستگي به جهان خاكي و فداكردن همه تعلقات دنيايي براي رسيدن به رستگاري واقعي، يعني پيوستن به حضرت حق تعالي (روحيه علني و عملي ظلم ستيزي قهرمان) حضور مردم، حتي مردم غير مسلمان و نيز نيرويي از نيروهاي دشمن در همسويي با اقدام قهرمان و انديشه الهي او ( مردماني اندك در زمان اقدام حضرت و مردمان بسيار در زمان طولاني پس از اقدام)، پيش اگاهي قطعي قهرمان از آن چه كه قرار است اتفاق افتد و انتخاب راه و برخورداري از اراده مصمم براي تسليم در برابر خداوند و جان باختن با هدف انجام فرامين الهي باور داشتن اقدام قهرمان توسط همه وابستگان و همسويي قاطع آنان با اقدامات قهرمان، تعلق خاطر قهرمان به وابستگانش و به شهادت رسيدن اكثر آنان در شرايطي كه اين تعلق خاطر دو سويه با حدّت و شدت وجود داشته است، تلاش در جهت رستگاري مردمان و نه با هدف و انگيزه شخصي، دل بريدن از جهان خاكي و خرسندي از به شهادت رسيدن و تلقي رستگاري از آن، باور اين امر كه اين اقدامات بايد سبب آگاهي مردمان براي مقابله با ستم و پويايي دين شود، اعتقاد به اين نكته كه بازماندگاني خاص موجبات استمرار حركت را فراهم ميآورند، قدرتمند بودن دشمن به لحاظ برخورداري از همه امكانات حاكميت، كثرت نيروي جنگي و فزوني ثروت از يك سو و قدرتمند بودن قهرمان به دليل برخورداري از پشتيباني الهي و افراد معتقد و مصمم، علني بودن اقدام قهرمان در مواجهه با دشمن و اجتناب از هر گونه پرده پوشي و پنهان كاري.
جمعبندي ويژگيهاي قهرمان نمايشنامه هملت اما در مورد هملت، به عنوان برجستهترين نمايشنامه همه قرون و اعصار ميتوان ويژگيهاي ياد شده زيرا را جمعبندي و ارايه كرد: اعتقادات ماورايي همراه با ترديد قهرمان، وجود دلبستگيهاي زميني و اين جهاني، برخورداري از انگيزه شخصي براي مواجهه با دشمن پيش رو، عدم آگاهي از شروع واقعه و نيز نتيجه عمل، پوشاندن اقدامات در پس نقاب وانمودي به جنون، عدم ارتباط قهرمان با مردم و در عين حال تمايل به آگاهي آنان از آن چه رخ داده است فقط براي آگاهي از محق بودن قهرمان و نه حركتي براي رستگاري، نبود تعلق خاطر علني و حمايت كننده كارساز از سوي وابستگان و رنجش قهرمان از وابستگان حتي مادر و كسي كه براي همسري برگزيده است و عدم برخورداري قهرمان از حمايتهاي الهي. به نظر ميرسد مقايسهها و بررسيهايي از اين دست ميتواند خودباوري لازم را در نمايشنامهنويسان ايراني به وجود آورد يا افزايش دهد تا با شناخت بيشتر نسبت به قابليتهاي بسيار والايي كه در اقدام با شكوه، حق طلبانه و ايثارگرايانه حضرت امام حسين(ع) وجود داشته است، نگارش نمايشنامههايي كه بايد تحليلي به جوانب گوناگون واقعه كربلا بپردازد، اقدام كنند و به اين ترتيب حجم قابل ملاحظهاي از نمايشنامههاي توليد شده و در دست توليد كشورمان را آثاري از اين دست به خود اختصاص دهد.
فهرست منابع 1ـ كابه، آتين، سفر به آرمانشهر آايكاري ـ قريب به مضمون، ترجمه: محمدقاضي، نشر تهران، 1352،ص8. 2ـ دهخدا، علي اكبر، لغت نامه (جلد 3)، موسسه لغت نامه دهخدا، چاپ دوم، از دوره جديد، تهران، 1377، ص 3682. 3ـ گرچه بهشت اين جهاني نخستين بار در پهلوان نامه گيل گمش مطرح شد، اما اين افلاطون بود كه در كتاب «جمهوريت» خود آرامان شهر را به صورت مدرن و سازمان يافته ارايه كرد. 4ـ ابونصر فارابي كه در عصر عباسيان ميزيست، در كتاب: « انديشههاي اهل مدينه فاضله» آن را طراحي و ارايه كرد. 5ـ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، جلد سيزدهم، ترجمه علي دواني، ص 259. 6ـ ظهور سوشيانس 7ـ ظهور حضرت مسيح(ع) 8ـ شكسپير، هملت (چاپ هفتم)، ترجمه: مسعود فرزاد، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، پرده اول، صحنه هشتم. 9ـ همان، پرده پنجم، صحنه دوم 10ـ همان، پرده چهارم، صحنه چهارم 11ـ همان، پرده پنجم، صحنه دوم 12ـ چكلوفسكي، پيتر، تعزيه تئاتر پيشرو ايران، ترجمه: داود حاتمي، شركت انتشارات علمي وفرهنگي، تهران، 1367، ص 61.


سه شنبه 28 دی 1389  4:28 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
نويسنده :  محمود رحيمي ,  احمد رحيمي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده پژوهش :
در اين پژوهش ضمن عنايت به سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي و لزوم انتقال ارزشها و فرهنگ و رشادتهاي رزمندگان و ايثارگران سلحشور اسلام در دوران دفاع مقدّس 8 ساله و جنگ تحميلي در شرايط خاصّ كنوني به نسل سوم در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي و تربيت معلم وابسته به آموزش و پرورش كه همين مؤسسات و دانشگاهها اعم از علوم پزشكي ، دانشگاههاي آزاد اسلامي ، پيام نور و ... خود تأمين كننده بخش عظيمي از نيروهاي رزمنده ي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بوده اند دراين مقاله ي پژوهشي راهكارهاي انتقال اين ارزشها در دو مقوله ي راهكارهاي علمي مانند توسعه ي مطالعاتي- تحقيقاتي ، بهره گيري از فنون علمي،تشويق به نگارش مقالات و پايان نامه هايي دراين عرصه،تبيين فرهنگ جهاد و شهادت در دروس تربيت معلّم و آموزش عالي ، ايجاد بانك اطلاعاتي جامع دفاع مقدس ، برگزاري جلسات پرسش و پاسخ ، برگزاري همايش هاي علمي- فرهنگي،برگزاري مسابقات كتابخواني و تحقيقاتي و در مقوله ي دوم راهكارهاي تبليغي- فرهنگي مانند برنامه ريزي بر اساس نياز دانشگاهها و مراكز تربيت معلم ، بهره گيري از مشاوران مجرّب و توانمند مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است و نظرات امام راحل (ره) و رهبر فرزانه ي انقلاب (مدظله العالي) و مقام عالي رياست جمهوري اسلامي ايران در اين خصوص بيان شده اند كه اميد است در سايه ي عنايات حق تعالي و توجهات مسؤولين نظام اسلامي مقبول درگاه احديت ، خداي تبارك و تعالي واقع شود . ضمنا" در اين پژوهش در خصوص سالگرد بازگشت آزادگان قهرمان به ميهن و روز جانباز، روز پاسدار،مواردي همچون سرگذشت سرداران و پاسداراني الگو و نمونه، نظير جانباز شهيد محمود امان اللهي كه بعد از تحمل سالها اسارت و رنجهاي طاقت فرسا در سال 1379 به شهادت رسيده واعضاي بدنشان به نيازمندان اهدا مي گردد،و سردار فرجيانزاده كه از سال 1361 تا 1369 دراسارت دشمن بوده و خاطرات تلخ و شيريني از آن دوران بيان كرده اند ،آزاده و جانباز مجتهد ،علي رضا باريكلو كه از سال 1360 تا 1367 متحمل اسارت و جانبازي از ناحيه ي چشم و دست و پا شده و به درجه ي استادي دانشگاه نيز مي رسند و فرازهايي از زندگي جانباز گرامي حاج فريدون ابراهيمي كه بر اثر انفجار مين از ناحيه ي دو پا و دو چشم و ساير اعضاي بدن به درجه ي جانبازي نايل مي شوند. همچنين جانباز شيميايي داراي ريه ي مصنوعي ودستگاه NIV هستند و زندگي را به سختي و فقط با اتكا به خداي يكتا ادامه مي دهند و در ادامه خاطراتي از جانباز گرامي جعفر سهيل اسماعيلي كه هم اكنون نوزده سال است درد و رنج ناشي از جانبازي را تحمل مي كند و هنگام بيان خاطرات مثل اين است كه در آسمان هم قدم مي زند ،فرازهايي از زندگي جانباز بزرگوار فريبرز خوب نژاد و نحوه ي اسارت و جانبازي ايشان درعمليات به ياد ماندني بدر و تشريح فرهنگ ايثاروشهادت از ديدگاه بزرگاني مانند رهبر معظم انقلاب(مدظله) و امام راحل(ره) ، رئيس جمهور محترم و مشاور ايشان در امور ايثارگران ، رياست محترم بنياد شهيد و امور ايثارگران كشور ، مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در امور ايثارگران ، دكتر حسين اعرابي ، حجت الاسلام مجتهد شبستري ، رئيس كميته ي نمايشگاه كنگره ي ملي تجليل از ايثارگران ، مدير كل دبير خانه ي شوراي هماهنگي نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار گرفته اند. در نهايت ناگفته هايي از اسارت دكتر فاطمه ناهيدي اولين زن اسير ايراني به عنوان يكي از شير زنان آزاده در دوران دفاع مقدس به همراه خانم هاي آزاده احمدي و بهرامي و آباد كه براي انتقال كودكان شيرخوارگاه آبادان به شيراز رفته بودند و در بازگشت به خرمشهر در جاده ي ماهشهر به آبادان به اسارت در مي آيند نقل شده است .
در اين پژوهش به حدود بيست سايت شناخته شده كه در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت بررسي شده اند و نيز حدود ده سايت بررسي نشده در اين زمينه با نشانه هاي اينترنتي خود معرفي و ذكر شده اند و آسيب شناسي شيوهاي فرهنگ ايثار و شهادت و عوامل مؤثر بر آن شامل زمينه هاي فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي ، بين المللي و سياستهاي حاكم بر آنها از جمله عنصر فرهنگ به عنوان عامل اتحاد مسلمين و ماهيت و مصاديق ايثار و شهادت و ايثار مردمي از عوامل ماندگاري دولت اسلامي و تحقق اهداف عالي آن مورد بحث و بررسي قرار گرفته و نتايج قابل توجهي حاصل و استنتاج شده اند .
مقدمه:
ضمن عرض تبريك سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي با گذشت قريب 18 سال از پذيرش قطعنامه 598 و پايان دوران دفاع مقدّس به تدريج از فضاي آن زمان دور مي شويم كه اين دوران يكي از درخشان ترين دوران ارزشي و تاريخي در قرن هاي اخير است و حفظ خاطرات و ارزشهاي آن بسيار مهم است.
تبلور ايثار و فداكاري، تجلّي كامل ايمان به خداوند متعال و وعده هاي صادقانه ي او ، بروز جلوه هاي رشادت و شجاعت، خلاقيت، ابتكار ،خود كفايي،مديريت و ... همه و همه، گوشه هايي از فضايل و بركات آن دوران است.
دوراني كه رهبر انقلاب (ره) ازآن به نعمت الهي تعبير نموده اند . دوراني كه هر قدر در عمق آن غور مي كنيم در دانه هاي بيشتري از آن برمي گيريم . دوراني سراسر عزت و افتخار و دوراني كه به رغم تمام خرابي ها و خسارات مادي ،بركات و آثار مادي و معنوي آن، فراگير بوده و هست.دوراني كه سالها بلكه شايد قرن ها ملت ايران را از تجاوز هر متجاوزي بيمه نموده و همه دانستند كه تا اين ملت در كنار هم و با عشق به وطن خويش ، حاضر به پذيرش ذلّت و تجاوز نبوده و دردفاع از كيان خود متحد هستند ، تجاوز به وطن عزيز آنها بارها از خود كشي بدتر است.
حال بر ما كه باقيمانده از آن دوران و شاهدان دوران عزت اين لازم است تا در حفظ ، گسترش آثار ، خاطرات ، آرمان ها و دستاوردها ي آن تلاش كنيم و نسل هاي بعد از آن آشنا سازيم و چه بهتر كه اين كار را از دانشگاه شروع كنيم كه يكي از اركان سر نوشت ساز ملت واز مهمترين عناصر فرهنگ ساز در جامعه است.
در بينش و فرهنگ اسلامي مفهوم متعالي و مقدسي وجود كه به عنوان نهايت درجه ي ايثار و ضامن آزادگي و عزت مسلمين مطرح مي گردد و آن شهادت است كه در پيوندي تنگاتنگ با ايثار و فداكاري قرار دارد و به عنوان يك مرتبه ي متعالي از حيات و زندگي جاودانه در جوار قرب الهي قرار مي گيرد و اگر به تاريخ ملتها توجه كنيم دوران ايثار و شجاعت براي آنان مايه ي افتخار و سر بلندي دنيوي و اخروي است.
نـاله ي مـأيوسانه ي شيطان
اميرالمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد : من هنگامي كه وحي بر محمد صلي الله عليه وآله فرود آمد صداي ناله ي شيطان را شنيدم . از رسول خدا (ص) پرسيدم : اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از آن كه او را نپرستند نوميد و نگران است . ( نهج البلاغه ؛ خطبه 192 )
امام راحل ( ره ) با اشاره به اين روايت چنين مي فرمايند : « در روايتي است كه رسول خدا (ص) مبعوث شد ،آن شيطان بزرگ فرياد كرد و شيطانها را دور خودش جمع كرد و اين كه مشكل شده كار بر ما . در اين انقلاب شيطان بزرگ كه آمريكاست شياطين را با فرياد دور خودش دارد جمع مي كند و چه بچه شيطان هايي كه در ايران هستند و چه شيطان هايي كه در خارج هستند ، جمع كرده است و هياهو به راه انداخته است . ( صحيفه ي نور . ج 10ـ ص 139 ، 14/8/1358 )
در روايتي ديگر از امام صادق (ع) نقل شده است كه : ابليس چهار مرتبه فرياد زد و ناله كرد
روزي كه ملعون خدا و رانده ي درگاه خداوند شد .روزي كه به زمين هبوط كرد .
روزي كه پيامبر اكرم (ص)به رسالت مبعوث شد .و بالأخره هنگامي كه « أم الكتاب » كه سوره ي حمد است نازل شد . گوشهايي كه آن روز پيام بعثت پيامبر اكرم (ص) را شنيده اند و جهان هايي كه عمق پيام توحيدي او را در اين زمان درك كرده اند ، ناله هاي شياطين و خود زني شيطان را شاهدند .حقيقت انقلاب امام خميني (ره ) احياي پيام بعثت است : «قرائت به نام خدا » « إقرأ با سم ربّك الذي خلق » يعني تعلم و فرهنگ .
« مسأله ي بعثت يك تحول علمي ـ عرفاني در عالم ايجاد كرده كه آن فلسفه هاي خشك يوناني را كه به دست يوناني ها تحقق پيدا كرده بود و ارزش هم داشت و دارد ،ليكن مبدل كرد به يك عرفان عيني و يك شهود واقعي براي ارباب شهود . » ( امام خميني 1/2/62 تبيان ،دفتر سيزدهم ، سال 76 )طبيعي است كه حقيقت اين انقلاب حقيقت بعثت است، و رسالت آن،انبعاث و دعوت عمومي به قيام و قسط و عدل ؛ « ليقوم الناس بالقسط » .
دعوت به قسط و عدل نظامات مادي و سرمايه ي اداري غرب را به چالش كشيده است .
دعوت به توحيد فرهنگ مادي و سكولار را به بن بست جديد كشانده است .
نظام استكباري عالم از قدرت بلا منازع و شيطاني ،هبوط كرده است .
آهنگ حمد و ثناي پروردگار و گريز از دو قطب ضلالت و غضب الهي ( ضلالت صليبي و زر سالاري يهود ) نظم ظالمانه را فرو شكسته و آغاز نظم نوين جهاني را پيام داده است .
لذا همه ي شرايط براي ناله ي مأيوسانه ي شياطين و هياهو هاي آنان فراهم است ؛ جنگ تمدن هاي هانگتينتون جلوه ي ديگري از فرياد و هياهوهاي شياطين است ، جهاني سازي تحكمي و تحميل نظام غير عادلانه ي ليبرال ـ دموكراسي زر سالاري استثمار و حقوق بشر آمريكايي ـ اروپايي ، روي ديگر مبارزه با اسلام و فرهنگ محمد (ص) است .نويسنده ي « برخورد تمدنها » مي نويسد :
«بازار هاي اسلام در همه ي كشور ها بر مسلمانان و در بسياري از كشور هاي مسلمان بر بيشتر جنبه هاي اجتماعي و سياسي تأثير گذاشته است» .
جان .ال .اسپوزپتو مي نويسد فهرست تأثيرات ناشي از باز زايي اسلام بر زندگي شخصي مسلمانان بسيار طولاني است . توجه فزاينده به آداب مذهبي ( حضور در مساجد ،نماز ،روزه ) ، رشد برنامه ريزي هاوانتشارات ديني ،تأكيد بيشتر بر تأثيرات اسلام بر زندگي عمومي جامعه هم همراه شده است.
؛ افزايش تعداد دولتها ، سازمانها قوانين ، بانكها نظام تأمين اجتماعي و نهاد هاي آموزشي مبتني بر اصول اسلام ، هم دولتها و هم جنبش هاي مخالف به اسلام روي آورده اند تا قدرت خود را افزايش داده ، حمايت مردم را به سوي خود جلب كنند بيشتر حاكمان و دولتها از جمله دولت هاي غير ديني از قبيل تركيه و تونس از نيرو هاي بالقوه ي اسلام آگاه شده اند حساسيت و نگراني بيشتري را درارتباط بامسائل اسلامي ازخود نشان مي دهند .» ( برخورد تمدن ها و باز سازي نظم جهاني ، ساموئل هانگتينتون ،ص 175 )
از اين روست كه غرب با همه امكانات و ابزار هاي فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي و اخيراً نظامي به تقابل با اين بعثت نوين و باز زايي اسلام كه مبدأ آن انقلاب اسلامي و مهد آن جمهوري اسلامي است ، برخاسته است . هدف اصلي غرب از جنگ با تروريسم چيزي جز ترورفرهنگ اسلامي نيست.صرف نظر از اينكه چه بسا و چه بسيار از گروه ها و جريان هاي واقعاً تروريستي در جهان اسلام ريشه در خود آمريكا و جهان غرب داشته و دارند . غربيها با دامن زدن و ارعاب عمومي از خطر تروريسم در صددند تا ؛ اول آنكه فرهنگ غني و عظيم اسلام را در غبار خشونت و بي منطقي تروريسم مكتوم بدارند تا فرصت تأمل و تفكر در كنه انديشه ي اسلامي رااز طالبان حقيقي آن بزدايند .
ديگر آنكه روح عادلانه ي مقاومت و جهاد اسلامي را كه ماهيتي انساني و مدافعانه از كيان حقيقت دارد و از قواعد و قوانين انساني بسيار ظريف و دقيق برخوردار است و نقطه ي اصلي حفظ كيان و هويت جوامع اسلامي است ،آلوده و آميخته با خشونت بي منطق تروريسم نمايند و از اين رهگذر فرهنگ ايستادگي در برابر ظلم و دفاع از هويت ميهن ، و اصول اخلاقي و انساني كه در برابر زيادت خواهي غرب نضج گرفته است ترور ما هوي كنند و اقدامات تروريستي را دفاع منطقي و منصفانه جلوه دهند .
اگر چه هوشمندي رهبري ديني در جهان امروز اين ترفند را در هم شكسته و ما در نجف كه مظهر مظلوميت اسلامي و تجلي گاه خشونت و تروريسم غربي شده بود شاهد ظهور و تجلي قدرت اسلامي و مقاومت اين فرهنگ به رهبري مرجعيت شيعي با مسالمت آميزترين شكل آن در برابر خشونت بارترين تجاوز غربي بوده ايم .مع الوصف موج تبليغات و گاهي وابستگي يا غفلت گروه هايي در جهان اسلام و پاره اي اقدامات غير اسلامي تروريستي اين فرصت را براي اين مهاجمان صليبي فراهم كرده است و شايسته است كه مسلمين با عملكرد دقيق خود ، مرز جهاد و مقاومت اسلامي رااز اقدامات تروريستي باز سازي كنند . موج تهاجمي ديگر غرب در مبارزه با اين بعثت نوين از طريق آموزه هاي حقوق بشر غربي حق آموزش و تعليم رااز زنان مسلمان به خاطر رعايت پوشش حجاب اسلامي سلب كرده است و بالاترين جنايت ضد بشري را بر گروه هاي عظيمي از نيروهاي مسلمان در غرب تحميل كرده است . استفاده از هر آموزه ي ديني با ذات فرهنگ حقوق بشر اروپايي اقدام دولت هاي اتحاديه ي اروپا از جمله فرانسه را در منع استفاده از حجاب مغاير حقوق بشر نشناخته است . در حالي كه زنان ، كودكان و مردم غير نظامي كشورهاي عراق ، افغانستان ، فلسطين اشغالي و بسياري از كشورهاي اسلامي با شديد ترين رفتار غير انساني ، كشتار بي رحمانه ، تخريب اماكن مسكوني ، شكنجه و تحقير مواجهند آمريكا و هم پيمانان غربي او در استمرار اين تجاوزات مصرند ولي همچنان شديدترين تبليغات عليه جمهوري اسلامي به عنوان حقوق بشر جريان دارد .در حالي كه مردمي ترين حكومتهاي جهاني به وسيله ي توطئه هاي آمريكا با انواع دسيسه ها و نيرنگ ها و تهديدها و كودتاها سرنگون يا تهديد مي شوند ، اين نظامها پيوسته به غير دموكراتيك بودن توصيف مي شوند و نظام جمهوري اسلامي كه آزادانه ترين انتخابات را پيوسته برگزار كرده است و اتكاي اداره ي امور كشور بر اراده ي عمومي است ، متهم به نقض آزادي هاي دموكراتيك مي شود ! و اينها نشان مي دهد كه امريكا و غرب از يك چيز بيش از هر چيز مي هراسند و آن احيايي هويت اسلامي است ، چرا كه اسلام كانون مقاومت در برابر سلطه جويي و استكبار ظالمانه است و مردمي ترين نظام هاي سياسي اگر متكي بر اين ايدئولوژي باشند ، غير دموكراتيك توصيف مي شوند . اولين اعتراض گروه حقوق بشر اروپايي در گفت و گو با جمهوري اسلامي ابراز تأسف از نتيجه ي انتخابات مجلس هفتم بود . صرف نظر از كاركرد اين مجلس و منتخبين آن ، اين مسأله به خوبي گوياي اين نكته است كه غربي ها نتوانسته اند در اين انتخابات جريان همسو و همگرا با خود را بر جامعه ي اسلامي تحميل كنند . بايد هشيار باشيم كه هميشه اين گرانيگاه قدرت يعني هويت اسلامي است كه مورد تهديد و تهاجم است و اين نقطه در هر انتخاباتي محل تهديد و آسيب قرار مي گيرد . بنابراين بايد بر حفظ اين هويت از هر مجاري و از جمله نظارت قانونمند بر انتخاب حراست نمود . دفاتر نظارت شوراي نگهبان ، پاسدار اين حريمند و بايد عالمانه ، عادلانه و نظام مند از اين جايگاه صيانت كنند . كه نقطه ي اصلي تداوم فرهنگ بعث و قيام به قسط و عدل است .

فصل دوم :
آسيب شناسي شيوه هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
ويژگي ها و خصوصيات يك مروج حوزه ي ايثار و شهادت
1.برخورداري از اطلاعات كافي و مناسب جهت ارائه به مردم.
2. از سلامت نفس برخوردار بوده و بين قول و عمل او تضادي نباشد و جزو كساني نباشد كه رطب خورده باشد و منع رطب كند.
3. عملاً از خود گذشتگي و ايثار را در زندگي شخصي و اجتماعي خود به كار بندد.
4. خود ساخته بوده و از تجارب كافي برخوردار باشد و به شيوه هاي گوناگون تبليغ آشنا باشد.
5. انگيزه هاي او متعالي و نسبت به مفاهيم تبليغي خود پايبند و ثابت قدم باشد.
6. از غلو و جعل در تبليغ بيزار باشد.
7. مفاهيم تبليغي او با مبناي منطق و عقلانيت در تضاد نباشد.
8. مفاهيم را به بهترين شكل و روش در زمان و مكان مناسب به مردم انتقال دهد.
9. همواره ضوابط را بر روابط ترجيح دهد و احترام به جمع و قانونمندي را نوعي از خود گذشتگي تعريف كند.
10. از خودخواهي و زياده خواهي گريزان باشد و آن را عملي در تقابل با روحيه ي از خود گذشتگي معنا كند.
عوامل مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
به طور كلي هر زمينه و پديده اي كه بستر خود محوري و خودخواهي را گسترش دهد و توجه به فرديت انسان را گسترش دهد در نقطه ي مقابل با فرهنگ ايثار و شهادت است.
در بررسي همه جانبه ي عوامل مؤثر بر ترويج اين حوزه به چهار بستر فرهنگي، اقتصادي، سياسي و بين المللي برمي خوريم. واضح است عوامل مطرح شده ي ذيل چه به شكل مستقيم و چه غيرمستقيم مي تواند فضايي را به وجود آورد كه زمينه هاي ازخودگذشتگي و ايثار را نفي كند.
1) زمينه هاي فرهنگي مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
فرهنگ به عنوان مجموعه ي باورها، اعتقادات و امكانات مادي كه قابليت انتقال از نسلي به نسل ديگر را دارد مي تواند بسترهايي در جهت بروز يك پديده به وجود آورد. نمونه هايي كه در ذيل اشاره خواهد شد برآيندشان نقش و عملكرد ترويج ايثار و شهادت را در جامعه مخدوش مي نمايد؛
الف) احساس تمايز و تفاوت بين خانواده ي شهدا و مردم عادي. (بيشتر اين احساس در زمينه ي تحصيلات عاليه و اشتغال به چشم مي خورد).
ب) احساس اين كه اهداف شهدا در جنگ تحميلي و انقلاب اسلامي تحقق نيافته است.
ج) به رسميت شناختن برتري فرهنگ رابطه بر ضابطه.
د) بيماري تاريخي، قانون گريزي(نشأت گرفته از خودخواهي و خودمحوري است و در تقابل با فرهنگ از خود گذشتگي و ايثار شهدا است.)
هـ) عادي شدن سياسي كاري، جناح بندي و قوميت مداري(اين عادي شدن عرصه را برمنطق خواهي و حق محوري مي بندد چه برسد از خود گذشتگي و ايثار)
و) به رسميت شناختن تنازع بقا در عرصه ي تجارت و بازرگاني و حتي در حوزه ي سياست (كه عرصه را بر خودمحوري و خودخواهي باز مي نمايد و اين در تقابل روحيه آزادمنشانه و از خودگذشتگي شهدا است.)
ز) حضور فرهنگ ريا و تملق كه در واقع در راستاي حفظ مطامع فردي است.
2) زمينه هاي اقتصادي مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
الف) حضور پديده رانت اقتصادي، كه به نوعي تمايز و تفاوت داشتن شهروندان را تداعي مي كند كه البته منافي فرهنگ از خود گذشتگي و در نظر گرفتن منافع جمع است.
ب) عدم امنيت شغلي كه سوق دهنده ي روحيه ي تملق، چاپلوسي و محافظه كاري زيردستان است، كه اين خود درآن سوي مرز حريت و آزادمنشي ايثارگران و شهداست.
ج) ارجحيت دارايي بر دانايي كه البته اين خود موجب تضعيف ارزشهاي اخلاقي و انساني مي شود و فزوني شأن دارايان بر دانايان عرصه را بر سودجويي و خودمحوري باز مي كند.
د) تورم بسيار بالا و وضعيت معيشتي اسفبار اكثريت جامعه در تقابل با حداقل افرادي كه زندگي بسيارمرفهي دارند،علاوه برايجاد فاصله ي طبقاتي شديد عملاً در تضاد با اهداف شهداست و تداوم چنين وضعيت اقتصادي، كم رنگ شدن ارزشها و تباهي اخلاق است، چرا كه انسان گرسنه ايمان ندارد چه رسد به آنكه شأن و قداست شهدا را پاسداري نمايد.
3) زمينه هاي سياسي مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
الف) سياست بي اخلاق، حوزه ي سياست را به تنازعات و مناقشات جناحي و باندي كشانده و از اين تنازعات، تجلي روحيه ي از خودگذشتگي بعيد است.
ب) خوشايند سالاري به جاي شايسته سالاري: اين امر موجب آن مي شود كه جامعه از مديران شايسته كمتر برخوردار گردد. اين عمل نوعي ظلم و بي عدالتي بر ملت است و نتايج اين عمل تضعيف روحيه ي عدالت پيشگي و دور ماندن از انصاف است كه البته برخلاف اهداف شهداست.
4) زمينه هاي بين المللي مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
الف) جهاني شدن: فرآيند جهاني شدن همه ي حوزه هاي زندگي فردي و اجتماعي را تحت تأثير قرار مي دهد و كشمكش هاي اقتصادي در كنار انگيزه هاي پيشرفت جايگاه اقتصادي در اولويت اهداف جوامع قرار ميگيرد و به تبع آن روح و جوهره ي ايثار و شهادت كم فروغ مي گردد.
ب) گسترش رسانه هاي ارتباطي: گسترش ماهواره اي و شبكه هاي اطلاع رساني و ارتباطي و سرعت انتقال اطلاعات در جوامع مي تواند استحاله ي فرهنگي، تغيير ارزش و هنجارهاي اجتماعي را ممكن مي سازد و به تبع اين تغيير فرهنگي، همزمان با افزايش عقلانيت ما،ديگران پديده ي شك و ترديد مفاهيم را به چالش مي كشاند كه در اين مورد ايثار و از خودگذشتگي و نهايت آن فلسفه ي شهادت هم رنگ مي گردد.
عامل اتحاد مسلمانان عنصر فرهنگ است
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، عنصر فرهنگ را عامل اتحاد ميان مسلمانان دانست و گفت: بهترين راه دشمنان براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان، جنگ شيعه و سني و عرب و عجم است.
دكتر محمد حسين صفارهرندي در مراسم افتتاح نمايشگاه جلوه هاي حيات با عزت، در گرگان افزود: منشأ مشكلات را بايد شناخت و باتجربه ي به دست آمده از حركت مسلمانان پشتيباني كرد.
وي بااشاره به اينكه درزمان حاضر براي تفرقه ي مسلمانان از وجود عقايدي ظالمانه به نام اسلام استفاده مي شود، تأكيد كرد: براساس آمار گرفته شده، بيش از هشتاد درصد مسلمانان از اين نوع اسلام و بانيان آن اظهار برائت مي كنند.
به گفته ي وي، عنصر فرهنگ، قيد زمان و مكان به خود نمي گيرد بلكه هزاران سال مي تواند انباشته شود و سپس روزي دوباره ظاهر گردد.
رئيس شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت اضافه كرد: در ايران اسلامي هم وقتي فرهنگ انقلاب غبار روبي شد، مجددا" پديدار گشت و اين خاصيت فرهنگ است به گونه اي كه صدها سال ديگر هم پس از مرور، انديشه هايش كارساز خواهد بود.
رئيس شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، افزود: بزرگداشت مقاومت مردم لبنان به رهبري حزب الله تنها ختم يك ماجرا نيست؛ بلكه تلاشي است كه به تازگي در برابر رژيم صهيونيستي آغاز شده است.
وي اظهار داشت: اين گروه به دليل اينكه خواهان پاسداشت كرامت انساني، لگدكوب نكردن حقوق ضعيفان و احقاق حق همه ي مردم دنيا هستند، هر روز هواداران زيادي پيدا مي كنند.
در ادامه، مسئول فرهنگي و اطلاع رساني دفتر جنبش حماس در ايران نيز گفت:
زندگي با عزت حول محور خدا و در سايه ي آزادسازي مسجد الأقصي و گرفتن انتقام خون شهيدان و اتحاد ميان مسلمانان تحقق مي يابد.
اسامه حمدان افزود: مسلمانان بايد بدانند كه مسجد الأقصي در خطر است و صهيونيسم حرمت آن را با ترفندهاي مختلف هتك مي كند.
به گفته ي وي، هم اينك يهوديان دو هدف توسعه بخش غربي براي برگزاري آيين هاي خاص خود و توطئه ي ويران كردن رااز طريق حفاري هاي بيرون مسجدالأقصي دارند.
حمدان، مسجدالأقصي را نماد وحدت فلسطيني ها و معياري براي نشان دادن وضعيت جهان اسلام بيان كرد و گفت: هر زمان كه اين مسجد از دست اشغالگران خارج شده، وضعيت جهان اسلام درخشان شده است.
اين مسؤول دفتر جنبش حماس در ايران، وظيفه ي مسلمانان را تلاش براي آزادسازي مسجد و سرزمين مقدس فلسطين دانست و گفت: همچنين براي روشنگري اذهان مردم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بايد تلاش كند تا همگي به وظايف خود در برابر خدا عمل كنند.
وي، هدف جنبش حماس را برقراري وحدت و آزادي دانست و گفت: ايران اسلامي هم تنها در سايه ي وحدت، رهبري و تدبير رياست جمهوري لقمه ي غيرقابل هضمي براي استكبار و دريچه ي امني براي جهان اسلام شده است.
ماهيت و مصاديق ايثار و شهادت
« شهادت هنر مردان خداست » حضرت امام خميني ( ره )
«شهادت» در تفكر اسلامي به معناي گذشتن از سرمايه ي جان و هستي خود در راه يك هدف و آرمان الهي است.
در تعريف «شهادت» در انديشه ي اسلامي، آن چه كه مقام شهادت مي باشد، همانا انگيزه و نيت و غايت آن و وجه آگاهانه و اختياري اش مي باشد.
متفكر شهيد، استاد مطهري در تعريف مفهوم شهادت و شهيد چنين مي فرمايد:
«مرگي، شهادت است كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا تعيين، فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن، «في سبيل الله» از آن استقبال كند.
شهادت دو ركن دارد: يكي اين كه در راه خداو في سبيل الله باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد.
ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد ... شهادت به حكم اين كه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزه ي خودگرايانه، منزه و مبراست، تحسين برانگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. در ميان انواع مرگ و ميرها تنها اين نوع از مرگ است كه از حيات و زندگي، برتر و مقدس تر و عظيم تر و فخيم تر است ... پس شهادت، قداست خود را اينجا كسب مي كند كه فدا كردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس... از نظر اسلام هر كس به مقام و درجه ي شهادت نايل آيد كه اسلام با معيارهاي خاص خودش او را شهيد بشناسد، يعني واقعاً در راه هدف هاي عالي اسلامي با انگيزه ي برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته بشود، به كه از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نايل شود نايل مي گردد».
شهادت را مي توان كامل ترين جلوه ي ايثار دانست. همين وجوه ايثارگرانه و آگاهانه در رفتار شهيد است كه مقام وجودي او را برتري و تعالي مي بخشد. حضور و سلوك و ايثار شهيدان و ايثارگران و مجاهدان، نه فقط موجب كمال فردي و ارتقاء و سعه ي وجودي ايشان مي گردد؛ بلكه نقشي سازنده و شورآفرين و تعالي بخش و الهام دهنده و هدايت گري براي امت و ديگر مردمان دارد و موجب تغيير و تحول و رشد در سرشت و سرنوشت جوامع و امت ها نيز مي گردد.
ايثار مردمي راز ماندگاري دولت اسلامي
دولت ها و نظام هاي حكومتي مدرن جهت تداوم حيات و بقاء خويش معمولاً از دو اهرم بهره مي برند: الف) اهرم سركوب يا چماق. ب) اهرم تحميق شهروندان. براي چنين حكومت هايي آگاهي سياسي – اجتماعي توده ها و يا حضور فعال و فراگير مردم در عرصه هاي سياسي و اجتماعي يك خطر جدي محسوب مي شود، زيرا اساس امنيت چنين دولت هايي، در انفعال سياسي – اجتماعي مردم و تحميق فكري و تحذير احساسي و عاطفي آنان، ريشه دارد.
نظام ها و دولت هاي ليبرال – سرمايه داري در روزگار ما دقيقاً با تبعيت از همين مدل حكومتي است كه در برابر حضور فعال و ميليوني توده ها جهت حمايت از دولت هاي انقلابي [و به طور مشخص در كشور خودمان در برابر حمايت توده ها از دولت اسلامي] متحير و متعجب شده و به منظور تحقير و تخطئه ي اين حمايت مردمي از ناسزاهاي سياسي نظير «پوپوليسم» استفاده مي كنند. در واقع ايدئولوگ هاي مدافع نظام سلطه ي ليبرالي فقط مدل حكومتي مبتني بر اتميزه كردن مردم و سازماندهي آن ها در چارچوب نهادهاي بورژوائي و پارلمانتاريستي را به رسميت مي شناسد و چون از مردم و حضور فعال توده ها وحشت دارند، هر نوع دولت انقلابي – مردمي را كه به اتكاء حضور و حمايت و مهرورزي مردمي بر سر كار است تخطئه مي نمايند و يكي از طرق اين تخطئه، محكوم كردن اين دولت ها با القابي نظير «پوپوليسم» است كه مي بينيم نشريات وابسته و ضد انقلاب فرهنگي به كرات از آن عليه دولت اسلامي استفاده مي كنند و اين امر نشانه ي عجز شبه روشنفكران ليبرال، از فهم مكانيزم عمل انقلاب ها و نيز وحشت آنان از حضور فعال و فراگير و مستقيم توده اي است.
دولت انقلابي – اسلامي امروز ما يك دولت به تمام معنا مردمي است. اساساً يكي از خصايص ذاتي دولت هاي اصيل اسلامي مردمي بوده آنها است. همين حمايت مردمي و پيوند با توده ها و مردم اعماق است كه دولت اسلامي را توانا و نيرومند مي سازد. به عبارت ديگر بايد بگوييم اگر دولت هاي سكولاريست براي حفظ و تداوم سلطه ي خود نيازمند اهرم هايي چون سركوب نظامي و تحميق مردم و به انفعال كشاندن آنها هستند، راز ماندگاري دولت اسلامي در ايثارگري مردمي و جانفشاني هاي توده اي است. همين ايثار مردمي بود كه نظام نوپاي اسلامي را در برابر توطئه ي تجزيه طلبي در ابتداي پيروزي انقلاب و امواج ايثار مردمي بود كه پوزه ي ارتش بعثي و انبوه حاميان جهاني اش را به خاك ماليد. در دوران سازندگي نيز حضور و حمايت و ايثار توده ها تضمين كننده ي نشاط و خلاقيت در محيط هاي كاري و فضاي سازندگي كشور بود.
امروز نيز دولت اسلامي به اتكاء ايثار و حمايت مردمي است كه در برابر افزون طلبي هاي ابرقدرت ها ايستادگي كرده و با صلابت، كشور ما در قله هاي كمال و توسعة علمي به پيش مي برد. با تكيه بر بينش و بصيرت و كارداني دولت انقلابي و ايثار و حمايت و حضور مردمي است كه چشم اندازي روشن فراروي كشور ما گشوده شده است و امكان بي پاياني جهت شكوفايي و باروري استعدادهاي علمي و فرهنگي و تحقق زندگي سعادتمندانه براي مردمان اين سرزمين پديد آمده است و همه ي اين موفقيت ها در سايه ي ايثار مردمي ممكن و محقق گرديده است.

فصل سوم :
راه هاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل سوم و آينده ي كشور
تعميم و گسترش فرهنگ و ارزش هاي دفاع مقدس به آنها كه نسل سوم انقلاب ما به به حساب مي آيند:
الف) در مهدكودك ها و مراكز نگهداري اطفال و كودكان پيش دبستاني از طريق:
-تهيه ي اسباب بازي ها و سرگرمي هاي مورد علاقه ي اين رده ي سني كه نماد و سمبلي از جبهه و جنگ باشد.
- آموزش نقاشي ها و كاردستي هايي كه زمينه ي اصلي آن را مفاهيم دفاع مقدس تشكيل دهد.
- ساختن شعرها و نواهاي كودكانه و آهنگ هاي مورد علاقه ي آنها، با مضامين دفاع مقدس و جنگ و آموزش آنها به خردسالان از كانال هاي تخصصي و مهارتي.
- ساختن و تهيه ي برنامه هاي آموزشي با به كارگيري وسايل پيشرفته ي الكترونيكي و رايانه اي و وسايل صوتي و تصويري همچون: تهيه ي سي دي، نوار ويديويي، نوار كاست و ...
- تهيه ي كتب، نشريات رنگي و جذاب در زمينه هاي مختلف كه با مشاوره ي افراد متخصص در زمينه هاي فرهنگ، هنر، روانشناسي و ... انجام گرفته باشد.
آموزش بازي هاي گروهي و فردي كه به هر طريق تداعي كننده ي روزگاران جبهه و دفاع مقدس باشد.
-پذيرايي مختصر از خردسالان در مهدها و مراكز، با ابزارهايي كه نماد جبهه و جنگ را در خاطره زنده مي سازد.
- استفاده از تلاش هاي نقالان و قصه گويان چيره دست در زمينه ي داستانسرايي قصه هايي كه مفاهيم جبهه و دفاع مقدس را داشته باشد.
- تهيه و نمايش فيلم ها و برنامه هايي كه جذابيت آن براي خردسالان بسيار بالاست، همچون كارتون ها، انيميشن ها و ...
- برگزاري جشن ها و مراسم شادي و سرور در مهد كودك ها، بخصوص در روزهايي كه با دفاع مقدس و هفته ي بسيج مقارن باشد و ناميدن آن در روز در مهدكودك ها به نام جشن تولد بسيج و .. و آماده كردن كليه ي امكانات و شرايط، جهت ماندگار ماندن آن روزها دراذهان خردسالان.
- آموزش هاي تخصصي و كاربردي مربوط به جبهه و دفاع مقدس به كادر آموزشي مهدكودك ها و مراكز نگهداري كودكان پيش دبستاني.
- تا حد امكان سعي شود در مهدكودك ها براي ساعت اندكي هم كه شده، از نيرو و خدمات خواهران توانمند و ارزشي استفاده گردد، آن هم با مهارت هاي خاص خود كه خاطره ي خوبي در اذهان خردسالان برجاي گذارد.
- كنترل مهدكودك ها از طرق غيرمستقيم و اطلاع يافتن از افكار و اقدماتي كه در مهدها و مراكز نگهداري كودكان جريان دارد تا خدايي نكرده به سمت و سويي نباشد كه خردسالان ما را از مفاهيم ارزشي دور سازد.
معنا و راهكارهاي انتقال ارزشهاي دفاع مقدّس در دانشگاهها به نسل سوم انقلاب :
مفهوم فرهنگ ايثار و شهادت و چيستي آن :
ايثار در لغت به معناي « برگزيدن » ، عطا كردن ، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن ، منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن مي باشد و شهادت عبارت است : از« مجموعه ي باورها و آگاهي ها ، آداب و اعتقادات و اعمالي كه موجب وصول انسان به عالي ترين درجه ي كمال يعني مرگ آگاهانه در راه خدا مي شود . »
ايثار يك واژه ي عام است و در همه ي مكاتب و فرهنگها وجود دارد اما در اسلام مفهومش از برتري خاصي برخوردار است و هر تلاش ، فداكاري ، بخشش و جايگزيني را ايثار نمي گويند بلكه پيش زمينه هايي مانند اخلاص در راه خداوند لازم دارد . ايثاراز خودگذشتن است و نگاه ايثارگر،به آسمانها است زماني همه ي عوامل فرهنگي ابتدا عمدي و آگاهانه بوده اند اما در صورتي فرهنگ محسوب شده اند كه از حالت عمدي وآگاهانه در آيند زيرا يكي از عناصر مهم شهادت وايثارگري آگاهي ، عقلانيت و خدامحوري است و اين را نمي شود به صورت رفتارهاي خود جوش ترويج كرد .
فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه امام خميني (ره)
ايشان براي شهادت چنان ارزش واهميتي قائل بودند كه در آثار مكتوب و بيانات خويش آن را توصيف وتبين نموده اند و از آن به فوز عظيم، توفيق عزت ، عزت ابدي ، سعادت ابدي ، چراغ هدايت ملتها ، افتخار جاوداني ، اوج بندگي و سير وسلوك در عالم معنويت، هديه اي براي افراد لايق ، آزدي روح ، رهايي از زندان ، عامل پيروزي ، ديدن جمال جميل وجلّ وجلا ، شيرين تر از عسل و ... ياد مي كند . ايشان ايثارگري و شهادت را ميراثي گران بها مي دانند كه از اوليا وانبيا به ارث رسيده است .
رئيس جمهور :
فرهنگ ايثار و شهادت يك هديه الهي است
دكتر محموداحمدي نژاد رئيس جمهور اسلامي ايران گفت : خداوند به ما وعده ي نصرت داده است و ما در مقابل استكبار و مستكبرين سر سوزني نگراني نداريم.
رئيس جمهوري در جمع ايثارگران استان گيلان در مصلاي رشت افزود : دولت امروز در شش جبهه ي سنگين درگير است و مستكبرين با همه ي قوا بسيج شده اند تا حركت رو به جلوي ملت ما را قطع كند. رئيس جمهوري با نام بردن از جبهه هايي چون سياسي ، تبليغاتي، فرهنگي، اقتصادي و علمي كه دولت در آنها با مستكبرين درگير مي باشد ، افزود: شما چه كسي هستيد كه مي خواهيد صاحب اختيار دنيا شويد و اينكه ملت ايران چگونه زندگي مي كند ارتباطي به شما ندارد. دكتر احمدي نژاد با اشاره به اينكه پاسخ ملت ايران به چنگ و دندان نشان دادن دشمنان ، مردن از عصبانيت است ، افزود : اگر ما امروز عزت ، عظمت، استقلال، آزادي و امكان رشد داريم اين امور مرهون ايثارگري جانبازان ، شهدا، آزادگان و خانواده ي آنهاست و به شكر خدا با اين ملت و حضور ايثارگرانه ي او،راه دخالت قدرت هاي زور گو در اين سرزمين تا ابد بسته شده است.
وي با اشاره به اينكه كربلا مدرسه ي عشق و فداكاري است و ما هر چه داريم از كربلا داريم، افزود : جانبازان ما درس كربلا را به خوبي فرا گرفته و آن را با شيره ي جان خود در آميختند و شهادت يك عطيه ي الهي است كه خداوند به بندگان خاص خود عطا مي كند. رئيس جمهور با بيان اينكه فرهنگ شهادت يك هديه ي الهي براي يك ملت و امت و كساني است كه مي خواهند در دنيا با عزت زندگي كنند، افزود: تنها راه در جهت زندگي عزتمند در دنيا داشتن روحيه شهادت است كه انسانها را برابر قدرتها بيمه و شكست ناپذير مي كند.
رئيس جمهوري تأكيد كرد: دشمنان ملت ايران با فرهنگ شهادت طلبي ، جرأت و جسارت تعدي به ملت ايران را ندارد و مي دانند اگر كسي بخواهد به سرزمين و ملت ايران جسارت بكند مردم ما آنچنان پاسخ خواهند داد كه آنها مسير خود را گم كنند . دكتر احمدي نژاد افزود: قدرت هاي زور گو از اين امر عصباني هستند كه فرهنگ رايج گذشته ي آنها امروز از سوي ملت ايران كنار زده شده و با ملتي مواجه هستند كه راه خود را پيدا كرده و اگر آنها بخواهند اقدام احتمالي كنند، مردم ما سيلي محكم تري به آنان خواهند زد. دكتر احمدي نژاد با بيان اينكه همه ي مسؤولين در همه ي رده ها به خانواده هاي ايثارگران مديون هستند ، افزود : اگر امروز انقلابمان مي درخشد و ما شاهد پست و مقام و جايگاهي شديم ، همه به خاطر ايستادگي ايثارگران است. وي با بيان اين مطلب كه خداوند راسپاس مي گويم كه نوكر خانواده ي شهدا هستم و اين را نيز با افتخار اعلام مي كنم، تصريح كرد: اگر مقامي خارج از فرهنگ ايثارگران حركت كند شرعاً و قانوناً حق ماندن در دولت فعلي را ندارد و كسي نبايد بدون پاسخ و با دست خالي از اتاق مسؤولان بر مي گردد.رئيس جمهوري تأكيد كرد : جانبازان با عصا و ويلچر و با همه ي مشكلات براي حل مسائل خود مراجعه مي كنند و بايد به سرعت امور آنها حل شود در غير اين صورت بنده بدون چون و چرا و با فضل الهي با آنها برخورد خواهم كرد. رئيس جمهور افزود: دلسوزترين گروه به ملت و نظام ايثارگران هستند كه از همه بيشتر سرمايه گذاري كردند.
پيش از سخنان رئيس جمهور،رئيس بنياد شهيد و ايثارگران در سخناني گفت: ايثارگران هيچگاه به دنبال خواسته هاي مادي نيستندو با ي همه وجود در سنگر هاي انقلاب حضور داشته و دارند .
دراين مقاله به طوراختصار برخي از راهكارهاي مؤثردرانتقال و گسترش فرهنگ وارزش هاي دفاع مقدّس در دانشگاه هاي كشور را بررسي نموده ودر دو بخش علمي و تبليغي – فرهنگي به آن مي پردازيم .
ا لف- راهكارهاي علمي ؛
1- توسعه ي مطالعاتي – تحقيقاتي :
توسعه ي عرصه هاي مطالعاتي وتحقيقاتي در باب شناخت دفاع مقدّس وارزش هاي آن، يكي از مهمترين گام ها در جهت انتقال فرهنگ وارزشهاي دفاع مقدّس به دانشجويان است چرا كه آنان از نزديك و عميقاً با آن دوران و ارزشهاي آن آشنا مي گردند و چون با تلاش و كوشش خود به اين نتايج رسيده اند، به آن باور عميق تري خواهد داشت وهر چه كه انسان به آن باور داشته باشد در جهت حفظ و نشر آن مي كوشد.
پس اين افراد خود تبديل به ناشران و مبلّغان اين فرهنگ وارزش هاي آن در دانشگاه وحتي نسل هاي بعدي مي شوند. از سوي ديگراين تحقيقات مي تواند به عنوان آثار علمي ـــ جهت استفاده ي ساير دانشجويان و اقشار جامعه وحتي نسل هاي بعدي مورد استفاده قرار گيرد وچه خوب است كه با ملاك هاي علمي به بررسي نقش دفاع مقدّس در حفظ امنيت ، اقتدار ، عزّت سرافرازي ، پيشرفت همه جانبه و خود كفايي كشور در طي سال هاي پس از آن بپردازيم تا بر يقين ما افزوده گردد. البته اين مطالعات و تحقيقات را نبايد تنها به دانشجويان محدود نموده، بلكه استادان محترم نيز مي توانند در اين عرصه نقش بسيار مهمي داشته باشند.

2- بهره گيري از فنون علمي:
جديدترين روش هاي علمي و مباني فكري كه در عرصه ي علم وجود دارد، در عرصه ي تبليغ ونشر فرهنگ مذكور مؤثر است. اين روش ها گاه در عرصه ي علمي و گاه به صورت ابزاري در عرصه ي تبليغي- فرهنگي مي توانند مؤثر واقع شوند از قبيل شيوه هايي كه در علم روانشناسي ، علوم نظامي ، مديريت و... مطرح مي شوند.
3- تشويق به نگارش مقالات و پايان نامه هايي در اين عرصه :
بحث جهادو دفاع از مهم ترين ابواب فقهي- سياسي اسلام است كه هنوز به رغم كارهاي صورت گرفته عرصه ي تحقيق و پژوهش در اين باب فراوان است و متأسفانه كار چنداني در آن نشده است و پرداختن به آن در قالب نامه و تحقيق در گسترش فرهنگ جهاد و دفاع در دانشگاهها مؤثر خواهد بود.
4- تبيين فرهنگ جهاد و شهادت در دروس آموزش عالي و تربيت معلم :
دروس دانشگاهي اگر با نيم نگاهي به مفاهيم و ارزشهاي آن تدوين گردد قطعاً مجال بحث و مناظره و تحقيق در اين باب را گسترش مي دهد . عرض بنده اين نيست كه در تمام دروس اين نگاه باشد، اما در بعضي دروس ، اين نگاه نه تنها زمينه داشته ،بلكه ضروري است،به عنوان مثال در دروس آشنايي با قرآن مي توان به مبحث جهاد و دفاع به عنوان يكي از موارد مؤكّد قرآني و اسلامي اشاره نمود، يا در دروس معارف و وصاياي امام خميني (ره) اين مبحث بسيار جاي دارد چرا كه از موارد عمده ي تأكيدات و وصاياي حضرت امام (ره) است.
5-ايجادبانك وپايگاه اطلاعاتي جامع دفاع مقدّس :
ايجادو راه اندازي بانك و پايگاه اطلاعاتي پيرامون دفاع مقدّس و ارزشهاي آن ، تأثير بسزايي در افزايش اطلاعات و آگاهي هاي كاربران خواهد داشت چرا كه در هر زمان ، دسترسي ، به اطلاعات مورد نياز در اين باب داشته تا در آن تفحص كرده و بهره ي لازم را بگيرند.
جاي بسي تأسّف است كه هنوز پس از سالها شاهد بانك هاي اطلاعاتي جامع و قابل دسترسي همگان نيستيم و يا اگر همچنين سايتهايي موجود است آن قدر گمنام و ناشناخته اند كه كمتر كسي به آنها رجوع مي كند.
اين خلأ را دانشگاه ها بهتر از همه مي توانند پر كنند چرا كه هم ابزار علمي آن را داشته ، هم ذوق هنري و تبليغي آن را و هم توان فكري و فرهنگي لازم را. ضمن آن كه ايجاد چنين پايگاهي ، در وهله اول موجب نشر ارزش هاي دفاع مقدّس نزد دست اندركاران در پايگاه شده و در وهله ي بعد ساير دانشجويان و استادان با آن آشنا مي گردند و از سويي چون اين پايگاه به زبان نسل جديد تدوين مي شود ،ارتباط گيري با فرهنگ دفاع مقدّس را براي اين نسل آسانتر مي سازد . اين پايگاه مي تواند آخرين تحقيقات علمي و پايان نامه ها و مناظره ها و... در باب دفاع مقدّس و ارزشهاي دفاع هاي را نيز در خود جاي داده و به كاربران سرويس دهي كند.
6- برگزاري جلسات پرسش و پاسخ :
بحث، مناظره و پرسش و پاسخ ، فارغ از محدوديتها و حبّ و بغض ها و افكار خاص و اگر تنها به انگيزه ي انتقال و فراگيري حق باشد ، يكي از ابزارهاي علمي و مؤثر در انتقال مطلب است و دانشگاه يكي از بهترين مراكز جهت اين گونه مباحث است كه با دعوت از استادان و صاحب نظران مي تواند جلسات بحث ، پرسش و پاسخ و... جهت دانشجويان برگزار نمايد، تا آنها فارغ از هر گونه فضاي خاصّ فكري ، شبهات و نظرات خود را مطرح نموده و پاسخ علمي و منطقي دريافت كنند و از اين راه ارزشها و فرهنگ دفاع مقدّس به آنان منتقل گردد.
همه مي دانيم كه امروزه يكي از هجمه هاي فرهنگي دشمن ، نسبت به دفاع مقدّس است تا از اين طريق روحيه ي دفاعي اين ملت عزيز را تضعيف كرده و مقدمات تهاجم خود را فراهم سازد و در اين راستا سؤالاتي از قبيل اين كه چرا جنگ؟ چرا دفاع از دوران دفاع مقدّس و تأكيد بر حفظ دستاورد هاي آن؟ چرا صلح نكرديم ؟ آيا جنگ چيزي جز تخريب و ضرر چيزي داشته است ؟ و تأكيدات فراوان بر جنبه هاي منفي جنگ و دفاع را مطرح مي سازند تا با ابقاي سؤال و شبهه به آنچه مي خواهند برسند.
7- برگزاري همايش هاي علمي – فرهنگي :
برگزاري همايش هاي علمي و فرهنگي با عناوين متنوع در جهت شناخت و معرفي هر چه بيشتر دفاع مقدّس و ارزش ها و دستاوردهاي آن ، يكي ديگر از اقدامات لازم در نشر و گسترش اين فرهنگ است كه دانشگاه ها به خوبي از عهده ي آن برمي آيند. اين امراگر به صورت همايش هاي سالانه و هدفمند صورت گرفته و اهدافي براي آن مشخص شود تا در هر سال به بخشي ازآن اهداف دست يابيم شاهد ارتقاي سطح كيفي و كمي آن در مراحل برگزاري خواهيم بود و اين به نوبه ي خود در نشر و گسترش فرهنگ و ارزش هاي دفاع مقدّس در ميان قشر دانشگاهي جامعه تأثير بسزايي خواهد داشت.
8- برگزاري مسابقات كتابخواني و تحقيقاتي :
انتخاب كُتُب مناسب وعرضه ي آنها به دانشجويان و برگزاري مسابقات كتابخواني جهت تشويق هر چه بيشتر نسل جوان به مطالعات اين كتب كه البته در راستاي ارزشها و فرهنگ در ميان آنان خواهد داشت. همچنين مي توان مسابقاتي تدوين نمود كه دانشجويان طي آن كتب و آثار مرتبط با دفاع مقدّس را بررسي نموده و خلاصه اي از مطالب آن را در مقاله اي تحقيقي ارايه نمايند و به بهترين مقالات جوايز ارزنده اي نيز اهدا گردد.
اين اقدام هم ضمن افزايش سطح آگاهي و شناخت نسل جوان دانشجو با دفاع مقدّس موجب تحكيم باور هاي آنان و رفع برخي شبهات و سؤالاتشان در اين باب خواهد شد و به نوبه ي خود در گسترش فرهنگ دفاع مقدّس در دانشگاهها مؤثر واقع مي شود.


ب- راهكارهاي تبليغي – فرهنگي ؛
1-برنامه ريزي براساس نياز دانشگاه ها و مراكز تربيت معلم :
بيان مشهور شهيد دكتر باهنر كه فرمودند: تربيت را بايد از آنجا كه جوان مي خواهد آغاز نمود، به ياد داريم و مي دانيم كه اين امر از نظر روانشناسي جوان و نوجوان، امري طبيعي و لازم است پس به جاي آن كه بر طبق سلايق و افكار خود برنامه ريزي فرهنگي و تبليغي نماييم، بهتر است با نظر سنجي هاي علمي، نياز دانشجويان و حتي استادان را در باب دفاع مقدّس و جهاد و شهادت ، بررسي نموده و بر اساس آن برنامه ريزي كنيم چرا كه در غير اين صورت گاهي برنامه ها بسيار بالاتر از سطح نياز مخاطب است و مخاطب جذب آن نشده و برنامه ها ، بي اثر مي گردد ،گاهي نيز برنامه ها پايين تر از سطح آگاهي مخاطب است وبراي اوقات در وقت محسوب مي شود ، لذا از اين برنامه ها صرف نظر كرده و برنامه ها با كمترين مخاطب روبه رو شده، كم تأثير مي گردد و حتي گاه برنامه هايي با كيفيت مناسب و هزينه هاي بالا به دليل عدم هماهنگي آن با نيازهاي مخاطب ،بدون بهره مورد انتظار، برگزار مي گردد. پس بهتر است به جاي آزمون وخطا وبرگزاري برنامه هايي كه بهر چنداني نداشته و حتي بعضاً موجب لوث شدن دفاع مقدّس در اذهان مي گردد به نيازهاي مخاطب در اين باب توجه نموده و براساس آن برنامه ريزي كرده تا حداكثر بهره مورد نظر كسب گردد.
2- بهره گيري از مشاوران توانمند و مجرب :
پس از نياز سنجي كه اولين اقدام ضروري در جهت گسترش فرهنگ دفاع مقدّس در دانشگاه است،گام بعدي، طراحي و برنامه ريزي براساس نياز مخاطبان است ودر اين راستا بهره گيري از مشاوران متخصص و مجرب ، بسيار مهم و ضروري است چرا كه بر نامه ريزي اگر براساس نياز مخاطب بوده لكن مناسب با شرايط محيط وشرايط روحي- فكري مخاطب و... تدوين نگردد، بازهم بهره مورد نظر را نخواهد داشت، لذا در اين راستا بايستي از نظرات گروهي از مشاوران با تخصص هاي روانشناسي ، تعليم و تربيت ، نظامي -گري و داراي سوابق حضور در جبهه و آزادگي جانبازي و... بهره برد تا هر چه بيشتر بتوان اين فرهنگ ارزشمند را به نسل جديد منتقل كرد .
فرهنگ ايثار و شهادت و تحقق اهداف سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يزرقون»
سوره ي مباركه آل عمران / آيه ي 69
استاد شهيد مرتضي مطهري، شهادت را تزريق خون به پيكر اجتماع مي داند. در اين تعبير رسا و در عين حال زيباي متفكر شهيد، نقش ويژه و كاركرد اجتماعي خاص شهادت و شهيدان (كه البته فقط يكي از وجوه و كاركردهاي آن است) به روشني تبيين گرديده است. در واقع قوام، دوام، تداوم و علي الخصوص اعتلاء و رشد و كمال جوامع انساني در گرو وجود گونه اي پيوند عالي و همبستگي انساني است و اين همبستگي پديد نمي آيد؛ مگر آن كه اخلاق و فرهنگ مبتني بر ايثار و از خود گذشتگي و توجه به غير و فراتر از خودخواهي و دوري از خودپرستي در ميان آدميان و در دل جوامع انساني بسط و گسترش يابد و حاكم گردد.نمونه ي اعلا و صورت كامل اخلاق و فرهنگ مبتني بر ايثار و فراتر رفتن از مرزهاي خودخواهي و خودپرستي و خود محوري در فرهنگ ايثار و شهادت مداري جلوه گري مي كند.تجربه هاي مكرر تاريخي نشان داده است كه هر نوع گسترش رويكردهاي دنيا مدارانه، سودمحورانه، خودخواهانه و خودپرستانه به سرعت و به گونه اي عميق و شديد به انفجار و تجزيه و فروپاشي سامانه هاي اجتماعي مي انجامد و رشته هاي الفت و پيوند و همبستگي مابين آحاد جامعه را از بين مي برد و رنگ زوال و انقراض بر جوامع مي زند.
نمونه ها و نمودهايي از چنين انحطاط و حتي زوال و انقراضي را در ساختار فروپاشيده و از هم گسسته و در هم شكسته ي جوامع غربي ( كه بر پايه ي تعاليم سود محورانه و اخلاقيات خودپرستانه ي ليبرال اومانيستي اداره مي شوند) و به ويژه در مناسبات نابسامان و بيمار خانواده ها و نيز روابط انساني و سيطره ي آنچه خانواده هاكه برخي روان شناسان غربي آن را «اضطراب تنهايي بشر مردن» ناميده اند. به روشني مي توان مشاهده كرد. اساساً بنيان نظري و سير تطورات عملي اخلاق و فرهنگ اومانيستي در غرب مدرن به نحوي بوده است كه اين جوامع را گرفتار نوعي «اتميسم نفساني» و تجزيه ي تدريجي و مستحيل شدن حيات و پيوندهاي اجتماعي در خودمحوري و خودبنيادي و فردگرايي خودخواهانه كرده است.
در نقطه مقابل ي مقابل جوامع و نظام هاي اومانيستي و ليبرال غربي؛ اساس رفتار و اخلاق فردي و اجتماعي در آموزه ها و تعاليم اسلامي و جامعه ي ديني برپايه ي ترويج فرهنگ ايثار، گذشت، مهرورزي، فداكاري و از خود گذشتگي و حتي فدا كردن عزيزترين موجودي خود(يعني جان خويش) در راه اهداف مقدس الهي و كمال و خير و فضيلت انساني قرار دارد. در واقع ايثار كردن اصلي و به اعتباري هسته ي مركزي تعاليم ديني در بحث از مناسبات انساني و مابين فردي مي باشد.
بي ترديد ترويج «فرهنگ ايثار و شهادت» موجب تحكيم پيوندهاي انساني در جامعه و نيز قوام زير ساخت هاي معنوي ارتباط هاي انساني و بسترسازي براي كمال و رشد فراگير فردي و جمعي مي گردد.
ضرورت ترويج «فرهنگ ايثار و شهادت» در جامعه و در ميان مردم امري نيست كه محدود به زمان و مكان و موقعيت خاصي باشد و در هر حال موجب تقويت بنيان هاي همبستگي اجتماعي و تعميق كمالات بنيان هاي همبستگي اجتماعي و تعميق كمالات و فضائل معنوي مي گردد. وجود همين روحيه ي «فرهنگ ايثار و شهادت» و رواج و گسترش آن، يكي از نقطه قوت هاي اصلي نظام و انقلاب اسلامي در نزديك به سه دهه نظام و انقلاب اسلامي در نزديك به سه دهه از عمر پر افتخار آن بوده است. ظهور و تجلي حماسه هاي بزرگ و استثنايي و بي دليل در روزهاي جهاد انقلابي عليه طاغوت پهلوي و پس از آن در ماه ها و سال هاي پرشكوه دفاع مقدس تماماً در پرتو همين «فرهنگ ايثار و شهادت» بوده كه تحقق يافته و رخ نموده است.
اينك و به ويژه امسال كه با شعار «اتحاد ملي، انسجام اسلامي) توسط رهبر فرزانه ي انقلاب مزين گرديده است و در مقطعي كه ملت و نظام اسلامي ايران يكي از پرافتخارترين و در عين حال دشوارترين فرازهاي استقلال طلبي و استكبار ستيزي و شكوفايي علمي خود را تجربه مي كند، نقش، كاركرد و اهميت ترويج «فرهنگ ايثار و شهادت» دو چندان گرديده است. بدون شك، در اين مقطع كه با به قدرت رسيدن جريان اصولگرا در ساختار سياسي كشور، شعارهاي آرماني انقلاب بار ديگر به گونه اي جدي مطرح گرديده اند و شور و نشاط معنوي به گونه اي محسوس افزايش يافته و نظام اسلامي(به ويژه در تقابل با نظام جهاني سلطه) در موضعي تهاجمي و با صلابت قرار گرفته است، ترويج و تحكيم «فرهنگ ايثار و شهادت» مي تواند و بايد كه به عنوان پشتوانه و بستر نيرومند حمايت از حفظ و شكوفايي صلابت نظام و اتحاد مردمي در دفاع از انقلاب و پيشبرد اهداف كنوني آن به كارگرفته شود.
در واقع گسترش، تعميق و ترويج «فرهنگ ايثار و شهادت» مبتني بر بينش اسلامي و تفكر قرآني هميشه به عنوان مؤلفه هاي نيرومند بيمه كننده ي انقلاب و نظام مطرح بوده و در شرايط كنوني و سال جاري كه سال «اتحاد ملي، انسجام اسلامي» است بايد در سرلوحه ي وظايف و فعاليت هاي شوراي فرهنگ عمومي قرار گيرد، زيرا يكي از اركان اصلي تحقق، استقرار و استحكام و تداوم اتحاد ملي و انسجام اسلامي، بلا شك ترويج «فرهنگ ايثار و شهادت» در سطوح گوناگون جامعه و به انحاء و اشكال و طرق مختلف مي باشد كه اين نشريه يكي از متوليان و مسؤولان تحقق اين مهم مي باشد.
از خداوند بزرگ، موفقيت همه ي جهادگران در اين عرصه را مسألت داريم.










فصل چهارم :
نمادها و اسطورهايي از فرهنگ ايثار و شهادت :
سردار سعيد فرجيانزاده آزاده ي دفاع مقدس و فرمانده ي كنوني بسيج فرهنگيان كشور :
اسارت تنها با ياد خدا قابل تحمل است ؛
هرگاه نام آزادگان بر زبان ها جاري مي شود ناخودآگاه دوران اسارت و سختي ها و مشقت هاي آن به ذهن خطور مي كندو ايستادگي و مقاومت و صبر و تحمل رزمندگان اسير ، اين شيران در بند دشمن كه درس صبر رااز مكتب حضرت زينب(س) آموخته بودند، در خاطره ها زنده مي شود. و امسال در آستانه ي 26 مرداد سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي تصميم گرفتيم تا با يكي از پاسداران آزاده اي كه پس از تحمل درد و رنج ناشي از دوران اسارت به ميهن باز گشت و با ارده اي والا ضمن حضور در صحنه هاي مختلف مدارج علمي را نيز طي نمود ، گفتگويي داشته باشيم. به اين مناسبت ميهمان اين هفته، سردار سرتيپ سعيد فرجيانزاده از آزادگان پر افتخار جمهوري اسلامي هستند. مصاحبه ما را با وي بخوانيد .
* لطفاً خودتان را معرفي كنيد.
سعيد فرجيانزاده هستم. در سال 1337 در شهر همدان در يك خانواده ي مذهبي متولد شدم. سال56 پس از گرفتن ديپلم رياضي در رشته ي مهندسي متالوژي دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شدم، ولي در سال 69 پس از بازگشت از اسارت تغيير رشته دادم و در رشته مهندسي عمران در سال 74 از دانشگاه بوعلي همدان فارغ التحصيل شدم . بلافاصله در مقطع كارشناسي ارشد در رشته ي مديريت امور دفاعي در دانشگاه امام حسين (ع) پذيرفته شدم . و هم اكنون در رشته ي مديريت استراتژيك در مقطع دكترا در دانشگاه امام حسين (ع) مشغول تحصيل هستم. متأهل و داراي سه فرزند دختر مي باشم.


* چه زماني وارد سپاه شديد ؟
قبول شدنم در دانشگاه در سال56 مصادف با اوج انقلاب اسلامي بود من هم به همراه ساير دانشجويان در حركات انقلابي حضور داشتم . با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل جهاد سازندگي در كميته ي فرهنگي جهاد سازندگي استان همدان مشغول به كار شدم و پس از آن با شروع جنگ تحميلي در سال 59 وارد سپاه شدم . درست روزي كه بمباران هوايي عراق به ايران آغاز شد جهاد را ترك كردم و در سپاه مشغول به كار شدم.
* تا كنون چه مسئوليت هايي داشتيد ؟
دراولين مسؤوليتم در سپاه ، مسؤول پذيرش سپاه بودم بعد قائم مقام سپاه پاسداران در استان همدان و با شهادت فرمانده ي وقت سپاه همدان به مدت شش ماه مسؤول سپاه استان شدم پس از اسارت هم دو سال جانشين فرمانده و پنج سال فرمانده ي سپاه همدان بودم و سپس مدتي به عنوان جانشين بسيج دانشجويي كشور و سرپرست بسيج دانشجويي كشور انتخاب شدم و پس از آن هم مدت چهار سال جانشين مسؤول بسيج دانش آموزي كشور بودم و مدتي هم در دانشكده ي شهيد مطهري نيروي مقاومت بسيج تدريس مي كردم ، در كنار اينها عضو نظام مهندسان كشور بوده و داراي مجوز براي نظارت و طراحي ساختمان از نظام مهندسان كشور هستم و در حال حاضر مسؤوليت بسيج فرهنگيان نيروي مقاومت بسيج را به عهده دارم.
*چطور به اسارت نيروهاي بعثي در آمديد؟
سال 1361 بود كه در يك گروه فعال گشت و شناسايي در منطقه اي بين قصر شيرين و خسروي به اتفاق سه نفر ديگر از دوستان ، براي شناسايي نقطه اي از استقرار دشمن رفته بوديم . با توجه به اينكه دشمن در نقطه ي پيش بيني شده حضور نداشت ما براي ادامه ي شناسايي به عمق خاك عراق وارد شديم پس از مدتي متوجه شديم كه در كمين دشمن قرار گرفته ايم. دشمن هم آتش شديدي براي به اسارت در آوردن ما گشود ولي موفق شديم تا از آن مرحله فرار كنيم و در منطقه اي در داخل خاك عراق پنهان شويم به نحوي كه عراقي ها از كنار ما عبور مي كردند. ولي متوجه ما نمي شدند . با تلاش بسيار خواستيم خودمان را به سنگرهاي خودي برسانيم اما متأسفانه با موانع زيادي از پدافند عراق مواجه شديم ولي تا صبح ارتباط مستمر با فرماندهي داشتيم . و نهايتاً صبح روز بعد دشمن موفق شد ما را در اعماق خاك خودش به اسارت درآورد.
*در اسارت چه شرايطي بر شما حاكم بود؟
از سال61 تا سال 69 در زندان هاي بعثي اسير بودم آنجا يك محيط سخت و شكننده و با شرايط بسيار دشوار فراهم شده بود. در همان ابتداي اسارت برخوردهاي وحشتناكي با ما مي كردند با كابل كتكمان مي زدند به طوري كه همه جاي بدنمان كبود مي شد بعد هم با وارد كردن شوك الكتريكي سعي مي كردند از ما اطلاعات بگيرند . ما در آنجا سعي كرديم تجارب خود را در خدمت اسراي ديگر قرار دهيم در جهت رشد فكري و فرهنگي آنها كوشش كنيم براي همين منظور كميته هايي را با عنوان كميته ي روز شمار جنگ تشكيل داديم كه تاريخ دو ساله ي جنگ را به صورت روزشمار تدوين مي كرديم و در اختيار اسرايي كه در ابتداي جنگ اسير شده بودند قرار مي داديم و در سالهاي بعد، كميته ي روز شمار شده بودند قرار مي داديم و در سالهاي بعد كميته روز شمار انقلاب را كه در آن تاريخ انقلاب اسلامي را تدوين مي كرديم ، تشكيل داديم تا اسرا اطلاعات بيشتري نسبت به پيروزي انقلاب اسلامي داشته باشند. منابعي هم كه در تدوين روز شمار ها به كار مي برديم عبارت بودند از اطلاعات موجود در حافظه هايمان و همفكري با ساير همبندان و گاهي استفاده از مطالبي كه خانواده ها در نامه هايشان برايمان مي نوشتند .ابتدا جمع بندي و دسته بندي مطالب كار بسيار دشواري بود براي نوشتن مطالب از پلاستيك يا پاكت سيمان استفاده مي كرديم و در جايي مخفي مي كرديم، براي تهيه ي خودكار هم با مشكل مواجه بوديم، خودكاري كه براي نوشتن نامه به ما مي دادند ميله ي آن رادر جايي به دشواري پنهان مي كرديم تا درموقع نياز در خدمت به نظام استفاده كنيم كه همه ي اينها براي من سرمايه هاي اصلي دوران اسارت است. دنياي اسارت دنياي بسيارسختي است كه تنها باارتباط با خداو توسل به ائمه (ع) سختي ها براي آدمي قابل تحمل مي شود ارتباط با خانواده هم در آن شرايط در تقويت روحيه ما مؤثر بود. توسط صليب سرخ نامه هايي از طرف خانواده به دستمان مي رسيد كه ما هم مي توانستيم به آنها پاسخ دهيم اما در ارسال نامه ها نكته اي قابل توجه وجود داشت و آن اينكه تا سال 65 قبل از اينكه منافقين سانسور نامه هاي اسرا را به عهده بگيرند به خوبي مي توانستيم با مسؤولان كشور در ارتباط باشيم ، براي دفتر امام(ره) و رئيس جمهور وقت (مقام معظم رهبري) نامه هايي ارسال مي كرديم كه امام مي فرمودند: من فرزندان در بندم را هميشه دعا مي كنم و آرزو مي كنم روزي آنها را ببينم و يا نامه هايي كه از طرف مقامات كشوري فرستاده مي شد، بيشتر حاوي مطالبي بود كه اميدواري به آينده و پيروزي نظام اسلامي در جنگ و همين طور توصيه هاي اخلاقي را مطرح مي كرد، كه همه ي اينها در آن شرايط براي ما مايه ي آرامش بود.
* تلخ ترين خاطره طي دوران اسارت براي شما چه بود ؟
تلخ ترين خاطره دوران اسارت خبر ارتحال جانسوز حضرت امام(ره) بود. اگر اسرا در قلب دشمن شكنجه اي را تحمل مي كردند يا گرسنگي و اهانت و تحقير را به جان مي خريدند تمام آرزويشان اين بود كه روزي به ايران برمي گردند و با ديدار چهره ي آسماني امام(ره) تمام سختي ها و تلخي ها به شادماني تبديل مي شوداما متأسفانه با ارتحال ايشان اسراي در بند حتي امكان عزاداري براي امام (ره) را نداشتند. بغض ها در گلو خفه مي شدو جان ها در سوگ امام(ره) مي سوخت اما دشمن بالأخره مجبور شد كه بپذيرد اسرا براي امام(ره) بيش از چهل روز عزاداري كنند . به قدري اين مصيبت براي ما بزرگ بود كه اسرا تا روز ها حتي نمي توانستند غذا بخورند . اما شيرين ترين خاطره هم خبر انتخاب حضرت آيت الله خامنه اي به عنوان رهبري انقلاب و نظام اسلامي بود كه اسرا با توجه به شناختي كه ازايشان داشتند اين آرامش را در آن دوران سخت درك كردند كه با رهبري مقام معظم رهبري مسير انقلاب با همان صلابت و اقتدار دوران امام (ره) پيش خواهد رفت.
آزاده اي كه به درجه ي اجتهاد و استادي رسيد
عليرضا باريكلو متولد سال 1342 در آذربايجان شرقي ، دكتراي حقوق و استاد دانشگاه است. جانباز آزاده ، فرزند شهيد و عضو هيأت علمي ، درجه ي اجتهاد و مدرس در حوزه ي علميه قم. وي در تاريخ 29/10/60 در تنگه ي چزابه از ناحيه ي چشم راست، پاي راست و دست چپ جانباز مي شود و مجروح به دست عراقي ها مي افتد و بعد از تحمل 7 سال شكنجه و آزار سال 67 آزاد مي شود.
ابتداي اسارت به العماره منتقل مي شود و بعد بغداد و از آنجا 4 ماه در الانبار سر مي كند و دوباره به اردوگاه موصل 2 قديم و 45 روز بعد به موصل يك قديم منتقل شده و تا هفدهم شهريور 61 اسارت را در اين اردوگاه مي گذراند. يك سال در موصل 3 و بعد در اردوگاه موصل (الرمادي) مشهور به جهنم اسارت منتقل مي شود و تا سوم بهمن 67 كه آزاد مي شود، در اين اردوگاه مخوف اسارت را تحمل مي كند از اين رو اين آزاده در بيشتر اردوگاههاي عراق سر كرده و خاطرات بسياري از دوران اسارت دارد اين استاد دانشگاه سال سوم دبيرستان به بسيج پيوست و عازم جبهه شد . او از اسارت چنين مي گويد: عراقي ها در ابتدا اصلاً اعتقادي به اسير و دخالت صليب سرخ نداشتند. فكر مي كردند كه در نهايت تا چند ماه جنگ را با پيروزي به پايان مي رساندند. به همين دليل در ابتدا تا سال 61 ما را در وضعيت نابسامان و بشدت غير انساني نگهداري مي كردند تا بالأخره با فشار جامعه ي جهاني مجبور به پذيرش نمايندگان صليب سرخ و دادن امكانات اوليه و محدودي به آزادگان شدند.
در اسارت با مساعدت صليب سرخ يك سري كتاب آموزشي به ما دادند و بچّه ها براي تحمل پذير ساختن اسارت مشغول آموزش به يكديگر و تعليم قرآن ، نهج البلاغه، زبانهاي ديگر و... شدند. من يك سال زودتر از بقيه ي آزادگان به ايران آمدم و در خلال ديدارها و سخنراني هايم در مكانهاي مختلف به مدارس رزمندگان رفتم و تصميم گرفتم تحصيل را ادامه دهم . به سرعت دوباره سوم نظري را در يك ماه خواندم . چهارم را در حالي پي گرفتم كه با رحلت حضرت امام مصادف شد و بشدّت در روحيه ام تأثير گذاشت . فكر مي كردم كه دنيا به آخر رسيده . زيرا ضربه ي سهمگيني به ما وارد شده بود. من علاوه بر تحصيل در دانشگاه دلم مي خواست در حوزه هم تحصيل كنم . به من گفتند كتاب لمعه و اصول مظفر را بخوان و امتحان بده. آنقدر تحت تأثير رحلت امام(ره) بودم كه قدم مي زدم و مي گريستم و در حال خود نبودم . براي خريد كتاب لمعه به بازار رفتم . روي شيشه ي يك مغازه نوشته شده بود (كباب لقمه) من رفتم داخل كبابي تا كتاب لمعه بخرم ولي بعد از داخل شدن دريافتم كه چقدر سرگردان و گيج بوده ام . تا يك روز كه براي خواندن نماز به مسجد رفتم و انگار يك نفر به من گفت : امام رحلت كرده است ولي تكليف كه نمرده و از بين نرفته است . اين فكر باعث شد كه بر غم و اندوه چيره شوم و در عرض 6 ماه تحصيلات 3 سال را بگذرانم و در دانشگاه پذيرفته شوم در عين حال تحصيلات حوزوي را هم ادامه دادم. باريكلو با روحيه ي بسيار و عزمي آهنين بعد از تحمل غم شهادت پدر بسيجي اش در سال63 در مريوان، جانبازي و تحمل 7 سال اسارت از وقت خود براي خدمت به خلق و كسب فضايل علمي و اخلاقي بشدت بهره ي مفيد برده است. وي در مورد ايثارگري و خصوصيات يك ايثارگر مي گويد: ايثارگر نمونه شخصي است كه با وجود نياز مبرم فردي به چيزي؛ديگران را بر خود مقدم مي دارد .
اين استاد دانشگاه تأثير تجليل از فرهنگ ايثارگري و ايثارگران را بر اجتماع چنين بيان مي كند كه يك مسأله ي ايثارگران است و ديگري انقلاب و اجتماع و ايثارگران براي خداوند دست به فداكاري زده اند و با خداوند طرف حساب هستند .
مرداني كه بي پا مي روند ،راهي كه بي پا طي مي شود.
حاج فريدون ابراهيمي يكي از بزرگمردان در 8/10/1345 در شهر خوشكبيجار استان گيلان ديده به جهان گشود ؛ اما اصالتاً از خلخال است و بزرگ شده ي روستايي به نام بليل از حومه ي شهر خلخال .
وقتي برگ هاي زرين دفتر خاطراتش رااز زبان خودش به طور شفاهي ورق مي زنيم فعاليت هاي سياسي و فرهنگي زيادي از همان دوران مدرسه اش به گوش مي خورد.حاجي با خنده اي شيرين در حالي كه چاي مي خورد مي گويد : زمان انقلاب ، پخش اعلاميه هاي امام (ره ) يكسال از درس و مشقم انداخت . يك سال به خاطر همين قضيه دو ساله شدم مادرم مي گفت ، بچه هاي مردم از تنبلي زياد رفوزه مي شوند ؛ اما بچه ي من از زرنگي بيش از اندازه! او از خانواده اي كاملاً مذهبي و متدين در روستا بود . پدرش نجاري مي كرد و حاجي نيز به قول خودش بعد از ظهرهاي مدرسه پيش مي رفت و تير و تخته را ميخ مي زد .پايگاه و مسجد و منبر و حتي تك تك آدم هاي خانه هاي روستا مديون دستان كارگشاي اوست . اين را تمام اهالي روستا مي گويند . آنها راضي اند نام حاجي را بر سر در پايگاه و مسجد و حتي خانه هايشان حك كنند . هر بار حاجي اين حرف ها را مي شنود ناراحت مي گويد : هر چه كرديم ، وظيفه بود .
اما اهالي مي گويند : اين كارهاي حاجي از وظيفه و خدمت هم گذشته است . شب و روز او شده است آسايش مردم . از آسفالت معبر دور افتاده گرفته تا برق كشي و كانال كشي جاهايي كه بي كدخدا مانده است . خودش تقاضا مي دهد خودش دنبال كارها مي افتد و تا پايان كار سر كارگرها و كارفرماها مي ايستد و از نان و آبشان كم نمي گذارد تا كار تمام شود . در خيابان دكتر باهنر ، كوچه ي شاهد در خانه اي محقر زندگي مي كند . زنگ در خانه شان را كه زدم صداي حاجي بلند شد كه : بفرماييد ! در باز است .از نماز صبح ، درب به روي همه باز است . باور نمي كنم كه او نمي تواند ببيند ؛ چرا كه او مرا شناخت ! شايد از روي قدم هايم ! من از بچگي حاجي را مي شناسم ، از بچگي اين سؤال ما شده بود كه او مي بيند يا نه ! چون همه را بدون آنكه حرفي زده باشند از صداي پاهايشان مي شناسد؛ حتي در شلوغي خيابان . صدايم مي كند و مرا به نام مي خواند .حالا كه بزرگ شده ام مي بينم او صاحب چشمان خدايي است . بي هيچ گله اي ، زور دستان تركش خورده اش را به چرخ ها وارد مي كند و چرخ ها مي چرخند ، زمان مي چرخد و او مي رود . ساكت . آرام .
مادرم مي گويد او خدا را حس كرده است ، من مي گويم از كجا معلوم كه خدا را نديده باشد ! پدرم مي گفت به خاطر همين ، چشم دنيايي اش را به صاحبش پس داده است . در كمتر خانه اي از شهر ما پيدا مي شود كه يك شب حرف حاجي و خوبي هايش در آن نباشد . از در كه وارد حياط مي شوم ، قبل از من سلام مي دهد ، قبل از من احوال پرسي مي كند و قبل از اين كه من چيزي گفته باشم ، دستم را مي گيرد و تا خودم را پيدا كنم مي بينم در اتاق ، درست روبروي حاجي روي پتويي نشسته ام . دختر كوچكش برايمان چايي مي آورد . حاجي سه دختر دارد ، يكي از ديگري با ادبتر .رو در رو با من حرف مي زند . منتظرم كه بگويد از دنيا چه مي بيند و چه مي كشد ، گوشم را تيز كرده ام تا هر چه را كه مي شنوم ، بفهمم خوب بنويسم .
او تعريف مي كند كه سال 1360 به جبهه رفته است . من سرانگشتي حساب مي كنم مي بينم 16 سال داشته است و سريع بدون آنكه از حاجي چيزي بپرسم ، با خود مي انديشم : حاجي هم لابد مثل خيلي از بچه هاي جنگ ، به جاي پدرش انگشت بر رضايت نامه ي اعزام زده است . حاجي لبخندي زد و گفت : شست پام درست اندازه انگشت سبابه ي پدرم بود . با شست پام اثر انگشت هاي پدرم را زير رضايت نامه گذاشتم. بهانه ام اين بود كه انگشت پدرم را اره برقي بريده است .
از حاجي مي خواهم از مجروحيتش تعريف كند :
سال 61 درست بعد از يكسال اعزام در كردستان بر اثر انفجار مين از ناحيه ي دو پا و دو چشم و تركش هايي كه در بدن دارم تا حدود 70 درصد از بدنم را در جبهه به يادگار گذاشتم .
همسرش مي گويد : حاجي سه بار براي معالجه به آلمان اعزام شد تا دردهايي كه مي كشد كمي فارغ شود .
دختر كوچك حاجي آلبوم عكس هاي ورزشي را رو مي كند .
حاجي مي گويد : حداقل بيست و پنج نفر هم سن و سال تو رو تو زمين فوتبال مربي گري كرده ام . و من در فكر حساب و كتاب كارهاي نكرده ي حاجي هاج و واج مانده ام . از خودم سؤال مي كنم ، حاجي چه كاري مانده است كه نكرده باشد !؟
از او جريان ازدواجش را جويا مي شوم . لبخندي بر لبانش نقش مي بندد و با همان فرهنگ بسيجي و جبهه ايش مي گويد :
بعد از چند سال مجروحيت ، اين بار در خانه ي خودم زير آماج توپ و تفنگ مادرم قرار گرفته بودم كه بايد ازدواج مي كردم .
همسرم توسط يكي از آشناها معرفي شد . از خانه براي تعيين و تكليف به خانه شان رفته بودند . خانواده شان بخاطر مجروحيت من راضي نبودند ؛ اما همسرم با رضايت و اصرار خودش ، خانواده را راضي كرد.
جانباز شيميايي 70 درصد : (سيد محمد موسوي از اصفهان)
ريه ي مصنوعي براي من برابر با زندگي است.
در سن 16 سالگي با هدف حفظ آرمان ها و نظام جمهوري اسلامي به جبهه اعزام شد . در عمليات هاي فراواني در غرب و جنوب كشور از جمله فتح المبين و كربلاي 5 شركت كرد و عاقبت در سال 67 و زماني كه در تيپ جوادالائمه (ع) خدمت مي كرد در فاو بر اثر بمباران شيميايي مجروح شد و از آن زمان تا كنون تحت مداوا قرار دارد . موسوي با بيان اتفاقاتي كه در طول دفاع مقدس و سال هاي پس از جنگ براي او رخ داده مي گويد : نزديك به 90 درصد علت عقب نشيني از فاو بر اثر حمله ي عراق با سلاح هاي شيميايي بود كه باعث شد نيروهاي ما تمامي پدافندهاي خود رااز دست بدهند و دشمن بعثي نيز توانست به همين شيوه فاو را پس بگيرد . بيشتر رزمندگاني هم كه در اين عمليات شركت داشتند در اثر بمباران شيميايي شديداً مجروح شدند كه من هم يكي از آنها بودم . سپس به پشت جبهه در قسمتي در رحمانيه منتقل شديم ، اما به محض رسيدن به آن منطقه مطلع شديم رحمانيه نيز مورد حمله ي سلاح هاي شيميايي قرار گرفته بود .
ما را به نزديكي كارخانه ي ذوب آهن در جاده ي خرمشهر بردند و در آن مكان اسكان دادند كه به علت شدت مجروحيت از ناحيه ي ريه و همچنين چشم ، پوست و ناحيه ي اعصاب ناشي از گاز خردل به بيمارستان انتقال يافتم و از آن زمان به بعد تا كنون از مشكل ريه رنج مي برم و مداواي من هم در حال حاضر در بخش آسيب شناسي بيمارستان بقيه الله (عج) انجام مي شود .
از همان اول مجروحيت از بيماري رنج مي بردم و سرفه هاي سرسام آوري داشتم كه ناشي از عفونت شيميايي و انسداد شديد ريه من بود . اخيراً نيز توسط دستگاه NIV (ريه مصنوعي ) كه ساخت يك شركت آمريكايي است و براي اولين بار در ايران بر روي من آزمايش مي شود تنفس مي كنم كه با كمك اين دستگاه تمام عمليات ريه بر روي يك كارت ثبت و هر دو ماه يكبار مورد بررسي پزشكان داخلي و خارجي قرار مي گيرد . البته مشابه اين دستگاه را نيز قبلاً پزشكان خارجي بر روي من امتحان كرده بودند ،اما خراب شد . در گذشته هم به علت عفونت ريه بر اثر استفاده ي زياد از داروي كورتون از لگن تا مچ پا دچار پوسيدگي استخوان شده ام كه حتي به درستي قادر به راه رفتن نيستم .
دراصفهان دكتر متخصّص در زمينه ي درمان جانبازان شيميايي وجود ندارد ، بنابراين ناچارم ماهي يكبار به تهران اعزام و يا پزشكان از تهران براي معاينه به اين جا بيايند كه اين امر مشكلاتي را برايمان فراهم كرده است . طي چند سال گذشته دانشكده ي پزشكي شيميايي بقيه الله (عج) نسبت به آسيب شناسي جانبازان شيميايي فعاليت هايي را به سرپرستي دكتر قادري انجام مي دهد كه در سال هاي اخير با انجام آزمايش هايي بر روي تعدادي جانبازان شيميايي كه انسداد ريه پيدا كرده بودند متوجه شده اند همگي مبتلا به بلوك قلبي و پوسيدگي استخوان مي شوند و دائماً اكسيژن خونشان تغيير مي كند . به همين دليل جانبازاني كه جزو جانبازان شيميايي شديد بودند جدا كرده و مستقيماً درمان آنها را بر عهده گرفتند ،اما پزشكان به علت نداشتن تجارب در زمينه ي درمان بيماران شيميايي دائماً در حال پيدا كردن تجربه هاي جديد بوده و هستند و متوجه شده اند كه چندين سال بعد از مجروحيت آسيب هاي فراواني به جانبازان و حتي كساني كه كمترين مجروحيت را داشته اند وارد مي شود .
در مصاحبه هايي كه با خبرگزاري هاي خارجي داشتم به آنان گفتم كشورهاي اروپايي به خصوص آمريكا كه اجازه ي استفاده ي سلاح شيميايي را به دولت عراق عليه جمهوري اسلامي كه به دفاع از مرز و بوم خود برخاسته بود دادند، مسؤوليت چنين جنايتي را بر عهده دارند و بايد پاسخگو باشند . 11 نفر از جانبازان شيميايي مسؤليت اعتراضات را برعهده گرفته اند و اخيراً نيز با وكالت يك وكيل در دادگاه هلند شكايت نامه اي تنظيم شده و در حال پيگيري موضوع هستند،اما ما به عنوان جانباز شيميايي از دولتمردان مي خواهيم كه در اين پيگيري كمك كنند كه اگر اين موضوع در دادگاههاي بين المللي مورد بررسي قرار نگيرد و گناهكاران محكوم نشوند در آينده كليه كشورها به خصوص كشورهاي اسلامي در خطر قرار مي گيرند چرا كه كشورهاي غربي نشان داده اند به خاطر منافع خود حاضرند هر كاري را انجام دهند.
قبل از اين كه آمريكا به عراق حمله كند در مصاحبه اي كه خبرنگار CNN با من در مورد سلاح هاي شيميايي انجام داد ، گفتم : زماني كه جمهوري اسلامي براي اولين بار مورد ي حمله شيميايي نيروهاي عراقي قرار گرفته بود چرا هيچ يك از رسانه ها اين اخبار را منعكس نمي كردند و معتقدم دولت آمريكا براي حفظ منافع خود و نفت خليج فارس مي خواهد به عراق حمله كند و لازم نيست شما خبرنگاران خارجي براي ما دايه ي مهربان تر از مادر باشيد .
موسوي همچنين در خصوص ارتباط نسل امروز با نسلي كه در جنگ به دفاع از كشور پرداخت مي گويد : نهادهايي كه در زمينه ي دفاع مقدس فعاليت مي كنند مسؤوليت سنگيني بر عهده دارند و موظفند ارتباط نسل ديروز و امروز را كه در حال حاضر فاصله اي بين آنان ايجاد شده است به هم نزديكتر كنند و نقش رسانه ها به خصوص صدا و سيما در اين ميان پر رنگ تر به نظر مي رسد . اما به نظرم اين فعاليت ها كم بوده و مسؤولان نتوانسته اند پل ارتباطي ميان ما و نسل جديد را به خوبي بر قرار كنند .
امروز دشمنان قصد دارند سه چيز را در ميان جوانان القا كنند . يكي فاصله گرفتن از دين ، ديگري ايجاد فحشا و منكرات و سوم تحريك جوانان به گرايش به مواد مخدر . اما در همين حال معتقدم نسل حاضر ، نسلي فهيم و باشعور است كه اگر درك كنند در دوران دفاع مقدس چه فداكاري هايي صورت گرفته است خود به خود به سمت حقايق آن دوران گرايش پيدا مي كنند و ديگر نيازي به پيام ما نيست .
زهره گلستان نژاد- همسر اين جانباز شيميايي – نيز به خبرنگار ايسنا مي گويد : با وجودي كه از وضعيت آقاي موسوي خبر داشتم با كمال رضايت با وي ازدواج كردم و الان هم با وجود مشكلات فراوان از زندگي خود راضي هستم .
شهداء،جانبازان و همين طور جانبازان شيميايي كه با مشقّات فراواني زندگي مي كنند بايد به مردم شناسانده شوند چون روزي اين انسان ها براي اين جامعه خدمت كرده اند و شايد برخي جانبازان شيميايي به ظاهر وضعيت مناسبي داشته باشند ، اما از درون بسيار خرد و شكننده هستند و نبايد رفتارها به گونه اي باشد كه از جامعه طرد شوند. هر چند معتقدم جانبازان شيميايي در جامعه ما مظلوم واقع شده اند .
گفتني است ، سيد محمد موسوي جانباز شيميايي در تاريخ 14/1/42 در اصفهان متولد شد و داراي 2 فرزند با نام نرجس 13 ساله و مهدي 9 ساله است .
در هنگام مصاحبه ي خبرنگار ايسنا با اين جانباز شيميايي ، وي بدون داشتن ماسك تنفس به سختي قادر به صحبت كردن بود نزديك هشت ماه است كه از دستگاه جديد NIV (ريه مصنوعي ) استفاده مي كند و بدون آن تنفس برايش ممكن نيست . بنا به گفته ي همسرش آخرين باري كه او را قبل از استفاده از دستگاه ريه ي مصنوعي به بيمارستان منتقل كردند وخامت حالش به قدري بود كه خانواده شان از ادامه ي زندگي اين جانباز نااميد شده بودند و حالا كه او مجبور است از اين دستگاه استفاده كند قادر به بيرون رفتن نيست و محبوس بودن او در خانه كه حبس همسر و فرزندانش را هم در پي داشته او را سخت آزرده مي كند .
شايد فرزندان اين جانباز نتوانند همانند ديگر افراد جامعه به گردش و تفريح بروند ، اما با همه ي اين سختي ها آنها پدر را بسيار دوست دارند و هر روز براي سلامتي اش دعا كنند . نرجس دختر جانباز موسوي به پدرش افتخار مي كند تا آرزوي پدر را تحقق بخشد .
هنگام مرور خاطرات انگار در آسمان قدم مي زند : (جانباز اسماعيلي)
شهدا و جانبازان اسطوره اي شدند كه هيچ گاه به حقيقت واقعي خود مبدل نشدند و حال ما كجا وآنان كه تمام زندگي شان را در گذشته خلاصه كرده ودر گوشه ي تخت خود تنها با يادآوري لحظات شيرين آن دوران زندگي حال خود را سپري مي كنند كجا؛ چرا؟
اين بار به سراغ «جعفر سهيل اسماعيلي» جانباز 25 درصد رفته ايم كه يكي از اين قهرمانان است و سال هاست روي تخت خود در طبقه ي دهم بيمارستان ساسان بستري است و طي سال هاي بستري هيچ يك از افراد خانواده اش را در كنار تخت خود نديده است .مي گويند وچرا به عيادتش نمي آيند، هيچ توضيحي نمي دهد.
وي كه از ناحيه ي سر،صورت، فك،دندان،چشم،كمر،پاي راست وموج انفجار مجروحيت دارد،در سال 1365 به عنوان سرباز وظيفه به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت ودر سال 1366 نيز بالشكر 27 محمد رسول الله (ص) و در يگان دريايي به عنوان غواض به صورت داوطلبانه راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد.
زماني كه از خاطرات خود سخن مي گفت، انگار در آسمان هم قدم مي زند، مي گفت: سختي هاي دوران جنگ با خوشي گذشت، وضعيت آن زمان با اين زمان خيلي متفاوت است، زمانه عوض شده ، زندگي ها نيز ، جوانان ، بچه ها و خانواده همگي عوض شده اند.
ما براي خدا كار مي كرديم و مي جنگيديم، ولي حالا بايد براي ديگران و با هزاران منّت ، اي كاش مسؤولان هم مقداري براي خدا ودر راه رضاي او به حرف ما گوش مي كردند، وكاري را انجام مي دادند نه براي بنده ي خدا. وآن وقت بود كه مي خواستم ديوارها رابا تمام لكه هاي سبز وسفيد وسياهش در برابر عظمت وبزرگي آنها پنهان كنم ،آخر آنها لياقتشان بالاتر از اين اتاق است. او كه قبل از جنگ تحميلي در دانشگاه صنعتي شريف مهندسي برق و مكانيك تحصيل مي كرد ،اكنون باهر نفس كشيدني يك آه را نيز چاشني آن مي كند.
او شايد در هيچ عملياتي حضور نداشته ، اما باز هم از هر جايي نشاني باخود به يادگار دارد؛ از كردستان ، ديواندره و سقز گرفته تا جنگ هاي تن به تني كه تمام زندگي اش را در آن لحظات به پايش ريخته بود ، آنقدر با شور وهيجان از آن لحظات سخت سخن مي راند كه تو هم صداي وز وز تركش ها را با تمام وجود مي شنيدي . هنگامي كه گفت بايد سوخت و ساخت ، با همه چيز و همه كس بايد ساخت ، از ما كه گذشت ، چند روز بيشتر يا كمتر بالاخره ما هم مي رويم ؛ و چشمان كم سو و دستان بي توانش را به سمت ديگركشاند تا قطرات اشكي را كه از چشمانش سرازير بود نبينم ، فهميدم كه من هم بايد بروم و او را با تمام دلتنگي هايش تنها بگذارم . اي كاش مي توانستم تمام لحظات زندگي ام را براي يك لحظه آرامش او بدون هيچ درد و غمي بدهم تا او هم بعد از 19 سال تحمّل درد و رنج و سختي به آرامش بينديشد.
يك لحظه دوران اسارتم را با هيچ چيز عوض نمي كنم(فريبرز خوب نژاد)
از اين كه به جبهه رفته است پشيمان نيست! از اين كه رفتن را به ماندن ترجيح داده است، در پوست خود نمي گنجد !امااز اينكه از قافله ي شهدا عقب مانده است،افسوس مي خورد.اين بار سراغ آزاده و جانباز 50 درصد دفاع مقدس مي رويم، چهره اي شاد وبشاش دارد ، اما در پشت اين چهره خاطرات تلخ زيادي نهفته است ! خاطراتي كه ياد آور پرپر شدن دوستان نزديك اوست، دوستاني كه بيشتر آنها از بچه هاي تيپ الغدير يزد بودند.
فريبرز خوب نژاد در سال 1344 در شهر بهمئي استان كهگيلويه و بوير احمد به دنيا آمده است و داراي مدرك ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران و دانشجوي كارشناسي ارشد در رشته ي كارگرداني است . وي از سن 16 سالگي وارد جبهه هاي حق عليه باطل شد و پس از چندين بار حضور در جبهه هااي حق در آخرين حضور خود در عمليات بدر توسط نيروهاي دشمن مجروح و اسير شد. وي كه حدود 66 ماه در بند اسارت در شرايط بسيار سخت و دشوار به سر مي برد، حاضر نيست يك روز از اسارتش را به كل دوران زندگي اش عوض كند و مي گويد: روزهاي اسارت را نه به خاطر اين كه هر لحظه آن براي ما آزاده ها مرگ بود ، بلكه به خاطر آموخته هايي چون دفاع از استقلال و دفاع از اصول ديني و مذهبي عوض نخواهم كرد .
از او در مورد ورودش به جبهه مي پرسم.
شروع جنگ تحميلي سن كمي داشتم و دروني پر شور و اشتياق ، مدام به دنبال اين بودم تا هر طور شده خود را به جبهه برسانم. از اين كه درس مي خواندم عذاب مي كسشيدم. ! آن زمان در مدرسه ي شهيد بهشتي تحصيل مي كردم، در مدرسه انجمني به نام گروه مقاومت تشكيل شده بود كه افراد آن از بچه هاي بسيج مسجد محله بودند.
برخي از فعاليت هاي اين گروه مقاومت تبليغات اعزام نيرو ، كمك به مردم و خانواده هاي شهدا بود.حضور فعال گروه مقاومت در روستاهاي اطراف شهر با خود روهاي دولتي براي تبليغات اعزام نيرو و كمك هاي ديگر بسيار با شكوه بود.
هر لحظه كه از حضورم در ميان گروه مقاومت دبيرستان شهيد بهشتي مي گذشت ، به بسيج و افرادش علاقه مند تر مي شدم. ما شيوه هاي عجيبي داشتيم كه هر بدي را خوب مي كرد ، يا كسي كه نياز به كمك داشت بدون اينكه كسي بفهمد به شخص يا خانواده ي نيازمند كمك مي كرديم . هر چه بيشتر از آشنايي ام با افراد گروه مي گذشت علاقه ي من به جبهه و جنگ بيشتر مي شد.
يك روز سپاه پاسداران از منطقه 9 يكي از 10 مناطق اعزام نيرو كشور كه شامل استان هاي كهگيلويه و بوير احمد فارس ، هرمزگان ، بوشهر، وشيراز است درخواست نيرو كرد و من موفق شدم به مركز منطقه 9 شهر شيراز بروم . از اين كه من را قبول نكنند استرس و اضطراب شديدي داشتم . سرانجام نتوانستم برگه ي اعزام را از متصدي اعزام در يافت كنم و مرا برگرداندند. خاطرم است نوجوان هاي زيادي كه سن شان هم از من كمتر بود در گردان هاي مختلف حضور داشتند . ولي انجام مي شد و اين سعادت بزرگ در آن موقع نصيب من نشد. در نهايت بهمن سال 60 توانستم به پادگان شهيد دستغيب كازرون جهت آموزش اعزام شوم. شرايط سختي در آنجا حاكم بود ، بچه هاي كم سن و سال همانند من وارد عرصه جديدي شده بودند . حدود يك ماه در آنجا تحت آموزش هاي آبي و خاكي قرار گرفتيم . با اين كه آموزش ها فشرده و سخت بود ولي همبستگي و علاقه ميان بچه هاي رزمنده بيشتر مي شد. بعد از گذشت يك ماه به همراه دوستانم به مرخصي آمديم.چند روز بعد سپاه پاسداران اعلام كرد تعداد زيادي نيرو را مي خواهد به گردان تيپ المهدي اعزام كند . با شنيدن اين خبر ديگر آرام و قرار نداشتم . در پوست خود نمي گنجيدم . بلافاصله به پايگاه پنجم شكاري اميديه اهواز براي تقسيم به گردان هاي تيپ المهدي اعزام شديم . فرمانده وقت تيپ المهدي (عج) سردار سرتيپ حاج علي فضلي بود . وي براي تكميل نيروهاي گردان شخصاً در پايگاه تقسيم نيرو حضور يافته بود. همگي ما همراه حاج علي فضلي به گردان 919 تيپ المهدي(عج) راهي شديم ، پس از رسيدن به مقرّ حاج علي ما را به شهيد محمود ستوده ، فرمانده گردان تحويل داد و بعد براي گردان سخنراني كرد.
من و دوستانم كه از همه جا بي خبر بوديم تازه فهميديم حاج علي براي عمليات امشب مي خواهد سخنراني كند. حاج علي مي گفت : امشب مي خواهد سخنراني كند. مي گفت : امشب شب بزرگي است ، اگر جاده ي خرمشهر- اهواز را بتوانيم از تصرف دشمن در آوريم با تصرف اين جاده كمك بسيار بزرگي براي عمليات هاي بعدي و رزمندگان ديگر كرده ايم. خوب نژاد با چشماني پر از اشك مي گويد: حاج علي آخر صحبت هايش همه بچه ها را مهمان آقا ابا عبدالله الحسين(ع) كرد و ياد آور شب عاشورا در خيمه ي امام حسين(ع) شد و گفت: بچه ها ما ادامه دهنده راه شهدا هستيم ، شايد فردا ديگر برگشتي در كار نباشد. هر كي مي خواهد برود ، الان بلند شود و برود. امشب شبي است كه براي خيلي ها پاسپورت صادر مي شود ، هر كسي حكم رهايي اش را گرفت ما را هم شفاعت كند .
خوب نژاد ادامه مي دهد: بالأخره زمان حمله فرا رسيد و رزمندگان ما با شجاعت هر چه تمامتر به سمت عراقي ها حمله كردند، بچه ها جانانه مي جنگيدند و عراقي ها هم به سختي دفاع مي كردند، اين عمليات راهي براي آزاد سازي خرمشهر و نواحي اطراف آن بود و ما توانستيم به لطف الهي جاده را از تصرف دشمن در بياوريم و پس از آن عمليات بزرگ و به ياد ماندني بيت المقدس رخ داد و رزمندگان اسلام با شجاعت و درايت تمام توانستند خرمشهر را آزاد كنند و من هم از اين شب بزرگ بي بهره نماندم و از ناحيه ي دست راست مجروح شدم.


لحظات به ياد ماندني عمليات بدر
بعد از چهارمين حضور پياپي در جبهه هاي حق عليه باطل همراه تيپ الغدير در عمليات بدر حضور يافتم. آن روز ، روز عجيبي بود. همه ي بچه ها مجروح و يا شهيد شده بودند. فقط تعداد اندكي زنده مانده بودند. تيپ الغدير در اين عمليات بيشترين تلفات را نسبت به تيپ هاي ديگر داده بود .
هيچ راه نفوذ و برگشتي وجود نداشت . همه بچه ها شهيد شده بودند. و براي حفظ محور بايستي جلوي نفوذ تانك ها را مي گرفتيم تا نيروي كمكي به خط برسد . با يكي از برادرها چند گلوله ي آرپي جي پيدا كرديم و چند ساعتي مانع پيشروي تانك هاي دشمن شديم. ديگر گلوله اي براي شليك به تانك ها وجود نداشت و دوباره پشت خاكريزها براي در امان بودن گلوله تانك ها پناه گرفتيم.
ساعت 12 ظهر ؛ سه نفر بيشتر از گروهان سالم نيستند، خيلي ها شهيد و مابقي مجروح شده اند. چاره اي جز جنگ تن به تن نداشتيم . در همان لحظه بر اثر شليك گلوله ي دشمن از هر دو دست مجروح شدم و لحظه اي بعد به خاطر موج سنگين انفجار به هوا پرتاب و بعد با كمر به زمين كوبيده شدم ، كمرم به صورتي آسيب ديده بود كه فقط اختيار نيمي از تنم را داشتن و هيچ تكاني نمي توانستم به خود بدهم. ساعت سه بعداز ظهر ،هنوز عراقي ها با وجود اين كه آتش خاكريز ما خاموش شده بود جرأت نمي كردند به جلو بيايند. پس از گذشت چند ساعت نيروي دشمن محور را تصرف و ما مجروحين را اسير كرديم.









فرازهايي از زندگينامه ي سردار شهيد محمود امان اللّهي (از زبان همسر ايشان)
از شهداي نيروي انتظامي استان كردستان.
خانم جمشيدي همسر آن شهيد مي فرمايند كه متولد سال 1339 در يك خانواده متدين از روستاي جعفرآباد در حومه ي بيجار و جواني قاري قرآن و با ايمان ، در سال 1359 كه نامزد داشته مصادف با شهادت پدرشان بوده و در روز سقوط خرمشهر زخمي و عراقي هاي مزدور وي را بيهوش به اسارت در مي آورند و پس از مدتها به نام مفقود الاثر مراسم ختمي در روستا برپا مي گردد ، پس از مدتي نامه اي از سوي صليب سرخ مبني بر اسارت ايشان بدست خانواده و همسرش مي رسد و بعد از مراجعت به ميهن اسلامي ايشان تا خرداد سال 1379 ايشان رنج و عذاب ناشي از جانبازي را تحمل كرده و در آن زمان دچار خون ريزي مغزي شده و به بيمارستان دكتر شريعتي در تهران اعزام مي شوند در آنجا با وجود وخامت اوضاع جسماني ، تلفني به همسرشان اطلاع مي دهند كه از ابتدا آرزوي شهادت داشته و ايشان به پزشكان سفارش كنند كه بعد از شهادت اعضاي بدن شهيد به نيازمندان پيوند بزنند و خود به شهادت برسند .
توانمنديهاي شيميايي عراق مديون چه كشورهايي بود ؟
پس از جنگ جهاني اول وسيع ترين حملات شيميايي در طول جنگ 8 ساله ايران و عراق روي داد و در مجموع بيش از 30 مورد حمله شيميايي به مناطق مسكوني ايران و برخي از مناطق شمال عراق از جمله فاجعه ي بمباران شيميايي سردشت با گاز خردل ، حلبچه و كشتار بيش از 5 هزار نفر ، روستاهاي مريوان ، اطراف سرپل ذهاب ، گيلانغرب و شهر اشنويه از عمده ترين اين موارد بودند.
در اسناد موجود آلمان به عنوان تجهيز كننده درجه اول توسط كارخانه هاي «زيمنس» و «بنز» و در درجه ي بعدي نام 24 شركت انگليسي و بيش از 17 شركت آمريكايي و تعداد قابل توجهي از شركت هاي ژاپني ، هلندي ، سوئدي ، بلژيكي ، اسپانيايي و فرانسوي سهم عمده اي در توانايي تسليحاتي رژيم مزدور بعثي مخصوصاً سلاحهاي شيميايي داشته اند.
خاطره اي از آزاده ي سرافراز بهمن نيك نام ،(در خصوص حماقت فرماندهان بعثي):
باغچه اي آماده كرده و مقداري بذر گوناگون كاشته و سبزيهاو ميوه هايي را براي جبران كمبود ويتامين ناشي از عدم تغذيه ي مناسب در باغچه كاشتيم و پس از برداشت محصول مقداري از خيارهاي قلمي و مجلسي را جدا كرده ، به دفتر فرمانده برديم و خود او حضور نداشت ، نيمه هاي شب دروازه ي ورودي آسايشگاه به شدت باز شد و چهره ي برافروخته ي فرمانده ي عراقي را همراه چند سرباز كه ظرف ميوه قلمي مزبور را با خود آورده بودند مشاهده كرديم كه فرمانده با عصبانيت اظهار داشت كه آيا شما ايرانيها فكر كرده ايد من آنقدر نفهم و بي شعور هستم كه خودتان خيارهاي بزرگ و آفتاب خورده را مصرف كرده و براي من خيارهاي كوچك و ريز را بياوريد ؟ سپس ميوه را به سمت ما پرت كرد و شروع به كتك زدن بچه هاي اسير نمودند . حالا شما در خصوص درايت آن فرمانده نظر دهيد .
نا گفته هاي اسارت از زبان دكتر ناهيدي ، تنها زني كه در خط مقدم جبهه اسير شد.
اوايل پاييز سال 1359 چهار دختر ايراني در خرمشهر به اسارت نيروهاي عراق در آمدند. اما از بين اين چهار نفر دكتر فاطمه ناهيدي تنها زني بود كه نيروهاي عراق او را در خط مقدم به اسارت در آوردند، و سه دختر ديگر نيز در داخل خاك ايران و در شهر خرمشهر اسير شدند. آنچه در ادامه مي خوانيد گفتگويي با دكتر ناهيدي توسط مهر است. گفتني است وي از خانواده اي پر جمعيت كه 5 خواهر و2 برادر آن را تشكيل داده بود و دكتر فرزند اول خانواده بود، به دنيا آمد كه البته يكي از برادرانش در جنگ شهيد شده است. ضمن اين كه دكتر ناهيدي متأهل مي باشد و سه فرزند دارد.
در چه سالي و در كدام منطقه به اسارت نيروهاي بعث عراق در آمديد؟
ناهيدي: بيستم مهر 59 در يكي از خطوط مقدم خرمشهر نزديك شلمچه در حين انتقال مجروحين و شهدا به همراه يك تيم پزشكي به دست نيروهاي بعث اسير شدم و حدود چهار سال در عراق بودم.
غير از شما آيا زنان ديگري به اسارت نيروهاي عراقي در آمده بودند؟
ناهيدي: اولين زن ايراني كه در خطوط مقدم جبهه اسير شد من بودم . كه يك هفته بعد از آن خانم ها آباد و بهرامي اسير شدند. آنها براي انتقال كودكان شيرخوار گاه آبادان به شيراز رفته بودند كه در بازگشت به خرمشهر در جاده ماهشهر- آبادان به اسارت در آمدند. به فاصله يك هفته بعد از آنها خانم آزموده كه براي ديدن خانواده اش به شيراز رفته بود و محل كارش در زايشگاه خرمشهر بود، در همان جاده ي ماهشهر- آبادان به اسارت در آمد.
آيا صليب سرخ از وجود شما در عراق مطلع بود؟
ناهيدي: صليب سرخ تا دو سال از حضور ما در زندان عراق اطلاعي نداشت . و از طريق بچه هايي كه از زندان منتقل مي شدند، يا به طريق ديگر ما اعلام موجوديت كرده بوديم. و صليب سرخ متوجه شده بود كه چهار دختر مفقود الاثر ايراني در زندان هاي عراق هستند. ما براي همين مسأله كه مفقودالاثر هستيم، نوزده روز اعتصاب غذا كرديم و اينها ديدند كه حال ما خيلي بد است.
صليب سرخ براي شما چه امكاناتي مي آورد؟
ناهيدي: گاهي مي شنوم كه مي گويند عراقي ها خيلي آدم هاي خوبي بودند كه شما از دستشان در آمديد . ولي اعتقاد من براين بود كه بعثي ها اصلاً آدم هاي خوبي نبودند و هر كاري كه از دستشان بر مي آمد انجام مي دادند ولي نتوانستند. اگر زبانمان دراز بود، اگر فريادمان بلند بود ، اگر مبارزه مي كرديم ، تمام شرايطش را خداوند فراهم مي كرد و جز عنايت و لطف خدا هيچ نبود.




فصل پنجم :
ايثار در دنياي اينترنت:
بررسي جايگاه و نقش پايگاه هاي اطلاع رساني « سايتها » فعال در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
در دنياي امروز به دليل حجم زياد اطلاعات و گستردگي آن و زمان محدودي كه براي انسانها وجود دارد استفاده از اينترنت به امري كاملاً اجتناب ناپذير تبديل شده است از طرف ديگر تأثير شگرف و پربار «ايثار و شهادت» در فرهنگ عمومي ما از جلوه و منزلت ممتازي برخوردار است و افراد زيادي در اين زمينه فعاليت دارند و اين فرهنگ متعالي با هويت قدسي خود توانايي سرشاري در متأثر ساختن نهادهاي اجتماعي و ساختار هاي سياسي و فرهنگي جامعه دارد در نتيجه بهره برداري از امكانات گسترده ي دنياي اينترنت در نشر و گسترش فرهنگ ايثار و شهادت امري منطقي و اجتناب ناپذير است خوشبختانه در زمينه فرهنگ ايثار وشهادت در فضاي وب نيز اقدامات مؤثري صورت گرفته و سايت هاي مختلفي به امر ترويج فرهنگ شهادت پرداخته و مي پردازند تعداد سايت ها در اين زمينه در سطح مطلوبي است اما در زمينه ي سطح كيفي و محتوايي اين سايت ها لازم است بررسي جامعي انجام شود تا با همكاري و هماهنگي مراكز و دستگاه هاي مربوطه سطح محتوايي اين سايت ها نيز به حد مطلوب نزديك شود.
در ادامه به تعدادي از سايت هاي فعال در ترويج فرهنگ ايثار اشاره مي شود:
1- يكي از سايت هاي فعال و پرمحتوا در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت و دفاع مقدس سايت مؤسسه ي فرهنگي، هنري شهيد آويني است، اين سايت را مي توان در آدرس www.aviny.com مشاهده كرد.
2- پايگاه صبح نيز با آدرس www.sobh.org يكي از پايگاه هايي است كه به مسأله ي دفاع مقدس و شهدا پرداخته است.
3- سايت ايثار نيز از طريق آدرس ww.isaar.ir قابل استفاده است.
4- سايت ايثار فرهنگ ايثار: www.farhangeisar.com
5- سايت تبيان:www.tebyan.net
6- ياسايت حماسه: www. Hemaseh.com
7- سايت جلوه ي ايثار: .comwww.jeleisar
8- سايت مؤسسه ي روايت فتح: www.mortezaavini.com
9- سايت شهيد دكتر چمران: www.chamran.org
10- پايگاه شهدا: www.shohada.org
11- پايگاه سبكبالان: www.sabokbalan.com
12- شاهدان دانشگاه: www. Nahad. Net/shahedan
13- سايت شهيد مربوط به بنياد شهيد و امور ايثارگران:www. Shahid.ir
14- پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان شميرانات: (فطرس) www.fotros.org
15- سايت دو كوهه: www.dokohelogsky.com
16- سايت نواب صفوي: www.navabsafavi.com
17- پايگاه اينترنتي كانون فرهنگي رهپويان وصال شيراز: www.rahpouyan.com
18- سايت بهشت: www.behesht.info
19- سايت فرهنگي عمومي: www.eccc.ir
20- پايگاه شاهدان: http.//shahedan.tripod.com
براي اطلاع بيشتر برخي از سايتهايي كه در اينجامورد بررسي قرار نگرفته اند ذكر مي شود:
شهادت هيأت دولت www.shohada.gov.ir
مركز مطالعات جنگ سپاه www. Cressnet . com
هشت سال دفاع مقدس www. Ciw8. com
پايگاه بسيج www. Basiji.net
لوح www. Louh . com
باشگاه انديشه www. Bashgah. Net
حماسه ي دفاع مقدس www. Iran.ir/occasion
سرداران www. Sardaran.net
سايت شهيد باهنر www. Sardaran.net
سايت امور جانبازان www. Jao.ir
رزمنده www. Rasmande. Persianblog.com
مقاومت ( به انگليسي) www. Moghawemat.com
فكه ( به انگليسي) www. Fakeh.org
روايت www. Ravayat. Com
پايگاه اطلاع رساني فرهنگي شاهد www.navideshahed.com
كنگره ي ملي تجليل از ايثارگران http:// congress.isaar.ir
سايت راهيان نور /http/ www . rahianenoor. Ir
وبلاگ راهيان نور http:// rahianenoor. Blogfa.com
مؤسسه ي فرهنگي آزادگان www. Azadegan . ir
آيه هاي ايثار www. Ayehayeisar . org
سايت شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي www. Fajr.ir










فصل ششم :
نتيجه گيري:
- دو توصيه براي ايثار و از خود گذشتگي وجود دارد:
- گذشتن از خود براي رسيدن به خداوند.
- گذشتن از خود براي بهبود زندگي اجتماعي.
- توجيه اول به هيچ وجه قابل قياس با توجيه دوم نيست، چرا كه توجيه كننده ي مراتب بالاي ايثار در جامعه ي اسلامي است، اما توجيه دوم عمل گرايانه و اين دنيايي است. اين توجيه، ايثار در وجود عادي زندگي روزمره را سبب مي شود.
نهادمند سازي ايثار مستلزم درگير ساختن كل زندگي اجتماعي و نهادها و دستگاه هاي آن است. نقش وزارت ارشاد ثانوي است و همانطوري كه گفته شد در پرورش (اجتماعي شدن) ثانويه نمود مي يابد. نهادهاي اوليه ي جامعه پذيري از جمله ي آموزش و پرورش بايد در محتواي آموزشي خود تغييرات بنيادي ايجاد كنند.
- به طوري كه برنامه ي آموزشي در كنار ساير ارزش ها، ناظر بر ارزش ايثار باشد، نشانه هاي تصويري كه موضع رسانه هاي تصويري است نقش مهمي در اين زمينه دارند. جذابيت فيلم ها و سريال ها در دروني سازي اين فرهنگ بسيار اساسي است و سازندگان فيلم هاي مربوط به دفاع مقدس يا هر نوع فيلم مرتبط به حوزه ي ايثار و شهادت بايد به اين جذابيت ها توجه داشته باشند.
- در آسيب شناسي ترويج و فرهنگ ايثار و شهادت بايد به جوهر ه ي اصلي مفاهيم كه همانا از خود گذشتگي مي باشد توجه داشت و در ترويج اين فرهنگ عوامل مؤثر بركاهش كارايي تبليغات در اين حوزه را جستجو كرد. در اين راستا تلاش مجدانه و هدفمند فرهنگ سازان حوزه ي ايثار و شهادت بايد در عينيت بخشي به فلسفه ي وجودي ايثارگران و شهدا باشد.
- پرهيز از غلو، جعل و غيرعقلاني و تبليغ نمودن آغاز يك ترويج مناسب است، زيرا تبليغي كه بر راستاي صداقت و درستي باشد بر ذهن مخاطبان تأثير عميقي خواهد گذاشت. در نظر گرفتن ويژگيهاي ذهني، روحي و رواني مخاطبان بايد در جهت تناسب بين پيام و مخاطبان در كنار رفع نوفه هاي ارتباطي مي تواند كمك كند تا مروجين و فرهنگ سازان اين حوزه در كارشان توفيق يابند. البته اين توفيق زماني نهادينه مي شود كه موانع و معضلات فرهنگي، اقتصادي، سياسي جامعه ما از پيش رو برداشته شود، آنگاه است كه شاهد تقويت جايگاه شهيد و ايثارگران به شكل حقيقي و مطلوب خواهيم بود، كه اين همه، نياز به تحولات عميق در جامعه دارد كه در آن ضابطه مندي، قانون گرايي، از خودگذشتگي و آزادمنشي در جاي جاي زندگي فردي و اجتماعي جامعه نهادينه شود.
- در بينش اسلامي رسيدن به مقام «شهادت» و مرتبه ي «شاهد» بودن فقط يك فداكاري و ايثار معمولي و ساده نيست، بلكه نتيجه ي يك سلوك وجودي به سوي كمال و موجب رشد و تكامل فرد شهيد مي باشد. البته مفهوم اسلامي شهادت آن قدر عميق و چند وجهي است كه حقيقت و نتايج و توابع آن در صرف يك اقدام فردي محصور نمي ماند و در برگيرندة ابعاد جمعي و اجتماعي بسياري نيز هست. رواج فرهنگ شهادت طلبي و روحيه ي ايثارگري در ميان يك ملت بدون ترديد موجب تحول باطني افراد گرديده و طراز وجودي يك جامعه در سلسله مراتب كمال را نيز دگرگون مي سازد.
- فرهنگ شهادت طلبي و ايثارگري به آدميان جسارت «آزادگي» و آزاد بودن [آزادي از بردگي سرمايه داران و استثمارگران مي دهد] و تداوم حضور و استمرار آن در حيات معنوي يك كشور تضمين كننده ي استقلال و حريت و هويت مردمان مي باشد.
- انساني كه در فرهنگ شهادت و حال و هواي ايثار پرورش مي يابد، نسبت به زخارف دنيوي بي اعتنا و نسبت به قله هاي كمال وجودي و معنوي بلندنظر مي باشد، چنين انساني زيربار هيچ سخن ناحق و يا عمل ظالمانه نمي رود و با هر نوع استكبار و از خودبيگانگي مقابله مي نمايد.
- ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و غلبه ي آن در يك جامعه نيز همين گونه موجب رشد معنوي و پيشرفت دنيوي و ارتقاء وجودي مردمان مي گردد از منظر چنين نگرش و در تبيين مقام متعالي شهادت طلبي و ايثارگري است كه حضرت امام خميني (ره) مي فرمايند: ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد.
- به راستي چنين است. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت طلبي به لحاظ فردي و اجتماعي موجب سازندگي و كمال و باروري استعدادهاي معنوي مردمان مي گردد. در مقام پايان سخن و به لحاظ تبيين بهتر مطلب برخي از كاركردهاي فردي و اجتماعي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را فهرست وار برمي شماريم، با تأكيد بر اين امر كه آنها صرفاً وجوهي از كاركردهاي فرهنگ ايثار و شهادت است و به تعبير مولانا جلال الدين، نماد «بحر در كوزه است» و نه بيشتر.
-ترويج فرهنگ ايثار و شهادت موجب پرورش نشاط و شكوفايي فطرت انساني آدميان گرديده و چونان نردباني براي صعود به مراتب اعلاي آسمان به كار مي رود.
- ترويج فرهنگ ايثار و شهادت موجب پرورش فضائل و مكارم اخلاقي آدميان مي گردد.
- بسط و گسترش فرهنگ ايثار و شهادت موجب تربيت انسان هاي آزاده اي مي گردد كه آب را از «سراب» جدا كرده و تميز مي دهند و توسعه و سازندگي در زندگي دنيوي را در پرتو حيات جاودان اخروي معنا مي كنند.
- رواج فرهنگ ايثار و شهادت به جوامع [ به ويژه جوامع تحت سلطه استكبار] و مردمان، جسارت و جرأت خود بودن مي دهد و موجب ايجاد و تقويت حس سرافرازي و مبارزه با سلطه در آنان مي گردد.
- بسط و رواج فرهنگ ايثار و شهادت، تضمين كنندة استقلال و آزادگي يك ملت بوده و هر نوع ننگ بردگي و اسارت و استثمار را از بين برده و ريشه كن مي سازد.
- در جهان امروز ما و در چارچوب نظام جهاني سلطه كه مستكبران بر آن چيره هستند، فقط ترويج و تعميق فرهنگ ايثار و شهادت طلبي است كه براي ملت ها آزادگي و عدالت و رفاه دنيوي و سعادت اخروي پديد مي آورد.
ترويج ايثار بدون ايدوئولوژي توجيه كننده و مشروعيت بخش غيرممكن است.
- اين نكته از آن جهت اهميت داردكه ايدئولوژي ها غالباً زمان بندي هستند. خصلت زمان بندي ايدئولوژي هاي توجيه گر ايثار و از خودگذشتگي در پيوند با شرايط خاص تاريخي است كه اموري را مهم ساخته و بر صدر مي نشانند. دفاع مقدس به عنوان مباني ايدئولوژيك در لحظات تاريخي خاصي، قوي ترين بنيان از خود گذشتگي را فراهم ساخت.
- نقش ايدئولوژي ها در ترويج ايثار و از خود گذشتگي آن گاه كه سخن از نهادينه سازي اين فرهنگ مي شود مهمتر و برجسته تر مي گردد. اساساً نهاد زماني شكل مي گيرد كه نمونه سازي هاي متقابلي از اعمال عادي شده كنشگران مختلف وجود داشته باشد.
به عبارت ساده تر، الگوهايي از رفتارهاي معيني به فراواني و مكرر ديده شود. هر چه رفتار نهادي تر شود بي دليل تر نيز مي شود. يعني كنشگران در انجام اين رفتارها از جمله ايثار، فرآنيد محاسبه گري را دخيل نمي سازند. به اصطلاح، رفتار، بخشي از خوي و خصلت يا منش فرد مي شود، اما خصلت رفتارهاي نهادمند، مشروعيت نهادي آن ها است كه از طريق فرمول هاي توجيه كننده حاصل مي شود. هيچ اعتقاد يا رفتاري بدون اين توجيه گري ها از نسلي به نسل ديگر منتقل نمي شود. در حقيقت مشروع سازي با اعطاي نظمي هنجارمند به تكاليف علمي، نظم نهادي آن ها را توجيه مي كند.
- در جامعه ي ما گرايش عمده بر اين است كه ايثار را به خداخواهي تعبير كنند، در اينجا ايدئولوژي اصلي توجيه كننده، تمسك جستن به ارزش هاي الهي و قرب الهي است. اين گونه است كه ما از ايثار همان چيزي را مي فهميم كه از شهادت و لذا ايثار و مفهوم ايثار و شهادت غالباً در كنار هم به كار مي روند.
با اين استدلال شايد آوردن حرف عطف «و» ضرورتي نداشته باشد به طوري كه مي توان همسان پنداري اين دو مفهوم را به صورت ايثار و شهادت نشان داد. اين نكته اي بسيار اساسي است ايدئولوژي توجيه گر ايثار در جامعه ي ما توجهي به امور دنيوي ندارد و برعكس، زهد اخروي را جايگزين زهد دنيوي ساخته است. لذا از مراتب ايثار غافل است و ايثار را فقط در حذف«نفس خود» براي رسيدن به پروردگار مي داند.
- اين تلقي، نگاهي تقليل گرايانه را در اشاعه ي فرهنگ ايثار حاكم ساخته است. پيامد فوري چنين نگاهي مركز زدايي از زندگي روزمره، جاري و عادي انسان ها و تأكيد بر موارد خاص، بحراني و غيرمادي است. گويي، ايثار و از خود گذشتگي پديده اي است كه فقط در ميدان جنگ اتفاق مي افتد.
- شكي نيست كه اوج تجلي رفتار ايثارگرايانه جايي است كه انسان از طبيعي ترين و عزيزترين كالاي خود كه جان است در گذرد، اما همانطوري كه گفته شد اين متعالي ترين مرتبت ايثارگري در سلسله مراتب ايثار است. اگر اين همه واقعيت باشد، پس اين سؤال مشروع خواهد بود كه مگر چند بار انسان ها در طول زندگي خود فرصت ايثارگري پيدا مي كنند؟بنابراين لازم است كه اين مفهوم را از قيد زمان هاي بحراني جدا ساخته و آنرا به زندگي روزمره و عادي مردم وصل كنيم.
- ويژگي ديگر امر نهادي، تكيه آن بر اندوخته دانش است، شناختي كه افراد طي فرآيند اجتماعي شدن در جامعه كسب مي كنند. اجتماعي شدن، جامعه پذيري يا پرورش فرآيندي دو مرحله اي است؛ پرورش اوليه و ثانويه. پرورش اجتماعي اوليه ايثار و فداكاري فرآيندي است كه از ابتداي زندگي هر فرد آغاز مي شود. اين به جامعه بستگي دارد كه آيا نسبت به مقوله ي مهم از خود گذشتگي حساس است يا بي تفاوت.
- هر فرد در ساختار اجتماعي بيروني و عيني زاده مي شود كه در چارچوب آن با اشخاص مهم و صاحب نفوذي روبه رو مي شود كه مسؤوليت پرورش اجتماعي او را به عهده دارند. اين اشخاص بر فرد تحميل مي شوند. تعاريف آنها از موقعيت فرد(كودك) همچون واقعيتي عيني براي كودك مطرح مي شوند و دورنماي وي را شكل مي دهند. در اين مرحله كودك نقش گرايش هاي ذهني و اخلاقي افراد صاحب نفوذ را مي پذيرد و هويت خويش را مي سازد.
- در جهان امروز گاه رسانه ها جاي اشخاص صاحب نفوذ را مي گيرند، به طوري كه اگر چه مرجع نهايي فردي را براي نمونه سازي ها و الگوسازي ها معرفي نمي كنند ولي مؤلفه هاي الگوهاي مناسب را در اختيار مي نهند. از اين منظر ترويج و نهادينه سازي ايثار و از خودگذشتگي بخشي از وظايف نظام آموزشي و بعد نظام هاي ارتباطي و رسانه هاي جمعي است.اگر وظيفه اي براي دستگاه رسمي و دولتي مطرح باشد، اساساً به مرحله دوم جامعه پذيري يا پرورش اجتماعي ثانوي برمي گردد.
- اين مرحله متضمن فرآيندهاي بعدي دروني سازي هاست كه طي آن برخي ارزش ها و يا نگرش ها در فردي كه قبلاً اجتماعي شده دروني مي شود. برنامه هاي تكميلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مثلاً نقش ارشادي و هدايتي در توليد فيلم هاي مروج فرهنگ ايثار، اقدامات گرانسنگ اخير بنياد شهيد و امور ايثارگران، تصويب روز سوم خرداد به نام روز ايثار، مقاومت و پيروزي يا دادن نشان هاي ملي ايثار و از خود گذشتگي قرارداد.
- بار ديگر به مفهوم تقليل گرايي در بحث ايثار برمي گرديم و بر اين نكته تأكيد داريم كه خصلت زمان بندي توجيه كننده ايثار ايجاب مي كند كه در كنار ايدئولوژي خدا محور در تعريف ايثار، ايدئولوژي هاي ديگري را مطرح كنيم.
- در اين برداشت ايثار به مفهوم جامعه شناسانه روح جمعي يا وجدان جمعي نزديك مي شود. در اينجا تلاش مي شود تا در كنار ايثار به معناي فدا كردن خود براي قرب الهي مفهوم زميني تر، دگر خواهي را مطرح كنيم. اين مفهوم ما را مستقيم به زندگي جاري و روزمره نزديك مي سازد. دگرخواهي جمع گرايانه نياز مبرم جامعه ي ايران است. في المثل، رعايت قانون را مي توان يكي از تجليات اين روحيه دانست. در جامعه اي كه افراد آن(اعم از عادي و نخبه) سعي دارند تا قانون را به نفع خود مصادره كنند يا اصلاً به آن تمكين نكنند، به رغم تكرار دايم و اعتراف زباني به داشتن روح ايثار، نشان كمتري از فداكاري و دگرخواهي در عمل مشاهده مي شود. يك دليل براي اين مسأله شايد اين باشد كه مردم ربطي بين ايثار و از خودگذشتگي و زندگي در جمع و رعايت قواعد زندگي جمعي نمي بينند.
بايد تا حد امكان مفهوم ايثار را به زندگي عادي و روزمره مردم نزديك ساخت. امكان شناسايي الگوهايي را براي مردم فراهم ساخت كه اگر چه مشغول به عادي ترين و بديهي ترين كارها هستند، اما به معناي واقعي كلمه نماد ايثارگري و ازخودگذشتگي اند.
- بايد مراقب پرورش اجتماعي موفق بود. ناهنجاري ها زماني شكل مي گيرند كه ميان تعريف هاي ذهني از واقعيت (در اينجا از خودگذشتگي و ايثار) و واقعيت عيني فاصله زاد وجود داشته باشد.
- اين مسأله تا حد زيادي به پاسخ جامعه به رفتار ايثارگرانه بستگي دارد. نوع پاداش يا تنبيهي كه فرد از جامعه دريافت مي كند يا شاهد دريافت چنين پاداش ها يا تنبيهات است، در نهادمندي رفتار دگرخواهانه بسيار مؤثر است. جامعه اي كه ايثارگري را دوست دارد و تشويق مي كند، اما به ايثارگران توجهي شايسته نشان نمي دهد، عملاً دچار تناقض است. پرورش اجتماعي نامؤفق نتيجه ي ناهماهنگي كارگزاران امر پرورش اجتماعي است.
از سوي ديگر پرورش اجتماعي ناموفق هنگامي ظاهر مي شود كه اختلاف هايي بين پرورش اوليه و ثانويه پديد آيد، به عنوان مثال در حالي كه وحدت پرورش اوليه ي اجتماعي حفظ مي شود، اما در پرورش اجتماعي ثانوي واقعيت ها و هويت هايي از نوعي ديگر به عنوان شقوق انتخاب ذهني ظاهر مي شوند. لازمه ي ايجاد تقارن ميان اين دو، هماهنگي نهادهاي دخيل در پرورش اجتماعي اوليه و ثانويه است.
با توجه به موارد مندرج در اين مقاله و لزوم انتقال ارزشهاي دفاع مقدّس به نسل سوم انقلاب اين نتايج استنتاج مي گردد :
- با عنايت به اهميت تبليغات در فرمايشات امام راحل امت (ره) كه فرموده اند: «تبليغات مسئله اي است پر اهميت و حساس يعني دنيا با تبليغات حركت مي كند و همچنين هشدار ايشان در اين رابطه آنقدري كه دشمنان ما از حربه ي تبليغات استفاده مي كنند از طرق ديگر استفاده نمي كنند شما مي دانيد كه تبليغات خارجي عليه ما زياد است و بايد ملت ما مسأله ي تبليغات را جدي بگيرند و تيليغات ما به شرح مقاله بيشتر باشد».
- چندي پيش آيت الله مكارم شيرازي در ديدار دكتر منوچهر متّكي وزير امور خارجه ي كشورمان ضمن اشاره به لزوم و اهميت فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور اظهار داشتند كه : «اگر يك دلار براي كارهاي فرهنگي خرج كنيم ، ارزش آن به مراتب به اندازه ي ده دلار كار نظامي است» و اين اهميت موضوع اين مقاله را نشان مي دهد .
- نكته بسيار مهمي كه نبايد از آن غافل شد دخيل دانستن نقش و عملكرد نسل دوم انقلاب كه در واقع واسطه ي ميان نسل اول و سوم هستند حائز اهميت است به اين صورت كه به اين موضوع توجه كنيم كه اگر در راه پيشبرد اهداف خود جهت نهادينه شدن مؤثر ارزشهاي دفاع مقدّس در وجود نسل سوم،از فاكتورهاي مثبتي برخوردار بوده است .


منابع و مأخذ:
1- قرآن كريم .
2- فرمايشات رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(قدس سره الشريف).
3- فرمايشات مقام معظم رهبري جمهوري اسلامي ايران، حضرت آيت الله خامنه اي(مدظله العالي).
4- فرمايشات مقام عالي رياست جمهوري اسلامي ايران، دكتر محمود احمدي نژاد.
5- نشريه ي صبح صادق، شماره 264.
6- نشريه ي يادهاي سبز ويژه نامه هفته دفاع مقدس، سال 1385.
7- مجله ي خانواده، شماره 41.
8- شبكه ي استاني سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز كردستان.
9- فصل نامه ي كنگره بزرگداشت سرداران و 5400 شهيد استان كردستان، بهار 1386، شماره 2.
7- نشريه ي ناظر امين، انتشارات شوراي نگهبان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران،شماره 18.
8- ماهنامه تربيت، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، شماره 6.
9- ويژه نامه ي بسيج و دفاع مقدس، ضميمه روزنامه جوان، شماره 2147.
10- خبرنامه هاي فرهنگ ايثار و شهادت، شماره هاي49 لغايت 55.


سه شنبه 28 دی 1389  4:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : نقش سرماية اجتماعي در گرايش به ايثار
كلمات كليدي : ايثار و فداكاري، سرماية اجتماعي، نگرش ها و ارزش ها
نويسنده :  زهرا كريمي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
جهاد، ایثار و شهادت از مهم‌ترین ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران بوده است. باور مردم به این ارزش‌ها کارکرد مهمّی در خلق حماسه‌های شگفت‌انگیز در دوران انقلاب و سال‌های جنگ تحمیلی داشته است. در سال‌های پس از جنگ نگرش مثبت مردم نسبت به امکان تحقق آرمان‌های انقلاب و به تبع آن گرایش به نادیده گرفتن منافع فردی و از خودگذشتگی در پاسداری از آرمان‌های انقلاب آسیب دیده است. در این مقاله، این فرضیّه مورد بررسی قرار گرفته که کاهش باور و اعتماد میان مردم و دولت و افزایش عدم اطمینان در روابط مردم با یکدیگر به ارزش‌هایی چون ایثار و فداکاری لطمه زده است. به همین جهت با استفاده از نظريّة سرمایة اجتماعی به بررسی علل تحوّل در نگرش و ارزش‌های مردم پرداخته شده است. در این تحقیق با بررسی مطالعات تجربی گذشته و انجام پژوهش میدانی در شهر بابلسر از طریق ارزیابی میزان اعتماد به خانواده، نهادهای بخش عمومی و عمل‌کرد بخش خصوصی و روابط اقتصادی مردم با یکدیگر، نشان داده شده است که سرمایة اجتماعی در سال‌های پس از جنگ کاهش یافته و بر گرایش مردم به ایثار و از خودگذشتگی تأثير منفی گذاشته است.
1.  مقدّمه
از ارزش‌های مهمّی که انقلاب اسلامی ایران همواره بر آن تأكيد داشته، جهاد، ایثار و شهادت است. باور مردم به این ارزش‌ها، کارکرد مهمّی در فرایند انقلاب اسلامی داشته و در زمینه‌سازی بسیج فراگیر توده‌ای و آماده شدن مردم جهت فداکاری و جانبازی برای انقلاب نقش مهمّی ایفا نموده است. مطالعة علل مشارکت فراگیر توده‌ای و ایثار و از خودگذشتگی مردم در جریان انقلاب

اسلامی ایران از موضوعاتی است که همیشه مورد توجّه محقّقان قرار گرفته است.
گرایش به ایثار و فداکاری را می‌توان از طریق نظريّة سرمایة اجتماعی نیز مورد بررسی قرار داد. سرمایة اجتماعی از مفاهیم نوینی است که در بررسی‌های اقتصادی و اجتماعی به نحو وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.  سرمایة اجتماعی، شامل اطّلاعات، اندیشه‌ها، راهنمایی‌ها، فرصت‌های کسب و کار، پشتیبانی، خیرخواهی، اعتماد و همکاری است. سرمایة اجتماعی در دل شبکه‌های روابط قرار گرفته است و ماهیّتی زاینده و مولّد دارد و دست‌یابی به اهداف را تسهیل می‌کند؛ در عین حال عدم اطمینان و بی‌باوری، سرمایة اجتماعی را کاهش می‌دهد و بر گرایش به فداکاری در جهت دست‌یابی به اهداف جمعی آسیب می‌رساند.
در این مقاله با بهره‌گیری از نظريّة سرمایة اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. برای این منظور از نتایج نظرسنجی انجام‌شده به وسيلة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد ارزش‌ها و باورهای ایرانیان، آمارهای مربوط به انحرافات اجتماعی در فاصلة سال‌های 81ـ 1365 استفاده به عمل آمده است. به علاوه برای برآورد میزان اعتماد دانشجویان به اعضای خانواده، دوستان، نهادهای بخش عمومی و عمل‌کرد بخش خصوصی تحقیق میدانی در میان دانشجویان دانشگاه مازندران و گروهی غیر دانشجو (به عنوان گروه کنترل) انجام شده است تا به این سئوال پاسخ داده شود که آیا اعتماد، همکاری و گرایش به از خودگذشتگی و ایثار در جامعه آسیب دیده است.
این مقاله از پنج قسمت تشکیل می‌شود. قسمت اوّل به مقدّمه و بیان موضوع مقاله پرداخته است. قسمت دوم به مروری اجمالی بر نظريّة سرمایة اجتماعی اختصاص یافته و نقش دولت در انباشت سرمایة اجتماعی را بررسی کرده است. در قسمت سوم، تحوّل در انباشت سرمایة اجتماعی در ایران مورد مطالعه قرار گرفته است. در این قسمت نتایج مطالعات تجربی انجام شده به وسيلة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بارة ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان و دیگر پژوهش‌های مرتبط تجزیه و تحلیل شده است. قسمت چهارم به ارائة نتایج انجام تحقیق میدانی در شهرستان بابلسر اختصاص یافته و نتایج به دست‌آمده با سایر مطالعات تجربی مقایسه شده است. در قسمت پایانی جمع‌بندی مطالب و پیشنهادهاي مطرح گردیده است.
2.  سرمایة اجتماعی
سرمایة اجتماعی مجموعه‌ای از قوانین و مقرّرات و عادات و ارزش‌های اجتماعی و قواعد رفتاری است که در جامعه مستقر و بر مناسبات اجتماعی مردم حاکم است. نقش سرمایة اجتماعی در کردار مردم یک جامعه همانند عامل هماهنگی بین سلول‌های بدن انسان است که تعامل و همکاری بین افراد جامعه را تسهیل می‌کند. سرمایة اجتماعی همانند سایر اشکال سرمایه مولّد است؛ یعنی، تحقّق اهداف معیّنی را که در نبودش محقّق نمی‌شوند، امکان‌پذیر می‌گرداند. هیچ فردی به تنهایی مالک این سرمایه نیست. سرمایة اجتماعی، دارای دو جزء اعتماد و پیوند است که با تقویت آن فرایند توسعة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تسهیل می‌شود (کوپر و دیگران، 1999).
سرماية اجتماعي، مجموعه‌اي از نهادها، روابط و ارزش‌های حاكم بر كنش افراد مي‌باشد. اعتماد بین اشخاص، شبکه‌ها و سازمان‌های اجتماعی بر کارکرد جامعه تأثير می‌گذارد. در عین حال محیط و شرایط اجتماعی به کنش‌های اشخاص شکل می‌دهد؛ سمت و سوی آن‌ها را عوض می‌کند. هرچه افراد بیشتری با هم کارکنند، سرمایة اجتماعی بیشتری تولید می‌گردد (پوتنام، 1993).
سرمایة اجتماعی به سیمانی تشبیه شده که بلوک‌های تشکیل‌دهندة ساختمان جامعه را در کنار هم نگاه می‌دارد. بدون سرمایة اجتماعی نیز جامعه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد؛ امّا این حیات شکننده و کم دوام خواهد بود. به عبارت دیگر بدون سرمایة اجتماعی، پیمودن راه‌های توسعه و تکامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناهموار و دشوار خواهد بود. در مقابل هرچه سرمایة اجتماعی در کشوری بیشتر باشد، آن کشور ثروتمندتر است. در جامعه‌اي كه صداقت، همکاری و احترام وجود دارد، سرماية اجتماعي قوي است. به عبارت دیگر سرمایة اجتماعی با حس هم‌بستگی یا همدلی با دیگر شهروندانی ارتباط دارد که بسیاری از آن‌ها همواره ناشناس و غریبه باقی می‌مانند. پوتنام (1382) در کتاب «دموکراسی و سنّت‌های مدنی» نشان می‌دهد که بین اعتماد میان مردم و میزان مشارکت آن‌ها در امور اجتماعی و ثبات و نرخ رشد اقتصادی، هم‌بستگی مثبتی وجود دارد.
فرانسیس فوکویاما (1379) سرمایة اجتماعی را توانایی اشخاص برای همکاری با یکدیگر در قالب گروه‌ها و سازمان‌های مختلف برای نیل به اهداف مشترک، تعریف می‌کند. این همکاری بر پایة عقلانیّت اقتصاد و اعتماد نهفته در عادات جامعه قرار دارد.
سرماية اجتماعي در سه سطح خرد، میانی و کلان تعریف شده است. در سطح خرد: سرماية اجتماعي ناظر بر رفتار شبكه‌هايي از افراد و خانوارهاست. در اين سطح، سرماية اجتماعي فقط به نفع اعضاي گروهی کوچک است. در سطح مياني (سرماية اجتماعي رابط): ناظر بر روابط بين گروه‌ها و سازمان‌ها و بنگاه‌ها با يكديگر است. و در سطح کلان: شامل رسمي‌ترين روابط و ساختار‌هاي نهادي مي‌شود. اين بخش از سرماية اجتماعي، ناظر بر محيط اجتماعي و سياسي است. رژيم سياسي، حاکمیّت قانون، نظام قضايي و آزادي‌هاي سياسي و مدني نمونه‌هايي از سرماية اجتماعي كلان مي‌باشند. میزان اعتماد مردم به یکدیگر، میزان مشارکت در فعّالیّت‌های داوطلبانة اجتماعی و باور مردم به کارآمدی عمل‌کرد دولت (سرمایة اجتماعی در سطح کلان) از شاخص‌های مهمِّ سرمایة اجتماعی هستند (کلمن، 1988).
بررسی فرهنگ ایثار و شهادت از دیدگاه نظريّة سرمایة اجتماعی، عمدتا بر وجود سطح بالایی از اعتماد و باور در سطح روابط کلان اجتماعی استوار است. قیام علیه یک رِژیم سیاسی نیرومند و مسلح، بدون فداکاری و از جان گذشتگی مردم انقلابی امکان ندارد؛ و برای فداکاری و جانبازی جهت سرنگون کردن یک رژیم، اعتقاد به ارزش‌ها و اهدافی که والاتر از جان انسان‌ها باشد، ضروری است(پناهی، 1385).
یک عامل مهم در فرایند بسیج مردم برای عملّی اجتماعی، اعتقاد به خواستی است که متکی بر عالت، برابری و حق بوده و در اعتقادات و فرهنگ مردم ریشه داشته باشد (فایرمن و گامسون، 1979). شهید مطهری تأكيد می‌کند که ماهیت عدالت خواهانه ی انقلاب اسلامی ایران، در آماده سازی مردم به فداکاری و از جان گذشتگی تأثير تعیین کننده داشته است (مطهّری، 1372). به نحوی که این باور عمیقا شکل گرفته بود که ایثار و شهادت در راه انقلاب اسلامی، تلاش در راه آزادی و عدالت اجتماعی است (پناهی، 1385).
سرمایة اجتماعی محصولی تاریخی از باورهای دینی، سنت و تجربه ی تاریخی مردم است. اخلاق اجتماعی عامل اصلی شکل دهنده به سرمایة اجتماعی است. به همین جهت ادیان و مذاهب ازمنابع مهم ایجاد سرمایة اجتماعی هستند. مذهب با ترویج ارزش‌هایی نظیر صداقت و اعتماد، مشارکت، همیاری و از خود گذشتگی، می‌تواند در ایجاد، تقویت و تحکیم سرمایة اجتماعی نقش مهمّی ایفا نماید و با گسترش ارزش‌های اخلاقی در یک جامعه، سرمایة اجتماعی را افزایش دهد.  به همین جهت ماکس وبر (1927) به دین نه تنها به عنوان عامل ایجاد اخلاق در کار؛  بلکه به مثابه ایجادکننده شبکه‌های اعتماد در روابط تجاری و مبادلات اقتصادی توجّه می‌کند.
دین اسلام، در میان سایر ادیان،  ظرفیت های زیاد برای برای تقویت سرمایة اجتماعی در اختیار دارد. تأكيد مکرر قران کریم بر اخلاق، احترام به حقوق دیگران، عدالت، صداقت و انصاف بیانگر اهمّیّت نقش روابط اجتماعی عادلانه در توسعه ی فردی و اجتماعی از دیدگاه اسلام است.  به طور مثال تأكيد بر بخشیدن قسمتی از امکانات مالی به مستمندان و اعطای وام بدون دریافت وثیقه، وفای به عهد، شفقت، دلسوزی، گذشت، ایثار و نوع دوستی، اصل بر برائت در روابط اجتماعی، رعایت حق الناس، حرمت تهمت و افترا از شاخص های رشد سرمایة اجتماعی است که افزایش همکاری میان افراد جامعه را سبب می‌شود. در کل آموزه‌های اسلام از طریق افزایش همبستگی و انسجام و ایجاد تعهد اخلاقی نسبت به دیگران می‌تواند به افزایش تحمل پذیری میان مردم و کاهش آسیب‌های اجتماعی یاری رساند.
1ـ 2. نقش دولت در انباشت سرمایة اجتماعی
سرمایة اجتماعی با متغیّرهایی چون اعتماد، آگاهی، نگرانی در بارة دیگران و مسائل عمومی، انسجام، همبستگی و همکاری ارتباط دارد. تشکیل سرمایة اجتماعی نیازمند سرمایه‌گذاری است، هر چند همیشه محتاج به پول نیست. سرمایة اجتماعی نمی‌تواند یک شَبِه ایجاد شود و محصول تحوّلات تاریخی است.
سرمایة اجتماعی، کالایی است که نه بخش خصوصی می‌تواند به تنهایی تولید کند و نه دولت به تنهایی از عهدة تولید آن برمی‌آید. سرمایة اجتماعی فقط با تعامل و مشارکت هم زمان جامعه و دولت قابل تولید است. اگر دولت یا مردم در تولید سرمایة اجتماعی مشارکت نکنند، انباشت این سرمایه ناممکن خواهد شد.
در جوامعی که از سرمایة اجتماعیبسياري دارند، مسؤولان دولتی مورد اعتماد مردم قرار می‌گیرند و سیاست‌های دولت نیز، اعتبار فراواني دارد. حکومت‌ها می‌توانند سرمایة اجتماعی را حفظ و تقویت کنند و بالعکس می‌توانند از طریق عدم حمایت از حقوق فردی، گسترش فساد و رشوه‌خواری و حاکم ساختن روابط فردی به جای قوانین شفّاف، سرمایة اجتماعی و اعتماد را تنزّّل دهند. به همین جهت، تخریب سرمایة اجتماعی، بسیار ساده‌تر از تجدید بنای آن است که به زمان و تلاش فراوان نیازمند است (فوکویاما، 1384).
یکی از راهکارهای تسریع انباشت سرمایة اجتماعی در میان‌مدّت و بلندمدّت، افزایش کمّی و کیفی آموزش است. از آن جا که مؤسّسات آموزشی، سرمایة اجتماعی را به شکل قواعد و هنجارهای اجتماعی منتقل می‌کنند، یکی از سیاست‌های مهمِّ دولت برای افزایش سرمایة اجتماعی، اوّلویت دادن به آموزش دانش‌آموزان و تربیت انسان‌هایی پرسشگر و پرتلاش است که به منافع جمع توجّه دارند. قطعاً با افزودن چند عنوان به کتاب‌هاي درسی به این مهم نمی‌توان دست یافت. ایجاد انطباق واقعی میان آموزه‌های رسمی و عمل‌کرد اجتماعی، فرایند افزایش سرمایة اجتماعی از طریق ایجاد نگرش مثبت در میان دانش‌آموزان و دانشجویان را تسهیل می‌کند و گرنه دانش‌آموز و دانشجویی که شاهد رشد عدم اطمینان و بی‌باوری در سطوح مختلف اجتماعی است، مطالب آموزشی در بارة اهمّیّت و نقش تلاش در جهت تأمین منافع عمومی و ضرورت همکاری و همیاری اجتماعی را جدّی نخواهد گرفت ( کلمن، 1384). بنابراین عمل‌کرد کارآمد شعبه‌های مختلف حاکمیّت به همراه آموزش ضرورت فداکاری در راه تحقّق اهداف جمعی می‌تواند انباشت سرمایة اجتماعی را تسهیل کند. در مقابل، زیر پا نهادن قانون اساسی و یا تشدید نابرابری در توزیع ثروت و درآمد به وسيلة بخش عمومی، علی‌رغم تصریح اهمّیّت تلاش و از خودگذشتگی در راه توسعة ملّی در کتاب‌هاي آموزشی در بسیاری موارد، زمینه‌های سقوط سرمایة اجتماعی را فراهم می‌آورد.
دولت می‌تواند با افزایش کارآمدی فعّالیّت‌های عمومی، باور مردم را ارتقا بخشد. به نحوی که مردم دولت را خدمتگزار واقعی بیابند. هرچه دولت در انجام دادن مسؤولیّت‌های خود در قبال جامعه، ناتوان باشد و وعده‌هایی بدهد که قادر به تحقّق آن‌ها نباشد، اتلاف سرمایة اجتماعی بیشتر خواهد بود. به علاوه، بُروز تَنش در درون ساختار رسمی قدرت و تقابل در میان نیروهای اصلی تصمیم‌ساز در هر سطح و اندازه‌ای که باشد به زوال سرمایة اجتماعی منتهی می‌شود. در مقابل، تحصیل وحدت در درون ساختار حکومت و تقویت آن، گام نخست در پاس‌داشت سرمایة اجتماعی به شمار می‌آید.
3.  تحوّل در سرمایة اجتماعی در ایران
در دوران انقلاب که با شعارهای ایثار و شهادت و بر مبنای باورهای مذهبی مردم اوج گرفت، سرمایة اجتماعی در ارتباط میان افراد به شدّت افزایش یافت. فداکاری و از خودگذشتگی در عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی، بروز چشمگیری یافت. از ایستادن در صف‌های طولانی برای اهدای خون گرفته تا بخشش موادِّ سوختی در زمستان، تحویل پنبه، ملحفه‌های پاک و انواع دارو و وسایل بهداشتی و درمانی به بیمارستان‌ها، کاهش شدید تقابل‌های فردی، همه و همه نشانگر امید به آینده و خوشنودی مردم از تغییر شرایط نامطلوب اجتماعی ـ سیاسی کشور بود. بروز اعتماد شدید و وفاداری به رهبری انقلاب در میان مردم سبب انجام دادن کارهای بزرگی گردید که در غیاب این اعتماد و فداکاری امکان‌پذیر نبود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم به حکومت جدید عمیقاً اعتماد داشتند. این باور شکل گرفته بود که از این پس در روابط میان مردم و دولت، صداقت حکم‌فرما خواهد بود. کارشکنی‌های اداری از میان خواهد رفت و کشور به سرعت به سوی توسعه و رفاه پیش خواهد رفت. 
با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359، مردم ایران با تمام توان از تمامیّت ارضی کشور و حکومت نوپا دفاع کردند و صحنه‌های شگفتی‌برانگیزی از ایثار و از جان گذشتگی به نمایش گذاشتند. در دوران جنگ تحمیلی، ایثار و چشم‌پوشی از منافع فردی به خاطر هدف ساختن کشوری مستقل و پیشرفته، سبب بالندگی انقلاب و حماسه‌آفرینی در جبهه‌های جنگ و تداوم ایثار و از خودگذشتگی در میان ساکنان شهرها و روستاهای کشورگردید. مقاومت سرسختانة مردم در مقابل ارتش عراق که از سوی بسیاری از قدرت‌های بزرگ و کشورهای عربی همسايه مورد حمایت قرار گرفته بود، بیش از ماشین جنگی به ایمان و باور مردم به ضرورت دفاع از دستاوردهای انقلاب تکیه داشت.
جنگ تحمیلی، هشت سال به طول انجامید. پس از پایان جنگ، بازسازی اقتصاد کشور در دستور کار دولت قرار گرفت. حال که جنگ پایان یافته بود، مردم انتظار داشتند که وضعیّت رفاهی بهبود یابد و جایگاه اقتصادی ـ سیاسی ایران در منطقه و جهان ارتقا پیدا کند؛ ولی مشکلات به هم پیچیده‌ای روند تحوّلات اقتصادی ـ اجتماعی را کُند کرد. در این میان، دوگانگی در عمل و گفتار برخی از مسؤولان، گزینش‌های رابطه‌ای و استفاده از افراد ناکارآمد به ظاهر مذهبی در پُست‌های مدیریّتی، افزایش روحیّة ریاکاری و تظاهر به دین، گسترش رانت‌خواری از طریق ایجاد ارتباط با تشکیلات ناکارآمد اداری، تشدید اختلاف طبقاتی و افزایش فشار اقتصادی بر مردم در مخدوش کردن باورهای مردم، نقش مخرّبی ایفا کرد و گرایش به ایثار و از خودگذشتگی را تضعیف نمود.
دفتر طرح‌های ملّی وزارت ارشاد (1381) پیمایش ملّی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان را از طریق مصاحبه با 16824 نفر از افراد 15 ساله و بیشتر به مورد اجرا گذاشته است. در این پیمایش، باور پرسش‌شوندگان به وجود ارزش‌هایی چون گذشت، امانت‌داری، انصاف، خیرخواهی و میزان اعتماد به خانواده، اقوام و دوستان مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج این ارزیابی در جدول 1 آمده است.

جدول شماره1: ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان
 
اصلا+خیلی کم + کم
متوسّط
زیاد+خیلی زیاد+کاملا
گذشت
5/47
5/29
9/22
امانت‌داری
8/38
2/35
26
انصاف
7/53
6/29
6/16
خیرخواهی
3/34
8/34
8/30
صداقت
7/50
3/31
1/18
پای‌بندی به عهد
1/42
2/37
7/20
پیگیری سیاست‌ها
1/38
4/31
5/30
اعتماد به خانواده
8/1
7/9
5/88
اعتماد به اقوام
5/17
5/33
49
اعتماد به دوستان
1/21
4/34
3/44
مأخذ: استخرج‌شده از پیمایش ملّی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379.
همان گونه که در جدول 1 ملاحظه می‌شود،  باور به وجود ارزش‌هایی چون گذشت، امانت‌داری، انصاف، خیرخواهی، صداقت و پای‌بندی به عهد در جامعة نمونه بالا نبوده است. به نحوی که درصد پاسخ‌دهندگانی که وجود این ارزش‌ها را در جامعه کاملاً نفی کرده یا بسیار کم و کم ارزیابی کرده‌اند، بسیار بیشتر از کسانی است که وجود این ارزش‌ها را زیاد، بسیار زیاد و کاملاً مسلّط دانسته‌اند. به جز دو مورد امانت‌داری و خیرخواهی، در بقیّة موارد دیدگاه منفی بیش از دو برابر نگرش مثبت بوده است. در تمامی ارزش‌های فوق الذّکر، میزان نگرش منفی بیش از درصد افرادی بوده که وجود این ارزش‌ها را در جامعه، متوسّط ارزیابی کرده‌اند. تنها مورد استثنا، خیرخواهی است که دیدگاه منفی(3/34 درصد) اندکی کمتر از نگرش متوسّط (8/34 درصد) بوده است. بالعکس در ارتباط با میزان اعتماد به خانواده، اقوام و دوستان، نگرش مثبت به ترتیب با 5/88، 49 و 3/44 درصد از پاسخ‌دهندگان، غلبه داشته است. این آمار، بیانگر وجود سرمایة اجتماعی نسبتاً قوی در سطح خرد است. در مقابل باور مردم نسبت به پیگیری سیاست‌ها از سوی دولت چندان مثبت نبوده است.
در نظرسنجی دفتر طرح‌های ملّی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سئوالِ «تا چه حد به عمل‌کرد دولت اعتماد دارید؟»، 30 درصد از پاسخ‌دهندگان میزان اعتماد را کم اعلام کرده‌اند. حدود 22 درصد از پاسخ‌دهندگان، معتقد بوده‌اند که حکومت با همة مردم به یکسان برخورد می‌کند و فقط 10 درصد باور داشتند که اجرای قانون برای مردم عادی و افراد ذی نفوذ دولتی یکسان است. نتایج این نظرسنجی، بیانگر افزایش نارضایتی از عمل‌کردِ دولت است. به دیگر سخن، فقدان نگرش مثبت نسبت به نهادهای بخش عمومی، نشانگر کاهش سرمایة اجتماعی در سطح کلان است.
تنزّل باور و اعتماد در سال‌های پس از جنگ صرفاً در سطح عمل‌کردِ نهادهای بخش عمومی باقی نمانده و به سطوح میانی و روابط مردم با یکدیگر نیز تَسرّی یافته است.  به نحوی که تنها 10 درصد از مصاحبه‌شوندگان در نظرسنجی فوق الذّکر اعلام کرده‌اند که به صداقت و پای‌بندی افراد به تعهّدات باور دارند. بسیاری از مردم، کیفیّت تولیدات داخلی را مناسب ندانسته و علاقه‌مند بوده‌اند که تا حدِّ امکان، کالاهای مشابه خارجی خریداری کنند.
روش دیگر اندازه‌گیری غیر مستقیم سرمایة اجتماعی، بررسی روند تحوّلات انحراف‌های اجتماعی است. فوکویاما (1379) معتقد است که می‌توان تغییر در میزان سرمایة اجتماعی را از طریق انحرافات اجتماعی از قبیل جرم و جنایت، مصرف موادِّ مُخدّر، فروپاشی خانواده و موارد مشابه اندازه‌گیری کرد.
 کاهش سرمایة اجتماعی در سال‌های اخیر در افزایش طلاق، جرم و جنایت، قانون‌شکنی، خیانت در امانت، مصرف موادِّ مُخدّر و خودکشی انعکاس یافته است. حسنی ( 1385 ) در پایان‌نامة کارشناسی ارشد برای اندازه‌گیری تحوّلات سرمایة اجتماعی در ایران، میزان انحراف‌های اجتماعی را مبنا قرار داده است. در این تحقیق، تعداد پرونده‌های مختومه به عنوان متغیّر جایگزین تعداد خلاف‌های واقع شده در هر سال مورد استفاده قرار گرفته است. هرچند این آمار، تغییر در میزان انحراف‌های اجتماعی را به دقّت نشان نمی‌دهد، به دلیل در دست نبودن اطّلاعات دقیق‌تر، تعداد پرونده‌های مختومه در فاصلة سال‌های 81ـ 1365 مورد مطالعه قرار گرفته است. ذکر این نکته ضروری است که در کلیة آمارها تأثير افزایش جمعیّت حذف شده است. بدین صورت که سال 1365، سال پایه در نظر گرفته شده و متغیّر بر اساس نرخ رشد سالانه تعدیل گردیده است. جدول 2 میزان صدور چک بلا محل، قتل عمد، ضرب و جرح، اختلاس، ارتشا و جعل، سرقت، خودکشی و طلاق را در سال‌های مختلف نشان می‌دهد.  افزایش انحرافات اجتماعی طیِّ این دوره می‌تواند شاخصی از روند کاهشی سرمایة اجتماعی باشد (جدول 2).

جدول شماره 2: تحوّل در میزان انحراف‌های اجتماعی 81ـ 1365
 
1365
1371
1377
1381
قتل عمد
2200
2581
3224
4890
ضرب و جرح
167753
151917
256658
366416
اختلاس، ارتشا و جعل
31223
56616
124170
226977
سرقت
67272
76978
156143
255233
چک بلا محل
58403
167329
373389
473580
جرایم اطفال
1713
5962
7309
14968
طلاق
17858
25886
87553
121229
خودکشی
484
1624
2457
2844
مأخذ: استخراج از سال‌نامه‌های آماری، مرکز آمار ایران، 83ـ 1365.
آمار ارائه شده در جدول 2، بیانگر افزایش انحراف‌های اجتماعی در فاصلة سال‌های 81ـ 1365 است. طیِّ این دوره، قتل عمد و ضرب و جرح، بیش از دو برابر، اختلاس، ارتشا و جعل اسناد، 7 برابر، سرقت، 5/3 برابر، صدور چک بلامحل، 8 برابر، طلاق، 7 برابر و خودکشی، 6 برابر شده است. مجموعة این عوامل به تضعیف باور و اعتماد مردم به یکدیگر و کاهش سرمایة اجتماعی منجر شده است.
4. تحقیق میدانی در شهر بابلسر
برای برآورد میزان اعتماد در سطح خانواده و خارج از خانواده در بهار 1386 پرسش‌نامه‌ای طرّاحی گردید و با کمک دو گروه از دانشجویان دورة کارشناسی دانشگاه مازندران از طریق مصاحبه با 70 نفر از دانشجویان دانشگاه تکمیل گردید. برای مقایسة میزان اعتماد جوانان دانشجو با دیگر گروه‌های سنّی با 30 نفر از خویشاوندان و دوستان غیر دانشجوی بالای 25 سال نیز مصاحبه شد. توزیع سنّی 102 پاسخ‌دهنده در جدول 3 آمده است.
جدول شماره 3: ترکیب سنّی پاسخ‌دهندگان
گروه سنّی
تعداد
درصد
زیر 20 سال
31
4/30
25 – 20
41
2/40
35 ـ 26
15
7/14
بالای 35 سال
15
7/14
جمع
102
100
مأخذ: استخرج‌شده از نتایج پرسش‌نامه
در پرسش‌نامه علاوه بر پرسش در بارة میزان اعتماد به افراد خانواده و خویشاوندان، همکاسی‌ها و همکاران، اعتماد به بخش عمومی در قالب سئوال‌های جداگانه مبنی بر اعتماد به نمایندگان مجلس، پلیس، شهرداری، شورای شهر، نظام قضایی، مدیران دولتی و فرماندار و اعتماد نسبت به فعّالیّت بخش خصوصی در سئوالاتی جداگانه در ارتباط با میزان اعتماد به تُجّار، مدیران بخش خصوصی، فروشندگان خصوصی کالاها و خدمات و پذیرش چک در معاملات مطرح شده بود.
با توجّه به حجم کوچک نمونه نمی‌توان از معنی‌دار بودن نتایج و امکان تعمیم آن به کلِّ جامعه (شهرستان بابلسر) سخن گفت. با این وجود، نتایج تحقیق میدانی در میان 72 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران و 30 نفر از ساکنان شهر بابلسر نیز نشان می‌دهد که میزان اعتماد پاسخ‌دهندگان نسبت به اعضای خانواده و خویشاوندان بالا است؛ ولی میزان اعتماد به همکلاسی‌ها، همکاران،  نهادهای دولتی و بخش خصوصی بالا نیست. در چنین شرایطی، جامعه با خطر شکل‌گیری نظام اخلاقی دوگانه رو به روست: رفتار خوب با اعضای خانواده و اقوام و رفتاری نه چندان مطلوب با غریبه‌ها (جدول 4).

جدول شماره4: ارزش‌ها و نگرش‌ها در گروه نمونه
 
خیلی کم + کم
متوسط
زیاد+ خیلی زیاد
اعتماد به خانواده و خویشاوندان
15
24
62
اعتماد به همکلاس و همکار
30
46
24
اعتماد به عمل‌کرد بخش عمومی
52
41
7
اعتماد به بخش خصوصی
43
46
10
مأخذ: استخراج‌شده از نتایج پرسش‌نامه
با آن که باور به درستی عمل‌کردِ بخش خصوصی نیز در میان پاسخ‌دهندگان ضعیف بوده، نگرش نسبت به بخش خصوصی بهتر از بخش دولتی بوده است.
جداول شماره‌ 5، 6، 7 و 8  برآورد اختلاف در میزان اعتماد در سطح خانواده و بستگان، خارج  از خانواده (همکلاسی‌ها و همکاران) و در سطح کلان (نهادهای بخش عمومی و خصوصی) در گروه‌های سنّی مختلف را نشان می‌دهد.
جدول شماره5: اعتماد به خانواده و خویشاوندان
گروه سنّی
خیلی کم + کم
متوسّط
زیاد+ خیلی زیاد
زیر 20 سال
13
10
87
25 – 20
12
37
51
35 ـ 26
14
20
66
بالای 35 سال
26
20
54
مأخذ: استخراج‌شده از نتایج پرسش‌نامه
همان گونه که جدول شماره 5 و نمودار 1 نشان می‌دهد میزان اعتماد به خانواده و اقوام در میان تمامی گروه‌های سنّی از الگوی کمابیش یکسانی تبعیت می‌کند. در تمامی گروه‌های سنّی میزان اعتماد به خانواده و اقوام و خویشاوندان بالا است.  در گروه سنی زیر 20 سال این اعتماد بسیار شدید است و در گروه‌های سنّی بالاتر اندکی کاهش می‌یابد. 
نمودار شماره1:
جدول شماره‌6،  میزان اعتماد به هم کلاسی‌ها و همکاران در گروه‌های سنّی مختلف را نشان می‌دهد. میزان اعتماد به همکلاسی‌ها و همکاران عمدتاً در سطح متوسّط است؛ ولی در گروه سنّی زیر 20 سال درصد دانشجویانی که به همکلاسی‌های خود اعتماد چندانی ندارند (23 درصد)، اندکی بیش از دانشجویانی است که اعتماد بسیاری به همکلاسی‌ها دارند (22 درصد). متأسّفانه در گروه سنّی 25ـ 20 سال، که اکثر دانشجویان را تشکیل می‌دهند، نگرش منفی نسبت به همکلاسي‌ها (38 درصد ) بسیار بیشتر از نگرش مثبت (21 درصد) است.

جدول شماره 6: اعتماد به همکلاسی‌ها و همکاران
گروه سنّی
خیلی کم + کم
متوسّط
زیاد+ خیلی زیاد
زیر 20 سال
23
55
22
25 – 20
38
43
21
35 ـ 26
23
38
38
بالای 35 سال
30
40
30
مأخذ: استخراج‌شده از نتایج پرسش‌نامه
مجموعة پاسخ‌های مربوط به میزان اعتماد به تُجّار و مدیران بخش خصوصی و اعتماد به دریافت چک در مقابل مطالبات به عنوان اعتماد به عمل‌کردِ بخش خصوصی روابط مردم با یکدیگر در فعّالیّت‌های اقتصادی به تفکیک گروه‌های سنّی چهارگانه در جدول شماره7 آمده است.  در کل نگرش پاسخ‌دهندگان نسبت به بخش خصوصی چندان مثبت نیست. سهم کسانی که به بخش خصوصی اعتماد زیادی ندارند، در تمامی گروه‌های سنّی بسیار بالاتر از افرادی است که به عمل‌کردِ این بخش اعتماد فراوانی دارند. منفی‌ترین نگرش نسبت به عمل‌کردِ بخش خصوصی در گروه سنّی 35ـ 26 سال دیده می‌شود. در حالی که در گروه سنّی بالای 35 سال 71 درصد پاسخ‌دهندگان میزان اعتماد به فعّالیّت‌های بخش خصوصی را متوسّط ارزیابی کرده‌اند (این نسبت برای بخش عمومی 43 درصد بوده است. جدول شماره 8).
جدول شماره 7: اعتماد به بخش خصوصی
گروه سنّی
خیلی کم + کم
متوسّط
زیاد+ خیلی زیاد
زیر 20 سال
46
47
7
25 – 20
43
45
13
35 ـ 26
54
27
20
بالای 35 سال
28
71
0
مأخذ: استخراج‌شده از نتایج پرسش‌نامه
همان گونه که در جدول شماره 8  و نمودار 2ملاحظه می‌شود، منفی‌ترین نگرش مربوط به عمل‌کردِ نهادهای بخش عمومی است. در تمامی گروه‌های سنّی نسبت افرادی که اعتماد چندانی به عمل‌کردِ این بخش نداشته‌اند، چندین برابر کسانی است که به عمل‌کردِ این بخش، اعتماد بالایی ابراز نموده‌اند. تأسف‌آور آن که نگرش منفی نسبت به دولت در گروه‌های سنّی بالای 25 سال، شدیدتر است، به نحوی که هیچ یک از پاسخ‌دهندگان بالای 35 سال، نسبت به عمل‌کرد بخش عمومی اعتماد زیادی نداشته‌اند.
جدول 8: اعتماد به عمل‌کردِ بخش عمومی
گروه سنّی
خیلی کم + کم
متوسّط
زیاد+ خیلی زیاد
زیر 20 سال
42
45
13
25 – 20
52
42
6
35 ـ 26
67
25
8
بالای 35 سال
57
43
0
مأخذ: استخراج‌شده از نتایج پرسش‌نامه

نمودار 2
 
یافته‌های تحقیق میدانی در شهر بابلسر، نتایج حاصل از پژوهش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مورد تائید قرار می‌دهد. با توجّه به این که گروه‌های مختلف سنّی به ویژه جوانان 25ـ 20 ساله باور و اعتماد بالایی نسبت به عمل‌کردِ بخش عمومی و بخش خصوصی ندارند، به نظر می‌رسد که سرمایة اجتماعی در سطح کلان کاهش یافته است. اعتقاد به وجود فساد در بخش عمومی، تسلّط روابط به جای ضوابط در جذب و ارتقای نیروی انسانی، بی‌توجّهی به شایسته‌سالاری و تأكيد بر منافع جناحی در استخدام در بخش عمومی، گسترش انحراف‌های اجتماعی و افزایش عدم اعتماد به «غریبه‌ها» در مجموع گرایش به از خود گذشتگی برای تحقّق منافع عمومی را کاهش داده است. در دانشگاه‌ها به وضوح دیده می‌شود که شمار فزاینده‌ای از دانشجویان صرفاً به مسائلی توجّه می‌کنند که مستقیماً با منافع فردی آنان ارتباط داشته باشد. به طور مثال نشست‌هایی در رابطه با «مسائل ازدواج» و «دوستی میان جنس مخالف» با استقبال دانشجویان مواجه می‌شود. در حالی که نشستی در ارتباط با بررسی «سند چشم‌انداز» که به آیندة کشور مربوط است، جاذبة کمی برای دانشجویان دارد. غالباً شنیده می‌شود که دانشجویان از حرف‌ها و وعده‌های تحقّق‌ناپذیر خسته شده‌اند. تسلّط چنین فضایی، مهم‌ترین مانع در جهت بسیج نیروها برای فداکاری و از خودگذشتگی در فرایند توسعة کشور است. 
جمع‌بندی و پایان سخن
انقلاب اسلامی ایران، بازتاب خواست مردم برای زندگی در کشوری مستقل و بر مبنای اندیشه‌های عدالت‌خواهانة اسلام بوده است. در دوران انقلاب و سپس سال‌های جنگ تحمیلی،  مردم با باور به آینده‌ای روشن بر مبنای کاهش سطح نابرابری در قدرت و ثروت با ایثار و از خودگذشتگی از انقلاب اسلامی پاسداری کردند و حماسه‌های شگفت‌انگیزی آفریدند؛ امّا در سال‌های پس از جنگ انتظارات مردم برای حلِّ مشکلات اقتصادی و اجتماعی تحقّق نیافت و بسیاری از وعده‌های مسؤولان در عمل به فراموشی سپرده شد.
بروز فساد در بخش عمومی، تسلّط رابطه به جای ضابطه و قوانین شفّاف، غلبة منافع جناحی بر منافع ملّی بر سرمایة اجتماعی کشور آسیب وارد آورده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که در حال حاضرمردم عمدتاً به خانواده و اقوام اعتماد دارند و سطح اعتماد نسبت به روابط غیر شخصی، عمل‌کردِ نهادهای بخش عمومی و بخش خصوصی نسبتاً پايین است. از سوی دیگر، افزایش انحرافات اجتماعی مانند قتل، دزدی، جعل سند، صدور چک‌های بلا محل و خودکشی، نشانگر تنزّل همکاری و اعتماد در میان مردم است. 
تحقیق انجام‌شده در میان 72 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران و 30 نفر از ساکنان غیر دانشجوی شهر بابلسر در بهار سال 1386 نیز حاکی از کاهش نگرش مثبت نسبت به عمل‌کردِ بخش عمومی و گسترش عدم اعتماد نسبت به فعّالیّت‌های بخش خصوصی و افزایش عدم اطمینان در روابط اقتصادی مردم با یکدیگراست. نتایج تحقیق میدانی در بابلسر،  اطّلاعات ارائه‌شده در نظرسنجی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در ارتباط با کاهش سرمایة اجتماعی را مورد تأيید قرار می‌دهد. مجموعة این تحقیقات، نشان می‌دهند که باور به ضرورت ایثار و از خودگذشتگی برای تحقّق آرمان‌های انقلاب اسلامی تضعیف شده است.
راهکار آسان و سریعی برای افزایش سرمایة اجتماعی وجود ندارد. نه دولت و نه بخش خصوصی به تنهایی قادر به تسریع روند انباشت سرمایة اجتماعی نیستند. تعامل و همکاری متقابل میان دولت و مردم به افزایش سرمایة اجتماعی و ایجاد فضای مناسب برای نادیده گرفتن منافع فردی در جهت تحقّق آرمان‌های جامعه فراهم می‌سازد.
با توجّه به تجربة تحوّلات اجتماعی در کشورهای مختلف جهان، راهکارهای زیر برای تسریع انباشت سرمایة اجتماعی در کشور پیشنهاد می‌شود: 
ـ افزایش اعتماد مردم نسبت به کارایی نهادهای بخش عمومی.
ـ مقابلة قاطع با نفوذ فساد در بدنة قدرت.
ـ جلوگیری از بروز تنش و ترویج الگوی رقابت سالم در عرصه‌های سیاسی ـ اقتصادی.
ـ ایجاد زمینة لازم برای مشارکت مردم در عرصه‌های مختلف اقتصادی ـ اجتماعی.
ـ ممانعت از بروز گسست در ارتباط میان مردم و حاکمیّت.
ـ حمایت از مدیران شایسته و موفّق.
ـ صداقت در بیان مشکلات و ارائة راهکارهای زمان‌بندی‌شده برای مقابله با چالش‌ها.
 ـ بهبود کیفیّت دستگاه اجرایی و حفاظت همه‌جانبه از قانون.
ـ هم‌اندیشی با شهروندان برای ادامة حیات مدیریّت دولتی.
ـ تأكيد بر شایسته‌سالاری.
ـ رفتار مناسب و عادلانه با ارباب رجوع.
ـ ترویج فرهنگ ایثار و فداکاری در راه تحقّق منافع ملّی در سطوح مختلف آموزشی.
ـ فراهم آوردن زمینة لازم برای ایجاد نظم و کاهش انحراف‌های اجتماعی.
ـ در صورت تسریع آهنگ انباشت سرمایة اجتماعی و با افزایش باور مردم به کارایی نهادهای بخش عمومی، تعمیق باور به عدالت و انصاف در روابط مردم با یکدیگر، اعتقاد مردم به آينده‌اي روشن تقویت خواهد شد و همانند دوران انقلاب و جنگ تحمیلی با صمیمیّت، تلاش و فداکاری،  چالش‌هاي پيش رو را به فرصت‌هايي ارزشمند مبدّل خواهند نمود.
يادداشت‌ها:
تکمیل پرسش‌نامه‌ها به صورت کار پژوهشی مرتبط با درس توسعة اقتصادی بدون بودجه‌ای خاص و در زمانی کوتاه قبل از امتحانات از سوی 10 نفر از دانشجویان تکمیل گردید. با توجّه به حدود 3500 دانشجوی رشته‌های علوم انسانی، اقتصاد و علوم اداری که 70 پرسش‌نامه در میان آنان توزیع شده. این نمونة کوچک، قابل تعمیم به کلِّ دانشجویان نیست؛ ولی تصویری از یک گروه دانشجویی به دست می‌دهد.
 

منابع و مأخذ:
1.پناهی، محمّدحسین (1385)، «ارزش‌های جهاد و شهادت در شعارهای انقلاب اسلامی»، نامة علوم اجتماعی، شمارة 29، صص 89ـ 59.
2. پوتنام، رابرت (1382)، دموکراسی و سنّت‌های مدنی، مترجم محمّدتقی دلفروز، انتشارات وزارت کشور.
3. حسنی، محسن (1385)، سرمایة اجتماعی در ایران، پایان‌نامة کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
4. فوکویاما، فرانسیس ( 1379)، پایان نظم، ترجمة غلام‌عبّاس توسّلی، نشر جامعه ایرانیان.
5. فوکویاما، فرانسیس (1384)، «سرمایة اجتماعی و جامعة مدنی»، مترجم افشین خاکباز، در کتاب سرمایة اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، تهران: انتشارات شیرازه.
6. کلمن، جیمز (1384) «نقش سرمایة اجتماعی در ایجاد سرمایة انسانی»، مترجم حسن پویان، در کتاب سرمایة اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، تهران: انتشارات شیرازه.
7. مرکز آمار ایران، سال‌نامه‌های آماری، سال‌های 85ـ 1365.
8. مطهّری، مرتضی (1372) پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات صدرا، تهران.
9.  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (1381) ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، یافته‌های پیمایش در استان‌های کشور، دفتر طرح‌های ملّی، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
10.Coleman, James S. (1988) " The Creation and Destruction of Social Capital: Implication for the Law", Journal of Law, Ethics and Public Policy, No. 3, pp 375ـ 404.
11.Cooper, H. et. al (1999) "The Influence of Social Support and Social Capital on Health Education Authority, London.
12.Fireman, Bruce and William Gamson (1979) "Utilitarian Logic in the Mobilization Perspecdtive", The Dynamic of Social Movements", Cambridge University Press, London.
13.Putnam R. D.(1993)" The Prosperous Community: Social Capital and Public Life", The American Prospect, No.13,pp 36ـ42.

Weber, Max (1927) " General Economic History", Translated by Frank H. Knight, Greenberg, New


سه شنبه 28 دی 1389  4:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي مفهوم شهيد و شهادت از ديد سيِِّد حسن حسيني
كلمات كليدي : شهيد ، شهادت، وطن پرستي، جنگ، دفاع مقد ّس
نويسنده :  افسانه رحيميان
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده :
سيّد حسن حسيني شاعري متعهد ،مذهبي و عاشق وطن بود. افكار ديني و ميهني وي در اشعارش تبلور يافته و او را نسبت به اقرن و معاصرانش در سطح بالاتري قرار داده است . شايد يكي از علل تشخّص سيّد حسن حسيني در بين اقرانش تبلور شهيد و شهادت در آثار او باشد،كه نمونه هاي اعلاي آن را در مجموعه ي «همصدا با حلق اسماعيل » و «گنجشك و جبرئيل» تا حدي به نما يش گذاشته است . مهمترين نكته ي مورد توجه در اين دسته از آثار او ،نگاه ديني و عرفاني به مسأ له ي شهيد و شهادت است.
نگارنده در اين پژوهش قصد دارد به تحليل شهيد و شهادت از ديد شاعر معاصر سيّد حسن حسيني بپردازد.

كليد واژه ها : شهيد ، شهادت، وطن پرستي، جنگ، دفاع مقدّس

سيّد حسن حسيني شاعر عالي قدري است كه بر مبناي آرمان هاي مقدس و اسلامي – مذهبي اشعاري سروده است . دوره ي سرايش اشعار وي دوره اي بود كه آزادي رأي تقريباً در جامعه ي نوپاي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي مفهوم پيدا كرده بود هر كس بر حسب ميل و سليقه در هر قا لب و موضوعي كه مي خواست هنرنمايي مي كرد. سيّد حسيني در كنار اشعار سخته ي متعدد خود كه شايد از اين لحاظ بتوان گفت هم سطح اقران و معاصرانش بود، اشعار مهم ديگري داشت كه او را به درجه ي بالاتري از معاصرانش كشاند و حتي نام او را ماندگارتر كرد. شهيد و شهادت بعد ازپيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، موضوع مهم جامعه ي ايران در دوره ي انقلاب اسلامي و نيز جنگ تحميلي بود و با استقبال زيادي از سوي فرهيختگان و دانش پژوهان و حتي عامه ي مردم مواجه شد ولي با وجود اين همه فعاليّت علمي و ادبي، باز جاي كار داشت. اينكه چه نوع سبك وبياني براي مطرح كردن عقايد و عواطف نويسندگان و شاعران در اين زمينه لازم بود،خيلي مهم بود،چرا كه مخاطب اين آثار مردمي بودند كه بعد از اين انقلاب ، ضمن خوشحالي و غرور ملي و وطني از پيروزي حق بر با طل ، داغدار گلگون كفنان خود نيز بودند و نسبت به اين واژه ي مقدس و حفظ تقدّس آن كاملاَ حساس بودند.
سيّد حسيني با آگاهي كامل از روحيه ي مخاطبان ،آثاري را سرود كه طي ادوار مختلف زنده و پر طرفدار بوده و هست. ازجمله مجموعه ي آثار وي كه بيشتر به مسأ له ي شهيد و شهادت پرداخته ، مجموعه ي «همصدا با حلق اسماعيل» و تا حدودي «گنجشك و جبرئيل» مي باشد. از هنر نمايي هاي خاص او در اين آثار،استفاده از مضامين قرآني با تركيبات بسيار ساده و پرمحتوا مي باشد. آنجا كه از مقام شامخ شهدا سخن مي گويد و به طور صريح اعلام مي دارد كه «شهيدان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند.ولا تَحسَبَنَّ الذينَ قُتِلوُا في سبيلِِ اللهِ امواتاً بل احيا ءٌعند ربّهم يُرزَقون».
«روزي خوران سفره ي عشق اند تا ابد اي زندگان خاك مگوييد مرده اند»
اينكه سيّد حسيني اين مفهوم عالي را براي شهيدان به خون خفته در راه وطن بكار مي برد، يك نوع حا ل و هواي عرفاني به اشعار و ذهن مخاطب مي بخشد. ديگرعزاداري معنا ندارد بلكه بسي بايد افتخار كرد كه اين عزيزان به مقامي رسيده اند كه در قرآن كريم نويد آن داده شده است. گويي سوگ و ماتم گرفتن براي شهدا فقط نوعي بي توجهي به آرمان هاي والاي آنان است.با جرأت مي توان گفت كه سوگ در اشعار سيّد حسيني بي معنا ست ، چون شهيدان به سعادت رسيده اند و سوگ براي كسي است كه از دست رفته باشد . در واقع ، داغداران به حال خود ماتم و سوگ مي گيرند كه چنين انسان هاي والامقامي را از دست داده اند.
اشعار سيّد حسيني تجلي عشق و عرفان است. او مرداني را كه با دشمن در نبردند و از جان و مال خود در راه حفظ ايمان و عقيده ي ديني خود مي گذرند ، مي ستايد و شهادت را برازنده ي آنها و آنها را آراينده ي شهادت مي داند. مرگ آنها مرگ نيست بلكه مردن از جهاني و زنده شدن به جهاني ديگر است و والاتر .« لقاءالله » بهترين توصيفي است كه مي توان در توصيف شهادت آنها بر زبان آورد.
«اين بي شمار لاله رخان در هواي يار تا روز وصل ثانيه ها را شمرده اند»
آيه ي شريفه ي "نَصرُ مِنَ الله و فتحٌ قريب" در شأن عزيزاني نازل شده است كه مردانه با كفار جنگيدند و دل پيامبر (ص) و امام زمان (عج) را از خود شاد كردند. سيّد حسيني چنان ماهرانه و استادانه از آيا ت قرآن بهره جسته كه گويي قرآن را پيش چشم خود داشته و آن را به نظم درآورده است. با يك زمينه سازي عالي به مقام والاي انسان بطور اعمّ و عرفا و شهدا بطور اخصّ اشاره كرده و او را اما نت دار اما نت الهي كه زمين و آسمان از تحمّل آن عاجز آمدند ، دانسته است.
«بار امانتي كه فلك بر نتا فتش بردوش جا ن نهاده بر اين راه برده اند»
يادآور اين بيت معروف حافظ:
«آسمان بار اما نت نتوانست كشيد قرعه ي فا ل به نام من ديوانه زدند»
از ديد سيّد حسيني شهيدان مرگ را به بازي گرفتند. عكس هر شهيدي راكه نگاه مي كنيم حسّ عجيبي به ما دست مي دهد. انگار با چشمانشان با ما حرف مي زنند،انگار براي همين كار (ايثار و جانفشاني ) پا به عرصه ي هستي نهاده بودند. چقدر احساس مسئوليت مي تواند آدم را برانگيزد كه جان عزيزخود واحساسات خانواده ي دوست داشتني خود را به بازي بگيرد؟! آنها خودخواهي و سكوت در برابر ظلم را لگدمال آمال خود كردند.
«كس چون تو طريق پاكبازي نگرفت با زخم نشان سرفرازي نگرفت
زين پيش دلاورا، كسي چون تو شگفت حيثيّت مرگ را به بازي نگرفت»
قالبي كه سيّد حسيني براي بيان اين مفاهيم ارزنده بكارگرفت، رباعي بود. قالب رباعي از قالب هاي احيا شده در دوره ي انقلاب است و شاعران در اين قالب هنر نمايي هاي خاصي كرده اند. اين قالب در آثار سيّد حسيني بيشتر رنگ نمادين و حماسي وعرفاني به خود گرفته است. مفاهيم رزم و نبرد، ترغيب وتشويق رزمندگان ، تحقير خصم ، ترسيم شكوه ، عظمت مقاومت جنگاوران و دلاوران وايثار و ازجان گذشتگي در آثار وي از مضامين چشمگيرو ستودني مي باشند.
«آنان كه زبان عشق را مي دانند لب بسته سرود عاشقي مي خوانند
با ررفتنشا ن ترنّم آمدن است خورشيد غروب كرده رامي مانند.»
ماران طاغوت مغز سر اين نام آوران عشق و ايمان را مي مكيدند. تنها يارو ياور آنها حق بود. شهيدان خداگونه شدند و به ما درس ايثار و شهادت دادند. در واقع آنها به مقصود اصلي آفرينش كه -همان شناخت خدا و رسيدن به او و ترك تعلقات دنيوي مي باشد- دست يافتند و خدايي شدند.
«ديو سياهي مظهر تلواسه ي شب مي خورد مغز اختران در كاسه ي شب»
«ماران سر از سوراخ بيرون مي كشيدند مغز سر نام آوران را مي مكيدند»
اين عزيزان لاله هاي خاموش باغ هستي اند كه فريادشان را فقط خدا شنيده است و بس. چه سكوتي رساتر ازاين كه شهيدان خفتند و با شهادت خود حرفشان را زدند، آنها ما را با مسئوليت بزرگي تنها گذاشتند و رفتند . آيا ما ليا قت اين همه آرامش و امنيّت را داريم؟آن هم آرامشي كه به بهاي ريخته شدن خون عزيزان نازنينمان به دست آمد.
«باما به جز اسرار بيداري نگفتند بيدارمان كردند و خود در خاك خفتند»
«ببين لاله ها يي كه در باغ ماست خموشند و فرياد شان تا خداست»
مردان با ايمان و با خدايي كه سيّد حسن حسيني در اشعار خود از آنها ياد مي كند، به دو دليل آرام و قرار نداشتند:1- آشفتگي وضع كشور و پريشان حالي و نابساماني هم ميهنان عزيزشان . 2- فشار رژيم وقت نسبت به عقايد خداجويانه ي آنها . چرا آدمي بايد در وطن خود، در خانه ي اجتماعي خود در خفقان و وحشت زندگي كند؟ چرا بايد حق گويان و حق طلبان سركوب شوند؟ اين چراها و هزاران پرسش ديگر ذهن ايراني ها را مغشوش كرده بود و آنها را به يك حركت عظيم به نام انقلاب واداشت . حركت خودجوش مردم ايران با ياري خدا و رهبري امام خميني (ره) چنان سازماندهي شد كه رژيم حاكم را به لرزه درآورد. رژيم براي تلافي اين انقلاب ها ،هر روز تني چند از عزيزان ما را شهيد مي كرد، هر چه تعداد شهيدان بيشتر مي شد مردم قدرت بيشتري مي گرفتند، چرا كه آنها نه تنها به اهداف خود جامه ي عمل مي پوشاندند ،از همه مهمتر ، تحقق هدف والاي آن لاله هاي سرخ عاشق وطن از درجه ي اهميت بسيار بالايي براي آنها برخوردار بود. گل هاي عزيز ما پرپر شدند ولي نام و ياد آنها هميشه در ذهن ما ايراني ها زنده است. با برزبان آوردن نام مقدس آنها ،غرور خاصي به ما دست مي دهد. چقدر ما خوش سعادتيم كه اين چنين افتخاراتي در كارنامه ي ملي ما ثبت شده است و تا ابد اين افتخار بر پيشاني ملت سرافرازايران عزيز خواهد درخشيد.
«اين طرفه مرداني كه خصم خوف و خوابند برحلق ظلمت خنجر تيز شهابند
در اوج ايمان پاسدار نهضت حق شأ ن نزول آيه هاي انقلابند»
از ديد سيّد حسيني اين شهيدان شربت آب حيات نوشيدند، آنان در طول تاريخ ما ايراني ها زنده ي ابدي اند و با اين حركت خود به ما درس شهامت و دليري دادند. بزرگ مرداني كه با ريختن خون خود نهال انقلاب را آبياري كردند و قوّت بخشيدند. ثمره ي اين نهال ،استقلال،آزادي رأي،امنيت و آرامش خاطر است.
«آنا نكه حلق تشنه به خنجر سپرده اند آب حيا ت از لب شمشير خورده اند
تا در بهار بارش خون بارور شود نخلي كه نشانده اند وبه ياران سپرده اند»
از ديگر عواملي كه سيّد حسيني از آن به عنوان انگيزه ي شهادت شهيدان ياد مي كند اينست كه چرا بايد آدمي در برابر غير خدا سر تعظيم فرود بياورد؟ عبود يّت انسان فقط و فقط خا ص خداست. همه ي انسا ن ها يكسانند و يكي را بر د يگري برتري نيست . شرايط حاكم بر جامعه ي ايران طوري بود كه مردم از خوف و خفا حق حرف زدن نداشتند و مجبور به تحمّل شرايط بودند ولي اين مجبور بودن ها عمر چنداني نداشت و ما با از دست دادن سرمايه هاي با ارزشي، به اين شرايط پايان داديم.
«اي آنكه سربلند مرا آفريده اي جز پيش آستان تو سر خم نمي كنم»
سيّد حسيني در اشعار خود به روحيّه ي اميدواري مردم براي دستيابي به پيروزي اشاره كرده و ابراز داشته كه هر چند مردم ايران درطول دفاع مقدس و جنگ تحميلي بسيار سختي كشيدند و عزيزان خود را فدا كردند ولي برق اميد در چشمانشا ن مي درخشيد. حق با آنها بود و آنها با حق. پيروزي حق بر باطل درتمام ادوار تاريخي بشر بوده وخواهد بود. "جاء الحق و زهق الباطل"
«خفا ش اگربريد خون ستاره ،غم نيست باشد شبا ن تيره آبستن سحرها»

سيّد حسيني دربخشي ازاشعارش به يك اعتقاد ديني و مذهبي اشاره مي كند؛ اعتقاد به اينكه هيچ وقت حق و خوني كه در راه آن ريخته شود پايمال نمي شود و دير يا زود ناحق به سزاي كارخود مي رسد.خون حق هماره در حال جوشش و فوران است وهيچ وقت فراموش نمي شود.
«نشود زمزمه ي خون شهيدان خاموش سوز عرفاني اين نغمه ز سازي دگر است»
مي دانيم كه حماسه ،يك رويداد و واقعه ي باور نكردني است كه شامل كارهاي خارق العاده وغير واقعي مي شود و قهرمانان آن هم شخصيت هاي اسطوره اي هستند كه معمولا براي رسيدن به قهرماني بايد از هفت خوان دشوارو پردردسر بگذرند و همه ي نيروها ي اهريمني و دشمنان خود را شكست دهند. ولي حماسه ي شهيدان ما با وجود خارق العاده بودن ،باور كردني و واقعي بود. دلاوراني كه نه براي رسيدن به قهرماني بلكه براي حفظ ميهن اسلامي ،حفظ آرمان و عقايد خود با شجاعت و شهامت به مقابله با دشمن پرداختند و باشهادت خود درس آزادگي به ما و حتي به دشمن آموختند. همچنا نكه قهرمان حماسه توسط خدايان حمايت مي شود،قهرمان شهيد ما هم توسط خدا و ائمه ياري مي شد.خوشا به حا ل آنها كه چنين پشتيباناني داشتند! سيّد حسيني با ابراز افتخار و غرور به اين عزيزان،خدا را به خاطر داشتن چنين سرمايه هاي ارزشمندي شكر مي گويد:
«تا بار دگر حماسه تكرار كنيم برخيز دوباره عزم پيكار كنيم
وقت است به شكرانه ي بيداري خويش عالم همه را ز خواب بيدار كنيم»
شهيدان شب زنده داراني كه دائم به ذكر و مناجات خدا مشغول بودند و ياد خدا ورد زبانشان بود و در گيرو دار جنگ و عمليّات جنگي به جاي حفظ جان خود و پناه گرفتن در سنگرها ،به هم رزمان خود مي انديشيدند و اينكه خطري آنها را تهديد نكند و خود به خواندن دعا و قرآن مي پرداختند و تمام شب را بيدار مي ماندند.
سيّد حسيني دريكي از سروده هاي خود درقالب «شعر نو» با يك تركيب زيبا اشاره مي كند كه شهدا كتاب سرخ شهادت را شيرازه بستند و آن را براي نسل هاي آينده به يادگار گذاشتند. كتابي كه درسينه ي تك تك ما ايرا نيان حفظ شده و خواهد شد. اين كتا ب برخلاف كتاب هاي ديگر كه با گذشت زمان كهنه مي شوند، نو و تازه خواهد ماند و درس موجود در آن مدام براي ما تكرار مي شود. راز ماندگاري اين كتا ب آن است كه اين عزيزان خطوط آن را با خون خود نوشتند و رنگين كردند.
«ياران شب زنده دار
اين عاشقان سينه چاك خاك عطشناك كربلا
-دلدادگان ذكر و مناجات نيمه شب-
شبانه بر دشت گلگون قامتشا ن
دهان زخم شقايق مي خندد
و بند بند رگان غيرتشان جاودانه
كتاب سرخ شهادت را شيرازه مي بندد.»




پانوشت ها:
قرآن كريم
ديوان خوا جه حافظ شيرازي
حسيني ، سيّد حسن؛ گنجشك و جبرئيل ؛ تهران : شفق ، چ پنجم ،1384.
حسيني ، سّيد حسن؛ همصدا با حلق اسماعيل ؛ تهران: حوزه ي هنري سازمان تبليغات اسلامي ،1363.
ملكي تبريزي ، ميرزا جواد آقا؛ رساله ي لقاءالله ؛ ترجمه ي سيد احمد فهري ، تهران: طلوع آزادي، چ دوم، 1379.


سه شنبه 28 دی 1389  4:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : نقش معلم در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان
نويسنده : علي رضا ولي زاده
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده مقاله:
جوانان پرشورترين و پر تحرك ترين قشر جامعه هستند ، دوران جواني براي هر فرد ، دوران بالندگي و سازندگي است . بزرگان همراه با ديد ژرف خويش و اندرزهاي ارزشمند به هدايت و ارشاد آنها پرداخته اند و حضور مداوم نسل جوان در پايه ريزي ، شكل گيري و تثبيت و تداوم نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام خميني (ره) و حضرت آيت ا... خامنه اي و اهداء هزاران شهيد در راه دفاع از سرزمين مقدسمان گواه اهميت آنان است .
دشمنان اسلام از توطئه هاي نظامي بر عليه انقلاب اسلامي مأيوس نشده اند ، سعي دارند از راه فرهنگي يا تهاجم فرهنگي به مقابله با اين انقلاب پرداخته و مهمترين هدف آنان نسل جوان است.و تنها راه مبارزه با اين تهاجم، مسلح كردن جوانان به سلاح ايمان و تكيه ي آنان بر فرهنگ غني ايراني و اسلامي مخصوصاً فرهنگ ايثار و شهادت مي باشد .

مقدمه :
« پژوهش در متون و منابع مربوط به ادبيات مذهبي و علوم اجتماعي درباره ي شهادت و مذاهب و اديان ، مكاتب و نظريه هاي علمي ، حاكي از آن است كه به شهادت به مثابه ي يكي ازارزشهاي ديني و اختصاصات شيعه نگريسته مي شود . و هم به مثابه ي امري ماوراي مذهبي و جلوه اي از سرشت انساني و هم از بعد اعتلاي معنوي كه به يك معنا اختصاص به ملت يا مذهب خاصي ندارد .
لذا شهادت نه يك پديده ي سياسي ، بلكه پديده اي انساني ، اجتماعي و عرفاني و مرتبط با همه ي شؤون زندگي شناخته مي شود . شهادت به عنوان يك پديده ي فرازماني و فرامكاني در همه ي اديان و مكاتب به نوعي مطرح است اما در فرهنگ اسلامي شهادت و مفاهيم مرتبط با آن گسترده و قدمتي به گستردگي و ديرينه گي فرهنگ غني اسلامي دربين مسلمانان و مخصوصاً تشيع دارد . »

فرهنگ شهادت :
« با مطالعه ي تاريخ اسلام ، قرآن ، منابع و متون اسلامي و گذر از مقاطع و مراحل مختلف تاريخي از عصر پيامبر اكرم (ص) و حادثه ي كربلا ، عصر ائمه ي اطهار و ساير ادوار تا زمان انقلاب اسلامي مقوله ي شهادت و نحوه ي مواجهه با آن در متن فرهنگ اسلامي مي توان دريافت . »

فرهنگ شهادت :
مجموعه اي از اعتقادات و آموزه هايي است كه باعث شكل گيري روحيه ي شجاعت ، مبارزه و جهاد در راه خداي متعال و نهايتاً كشته شدن در راه ايمان و عقيده است . محور اصلي اين فرهنگ نيز همان شهيد و انگيزه هاي متقن و مقدسي است كه او را به سمت شهادت طلبي سوق مي دهد . »

واژه ي شهيد :
شهيد و شهادت طلبي از جمله عبارات مقدس و قابل احترام در كليه ي جوامع و اديان مختلف است كه قدمت زيادي ( حتي قبل از ظهور دين اسلام ) دارد . اين واژه ي مقدس تداعي كننده ي بسياري از صفات حسنه و مورد احترام انسانها از قبيل : فداكاري ، شجاعت ، آزادگي ، عزت و غيره مي باشد . و صرفاً از زاويه ي مذهبي و اعتقادي به آن توجه نشده است . درطول تاريخ بشريت انسانهايي بوده و هستند كه از گرانقدر ترين هديه ي الهي به وديعت گذاشته شده در كالبد آنها به راحتي صرف نظر كرده و اين گوهر ارزشمند جان خود را در نهايت آگاهي و اخلاص با خالق خويش معامله كرده اند .
شهادت بالاترين آزمايشي است كه شهيد با موفقيت از آن بيرون مي آيد رستگاري و جايگاه رفيع او در جنت نعيم الهي تضمين خواهد شد .
آري شهداء همان انسانهاي بزرگ و ارزشمندي هستند كه براي جلب رضايت معبود از همه ي هستي و حق حيات خود در اين دنياي فاني گذشته و از نثار عزيزترين سرمايه ي خود در راه جانان دريغ نكرده اند . »
انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي ( هشت سال دفاع مقدس ) از جمله وقايعي بود كه شهادت را در عرصه ي نظر و عمل معنا نمود و امروز با گذشت 28 سال از پيروزي انقلاب اسلامي جامعه ي ايران با تقديم 219 هزار شهيد ، در مرحله ي تثبيت پايه ها و سير تكاملي خود است ، و از آنجا كه ظهور پديده انقلاب اسلامي و ثبات نظام اجتماعي برآمده از آن ، مديون هزاران شهيدي است كه به دفاع از ميهن و مكتب خود برخاسته و خويشتن را در راه آن قرباني نموده اند . لذا توجه به شهيدان و معرفي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه، مخصوصاً در بين نسل جوان لازم و ضروري مي باشد . »

اهميت نسل جوان :
ويژگي ها و استعدادهاي نهفته در وجود جوانان، مناسب ترين زمينه براي طراحي و ايجاد هرگونه تغيير و تحول فردي و اجتماعي است ، به طوريكه چرخهاي كثيري از انقلاب ها و تحولات توسط اين گروه به حركت درآمده و سرعت مي گيرد . كنكاش در تاريخ ملل مختلف و از جمله جريانات حاكم بر ايران در يكصد سال گذشته مؤيد اين ادعاست . بخش انبوهي از بازيگران و نقش آفرينان حوادث مختلف و امكانات و انرژي هاي بسياري مصروف و جذب و هدايت آنان به سمت اهداف معين(اعم ازاهداف مثبت يا منفي ،ارزشي و ضد ارزشي ) شده است . » نكته مهم اينكه « جوانان بيش از بزرگسالان به ارزشهاي فرامادي اعتقاد دارند و اين تفاوت ارزشي جوانان و بزرگسالان ناشي از تفاوت تجربه واجتماعي شدن آنها باشد . »
دراسلام به جوانان توجهي خاص مبذول شده است . حضرت محمد (ص) مي فرمايد :
« اوصيكم بالشباب خيراً فَانّهم اَرق افئده » .
توصيه ي من به شما اين است كه نيكي به جوانان را از يادنبريد .
«امروزه پاسداري از خون شهيدان و ابلاغ پيام انقلاب اسلامي به همت جوانان غيرتمند و آزاده متكي است . عبور از سالهاي سخت جهاد و مقاومت و الگوي كامل و سنت مطلوبي است كه جوانان را به آينده ي درخشان و اميد بخش و افقهايي روشن دلگرم مي سازند . »
« جمعيت جوان 19 ـ 15 سال ايران در سال 2000 ميلادي در جهان مقام اول و جوانان24 ـ 20 سال ايران در جهان، مقام يا رتبه ي چهارم و جمعيت جوانان 29 ـ 25 سال ايران در جهان رتبه ي 92 را دارا بوده است . » همچنين جمعيت جوان 29 ـ 15 سال ايران كه در سال 1357 حدود 681/046/17 نفر و در سال 1382 حدود 637/583/22 نفر بود . پيش بيني مي شود درصد جمعيت جوان كشور و تمركز آنان در مقطع سني 29 ـ 15 سال در سال 1385 به حدود973/484/24 نفر يعني حدود 35 درصد جمعيت كشور افزايش يابد . »

اهميت معرفي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان از ديدگاه امام خميني (ره) :
منش و ديدگاه هاي به جاي مانده از آن مرد بزرگ ( حضرت امام خميني (ره) ) همچون سرمايه ي گرانقدري روي مردم ما و همه ي جويندگان راه حق و فضيلت، بخصوص جوانان و نوجوانان موحد و مسلمان است . آن حضرت پيرامون شهادت طلبي سخنان زيادي به يادگار گذاشته كه در ذيل به چند مورد اشاره مي شود :
الف : منطق قرآن آن است كه ما از خداييم و به سوي او مي رويم:
مسير اسلام ، شهادت در راه هدف است و اولياي خدا (ع) شهادت را يكي پس از ديگري به ارث مي برند و جوانان متعهد ما براي نيل به شهادت، در راه خدا درخواست دعا مي كرده و مي كنند .
ب: شهادت سعادت جوانان و رمز پيروزي :
جوان هاي ما شهادت را سعادت مي دانند . اين رمز پيروزي آنهاست .
ج: جوانان شهادت طلب :
« جوان هاي ما شهادت را مي خواهند . همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندي فرياد مي كرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم » امام خميني«ره»
د: استقبال از شهادت :
« جوانان ما شهادت را استقبال مي كردند همان طور كه در صدر اسلام سربازهاي اسلام شهادت را استقبال مي كردند » امام خميني «ره»

ديدگاه رهبر معظم انقلاب پيرامون :
اهميت و نقش ترويج و معرفي فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان :
نسل جوان هر كشور يكي از بزرگترين سرمايه هاي آن كشور محسوب مي شود.جوانان استعدادها وامتيازاتي دارند كه نقطه ي اميد و نيروي محركه و مبتكر ملت به حساب مي آيند . اين امتيازي است كه ملت ايران بيش از ساير كشورها از آن برخوردار است .
رهبر انقلاب اسلامي از جوانان به عنوان « يك نعمت الهي » و « مركز نيرو و اميد و ابتكار عمل » و در جايي ديگر آنها را « ميراث گرانقدر حضرت امام خميني «ره» و « فتح الفتوح آن حضرت (ره) » ياد مي فرمايند .
رهبر معظم انقلاب اسلامي جوانان را به زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهداي عزيز انقلاب و جنگ تحميلي و تكيه بر عظمت ، شجاعت ، تقوا و طهارت آنان و مطالعه ي وصيت نامه ي شهدا دعوت كرده و آن را موجب تحول معنوي و حقيقي جوانان مي دانند :
« نبايد پنداشت كه با گذشت دوازده سال از پيروزي و دو سال از پايان جنگ تحميلي ، خاطره ي شهداي عزيز انقلاب و جنگ كمرنگ شده و از يادها زدوده خواهد شد و به عكس ، تصوير آن چهره هاي مقدس ، در هاله اي از نور و طهارت ، روز به روز بايد در ذهن ملت ما با عظمت تر و چون چهره هاي اسطوره اي قهرمانان بزرگ ، محبوبتر و رفيع تر گردد و نام آنها و ياد آنها به همه، مخصوصاً جوانان و نوجوانان درس عظمت و شجاعت و تقوا و صفا و طهارت بدهد و خواهد داد . بخش مهمي از اين كار، وظيفه ي نويسندگان و هنرمندان است . »
« البته دوران جنگ و شرايط خاص آن روزها براي عده اي از جوانان اين مملكت يك انقلاب معنوي و حقيقي بوجود آورد . اين وصيت نامه هاي شهدا كه امام (ره) توصيه به مطالعه ي آن مي كردند به خاطر اين است كه هركدامش نمايشگر انقلاب يك نفر آدم است . »
در جاي ديگر شهيدان را مايه ي عظمت ايران و اسلام معرفي مي فرمايند :
« اگر شما جوانان در دوران جنگ تحميلي به جنگ نمي رفتيد و به جبهه خدمت نمي كرديد ، شهادت را به خود نمي پذيرفتيد ، امروز ايران و اسلام به اين عظمت نبود »
و در فرازي ديگر جوانان بسيجي شهدا و جانبازان را الگوهايي فرا راه جوانان مي دانند كه بايستي شناخته شده، و راهشان براي آنها تبيين شود :
: در زمان خودمان هم الگو داريم ، امام الگوست . اين جوانان بسيجي ما الگو هستند .

نقش معلم در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان :
« آموزش و پرورش سنگ زير بناي توسعه ي اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي هر جامعه است . بررسي عوامل مؤثر پيشرفت و ترقي در جوامع پيشرفته نشان مي دهد كه همه ي اين كشورها،از آموزش و پرورش توانمند و كارآمد برخوردار بوده اند . نگاه به تاريخ ملل نيز ، بيان كننده ي اين واقعيت است كه دوران شكوفايي و درخشش آنها با رشد و پويايي نظام هاي آموزشي مقارن بوده است . پويايي و تحول آموزش و پرورش منوط به سياستگذاري ، برنامه ريزي ، تصميم گيري و سازماندهي دقيق در ساختار اجتماعي مدارس مي باشد كه از طريق معلمان به منصه ي ظهور مي رسد . »
« براي اينكه كودك يا نوجوان را به انجام دادن عملي ترغيب كنيم بايد ترتيبي بدهيم كه او بتواند شخصي را كه از نظر او مهم يا محبوب است در حال انجام دادن آن عمل مشاهده كند . » با نفوذ ترين و محبوبترين فردي كه مي تواند در اين مرحله ي حساس به كودك كمك كند ، معلم است ؛ به همين جهت دانش آموزان معلم رابه عنوان يك اسوه مي پذيرند و از رفتار ، گفتار و اخلاق خوب و بد او سرمشق مي گيرند .
يك بررسي علمي نشان داد كه قريب 35 درصداز كودكان در هفت سال دوم زندگي دوست دارند همانند معلم خود باشند »
« دانش آموزان درصورتي معلم خود را به عنوان اسوه ي اخلاقي ، تربيتي ، اجتماعي مي پذيرند . كه از جام محبت و احسان او سيراب باشند . اگر برخورد روزمره ي معلمان بر اساس محبت و احترام باشد . آن گاه مي توانند اسوه هاي بسيار خوب و تأثير گذار جهت سازندگي يا تغيير رفتار دانش آموزان باشند »
باورهاي ديني دانش آموزان از طريق مشاهده ي رفتارهاي عيني معلمان، تقويت و توسعه مي يابد . »
راهكارهاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان :
اكنون با توجه به اهميت فرهنگ ايثار و شهادت در ايجاد ، تثبيت و تكامل و پيشرفت انقلاب اسلامي ، بايد كوشش نمود تا اين امر در جامعه مخصوصاً در بين نسل جوان معرفي ، ترويج و نهادينه گردد . بهترين محل براي اين امر آموزش و پرورش و بهترين مجري، معلم و با مشاركت جوانان و خانواده ي شهدا و ايثارگران مي باشد .
براي تحقق اين امر مهم ، راهكارها و فعاليتهاي ذيل مفيد و قابل توجه مي باشند :
1ـ برگزاري جشن ها و مراسم هاي مذهبي و ملي در مراكز فرهنگي مثل خانه ي شهيد ؛
الف) جشن تكليف ب) جشن فارغ التحصيلي
جشن فارغ التحصيلي يكي از جالب ترين و به يادماندني ترين اتفاقات و خاطرات دوران تحصيل هر دانش آموز و دانشجو مي باشد و برگزاري آن در كنار مزار شهيدان تجديد پيمان با آن عزيزان خواهد بود .
2ـ برگزاري مسابقه ي راه پيمايي ، كوه پيمايي و دو از مدرسه يا دانشگاه تا مزار شهدا با حضور خانواده ي شهدا و ايثارگران و فرزندان آنها توسط دانش آموزان يا دانشجويان و اهداء جايزه توسط خانواده شهدا و ... .
برگزاري مسابقات مختلف ورزشي در مدرسه يا شهر با نام جام شهداي منطقه يا شهر ، دعوت از خانواده ي شهدا و ايثارگران و جانبازان براي تماشاي مسابقات و ... .
3ـ انجام پروژه ي كلاسي يا پرورشي در زمينه ي زندگي شهدا ، ايثارگران ، جانبازان محله ، شهر يا روستا به صورت عملي و گروهي .
4ـ مشاركت دانش آموزان (جوانان) در ايجاد موزه ي شهداي شهر ، روستا ، مدرسه .
5ـ معرفي ايثارگران و جانبازان نمونه .
6ـ تهيه ي عكس و فيلم از خانواده ي شهدا و جانبازان (خاطرات ، آثار و ... )
7ـ نام گذاري كلاسها ، مدارس ، نمازخانه ها ، آزمايشگاه ها ، كارگاه ها به نام شهدا همراه با نصب تصوير .
8ـ نواختن زنگ ايثار و شهادت توسط خانواده ي شهدا يا يكي از ايثارگران و جانبازان ،درمدارس كشور كه زمانهاي زير پيشنهاد مي گردد :
الف) سالروز شهادت شهيد فهميده .
ب) يكي از روزهاي هفته ي دفاع مقدس كه مقارن با روز پنج شنبه باشد .
ج) يكي از روزهاي ماه محرم .
د) يكي از روزهاي شهادت ائمه مثل 19 و 21 ماه مبارك رمضان .
9ـ برگزاري يادواره ي شهدا با مشاركت كليه ي دانش آموزان مدرسه و حضور خانواده ي شهدا و ايثارگران به مناسبت هاي خاص مثلاً در هفته ي معلم از معلمان شهيد و ايثارگر و غيره .
10ـ مراسم يك هفته،يك خاطره : نقل خاطرات خانواده ي شهدااز شهيدان و خاطرات ايثارگران و جانبازان .
11ـ مراسم يك هفته يك شهيد : ارائه ي گزارش پژوهشي دانش آموزان درباره ي ايثارگران در هر هفته يكي از شهدا ، جانبازان و ايثارگران به صورت جذاب معرفي مي گردد .
12ـ بازديد اردويي دانش آموزان از مناطق جنگي كه يك يا چند تن از شهداي منطقه ، شهر يا روستا در آنجا به شهادت رسيده اند با حضور يكي از ايثارگران و يا همرزمان آنها جهت بيان خاطرات و توضيح وضعيت منطقه ، درآن زمان و چگونگي شهادت يا جانبازي ، جانبازان .
13ـ تشكيل تشكل هاي غير دولتي جوانان و نوجوانان ( NGO ) جهت مشاركت در امر معرفي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و جذب افرادي كه مايل به همكاري به اين صورت مي باشند .

پيشنهادات :
1ـ افزايش ارتباط بين خانواده ي شهدا،جانبازان و ايثارگران با مدرسه .
2ـ اجراي طرح يك هفته يك خاطره .
3ـ اجراي يك هفته يك شهيد .
4ـ جشن گرفتن سالگرد تولد شهدا با حضور دانش آموزان در منازل آنها.
5ـ جمع آوري و تدوين و چاپ وصيت نامه ي شهدا بصورت پوستر جهت نصب در اماكن عمومي و كتاب جيبي و غيره .
6ـ تهيه واهداء كتب مربوط به جبهه و جنگ و دفاع مقدس به كتابخانه ي مدارس .
7ـ برگزاري جشن ها در گلزار شهدا مخصوصاً جشن تكليف .
8ـ تشكيل تشكل هاي غير دولتي NGO جهت مشاركت در امر ترويج فرهنگ ايثارو شهادت دركليه ي شهر ها .
9ـ همكاري خانواده ي شهداوايثارگران وآزادگان با دانش آموزان پژوهشگر .
10ـ تهيه ي CD رايانه اي كه حاوي زندگي نامه،خاطرات ،آثار و غيره از شهيدان و ايثارگران شهر يا روستا يا مناطق باشد .
11ـ ايجاد سايت اينترنت حاوي زندگي نامه ،خاطرات ،آثار و .... شهدا وايثارگران .

منابع و مآخذ :
1ـ آيينه ي پژوهش ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، پژوهشگاه فرهنگ ، هنر و ارتباطات .
2ـ برخورد شايسته با جوانان ( در آيينه ي نگاه رهبر معظم انقلاب ) ، خامنه اي ، علي ، تدوين مؤسسه ي فرهنگي قدر ولايت .
3ـ بررسي اوقات فراغت جوانان ، سازمان ملي جوانان ، تهران ، سازمان ملي جوانان ، 1381 .
4ـ بررسي وضعيت جمعيت جوانان ، سازمان ملي جوانان ، تهران ، سازمان ملي جوانان ، 1381 .
5ـ جايگاه نسل جوان در پرتو منشور تربيتي نسل جوان ، دبيرخانه ي شوراي عالي جوانان ،چاپ اول، تهران،انتشارات دبيرخانه ي شوراي عالي جوانان ، 1368 .
6ـ جوانان از ديدگاه امام خميني (ره) ، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، دبيرخانه ي شوراي عالي جوانان ، 1378 .
7ـ ره توشه راهيان نور،قم دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ، 1375 .
8ـ ماهنامه پاسدار اسلام ، قم ، دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميه ي قم ، شماره 266 ، بهمن 1382 .
9ـ مجموعه مقالات همايش معلم،فرهنگ و توسعه،اصفهان ،اداره كل آموزش و پرورش ، 1380 .
10ـ نسل جوان ، جاجرمي ، كاظم ، مشهد ، بنياد مطالعات آسيايي ، 1377 .
11ـ وضعيت و نگرش و مسائل جوانان ايران ، سازمان ملي جوانان ، تهران ، سازمان ملي جوانان ، 1381 .


سه شنبه 28 دی 1389  4:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : عنصر زبان در رمان هاي دفاع مقدس با تأكيد بر پنج رمان
كلمات كليدي : زبان، رمان، ادبيّات جنگ ، داستان
نويسنده :  غلامرضا پيروز ,  سيدعليرضا مهرداد
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
در اين پژوهش كه در محدوده ي پنج رمان برجسته ي دفاع مقدس انجام شده است، عنصر زبان در رمان هاي پس از جنگ مورد بررسي قرار گرفته است و با توجه به فاصله گرفتن از جنگ تأثير اين «فاصله» بر ادبيّات دفاع مقدس، خصوصاً گونه ي ادبي رمان بررسي شده است و نتايج آن در پايان آمده است. براي اين تحقيق رمان هاي «سفر به گراي27.درجه»، «دوشنبه هاي آبي ماه»، «گنجشك ها بهشت را مي فهمند»، «هلال پنهان» و «عشق سال هاي جنگ» انتخاب شده است.

درآمد
بي ترديد زبان و نثر داستاني از جمله عناصر مهم و برجسته ي داستان است كه هويت تام و تمام داستان به قوت و ضعف آن بستگي دارد. مميزه ي اصلي يك داستان خوب زبان و المان هاي استاندارد آن است. بي شك تمامي اتفاقاتي كه در حوزه داستان و رمان واقع مي شود، از ناحيه ي زبان قابل تحقق است. شخصيت پردازي نيز به وسيله ي زبان و شرح گفتار و ديالوگ اتفاق مي¬افتد. فضا و
توصيف صحنه¬ها و لحظه پردازي¬هاي داستاني، توسط نثر داستان محقق مي شود. تعليق و ايجاد جذابيت داستاني به وسيله ي زبان ميسّر مي¬شود. زبان شيوا و روان در پيش برد داستان و فهم آن بسيار كارساز است.
توجه به مؤلفه¬هاي زبر زنجيره¬اي زبان و استحكام و قوت در محورهاي هم نشيني كلمات و محور جانشيني كلمات زبان سهل و ممتنع مي¬سازد كه هيچ منتقدي نتواند كلمه يا حرفي از آن را جابه جا يا حذف نمايد. نويسنده تا جايي در تنقيح و پرداخت زبان خويش جلو مي¬رود كه به يك شيوه¬ي خاص روايتي مي¬رسد كه به آن سبك نويسنده مي¬گويند. آنگاه، ديگر نياز به اسم و امضاي نويسنده نيست بلكه نوشته خود به خود نويسنده ي خودش را فرياد مي¬زند. نويسندگاني مانند جلال آل احمد و احمدمحمود ودولت آبادي در زبان جزو نويسندگان صاحب سبك به حساب مي¬آيند و به عنوان مثال جلال به كلماتي كوتاه، نثري ساده و استفاده فراوان از افعال معروف است و در سال هاي متمادي مورد تقليد بسياري از نويسندگان دفاع مقدس نيز بوده است.
اين گونه است كه هر اثر از نظر زباني هويت مستقلي پيدا مي¬كند و كم كم آثار يك دوره از نظر زباني به پارامترها و المان هاي مشابه آراسته مي¬شود كه به سبك زباني هر دوره معروف است. البته آثار داستاني با توجه به فضا و موضوع و مخاطب و شيوه ي نگارش در زبان هم متفاوت جلوه مي¬كنند، به عنوان مثال يك اثر رئاليست با يك اثر سوررئال تفاوت زباني فراواني دارد و در آثار نمادين يا سمبليك، مميزه¬هاي زبان متفاوت است. با اين حساب مي¬توان ضعف و قوت آثار داستاني يك دوره را در زبان آن دوره و عصر مشاهده و مشخص كرد.
حال و هواي بيروني يعني موقعيت اجتماعي، سياسي دوران شكل گيري اثر نيز مي¬تواند تاثير فراواني در زبان يك اثر داستاني داشته باشد. به عنوان مثال شايد بتوان گفت آثاري كه در زمان وقوع و ادامه جنگ توليد و تاليف مي شوند، با توجه به فضاي حماسه و مبارزه با دشمن و مسؤوليت تهييج نيروهاي خودي عليه دشمن داراي زباني احساسي شعار زده و قضاوت گر است و در اين دوره¬ها زبان كاركردهاي زيبايي شناختي خود مانند توصيف، صحنه پردازي و شاخصه هاي ادبي برجسته خويش را نمي¬يابد.
گفتگوها از جمله مميزه¬هاي مهم زباني¬اند. در گفتگو سطح زبان راوي مشخص كننده¬ي سن، وضعيت شغلي، تربيت اجتماعي، فرهنگ و آداب رسوم اجتماعي، طبقه ي اجتماعي، سطح سواد و تحصيلات و حتي سطح ايمان و اعتقاد شخصيت هاي داستان مي باشد و به قول معروف:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
در حقيقت يكي از پايه هاي مهم و اصلي شخصيت پردازي، زبان و ديالوگ است. توصيف و لحظه پردازي هاي روشن و جاندار و آفريدن فضاي مناسب براي عمل شخصيت و وقوع حادثه نيز از ويژگي هاي سبكي زباني هر دوره مي تواند باشد. قول معروفي در ميان داستان نويسان وجوددارد كه در داستان گيله مرد(بزرگ علوي) فضاي جنگل، باران و شر شر آب و حسن نمناكي و سر و صداي با درد ميان درختان جان مي دهد براي قتل؛ و اين فضا با كمك زبان ترسيم و توصيف شده است با چنين نگاهي به سراغ تك تك آثار برگزيده هر دوره مي رويم تا به بررسي زباني آن اثر بپردازيم.
زبان در رمان سفر به گراي 27. درجه
رمان سفر به گراي 27. درجه را ناصر روايت مي كند و دانش آموز آخر دبيرستان به شيوه ي اول شخص با نثري سخته و زباني پخته. استفاده از راوي اول شخص اين امكان را به احمد دهقان مي دهد كه راوي آنچه را احساس كرد و ديده روايت كند و به جاي زمان داستاني، زمان حال شكل بگيرد. معمولا نويسندگان به دو شيوه حوادث را روايت مي¬كنند، يا حوادث در گذشته رخ داده است و نويسنده آن ها را در اثر خود بازنويسي يا باز آفريني مي¬كند يا حوادث در خود رمان اتفاق مي افتد. اين مورد اخير كمتر از جانب نويسندگان مورد توجه قرار گرفته است....
«مخاطبان اين شيوه¬ي اخير خود را تماشاگراني مي¬بينند كه حوادث مقابل ديدگان آن ها شكل مي گيرد. »(سليماني، 138.، 138)
روايت و زبان دهقان در سفر به گراي27.درجه نقلي سريع است و اين همان زباني است كه آثار جنگ، طلب مي كنند. اگر چه شيوه ي روايت پرشتاب، راه را بر هرگونه تعمق مي بندد، اما راوي به دليل موقعيتي كه در آن قرار گرفته است نمي تواند روايت را متوقف كند. او روايتش به شتاب پا به پاي شتاب رويدادها پيش مي برد. ساده و بي تكلف همه چيز را مي بيند و گزارش مي كند و «مي گويم: اصغر، بيا تو» نمي آيد مي رويم تو چادر با پتوهاي رنگارنگ كف چادر را فرش كرده اند هر كدام به رنگي هستند و به شكلي وسط چادر بر روي پتوي پلنگي دهان باز كرده و نعره مي كشد. دور تا دور، ساك ها را چيده اند و جاي هر ساك نشان جاي كسي است. »(دهقان، 1375، 46)
«سفر به گراي 27. درجه در مكاتب فرماليسم و رئاليسم بهتر قابل تفسير و تاويل است. بايد اذعان داشت كه صورت گرايان اثر را به عنوان مركز ثقل در نظر مي گيرند و بيش تر براساس مباحث زبان شناسي به كار تحليل ادبي مشغول مي شوند بيش از حد معمول به ساختار متن توجه مي كنند. روي آوردن به فرم باعث شده تا داستان ياد شده آن چنان از نظر مخاطب گيرا و جذاب جلوه نكند. اين درحالي است كه دهقان سعي كرده تا با ايجاد نوعي موسيقي در كلام راوي مخاطب را به سمت خود بكشاند. »(سليماني، 138.، 34)
«مادر يك جا بند نمي شود به هر سوي مي رود. آينه، قرآن، كاسه، برنج، ليوان پرآب، شاخه¬اي تك برگ سبز كه از گلدان كنده، مرتب توي سيني مي چيند. »(دهقان، 1375، 39)
دهقان، از زبان عادي و ادبي در خلق اثر بهره برده است. تلفيق اين دو شيوه بيان باعث شده تا اولا پيام يك بعدي و گاه هدف مند نويسنده به كمك زباني ساده بدون كوچك ترين پيچشي انتقال يابد. دهقان در رمان سفر به گرا به برجسته سازي بعضي از واژه ها نيز دست مي زند. هنر برجسته سازي در زبان شعر به حد والايي مورد توجه و در وادي ادبيات داستان نيز مطرح است در اين رمان نيز بسياري از كلمات نمادين جمعي كه همگان با آن ها آشنا هستند برجسته شده اند. «شب پره»، «پرنده ي مهاجر»، «بال» بيش تر از ساير واژه ها درشت نمايي شده اند. «در برخي از داستان ها گاهي طنين موسيقي از واژه ها ساطع مي شود. موسيقي واژه ها از هم نيشيني صوت و آواها شكل مي گيرد. نظم اصوات مي تواند طنين و آهنگ را خلق نمايد... در سفر به گرا ما شاهد تكرار واج هاي بسياري در جملات هستيم در جملات زير برخي واج ها تكرار شده اند برخي از اين واج ها در ابتداي كلمات هستند و برخي در وسط آن ها:
تكرار واج آ:
- آن چنان آرام مي آيد...... (ص 151)
تكرار واج س:
- سفيد مويي سر و صورتش.... (ص 151)
تكرار واج پ و چ:
- مي پيچد به چپ، سر چهارراه پر است از سنگر و موشك هاي آر پي جي... (ص 17.)
(سليماني، 138.، 35)
زبان رمان سفر به گرا.. علاوه بر برخورداري از واج آرايي برجسته سازي نماد از طنز و شوخ طبعي نيز به عنوان يك عنصر زباني موفق استفاده كرده است و اين طنز علاوه بر روايت ناصر در ديالوك شخصيت ها خوش نشسته است ميرزا كميك ترين شخصيت رمان، لكنت زبان دارد. ميرزا مي پرسد: «م م م مسعود كو؟»(ص 196)
«ميرزا طوري كه همه بشنوند مي گويد: «قي قي قي... قيافه بگيرين، ع ع ع... عكس تكي.... تكي مي گيره»(همان)
«طنز به كار گرفته در رمان سبب شده كه رمان سفر به گرا... رماني لطيف و خواندني شود. »(سليماني، 138.، 146)
«در رمان سفر به گراي 27. درجه ، نويسنده هم چون ديگر نويسنده ها بر روي بعضي از كلمات و عبارات تاكيد مي ورزد و تكرار بيش از اندازه از اين كلمات گاه آنقدر زياد مي شود كه خواننده را به آن كلمات حسا س مي سازد. كلمه چراغ والور نمونه ي بارز اين مدعاست.
«دست هايش را روي چراغ والور مي گيرد... »(ص 2.)
«كنار چادر دسته يك، چراغ والوري باز شده»(ص 55)
«ميرزا همان طور كه فيتيله چراغ والور را جا مي اندازد. »(ص 57)
«روي چراغ والور وسط چادر كتري بزرگي بار گذاشته اند. »(ص 67)
هم چنين عبارت لوله شدن باد سرد بارها بارها مورد استفاده قرار مي گيرد. «باد سردي لوله مي شود و لا به لاي بوته هاي خشك و تر مي پيچد. »(ص 71)
«باد سرد لوله مي شود و زوزه مي كشد»(ص 78)
«باد سردي لوله مي شود و تو كاميون... »(ص 96)
«سوز سرد لوله مي شود و تو كمپرسي.... »(ص 123)(پارسي نژاد، 1384، 49)
نويسنده در هنر ديالوگ نويسي خوب ظاهر شده و شخصيت ها به خصوص رسول، علي و ميرزا را و حتي خود ناصر را به راحتي مي توان از حرف زدنشان شناخت و چون پاي زبانشان امضاي مخصوص خودشان را دارد اما «اكثر مواقع رزمندگان به سبك خاصي حرف مي زنند همه به شكلي صحبت مي كنند كه با راننده اي كه بي محابا هر چه مي خواهد مي گويد فرقي ندارد. البته در جبهه همه جور افرادوجود داشت و به همه سبك و سياق حرف مي زدند اما تاكيد نويسنده به لحن داش مشدي بودن شخصيت ها جايگاه بسيج را كمي متزلزل كرده است....
«چاكرتيم آميرزا، تسليمتم... ما نوكرتيم... »(54)
«يه وقت نتركي... اون وقت علي... علي ف ف فكر مي كند ب ب بمباران شده»(ص 57)
نويسنده مي خواهد شوخ طبعي و زنده دلي بسيجيان را نشان دهد اما از اين نكته غافل است كه آن چه ذكر شده وقتي كنار هم قرار مي گيرد نتيجه ي معكوس دارد... »(همان، 49)
با اين همه بايد روايت اثر در زبان حال با توجه به اين مطلب كه اين اثر سال ها بعد از جنگ تاليف مي شود، كاري بديع است. رمان زمين سوخته هم با زبان حال روايت مي شود ولي اين در حالي است كه جنگ در جريان است و نويسنده مي تواند در اهواز با اين اوصاف بوده باشد اما دهقان هنگامي مخاطب را با روايت زبان حال و زبان ملموس ساده و صميمي به درون صحنه هاي جنگ مي برد كه سال ها از جنگ گذشته است شايد اين به واسطه حضور شخص نويسنده در صحنه هاي جنگ باشد.
زبان در رمان دوشنبه هاي آبي ماه
محمدرضا كاتب در رمان دوشنبه هاي آبي ماه اگر چه رماني گفتگو محور ننوشته است، اما به گفتگو عنايت ويژه¬اي داشته؛ او از جمله نويسندگاني است كه داستان و فضاي آن را از طريق گفتگو ايجاد مي كند. در «دوشنبه هاي آبي ماه» گفتگو نقش مهمي در شكل دهي داستان دارد. ديالوگ هاي جاندار و فضا ساز و پيش برنده داستان اما در عين حال كوتاه و بعضاً بدون فعل، چكشي و تاثير گذار است.
«ذكر اين نكته ضروري است كه آوردن ديالوگ هاي قوي از ويژگي هاي ممتاز يك اثر به شمار مي رود و در عالم نويسندگي تنها معدودي از نويسندگان قادر به انجام اين كار هستند. گفتگو فضاي داستان را زنده، متحرك و قابل لمس مي كند. استفاده از گفتگو در پيش برد و گسترش داستان مستلزم شناخت لحن¬هاي متفاوت است... لحن يك شخصيت نقش مهمي در شكل گيري شخصيت دارد... در رمان «دوشنبه ها» تقريباً همه ي شخصيت ها لحن هاي مخصوص به خود دارند و تا حدي اين استقلال سبب مي¬شود تا شخصيت ها از يكديگر متمايز شوند. به نظر مي رسد تنها شخصيتي كه لحن خاص خود و متناسب با موقيعت وجودي خود را ندارد صديقه، همسر بابا باشد. لحن صديقه در بعضي از مواقع لحن يك زن نيست.... «كوه براي من مهم نيست، تو براي من مهمي، مي خوام با هام راحت باشي. »(كاتب، 1375، 179)(سليماني، 138.، 3.2)
زبان در همه ي موارد و همه جا يك دست نيست چنان كه در بسياري از گفتگوها برخي از واژه ها شكسته مي شوند و برخي هم چنان كتابت گونه به رشته ي تحرير در مي آيد، نمونه ي اين گونه عبارت ها بسيار زياد است اما ما تنها چند مورد را در اين خصوص ذكر مي كنيم.
«پس براي چي ميخواي اينو بندازي روت؟»(كاتب، 1375، 219)
«يه قايق لب اسكله هست. نمي دانم مال كجاست اگر آمدند دنبالش بگو من بردم، مي يارمش»(همان، 22)
«جاي خودش منو گذاشته كه اجازه بدم هر كي هر كاري خواست بكند، ما آمديم اين جا گم شده هامون رو پيدا كنيم نه يه چيزي هم گم كنيم بريم. »(همان، 57)
محمدرضا كاتب سوم شخص را در محاوره مي نويسد و اين روايت به شدت روان و خواندني مي شود معمولا رمان هاي با زاويه ي ديد سوم شخص و در قالب داناي كل را با زبان دستور مندنوشتاري يا كتابت مي نويسند. ولي «كاتب» از اين قاعده عدول مي كند و اين عدول طراوت دل نيشني به زبان اثر مي دهد «هيچ وقت ابوالقاسم موقع خداحافظي براش دست تكان نداده بود. »(همان، 223)
«ممد و پتويي را لوله كرد گذاشت زير سرش، صورتش خيس اشك شده بود. بي سيم را روشن كرد با آن طرف آب حرف زد. آمبولانس مي خواست از شان، قرار شد يك مزدا بفرستد لب آب»(همان)
آن چه در زبان دوشنبه هاي آبي ماه جلوه خاصي دارد كه در حقيقت بايد در بحث مربوط به فضا بررسي شود، استفاده از زبان براي ايجاد فضاي مخصوص جبهه است. زبان فارسي قدرت نمايش يك حادثه در آن واحد را دارد، يعني اين كه شما هنگام روايت يك حادثه نمي توانيد دو حادثه اي كه هم زمان اتفاق افتاده را هم زمان روايت كنيد اگر خمپاره اي بر زمين مي خورد يك نفر مجروح دو نفر شهيد مي شوند با اين كه اين اتفاق يعني مجروح شدن يك نفر و شهيد شدن دو نفر ديگر، در يك زمان اتفاق افتاده اما در زبان فارسي هيچ چاره اي نيست جز اين كه اول مجروح شدن و بعد شهيد شدن را بياوريد. يعني درواقع هم زماني وجود ندارد اما «كاتب» با ايجاد و روايت هاي مختلف از يك صحنه و بازي هاي زباني و «جريان سيال ذهن» هم زماني حوادث متعدد جنگ را ميسر كرده است و اين بهترين روش نمايش سيل حوادث در يك منطقه ي جنگي در آن واحد است. نويسنده رمان دوشنبه هاي آبي ماه مثل خيلي از نويسنده هاي دهه ي هفتاد از طنز نيز به زيبايي تمام در رمانش بهره برده است. «نكته ي قابل تعمق حضور طنزي زيبا و دل پذير در گفتگو هاست. » نويسنده در ارتباط با استفاده از طنز دو هدف را دنبال مي كند:
1. جلوه دادن صميمت و روحيه ي شاد و اميدوار در جبهه ها
2. جلوگيري از خشك و بي روح شدن داستان به دليل گفتگوهاي زياد.
كاتب در اين اثر طنز را وارد ادبيات جدي و خشن جنگ كرده است و به بهترين شيوه از آن بهره برداري كرده است. برخي نويسندگان جنگ در كلام رزمندگان طنزي ناخوشايند و زشت را وارد كرده اند كه باعث مي شود محتواي اثرشان خدشه دار شود و خواننده نتواند رابطه ي حسي و فرا حسي خوبي با اين گونه افراد برقرار كند. طنزي كه در اين اثر آمده ايهام و پيچيدگي ندارد. اين طنز بيش تر به شوخي بين دو تن شبيه است. افراد در اين حالت از واقعيت ها دور نمي شوند. اما درصدد تصاحب آن نيز نيستند. آن ها حتي بدين شيوه براي اهداف شان و يا درگير شدن با سايرين استفاده نمي كنند. »(پارسي نژاد، 1384، 64)
گفتگوها در دوشنبه¬ها از پايه ي ادبي و ميزان كارآيي فراواني برخوردار است. هر شخصي را با ديالوگش مي شناسيم «مهندس گفت: «آهان فكر كردي چون روي شانه هام قبه است، راحت حكم تيرشان رو مي دم دستت كه تو با وجدان آسوده بري بزنيشان؟»(كاتب، 1375، 1.4)
روي گوني ها لبه سنگر دوشكا نشسته بود، زل زده بود بهش: «چته تو آخه بچه؟»
- «هيچي»
- «بي خود نگو هيچي»
- «چي دوست داري بگم؟»(همان)
اين ديالوگ ها دقيقاً وضعيت كسي را نشان مي دهد، كه چند دقيقه بعد تعدادي اسير عراقي را پشت خاكريز به رگبار مي بندند.
«راه افتاد: «بگم حالم خرابه، زده به كله ام، آره دوست داري اينو بگم؟» با خودش حرف مي زد و مي رفت، تند كرد. پيچيد پشت خاكريزهاي بندي، چند دقيقه بعد صداي رگبار بود كه از پشت يكي از خاكريزهاي بندي مي آمد. رضا براتي خيس عرق از پشت خاكريز بندي بيرون آمد. نمي دانست كجا بايد برود. »(همان)
«در رمان دوشنبه هاي آبي ماه استفاده زيبايي از نماد مي شود. «در اين رمان كوچكترين اثري از عناصر اسطوره ساز ديده نمي شود، با اين حال چند نماد زيبا پيش روي خواننده است. مولف از دونماد «ماه» و «رنگ ابي» استفاده كرده است، در بسياري از صحنه ها ماه حضور دارد و نويسنده بر رنگ آبي تاكيد مي كند»(پارسي نژاد، 1384، 74)
«واژه ي دوشنبه كه خود نام يكي از روزهاي هفته است. در متن اشاره شده به روز وقوع رويدادهاي مهم و از همه مهم¬تر به «روزه داري» بابا در اين روز. واژه ي «آبي» نيز دلالت بر روشنايي دارد. صداقت آسمان و آب كه هر دو مظهر روشني هستند. ماه براي بابا مظهر زيبايي است و وقتي در كف قايق با دوربين به ماه نگاه مي كند با خود مي گويد خيلي خيلي خوشگل است. (كاتب، 1375، 173) و اوج استفاده از سه عنصر ياد شده هنگامي اتفاق مي افتد كه بابا در استانه ي شهادت در قايقي بر روي آب روان است، ماه در وسط آسمان مي¬درخشد و هنوز دوشنبه است. (همان، 224) و بابا چنين فضايي را براي مردن مناسب مي داند»(سليماني، 138.، 289)
زبان در رمان گنجشك ها بهشت را مي¬فهمند
«دواصطلاح «چه گفتن» و «چگونه گفتن» از اصطلاحات و واژگان رايج فرهنگ نقد ادبي هستند كه در دنياي معاصر و ادبيات مدرن بسيار مورد استفاده قرار مي گيرند. منتقدين معاصر معمولا با بيان اهميت «چگونه گفتن» تاريخ را تاريخ تطور و تحول شكل ها مي دانند»(سليماني، 138.، 333)
در رمان گنجشك ها بهشت را مي فهمند به چگونه گفتن مخصوصاً در حوزه ي زبان، توجه وافري شده است. گويي نويسنده زبان را در دست¬هاي خود مانند خمير شكل مي دهد و با كاربرد بهترين شيوه¬هاي بياني وارد دنياي ادبيات مدرن مي شود. بني عامري زباني بديع، طنز آميز و نمادگرايانه پديد مي آورد و در آن حال و آينده را به هم مي آميزد و با بهره گرفتن از امكانات زبان فارسي در حوزه هاي گويش محلي و لهجه¬ها، ديالوگ¬هاي جاندار و متنوع مي آفريند و زباني داستاني در روايت اول شخص مفرد خلق مي كند، به غايت بديع و متنوع و آب دار:
«و من از ته حلق صداهايي در آوردم، اشاره كردم به پشت سر، با انگشت هام كلتي ساختم، لوله اش را گذاشتم روي شقيقه ام، صداي شليك در آوردم، ترس هم در چشم هام ريختم تا آعليجان نگويد «اوكابرايه لاله»
نگفت هم، نگاهش به دايي مصطفي بود و زدن¬هاش و جا زدن¬هاش و هلي كوپتري كه مي خواست بلند شود برود»(بني عامري، 1376، 53)
چنانكه ديديد در زبان اثر موسيقي كلامي و متني ورواني خوانشي وجود دارد كه جان خواننده را مي نوازد «انگشتش روي ماشه بود. فشاركي عصبي به آن وارد و تيري جلوي پاش شليك شد. خودش هم انتظارش را نداشت قدمي پريد عقب»
گرگين گفت: «بگير آن ور اسلحه¬ات را»(همان، 53)
اگر چه با توجه به روايت اول شخصي مي توان كل اثر را يك گفتگو يا ديالوگ ناميد اما بني عامري حسن استفاده از ديالوگ نويسي را مي نماياند و ديالوگ¬هاي قوي مي¬آفريند. به عنوان مثال به اين گفتگو كه بين دو زن در خرمشهر اتفاق مي افتد توجه كنيد:
«گفت: ناشتا مگر ماست خورده اي؟ وري باش نه!»
ترنجي از جو گندمي موهاش چسيده بود به پيشاني خيس از عرقش. گفتم: چهار تا دست ندارم كه بيا پايين كمك.
- گفت: «دستم بند است»
گفتم: «دست من هم بند است. »
- گفت: «بگذاريش زمين، رفته ام»
گفتم: «سنگين است خب، زورم نمي رسد. »
- گفت: «زن نيست مگر اين دور و برها»
به زن عرب گفتم: «كيف حالك؟»
- زن عرب به سينه كوفت گفت: رودم هاي رودم
گفتم مي تواني خودت بلند شوي، بيايي پايين؟
- گفت: ها
- گفت: لا
ناناگفت: هنوز سواري
زن عرب تمام تلاشش را كرد. بلند شود و شد. نانا بي حرف و پرگاز، گاز داد و رفت، رفت پيچيد داخل خيابان صداي موتورش گم شد. در صداهاي خيابان بعدي. »(همان، 279)
شخصيت هاي بني عامري در استفاده از ضرب المثل ها، تكيه كلام¬ها و لمحه¬هاي زباني استادند و به موقع لطافت¬هاي كلامي را در سخن به زيبايي اعجاز آميزي مي آميزند.
«مامان منير گفت: دستم افتاد بابا، بگذارمش كجا؟
ناناگفت چي كار به كار آن آشغال ها داري؟ ولش كن ده همان جا برو به فكر كا چي باش حالا ديگر ننه بزرگ شده اي مثلا شما.
مامان منير گفت: كاش نمي شدم. ننه بزرگ يعني. پيري يعني بار و بنديلت را بايد ببندي و بروي. »
نانا گفت: تازه اول بسم الله است تا ولضّالين خيلي مانده خانم خانم ها»(همان، 296)
نويسنده رمان گنجشك ها ديگر با قضاوت و شعار و نثر طرفدارانه كاري ندارد او ديگر به جاي شخصيت ها حرف نمي زند، يا شخصيت ها را پيام رسان و نماينده نويسنده قرار نمي دهد. بني عامري فقط مي نويسد و تصوير ارايه مي دهد، توصيف مي كند و برداشت را به عهده خواننده ي فهيم و نكته سنج وا مي گذارد.
«شما هم آنجا بوده ايد، پشت حصار خارها، زخمي و گيج از موج انفجاري كه ساعت پيش پرت تان كرده بود آن جا، الان يقين دارم پيش خودتان اين طور تصور مي¬كنيد كه صد در صد از صداي حرف زدن آن ها به هوش آمده ايد نه اما، صدا صداي يك گنجشك بوده كنار صورتتان، كه به يك بالش كج شده بوده روي زمين مي چرخيده دور خودش. لنگ هم مي زده گفتنش براي من و باورش براي شما سخت است كه يادتان بياورم به گنجشك گفته¬ايد: اِ تويي؟ سلامت كو پس، چوچول خان؟»(همان، 246)
بني عامري در بخشي از كتاب كه ارايه ي تصاوير به صورت آهسته است، با نيم نگاهي به هنر فيلم نامه نويسي از زبان و ادبيات مخصوصي پيروي مي كند كه براي بيان صحنه هاي پر تحرك جنگي و تاثير گذار مفيد است، او از جملات كوتاه مصدري استفاده مي كند.
«آمدن دست كوچك دخترك طرف شكلات برگشتن سريع دست. آمدن دوباره. لرزش انگشت هاي كوچك، ربودن آني شكلات، خنده ي خوش خنده، بلند شدن، ديدن خون، به كوواي كردي، جمع شدن لب، گفتن. نچ نچ نچ! مي بيني مادرتان چه بلايي سر لباس خوشگل من آورده؟»(همان، 82)
تمام تلاش نويسنده در رمان گنجشگ ها براي اين است كه بگويد جنگي ناخواسته پيش آمده و در آن تمامي مردم با نژادهاي متفاوت و از همه جا در اين دفاع جان فشاني كرده اند براي همين شخصيتي را مثل آعليجان خلق مي¬كند كه رگ و ريشه¬هاي عربي، كردي كاشاني شيرازي دارد و به ماجراهاي كردستان اهواز، سوسنگرد، خرمشهر و به جانفشاني چمران، همت، جهان آرا، پيشمرگان كرد، مردم محلي و شيخ شريف مي¬پردازد و اين دايره را در سطح مردم ايران گسترش مي دهد. او به همين منظور با در هم آميختن آميزه هاي زباني و جابه جايي در افعال و متمم ها و به هم ريختن محورهاي هم نشيني و جانشيني ديالوگ¬هايي مي آفريند كه آميزه اي از كردي، عربي، شيرازي و كاشاني است، و اين ايران شمولي را به رخ مي كشد.
نويسنده دستي هم در نماد و نمادنمايي دارد او حتي نام كتابش را عنوان نمادين گنجشك¬ها بهشت را مي¬فهمند انتخاب مي¬كند و گنجشك نماد مظلوميت رزمندگان هستند كه حتي قبل از شهادت بهشت را مي¬بينند و مي¬فهمند «مي توان به نقش نمادين آب(تولد، مرگ، باززايي) در اثر اشاره كرد كه در شكل بخشيدن به شخصيت افسآن هاي آعليجان نقش بنيادين دارد. »(سليماني، 138.، 267)
تشخيص يا مردم نمايي امكان زباني ديگري است كه بني عامري از آن در زبان رمان به نيكي استفاده كرده و از كليشه¬اي شدن اين صنعت ادبي جلوگيري كرده است.
«آقاي حسن بني عامري در رمان گنجشك¬ها.... نيز گاه به اشيا زماني به وضعيت¬ها و بعضي اوقات به حالات تشخص مي دهد به نحوي كه اين پديده¬ها و امور، شخصيتي انساني و يا حيات¬مند مي يابند. براي مثال در ص 7 وقتي ماهان از دانيال مي¬پرسد كه كي بود كه زنگ زد و دانيال به او مي¬گويد: كه آعليجان بوده، ماهان به بازي دو قلوها مي گويد يواش تر، در واقع ماهان به جاي اين كه دو قلوها را مورد خطاب قرار دهد بازي آن ها را مورد خطاب قرار مي دهد كه البته آنچه مد نظر اوست در حقيقت همان بازي بچه هاست كه وي خواهان يواش تر كردن آن است تا به آنچه شنيده بينديشد. به نظر مي رسد آنچه بني عامري در اين جا انجام مي دهد همان قاعده¬ي «آشنايي زدايي» فرماليست هاست كه چندان معمول نيست اما اين نوع پرداخت و نگاه مي تواند به نحو ديگري تحليل شود بني عامري در همين صفحه مجدداً از همين شيوه استفاده مي¬كند «قسم خوردن به جان دو قلوها قسم¬ترين قسم¬ها بود او اين را مي دانست به من نگاه كرد و به «نگاه» دوقلوها به ما و تلفن گفت «هانيا مي داند؟» به تلفن گفتم: «چرا زودتر به فكر م نيفتاد. »...
وي با ايجاز تمام با تشخيص بخشيدن به نگاه دوقلوها فضاي مناسب ايجاد مي كند»(سليماني، 138.، 265)
هر گاه در نوشته با سه نقطه مواجه مي شويم و سانسورِ مطلبِ مگو، يا چيزي در همين حول و حوش به ذهن متبادر مي¬شود اما بني عامري براي اين منظور از سه نقطه و حذف استفاده نمي كند او وقتي سه نقطه مي¬گذارد يعني مطلب خيلي اهميت دارد چيزي شبيه به آنچه به جاي لفظ جلاله الله مي گذاريم يعني وقتي نمي¬گويد زوم مي كند روي اهميت مطلب، از حذف براي بزرگ جلوه دادن مطالب استفاده مي¬كند.
«مي گفت وقتي رسيديم به مسجد سه روز بود كه هيچ كدام مان آب درست و درمان نخورده بوديم. نه ما، نه مردم مسجد، نه آن گوسفندان و كفترهاي روي گنبد، آب البته رسيد، با يك تانكر هم رسيد، همه حتي گوسفند ها و كفترها سيراب كردن خودشان را، ولي حسون آستينش را زد بالا، رفت نشست به گرفتن دست نماز اگر بگويي يك قطره آب خورده نخورد نگفتمش چرا آب نمي خورد، گفتمش پيداشان مي كنيم بالاخره نگران نباش، حسون گفت: تو نمي داني نماز ظهر... »(بني عامري، 1376، 3.8)
در عين حال به جاي سه نقطه مي تواند به دل خواه خيلي از چيزها را بگذاريد، مثل چه كيفي دارد با وضو چه كيفي دارد. چه آرام بخش است، چه قدر مهم است چه قدر سفارش شده است چقدر راه گشا است. و اين استفاده صحيح نويسنده از امكانات زباني است.
طنز بهترين دست مايه ي زباني است كه حسن بني عامري خصوصاً در ديالوگ¬هاي اشخاص از آن بدرستي استفاده كرده است. «زبان طنز گونه ي دلفام و در مجموع تمام راويان، نثر داستان را طراوت مي بخشد فضايي روشن و طرب ناك ايجاد مي كند و اين همه در ايجاد كشش در خواننده بي تاثير نيست. اما گاهي چنان كه گفته اند اين طنز در بافت داستان جاي نمي گيرد چنانكه از صفحه 338 تا 363 دلفام راوي يك فيلم مستند مي شود كه در خط مقدم جبهه گرفته شده است و تقريبا تمامي آن بازباني طنز گونه نوشته شده است. اين بخش از روايت با وجود اين كه باز سازي هويت آعليجان و پيشبرد داستان از اهميت زيادي برخوردار است. اما به نظر مي رسد. بازسازي شده ي بخشي از مطالب «فرهنگ جبهه» است. (سليماني، 138.، 257)
نويسنده اين رمان كه ماجراها را از طريق جريان سيال ذهن بيان مي كند، با تراشيدن رابطه همه چيز را به روز مي آورد و تنوعي در روايت به وجود مي آورد و امكان زباني نقل قول را گسترش مي دهد. او با عباراتي چون «گفت گفته» كمك مي كند تا راوي دوم از زبان راوي سوم صحبت كند و ديدگاههاي آن ها را مطرح سازد.
البته تكثر زاويه ديد يعني روايت يك داستان با راوي¬هاي مختلف اول شخص مثل دلفام، هانيا، در اين اثر و نمايش فيلم، تصاوير فيلم ها نيز يك امكان زباني است كه بني عامري از آن به خوبي بهره مي برد.
زبان در هلال پنهان
«يكي از موضوعات مورد مطالعه ي انديشمندان در جهان معاصر، موضوع زبان و قضاياي مربوط به آن است. جايگاه زبان در مباحث فلسفي تا بدان اندازه است كه متفكران تاريخ فلسفه را به سه مرحله ي مطالعه در باب وجود، شناخت و زبان تقسيم مي¬كنند. البته سخن گفتن از سبك نويسندگان همواره يكي از مباحث قابل توجه در حوزه¬ي داستان نويسي و نقد ادبي بوده است. اما توجه ويژه به زبان و كاركردهاي گوناگون آن از گفتمان هاي مسلط عصر حاضر است. زبان نزد اكثر نويسندگان قرن هجده و نوزده در حد يك ابزار ارتباطي و ظرف حاوي انديشه¬ها و احساسات، همواره كاركرد مشخص و معمولي داشته است. در نزد بسياري از نويسندگان زبان ابزار انتقال و وسيله¬ي ارتباط دو ذهن محسوب مي¬شود كه بايد از دو ويژگي وضوح و روشني برخوردار باشند. «آنتوني ترالوپ» در قرن نوزدهم در باب وظيفه¬ي زبان مي¬نويسد: «زبان نيز مي¬بايد چنان شفاف و روشن باشد كه معنا خودش از آن بيرون بتابد، بي¬آنكه خواننده اصلا كوشش بخواهد بكند. » در قرن حاضر حضور مسلط انديشه¬هاي فيلسوف، اديب و شاعر آلمان، فردريش نيچه بر مطالعات زبان شناسي، كاملا هويدا و آشكار است. نيچه برخلاف «ترالوپ» و جمع كثير نويسندگان و منتقدان قرن هيجده و نوزده كه هم چنان «دكارتي» مي¬انديشند نه تنها انتقال و وضوح و روشني از فرآورده¬هاي زباني ندارد كه بلعكس معتقد است زبان در بنيان، پنهان كننده است.
بسياري از انديشمندان معاصر با تمايز بين زبان علمي، روزمره و زبان ادبي، بين ادبيات و ديگر فرآورده¬هاي مكتوب، قايل به تفاوت و تفارق شده اند. اين عده وجه اطلاع رساني و خبردهي را از وجوه زبان علمي و زبان روزمره مي دانند، اما در حوزه ي ادبيات قايل به چنين كاركردي نيستند و معتقدند هنگامي ادبيات متولد مي¬شود كه زبان از حوزه¬ي كاركردهاي روزمره ي خود خارج شود، به تعبيري زبان در حوزه ي ادبيات تاويل پذير مي شود، يعني دو ويژگي وضوح و روشني را از دست مي دهد و به تناسب ذوق و دانش و انتظار افق¬هاي فرهنگي مخاطبانشان دلالت¬هاي معنايي گوناگوني مي يابد. »(سليماني، 138.، 2.2)
يكي از ويژگي هاي برجسته¬ي رمان «هلال پنهان» زبان غني، چند لايه، تاويل پذير و تفكر آميز آن است. غناي زبان «هلال پنهان» با بررسي دايره¬ي لغات به كار گرفته شده در اين اثر به خوبي قابل مشاهده مي¬باشد، تسلطِ نويسنده بر واژه ها و كاربرد صحيح آن ها نشان از غناي فكري و دانش ادبي او دارد بي شك او با ميراث ادبي ما آشناست ازاين رو امكانات و ظرفيت هاي زبان فارسي را مي شناسد و به خوبي از اين امكانات بهره مي برد.
اما غناي زبان «هلال پنهان» تنها در ميزان استفاده و يا خلاقيت نويسنده در استفاده از واژه ها نيست، بلكه غناي زبان اين رمان را بايد در هم بستگي و در هم تنيدگي آن با تفكر و انديشه اي دانست كه رمان را شكل مي دهد و اين جاست كه مي توان گفت نثر آقاي شيرزادي نثري بي¬مايه نيست، بي شك نويسنده¬اي كه مي¬انديشد، فكر مي¬كند، كشف مي¬كند و با تيزبيني ادراك مي¬كند، نمي¬تواند سطحي، ساده و بي¬مايه بنويسد. چرا كه با زبان مي¬انديشد و با زبان هستي را ادراك مي¬كند، در هم تنيدگي و تفكر در رمان تا آن اندازه است كه مي توان نثر «هلال پنهان» را نثر تفكر آميز دانست بلقيس سليماني در باره ويژگي هاي نثر تفكر آميز در كتاب نقد خود يعني «تفنگ و ترازو» به اين موارد اشاره مي كند:
1. جملات در اين گونه آثار طولاني بود. و هر جمله اصلي چندين و چند جمله¬ي فرعي را در بر مي گيرد و در هلال پنهان جملات طولاني و تو در تو هستند و البته اين زبان براي خوانندگان معمولي باعث ملالت و خستگي مي شود.
2. بافت ترديد آميز، پايان ناپذير و گسسته¬ي جمله¬ها، اين بافت تناسب كاملي با ساز وكار و انديشه و تفكر و نوع نگاه نويسنده دارد و در هلال پنهان در بسياري از مواقع نويسنده عبارت يا راهي را كه با كلمات در چندين سطر و يا صفحه بنا كرده است با يك «آه» يا «نه»، «خوب»، «آري» و غيره يا از پايه ويران مي¬كند و يا به مسيري ديگر هدايت مي¬كند.
3. در نثر تفكر آميز، نويسنده از اوصاف و قيدهاي بسياري براي ايجاد تصوير و يا توضيح يك مطلب استفاده مي كند. معمولا اين اوصاف و قيدها با اسامي و واژه هايي همراه مي شوند كه سابق بر اين با آن بيگانه بوده اند و از همراهي آن ها معنا و فضايي جديد ساخته مي شود كه خود نثر را غني و پرمايه مي سازد.
نويسنده¬ي هلال پنهان در ص1. مي نويسد: «با توجه به حجم سنگين آن واقعه هاي عظيم و تو در تويي وحشي و مقدر معناها و لاشه هاي بادكرده¬ي گروهباني كه در آفتابِ صريح و بدون سر در واقع بدون از ابرو به بالا مي دويد و پيش از زانو خماندن يك خشاب كامل روي بوته هاي زرد رنگ بيدي كناره نهر عنبر خالي كرده بود ستوان دويي عينك ذره بيني¬اش را گم كرده بود ولي زير لبي مي خواند.... »
چنان كه ديده مي شود نويسنده «معناها» را «تو در تو» «وحشي» و «مقدر» مي داند.
4. استفاده نويسنده از لحن، شايد بتوان اين استفاده را تعبير به ظهور لايه هاي زباني متعدد كرد. در رمان هلال پنهان، هر راوي لحن مخصوص به خود را دارد. راوي داناي كل لحن تمسخر زن و طنز گونه دارد. مسيح بروشكي لحن نستالوژيكي دارد كه در روايت او احساس غبني متاثر كننده هست. و لحن يونسي بشيران شخصيت اصلي رمان، لحني ترديد آميز است، مايوس، جستجوگر و ابهام آميز.
5. در نثر تفكر آميز نويسنده به جاي اين كه داستان بگويد داستان مي نويسد. در داستان گويي در واقع خواننده با گوش چيزي مي شوند ولي در داستان نويسي چشم هم به كار تامل و تعمق مي آيد(سليماني، 138.: 2.4).
در هلال پنهان ما نمي توانيم داستاني بشنويم كه اصولا چنين داستاني وجود ندارد. اما مي توانيم داستان نوشته شده¬ي نويسنده را با چشم تأمل دنبال كنيم. در اين گونه داستان ها خواننده مدت مديدي را در تامل يك معنا يا رويداد و سپري مي كند و بدون اين كه از خود بپرسد «بعد چه خواهد شد» اصولا در اين گونه داستان ها بعد وجود ندارد.
«علي اصغر شيرزادي براي عنصر زبان اهميت فوق العاده اي قائل است. شيرزادي خوب مي داند هر كلمه مي تواند در جمله يك بار معنايي داشته باشد كه كلمه ي مترادفش نمي تواند اين وظيفه را انجام دهد. شيرزادي ايجاز را- كه گاه مخل مي شود- به حد اعلا مي رساند. شيرزادي به گفتگو نويسي نيز توجه به فوق العاده اي نموده است به همين خاطر بخش هاي متقاطع كتاب از يكديگر متمايزند، زبان داستان موقع توصيف خلبان آقايي، شاعرانه مي شود در حالي كه وقتي ابراهيم يار زا ولي حرف مي¬زند زبان عاميانه مي شود. »(حنيف، 1386، 137)
كامران پارسي نژاد در كتاب جنگي داشتيم داستاني داشتيم در باره زبان كتاب هلال پنهان مي نويسد: «يكي از راه هاي بيان شخصيت استفاده از عنصر حياتي گفتگو است. مكالمات و تبادل اطلاعات بشيران و بروشكي بسيار پراهميت است»(پارسي نژاد، 1384، 2.9)
شيرزادي تقريباً مثل غالب نويسندگان اين دوره از طنز استفاده به جا و حساب شده اي مي كند. اين طنز از نوع تلخ و سياه است و بسيار ظريف و رمز دار آفريده شده است به گونه اي كه دست يابي به هر يك از اين گوشه كنايه ها نيازمند دقت و ريز بيني خاصي است.
پارسي نژاد قائل به اين است كه اين استفاده از طنز به نوعي احساس دادئيسمي بدل مي شود. كه بعد از پايان هر جنگي بروز مي كند و برخي از نويسندگان اعتراض خود را به مقوله ي جنگ به شكل بسيار خشن و خشك بيان مي كنند و برخي ديگر لطيف و در قالب طنز گزنده. «به طور كلي طنز در اين اثر كمتر فراگير است و بيش از همه متمركز بر مقوله ي جنگ است. نويسنده طنز خود را متوجه دشمن نكرده است و تمام موارد رادر ارتباط با خودمان به كار بسته است. نكته ي ديگر استفاده از لحن راوي در ايجاز طنز است، نويسنده توانسته از لحني خاص در اثر سود جويد تا در پس كلام راوي طنز خودر ا به خواننده القاء كند. »(همان، 213)
در خصوص زبان كتاب هلال پنهان مسايل ديگري از جمله رمز گرايي و نماد هم قابل گفتگو است. نمادهايي مثل پيرمرد كور، عدد هفت و نمادهاي ديگر «هفت ساعت، كمي كمتر از هفت ساعت يا كمي بيش تر از هفت ساعت است كه جان سپرده است. مي شنويد؟ هفت ساعت، هفت دقيقه، ثانيه يا نه هفت سال. هفتاد سال، هفت قرن، چه فرق مي كند براي ما براي ما مردگان چه تفاوتي دارد چه اتفاقي مي افتد. »(شيرزادي، 1377، 29)
آب نيز در اين اثر به معني جاودانگي حيات، پاكي، طهارت و زلالي، كفن به معناي مرگ آخرت، گور، و شهادت به كار رفته است.
زبان در عشق سال هاي جنگ
رمان عشق سال هاي جنگ با زاويه ديد سوم شخص و داناي كل نامحدود و با زباني فارسي دستورمند نوشتاري، نوشته شده است. «براي كاظم چاي آوردند. معصومه با دقت و وسواس خاصي آن را شيرين كرد، نرگس بشقابي آورد و چاي را در بشقاب ريختند تا سرد شود. دوباره آن را در ليوان ريختند. معصومه ليوان چاي را به دهان كاظم نزديك كرد. و با قاشق كوچكي قطره قطره چاي در دهان بيمار ريخت كاظم با ولع خاصي چاي را نوشيد و در همان حال با چشمان بي رمق و گود افتاده اش به معصومه نگاه كرد. گويي مي خواست چيزي بگويد، ولي آن را به ياد نمي آورد، ناگهان زبان كاظم در دهانش چرخيد و گفت: «قرآن»(فتاحي، 1373، 67)
همان طور كه در متن فوق نمايان است زبان دستور مند بالا، طفل سر راهي است مؤدب و منظم كه آهسته مي رود و آهسته مي آيد و دست از پا خطا نمي كند. هيچ گونه ناهنجاري هاي زباني و جلو عقب كردن فعل و حرف اضافه و متمم در زبان وجود ندارد و نويسنده قصد هيچ گونه شوخي، كنايه، تاويل و تصوير را ندارد او در واقع نمي خواهد از امكانات زبان استفاده اي ببرد.
«نثر رمان «عشق سال هاي جنگ» گزارشي و غير داستاني است كه نويسنده با آوردن توصيف¬هاي رمانتيك، و شاعرانه همراه با تشبيه¬هاي تكراري و غيرداستاني سعي در تزيين آن دارد كاري كه چندان كار ساز نيست، زيرا هيچ كدام از عناصر دروني نشده ودرجهت ساختار واحد پيش نمي¬روند نويسنده در اين توصيف گاه وبيگاه به موعظه¬هاي فلسفي و اخلاقي پرداخته و در بسياري از مواقع توضيح دهنده¬ي اموري است كه پيش¬تر گفته شده¬اند. يا توضيح واضحات است.
توصيف¬هاي رمانتيك و كليشه اي، استفاده از تشبيهات بسيار پيش پا افتاده و قديمي كه گاه از محيط طبيعي كردستان و گاه از موقعيت روحي شخصي تها، ارائه شده به جاي هرگونه تاثير مثبت وايجاد كشش در خواننده بيش تر به دل زدگي وي از اثر مي¬انجامد. از طرفي اين توصيف ها بدون ايجاد ارتباط و انسجام يا عناصر ديگر داستان، هر يك براي خود، سازي جدا مي زنند و به نظر مي رسد اگر تمامي اين توصيف ها از كتاب حذف شوند، هيچ گونه خللي درداستان ايجاد نمي شود. »(سليماني، 138.، 164)
فتاحي هيچ تلاشي براي نوشتن ديالوگ هاي جاندار و مميز و شخصيت پرداز نمي كند و معمولا با ديالوگ¬هاي معمولي و ساده كار را از سر مي گذارند و آدم هاي داستان تقريبا به يك گ-ونه حرف مي¬زنند.
بي مقدمه گفت: «بايد كاري بكنيم. »
- چه كاري؟
- آزاد شان كنيم
- با عمليات؟
بله ظاهراً چاره ديگري نداريم. ظاهرا دارند ازاين روستا به آن روستا مي كشانند شان معلوم نيست همين جا مي مانند و يا مي برندشان به عراق، به هر حال معلوم مي شود.
- كي شروع مي كنيم؟
- شروع مي كنيم تو چه؟ كمكمان مي كني؟
هادي چند لحظه اي ساكت ماند بعد به دست گچ گرفته اش اشاره كرد و گفت: اين جوري قبولم مي كنيد؟»
- تا آن موقع خوب مي شوي. (فتاحي، 1373، 11.)
نتيجه گيري
پس از پايان جنگ زبان و ادبيّات دفاع مقدس در يك جهش اساسي به خصوص در رمان دفاع مقدس، دچار دگرگوني فراواني مي شود. در واقع مي توان دهه ي هفتاد را آغاز تغيير زبان در رمان جنگ به حساب آورد در اين دهه به اقتضاي محتوا و زمان زبان از وجه تبليغي و تهييجي خود فاصله گرفته و به سمت گفتگومحوري و خلق ديالوگ هاي جاندار و قوي حركت مي كند.
ورود طنز به زبان و ديالوگ و خلق شخصيت هاي طناز كه اين روي كرد در جنبه هاي مختلف طنز تلخ و طنز موقعيت و طنز در رفتار شخصيت ها، مشاهده مي شود.
روايت به زبان حال و بردن مخاطب با اين روايت به دل معركه ي جنگ و جدال.
گرايش به زبان اوّل شخص براي ايجاد باورپذيري رمان ها.
فاصله گرفتن از افعال مصدري و گزارشي و حركت به سمت زبان تصويري و تحليلي، يعني زبان داستاني.
ورود نماد و نمادگرايي و تأويل پذيري به زبان رمان هاي دفاع مقدس.
منابع و مآخذ
-ايراني، ناصر(138.) هنر رمان، تهران: نشر آبانگاه
-بني عامري، حسن، (1376) گنجشك ها بهشت را مي فهمند، تهران، نشر صرير، چاپ اول
-پارسي نژاد، كامران(1384) جنگي داشتيم، داستاني داشتيم، نشر صرير، چاپ اول
-خانيان، جمشيد، (1383) از زمينه تا دورنمايه، تهران، حوزه هنري، چاپ اول
-دهقان، احمد(1377) سفر به گراي 27. درجه، تهران، ناشر صرير، چاپ دوم
-زنوزي جلالي، فيروز، (1384) مجله ي ادبيات داستان، سال دوازدهم، دي ماه 84
-زاهدي مطلق، ابراهيم(1384) نسل باروت، تهران، نشر صرير، چاپ اول
-سرشار، محمد رضا(1357) منظري از ادبيات داستاني پس از انقلاب، تهران، پيام آزادي، چاپ اول
-سليماني، بلقيس(138.) تفنگ و ترازو، تهران، نشر روزگار، چاپ اول
-شميسا، سيروس(1373) انواع ادبي، تهران، نشر فردوس، چاپ دوم
-شيرزادي، علي اصغر(1377) هلال پنهان، تهران، نشر صرير، چاپ اول
-فتاحي، حسين(1373) عشق سال هاي جنگ، تهران، نشر معين، چاپ اول
-فتاحي، حسين، (1386) داستان گام به گام، تهران، صرير، چاپ اول
-كاتب، محمد رضا(1375) دوشنبه هاي آبي ماه، تهران، نشر صرير، چاپ اول
-ميرعابديني، حسن(1383) صد سال داستان نويسي در ايران، تهران، نشر چشمه، چاپ سوم
-يونسي، ابراهيم (1356) هنر داستان نويسي ، تهران، نشر سهروردي
-پور صالحي، نسترن(گزارشگر)، 1387 [on-line]، «رمان سفر به گراي 27. درجه» نقطه آغاز تغيير زبان ادبيات جنگ است.
-Available:http://iranbooknews. com/vdcd9x.x. ytonk6u22y. txt[1387/.9/.2].
-جمشيدي، محمد حسن، 1387 [on-line]، «گزارشي از نقد كتاب سفر به گراي 27. درجه»،
-Available:http://www. louh. com/content/21.8/default. aspx[1387/.6/27].
-رهگذر، رضا، 1386، [on-line]، «جشم انداز.... »، ادبيات داستاني، دوره، شماره، مجله
-Available:http://adablat. dastani. iriap. com/magentrg. asp?ID=6235
-سليمي، علي، 1386 [on-line]، الف، «روحيات و انگيزه هاي مردان جنگ در» دوشنبه هاي آبي ماه،
-Available:http://www. mehrnews. com/fa/newsDetail. aspx?NewsID=558836[1387/.2/14].
-سليمي، علي الله، 1386، [on-line]، ب، «گنجشك ها بهشت را مي فهمند» با باز خواني مستند گونه جنگ،
-Available:http://www. mehrnews. com/fa/newsDetail. aspx?NewsID=557561[1387/.2/14].
-عباس نژاد، عسگر، (گزارشگر) 1387 [on-line]، «نقش شخصيت هاي الگو و كهن ادب فارسي در ادبيات دفاع مقدس»،
-Available:http://bookna. com/vdcc4mqi. 2bq.i8laa2. html[1387/.7/16].


پنج شنبه 30 دی 1389  9:26 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : راه بردهاي تقويت فرهنگ ايثار و شهادت بين دانش آموزان
كلمات كليدي : راه برد، فرهنگ، ايثار، شهادت، دانش آموزان
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
درهيچ مقطعي از تاريخ چندهزارساله‌ي ايران، به اندازه‌ي دوران دفاع مقدس ارزش‌هاي ملي واسلامي ايراني متبلور نگرديد. ارزش‌هاي دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت علاوه بر اين‌كه ازتنوع ولطافت خاصي برخوردارند، داراي پايداري وثبات ويژه اي نيز مي‌باشند واين بدليل، ويژگي‌هاي منحصر به فرد دوران دفاع مقدس در متجلي شدن ارزش‌هاي انساني است. در اين مورد شواهد بسياري را مي‌توان بيان كرد كه اصرار نوجوانان براي اعزام به جبهه‌ها يكي از اين موارد است.  
این پژوهش به‌صورت پیمایشی در جامعه‌ي 3... نفري فرهنگيان شهر نجف آباد ودر نمونه اي به حجم 34. نفر در سال تحصيلي 1386-1385 برای بررسی راه‌بردهای تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان انجام گرفته است. براین اساس سؤالات مطرح شده در این تحقیق عبارتند از:
1- راه‌بردهای فرهنگی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
متغیرهای این سؤال عبارتنداز: معرفي و شناساندن اسوه های ایثار وشهادت به نسل جوان، شناسائی احساس خودباوري مذهبي وملي ناشی از فرهنگ ایثار وشهادت دردانش‌آموزان، ارائه و معرفي جلوه‌هاي زيباي وصيت‌نامه‌هاي شهدا به دانش‌آموزان، بررسي وتوضيح ديدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان، تشريح وتوضيح نقش فرهنگي ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان.
2- راه‌بردهای آموزشی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
متغیرهای این سؤال عبارتنداز: تشويق ودعوت دانش‌آموزان به تحقيق وبررسي دركتب ومقالات مربوط به فرهنگ ایثار وشهادت، تحليل و بررسی فرهنگ ایثار وشهادت در طول تاريخ براي دانش‌آموزان، آموزش راه‌های رسیدن به ملاک‌ها ومعیارهای ایثار وشهادت، آموزش ومعرفی عوامل گرایش به فرهنگ ایثار وشهادت، برگزاری دوره‌های آموزشی فوق برنامه در جهت معرفی موانع گرایش به فرهنگ شهادت وایثار.
3- راه‌بردهای اجتماعی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
 متغیرهای این سؤال عبارتنداز:ارائه‌ي دیدگاه جامعه شناختی از تاثیر فرهنگ ایثار وشهادت به دانش‌آموزان، مواجه نمودن دانش‌آموزان با فرماندهان وافراد موثر در دفاع مقدس به‌عنوان نمادهای فرهنگ ایثار وشهادت، بازدید وحضور در مناطق جنگی از نظر بعد مکانی فرهنگ ایثار وشهادت، استفاده از هنرهای تجسمی ونمایشی در ترویج فرهنگ ایثار وشهادت، حضور در آرامگاه شهدا و بیمارستان های جانبازان وشناسائی اجزاء فرهنگ ایثار وشهادت.
از ديدگاه اعضاي نمونه‌ي راه‌بردهای فرهنگی بیش‌ترین تاثیر را در تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان داشته است. پس از آن راه‌بردهای آموزشی و اجتماعی به ترتیب بیش‌ترین تاثیر را در این زمینه داشته‌اند.
در پایان نوشتار براساس یافته‌های تحقیق پیشنهاداتی مانند: ارائه ومعرفي اسوه‌هاي دفاع مقدس با استفاده از: خاطرات رزمندگان وفرماندهان دفاع مقدس، مقالات وكتب نوشته شده در مورد دفاع مقدس، يادنامه‌هاي شهدا، وصيت‌نامه‌هاي شهدا، استفاده وزارت آموزش وپرورش به‌نحوي شايسته وجذاب از وصيت‌نامه‌هاي شهدا براي معرفي هر چه بيشتر دفاع مقدس وارزش‌هاي آن وترويج فرهنگ ایثار و شهادت و.... ارائه شده است.
 
مقدمه
به تصوير كشيدن صحنه‌هاي زيبای فرهنگ ایثار وشهادت، آنهم براي كساني كه در آن لحظات حساس وتاريخي وجود نداشته‌اند، رسالتي است عظيم كه بيش از هر كسي بر دوش معلمان كشور سنگيني مي‌كند. چرا كه معلمي شغل مهمي است كه ضرورت آن بر كسي پوشيده نمي‌باشد. اين ضرورت عمدتا شكل دهي تجربياتي است كه منجر به تغييرات مطلوب رفتاري در دانش‌آموزان مي‌شود. بخاطر همين ضرورت آشكاراست كه نقش معلم جنبه‌ي نهادي پيدا كرده و بسياري از گروه‌هاي اجتماعي و افراد و دانشجويان و دانش‌آموزان مختلف، انتظارات كلي مشخصي از آنچه كه يك معلم هست و بايد باشد، دارند.
ترويج اين فرهنگ ومعرفي آن به‌عنوان فرهنگ غالب در جامعه، مي‌تواند نقشي عمده در مشاركت عمومي ايفا كند. چرا كه دانش‌آموزان با آگاهي از زحمات ومشقتهاي راه خطير انقلاب به خوبي خواهند فهميد كه بايد با جان ودل از اين ميراث ارزش‌مند امام وشهدا نگهداري كنند .بنابراين به‌نظر مي‌رسد روش‌هاي به‌كار گرفته شده در تبيين وترويج فرهنگ ایثار وشهادت از سوي معلمان وابتكار آن‌ها در به‌كارگيري روش‌هاي جذاب ونوين در اين زمينه، كارگشا وحساس است. چه بسا صرف هزينه هاي هنگفت در ارائه ناقص‌وناموفق فرهنگ ایثار وشهادت به اندازه‌ي يك ساعت گفتگوي خالصانه و بي رياي يك معلم با دانش‌آموزان كارآئي نداشته باشد. پس بر مسؤولين رده بالاي نظامي وتربيتي كشور است كه دست در دست هم با پشتيباني و راهنمائي معلمان درارائه وتبيين وترويج فرهنگ ایثارو شهادت، آن‌ها را در اين وظيفه‌ي دشوار، ياري كنند .از سوی دیگر باید این نکته مهم را نیز مد نظر داشت دفاع مقدس سرشار از اسوه هائي است كه مي‌تواند دانش‌آموزان را به خود جلب كند.
اگر بخواهيم در اين زمينه مثالي ارائه كنيم، بدون شك شهيد حسين فهميده يك اسوه، به خصوص‌از نظر سني براي دانش‌آموزان است. حماسه اي كه اين شهيد جاويد از خود به يادگار گذاشت، به‌عنوان يك الگو واسوه هميشه قابل استناد است، چراكه عمل او با معيارهاي دنيوي قابل توضيح نيست ولي وقتي از ديدگاه معنويت به اين مسأله بنگريم، نتايج قابل قبولي در توضيح اين حماسه خواهيم يافت. معلمان با بهره گيري از اين نمونه‌هاكه تعداد آن‌ها در دفاع مقدس كم نيست، دانش‌آموزان رابا فرهنگ ایثار وشهادت آشنا نموده واين فرهنگ را در نظر آنان متجلي سازند . در اين راستا وبراي ارائه ومعرفي اسوه ها، معلمان مي‌توانند روش‌هاي زير را به‌كار گيرند: استفاده از خاطرات رزمندگان وفرماندهان دفاع مقدس، بهره گيري از مقالات وكتب نوشته شده در مورد دفاع مقدس، استفاده از يادنامه‌هاي شهدا، استفاده از وصيت‌نامه‌هاي شهدا .
نظام تعليم وتربيت در كشور ما مي‌تواند با در اختيار داشتن اسوه هاي بي‌شمار در زمينه‌هاي مختلف واز جمله دفاع مقدس، ارزش‌هاي مورد نظر خود را به نسل جديد منتقل كند.اين امر به تقويت مشاركت عمومي منجر مي‌شود چرا كه دانش‌آموزان با دريافت نقش مشاركت جوانان غيور ميهن در دفاع از انقلاب ونظام اسلامي، خود به مشاركت گسترده تر در صحنه‌هاي مختلف ترغيب مي گردند. در این نوشتار با تاکید بر راه‌بردهای تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان، برخی از آن‌ها را بررسی می نماییم. مسلما راه‌بردهای دیگری نیز می‌توان به موارد یادشده افزود که در تحقیقات بعدی باید آن‌ها را مورد توجه قرار داد.
بیان مسأله:
فرهنگ ایثار و شهادت را در صورتی می‌توان در بین اقشار مختلف جامعه وبه‌ویژه نسل جوان، که به دلایل مختلف جامعه شناختی وفرهنگی در معرض انواع تهاجمات قرار گرفته‌اند، تقویت نمود که اصول تربیتی و روان‌شناختی موضوع را مد نظر قرار داد. یکی از بهترین راهبردهای تقویت این فرهنگ، معرفی اسوه های موجود در آن است. اسوه، عبارت از حالتي است كه انسان به هنگام پيروي از غير خود، پيدا مي‌كند وبرحسب اين كه پيروي از چه كسي باشد، ممكن است اسوه اي نيك يا بد براي انسان فراهم آيد.(باقري، 1379، ص‌1.1)
با معرفي و ارائه‌ي اسوه، نمونه رفتار وكردار مطلوب درمعرض ديد فراگير قرار مي‌گيرد وموقعيت او دگرگون مي‌شودتا اوبه پيروي پردازد وحالت نيكوئي، در خودپديدآورد. معلم بايد حالات مطلوب فراگير را كه عملا در وجود كسي آشكار شده، به او نشان دهد، اين كار اساسا در شرايط واقعي اجتماعي مدنظر است ولي حاصل آن اين است كه شخصيت‌هاي تاريخي نيز الگوي عمل محسوب مي‌شوند.در قرآن اين روش به كار گرفته شده است، كه گاهي در آيات مستقيما به پيروي از كسي تصريح مي‌شود وگاه بدون چنين تصريحي، اسوه ها در معرض ديد گذاشته مي‌شوند.(باقري، 1379، ص‌1.2) بر اساس اين روش، مي‌توان ارزش‌هاي مورد نظر واز جمله فرهنگ ایثار وشهادت را با ايجاد بصيرتي نو در دانش‌آموزان، به آنان معرفي نمود.
راه‌برد دیگر در زمینه‌ي تقویت فرهنگ ایثار وشهادت در بین دانش‌آموزان، ایجاد احساس خودباوری مذهبی وملی در آنان است. خودباوري اصطلاحى است كه امروزه در جامعه‏شناسى، روان‏شناسى و علوم تربيتى به كار مى‏رود و منظور از آن يك حالت مثبت روحى و روانى است كه در نتيجه‌ي احساس ارزش‌مندي در نفس انسان پديد مى‏آيد و او را آماده مى‏سازد تا از طريق بهره‏گيري از لياقت‏ها و توان‌مندي‏هايى كه دارد به انجام وظايفى كه برعهده اوست، قيام نمايد و در اين راه، از مشكلات و موانعى كه پيش مى‏آيد هراسى به دل راه ندهد. از اين حالت روحى در فرهنگ اسلامى با تعابيري چون علو همت، مناعت طبع، اعتماد به نفس، عزت نفس و... ياد مى‏شود. در واقع، خودباوري، باور به استعدادها، توانايى‏ها و نيروهاي نهفته‌ي فطري درونى است كه با اتكاء به آن، مى‏توان به اهداف موردنظر در زندگى رسيد و به آنان جامه عمل پوشاند. و مرحله عالى خودباوري، شكوفايى همه استعدادهاي بالقوه فرد است.(شعاری نژاد، 1378، صص‌167-166)
خودباوري ملي، در مقابل از خودبيگانگى و خودباختگي ملي مطرح مى‏شود. گاهي افراد يك جامعه در اثر ناآگاهي و يا تحت تاثير تبليغات سوء و جذاب دشمنان، به سنت و باورهاي ملي و فرهنگى خود پشت مى‏كنند و از نمادها و ارزش‌هاي رايج در جوامع ديگر پيروي و تقليد مى‏كنند. اين كار به تدريج، راه نفوذ و تسلط همه جانبه‌ي بيگانگان را در عرصه‏هاي مختلف آن جامعه هموار مي‏سازد. در نهايت، كيان و استقلال آن جامعه را با خطر جدي مواجه مي‏سازد. در تاريخ جوامع اسلامي به نمونه‏هاي زيادي از اين‏گونه جامعه‏ها برمى‏خوريم. تركيه دوران آتاترك و حتى تركيه امروز در مقابل غرب، و ايران دوره رضاخان و بسياري از جوامع ديگر، مصداق روشني از مردمي هستند كه به خودباختگي ملي گرفتار آمده‏اند. بنابراين، اگر افراد جامعه‏اي خواهان پيشرفت و تعالى هستند بايد از طريق اصلاح نظام آموزشى و تربيتى جامعه و بازنگري در باورها و ارزش‌هاي فكري و فرهنگي به‌جاي مانده از گذشته، تمام اين‏گونه اوصاف و ويژگي‏هاي نادرست فكري و اخلاقى را اصلاح نمايند و به يك انقلاب فكري و فرهنگى، به ويژه در سطح انديشه و اعتقادات نسل جوان دست‏بزنند. آن‏گاه از طريق احياي ارزش‌هاي اصيل و حيات‏بخش روح اعتماد به نفس و خودباوري را در وجود اين قشر، كه مهم‏ترين سرمايه جوامع محسوب مى‏گردند، شكوفا ساخته و حفظ و استمرار خواهند بخشيد. دفاع مقدس وشهدا دراين زمينه نقشي اساسي ايفا مي‌كنند، به شرط آنكه كساني از قبيل معلمان كشور با نحوه‌ي ايجاد خودباوري در جوانان آشنا بوده و از طريق اين احساس، فرهنگ ایثار و شهادت را تبيين وترويج نمايند.
ارائه و معرفي جلوه‌هاي زيباي وصيت‌نامه‌هاي شهدا به دانش‌آموزان، راهبرد مهم دیگر در تقویت فرهنگ ایثار وشهادت است. وصيت‌نامه‌هاي شهدا از بهترين اسناد مكتوب دوران جنگ تحميلي است كه علاوه بر استفاده تاريخي از آن‌ها مي‌توان نمونه‌هاي عالي ارزش‌ها را در آن‌ها يافته و به نسل جديد معرفي نمود. از آنجا كه اين وصيت‌نامه‌ها بيان‌گر حس وحال واقعي شهداي دفاع مقدس مي‌باشند، تاثير شگرفي در تقویت فرهنگ ایثار وشهادت دارند. متاسفانه در كتب درسي از متون وصيت‌نامه شهدا هيچ استفاده اي نشده است كه به‌نظر مي‌رسد، بسيار به‌جا وشايسته است كه وزارت آموزش وپرورش بنحوي شايسته وجذاب از اين اسناد باارزش براي معرفي هر چه بيشتر فرهنگ ایثار وشهادت استفاده كند. مسلما اين كار كمك بزرگي به معلمان خواهد نمود تا ارزش‌ها را به دانش‌آموزان معرفي نمايند.
تشويق ودعوت دانش‌آموزان به تحقيق وبررسي دركتب ومقالات مربوط به شهدا از راهبردهای مهم تقویت فرهنگ ایثار وشهادت است. امروزه ثابت شده است كه انجام تحقيق ومطالعه از سوي دانش‌آموزان، يكي از بهترين راه‌هاي تفهيم موضوعات مختلف به آن‌هاست. متاسفانه انجام تحقيق وپژوهش در سيستم آموزشي ما از جايگاه مهم خود برخوردار نيست ومعلمان به تاثير آن آگاهي كامل ندارند.تحقيق يك فعاليت منظم، منسجم و با روش سنجيده اي است در جهت رسيدن به هدف و هدف كشف حقيقت است.(كاردان، 1377، ص‌8) تعاريف مختلفي از تحقيق شده است ولي به‌نظر مي‌رسد مي‌توان گفت تحقيق فرآيندي است كه از طريق آن مي‌توان درباره‌ي ناشناخته به جستجو پرداخت ونسبت به آن شناخت لازم را كسب كرد، در اين فرآيند از چگونگي گردآوري شواهد وتبديل آن‌ها به يافته‌ها، تحت‌عنوان روش شناسي ياد مي‌شود. رسالت اصلي تحقيق، به‌كارگيري روش‌ها براي انجام نظريه سازي است. براي اين‌كه پژوهش در آموزش وپرورش نهادينه شود بايد به ايجاد روحيه پژوهش‌گري، اعطاي قابليت‌ها ومهارت‌هاي لازم پژوهشي وهم‌چنين اعطاي فرصت به دانش‌آموزان جهت انجام پژوهش همت گماشت.برنامه‌هاي درسي وروش‌هاي آموزشي بايد به‌گونه‌اي متحول شودكه به دانش‌آموزان در دست‌يابي به اين اهداف ياري رساند.
خوشبختانه كتب ومقالات زيادي در زمينه ایثار وشهادت نگاشته وچاپ شده است. در اين ميان غني سازي كتابخانه‌هاي مدارس از اين جهت وارائه اين كتب به دانش‌آموزان از طريق كتابخانه‌ها حائز اهميت است.از آنجا كه مقالات بسياري نيز در زمينه ایثار وشهادت در اينترنت منتشر شده است، از يكسو فراهم آوردن امكان استفاده دانش‌آموزان از اين پديده مفيد علمي و از سوي ديگر آموزش نحوه‌ي استفاده از اينترنت ومنابع مفيد آن، مي‌تواند در تقویت این فرهنگ مفيد وموثرباشد.
تحليل و بررسی فرهنگ ایثار وشهادت در طول تاريخ براي دانش‌آموزان هم می‌تواند تاحد زیادی در این زمینه کارگشا باشد. هر حادثه تاريخي نياز به تحليل تاريخي نيز دارد. اين تحليل به‌ويژه پس از پايان يافتن آن حادثه وبراي معرفي بيشتر آن به كساني كه در زمان وقوع حادثه، حضور يا وجود نداشته‌اند حائز اهميت است . در مورد فرهنگ ایثار وشهادت اين امر از اهميت ويژه اي برخوردار است، چرا كه موارد زيادي مبني بر ايجاد شبهه در این فرهنگ وزير سؤال بردن آن مشاهده مي‌شود. اين شبهه ها از سوي كساني دامن زده مي‌شود كه با انقلاب اسلامي ومباني آن مخالفت مي‌ورزند و بيشتر نيز سعي در انتقال اين شبهه‌ها به مراكز فرهنگي كشور مثل مدارس و دانشگاه‌ها دارند.در اين ميان وظيفه معلمان بيشتر از ديگر اقشار جامعه مهم به‌نظر مي‌رسد وآن‌ها بايد به خوبي با فرهنگ ایثار وشهادت آشنا بوده و اين آشنائي خود را از طريق بيان ساده وشيوا به دانش‌آموزان منقل نمايند.
بررسي وتوضيح ديدگاه حضرت امام خميني(ره) ومقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان نیز باید از راهبردهای مهم تقویت این فرهنگ محسوب گردد. معمولا در هر مقطع تاريخي، مطالعه وبررسي ديدگاه‌هاي افراد مهم واثرگذار در آن مقطع، مي‌تواند در ايجاد ديد وسيع ودقيق در نسل‌هاي بعدي نقش مهمي داشته باشد. اين امر در مورد ایثار وشهادت به‌ويژه در مورد حضرت امام خميني(ره) ومقام معظم رهبري، مصداق پيدا مي‌كند. سال‌هاي دفاع مقدس همواره قرين سخنان ونظرات حضرت امام بوده است كه اين سخنان آينه تمام نماي آرمان‌ها وآرزوهاي ملت ايران در آن برهه زماني بوده است. ايشان مي‌فرمايند: « مقام شهادت، اوج بندگي وسير و سلوك در عالم معناست ونهايت ايمان، همانا ايمان عاشقانه است. شهادت ارثي است كه از اولياء به ما مي‌رسد. شهيد خورشيدي است كه بر انقلاب پرتو مي افكند وشهادت چراغ هدايت ملت‌هاست. اين ملت با عشق به شهادت، پيش رفت واين نهضت را به پيروزي رساند. اين كه ملت شهادت را خواست وگرايش به زندگي دنيوي را كنار گذاشت، تحولي بود فرخنده كه همواره بايد آن را پاس داشت ونگذاشت با سرد وكمرنگ شدن شعله فروزان عشق وشهادت، علائق دنيوي ومادي، آن‌ها را مسخ كرده، از اين سستي وفتور، خون‌هاي پاك شهدا هدر رود.»(صحیفه‌ي نور، 1369، ص154)
آشنائي معلمان با اين سخنان وارائه آن‌ها به دانش‌آموزان، مي‌تواند تاحد زيادي فرهنگ ایثار و شهادت را به نسل جديد معرفي كند. وزارت آموزش وپرورش مي‌تواندبا ارائه‌ي كلاس‌هاي ضمن خدمت در اين زمينه و هم‌چنين با گنجاندن نظرات وسخنان امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري در كتب درسي، معلمان ودانش‌آموزان را در اين امر ياري رساند.
راهبردهای دیگری که در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرند و راهبردهایی که باید در تحقیقات دیگر بررسی شود، همگی حکایت از اهمیت موضوع تقویت فرهنگ ایثار وشهادت در بین دانش‌آموزان و نسل جوان دارد.
پيشينه‌ي تحقيق:
- عابدي، امير، بررسي تاثير انتظار برفرهنگ ایثار وشهادت بین جوانان، دانشگاه تربيت معلم تهران، 1385
از جمله يافته‌هاي تحقيق عبارتست از:
- انتظار بردیدگاه جوانان نسبت به فرهنگ ایثار وشهادت تاثير مثبت داشته است.
- تاثير دادن انتظار در مسايل مختلف زندگی جوانان بر روحیه ایثارگری و شهادت طلبی آنان تاثير مثبت دارد.
- جوانان معتقد به انتظار، نسبت به بقيه تمایل بيشتري به فرهنگ ایثار وشهادت دارند.
- سليماني، اكرم، مقايسه ديدگاه جوانان آشنا با فرهنگ ایثار و شهادت با بقيه جوانان نسبت به توانائي‌هاي خود، دانشگاه تهران، 1383
از جمله يافته‌هاي اين تحقيق مي‌توان موارد ذيل را فهرست نمود:
-جوانانی كه به مسأله ایثار وشهادت اعتقاد راسخ تری دارند، نسبت به توانائي‌هاي خود ديدگاه جامع‌تري دارند.
- جوانانی كه به مسأله‌ي ایثار وشهادت اعتقاد محکم تری دارند، داراي هویت منسجم تری نسبت به بقيه جوانان هستند.
سؤالات تحقيق:
1-   راهبردهای فرهنگی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
2- راهبردهای آموزشی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
3- راهبردهای اجتماعی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
چگونگی جمع آوری اطلاعات:
برای دست‌یابی به نظرات نمونه تحقیق و هم‌چنین امکانات محدود محقق، بهترین روش برای جمع آوری این اطلاعات، استفاده از پرسش‌نامه محقق ساخته می‌باشد. برای سه سؤال موجود که هر کدام پنج متغیر داشته‌اند، پرسش‌نامه 15 سؤالی طراحی وبین اعضای نمونه توزیع گردید.
روش تحقیق:
با توجه به موضوع وهدف تحقیق و براساس موارد موجود درکتب روش تحقیق، روش این تحقیق پیمایشی می‌باشد.
روش تجزیه وتحلیل داده‌ها:
برای تجزیه وتحلیل آماری یافته‌های خام تحقیق از میانگین و آزمون t استفاده گردید. این امر به دلیل تایید یا رد فرضیه صفر در هر فرضیه و قدرت بالای این آزمون آماری در انجام چنین کاری صورت گرفته است.
جامعه‌ي آماري:
جامعه‌ي آماري پژوهش فرهنگيان شهرستان نجف آباد مي‌باشند. اعضاء جامعه در اين تحقيق طبق اطلاعات موجود در آموزش وپرورش شهرستان نجف آباد، 3نفر مي‌باشد، كه تعدادآن‌ها به‌تفكيك متغيرهاي موجوددر جدول‌زيرآمده است:
جدول 1: افراد جامعه بر حسب متغیرهای موجود
جنسیت
تعداد
مرد
14..
زن
16..
مقطع تحصیلی
تعداد
ابتدائی
44.
راهنمائی
125.
متوسطه
131.
مدرک تحصیلی
تعداد
دیپلم
6.
فوق دیپلم
63.
لیسانس وبالاتر
231.
مدت سابقه کار
تعداد
کمتراز1.سال
33.
2.-1. سال
129.
بیش‌تر از 2.سال
138.
محل تدریس
تعداد
روستا
54.
شهر
246.
نمونه‌ي آماري:
تعداد افراد نمونه بر اساس جدول مورگان برآورد شده اند که در نتیجه براي يك جامعه‌ي 3... نفري حجم نمونه 34. نفر خواهد شد، با توجه به نسبت هاي موجود در جامعه خواهيم داشت:
جدول 2: افراد نمونه بر حسب متغیرهای موجود
جنسیت
تعداد
 
مرد
 
15.
 
زن
 
19.
 
مقطع تحصیلی
 
تعداد
 
ابتدائی
 
5.
 
راهنمائی
 
142
 
متوسطه
 
148
 
مدرک تحصیلی
 
تعداد
 
دیپلم
 
7
 
فوق دیپلم
 
72
 
لیسانس وبالاتر
 
261
 
مدت سابقه کار
 
تعداد
 
کمتراز1.سال
 
38
 
2.-1. سال
 
146
 
بیش‌تر از 2.سال
 
156
 
محل تدریس
 
تعداد
 
روستا
 
61
 
شهر
 
279
تجزیه وتحلیل یافته‌های تحقیق:
سؤال یک: راهبردهای فرهنگی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
در این سؤال راهبردهای زیر مورد بررسی قرار گرفته‌اند:
-    معرفي و شناساندن اسوه های ایثار وشهادت به نسل جوان
-     شناسائی احساس خودباوري مذهبي وملي ناشی از فرهنگ ایثار وشهادت دردانش‌آموزان
-    ارائه و معرفي جلوه‌هاي زيباي وصيت‌نامه‌هاي شهدا به دانش‌آموزان
-    بررسي وتوضيح ديدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان
-     تشريح وتوضيح نقش فرهنگي ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان.
جدول زیر نشان‌دهنده‌ي وضعیت پاسخ اعضای نمونه به راهبردهای فوق می‌باشد:
جدول 3: وضعیت پاسخ‌گوئی افراد نمونه به سؤال یک
راهبرد
درصد
بررسي وتوضيح ديدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان
9.
معرفي و شناساندن اسوه های ایثار وشهادت به نسل جوان
86
شناسائی احساس خودباوري مذهبي وملي ناشی از فرهنگ ایثار وشهادت دردانش‌آموزان
85
ارائه و معرفي جلوه‌هاي زيباي وصيت‌نامه‌هاي شهدا به دانش‌آموزان
81
تشريح وتوضيح نقش فرهنگي ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان
78
مشاهده می‌گردد راهبرد بررسي وتوضيح ديدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت براي دانش‌آموزان، مهم‌ترین راهبرد فرهنگی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت به حساب می آید و در مجموع 84 درصد اعضای نمونه راهبردهای فرهنگی را در زمینه‌ي تقویت فرهنگ ایثار و شهادت در بین دانش‌آموزان مهم وموثر می‌دانند.
سؤال دو: راهبردهای آموزشی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
در این سؤال راهبردهای زیر مورد بررسی قرار گرفته‌اند:
- تشويق ودعوت دانش‌آموزان به تحقيق وبررسي دركتب ومقالات مربوط به فرهنگ ایثار وشهادت
- تحليل و بررسی فرهنگ ایثار وشهادت در طول تاريخ براي دانش‌آموزان
- آموزش راه‌های رسیدن به ملاکها ومعیارهای ایثار وشهادت
- آموزش ومعرفی عوامل گرایش به فرهنگ ایثار وشهادت
- برگزاری دوره‌های آموزشی فوق برنامه در جهت معرفی موانع گرایش به فرهنگ شهادت وایثار.
جدول زیر نشان‌دهنده‌ي وضعیت پاسخ اعضای نمونه، به راهبردهای فوق می‌باشد:
جدول 4: وضعیت پاسخ‌گوئی افراد نمونه به سؤال دو
راهبرد
درصد
برگزاری دوره‌های آموزشی فوق برنامه در جهت معرفی موانع گرایش به فرهنگ شهادت وایثار
82
تشويق ودعوت دانش‌آموزان به تحقيق وبررسي دركتب ومقالات مربوط به فرهنگ ایثار وشهادت
81
آموزش راههای رسیدن به ملاک‌ها ومعیارهای ایثار وشهادت
78
آموزش ومعرفی عوامل گرایش به فرهنگ ایثار وشهادت
77
تحليل و بررسی فرهنگ ایثار وشهادت در طول تاريخ براي دانش‌آموزان
72
مشاهده می‌گردد راهبرد برگزاری دوره‌های آموزشی فوق برنامه در جهت معرفی موانع گرایش به فرهنگ شهادت و ایثار، مهم‌ترین راهبرد آموزشی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت به حساب می آید و در مجموع 78 درصد اعضای نمونه راهبردهای آموزشی را در زمینه تقویت فرهنگ ایثار و شهادت در بین دانش‌آموزان مهم وموثر می‌دانند.
سؤال سه: راهبردهای اجتماعی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان چیست؟
در این سؤال راهبردهای زیر مورد بررسی قرار گرفته‌اند:
-    ارائه‌ي دیدگاه جامعه شناختی از تاثیر فرهنگ ایثار وشهادت به دانش‌آموزان
-     مواجه نمودن دانش‌آموزان با فرماندهان وافراد موثر در دفاع مقدس به‌عنوان نمادهای فرهنگ ایثار وشهادت 
-     بازدید وحضور در مناطق جنگی از نظر بعد مکانی فرهنگ ایثار وشهادت 
-     استفاده از هنرهای تجسمی ونمایشی در ترویج فرهنگ ایثار وشهادت
-    حضور در آرامگاه شهدا و بیمارستان های جانبازان وشناسائی اجزاء فرهنگ ایثار وشهادت
جدول زیر نشان‌دهنده‌ي وضعیت پاسخ اعضای نمونه به راهبردهای فوق می‌باشد:
جدول 5: وضعیت پاسخ‌گوئی افراد نمونه به سؤال سه
راهبرد
درصد
مواجه نمودن دانش‌آموزان با فرماندهان وافراد موثر در دفاع مقدس به‌عنوان نمادهای فرهنگ ایثار وشهادت
72
حضور در آرامگاه شهدا و بیمارستان های جانبازان وشناسائی اجزاء فرهنگ ایثار وشهادت
7.
بازدید وحضور در مناطق جنگی از نظر بعد مکانی فرهنگ ایثار وشهادت
69
استفاده از هنرهای تجسمی ونمایشی در ترویج فرهنگ ایثار وشهادت
68
ارائه‌ي دیدگاه جامعه شناختی از تاثیر فرهنگ ایثار وشهادت به دانش‌آموزان
66
مشاهده می‌گردد راهبرد مواجه نمودن دانش‌آموزان با فرماندهان وافراد موثر در دفاع مقدس به‌عنوان نمادهای فرهنگ ایثار وشهادت، مهم‌ترین راهبرد اجتماعی تقویت فرهنگ ایثار وشهادت به حساب می آید و در مجموع 69 درصد اعضای نمونه راهبردهای اجتماعی را در زمینه‌ي تقویت فرهنگ ایثار و شهادت در بین دانش‌آموزان مهم وموثر می‌دانند.
نتیجه‌گیری و پیشنهادات:
یافته‌های تحقیق حاضر همگی دال بر اهمیت راهبردهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی در تقویت فرهنگ ایثار وشهادت بین دانش‌آموزان می‌باشد که به تفصیل در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفت. از راهبردهای دیگر فرهنگ ایثار وشهادت، تبیین آثار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی فرهنگ ایثار وشهادت برای دانش‌آموزان است. يكي از مهم‌ترين ابعاد سياسي فرهنگ ایثار وشهادت در برهه‌ي دفاع مقدس که می‌تواند ادامه یابد، اين بوده است كه براي اولين بار در طول تاريخ چندهزار ساله ايران، در دفاع مقدس بدون دادن هيچ امتيازي، ملت ودولت ايران درپايان به تمام جهان ثابت كردند كه متجاوز، رژيم بعثي عراق بوده است واين امر در سازمان ملل نيز به رسميت شناخته شد. متاسفانه اين بعد ارزشي دفاع مقدس چندان مورد توجه قرار نمي‌گيرد و نظام آموزش و پرورش، به‌ویژه معلمان از اولين كساني هستند كه مي‌توانند با مقايسه‌ي دوران دفاع مقدس با جنگهاي قبلي تاريخ ايران، كه همواره ايران مجبور به تحمل زور وقبول خواسته هاي دشمنانش بوده است، ارزش فرهنگ ایثار وشهادت را از اين نظر به دانش‌آموزان معرفي نمايند. ابعاد سياسي ديگري نيز مي‌توان براي فرهنگ ایثار وشهادت درنظر گرفت. از جمله اين‌كه در اين برهه‌ي تاريخي، تمام مسئولان كشور علي‌رغم وجود اختلاف نظرها و سليقه ها با وحدت و هم‌دلي، به مسايل كشور ودفاع مقدس پرداختند وتمام هم و غم خود را صرف ايجاد وحدت در بين اقشار مختلف جامعه نمودند و البته در اين مورد نبايد از نقش كليدي حضرت امام خميني(ره) غافل بود.
از مهم‌ترين ابعاد اجتماعي فرهنگ ایثار وشهادت که در دوران دفاع مقدس نیز جلوه گر شد، ايجاد روحيه‌ي ايثار وفداكاري در تمامي اقشار جامعه اعم از زنان ومردان، كارمندان وكارگران، ... مي‌باشد. نگاهي به وضعيت جامعه آن روز در ايران گواه اين مطلب خواهد بود كه چقدر افراد جامعه نسبت به يكديگر داراي روحيه فداكاري ومهرباني بوده‌اند. اين روحيه نه قبل از آن ونه متاسفانه بعد از آن در بين مردم وجود نداشته است. تغييرات جمعيتي وجابه‌جائي هاي اجباري هموطنان ما در مناطق جنگ‌زده به مناطق امن‌تر، كه با آغوش باز مردم اين مناطق مواجه شدند، بيان‌گر روحيه‌ي همكاري در آن زمان بوده است. نظام آموزش وپرورش وبه‌ویژه معلمان، با مطالعه عميق جامعه شناختي آن زمان حساس ودرك مسايل آن دوره مي‌توانند اين بعد مهم فرهنگ ایثار وشهادت كه از نظر ارزشي داراي اهميت زيادي است به دانش‌آموزان معرفي كنند.(قائمی، 1384، ص133)
هر حادثه‌ي تاريخي بيش از هر اثري مي‌تواند آثار فرهنگي مثبت يا منفي براي جامعه به دنبال داشته باشد. ابعاد فرهنگي دفاع مقدس نيز تاحدزيادي معرفي وارائه شده اند، كه مي‌توان به فعاليت‌هاي صدا وسيما، سينما وتئاتر، دانشگاه‌ها وآموزش وپرورش اشاره نمود. فرهنگ ایثار وشهادت تا آنجا در جامعه ما رسوخ نمود كه تمام ابعاد ديگر فرهنگي را تحت الشعاع خود قرار داد و در صورت ارائه‌ي صحيح وكامل به نسل جديد، مي‌توان اين آثار مثبت فرهنگي را به نسل جديد نيز منتقل نمود. در اين ميان وظيفه‌ي معلمان بيش از سايرين، به‌نظر مي‌رسد، چرا كه معلمان مي‌توانند با معرفي و ارائه‌ي اين ارزش‌ها به دانش‌آموزان، آن‌ها را تشويق به فراگيري اين ارزش‌ها كنند.
انقلاب اسلامي، قبل از هر چيزيك انقلاب ارزشي وديني بوده است. دقت در افكار وايده هاي رهبري انقلاب، آرمان‌ها وشعارهاي انقلابيون، ... همه وهمه نشان‌گر روح مذهبي انقلاب است. مسلما آثار وپيامدهاي انقلاب نيز ديني ومذهبي است واين امر به‌ويژه در مورد ایثار وشهادت صادق است، چرا كه اگر روح دين ومذهب در اين قضيه وجود نداشت ممكن نبود جوانان ايران با اين شور واشتياق وبه‌صورت داوطلبانه در جبهه‌ها حضور يابند وآن حماسه ها را بيافرينند. نظام آموزش وپرورش و مخصوصا معلمان با درك اين وضعيت مي‌توانند در معرفي نقش دين ومذهب در ايجاد اين فرهنگ ایثار وشهادت به دانش‌آموزان نقش مهمي ايفا كنند وهم‌چنين آثار مذهبي دفاع مقدس كه به ايجاد جو وفضاي معنوي در جامعه ايران شد، را به آن‌ها معرفي كنند.
بنابراین در راستای یافته‌های این تحقیق و برای ارائه‌ي راهبردهای تقویت فرهنگ ایثار وشهادت در بین دانش‌آموزان، پیشنهاد می‌گردد:
1- ارائه ومعرفي اسوه هاي ایثار وشهادت با استفاده از: خاطرات رزمندگان وفرماندهان دفاع مقدس، مقالات وكتب نوشته شده در مورد دفاع مقدس، يادنامه‌هاي شهدا، وصيت‌نامه‌هاي شهدا
2- گسترش سطح آگاهى‏هاي عمومي اقشار مختلف، به ويژه قشر جوان براي شناسايي استعدادها و توان‌مندي‏هاي فردي و ملي و فرهنگي.
  3- اصلاح نظام آموزشى و تربيتي جامعه و بازنگري در باورها و ارزش‌هاي فكري و فرهنگي به‌جاي مانده از گذشته.
  4-استفاده وزارت آموزش وپرورش بنحوي شايسته وجذاب از وصيت‌نامه‌هاي شهدا براي معرفي هر چه بيشتر و ترويج فرهنگ ایثار و شهادت.
  5- غني سازي كتابخانه‌هاي مدارس در زمينه‌ي كتب مربوط به ایثار وشهادت و شهدا و ارائه‌ي اين كتب به دانش‌آموزان از طريق كتابخانه‌ها.
 6- فراهم آوردن امكان استفاده دانش‌آموزان از اينترنت و آموزش نحوه استفاده از اينترنت ومنابع مفيد آن در زمينه ایثار وشهادت وشهدا جهت بسط وگسترش فرهنگ ایثار و شهادت .
  7- ارائه‌ي كلاس‌هاي ضمن خدمت و گنجاندن نظرات وسخنان امام خميني(ره) ومقام معظم رهبري در مورد ایثار وشهادت وشهدا در كتب درسي.
  8- مقايسه‌ي دوران دفاع مقدس با جنگ‌هاي قبلي تاريخ ايران در معرفي فرهنگ ایثار وشهادت.
  9- مطالعه‌ي عميق جامعه شناختي آن زمان حساس ودرك مسايل آن دوره ازسوي معلمان ومعرفي اين بعد مهم دفاع مقدس به دانش‌آموزان كه از نظر ارزشي داراي اهميت زيادي است .
  1.- معرفي نقش دين ومذهب در ايجاد اين حماسه‌ي ملي به دانش‌آموزان وهم‌چنين آثار مذهبي ایثار وشهادت كه به ايجاد جو وفضاي معنوي در جامعه ايران شد.
  11- مواجه نمودن دانش‌آموزان با فرماندهان ورزمندگان دفاع مقدس.
  12- استفاده از هنرهاي تجسمي ونمايشي در بيان ارزش‌هاي دفاع مقدس.
  13- بازديد از مناطق جنگي.
  14- حضور در آرامگاه شهدا وتشريح مسأله‌ي شهادت از ديدگاه‌هاي مختلف.
  15- حضور در بيمارستان جانبازان دفاع مقدس ومشاهده نمادهاي مقاومت.
 

منابع وماخذ
- باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، انتشارات مدرسه، 1379
-  خمینی، روح الله(امام)، صحیفه‌ي نور، جلد 11، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1369
- شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی عمومی، نشر دوران، 1378
-  قائمی، علی، شناخت، هدایت وتربیت نوجوانان وجوانان، تهران، انتشارات تربیت، 1384
- كاردان، عليمحمد، ضرورت بسط وتوسعه‌ي تحقيقات در آموزش وپرورش، انتشارات پژوهشكده‌ي تعليم وتربيت، تهران، 1377
 


پنج شنبه 30 دی 1389  9:26 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : طراحي الگوي غني سازي مفهوم ايثار و شهادت در برنامه ي درسي مدارس و دانشگاه ها
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
مراکزآموزشی رسالت تربیتی خطیری را در راستای تربیت و پرورش افراد بر مبنای مفاهیم اساسی و بنیادی دین مبین اسلام بر عهده دارند. از آنجا که مفهوم جهاد، شهادت وایثار از آموزه‌های دین مبین اسلام هستند، بنابراین استقرار این آموزه‌ها در برنامه‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها لازم و ضروری است واین موضوع دغدغه ی غالب دست اندرکاران نظام مقدس جمهوری اسلامی، خصوصا مقام معظم رهبری است. در راستای تحقق و دست‌یا بی به منظور فوق، این پژوهش درصدد است با ارائه‌ي الگویی سازمان یافته مبتنی بر اصول و قواعد علم برنامه‌ریزی درسی و طراحی آموزشی به غنی سازی و تقویت مفهوم ایثار و شهادت در فرایند تدوین و اجرای برنامه‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها بپردازد. الگوی جاری با استفاده از تحلیل و ترکیب الگوهای سه گانه زیر طراحی و تدوین شده است. 1) الگوی آموزش مدرسه ای کلاین2) مدل طراحی آموزشی براون و همکاران3) مدل طبقه‌بندی اهداف آموزشی بلوم و همکاران. این پژوهش از نوع مطالعات کیفی وبه‌صورت موردی اجرا می‌شود که در تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش تحلیل تفسیری استفاده شده است. هر کدام از الگوهای فوق به‌نحوی در طراحی این الگوی آموزشی مؤثر و مفید بوده‌اند. علیرغم این که در نظام آموزشی ما بخش

عمده‌ای از جریان های تربیتی تحت الشعاع کتا بهای درسی است ولی الگوی حاضر به تمامی جنبه‌های موجود در یک نظام آموزشی توجه داشته و آن را به‌صورت سیسماتیک و نظامند با توجه به فعالیت‌های آغازین و اقدامات نهایی در یک فرایند تربیتی و آموزشی، مورد دقت و بررسی قرارداده است. هر چند این الگو نمی‌تواند کامل ترین و بهترین باشد ولی قادر است از لحاظ عملیاتی کردن مفهوم ایثار و شهادت هم در مراکز آموزشی و تربیتی و هم در تالیف و تدوین کتب درسی به‌نحو شایسته ای کمک نماید، ضمن این‌که می‌تواند زمینه‌ای نظری را برای مطالعات و پژوهش‌های مشابه فراهم سازد.
مقدمه
سالانه شاهد تالیفات و تحقیقاتی پیرامون مفهوم شهادت و ایثار هستیم، که هدف از انجام چنین پژوهش‌ها و تالیفات، آشنا نمودن و آگاهی دادن به نسل حاضر نسبت به مفاهیم فوق است. در یک تقسیم بندی ساده مجموع پژوهش‌ها و تالیفات انجام شده را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. در بخش اول ما شاهد تالیفات و تحقیقاتی هستیم که جنبه ی عمومی داشته و توسط کسانی انجام می‌شود که خود روزی به‌عنوان رزمنده، ایثارگر و فداکار در زمان جبهه و جنگ شاهد رشادت و دلاوری‌های مردان نبرد بوده و به‌طور مستقیم در آن میادین حاضر بوده و یا کسانی که به‌عنوان پژوهشگر حرفه ای و صاحب قلم در زمینه‌ی مورد نظر اقدام به نگارش کرده‌اند. این دسته از مطالعات و فعالیت‌ها بسیار گسترده و مشتریان آن عموم مردم هستند، که در نگارش و تدوین آن‌ها نیازی به استفاده از اصول و قواعد علم برنامه‌ریزی درسی و مدل‌های طراحی آموزشی نیست. در بخش دوم تالیفات و تحقیقاتی قرار می گیرند که مشتریان واقعی آن دانش‌آموزان و دانشجویان بوده که در قالب کتاب‌ها و متون درسی در مدرسه یا دانشگاه تحت نظارت و سرپرستی مربیان و معلمان خود به فراگیری مفهوم ایثار و شهادت می‌پردازند. اصل یادگیری که به معنای تغییر در دانش، بینش و مهارت است از اصول اساسی حاکم بر محیط‌های آموزشی است. یاد گیری خود به خود، بدون برنامه و طرح آموزشی اتفاق نمی افتد بلکه مستلزم پیروی از اصول و قواعد علم روانشناسی تربیتی، برنامه‌ریزی درسی و الگوهای تدریس است. بنابراین هر برنامه ی درسی که هدف آن آموزش مفهوم ایثار و شهادت است باید مبتنی بر اصول و قوانین یاد گیری باشد، و از آنجا که شاید دانش‌آموزان و دانشجو یان بعد از فراغت از تحصیل، فرصت آموزشی مناسبی در خصوص‌یادگیری مفاهیم یاد شده نداشته باشند بنابراین برنامه ی درسی ارائه شده در محیط‌های رسمی آموزش بایستی به قدری قوی و حساب شده باشد که هم در زمان حال منجر به یادگیری و درک و فهم مفهوم ایثار و شهادت گردد و هم این زمینه و گرایش را درفراگیران ایجاد کند که برای همیشه بخشی از اوقات و فرصت‌های خود را جهت ارج نهادن و تکریم مفاهیم مزبور به هر روش و سیاقی صرف نمایند. با توجه به توضیحات فوق، پژوهش حاضر هم بدین منظور طراحی و تدوین شده است، بدین معنا که در انجام آن سعی و تلاش عمده در جهت طراحی و تدوین آن نوع از برنامه ی درسی است که در آن از اصول و قواعد جاری علم برنامه‌ریزی درسی، روانشناسی تربیتی و سایر علوم مرتبط با تعلیم و تربیت پیروی شده است. هر چند در انجام آن کاستی‌ها و کمبودهایی وجود دارد ولی طرح و نقشه ای است که می‌تواند چراغ راه برنامه‌ریزان درسی، مولفان کتاب‌های درسی، معلمان و مدرسانی باشد که در کلاس‌های درس و محیط‌های آموزشی مفهوم ایثار و شهادت را به فراگیران آموزش می‌دهند.   
بیان مسأله
یکی از رسالت‌های اساسی مراکز آموزشی و تربیتی توسعه ی میراث فرهنگی است. میراث فرهنگی یعنی آنچه از گذشتگان در زمینه‌های مختلف به ما رسیده است(شریعتمداری 1384). حماسه های دوران دفاع مقدس و جانبازی هزاران شهید در دفاع از خاک و آب این سرزمین همیشه حماسه ساز، اکنون بخشی از میراث فرهنگی ماست. ما که بازماندگان و وارثان این میراث عظیم هستیم موظفیم تا نهایت سعی و تلاش خود را در راستای حفظ این میراث گران‌بها انجام دهیم. متون و منابع درسی در نظام آموزش عالی و وزارت آموزش و پرورش فرصت‌هایی هستند که می‌توان از آن‌ها برای زنده نگهداشتن یادوخاطره ی رشادت و دلاوری‌های شهیدان و رزمندگان دوران دفاع مقدس استفاده کرد. البته استفاده از متون و برنامه‌های درسی به‌عنوان ابزارهایی جهت احیای فرهنگ ایثار و شهادت مستلزم طراحی دقیق و منظم آموزشی است، به‌طوری که بتوان هم یاد شهدا را زنده نگه داشت و هم این‌که روحیه ی ایثار و شهادت را در دل دانشجویان و دانش‌آموزان به خوبی حفظ نمود و آن را تقویت کرد. پژوهش‌ها، آثار و مطالعاتی که در خصوص‌فرهنگ شهادت و ایثار مشاهده می‌شود، اغلب به بررسی فراوا نی مفهوم شهادت، ایثار و... در متون درسی می‌پردازد. هر چند اشراف به آمار و فراوانی‌ها در خصوص‌مفهوم ایثار و شهادت لازم و ضروری است، ولی تدوین و طراحی متون درسی در سطح مدارس و دانشگاه‌ها به‌نحوی که دارای بیش‌ترین اثرگذاری باشد و فراگیران در ابعاد گوناگون فکری و عملی دچار تغییر و تحول شوند مستلزم استفاده و به‌کارگیری از الگوهای مناسب در طراحی آموزشی بر مبنای مفهوم شهادت و ایثار است. از آنجا که بعضی از متون آموزشی و درسی فاقد اصول و قواعد علم برنامه‌ریزی درسی هستند، این پژوهش درصدد است که با ترکیب الگوهای سه گا نه ی زیر مدلی جدید را در تدوین متون درسی بر مبنای مفهوم شهادت و ایثار طراحی کند. الگوی آموزش مدرسه‌ای کلاین[1] و مدل طراحی آموزشی براون[2] و همکاران و مدل طبقه‌بندی اهداف آموزشی بلوم[3] و همکاران، این امکان را به محقق می‌دهد که الگوی غنی سازی فرهنگ ایثار و شهادت رادر برنامه ی درسی دوره‌های مختلف تحصیلی طراحی کند. هر چند این الگو با تأکید بر طراحی و تدوین متون درسی رسمی دانشگاهی و مدرسه ای طراحی می‌شود ولی می‌تواند قابل استفاده برای سازمان‌ها، نهادها و مؤلفا نی باشد که درصدد تهیه و تدوین متون و منابعی در راستای مفهوم ایثار و شهادت هستند.
اهداف پژوهش
  پژوهش حاضربه منظور غنا بخشی و توسعه ی مفهوم ایثاروشهادت دربرنامه ی درسی مدارس و مؤسسات آموزش عالی به رشته تحریر درآمده است وبه دنبال تحقق و دستیابی به اهداف زیر می‌باشد:
1- غنا بخشیدن به مفهوم ایثار وشهادت در برنامه ی درسی مدارس و مؤسسات آموزش عالی بر اساس اصول و معیارهای طراحی آموزشی و علم برنامه‌ریزی درسی
2- معرفی و ارایه ی یک الگوی آموزشی در راستای تقویت معنا و مغهوم ایثار و شهادت با توجه به حیطه‌هاي[4] مختلف آموزشی، شامل: شناختی[5]، عاطفی[6] و روانی– حرکتی [7]
روش تحقیق
این پژوهش از نوع مطالعات کیفی بوده و به‌صورت پژوهش موردی اجرا می‌شود، در پژوهش‌های موردی پژوهشگر اصلی ترین وسیله‌ی اندازه گیری است به این معنی که اطلاعات لازم راجمع آوری و شخصاً به تحلیل و تفسیر آن‌ها می‌پردازد.
ابزار گردآوری داده‌ها:
داده‌های مربوط به این پژوهش از طريق مراجعه به كتابخانه‌هاي ديجيتالي و غير ديجيتالي و مطالعه‌ي متون، منابع، پژوهش‌ها و تحقيقات انجام شده و بررسي كتابهاي درسي در خصوص‌موضوع مورد نظر جمع آوري و تدوین مي‌شوند.
 روش تجزیه و تحليل داده‌ها
  شيوه‌ها ي مختلفي براي تحليل داده‌هاي كيفي در پژوهش موردي وجود دارد از جمله تحليل تفسيري[8]، تحليل ساختاري[9] و تحليل فكري يا بازتابي[10](2..4 Renata Tesh). در پژوهش حاضر متناسب با موضوع مورد پژوهش براي تجزیه و تحليل داده‌ها از روش تحليل تفسيري استفاده مي‌شود. تحليل تفسيري فرايندي براي بررسي دقيق داده‌هاي پژوهش موردي است كه هدف اصلي آن يافتن سازه ها، مقوله ها و الگوهايي است كه براي توصيف و تبيين پديده مورد پژوهش به‌كار مي‌روند.
پیشینه‌ي پژوهش
در خصوص‌استفاده از الگوهای آموزشی به منظور طراحی و تدوین متون و منابع درسی، دیدگاه‌های متفاوت و مشا بهی در ادبیات برنامه ی درسی ارائه شده است که معروفترین ومهم‌ترین آن‌ها ذکر می‌گردد.
کلاین(1981) در الگوی آموزش مدرسه ای عناصر برنامه درسی را در قالب 9 عنصر معرفی می‌کند که به ترتیب عبارتند از: مقاصد و اهداف، محتوا، فعالیت‌های یادگیری، نقش معلم، مواد و منابع آموزشی، گروه بندی، مکان، زمان، سنجش و ارزشیابی.
براون و همکاران(1997) در الگوی طراحی آموزشی، 4 مرحله ی عمده را که هر کدام دارای اجزایی هستند را در جریان طراحی یک الگوی منظم آموزشی شناسایی کرده که به ترتیب عبارتند از 1- اهداف(کلی– جزئی و رفتاری) 2- شرایط(تجارب یادگیری– گروههای تدریس و یادگیری– شیوه های تدریس) 3- منابع(نیروی انسانی– مواد و وسایل آموزشی– فضاهای آموزشی) 4- بازده(ارزشیابی– اصلاح طرح).
بلوم و همکاران در طبقه‌بندی معروف خود با عنوان طبقه‌بندی اهداف آموزشی، هدف‌ها را در سه حیطه‌ي شناختی، عاطفی و روانی حرکتی شناسایی کرده که هر کدام از این حیطه ها دارای سلسله مراتب و توالی خاصی است و این‌که رسیدن به مرحله ی بعدی مستلزم عبور از مرحله ی قلبی است.
فتحی و شفیعی(1386) در پژوهشی تحت‌عنوان « ارزیابی کیفیت برنامه ی درسی دانشگاهی » با استفاده از الگوی مطالعه‌ای آموزش مدرسه ای فرانسیس کلاین به مطالعه‌ی برنامه ی درسی رشته ی آموزش بزرگسالان در مقطع کارشناسی ارشد پرداخته‌اند، نقاط ضعف و قوت این رشته را شناسایی نموده و پیشنهاداتی را جهت ارتقای سطح کیفی برنامه ی درسی این رشته ارائه داده‌اند.
عارفی(1384) به « ارزیابی برنامه ی درسی رشته علوم تربیتی گرایش مدیریت آموزشی در آموزش عالی ایران از دیدگاه دانشجویان، متخصصان و کارفرمان » پرداخته، یافته‌های حاصل از مطالعات وی نشان می‌دهد که وضع موجود برنامه‌های درسی در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا، پاسخ گوی شرایط و نیازها نیست و ضرورت تجدیدنظر و بهبود فرآیند تدوین برنامه درسی در دوره‌ی کارشناسی از حیث ساختار، روش آموزش و روش ارزشیابی آموخته ها، بیش از دوره‌ی کارشناسی ارشد و دکترا است.
اکرمی(1386) به نقد و بررسی اجمالی کمبودهای کتاب‌های درسی از منظر نیازها و ضرورتهای برنامه‌ریزی درسی در ایران پرداخته و یافته‌های وی حاکی از وجود نوعی خلاء در جریان تدوین برنامه‌های درسی است وی اعتقاد دارد که کتاب‌ها و متون درسی باید تحولات علمی، فنی و اجتماعی را مورد عنایت قرار دهد. محتوا و سازمان دهی کتاب‌ها باید به‌نحوی باشد که جوانان ایران زمین را با بینش‌ها و مهارت‌های لازم برای زندگی در عصر جدید آماده کند. و این‌که کتاب‌های برنامه ی درسی باید بر پایه ی فلسفه تربیت اسلامی ایرانی نگاشته شود.
آرمند(138.) در پژوهشی تحت‌عنوان « متون ادبی برگزیده‌ي شهید و شهادت برای برنامه‌های درسی آموزش و پرورش »‌‌‌‌‌‌ به شناسایی مفهوم شهید و شهادت در کتب درسی دوره‌های مختلف تحصیلی پرداخته و منابع و مآخذی را که دارای مفهوم شهید و شهادت هستند، بر شمرده. وی معتقد است که در دوره‌ی ابتدایی به علت عدم وجود تفکر انتزاعی شعر می‌تواند موجب ایجاد نگرش مثبت در دانش‌آموزان گردد و در دوره‌ی راهنمایی و متوسطه مطالب درسی باید متناسب با سطح فکری و نیاز دانش‌آموزان این مقاطع باشد. البته تحقیقات و پژوهش‌های متعدد و متنوعی در خصوص‌مفهوم شهید، شهادت و ایثار دربرنامه‌های درسی صورت گرفته که اکثراً به توصیف وضع موجود پرداخته و با استفاده از آمار ه های توصیفی از قبیل فراونی، درصد فراونی، میانه، نما و.... به بررسی مفهوم مزبور پرداخته‌اند که بعضاً در جمع بندی یافته‌ها، پیشنهاداتی را جهت غنی سازی و بهتر شدن و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در برنامه‌های درسی ارائه داده‌اند بدون این‌که از الگو و مدل خاصی پیروی نمایند. ولی پژوهش حاضر با در نظر گرفتن الگوها و مدل های رایج طراحی آموزش در سطح جهانی، و با روش‌شناسی مشخص‌سعی در ارائه دیدگاهی جدید در خصوص‌طراحی و تدوین متون درسی مبتنی بر مفهوم شهادت و ایثار دارد. امید است که این رویکرد و دیدگاه جدید بتواند به‌عنوان سهم ناچیزی در ارتباط با رشد و بالندگی مفهوم شهادت و ایثار در متون درسی عمل نماید. باشد که مورد نظر و توجه دست اندرکاران و برگزارکنندگان همایش ایثار و شهادت و کسانی که سعی و تلاششان در راستای رشد و بالندگی فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه‌ی اسلامی– ایرانی ماست، قرار گیرد.  
مراحل الگو
در طراحي الگوهاي جديد آموزشي فراگير هسته ي اصلي توجه و فعاليت‌هاي مربوط به برنامه‌هاي درسي را تشكيل مي‌دهد لذا متون درسي بايد طوري طراحي و تدوين شوند كه در يادگيري آن‌ها فراگير در تمامي لحظات به‌عنوان فردي فعال، داراي انگيزه و براي رسيدن به هدفي مشخص‌و معلوم نقش اساسي و محوري را ايفا نمايد. درالگوی حاضرپس از مطالعه و بررسی الگوهای معروف آموزشی، 9عنصر از عناصر اساسی در یک برنامه ی درسی شناسایی شد که به ترتیب عبارتند از:
1.  انتخاب و تدوین اهداف آموزشی
2.  محتوای یادگیری
3.   فعالیت‌ها و تجارب یادگیری
4.  نقش معلم
5.  مواد و منابع یادگیری
6.  گروه بندی آموزشی
7.  مکان آموزش
8.  زمان آموزش
9.   سنجش و ارزش‌یابی
آنچه را که الگوی ارایه شده مد نظر قرار می‌دهد راهکارها و الزاماتی است که باید در یک مسیر آموزشی رعایت گردد تا فرایند یاددهی– یادگیری به‌نحو مطلوب و شایسته موثر افتد چنانچه در اجرای یک برنامه‌ی درسی مبتنی بر مفهوم ایثار و شهادت به مراحل 9 گانه توجه شود الگوی مطرح شده این قابلیت را دارد که نتایج مفید و رضایت بخشی را عاید فراگیران و نظام آموزشی نماید. در ادامه مراحل و مسیر آموزشی لازم جهت تقویت و غنی سازی مفهوم ایثار و شهادت در برنامه ی درسی مراکز آموزشی ارایه می‌گردد.  
مرحله1: انتخاب و تدوين اهداف آموزشي:
انتخاب اهداف آموزشي اولين گام و اولين مرحله از يك فرايند آموزشي است و معلم يا برنامه‌ريز با اين سؤال اساسي و مهم روبه‌روست كه: ‌يادگيرندگان در جهت تحقق چه اهدافي به يادگيري مي پردازند؟
توجه به اين سؤال در طراحي، تدوين و تدريس متون درسي به معلم و برنامه‌ريز اين آگاهي را مي‌دهد كه بداند نقش اهداف چست؟ ا هداف داراي فوايدي است كه مي‌توان به تعدادي از آن‌ها اشاره كرد.
- هدف‌هاي آموزشي و تربيتي جهت تجربيات، فعاليت، مطالعات، بخش‌هاي معلم و شاگرد را تعيین مي‌كنند
- هدف‌ها نقطه اي را كه كليه‌ي فعاليت‌هاي آموزشي و پرورشي به آن توجه دارند مشخص‌مي سازند.
- هدف‌ها موجب پيشرفت دائمي هستند و در جنبه‌هاي مختلف رشد توافق و سازگاري ايجاد مي‌كنند.
- هدف‌ها، تلاش‌ها و كوشش هاي افراد را هماهنگ مي سازد.
- هدف‌ها مبناي اساسي ارزش سنجي و پيشرفت فراگيران را تشكيل مي‌دهند.
در اجرای این مرحله هدف مشخص‌و معلوم است، بدین معنا که فراگیران در پایان روند آموزشی باید با مفهوم و معنای واقعی ایثار و شهادت آشنا شوند. لذا در اين مرحله مي‌توان اهداف را به دو مقوله ي كلي و جزئي(رفتاري) تقسيم بندي كرد.
هدف كلي:‌ هر هدف كلي بایستی يك حالت كلي، مبهم و گنگ را دارا باشد و معمولا با یستی پس از حصول چند هدف جزئي يا رفتاري قابل دسترسي باشد.
براي غني سازي مفهوم ايثار و شهادت در مفهوم كلي آن مي‌توان از اين هدف استفاده كرد.
هدف كلي: آشنايي فراگيران با مفهوم ايثار و شهادت هدف جزيي و رفتاري: از آنجا كه هدف كلي حالتي مبهم و گنگ دارد هدف جزيي و رفتاري بایستی داراي حالتي صريح، روش و واضح و قابل اندازه‌گيري باشد. كه بمنظور غني سازي مفهوم ايثار و شهادت مي‌توان از اهداف جزئي و رفتاري زير استفاده كرد.
هدف جزيي و رفتاري:
1. توصیف دلايل اهميت مفهوم ايثار و شهادت
2.چرا بايد يادشهیدان را زنده نگه داشت؟
3. چگونگي كاربرد مفهوم ايثار در زندگي روزانه
4.نوشتن شعر، مقاله، داستان و...... راجع به شهادت و ایثار
5. هر نوع فعالیتی که فراگیر به‌عنوان محور یادگیری باید انجام دهد.
مرحله 2: محتوای یادگیری
در اين مرحله طراح و نويسنده متون درسي، با اين سؤال سر و كار دارد كه:
يادگيرندگان چه چيزي مي آموزند؟
این‌که یا، گیرندگان چه چیزی را باید بیاموزند تا مفهوم ایثار و شهادت آشنا شوند مستلزم ارائه‌ي مفاهیم و متون مؤثر و کار آمدی است که به فراگیران کمک کند تا درک و فهم شایسته ای از مفهوم ایثار و شهادت در درس مورد نظر پیدا کنند. البته تأکید بر آموزش حجم قابل توجهی از محتوا منجر به حاشیه رفتن اهمیت درک و فهم مطالب توسط فراگیران می‌شود، که می‌تواند جریان یادگیری را در این الگو به یک جریان مکانیکی تبدیل کند، متأسفانه این موضوع بعضاً در بعضی از متون و منابع درسی مشاهده می‌شود. در سازماندهی محتوای متون درسی دو موضوع از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. وسعت [11] و توالی منطقی[12]، در تدوین و تنظیم مفهوم ایثار و شهادت در متون درسی باید به تقدم و تأخر برنامه ی درسی توجه دقیق داشت تا فراگیر بتواند ضمن استفاده از سلسلة مراتب و طی مراحل منطقی، پیوسته در امر یادگیری پیشرفت نماید. وسعت محتوای برنامه نیز ناظر به ترکیب و یا نحوه‌ي ارتباط افقی[13] موضوع های مندرج در محتواست. بنابراین در تدوین محتوایی که هدف اصلی آن آشنایی با مفهوم ایثار و شهادت است متن درسی باید شامل مفاهیم، اصول، اندیشه ها، فرآیندها و مهارت‌های مربوط به این مفهوم باشد.  
مرحله3: فعالیت‌ها یا تجارب یادگیری
سؤال اساسی که ما را در جهت انتخاب فعالیت‌ها و تجارب مفید یاد گیری هدایت کند این است که:
یادگیرندگان چگونه می آموزند؟ به زعم متخصصان تعلیم و تربیت، فعالیت‌ها یا تجارب یادگیری فعالیت‌هایی هستند که فراگیران در راه دستیابی به اهداف آموزشی انجام می‌دهند. تجارب یا فعالیت‌های یادگیری بایستی با توجه به اهداف رفتاری انتخاب شود. چنانچه فعالیت‌ها و تجارب یادگیری مبتنی بر اهداف جزئی و رفتاری نباشد کمکی به یادگیری مفهوم ایثار و شهادت و پیامدهای ناشی از آن نخواهد کرد. متاسفانه گاهی در شرایط واقعی آموزش، فعالیت‌ها و تجارب یادگیری به تجارب سطحی و ظاهری از جمله روخوانی، رونویسی، حفظ کردن و.... منتهی می‌شود. و لذا فعالیت‌ها و تجارب زیرین می‌تواند در غنی سازی و تقویت مفهوم ایثار و شهادت و توسعه فرهنگ مقاومت و پایداری به‌نحو مؤثر و کارآمدی عمل نماید و در فراگیران برای یادگیری ایجاد انگیزه نماید. بحث کردن راجع به شهید، شهادت و ایثار- کنفرانس دادن، خواندن، گوش‌دادن، یاداشت برداشتن، جمع آوری کردن اطلاعات- صحبت کردن– ضبط کردن– فکر کردن- گزارش دادن- نوشتن- ویرایش کردن و..... ، بنا براین تجارب و فعالیت‌های یادگیری فراوانی و جود دارد که در خصوص‌آموزش و فرهنگ‌سازی پیرامون مفهوم ایثار و شهادت می‌تواند به غنی سازی آموزشی و برنامه‌ي درسی کمک نماید و محدود کردن فراگیران به چند تجربه‌ي سطحی و جزئی خطایی است که آثار سو آن در آموزش و تدریس به خوبی آشکار و نمایان می‌شود.  
مرحله4: نقش معلم
در گام چهارم ما با این سؤال روبه‌رو هستیم که معلم چگونه می‌تواند جریان یادگیری مفهوم ایثار و شهادت را در کلاس درس تسهیل نماید؟ مطالعه‌ي مفهوم ایثار و شهادت برای هر فرد لازم و ضروری است اما بیش از همه معلم باید با این مفهوم آشنا باشد. از آنجا که مؤسسات آموزشی اهداف خود را از جامعه می گیرند و یکی ازوظایف مؤسسات آموزشی آشناساختن افراد به فرهنگ جامعه و خصوصاً فرهنگ ایثار و شهادت است. بنابراین برای این‌که معلم به‌نحو مؤثری فراگیران را با این مفهوم آشنا کند باید مطالعاتی عمیق و اساسی درباره ی شهید، شهادت، ایثار، مقاومت و... داشته باشد تا بتواند یافته‌های خود را از طریق روشهای گوناگون و متنوع تدریس و یادگیری به دانش‌آموزان انتقال دهد. معلمی که قصد تدریس و آموزش مفهوم ایثار شهادت دارد و نیازمند احاطه و اشراف نسبت به مسايل زیر است: آثار و نوشته‌های مربوط به دوران دفاع مقدس، فداکاریها و رشادتهای مسلمین در صدر اسلام، آشنایی با فداکاری و جان‌فشانی ملت‌های تحت سلطه ی استبداد در دفاع از میهن خود، آشنا به روانشناسی یادگیری و روش‌های گوناگون تدریس، شرکت در همایش‌های ایثار و شهادت، شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت مربوط به مفهوم ایثار و شهادت  
مرحله5: مواد و منابع یادگیری
در این مرحله، طراح، برنامه‌ریز و مجری(معلم) با این سؤال سروکار دارد که:
یادگیرندگان با کمک چه چیزی به یادگیری مفهوم ایثار و شهادت می‌پردازند؟ پاسخ مناسب به این سؤال می‌تواند به غنی سازی و استفاده بهینه از امکانات و مواد آموزشی منجر شود. مواد و منابع آموزشی باید با توجه به اهداف جزئی و رفتاری مشخص‌شوند. در صورتی که مواد بدین منوال انتخاب شوند می‌تواند یادگیری موثری را به‌وجود آورد. در هر حال عوامل بی شماری بر تعیین مواد و وسایل آموزشی تأثیر می‌گذارند که از همه مهم‌تر اهداف جزيی و رفتاری است. در این مرحله معلم بایستی دقیقاً مواد و وسایلی را که می خواهد مورد استفاده قرار دهد تنظیم کرده و قبل از اجرای تدریس نسبت به تدارک و آماده کردن آن‌ها اقدام نماید. البته عوامل دیگری به غیر از اهداف جزيی و رفتاری نیز می‌تواند در انتخاب مواد و وسایل آموزشی موثر باشد که از جمله:1– تنوع توانایی‌ها علایق و به‌طور کلی سوابق و مشخصات فراگیران 2– تنوع و تعداد اهداف آموزشی 3– مواد و وسایل موجود یا ممکن الوجود4– امکانات مالی مؤسسه آموزشی. هر چند مفهوم ایثار و شهادت به لحاظ لغوی جنبه‌ي انتزاعی و ذهنی دارد ولی با عنایت به مصادیق و مواردی که در دنیای واقعی وجود دارد، می‌توان از مواد، وسایل و تجهیزات متنوع نورتاب و غیر نور تاب جهت آموزش و تدریس استفاده کرد از جمله: برنامه‌های کامپیوتری- پرژکتور اسلاید- پرژکتور فیلم استریپ– پرژکتور اوورهد– پرژکتور اوپک– پرژکتور فیلم متحرک– ضبط صوت- رادیو– انواع تابلوهای آموزشی– انواع دوربین ها– فیلم های دوران دفاع مقدس- لوازم و تجهیزات به‌جا مانده از شهدا و زمان جبهه و جنگ. بنابراین مواد و وسایل گوناگون و متنوعی وجود دارد که در سطح کلاس درس معلم می‌تواند به منظور غنی سازی و تقویت نحوة آموزش و افزایش و ارتقای سطح مفهوم ایثار و شهادت مورد استفاده قرار دهد.  
مرحله6: گروه بندی آموزشی
در این مرحله از الگو افراد شرکت کننده در جریان آموزشی با این سؤال سر و کار دارند که:
- فراگیران برای یاد گیری مفهوم ایثار و شهادت با چه کسانی به یاد گیری می‌پردازند؟
- مهر محمدی(1381) معتقد است که بخش اعظم آموزش در یک گروه که متشکل از تمامی فراگیران است به وقوع می پیوندد. البته این نوع آموزش معمولا در گروه‌های بزرگ یا بسیار بزرگ اتفاق می افتد. در آموزش مفهوم ایثار و شهادت می‌توان افراد را با توجه به تعداد شرکت کننده در جلسه و نوع اهداف آموزش به 3 گروه تقسیم کرد: الف– گروه‌های بزرگ و بسیار بزرگ ب- گروه‌های متوسط ج– گروه‌های کوچک و تک نفری. البته مشخص‌کردن تعداد دقیق فراگیران برای هر یک از سه گروه یادشده کاری است بس دشوار که بستگی به موقعیت‌ها، هدف از گروه بندی و سلیقه کسانی دارد که آن‌ها را مشخص‌می‌کنند. همان‌طور که قبلا ذکر شد یکی از عوامل اساسی در انتخاب گروه‌های تدریس و یادگیری ماهیت اهداف آموزشی است. بنیامین بلوم و همکاران در یک تقسیم بندی اهداف آموزشی را به 3 حیطه شناختی، عاطفی و روانی– حرکتی تقسیم بندی کرده‌اند.
الف– حیطه‌ي شناختی: این حیطه مربوط به اهدافی می‌شود که محتوا ی مربوط به آن‌ها جنبة تئوری داشته و دست‌یابی به آن‌ها فعالیت ذهنی و عقلانی قابل توجهی را ایجاب می‌کند. هرگاه متن درسی ما راجع به ایثار و شهادت در قالب حیطه ی شناختی باشد می‌توان از گروههای بزرگ و یا حتی بسیار بزرگ استفاده کرد.
ب- حیطه‌ي عاطفی: هدف‌های این حیطه در ارتباط با ایجاد و یا تغییر نگرش، طرز تفکر، طرز تلقی و یا ارزش‌ها سر و کار دارد. دستیابی به این نوع هدف از هدف‌های دیگر مشکل تراست. بنابراین استفاده از گروه‌های بزرگ کارایی ندارد و لذا برای دستیابی به این موضوع که فراگیران تا چه حد نسبت به مفاهیم، آثار و پیامدهای فرهنگ ایثار و شهادت علاقه مندی و گرایش نشان دهند، باید از گروه‌های کوچک یا متوسط استفاده کرد.
 ج– حیطه‌ي روان حرکتی: در این حیطه اهدافی قرار می گیرند که در جریان دست‌یابی به آن‌ها هم فکر و هم فیزیک مداخله دارند. و لذا جیمز براون و همکاران به استفاده از گروههای کوچک و یا تک نفری سفارش می‌کنند.
 
 
مرحله 7: مکان آموزش
  در این مرحله با این سؤال مواجه هستیم که:
فراگیران در چه مکانی به فراگیری مفهوم ایثار و شهادت می‌پردازند؟
غالباً ما فکر می کنیم که فضا محدود و محصور به کلاس درس است و کلیه فعالیت‌ها در چهار دیواری محصور آن صورت می‌گیرد. استفاده دايم و همیشگی از کلاس‌های درس می‌تواند جریان آموزش و یادگیری را کم روح تر کند پس برای کیفی کردن و بهینه‌سازی فرآیند آموزش مفهوم ایثار و شهادت باید از مکان‌های متنوع استفاده کرد. درانتخات مکان آموزش مدرس و معلم باید بهترین مکان را برای آموزش و تدریس استفاده کنند. در نظام‌های مترقی آموزشی کلاس درس تنها فضای آموزشی تلقی نشده بلکه همراه بابرنامه‌ریزی و پیش بینی لازم از دیگر فضاهای آموزشی نیز حداکثر استفاده به عمل می آید. هر چند همیشه فضاهای مناسب آموزشی دراختیار ما نیست لذا بایستی میان آنچه که مایلیم داشته باشیم و آنچه که می‌توانیم بدست آوریم سازش‌هایی را به‌وجود آوریم. در زیر آن دسته از فضاهای آموزشی که می‌تواند در آموزش بهتر مفهوم ایثار و شهادت به ما کمک کنند ذکر می‌گردد. سالن های سخنرانی– کلاسهای درس- کتابخانه‌ها– مراکز یادگیری– نمایشگاه‌های سالانه- موزه‌ها– منازل خانواده‌های شهدا- گلزار شهدا– و هر جا و مکانی که می‌تواند آثاری از شهید و شهادت را در ذهن ما تداعی کند.
مرحله 8: زمان آموزش
  در این مرحله با این سؤال مواجه هستیم که: فراگیران در چه زمانی به فراگیری مفهوم شهادت و ایثار می‌پردازند؟زمان آموزش یکی از عناصر 9 گانه ی برنامه ی درسی از نظر فرانسیس کلاین می‌باشد. این نکته حائز اهمیت است که فراگیران در چه زمانی باید با مفهوم ایثار و شهادت آشنا شوند. نمی‌توان هر چیزی را در هر زمان و در هر مکان آموزش داد اغلب ما غافل از این نکته هستیم که آموزش را فقط به زمان موجود در کلاس درس اختصاص‌می‌دهیم و زمانی را که دانش آموز در کلاس صرف می‌کند به‌عنوان با ارزش ترین اوقات به‌شمار می آوریم همان‌طور که می‌توان مکان آموزش را به‌جاهای دیگر خارج از محیط فیزیکی مدرسه و دانشگاه تسری داد، راجع به زمان آموزش نیز این امر صادق است و می‌توان با انجام تکالیف و فعالیت‌های متنوع آموزشی به استفاده بهینه از زمان در خارج از محیط رسمی آموزشی اقدام کرد. در طراحی و تدوین کتب درسی و تعیین سرفصل دروس، توجه به تقویم شمسی و قمری به منظور توجه به بعد زمان و ایام گوناگون مذهبی و ملی و جایگزینی دروس در موقعیتهای زمانی مطلوب که دارای بیش‌ترین بازده باشد نیز حائز اهمیت است.
مرحله 9: سنجش و ارزش‌یابی
  در این مرحله با این سؤال روبه‌رو هستیم که:
فعالیت‌های انجام شده بر اساس مراحل یک تا هشت به چه میزان در یادگیری مفهوم ایثار و شهادت در فراگیران مؤثر بوده است؟ در خصوص‌ارزش‌یابی از تأثیرات فعالیت‌های انجام شده بر روند پیشرفت یادگیری فراگیران الگوهای گوناگونی وجود دارد که معروف ترین آن الگوی هدف‌های آموزشی بلوم و همکاران او است. در این طبقه‌بندی اهداف آموزشی در سه حیطه ی شناختی، عاطفی و روانی– حرکتی  قرار می گیرند. در حیطه‌ي شناختی اهدافی قرار می گیرند که محتوای مربوط به آن‌ها عمدتاً جنبه‌ي نظری داشته و یادگیری آن‌ها مستلزم فعالیت‌های ذهنی و عقلانی است. حیطه‌ی عاطفی مربوط به اهدافی می‌شود که محتوای مربوط به آن‌ها جنبه ایجاد و یا تغییر نگرش، طرز فکر و به‌طور کلی ارزش‌ها دارد. در حیطه‌ي روانی– حرکتی اهدافی قرار می گیرند که یادگیری آن‌ها مستلزم هماهنگی اعصاب و عضلات است.
هر چند سه حیطه ی شناخته شده با هم ارتباط دارند ولی هر کدام از آن‌ها بر نوع خاصی از وضعیت فرد دلالت دارد. جدول زیر رابطه و نوع تغییری را که از انجام فعالیت‌ها در راستای تحقق اهداف صورت می‌گیرد نمایان می‌سازد.
                                         
 
 
 
بنابراین در ارزش‌یابی از آموخته های فراگیران در خصوص‌مفهوم ایثار و شهادت معلم بایستی در سه حیطه ی مذکور اقدام به سنجش و ارزیابی وضعیت فراگیران بپردازد. یعنی با استفاده از روش‌ها و آزمون‌های ویژه‌ي دانش، نگرش و مهارت فردی و گروهی فراگیران را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. استفاده از اهداف آموزشی بلوم در ارزش‌یابی حامل این پیام اساسی است که برنامه‌ریزان و طراحان برنامه‌های درسی هنگامی که در حال طراحی و تهیه متون درسی در قالب مفهوم ایثار و شهادت هستند بایستی فعالیت‌ها و متونی را پیش بینی و تدوین کنند که در تمامی حیطه ها فراگیران را آماده ی فراگیری نماید. پس توجه به اهداف و حیطه های آموزشی از گام اول شروع می‌شود و تا گام آخر ادامه می‌یابد.
 نتیجه‌گیری
  آنچه امروزه در مراکز آموزشی و کلاس‌های درس پیرامون آموزش مفهوم شها دت و ایثار در ابعاد نظری و عملی آن مشاهده می‌شود، بیش‌تر تاکید بر ارایه ی محتوای درس و ارزیابی از میزان یادگیری محتوا با استفاده از انواع آزمون‌های کتبی مداد- کاغذی است که در ادبیات برنامه‌ریزی درسی ازاین‌رویکرد با عنوان بده بستان آموزشی یا اصطلاحا بانکداری آموزشی، یاد می‌شود. ولی با اطمینان می‌توان گفت که فرایند یاد دهی– یادگیری فراتر از این نوع فعالیت است، چرا که در امر تعلیم و تربیت عوامل و عناصر متعدد و متنوعی دخیل هستند. همان‌طور که در جریان این پژوهش ملاحظه شد کلاین که از نظریه پردازان برنامه‌ي درسی است عناصر یک برنامه ی درسی استاندارد را به 9 عنصر تقسیم بندی کرده است که در مقابل هر عنصر سؤالات و جهت یابی هایی وجود دارد. در هر مرحله ما با تنوعی از فعالیت‌ها و ساز و کارهای آموزشی روبه‌رو هستیم. شناسایی و انجام اقدامات و فعالیت‌های مربوط به هر حوزه و مرحله می‌تواند به بهینه‌سازی و تقویت ابعاد شناختی، عاطفی و روانی– حرکتی فراگیران منجر شود. در مراحل 9 گانه ی این الگو به یک سری اقدامات و فعالیت‌های آموزشی اشاره شده است. البته فعالیت‌ها و راهکارهای ارایه شده ضمن این‌که مسیر و رویه ی کاری یک فرایند آموزشی را نشان می‌دهد، این امکان را فراهم می‌سازد که بتوان در قالب پیشنهادی به غنی سازی و تقویت هر مفهوم و موضوعی در یک نظام آموزشی پرداخت. در خصوص‌مفهوم ایثار و شهادت با انجام یک سلسله فعالیت‌ها و اقدامات متنوع می‌توان به‌گونه ای مفهوم شهادت و ایثار را آموزش دادکه آثار و پیامدهای آن به بخشی از فرهنگ فرد و جامعه تبدیل شود. هر چند مسیر ما در رسیدن به این مقصد طولانی و بس طاقت فرساست ولی غیر ممکن نیست، امید است این طرح و الگوی جدید بتواند به‌نحو موثری یار و یاور کسانی باشد که قصدشان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در دل و روح جوانان این سرزمین حماسه خیز و حماسه ساز است.  همان‌طور که ملاحظه شد در هر مرحله از طراحی الگو ما با سؤالاتی اساسی و جهت دهنده سروکار داریم. پاسخ‌های منطقی و موجه بر اساس امکانات و داشته ها می‌تواند مجریان و مسولان برنامه را در سطح محیط آموزشی در اجرای موفق و مطلوب برنامه کمک نماید، در پایان خلاصه‌ای از مراحل و سؤالات جهت دهنده ارایه می‌گردد.
 
 
 
مراحل و عناصر برنامه‌ی درسی درالگوی غنی سازی مفهوم ایثار و شهادت
جدول طراحی شده شامل دو قسمت یعنی مراحل و عناصر مو جود در برنامه ی درسی و سؤالات جهت دهنده ای که ما را به سمت انتخاب و انجام فعالیت‌های مناسب آموزشی هدایت می‌کند. در متن مقاله به پاره ای از فعالیت‌ها و راهکارهای آموزشی اشاره شده است ولی هیچ محدودیتی برای انتخاب و انجام فعالیت‌ها و روشهای متنوع دیگر از سوی مجریان آموزشی وجود ندارد و افراد درگیر در امر برنامه درسی آزادند به فراخور امکانات و واقعیتهای موجود در سطح محیط آموزشی اعم از دانشگاه و مدرسه عمل نمایند.

منابع و مآخذ
- آرمند، محمد(138.)، متون ادبی برگزیده‌ي شهید و شهادت برای برنامه‌های درسی آموزش و پرورش، پایگاه اطلاعات علمی نوید شاهد.
- آری، دانالد- جیکوبز، لوسی چسر– رضویه، اصغر(138.)، روش تحقیق در تعلیم و تربیت، ترجمه‌ي وازگن سرکیسیان، مینونیکو و ایمان سعیدیان، تهران، مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامه ای
-  احدیان، محمد(1387)، مقدمات تکنولوژی آموزشی، تهران، نشر بشری
- احدیان، محمد– رمضانی، عمران– محمدی، داوود(1386)، تکنولوژی آموزشی، تهران، نشر آییژ
- اکرمی، سید کاظم(1386)، نقد و بررسی اجمالی کمبودهای کتاب‌های درسی از منظر نیازها و ضرورتهای برنامه‌ریزی درسی در ایران، انجمن برنامه‌ریزی درسی ایران، انتشارات سمت.
- شریعتمداری، علی(1384)، جامعه و تعلیم و تربیت، انتشارات امیر کبیر.
-عارفی، محبوبه(1384)، ارزیابی برنامه ی درسی رشته علوم تربیتی در آموزش عالی ایران از دیدگاه دانشجویان، متخصصان و کارفرمایان، نشریه علمی– پژوهشی انجمن مطالعات برنامه‌ي درسی ایران، سال اول، شماره 1.
- کافمن، راجر- هرمن، جری(1385)، برنامه‌ریزی استرتژیک در نظام آموزشی، ترجمه‌ي فریده مشایخ و عباس بازرگان، تهران، انتشارات مدرسه
-فتحی، کورش- شفیعی، ناهید(1386)ارزیابی کیفیت برنامه درسی دانشگاهی، نشریه علمی– پژوهشی انجمن مطالعات برنامه ی درسی ایران، سال دوم، شماره 5.
-  فتحی، کورش(1377)، اصول برنامه‌ریزی درسی، تهران، انتشارات ایران زمین.
- گال، مردیت– بورگ، والتر(1383)، روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی، ترجمه احمد رضا نصر اصفهانی و همکاران، تهران، انتشارات سمت.
- ملکی، حسن(1382)برنامه‌ریزی درسی راهنمای عمل، مشهد، نشر پیام اندیشه.
-  مهر محمدی، محمود(1381)، برنامه درسی: نظرگاهها، رویکردها و چشم اندازها، مشهد، انتشارات استان قدس رضوی.
- نادری زاده، غلامرضا(1381)، بررسی جنبه‌های نظری و فلسفی آموزش ضمن خدمت و میزان انطباق آن با نظام تعلیم و تربیت اسلامی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
-Klein. M. F(1981) A Conceptual Framework for Curriculum Decision Making. In the Politics of Curriculum Decision Making M. F. Klein(ED).
- Akker J. J. H Vanden(2..3). Curriculum Persectives:An Introduction. In j. Vanden Akker. w. Kuiper and U. Hamwyer(EDs) Curriculum Landscapes and trends. Dordrecht:Kluwer Academic Publishers.
 
 


پنج شنبه 30 دی 1389  9:26 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تمثيل و تشبيه: مفسر ايثارگري و شهادت طلبي
نويسنده :  محمد منصورن‍ژاد
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است:
الف) مقدمه، كه مشتمل بر مباحثي در طرح مسأله، تعريف مفاهيم و تاملاتي نظري در موضوع است.
اين مكتوب اجمالا در صدد پاسخ گويي بدين پرسش است كه با "كنترل تفسيري" و از جمله تمسك به "تمثيل و تشبيه"، مسايل سخت، سهل و موضوعات حاد، چگونه تفسير و تاويل قابل قبول مي پذيرند؟
ب) نقش تمثيل و تشبيه در علوم آكادميك: در مقاله ي حاضراجمالا اين مدعا مورد بررسي قرار گرفت كه در علوم و رشته هاي تخصصي چون ادبيات، عرفان، اخلاق، روانشناسي، علوم تربيتي و.... تمثيل و تشبيه كاربرد داشته و متداولند.
ج)تشبيه و تمثيل در فرهنگ قرآني:
آنچه كه تذكر آن براي اين نوشتار ضروري مي نمايد، آن است كه اصل به كارگيري تشبيه و تمثيل در فرهنگ قرآني نه تنها مذموم نيست، بلكه حتي در خود قرآن مجيد بسياري از حقايق ديني در قالب تشبيه و تمثيل به كار رفته و فراتر آنكه خداوند به صراحت در قرآن مجيد(بقره /26) مي فرمايد:
ان الله لايستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضهً فما فوقها. خدا را باك از آن نيست كه به پشه و چيزي بزرگتر از آن مثل زند.

سپس آيات متعددي به عنوان مويد اين مدعا مطرح شده اند كه مسأله ايثار و شهادت به عنوان يك حقيقتي بلند به لسان تشبيهي در قرآن مجيد وارد شده است.
د)تمثيل و تشبيه در جريان كربلا: گفتمان ايثار و شهادت بر مدار اين تز عمده دور مي زند كه " خود " آنجا ناديده گرفته شده و در راه خدا فاني مي گردد. از اينرو اين آمادگي را مي طلبد كه يك فرد از همه ي شئون، وجود و حيثيت خود بگذرد. چنين غايتي بدست نمي آيد مگر آنكه تفسيري جديدي از عالم و آدم ارايه شود. در اين كنترل تفسيري" نقش تمثيل و تشبيه بسيار كارساز است. در اين تفسير مهم ترين موضوعي كه بايد مورد بازنگري قرار گيرد، مسأله ي مرگ است كه همواره برايِ بشر مخوف و رعب برانگيز است. در فضاي كربلايي و عاشورايي مسأله ي مرگ از جمله از طريق به كارگيري تمثيل از سوي امام حسين براي يارانش به بهترين نحو دلپذير و تسهيل گرديد.
در اين قسمت به عنوان نمونه ي برخي از تمثيلات و تشبيهات به كار رفته درعرصه كربلا مورد بررسي قرار گرفته اند.
ه) تمثيل و تشبيه در دفاع مقدس: از جمله زوايايي كه مي تواند معبر جديد، مفيد و مهمي در بررسي مسايل دفاع مقدس باشد، هم جمع آوري مجموعه تمثيل و تشبيهات رزمندگان در مدت هشت سال دفاع مقدس است و هم به كارگيري تمثيل هاي مناسب براي تبيين پديده ي فاع مقدس است. براي رسيدن به غايت اول حتي مي تواند به عنوان منابع ثانويه، فرهنگ ها و ادبيات موجود در باره ي دفاع مقدس را از زاويه ي تمثيل و تشبيه يك بار ديگر به مطالعه نشست. در ادامه به عنوان شاهد، تمثيلي از سردار شهيد نوبخت مورد بررسي قرار گرفته است.
و) نتيجه گيري: از جمله نتايج نوشتار حاضر آن است كه، هشت سال دفاع مقدس مواد خام فراوان احياگر و سازنده ي فرهنگ جامعه در خود دارد كه يا اصلا مورد بهره برداري قرار نگرفته است و يا ظرفيت آن را دارد كه مورد تفسير مجدد قرار گيرد. در اين مكتوب در مقام تجويز مي توان پيشنهاد نمود كه يك بار ديگر يافته هاي موجود پيرامون جنگ بر اساس قالب تمثيلي و تشبيهي مورد باز خواني قرار گرفته و يا بر اساس اين نگرش و با اين نگاه به جمع آوري داده ها از يادگاران جنگ پرداخت.
الف) مقدمه
1)طرح مسأله: جسم، نيازهاي مادي و جاذبه هاي دنيوي براي آدميان اگر اولويت هم نداشته باشند، نسبت به بسياري از نيازهاي لطيف، معنوي و عالي اوّليّت دارند و از اينرو حتي كودك يكساله بر روي غذا و لباسش، با ديگران محاجه مي كند و هر چه نيز سنين آدمي بالاتر مي رود وابستگي ها، بلكه دل بستگي هايش به ماديات و مظاهر دنيوي بيشتر مي گردد، ، به حدي كه پيران نسبت به جوانان در مقابل مرگ حساس ترند و نسبت به صحت و سلامتشان اهتمام بيشتر مي ورزند.
با چنين وضعي چگونه افرادي به اينگونه تفكر مي رسند كه از خود و خواسته هاي مادي، دنيوي و جذاب خود براي ديگران در راه خدا بگذرند و از اين گذشت لذت ببرند؟ چه مي شود كه آدمها
به جايي مي رسند كه به جاي خوردن از خوراندن و به جاي پوشيدن از پوشاندن مشعوف و مسرور مي گردند؟ اين حركت غير عادي و طبيعي در بادي امر مي تواند به عنوان يك مسله مورد بررسي قرار گيرد. تحولي كه با ساير تحولات زندگي يك فرد(مثلا عوض كردن خانه، تغيير ماشين، ارتقاي رتبه ي تحصيلي و....) اصلا قابل قياس نيست.
بر اساس اين تغيير در شيوه زندگي كه يك مسأله اساسي است، اين پرسش مهم مي تواند مورد بررسي قرار گيرد كه به چه دليل افرادي حاضر مي شوند از منافع و مطامع خود در راه غير خود بگذرند و به وادي ايثار و شهادت پاي نهند؟
بر اساس اين مكتوب اجمالا پاسخ بدين پرسش آن است كه با "كنترل تفسيري" و از جمله تمسك به "تمثيل و تشبيه"، مسايل سخت، سهل و موضوعات حاد، تفسير و تاويل جاذبانه مي پذيرند. لذا از خود گذشتگي موضوعي محبوب، مطلوب و مقبول قلمداد مي گردد.
2) تعريف: تشبيه و تميثل از اصطلاحات مخصوص علماي ادب و فن بلاغت است. در دايره المعارف اسلاميكا در تعريف اين مفاهيم آمده: تمثيل به عنوان موضوعي ادبي يا اصطلاحي بياني، داراي دو معناي عام و خاص است:
الف) معناي عام. تمثيل در معناي عام، معادل و مرادف تشبيه است و در معناي تشبيه به كار مي رود، زيرا «مثل»، كه ريشه ي واژه ي تمثيل است، معناي «شِبه » مي دهد(فيروزآبادي، ذيل «مثل »؛ طريحي، ج 5، ص 471). زمخشري(ذيل «مثل »)، تمثيل را مترادف تشبيه دانسته و تهانَوي(ج 2، ص 1344) ضمن طبقه بندي تمثيل بدين معنا اشاره كرده است. همچنين معناي خاص. تمثيل در معناي خاص گونه اي تشبيه است و به تعبير اهل منطق، نسبت تشبيه و تمثيل، عموم و خصوص مطلق است، يعني «هر تمثيلي تشبيه است » اما «بعضي از گونه هاي تشبيه، تمثيل به شمار مي آيد». جرجاني در اسرارالبلاغه(ص 84) اين معنا را تصريح مي كند و تشبيه را عام و تمثيل را نسبت بدان اخص(خاص ) مي شمارد و تأكيد مي ورزد كه هر تمثيلي به ناگزير تشبيه است، اما هر تشبيهي الزاما تمثيل نخواهد بود. از آنجا كه استعاره، تشبيهي است كه يك سوي آن در سخن ذكر مي شود، بزرگان و پيشروان دانش بلاغت مثل جرجاني در اسرارالبلاغه(ص 84، 219-22.)؛ سكّاكي در مفتاح العلوم(ص 148- 149)؛ خطيب قزويني در الايضاح(ص 312، 315) و در التّلخيص(ص 274، 322- 324) و تفتازاني در مطوّل(ص 339، 38.-381) و شرح المختصر(ج 2، ص 45، 95-97) از دو گونه تمثيل سخن گفته اند: تشبيه تمثيل، و استعاره ي تمثيليه يا تمثيل بر سبيل استعاره. تهانوي(همانجا) تمثيل در معناي خاص را شامل تشبيه تمثيل و استعاره ي تمثيليه دانسته و ابوالبقاء نيز به همين صورت از اقسام تمثيل سخن گفته است(ج، ص 74- 75). (http://www. encyclopaediaislamica. com)
عمل تشبيه و استعاره بحكم غريزه و فطرت در ميان افراد، طوايف و قبايل بشر معمول است ولي علماي ادب در مقام توجيه علمي و بيان ماهيت اين عمل غريزي با يكديگر اختلاف دارند. جمهور علماي ادب قبل از "سكاكي"، استعاره را از شئون الفاظ مي دانستند(نقل مكان الفاظ و به كار بردن لفظي به جاي لفظ ديگر بواسطه علاقه مشابهت بين معاني آن دو). ولي سكاكي(متوفي قرن هفتم) معتقد شد كه استعاره از شئون معاني است. يعني از اعمال مخصوص ذهن است. استعاره حقيقتاً يك عمل نفساني و ذهني است. يعني انسان در ذهن خود فرض و اعتبار مي كند كه مشبه يكي از مصاديق مشبه به است و حد و ماهيت مشبه به را در تخيل خود منطبق با مشبه مي كند. (مطهري: بي تا، صص6- 282)
3)تاملي نظري: تشبيه وتمثيل و كاركرد كنترل تفسيري: در علم روانشناسي، در تحقيقاتي كه به ادراك فرد از تسلط نسبت به اوضاع و شرايط زندگي مربوط مي شود، نظريه هاي مختلف وجود دارند. يكي از تئوريها در اين زمينه، نظريه ي ادارك كنترل اوليه در مقابل ادارك كنترل ثانويه است (راتبام، ويسز، و اسنايدر)، 1982، (بندو ويسز، 1988). كنترل اوليه كه بيشتر شبيه كنترل عيني و واقعي است، زماني بروز مي كند كه افراد كوشش مي كنند مهار و كنترل امور را در دست بگيرند، و كارها را در مسير اهداف خويش به پيش برند. افرادي كه با كنترل اوليه محيط را در جهت علايق، نيازها، آمال و آرزوهاي خود تغيير مي دهند. كنترل زماني در نقطة اوج خود قرار مي گيرد كه افراد عملا بتوانند تصميماتي اتخاذ نموده و تصميمات خويش را به موقع به اجرا بگذارند.
كنترل ثانويه زماني بظهور مي پيوندد كه كنترل اوليه امكان بروز نداشته باشد. شخصي با كنترل اوليه، سعي مي كند كه محيط را در جهت نيازها و علايقِ فردي خويش تغيير دهد. در حالي كه كنترل ثانويه بدين جهت ظهور مي كند كه فرد را در جهت انطباق و سازگاري با محيط غير قابل تغيير آماده سازد. زمانيكه افراد با موقعيتهايي روبه رو مي شوند كه غير قابل كنترل است سعي مي كنند كه يك و يا چند تا از رهيافت هاي كنترل ثانويه را به كار گيرند تا بتوانند تا حد ممكن ادراك كنترل خود را حفظ نمايند. مهمترين انواعِ كنترل هاي ثانويه به قرار زير مي باشند.
اول: كنترل نيابتي:
در اين روش، افراد شرايط و اوضاع و احوال را مورد بررسي قرار مي دهند تا به ببينند چه كسي كنترل اوضاع و شرايط را در دست دارد وبه نحو مؤ ثري خود را با آن فرد هماهنگ و هم جهت مي كنند. اين افراد از اين جهت احساس شايستگي و قدرت مي كنند كه فكر مي كنند در طرف فرد قوي هستند و به تبع قدرت آن فرد اينها نيز قدرت بدست خواهند آورد. اينها فرد قدرت مند و با نفوذ را تشويق مي كنند(و از او مي خواهند) كه دست به كارهايي بزند كه به سودشان تمام شود و از اين طريق احساس كنترل بر اوضاع و شرايط مي نمايند. از اين نظر اين تئوري به توكل مربوط مي شود كه افرادِ متوكل زماني كه احساس كردند كه مهار امور و اوضاع از قدرت و سيطره ي اينها خارج شده با اعتمادي كه به قدرت خداوند دارند و با رابطه اي كه بين خود و خدا مي بينيد اطمينان حاصل مي كنند كه خداوند امور را براي ايشان آسان خواهد كرد و ايشان را در تنگناي سختيها و مشكلات تنها نخواهد
دوم: كنترل تفسيري:
افرادي كه از كنترلِ تفسيري استفاده مي كنند سعي بر اين دارند كه شرايط غير قابل كنترل و طاقت فرسا را براي خود تعبير و تفسير نمايند و معناي آن را درك كنند. اين افراد سعي بر اين دارند كه بفهمند چرا و چگونه اتفاقِ ويژه اي برايشان رخ داده است و با تعبير و تفسير اين پديده ها و دادن معنا به آن ها، احساس كنترل بر اوضاع و احوال نموده و از تلخي حادثه بدين نحو بكاهند. بنابراين افرادي كه تجربيات تلخِ غير قابلِ كنترل مثل از دست دادنِ عزيزي و يا عضوي از بدن داشته اند، اغلب سعي مي كنند كه معنايي را كه در تراژدي آن ها نهفته است پيدا كنند و پيدا كردن معناي حادثه ي ناگوار به آن ها يك نوع احساس كنترل و مواجهه ي مؤ ثر با عامل فشارزا مي دهد. كشف معناي اتفاقات ناخوشايند يك نوع تسلي و كنترل به افراد مي دهد و آنان را براي مقابله با حوادث ناخوشايند مجهزتر مي سازد.
افراد زيادي در فرهنگ هاي مختلف دست به تعبير و تفسير اتفاقات ناخوشايند زده اند و از اين طريق از آلام خود كاسته اند. مثلا شهيد ثاني (954 ه'. ق) پس از مرگ فرزند دلبندش «مُسَكَّنة الفَواد عِندَ فقد الا حِبَّةِ وَ ا لاوَ لادِ» را مي نويسد و دكتر فرانكل (1958) نظريه ي «معني - درماني» را پس از دستگيري و از دست دادن تمامي عزيزانش در اردوگاه هاي كاري آلمان نازي ارائه مي دهد. فرد متوكل چون همه اتفاقات را در رابطه با خواست خدا مي داند، معني نهفته اين اتفاقات را درك مي نمايد و براي هر اتفاقي تعبير و تفسيري الوهي دارد.
پژوهش گران (راتبام، ويسز، واسنايدر، 1982) معتقدند كه افراد سالم هم از كنترل اوليه استفاده مي كنند و هم از كنترل هاي ثانويه، و بدين وسيله از احساس درماندگي به دورمانده و هميشه اميدواري خود را به آينده ، حفظ مي نمايند. (غباري بناب: دي 1384، http://www. porsojoo. com)
در ترابط كنترل تفسيري با تمثيل و تشبيه مي توان گفت كه نقش اساسي اين مفاهيم كمك به تغيير، تنزيل و تفسير پديده هايي است كه از مضامين عالي و بلند برخوردارند. الفاظ و واژه ها براي درك حقايق در قالب هاي مجازي به كمك مي آيند تا آن حقايق عالي را در سطح قابل تحمل و فهم ديگران درآورند. اگر حقايق معنوي و آسماني را تنها كساني كه روحي معنوي و عمبق دارند ادراك مي كنند اما تنزل آن واقعيت ها سبب مي گردد كه انسان هاي سطوح پايين تر نيز در حد خودشان از زيبايي هاي معنوي و حقيقي بچشند و ازاين رو در عمل نيز اين حقايق را تحمل نموده و متناسب با آن دست به عمل زنند.
ب)نقش تمثيل و تشبيه در علوم آكادميك: اجمالا مي توان گفت كه در علوم و رشته هاي تخصصي چون ادبيات، عرفان، اخلاق، روانشناسي، علوم تربيتي و.... تمثيل و تشبيه كاربرد داشته و متداولند.
اما براي اينكه از غايت نوشتار فاصله زياد نگيريم تنها اشاره مي گردد كه از قديم الايام فلاسفه بزرگ يوناني و ايراني از تمثيل و تشبيه براي بيان مقصود خود بهره گرفته اند، چنانچه افلاطون مبناي طبقاتي بودن اجتماع بشري را بر يك تمثيل بنا مي كند كه البته خود نيز طبقه بندي جامعه به سه سطح را دروغ شاهانه(one royal lie) مي نامد. از نگاه او افراد جامعه مانند طلا، نقره و آهن به سه سطح توده مردم، سربازان و حاكمان تقسيم مي شوند كه البته فقط طبقه اخير بايد قدرت سياسي را در دست داشته باشند، چرا كه در حكم طلا هستند. (Russell:1945، plo8)
تأثير اينگونه برداشت ها در ميان فلاسفه اسلامي نيز به وضوح ديده مي شود و از اين رو امثال فارابي، مؤسس اسلامي جامعه را به "تن"، تشبيه نموده اند كه برخي اعضا حكم سر و برخي در مثل مانند ساير اعضاي بدنند.
بحث به كارگيري تمثيل و تشبيه در دانش، از سطح معلمان اخلاق، عرفان و فلسفه گذشته و از اينرو در علوم اجتماعي نيز برخي تمثيل ها نقش تعيين كننده يافته اند. بدون ورود مبسوط به موضوع و به عنوان شاهد مي توان اشاره داشت كه مثلا تشبيه "رو بنا و زير بنا"ي ماركس در علوم اجتماعي تا چه حد مؤثر افتاده و تا چه اندازه مورد تفاسير بسيار متفاوت و گوناگون قرار گرفته است . و اين تشبيه در تفسير مسايل اجتماعي و حتي در نگارش تاريخ انساني (جداي از صحت و سقم) تا چه حد نقش جدي داشته است.
و يا چگونه مي توان از نقش ايده هاي مثالي(Ideal type) در تبيين مسايل در علوم اجتماعي غفلت نمود؟ اصطلاحي كه مبناي مفهوم بندي علوم انساني در نگاه هاي جديد قرار گرفته و به جاي واقعيات، تصويري كلي و با فاصله از آن ها را مبناي بررسي قرار داده است. حاصل آنكه تمثيل و تشبيه در علوم اعتباري تا حقيقي، ارزشي تا غير ارزشي كاربرد دارد و در تبيين پديده ها ضروري و مفيد است و در تزكيه نفوس و قلوب نيز مؤثر است و مناسب.
ازاين رو به پديده ي شهادت طلبي و ايثارگري چه از بعد ارزشي و اخلاقي نگريسته شود و چه به عنوان يك واقعيت اجتماعي و فرهنگي كه در شرايطي در جامعه اسلامي محقق مي شود(از جمله در صدر اسلام و يا در دفاع مقدس ايران اسلامي ) مي توان از نقش تمثيل و تشبيه در تشويق، تحريض و يا توصيف و تبيين ايثارگري و شهادت طلبي بهره گرفت.
ج) تشبيه و تمثيل در فرهنگ قرآني: اين نكته كه در قرآن مجيد تا چه حد تشبيه و تمثيل مطرح شده ودر چه موارد و موضوعاتي استعمال شده است، خود مي تواند موضوع بحث مستقلي قرار گيرد. آنچه كه تذكر آن براي اين نوشتار ضروري مي نمايد آن است كه اصل به كارگيري اين طريق از تعامل نه تنها مذموم نيست، بلكه بسياري از حقايق ديني در قالب تشبيه و تمثيل حتي در خود قرآن مجيد به كار رفته و فراتر آنكه خداوند به صراحت در قرآن مجيد(بقره /26) مي فرمايد:
ان الله لايستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضهً فما فوقها. خدا را باك از آن نيست كه به پشه و چيزي بزرگتر از آن مثل زند.
در اين زمينه تنها به يك مورد قرآني در زمينه ايثار مالي به عنوان شاهد بسنده مي گردد كه در آيه بقره /261 مي خوانيم:
مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله كمثل حبهً انبتت سبع سنابل في كل سنبلهً مائه حبهٍ والله يضاعف لمن يشاءُ والله واسعٌ عليمٌ.
مثل آنان كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند بمانند دانه ايست كه از يك دانه هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد(كه يكدانه هفتصد بشود) و خدا از اين مقدار نيز بر هر كه خواهد بيفزايد چه خدا را رحمت بي منتهاست و به همه چيز خدا احاطه كامل دارد.
و در سوره اسراء / 89 در فلسفه ي به كارگيري مثل ها مي خوانيم:
و لقد صرفنا للناس في هذا القرآن من كل مثل فابي اكثر الناس الاكفوراً:
يعني و همانا ما در اين قرآن براي مردم هرگونه مثال(و بيان روشن) آورديم(تا مگر هدايت شوند) ليكن اكثر مردم به جز از كفر و عناد از هر چيز امتناع كردند.
كه قريب به همين مضمون در سوره كهف/ 54 و سوره روم /58 نيز تكرار شده است. و در سوره زمر/ 27 فلسفه ي طرح مثال ها در قرآن مجيد را تذكر و تنبيه مخاطبين برشمرده است.
اگر اين باور امام خميني در كتاب "آداب الصلوه"، در باره تفسير قرآن كريم مبنا قرار گيرد كه " كتاب خدا، كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است. كتاب تفسير نيز بايد كتاب عرفاني اخلاقي و مبين جهات عرفاني و اخلاقي و ديگر جهات دعوت به سعادت آن باشد... اين كتاب چون عصاي موسي و يد بيضاي آن سرور، يا دم عيسي كه احياء اموات مي كرد نيست كه فقط براي اعجاز و دلالت بر صدق نبي اكرم آمده باشد، بلكه اين صحفيه الهيه كتاب احياء قلوب به حيات ابدي و علم و معاف الهيه است. اين كتاب خداست و به شئون الهيه جل و علا دعوت مي كند. (امام خميني: 1372، ص 4- 193)
در اين صورت يكي از شيوه هاي بيان معارف ديني، عرفاني و اخلاقي در قرآن مجيد بهره گيري از ابراز تمثيل و تشبيه است. و اين معبر و مسير، راه را براي ساير اسوگان و زبدگان ديني نيز هموار نموده تا براي بيان مقاصد معنوي و بلند از لسان تمثيل و تشبيه بهره گيرند.
د)تمثيل و تشبيه در جريان كربلا: تمثيل و تشبيه در سنت و سيره ي معصومين بسيار قابل حصول است، و استخراج و تحليل همه ي آن ها تأليف مستقل مي طلبد. در اينجا با توجه به غايت نشست و موضوع مقاله برخي از تمثيل و تشبيهات به كار رفته در جريان و واقعه كربلا كه اوج فضاي ايثار، فداكاري، جهاد در راه خدا و شهادت طلبي است مورد استشهاد قرار مي گيرد.
گفتمان ايثار و شهادت بر مدار اين تز عمده دور مي زند كه " خود " آنجا ناديده گرفته شده و در راه خدا فاني مي گردد. از اينرو اين آمادگي را مي طلبد كه يك فرد از همه شئون، وجود و حيثيت خود بگذرد. چنين غايتي بدست نمي آيد مگر آنكه تفسيري جديدي از عالم و آدم ارايه شود. در اين كنترل تفسيري" نقش تمثيل و تشبيه بسيار كارساز است. در اين تفسير مهمترين موضوعي كه بايد مورد بازنگري قرار گيرد، مسأله ي مرگ است كه همواره برايِ بشر مخوف و رعب برانگيز است. در فضاي كربلايي و عاشورايي مسأله ي مرگ از جمله از طريق به كارگيري تمثيل از سوي امام حسين براي يارانش به بهترين نحو دلپذير و تسهيل گرديد.
در ادامه به عنوان نمونه ي برخي از تمثيلات و تشبيهات به كار رفته در عرصه ي كربلا اشاره مي گردد. به عنوان شاهد حضرت امام حسين در خطبه اي كه پس از آغاز حركت از مدينه به مكه ايراد نمودند، سخنانشان را پس از حمد خدا و صلوات رسول با اين تشبيه آغاز مي كند كه
خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفتاه(نجمي: 1362، ص 63) يعني مرگ بر انسان ها لازم افتاده و همانند اثر گردن بند كه لازمه گردن دختران است. و در پايان اين خطبه، امام مي فرمايد: آگاه باشيد كه هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون خويش بگذرد آماده حركت با ما باشيد كه من فردا صبح حركت خوهم كرد. حداقل پيام اين تشبيه آن است كه از مرگ مفري نيست، اما درادامه مي توان اين گونه استنباط نمود كه درعين حال مي توان نوع مرگ را برگزيد و به جاي تسليم در مقابل مرگ، مرگ را تسليم خود نمود. به قول اقبال لاهوري كه
مرگ اگر مرد است گو سوي من آي تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ.
در روز عاشورا پس از نماز صبح، امام خطاب به يارانش فرمود: صبراً يا بني اكرام فما الموت الاقنطره تعبر بكم عن البئوس والضراء الي الجنان واسعه و النعم الدائمه فانكم يكره ان ينتقل من سجنٍ الي قصر و ما هولاء اعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الي سجن و عذاب(همان منبع، ص 214) يعني، اي بزرگان زادگان، صبر و شكيبايي بخرج دهيد كه مرگ چيزي جز يك پل نيست كه شما را از سختي و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاي هميشگي آن مي رساند. چه كسي است كه نخواهد از يك زندان به قصري انتقال يابد و همين مرگ براي دشمنان شما مانند آن است كه از كاخي به زندان و شكنجه گاه منتقل گردد.
در اين سخنان دو تشبيه براي تفسير مرگ به كار رفته است. يكي آنكه مرگ تفسير به پل شده است كه عبور از آن ورود از يك محيط به محيط ديگر و از فضايي به فضاي ديگر است. اما از آنجا كه ممكن است گذر از پل، عبور از منطقه اي مطلوب و توسعه يافته به محيطي نامطلوب و عقب مانده باشد، امام مرگ از نوع شهادت را آنگونه پلي مي داند كه عبور از جاي زشت به زيبا و تنگ به فراخ و مضيق به موسع و.... است و از اينرو و علي القاعده هر عاقلي براي عبور از روي اين پل عجله مي كند. (كنترل تفسيري از مرگ با بهره گيري از تشبيه). لذا تشبيه دوم كه عبور از زندان به قصر بود نيز مويد و مكمل همان تشبيه مرگ به پل است و ايمان مؤمنين را به جهاد و ايثار و شهادت عمق بخشيده وآن ها را براي فداكاري و گذشت آماده تر مي سازد.
متعاقب همان تفسير، تمثيل ديگري امام حسين در سخنراني روز عاشورا دارند. ايشان سوگند مي خورند كه ذليلانه دست در دست دشمن نمي گزارم و " لا افر منهم فرار العبيد"(همان منبع، ص 229) من مانند بردگان از صحنه ي جنگ و از برابر دشمن فرار نمي كنم. تشبيه گويايي است براي جنگ و مبارزه ي كساني كه انگيزه اي براي مقابله ندارند و براي محيطي كه شهادت در آنجا معنايي ندارد و جان دادن تلف شدن تلقي مي گردد. زيرا يك برده با چه انگيزه و به اميد چه محصولي جانش را به خطر بيندازد؟ جز اين است كه بهره ي عمل او را ديگران مي برند؟ ازاين رو در مقابل در گفتمان ايثار و شهادت فرار از نبرد هرگز معنايي ندارد.
بد نيست نهايتاً به تمثيلي اشاره گردد كه در گفتگوي امام حسين با پسر برادرش قاسم و در تحليل مرگ مطرح شده و حكايت از سطح معرفت و معنويت ياران اباعبدالله دارد.
نقل شده وقتي شب عاشورا امام حسين وعده شهادت يارانش را داد، قاسم بن الحسن كه نوجوان سيزده ساله اي بود برايش اين پرسش مطرح شد كه آيا اين گونه كشته شدن فردا شامل من هم مي شود يا نه؟ ازاين رو عمويش پرسيد: آيا من جزء كشته شدگان فردا خواهم بود؟ امام حسين در پاسخ پرسش او سئوالي را مطرح فرمودند: كيف الموت عندك" پسر برادرم، مرگ نزد تو چگونه است؟ چه طعم و مزه اي دارد؟ و قاسم بلافاصله جواب داد: يا عماه، احلي من العسل. عمو جان از عسل هم براي من شيرين تر است.
و اينجا بود كه امام حسين خبر شهادت او را مطرح نمود(مطهري: بي تا، ص 281)
تعبير مرگ به شيريني عسل، تمثيل فوق العاده زيبايي است كه حكايت از درك عميق حتي نوجوانان كربلا از شهادت و كشته شدن در راه خدا دارد. اگر از جمله كاركرد هاي تمثيل و تشبيه، بيان حقايق بلند و ظريف در قالب هاي قابل فهم باشد، در اين تشبيه به خوبي نشان داده مي شود كه مسأله ي مرگ و زندگي در فرهنگ عاشورايي چگونه براي ياران و پيروان آن نهضت حل شده و به معرفت و بصيرتي عميق رسيده بودند كه مانند سرور و سالار شان وقتي مخير بين يكي از اين دو، يعني مرگ و ذلت مي شدند به راحتي از ذلت و خواري دوري نموده و براي حفظ عزت و سيادت به استقبال مرگ مي رفتند.
حاصل آنكه آدمي خودش و سلامتش را دوست دارد. چه بسيار كساني كه براي طول عمر تلاش ها نموده و به آسمان و ريسمان چنگ مي زنند. معمولا هر شخصي آرزوي هاي طول و دراز در سر دارد و كمتر به مرگ مي انديشد. در اين وضعيت طبيعي، ورود به گفتمان ايثار و شهادت توجيه و تفسير مي طلبد و بيان اين حقيقت متعالي يعني آرزوي مرگ و انتخاب جان باختن و ايثارگري نيز گاه از لسان تمثيل و استعاره و تشبيه بسيار گويا و رسا بوده و براي ديگران قابل فهم تر است.
فعالان نهضت كربلا نيز از فرماندهي تا برخي از عناصر مهم عاشورايي، در قالب تمثيلات و تشبيهات دنيا و مرگ را براي ديگران به شكل هاي زيبايي تصوير نمودند. به قدري اين نمايش و تصاوير زيبا بود كه راه آن بزرگواران در طول تاريخ از سوي ساير مبارزان خصوصاً شيعي تعقيب شد و اوج اين حماسه سرايي و حماسه آفريني ها را مي توان در دفاع مقدس هشت ساله ايرانيان ديد كه به فرهگ عاشورا آگاهانه تأسي نموده بودند.
ه)بهره گيري تمثيل و تشبيه در دفاع مقدس: از جمله زوايايي كه مي تواند معبر جديد، مفيد و مهمي در بررسي مسايل دفاع مقدس باشد، هم جمع آوري مجموعه تمثيل و تشبيهات رزمندگان در مدت هشت سال دفاع مقدس است و هم به كارگيري تمثيل هاي مناسب براي تبيين پديده دفاع مقدس است. براي رسيدن به غايت اول حتي مي تواند به عنوان منابع ثانويه، فرهنگ ها و ادبيات موجود درباره دفاع مقدس را از زاويه ي تمثيل و تشبيه يك بار ديگر به مطالعه نشست. به عنوان پيشنهاد مي توان كار ارزنده ي جناب آقاي مهدي فهيمي در مجموعه "فرهنگ جبهه" را از اين منظر باز خواني نمود. خصوصاً مجلداتي كه مربوط به شوخ طبعي ها شعارها و رجزهاي مكاتبات و اصطلاحات و تعبيراتند. هم چنين مي توان در يك كار بديع و تأسيسي به كار تازه اي دست زد و در يك تلاش ميداني با بهره گيري از تكنيك مصاحبه با رزمندگان دوران دفاع مقدس تمثيلات، استعارت و تشبيهات به كار رفته در دفاع مقدس را در مجموعه تازه اي جمع آوري و سامان بخشيد.
در اين قسمت به عنوان شاهد حداقل به يك تمثيل به كار گرفته شده از شهيدي والا مقام از كنشگر 25 كربلا بسنده مي گردد. "حميد رضا نوبخت"، كه در ميان رزمندگان مازنداران چهره اي شناخته شده و شاخص بود هم در گردان مالك بسيار خوش درخشيد و خصوصاً در اين نقش در عمليات والفجر 8 بسيار نقش كليدي ايفا نمود، تا حدي كه در سايت جامع دفاع مقدس: ساجد(www. sajed. ir) در 24 فروردين 1387 از فرمانده ي لشگر 25 كربلا در آن زمان(سردار مرتضي قرباني) نقل شده كه: "اگر نوبخت در فاو نبود هشتاد روز عمليات ما منجر به عقب نشيني مي شد". او البته بعدها تا فرماندهي تيپ اين لشگر نيز ارتقاي موقعيت و مسؤوليت يافت و سپس چنانچه شأن اينگونه عزيزان ايثارگر است به صورت مظلومانه اي به ملاقات معشوق شتافته است. شهيدي كه متأسفانه بازماندگان و هم رزمانش حقش را در معرفي به ديگران به خوبي ادا نكرده اند.
عصر روزي بود كه قرار بودآن شب عمليات والفجر 8 در كنار اروند و از منطقه خسرو آباد و در كنار نهر بوفلفل آغاز شود(دهه ي فجر سال 1364). از سوي فرمانده گردان، نوبخت، ارگان گردان براي جلسه اي دعوت شديم. وقتي وارد شديم، فضا خيلي سنگين و به نوعي محزون بود. تفالي به قرآن زده شد و با نگاه اميدوارانه فرمانده به سايرين اعلام كرد كه امشب شب عمليات است. او پيامي را به ما رساند تا به نيروها برسانيم كه هر كس آمادگي عمليات ندارند از اروند عبور نكند. زيرا هر كس كه اين رودخانه گذشت تا در سلامتند بايد مقاومت كننند و بجنگند. زيرا عمليات سنگيني در پيش است و نيروهاي كثيري براي تثبيت مواضع نياز است. به عبارت ديگر اينجا و در اين آزمون فقط فقط نيروهاي داوطلب و ايثارگر و آماده فداكاري پذيرفته مي شدند.
سپس نوبخت با صداي گرفته اي خواند:
ما در ره عشق نقض پيمان نكنيم گر جان طلبند دريغ از جان نكنيم
دنيا اگر از يزيد لبريز شود ما پشت به سالار شهيدان نكنيم
او نتوانست اين دو بيت را پشت سر هم بخواند، با صداي هق هق گريه هاي او ناله هاي مخاطبان فضا عجيب، معنوي و ملكوتي شده بود و حميد به سختي حديث از وفاداري به عهد با امام كرد و ديگران نيز زمزمه كردند. در اين فضايي كه به وداع فرماندهان ختم گرديد، نوبخت در قالب اين شعر تشبيهي را مطرح كرد. او صف دشمنان(صدام و بعثيان) را به صف يزيديان تشبيه كرد و صف خودي ها(امام خميني و رزمندگان اسلام) را به صف سالار شهيدان، ابا عبدالله. و تشبهي نياز به وجه شبهي دارد و تا نسبت مشبه، با مشبه به، را بيان كند. در گفتمان كربلا، صف يزيديان به چه چيز شهرت داشت. ؟
در كلام امام حسين(ع) آن هم براي مروان بن حكم كه خود از يزيديان بود و امام را به بيعت مي خواند در وصف يزيد آمده: انا لله و انالله راجعون و علي الاسلام السلام اذ بليت الامه براع مثل يزيد.... يزيد الفاسق" يعني اينك بايد فاتحه اسلام را خواند كه مسلمانان به فرمانروايي مانند يزيد گرفتار شده اند... يزيد فاسق"(نجمي:1362، ص18) و در پاسخ به بيعت با يزيد كه از سوي وليدبن عتبه استاندار مدينه مطرح شده بود و در دليل پاسخ منفي بدين در خواست از جمله فرموند: يزيد رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحرمه، معلن بالفسق"(همان منبع، ص12) يعني، اما يزيد اين مردي كه توازمن توقع بيعت به او را داراي مردي است شربخوار كه دستش به خون افراد بيگناه آلوده گرديده، او شخصي است كه حريم دستورات الهي را در هم شكسته و علناً و در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور مي گردد.
اقدامات وحشيانه ي يزيد و لشگريانش در جريان حادثه ي كربلا، تصرف خصمانه ي مدينه و سنگ باران كعبه، نگاه واقع بينانه ي امام حسين را تأييد نمود. او نه به احكام الهي و معارف آسماني پايبند بود و نه به اصول انساني ارج مي نهاد. چنين جرياني ريشه در تاريخ بشري دارد و از اين رو هم قبل از كربلا جنايت كاران فراوان با اعمال غير قابل توجيه وجود داشتند و هم بعد از كربلا يزيديان همان راه را ادامه داده و جنايت ها پيوسته وجود دارد. از اين رو در شعر ياد شده سخن از دنيايي بود كه ممكن است سراسر مملو از يزيد باشد، يعني ستم فراگير و جهاني شود.
در مقابل گفتمان سالار شهيدان است كه گفتمان كرامت، عزت، ايثار، وفا، مقاومت، معنويت و شجاعت است. اين راه نيز قبل و بعد از كربلا سابقه ولاحقه دارد و از اينرو در اين استعاره به صورت لطيفي رهبري امام خميني، با فرماندهي و زعامت امام حيسن به هم تشبيه و تقريب شده اند. اگر امام خميني رهبري كربلاي ايران را داشت، نوبخت ها نيز سربازان عاشوراي ايران بودند و اگر امام حسين(ع) در شب عاشورا فرمود كه:
اما بعد فاني لا اعلم اصحابا اولي ولا خيراً من اصحابي. (همان منبع، ص195) يعني اما بعد من اصحابي و ياراني بهتر از ياران خود نديده ام. امام خميني نيز به عنوان سالار شهيدان عصر در وصيت نامه به عنوان يك سند ماندگار خطاب به يارانش نوشت: من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن درعصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و كوفه و عراق در عهد امير المومنين« و حسين بن علي(ص/س) مي باشد. (امام خميني: 1369، ص 12) امثال شهيد نوبخت فقط شعار نمي خواندند و براي زيبايي شعر، از تمثيل بهره نمي گرفتند، بلكه با تمام وجودشان وفاي به عهد با امام خميني را تأييد و امضا مي كردند. با اينكه كراراً مجروح شده بود با اينكه برادر شهيد بود، با اينكه مواد شيميايي چهره اش را تيره كرده بود، با اينكه يارانش و اركانش را از دست مي داد، با اينكه با نيروي اندك در مقابل سپاهيان كثير و مجهز عراق پايداري مي كرد، تنها چيزي كه در امثال نوبخت ها ديده نمي شد، خستگي، ناتواني، نااميدي و يأس بود. آنچنان با توكل، نشاط و روحيه در رزم حضور داشت كه باعث روحيه و اميد نيروها مي شدند.
در يك كلام در ريشه اين پايداري ها بايد گفت كه امثال نوبخت با تمثيل هايي كه دنيا را پل و معبر دانست، مرگ را به سخره گرفته و با تمثيل هايي كه ايران را با كربلا و رزمندگان را با ياران اباعبدالله الحسين تشبيه مي نمود، خوفي از كشته شدن و مجاهده نداشتند. حاصل تلاش اين عزيزان آن شد كه دنيايي هشت سال خواست ملت ايران را به ذلت بكشاند، اما به بركت روحيه اين فرزندان اسلام كه متكي بر اعتقاد ديني، آسماني و معنوي بود، نتوانستند حتي يك وجب از خاك عزيز ايران را تعدي كنند و اين صدام و حاميانش بودند كه در نهايت رسواي خاص و عام شدند.
و)نتيجه گيري:از مجموعه مباحث اين مكتوب به اين جا مي رسيم كه:
1)نقش تمثيل و تشبيه در گفتمان سنتي و مدرن كاربرد داشته و به خصوص در نظريه پردازي علوم انساني نقش تعيين كننده اي دارد. از جمله كاركرد هاي اين مفاهيم ايجاد فرصت براي كنترل تفسيري رفتار و مواضع آدميان است.
2)در فرهنگ ديني و خصوصا قرآني از تشبيهات براي بيان حقايق بلند و عالي بسيار بهره جسته شده است. از اين رو مسلمانان با الهام از اين دستاورد مي توانند و بلكه مي بايست از معبر تمثيل و تشبيه براي بسط فرهنگ ديني بهره جويند.
3) بخشي از معارف و فرهنگ اسلامي بر مدار جهاد و شهادت دور مي زند. از آنجا كه امروزه جهان اسلام به شدت نياز به حماسه آفريني و تجليل از حماسه سازان دارد، از اينرو مي توان فرهنگ عزت و قدرت آفريني بر مبناي جهاد و شهادت را بر اساس تمثيل و تشبيه به تفسير و تعبير بنشيند.
4)هشت سال دفاع مقدس مواد خام فراوان احياكننده و سازنده ي فرهنگ جامعه در خود دارد كه يا اصلا مورد بهره برداري قرار نگرفته است و يا ظرفيت آن را دارد كه مورد تفسير مجدد قرار گيرد. در اين مكتوب در مقام تجويز مي توان پيشنهاد نمود كه يك بار ديگر يافته هاي موجود پيرامون جنگ بر اساس قالب تمثيلي و تشبيهي مورد باز خواني قرار گرفته و يا بر اساس اين نگرش و با اين نگاه به جمع آوري داده ها از يادگاران جنگ پرداخت.

منابع و مآخذ
- بشيريه، حسين(1374) جامعه شناسي سياسي، تهران، نشر ني.
- سنگري، محمد رضا- عبداللهي، مهدي:(138.) عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس: ج 3، فرهنگ عاشورا، قم، مركز تحقيقات اسلامي
- شايان فريدون(1353) سيري در تاريخ ايران باستان، تهران انتشارات رز(چاپ دوم)
- امام خميني، روح الله(1372) آداب نماز، تهران مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(چاپ دوم)
- امام خميني، روح الله(1369) صحفيه انقلاب: وصيت نامه ي سياسي- الهي رهبر كبير انقلاب اسلامي، تهران، چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي(چاپ پنجم)
- مطهري، مرتضي(بي تا) حماسه حسيني- ج 1، تهران، انتشارات صدرا.
- مطهري، مرتضي(بي تا)شرحاصول فلسفه و روش رئاليسم- مقاله ي اعتباريات، قم، دفتر انتشارات اسلامي
- منصورنژاد، محمد(1385) جنگ در آيينه نظريه ها، با تاكيد بر دفاع مقدس، تهران، بنياد حفظ و نشر آثار و ارزش هاي دفاع مقدس(پژوهش)
- نجمي، محمد صادق(1362)سخنان امام حسين از مدينه تا كربلا، قم، انتشارات اسلامي(چاپ سوم)
- هيوز، استيوارت(1369) آگاهي و جامعه، ترجمه ي عزت الله فولاد وند، تهران، سازمان انتشارات انقلاب اسلامي
توكل به خدا- دكتر باقر غباري بناب، ه 15 دي 1384 http://www. porsojoo. com
http://www. encyclopaediaislamica. com
سايت جامع دفاع مقدس: ساجد(www. sajed. ir)
(يا پايگاه اينترنتي ستاد بزرگداشت سرداران و ده هزار شهيد مازنداران bz– sorkh. comwww. sa.)
Russll Bertramd، (1945) Ahistorz of westem philosophy، simon and schuster، uewyork.


پنج شنبه 30 دی 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بازتاب شهيد و شهادت در شعر سيدعلي موسوي گرمارودي
كلمات كليدي : شهيد، شهادت، سيدعلي موسوي گرمارودي، نماد
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
درون مايه هاي شهيد و شهادت از موضوع هاي ديرينه ي ادبيّات آييني است كه در تمامي ادوار شعر فارسي ازسوي غالب شاعران مسلمان، به ويژه شاعران شيعي، مورد اقبال قرار گرفته است. سيدعلي موسوي گرمارودي نيز چونان ديگر شاعران مذهبي به انعكاس درون مايه هاي شهيد و شهادت در چهار دهه ي شاعري خود دست زده است. اين مقاله مي كوشد تا نشان دهد گرمارودي متأثر از فرهنگ ديني و به علت تعلقات طبقاتي و قشري و تأثير نهاد خانواده بر ذهن و زبان او، هم در اشعار پيش از جنگ ايران و عراق در شهريور1359 و هم در ايام جنگ و هم پس از جنگ، موضوع هاي شهيد و شهادت را انعكاس داده است. نتيجه ي پژوهش مي نماياند گرمارودي براي دست يابي به اين مهم، با درنظرگرفتن عوامل زيبايي شناختي و جامعه شناختي، از نمادهاي طبيعي، اساطيري، ديني و ملي بهره هاي فراواني برده است. دست آورد ديگر مقاله، حاكي از آن است كه به علت قرارگرفتن شاعر در برابر نظم مستقر اجتماعي در ايام پيش از جنگ، درون مايه هاي فوق، رتبه ي نخست را در اشعار وي احراز كرده است.

1. مقدمه
موضوع هاي شهيد و شهادت از مفاهيم پركاربرد شعر آييني ادبيّات فارسي است. شعر كلاسيك فارسي متأثر از ساختار فرهنگ دينيِ ايرانِ پس از اسلام، شعري ديني است كه شاعران با نمادها و نمودهاي گوناگوني آن را پرورانده اند.
با شكل گيري زبان فارسي دري و سروده شدن اشعاري در اين زبان، درون مايه هاي آييني ازجمله موضوع هاي شهيد و شهادت و واقعه ي شهيدان كربلا در شعر شاعراني انعكاس يافته كه دل مشغولي هاي مذهبي و سياسيِ فراواني داشته اند. آرمان ها و سرگذشت شهيدان در تاريخ ادبيّات فارسي چنان با عواطف و احساسات شاعران درآميخته كه نه تنها مي توان جلوه هاي شهيد و شهادت را در آفرينش هاي ادبي ديد، بلكه اين شعرها آيينه اي براي متبلور شدن آرمان هاي شاعران در قرون مختلف شده است. بدين ترتيب درون مايه هاي «شهيد و شهادت» متناسب با شرايط اجتماعي و سياسي بازتاب هاي متفاوتي در حوزه هاي محتوا و تصوير يافته است.
بررسي اجمالي شعر فارسي نشان مي دهد كه قديمي ترين جلوه هاي شهيد و شهادت در شعرهاي كسايي مروزي(م341-394ه-) به ويژه شعرهايي كه در رثا و منقبت شهيدان كربلا سروده ، بازتاب داشته است. كسايي خود چنين شعرهايي را مقتل مي نامد:
دست از جهان بشويم، عزّوشرف نجويم
مدح و غزل نگويم، مقتل كنم تقاضا
(رياحي: 69)
پس از كسايي در قرن پنجم ناصرخسرو(394ه-. – 48.ه-.) به عنوان شاعري اسماعيلي از شهيدان كربلا و شهيدان اسلام و موضوع شهيد، سخن به ميان آورده است. اما پس از ناصرخسرو هم شاعران شيعي و هم شاعران اهل سنّت از شهيدان و به ويژه شهيدان كربلا سخن رانده اند. نمونه را مي شود از سنايي غزنوي(م529هـ-.) مولوي(672هـ-.) و سعدي(691هـ-.) ياد كرد.
تا پيش از شكل گيري سلسله ي صفوي به علت محدوديت هايي كه براي شاعران، به ويژه شاعران شيعي، جهت بازتاباندن آرمان هاي شهيدان راه مبارزه با ستم حاكمان و سردمداران جور و فساد و بي عدالتي، وجود داشته است، حجم شعرهاي مربوط به شهيد و شهادت، چندان زياد نبود، هرچند لحن اين اشعار لحن حماسي است و نشانه دهنده ي روح سركش شاعران در برابر ستم، گران و تضييع كنندگان حقانيت و حقوق اهل بيت و شهيدان راه اسلام است. اما به قدرت رسيدن صفويان و رسمي شدن مذهب شيعه در ايران بر حجم اين گونه اشعار افزوده شد. اين روند صعودي تا انقلاب مشروطه ادامه داشته است، چنان كه برخي از شاعران مشروطه چون ملك الشعرا بهار و نسيم شمال از شهيدان راه اسلام فراوان شعر گفته اند.
پس از انقلاب مشروطه به علت شكافي كه ميان جامعه ي ايراني با فرهنگ ديني ايجاد شده بود حجم اين اشعار چندان قابل توجه نيست؛ با اين وجود تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در سال1357 برخي از شاعران به علت وابستگي هاي طبقاتي و قشر ي به فرهنگ ديني، سرودن شعر آييني و ازجمله موضوع هاي شهيد و شهادت را سرلوحه ي شعرهاي خود قرار داده بودند كه سيدعلي موسوي گرمارودي يكي از اين شاعران است.
2. شهيد و شهادت
شهادت كه گواهي دادن بر وحدانيت خداوند و نبوّت حضرت رسولاكرم(ص) است كشته شدن در راه خدا براي دفاع از حقانيت دين، يا آرمان ها و سفارش هايي است كه در دين مورد تأكيد قرار گرفته است؛ چه براساس احاديث كساني كه در دفاع از عرض و مال خود، و يا در راه به دست آوردن دانش كشته شوند، مرگ آنان شهادت در راه خدا فرض مي شود. شهيد نيز كه يكي از اسماي الهي است به معناي گواه و كشته شده ي راه خدا مي باشد.
در اصطلاح عرفاني كساني كه در راه عشق معشوق ازلي كشته مي شوند، و يا در معشوق فاني مي گردند، شهيد راه عشق اند. اگر در فرهنگ قرآني شهادت «احدي الحسنيين»(توبه /52) شمرده مي شود در نخستين شعرهاي عرفاني بر كشته شدن در راه عشق كه رسيدن به حياتي تازه است، اشارات فراواني رفته است:
به تيغ عشق شو كشته كه تا عمر ابد يابي
كه از شمشير بويحيي نشان ند هد كس از احيا
(سنايي: 141)
به گونه اي كه مطلع غزل مولوي در مردن در عشق زبان زد همگان است:
بميريد بميريد در اين عشق بميريد
در اين عشق چو مرديد همه روح پذيريد
(مولوي، ج2: 58)
نزد سعدي تنها كسي كه بي حسرت از جهان رخت برمي بندد، شهيد عشق است:
بي حسرت از جهان نرود هيچ كس به در
الا شهيد عشق به تير از كمان دوست
(سعدي، 1385: 183)
3. سيدعلي موسوي گرمارودي
سيدعلي موسوي گرمارودي يكي از شعراي آييني و ايدئولوگ ادبيّات معاصر است كه در 31فروردين ماه132. در شهرستان قم به دنيا آمد. پدر گرمارودي مدرس عالي علوم اسلامي در قم بود و مادرش نيز در خانواده اي روحاني در تنكابن باليده بود. وي از همان اوان كودكي با مباحث اسلامي و علماي ديني آشنا شد. گرمارودي در كنار فعاليت هاي فرهنگي، در مسايل سياسي هم دخالت داشت به گونه اي كه در واقعه ي مدرسه ي فيضيه دستگير، اما با كوشش آيت الله رباني شيرازي آزاد شد. او در سال1345 به دانشكده ي حقوق دانشگاه تهران راه يافت و در سال1348 در مسابقه ي شعري مجله ي ادبي يغما به سردبيري مرحوم حبيب يغمايي كه به همت حسينيه ي ارشاد تهران به مناسبت پانزدهمين قرن بعثت برگزار شده بود، رتبه ي نخست را به دست آورد. شهرت شعري گرمارودي نيز با برنده شدن شعر «خاستگاه نور» كه به سبك نيمايي در پانزده صفحه سروده شده بود، آغاز شد.
وي در شهريور1352 به دست ساواك دستگير شد و چهارسال از ايام زندگي اش را در زندان گذرانيد تا اين كه در سال1356 آزاد شد. گرمارودي در زمان انقلاب و پس از آن حضوري چشم گير در فعاليت هاي فرهنگي- مطبوعاتي كشور داشته است.
3-1. مجموعه هاي شعري گرمارودي
مجموعه هاي شعري گرمارودي عبارتند از: عبور(1348)، در سايه سار نخل ولايت (1357)، سرود رگبار(1357)، در فصل مردن سرخ (1358)، چمن لاله(1363)، خط خون(1363).
تا كنون نُه گزيده و گزينه از شعرهاي گرمارودي به چاپ رسيده است كه عبارتند از: «تا ناكجا» كه در سال1363 با گزينش و ترجمه ي ريكاردو زيپولي و جان روبرتواسكارچيا به زبان ايتاليايي ازسوي انتشارات انجمن فرهنگي ايتاليا منتشر شده است.
«دستچين » كه انتشارات نشر فرهنگ اسلامي در سال1368 آن را به زينت طبع آراسته است. «ما كجا، آن خوب، آن زيبا كجا» مجموعه ي چند شعر براي حضرت علي(ع) است كه ازسوي نشر معارف در دي ماه 1372 منتشر شده است.
«باران اخم» گزينه ي شعر جنگ گرمارودي است كه انتشارات حوزه ي هنري آن را در سال1373 منتشر كرده است.
«گزيده ي ادبيّات معاصر، مجموعه ي شعر علي موسوي گرمارودي» كه انتشارات نيستان آن را در سال1378 منتشر كرده است.
«گزينه ي گرمارودي» كه با انتخاب بهاء الدين خرمشاهي و ازسوي انتشارات مرواريد در سال138. منتشر شده است.
«برخيز واژه اي پيدا كن» كه به خط سيريليك (روسي) به دست نظام قاسم در تاجيكستان و در سال 138. برگردان شده و به چاپ رسيده است.
مجموعه ي «باغ معنا» نيز به خط سيريليك، با انتخاب و برگردان صفر عبدالله در سال1381 در تاجيكستان منتشر شده است.
انتشارات قدياني نيز گزيده ي «صداي سبز» را در سال1383 منتشر كرده است.
3-2. مضامين شعري سيدعلي موسوي گرمارودي
مضامين شعرهاي هر شاعري سويه ي ديگر سكه ي انديشه هاي اوست. اين درون مايه ها ممكن است مستقيم يا غيرمستقيم متأثر از شرايط اجتماعي و سياسي اي باشد كه شاعر در آن به سر مي برد. گرمارودي نيز در چهار دهه شاعري خود تحت تأثير جهان بيني ديني و جهان پيراموني به سرودن اشعاري پرداخت كه مهم ترين مضامين شعرهايش عبارتند از:
خداباوري، توحيد، عشق به سرچشمه ي هستي، نعت و منقبت پيامبر اكرم(ص) و ائمه ي اطهار، واقعه ي عاشورا و توصيف رشادت ها و جانبازي هاي امام حسين (ع) و حضرت ابوالفضل (ع)، آزادي و ستايش آزادي خواهان و مبارزان و انقلابيون راه آزادي، ظلم ستيزي و دعوت به بيداري و مبارزه با ستم و موضوع هاي غنايي و عاشقانه و عاطفي.
4. شهيد و شهادت در اشعار گرمارودي
اعتقادات و دل بستگي هاي دينيِ گرمارودي، الهام بخش درون مايه هاي شعر وي، ازجمله شهيد و شهادت بوده است.
او در چهار دهه شاعري خود، هم اوضاع سياسي- اجتماعيِ پيش از انقلاب و هم پس از انقلاب را تجربه كرده است. پس از انقلاب اسلامي1357 و به ويژه آغاز جنگ ايران و عراق، موضوع هاي شهيد و شهادت به علت شرايط ويژه ي جنگي، مورد توجه غالب شاعران قرار گرفت. اما گرمارودي شاعري است كه هم در پيش از آغاز جنگ تحميلي به سرودن شعرهايي در اين حوزه ها پرداخت، هم در سال هاي دفاع مقدس و هم پس از آن، كه به بررسي آن خواهيم پرداخت.
4-1. شعرهاي پيش از جنگ علي موسوي گرمارودي
گرمارودي در شش مجموعه ي شعرش، هفتاد شعر در باره ي شهيد و شهادت سروده است. از اين تعداد، 37 شعر معادل 85/52درصد اشعار مربوط به دوران پيش از جنگ است كه از سال1348 شروع مي شود و تا پايان تابستان1359 ادامه مي يابد. شعرهاي اين دوره بيشتر در تجليل و بزرگ داشت مردان مبارزي است كه به شهادت مي رسيدند:
- چه بادها كه وزيد از چهارسوي درخت
كه ريشه كن كندش... (عبور: 16)
- به زاد و مردن كوتاه آذرخش بلند
به غرّش و تپش تندر لجوج و عنود
(عبور: 49)
مدح و منقبت و مرثيه ي پيامبر و امامان(ع) به ويژه حضرت امام حسين(ع) و يارانش از موضوع هاي ديگر اين دوره از شعرهاي گرمارودي است:
- آنك، خون توست
در سبزينه ي هر گياه
و سرخي شفق
داغگاه سينه ي عالم است
در سوگ سرخ تو(در سايه سار نخل ولايت: 44).
و يا اين شعر:
اسب سپيد- كه خورشيد از آن پيش، بر آن مي تاخت-
آنك
بي سوار
به سوي افق مي دويد
و شفق را از خون يال و پيكر، گلگون مي ساخت(در سايه سار نخل ولايت:53).
و در باره ي شهيد كربلا چنين مي سرايد:
- قسم به خون آفتاب
به روح روشن و روان پاكِ آب... (پيشين : 71)
گرمارودي در شعرهاي فوق هم براي طرح غيرمستقيم و زيبايي شناختي موضوع شهيدان و شهادت و هم به علت موانع سياسي حاكم در پيش از انقلاب، از نماد بيشترين بهره را برده است. نمادهاي شعرهاي اين دوره اش عبارتند از: شب، خزان، ستاره و خورشيد:
- و خورشيد عريان و خونين بر آن افتاده(پيشين: 54).
اما واژه هايي مانند: لاله و شقايق كم تر به عنوان نماد در اشعار اين دوره اش به كار رفته اند. برعكس واژه هاي: خون، سرخ و سرخي به ويژه در شعرهايي كه در رثاي امام حسين(ع) سروده است، فراوان به چشم مي خورد. او از اين كلمات در ساختن كلمات مركب و تركيبات هم استفاده كرده است، مانند: خوناب، گودال خون، شب خون، سرخ رگ و سوگ سرخ. به نمونه هايي از شعرهاي گرمارودي كه ميان سال هاي1352 تا 1359 سروده شده، اشاره مي شود:
- از سرزميني گذشت
كه آفتاب را در آن به حراج نهاده بودند
و هر چيز رنگ خون داشت
و هر چيز، سوزان تر از عبور گرم گلوله
از گوشت بود(سرود رگبار: 29).
- دريغا آن گلگشت ها
كه بر سينه ي دشت ها
داغ شقايق ها را به شماره مي نشستيم(پيشين: 44).
گرمارودي در سال1357 در باره ي شهادت دوستانش اين گونه سروده است:
چون مرغ حق ، در اين شب ديگر جان گزاي
«حق حق» سرودها ز لبش خون چكيد و رفت
(پيشين: 57)
- آه اي حنا بسته دستان!
عروس هماره ي مرا به ياد آوريد،
كه جاودانه در حجله ي خون خفته است؛
... و صداي «رگبار» سرب
ترانه ي هميشه ي اوست
كه شهادت را «مبارك باد» مي گويد(پيشين : 27).
شاعر معتقد است شهيد و شهادت از چنان جايگاه بلندي برخوردارند كه تنها شهيد مي تواند از آن سخن بگويد:
- بايد شهيد بود و نوشت
بايد شهيد بود و از شهادت گفت
با خون نوشت بايد(در فصل مردن سرخ: 29).
نزد او «يگانه رنگ عزّت، سرخي است»(پيشين: 29).
شعرهاي گرمارودي در اين سال ها(1352-1357) بسيار گرم، پرشور و نشأت گرفته از عمق احساسات اوست. واژه ها و تركيبات كليديِ شعرهاي اين دوره عبارتند از: گلوله، سرب، رگبار، بهاران، لاله ها، خزان، شقايق شهادت، شهيد، سرخ، گلگون، خون فشان، ارغواني، گلداغ، داغلاله ، خون رنگ، و گلبرگ هاي سرخ.
با پيروزي انقلاب اسلامي و شرايط ايجاد شده ي پس از آن كه به ترور برخي از شخصيت هاي انقلاب منجر شد، گرمارودي هم در بزرگداشت آنان مانند: شهيد آيت الله مرتضي مطهري و شهيد دستغيب اشعاري سرود:
- در فصل گل
در باغسار لاله، شقايق
آوخ، كدام دست پلشتي
آوخ كدام دست پليدي
از ريشه كند... (در فصل مردن سرخ: 91).
شاعر متأثر از شرايط اجتماعي سال هاي 1358 و 1359 بيشتر از نمادهايي چون: خورشيد، ستاره، آذرخش، تندر، باد، خزان ، درخت، آفتاب، زالو و سينه سرخ ها كمك مي گيرد.
آن چه در اين ميانه مهم به نظر مي آيد اين است كه پرداختن گرمارودي به شهيدان انقلاب موجب نمي شود او از امامان شيعه غافل شود. وي در منقبت امام رضا(ع) چنين مي گويد:
- اي عرش!
اي خون هشتم
نيرويي ديگر در پَرَم نِه!(خط خون: 41).
و يا:
- هرچند
با ميوه ي درختي گوژ و نشسته
مسمومت كردند،
اما، شهادت
تو را ايستاده ، درود گفت (پيشين: 44).
4-2. شعرهاي ايام جنگ گرمارودي
جنگ ايران و عراق پيامدهاي فراواني براي جامعه ي ايران داشته كه يكي از آن ها «ادبيّات دفاع مقدس» و «ادبيّات پايداري» است. نهال شعر جنگ كه از دل جبهه هاي نبرد سر برآورد، در بستر جامعه ي ايراني باليد و شكوفه ها و گل هاي فراواني داد. شعر دفاع مقدس كه درون مايه هايش را از فرهنگ ناب محمّدي(ص) مي گرفت ، به موضوع شهيد و شهادت توجه ويژه اي كرده است. گرمارودي نيز مانند بسياري از شاعران به شعر جنگ و موضوع هاي شهيد و شهادت نظر داشته است. 27شعر گرمارودي معادل 57/38درصد از هفتاد شعري كه وي راجع به شهيد و شهادت سروده است، در ايام جنگ گفته شد.
واژه هاي كليدي شعرهاي اين دوره عبارتند از: جنگ ، خون ، سرخ ، استقلال، چكمه ، مسلسل، خشاب، مرگ و لاله.
گرمارودي در عظمت رزمندگان جبهه هاي نبرد چنين سروده است:
- در سينه تان: دل دريا
در سينه تان: دل انسان
آميزش شگرف «سلام و مسلسل»
مخلوط عشق و سرب و آتش و ايمان(خط خون: 7.).
و در توصيف شهيدان جنگ چنين مي سرايد:
-... چون خدا
چون گلمدال زخم گلوله
بر سينه ي شهادت سهراب(خط خون: 85).
او در رثاي شهيدان كه شاعر را داغدار كرده است، مي گويد:
زمانه در كف ما ساغر غم تو نهاد
كنون چو لاله، غم و داغ، توأمان داريم
(چمن لاله: 1.8)
گرمارودي علاوه بر نكوداشت شهيدان، در بزرگ داشت تعدادي از فرماندهان و سرداران جنگ كه به شهادت رسيده اند نيز شعرهايي سروده است. وي در توصيف مصطفي چمران مي گويد:
- ميان بسته
و بازوان گشاده
در هودج عشقي سرخ
از حرير خون گذشت(خط خون: 94).
شاعر از شهرهايي كه در جنگ تحميلي در برابر دشمنان مقاومت كردند و در دامن آن ها، فرزندان اين ملت به شهادت رسيدند، غافل نبوده است. ازاين رو، در شأن دو شهر هويزه و خرمشهر كه رزمندگان جان بركف با ريخته شدن خون خويش از آن ها دفاع كردند، چنين مي گويد:
بنويس: اين جا دريا بار خون شد

يكي جمله با شهر خونين بگو
اين جا هويزه بود و پامال جنون شد
(چمن لاله: 144)
به اشك از رخش خون و ماتم بشو
(چمن لاله: 149)
لحن حماسي از تمامي شعرهاي گرمارودي كه در ايام جنگ ايران و عراق سروده شده، شنيده نمي شود. گاه از اين اشعار لحن شكوه و نوعي غم و غصه شنيده و ديده مي شود كه اين احساسات در شعرهاي «خيال هاي قطبي»، «موميايي»، «سوگند به انجير» و «اي كاش او» عميق تر است:
- تو گمان مي بري كه مي خرامم
اما من
محزون تر از پنگوئن ها
در گوشه اي
بر گستره اي از يخ ايستاده ام(خط خون: 62).
او از اين كه مي بيند در جنگ انسان ها از پاي در مي آيند، چنين مي سرايد:
- ميان هابيل و برادر
الفتي است
فراسوي برادري
كه تنها حنجره
حدّ آن را معين مي كند!(خط خون: 78).
گرمارودي داستان هابيل و قابيل و تصميم فرزندان يعقوب را براي كشتن يوسف، در شعري ديگر، دست مايه اي مي سازد تا نفرت خود را از كشتار انسان هاي بي گناه به دست دژخيمان نشان دهد:
- يعقوب
آدمي ديگر است
برادران، قابيلاني ديگر؛
اكنون نيز
هابيل ها يگآن هاند
و قابيلان بسيار
و اگر قابيل را
جفت جويي، انگيزه ي قتل برادر بود
امروز ما
بي جان مايه ي هيچ انگيزه اي
برادر مي كشند(خط خون: 115-116).
با اين كه گرمارودي از شهيدان جنگ و خون هايي كه براي دفاع از نواميس و آبرو و آب و خاك و اعتقادات جامعه ي ايراني بر زمين ريخته شد، شعرهايي سروده است، اساساً جنگ را منفور مي داند و مي گويد:
- جنگ
بذري است
كه زمين را پوك مي كند
و خزان مي روياند(خط خون: 63).
ولي تسليم شدن و تن به ذلّت دادن را در برابر متجاوزان نه تنها نمي پسندد، بلكه رزم را در مقابل دشمنان، زيبا و مايه ي زينت برمي شمرد:
- جنگ نازيباست
رزم اما زيباست(خط خون: 54).
اين شعر با ساختار فرهنگ جامعه ي ايران بعد از اسلام كه فرهنگ آن دفاعي است، قرابت كامل دارد.
دل بستگي هاي گرمارودي به شهيدان كربلا، علاقه اي نيست كه با گذشت روزها به فراموشي سپرده آيد. شاعر چونان ديگر شيعيان كه با داغ شهيدان كربلا نشان دارند، در زبان حالي در باره ي حضرت عباس بن علي(ع) اين گونه سوگواري مي كند:
- از خون، تن او به گُل نشسته

- يك دشت، شقايش بهشتي
صدخار برآن، ز تير بسته
(چمن لاله: 128)
بر سينه ز داغ و درد، كشتي
(چمن لاله: 152)
4-3. شعرهاي بعد از جنگ گرمارودي
با پايان يافتن جنگ ايران و عراق در سال1367 و طرح شدن مسايل و مباحثي تازه، گرمارودي كم تر به موضوع جنگ و شهيد و شهادت نظر كرده است. او تنها در شش شعر معادل 5/8درصد از هفتاد شعري كه راجع به شهيد وشهادت سروده از اين درون مايه ها سخن گفته است. او در اين شعرها بيشتر از كساني كه در تاريخ سياسي- اجتماعيِ سده ي اخير ايران به شهادت رسيده اند، مانند ميرزاكوچك خان جنگلي و سيدحسن مدرس ياد كرده است. حُقه ي مِهر و دل بستگي او به شهيدان كربلا، ياران حضرت سيدالشهدا و امامان شيعه، هم چنان بدان نام و نشان دهه هاي پيشين زندگي گرمارودي است؛ ازاين رو در اين دوره هم شعر خود را با «ختام مسك» شهداي كربلا معطر مي كند.
5. نتيجه گيري
موضوع شهيد و شهادت كه از موضوع هاي پرپيشينه ي ادبيّات آييني ايران است در شعر بسياري از شاعران ازجمله سيدعلي موسوي گرمارودري، شاعر ديني معاصر، بازتاب فراواني داشته است. گرمارودي در شعرهاي پيش از جنگ ، ايام جنگ و پس از جنگ از درون مايه هاي فوق سخن به ميان آورده است. نتيجه ي پژوهش نشان مي دهد كه بيشترين انعكاس شهيد وشهادت در شعرهاي پيش از جنگ وي كه معادل 85/52درصد است ، بوده است. اين بازتاب نشانه ي آن است كه گرمارودي بيش از آن كه متأثر از جامعه باشد، با آسيب شناسيِ فرهنگي، نيازهاي آن را در قالب هنرِ كلامي مي نماياند. وي با اين روي كرد به دنبال احياي ارزش هاي والاي فرهنگ اسلامي و عاشورايي است تا جامعه بتواند با تأثير پذيري از اين شعرها، انگيزه ي لازم را براي تغييرات اجتماعي پيدا كند.
گرمارودي در دهه هاي مختلف شعري خود درون مايه ي شهيد و شهادت را عموما غيرمستقيم و با بهره گيري از نمادهاي طبيعي اساطيري، ديني و ملي طرح كرده است. اين روي كرد گوياي اين نكته است كه شاعر، درون مايه هاي مذكور را با روي كردي زيبايي شناختي مي سرايد تا هم تلقي خلاقانه ي خود را باز نمايد و هم سطح شناخت مخاطب را نسبت به اين موضوع ارتقا دهد.

منابع و مآخذ
-رياحي، محمّدامين(1375) كسايي مروزي زندگي، انديشه و شعر او، تهران: انتشارات علمي، چاپ هفتم.
-شمس لنگرودي، محمّد(137.) تاريخ تحليلي شعر نو، تهران: نشر مركز.
-سعدي، مصلح الدين (1385) غزل هاي سعدي، تصحيح غلامحسين يوسفي، تهران: سخن.
-سنايي، مجدود(1362) ديوان حكيم مجدودبن آدم سنايي، با مقدمه و تصحيح مدرس رضوي، تهران: كتابخانه ي سنايي، چاپ سوم .
-ظفري ، اكرم (1387) بررسي صورخيال در اشعار سيدعلي موسوي گرمارودي، پايان نامه ي كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي قائم شهر.
-قاسمي ، حسين (1381) صورخيال در شعر مقاومت، تهران: انتشارات فرهنگ گستر.
-موسوي گرمارودي، سيدعلي(1357) در سايه سار نخل ولايت ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي .
-(1357) سرود رگبار، تهران: انتشارات رواق.
-(1357) عبور، تهران: انتشارات رز.
-(1358) در فصل مردن سرخ، تهران: نشر راه امام.
-(1363) چمن لاله، تهران: انتشارات رواز.
-(1363) خط خون، تهران: انتشارات زوار.
-(1383) صداي سبز، تهران: انتشارات اميركبير.
-مولوي ، جلالالدين(1363) كليات شمس، با تصحيح و حواشي بديع الزمان فروزانفر، تهران: اميركبير، چاپ سوم.


پنج شنبه 30 دی 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي شيوه¬ها و الگوهاي تربيتي فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : فرهنگ ايثار، شيوه¬هاي تربيتي فرهنگ ايثار، روش هاي تربيت اسلامي
نويسنده :  حكيمه السادات شريف زاده ,  حميده يوسفي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
با توجه به اهميت فرهنگ ايثار و شهادت و نقش خاص آن در پيشبرد اهداف نظام اسلامي، پرداختن به شيوه هاي تربيتي مؤثر در ايجاد چنين فرهنگي ضرورت مي يابد. حفظ و اشاعه ي روحيه ي ايثار و انتقال آن به نسل هاي بعد، از اهداف مهم تربيت اسلامي مي باشد. در منابع مختلف به تحليل معنوي ايثار و شهادت بسيار پرداخته شده، اما در ارتباط با ارائه ي روش هاي تربيتي متناسب با اين فرهنگ پژوهش عمده اي صورت نپذيرفته است. بنابراين در شرايط كنوني كه عصر آشنايي با گونه هاي متنوع فرهنگ ها مي باشد در فرايند هويت يابي در نظام تعليم و تربيت بايد بر فرهنگ ايثار و شهادت تأكيد خاصي صورد پذيرد. در اين مقاله پس از بيان مختصر معاني لغوي و اصطلاحي ايثار به شيوه ها و الگوهاي تربيتي حفظ و انتقال و گسترش اين ميراث فرهنگي ارزشمند با استفاده از منابع اصيل مكتب(قرآن و نهج البلاغه) اشاره شده است. در اين راستا به پرورش متربيان در بعد اجتماعي و بازيابي جايگاه خود در سنت هاي اجتماعي و فرهنگي و هم چنين روش الگويي و ارائه ي اسوه هاي عملي و روش ايجاد بينش و بصيرت با ايجاد آگاهي عميق
و گسترده و روشهاي مبتني بر پرورش عاطفي با تأكيد بر بعد زيبايي شناسي در تربيت اسلامي پرداخته شده و در انتها نتيجه گيري لازم به عمل آمده است.
واژه¬هاي كليدي: فرهنگ ايثار، شيوه¬هاي تربيتي فرهنگ ايثار، روش هاي تربيت اسلامي
بيان مسأله
فرهنگ ايثار و شهادت يكي از عناصر مهم هويت اسلامي جامعه ي ايران مي باشد. هويت هر ملتي ميراث هزاران سال تلاش نسل¬هاي گذشته است. هر نسلي اندوخته¬هاي فرهنگي و تجارب زندگي خود را به شيوه¬هاي گوناگون به نسل بعد منتقل مي¬كند. البته سه عنصر سرزمين، دين و زبان موجب آن مي¬شود كه هويت خاص فرهنگي براي آن جامعه به وجود بيايد. در عنصر دين و مذهب، فرهنگ ايثار همواره مورد توجه مي¬باشد. بنابراين بايد در نظام تربيتي تصويري از اين فرهنگ در هويت ايراني ايجاد شود تا افراد به يك احساس مشترك برسند. يعني متربيان بايد بدانند چه كسي هستند گذشته¬شان چه بوده، بزرگان و قهرمانان كشورشان چه كساني بوده¬اند.
نظام تربيتي جامعه در مقابل اين ميراث فرهنگي سه وظيفه ي عمده به عهده دارد. فهم، ارزش سنجي و توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي. مربي بايد متربيان را در فهم فرهنگ جامعه كمك نمايد و ايشان را راهنمايي كند تا رفتار، احساس، عقايد و افكار و ايده آل هايي را كه مورد قبول جامعه هستند در خود رشد دهند. ايجاد حس قدرداني در متربيان نسبت به ميراث فرهنگي از مهم ترين وظائف نظام تعليم و تربيت مي¬باشد. هم چنين آنچه از گذشتگان براي ما باقي مانده بايد بوسيله ميزآن ها و محك¬هاي عقلاني مورد ارزش سنجي قرار گيرد. بنابراين به غير از انتقال اين ميراث، توسعه و پيشرفت آن از وظائف مربيان نظام مي باشد.(شريعتمداري، 1374)
حال با توجه به اهميت و ضرورت موضوع اين سؤال پيش مي¬آيد كه در شرايط كنوني كه عصر آشنايي و برخورد متربيان با گونه¬هاي متنوع فرهنگ مي¬باشد از چه روش¬هايي در نظام تربيت اسلامي استفاده شود تا اين ميراث فرهنگي ارزشمند حفظ و منتقل شود و گسترش يابد؟ به عبارتي شيوه¬هاي تربيت اسلامي براي پرورش انسان هاي ايثارگر در نسل جديد چه مي¬باشند و در ابعاد شناختي، اجتماعي و عاطفي تربيت، چگونه مي¬توان متربياني با فرهنگ ايثارگري پروراند؟
پيشينه ي پژوهش
تحقيقات انجام يافته در رابطه با فرهنگ ايثار و شهادت، بيش تر به فرهنگ دفاع مقدس اشاره دارد و بعضاً يكسري مباحث تحليلي در ارتباط با معنا و مفهوم ايثار و شهادت موجود مي باشد. در زمينه ي فرهنگ ايثار و شهادت در نظام تربيتي مي¬توان به مطالعاتي اشاره كرد كه در آن به بررسي جايگاه آثار شهدا در برنامه¬ها و كتاب¬هاي درسي مدارس و دانشگاه ها پرداخته و نقش اين فرهنگ را در رابطه با گرايش هاي دروني جوانان و يا آنكه تأثيرپذيري احاد مختلف جامعه را از فرهنگ ايثار و شهادت بررسي كرده و يا نگرش هاي دانش¬آموزان و دانشجويان را در رابطه با اين موضوع مطرح نموده است. كمتر تحقيق و پژوهش مستقلي در رابطه با شيوه¬هاي تربيت اسلامي در پرورش انسان ايثارگر موجود مي¬باشد.
روش تحقيق
در اين مقاله از روش تحليلي استفاده شده كه با تكيه بر منابع اصيل مكتب(قرآن و نهج البلاغه) و آثار متخصصان تعليم و تربيت به بررسي سؤالات مورد بحث پرداخته است.
بررسي معاني لغوي و اصطلاحي ايثار
كلمه ي ايثار كه در فرهنگ¬هاي فارسي به معناي گذشت كردن از حق خود براي ديگران، يا ديگران را برخود ترجيح دادن مي¬باشد، در لغت نامه ي دهخدا، به اين صورت معنا شده است: غرض ديگران را بر خود مقدّم داشتن، برگزيدن و منفعت غير از را بر خود مقدّم داشتن. (دهخدا، 1352) اين واژه در زبان عربي از باب افعال و از ماده آثر– يوثر به معناي برگزيدن و اختيار كردن است. (قرشي، 1352)
در قرآن كريم به صراحت از ايثار نام برده است. استاد شهيد مهطري درباره ي قرآني بودن ايثار مي¬گويد: ايثار، يك اصل قرآني و يكي از باشكوه¬ترين مظاهر انسانيت است و قرآن عجيب ايثار را ستوده است. (مطهري، 1385)
جالب است كه بدانيم واژه ي ايثار در قرآن در عين نيازمندي به كار رفته است و ايثارگر چيزي را كه به آن محتاج است به ديگران مي¬بخشد. و يؤثرون علي انفسهم و لو كانوا بهم خصاصه. (سوره حشر، آيۀ 9) يعني، «و ديگران را بر خود مقدّم مي¬دارند اگر چه خود بدان محتاجند. » علامه طبرسي در تفسير اين آيه مي¬نويسد: «انصار در عين نيازمندي به مال و اموال، مهاجران را بر خود مقدّم داشتند و مال خويش را ميان آن ها تقسيم كردند. (ربيع نتاج، 1386)
در ايثار قرآني، انسان ها بر سر دو راهي انتخاب قرار مي¬گيرند و آخرت را بر دنيا ترجيح مي دهند. بنابراين ايثار مقدمه¬اي دارد كه تنها انسان هاي مؤمن مي¬توانند از نردبان ترقي¬اش بالا روند، و پله¬هاي نور را طي كنند: «ايثار، نتيجه ايمان است و اول درجۀ آن بذل مال است و كمالش بذل روح است در راه حق تعالي» «الكيس كارل» در كتاب «نيايش»، ايثار را از جمله خصائص افرادي مي¬داند كه به ايمان دست يافته¬اند. (اسماعيل¬پور، 1385)
عده¬اي معيار فعل اخلافي را ايثار مي¬دانند. ولي بايد انگيزه ي ايثار را بررسي نمود. گاهي انسان به خاطر حبّ شهرت و يا تعصبات قومي و فاميلي و... غير را بر خود مقدم مي¬دارد. خيلي اوقات اتفاق مي¬افتد كه افرادي تحت تأثير احساسات خاص ميهني يا غيرميهني يا خودخواهي و يا براي اين كه نامشان در تاريخ بماند، حتي خود را فدا مي¬كنند. بنابراين هدف ايثار در اسلام اهميت پيدا مي¬كند كه همانا رضاي الله مي¬باشد. (مطهري، 1385)
يكي از بارزترين نمونه¬هاي «ايثار» عاشورا است. در كربلا، فداكاري در راه دين خدا و فدا كردن جان در راه امام حسين(ع) ديده مي¬شود. در شب عاشورا ياران امام حسين(ع) يكايك برخاسته، اعلام فداكاري مي¬كنند و مي¬گويند: زندگي پس از تو را نمي¬خواهيم و خود را فداي تو مي¬كنيم. (حبيبي مشكيني، 1382)
در مكتب اسلام، «عيد قربان» مظهر ايثار است. ايثاري كه دامنه ي گسترده¬اش از قرباني كردن نفسانيت خويش در پيشگاه حق تعالي، تا جنبه¬هاي توحيدي و سياسي را دربرمي¬گيرد. فرهنگ ايثار و گذشت «يعني ترجيح دادن منافع ديگران بر منافع خود»، فرهنگ ترجيح دادن حيات جاودانه آخرت بر دنيا، فرهنگ اطاعت¬پذيري از امام و رهبري و ولايت امر، ترجيح دادن ارزش هاي انساني بر منافع خود، فرهنگ شهادت يعني ديدن ايثار و صداقت و اخلاص شهدا در صحنه¬هاي پيكار، از جوشيدن، كوشيدن، خروشيدن آنان كه هر كدام درس هاي حياتبخش براي ماست. فرهنگ شهادت، فرهنگ تربيتي اسلام است. (هرنجي، 138.).
البته فرهنگ ايثارگري، مختص جامعه اسلامي ما نيست. در هر كشوري سمبل ها و نمادهاي ايثارگري وجود دارد و به دنبال آن مجموعه¬اي از ارزش هايي كه وابسته به آن سمبل هستند نيز يافت مي¬شود. آنچه كه فرهنگ ايثارگري جوامع مختلف از جمله جامعه ما را از ديگر جوامع متفاوت مي¬سازد، ديني و ملّي بودن است. در جامعه ي ما، فرهنگ ايثارگري به شدت تحت تأثير تعاليم ديني، مُروّجان دين و جان باختگان ترويج دين است. از طرف ديگر از آنجايي كه ارزش هاي ديني تعلّق مكاني و زماني يافته است، همواره در كنار دين عناصر ملي هم فرهنگ ساز گرديده است، به طوري كه همه افراد يك جامعه را وحدت و هويّت متحدالشكلي مي دهد. (جنت بوداغي، 1386)
آن چه، انقلاب اسلامي را بر تمامي انقلاب¬هاي جهان، برتري داده، ايثار است. حركت¬هاي سياسي متعددي كه در طول تاريخ يكصد ساله ي گذشته ي ايران به وقوع پيوسته است، عمدتاً از عوامل مهمي كه به پيروزي منجر مي¬گردد، تهي بود. يكي از اين عوامل، ايثار توأم با اخلاص است. ايثار توأم با اخلاص، شيوه ي مقدسي است كه اثرات اجتماعي فراواني به بار مي¬آورد. امام(ره) در اين باره مي¬فرمايند: «آن ايثار و اخلاص است كه حتي در ترازوي عالم غيب هم نمي¬شود كه سنجش بشود». فرهنگ انقلاب اسلامي، فرهنگ عرفاني ايثار است. در اين فرهنگ شهادت، اوج ايثار و پلكان صعود مردان و زناني گشت كه انقلاب را با خون خويش آبياري كرده و ثمرات گهربار آنرا به دور دست¬ترين نقاط عالم، صادر نموده¬اند. (اسماعيل¬پور، 1385) با توجه به اهميتي كه فرهنگ ايثار و شهادت در پيشبرد اهداف انقلاب دارد در اين جا به شيوه¬هاي تربيتي حفظ و انتقال و گسترش اين ميراث فرهنگي ارزشمند پرداخته مي¬گردد.
روش هاي مبتني بر تربيت اجتماعي
با پرورش فرد در بعد اجتماعي، مي¬توان اين ميراث فرهنگي را به نسل جديد منتقل ساخت. تربيت اجتماعي از ديدگاه اسلام مستلزم آن است كه فرد، جايگاه خود را در دامنه ي سنت هاي اجتماعي و در بستر فرهنگ و روابط اجتماعي بازيابد. اما سنت هاي اجتماعي و فرهنگي، آميزه¬اي از راه و رسم¬ها و مفاهيم مختلف است كه همه از اعتبار يكسان برخوردار نيستند، ازاين رو تربيت اجتماعي مستلزم روي كردي گزينشي از سنّت و فرهنگ خواهد بود. به عبارت ديگر مربيان بايد در اين مسير به پشتوانه ي سنت و فرهنگ تكيه زنند و از مجموعه ي سنت و فرهنگ دست به انتخاب مواردي بزنند كه معقول¬تر و موجه¬تر است و فرد را در عرصه و ميدان تأثير آن قرار دهند. اما اين امر تنها به اقدام مربي محدود نيست، بلكه خود متربي نيز بايد امكان آن را در تربيت اجتماعي بيابد كه به روشن انديشي در باب ميراث سنتي و فرهنگي بپردازد و براساس آن دست به انتخاب بزند. (باقري، 1386)
در باب ميراث گرانبهايي كه از جنگ و جهاد و انقلاب به ما رسيده و ايثارگري¬هاي انسان هاي وارسته كه جزو فرهنگ ملي و مذهبي ما شده و در سنت هاي ما جاي گرفته است، بايد دست به چنين گزينشي زد. حضرت علي(ع) در نامه ي 31 خطاب به فرزندش امام حسن(ع)، نكاتي يادآور مي¬شود كه نشان مي دهد متربي بايد در مواجهه با ميراث به جا مانده از سنت و فرهنگ اجتماعي از تقليد صرف برحذر باشد و با تأمل و انديشه با آن مواجه شود. مي¬فرمايد: «و الاخذ بما مضي عليه الاولون من آبائك و الصالحون من اهل بيتك، فانهم لهم يدعوا ان نظروا لانفسهم كما انت ناظر، و مكروا كما انت مفكر ثم رد هم آخر ذلك الي الاخذ بما عرفوا و الامساك عمالم يكلفوا. فان ابت نفسك ان تقبل ذلك دون ان تعلم كما علموا فليكن طلبك ذلك بتفهم و تعلم لاتبورط الشبهات و غلو الخصومات. »(نهج¬البلاغه، نامه31)
يعني. در پيش گرفتن شيوه¬اي كه پيشينيانت، يعني نياكانت و نيكان خاندانت، بدان كار كرده¬اند؛ زيرا آنان همواره در كار خود نظر مي¬كردند، همان گونه كه تو بايد نظر كني و به حال خود مي¬انديشيدند، همان گونه كه تو بايد بينديشي تا سرانجام به جايي رسيدند كه آنچه نيكي بود، بدان عمل كردند و از انجام آنچه بدان مكلّف نبودند، بازايستادند. پس اگر نفس تو از به كار بردن شيوه ي آنان سرباز مي¬زند و مي¬خواهد خود حقايق را دريابد، چنان كه آنان دريافته بودند، پس بكوش تا هر چه طلب مي¬كني، از روي فهم و علم باشد، نه به ورطه ي شبهات افتادن و به بحث و جدل بيهوده پرداختن.
روش ارائه ي الگوها
در مسير انتخاب¬هاي درست در فرهنگ و سنت از روش ارائه ي الگوهاي خوب مي¬توان استفاده كرد. اين اسوه¬ها در فرهنگ اسلامي بسيار يافت مي¬شود. اسوه عبارت از حالتي است كه انسان به هنگام پيروي از غير خود پيدا مي¬كند. در اين روش مربي مي¬كوشد نمونه¬ي رفتار و كردار مطلوب را عملا در معرض ديد متربي قرار دهد البته بايد وجود خود مربي اسوه¬ي نيكويي براي متربي باشد. از شخصيت¬هاي تاريخي مي¬توان به عنوان ارائه ي الگوها استفاده كرد. در قرآن چنين الگوهايي معرفي شده¬ است. مي¬فرمايد: «قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم والذّين معه»(سوره ممتحنه، آيه4) يعني براي شما مومنان بسيار پسنديده و نيكوست كه به ابراهيم و اصحابش اقتدا كنيد.
دقت در رفتارهايي كه از خوبان صادر مي¬شود نفس متربي را تميزي خاصي مي دهد و رغبتي مخصوص را در او مي¬آفريند و ملكه¬اي را براي نفس حاصل مي¬كند تا توان تشخيص «موقعيت مناسب» و زمان «رغبت مناسب» و دستور «رفتار مناسب» را داشته باشد. و صدور چنين رفتارهايي معاني «خدمت به غير» «عفو»، «ايثار»، «فداكاري» و شهادت را تحقق مي¬بخشد. بنابراين پس از ملاحظه خوبان و اسوه¬هاي حسنه همان معرفت در حقيقت اخذ مي¬شود و ماية لازم در وجود آدمي نهاده مي¬گردد. (مظلومي، 1366)
روش¬هاي مبتني بر ابعاد شناختي(ايجاد بينش و بصيرت)
از آنجا كه آنچه در باطن آدمي مي¬باشد در ظاهر تأثيرگذار است مربي در جريان تربيت بايد متوجه تحول باطني متربي باشد. ازاين رو با روش اعطاي بينش و بصيرت مي¬توان دگرگوني باطني در فرد پديد آورد تا رفتارها و اعمالي چون ايثار و از خود گذشتگي پديد آيد.
با اعطاي بينش تلقّي متربي از امور دگرگون مي¬شود و براي تغيير در رفتار ايجاد چنين تحولي ضروري مي¬باشد. البته منظور از بينش، نوعي آگاهي عميق و گسترده است كه در ارتباط با نظام هستي و حقيقت انسان و تاريخ و مرگ و پس از مرگ معنا مي يابد. (باقري، 1385) در قرآن، روش اعطاي بينش مورد تصريح قرار گرفته است: «قد جاء بصائر من ربّكم فمن ابصر فلنفسه و من عمي فعليها... » سوره انعام، آيه 1.4)
به راستي بينش¬هايي از نزد پروردگار شما برايتان آمده است. پس هر كه در پرتو آن بينا شود، به سود خود چنين كرده است و هر كه كوري ورزد، به زيان خود عمل كرده است.
با چنين بينشي در برخورد با موضوعات انساني و اجتماعي، زمينه¬هايي فراهم مي¬شود كه در آن افراد با خواستة قلبي خود آماده ي ايثار و از خود گذشتگي مي¬شوند. به عنوان نمونه در مورد نظام هستي در تربيت اسلامي بينش خاصي ايجاد مي¬گردد به طوري كه متربي در نظام هستي خداي متعال را دائما در حضور و احاطه و افاضه مي¬بيند و در اين نظام شاهد و مشهودي، زمينه ي تغيير آفريني در بسياري از رفتارهاي آدمي فراهم مي¬آيد و او آماده¬ي به ظهور رساندن اعمالي مي¬شود كه با ديگر افراد عادي متفاوت است.
در مورد تاريخ، متربي با غور و تفحص در قرآن به اين نتيجه مي¬رسد كه انسان در طول تاريخ شاهد درگير شدن دو جبهة حق و باطل است و اين كه در اين نزاع بي¬ترديد غلبه از آن پيروان حق مي¬باشد. اين موضوع بستر ظهور تحولات رفتاري در متربيان است و با چنين بينشي در انسان ثبات قدم، صبر، ايثار، از خود گذشتگي و شجاعت به ظهور مي¬رسد. در مورد مرگ نيز بينش قرآني اين مسأله را به فرد مي¬فهماند كه مرگ پاياني مبهم و وحشتناك براي زندگي نيست بلكه آ غازي شناخته شده و روشن است و آنچه نوع مردن را رقم مي¬زند نوع زيستن است. در بينش اسلامي هر كس مي¬خواهد از ورطه¬ي مرگي عبث برهد بايد به زندگي¬اش معنا ببخشد و هر كس مي¬خواهد به زندگي¬ا ش معنا ببخشد بايد مرگ را نصب¬العين آن كند. بنابراين چنين بينشي با قوّتي بسيار به تغيير آفريني در رفتار انسان مي¬پردازد. در اين جاست كه روش دعوت به ايمان قابل استفاده مي¬شود. يعني با تكيه بر اين بيينش¬ها، تحركي در عزم و اراده انسان به وجود مي¬آيد و فرد را به حركت در مي¬آورد و او را آماده¬ي التزام مي¬كند. چنانچه در زندگي افراد ايثارگر و شهيدان اسلام چنين مواردي به وضوح مشاهده مي¬شود.
روش هاي مبتني بر ابعاد زيبايي¬شناسي
هدف از تربيت ديني پرورش شور و شوق فطري متربي ¬نسبت به مفاهيم اساسي دين هم چون تقوي ايثار و... است نه ارائه مستقيم معارف الهي. در واقع هدف از تربيت ديني، عشق به دين است نه انتقال دين. پس نقش اساسي مربي، انتقال اطلاعات ديني نيست بلكه فراهم آوردن شرايطي است كه متربّي به تجربۀ واقعه¬اي دروني به دين حنيف كه ريشه در فطرتش دارد گرايش يابد. لذا آنچه مترّبي در اين مرحله تجربه ي مي¬كند، نه انتقال مي¬يابد و نه به كسي آموخته مي¬شود بلكه آن را در وجود خويش كشف مي¬كند، مي¬طلبد و حس مي¬كند اينها مفاهيمي نيستند كه بتوان از بيرون و بدون حضور وجودي و شوق دروني به كسي آموخت بلكه بايد آن ها را حس و كشف كرد. (كريمي، 1381)
در واقع نمي¬توان از طريق تبليغ بدون ترغيب و تربيت بدون تمايل دروني، فردي را به دوست داشتن چيزي واداشت. مربي مي¬تواند مايه¬هاي فطري درون متربي را از طريق كشش¬هاي زيبايي شناختي پرورش دهد و تمايل و علاقه به مفاهيم مذهبي هم چون ايثار و شهادت را ايجاد نمايد. بنابراين هدايت احساسات و عواطف متربيان از طريق توجه به ابعاد زيبايي¬شناسي و تأثير روش هاي مبتني بر بعد زيبايي ميسر مي¬شود. زيبايي عشق را مي¬آفريند و عشق حركت و شور در عمل را ايجاد مي¬نمايد و ما در انتقال اين فرهنگ نيازمند انسان هايي هستيم كه در اين ابعاد پرورش يافته باشند.
زيبايي هم چون عشق از جلوه¬هاي هستي به حساب مي¬آيد. از آنجا كه كمال و مطلق هستي، خداوند است، بالطبع كمال زيبايي نيز از آن خداوند است، و هر جا ردپايي از عشق باشد جلوه¬اي از زيبايي نيز خود را آشكار مي¬سازد. رواياتي وجود دارد كه در زمينه ي عشق سخن گفته است. براي نمونه امام حسين فرمودند: خوشا به حال كسي كه با چشمان و زبانش به عبادت، عشق مي¬ورزد. از طرفي ديگر در قرآن قلب را مركز شناخت و معرفت حقيقي و كانون عواطف انساني به ويژه عشق، ياد كرده است. بنابراين عشق راهي به سوي شناسايي حقيقي مي¬باشد. عشق و دل مهم ترين منبع معرفت ديني تلقي مي¬شود. در واقع به تعبير عرفا، آموزه¬هاي قرآني نيز همانند جهان هستي از ظاهر و باطن تشكيل شده است. علاوه بر جنبه ي معرفتي عشق در حوزه ي ديني عرفا به نقش آن در تعامل با حضرت احديت و به طور كلي جهان هستي نيز توجه داشته¬اند. اين تعامل در شيوه¬هاي رفتاري انسان ظاهر مي¬شود. ايثار و عبادت و پرستش تبلوري از شيوه ي رفتاري انسان در تعامل با خداوند است. (شمشيري، 1385) البته هدف و منظور از عشق همان عشق الهي است به گونه¬اي كه انسان جز خدا نبيند و همه چيز از ميان برداشته شده به جزء الله هيچ به جا نماند بنابراين جذب و انجذاب¬هايي كه ميان موجودات برقرار است همگي نشانه¬هايي از عشق اصيل الهي است. (شريف زاده، 1385)
از شيوه¬هاي تأثيرگذار بر متربي اين است كه به گونه¬اي اين مفاهيم ارائه شود كه به غير از دادن بينش- كه شرح آن گذشت- عواطف و احساسات نيز جهت داده شود، زيرا جنبه ي عاطفي يكي از ابعاد مهم تربيت مي¬باشد. در واقع هر چه واجد حس و زيبايي باشد در انسان رغبت و انگيزه ايجاد مي¬كند و كششي را در وي پديد مي¬آورد به طوري كه رفتارهاي شخص را هدايت كرده در جهت صحيح قرار مي دهد. براساس مبناي جذبه حسن و زيبايي روش تزئين كلام شيوۀ مناسبي مي¬باشد.
كلام آينه¬ي مفاهيم و معاني است. اين آينه هر چه مصفاتر باشد به همگان ميزان بر شفافيت و نفوذ مفاهيم و معاني خواهد افزود. ازاين رو لازم است مربي بنگرد كه معاني و مفاهيم مورد نظر را دربرابر چه آينه¬اي قرار مي دهد. قرآن كه سخن خداوند است و براي تربيت انسان نازل شده است اين شيوه را در اوج نمايان مي¬سازد. (باقري، 1385) بنابراين مفاهيم فرهنگ ايثار بايد در واژه¬ها و صورت¬هايي مطرح و به تصوير كشيده شود كه منعكس كننده ي زيبايي¬ها و بسيار رغبت برانگيز باشد در اين صورت بوسيله جذب عواطف و احساسات متربيان زمينه براي رشد تفكر در اين موضوع فراهم مي¬شود.
براي انتقال مؤثر و دائمي مفاهيم ايثار و شهادت در محيط¬هاي تربيتي بايد از روش¬هاي زيبايي شناسانه استفاده نمود. بدون «جذبه» و «جمال هنري» هيچ اثري پايدار نخواهد ماند و هيچ پيامي از سطح شنيدن فراتر نخواهد رفت. و هنر مربي «آفرينش زيبايي» در ارائه ي پيام تربيتي است. البته زيبايي تنها در ظاهر پيام و بيرون از ذهن مترّبي مطرح نمي¬شود بلكه حس زيبايي شناسي، تعامل دو جانبۀ بين مربي و مترّبي در قالب كنش رواني- عاطفي است كه منجر به زايش زيبايي مي¬گردد.
اساساً يكي از نيازهاي فطري انسان ميل به زيبايي و جمال¬دوستي است. در انسان گرايش به جمال و زيبايي چه به معناي «زيبايي دوستي» و چه به معناي «زيبايي آفريني» كه نامش هنر است وجود دارد. (مطهري، 1373) در اين روش مربي از جهان واقعي و عوامل بيروني پيام تربيتي را ارائه مي دهد و متربي از اثر آن، واقعيت درون را فرا مي¬خواند و اين فراخواني تنها با نيروي جذبه و شوق دروني حاصل مي¬آيد. اشتياق دستيابي به واقعيت بيروني براي بازيابي و بازآفريني واقعيت دروني فرايند يك تربيت فعال را به نمايش مي¬گذارد. (كريمي، 1381)
البته زيباشناسي(Aesthetics) شاخه¬اي از فلسفه است كه از تحليل مفاهيم و راه حل مسايلي بحث مي¬كند كه از تأمل در خصوص موضوعات ادراك زيباشناختي برمي¬خيزد. موضوعات ادراك زيباشناختي نيز شامل تمامي اشيايي است كه موضوع تجربه ي زيباشناختي قرار مي¬گيرد. بنابراين فقط پس از تجربه ي زيباشناختي است كه قادر به تحديد طبقه ي موضوعات ادراك زيباشناختي مي¬شويم. نگرش زيباشناختي(aesthetic attitude) يا «طريق زيباشناختي نگريستن به جهان» غالباً با طريق نگريستن عملي به جهان، نگرشي كه در آن فقط فايدۀ شيء مورد بحث مقصود است متفاوت است. هم چنين نگرش زيباشناختي از نگرش علمي و شناختي(cognitire) نيز متمايز است و با احساسات شخصي نيز مغاير است. ما در نگريستن زيباشناسانه به چيزي نسبت به موضوع ادراك زيباشناختي و آنچه آن موضوع بايد به ما عرضه كند واكنش نشان مي¬دهيم. (بيردزلي و هاسپرس، 1387)
در دين اسلام به عناصر زيبايي¬شناسي اشاره شده است. اساساً آفرينش از نظر قرآن كريم با جمال و زيبايي آميخته است. «انّا جعلنا ما علي الارض زينه لها»(سوره كهف، آيه 7) يعني ما آنچه از مناظر طبيعي كه در روي زمين است به عنوان زينت زمين قرار داديم و كرۀ ارض را بدان مزين ساختيم. و در جاي ديگر مي¬فرمايد: «انّا زيّنا السّماء الدّنيا بزينه الكواكب»(سوره صافات، آيه 6) يعني ما آسمان دنيا را با ستاره¬هاي روشن زينت داديم. ترغيب و تشويق به كار جميل در قرآن كريم بارها مورد اشاره قرار گرفته است. حتي از ساده¬ترين و مادّي¬ترين وقايع مي¬توان زيباترين و معنوي¬ترين معاني را استخراج كرد، چه رسد به وقايع و پديده¬هايي كه في نفسه واجد زيبايي و قداست ماورايي هستند. مانند مفاهيم ايثار و شهادت و ايمان و تقوي. (كريمي، 1381)
حضرت علي(ع) در نامه 31 نهج¬البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن(ع) مي¬فرمايد: «... فلتكن مسألتك فيما يبقي لك جماله و يبقي عنك و باله فالمال لايبقي لك و لاتبقي له» يعني خواست تو در كوشش¬ها و نيايش¬ها چيزي باشد كه جمال آن بدون و بال براي تو باشد و مال براي تو نمي¬ماند و تو نيز براي آن نمي¬ماني. پس جمال انسان در همان معارف و فضايل خواهد بود.
همه ي اين مفاهيم حاكي از نقش برجسته ي عنصر زيبايي و جمال خواهي در آيين تربيت الهي است، زيرا به واسطه ي اين حسّ زيبايي دوستي است كه انسان به معنويات و ارزش هاي ديني گرايش مي¬يابد. در زيبايي است كه انسان كشش پيدا مي¬كند و شوق دروني¬اش شكفته مي¬شود، به وجد مي¬آيد و لحظات جذبه را فرا مي¬گيرد. در چنين شرايطي بهترين فرصت براي «تربيت ديني» و «تربيت انسان ايثارگر» حاصل مي¬شود. در زيبايي لذت است و در لذت معنوي زيبايي است و در اين دو عشق و كشش و تمايل دروني كه ريشه در فطرت دارد نهفته است. كوشش در رابطه با كشش و «جذبه» منجر به جوشش دروني مي¬شود. و جوشش دروني مقدمه ي پذيرش پيام تربيتي مربي است. پس بايد مربي روان كودك و نوجوان را مستعد سازد و با تلطيف باطن و مايل كردن عواطف او كاري ¬كند تا دل او بدون تكلّف و تصّنع در ميدان تأثير جاذبه پيام قرار گيرد. زيرا اگر زمينه¬سازي اوّليه براي پذيرش پيام صورت نگيرد همۀ تلاش¬¬ها و اقدامات تربيتي بي¬ثمر خواهد ماند. (كريمي، 1381)
يكي از راهبردهاي كليدي در درك زيبايي¬ شناسانه از مسايل مختلف تربيتي به كارگيري «هنر موسيقي» در فرايند تعليم و تربيت است. «فلسفه¬ي زيباشناختي» در اين حديث زيبا است كه «ان الله جميل و يحب الجمال» «خداوند خود زيباترين زيبايان همه عالم و دوست دار زيبايي¬هاست» اين حديث ناظر بر ضرورت وجود معناي زيبايي¬شناسي و پرورش حس زيبايي دوستي در تعليم و تربيت است. شيوه¬اي كه مي¬توان از طريق آن معاني زيبايي مانند ايثار و از خودگذشتگي را به متربيان نشان داد.
موسيقي مي¬تواند عادت¬هاي ديداري مخاطبان را دگرگون كند و سبك نگاه و احساس آن ها را نسبت به خود، طبيعت، جامعه و خالق هستي متعالي سازد. از اين طريق است كه مي¬توان مخاطب را از دايره¬ي بسته، محدود و تكراري دنياي موجود به سوي فضاي بي¬كران، لايتناهي و متعالي¬تر رهنمون ساخت. اگر بتوان حس موسيقايي را با همه ظرافت¬ها و لطافت¬هاي آن در مخاطبان– نه به عنوان سرگرمي و لذّت¬جويي مبتذل بلكه به منزله¬ي يك موهبت الهي و محرك معنوي– زنده كرد. و اين حس را براساس طبيعت و فطرت آدمي پرورش داد بي¬ترديد به يكي از رازهاي ناگفته و نشكفته¬ي تربيت فطري دست يافته¬ايم. (كريمي، 1385)
تأثير و اعجاز هنر موسيقي و نقش آن در عرصه ي تعليم و تربيت نبايد مورد غفلت قرار گيرد. با نوا و آواي مووزن و دل نشين موسيقي است كه مي¬توان در تربيت عاطفي و پرورش حس زيبايي دوستي متربيان تأثير بنيادي گذاشت. يكي از رهيافت¬هاي چنين پرورشي ترويج و تقويت گرايش هاي انساني هم چون ايثار در آنان است كه با تقويت حس حقيقت¬جويي به اوج خود مي¬رسد. بنابراين متخصصان تعليم و تربيت بايد به جاي روش¬هاي معمول تربيتي مانند روش نصيحت و پند و اندرز و انتقال صرف اطلاعات، تلاش كنند در قالب اين هنر زيبا و دلانگيز مفاهيم معنوي را ارائه دهند. بنابراين در مدرسه مي¬توان از هنر موسيقي و هنر شنيدن آوا و نواي موزون كودكان و نوجوانان را با عناصر مهم فرهنگي و معنوي مانند ايثار و شهادت آشنا كرد.
نتيجه¬گيري
فرهنگ ايثار و شهادت در نظام تربيتي جامعه، اهميت ويژه¬اي دارد. بنابراين براي ايجاد، حفظ و انتقال اين ميراث فرهنگي بايد از روش هاي تربيت اسلامي استفاده نمود بنابراين در پاسخ به سؤال پژوهشي مطرح شده در اين مقاله به شيوه¬هايي اشاره¬ گرديد كه در آن فرد با الزام¬هاي دروني مواجه مي¬شود و زمينه براي بروز رفتارهاي ايثارگرانه در متربي فراهم مي¬گردد.
در واقع توجيه رفتار توام با از خودگذشتگي و ايثار از نظر روانشناسي اين است كه اين نوع رفتارها با نيازهاي سطح پايين قابل توجيه نيست مگر نياز به خود شكوفايي كه در بالاترين سطح از نيازها قرار دارد. هم چنين اين موضوع با بحث انگيزش ارتباط پيدا مي¬كند. البته منظور انگيزش دروني است كه برعكس انگيزش بيروني با پاداش و تنبيه قابل كنترل نيست، بلكه استفاده از روش¬هاي صحيح¬ تربيتي مي¬تواند به گونه¬اي عمل كند كه فرد با الزام¬هاي دروني مواجه شود. در اين پژوهش روش هاي تربيت اجتماعي، روش الگويي، ايجاد بينش و بصيرت و شيوه¬هاي مبتني بر ابعاد زيبايي¬شناسي مطرح و مورد بررسي قرار گرفت و اين نتايج به دست آمد. ايجاد شناخت و بصيرت در تلقي فرد از امور و ايجاد تحول باطني مؤثر است زيرا جهان¬بيني فرد را شكل مي دهد و با چنين بينش عميقي آمادگي ايثار و ازخودگذشتگي در متربي ايجاد مي گردد. هم چنين تربيت اجتماعي و بازيافتن جايگاه خود در بستر فرهنگي و اجتماعي بسيار تأثيرگذار مي باشد و موجب آن مي گردد كه اين ميراث فرهنگي باارزش به افراد منتقل شود. ديگر آنكه با استفاده از روش الگويي و شيوه¬هاي مبتني بر زيبايي¬شناسي، احساسات و عواطف متربيان هدايت شده عشق و شور و حركت در عمل ايجاد مي¬گردد. در واقع مربي مي تواند از اين طريق تمايل و علاقه به مفاهيمي چون ايثار و شهادت را در متربيان دروني ساخته باطن آنان را تلطيف كند و موجب ترويج و تقويت چنين گرايش هاي انساني گردد. از طريق استفاده از چنين روش¬هايي خصوصاً طريق عشق و محبت مي¬توان انگيزه¬اي در فرد به وجود آورد كه ابتدا قلب، و به دنبال آن اعضاء و جوارح او را به حركت درآورد به صورتي كه متربي ديگري را بر خود ترجيح دهد و از اين كار لذت ببرد البته لذت و پاداش چنين رفتاري دروني و معنوي است. بنابراين شيوه¬هاي معمول تربيتي تأثيرگذار نمي¬باشد و بالعكس روش¬هاي تربيت اسلامي نقش ويژه خود را نشان مي دهد.
در فرهنگ اسلامي الگوهايي وجود دارد مانند امام حسين(ع) كه اين عشق را مي¬آفرينند، خصوصاً اگر مربي عاشق رابطه ي مهرآميز با متربي برقرار كند. در اين صورت انسان هايي آماده ي ايثار و از خودگذشتگي مي¬شوند. از گفته¬ها و نوشته¬هاي ايثارگران و شهدا اين گونه بدست مي¬آيد كه آن ها به خاطر عشق به امام و رهبرشان آماده چنين فداكاري¬هايي بودند. چيزي كه با استدلال¬ها و تجزيه و تحليل¬هاي ظاهراً عقلاني و منفعت¬طلبانه دنيوي قابل بررسي نمي¬باشد. بنابراين بايد روي قلب تأثير گذاشت و انسان هاي مكتبي عاشق را پروراند و اين افراد مي¬توانند ميراث گرانبهاي ايثار و شهادت را حفظ كنند. بي¬ترديد تحقق اين امر مستلزم برخورداري يا دستيابي به نظام تربيتي خاصي است كه بتواند متربيان را ياري برساند تا با بهره¬مندي از بسترهاي مذهبي، تاريخي به هويت فرهنگي خويش نائل شوند. البته پياده ساختن چنين روش¬هايي از طريق تنظيم برنامه¬ها، محتواهاي درسي و انتخاب مربيان هدايت يافته امكان¬پذير مي¬باشد.

منابع و مآخذ
-قرآن مجيد
-نهج¬البلاغه
-اسماعيل¬پور، محمد مهدي(1385)، ايثار و عرفان، شيراز، انتشارات نويد.
-باقري، خسرو(1385)، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي(ج اوّل)، تهران، انتشارات مدرسه.
-باقري، خسرو(1386)، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي(ج دوّم)، تهران، انتشارات مدرسه.
-بيردزلي، مونروسي و هاسپرس، جان(1387)، تاريخ و مسايل زيباشناسي، تهران، انتشارات هرمس.
-جنت بوداغي، اسدالله(1386)، درآمدي بر آسيب¬شناسي فرهنگ ايثار و شهادت، مجموعه مقالات همايش آسيب¬شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، بابلسر، دانشگاه مازندران.
-حبيبي مشكيني، مجيد(1382)، چراغ هدايت، تهران، نشر شاهد.
-دهخدا، علي اكبر(1352)، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
-ربيع نتّاج، سيد علي اكبر(1386)، آسيب¬ها و عوامل ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در اسلام، مجموعه مقالات همايش آسيب¬شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، بابلسر، دانشگاه مازندران.
-شريعتمداري، علي(1374)، جامعه و تعليم و تربيت. تهران، انتشارات اميركبير.
-شريف¬زاده، حكيمه¬السادات(1385)، فلسفه ي تربيتي نجمالدين رازي و مولوي، خرماباد، انتشارات افلاك.
-شمشيري، بابك(1385)، تعليم و تربيت از منظر عشق و عرفان، تهران، انتشارات طهوري.
-قرشي، سيّد علي اكبر(1352)، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميّه.
-كريمي، عبدالعظيم(1381)، تربيت ديني، تهران، انتشارات قدياني.
-كريمي، عبدالعظيم(1385)، آوا و نوا در تربيت(تربيت موسيقايي)، تهران، انتشارات عابد.
-مطهري، مرتضي(1373)، فطرت، تهران، انتشارات صدرا.
-مطهري، مرتضي(1385)، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.
-مطهري، مرتضي(1385)، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا.
-مظلومي، رجبعلي(1366)، گامي در مسير تربيت اسلامي، تهران، نشر آفاق.
-هرنجي، منصور(138.)، فرهنگ شهادت، بنياد شهيد انقلاب اسلامي چالوس.


پنج شنبه 30 دی 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تأملي در ميزان استفاده از ظرفيت درس زبان و ادبيات فارسي (دوره ي متوسطه)در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
نويسنده :  محمود سعيدي رضواني ,  بهاره بهالگردي ,  مهدي صحافيان
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
مقاله‌ي حاضر با تکیه بر ظرفیت‌ بالای هنری زبان و ادبیات فارسی در انتقال ارزش‌ها، به طرح این سئوال پرداخته است که تا چه میزان از این فرصت برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت استفاده شده است؟ روش پژوهش از نوع تحلیل محتوا می‌باشد و بر این اساس چهار کتاب زبان و ادبیات فارسی دوره‌ي متوسطه با محوریت چهار موضوع کلی ادبیات عاشورایی، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری سایر کشورها و ادبیات انقلاب اسلامی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل موارد زیر را حکایت می‌نماید:
1- کم‌توجهی به توازن و تعادل میان وجوه چهارگانه ادبیات پایداری در تمام پایه‌ها به‌گونه‌ای که در هر پایه حداقل به یکی از وجوه چهارگانه کلا بی‌توجهی شده است.
2- بی‌توجهی به ادبیات دفاع مقدس به‌ویژه در پایه‌ي دوم(فاقد هرگونه محتوایی) و کم‌توجهی در پایه‌ي پیش‌دانشگاهی.

3- غفلت از ادبیات عاشورایی در پایه‌ي دوم.
4- دیده نشدن ادبیات انقلاب اسلامی در پایه‌ي دوم.
5-عدم بهره‌برداری از محتوای کتاب‌های زبان و ادبیات فارسی در معرفی شهدای دفاع مقدس(اکتفاء به اشاره مختصری درباره یک شهید(شهید آوینی) و ذکر نام شهید چمران).
مقدمه
ارزش‌ها، از ارکان مهم فرهنگ هر جامعه می‌باشد. مقوله‌ي ایثار و شهادت نیز جز ارزش‌های بنیادین جامعه‌ي اسلامی ایران است و انتقال جنین ارزش‌هایی همواره جزء سیاست‌های کلان فرهنگی کشور بوده است.
بدین ترتیب از نظام آموزشی کشور به‌عنوان بزرگترین نهادی که وظیفه انتقال فرهنگ و ارزش‌ها را بر عهده دارد، انتظار می‌رود ضمن پیروی از سیاست‌های فرهنگی کشور، پیشرو این حرکت فرهنگی نیز باشد. ازآنجا که امروزه دیگر تجربیات و آموخته‌های علمی و تربیتی افراد محدود به خانواده و اطرافیان نمی‌باشد و مراکز آموزشی مختلف از کودکستآن‌ها گرفته تا دانشگاه‌ها نیز در این میدان تاثیر جدی داشته و نقش بسیار مهمی ایفاد می‌نمایند، بنابراین چنانچه جامعه‌ای حاکمیت جو ایثار و شهادت بر فضای فرهنگی کشور را مهم می‌داند باید نظام آموزشی خود را به‌گونه‌ای سازماندهی کند که خروجی هزینه‌ها و تلاش‌های انجام شده در آن، جوانان خودساخته و با هویتی باشند که به خوبی فرهنگ و تاریخ خویش را شناخته و به نیکی آماده کوشش و فداکاری در راه آن بوده، تا پای جان از آن دفاع نمایند. (صحیفه نور، 1361: 44)(ج12)
در نظام‌های آموزش و پرورش کشورهای مختلف، کتاب درسی مهم‌ترین و پرکاربردترین رسانه‌ي آموزشی است که مورد استفاده قرار می‌گیرد. این رسانه‌ي آموزشی در کشورهایی که نظام متمرکزتری دارند(و اصطلاحاً نظام‌های آموزشی متمرکز نامیده می‌شوند) نقش اساسی‌تری ایفا می‌کنند. (نوریان، 1386)
این کتاب‌ها از مهم‌ترین ابزار آموزشی به منظور تحقق برنامه‌ها و اهداف آموزشی هستند؛ که همه ساله در تیراژ وسیع چاپ شده و در اختیار همه دانش‌آموزان قرار می‌گیرند.
مقام معظم رهبری در دیدار با مسؤولین سازمان برنامه‌ریزی آموزشی درباره اهمیت کتاب‌های درسی می‌فرمایند: "کتاب‌های درسی را با هیچ کتاب دیگری نمی‌شود مقایسه کرد. هم از لحاظ تیراژ و هم از لحاظ تاثیر، حجم، کیفیت، زمان و مکان. لذا هر چه در این زمینه کار و تلاش شود جا دارد و زیاد نیست. "
بنابراین کتاب درسی از مهم‌ترین ابزارها جهت ترویج و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت به‌شمار می‌آید و بایستی به منظور آشناسازی دانش‌آموزان با مفاهیم حقیقی ایثار و شهادت به برنامه درسی و به خصوص‌کتاب درسی توجه ویژه‌ای مبذول شود.
بدیهی است که نخستین گام برای ترویج هر موضوعی، آشناکردن مخاطب درباره آن موضوع است. به همین دلیل همان اصولی که در برنامه‌ي ‌درسی برای انتخاب محتوی درنظر گرفته می‌شود، در این خصوص‌نیز مصداق پیدا می‌کند. به‌عبارت دیگر، محتوی درسی بایستی بتواند اهداف، معنا، اجزا و مؤلفه‌های بنیادین شهادت را به خوبی آشکار سازد.
در این ارتباط باید اذعان داشت که محتوای دارای زبان هنری به خوبی می‌تواند در این باره ایفای نقش نماید. استفاده از تئاتر و نمایشنامه، فیلم، داستان‌نویسی، نقاشی، موسیقی و نظایر آن همگی روش‌های مناسبی هستند که نه تنها ذهن یا به تعبیری بعد شناختی مخاطب، بلکه هم زمان جنبه عاطفی وی را نیز درگیر می‌سازند. در این صورت هم‌چنان که بسیاری از متخصصان حوزه‌ي برنامه‌ي درسی متذکر شده اند یادگیری بهتر و عمیق‌تر صورت می‌گیرد. (پرکینز، به نقل از مهرمحمدی 31:1383)
البته استفاده از زبان هنری رویکرد جدیدی نیست، بلکه ریشه‌ای بسیار کهن دارد. برای نمونه تعزیه‌خوانی بیانی هنری است که ریشه‌های بسیار قوی در فرهنگ ایرانی– اسلامی دارد. از سوی دیگر، معرفی مثال‌ها و مصادیق تاریخی و معاصر، نقش بسیار شگرفی در تفهیم مفهوم حقیقی شهادت و ترویج فرهنگ آن دارد. به کارگیری مثال و مصداق روشی است که قرآن به کرات از آن استفاده کرده است. نمونه بسیار بارز آن قصص‌قرآنی است که در آن‌ها فلسفه زندگی پیامبران که منطبق بر فرهنگ شهادت است، به خوبی تشریح شده است. (شمشیری، 1385) "استفاده از مثال و مصداق، شیوه‌ای است که در تعلیم و تربیت اسلامی نیز مورد توجه و تاکید قرار گرفته است". (باقری، 15:1376)
به این ترتیب ملاحظه می‌شود که در زمینه‌ي انتقال ارزش‌ها می‌توان از ظرفیت برخی از موضوعات درسی که زبان هنری موثرتری دارند، بیش‌تر سود برد. بنابراین هم‌چنان که شمشیری(1385) اظهار میدارد، دروسی مثل دینی و قرآن، علوماجتماعی، ادبیات، تاریخ و جغرافیا از ظرفیت بیش‌تری برای ترویج فرهنگ شهادت برخوردار میباشند.
البته در این میان درس ادبیات از جمله موضوعات درسی است که با توجه به ماهیت هنری آن شایسته توجه بیش‌تری در زمینه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.
بنا به تعریف ادبیات یکی از گونه‌های هنر است و کلمات، مصالح و موادی هستند که شاعر و نویسنده با بهره‌گیری از عواطف و تخیلات خویش آن‌ها را به کار می‌گیرد و اثری ادبی و هنری پدید می‌آورد.
عواطف انسانی چون غم و شادی، مهر و کین و... اگرچه در همگان مشترک است اما بیان آن‌ها به‌گونه‌ای مؤثر و زیبا از عهده همه بر نمی‌آید. این شاعر و نویسنده هنرمند است که با جان بخشیدن به عناصر ذهنی و عواطف و خیالات خویش آن‌ها را در قالبی لذت‌بخش و تاثیرگذار در اختیار خواننده قرار می‌دهد و او را با خود هم‌دل و هم‌زبان می‌سازد. (ادبیات فارسی 7:1)
ادبیات کلامی است زیبا و هنری که بلندرین و بهترین افکار و اندیشه‌ها را در عالی‌ترین و بهترین صورت‌ها ارائه می‌کند، از جمله نقش‌ها و کارکردهای ادبیات عبارتند از:
"بیان احساسات، هیجانات و مکنونات درونی، ابزار انتقال دانش، آگاهی و تجربه، به تصویر کشیدن و ثبت ارزش‌های انسانی اصیلی چون عشق، صداقت، ایثار و... در شکل‌های جاودانه و انتقال آن به آیندگان، بیان‌کنندة اندیشه‌ها و ادارک بشری و منعکس‌ کننده آرزوی مقدس بشریّت برای نیل به خوشبختی و سعادت، ابزار تبلیغ و اقناع، ابزار تشویق و ترغیب و... "
و البته در این میان، نقش و جایگاه شعر، برتر است. "غایت شعر، تاثیر و القاست. بساکه نیروی معنوی شعر توانسته است مردم افسرده را به هیجان در آورد و به طلب حق و افتخار برانگیزد، یا خشم و التهاب مردم خشمناکی را فرونشاند و آنان را به آرامش و آشتی وادارد. "(زرین‌کوب، 1373: 56 و 57)
شعر با زبانی خاص‌با ما صحبت می‌کند که روی‌کرد روایتی یا نمایشی ندارد؛ زبان شعر زبانی است که برای بیان احساسات به‌کار می رود، همان‌طور که خود واژه‌ي شعر نیز به معنای بصیرت و شناخت است. شعر به عناصری مجهز است که دریافت ما را وازدایی می‌نماید تا بدین وسیله مفاهیم و احساسات غیر قابل بیان، قدرت انتقال یابند.
ادبیات هم می‌تواند عامل تاثیرگذار بر جنگ‌ها و ایثارگری‌ها در راه آرمان‌ها باشد و هم عنصری تاثیرپذیر.
بدین معنا که عموما ادبیات از جریان عظیمی چون جنگ و جهاد و به تبع آن از پیامدهایش، ایثار و فداکاری تاثیر گرفته و آن تاثیرات را به شیوه‌ای هنری منعکس کرده است و در حقیقت این جنگ‌ها و جهادها و ایثار و فداکاری‌ها به آفرینش آثار ادبی منتهی شده است، اما گاهی نیز اثری ادبی در برانگیختن ایثار و فداکاری همگانی به‌گونه‌ای مؤثر می‌افتد که فرجام پیکار و مبارزه را رقم می‌زند. (عسگری، 1386)
یکی از شاخه‌هاي مهم ادبیات که بیش از همه در ترویج فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت نقش دارد و این مفاهیم را به بهترین نحوی در خود بازتاب داده است، ادبیات پایداری یا مقاومت است.
ادبیات پایداری به نوشته‌ها و سروده‌هایی اطلاق می‌شود که درون مایه آن‌ها، مبارزه ملت‌ها در برابر عوامل استبداد داخلی یا تجاوز بیگانگان و مسايلی است که در پی آن رخ می‌دهد.
اصلی‌ترین مسايل حوزه ادبیات پایداری عبارتنداز: دعوت به مبارزه و تحمل سختی‌ها و مشکلات آن، بیان بیدادگری‌ها و تصویر چهره بیدادگران، ستایش آزادی و آزادگان، نشان دادن افق‌های روشن پیروزی که رهآورد تلاش، وحدت همدلی و مبارزه مستمر است، ترسیم مظلومیت مردم و بزرگداشت و ستایش مردم مبارز و شهدای راه آزادی.
در ادبیات ایران، توصیف ایثارگری‌های امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن یاران پاک باز ایشان جلوه‌ای خاص‌دارد. ایثار، پایداری، شجاعت و مظلومیت امام و یاران وفادارش در سرزمینی به نام کربلا و در روزی داغ به نام عاشورا و نیز تداوم نهضت عاشورا در خطبه‌های آتشین و ستم‌سوز حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع)، جان مایه‌ي بسیاری نوشته‌ها و سروده‌هاست. شهادت امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا حادثه ای است که امروز به‌عنوان یک فرهنگ به آن نگریسته می‌شود و تأثیر شگرف آن در طول تاریخ در قالب آثار متعدد هنری، از جمله شعر بازتاب داشته است.
مقاومت شجاعانه ملت ایران در طول هشت‌سال دفاع مقدس، با الهام از قرآن و حماسه‌ي بزرگ عاشورا، به خلق نوشته‌ها و سروده‌های بسیاری انجامید. در این نوشته‌ها و سروده‌ها که نمایان‌گر پایداری، ایمان راسخ و اعتقادات عمیق رزمندگان و ملت بزرگ ایران هستند، عظمت نبرد حق و باطل، حماسه‌هایی که با حضور رزمندگان اسلام شکل می‌گیرند و در مجموع دوران هشت ساله دفاع مقدس برای نسل‌های بعدی و جهانیان به تصویر کشیده می‌‌شوند.(ادبیات فارسی3 و 1)        
گرچه پرداختن به موضوع ایثار و شهادت در تمام دوران ادبیات فارسی، به‌ویژه در سوگ سروده‌های شهدای کربلا وجود دارد، در هیچ دوره‌ای به اندازه دوره انقلاب اسلامی به این موضوع توجه نشد. یکی از دلایل اصلی و مهم آن، پیروزی انقلاب اسلامی بود که موجب تغییرات بنیادین در اندیشه و نگرش مردم و به‌ویژه هنرمندان و نویسندگان و شاعران شد و فرهنگ اسلام و عاشورا را به‌طور گسترده وارد عرصه هنر و ادبیات کرد، و دیگری جنگ تحمیلی هشت ساله بود که تکلیف خاصی پیش روی شاعران و نویسندگان قرار داد و آن، سرودن اشعار و یا نوشتن داستان‌هایی برای تقویت روحیه رزمندگان و توصیف ایثارگری‌ها و حماسه‌آفرینی‌های آن‌ها و نیز ستایش شهدا و تحلیل و تکریم آنان بود. این هنرمندان، آثاری ماندگار از خود به یادگار نهادند که در حقیقت آینه‌ي جهاد و مقاومت و ایثار و شهادت برای تمام نسل‌هاست. (عسگری 1386)
شاعران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به دلیل تأثیر از روحیه معنوی و نیز روبه رو شدن با واقعیت های ملموس رشادت و ایثار رزمندگان و شهیدان، در توصیف واقعیت از روایت های گزارش گونه فراتر رفته و با استفاده از میراث های دینی و عرفانی به زبانی نمادین دست یافته اند که در عین واقع گرایی، با ذهنیت دینی و عرفانی آنان از یک سو و آرمان‌های دینی و عرفانی رزمندگان از سوی دیگر پیوند دارد. (قبادی حسین علی، 138.)
* انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل جوان
  شهادت مفهوم ارزش‌مندی است که نتایج اثربخش آن همواره در جامعه جاری است. اگر فداکاری و ایثار شهدا نبود، امنیت جامعه از میان می‌رفت. بنابراین پاسداری خون شهدا و زنده نگه‌داشتن نام و یاد آن‌ها وظیفه‌ا‌ی انسانی و ملی است. در این میان آشناسازی نسل‌های بعد با فرهنگ شهادت و ایثار اهمیت زیادی دارد. در بررسی شیوه‌های ترویج این فرهنگ باید تمامی عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مسایل بین‌المللی که مستقیم و غیرمستقیم بر ترویج این فرهنگ تاثیر دارند در نظر گرفته شود تا بتوان به شناخت درست این مقوله رسید. بازتاب این آشنایی و شناخت، جامعه را از تاثیرات مثبت روحیه از خودگذشتگی(دورشدن از خودخواهی) برخوردار می‌کند و امکان بهره‌مندی جامعه از ذخایر معنوی و آثار وجودی فرهنگ ایثار و شهادت میسر می‌گردد. (مختاری‌پور و سیادت، 1385)
  یکی از ابزارهای معرفی و انتقال فرهنگ در هر جامعه‌ای، هنر است. فیلم، تئاتر، داستان، شعر و هنرهای تجسمی، آثار هنری هستند که مؤلفه‌های فرهنگی یک جامعه را ترسیم می‌کنند. لذا بایستی هنرمندان و شاعران و نویسندگان متعهد، عظمت ها و ظرافت‌های فرهنگ ایثار و شهادت را در قالب‌های مختلف هنری ارائه نموده، ماندگار نمایند و با تلفیق هنر و حماسه، آثار جاودانی خلق کنند. همان‌گونه که حماسه بزرگ عاشورا در قالب شعر از نسلی به نسلی دیگر منتقل شد می‌توان از این قالب و ظرفیت هنری در ماندگارکردن و انتقال حماسه‌سازی‌ها، رشادت‌ها، جانفشانی‌ها و شهادت طلبی‌ها سود برد. (منزه، 1382)
  در حال حاضر، تنها تعداد اندکی از نهادها و سازمان‌ها خود را در زمینه ترویج فرهنگ والای ایثار و شهادت مسئول می‌دانند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، نهاد رسمی تعلیم و تربیت، یعنی وزارت آموزش و پرورش است. متاسفانه وجود ضعف‌ها و نقص‌هایی در بدنه نظام آموزشی کشور و عوامل تهدیدکننده‌ای از بیرون، موجب شده تا نسل جوان و آینده‌ساز این کشور به‌صورت عمیق و اصولی با این فرهنگ مقدس ارتباط و تعامل سازنده برقرار نکرده و با دوری از آن به فرهنگ‌های مخرب روی آورد.
شناسایی و رفع عوامل آسیب‌زای درونی، یکی از مهم‌ترین وظایف کارشناسان نظام رسمی تعلیم و تربیت در عصر حاضر می‌باشد. از مهم‌ترین عواملی که موجب تضعیف و کم‌رنگ شدن فرهنگ ایثار و شهادت در حوزه‌ي آموزش و پرورش شده‌اند می‌توان به نقص‌در کتاب‌های درسی، ضعف محیط آموزشی(فضایِ فیزیکی مدارس) و بی‌توجهی کادر آموزشی اشاره نمود. (رعنایی پور، 1385)
اگرچه در واکاوی علل و ریشه‌های این مهم می‌توان به مؤلفه‌های فرهنگی متفاوتی اشاره نمود، نقش مؤلفه‌های برنامه‌درسی رسمی در نظام آموزش و پرورش همگانی می‌تواند برای مخاطبانی که به‌عنوان نسل دوم و سوم انقلاب محسوب می‌شوند، جایگاهی خاص‌داشته باشد. (مهرام و نبی‌زاده شهری 1386)
  علی رغم تاکیدی که منابع دینی و رهبر فقید انقلاب اسلامی به توسعه‌ي ارزش‌های مبتنی بر ایثار و جهاد و شهادت قائل شده‌اند در تحقیقات انجام شده، وجود ضعف‌هایی در حوزه آموزش و پرورش و کتاب‌های درسی جز عوامل تضعیف‌کننده فرهنگ ایثار و شهادت به‌شمار آمده‌اند.
  در این راستا عرب زوزنی و سعیدی رضوانی در مطالعه‌ای درخصوص‌فرهنگ شهادت در کتاب‌های درسی دوره‌ي راهنمایی تحصیلی نتیجه گرفته‌اند که در کتاب‌های درسی اطلاعات کمی درباره شهید و شهادت و صفات شهدا ارائه شده است.
مهرام ونبی‌زاده نیز در مطالعه‌ای بر روی کتاب‌های درسی دوره‌ي ابتدایی در باب ترویج فرهنگ ایثار و شهادت همراستا با نتایج عرب زوزنی و سعیدی رضوانی، به کمرنگ بودن نسبی این مفاهیم در کتاب‌های درسی دوره‌ي ابتدایی اشاره کرده‌اند و خواستار توجه بیش‌تر دست اندرکاران برنامه‌ریزی و مولفان کتاب های درسی به این فرهنگ شده اند. توجهی که نه تنها در قالب برنامه درسی صریح؛ بلکه در قالب برنامه درسی پنهان و با روی‌کرد تکوین فنی، مهره چینی مؤلفه‌های مختلف برنامه و از جمله ارائه‌ي محرک های لازم در عمق متن درسی ضرورت می‌یابد.
  آموزش و تعلیم ارزش‌ها بخشی از حجم کتاب های درسی را تشکیل می‌دهد. مقوله ایثار و شهادت نیز به‌عنوان یکی از ارزش‌ها از دید نویسندگان پنهان نمانده و در کتاب های مختلف درسی به آن پرداخته شده است.
بر همین اساس این مطالعه به دنبال پاسخ دهی به این سؤالات کلی است که:
1) وضعیت واژگان، مفاهیم، تصاویر و شخصیت‌های مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت– با توجه به نقش ادبیات فارسی در ترویج این فرهنگ– در کتاب ادبیات فارسی دوره دبیرستان چگونه است؟
2) در مقولات ادبیات عاشورایی، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات پایداری(سایر کشور ها) حجم اختصاص‌یافته در کتاب های ادبیات فارسی دوره دبیرستان به چه میزانی می‌باشد و هر کدام چه سهمی را در این کتب به خود اختصاص‌داده‌اند؟
روش مطالعه
  روش مطالعه از نوع تحلیل محتوا می‌باشد. که به شیوه‌ي کمیت نگری انجام شده است.
اگر چه هولستی(1373) محدود سازی تحلیل محتوا را به شیوه کمیت نگری و شمارش صرف دارای ضعف هایی می‌داند، کرلینجر(بیابانگرد، 1384:39.) آن را به روش مطالعه و تجزیه و تحلیل نظام مند، عینی و کمی به مظور سنجش متغیرها تعبیر می‌کند.
توصیف جامعه‌ي پژوهشی در جدول شماره 1 آمده است:
جدول شماره(1): توصیف جامعه کتاب های مورد بررسی در فرایند تحلیل محتوا
 
 
تعداد
دروس 
تعداد
صفحات 
سال چاپ 
نام کتاب 
پایه تحصیلی 
24
197
83
ادبیات فارسی 1
سال اول دبیرستان
24
2.1
84
ادبیات فارسی2
سال دوم آموزش متوسطه
25
21.
85
ادبیات فارسی3
شاخه نظری-
استثناً علوم انسانی
سال سوم آموزش متوسطه
3.
214
86
زبان و ادبیات فارسی 1
و 2 دروس مشترک
کلیه رشته‌ها
دوره‌ي پیش دانشگاهی
واحد ثبت در تحلیل سطوح کلمه، شخصیت، تصاویر و مضامین(بر حسب درس و صفحه) است.
بر این اساس در واحد ثبت کلمات و مفاهیم، کلمه شهید، شهادت، جهاد، ایثار و سایر کلمات مرتبط و در واحد موضوع اظهاراتی مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت در حوزه‌های ادبیات عاشورایی، دفاع مقدس، پایداری سایر کشور ها و انقلاب اسلامی در هر یک از دروس(صفحات)کتاب های مورد مطالعه، مدنظر قرار گرفته است. به زعم(هولستی، 1373:182) موضوع به‌عنوان مفید ترین واحد تحلیل قلمداد می‌شود.
در واحد شخصیت به اسامی شهدا، جانبازان و ایثارگران پرداخته شده است و در واحد تصاویر، تصویر های نمایش‌گر صحنه‌های رشادت و ایثار و شهادت مدنظر قرار گرفته شده است.
جدول شماره(2): توصیف کمی ویژگی‌های مورد مطالعه در کتب
ادبیات فارسی به تفکیک پایه
فراوانی در
 کتاب پیش
 دانشگاهی 
فراوانی در
 کتاب سال
سوم متوسطه 
فراوانی در
 کتاب دوم
 متوسطه 
فراوانی در کتاب
 اول دبیرستان 
 
16
35
21
66
مفاهیم و کلمات مرتبط
2
3
-
7
شخصیت‌ها
-
8
3
6
تصاویر
علاوه بر توصیف کمی ویژگی‌ها به شکل جدول بالا و بر اساس مفاهیم، شخصیت‌ها و تصاویر مطالب کتاب های ادبیات فارسی دوره‌ي متوسطه بر حسب 4 مقوله دیگر مورد تحلیل قرار گرفت که عبارتند از: ادبیات عاشورایی، ادبیات دوره‌ي هشت سال دفاع مقدس، ادبیات پایداری کشور های دیگر(فلسطین و.....) و ادبیات انقلاب اسلامی.
نتایج این تحلیل در جدول شماره(3) آمده است.
جدول شماره(3)
مجموع
صفحات
 
زبان و ادبیات
 پیش دانشگاهی
 
ادبیات
 فارسی 3
ادبیات
 فارسی2 
ادبیات
 فارسی1 
 
 
 
 
 
 
تعداد
صفحات
تعداد
درس
تعاداد صفحات
تعداد درس
تعداد صفحات
تعداد
درس
تعداد
صفحات
تعداد دروس با موضوع
18
4
1
5
1
-
-
8
1
ادبیات عاشورایی
17
1
1*(قسمتی از یک درس)
8
1
-
-
8
1
ادبیات دفاع مقدس
21
-
-
3
1*(قسمتی از یک درس)
16
3
2
-
ادبیات پایداری سایر کشورها
31
2
1*(قسمتی از یک درس)
21
3
-
-
8
1
ادبیات انقلاب اسلامی
 
7
2
37
6
16
3
26
3
مجموع
 
7به214
3./2
37به21.
25/6
16به291
24/3
26به197
24/3
نسبت
تعداد شخصیت‌های ذکر شده در کل کتاب ها و نیز تصاویر مرتبط به فرهنگ ایثار و شهادت بر حسب

4 مقوله ذکر شده، در جدول زیر ارائه شده است:
فراوانی تصاویر
مرتبط با فرهنگ
ایثار و شهادت 
فراوانی شخصیت‌های
 مرتبط با فرهنگ
 ایثار و شهادت 
مقوله 
1
8
ادبیات عاشورایی
1.
2
ادبیات دفاع مقدس
4
-
ادبیات پایداری سایر
 کشورها
2
1
انقلاب اسلامی
با توجه به نتایج ارائه شده در جداول تحلیل محتوا موارد ذیل مطرح می‌شوند:
   1- در کتب ادبیات فارسی دوره‌ي سه ساله‌ي متوسطه و کتاب ادبیات فارسی دوره‌ي پیش دانشگاهی 14 درس مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت آمده است، که از این میان کتاب ادبیات فارسی 3 بیش‌ترین فراوانی درس با مضمون ایثار و شهادت و کتاب دوره پیش دانشگاهی کم‌ترین میزان را دارا می‌باشد.
  2- به‌طور کلی از بین 4 مقوله‌ي تعریف شده در حوزه‌ي ادبیات ایثار و شهادت، سهم ادبیات دفاع مقدس با کم‌ترین میزان صفحات اختصاص‌یافته روبه‌رو است و نیز کم‌ترین تعداد دروس به آن اختصاص‌یافته است.
  3- در میان 4 کتاب تحلیل شده، کتاب سال دوم دوره متوسطه با کم‌ترین میزان توازن و تعادل در رابطه با 4 مقوله‌ي ذکر شده مواجه است، یعنی در این کتاب فقط به مقوله ادبیات پایداری سایر کشورها پرداخته شده است و از مجموع 16 صفحه اختصاص‌یافته به ادبیات سایر کشورها نیز ده صفحه به درس "کلبه عمو تم" که در باب مبارزه با برده داری در حوزه‌ي ادب پایداری سیاهان می‌باشد پرداخته است.
در این میان کتاب سال اول نسبتاً از تعادل خوبی برخورداراست.
  4- در کتاب ادبیات دوم متوسطه حتی یک درس(یا بخشی از یک درس) به ادبیات عاشورایی، ادبیات دفاع مقدس و ادبیات انقلاب اسلامی نپرداخته است.
  5- در کتاب دوره پیش دانشگاهی حتی یک درس کامل نیز با موضوع ادبیات دفاع مقدس یا ادبیات انقلاب اسلامی وجود ندارد و تنها در قسمتی از درس 14 و 3. به این مقوله پرداخته شده است.
  6- در مجموع در کل کتاب ها از اسامی شهدای دفاع مقدس ذکری نشده است. فقط در دو جا نام های شهید مرتضی آوینی و شهید چمران آورده شده است. البته در حوزه‌ي ادبیات عاشورایی به نام هایی اشاره شده و از اسامی مبارک شهدای واقعه عاشورا(امام حسین علیه السلام، حضرت ابوالفضل عباس، حبیب بن مظاهر و نیز خاندان ایثارگرآنان یعنی حضرت زینب(س)، حضرت سکینه، امام سجاد(ع)، ام کلثوم و.....) نیز استفاده شده و مضامینی آورده شده است.
   7- حتی با وجود فصلی از کتاب دوره پیش دانشگاهی تحت‌عنوان حسب حال /زندگی نامه، از ظرفیت این فصل برای ارائه‌ي زندگی نامه شهدا غفلت شده است.
   8- از کل دروس اختصاص‌شده به این 4 مقوله، فقط دو شعر(شعر پاسخ در کتاب1 و شعر باغ نگاه کتاب 3) در مقوله ادبیات دفاع مقدس آورده شده است. به‌عبارتی دیگر از ظرفیت شعر در این حوزه، استفاده ای نشده است و به اشعار شاعران دفاع مقدس چندان توجهی نشده است. البته دو 2 بیتی با موضوع شهید و جانبازی و با استفاده از کلمات نمادین و استعاره در کتاب ادبیات فارسی پیش دانشگاهی، صفحه 7. آورده شده است.
بحث و نتیجه‌گیری:
کشور عزیز ما ایران به دلیل موقعیت خاص‌منطقه ای و منابع عظیم طبیعی همیشه در معرض خطر و مورد طمع بیگانگان بوده است. انتظار می رود مسئولان فرهنگی کشور با نهادینه کردن فرهنگ ایثار و شهادت به وسیله‌ي رسانه ها و کتاب های درسی ارزش دفاع و پایداری را به نسل آینده منتقل کنند.
فرهنگ ایثار و حماسه آفرینی دفاع مقدس نیز مانند دیگر فرهنگ ها قابل انتقال است و کافی است تا با برقراری ارتباط صمیمانه و تأیرپذیر میان نسل گذشته و حاضر، مفاهیم، ارزش‌ها و باورهای ارزشمند این فرهنگ به نسل‌های بعد انتقال یابد.
روشن است که ارائه‌ي محتوا غنی ادبیات دفاع مقدس به شیوه ای خلاقانه و در قالب آثار مخاطب پسند(با توجه به ویژگی‌های روانشناختی هر گروه سنی) می‌تواند ابزاری موثردر ترویج و حفظ این فرهنگ ارزش‌مند در کشورمان و برای نسل‌های جوان باشد. همین فرهنگ نهادینه شده‌ي ایثار در راه خدا و باور آموزه‌های دینی موجب شد تا حماسه آفرینان هشت سال دفاع مقدس تا آخرین قطره خون از خاک این سرزمین دفاع کنند.
   یافته‌های این پژوهش به مانند یافته‌های پژوهش مهرام ونبي زاده، سعیدی و عرب زوزنی حاکی از غفلت نسبی برنامه‌ریزان و مولفان کتاب های درسی از انتقال فرهنگ ایثار و شهادت می‌باشد. در این میان هم‌چنان که تقریر شد باید اذعان داشت که کارکرد درس زبان و ادبیات فارسی کارکردی بی بدیل است و بی توجهی به فرصت عظیم زبان هنری این درس به‌خصوص‌زبان اعجازآمیز شعر، نوعی فرصت سوزی در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت می‌باشد.
  در این مقا له فرصتی برای بیان مصادیق موجود در حوزه‌ي ادبیات مقاومت که می‌توانند در محتوای این کتاب ها قرار گیرند نبود. به نظر می رسد ارائه‌ي تصویری از ظرفیت های ادبیات داستانی و اشعار و سایر متون ادبی مربوط به ایثار و شهادت به‌خصوص‌در حوزه ادبیات عاشورایی و ادبیات دفاع مقدس و مقایسه آن با محتوای موجود در کتاب‌های درسی، می‌تواند خود موضوع مستقلی شمرده شود، اما به هر روی نمی‌توان از این سؤال گذشت که چگونه با توجه به حجم عظیم ادبیات داستانی و اشعار تولید شده در دو دهه اخیر راجع به شهدای دفاع مقدس فقط از دو شهید(چمران و آوینی) در این کتابها یاد شده است؟
اگر چه باید پذیرفت که حجم کتاب های درسی محدود است ولی آیا کتاب های درسی نباید به‌عنوان مدخلی رهگشا جهت آشنایی دانش‌آموزان با محتوای مرتبط و موجود در جامعه در حوزه‌ي ایثار و شهادت عمل نمایند؟!واقعاً این کتاب ها تا چه حد به معرفی مدخل گونه آثار نثر و نظم حوزه دفاع مقدس پرداخته‌اند؟ آیا بهتر نیست از کتابهای درسی برای معرفی شاعران دفاع مقدس و هدایت دانش‌آموزان به مطالعه‌ي آثار آنان استفاده کرد؟براستی تا چه اندازه در شناساندن شاعرانی چون سید حسن حسینی، سپهر و سایر شعرای این حوزه، از طریق کتابهای درسی موفق بوده ایم؟

منابع و مآخذ
- صحیفه‌ي نور، جلد 12
- نوریان، محمد(1386). تحلیل محتوا کتاب های درسی اول دبستان در ایران، فصل‌نامه‌ي روانشناسان ایرانی، سال سوم، شماره12، تابستان1386
- شمشيري، بابک(1385). شیوه های پرورش فرهنگ ایثار و شهادت در نظام آموزش و پرورش، مجموعه مقالات نخستین همایش علمی فرهنگ ایثار و شهادت، شیراز: دانشگاه شیراز، صفحه212
-  سایت اطلاع رسانی مقام معظم رهبری www. leader. ir   www. khamenei. ir
- مهر محمدی، محمود(1383). آموزش عمومی هنر، تهران. انتشارات مدرسه
- باقری، خسرو(1376). نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی، تهران. انتشارات مدرسه
- کتاب ادبیات فارسی(1)، سال اول دبیرستان
-  زرین کوب، عبد الحسین(1373). نقد ادبی، انتشارات امیر کبیر
- عسگری، علی(1386). جایگاه ادبیات در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، مجموعه مقالات همایش آسیب‌شناسی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، دانشگاه مازندران، صفحه415
- کتاب ادبیات فارسی(3)، دوره‌ي دبیرستان
- مختاری پور، مرضیه؛ مختاری پور، حسین و سید علی سیادت. آثار پیامدهای فرهنگی ایثار و شهادت. مجموعه مقالات نخستین همایش علمی فرهنگ ایثار و شهادت. شیراز. دانشگاه شیراز، صفحه4.6
- منزه، جواد(1382). بررسی شیوه های بهینه انتقال ارزش‌های دفاع مقدس به نسل جوان، بنیادحفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس
- رعنایی پور، م(1385). جایگاه اهمیت ایثار و شهادت در فرهنگ اسلامی، مجموعه مقالات نخستین همایش علمی فرهنگ ایثار و شهادت، شیراز. دانشگاه شیراز
- مهرام، بهروز؛ نبی زاده شهری، بتول. کتاب های درسی دوره‌ي ابتدایی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، مجموعه مقالات همایش آسیب‌شناسی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، دانشگاه شیراز
-  هولستی، آ(1373). تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمه نادر سالارزاده امیری. تهران. دانشگاه علامه طباطبایی
- بیابانگرد، 1(1384). روش‌های تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی، تهران: نشر دوران
- کتب ادبیات فارسی دوره سه ساله آموزش متوسطه و دوره‌ي پیش دانشگاهی
- راضیه، تجار(1387). مصاحبه با خانم راضیه تجار نویسنده‌ي حوزه‌ي ادبیات دفاع مقدس در گفتگو با حیات، برگرفته از سایت www. hayat. ir
-  سعیدی رضوانی، محمود؛عرب زوزنی، احمد. فرهنگ شهادت در کتب درسی دوره راهنمایی، مجموعه مقالات نخستین همایش علمی فرهنگ ایثار و شهادت، دانشگاه شیراز 1385
-  قبادی حسین علی، جمشیدیان همایون. نظری بر سمبولیسم اجتماعی در شعر انقلاب اسلامی، مجله‌ي دانشور، تیر 138.
- حسن کی کاووس و کافی غلام رضا. ویژگی هی شعر عاشورایی از آغاز قرن چهارم تا پایان قرن نهم، مجله‌ي علوم انسانی الزهرا، زمستان 1385- بهار1386، 17-16
-احمد زاده شیده. نقش و ماهیت شعر، پژوهشنامه‌ي علوم انسانی، پاییز و زمستان1383، ویژنامه زبا ن های خارجی، شماره 44-43   
 


پنج شنبه 30 دی 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي انديشه مولوي درباره ي شهيد
كلمات كليدي : شهيد، شهادت، مرگ، جهاد، عشق، مولوي
نويسنده :  حسن خلجي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
با بررسي انديشه مولوي درباره ي شهيد، مطالب دقيق و زيبايي از اين عارف و دانشمند بزرگ درباره ي شهيد به دست مي آيد. مولوي معتقد است شهيد به كسي گفته مي شود كه در راه خدا جان خود را فدا مي كند و در نزد خداوند از مقام بالايي برخوردار است. در انديشه مولوي شهيدان با نظر به وجه الله توفيق جهاد و شهادت را به دست آورده و از اين طريق بر اوج قله ي كمال و سعادت گام مي نهند به گونه اي كه درك اين مقام با كمك عقل امكان پذير نمي باشد. مولوي شهيدان كربلا را زيباترين و بهترين الگوي شهادت معرفي مي كند و آنان را بهترين نمونه بندگي براي انسان ها مي داند.

مقدمه
چه سماعست كه جان رقص كنان مي گردد
چه صفير است كه دل بال زنان مي گردد؟

خوشتر ازجان چه بود؟ جان برود باك مدار
غم رفتن چه خوري؟ چون به ازآن مي آيد
(جلال الدين محمد مولوي ، ديوان شمس)
اگر بخواهيم انواعي از رويدادهاي بزرگي را كه به وسيله ي افراد بشر در تاريخ بروز مي كند و در سطر هاي درخشان آن ثبت مي شوند ، مشخص نموده وآن ها را ارزيابي كنيم ، هيچ يك از آن ها نمي توانند با اهميت و عظمت شهادت برابري
كنند. زيرا شهيدان پرچم كاروان انسانيت را به دوش مي كشند و تاريخ بشريت را آبرو مي بخشند. پس بايد شعر شهيدان را زيبا سرود ، چون شهيدان زيباترين اند.
هر گل سرخي كه هست ازمدد خون ماست
هر گل زردي كه هست رُسته زصفراي ماست
(جلال الدين محمد مولوي ، ديوان شمس)
يكي از زيباترين نوشته ها و سروده ها درباره ي شهيدان ، شعرهاي جلال الدين محمد بلخي مشهور به مولوي است. او در دو كتاب ديوان شمس و مثنوي معنوي كه از شاهكارهاي كم نظير سخن پارسي هستند عبارات و اشعار زيبا و نغزي را درباره ي شهيدان بيان كرده است. توصيف ها و تعريف هاي دقيق از شهيد كه بر اساس آموزه هاي قرآني مي باشد باعث تفوق ، برتري و زيبايي تعابير مولوي گرديده است. عروج روح آدمي و غنودن در جوار خالق هستي و در نهايت فناي في الله از ويژگي هاي ممتاز افكار و تمايلات وي مي باشد.
تبيين و روشن گري مسأله شهادت با ژرف نگري دقيق در حقايق انساني ، مخصوصا از نظر رابطه ي انسان با ماوراي طبيعت از مهم ترين و ضروري تري دلايل بررسي اشعار مولوي مي باشد، بنابراين در اين مقاله بر آنيم با ارايه ي اشعار وي از ديوان مثنوي معنوي و ديوان شمس به توصيف و تحليل نظرات مولوي درباره ي شهادت بپردازيم اميد است مورد توجه خوانندگان محترم قرار گيرد.
تعريف شهيد
در انديشه ي مولانا شهيد به كسي گفته مي شود كه در راه خدا جان خود را فدا مي كند و براي اثبات مدعاي خود به اين آيه استناد مي كند كه"مرداني هستند كه به عهد خود با خدا در باره ي جهاد وفا كرده اند و در اين راه كشته شده اند . " جان دادن در راه خدا و فناي في الله شدن عين صدق و كمال است، پس برويد و بشتا بيد و در راه رسيدن به كمال از يكديگر پيشي بگيريد تا مشمول آيه ي "من المؤمنين رجالٌ صدقوا " شويد.
صدق جان دادن بود هين سابقوا

ازنُبي برخوان رجال صدقوا
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر پنجم)
شهيدان كساني هستند كه نفس سر كش خود را لگام مي زنند و آن را از پاي درمي آورند و به سوي خدا مي شتابند و اين مردن ها را كه مي بينيد و مي شنويد مرگ صوري و ظاهري نيست. اين جان فشاني با مردن هاي ديگر فرق مي كند. اين نزديك شدن به خداست؛ از بين رفتن تن وسيله اي براي آزاد شدن روح است. « مردم زيادي هستند كه در ظاهر خونشان ريخته مي شود ولي چون با نفس أماره ي خود مبارزه نكرده اند و نيت خود را براي خداوند خالص ننموده اند، تن خود را از بين مي برند بدون اين كه هيچ گونه اجر و پاداشي ببرند. چرا كه اگر تنها ريخته شدن خون يك انسان دليل شهيد شدن او مي گشت، كافري كه خونش ريخته شده و كشته شده، او هم به مقام"ابو سعيد ابوالخير " نايل مي گشت. »
شهيد با جان فشاني خود در راه خداوند انديشه ي حقيقت خواهي، رشد و تعالي بشر را به ديگران مي آموزد و راه هاي كمال بشريت را رقم مي زند و در واقع خود را به دست خلاقيت الهي مي سپارد و سبك بال و سبك روح به سوي خداوند حركت مي كند و به اين خاطر است كه شهيدان جاويدانند.
اين همه مردن نه مرگ صورت است
اي بسا خامي كه ظاهرخونش ريخت
گر به هر خونريزي گشتي شهيد
اي بسا نفس شهيد معتمد
اين بدن مر روح را چون آلت است
ليك نفس زنده آن جانب گريخت
كافري كشته بدي هم بو سعيد
مرده در دنيا چو زنده مي رود
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر پنجم)
شهيد قريب به اين مضمون شهيد را اينگونه معرفي مي كند:
«شهيد به چه كسي مي گويند؟ روزي چقدر آدم كشته مي شوند و مثلا هواپيما سقوط مي كند و عده اي كشته مي شوند ، چرا به آن ها شهيد نمي گويند؟ چرا دور كل شهيد را هاله اي از قداست گرفته است؟ چون شهيد كسي است كه يك روح بزرگ دارد ، روحي كه هدف مقدس دارد ، كسي است كه در راه عقيده كشته شده است ، چون شهيد كسي است كه براي خودش كاري نكرده است ، كسي است كه در راه حق و حقيقت گام برداشته است. شهيد به خون خودش اهميت مي دهد ، همان طور كه مثلا يك نفر به ثروت خودش ارزش مي دهد به جاي آنكه ثروتش را در بانك ها ذخيره كند آن را در يك راه خير مصرف مي كند. ثروت خود را به يك مؤسسه ي عام المنفعه مفيد فرهنگي ، مذهبي و اخلاقي در مي آورد و با اين عمل به آن ارزش مي دهد. ديگري به فكر خودش ارزش مي دهد ، به خودش زحمت مي دهد و صنعتي را در اختيار بشر قرار مي دهد. ديگري به خون خودش ارزش مي دهد در راه رفاه بشريت خون خودش را فدا مي كند. كدام يك بيش تر خدمت كرده اند؟ شايد خيال كنيد علما يا مخترعين و مكتشفين و ثروتمندان بيش تر به بشر خدمت كرده اند ، خير ، هيچ كس به اندازه ي شهيدان به بشريت خدمت نكرده است. چون آن ها هستند كه راه را براي ديگران باز مي كنند و براي بشر آزادي به ارمغان مي آورند. »
هرگل سرخي كه هست از مدد خون ماست
هرگل زردي كه رُست رسته ز صفراي ماست
(جلال الدين محمد بلخي ، ديوان شمس)
مقام شهيد
الف– قطره ي خون شهيد محبوب ترين چيزها نزد خداوند است
«پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله مي فرمايد: در نزد خداوند چيزي محبوب تر از دو قطره نيست: قطره ي اشكي كه از خوف الهي ريخته شود ، وقطره ي خوني كه در راه خدا ريخته شود. »
« در آن هنگام كه بلا بر قوم يونس عليه السلام آشكار گشت ، ابر آتشيني از آسمان جدا شد و برق توليد مي كرد و سنگ ها را آب مي نمود وقتي كه ابر بلا خيز غرش كنان به سوي آنان حركت مي كرد رنگ از رخسار آن قوم مي پريد. در موقع فرود آمدن آن بلا شب هنگام همه ي آنان بر بالاي بام بودند واينها را با چشم خود ديدند. يونس عليه السلام از ميان آن قوم لجوج رفته بود. وقتي آثار بلا را ديدند بناي تضرع ولابه ها گذاشتند و همگي از بام ها پايين آمده سر برهنه راه بيابان را پيش گرفتند. مادران كودكان خود را از خود دور نمودند ، تا آنان نيز به ناله و نفير افتادند ، آنان از موقع شب تا سحرگاه خاك بر سر مي ريختند تا آن جا كه صداها ي آنان گرفته شد ، حتي ديگر آهشان صدايي نداشت. در اين هنگام رحم الهي به سراغ آن گروه گمراه رسيد.
اين اصل قطعي است كه هر كس با سوز و درد بنالد وتضرع و ناله نمايد اثرشايسته اي خواهد بخشيد.» خون شهيد هم شايسته ي درگاه پروردگار است و از فضل و احترام خاصي برخوردار است و باعث مي شود جايگاه شهيد نزد خداوند درعالي ترين مرتبه ها قرار گيرد.
در اسلام وقتي مي خواهند بگويند مقام كسي يا كاري را بزرگ بشمارند مي گويند مقام فلان شخص برابر است با مقام شهيد و يا فلان كار اجرش برابر است با اجر شهيد اين تعبير قداست ودرجه ي اعلاي مقام شهيد را بيان مي كند.
با تضرع باش تا شادان شوي
كه برابر مي نهد شاه مجيد
گريه كن تا بي دهان خندان شوي
اشك را در فضل با خون شهيد
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر پنجم)
ب– خون شهيد از آب هم پاكتر است
« اسلام دين حكيمانه است. دستوري خالي از مصلحت و راز و رمز مخصوصاً راز و رمز اجتماعي ندارد. يكي از دستورها ي اسلامي اين است كه فرد مسلمان كه مي ميرد ، بر ديگران واجب است كه بدن او را به ترتيب مخصوصي غسل دهند و شستشو نمايند. ولي اين دستور ، يك استثنا دارد. آن استثنا شهيد است. از اين دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهيدان اجرا مي شود ، اما غسل و شستشو يا كندن لباس هاي دوران زندگي و پيچيدن در جامه ي ديگر به ترتيب خاص ابداً. اين استثنا خود راز و رمزي دارد. نشانه اش اين است كه روح و شخصيت شهيد يك جسد " متروح " است يعني جسدي است كه احكام روح بر آن جاري شده است، هم چنان كه جامه ي شهادت " لباس متجسد" ، يعني روح بر بدن جاري شده ، و حكم جاري شده بر بدن ، بر لباس و جامه ي جاري شده است. بدن و جامه ي شهيد از نا حيه روح و انديشه ي و حق پرستي و پاك باختگي اش كسب شرافت كرده است. بنابراين شهيد اگر در ميدان معركه جان به جان آفرين تسليم كند، بدون غسل و كفن ، با همان تن خون آلود دفن مي شود. »

خون شهيدان را زآب اولي تر است
در درون كعبه رسم قبله نيست
تو ز سرمستان قلاووزي مجوي
ملت عشق از همه ملت ها جداست
اين خطا از صد صواب اولي تر است
چه غم، ار غواص را پاچيله نيست
جامه چاكان را چه فرمايي رفو
عاشقان را ملت و مذهب خداست
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتردوم)
در حكايت موسي و شبان پس از آنكه چوپان بي نوا ملامت حضرت موسي عليه السلام را مي شنود پشيمان و نادم رو به بيابان مي گذارد؛ از طرف خدا به موسي چنين وحي مي شود ما با ظواهر و صورت ها و گفتارها كاري نداريم ، ما به دلها مي نگريم و به احوالي كه در آن حكم فرماست. اگر قلب انسان در حال خشوع و تسليم باشد به مطلوبش رسيده است اگرچه الفاظش نارسا و ناصواب باشد زيرا اساس قلب است.
ما زبان راننگريم و قال را
ناظر قلبيم اگر خاشع بود
چندازين الفاظ واضمارمجاز
ما روان را بنگريم و حال را
گرچه گفت لفظ ناخاضع بود
سوز خواهم سوز با آن سوزساز
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتردوم)
«اي موسي مراعات ادب و شعله ور ساختن جان و روان در پيشگاه ربوي از متقدسين حرفه اي ساخته نيست ، زيرا كه نمي دانند چه مي گويند و چه مي كنند. هنگامي كه يك فرد در مقام شامخ عشق قدم گذاشت قوانين حرفه اي و ساخته اي براي او مفهومي ندارد. اگر درحال عشق خطا مي گويد ، تو مگو او خطا كرده است. »
تو به يك خاري گريزاني ز عشق
عشق را صد ناز وصد استكبار هست
عشق چون وافي است وافي مي خرد
تو به جز نامي چه ميداني زعشق
عشق با صد ناز مي آيد به دست
در حريف بي وفا مي ننگرد
(جلال الدين محمد بلخي، مثنوي معنوي، دفتر پنجم)
آنان كه شهيد راه حقند جان و روان خود را در مسير عشق الهي فنا مي كنند و مقرب درگاه الهي مي شوند به قداست مخصوصي مي رسند. بنابراين خون هايي كه از رگ هاي شهيدان كوي حق فوران مي كند از آبي كه پاك كننده است ، پاك تر و شايسته تر است. اين خون پليد نما و خطا نما از صدها پاك و صواب شايسته تر است.
موسيا آداب دانان ديگرند
عاشقان را هر نفس سوزيدنيست
گر خطا گويد ورا خاطي مگو
سوخته جان و روانان ديگرند
بر دِهِ ويرا ن خراج و عُشر نيست
گر بود پر خون شهيد او را مشو
(جلال الدين محمد بلخي، مثنوي معنوي، دفتر دوم)
ج- شهيدان مقربان درگاه الهي هستند
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: « گمان مبريد كساني كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند بلكه زنده اند ونزد پروردگارشان روزي مي خورند واز فضل و رحمت خداوند شادكامند. »
مولوي دربيان اين آيه مي گويد شهيد وقتي كه شربت وصل را مي نوشد به مقام و جايگاهي مي رسد كه فرشتگان الهي به آن سجده مي كنند. انسان ها به واسطه ي شهادت مي توانند به رشد الهي دست يابند و صلاحيت هم نشيني با خداوند را به دست بياورند ومشمول فضل و رحمت الهي نزد خداوند قرار بگيرند ، چرا كه رزق الهي غذاي خاصگان دولت كه همانا اولياي خدايند مي باشد.
در شهيدان يرزقون فرمود حق
دل زهر ياري غذايي مي خورد
از لقاي هر كسي چيزي خوري
آن غذا را نه دهان بُد نه طبق
دل زهر علمي صفايي مي برد
وز قِران هر قرين چيزي بري
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر دوم)
پيامبر گرامي اسلام صلي لله عليه وآله هفت روز پيوسته روزه مي گرفت ، در اين باره از او سؤوال مي شد ايشان در پاسخ مي فرمودند من مانند شما نيستم ، من در نزد خداي خود به سر مي برم و او مرا اطعام مي كند و سيراب مي نمايد.
«اني اظل عند ربي فيطعمني و يسقيني »
بر اميد راه بالا كن قيام
اشك مي بار و همي سوز از طلب
لب فرو بند از طعام و از شراب
دم به دم بر آسمان مي دار اميد
هم چو شمعي پيش محراب اي غلام
هم چو شمعي سر بريده جمله شب
سوي خوان آسماني كن شتاب
در هواي آسمان رقصان چو بيد
(جلال الدين محمد بلخي، مثنوي معنوي، دفتر پنجم)
حضور بر خوان و سفره ي الهي مقامي است كه خداوند به خاصّگان درگاهش عنايت مي فرمايد و شهيد هم به واسطه ي شهادتش به مقامي مي رسد كه هم نشين مقرب ترين و عزيزترين موجودات در نزد خداوند مي شود و در زمره ي قديسان قرار مي گيرد.
مولوي معتقد است گوهر انسان وقتي پاي در دولت عشق نهاد، شايستگي تجلّي و تنعّم از صفات الهي را مي يابد و شهيد كسي است كه به واسطه مرگ در راه خدا ، صلاحيت اين مرتبه را به دست مي آورد و قرين با انبيا در پرتو انوار مقدس الهي روزي مي خورند.
بميريد ، بميريد ، درين عشق بميريد
بميريد ، بميريد ، وزين نفس ببريد
بميريد ، بميريد، وزين مرگ مترسيد
بميريد، بميريد ، به پيشِ شهِ زيبا
بميريد ، بميريد ، وزين ابر برآييد
درين عشق چو مرديد همه روح پذيريد
كه اين نفس چو بند است وشما هم چواسيريد
كزين خاك برآييد ، سماوات بگيريد
بَرِ شاه چو مرديد ، همه شاه و شهيريد
چو زين ابر برآييد، همه بدر منيريد
(جلا الدين محمد بلخي ، كليات ديوان شمس)
شهيدان پيشگامان جهاد هستند
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: « جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را برروي دوستان(خاص خود) گشوده است ، وآن لباس تقوي، زره محكم وسپر مطمئن اوست. هركس آن را از روي بي اعتنايي(نه به طور عمد) ترك كندخدا لباس ذلت وخواري بر اندام او مي پوشاند وبلا از هر سو اورا احاطه مي كند. »
راه جان بازي است در هر عيشه اي
راه دين زان رو پراز شورو شر است
در ره اين ترس امتحان هاي نفوس
آفتي در دفع هر جان شيشه اي
كه نه راه هر مخنث گوهراست
هم چو پرويزن به تمييز سبوس
(جلال الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر ششم)
پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله مي فرمايد: «هيچ كاري بهتر و شايسته تر از كشته شدن در راه خدا نيست. هر گاه انسان مسلمان متعهد در راه خدا پيكار كند و كشته شود خداوند متعال عمل او را بهترين و ارزنده ترين اعمال قرار داده و هيچ كار نيكي را نمي توان با جهاد في سبيل الله مقايسه وبرابري كرد. »
اي خنك ان كاو جهادي مي كند
تا ز رنج اين جهاني وا رهد
بر بدن زجري و دادي مي كند
بر خود اين رنج عبادت مي نهد
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتردوم)
همانا جهاد در راه خدا دري از درهاي بهشت است كه خداوند اين در را بر روي اوليا وبندگان شايسته خويش مي گشايد و پاكان از بندگان خود را به اين در رهنمون مي سازد. آن ها هستند كه لطف و رحمت خدا نصيبشان گشته وبه باب في سبيل الله قدم برداشته و خود را براي جانبازي و فداكاري در راه خدا آماده مي كنند. جهاد دري نيست كه هر كسي لياقت آن را داشته باشد و خود را مجاهد و جانباز در راه خدا معرفي كند. اين باب مخصوص اولياي خاص خداست كه مقام فيض شهادت در راه خدا مخصوص آن هاست. مولوي در باره ي شهيدان مي گويد:
زاب شور و مهلكي بيرون شديم
آنچه كردي اي جهان با ديگران
بر سرت ريزيم ما بهر جزا
تا بداني كه خداي پاك را
سبلت تزوير دنيا بركنند

بر رحيق چشمة كوثر زديم
بي وفايي و فن و ناز گران
كه شهيديم آمديم اندر غزا
بندگان هستند پرحمله مري
خيمه را بر بازوي نصرت زنند
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفترپنجم)
شهيد نظر مي كند به وجه الله
آوازه ي جمالت از جان خود شنيديم
اندر جمال يوسف گردست ها بريدند
چون باد وآب وآتش درعشق تو دويديم
دستي به جان ما بر بنگر چه ها بريديم
(جلا الدين محمد بلخي ، كليات ديوان شمس)
و درجاي ديگر مي گويد:
عشق اگر رخت تورا برباد دادخوش باش
پيش آن يوسف زيبا كفِ بُبريده خوش است
(جلا الدين محمد بلخي ، كليات ديوان شمس)
پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله درباره ي شهيد مي فرمايد:
« خداوند به شهيد هفت خصلت عطا فرموده است 1- شهيد با اولين قطره ي خونش گنا هانش آمرزيده مي شود2- دروقت جان دادن سرش روي دامان دو فرشته ار فرشتگان بهشتي قرار مي گيردو آن ها گرد وغبار از صورت شهيد پاك مي كنند و مي گويند آفرين بر توباد اي شهيد 3- بدن شهيد با لباس هاي بهشتي پوشيده مي شود 4- دربانان بهشت با عطروگلاب براي استقبال به سوي روح شهيد مي شتابند وبراي گرفتن روحش از يكديگرسبقت مي گيرند 5- شهيد جايگاه خود را در بهشت مي بيند 7- شهيد نظر مي كند به وجه الله وبه لقاء الله مي پيوندد و روحش از هر رنج ودردي راحت مي شود و در جوار رحمت خدا مي آسايد. »

رقص جولان بر سر ميدان كنند
چون رهند از دست خود دستي زنند
مطربانشان در درون دف مي زنند
رقص اندر خون خود مردان كنند
چون جهند از نقص خودرقصي كنند
بحرها در شورشان كف مي زنند
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفترسوم)
«حضرت موسي عليه السلام پيام خداوند رابه فرعون رسانيد واورا به سوي حق دعوت نمود. فرعون سخنان حضرت موسي عليه السلام را با زنش آسيه درميان نهاد. آسيه وقتي كه سخنان موسي را شنيد به فرعون گفت: اي سياه دل ، زود باش ودر مقابل نويد موسي جان بيفشان. اي فرعون ، اي شوهر نادانم تو درهمان مجلس كه از موسي آن نويدها را شنيدي چرا نگفتي آري و صدآفرين؟
اگر چنين سخناني به گوش خورشيدي گفته شود به بوي جان فزاي مضامينش از آسمان به زمين فرود مي آيد. من در شگفتم كه با اين مطلب ومحبت چگونه زهره ات نشكافت تا از دريدن زهره ات در هر دو عالم بهره ورشوي؟ مگر نمي داني كه زهره اي كه به وسيله ي خق ودر راه حق بشكافد مانند شهيدان كوي حق از هر دو عالم بهره ها مي برد. »
چون بدين لطف آن كريمت باز خواند
زهره ات ندريد تا زآن زهره ات
زهره اي كز بهر حق او بردرد
اي عجب چون زهره ات بر جاي ماند
مي رسيدي در دو عالم بهره ات
چون شهيدان از دوعالم برخورد
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفترچهارم)
اين نظر به وجه لله همان كان لِلّه است كه عوضش كان الله له مي باشد. بدان جهت كه اين هويت ناچيز هستي را از هويت خداوندي ابدي دريافته است وبه قول صدرالمتألهين شيرازي:
آنان كه ره عشق گزيدند همه
درمعركه ي دوكون فتح از عشق است
در كوي حق آرميدند همه
هرچندسپاه او شهيدند همه

شهادت كمال و سعادت است
«ما ننسخ من آيه اوننسها نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن الله علي كل شيئ قدير»
نشانه اي را نسخ يا از ياد نمي بريم مگر اين كه بهتر از آن يا مثل آن را براي مردم مي آوريم مگر نمي داني كه خداوند به هر چيز تواناست.
چه سماعست كه جان رقص كنان مي گردد؟
خوشتر از جان چه بود؟ جان برود باك مدار
چه صفير است كه دل بال زنان مي آيد؟
غم رفتن چه خوري چون به از آن مي آيد
(جلال الدين محمد بلخي ، ديوان شمس)
ودر جاي ديگر مي فرمايد:
«گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند نيست ونابود گشته اند، آنان در نزد خدا زندگا نند وروزي مي خورند. وبه آنچه خداوند بر آن ها از فضل خود عطا فرموده خوشحالند وبه آنان كه هنوز به آنان لاحق نشده اند بشارت مي دهند كه ترس واندوهي در راه شهادت وجود ندارد.»
مولوي در اشعار خود به اين مطلب اشاره مي كند كه برخي چيزها به خاطر رشد و تكامل از بين مي روند كه نشانه ي توانايي قادر مطلق است ، كارهايي هستند كه درنزد عقلا با اساس حكمت ناسازگار است در صورتي كه حكمت درهمان ناسازگاري است.
بس زيادتها درون نقص هاست
چون بريده گشت حلق رزق خوار
حلق حيوان چون بريده شد به عدل
مر شهيدان را حيات اندر فناست
يرزقون فرحين شد خوش گوار
حلق انسان رست وافزون گشت فضل
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتراول)
«مولانا دراين بيت ها به نكته ي عارفانه اي اشاره مي كند وآن تكامل تدريجي انسان است از جمادي تا نباتي و انساني و سر انجام رسيدن به عالم ملكوت ، كه هر مرحله به ظاهر فنا وازبين رفتن است ، در حالي كه در حقيقت پيمودن مرتبه ي ناقص است. براي رسيدن به مرتبه ي كامل نمونه ي اعلاي آن شهيدانند كه تا جسم آنان فنا نشود روح آنان به زندگي جاويد نمي رسد.»
از جمادي مردم و نامي شدم
مردم از حيواني و آدم شدم
حمله ي ديگر بميرم از بشر
از ملك هم بايدم جستن ز جو
بار ديگر از ملك پران شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
وز نما مردم ز حيوان سر زدم
پس چه ترسم كي ز مردن كم شدم
تا بر آرم از ملايك بال و پر
كل شئء هالكٌ الا وجهه
آنچه در وهم نايد آن شوم
گويدم كه انا اليه راجعون
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفترسوم)
اين ادراك فلسفه ي آفرينش و سير تكامل براي موجودات يك سعادتي است كه هر كسي نمي تواند از آن حظ و بهره ببرد ، مولانا جلال الدين مي گويد: لحن و صداي داود براي بعضي قوت جان بود و ليكن برگوش بعضي اثر نمي كرد ، يوسف عليه السلام جمال دلربايي داشت ولي در نگاه برادرانش محسوس نبود ، آب رود نيل در كام سبطيان(ياران حضرت موسي عليه السلام) خوش گوار بود ولي اين آب براي قبطيان(ياران فرعون) به رنگ خون مي شد و غير قابل نوشيدن ، شهادت براي مؤمن به حيات و آراميدن در بارگاه الهي است ولي براي افراد سست ايمان فنا و نابودي است.
حسن يوسف عالمي را فايده
لحن داودي چنان محبوب بود
آب نيل از آب حيوان بد فزون
هست بر مؤمن شهيدي زندگي
گرچه بر اخوان عبث بُد زايده
ليك بر محروم بانگ چوب بود
ليك بر محروم و منكر بود خون
بر منا فق مردن است و ژندگي
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتردوم)
مولوي اوج توجه شهيدان به خداوند را اينگونه بيان مي كند:
دشمن خويشيم و يارِ آنكه ما را مي كشد
زان چنين خندان وخوش ، ماجان شيرين ميدهيم
خويش فربه مي نماييم از پي قربان عيد
نيست عزراييل را دست و رهي برعاشقان
و در جاي ديگر مي گويد:
گر بريزد خون من آن دوست رو
آزمودم مرگ من در زندگي است
اقتلوني اقتلوني يا ثقات
يا منير الخد يا روح البقا
غرق درياييم و ما را موج دريا مي كُشد
كان ملك مارا به شهد و قندو حلوا مي كّشد
كان ملك ما را به شهد و قند حلوا مي كّشد
عاشقان عشق را هم عشق و سودا مي كّشد
(جلال الدين محمد بلخي ، ديوان شمس)
پاي كوبان جان برافشانم بر او
چون رهم زين زندگي پايندگي است
ان في قتلي حياتا في حيات
اِجتَذِب روحي و جد لي بااللقا
(جلال الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتر سوم)
در چه شرايطي انسان سعادت شهادت را به دست مي آورد؟
در اعتقاد مولوي سعادت شهادت در صورتي به انسان داده مي شود كه شخص خود را از همه ي تعلقات و پيوستگي ها ي دنيوي پيراسته سازد و با تمام وجود در پيشگاه خلق ، اظهار ارادت و اخلاص نمايد.
حيلت رها كن عاشقا ديوانه شو ، ديوانه شو
هم خويش را بيگانه كن هم خانه را ويرانه كن
رو سينه راچون سينه ها هفت آب شوازكينه ها
بايد كه جمله جان شوي تا لايق جانان شوي
وندر دل آتش در آ پروانه شو ، پروانه شو
وانگه بيا با عاشقان همخانه شو ، همخانه شو
وانگه شراب عشق را پيمانه شو ، پيمانه شو
گر سوي مستان ميروي مستانه شو، مستانه شو
(جلال الدين محمد مولوي ، ديوان شمس)
و در جاي ديگر بصيرت ، راضي بودن به رضاي الهي ، قدم نهادن در دولت عشق ، بيزاري از دنيا ، شجاعت و سرمستي را شرط شهادت و غنودن در جوار ذات اقدس الهي مي داند.
مرده بُدم زنده شدم ، گريه بُدم خنده شدم
ديده سير است مرا ، جان دلير است مرا
گفت كه ديوانه نه اي لايق اين خانه نه اي
گفت كه سرمست نه اي رو كه ازاين دست نه اي
گفت كه تو كشته نه اي در طرب آغشته نه اي
دولت عشق آمد و پاينده شدم
زهره شير است مرا زهره تابنده شدم
رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم
پيش رخ زنده كُشش كُشته و افكنده شدم
(جلال الدين محمد مولوي ، ديوان شمس)
6- درك مقام شهيدان با عقل ميسر نمي باشد
مولوي معتقد است ارزش والاي شهادت طبيعتي الهي و خدايي دارد ، بنابراين بايد آن را با بيان دل و زبان عشق تفسير كرد و زبان عقل به هيچ وجه نخواهد توانست مقام ربوبي شهيدان را به تصوير بكشد و در پاسخ بي خبران مسأله شهادت مي گويد:
شما مست نگشتيد وزان باده نخورديد
چه دانيد؟چه دانيد؟ كه ما در چه شكاريم؟
(جلال الدين محمد مولوي ، ديوان شمس)
امام خميني(ره) قريب به اين مضمون مي فرمايد:
«شهادت در راه خداوند چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجش هاي بشري و انگيزه هاي عادي ارزيابي كرد. و شهيد در راه حق و هدف الهي را نتوان با ديدگاه و امكاني به مقام والاي آن پي برد؛ كه ارزش عظيم آن معياري الهي و مقام والاي اين ديدي ربوبي لازم دارد؛ و نه تنها دست ما خاك نشينان از آن و اين كوتاه است ، كه افلاكيان نيز از راه يافتن به كنه آن عاجزند؛ چه كه آن ها از مختصات انسان كامل است و ملكوتيان با آن مقام اسرار آميز فاصله ها دارند. قلم اين جا رسيد و سر بشكست. »
در نگنجد عشق در گفت و شنيد
شرح عشق ار من بگويم بر دوام
گر چه تفسير زبان روشنگر است
چون قلم اندر نوشتن مي شتافت
عشق دريايي است قعرش ناپديد
صد قيامت بگذرد و ان نا تمام
ليك ، عشق بي زبان روشن تر است
چون به عشق آمد ، بر خود شكافت
(جلال الدين محمد مولوي ، مثنوي معنوي ، دفتر اول)
7- شهيدان كربلا زيباترين شعر شهادت را سرودند
در نظر مولانا قصه ي كربلا ، عشق را مجنون مي كند و حديث جاودانگي و كمال را با زيباترين وجه در برگ هاي زرين تاريخ به تصوير مي كشد. وي معتقد است تلاطم رقص خون در كربلا از صد طوفان نوح شهره تر است.
پيش مؤمن ماتم آن پاك روح
در هواي عشق حق رقصان شوند
شهره تر باشد ز صد طوفان نوح
هم چو قرص بدر بي نقصان شوند
(جلا الدين محمد بلخي ، مثنوي معنوي ، دفتراول)
وي معتقد است شهيدان از نيستي سر برآورده و در سماع معركه ي كربلا با حماسه ي خون رقص عشق بر پا كرده و با فرياد «كل شئءهالكٌ الا وجهه » سبك روي و سبك روح و سبك بال «عندربهم يرزقون » گشتند و شعر زيباي «اني جاعل في الارض خليفه » را سروده ، تحسين ملايك را بر انگيختند.
كجاييد اي شهيدان خدايي
كجاييد اي سبك روحان عاشق
كجاييد اي شهان آسماني
كجاييد اي زجان وجان رهيده
بلا جويان دشت كربلايي
پرنده تر ز مرغان هوايي
بدانسته فلك را در گشايي
كسي مر عقل را گويد كجايي
(جلا الدين محمد بلخي ، كليات ديوان شمس)
نتيجه
مولوي شهيدان را زيباترين رايحه ي خوش خداوند بر بشريت مي داند؛ زيرا شهيدان پرچم كاروان انسانيت را در مسير كمال به دوش مي كشند. وي شهادت را حيات جاويد مي داند و آن را هديه اي براي اصحاب راز مي داند و معتقد است كيمياي فضل و كمال در پرتو درخشان فرهنگ شهادت به دست مي آيد و مي گويد:
عاشقا كمتر ز پروانه نه اي
كي كند پروانه ز آتش اجتناب

و به انسان ها توصيه مي كند كه پرهيز از فرهنگ شهادت با عث رسوايي بشر مي شود.
پروانه كه گِرد دود گردد
دود آلود است و خام و رسواست

وي يكي از الگوهاي مهم و اصلي احياي فرهنگ شهادت را امام حسين عليه السلام معرفي مي نمايد و معتقد است زندگي راهي پر از بلاست كه عشق پيشواي آن است و سرخوشان عشق بايد به مولاي عشق و شهيد رفيع كربلا اقتدا كنند.
زنده جاويد كيست كشته شمشير دوست
گر بشكافي هنوز خاك شهيدان عشق
عاشق ديداردوست اوست كه هم چون حسين
هركه چو او پا نهاد بر سر ميدان عشق
دوست به شمشير اگر پاره كند پيكرش
كاب حيات قلوب در دم شمشير اوست
آيد از آن كشتگان زمزمه دوست دوست
زردي رخسار او سرخ ز خون گلوست
بي سر و سامانيش درخم چوگان اوست
منت شمشير دوست بر بدنش مو به موست

منابع و مآخذ
- قرآن.
- نهج البلا غه.
- حرعاملي ، وسايل الشيعه.
- جعفري، محمد تقي ، تفسير ونقد وتحليل مثنوي ، انتشارات اسلامي ، تهران ، 1368.
- دشتي ، محمد، ترجمه ي نهج البلاغه امام علي عليه السلام ، انتشارات مشهور، قم ، 1379.
- شهيدي ، جعفر ، شرح مثنوي ، انتشارات علمي فرهنگي ، تهران ، 1378.
- مطهري ، مرتضي ، حماسه ي حسيني ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1378.
- قيام و انقلاب مهدي به ضميمه ي شهيد ، انتشارات صدرا ، تهران.
- مؤسسه پژوهشي تنظيم و نشر آثار امام خميني ، ايثار و شهادت در مكتب امام خميني ، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار ، 1383.
- مولوي ، جلال الدين محمد بلخي ، كليات ديوان شمس ، نشرپيمان ، تهران ، 1378.
- مثنوي معنوي ، انتشارات توس ، 1375.
-همايي ، جلال الدين ، مولوي نامه ، ج اول و دوم ، مؤسسه ي نشر هما ، تهران ، 1385.
_________________________________
[1] - مِن المؤمنين رجالٌ صدقوا ما عا هدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر . ( 23:33) .
[2] - كشته شدن.
[3] - محمد تقي جعفري، تفسير و نقد وتحليل مثنوي، جلد دوازدهم، انتشارات اسلامي، 1368، ص 549.
[4]- كسي كه.
[5]- مرتضي مطهري، حما سة حسيني، جلد اول، انتشارات صدرا، تهران، ص 144-145
[6] - قال النبي صلي الله عليه وآله : « ليس لشيئ احب الي الله من قطرتين : قطره دمع من خشيه الله وقطره دم يهراق في سبيل الله »
[7] - محمد تقي جعفري، تفسير و نقد وتحليل مثنوي، جلد يازدهم، انتشارات اسلامي، 1368، ص 513.
[8]- مرتضي مطهري، قيام وانقلاب مهدي عليه السلام به ضميمه شهيد، انتشارات صدرا، تهران
[9] - راهنمايي، راهبري .
[10] -كفش، پا افزار .
[11] -محمد تقي جعفري، تفسير ونقد و تحليل مثنوي، جلد چهارم، انتشارات اسلامي، 1368،ص 345.
[12] - ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ عندربهم يرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله( 3: -170-169).
[13] - ظرفي كه درآن غذا مي نهند .
[14] - پيوستن .
[15] - هم نشين، يار .
[16] -سفينه البحار، جلد اول، ص 85 .
[17] - نهج البلاغه، خطبه 271.
[18] - زندگي
[19] - الك آرد گندم براي جدا كردن آرد از سبوس .
[20] - فوق كل برٍ، برٌ حتي يقتل الرجل في سبيل الله فا ذا قتل في سبيل الله فليس فوقه برٌ
[21] - راه، سبيل .
[22] - شراب خا لص .
[23] - جنگ .
[24] - حر عاملي، وسايل الشيعه، جلد يازدهم، باب اول، حديث 20.
[25]- محمدتقي جعفري، تفسير ونقد و تحليل مثنوي، جلد دهم، انتشارات اسلامي، 1368،ص464-465.
[26] - بقره -106
[27] - آل عمران، 169-170
[28] - جعفر شهيدي، شرح مثنوي، جلد چهارم، انتشارات علمي فرهنگي، 1373، ص 263
[29] - يعني سپري كردن مرحله ي فرشتگي
[30] - نام سازي است
[31] - اي دوستان خير خواهم مرا بكشيد، آري بكشيد كه كشته شدن من زندگي در زندگي است . اي آنكه چهره درخشان داري و روح بقا و پايندگي هستي، روح مرا به طرف خود جذب كن و مرا به وصل خويش سرافرازم كن .
[32] - موسسه ي پژوهشي تنظيم و نشر آثار امام خميني، ايثار و شهادت در مكتب امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار، 1383، ص25.


پنج شنبه 30 دی 1389  9:27 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : آيا نهادهاي آموزشي ما مي توانند به تعميق و گسترش فرهنگ ايثار و شهادت بپردازند؟
كلمات كليدي : نهادهاي آموزشي، تعميق فرهنگ ايثار شهادت، معنابخشي و تاويل سنت
نويسنده :  حجت صفار حيدري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
اين مقاله درصدد است تا به بررسي اين مسأله بپردازد كه آيا نهادهاي آموزشي ما قادرند تا فضايلي چون فرهنگ ايثار و شهادت را تعميق بخشند و گسترش دهند. براي پاسخ به اين سؤال نگارنده به بررسي ماهيت و كاركردهاي نظام هاي اموزشي مدرن پرداخته و نشان داده است كه مهم ترين كاركرد مدارس جديد، سازگار كردن دانش آموزان با محيط طبيعي و اجتماعي است. مدارس اين كار را با آموختن دانش ها و مهارت هاي لازم براي سازگاري آن ها انجام مي دهند. سازگار كردن فرد با زندگي، رويكردي است كه نظام هاي آموزشي با غلبه نگرش دنياگرايي اتخاذ كرده اند. در اين نگرش هدف آموزش و پرورش نه فضايل اخلاقي و معنوي، بلكه توانايي برخورداري از زندگي و سيطره بر آن است. اين نگرش سبب رشد اقتصاد سرمايه داري و در نتيجه سيطره ي اقتصاد بر آموزش و پرورش شده است. حاصل اين وضعيت اتخاذ جهت گيري بازاري مراكز اموزشي است. در ادامه ي مقاله به اختصار، ماهيت و كاركردهاي نظام آموزشي ايران در سه دوره ي ماقبل دوره ي پهلوي، دوران پهلوي و پس از انقلاب مورد بحث قرار گرفته است. نتيجه ي بحث طرح اين نكته بوده است كه نظام آموزشي كنوني از بيماري دوگانگي ساختاري رنج مي برد و هنوز نتوانسته ميان نوع نگرش و عمل سنتي و مدرن،
جمع ارگانيكي قابل توجهي به وجود آورد. چنين وضعيتي سبب گرديده كه مدارس ما نتوانند نه فرد را براي سازگاري موثر با زندگي مهيا كنند و نه فضايل اخلاقي چون از خود گذشتگي و مقاومت در برابر ستم را رشد دهند. بي گمان اگر چنين فضايلي در مردم ايران باشد محصول آموزش و پرورش رسمي نيست. در بخش پاياني نيز مولف با طرح اين نكته كه مدارس ما در صورتي كه بخواهند به تعميق فرهنگ ايثار و شهادت و يا هر آرمان اخلاقي ديگري بپردازند، بايد از يك سو سنت فرهنگي خود را عميق بشناسند و معرفي كنند و از سوي ديگر زمينه ي شناخت دقيق تر تمدن غرب را فراهم نمايند. و با اتكاء به نگاهي انتقادي، نظريه هاي انسان شناسي و معرفت شناسي جديد را مبنايي براي ايجاد زمينه اي مناسب براي معنابخشي به سنت در پرتو وضعيت جديد قرار دهند. هم چنين اجازه دهند تا دانش آموزان خود در ارتباطي انساني و گرم با معلم به بازتفسيري و تاويل ارزش هاي سنتي اقدام كنند.

مقدمه و طرح مسأله
تحقق بخشيدن و گسترش دادن هر آرماني– از جمله فرهنگ ايثار و شهادت– جز از طريق تعليم و تربيت– خواه رسمي يا غيررسمي– ممكن نيست. در روزگار ما كه آموزش و پرروش رسمي نقشي بس حياتي يافته است، همگان انتظار دارند كه نهادها و مؤسسات آموزشي در تعميق آرمان هاي بزرگ بشري و برآوردن نيازهاي گوناگون كه برخاسته از وضعيت هاي پيچيده زندگي است، نقش موثرتري ايفاء نمايند. اما پرسشي كه با آن مواجه هستيم اين است كه آيا نظام هاي آموزشي كنوني قادرند كه آرمان هايي– چون ايثار و شهادت- را تحقق بخشند كه اينك ازدايره ي آرزوهاي انسان مدرن بيرون مانده است؟ آيا بين ماهيت نهادهاي آموزشي و توانايي كنش گري آن ها رابطه اي وجود ندارد؟ به عنوان مثال آيا مي توان از مدارس امروزي انتظار داشت كه به تربيت انسان هايي ايثارگرو عدالت گرا اقدام كنند؟ يا تحقق آن ها را بايد ازديگر نهادهاي اجتماعي و غير رسمي انتظار داشت؟ در دنياي ماقبل مدرن نهادهايي كه نقش موثري در تربيت آدمي ايفاء مي كردند، خانواده و مؤسسات ديني بوده اند. فضاي زندگي چنان در سنت هاي ديني و اجتماعي محصور بوده است كه نسل جوان در آموختن و به كاربردن ارزش هاي فرهنگي با دشواريي مواجه نبود. اگرچه آموزش و پرورش رسمي يا وجود نداشت و يا به طبقات خاص اجتماع اختصاص داشت. از اين رو آنچه مورد نياز نسل خردسال جامعه بود در دنياي معنوي و اخلاقي خانواده و اجتماع فراهم بود. كاركرد اساسي نهادهاي آموزشي رسمي يا غيررسمي برخلاف امروز بيشتر جنبه ي اخلاقي و ارزشي داشت و هدف آن ها شكوفا ساختن عالي ترين جنبه هاي انساني بود. فضيلت محوري مهم ترين معيار داوري درباره كاركردهاي آموزشي بود. در آن فضا امكان برآوردن نيازهاي معنوي و اخلاقي انسان ناممكن نبود. اما با ورود جوامع به دوران مدرن و دگرگوني در جهان گري ها و انسان شناسي ها از يك سو و پديد آمدن نيازهاي اجتماعي و سياسي جديد از سوي ديگر، نظام هاي آموزشي بتدريج كاركردهاي گذشته خود را از دست دادند. زيرا نهادهاي آموزشي همواره تحت تاثير نيازها و نگرش هاي زمانه اند، ازاين روست كه با جانشيني انسان زميني به جاي انسان الهي و پيدايي و رواج اومانيسم چون فلسفه ي مسلط دوران نو نظامهاي آموزشي تغيير جهت دادند و برآوردن نيازهاي ديگري كه متناسب با دنياي زندگي انسان زميني باشد را در دستور كار خود قرار دادند. اگرچه در دوران مدرن شعار برتري انسان بر ساير جانداران همواره تكرار شد– شعاري كه از تعاليم ديني گرفته شده بود– اما قداست زدايي از انسان و عاري كردن او از هرگونه فضيلت معنوي در دستور كار فلسفه هاي مدرن و به دنبال آن نظام هاي آموزشي مدرن قرار گرفت. انسان كنوني نه فضيلتي دارد و نه قداستي. او موجودي فاقد ارزش هاي معنوي و جنبه هاي فطري است. او جانوري است كه در پي برآوردن نيازهاي مادي خويش است و ارضاء غرايز حيواني مهم ترين علت كشش ها و كوشش هاي اوست. با بيرون كردن دين از دايره ي انديشه و زندگي و فرو كاستن خداباوري به انسان باوري و رواج اين تلقي كه في نفسه انسان خوب است، زمينه اي فراهم كرده است كه نهادهاي آموزشي همه هم خود را درارضاء نيازهاي گوناگون انسان قرار داده اند. از اين روست كه نگارنده معتقد است نهادهاي آموزشي مدرن قادر به تعميق آرمان هاي بلند معنوي و اخلاقي- هم چون از خودگذشتگي و عدالت خواهي- نيستند. آنچه در مدارس ما اتفاق مي افتد تربيت به معناي دقيق آن نيست، بلكه ما شاهد فرايندي هستيم كه بايد آنرا تلقين، كارآموزي، بخوانيم. براي تعميق آرمان هاي بزرگ انساني نيازمند انجام اصلاحات عميق در نهادهاي تربيتي هستيم. اين مقاله در پي آن نيست كه مستقيما به بحث گسترش فرهنگ ايثار و شهادت(يا از خودگذشتگي و عدالت خواهي) بپردازد، بلكه به دنبال آن است تا مسأله بنيادي تري را مطرح كند: ظرفيت نهادهاي آموزش رسمي مدرن و از جمله نظام آموزشي ما در تحقق فرهنگ ايثار و شهادت تا كجاست؟ نگارنده با نشان دادن جهت گيري هاي نظري و عملي حاكم بر نهادهاي آموزشي جديد مي كوشد تا ماهيت، كاركردها و اهداف آن ها را مشخص سازد و همچنين راهي كه شايد بتواند در حل مشكل آن ها كمك كند نشان دهد.
اوصاف نهادهاي آموزشي مدرن
در طي سيصد سال گذشته با تغيير نگرش درباره انسان، نيازها و آرزوهاي او، نهادهاي آموزشي نيز به تغيير اهداف و كاركردهاي خود پرداختند. انسان مدرن با استفاده نابه جا از اين آموزه ي ديني كه آدمي را اشرف مخلوقات خوانده است، بي آنكه ارتباط خويش را با خدا در نظر گيرد، برآوردن نيازهاي گوناگون خود را در دستور كار قرار داده است. اين انسان تازه تولد يافته فرق چنداني ميان نيازهاي خويش و سلسله مراتب ارزشي ميان آن ها قائل نبود. همه نيازها اعم از مادي و معنوي يكسان ديده شد و توجه به جنبه هاي جسماني اهميتي بسزاء يافت. برآوردن نيازهاي گوناگون جواز سيطره طلبي وي را فراهم ساخت. تمدن جديدي كه از اين وضعيت فراهم آمد زمينه اي براي ميل آدمي براي چيرگي بر همه چيز: انسان و طبيعت، گرديد(هوركايمر، 137.). در طي اين دوران كاركرد اساسي نهادهاي آموزشي مدرن نيز كوشش در مشروعيت دادن به تحقق اين ميل از يك سو و آموختن دانش ها و مهارت هاي لازم براي اين سيطره طلبي از ديگر سو بوده است(صفارحيدري، 1383). از عصر روشن گري به بعد شعارهاي انسان مدرن درآرمان هايي چون " پيشرفت "، " رفاه " و "سعادت" نوع بشر منعكس گرديد كه هم زمينه اي براي پديدآيي علم جديد را فراهم نمود و هم ايدئولوژي هاي رنگارنگ. نهادهاي آموزشي مدرن شديدا از علم و ايدئولوژي هاي گوناگون– خواه چپ يا راست– تاثير پذيرفته است. با غلبه جهت گيري هاي دنياگروانه انسان شناسي هاي مدرن، نظام هاي آموزشي نيز تغيير ماهيت داده و رنگ دنيايي گرفتند. علم جديد با شعار بي طرفي در شناخت پديده ها– شعاري كه از اساس نادرست به نظر مي رسد– و به اتكاء رويكرد اثباتي به طرد و رد همه قلمروهايي پرداخت كه فراتر از حوزه ي تحقيق تجربي بودند. ازاين رو بود كه روان شناسي تجربي و آزمايشي جانشين علم النفس كه به دنبال اثبات قلمرو معنوي و فرامادي در انسان بود، گرديد. نه تنها در روان شناسي بلكه در ذات همه علوم تجربي خواه مستقيم يا غيرمستقيم نوعي رويكرد اثباتي وجود دارد. به نظر نمي رسد كه دعواي ميان نحله هاي علمي، دعوايي بنيادي باشد، بلكه نزاع، نزاعي روشي است. ذات و بنياد علم جديد كاهش گرا و پوزيتويستي است.
از ميان علومي كه آموزش و پرروش جديد را تحت تاثير قرار داده است مي توان از روان شناسي تجربي نام برد. روانشناسي آخرين رشته اي بوده است كه به خانواده ي علوم تجربي پيوسته است. امروزه روان شناسي را علمي تعريف مي كنند كه تنها به مطالعه ي رفتار يا حالات روان مي پردازد(گنجي، 1378، عظيمي، 1363، اسدرو، 1993). مفهوم مركب مطالعه حالات روان كه اخيرا در كتابهاي روان شناسي مطرح مي شود تنها پس از آن بود كه معلوم گرديد آنچه از آدمي سر ميزند را نمي توان تنها از طريق نظريه هاي رفتاري تبيين نمود.
علم روان شناسي از جمله علوم موثر بر كاركرد نهادهاي آموزشي است كه خود را با انسان شناسي جديد سازگار ساخته است. اين انسان شناسي خود تحت تاثير نظريه تكاملي داروين قرار دارد. نگاه روان شناسي علمي به انسان به پيروي از نظريه ي مذكور تحولي است، انسان موجودي است كه در راس سلسله تكامل قرار دارد. تكامل نيز فرايندي است كه همه موجودات زنده را در بر مي گيرد. در نظريه ي تكاملي داروين همه موجودات– از جمله انسان– از يك تك ياخته به وجود آمده اند كه در طي زماني بس طولاني به انواع گوناگون انشعاب يافته اند. ازاين رو تفاوت ماهوي ميان انسان و حيوان وجود ندارد– ايده اي كه نقطه مقابل نظريه ي خلقت انسان در نزد اديان الهي است. به نظر داروين موجودات زنده در طي فرايند تحولي به مكانيزم و ابزارهايي مجهز شده اند كه امكان ادامه بقاي آن ها را فراهم ساخته است و آن دسته از موجوداتي كه نتوانستند به چنين امكاني دست يابند خود و نسلشان منقرض گرديد. به نظر داروين طبيعت از طريق فرايند حذف خطا موجودات ناقص را از ميان مي برد و امكان ادامه حيات موجودات قوي را فراهم مي سازد. قانون طبيعت قانون تنازع بقاء و بقاي اصلح است. آدمي در ميان ساير جانداران اين بخت را يافته است كه از سلسله اعصاب و مغز مجهزتري برخوردار است. اگرچه كودك انسان در مقايسه با نوزاد حيواني از ناتواني بيشتري برخوردار است و همين امر سبب مي گردد كه وابستگي او به والدينش بيشتر باشد با وجود اين، به علت برخورداري از هوش كامل تر مي تواند خود را از وابستگي برهاند و شيوه هاي متفاوت تري را براي سازگاري با محيط برگزيند. از اين روست كه جهان زيست آدمي در مقايسه با حيوانات ازتنوع و امكان هاي بيشتري برخوردار است.
هوش كه در انسان جانشين غريزه ي حيواني است– اگرچه حيوانات نيز كم يا بيش از آن برخوردارند- به عنوان ابزاري براي سازگاري با محيط و توانايي حل مسأله(عظيمي، 1363) تعريف شده است. اما واژه ي هوش كه در برابر خرد و عقل ارسطويي- به عنوان وجه امتياز انسان از حيوان- قرار مي گيرد فاقد هرگونه ارزشي است. تنها در انسان شناسي دوران مدرن بود كه هوش حيواني جاي گزين خرد و عقل الهي انسان گرديد. با وجود اين هوش انساني يك امكان است كه به فعليت درآوردن ان نيازمند كوشش حساب شده و عمدي است. اين كوشش حساب شده و عمدي همان آموزش و پرورش است. بنابراين در پاسخ به اين مسأله كه چرا انسان به آموزش و پرورش نيازمند است؟ مي توان پاسخ گفت كه انسان برخلاف حيوانات به ابزارهاي بالفعلي كه او را قادر سازد تا با محيط سازگار گردد مجهز نيست و تنها درطي فرايند آموزش و پرورش است كه با كمك هوش آدمي امكان سازگاري موثرتر او با محيط فراهم مي گردد.
شايد اولين بار دو روان شناس برجسته يعني، ادوارد كلاپارد(194.– 1873) و ژان پياژه(198.- 1896) بودند كه تئوري تحولي داروين را وارد حوزه ي روان شناسي و تعليم و تربيت كردند. تاثير پياژه حتي بيشتر از كلاپارد بود. ادوارد كلاپارد از پايه گذاران روان شناسي و تعليم و تربيت كنشي يا كاركردي بود. به نظر او تعليم و تربيت براي علمي شدن نيازمند آن است كه بر مباني علمي– روان شناسي كنشي– بنا گردد. اين روان شناسي در ديدگاه او به جاي پرداختن به ماهيت و يا عناصر تشكيل دهنده ذهن به كاركردهاي سازگاركننده آن مي پردازد(شاتو، 1372). در روان شناسي كنشي پديده هاي ذهني از جمله هوش به عنوان ابزار سازگاري با محيط مورد مطالعه قرار مي گيرد. به نظر او " هوش يك وسيله ي سازگاري است كه وقتي ديگر وسايل سازگاري كه غريزه و عادت باشند، موجود نباشند وارد عمل مي شود. هوش جواب گوي يك احتياج است. احتياج خاصي كه موجب به كار افتادن هوش مي شود احتياج به انطباق است"(شاتو، 1372، ص 283). پياژه نيز بر آن است كه مهم ترين كنش موجود زنده از جمله انسان تلاش براي سازگاري با محيط است كه از طريق دو فرايند جذب و انطباق اتفاق مي افتد. (لفرانكويس، 137. سيف، 1371) " جذب مستلزم بروز پاسخي است كه از پيش كسب شده... ] و[ وقتي رفتار فعلي شخص براي مقابله با محيط كفاف نمي كند و نياز دارد تا در رفتار خود تغيير ايجاد كند، به تطابق مي پردازد"(سيف، 1371، صص 154-153).
انديشه ي داروين نه تنها روان شناسان برجسته اي چون كلاپارد و پياژه را تحت تاثير قرار داد، بلكه انديشه گران تاثيزگذاري چون جان ديويي– از پايه گذاران فلسفه پراگماتيسم– را متاثر ساخت. ديويي كه ابتدا تحت تاثير ايداليسم هگلي بود پس از آشنايي با نظريه ي تحولي داروين، انديشه ي هگل را رها كرد و ديدگاه هاي تربيتي خود را برپايه نظريه داروين استوار ساخت. انديشه هاي او بيش از نيم قرن بر تعليم تربيت امريكا و حتي بعضي از كشورهاي آسياي– و از جمله در بعضي از صاحب نظران ايراني- نفوذ داشته و الگويي براي اصلاحات آموزشي درآن كشورها بوده است(كورتيس و بولتود، 1975، صفارحيدري، 1381).
فلسفه ي پراگماتيسم يا اصالت عمل– همان گونه كه از نام آن پيداست– فلسفه اي است كه كارآمدي را معياري براي تعيين صدق و كذب گزاره ها، عقايد و اعمال معرفي مي كند. در فلسفه ي مذكور، انسان موجودي رشد يابنده و در حال تحول است. ماهيت و هويت او برساخته محيط و فرهنگ اوست و در نتيجه ي تعامل با آن ها به وجود مي آيد. ازاين رو نمي توان از ماهيت ثابت انسان سخن گفت. از آنجايي كه ريشه انسان زيستي و ماهيت او اجتماعي و فرهنگي است و اجتماع و فرهنگ نيز در گذر زمان دگرگون مي شود، در نتيجه نمي توان از اهداف و محتواي ثابت آموزشي سخن گفت. بنابراين ماهيت و كاركرد نهادهاي آموزشي در طي زمان به همراه تحول جامعه، فرهنگ و انسان دگرگون مي شوند. از اين روست كه پراگماتيست ها به روش بيش از هدف و محتوا در تعليم و تربيت تاكيد مي كنند.
كاركرد اساسي نهادهاي آموزشي در دوران مدرن كوشش براي آموختن مهارت ها و دانش هاي لازم به كودكان، نوجوانان و جوانان– و اخيرا با طرح آموزش مادامالعمر، بزرگسالان– است كه بتوانند خود با محيط طبيعي و اجتماعي سازگار نمايند. با تغيير در كاركرد مدارس، پرورش فضايل اخلاقي و انساني يا به فراموشي سپرده شد يا به حاشيه رانده شد. آموزش و پرورش امروز، دغدغه ي شكوفا كردن فضايل انساني را كه روزگاري هدف غايي آموزش و پرورش خوانده مي شد، ندارد. علي رغم تنوع مباحثي كه در متون تخصصي تعليم و تربيت وجود دارد، اما همه اين مباحث در يك موضوع اشتراك دارند و آن توان مندسازي انسان است در مقابله با و سيطره بر طبيعت و جامعه. بي توجهي نظام هاي آموزشي مدرن به ارزش هاي معنوي و الهي از ماهيت سكولار آن برمي خيزد. اگرچه مي توان در متون مذكور درباره ي اخلاق اجتماعي و دانش ها و مهارت هاي لازم براي زندگي مسالمت آميز بحث هاي فراواني يافت، اما اين ارزش ها بر پايه همان اومانيسمي بنا شده است كه ميان انسان وعالم ماوراء ارتباطي نمي بيند و در نتيجه فاقد هرگونه اصالت الهي، بي بنياد و عاري از ضمانت هاي اجرايي و عملي است.
همان گونه كه گفته شد رويكرد دنياگروانه نهادهاي اموزشي مدرن نوع اهداف كاركردها و فعاليت هاي آموزشي را دگرگون كرد. مدارس جديد براي تطابق با آن رويكرد و پاسخ به نيازهاي روبه تزايد فردي و اجتماعي انسان– انساني كه دررديف ديگر حيوانات قرار دارد نه انسان الهي و معنوي– به سوي جهت گيري بازاري روي آورده است. جهان كنوني ما بازار بزرگي است كه بايد براي خريد و فروش انواع محصولات، دانش ها و مهارت هاي لازم را فرا گيريم. در اين بازار ارزش هر چيزي– از جمله دانش– به ميزاني كه خريداري داشته باشد و يا فروختني باشد سنجيده مي شود(وبستر، 1382). حتي مدارس و دانشگاه ها، آموزگاران و دانش آموزان تغيير نام داده اند. بازار كارفرما ي دانش، دانش آموز و دانشجو متقاضيان و خريداران دانش، مدرسه و دانشگاه ها محل خريد و فروش دانش تحت سفارش بازار، و معلم و استاد توليد كنندگان دانش قلمداد مي شوند. بنابراين هيچ چيزي في نفسه حاوي ارزش نيست و نيهليسم مورد نظر نيچه به اوج كمال خود مي رسد. آدمي بايد بياموزد كه هر چيزي از جمله انسان، ارزش ها، دانش و علم تنها ارزش ابزاري دارند و بسته به موقعيت مي توانند مصرف شوند. جهان مجازي(وبستر، 1382، صفارحيدري، 138.)در حال جاي گزيني جهان واقعي است. چون مرزهاي جغرافيايي هم چون گذشته مانع ارتباطات انساني نيست و جهان در حال تبديل شدن به دهكده ي جهاني است، پس مي توان زماني را تصور كرد كه نگرش آدم ها، ذائقه و گرايش ها و علايق و حتي نظام باوري آن ها يكسان باشد، ازاين رو براي چنين وضعيتي تدارك نظريه هاي متناسب كه جهت عمل را هم مشخص و هم مشروع سازد لازم و ضروري است. "جهاني شدن" و نظريه هاي رنگارنگي كه ارائه مي شود در حال آماده كردن همگان براي ورود به چنين وضعيتي است. از اين روست كه امروزه مهم ترين دغدغه هاي نظام هاي آموزشي و متخصصين تعليم و تربيت– به ويژه در جهان سوم كه شيفتگي دربرابر اين نظريه ها شگفتي آورست و اين حرف هاي بي بنياد چون نسخه هاي شفا بخش و با مارك علمي با ولع خريداري و بومي مي شود– اين است كه چگونه مدارس ما دانش آموزان را براي عصر جهاني شدن آماده سازد. رويكردهاي وارداتي مبناي نظريه پردازي قرار مي گيرند و الگويي براي اصلاحات آموزشي معرفي مي شوند. عمل گرايي، حرفه گرايي، مصرف گرايي مهم ترين اهداف نظام آموزش بازاري محسوب مي شوند. آن ايدئولوژيي كه مباني نظري چنين جهت گيري را فراهم مي سازد، ايدئولوژي ليبراليستي است. پس از فروپاشي ايدئولوژي بلوك شرق، در حال حاضر ليبراليسم تنها ايدئولوژيي است كه مي كوشد تا كوشش هاي آدمهاي زميني را با تئوري اي موجه مشروعيت بخشد. با توجه به گفته شد نگارنده معتقد است در عصر جهت گيري بازاري مدارس موجود قادر نخواهند بود كه آرمان هاي بزرگ معنوي و اخلاقي– از جمله از خود گذشتگي و تن به ظلم ندادن– را بپرورانند. حال در ادامه به بررسي نظام آموزشي ايران مي پردازيم تا پاسخي براي اين پرسش بيابيم: آيا مدارس كنوني ما قادرند كه به تعميق فرهنگ از خودگذشتگي و ايستادگي در برابر ظلم را آموزش دهند؟
ماهيت و كاركردهاي نظام آموزشي ايران
در بررسي نظام اموزشي ايران مي توان آنرا به سه دوره تقسيم نمود: تا عصر پهلوي، دوران حكومت پهلوي، و پس از انقلاب اسلامي. آموزش و پرورش ايران دوره ي باستان و ميانه هم چون همه نظام هاي آموزشي ماقبل عصر تجدد در خدمت شكوفايي فضايل معنوي و ديني بود. در تربيت نسل جوان نه تنها در اين دوران بين نهاد خانواده، دين و دولت تمايزي نبود، بلكه همه كوشش هاي تربيتي داراي جهت گيري اخلاقي بود. رشد فضايل اخلاقي و انساني از اهداف غايي تعليم و تربيت محسوب مي شد. اين آرمان در دعاي روزانه ي خانواده ها به شرح زير منعكس مي باشد:
"اي اهورامزاد، به من كودكي فرهيخته عطا فرما؛ كودكي كه در جامعه با ديگران مشاركت نمايد، وظايف خود را در قبال جامعه انجام دهد، و براي سعادت خانواده خود، شهر خود، كشور خود بكوشد، كودكي شرافت مند كه به برآوردن نيازهاي ديگران ياري رساند"(يسنا به نقل ازآراسته، 1969).
در اين دوران، تربيت اخلاقي و معنوي از تعاليم دين زرتشت و پس از آن دين اسلام نشات مي گرفت(نخستين، 1965) و نهادهاي تربيتي چون مكتب خانه ها، مدارس و بازار در تحقق آرمان هاي تربيتي با هم هماهنگ بودند(آراسته، 1969).
با تاسيس دارالفنون و در نتيجه مواجه ي ايران با تهديدهاي نظامي كشورهاي استعماري، بتدريج در ماموريت هاي نهادهاي آموزشي دگرگوني به وجود آمد. اين چگونگي با تغيير در الگوهاي زندگي شهري، رشد شهرنشيني و آشنايي ايرانيان با تمدن اروپايي همراه گرديد(حائري، 138.، محبوبي اردكاني، 137.). ورود انديشه هاي نوين از يك سو، و آشنايي انديشه گران ايراني با پيشرفت هاي علمي و تكنيكي غرب از سوي ديگر، زمينه اي شد براي بازنگري در وضعيت وعلل عقب ماندگي اجتماعي وعلمي در ايران. نگاهي اجمالي به روند تحولات اجتماعي در دوران حكومت قاجار و پهلوي نشان گر آن است كه چگونه نهادهاي آموزشي جديد برآوردن نيازهاي علمي، فني و اداري كشور را در دستور كار خود قرار دادند.
آموزش ابتدايي جديد در ايران در عصر قاجار براي رشد شهروندي و گسترش سواد عمومي تاسيس گرديد و در دوره ي حكومت رضا خان به ابزاري براي اجراي سياست هاي ايدئولوژيك حكومتي بدل شد. پس از جنگ جهاني دوم با رشد شهرنشيني و افزايش آگاهي هاي اجتماعي، زمينه ي تقاضاي بيشتر براي آموزش ابتدايي فراهم گرديد. از سال هاي 126. هـ. ش بتدريج نهادهاي آموزش مقدماتي سنتي– مكتب خانه ها– جاي خود را به نهادهاي آموزشي دنياگرا داد. اين جريان آنگاه آغاز گرديد كه سياحان ايراني پس از بازگشت از كشورهاي اروپايي گزارش هايي از مدارس خارجي ارائه كردند كه به نوبه ي خود سرآغاز پيدايش جنبش هاي اعتراضي اجتماعي به دخالت هاي خارجي و نابرابري هاي حكومتي بود. منتقدين اجتماعي عقايد و آرمان هاي خود را منتشر كردند تا شايد در عموم رغبتي را بر آموزش كودكان خويش برانگيزانند (آراسته، 1969).
تا اواخر قرن نوزده ميلادي– نيمه ي دوم قرن سيزدهم هجري شمسي– آموزشي سنتي اي كه توسط مدارس ديني ارائه مي شد، براي ورود دانش آموزان به دارالفنون كافي به نظر مي رسيد. اما بزودي آشكار گرديد كه معلومات از پيش آموخته شده متقاضيان تحصيل در اين مؤسسه ي آموزشي جديد براي استفاده از آموزش هاي علمي و فني مناسب نيست. اين مسأله در ديگر مدارس عالي كه به تازگي تاسيس يافته بودند، وجود داشت. كمي پس از آن وزارت آموزش و پرورش نياز به توسعه ي آموزش متوسطه را چون ابزاري براي تربيت معلم مدارس ابتدايي مد نظر قرار داد. مكتب دارها به نظام آموزشي قديم تعلق داشتد: آن ها نه از مهارت هاي لازم برخوردار بودند و نه با محيط آموزشي مدرن كه در آن روابط معلم و شاگرد و كتب درسي دچار دگرگوني شده بود، آشنايي داشتند. آموزش متوسطه براي برآوردن دو نياز پديد آمد: نياز به افراد شايسته تر براي ادامه ي تحصيل در مؤسسات آموزش عالي و نياز شديد به معلمين مدارس ابتدايي. دولت مردان تصور مي كردند كه اساساً برنامه ي آموزش متوسطه ابزاري است براي آماده كردن اشخاص براي دانشگاه و به نياز به تربيت كاركنان دون پايه دولتي و معلمين ابتدايي كمتر توجه داشتند. اين فرايند در دوره ي پهلوي نيز ادامه يافت(آراسته، 1969، ص 86).
آموزش عالي جديد نيز در ايران از يك سو براي پاسخ گويي به نيازهاي ديوانسالارنه ي نظام اداري كشور براي استخدام كاركنان آموزش ديده به وجود آمد و از سوي ديگر براي نوسازي اجتماعي بر اساس الگوهاي وارداتي. نخبه گان آموزش ديده جديد بر منافع و علايق سكولار، پذيرش فرهنگ غرب و پيشرفت هاي علمي پاي مي فشردند. اين روند از چيزي جز تغيير ماموريتهاي نهادهاي آموزشي تحت تاثيرتمدن دنياگراي مدرن، حكايت نمي كرد.
انقلاب اسلامي سال 1357(ه. ش)سرآغاز شروع حركتي بود براي نفي سطله ي بيگانگان وپايان دادن به استبداد دوهزارو پانصد ساله ي حكومت هاي سلطنتي. انقلاب اسلامي ايران با الهام گرفتن از تعاليم ديني و معنوي و حركت آزادي بخش امام سوم شيعان– حسين بن علي(ع)– كه آزاد بودن و آزاده زيستن را بر زندگي تحت قيموميت و بندگي نيروهاي برده ساز، ترجيح مي داد، آغاز گرديد. بي گمان پيروزي انقلاب اسلامي گفتماني را غالب ساخت كه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت(از خود گذشتگي و نفي سلطه) يكي از ثمرات آن محسوب مي شود.
انقلاب اسلامي از همان آغاز نفي فرهنگ سكولار و غير ارزشي غرب را كه بتدريج درطي دويست سال قوام يافته بود، در دستور كار خود قرار داد. جهت گيري انقلاب، در برابر جهت گيري بازاري و لذت طلبانه ي غرب، معنوي و الهي بود و انسان شناسي خود را از تعاليم اسلامي اخذ كرده بود. در واقع انقلاب اسلامي در پي استقرار و تحكيم ارزش هاي الهي بود. در نزد رهبران انقلاب التفات به دنياو بهره بردن از نعمات آن تنها از همين منظر پذيرفتني تلقي مي شد. انقلاب اسلامي در خواست اشاعه ي معنويت به جاي ماديت و ترويج ارزش ها و آرمان هاي اخلاقي دربرابر نيازهاي مادي و حيواني صرف را منعكس مي ساخت.
طبيعي بود كه متناسب با اين آرمان مأموريت هاي نهادهاي اجتماعي و از جمله نهادهاي آموزشي، دگرگوني عميقي بيابد. همه كوشش ها مصروف آن گرديد كه نهادهاي آموزشي در خدمت ابعاد متعالي تر آدمي قرار گيرد، بي آنكه پيشرفت هاي علمي، فني و اجتماعي ناديده گرفته شود. استفاده از گنجينه ي سنت ديني چون منبعي براي تعيين اهداف و برنامه هاي آموزشي مورد توجه قرار گرفت. محصول اين كوشش ها طرح كليات تغيير نظام آموزشي بود كه در سال 1367 به تصويب رسيد. بر اساس آيه ي شريفه " و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " هدف ] غايي [ آموزش و پرورش در جمهوري اسلامي ايران پرورش عبد صالح معرفي گرديده است. براي تحقق هدف مذكور اهداف هفت گانه ي ايماني واخلاقي، فرهنگي، خانوادگي، اجتماعي، سياسي، دفاعي و نظامي و اقتصادي طراحي گرديد. به عنوان مثال زير عنوان اهداف ايماني و اخلاقي، شناخت، پرستش، استعانت از خدا و هم چنين ياد، خوف و خشيت از او، انس و محبت و خشوع در برابر او، شكر گذاري از او و ايمان به غيب از جمله اهداف آموزش و پرورش ذكر گرديده است. و در زير عنوان اهداف اخلاقي، از اهدافي چون:شناخت بعد الهي و كرامت انسان، توجه به خويش جهت تزكيه و رشد معنوي و الهي، كسب فضايل و مكارم اخلاقي، پيراستن روح از رذايل، سخن به ميان آمده است. شناخت و قدرت تجزيه و تحليل مسايل سياسي و تميز جريآن هاي سازنده و حق از جريآن هاي باطل براي مبارزه با ظلم و تعدي، مبارزه ي بي امان با تجاوز و استكبار جهاني و حمايت از ستم ديدگان و كمك به جنبش هاي حق طلب، پرورش روحيه ي عدالت خواهي و داوري به حق و پذيرش آن هر چند به زيان شخص و بستگانش باشد، تقويت روحيه ي تعاون در كارهاي خير، ايجاد روحيه ي تفاهم و برادري ميان مومنان و مسلمانان و تحكيم روحيه ي مساوات خواهي از جمله اهداف اجتماعي و سياسي اي هستند كه در راستاي تحقق فرهنگ ايثار و عدالت طلبي وضع شده اند(شريعتمداري 1362، صص 19.-183).
با وجود تصويب اهداف تربيتي مذكور كه از جامعيت و گستردگي خوبي برخوردار است، اينك پس از گذشتن سه دهه از انقلاب، مي توان به داوري درباره ي ميزان تحقق اين اهداف پرداخت. پرسشي كه حال با آن مواجهيم اين است كه آيا مدارس ما توانسته اند شاگرداني مطابق با اهداف مورد نظر تربيت كنند؟ به نظر نگارنده مدارس ما در انجام اين كار توفيق چنداني نداشته اند. براي تاييد اين ادعا تنها كافي است كه به محصولات و توليدات يا برون دادهاي نظام آموزشي– يعني فارغ التحصيلان– و پيامدها(كافمن و هرمن، 1374) آن نظر كنيم. علت يا علل اين ناتواني را مي توان به شرح زير مورد بحث قرار داد:
ساختار نظام آموزشي ما از دوگانگي بغرنجي رنج مي برد، يعني دوگانگي سنت و مدرن. 3. سال پس از انقلاب كوشش هاي پنهان و آشكاري براي حل اين معضل به وجود آمده است، اما به دليل عدم شناخت بنيادي سنت و هم چنين مدرنيته از سوي كارشناسان آموزشي و برخورد سطحي، تعصب آميز و انديشه نشده با تمدن مدرن براي جذب يا دفع آن، نهادهاي آموزشي ما به نوعي روزمره گي و سعي و خطا گرفتار آمده اند. وضعيت كشنده ي موجود در كنار ضعف ها و مشكلاتي كه با تاسيس نظام آموزشي مدرن در جامعه ي ايراني به وجود آمد، دشوراي ها و مصائب سرراه نظام اموزشي را دو چندان ساخته است. از ميان صاحب نظراني كه در اين باره اظهار نظر مي كنند عده اي ريشه مشكلات نظام آموزشي را در ماهيت سكولار و غير ارزشي آن مي دانند و خواهان اصلاحات عميق و بنيادي در آنند، بي آنكه تصوير دقيقي از نظام آموزشي مطلوب خود را عرضه كنند كه بتوانند پاسخ گوي نيازهاي متعدد فردي و اجتماعي باشد. اين گروه به اين نكته كمتر توجه مي كنند كه اجراي هر برنامه اصلاحي اي نيازمند مجريان مطلع و آگاه است، يعني كساني كه شناخت دقيق و درستي از نيازها و وضعيت اجتماعي ملي و بين المللي داشته باشد. تصوير انسان آرماني اي آن ها مورد توافق همگان نيست و دورنماي بروندادها و پيامدهاي نظام اموزشي مورد نظر آن ها هنوز به طور نقادانه مورد داوري قرار نگرفته است. گروه دوم ريشه و منشاء ضعف ها و كاستي هاي نظام آموزشي را در ناتواني آن در رها شدن از سنت ها مي دانند. اين گروه كه پيشرفت هاي علمي و فني غرب چشمان شان را خيره كرده است و منشاء اين پيشرفت ها را نيز در نظام اموزشي كارآمد آن مي دانند، برآنند كه تنها راه برون رفت از اين دشواري ها همراهي با اصلاحات جهاني آموزشي و به كارگرفتن ايده هايي است كه صاحب نظران كشورهاي پيشرفته عرضه مي كنند. بخش قابل ملاحظه اي از محتواي اموزشي علوم انساني در دانشگاه ها همان نظريه هايي است كه اين صاحب نظران ساخته و پرداخته اند. اين گروه بي آنكه به مباني فلسفي تمدن مدرن توجهي داشته باشند، نسخه اي تجويز مي كنند كه با هنجارها، باورها و ارزش هاي بومي هم خواني ندارد. كاربست اين نظريه ها آشفتگي هاي بيشتري را به دنبال خواهد داشت.
به نظر مي رسد هرگونه ارائه ي راه حلي، متضمن شناخت عميق از سنت و مدرنيته است. در روشن گري اين نكته مي توان گفت كه سنت نه تنها محتواي معنوي تربيت ماست، بلكه راهنماي هرگونه عمل تربيتي راستين نيز محسوب مي شود. بدون سنت نظام تعليم و تربيت مسير خود را گم مي نمايد. با وجود اين، دشواري اساسي، راهي است كه بتوان سنت را با زمانه ما و جهان كنوني اي كه در ان زندگي مي كنيم پيوند داد. انتظار بيهوده اي است اگر بخواهيم بدون در نظر داشتن دگرگوني هايي كه تاكنون تجربه كرده ايم كه براستي روال زندگي را تحت تاثير عميق قرار داده است، راه هاي قديم را بي كم و كاست به اجراء درآوريم. بخش قابل ملاحظه اي از سنت ما از تعاليم ديني نشات مي گيرد. فرهنگ ملي و ديني ما پر از شخصيت هاي بزرگي است كه مي توانند چون الگويي براي تحقق آرمان هاي معنوي و چون نيرويي عظيم در كار خلق انسان هايي اخلاقي به كار روند. اما مسأله چگونه پيوند زدن سنت بزرگ ما با نسل جواني است كه تحت جاذبه هاي فرهنگ غرب قرار دارد. برگردندان توجه آن ها و رو كردنشان به آن ميراث بزرگ معنوي كاري نيست كه بتوان با شتاب زدگي و با نگاهي سطحي و كليشه اي به انجامش رساند.
آنچه امروز ما شاهد آنيم، بيگانگي كم يا بيش نسل جوان ماست با آن ارزش ها. نهادهاي اموزشي ما قادر به تعميق و گسترش آن تعاليم نيستند. نه همه آناني كه به كار تربيت مشغولند به اهميت مسأله واقفند و نه خود به آنچه مي گويند، پاي بندند. آموزگاران ما كه دست اندركار برآوردن نيازهاي اخلاقي و معنوي نسل جوان جامعه هستند با سنت خود بيگانه اند و اگر شناختي از آن دارند، شناختشان به لايه هاي عميق تر سنت فرهنگي يعني، فلسفه، عرفان، ادبيات و دين، راهي ندارد. دو گانگي قول و عمل زمينه دل زدگي نسل جوان را فراهم ساخته، ازاين رو آموزش هاي آن ها سطحي و فاقد ان نيرويي است كه بتواند در شخصيت آنان نفوذ نمايد. شواهد همه حاكي از آن است كه نوعي نيهليسم اخلاقي در حال رواج يافتن است و گرايش به شيوه ي زندگي غربي در حال افزايش. همه اين ها در حالي در حال رخ دادن است كه آمارهاي رسمي حكايت از افزايش گرايش به دين داري نسل جوان دارد، گزارش هايي كه با واقعيت هاي مشهود سازگاري چنداني ندارد.
اما پرداختن به سنت و ارزش هاي معنويي كه در محتواي فرهنگي و ديني ما منعكس است، به معناي بازگشت به گذشته نيست. چنين كاري نه شدني است و نه خواستني. شدني نيست چون كه آدمي با زمانه خود پيوندي وجودي دارد، هويت او تاريخي است و ماهيت او با چگونگي هاي جهان– زيست او رابطه اي عميق دارد. خواستني نيست، چون تجربه ي مدرنيته آدمي را با وضعيت هايي مواجه ساخته است كه پيش از آن تصوركردني نبود. بي گمان پيشرفت هاي علمي و فني از يك سو، و گسترش شيوه هاي زندگي اجتماعي كه در درون خود امكان هاي بسياري را براي بهتر زيستن و به فعليت درآوردن استعدادهاي بي شمار فردي و جمعي فراهم ساخته است. از سوي ديگر، تجربه هايي است كه نمي توان انتظار داشت، تا ناديده گرفته شوند و آدميان به گذشته آنگونه كه بود باز گردند. در صورتي كه قرار باشد تا آدمي از خودگذشتگي و تن ندادن به ظلم(فرهنگ ايثار و شهادت) را امروز نيز تجربه كند، بايد به رنگ تجربه هاي كنوني اشان درآيد و معناي بلند آن مفهوم ها در غالب درك و فهم و زبان امروزي اشان ريخته شود. سخن گفتن از الگوهاي ايثار و فداكاري گذشته به گونه اي كه اينك رواج يافته است كافي نيست. اگرچه در زمان هايي از گذشته اين الگوها انگيزه هاي قوي اي را براي جنبش هاي اجتماعي ايجاد كرده اند. سخن بر سر آن نيست كه ديگر اين الگوها به كار ما نمي آيند و بايد به كناري نهاده شوند، بلكه برعكس سنتي از اين دست، ميراثي گران بها است، كه هرگاه متناسب با زمانه باز خواني و تفسير شوند مي توانند حركت هاي بزرگ آزادي بخشي را سبب شوند. تاريخ پيروزي انقلاب اسلامي و تفاسيري كه سال هاي قبل و بعد از انقلاب از الگوهاي ديني چون امام حسين(ع) حضرت زينب(س) و ديگر شخصيت هاي ديني چون ابوذر و عمار و... پديد آمد خود گواهي است بر اين مدعا. جالب آنكه الگوپذيري از اين شخصيت ها از طريق نهادهاي آموزشي رسمي اشاعه پيدا نكرد. نگارنده برآن است تداوم حضور آن الگوها در زندگي نسل جوان و فراتر از آن رو كردن به آرمان هاي معنوي، آنگاه ممكن است كه نظام آموزشي رسمي ما به بازسازي معناي آن ها بپردازد بي آنكه صورت هاي تاريخي آن حوادث را بازسازي نمايد. اگرچه در اين جا اهميت صورت و قالب را نبايد ناديده گرفت. اما تجربه هاي تاريخي نشان داده است كه ناديده گرفتن معناي هر حادثه ي تاريخي و ناتواني در باز تفسيري آن، زمينه را براي غلبه صورت گرايي فراهم مي سازد. چنين وضعيتي سبب به وجود آمدن دل زدگي نسل جوان و در نتيجه روي گرداندن از آرمان ها مي گردد. علي رغم آنكه در طي سه دهه انقلاب نظام آموزشي بيش از هر نهاد ديگري تحت تاثير ايدئولوژي ديني بوده است و اهداف، اصول و بخش قابل توجهي از محتواي آموزشي از همان تعاليم و ارزش ها استخراج گرديده است، با وجود اين هم چنان نگران آنيم كه نسل جوان ما ممكن است تحت تاثير موج هاي جديد– كه اينك به واسطه گسترش وسايل ارتباطي جمعي گرفتن آن موجها چندان دشوار به نظر نمي رسد– و غير قابل كنترل قرار گيرد.
اما درحالي كه اين همه امكانات آموزشي– خواه رسمي يا غير رسمي– در اختيار داريم چرا چنين نگراني اي وجود دارد؟ پاسخ روشن است؛ نظام آموزش رسمي و حتي غير رسمي ما هم چنان به روش هاي گذشته تربيتي پاي مي فشارد. نگاه سنتي به انسان كه شديدا رنگ فرهنگي و تاريخي به خود گرفته است و ناديده گرفتن انواع نظريه هاي انسان شناختني معرفت شناختي جديد كه مبناي تحولات روشي قابل ملاحظه اي در نظام هاي اموزشي جديد در دنيا بوده است، استفاده از روش هاي كليشه اي چون سخنراني و موعظه وناديده گرفتن اين واقعيت كه كانال هاي ارتباطي در دنياي امروز وسعت و گسترش بي سابقه اي يافته است، براي آموزش آرمان ها در برابر شيوه هاي نوين تربيتي و آموزشي، استفاده از ابزار تهديد و خشونت در برابر دانش آموزاني كه توجهي به سخنان و كوشش هاي آموزگاران و دست اندركاران ندارند، بي حوصلگي براي دست يافتن به نتايج مطلوب و مورد نظر در كوتاه ترين زمان از سوي مربيان، انتظار اطاعت پذيري از شاگردان در برابر فرامين آموزگاران، و فراتر ازهمه بي اعتقادي شايع آندسته از مجرياني كه به كار ترويج اين ارزش مي پردازند درحالي كه خود به آنچه مي گويند عمل نمي كنند– كساني كه نوع زندگي شخصي و شغلي آن ها متفاوت است– زمينه اشاعه ي رياكاري را فراهم مي سازند. بخشنامه اي كردن ارزش ها و ايجاد اين تصور در دانش آموزان كه براي داشتن آينده تحصيلي، شغلي و به طور كلي اجتماعي بايد خود را به رنگ آنچه مورد نظر است درآوردند، همگي دلايلي هستند كه مي توانند نسل جوان را از آرمان هاي معنوي و ديني روگردان سازند.
همان گونه كه ياسپرس(1963، ص 29) مي گويد " ما نمي توانيم به گذشته باز گرديم. براي ما واقعيت و حقيقت درانگيزه هاي حاضر ظهور و بروز مي كند. با اين حال با در نظر داشتن به گذشته ي بزرگ، ما قادر خواهيم بود وظيفه اي را كه با آن مواجهيم با وضوح بيشتري ببينيم و آن اين است كه پس از آن كه آن گذشته بزرگ را با زندگي كنوني مان پيوند زديم، مدارس مان را بر روح تاريخي انسان بنا كنيم و بگذاريم كه اين روح راهنماي همه دانش صرف و همه نيازمندي هاي فني ما باشد. چنين كاري را تنها با همراهي برنامه ريزي خردمندانه مي توان انجام داد". برنامه ريزي كردن غير عقلاني براي تحقق ارزش هاي معنوي و اخلاقي و براي انجام اين كارمدد گرفتن از علومي چون روان شناسي و جامعه شناسي– كاري كه امروز بدان عنوان مهندسي فرهنگي داده اند-مانع ارتباط عميق دانش آموزان با آن ارزش ها مي گردد و از سوي ديگر با تبديل آن ها به محتوايي براي يادگيري و آموزش، آن تعاليم را تا سطح حفظ كردن براي نمره گرفتن تنزل مي دهد. اين وضعيتي است كه ما اينك در مدارس و دانشگاه ها شاهد آنيم.
نگارنده بر ان است كه در تعميق فرهنگ ازخودگذشتگي و ايستادگي در برابر ستم گري، معلم نقشي بس حياتي دارد. تنها در ارتباطي انساني، معنوي، آزاد وبدور از هرگونه ارزش داوري ميان معلم و شاگرد است كه آن فضايل مي تواند شكفته شود و در نتيجه در شخصيت او نفوذ كند. اما انجام اين كار خود متضمن آگاهي معلمين به نقش محوري و بنيادي آن ها در جريان تربيتي است. تنها در ارتباطي گرم و معنوي است كه آموزگار مي تواند با بهره بردن از اقتدار روحي خويش شاگردان را با آرمان هاي بزرگ آشنا سازد. براي انجام اين كار نه خشونت لازم است و نه فرمان راندن. مربيان و آموزگاران بزرگ تاريخ– كه شايد تعداشان كم نباشد– اگر تحولي در شاگردان خود ايجاد كردند، همه بر پايه ي مهر بود و صبر. معلمي كه از اتوريته برخوردار نيست در پرورش فضايل معنوي نيز ناتوان است. توجه به اين نكته نيز لازم است كه معلمين بر شخصيت، نوع رفتار و نگرش دانش آموزان تاثير بسياري مي گذارند و ازاين رو در پرورش فضايل اخلاقي سهمي قابل توجه دارند. اما تحقق چنين امكاني آنگاه شدني است كه رابطه ي معلم با شاگرد كليشه اي نبوده و تنها منعكس كننده ي وظايف اداري و آموزشي او نباشد.
جمع بندي و نتيجه گيري
نظام هاي اموزشي مدرن بر پايه ي انسان شناسي متفاوتي شكل گرفته اند و ازاين رو ماموريت هاي جديدي دارند. اومانيسم فلسفه ي مسلط دوران نوع و هم چنين بنياد تعليم و تربيت جديد است. از اين رو برآوردن نيازهاي دنيوي مهم ترين چارچوبي است كه راهنماي تحقق كاركردهاي نهادهاي اموزشي را فراهم مي سازد. مهم ترين دغدغه ي مدارس مدرن، ايجاد سازگاري با محيط طبيعي و اجتماعي است. براي انجام اين كار آموختن دانش و مهارت هاي زندگي فردي و جمعي هدف و محتواي نهادهاي اموزشي را تشكيل مي دهد. از انجايي كه مادر وارد عصر جديدي كه آن را عصر جهاني شدن مي خوانند، شده ايم در كنار وظايفي كه نظام هاي اموزش ملي بر عهده دارند، تربيت شهروندان جهاني– يعني كساني كه بتوانند عضوي از جامعه جهاني باشند- نيز بر شمار وظايف مدارس جديد افزوده شده است. با وجود اين در عصر جهاني شدن با غلبه ي اقتصاد و سرمايه داري جهاني به نظر مي رسد كه عرصه ي زندگي به بازاري بزرگ براي خريد و فروش همه چيز از جمله دانش، بدل شده است. امروزه جهت گيري بازاري، جهت گيري غالب برنظام اموزشي است. ازاين رو بر متخصصان اقتصاد و برنامه ريزان آموزشي فرض است كه زمينه هاي لازم را براي ايجاد صلاحيت هاي علمي و حرفه اي در دانش آموزان امروز و كارگران فردا، فراهم سازند. مدارس جديد دغدغه ي پرورش دادن فضايل اخلاقي و معنوي ندارند، آن گونه كه از كاركردهاي اساسي آموزش و پروش گذشته محسوب مي شد. نظام آموزشي مدرن در ايران نيز تحت تاثير تمدن مدرن در دويست سال گذشته به نوسازي نهادهاي آموزشي خود پرداخته است تا از اين طريق بتواند كاستي هاي علمي و فني ملك و ملت را برطرف نمايد. با وجود اين به علت وارداتي بودن اين نظام و نبود زيرساخت هاي لازم براي توسعه ي منطقي آن، نه تنها آن كاستي ها برطرف نگرديد، بلكه خود به معضلي بزرگ بدل شد. به علت ضعف ساختاري نظام آموزشي ايران و ماهيت دوگانه گراي آن، به نظر نمي رسد كه بتواند در پرروش فضايل اخلاقي و معنوي گام هاي موثري بردارد. حل اين مشكل نيازمند آن است كه دست اندركاران اولا شناخت دقيقي از ميراث غني فرهنگي و سنت ديني داشته باشند و ثانيا بدون هرگونه حب و بغض ماهيت تمدن مدرن، كاستي ها و قوت هاي آن را بشناسند. شناختن سنت در صورتي ميسر است كه بتوان در اعماق آن نفوذ كنيم، با آثار فلسفي، عرفاني، ادبي آشنا شويم. از سوي ديگر درك تمدن مدرن نيز جز از طريق شناختن بنيان هاي فكري و فلسفي آن ممكن نيست. پيشرفت هاي علمي و فني و هم چنين دست آوردهاي اجتماعي كشورهاي پيشرفته، مي تواند زمينه ي نگاه جديدي به نظام آموزشي را فراهم سازد. شناخت سنت فرهنگي ما محتواي تعليم و تربيت اخلاقي و معنوي را فراهم مي سازد و مدرنيته نيز ما را در به كارگيري روش هاي نو ياري ميرساند. نظام آموزشي ما با بهره گرفتن انتقادي از تئوري هاي شناخت شناسانه و انسان شناسانه مي تواند به اصلاح روش هاي آموزشي از يك سو، و ايجاد ارتباط موثرتر ميان دانش آموزان و آموزگاران از سوي ديگر، ياري رساند. بي گمان در فضايي بدور از برداشت هاي كليشه اي و نگاه هاي قالبي و برپايه روابطي انساني- كه در فرهنگ ديني و ادبي ما بي سابقه نيز نيست- تعميق و گسترش فضايل اخلاقي و معنوي– از جمله فرهنگ ايثار و شهادت– امكان بيشتري مي يابد.

منابع و مآخذ
- حائري، عبدالهادي(138.) نخستين رويارويي هاي انديشه گران ايران با دوروريه تمدن بورژازي غرب. تهران، انتشارات اميركبير.
- كافمن، راجرز، هرمن، جري(1374) برنامه ريزي استراتژيك در نظام آموزشي. ترجمه ي فريده مشايخ و عباس بازرگان. تهران: انتشارات مدرسه.
- سيف، علي اكبر(1371) روان شناسي پرورشي. تهران: انتشارات آگاه.
- شاتو، ژان(1372) مربيان بزرگ. ترجمه ي غلامحسين شكوهي. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- صفارحيدري، حجت(1381) نوگرايي و آموزش و پرورش در جهان اسلام. فصلنامه ي علمي- پژوهشي علوم انساني، دانشگاه الزهرا، شماره 42. صص 231-2.9.
- صفارحيدري، حجت(1383) بررسي انتقادي كاركردهاي مدارس در دوران نو. دو ماهنامه ي علمي– پژوهشي دانشور رفتار، دور جديد شماره 3، صص 89- 8..
- صفارحيدري، حجت(138.) وضعيت فلسفه ي آموزش و پرورش دردوره پسامدرن. فصلنامه ي پژوهش هاي تربيتي، شمار. 3و 4، صص 47- 25.
- عظيمي، سيروس(1363) اصول روانشناسي عمومي. تهران: انتشارات دهخدا.
- محبوبي اردكاني، حسين(137.) مؤسسات تمدني جديد در ايران. جلد اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- وبستر، فرانك(1382) نظريه هاي جامعه اطلاعاتي. تهران: مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه.
- لفرانكويس، گاي آر(137.) روانشناسي براي آموزش. مترجمي منيژه شهني ييلاق. تهران: انتشارات رشد.
- Arasteh, A. reza(1969) Education And Social Awakening In Iran. Leiden, E. J. -Briil.
- Curtis, S. J & Boultwood M. E. A(1975) A Short History Of Educational Ideas. University Tutorial Press LTD.
- Nakhostin, Mehdi(1965) The History And Philosophy of Education. New York, The Ronald Press Company.
- Jaspers, Karl(1963) Philosophy And World. Trans. by E. A. Ashton. Henry Regenery Company Chicago


پنج شنبه 30 دی 1389  9:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها