0

بانک مقالات ترجمه قران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

مصاحبه‏ هاي كوتاه با دكتر ميرزا ملا احمد مترجم قرآن به زبان تاجيكي

ميرزا ملا احمد، محمد علي جعفري
تاجيك‏ها، حاملان اصلي فرهنگ و ادب فارسي آسياي مركزي هستند. گذشته تاريخ آنان اين نكته را به خوبي روشن مي‏سازد.
رسم الخط مردم تاجيك تا سال 1930 م (1309 ش) عربي بود و از آن پس رسم الخط لاتيني جانشين آن شد. در سال 1940 م (1319 ش) نيز خط كريلي به جاي خط لاتيني مورد استفاده قرار گرفت. در طول سال‏هاي پس از 1940 م تمام مطبوعات تاجيكستان در حالي كه داراي زبان تاجيكي (فارسي) بودند به رسم الخط كريلي چاپ مي‏شدند. اين واقعيت ناگوار موجب گرديد كه عموم مردم با آن كه به زبان تاجيكي گفت و گو مي‏كردند، قادر به خواندن و نوشتن الفبا و خط فارسي نباشند.
خوشبختانه در سال گذشته براي اولين بار ترجمه فارسي قرآن، با حروف كريلي در تيراژ پنج هزار نسخه، از سوي انتشارات سروش براي مسلمانان كشور تاجيكستان به چاپ رسيد كه مورد استقبال آنان قرار گرفت. برگردان حروف فارسي اين ترجمه به حروف كريلي توسط آقاي ميرزا ملا احمد، اديب و ايران‏شناس كه از اساتيد دانشگاه در كشور اسلامي تاجيكستان است انجام گرفته است.
رايزن محترم فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، جناب آقاي جعفري، گفت و گويي را با ايشان ترتيب داده و براي مجله ارسال داشته‏اند كه براي اطلاع خوانندگان عزيز درج مي‏شود.
لطفا مختصري از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد.
اين جانب ميرزا ملا احمد در تاريخ 20/2/1948م در روستاي دَردَر، ناحيه كوهستاني فلغر كه در ساحل رودخانه زرافشان تاجيكستان واقع شده و تقريبا صد و بيست كيلومتر با زادگاه آدم الشعراء رودكي فاصله دارد، به دنيا آمدم. پدر و مادرم به كشاورزي اشتغال داشتند. من سال 1969م دوره دانشكده زبان و ادبيات دانشگاه ملي تاجيكستان را به پايان رساندم و وارد آكادمي علوم تاجيكستان شدم و تا امروز در اين جا كار مي‏كنم. فعاليت علمي را در پژوهشگاه شرق‏شناسي آكادمي مذكور شروع نمودم و سال‏ها سرپرست شعبه ادبيات ايران و افغانستان بودم. سپس سرپرستي شعبه ايران‏شناسي و هندشناسي و معاونت علمي رياست پژوهشگاه مزبور را به عهده گرفتم. از سال 1993 كه به علل نامعلومي پژوهشگاه مذكور منحل شد، در پژوهشگاه زبان و ادبيات رودكي آكادمي علوم تاجيكستان انجام وظيفه نمودم و در حال حاضر مدير شعبه تاريخ و ادبيات هستم و بيش از پانزده سال است كه به عنوان استاد دانشگاه تاريخ ادبيات فارسي و تاجيك و ادبيات شرق به تدريس نيز اشتغال دارم.
از دوران دانشجويي به تاريخ ادبيات ايران علاقه فراواني داشتم و پايان‏نامه دانشگاهي خود را درباره مقطعات شاعر معروف و خلاق المعاني، كمال الدين اسماعيل اصفهاني نوشتم. رساله دكتري (به اصطلاح ما نامزد علم) را در موضوع «آثار فرخي سيستاني» دفاع نمودم. رساله فوق دكتري (پروفسوري) من به موضوع «نهضت عصر قاجار براي بازگشت ادبيات به ايران» اختصاص داشت. در رابطه با مسائل مختلف ادبيات و فرهنگ ايران و تاجيكستان پنج رساله علمي، 15 كتاب و مجموعه و بيش از 250 مقاله تأليف كرده‏ام كه در نشريات و مجله‏ها و روزنامه‏هاي تاجيكستان و ايران و كشورهاي ديگر چاپ شده‏اند. نيز درباره فرخي سيستاني، نشاط، مجمر اصفهاني، اديب الممالك اميري فراهاني، فروغي بسطامي و قاآني شيرازي يك سلسله تحقيقات علمي را به چاپ رسانده‏ام و رباعيات عمر خيام، قابوسنامه عنصر المعالي كيكاوس، برگزيده آثار شهريار، داستان‏هاي كوتاه نويسندگان معاصر ايران، غزليات فروغي بسطامي، روزنامه سفر اسكندر كول و در نهايت، سال گذشته قرآن مجيد را با حروف كريلي انتشار داده‏ام.
پيش از آن كه در باره برگردان قرآن مجيد گفت و گو كنيم راجع به خط كريلي تاجيكي توضيحي بدهيد.
ما مردم تاجيكستان با ايرانيان در طول هزار سال داراي تاريخ، ادبيات، فرهنگ، زبان و خط مشترك بوديم. با تسلط اعراب و گسترش اسلام، خط مردم ما نيز بر اساس خط عربي شكل گرفت و اين خط تا سال 1930م يعني سال تأسيس جمهوري تاجيكستان باقي بود، سپس به خط لاتيني تبديل شد و از سال 1940م به خط روسي يا كريلي تغيير يافت.
حقيقت اين است كه هيچ خط و الفبايي نمي‏تواند تمام ويژگي‏هاي صوتي زبان تاجيكي را منعكس كند. الفباي روسي نيز براي انعكاس خصوصيات زبان فارسي تاجيكي ناتوان است؛ به همين جهت حرف‏هاي qõ(ج)، Wõ(ق) Û(غ)، mõ(ح)، mõ(ه)، iô(او)، Sô(ي) به آن اضافه شد و تعداد حروف به 39 حرف رسيد. با اين همه الفباي روسي نه تنها نتوانست تمام ويژگي‏هاي صوتي زبان تاجيكي را منعكس كند بلكه در بعضي موارد مشكلاتي نيز به وجود آورد. به عنوان مثال حروف o، y، u، } را كه در زبان تاجيكي مرادف نداشتند به حكم ضرورت وارد اين زبان كردند. از جمله حرف u چندين سال بعد، يعني در سال 1954 فقط به خاطر نام منشي اول حزب كمونيست شوروي خروشچف به الفباي تاجيكي وارد گرديد. همچنين حرف } كه در خط روسي نشانه نرمي تلفظ حرف پيش از آن است با زبان تاجيكي سازگار نبود، زيرا در زبان تاجيكي تلفظ نرم يا سخت حروف صامت در معناي واژه تأثيري ندارد. حروف مذكور در طول مدتي بيش از پنجاه سال در نوشته‏هاي تاجيكي مورد استفاده بودند، ولي درست تلفظ نمي‏شدند. به همين جهت در سال‏هاي اخير مردم از به كار بردن آنها دست كشيدند، ولي هنوز هم آن حرف‏ها به طور رسمي از الفباي تاجيكي حذف نشده‏اند. در طرح جديد دستور املاي تاجيكي برخي از اين گونه اشتباهات برطرف شده‏اند، ولي هنوز هم اين طرح از كاستي‏ها پيراسته نشده است.
علت برگردان قرآن مجيد به خط كنوني تاجيكي چيست؟ آيا امكان ترجمه تاجيكي آن هست؟
قرآن كريم براي همه مسلمانان، از جمله مردم مسلمان تاجيك، مقدس‏ترين و والاترين كتاب است كه بر تمامي ابعاد فرهنگ، تمدن، حيات و انديشه آنان تأثيري عميق گذاشته است. البته در اين زمينه ساعت‏ها مي‏توان به گفت و گو نشست، اما من در اين جا فقط به ذكر اين نكته اكتفا مي‏كنم كه درك ادبيات كلاسيك فارسي و تاجيك بدون آگاهي از تعليمات قرآني امكان پذير نيست، و بي‏جهت نيست كه حافظ، آن شاعر بزرگ، مي‏گويد:
• هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم صبح خيزي و سلامت‏طلبي چون حافظ
قرآن يك غذاي معنوي است كه مردم ما در طول بيش از هزار سال از آن نيرو گرفته‏اند و همچون خورشيدي است كه مردم در پرتو آن راه درست زندگي را پيدا كرده‏اند. به همين سبب است كه با وجود مشكلات فراوان، در قرن دهم ميلادي در عهد سامانيان قرآن مجيد به زبان پارسي دري ترجمه و تفسير شد تا مردم از تعليمات پر ارزش آن استفاده كنند. در قرون بعد نيز ده‏ها ترجمه و تفسير ديگر به وجود آمد. ولي در قرن بيستم ميلادي بر اثر بروز حوادث سياسي، مردم تاجيك نه تنها از شيوه و سنت هزار ساله خود، بلكه از شناخت قرآن مجيد نيز دور ماندند. بيشتر مردم تاجيك آيات فراواني را از اين كتاب مقدس از حفظ دارند كه غالبا آنها را از اجداد خود فرا گرفته‏اند، اما متأسفانه به علت ندانستن زبان عربي معاني آنها را نمي‏فهمند و از نكته‏هاي مهم و پر ارزش اخلاقي آنها بي‏بهره‏اند، حتي اهل علم و ادب نيز در سال‏هاي اخير از ترجمه‏هاي روسي قرآن استفاده مي‏كردند. خلاصه سخن اين كه مردم تاجيك تشنه تعليمات و رهنمودهاي اخلاقي و تربيتي قرآن شريف بوده و هستند.
با فروپاشي دولت شوروي كه نه تنها از انتشار كتب ديني جلوگيري مي‏كرد بلكه بر ضد اديان نيز مبارزه مي‏نمود، و با پديد آمدن استقلال ملي در تاجيكستان، امكان ترجمه و برگردان قرآن به زبان فارسي تاجيكي به وجود آمد و در مجلات و روزنامه‏هاي اين جمهوري بعضي از سوره‏هاي قرآن مجيد همراه با ترجمه انتشار يافت ولي براي چاپ ترجمه كامل قرآن امكانات مادي گسترده‏اي براي ناشران وجود نداشت.
خوشبختانه هنگامي كه من همراه با هيأت دانشمندان تاجيكستان در جشن بزرگداشت شيخ كمال الدين خجندي در شهرهاي تهران و تبريز شركت نموده بودم، ضمن يكي از گفت و گوها آقاي دكتر علي اصغر شعر دوست طرح آماده سازي و چاپ ترجمه قرآن مجيد به خط كريلي را پيشنهاد نمودند و من كه سال‏ها آرزوي اين كار خير را در دل مي‏پروراندم، با خوشنودي تمام آن را پذيرفتم، بدان اميد كه بتوانم براي رهايي مردم كشور از بحران‏ها و فسادهاي اخلاقي سهمي داشته باشم و علاوه بر اين مردم تاجيك را با محتواي غني اين كتاب مقدس آشنا سازم.
البته امروز در تاجيكستان امكان ترجمه قرآن از زبان عربي به زبان كنوني تاجيكي فراهم است. در ميان فارغ التحصيلان بخش عربي دانشكده زبان‏هاي شرقي دانشگاه ملي تاجيكستان جواناني هستند كه قدرت انجام اين كار را دارند، ولي اين كار فرصت و امكانات گسترده‏اي رامي‏طلبد، و من اطمينان دارم كه به زودي در سال‏هاي آينده امكانات فراهم خواهم شد و اين كار خير انجام خواهد يافت. در حال حاضر ترجمه‏هاي فارسي هم مي‏توانند مشكلات ما را حل كنند، زيرا زبان تاجيكي و فارسي از يك ريشه‏اند و داراي خصوصيات مشترك فراواني هستند، و بي‏جهت نيست كه بسياري از دانشمندان اين دو را يك زبان به شمار مي‏آورند و ترجمه مترجم ايراني آقاي عبدالمحمد آيتي بدون هيچ گونه تغيير، براي مردم تاجيك قابل فهم است.
در ترجمه قرآن چه مشكلاتي براي شما پيش آمد؟
قرآن مجيد كتابي است مقدس و آسماني كه در نهايت ايجاز و اعجاز و فصاحت و بلاغت قرار دارد و اين همه را به زبان ديگر انتقال دادن بسي دشوار و گاه ناممكن است. از اين روست كه تا كنون ده‏ها ترجمه از اين كتاب آسماني به زبان فارسي نگارش يافته و در آينده نيز ترجمه‏هاي ديگري نگارش خواهد يافت. به نظر من ترجمه آقاي عبدالمحمد آيتي يكي از بهترين ترجمه‏هاي موجود است كه مفاهيم قرآن را با زبان ساده و شيوا به خواننده فارسي زبان ارائه مي‏دهد. البته در برگردان آن به خط كريلي مشكلاتي براي ما پيش آمد، ولي ما با استفاده از فرهنگ‏ها، ترجمه‏ها و تفسيرهاي گوناگون كه توسط رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در دوشنبه و كتابخانه رودكي در اختيارمان قرار گرفت، توانستيم آن مشكلات را حل كنيم.
مشكل اول اين بود كه بعضي از صداهاي كوتاه در خط عربي و فارسي نوشته نمي‏شوند، ولي در خط كريلي آن مصوت‏ها بايد نوشته شوند. مشكل ديگر نيامدن علايمي از قبيل نقطه، ويرگول، دو نقطه، و گيومه در متن ترجمه است كه در خط كريلي بدون آنها درك مطلب خيلي دشوار است. مثلاً براي جدا كردن گفتار اشخاص گوناگون در ضمن گفت و گو، آوردن اين علامات خيلي ضروري است.
ديگر اين كه بعضي از واژه‏هاي متداول در زبان فارسي ايراني را مردم تاجيك به كار نمي‏برند. از اين رو ما تصميم گرفتيم كه واژه‏هاي نا آشنا براي مردم تاجيك را در قلاب [] توضيح دهيم. به عنوان مثال واژه‏هاي عربي را كه در زبان تاجيكي به كار نمي‏روند اين گونه توضيح داده‏ايم: مصلحان [نيكوكاران]، تفحص [جستجو]، منزّه [پاك]، معاد [آخرت]، مخاصمت [دشمني]، جُنُب [آلوده]...
همچنين بعضي از واژه‏هاي فارسي ايراني كه در گويش تاجيكي معناي ديگري دارند توضيح داده شده‏اند، مثلاً واژه «پاره» در زبان تاجيكي فقط در مورد اشياء بي‏جان به كار مي‏رود، بنا بر اين ما در توضيح آن واژه عربي [بعضي] را به كار برده‏ايم. واژه‏هاي ديگر نيز به همين ترتيب توضيح داده شده‏اند، مانند: كتمان [پنهان]، سنگين [وزنين]، كف [كفك]، جَوّ [فضا]، مركّب [رنگ]، صورت [روي]...
چنان كه گفتم، ترجمه آقاي عبدالمحمد آيتي يكي از بهترين ترجمه‏هاي كنوني قرآن مجيد است كه به زبان فارسي معيار انجام شده و براي همه فارسي زبانان قابل فهم است. بنا بر اين ما در برگردان آن از هر گونه ويرايش خودداري نموديم؛ حتي در مورد زير كه به نظر ما ترجمه ايشان نادرست است، در متن ترجمه دخالت نكرديم: «پس به بريدن [مسح] ساقها و گردنشان آغاز كرد». (سوره ص، آيه 33، صفحه 456). در جمله مذكور واژه عربي «مسح» به بريدن ترجمه شده است كه درست نيست. به همين جهت ما اصل واژه را در كروشه آورديم كه در زبان تاجيكي به ندرت به معناي مالش دادن به كار مي‏رود. ضمنا بايد گفت كه جمله مزبور را آقاي بهاء الدين خرمشاهي به شكل زير ترجمه كرده است كه نسبتا صحيح‏تر به نظر مي‏رسد: «آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاي آنها پرداخت» (صفحه 455). ولي به نظر ما به جاي «دست كشيدن» استفاده كردن از «مالش دادن» صحيح‏تر است، زيرا تعبير «دست كشيدن» بيشتر به معناي رها كردن و تعطيل كردن است (نگ: حبيب اللّه‏ آموزگار، فرهنگ فارسي دانش، ص 400).
ديگر اين كه سوره 76 با دو نام معروف است كه در ترجمه آقاي آيتي «سورة الدهر» آمده است، ولي ما با توجه به متن اصلي عنوان «انسان» را انتخاب نموديم.
انعكاس اين ترجمه در تاجيكستان چگونه بوده است؟
انتشار ترجمه فارسي قرآن مجيد با حروف كريلي تاجيكي در تاجيكستان با استقبال مردم رو به روشد. مردم با اشتياق فراوان آن را مورد مطالعه و آموزش قرار مي‏دهند. رئيس جمهور تاجيكستان، آقاي امام علي رحمان‏اف، در چند سخنراني خود انتشار قرآن با حروف تاجيكي را كار خيري دانست و آن را پديده مهمي در حيات معنوي كشور به شمار آورد و مردم را به آموزش آن دعوت نمود. روحانيان و علما نيز رضايت و مسرت خود را در اين زمينه توسط صدا و سيماي جمهوري ابراز نمودند. در محافل علمي و ادبي و همايش‏هاي مردمي از ارزش و اهميت اين كار و تأثير آن در تربيت جامعه و رويكرد آنان به خصلت‏هاي پسنديده سخن به ميان مي‏آيد، و با وجود اين كه وضع مالي مردم چندان خوب نيست، اين ترجمه را تهيه و مطالعه مي‏كنند.
در اين زمينه در آينده چه كارهايي مي‏توان انجام داد؟
انتشار ترجمه قرآن مجيد آغاز كار است. وقت آن رسيده است كه تحقيق و آموزش اين كتاب مقدس نيز در تاجيكستان رواج پيدا كند و ارزش‏هاي والاي آن براي مردم آشكار شود. جاي تأسف است كه ما تا كنون ترجمه‏اي از قرآن به زبان تاجيكي نداريم؛ در صورتي كه از آمار اجمالي قرآن‏هاي مترجم به زبان‏هاي خارجي موجود در مركز ترجمه قرآن مجيد، كه در شماره دوم مجله ترجمان وحي درج يافته است بر مي‏آيد كه كتاب آسماني مسلمانان به زبان‏هاي اردو 98 بار، انگليسي 74 بار، تركي 58 بار و حتي به زبان‏هاي جمهوري شوروي سابق از جمله قزاقي 4 بار، آذري 6 بار، ازبكي 2 بار، ارمني 2 بار ترجمه و چاپ شده و به طور گسترده‏اي مورد استفاده قرار گرفته است. من اطمينان دارم كه در آينده‏اي نه چندان دور در تاجيكستان نيز مركزي علمي تأسيس خواهد شد كه به تحقيق همه جانبه درباره قرآن و اشاعه فرهنگ والاي آن در ميان مردم تاجيك خواهد پرداخت.

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:02 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

نگاهي به ترجمه‏ هاي تاجيكي قرآن كريم

دكتر عبدالمنان نصرالدين خجندي
سرزمين ماوراءالنهر كه از حوزه‏هاي كهن فرهنگ اسلامي و معارف قرآني است، همواره اين افتخار را داشته كه نخستين ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي در اين خطّه پر بركت انجام گرفته است. در اين سرزمين ده‏ها مفسر و محدّث پرورش يافته و با تأليفات گرانمايه خود، خدمات شاياني به فرهنگ اسلام نموده‏اند. با بررسي گنجينه‏هاي كتب خطي در سراسر جهان، به ويژه قرآن‏هاي نفيس خطّي، و مراجعه به فهرست كتابخانه‏هاي معروف دنيا، به نام بسياري از علماي ماوراءالنهر برمي‏خوريم كه هر كدام در عصر خود تلاش فراوان نموده و آثار ارجمندي در علوم قرآني از خود به جاي گذاشته‏اند. هرچند بسياري از اين كتاب‏ها تاكنون چاپ و منتشر نشده‏اند، اما وجود آنها در گنجينه‏هاي علمي دنيا مايه افتخار است، و سرانجام روزي به دست تحقيق و نشر سپرده خواهند شد.
ترجمه‏هاي فارسي قرآن كريم، بخش بسيار ارزشمندي از فرهنگ اسلامي ماوراءالنهر را به خود اختصاص داده است. در گنجينه‏هاي قرآني سراسر جهان، صدها نسخه ماوراءالنهري نگهداري مي‏شود كه ترجمه آنها به صورت زيرسطري نوشته شده است. اصولاً بايد گفت كه در طول هزار سال، ترجمه‏هاي فارسي قرآن كريم به صورت زيرسطري يا به تعبير ديگر «تحت اللفظي» نگارش مي‏يافته است. ولي چيزي كه در اين ترجمه‏ها جلب توجه مي‏كند، ويژگي‏هاي حوزه‏هاي مختلف زبان فارسي است كه به هر كدام امتياز خاصي بخشيده است. اين حوزه‏ها را مي‏توان به حوزه ماوراءالنهري، هراتي، سيستاني و مركزي (رازي) دسته‏بندي كرد. در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي، نسخه‏هايي از ترجمه فارسي قرآن با ادبيات ماوراءالنهري نگهداري مي‏شود، كه عمدتا در قرون پنجم تا هشتم هجري نوشته شده‏اند.1
علماي ماوراءالنهر، هرچند در اثر جنگ‏هاي ويرانگر به كشورهاي اسلامي ديگر هجرت مي‏كردند، ولي هر كجا وارد مي‏شدند، چراغ علم و دانش را در كنار عالمان آن خطّه روشن مي‏كردند و به نشر علوم و معارف اسلامي مي‏پرداختند. در سرزمين ماوراءالنهر نيز به‏رغم فشارها و محدوديت‏هاي گوناگون، گرايش به معارف قرآني و عشق و علاقه به فرهنگ اسلامي همواره فزوني مي‏يافت. حركت شتابنده‏اي كه به ويژه در سال‏هاي اخير در زمينه ترجمه و تفسير قرآن كريم و چاپ و نشر كتب اسلامي در جمهوري تاجيكستان شكل گرفته، گواه اين مدّعاست.
در ده سال اخير، چندين ترجمه و تفسير از قرآن كريم در تاجيكستان انجام شده است كه مهم‏ترين آنها در مجله‏هاي علم و حيات، صداي شرق و ادبيات و صنعت چاپ شده است. براي آگاهي خوانندگان محترم، به ارائه گزارش‏هايي در اين زمينه مي‏پردازيم.
1. نخستين مجله‏اي كه به چاپ ترجمه‏اي كامل از قرآن كريم اقدام كرد، نشريه علم و حيات بود. نشريه مزبور اهميت اين اقدام را اين گونه ارزيابي كرده است:
«امروزه تمام مردم دنيا اين كتاب مقدس را به زبان مادري خود مي‏خوانند و از حقايق آن آگاه مي‏شوند. كساني كه گذشتگان آنها هيچ‏گونه ارتباطي با اين كتاب نداشتند، از اين سرچشمه پاك بهره‏مند مي‏گردند... اين كتاب انسان‏ساز براي تربيت آدمي چشمه‏اي خشك ناشدني به شمار مي‏رود و به زمان خاصي اختصاص ندارد و كهنه شدني نيست. امروزه، پس از گذشت بيش از 1400 سال، اين كتاب همچون آغاز نزولش جديد و منشأ حيات است».2
همچنين درباره لزوم رعايت امانت در ترجمه كلام خدا آورده است:
«مترجم نبايد از پيش خود چيزي بر ترجمه بيفزايد و يا چيزي از آن كم كند، زيرا اين كار به فصاحت و بلاغت قرآن خلل مي‏رساند. اگر مترجم بخواهد كلمه يا جمله‏اي را بر ترجمه بيفزايد بايد آن را ميان دو پرانتز قرار دهد تا خواننده بداند كه در اصلِ عربي نبوده است. همچنين، ادات تأكيد را بايد در ترجمه با تعبيري مناسب منعكس ساخت».3
ترجمه‏اي را كه مجلّه علم و حيات به چاپ رسانده، محققان انستيتوي خاورشناسي آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان براساس ترجمه‏هاي كهن انجام داده‏اند. به رغم اين كه چاپ اين مجله، گاه با مشكلات مالي مواجه بود، ولي چاپ ترجمه قرآن در آن متوقف نشد و تاكنون از آغاز قرآن تا سوره محمد(ص) در آن به چاپ رسيده است. البته اين ترجمه را نمي‏توان به عنوان ترجمه‏اي جديد معرفي كرد، زيرا سبك تحت اللفظي در آن رعايت گرديده و ترجمه بسياري از آيات بدون هيچ گونه تغيير، به الفباي سيريليك بازنويسي شده است؛ به عنوان مثال، آيه 80 سوره بقره اين گونه ترجمه شده است:
«و گفتند نرسد به ما آتش دوزخ مگر چند روزي شمرده شده. بگو آيا گرفتيد از پيش خدا پيماني تا هرگز خلاف نكند خدا پيمان خود را. آيا مي‏گوييد بر خدا آنچه نمي‏دانيد».4
همين آيه در ترجمه شاه ولي اللّه‏ دهلوي اين گونه ترجمه شده است:
«و گفتند نرسد به ما آتش دوزخ مگر چند روزي شمرده شده. بگو آيا گرفتيد از پيش خدا پيماني تا هرگز خلاف نكند خدا پيمان خود را. يا مي‏گوييد برخدا آنچه نمي‏دانيد».5
اهميت اين ابتكار بيشتر در آن است كه توانسته است براي نخستين بار، ترجمه تاجيكي (فارسي) قرآن كريم را با الفباي سيريليك در اختيار علاقه‏مندان قرار دهد. اين مجله ضرورت انتشار قرآن به الفباي سيريليك را سرعت بخشيد.
از اين رو، پس از مدتي ترجمه فارسي عبدالمحمد آيتي به كوشش ميرزا كامران (ملا احمداف) با الفباي سيريليك بازنويسي و توسط انتشارات «الهدي» به چاپ رسيد. اين خبر را مجلّه ترجمان وحي در يكي از شماره‏هاي خود درج كرده است.6 اخيرا ترجمه آيتي توسط انتشارات «نشر زمان» با ويرايش قرآن پژوه تاجيكي «محمدجان عمراف» به چاپ رسيده است.7
2. از سال 1999، مجله صداي شرق به نشر كتابي از محقق قرآن پژوه «نذراللّه‏ نظر» پرداخته است. اين كتاب، ترجمان ميسّر از تفسيرهاي معتبر نام دارد. مجله ياد شده، در آغاز، ترجمه جزء سي‏ام قرآن را چاپ كرد و از سال 2000 ميلادي بر آن شد تا ترجمه و تفسير كامل قرآن را در اختيار خوانندگان خود قرار دهد. «نذر اللّه‏ نظر» درباره چگونگي كار خود چنين نوشته است:
«به تقاضاي علاقه‏مندان مجله و كساني كه دوست دارند معاني و مفاهيم كلام خدا را بدانند ولي با خط و زبان عربي آشنا نيستند، تصميم گرفتم با عنايت و ياري خداوند لطيف و خبير، اين تفسير را آغاز و به آنان تقديم نمايم».8
از مقدّمه «نذراللّه‏ نظر» برمي‏آيد كه اين اثر بر اساس تفسير طبري، فخر رازي، ابن كثير، بيضاوي، زمخشري و تفاسير ديگر نگاشته شده است؛ چنان كه او خود تصريح كرده است «ترجمه حرف به حرف آيات كه بلافاصله پس از هر آيه‏اي آمده، با اندك تغييراتي، از ترجمه شاه وليّ اللّه‏ دهلوي اقتباس گرديده است».9
ترجمان ميسّر از جمله پژوهش‏هاي ارزشمند قرآني است كه از روي آگاهي و بر مبناي مآخذ معتبر تأليف شده است. نشر كامل اين اثر در حركت ترجمه و تفسير قرآن به زبان تاجيكي (فارسي ماوراءالنهري) بسيار سودمند و قابل استفاده خواهد بود.
3. چند سالي است كه هفته نامه ادبيات و صنعت (هنر) در تاجيكستان، ترجمه و تفسير سعيد علي سيّد را تحت عنوان تفسير زرنگار چاپ مي‏كند. شيوه اين تفسيربدين گونه است كه نخست هر آيه قرآني به صورت اصلي و سپس با الفباي سيرليك و آن گاه ترجمه فارسي آن آورده شده و پس از آن، مضمون آيه در قالب شعر آمده است. به عنوان مثال، ترجمه آيه 185 سوره بقره بدين صورت آمده است:
«ماه رمضان ماهي است كه در آن نازل شده است قرآن براي هدايت مردم و براي بيانات از راه راست و شناختن حق از باطل. پس هر كه دريابد اين ماه را روزه بدارد، و كساني كه بيمار يا مسافر باشند به شمار روزه‏خوردنشان در روزهاي ديگر بگيرند. خداوند براي شما آساني را خواسته است، و هرگز مشكلتان را خواستگار نيست، تا اين كه تكميل عدد روزه كرده و خدا را به عظمت ياد نماييد كه شما را هدايت نمود به دين اسلام و باشد كه سپاس‏گزار گرديد».
• داند كه در آن نازل قرآن شريف است چون صبح صفا بهر هدايت به سرآمد قرآن شريف از برِ ما راهنما كرد آيد به ترازوي حقيقت همه واصل ميل و هوس روزه كند با دل آگاه اين جا نظر خويش خداوند دگر كرد بايد نشود از طلب نقل و نوا دور بايد كه به هر روز قضا روزه ادا كرد نِه باشدش از باب ادا قابل مشكل اي بنده خاكي سر هر لحظه به يادآر كه او كرد هدايت به تو آيين محمد شكرانه بود باعث آسايش بنده10 زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده
• ماه رمضان گفت خدا هر كه ظريف است اين ماه عزيز است كه قرآن محمد اين ماه عزيز است كه حق لطف به ما كرد تا منزلت كار حق از وسعت باطل زين روز كه شرط است به هر بنده در اين ماه چون مرد كسل گشت و يا عزم سفر كرد كس وقت سفر يا به همه لحظه ناجور اما سر هر روز خدا حكم قضا كرد اين حكم خدا بنگرد ار آدم عاقل اين موجب آن است كه از رحمت جبّار كه آساني اين رحمتش از بهر تو آمد زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده
قطعات منظومي كه در پايان ترجمه هر آيه آمده، در وزن‏هاي گوناگون عروضي سروده شده و بيانگر مضمون كلّي آيه است، نه ترجمه كامل آن.
4. در «خجند» كه از شهرهاي قديمي و معروف تاجيكستان است، ترجمه‏اي در پنج جلد با نام تفسير آسان بيان چاپ شده است. اين مجلدات، هر كدام به نام نخستين سوره‏اي كه در آن آمده است نامگذاري شده‏اند. تفسير مزبور، اثر قرآن پژوه تاجيكي، حاج ابوعلام الدين است. اين تفسير به دليل سادگي و رواني آن مورد استقبال قرار گرفته است. نويسنده در اين‏باره مي‏گويد:
«ما از استقبال خوبي كه مردم پس از سال‏ها انتظار، از اين گنجينه الهي كرده‏اند خوشحاليم. خداوند بزرگ، زحمات و خدمات برادران ما را به درگاهش قبول فرمايد. اميد است كه توفيقات الهي در اين ترجمه و تفسير همواره قرين آنان باشد».11
شيوه ترجمه و تفسير حاج ابوعلام الدين، بدين گونه است كه نخست آيات قرآن با حروف عربي و سپس آوانويسي آن به خط سيريليك، و آن گاه ترجمه تاجيكي آيه آمده، و در پايان هر آيه، تفسيري كوتاه از آن با بياني ساده درج گرديده است.
از آن جا كه بيشتر مردم با جزء سي‏ام قرآن مجيد سر و كار دارند، تفسير نامبرده، در سال 1999 از همين جزء آغاز شد. سپس در آغاز سال 2002 ميلادي، جلد پنجم آن، يعني جزء احقاف منتشر گرديد. اين ترجمه و تفسير در طول سه سال تكميل شد و به صورتي زيبا تنظيم يافت.
نويسنده پيشگفتارِ آن درباره اين ترجمه مي‏گويد: «مؤلف ترجمه و تفسير مذكور، نگارش خود را بهسازي و ويرايش نموده؛ به گونه‏اي كه مورد پسند خوانندگان قرار گرفته است».12
در پايان، اين نكته را بايد يادآور شويم كه اين ترجمه و ترجمه‏هاي ديگر تاجيكي كه اجمالاً به معرفي آنها پرداختيم، نقد و بررسي ويژه‏اي را مي‏طلبند. در سايه اين نقد و بررسي‏هاست كه نقاط قوت و ضعف هر يك از اين ترجمه‏ها روشن مي‏شود، زيرا بي‏ترديد، ترجمه‏ها و تفسيرهاي تاجيكي، از كاستي‏ها و نارسايي‏ها به دور نيستند. اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه ترجمه‏هاي تاجيكي از آغاز تا كنون به صورت تحت اللفظي انجام شده‏اند، ولي آنچه مهم است اين است كه در تاجيكستان حركتي چشمگير در كار قرآن پژوهي آغاز شده و آينده آن بسيار اميد بخش است.
پی نوشتها:

1. رك: فهرست نسخ خطي قرآن مترجم كتابخانه آستان قدس رضوي، محمدآصف فكرت، مشهد، 1363.
2. مجله علم و حيات، شماره 3، ص 22، سال 1990.
3. همان.
4. همان، شماره 7، ص 26، سال 1990.
5. قرآن مجيد، ترجمه شاه وليّ اللّه‏ دهلوي، پاكستان، كراچي، ص 26.
6. ترجمان وحي، سال چهارم، شماره 1 (شهريور 1379)، شماره پياپي 7، ص 99.
7. قرآن مجيد، ترجمه عبدالمحمد آيتي، نشر زمان، تهران، 1380.
8. صداي شرق، سال 2000، شماره 12، ص 4.
9. همان، ص 5.
10. هفته نامه ادبيات و صنعت (هنر)، سال 2002، شماره 1-2، ص 8.
11. تفسير آسان بيان، پاره احقاف، خجند، 2002، مقدمه، ص 4.
12. همان، ص 30.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان ايتاليايي

ابن بواب
قرآن ابن بواب

اطلاعات بسيار كمي از زندگي ابوالحسن علي بن هلال موجود است. از اينكه كجا و كي به دنيا آمده است چشم پوشي ميكنيم، ولي بيشتر عمرش را در شيراز و بغداد سپري كرده است. پدرش هلال نگهبان درها (بواب) و او به اين دليل به نام ابن بواب معروف شده و گاهي اوقات هم به نام «ابن سيتري» كه همان معنا را دارد هم نام برده شده است علي بن هلال كار هنري خودش را به عنوان تزئين كننده منازل شروع و سپس به كتابت و تذهيب كتابها ادامه داد و در نهايت براساس بيان خود ابن بواب به عنوان كتابدار حاكم ديلمي بهاءالدوله (403ـ379 هـ.ق) در شيراز منصوب شد.
گفته ميشود كه علي بن هلال حافظ كل قرآن بوده. جمعاً 64 مرتبه كل قرآن را كتابت كرده است. از اين مجموعه در حال حاضر تنها قرآن معروف چستربيتي موجود است. از ديگر كارهاي معروف ابنبواب كامل كردن اصول و قواعد خوشنويسي است كه حدود يك قرن قبل از او توسط وزير و خوشنويس ايراني، ابن مقله (وفات 328 هـ.ق) تدوين شده بود. ابن بواب به خاطر نبوغ هنري، اصول و قواعد ابداعي ابن مقله كه بيشتر تحت تأثير هندسه تناسبات رياضي بود، در ريتم، حركت و منحني حروف، تناسبات بسيار خوش آيند و چشم نوازي را به وجود آورد.
قرآن كوچك و منحصر به فرد كتابخانة چستربيتي ( CHESTER BEATTY ) شهر دوبلين، پايتخت ايرلند با گذشت 999 سال از كتابت آن، هنوز يكي از شاهكارهاي هنر اسلامي به شمار ميآيد. اين قرآن بر اساس كتيبة آخر قرآن توسط هنرمند بزرگ شيعه، استاد بزرگ هنر خوشنويسي و تذهيب، علي بن هلال مشهور به ابن بواب، در دوران حكومت شيعي آل بويه در سال 391 هـ.. ق (378 هـ..ش) در شهر بغداد، كتابت و تذهيب شده است. ابن بواب به نقل از ياقوت، مدتي در شيراز كتابدار كتابخانه امير بهاءالدوله، حاكم آل بويه بوده و بر طبق تاريخ، در زمان كتابت اين قرآن، امير بهاءالدوله حاكم بغداد بوده است. بيشتر محقيقن معتقدند كه قرآن مجموعه چستربيتي تنها قرآن موجود از آثار ابن بواب ميباشد. اين قرآن همچنين يكي از قديميترين خطي است كه به خط ريحان بر روي كاغذ نوشته شده است. تذهيب اين قرآن بسيار زيبا و هنرمندانه است. شيوه و روش تذهيب اين قرآن، شامل عناصر تزئيناتي ميباشد كه اين عناصر در دورههاي بعدي حتي تا به امروز به عنوان الفباي هنر تذهيب قرآن مجيد مرسوم گرديده است.

قرآن معروف چستر بيتي

قرآن كتابخانه چستربيتي ( MS. K. 16 )، يك جلد قرآن كوچك با 286 صفحه به ابعاد 5/17*5/13 سانتيمتر ميباشد. طول و عرض سطح نوشته شده 5/13 * 9 سانتيمتر و هر صفحه داراي 15 سطر نوشته ميباشد. شش صفحه اول قرآن با كاغذ سفيد و براق بعداً به آن اضافه شده است. اين شش صفحه به شرح حال ابن بواب به زبان فارسي كه از كتاب ابن خلكان اقتباس شده است، اختصاص دارد. كتابت قرآن، تذهيب و عناوين همگي در صفحات اصلي قرآن قرار دارد. در صفحه آخر قرآن به اين موضوع اشاره دارد كه قرآن توسط علي بن هلال در بغداد در سال 291 هـ.ق كتابت شده است: كتب هذالجامع علي بن هلال بمدينة السلم سنة احدي و تسعين و ثلثمائة حامداً الله تعالي علي نعمه و مصليا علي نبيه محمد و آله و مستغفراً من ذنبه.
نوع و جنس كاغذ اصلي قرآن از نوع ظريف و محكم به رنگ قهوهاي خيلي كم رنگ است كه اين نوع كاغذ مختص به همان دوره بوده است. متن قرآن با مركب قهوهاي سير كتابت شده است. صحافي موجود اين قرآن از نوع صحافي اروپايي است كه در اثر اين صحافي قسمتهايي از حاشيه قرآن از بين رفته است. اين عمل متأسفانه قسمتهايي از تزئينات حاشيه قرآن شامل سرترنجها و شمسههاي كوچك را از بين برده است. متن قرآن كلاً با خط نسخ نوشته شده است بطوريكه كلمات خيلي به همديگر نزديك نوشته شدهاند، ولي با اين وجود به سادگي خوانده ميشوند. اسم سورهها در قسمت سرسورهها با خط ثلث نوشته شدهاند. علائمي مانند «عشر» و «سجده» كه در داخل شمسههاي كوچك حاشيه قرار گرفتهاند، به خط كوفي نوشته شدهاند.
ارزش هنري تزئينات قرآن چستربيتي كمتر از كتابت آن نيست. شايد مهمترين ويژگي اين قرآن تنوع زياد عناصر تزئيني است كه اين عناصر سنتي شد براي تذهيب قرآنهاي دورههاي بعد. هماهنگي و همخواني بين تزئينات قرآن و خطوط كاملاً نشان ميدهد كه هر دو توسط يك هنرمند كار شده است. تذهيبهاي اين قرآن را كلاً ميتوان به سه دسته طبقه بندي كرد:
1ـتذهيب تمام صفحه
2ـ تذهيب حاشيههاي قرآن
3ـ تذهيب سرسورهها
تذهيب كل صفحه در اين قرآن شامل پنج سري دو صفحهاي است كه از مجموعه آنها سه مورد در اول قرآن و دو مورد ديگر در آخر قرآن آمدهاند. از اين مجموعه پنج سري همچنين سه سري دو صفحهاي، تذهيب و نوشته قرار دارد و دو سري ديگر فقط با نقوش تزئيني آرايش شدهاند. قرآن با دو صفحه كاملاً تزئيني آغاز ميگردد.
در اين دو صفحه كل تزئينات و متن در ميان دو مستطيل ايستاده قرار گرفته است. هر دو صفحه جمعاً به چهار قسمت تقسيم شدهاند. در داخل هر قسمت علاوه بر متن كتابت شده، زمينه آنها با يك نقش اسليمي كه از وسط به دو شاخه تسيم شده است، تزئين شدهاند. متن كتابت شده در اين دو صفحه در برگيرنده اين مطالب است كه قرآن شامل: 14 سوره، 6236 آيه، 77460 كلمه، 3213501 حرف و 156051 نقطه ميباشد.
دو صفحه بعدي اين قرآن همچمن دو صفحه قبلي تذهيب شده است. در اين دو صفحه سطح دو مستطيل متقارن، به وسيله خطوط هندسي مشبك، جمعاً 12 شش ضلعي بزرگ و چند شش ضلعي كوچك بوجود آمده است. زمينه 12 شش ضلعي بزرگ به وسيله نقوش اسليمي و كلمات تزئين شدهاند. متن كلمات كتابت شده در داخل شش ضلعيهاي بزرگي، به بيان ترتيب آوردن سوره و آيات قرآن كه به مردم اهل كوفه منسوب به امام علي(ع) ميباشد، اختصاص دارد.
في عدد اهل الكوفه المروي عن امير المؤمنين علي بن ابي طالب علي محمد نبينا و عليه السلام (1).
شايان ذكر است در قرآنهاي قرون اوليه هجري چندين روش مانند روش كوفه، بصره، دمشق، مكه و مدينه براي ترتيب آوردن آيات قرآن مرسوم بوده است. مهمترين آنها همين روش مردم كوفه منسوب به حضرت علي (ع) بوده است. در قرون بعدي از آوردن اين مورد در اول قرآن خودداري شده است. در اين دو صفحه از قرآن نوشتههاي داخل شش ضلعيها به رنگ طلايي كتابت شده و زمينه شش ضلعيهاي رديف بالا و پايين براي تأكيد بيشتر به رنگ مشكي رنگآميزي شده است. متن چند شش ضلعي كوچك هم با يك گل «لوتوس» كه ريشهاش به نقوش تزئيني ايراني قبل از اسلام ميرسد تزئين شدهاند. دو صفحة بعدي اين قرآن هم كلاً به صورت تزئيني و بدون نوشته تذهيب شده است.
هر دو سطح مستطيلي شكل دو صفحه به وسيله شش جفت دايره (جمعاً 12 دايره) در اندازههاي مختلف كه در همديگر بافته شدهاند، تزئين شده است. قطر دو دايره بزرگتر به اندازه بلندي طول مستطيل، قطر دو دايره متوسط نيز به اندازه عرض مستطيل و دايره كوچك كه با همديگر تداخل دارند، مماس با پهناي حاشيه طولي مستطيل طراحي شدهاند. هر كدام از دايرهها از يك حلقه مركزي به رنگ طلائي و دو حلقه جانبي به رنگ خود كاغذ طراحي شدهاند. از برخورد دايرهها با همديگر يك «مداليون» ترنجي شكل در مركز تزئينات هر صفحه به صورت افقي به وجود آمده است. اين ترنج با نقشهاي بسيار عالي و زيباي اسليمي تزئين شده است.
تزئينات بقيه سطوح با نقوش هندسي كاشي شكل، شامل ستارههاي كوچك شش ضلعي و نقش Y شكل طرح شدهاند. اين نقشها به رنگهاي سفيد، قرمز سير، سبز و طلائي رنگآميزي شدهاند. در قسمت حاشيه هر طرف از دو صفحه مانند صفحات قبل با دو نقش ترنج به صورت قرينه تزئين شده است.
تزئينات دو صفحه آخر قرآن نيز شبيه به دو صفحه بالا با تغييراتي جزيي طراحي شدهاند. در اين دو صفحه قسمت تزئيني هر دو صفحه نيز با 12 دايره در هم تنيده، تقسيم بندي شده است.
نقوش تزئيناتي هر صفحه شامل يك جفت نقش بالي شكل به صورت قرينه در بالا و پايين و يك جفت نقش گل «لوتوس» در دو طرف عوض مستطيل طرح شدهاند. نقوشي بالي شكل به رنگ مشكي و با نقوش اسليمي تركيب شدهاند. نقش بالي شكل همچون گل لوتوس ريشه در هنرهاي تزئيني قبل از اسلام ايران دارد كه در اينجا به صورت ساده و همراه با نقش اسليمي طراحي شده است. تزئينات كتيبه سطوح با نقوش كاشي شكل تزئين شده است.
دومين دسته بندي تزئينات قرآن ابن بواب در كتابخانه چستربيتي، شامل تزئيناتي ميشود كه در قسمت حاشيههاي بيروني هر صفحه آمده است. اين تزئينات شامل سرترنجهايي كه همراه با اسم 114 سوره قرآن آمده و همچنين شمسههاي كوچك كه در وسط آن «عشر» و «سجده» نوشته شده است، ميگردد. سرترنجهايي كه همراه با اسم سورهها آمده اگر چه شبيه همديگرند ولي هيچكدام تكرار ديگري نيست. اكثر سر سورهها از تركيب گل لوتوس و برگهايي كه به صورت قرينهاي در دو طرف گل لوتوس طراحي شدهاند، شكل گرفتهاند.
علاوه بر سر سورهها، حاشيههاي هر صفحه با شمسههاي كوچك «عشره» كه نشان دهنده 10آيه ميباشد و شمسههاي كوچك «سجده» تذهيب شده است. شمسههاي كوچك آيه شمار تفاوت اندكي با همديگر دارند و تقريباً تمام آنها از دايرههاي طلايي به و جود آمدهاند، ولي شمسههاي «سجده» پركارتر و گاهي با يك پيچك گلدار و نقش اسليمي تزئين شدهاند. در بعضي صفحات اين شمسهها از تركيب مربع و يا ستارههاي هشت ضلعي در هم تنيده به وجود آمدهاند. در مركز اين شمسهها كلمه «سجده» به رنگ طلايي و با خط كوفي بر روي سطوح قرمز تيره، آبي و يا قهوهاي نوشته شدهاند. گاهي اوقات شمسه كوچك «عشره» و شمسه كوچك «سجده» لبههايشان روي همديگر قرار گرفته و يك تركيب يگانه را به وجود آوردهاند.
آخرين دسته بندي تذهيب اين قرآن شامل سر سورهها به صورت باندي مستطيل شكلاند كه اسم سوره به خط ثلث و يا نسخ همراه با تزئينات نقوش اسليمي را در خود جاي داده است. هر كدام از اين سر سورهها نيز با يك سرترنج كه با دقت به آن متصل گرديده است تزئين شدهاند. هر سر سوره با يك قاب تزئيني همراه ميباشد. در صفحه شناسنامه قرآن (آخرين صفحه متندار قرآن) در قسمت بالا و پايين از دو باند تزئيني مستطيل شكل استفاده شده است. اين دو باند كه به جاي دو سطر خالي صفحه آخر قرآن آمده است با نقشهاي برگدار اسليمي تزئين شدهاند.
تجزيه و تحليل عناصر تزئيني اين قرآن در حوزه هنرهاي تزئيني دوره اسلامي و تأثير گذاري آن بسيار مهم و قابل بحث است. به طور مثال استفاده از نقوش اسليمي و هندسي در اين قرآن و رنگ آميزيهاي بديع آن سنتي بزرگ را در پيش روي هنرمندان دورههاي بعدي ميگشايد.
ارتباط بين ارزشهاي هنري قرآن ابن بواب و ادامه سنت آن در نسخههاي خطي و ديگر آثار هنري، بسيار مشهود و محسوس است. به طور مثال اين ارتباط را در تذهيب ديوان شعر «سالم بن جندل» كه هماكنون در موزه توپقاپي استانبول نگهداري و به احتمال زياد حدود شصت سال بعد از قرآن كتابت و تذهيب شده، ميتوان ديد. تزئينات اين ديوان شباهتهاي زيادي با قرآن ابن بواب دارد. اين تأثيرپذيري در طراحي نقوش اسليمي و شمسههاي كوچك (به شكل شمسههاي «عشر» و «سجده») ديده ميشود. حضور نقوش اسليمي در سفالهاي نيشابور كه در قرن پنجم هجري ساخته شدهاند و يا تذهيب قرآنهاي معروف به «قرامطيان» كه در دوره سلجوقيان قرون ششم و هفتم كتابت شدهاند را نميتوان ناديده گرفت. به طور مثال نقش اسليمي صفحه آخر قرآن ابن بواب، دقيقاً براي تزئين يكي از قرآنهاي دوره سلجوقي كه هم اكنون در موزه برلين نگهداري ميشود، مورد استفاده واقع شده است. چنين شباهتهايي بين تزئينات قرآن ابن بواب و آثار هنري دورههاي بعدي، حكايت از تأثيرگذاري اين اثر هنري بر روند و شكلگيري هنر دورههاي بعدي دارد. از ديگر ويژگيهاي مهم قرآن ابنبواب، استفاده و به كارگيري نقوش تزئيني قبل از اسلام در هنر ايران است. نقوشي مانند «گل لوتوس» و يا نقش بالي شكل كه از هنر ساسانيان اقتباس شده است. ابن بواب با نبوغ هنري خود توانسته با تغيير و بازسازي اين نقشمايهها و با تأكيد بر جنبههاي تزئيني بر جنبههاي تزئيني آنها، شخصيتي كاملاً ممتاز و جديد به آنها بدهد.

نتيجه

نسخه خطي قرآن چستربيتي كه در سال 391 هـ.ق در بغداد در دوره حكومت امير بهاءالدوله ديلمي كتابت شده، يكي از قديميترين قرآنهايي است كه به خط نسخ كتابت شده است. اين قرآن تنها قرآن بر جاي مانده استاد بزرگ خوشنويسي و تذهيب، علي بن هلال مشهور به ابن بواب است كه به جرأت ميتوان گفت مهمترين اثر هنري است كه از حكومت شيعي آل بويه بر جاي مانده و داراي عناصري از قبيل آوردن اسم امام علي (ع) (در صفحات اول قرآن)، فرستادن سلام و درود بر آل محمد (در صفحه آخر قرآن) و استفاده از تقسيم بنديهاي 14 و 12 گانه در تذهيب صفحات قرآن (كه در فرهنگ شيعه معنا و مفهوم خاصي دارند) همگي بيانگر يك اثر هنري كاملاً شيعي است. اين قرآن در مقايسه با ديگر آثار محدود معماري آل بويه (مانند مسجد جامع نائين)، چند قطعه تخته چوبي مربوط به صحن امام علي (ع) (كه توسط عضدالدوله ديلمي ساخته شده و هم اكنون در موزه قاهره نگهداري ميشوند) و چندين قطعه پارچه داراي نقش و كتيبه، از ويژگي خاصي برخوردار است. هر چند اكثر اين آثار هنري از شاهكارهاي هنر اسلامي به حساب ميآيند، بي شك نميتوان از نقش ارزنده آنها در شكلگيري هنر اسلامي چشم پوشي كرد.

پی نوشت ها:

1.متن فوق اشاره به اين واقعيت دارد كه قرآن فوق در يك محيط كاملاً شيعي كتابت شده است .
 
جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

تراجم القرآن الكريم الموجودة باللغه الايطاليه

سيد هادي خسرو شاهي
يعتبر القرآن الكريم الاعلان الختامي المرسل من قبل الله سبحانه وتعالي الي البشر، ولحد الان تمت ترجمته الي 140 لغه عالميه، بحيث ان اللغات الاروبيه من حيث التراجم علي رأس اللغات العالميه، 120 ترجمه انجليزي، 50 ترجمه فرنسيه، اكثر من 46 ترجمه المانيه و 15 ترجمه ايطاليه، البرهان علي هذه الحقيقه. في الواقع الترجمه الايطاليه للقرآن المجيد بعد الترجمه اللاتينيه من حيث الترجمه الكامله تعتبر السباقه في هذا المجال، ويرجع تاريخها الي خمسة قرون ماضيه.
التراجم الايطاليه للقرآن المجيد وحسب تاريخ الطباعه بالترتيب الاتي:1ـ قرآن محمد ترجمه (آندره آاري وابنه) (وبالاسم المستعار مو جينيكر) طباعة بازل سويسرا ـ1543 ميلادي و: (فنيزا) venezia ايطاليا 1547 ميلادي.2ـ قرآن ويرفقه ملحق بشرح حيات الرسول - مترجمه من قبل (وينجنسوكالسا) طباعة (باستيا) ايطاليا 1847 ميلادي. 3ـ قرآن ترجمة (جواني بانزيري)طباعة ايطاليا للسنوات 1882 و1912 و 1915. 4ـ قرآن، ترجمة(ويلانتي) طباعة روم 1912ميلادي. 5ـ قرآن، ترجمه من المتن العربي - وتوسط (اكيليو فراكسي) طباعة ميلان 1914 ميلادي. 6ـ قرآن، ترجمه من المتن العربي - توسط (برانكي) طبعة روم 1912 ميلادي. 7ـ قرآن ترجمة (فروجو) طباعة باري 1928 ميلادي.8ـ قرآن ترجمة (لوئجي بونيلي) طباعة ميلان 1929، 1937، 1940، مرفقة مع المتن العربي (الطبعات الاخيره كانت تفتقد للمتن العربي). 9ـ تذكرة القرآن، مترجمه من قبل (ويرجينا واكا) يشمل ترجمه ملخصه للمفاهيم القرآنيه، (طباعة فلورانس) 1943 ميلادي. 10ـ ترجمة من القرآن، وفي ملحق تاريخ بردي storiade bardi طباعة 1846ميلادي. المترجم مجهول. 11ـ قرآن، ترجمة (الكساندر بوزاني) الطبعه الاولي (فلورانس) 1955ميلادي، ان هذه الترجمه تم طبعها وحتي العام 1990ميلادي عدة طبعات متعدده من قبل دور النشر المختلفه وبالقطع المختلفه واكثر التراجم لها معروفيه. 12ـ قرآن، مترجمه من قبل ميرزا بشير الدين محمود (من الفرقه القاديانيه) وهي تحت الطبع؟ 13ـ قرآن، ترجمة (مورينو) طباعة (تورينو) 1967ميلادي. 14ـ قرآن في جزئين مع تفسير - ترجمة القس (فدريكو بيرونه) المرة الاولي طباعة ميلان 1979ميلادي. ان هذه الترجمه تم طبعها لمرات متعدده. 15ـ قرآن، ترجمة (انجليوتر ينسوني) وهي اخيره ترجمه للقرآن الطبعه الاولي ترنتو 1989ميلادي. الطبعه الثانيه 1990ميلادي، روم.
من التراجم المذكورة اعلاه، تعتبر ترجمة (بوزاني) وترجمة القس(بيرونه) من التراجم المعروفه وبنوبات طباعه متعدده... ولكن هاتين الترجمتين لها اشكالات متعدده، ويستبعد حالة الاشتباه فيها، ونشير الي نموذجين: مثلا (بيرونه) في توضيح معني كلمة(ذوالحجه) يقول (ذو) يعني صاحب و:(الحجه) يعني الحاج اي المعني الكلي للكلمه (صاحب الحج) (صفحه 287 ترجمة بيرونه، طبعة ميلان) وفي نفس الصفحه ترجمة كلمة (الفاتحه) يكتب ان هذه الكلمه بمعني الفتح، واما في السابق كانت بمعني الانتصار. علي الظاهر ان الكاتب الذي لايستطيع التفريق بين الفتح والفاتحه، هو عين نموذج من المعلومات الضئيله التي يمتلكها(قس او اب روحاني) وفي نفس الوقت يسمح لنفسه بالرد والانتقاد للقرآن المجيد. وبالطبع فان له كتاب حول الاسلام والتي فيها بين وجهه الحقيقي، وبعنوان البحث في الاسلام قال ماتمكن من قوله في الرد والرفض للاسلام. وبالطبع فان انسا نا بهذا الطبع والغرض لابد ان يترجم القرآن بهذا الاسلوب! امام ترجمة البروفسور (الكساندر بوزاني) - استاذ علوم اسلاميه! والثقافه العربيه و الادب الفارسي في الجامعات الايطاليه؟ حيث يذكر انه من اكثر التراجم المعروفه، وهذا كان الدليل عندما وصلنا الي ايطاليا ان نراجع هذه الترجمه خاصة الايه الكريمه (نمن علي المستضعفين)، وهذه المراجعه اثبتت لنا علي الرغم من تسلط المترجم باللغه العربيه وعدة لغات شرقيه اخري، فانه لم يتمكن من درك معني كلمة ائمه وهي جمع كلمة امام وبمعني القائد وفي ترجمته عرف الائمه بمعني (الامراء من الدرجه الاولي) principi primi ومنن الوارثين لفرعون! (ترجمة بوزاني طبعة فلورانس سورة القصص الايه 5 صفحه 281) وفي الظاهر بان هذا المفهوم والمعني لايمكن ايجاده في اي قاموس او دائرة معارف وهو من انتاج الذهنيه المنفيه والمغرضه للمترجم. وبعنوان نموذج اخر، يمكن الاشاره الي ترجمة بوزاني للايه الاولي من سورة المعراج (المسجد الحرام) بمعني (مكان العباده المقدس) و(المسجد الاقصي) بمعني(بيت العباده النهائي) سميت وحول تفسيرها، يقال بان هناك في السماء مكان. (ترجمة بوزاني، طبعة فلورانس لعام 1978 ميلادي الصفحه 201 وتوضيحها في الصفحه 581). ان هذا النوع من الترجمه المغرضه كانت السبب في اجراء تحقيق حول المترجم، ومن الاسف تبين بان هذاالشخص هو من الفرقه البهائيه ومسئول (مركز البهائيه) في ايطاليا، وحصل الاطلاع بانه متوفي- وبالطبع الهدف هنا ليس نقد التراجم للقرآن ب ا للغ ة الايطاليه - علي الرغم بانه موضوع يحوز علي اهمية خاصه ووجدنا من المناسب ان نذكر الملاحظه التاليه بان ترجمة القرآن المجيد تمت بأمر من رجال الدين للكنيسه وبهدف الرفض والرد علي القرآن المجيد - بحيث يتبين بانها غير خالية من الاغراض الخاصه والعدائيه - وتم البحث في مجال التراجم للقرآن الكريم من خلال البحث في الكتاب (تاريخ تراجم القرآن) مما اجبرنا وفي تلك السنه 1360 شمسي الي الشروع في تهيئة ترجمة قريبه من الواقع وبالتعاون مع السيده (سيلفيا) مترجمة سفارة الجمهوريه الاسلاميه في الفاتيكان، وكان انتاج عمل سنة واحده ترجمة جزء واحد من القرآن وهو موجود لدينا في الوقت الحاضر... وعلي هذا الاساس طلبت من صديقي السيد (ترينسوني) بعد انتهائه من ترجمة نهج البلاغه الي الايطاليه والذي طبع من قبل المركز الثقافي- الاسلامي اروبا في عام 1984 في روم وهي واحدة من الدروس في كلية (الفلسفه والعلوم الانسانيه) في روم وفلورانس التي يتم تدريسها،ان يقوم بترجمة القرآن الكريم، وشرع في نفس تلك السنه بهذا العمل وبعد سنه من العمل الشاق والمجد حولني الترجمة الكامله للقرآن المجيد. ولكن بعد انتهاء الخمس سنوات من الاقامه في ايطاليا والرجوع الي بلدي للاسف لم يتم طبع الترجمه من قبل المركز الثقافي- الاسلامي في اروبا! وفي الاخر وفي المسافرة الاخيره الي ايطاليا في العام 1990 ميلادي استطعنا من ترجمته مع كتابة مقدمة له وتم وضعها في اختيار الراغبين لها.
(آنجلو ترينسوني) الكاتب والمحقق الايطالي من مواليد مدينة جنوا في العام 1942 ميلادي وخريج الجامعه لنفس المدينه وبالاضافة الي النشاطات الثقافيه يتكلم بعدة لغات. ولمدة من الزمن كان المسئول لمركز (مطالعات القرون الوسطي)، ومؤسسة نشر القسط alkaest في العام 1980 ميلادي الف كتاب بأسم (الجمهوريه الاسلاميه الايرانيه) قام فيه بالتعريف للنظام الجديد في ايران وفي السنوات 81 الي 86 نشر مجلة صوفي sophia وفيها قام بترجمة ونشر مقالات من العلامه(طباطبائي) وبقية العلماء الشيعه، وآخر كتاب جيد وحسن له ترجمة (نهج البلاغه) في العام 1983 ميلادي للمركز الثقافي - الاسلامي وفي العام 1984 وبكتابة مقدمه من قبل الناشر طبعت وتم توزيعها في مختلف انحاء ايطاليا... ترجمة القرآن من قبله بدون شك تمت ببذل جهود مضنيه وتعبه من قبله، ولكن لايمكن القول بان هذه الترجمه كاملة وخاليه من العيب والنقص، وحتي باللغه الفارسيه، وبقية اللغات المتداوله في الدول الاسلاميه ليس لها وجود، ومن في الامكان دركها وفهمها. وهنا من خلال تقديم الشكر الي (ترينسوني) نقترح علي القراء والاصدقاء الاعزاء والذين لهم اطلاع باللغه الايطاليه في اي مكان يوجد نقص في هذه الترجمه الرجاء بان يقوما باطلاعنا، لكي يتسني لنا في الطبعات القادمه ان يكون عملنا اكمل واقل حد ممكن النقص، ونتمكن من وضعها في خدمة الراغبين المتكلمين باللغه الايطاليه.
المركز الثقافي الاسلامي ا ر وبا - م: ايطاليا - ايلول 1990 م

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه قرآن به اسپانيايى

مترجم : محمد اسد
عنوان : قرآن به زبان اسپانيايى (پيام قرآن )
ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : محمد اسد
تعداد صفحات : 975
ناشر : مركز اسناد و انتشارات شوراى اسلامى
تاريخ و نوبت چاپ : 2001 چاپ نخست
مندرجات كتاب

اين نسخه از ترجمه قرآن كه به صورت مستقيم از زبان عربى به اسپانيايى برگردانده شده ، دربردارنده تمامى سوره هاى قرآن به انضمام فهرست موضوعى واژه هاى آن است .
همچنين به منظور توضيح برخى اصطلاحات قرآنى ، در پايان كتاب بخشى با عنوان ضميمه افزوده شده است . عنوان مقالات موجود در بخش ضميمه عبارتند از: نمادگرايى و رمز و كنايه در قرآن ،مقطعات قرآنى ، درباره لفظ و مفهوم جن در قرآن و بخشى با عنوان «سفرشبانه ».
افزون بر بخش ضميمه ، بيش از نيمى از حجم كتاب را توضيحات ، تعابير و تفاسيرى تشكيل مى دهدكه مترجم در پى نوشت صفحات كتاب درباره آيات آورده است و از آنجا كه نگرش مترجم بيشتر مبناى عرفانى دارد، ترجمه آيات و تفاسير مربوطه نيز با شناسه هاى عرفانى عرضه شده است . مترجم كتاب همچنين در برگردان منثور قرآن علاوه بر معرفى سوره هاى مكى و مدنى به برخى شؤون نزول آيات نيزاشاره كرده است .
مترجم در مقدمه كتاب به ابعاد مختلف قرآن از نظر موضوعى و محتوايى اشاره كرده و نيز ويژگى هاى بى بديلى از تاريخ دينى ، اجتماعى و سياسى مندرج در آيات را برمى شمرد. وى در بخشى ديگرخاطرنشان مى كند كه «هيچ متن مقدس ديگرى چنين تماس بى واسطه و مستقيمى با زندگى و شخصيت افراد جامعه نداشته و اين تماس بى واسطه در نهايت به جريان سازى تمدن هاى بى شمارى مدد رسانده است .»
مترجم يكى از هدف هاى اساسى خود را در ترجمه اين اثر گرانقدر عمل به پيام خود قرآن معرفى مى كند و در اين باره ارزش هاى معنوى و تاريخى آن را يادآور مى شود كه : با توجه به فشردگى و غنايى كه در قرآن هست ، مى توان گفت هيچ كتابى تا اين اندازه خواننده نداشته است ؛ بدون اينكه اين نكته نافى اعتبار ديگر كتب آسمانى باشد. نيز هيچ كتاب ديگرى نيست كه طى اعصار متمادى چنين پاسخى جهانى به اين پرسش داده باشد: چگونه بايد رفتار مى كردم براى رسيدن به خير دنيايى و آمرزش اخروى ؟
هر چند كه مسلمانان تعابير متفاوتى از اين سخنان دارند و بسيارى نيز از روح اصلى اين پيام دورشده اند، اما اين سخن هنوز ماندگار است كه : قرآن براى كسانى كه به آن ايمان داشته و دارند نازل شد.قرآن ظهور قطعى رحمت خداوندى و دربردارنده حكمت والا و كمال زيبايى براى انسان است .
ترجمه اين اثر نفيس براساس قرآن نسخه حفص ابن سليمان الاسدى و براساس نسخه اى كه نشر«سلطنتى مصر» نخستين بار در سال 1337 هجرى در قاهره منتشر كرده ، انجام شده كه بسيارى ازمحققين عرب آن را به عنوان دقيق ترين اثر در بين آثار منتشره ارزيابى كرده اند. در توضيحات آيات اشاراتى نيز به «كتاب مقدس » وجود دارد كه از نسخه چاپ اورشليم استخراج و درج شده است .
مهم ترين منابعى كه در توضيح و تفسير آيات اين كتاب استفاده شده اند، عبارتند از:
ـ كتاب السنه ، اثر ابوداوود سليمان الاشعث (275 هـ )
ـ اساس البلاغه ، اثر محمد بن عمر زمخشرى (538 هـ )
ـ معالم التنزيل ، اثر حسين بن مسعود الفراالبقاوى (516 هـ )
ـ انوار التنزيل و اسرار التأويل ، اثر عبدالله بن عمر البيداوى (685 هـ )
ـ كتاب السنن ، اثر ابوبكر احمد بن حسين بيهقى (458 هـ )
ـ بدايه المجتهد ونهايت المقتصد، اثر محمد بن احمد ابن رشد (595 هـ )
ـ الجامع الصحيح ، اثر محمد بن اسماعيل بخارى (256 هـ )
ـ المسند، اثر احمد بن محمد بن حنبل (354 هـ)
ـ وفيات العيان ، اثر احمد بن ابراهيم بن خلكان (681 هـ )
ـ سيرت النبى ، اثر عبدالمالك بن هشام (243هـ)
ـ كتاب التقسيم والانواع ، اثر محمد بن احمد بن حبان (354 هـ)
ـ كتاب المغازى ، اثر محمد بن عمر الواقدى
لازم به يادآورى است كه تاريخ ترجمه قرآن به زبان اسپانيايى به قرن ها پيش باز مى گردد، ليكن مهم ترين ترجمه هايى كه طى سال هاى اخير از قرآن عرضه شده ، عبارتند از:

عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : خوان ب . برگوا
تعداد صفحات : 868
ناشر : آثار كلاسيك برگوا ـ Clasicos Bergua از مجموعه كتاب هاى «گنج ادبى )
تاريخ و محل چاپ : 1978 مادريد

عنوان : بخش هايى از قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : گروه مترجمين
تعداد صفحات : 494 صفحه
ناشر : كتاب هاى ويزيون Vision
تاريخ و محل چاپ : بارسلون 1979

عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : عبدالغانى
تعداد صفحات : 577 صفحه
ناشر : كتبيبه Kutubia
تاريخ و محل چاپ : گرانادا 1994

عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : خواكين گارسيا براوو
تعداد صفحات : 471 صفحه
ناشر : لوييس تاسو Luis Tasso
تاريخ و محل چاپ : اول : بارسلون 1986، دوم : بارسلون 1998

عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : خوان برنت
تعداد صفحات : 511 صفحه
ناشر : اپتيما Optima
تاريخ و محل چاپ : بارسلون 1999

عنوان : قرآن (اسپانيايى ـ عربى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : خوليو كورتس
تعداد صفحات : 827 + 26
ناشر : هردر Herder
تاريخ و محل چاپ : اول : مادريد 1984، دوم : نيويورك 1992، سوم : بارسلون 1999 از روى متن عربى چاپ رسمى سال 1923 به حمايت شاه فواد اول (مصر).
اين نسخه از ترجمه قرآن طى چند سال اخير بدون تاريخ در ايران (قم ) از سوى «مركز نشر فرهنگ اسلامى در عالم » منتشر شده است .

عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )

ترجمه از زبان : عربى
نام مترجم : ندارد
تعداد صفحات : 561 صفحه
ناشر : ابليسكو Obelisco
تاريخ و محل چاپ : بارسلون 1997

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گزارشي از ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان ايتاليائي

سيد هادي خسروشاهي
«آنجلو ترينسوني» نويسنده و محقق ايتاليائي، در 1942 م. در شهر «جنوا» متولد شده و فارغ التحصيل دانشگاه همان شهر هم هست و همواره در فعاليتهاي فرهنگي پيشگام بوده و آشنا به چندين زبان است. وي مدتها مسئول مركز مطالعات قرون وسطي، و موسسه انتشارات: القسط alkaest بود، وي در سال 1980 م. كتابي بنام «جمهوري اسلامي ايران» در معرفي نظام جديد ايران منتشر نمود و از سال 81 تا 86 مجله صوفي sophia را منتشر ساخت و در آن مقالاتي از «علامه طباطبائي» و ديگران در شناخت شيعه، ترجمه و منتشر نمود. آخرين كار خوب وي، ترجمه «نهج البلاغه» در سال 1983 م. براي مركز فرهنگي ـ اسلامي بود كه در سال 1984 م. با مقدمهاي از نويسنده چاپ شده و در سراسر ايتاليا، توزيع گرديد. ...
ترجمه قرآن مجيد توسط وي بيشك با تلاش و كوشش زيادي همراه بوده است. اما در عين حال نميتوان گفت كه اين ترجمه كامل و بدون نقص، حتي در زبان فارسي، با ديگر زبانهاي متداول در بلاد اسلامي وجود ندارد، اشتباهات اين ترجمه نيز قابل درك و هضم خواهد بود.
قرآن مجيد، آخرين پيام الهي براي بشريت، تاكنون به بيش از 140 زبان مختلف جهان ترجمه شده كه زبانهاي اروپائي، در تعداد و كثرت ترجمهها بر اغلب زبانهاي ديگر دنيا برتري دارند. 120 نوع ترجمه انگليسي، حدود 50 ترجمه فرانسوي، بيش از 46 ترجمه آلماني و 15 نوع ترجمه ايتاليائي، بيانگر گوشهاي از اين حقيقت است. البته زبان ايتاليائي، پس از لاتين، در داشتن ترجمه كامل از قرآن مجيد پيشگام است و قديميترين ترجمهها در زبان ايتاليائي، بيش از 5 قرن سابقه دارد.
ترجمه هاي چاپ شده قرآن مجيد به ايتاليائي، به ترتيب تاريخ چاپ عبارتند از:
1ـ قرآن محمد، ترجمه «آندره آ اري وابنه» (بانام مستعار مو چينيگو) چاپ «پازل» سويس ـ 1543 ميلادي و: «ونيز» venezia ايتاليا 1547 م.
2ـ قرآن ـ بضميمه تفسير وشرحي از زندگي پيامبر ـ ترجمه « وينچنسوكالسا» چاپ «باستيا»ايتاليا 1847م.
3ـ قرآن، ترجمه «جواني پانزيري» چاپ ايتاليا، سالهاي 1882 و 1912 و 1915.
4ـ قرآن، ترجمه «ويولانتي»، چاپ رم 1912 م.
5 ـ قرآن، ترجمه از متن عربي ـ بوسيله «برانگي» چاپ «رم» 1912 م.
6ـ قرآن، همراه متن عربي، ترجمه «اكيليوفراكاسي» چاپ «ميلان» 1914 م.
7 ـ قرآن، ترجمه «فروجو »چاپ «باري» 1928 م.
8 ـ قرآن، ترجمه «لوئيجي پونيلي» چاپ «ميلان»، 1929، 1937 و 1940 بامتن عربي (چاپهاي اخير آن فاقد متن عربي است).
9 ـ تذكره قرآن، ترجمه از «ويرجينياواكا»، شامل ترجمه خلاصه و موضوعي مفاهيم قرآني، چاپ «فلورانس» 1943 م.
10 ـ ترجمهاي از قرآن، در ضميمه تاريخ بردي storiade bardi چاپ 1846 م. مترجم: گمنام؟
11 ـ قرآن، ترجمه «الكساندر بوزاني» چاپ اول «فلورنس» 1955 م، اين ترجمه پس از آن و تا سال 1990 بارها از طرف ناشرين متعدد و در قطعهاي مختلف در ايتاليا تجديد چاپ شده و معروفترين ترجمه هاست.
12 ـ قرآن، ترجمه ميرزا بشيرالدين محمود (از فرقه قادياني) زير چاپ؟.
13 ـ قرآن، ترجمه «مورينو»، چاپ «تورينو» 1967 م.
14 ـ قرآن، در دو جلد همراه با تفسير ـ ترجمه كشيش «فدريكو پيرونه» چاپ اول «ميلان» 1979 م. اين ترجمه نيز بارها تجديد چاپ شده است.
15 ـ قرآن، ترجمه «آنجلوترينسوني» آخرين ترجمه قرآن، چاپ نخست ترنتو 1989 م. چاپ دوم 1990 م، رم.
در ميان ترجمههاي فوق، ترجمه «بوزاني» و ترجمه كشيش «پيرونه» از معروفترين ترجمهها، با چاپهاي متعدد است...اما اين دو ترجمه، اشكالات عجيب و غريبي دارند كه بظاهر بعيد بنظر ميرسد كه ناشي از اشتباه باشد، به يكي دو نمونه اشاره ميكنيم: مثلا «پيرونه» در توضيح معني «ذولحجه» ميگويد: «ذو» يعني صاحب و: «حجه» يعني حج كننده، پس معني «ذولحجه» ميشود« صاحب حج!» (صفحه 287 ترجمه پيرونه، چاپ ميلان) و باز در همان صفحه در توضيح معني «فاتحه» مينويسد «اين كلمه امروز بمعني باز كردن است! اما در قديم به معني پيروزي بوده است».؟! كه ظاهرا مترجم فرق ميان «فتح» و «فاتحه» را تشخيص نميدهد! اين نمونهاي از ميزان «معلومات» يك پدر روحاني است كه به خود اجازه داده كه علاوه بر ترجمه، تفسيري هم بر قرآن مجيد بنويسد! البته وي كتابي هم درباره «اسلام» دارد كه در آن «چهره حقيقي» خود را نشان داده و در واقع، به بهانه معرفي اسلام، رديه ويانقدي بر اسلام نوشته و دست خود را رو كرده و يا خود را «لو» داده است!...و بطور طبيعي، آدمي با اين نوع تفكر و انديشه، بايد هم ترجمهاي آنچناني از قرآن مجيد را عرضه كند! اما ترجمه پرفسور «الكساندر بوزاني» ـ استاد اسلامشناسي! و فرهنگ عربي ادبيات فارسي در دانشگاههاي ايتاليا؟ ـ معروفترين و گويا بهترين ترجمه هاست.
همين شهرت باعث شد كه در سال 1360 پس از ورود به ايتاليا براي ترجمه آيه مربوط به وراثت زمين توسط مستضعفان، به آن مراجعه كنيم، اما اين مراجعه نشان داد كه مترجم، عليرغم تسلط به عربي و آشنائي با چند زبان شرقي، مفهوم سادهترين كلمهها را كه «ائمه» ـ جمع امام بمعني رهبر ـ است، درك نكرده و در ترجمه خود «ائمه» را «شاهزادگان» درجه اول!» principi primi ترجمه كرده كه وارث «فرعون»! ميشوند (ترجمه بوزاني چاپ فلورانس سوره قصص آيه 5 صفحه 281) و ظاهرا" اين مفهوم و معادلگيري را در هيچ قاموسي و در هيچ زباني نميتوان بدست آورد و بيشك از بافتههاي ذهني و مغرضانه مترجم است...
بعنوان نمونه ديگر، ميتوان اشاره كرد كه بوزاني در ترجمه آيه نخست از سوره معراج «مسجدالحرام» را «عبادتگاه مقدس» و «مسجدالاقصي» را «عبادتگاه نهائي»! ناميده و در تفسير آن نوشته كه گويا «مكاني در آسمان است»! (ترجمه بوزاني، چاپ فلورانس سال 1978 م صفحه 201 و توضيح آن در صفحه 581).
اين نوع كج انديشي در ترجمه باعث شد كه درباره مترجم، تحقيق بعمل آيد و متاسفانه روشن شد كه وي يك «بهائي» مسئول سازمان «مركز بهائيگري» ايتالياست...ـ در سفر اخير به ايتاليا، اطلاع حاصل شد كه فوت كرده است...
البته ما در اين بحث كوتاه قصد نقد و بررسي ترجمههاي قرآن به زبان ايتاليائي را نداريم ـ گرچه خود يك امر ضروري است ـ ولي اشاره به اين نكته بيمناسبت نيست كه اين نوع ترجمهها ـ علاوه بر آگاهي از اين نكته كه اغلب ترجمههاي قديمي و قبلي، به دستور پدران روحاني و عمدتا" براي «ردنويسي»! انجام گرفته است ـ بيشك خالي از غرض ورزي نيست ـ ما در اين زمينه در كتاب «تاريخ ترجمههاي قرآن» بحث كردهايم ـ ما را واداشت كه در همان سال 1360، براي تهيه يك ترجمه نسبتا" صحيح، كار ترجمه را با همكاري «خانم سيلويا» مترجمة سفارت جمهوري اسلامي ايران در واتيكان، آغاز كنيم... اما محصول كار ما پس از يك سال فقط ترجمه يك جزء از قرآن بود ـ كه آن را موجود داريم و با اين حساب، براي ترجمه كامل قرآن مجيد، ظاهراً نيازمند حدود سي سال وقت بوديم... روي همين اصل از آقاي «ترينسوني» دوست ايتاليائي خود خواستم كه به دنبال پايان ترجمة «نهج البلاغه» به زبان ايتاليائي، كه از سوي مركز فرهنگي ـ اسلامي اروپا در سال 1984 م. در رم چاپ و منتشر شد و يكي از مواد درسي در دانشكده «فلسفه و علوم انساني رم و فلورانس» گرديد، به ترجمه قرآن مجيد نيز بپردازد كه همان سال، كار را آغاز كرد و پس از يك سال كار و تلاش مستمر، ترجمه كامل قرآن را تحويل ما داد... ولي با پايان مأموريت پنج ساله و مراجعت نويسنده به ايران، متأسفانه چاپ آن از سوي مركز فرهنگي ـ اسلامي اروپا عملي نشد! و پس از چندين سال تأخير، سرانجام در سفر سه ماهه امسال (1369 ـ 1990 م) توانستيم اين ترجمه را با مقدمهاي، در اختيار علاقمندان قرار دهيم.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه های عبری قرآن کریم (اهداف سیاسی و دینی)

احمد الشحات هیکل *

 

اشاره

محتمل‌ترین حالت در ترجمه قرآن کریم به زبان عبری دست بردن در مفاهیم بلند قرآن و تفسیر و تأویل آن به گونه‌ای دلخواه یهودیان است، اما حالت‌های دیگری برای عینیت بخشیدن به ماهیت یهودیان به ویژه در مورد قرآن وجود دارد. در واقع تحریف‌گری را می‌توان به اشکال دیگری از سوی یهودیان نیز در مورد قرآن شاهد بود و آن چاپ قرآن به زبان عربی و تغییر برخی واژه‌ها و کلمات به گونه‌ای که معنای کاملا متفاوتی به دست دهد. از جمله این اقدامات چاپ قرآن به زبان عربی در سال 1968 توسط اسرائیل است که البته چاپ آن در آلمان غربی صورت گرفته بود و در چند کشور عربی و کشورهای مالزی، لبنان، پاکستان، هند، اندونزی، غنا، ساحل عاج، ایران و... توزیع شده بود. دو نمونه از تحریفات و تعدی صهیونیست‌ها به این کتاب عزیز و شریف بدین گونه است:[1]
آیه 85 از سوره آل‌عمران:
و من یبتغ غیر الاسلام دینا، فلن یقبل منه: هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند، هرگز از وی پذیرفته نیست.
در نسخه چاپ شده اسرائیلی آمده است:
و من یبتغ غیر الاسلام دینا، یقبل منه: هر کس به جز اسلام دینی را اختیار کند از او پذیرفته می‌شود.
و یا در آیه 64 از سوره مائده آمده است:
و قالت الیهود یدالله مغلوله، غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا: یهود گفتند دست خدا بسته است. دستشان بسته باد و لعنت بر آنها به خاطر آنچه گفتند.
در نسخه چاپ شده اسرائیلی به جای «لعنـوا» به معنای لعنت بر آنها، «آمنـوا» به معنای ایمان آوردند، آمده است و معنای آیه چنین می‌شود: یهودیان گفتند دست خدا بسته است، دستشان بسته باد. آنها به آنچه گفتند ایمان آوردند.
شرق‌شناسی غربی، ابتدا مطالعه پیرامون زبان عربی و اسلام را آغاز و سپس با توسعه استعمار غربی در مشرق‌زمین، به بررسی کلیه ادیان، عقاید، عادات، تمدن‌ها، جغرافیا و زبان‌های مربوط به این سامان اقدام نمود. اما باید گفت که اسلام، ادبیات عرب و تمدن اسلامی از مهم‌ترین مطالب مورد توجه شرق‌شناسان قدیم و جدید بوده و هست، آن هم به منظور تحقق اهداف دینی و سیاسی استعماری، نه چیز دیگر.
شرق‌شناسی در پس پژوهش‌ها و بحث‌ها با اجمال‌گویی، سعی در مشوه جلوه‌ دادن چهره اسلام داشته و با پنهان نمودن نشانه‌های آشکار دین و نازیبا نمایاندن زیبایی‌هایش و تحریف حقایقش، اسلام را به دنیا این‌گونه معرفی می‌کند که از شریعت‌های کهن گرفته شده و دارای تناقض‌گویی است.
شرق‌شناسی همچنین به دنبال ایجاد شک و شبهه نزد مسلمانان نسبت به دین خود است، این موضوع از طریق اشاعه شبهات پیرامون آن و همچنین پیرامون پیامبر اسلام(ص) و تأکید بر معرفی مسلمانان به عنوان دشمن انسانیت و منبع شر و شرارت دنبال می‌شود.
همچنین شرق‌شناسی از تلاش خود به منظور تضعیف ارزش‌های اسلامی و تحقیر آنها فروگذاری نمی‌کند و در مقابل به دنبال تعمیق ارزش‌ها و اصول مخرب غربی و تمجید از آنها است. اهداف دیگری نیز در این راستا در نظر شرق‌شناسی می‌باشد.
بی‌شک قرآن یکی از تجلی‌گاه‌ها و صحنه‌های اصلی حمله شرق‌شناسی به شمار می‌رود. ایجاد شک و تردید نسبت به صحت و سقم و مصداقیت قرآن و اینکه حضرت محمد(ص) احکام و محتوای آن را از تورات و انجیل برگرفته و ایرادهای دیگر، نمونه‌هایی از این تلاش‌ها بودند که توسط شرق‌شناسانی نظیر برنارد لویس، جاک بیرک، برگر، فنسنک، گلد زیهر[1] و نولدکه دنبال می‌شد. این موضوع با هدف دور کردن مسلمانان از توجه به مهم‌ترین محور وحدت آنان انجام می‌گرفت تا باعث از هم گسیختگی و ایجاد درگیری‌های قومی و دیدگاه‌های لائیک غربی میان مسلمانان و در نتیجه جدایی و ضعف میان آنان شود و تسلط بر آنها برای غربی‌ها آسان‌تر گردد. با این هدف شرق‌شناسان توجه و اهتمام فراوانی نسبت به ترجمه قرآن از خود نشان می‌دادند.
در این مبحث فقط ترجمه‌های عبری قرآن کریم، که توسط شرق‌شناسان یهودی در طول قرن‌های متمادی انجام شده، مورد توجه قرار می‌گیرد.
بر همه روشن است که متن قرآن به لحاظ برخورداری از ویژگی‌های ادبی منحصر به فرد می‌باشد. بنابراین ترجمه قرآن به دلیل معجزه بلاغت قرآن غیر ممکن است. خانم دکتر لیلی عبدالرزاق عثمان، رئیس بخش زبان انگلیسی و ترجمه هم‌زمان دانشگاه الازهر، در تحقیق خود پیرامون ترجمه معانی قرآن کریم و ایرادهای آن تأکید می‌نماید که ترجمه معانی قرآن کریم به زبان‌های دیگر با همان دقتی که قرآن کریم در عربی دارد امکان‌پذیر نیست. وی اشاره می‌نماید که شاید ترجمه واژه‌های قرآن به صورت تحت‌اللفظی امکان‌پذیر باشد، اما ترجمه واژه‌های مذکور به لحاظ ماهوی و معانی واقعی آن از اسرار لغوی و بلاغی قرآن کریم به شمار می‌آید.
تحقیق مذکور تأکید دارد که مترجم، زمانی می‌تواند معانی قرآن را به بهترین نحو انتقال دهد که با شرایط نزول قرآن و اسباب و دلایل نزول آیات آشنایی کامل داشته باشد، همچنین باید بر ویژگی‌های بلاغی و بیانی زبان عربی تسلط کامل داشته باشد تا بتواند با دقت و امانتداری کامل بدون هیچ‌گونه کم و کاستی یا تغییر معانی، آن را ترجمه نماید.[1]
دکتر مصطفی اشکعه ـ عضو مجمع مطالعات اسلامی ـ ضمن تأکید بر مطلب مذکور می‌نویسد:
تفسیر و فهم کامل معانی قرآن کریم، نیازمند درک کاملی از ادبیات زبان عربی و مطالعه تاریخ اسلام و ترتیب وقایع آن، و تسلط بر سیره پیامبر(ص) می‌باشد. همچنین مفسر باید ایمان کامل به خداوند داشته و از عقل خود جانبداری نکند و در مقابل متن قرآن، عقل خود را بزرگ نشمارد.
این امر در بسیاری از شرق‌شناسان غربی، به ویژه یهودی‌ها به چشم نمی‌خورد.

شرق‌شناسان یهودی

ملاحظه می‌شود که هویت بسیاری از شرق‌شناسان یهودی به سادگی قابل تشخیص نیست زیرا آنان خود را با هویت‌های دیگر معرفی می‌نمایند تا منزوی نگردند و از تأثیر آنان چیزی کم نگردد. بنابراین آنان به عنوان شرق‌شناسان اروپایی یا امریکایی فعالیت می‌نمایند.
از سرشناس‌ترین شرق‌شناسان قدیم یهود می‌توان از این افراد نام برد:
1. گلد زیهر: (1850 ـ 1920 م): او یهودی و اهل مجارستان است. شرق‌شناسان وی را در رابطه با علوم اسلامی مانند حدیث، تفسیر و فقه مرجع اصلی می‌شمارند. از جمله کتاب‌های وی تاریخ تفسیر اسلامی، عقیده و شریعت می‌باشد. وی رهبر منحصر به فرد علوم اسلامی در اروپا به حساب می‌آید.
2. غ. فون، گرونبام: او یهودی و اهل آلمان است و در دانشگاه‌های امریکا تحصیل کرده است. از جمله کتاب‌های وی اعیاد محمدی، 1915م و مطالعاتی در تاریخ فرهنگ اسلامی، 1954 م می‌باشد.
3. ماکسیم ردونسون: شرق‌شناس یهودی، وی اهل فرانسه بود.[1]
4. مئیر یعقوب کستر: که در علوم حدیث تخصص داشت.
5. ژوزف هالوی: (1827 ـ 1917م) وی یهودی‌الاصل و فرانسوی بود، با ظاهر یک گدای یهودی وارد یمن شد و به نجران رسید سپس در بالای جوف (منطقه‌ای که معینی‌ها در گذشته دور در آن اقامت داشتند) مسافرت کرد تا اینکه به مرز مأرب رسید. او در این سیر و سفر تعداد 686 نسخه خطی قدیمی جمع‌آوری نمود که ترجمه آنها به زبان فرانسوی در سال 1874 صورت گرفت. درباره آنها شرح‌های کاملی نیز نوشته شده است.[1]
6. سالومون (شلومو) مـَُنک (1803 ـ 1867 م): او در آلمان متولد و در فرانسه مشهور شد و تا هنگام مرگ در فرانسه ماند. کتاب دلاله الحائرین موسی بن میمون را به زبان عربی با حروف عبری منتشر نمود. او همچنین کتاب مذکور را به فرانسوی ترجمه کرد. وی مطالبی هم در خصوص فارابی، غزالی، ابن رشد، ابن سینا و کندی به زبان فرانسه نوشت. شرحی نیز بر کتاب‌های دست نوشته فینیقی که در سواحل شامات کشف شده نوشته است.
از سرشناس‌ترین شرق‌شناسان یهودی معاصر:
1. روزنتال: که توجه خاصی به مطالعه در خصوص دوران اندلس و توجه کلی نسبت به فرهنگ اسلامی و همچنین تاریخ اسلام داشته است.
2. سبیسر: وی استاد زبان‌های سامی دانشگاه پنسیلوانیا و مدیر مدرسه امریکایی مطالعات شرق در بغداد و رئیس بخش شرق دور در قسمت تحقیق و بررسی دفتر سازمان‌های نظامی بود.
3. چارلز توری و هری ولفسون: که به فلسفه اسلامی، نوشته‌های ابن سینا، غزالی و ابن رشد توجه وافری دارند.
4. برنارد لویس: او یک یهودی است که در انگلستان به دنیا آمد و بزرگ شده امریکاست.[1]
اخیرا در اسرائیل جنبشی در خصوص شرق‌شناسی در دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی به وجود آمده است، دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه عبری، دانشگاه تل‌آویو، دانشگاه حیفا، دانشگاه بارایلان و دیگر مراکز تحقیقاتی اسرائیل که بزرگ‌ترین شرق‌شناسان یهودی جهان در آن فعالیت دارند.

قرآن کریم و ترجمه‌های عبری آن

یهودیان قرون وسطی در دوره امپراطوری عثمانی اقدام به ترجمه برخی آیات قرآن کریم به منظور استفاده از آنها در بعضی از بحث‌های دینی نمودند. به طور کلی شناخت یهود از قرآن کریم، بیشتر از تألیفات فلسفی و دینی آنها یا ترجمه‌های عبری کتاب‌های جدلی پیرامون دین و فلسفه به ویژه تألیفات ابوحامد غزالی و ابن رشد ـ فیلسوف مسلمان ـ بوده که شامل بسیاری از آیات قرآنی نیز می‌شده است. با گذشت زمان، آنان اقدام به نوشتن قرآن کریم به طور کامل به زبان عربی اما با حروف عبری، همراه با به کار‌گیری علائم زبان عربی نمودند. این سبک نگارش بعدها به عنوان نگارش «عربی ـ یهودی» شناخته شد. نسخه خطی مذکور در حال حاضر در کتابخانه دانشگاه آکسفورد در لندن نگهداری می‌شود.
یهودیان اروپا از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی، قرآن را به زبان عبری ترجمه کردند اما ترجمه مذکور از نسخه عربی قرآن کریم انجام نگرفته بود و همچنان به عنوان یک نسخه خطی چاپ نشده باقی مانده است. در اواسط قرن شانزدهم میلادی، قدیمی‌ترین تلاش برای ترجمه قرآن کریم به زبان عبری توسط یعقوب یسرائیل هالوی، خاخام یهودی اهل سالونیک،[1] صورت گرفت. ترجمه عبری یاد شده حدوداً در سال 1547 م از یک ترجمه ایتالیایی که در ونیز چاپ شده بود صورت گرفت. ترجمه ایتالیایی مذکور نیز از یک ترجمه لاتین برگردانده شده بود و تا کنون ترجمه عبری آن که شامل سه بخش است چاپ نشده و همچنان به صورت نسخه خطی در سالن شرقی موزه انگلیس در لندن نگهداری می‌شود.
مترجم در مقدمه طولانی خود در دوازده فصل به داستان خلقت آدم و حوا و زندگی حضرت محمد(ص) و تاریخ انتشار اسلام در جزیره‌العرب و خارج از آن توجه کرده است. وی قدم در همان راهی گذاشته که مستشرقین می‌پیمایند و به این مطلب اشاره می‌کند که دین اسلام محصول ابداع و ساخته و پرداخته حضرت محمد(ص) بوده است و به همین دلیل در بخش زیادی از مقدمه خود به تأثیر دو دین یهودی و مسیحی بر اسلام[1] می‌پردازد.
در سال 1857 م در شهر لایپزیک آلمان یک ترجمه عبری از قرآن کریم منتشر شد. ترجمه مذکور توسط آقای زوی حییم هرمان ریکندورف[2] از متن عربی قرآن کریم تحت عنوان المقراء و القرآن برگردانده شد. مترجم در این ترجمه، عمدا از اصطلاحات و واژه‌های برگرفته از زبان تورات استفاده نمود به طوری که خواندن آن بسیار دشوار بود و با روح قرآن کریم مغایرت داشت، تا جایی که برخی وی را به بی‌دقتی در ترجمه متهم کردند.
ملاحظه می‌شود که مترجم به قداست و حرمت قرآن توجه نکرده ‌بلکه حتی به لحاظ گفتاری و عملی قرآن را قبول نداشته است. این مطلب را از عنوان کتاب نیز می‌توان به دست آورد، زیرا وی بین کلمه عربی «القرآن» و واژه عبری «المقراء» که به متون قدیم اشاره دارد، مقایسه کرده است. همچنین بی‌توجهی وی را به جایگاه قرآن می‌توان از قرار دادن سوگنامه پدر خود در مقدمه کتاب به دست آورد.
ریکندورف در مقدمه خود اذعان داشته که از تلاش‌های شرق‌شناسان غربی پیشین نیز در ترجمه قرآن استفاده نموده است، وی موضع‌گیری‌های افراطی و اندیشه‌های انتقادی را از اسلام ـ که توسط بسیاری از شرق‌شناسان غربی قرون وسطی ارائه شده ـ تبیین کرده، که آثار خطرناکی بر نحوه تعامل وی با الفاظ قرآن کریم گذاشته است. این یک شیوه قدیمی شرق‌شناسی است که در آن، شرق‌شناس با داشتن افکار و اندیشه‌های مشخص، سعی در به دست آوردن مواردی برای اثبات آن اندیشه‌ها دارد و از طرفی با مواردی که با آن اندیشه تعارض دارد مخالفت می‌کند. مطلب فوق با آنچه ریکندورف در مقدمه خود آورده است، روشن می‌شود:
اکنون باید به خاطر آلوده کردن زبان مقدسمان به گفته‌های دروغ و بیهوده از طرف خداوند طلب مغفرت نماییم، هنگامی که خواننده به مطالعه احکام مقدس تورات و احکام قرآن می‌پردازد، یا داستان‌های زیبا و ادبی اسفار عهد قدیم را با موارد باطل که در قرآن آمده مقایسه می‌کند، معنای تقدس را درک می‌کند و می‌فهمد کدام پاک و طاهر و کدام نجس است... در این صورت جایگاه بالای عقیده ما را متوجه خواهد شد، زیرا ارزش خیر و حقیقت را با شناخت دروغ می‌توان درک کرد.
جمله‌های انتقادی مذکور که حاکی از کینه شدید مترجم نسبت به اسلام می‌باشد نشان می‌دهد که هدف ریکندورف از ترجمه قرآن کریم، ارائه تصویری ناپسند و غلط از اسلام و ترویج اندیشه‌های نژادپرستانه می‌باشد. از آنجایی که ریکندورف کینه و نفرت خود را نسبت به اسلام در مقدمه ترجمه نشان داده است، نباید از اینکه ترجمه وی به کلی با روح قرآن تعارض داشته باشد، شگفت‌زده شویم.
ریکندورف، قرآن را نه بر اساس متن آن، بلکه مطابق روش شرق‌شناسی آلمان تقسیم‌بندی نمود. ترجمه وی حاشیه‌های بسیاری دارد که در آنها اشاره‌هایی از برخی تفسیرهای اسلامی گنجانده شده است. همچنین نویسنده در حاشیه‌های مذکور قسمت‌هایی از منابع دینی یهود آورده است با این ادعا که بین آنها و برخی آیات قرآن تشابه وجود دارد، تا بر گفته شرق‌شناسان غربی و یهودی مبنی بر اینکه قرآن از یهودیت و مسیحیت نقل شده است تأکید کند. بسیاری از منتقدین غربی و یهودی علاقه‌مند به مطالعات عربی و اسلامی، معتقدند که ترجمه قرآن ریکندورف فاقد محتوا است و اشتباهات زیادی در ترجمه و درک مطلب دارد.
در سال 1936 یوسف یوئیل ریفلین،[1] ترجمه خود را از قرآن کریم تحت عنوان القرآن به پایان رساند. چاپ دوم این ترجمه در سال 1963 م توسط مؤسسه چاپ و نشر دفیر در تل‌آویو منتشر شد. چاپ‌های سوم و چهارم نیز بین سال‌های 1972 و 1987 م منتشر شد و ترجمه آن به صورت دو جزء (جلد) انجام گرفت.
ترجمه مذکور، نسخه عبری قرآن کریم به شمار می‌آید که نزد عده بسیاری از محققین و دانشگاهیان علاقه‌مند به مطالعه در زمینه اسلام اعتبار زیادی دارد و مهم‌ترین مرحله تاریخ شرق‌شناسی به حساب می‌آید. ترجمه مذکور ترجمه تحت‌اللفظی واژه‌ای به حساب می‌آید؛ زیرا مترجم تلاش می‌کند مقایسه‌ای بین ترکیب زبان عربی قرآن و زبان عبری آن به عمل آورد. همچنین وی سعی می‌کند تا حد امکان به سبک قرآن مقید باشد. حییم نحمان بیالک،[1] شاعر سرشناس یهودی که روسی الاصل نیز می‌باشد، تأثیر مهمی در ویرایش ترجمه زبان عبری و واژه‌های آن داشته است.
با مطالعه ترجمه قرآن کریم که توسط ریفلین صورت گرفته و همچنین حاشیه‌های ضمیمه شده به ترجمه وی می‌توان دریافت که وی در مقایسه با شرق‌شناسان پیشین یهودی از تعصب کمتری برخوردار است و تلاش فراوانی در جهت نزدیک شدن به معانی قرآن کریم از خود نشان داده است.[2] در سال 1971 م آهارون بن شیمش قرآن کریم را از نسخه عربی آن ترجمه و توسط مؤسسه انتشاراتی مسادا در راماتاگان چاپ و منتشر کرد، سپس در سال 1978 م انتشارات کرنی در تل‌آویو تحت عنوان قرآن کتاب مقدس اسلام آن را چاپ و منتشر نمود.
ترجمه بن شیمش از سبک و سیاق متفاوتی برخوردار است، ترجمه مذکور را ترجمه آزاد می‌دانند زیرا به الفاظ به اندازه معانی توجه ندارد. بن شیمش به ترجمه آیات، بر حسب ترتیب مشخص آنها مقید نبود، بلکه معنی کلی هر پنج آیه را با هم در یک مجموعه ترجمه می‌نمود!
بن شیمش در ترجمه خود از روش مقایسه بین متون یهودی، عربی و آرامی استفاده نمود. او همچنین ترجمه خود را با حاشیه‌‌های متعدد آراسته نمود به طوری که بخش‌هایی را از تورات و جمله‌هایی از مشنا و تلمود عرضه کرده است، زیرا وی معتقد بود که آنها با آنچه در قرآن کریم آمده شباهت دارد، اما این به معنی آن نیست که متن اصلی تورات (پیش از تحریف) با قرآن کریم از یک منبع سرچشمه گرفته باشد بلکه با این دید که قرآن از متون تورات و گفتار خاخام‌های یهودی برگرفته شده و مطالب تازه‌ای نداشته است. این ترجمه از ترجمه‌های رایج در میان مردم اسرائیل ـ که در زمینه اسلام و زبان عربی فصیح تخصص ندارند ـ به شمار می‌آید؛ زیرا زبان آن بر خلاف ترجمه قبلی ریفلین به زبان عبری معاصر می‌باشد.
در سال 2005 م آخرین ترجمه عبری قرآن توسط اوری روبین[1] انجام گرفت. این ترجمه در چارچوب مجموعه جدیدی از مطالعات ادیان اسلامی به شمار می‌رود که زیر نظر افیاد کیلینبرگ، شرق‌شناس و مورخ یهودی، چاپ و منتشر گردید. این ترجمه بخش‌هایی برگزیده از نوشته‌های فارابی، ابن سینا، ابن رشد و جاحظ را نیز در این مجموعه قرار داده است.
روبین هدف از ترجمه مذکور را داشتن نسخه‌ای خواندنی از قرآن کریم ـ برای کسانی که آشنایی قبلی به زبان عربی ندارند ـ ذکر می‌کند. بنابراین دقت نموده نواوسط دکتر علی نقی منزوی ترجمه شده است و ناشر آن کمانگیر بوده و سال نشر آن 1357 است.درباره اسلام» با تیراژی محدودای دیگر،و اصکه ترجمه‌اش به زبان عبری ساده باشد و به همین دلیل در ذیل ترجمه، حاشیه‌هایی نوشته که در آنها واژه‌های جایگزین برای برخی الفاظ قرآنی ـ که به نظر وی نامفهوم می‌باشد ـ قرار داده است.
وی همچنین توضیحاتی از برخی ترجمه‌های غیر معروف مسلمانان ارائه داده است مانند تفسیر بحرالعلوم از ابواللیث سمرقندی و زاد المسیر فی علم التفسیر عبدالرحمان بن جوزی و تفسیر البیضاوی و تفسیر الجلالین اثر جلال‌الدین محلی و جلال‌الدین السیوطی. علاوه بر آن بین آیات قرآن و برخی متون تورات و انجیل نیز مقایسه‌هایی انجام داده است.
در ترجمه روبین برخی الفاظ به همان شکل خود استفاده شده است. مانند «الحنیفیه و الحج» در صورتی که بعضی الفاظ را با معانی مخالف معنی اصلی ترجمه نموده است. مانند کلمه اسلام که علی‌رغم استفاده مترجمان به همان شکل به صورت «اعتراف و یا تسلیم شدن» ترجمه نموده است. همچنین کلمه «جهاد» را با «جنگ» هم‌معنی ترجمه کرده است. اما درباره اسامی پیامبران ملاحظه می‌شود که وی اسامی را همان‌گونه آورده است که در زبان عبری استفاده می‌شود. مانند کلمه ابراهیم که آن را «اوراهام» نوشته و کلمه موسی که «موشه» استعمال نموده است.
به این ترتیب مشخص می‌شود که اغلب ترجمه‌های عبری قرآن کریم دارای اهدافی مغایر با واقعیت می‌باشند، زیرا به طور عمد از متن اصلی و روح قرآن فاصله گرفته است. این مطلب دارای ابعادی است که از حدود امانت علمی و ترجمه تحت‌اللفظی و معانی معمولی فراتر رفته و بیشتر رنگ اهداف سیاسی به خود گرفته است.
بنابراین انتقاد و تخریب، یکی از ابعاد ترجمه‌های مذکور به شمار می‌آید، همچنین طرح شبهه نیز یکی دیگر از ابعاد این ترجمه‌هاست که میزان نفرت آنها به اسلام و پیامبر(ص) را نشان می‌دهد. تلاش یهودیان برای ترجمه و بررسی متون عربی اسلامی، از قرون وسطی تا زمان معاصر، علی‌رغم جنگ علنی که بر ضد اسلام و مسلمین آغاز کرده‌اند رنگ خطرناکی به خود گرفته است. در حالی که از سوی محققین عرب و مسلمان کوتاهی و قصور فراوانی در رابطه با کنکاش در مطالعات یهودی و عبری به ویژه در پاسخ به اتهام‌ها و بهتان‌ها به چشم می‌خورد. شاید علت اصلی آن این است که محققین یهودی در قالب مؤسسات تخصصی فعالیت می‌کنند که تمام نیازهای علمی و مادی آنها را تأمین می‌کند و تخصص‌های آنها را نیز هدایت می‌نماید در حالی که تلاش‌های محققین عرب شخصی می‌باشد و هزینه مادی و عدم فراغت از مشاغل روزانه آن را محدود می‌نماید. شاید درخواست تأسیس مراکز پژوهشی عربی ـ اسلامی با کادری توانمند و مطلع پیرامون مطالعات عربی و اسلامی و ادیان مقارن و زبان‌های بیگانه بیهوده نباشد تا بتوان در دفاع از اسلام و مقاومت در برابر حمله‌های کینه‌توزانه دشمنان به بهترین روش فعالیت نمود و در راستای انجام مطالعات پیشگیرانه گام‌های محکمی برداشت.

پی نوشت ها:

*استاد مطالعات عبری دانشگاه منوفیه.
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر ک: فرهنگ و زبان اثر استاد شمس‌الدین رحمانی، برگ، 1368.
[1]. استاد محمد غزالی مصری کتابی تحت عنوان محاکمه گلد زیهر صهیونیست نوشته است که آقای صدر بلاغی در سال 1363 آن را ترجمه کرده و در حسینیه ارشاد به چاپ رسیده است. در واقع این کتاب به دنبال انتشار اثری از گلد زیهر منتشر شد که در ایران تحت عنوان درس‌هایی درباره اسلام با تیراژی محدود منتشر شد. این اثر را دکتر علی‌نقی منزوی ترجمه کرده و ناشر آن کمانگیر و سال نشر آن 1357 بوده است.
[1]. ایرادهای ترجمه قرآن کریم،
Ttp: //WWW islam webnet. ver. archive / read Artphp?
Lang = A & id = .
[1]. از وی دو اثر ذیل پیرامون موضوع فلسطین در ایران ترجمه شده است:
ماکسیم ردونسون، اعراب و اسرائیل، ترجمه رضا براهنی، خوارزمی، 1348.
ماکسین ردونسون و ایزاک دویچر، درباره فلسطین، ترجمه منوچهر هزارخانی، رواق، 1357.
[1]. استفاده از کسوت گدایی ظاهرا رویه‌ای مرسوم به ویژه از سوی شرق‌شناسان یهودی جهت نفوذ به مجامع و ممالک مختلف بوده است. در تاریخ آمده است آرمینیوس وامبری یکی از چند یهودی شرق‌شناس معروف بوده است که ناسیونالیسم ترک را علیه امپراطوری عثمانی بنیان گذاشته است. وی هم‌زمان در دربار عثمانی رفت و آمد داشته و در عین حال از دوستان تئودر هرتزل بوده است. وی به ایران نیز سفر کرده و حتی داستان مسافرت وی به ممالک شرقی از جمله ایران و آسیای میانه با همان کسوت گدایی در قالب کتابی با عنوان سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر ک: برنارد لویس، عراب الاداره الامریکیه، قدس، ش 89، می ‌2006، ص43 ـ 49.
[1]. سالونیک از شهرهای فعلی یونان است ولی پیش از فروپاشی امپراطوری عثمانی محل تجمع یهودیان و یهودیان به ظاهر مسلمان (دونمه) بوده است.
[1]. ر ک: جمال الرفاعی، دراسه فی مشکلات ترجمه معانی القرآن الکریم الی اللغه العربیه، جامعه عین شمس، ص99.
[2]. زوی حییم هرمان ریکندورف در سال 1825 در آلمان متولد شد، در سال 1875 م چشم از جهان فروبست. او استاد زبان‌های سامی دانشگاه هیدلبرگ آلمان بود.
[1]. یوسف یوئیل ریفلین (1890 الی 1971 م) شرق‌شناس اسرائیلی در یک خانواه مقدس یهودی در قدس به دنیا آمد، آموزش‌های دینی و سنتی یهود را فرا گرفت تا اینکه از دانشکده تربیت معلم فارغ‌التحصیل شد. در سال 1917 م در دمشق پس از سربازی در ارتش ترکیه، دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی در دمشق ماند و در مدرسه دخترانه عبری به عنوان مدیر مشغول به کار شد. در سال 1922 به قدس برگشت سپس به منظور آموزش زبان عربی و علوم قرآن در دانشگاه فرانکفورت به آلمان سفر کرد. در دوره مذکور، او شاگرد یوسف هورویتز، شرق‌شناس یهودی، بود دیدگاه انتقادی استاد، باعث ایجاد بار منفی در ترجمه‌های وی شد. در ترجمه زندگی و سیره حضرت پیامبر(ص) به زبان عبری، وی از تقید به اصل متن و دقت در آن خارج شده و در احادیث شریف مواردی را اضافه و حذف نمود. وی در آنجا مدرک دکترای خود را در رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی دریافت نمود. در سال 1927 به عنوان استاد مرکز مطالعات شرقی وابسته به دانشگاه العبریه قدس [عبری اورشلیم] تعیین شد.
وی از سال 1930 تا 1941 رئیس انجمن اساتید عبری گردید؛ علاوه بر ترجمه قرآن کریم، کتاب هزار و یک شب را نیز ترجمه کرد. کتاب هزار و یک شب او از سال 1947 تا 1971، 32 بار منتشر شد. همچنین وی کتاب سیره ابن هشام را در سال 1932 و سخنرانی یک شرق‌شناس یهودی آلمانی درباره اسلام و ده‌ها قصیده عربی قدیم شامل اشعار عنتره بن شداد را ترجمه نموده است. در خور ذکر است که وی کاندیدای ریاست دولت اسرائیل در سال 1957 بوده است. وی پدر روؤفین ریفلین ـ رئیس شانزدهمین کنست اسرائیل ـ می‌باشد.
[1]. حییم نحمان بیالک: معروف به پدر شعر عبری نو می‌باشد. در سال 1873 در اوکراین متولد و در سال 1934 در تل‌آویو مرد و در همان‌‌جا به خاک سپرده شد.
[2]. جمال الرفاعی، همان، ص105.
[1]. اوری روبین، استاد زبان عربی و مطالعات اسلامی دانشگاه تل‌آویو و متخصص در تفسیر قرآن کریم است.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

هابيل تزوتان تئوفانف، مترجم قرآن به زبان بلغاري: ترجمه قرآن، تنها تفسيري از آن است

علي شريفي - غلامرضا نوعي
اشاره:

هابيل تزوتان تئوفانف در سال 1952 ميلادي در صوفيه بلغارستان به دنيا آمد. وي در سال 1978 در رشته زبان عربي از دانشگاه بغداد فارغ‏التحصيل شد. در سال 1979 به‏عنوان استاديار دانشگاه صوفيه انتخاب شد و در سال 1984 دوره تخصصي را در دانشگاه قاهره گذراند.
تئوفانف دكتراي خود را از موءسسه مطالعات شرقي مسكو در سال 1987 دريافت كرد و در سال 1992 عهده‏دار مديريت مركز فرهنگ و زبان‏هاي شرقي دانشگاه صوفيه شد. وي در خلال ترجمه قرآن كريم به زبان بلغاري در سال 1998 ميلادي به دين اسلام گرويد و در سال 1998 به‏عنوان رئيس دپارتمان موءسسه عالي اسلامي صوفيه برگزيده شد. وي درحال‏حاضر عضو جامعه شرق‏شناس آمريكا و جامعه بريتانيايي مطالعاتي خاورميانه است.
از جمله تأليفات او مي‏توان به كتاب فرهنگ عرب در قرون وسطا (در دو جلد) و شعر عربي جاهلي (به زبان بلغاري) اشاره كرد. تئونانف براي نخستين‏بار در بلغارستان قرآن مجيد را به‏طور مستقيم از زبان عربي به بلغاري ترجمه كرده است. در انتهاي اين ترجمه كه تاكنون به چاپ دوم نيز رسيده فهرست موضوعات و مصطلحات قرآني به بلغاري نيز آورده شده است. به‏همين بهانه گفت‏وگويي با وي انجام داده‏ايم كه متن آن تقديم حضور خوانندگان گرامي مي‏شود.

با تشكر از اين‏كه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد؛ به‏عنوان اولين سوءال بفرماييد نظر شما درباره ترجمه‏پذيري قرآن چيست زيرا همان‏طور كه مي‏دانيد برخي معتقدند كه ترجمه قرآن هيچ فرقي با متن اصلي آن ندارد و البته عده‏اي نيز خلاف اين عقيده را دارند، نظر شما چيست؟
اين مسئله، مسئله مهمي است و من معقتدم كه ترجمه قرآن، ترجمه معاني آن است و نه خود قرآن، قرآن كريم پر از حكمت است و نمي‏توان آن را به زبان ديگري ترجمه كرد و ترجمه درواقع تفسير سريع و گذاري معاني قرآن است.
ترجمه شما تحت‏اللفظي است يا آزاد؟
ترجمه من براساس متن عربي قرآن كريم و ترجمه‏اي دقيق است. من در اين ترجمه ذيل بعضي آيات برخي تفاسير معين را در جاهايي كه مورد نياز بود اضافه كرده‏ام.
در ترجمه خود از كدام تفاسير استفاده كرده‏ايد؟
از تفاسير زيادي استفاده كردم از جمله تفسير ابن‏كثير و تفسير جلالين و طبري و هم‏چنين تفسير سيدقطب و برخي ترجمه‏هاي قرآن به زبان انگليسي؛ همان‏طور كه مي‏دانيد ترجمه‏هاي مختلفي از قرآن به انگليسي شده است و من از ترجمه روسي نيز استفاده كردم.
كدام‏يك از تفاسير انگليسي قرآن را بهتر مي‏دانيد؟
ترجمه يوسف‏علي را بهترين ترجمه مي‏دانم زيرا در آن، تفاسير برخي آيات مشكل وجود دارد.
مشكلات شما در ترجمه قرآن چه بود؟
مشكلات زيادي در راه ترجمه قرآن پيش روي ما بود. در نگاه اول چنين به نظر مي‏رسد متن كتاب هيچ مشكلي ندارد و سهل است و مي‏توانيم آن را همان دفعه اول كه مي‏خوانيم بفهميم ولي موقعي كه در معاني و جمال آن دقت مي‏كنيم، درمي‏يابيم كه معاني ديگري نيز وجود دارد كه بايد كشف و شناخته شود. قرآن پر از اسرار است و هر سرّي از آن را كشف مي‏كنيم كليد اسرار ديگر كشف مي‏شود.
آيا زبان بلغاري تاب تحمل معاني سنگين و متنوع قرآن را دارد؟
با صداقت كامل مي‏گويم مشكل اول در راه ترجمه اين است كه زبان بلغاري نمي‏تواند عمق معاني قرآن كريم را بشكافد و عيب ترجمه‏هاي سابق قرآن به بلغاري اين است كه اين زبان، زبان ضعيفي است و همين امر باعث شده است كه ترجمه‏هاي قرآن به حوزه‏هاي خاصي از جامعه محدود شود.
در يك كلام مي‏شود گفت كه زبان بلغاري نمي‏تواند بيان‏كننده تمام معاني قرآن كريم باشد و همان‏گونه كه مي‏دانيد قرآن تفاسير زيادي دارد و معاني آن به شكل عام، واضح است و مشكل در نقل دقيق اين معاني به زبان‏هاي ديگر است. هنگامي كه من از ترجمه قرآن كريم فارغ شدم و آن را به مسلمانان بلغار ارائه كردم آنان ملاحظاتي را درباره مفردات به من گوشزد كردند و وقتي به تفاسير مراجعه كردم، ديدم اين مفرد همه آن معاني گوشزد شده را شامل مي‏شود.
آيا قبل ازترجمه فعلي، ترجمه ديگري به زبان بلغاري وجود داشت؟
چند ترجمه قديمي وجود داشت كه هيچ‏يك از آنها از متن عربي نبود بلكه از تركي، آلماني و... بود. ترجمه من مبتني بر ترجمه‏هاي قبلي بلغاري نبوده است و ترجمه‏اي كاملاً جديد است.
چگونه شد كه به دين مبين اسلام مشرف شديد؟
من وقتي كار ترجمه قرآن را شروع كردم در ميانه راه به صعوبت و عمق متن قرآن پي‏بردم و بعد از 15 سال كار مستمر، بخشي از معاني قرآن را فهميدم و مسلمان شدم.
در مواردي كه با تفاسير مختلف از يك آيه برخورد كرده‏ايد چه روشي را در ترجمه پيش گرفته‏ايد؟
با صراحت كامل مي‏گويم كه ترجمه، تفسير معاني قرآن كريم است و مترجم بايد يكي از تفاسير را انتخاب كند.
معيارهاي ترجمه خوب چيست؟
معيار، اولاً دقت است. ثانياً اسلوب خوب ترجمه است. ثالثاً: تأثير بر قاريان است زيرا ترجمه‏اي كه نتواند بر قاري تأثير بگذارد و خشك باشد هيچ فايده‏اي ندارد.
با تشكر از اين‏كه در اين مصاحبه شركت كرديد.
متشكرم.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه تفسير گونه اشرف علي تهانوي و ارزيابي علمي آن

محمد غزالي1
بزرگ‏ترين نعمت در روي زمين و در عرصه تاريخ، نعمت قرآن كريم است كه نزديك‏ترين وسيله ارتباط ميان بشر ناسوتي و عالم ملكوت به شمار مي‏رود. اين كتاب، كتاب خداست كه باطل از هيچ سوي در آن راه ندارد و معجزه جاودان الهي است و تحدي آن براي هميشه و تا پايان تاريخ پابرجاست و بشر از آوردن مانند آن ناتوان و طبع او به كلي در برابر آن قاصر است. به همين سبب، برگردان آن به زبان ديگر با حفظ فصاحت و بلاغت منحصر به فرد آن ممكن نيست، زيرا اين كار، انتقال يك سلسله مفاهيم نامتناهيِ الهي به عقل متناهي انسان و زبان بشر است كه مقيّد به حدود زمان و مكان و حجاب‏هاي نفساني و محدوديت‏هاي ناشي از محيط فرهنگي و اجتماعي است.
اما يكي از سنت‏ها و رحمت‏هاي الهي بربندگانش اين است كه ارزش كارها و تلاش‏هاي انساني را به اخلاص و حسن نيت مقرون ساخته و آن را به حصول نتيجه و رسيدن به هدف مربوط نكرده است؛ چرا كه خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمي‏كند و او را جز در برابر نيتش مورد بازخواست قرار نمي‏دهد، و همين انگيزه است كه علماي رباني را در شرق و غرب عالم و در زمان‏هاي گوناگون وادار كرده است كه دست به ترجمه قرآن بزنند و تعاليم قرآن را ميان مردم منتشر سازند.
دشواري‏هاي ترجمه قرآن كريم به زبان‏هاي مختلف، متفاوت است؛ مثلاً مشكلات ترجمه قرآن به زبان‏هاي غربي با مشكلات ترجمه آن به زبان‏هاي اسلامي كه در محيط فرهنگ اسلامي تكامل يافته‏اند فرق دارد. زبان‏هاي اروپايي، از انديشه‏هاي مسيحي و يهودي و فرهنگ يوناني و رومي تأثير پذيرفته‏اند، و اين تأثير پذيري، ترجمه مفاهيم قرآن به اين زبان‏ها را با حفظ اصالت و عمق و دقت معني دشوار مي‏سازد، زيرا مترجم چاره‏اي جز اين ندارد كه همان تعبيرها و اصطلاحاتي را به كار ببرد كه مفاهيم خاص خود را دارند و كمتر از مفاهيم فرهنگي و ديني غربي‏ها فاصله دارند.
در مقابل، كسي كه قرآن كريم را به زبان‏هاي اسلامي، مانند تركي، فارسي و اردو ترجمه مي‏كند با بسياري از اين مشكلات رو به رو نيست، چون طبيعت اين زبان‏ها، رنگ عقايد و افكار و تمايلات عقلي و ذوق اسلامي به خود گرفته است. با اين حال، گاه مترجم به علت كمبود واژگان و صيغه‏ها و يا به علت كاستي‏هاي مربوط به دلالت الفاظ يا جنبه‏هاي بلاغي كلام، در رساندن مفاهيم دقيق قرآني با مشكل مواجه مي‏شود.
ترجمه قرآن كريم پيش از هر چيز گونه‏اي از يك تفسير جدّي است. قابل تصور نيست كه كسي به ترجمه كتاب خدا به زباني دست بزند و به خوبي از رسالت قرآن آگاه نباشد و در درك مفاهيم قرآن و تصور معاني آن در ذهن خود كوشش نكند. چه بسيارند آياتي از قرآن مجيد كه با واژه‏هايي اندك، بر معاني بلندي دلالت دارند. طبيعي است كه هيچ مترجمي بدون تعمّق در تفاسير به آن مفاهيم بلند دست نمي‏يابد.
ترجمه‏هايي كه از قرآن كريم در شبه قاره هند منتشر شده‏اند فراوانند، و شايد بتوان گفت كه نخستين ترجمه قرآن به زبان ديگر، ترجمه آن به زبان سندي قديم بوده كه در قرن سوم هجري در بلاد سند صورت گرفته است، و كسي كه در اين كار ارزشمند بر ديگران سبقت گرفت مولانا اسلامي بود؛ چنان كه تاريخ نگار قديمي، علي كوفي، در كتاب خود به نام فتحنامه يا فتح السند كه در قرن هفتم تأليف شده، ضمن شرح ماجراي فتح سند به دست محمد بن قاسم ثقفي، برادرزاده حجاج بن يوسف ثقفي در عهد خليفه اموي وليد بن عبدالملك، بدان اشاره كرده است.2 پس از اين ترجمه، از سال 1719م (1131ق به بعد)، ترجمه قرآن كريم به زبان اردو آغاز شد، و اين هنگامي بود كه قاضي محمد معظم سنبهلي به اين كار مبارك اقدام كرد. در آن دوران، واژه‏هاي عربي و فارسي بيش از واژه‏هاي هنديِ محلي بر زبان اردو غلبه داشت.3 پس از آن، شاه ولي اللّه‏ دهلوي (1176ق) قرآن كريم را تحت عنوان فتح الرحمن في ترجمة القرآن به زبان فارسي ترجمه كرد. اكنون با اين كه دو قرن و نيم از تاريخ آن گذشته است، اين ترجمه همچنان در ميان فارسي زبانان متداول است. كار شاه ولي اللّه‏ را دو فرزندش شاه عبدالقادر (1243ق / 1828م) و شاه رفيع‏الدين (1249ق / 1833م) دنبال كردند و قرآن را به شيوه‏اي ساده و روان به زبان اردو درآوردند كه ترجمه شاه عبدالقادر مورد قبول عموم قرار گرفت و اين كار با بركت در حالي كه بيش از صد و پنجاه سال از تحقق آن مي‏گذرد، همچنان مورد استفاده مردم در درك پيام قرآن كريم قرار دارد.
اهتمام علماي مسلمان در هند به ترجمه قرآن كريم به زبان اردو استمرار يافت تا جايي كه تا كنون قرآن بيش از هزار بار به زبان اردو ترجمه شده است.4 از جمله اموري كه علماي هند را به ترجمه قرآن كريم به زبان اردو تشويق كرد، يكي اين بود كه بيش از پنجاه درصد از واژه‏هاي قرآن كريم در زبان اردو به كار مي‏رفت، و شايد مبالغه نباشد اگر بگوييم كه با وجود مشكلات و دشواري‏هاي گوناگون، آسان‏ترين زبان براي ترجمه قرآن زبان اردوست؛ چون اين زبان با وجود تأثيراتي كه بر اثر همزيستي درازمدّت اردو زبانان مسلمان با هندوان بت پرست از زبان هندي پذيرفته، هنوز هم طبيعت اسلامي و حالت ديني خود را حفظ كرده است. البته اين بدان معني نيست كه در ترجمه اردو هيچ مشكلي وجود ندارد، زيرا ميان زبان عربي و اردو در قواعد صرف و نحو و اسلوب انشا تفاوت‏هاي روشني وجود دارد. به عنوان مثال، در زبان عربي، در مقام تأكيد، ضمير تكرار مي‏شود، مانند انه هو يُبدئُ ويعيد (بروج / 13)، انك انت العزيز الحكيم (بقره / 129)، انني انا اللّه‏ (طه / 14)، انا نحن نحيي ونميت (ق / 43) وغيره. برگردان اين مفاهيم تأكيدي به زبان اردو و يافتن مترادفات آن در اين زبان ممكن نيست، زيرا اردو اين ادوات تأكيد را ندارد و طبعا مترجم مجبور است تعبير خاصي به كار ببرد كه مقصود قرآن را برساند.
همچنين در زبان اردو براي زمان‏هاي حال و مستقبل صيغه‏هاي مستقلي وجود دارد و صيغه‏اي كه معناي فعل مضارع عربي را برساند موجود نيست؛ بنابراين مترجم مجبور است صيغه خاصي بسازد كه معناي حال يا مستقبل را برساند. نيز در كلام عربي در حالت‏هاي خاصي، فعل در جمله يا به صورت همان فعل و يا به صورت اسم يا مصدر يا صفت از همان ماده تكرار مي‏شود، مانند: اَن تميلوا ميلا (نساء / 27)، فرضتم لهن فريضة (بقره / 237)، مكر مكرتموه (اعراف / 123)، يخرجكم اخراجا (نوح / 18)، واخرجني مخرج صدق (اسراء / 80). اين تعبيرهاي قرآني در اوج بلاغت عربي است، ولي نقل آنها به زبان اردو به همين صورت مفيد فايده نيست و مترجم ناگزير تلاش مي‏كند تا در حدود امكانات لغوي و بلاغي زبان اردو جملاتي بسازد كه مفاهيم ياد شده را در اين زبان برساند، و طبعا انتقال اين مفاهيم جز در حدي كه زبان اردو اجازه مي‏دهد، امكان‏پذير نيست.
همچنين در قرآن كريم واژه‏هايي را مي‏بينيم كه معناي آنها نزديك به هم است و مفاهيم دقيقي دارند، ولي در زبان اردو و بسياري از زبان‏هاي ديگر نمي‏توان براي آنها معادلي پيدا كرد؛ مانند: حيّه، جانّ و ثعبان، و مانند بعير، جمل و ابل، و مانند اوقات مختلف روز كه در قرآن آمده است از قبيل: بكرة، اصيل، ضحي، غسق، فجر، صبح، غدوّ، عشية، ظهيرة، عصر. در زبان اردو براي اين ده كلمه واژه‏هاي خاصي وجود ندارد. بديهي است كه نقل كلام معجزآساي خداوند به زبان بشر كار آساني نيست و انجام اين كار تنها درخور كسي است كه در بررسي‏هاي قرآني و علوم عربي يد طولايي دارد و عمر خود را صرف تعمّق در كتاب خدا كرده است.
ترجمه اشرف علي تهانوي

ما ترجمه امام اشرف علي تهانوي (1362ق / 1943م) را از آن جهت براي بررسي انتخاب كرديم كه اين شخصيت بزرگ، جايگاه والاي علمي و تأثير ديني گسترده‏اي در محيط فرهنگي اسلامي هند در قرن بيستم داشت. ترجمه او ويژگي‏ها و مزايايي دارد كه در كمتر ترجمه‏اي از ترجمه‏هاي متعدد پس از آن ديده مي‏شود.
اشرف علي تهانوي در سال 1280 ق در «تهانه بهون» يكي از روستاهاي دهلي در خانواده‏اي كه ريشه در علم و جهاد داشت و نسبت آن به عمر بن خطاب مي‏رسيد، ديده به جهان گشود. او از بزرگان علماي عصر خود در هند و حجاز علم آموخت و شصت سال از عمر خود را در تدريس و تبليغ و ارشاد مردم صرف كرد، و حدود نهصد عنوان كتاب و رساله، با حجم بزرگ و كوچك، درباره مهم‏ترين مسائل اسلامي از قبيل تفسير، حديث، فقه، كلام، تصوف، اخلاق و اصلاحات اجتماعي تأليف كرد. نوشته‏هاي او اين امتياز را دارد كه ميان روش‏هاي عقلي و روش‏هاي روحي جمع كرده است، زيرا كه دل‏ها را مخاطب قرار مي‏دهد و بر عقل‏ها چيره مي‏شود.
دانشمندان و متفكران بزرگ اسلامي همراه با ديگر مسلمانان هند، تهانوي را مورد توجه قرار دادند و از كتاب‏ها و روش‏هاي اصلاحي و تربيتي او استفاده كردند. برخي با خواندن كتاب‏هاي او و برخي با فراگيري دانش از او بهره جستند. از اين گذشته تهانوي در استقلال پاكستان و هدايت اين حركت بر اساس نظريه سياست اسلامي نقش مهمي بر عهده داشت.
تهانوي ترجمه و تفسير قرآن را در سال 1326ق به انجام رسانيد و آن را تحت عنوان بيان القرآن در همان سال منتشر كرد. بعدها در سال 1353ق آن را با تجديد نظرهايي چاپ نمود. پس از درگذشت او در سال 1362ق اين اثر ده‏ها بار چاپ شد و مورد استقبال فراوان اهل علم قرار گرفت و در ميان مسلمانان هند شهرت بسياري يافت و مردم در فهم رسالت قرآن از آن استفاده كردند. همچنين گروهي از مفسراني كه پس از انتشار بيان القرآن كتاب نوشتند به اين اثر توجه داشتند. از همه مهم‏تر شيخ عبدالماجد دريابادي بود كه تفسيري به زبان اردو و تفسير ديگري به زبان انگليسي در چند جلد نوشت.
بيان القرآن فقط يك ترجمه نيست، بلكه تفسير روشني از كتاب خداست كه ابعاد فقهي، كلامي، تصوف و بلاغت در آن مورد توجه قرار گرفته است. مؤلف در اين تفسير به برخي از شبهه‏هاي عقلي كه بر اثر تفكرات مادي غرب در ميان مردم پديد آمده بود پاسخ داده است. تفسير او اين امتياز را نيز دارد كه مسائل اجتماعي مسلمانان را مورد توجه قرارداده و مسلمانان را به ايجاد يك جامعه اسلامي براساس روش‏هاي اخلاقي و روحيِ والا تشويق كرده است. ما در اين جا درصدد بيان ويژگي‏هاي اين تفسير نيستيم؛ تنها هدف ما در اين فرصت ذكر مزاياي اين ترجمه است كه بخش مهمي از اين تفسير را تشكيل مي‏دهد.
اشرف علي در مقدمه بيان القرآن مي‏گويد: چيزي كه مرا به اين كار واداشت اين بود كه احساس كردم مسلمانان به تفسيري احتياج دارند كه نيازهاي علمي آنان را تأمين كند و از حشو و زوايد خالي باشد.5 اين امتياز، در ترجمه او نيز وجود دارد، زيرا ترجمه او خلاصه فهم او از قرآن است و در عين حال ترجمه‏اي ساده و آسان به شمار مي‏رود. ما در ميان مترجمان قرآن به زبان اردو دو روش را ملاحظه مي‏كنيم: يكي اكتفا كردن به حداقل كلماتي كه به متن قرآن نزديك باشد، مانند ترجمه شاه عبدالقادر كه قبلاً به آن اشاره كرديم، و ديگر ترجمه آزاد كه بدون پاي‏بندي به الفاظ، مدلول قرآن را مي‏رساند، مانند ترجمه شيخ ابوالاعلي مودودي در تفسيري به نام تفهيم القرآن. تهانوي در ترجمه خود هر دو روش را جمع كرده است. او تا حدّ ممكن الفاظي را كه به متن قرآن نزديك‏تر است، انتخاب كرده و در مواردي كه احتياج به توضيح بوده شرح مختصري ميان پرانتز در داخل متن اردو آورده است. او اين كار را به ويژه در مواردي كه آيه احتمالات متعددي دارد، انجام داده و به همين سبب كتاب را به «تفسير مختصر» يا «ترجمه مفصل» نام نهاده است.6 تهانوي مانند بسياري از مفسران ديگر به بيان ارتباط هر سوره با سوره قبلي همت گمارده و علاوه بر اين، مضمون هر آيه را با آيه قبل ارتباط داده است، و اين نكته اخير كاري است كه بسياري از مفسران به آن ملتزم نبوده‏اند و از ميان مترجمان كمتر كسي آن را رعايت كرده است.
از مزاياي ديگر اين ترجمه تفسير گونه، پاسخگويي به بسياري از شبهاتي است كه پيرامون مفاهيم برخي از آيات قرآني به ذهن خوانندگان مي‏رسد. البته تهانوي تنها شبهه‏هايي را پاسخ مي‏دهد كه مستند به دليل صحيحي مانند آيه قرآن يا حديث صحيح يا عقل و حسّ باشد؛ از اين رو به شبهه‏هايي كه از اين محدوده خارج‏اند پاسخ نمي‏دهد و مي‏گويد: در ردّ اين شبهه كافي است كه از طرف مقابل دليل بخواهيم.7 او در ترجمه تفسيرگونه خود، به شبهه تصريح نمي‏كند، بلكه براي ردّ آن از طريق «دفع دخل مقدر» وارد مي‏شود و بدين‏گونه است كه بسياري از شبهه‏ها خود به خود رفع مي‏شوند. به عنوان مثال، به ترجمه آيه «يا عيسي انيّ متوفّيك ورافعك اليّ» بنگريد كه چنين ترجمه شده است: «به زودي تو را در وقت خود مي‏ميرانم ولي اكنون تو را به سوي خود بالا مي‏برم». اين تعبير در زبان اردو، ادعاي كساني مانند گروه قادياني را كه در زنده بودن عيسي تشكيك مي‏كنند، نقض مي‏كند.
توجه كنيم كه تهانوي در ردّ اين شبهه‏ها از مرز انديشه‏ها و آراي دانشمندان گذشته خارج نشده است؛ كاري كه برخي از مفسران در قرن بيستم انجام داده و به هنگام تأويل مفاهيم غيبي قرآن كريم، بر اساس انديشه مادي غرب كه از قرن نوزدهم ميلادي در برخي پديد آمد عمل كرده‏اند.
شايد تهانوي نخستين كسي بود كه با جرأت گفت علوم طبيعي و نتايج آن ظنّي و موقت است و دست برداشتن از مفاهيم ثابت قرآن جهت هماهنگي با مطالب ظنّيِ علوم تجربي روا نيست. در عين حال او بيان آن دسته از نتايج علمي را كه ثابت شده و با ظاهر مفاهيم قرآني هماهنگ است و پژوهشگر مسلمان بدون تكلف به آن دست مي‏يابد، بي‏اشكال مي‏دانست و آن را به منظور نزديك ساختن رسالت قرآن به انديشه‏هاي معاصر روا مي‏شمرد.
تهانوي در فهم مراد كلام خدا، به چيزي كه خارج از حد ضرورت باشد اعتنا نكرده و در ترجمه خود از محدوده تفسير روايي بيرون نرفته و از آراي مفسران جديد كه با تفسير پيشينيان مغايرت داشته پيروي نكرده و اگر در ميان آراي پيشينيان اختلاف نظري ديده، قولي را كه به روايت صحيح يا به مقتضاي شيوه عربي نزديك‏تر است ترجيح داده است. نيز در ترجمه خود در برابر سطح درك خوانندگان، كه طبعا متفاوت است، شيوه خاصي برگزيده و در به كارگيري لغات عمومي آن چنان مبالغه نكرده است كه ترجمه كلام خدا را در حد يك كتاب معمولي پايين بياورد؛ و در عين حال واژه‏هاي سنگين و غريبي را نيز كه فهم آن براي مردم معمولي دشوار است به كار نمي‏برد. اتخاذ اين شيوه كه در عين سادگي مطابق با معيارها نيز هست، ترجمه او را به صورت ترجمه‏اي كم نظير درآورده كه براي عموم مردم با تفاوت‏هايي كه در فرهنگ ديني دارند، سودمند است. بزرگان علما در شبه قاره هند به اين حقيقت گواهي مي‏دهند و در اين جهت به برتري تهانوي نسبت به مترجمان ديگر قرآن اعتراف دارند.
تهانوي براي كساني كه درصدد ترجمه قرآن هستند پانزده شرط تعيين كرده و آن شرايط را در تعليقه‏اي كه بر ترجمه شيخ نذير احمد دهلوي از معاصرانش8 نگاشته بيان نموده است. شرايط مزبور عبارتند از:
1. مترجم بايد زبان عربي را بداند به گونه‏اي كه بتواند معاني قرآن را مستقيما و بدون كمك از ترجمه‏هاي ديگر، ترجمه كند.
2. در علوم لغت عربي، مانند صرف، نحو، بلاغت و فقه اللغه تخصص داشته باشد، به گونه‏اي كه ترتيب كلمات و تركيب آنها و شناخت روش‏ها و دقايق كلام عربي براي او ممكن باشد.
3. فهم و بررسي او منحصر به مفاهيم لغوي كلمات نباشد، بلكه بايد اطلاع كاملي از اصطلاحات شرعي داشته باشد.
4. علم الحديث را از اساتيد خبره ياد گرفته باشد تا شأن نزول‏ها را كه مستند به احاديث نبوي هستند به خوبي بشناسد.
5. از مذاهب فقها و مجتهدين به طور كامل آگاهي داشته باشد تا در تفسير آيات الاحكام چيزي بر خلاف اجماع نگويد.
6. عقايد اسلامي را به تفصيل بداند و در علم كلام خبير باشد تا فهم خود را از عقايد فرقه‏هاي بدعت گذار حفظ كند.
7. از آراي مفسراني كه در علم تفسير اهل تحقيق‏اند آگاهي داشته باشد تا موارد نسخ را كه توجه به آنها در ترجمه لازم است، بشناسد.
8. با علم اصول و علوم عقلي، حداقل تا آن اندازه آشنا باشد كه بتواند براي آراي خود در ترجمه و تفسير دليل اقامه كند.
9. در مواردي كه به تأويل آيات مربوط مي‏شود و درك معناي آيات مشكل است و يا آيه مفاهيم گوناگوني دارد و يا نياز به رفع تعارض يا بيان نسخ يا تفسير مبهم يا تفصيل مجمل است، تنها به ترجمه بسنده نكند، بلكه اين موارد را در پاورقي توضيح دهد.
10. زباني را كه مي‏خواهد قرآن را به آن زبان ترجمه كند، كاملاً بداند و از علم لغت اطلاع داشته باشد و مهارت‏هاي لازم را در نويسندگي و انشا داشته باشد.
11. اخلاقي نيكو و عقيده‏اي درست داشته باشد تا از بدعت‏گذاري دوري كند و از پيروي هواي نفس و خيانت در اظهار حق بركنار باشد.
12. ميان علماي مورد اطمينان زمان خود مقبوليت داشته باشد.
13. با ذكاوت و هوشمند باشد تا اقوال مختلف را به روشني درك كند و در دفع شبهه‏هاي مخالفان، در بالاترين حد، دقت علمي داشته باشد.
14. ملتزم باشد كه ترجمه قرآن را در كنار متن عربي قرآن بياورد.
15. در فهم شخصي خود تكبر نكند و به رأي خود مغرور نباشد تا آمادگي آن را داشته باشد كه در مواردي كه اطمينان خاطر ندارد، به اهل دانش و آگاهي مراجعه كند، و هر كجا چيزي را نفهميد، از استفاده از علماي معاصر و تصحيح اشتباهات خود، خودداري نكند.
تهانوي بر ضرورت وجود همه اين شرايط در مترجم قرآن تأكيد دارد و كمبود هر يك از آنها را با گناه و خطا برابر مي‏داند.9 وي در استنباط احكام فقهي بر اساس مذهب حنفي عمل مي‏كند و در موارد ضروري، در حاشيه، به مذاهب ديگر نيز اشاره دارد. در مسائل كلامي، پيرو مذهب ماتريدي است و درباره تقليد از گذشتگان سخن لطيفي دارد و مي‏گويد: «من در مسائل مقلّدم، ولي در تقليد محقق هستم.» درباره موضوعات مربوط به شبهه‏هاي كلامي و ردّ آنها نيز مي‏گويد: «اصول اسلام از توحيد و نبوت همه بر پايه‏هاي عقلي سالم مبتني هستند، همان گونه كه قرآن به طور مكرر با تعبير «يعقلون» به اين معني اشاره كرده است، ولي ضرورت ندارد كه فروع استنباط شده از اين اصول هم مبتني بر عقل باشد و در عين حال با دليل قطعي‏اي كه با عقل ثابت شده است تنافي نداشته باشد. بسيار اتفاق مي‏افتد كه جوانان از رهگذر خلط اين دو مطلب گمراه مي‏شوند و به ضلالت و انحراف از دين كشيده مي‏شوند».10 بنابر آنچه گذشت، مي‏توان گفت كه اين ترجمه تفسيرگونه ارزش علمي خاصي دارد و كارهاي ديگر در اين زمينه به پاي آن نمي‏رسد. گذشته از ويژگي‏هاي علمي روشني كه اين ترجمه را در ميان ترجمه‏هاي ديگر اردو متمايز مي‏سازد، در اين جا نكته ديگري نيز هست كه اهميت آن از نكته قبلي كمتر نيست، و آن اين كه خداوند در قبول اعمال مردم سنت‏هايي دارد، و با اين كه فهم محدود انسان نمي‏تواند به حقيقت اين سنت‏ها پي ببرد، ولي بنابر آنچه صريحا در قرآن و احاديث نبوي آمده مي‏توان گفت كه يكي از مهم‏ترين علل قبولي اعمال نزد خداوند، اخلاص نيّت و ميزان عروج بندگان در اخلاص است، به گونه‏اي كه بنده در پيشگاه پروردگار بر پله‏هاي قبولي بالا رود. در اين صورت است كه رحمت الهي به سوي او سرازير مي‏شود و نداي رباني در ملأ اعلي صادر مي‏شود كه عمل او قبول شده و ميان مردم انتشار يافته و سود آن به مردم رسيده و فوايد آن در ميان نسل‏ها استمرار يافته و مردم در طول قرن‏ها از آن استفاده مي‏كنند.
و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض.11 اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه.12 از نشانه‏هاي اخلاص تهانوي اين است كه او با وجود كثرت تأليفات ــ كه به نهصد اثر چاپ شده مي‏رسد ــ براي كارهاي علمي خود پاداش مادي نخواسته است و چاپ و نشر كتاب‏هاي خود را كاملاً آزاد گذاشته و براي هيچ چاپي حقي طلب نكرده است. شايد با اين كار به هدف خود برسد و كار او نزد پروردگارش مورد قبول واقع شود، و اين مرتبه‏اي است كه ديگران كه پاداش دنيوي را بر پاداش اخروي مقدم مي‏دارند، به آن نمي‏رسند. راستي ما نمي‏دانيم كه اگر پاداش‏هاي دنيوي را بيشتر در نظر بگيريم، آيا در آخرت هم بهره‏اي خواهيم داشت يا نه؟

پی نوشت ها:

1. اين مقاله در سال 1419ق برابر با 1998م، در سميناري كه در دانشگاه آل البيت اردن پيرامون ترجمه قرآن به زبان‏هاي خارجي برگزار شد، به زبان عربي ارائه گرديده است. اينك ترجمه فارسي آن به قرآن پژوهان تقديم مي‏شود. باشد كه آنان را سودمند افتد.
2. رجوع شود به كتاب فتح السند، تحقيق ن. ا. بلوش، دمشق، 1991م.
2. رجوع شود به كتاب فتح السند، تحقيق ن. ا. بلوش، دمشق، 1991م.
3. رجوع شود به كتاب استاد احمدخان با عنوان قرآن كريم كي اردو تراجم، اسلام آباد، 1987م، ص 12.
4. همان، صص 23-270. مؤلف فهرست كاملي از اين ترجمه‏ها را ارائه كرده است. ناگفته نماند كه پس از انتشار اين كتاب در سال 1987م ترجمه‏هاي ديگري نيز منتشر شده است.
5. بنگريد به: بيان القرآن، اشرف علي تهانوي، كراچي، پاكستان، مطبعه غلام علي، بدون تاريخ، ج 1، ص 3، مقدمه مؤلف.
6. همان، مقدمه مؤلف، ص 5.
7. همان، ص 5-6.
8. بنگريد به: اصلاح ترجمه دهلوي، از اشرف علي تهانوي، كانپور هند، 1911م.
9. رجوع شود به: الدراسة التحليلية لتفسير بيان القرآن، دكتر ريحانه ضياء صديقي، دهلي، 1991، صص 134-136.
10. همان، صص 151-152.
11. سوره رعد، آيه 17.
12. سوره فاطر، آيه 10.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گفت‏وگويي با پروفسور تسويتان تئوفانوف مترجم قرآن كريم به زبان بلغاري

عبدالمجيد شفايي
اشاره

قرآن كريم تاكنون چندين بار به زبان بلغاري ترجمه شده است. اين ترجمه‏ها هيچ يك بر اساس متن عربي قرآن انجام نگرفته است. نخستين ترجمه‏اي كه از اصل عربي به زبان بلغاري انجام شده ترجمه‏اي است كه به قلم پروفسور تسويتان تئوفانوف تدوين يافته است. براي آگاهي از اين ترجمه و ويژگيهاي آن، و نيز اطلاع از بيوگرافي مترجم، گفت‏وگويي را با نامبرده ترتيب داده‏ايم كه ذيلاً از نظر شما مي‏گذرد.

ترجمان وحي
1. جناب آقاي پروفسور تيوفانوف! ابتدا از قبول مصاحبه با مجله ترجمان وحي تشكر مي‏كنم واميدوارم كه بتوانيم نظرات شما را به نحو احسن به مخاطبان در اقصي نقاط عالم منعكس نماييم. لطفاً خودتان را معرفي كنيد و بگوييد از چه زماني مسلمان شديد، متأهل هستيد، چند فرزند داريد، تحصيلات عالي شما چيست، در دانشگاه چه تدريس مي‏كنيد و علاوه بر دانشگاه صوفيه در كجا تدريس مي‏كنيد؟
حدود 50 سال پيش در صوفيه پايتخت بلغارستان متولد شدم. پس از اينكه در رشته شرق‏شناسي دانشگاه صوفيه موفقيت درخشاني در امتحانات به دست آوردم، اساتيد من تلاش زيادي كردند تا تحصيلات من در رشته زبانهاي شرقي در خارج از كشور (دانشگاه بغداد) ادامه يابد. بدين ترتيب يكي از آرزوهاي دوران نوجواني من به طور غيرمنتظره برآورده شد. ادامه تحصيل خود را به رشته ادبيات عرب اختصاص دادم. حتماً براي شما تعجب‏آور است، ولي من زيبايي قرآن مقدس را از همان سالهاي كودكي خود احساس كردم. آهنگ و ساختار آيات آن، توجه و علاقه مرا به خود جلب مي‏كرد. مي‏توان گفت كه اين نخستين نشانه‏هاي گرايش من به اسلام بود.
پس از آنكه رشته تخصصي ادبيات عرب را در بغداد به پايان رساندم، به عنوان استادياردانشگاه صوفيه (جايي كه الآن هم تدريس مي‏كنم) به كار مشغول شدم. در حال حاضر در دانشگاه عالي اسلامي صوفيه هم تدريس مي‏كنم. تخصص خود را در دانشگاه سلطنتي انگلستان و دانشگاه مسكو، با دفاع از رساله شرق‏شناسي و دكتري تحت عنوان «سبك تدريس فلسفه و ادبيات عرب» به پايان رساندم. در همين اواخر، مدت اقامت من به عنوان پروفسور ميهمان در مركز تحقيقات اسلامي آكسفورد (انگلستان) پايان يافت. سال گذشته از تز دكتري دوم «بزرگ» خود ـ چنان كه به اين عنوان در بلغارستان مصطلح است ـ دفاع نمودم. از سال 1997 همزمان با سفر حج و زيارت مكه مقدسه و مدينه منوره رسماً اسلام را پذيرفتم.
من متأهل هستم و همسرم روزنامه‏نگار يكي از معروف‏ترين روزنامه‏هاي بلغارستان است و دختر 11 ساله‏اي دارم. هر دوي آنها مثل همه بستگان من مسيحي هستند. البته آنها تصميم مرا مبني بر پذيرش اسلام و اجراي وظايف ديني، درست مانند اخلاق و رفتار طبيعي قبول كرده‏اند.
گرايش به اسلام هم مانند ساير اديان نياز به ورود تدريجي به عمق و ماهيت آن دارد. در شهر زادگاه من، از آثار اسلام تنها يك مسجد كه از دوران عثمانيها باقي‏مانده است به چشم مي‏خورد. در آن زمان، اسلام از نظر من به عنوان ديني مخالف مسيحيت تلقي مي‏شد، چنان كه امروزه بيشتر بلغاريها همين تلقي را از اسلام دارند. آشنايي من با اسلام در واقع از بغداد شروع شد و اين كاملاً آگاهانه بود. آهنگ قرائت قرآن كه در مساجد طنين مي‏انداخت، معماري مساجد و مراكز اسلامي، كتيبه‏هاي سر درِ ساختمانها فوق‏العاده براي من جالب بود و در من احساسي از عشق به قرآن و اسلام پديد آورده بود، ولي پنهان نمي‏كنم كه مي‏بايست با احساسات دروني خود كه در اثر تبليغات كمونيستي در طول ساليان دراز در من رسوب كرده بود مبارزه كنم. البته بلغارستان در طي 5 قرن تحت سلطه عثمانيها بوده و در طول يك قرن تمام نيز اسلام در اين كشور به عنوان ديني تجاوزگر و عقب‏مانده معرفي شده است. علاوه بر اينها پدر و مادر من ملحد بودند.
براي آنان نه تنها اسلام، بلكه هر دين ديگري، افيون ملتها يعني وسيله فريب و جدايي از واقعيتها به شمار مي‏آمد. من بايد راهي طولاني را مي‏پيمودم، تا بلكه رابطه طبيعي خود را بازشناسم و بپذيرم كه اسلام و قرآن حاصلِ آخرين و اصيل‏ترين كلام الهي است.
2. چرا قرآن را براي ترجمه انتخاب كرديد و اين كار براي چه مدتي به طول انجاميد؟
در حقيقت، ترجمه قرآن توسط من كاملاً تصادفي و حتي ساده‏لوحانه شروع شد. توجه من در درجه اول به اشعار عرب بود و بر همين اساس گلچين بزرگي با ترجمه اشعار تهيه كردم. از سوي ناشر «علم و هنر» به طور غيرمنتظره‏اي به من پيشنهاد كردند تا قرآن را ترجمه كنم. اين كار براي من رويدادي شگفت‏انگيز بود، زيرا در حدود سال 1985 و در دوران حاكميت رژيم كمونيستي كه حتي با مسيحيت هم مدارا نمي‏شد شكل گرفت. بعدها متوجه شدم كه اين تصميم از سوي حزب حاكم و در راستاي سياست همگون‏سازي اقوام مختلف بلغارستان و حذف فرهنگهاي بيگانه، به ويژه تركهاي منطقه اتخاذ شده است.
از آنجا كه من قرآن و تفسير آن را در بغداد آموخته بودم و حجم متن به نظرم زياد نمي‏آمد، بدون اينكه درباره اين پيشنهاد فكر كنم آن را پذيرفتم. ساده‏لوحي در برخي موارد مفيد است. اگر من از مشكلاتي كه در برابرم وجود داشت تصوري درست مي‏داشتم، هرگز اين كار سنگين را عهده‏دار نمي‏شدم. بالأخره ترجمه بيش از ده سال به طول انجاميد. پس از اينكه خود شخصاً چند بار ترجمه را تصحيح كردم، آن را براي كنترل نهايي به كميسيون معتبري كه از سوي مفتي اعظم مسلمانان در جمهوري بلغارستان تشكيل شده بود دادم. پس از آنكه كميسيون متن را به مدت يك سال مطالعه كرد و نظر خود را در مورد آن اعلام نمود، حدود دو سال متن آن را كلمه به كلمه با صداي بلند و با مصحح زبان عربي و كارشناس خوانديم. اين به ما كمك كرد تا ديگر نارساييها را نيز برطرف كنيم. سپس كپي ترجمه را در اختيار صاحب نظران محلي كه غالباً عربهاي آشنا به زبان بلغاري بودند گذاشتيم تا نظر خود را اعلام كنند. آنها هم يادداشتهايي داشتند كه ما با دقت فراوان مورد توجه قرار داديم. سرانجام اولين ترجمه بلغاري از متن اصلي قرآن كريم در سال 1997 به چاپ رسيد، و دو سال پس از آن با اصلاحات، اضافات و فهرست موضوعي تجديد چاپ شد.
3. روحيه شما هنگام ترجمه قرآن چگونه بود؟
در سالهايي كه قرآن را ترجمه مي‏كردم، در كشور من تحولات بزرگي رخ داد. رژيم موجود جاي خود را به رژيم ديگري داد و تقريباً همه مردم شعارهاي سياسي سر مي‏دادند و به خيابانها مي‏ريختند تا ديدگاههاي خود را در مورد مسائل روز بيان كنند. اما براي من موقعيتي به عكس اين پيش آمد و با قرآن در خانه زنداني شدم. اين موقعيت تا حدود زيادي تنهايي و گوشه‏نشيني زاهدانه را به خاطر مي‏آورد. مي‏توان گفت كه اين كتاب و تك‏تك واژه‏هاي آن، با آن همه عظمت در جان من نشست. اگر بخواهم درباره احساس سخن بگويم، مطمئن هستم كه رنج و حزن دروني، راه رسيدن به خرد و دينداري است.من از يك سو، كاستيهاي معنوي خود و نسل بشر و نيز سرنوشت سنگين آنان در زندگي را درك مي‏كردم، و از سوي ديگر اميدوار بودم كه اگر آنچه را كه خداوند بزرگ فرستاده است دنبال كنم، به صلح و آرامشي كه انسان را به راه روشني سوق مي‏دهد دست خواهم يافت.
4. آيا درباره مشكلات نشر اين اثر فكر كرده بوديد؟
روشن است كه قرآن مانند كتابهاي ديگر قابل تفسير است و در طول قرنها از سوي عالمان و انديشمندان آشنا به تفسير مورد بررسي قرار گرفته است. ترجمه در حقيقت آرام خواندن است كه ژرفنگري در مفاهيم مشكل آيات و ساختار تركيبي آنها را مي‏طلبد، و اين در ترجمه به هر زباني مطرح است. كليه اين عوامل ايجاب مي‏كرد تا دقت فراواني در ترجمه آيات صورت گيرد. مشكل اساسي در ترجمه قرآن از اينجا پديد مي‏آيد كه كلام معجزآساي الهي نخست بايد از طريق شعور پذيرفته شود، آن گاه از راه قلب به الهام شاعرانه مبدّل گردد، و انسان همواره در حالت مناسبي نيست تا به چنين وضعيتي دست يابد و از اين ارتقاي معنوي بهره برد.
مشكل دوم در ترجمه قرآن محتواي فوق العاده غني و فرم زيباي آن است. عملاً قرآن ترجمه‏ناشدني است، و هر ترجمه‏اي تا حد زيادي يك بُعدي و بي‏رنگ است. من شخصاً هدفم اين بود كه به جامعه بلغاري حداكثر ترجمه‏اي آكادميك از اصل عربي ارائه دهم، بدون اينكه آن را تحت اللفظي انجام داده باشم. ترجمه‏هاي قبلي بر اساس متن عربي انجام نشده‏اند و كاربرد محدودي دارند. من تلاش كرده‏ام كه متن براي تعداد فراواني از خوانندگان قابل دسترسي باشد. اين كار در پايان نيز از سوي مسلمانان مورد ارزيابي خوبي قرار گرفت. البته من اعتراف مي‏كنم كه به رغم تلاش فوق العاده‏اي كه كرده‏ام ترجمه‏ام هنوز نارساييهايي دارد، ولي هدفم اين است كه تا وقتي خداوند توانا به من نيرو مي‏دهد، هر چاپ جديدي از آن را بهتر از چاپ قبلي ارائه كنم و توضيحات جديدي بر آن بيفزايم. روشن است كه هر ترجمه‏اي روزي كهنه مي‏شود و ممكن است زماني فرا رسد كه پسري جوان آنچه را كه من انجام داده‏ام كنار بگذارد و ترجمه ديگري آغاز كند.
5. به عنوان يك مترجم قرآن و يك استاد، ارتباط دانشجويان را با مفاهيم اسلامي و قرآني چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟
فكر مي‏كنم دانشجويان يكي از بيدارترين قشرهاي جامعه باشند. علاوه بر اين، آنها غالباً جوان و متفكّرند و از درك بالايي برخوردارند و نسبت به عدالت بسيار حسّاس‏اند. اما درباره رابطه آنها با پيام قرآن، من اينجا ميان دانشجويان مسيحي و مسلمان تفاوت قائلم. در كشور من جوانان از نظر روحيه و فرهنگ به اروپاي غربي و حتي امريكا نزديك‏ترند تا به مشرق زمين. مردم به ويژه مسيحيان چندان به مذهب خود پاي بند نيستند، ولي دانشجويانِ مسيحيِ من احترام خاصي براي قرآن قائلند و به آن توجهي خاص دارند. اين درواقع يك واكنش ظاهري است كه به تدريج به عمق بيشتري روي خواهد آورد. در هر حال مي‏توانم بگويم كه دو تن از دانشجويان سابق من به اسلام (يا دقيق‏تر به تصوف) گرويده‏اند. البته اوضاع در دانشگاه عالي اسلامي از اساس متفاوت است. اين دانشگاه، مركزي است كه در صوفيه تنها مسلمانان به آن راه مي‏يابند. طبيعي است كه آنها نه تنها جزئيات اسلام و قرآن را آموزش مي‏بينند بلكه به آن عمل نيز مي‏كنند. پس از فروپاشي رژيم كمونيستي، اسلام در بلغارستان تأثير سنتي خود را در ميان جوانان باز يافت. نسل مسلمان در ديدارهاي مجامع عمومي كه به طور متناوب انجام مي‏شود، با هدف گسترش تعاليم قرآن به شكل اسلامي تربيت مي‏يابند. تعداد زيادي دختر و پسر بدون اينكه براي آنان مهم باشد كه از چه مذهبي پيروي مي‏كنند در اين مجامع شركت مي‏جويند. آنها فوق العاده پربار و با محبت‏اند و از دقت و توجهي عميق برخوردارند. البته اين را نسبت به همه نمي‏توان تعميم داد. خداوند بر دوش هيچ كس بيش از آن اندازه كه قابليت دارد باري نخواهد گذاشت.
6. قرآن در زندگي فردي و اجتماعي بشر امروز چه نقشي مي‏تواند داشته باشد؟
از آنجا كه قرآن از كليه مرزهاي شناخته شده عبور كرده و در عين حال مربي و معلمي است كه بشر را به راه راست هدايت مي‏كند، مي‏تواند تمامي نيازهاي فردي و اجتماعي او را تأمين نمايد. براي خود من قرآن دريايي از انديشه و خرد و مملو از اسراري است كه با آموختن آنها مي‏توان بدانها دست يافت. اينكه امروزه در دنيا آمار كساني كه به اسلام گرايش مي‏يابند روبه افزايش است تصادفي نيست. اين به ميزان زيادي به خصلت معجزآساي قرآن مربوط است. انسان معاصر مانند كهكشاني درهم پيچيده است و مردم در آن با يكديگر تفاوت بسيار دارند. دانش عميق فقط براي برگزيدگان ميسر است. از جاده شيب‏دار تنها كساني مي‏توانند بالا بروند كه گرايش و ايمان بيشتري داشته باشند. قرآن براي اينكه تأثيرگذار باشد بايد قابل فهم و توضيح باشد. تنها بالا بودن ميزان معنويت مردم مي‏تواند باعث درك پيام قرآن شود. در قرن گذشته، علوم طبيعي اكتشافات بزرگي را انجام داده‏اند، ولي انسان هنوز افسرده و ناراضي است. او خود را در دنيا يتيم مي‏بيند. تنها ايمان به خدا و قرآن مي‏تواند اين خلأ را پر كند. من مطمئن هستم كه به همين دليل نقش قرآن در جهان امروز بالا خواهد رفت؛ حتي نابينايان نيز نور و درخشش آن را باز خواهند يافت و صداي آن را خواهند شنيد.
7. براي آشنايي مردم بلغارستان با قرآن و فرهنگ اسلامي و گسترش اين فرهنگ چه كاري مي‏توان انجام داد؟
چنان كه توضيح دادم، بلغاريها بر خلاف اروپاييها و امريكاييها داراي پيشفرض‏هاي ذهني منفي درباره اسلام هستند. اين موضوع گسترش فرهنگ قرآني در ميان آنان را تا حد زيادي با مشكل مواجه مي‏كند. من در حال حاضر درصدد اثبات اين مسئله هستم كه اسلام امر به معروف را پنهان نمي‏كند و در اين رابطه با ساير اديان توحيدي تفاوتي ندارد. من در كلّيه سخنرانيها و نوشته‏هاي خود تأكيد كرده‏ام كه اسلام پيش از هر چيز به عنوان قوه محركه يكي از بزرگ‏ترين فرهنگهاي جهاني به شمار مي‏رود. البته اين به‏تنهايي كافي نيست. در بلغارستان در اين زمينه خيلي كار نشده‏است. بجز قرآن چند كتاب ديگر نيز از قبيل صحيفه سجاديه و تاريخ فلسفه اسلامي، اثر هانري كربن ترجمه شده است. مفتي‏گري اعظم بلغارستان و ديگر مؤسسات، متون مختلفي را در دست ترجمه دارند و بروشورهاي علمي مفيدي را درباره اسلام منتشر مي‏كنند. طبيعي است كه كارها در همين محدوده در كشوري كه داراي تقريباً يك ميليون مسلمان است محدود مي‏ماند. عرصه فوق العاده وسيعي براي فعاليت وجود دارد. بايد كتب تفسيري و روايي و ديگر كتابهاي اسلامي را ترجمه كرد و هنر خطاطي و حجم روابط با كشورهاي اسلامي را گسترش داد. قبل از هر چيز بايد سطح آموزش اسلامي در بلغارستان ارتقا يابد و روشنفكراني ممتاز تربيت شوند. من بايد در اينجا از تلاش گسترده نمايندگي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در صوفيه ياد كنم. اين سازمان در بخش توسعه فرهنگ اصيل ما تلاش فراوان كرده است.
 
جمعه 24 شهریور 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گفت و گويي اختصاصي با استاد يحيي صنوبر لين سونگ مترجم قرآن كريم به زبان چيني

يحيي صنوبر لين سونگ
استاد لين سونگ در روستاي مسلمان نشين و معروف شاديئن در استان يون نَن واقع در جنوب غربي چين تولد يافته است. وي استاد بازنشسته ادبيات كلاسيك دانشگاه مركزي اقوام و ملل چين است. ادبيات، هنر، تاريخ، اديان و اقوام و ملل از زمينه‏هاي اصلي تحقيق و تدريس وي به شمار مي‏رود. او تاكنون آثار متعددي در اين خصوص تأليف و منتشر كرده و بيش از دويست مقاله علمي نيز در كنفرانس‏ها و مجامع علمي داخلي و بين المللي ارائه داده است. اكثر اين مقالات به زبان‏هاي عربي، انگليسي و ژاپني ترجمه شده و در مجلات گوناگون معتبر به چاپ رسيده است. در حال حاضر، وي به تأليف دائرة المعارف بزرگ قرآن كريم اشتغال دارد كه اميدواريم به زودي چاپ و منتشر شود.
استاد لين سونگ در سال 1988 قرآن را تحت عنوان ترجمه مسجع و موزون قرآن كريم به زبان چيني ترجمه نمود. از اين ترجمه تاكنون هشتاد هزار نسخه چاپ و منتشر شده است. اين ترجمه در ميان مسلمانان چين از جايگاه بسيار والايي برخوردار است. چين با جمعيتي بالغ بر يك ميليارد و دويست و پنجاه ميليون نفر پرجمعيت‏ترين كشور جهان محسوب مي‏شود، و طبعا زبان چيني نيز بيشترين جمعيت گويندگان دنيا را به خود اختصاص داده است. در اين ميان، تعداد مسلمانان سرزمين چين بالغ بر هشتاد ميليون نفر برآورد مي‏شود.
استاد لين سونگ در تاريخ 9/7/78 براي شركت در يك كنفرانس علمي به ايران آمد كه بنا به دعوت مركز ترجمه قرآن مجيد، در ديداري پنج روزه از قم، ميهمان اين مركز بود. وي در طي اين مدت ضمن ديدار با مسئول مركز، در مورد فعاليت‏ها و پژوهش‏هاي قرآني مركزِ ترجمه به گفت و گو و تبادل نظر پرداخت.
مركز ترجمه قرآن براي استفاده از نظرات استاد پيرامون ترجمه قرآن مجيد، گفت و گويي با ايشان ترتيب داد كه متن آن جهت اطلاع خوانندگان گرامي در مجله درج مي‏گردد. در ضمن از زحمات آقاي رضا مرادزاده در ترجمه و تنظيم اين گفت و گو تشكر به عمل مي‏آيد.
لطفا مختصري از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد.
من متولد 18 دسامبر 1930 هستم. از دوران كودكي تحت تأثير محيط خانواده‏اي مسلمان بوده‏ام و در دهكده‏اي مسلمان نشين نيز پرورش يافته‏ام. در نوجواني از محضر استاد محمد ماجيئن (مكين) و آخوند هلال الدين ها دِه چنگ، زبان عربي و قرآن را آموختم. فرهنگ و تاريخ اسلامي را نيز در محضر پروفسور جمال الدين باشويي فراگرفتم. پدرم يونس لين شينگ هوا و عمويم عثمان لين شينگ جي از طلاب و دانشجويان دانشگاه معروف الازهر مصر در دهه 30 ميلادي بودند. من نيز مانند ديگر طلاب مسلمان نسل گذشته آماده عزيمت به الازهر براي فراگرفتن علوم اسلامي شدم، ولي اوضاع دگرگون شد، لذا به دنبال فراگيري ادبيات كلاسيك چين رفتم. بعدها به عنوان معلم در مدارس ابتدايي و دبيرستان و دانشگاه مشغول تدريس شدم. همچنين مدتي به عنوان نويسنده و خبرنگار در مجلات اسلامي چين مشغول فعاليت بودم. پس از مدتي نيز به عنوان استاد دانشگاه مركزي اقوام و ملل و استاد راهنماي دانشجويان دوره فوق ليسانس و دكتري مشغول تدريس و پژوهش گرديدم. اصولاً رشته
نمونه ترجمه استاد لين سونگ از قرآن به زبان چيني

تخصصي‏ام آموزش و پژوهش در خصوص ادبيات كلاسيك چين است. پس از دهه هشتاد ميلادي، علاوه بر كار در رشته اصلي، به پژوهش پيرامون تاريخ و فرهنگ اقوام و اديان به ويژه فرهنگ اسلامي پرداختم. نخست گزيده‏اي از سوره‏هاي قرآن كريم را به زبان چيني ترجمه كردم و اين كار را ادامه دادم تا اين كه سرانجام توانستم تمام قرآن را به زبان چيني ترجمه نمايم. در اين ترجمه از سبك نثر مسجع استفاده كردم تا بتوانم ويژگي‏ها و سيماي هنري متن اصلي قرآن را تا حدودي ترسيم كنم؛ از اين رو عنوان ترجمه مسجع و موزون قرآن كريم را براي آن برگزيدم. كتاب گنجينه علوم و معارف قرآن كريم را بنا به درخواست يك ناشر تأليف نمودم. اين كتاب داراي پانصد و هشتاد هزار واژه چيني است و سه بار تجديد چاپ شده است. در فصلنامه جهان عرب ستون ويژه‏اي گشودند كه مقالات اين جانب با عنوان «گفتاري پيرامون تاريخ ترجمه قرآن كريم به زبان چيني» در آن چاپ و منتشر شده است. در اين سلسله مقالات به بحث و بررسي پيرامون شانزده ترجمه كامل قرآن به زبان‏هاي چيني، اويغوري و قزاقي پرداخته‏ام كه در طي قرن جاري در سرزمين چين چاپ و منتشر شده‏اند. با همكاري تعدادي از دوستانم كتاب قصص قرآن را تأليف نمودم كه به ترتيب در استان سين كيانگ و پكن براي نخستين بار چاپ شد و چاپ اصلاح شده آن نيز مجددا منتشر گرديد. بارها در كنفرانس‏ها و مجامع علمي داخلي و بين المللي شركت كرده‏ام و در اين محافل بيش از دويست مقاله علمي ارائه نموده‏ام. علاوه بر اين، در زمينه ادبيات كلاسيك چين داراي آثار متعددي همچون كتاب ترجمه و شرح كامل سخنان حكيم چيني منسيوس، تاريخ ادبيات سلسله سونگ و نيز پاره‏اي اشعار و دستخط‏هاي ادبي هستم.
فعاليت‏هاي اجتماعي من نيز نسبتا زياد است و در حال حاضر در سمت‏هاي زير مشغول خدمت هستم: عضو انجمن مطالعات خاورميانه چين، عضو دائم انجمن مطالعات قوم هويي چين، عضو هيئت علمي مركز تحقيقات و پژوهش‏هاي اسلامي فرهنگستان علوم اجتماعي چين، عضو انجمن مطالعات و تحقيقات ادبيات عربي چين، مشاور مهمان مجله «تحقيقات قوم هويي»، پژوهشگر ويژه انجمن مطالعات و تحقيقات درياسالار جنگ خه و عضو مدعو هيئت تحريريه مجله علمي «تحقيقات جنگ خه»، پژوهشگر انجمن مطالعات فرهنگ اسلامي شهر شيان چين و... . هر چند برخي از عناوين بالا افتخاري هستند، ولي در طي ساليان اخير بيشتر همّت و توان خود را صرف ترجمه قرآن و فعاليت‏هاي قرآن پژوهي كرده‏ام. البته اين موضوعي است كه در سرزمين چين پيرامون آن كمتر كار شده است.

سطح آشنايي مسلمانان كنوني چين با مسائل اسلامي و قرآني را چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟
احساس مي‏كنم همه مسلمانان قوميت‏هاي گوناگون چين مردماني مهربان، ساده و درستكار و داراي احساسات ديني و قومي عميقي هستند. اما در زمينه شناخت عقلي، به دليل محدوديت سطح سواد و دانش، روي هم رفته معلوماتي نسبتا سطحي و ساده دارند؛ مثلاً چگونگي امري را مي‏دانند، ولي علت چگونگي آن را نمي‏دانند. البته اين مسئله با تنزل سطح آموزش‏هاي دينيِ مكتب‏خانه‏اي در طول ساليان اخير و نيز فقدان تبليغات مؤثر و قوي بي‏ارتباط نيست. هر چند اكنون تعداد زيادي از همكيشان و برادران ديني من مي‏توانند قرآن را تلاوت كنند يا آيات و سوره‏هايي از آن را حفظ هستند، اما معني و مفهوم آيات قرآن را خوب نمي‏فهمند. بديهي است كه در اين زمينه بايد تلاش و كوشش بيشتري به عمل آيد و سطح فراگيري و سواد آموزي نيز ارتقا يابد. همه ما و از جمله خود من كه مشغول ترجمه و پژوهش پيرامون قرآن هستم بايد پي در پي بياموزيم، لذا نمي‏توانيم در يك سطح متوقف بمانيم و از پيشروي امتناع ورزيم.
چطور شد كه به فكر ترجمه قرآن كريم افتاديد؟
با وجود اين كه پيش از ترجمه من ترجمه‏هايي از قرآن چاپ و منتشر شده بود، اما بر اين باورم كه بايد با در نظر گرفتن تمام جهات به جست و جو و بالا بردن سطح كيفي و كمي ترجمه‏ها پرداخت. احساس مي‏كنم در ترجمه‏هايي كه قبل از ترجمه من پديد آمده‏اند، بعضي مترجمان از سبك مختصر، مفيد، لطيف و مهذب زبان چيني كلاسيك استفاده كرده‏اند كه همراه با دشواري و پيچيدگي در فهم است و مفاهيم ضمني و غير صريح را به انسان منتقل مي‏كند. برخي از مترجمان از سبك فصيح و آسانِ زبان چيني معاصر استفاده كرده‏اند كه براي خواننده سهولت و آسان فهمي را در پي دارد. بعضي نيز از زبان چيني متداول در مساجد و مكتب‏خانه‏ها كه از قديم مرسوم بوده، استفاده كرده‏اند كه هموطنان بزرگسال من از آن استقبال مي‏كنند و خواندن آن را دوست دارند و از شنيدن آن لذت مي‏برند. البته چون در اين ترجمه‏ها اسلوب هنري قرآن در زمينه آهنگ و قافيه مورد توجه قرار نگرفته بود، من مايل بودم از اين زاويه مسئله را تجربه كنم. به ياد مي‏آورم ده‏ها سال قبل كه مشغول فراگيري دروس مقدماتي بودم، پس از شنيدن تلاوت و تفسير آخوند هلال الدين ها دِه چنگ، با شور و علاقه‏اي فراوان به اين فكر افتادم تا ويژگي‏هاي هنري و آهنگ خوش و موزون قرآن را از راه ترجمه ارائه نمايم. البته در آن هنگام اميدوار بودم ديگران به چنين كاري اقدام كنند و خودم جرأت نمي‏كردم قلم به دست بگيرم. ده‏ها سال گذشت و ديدم هيچ كس سراغي از ترجمه مسجع و موزون نمي‏گيرد؛ ناگزير با عجله و شتاب مشغول اين كار شدم. تمام قواي ذهني‏ام را صرف اين مسئله كردم تا بتوانم آهنگ جذاب قرآن را با استفاده از زبان چيني كه زباني سرشار از آهنگ و وزن است در ترجمه آيات قرآن منعكس كنم و علاقه و اشتياق خوانندگان را برانگيزم و آنان را تا حدودي با ويژگي‏هاي آهنگ متن اصلي قرآن آشنا سازم.
هنگام ترجمه قرآن به زبان چيني چه انديشه و احساسي داشتيد و از چه منابعي استفاده كرده‏ايد؟
ترجمه در حقيقت مرحله‏اي تكراري از فراگيري و درك عميق از قرآن كريم است. من در گفتار پاياني خودم در اختتام ترجمه چنين نوشته‏ام:
«در جريان كار و تجربه غالبا احساس ناخوشايندِ سردرگمي و به دور خود تارتنيدن را داشتم. حس مي‏كردم واژگانْ دشوار و مفاهيم بي‏پايان هستند و بيشتر نگران آن بودم كه مبادا رعايت وزن و سجع به معاني و مفاهيم آسيب برساند. البته گونه‏اي شادي و نشاط دروني كه موجب رضايت و آمادگي و ورزيدگي‏ام مي‏شد نيز در دل داشتم. در نتيجه غالبا در وضعيتي ناشي از ترديد و تناقض به سر مي‏بردم. به هنگام ترجمه گاهي ساعي و كوشا و گاهي خسته و بي‏حال مي‏شدم، و حتي چندين بار كارِ ترجمه متوقف شد. دوراني از غم و شادي و موفقيت
نمونه دستخط استاد لين سونگ
در بازديد از مركز ترجمه قرآن مجيد
و ناكامي را پشت سر گذاشتم. بر سستي و رخوت غلبه كردم و روحيه خود را با دلگرمي و توكل تقويت نمودم و سرانجام تدوين متن پيش‏نويس ترجمه به پايان رسيد. پس از چندين‏بار ويرايش، كار ترجمه به منظور غلبه بر ترديدها و تعابير مختلف، براي مدتي نسبتا طولاني مسكوت گذاشته شد، زيرا چيره شدن بر اين شرايط آسان نبود. البته در اسناد و مدارك لازم جست و جو و تفحص مي‏كردم و از اساتيد و دوستان تقاضاي ارشاد و راهنمايي مي‏نمودم و به ترجمه‏ها و تفاسير ديگران نيز رجوع مي‏كردم و سرانجام با در نظر گرفتن جميع شرايط و با صلاحديد خودم اقدام به گزينش مطلب مي‏كردم. گاه احساس مي‏كردم كه هرگز درخشندگي خيره كننده و شگفت‏آور متن اصلي را نمي‏توان با هيچ تعبيري ترسيم نمود».
اين بود انديشه و احساس من در مورد ترجمه قرآن. من عميقا بر اين باورم كه تمام ترجمه‏هاي معروف قرآن، چه ترجمه‏هاي چيني يا ترجمه‏هاي ديگر، تنها بيانگر سطح درك و فهم مترجمان و ميزان توانايي آنان بر انتقال مفاهيم قرآن كريم است و هرگز قابل قياس با متن عربي قرآن نيست. منابع و مآخذي كه در مدت تقريبا هشت سال به آنها مراجعه كرده‏ام فراوانند؛ هر چند به دليل محدود بودن ميزان كتب اسلامي موجود در كتابخانه‏هاي كشورم و نيز به دليل عدم وجود ارتباط با فرهنگ ساير ملل به ويژه فرهنگ اديان و مذاهب، تنها از چند جلد تفسير محدود و رايج استفاده كرده‏ام كه مي‏توان از تفاسيري همچون جلالين، روح البيان، بيضاوي و ديگر تفاسير قرآن نام برد. البته بعدها نيز تفسير المنار را از آخوند مآسونگ تينگ امانت گرفتم. علاوه بر اين، به تعداد زيادي از ترجمه‏هاي انگليسي، فرانسه و ژاپني مراجعه كردم. همچنين تمامي ترجمه‏هاي گزيده و كامل و تفاسير موجود به زبان چيني را مطالعه نمودم و به ده‏ها جلد دائرة المعارف و كتاب مرجع نيز مراجعه كردم. قصد داشتم به ترجمه‏ام مانند برخي از ترجمه‏هاي ديگر ضميمه‏اي شامل فهرست منابع مورد استفاده را بيفزايم، اما چون تعداد كتاب‏ها زياد بود و در واقع تنها به هنگام ضرورت به برخي از آنها مراجعه كرده بودم و علاوه بر اين ساليان درازي از آن هنگام گذشته بود، لذا كتاب‏هاي مورد استفاده را دقيقا به خاطر نداشتم و پي‏گيري و جست و جوي دوباره آنها هم گويا ضرورتي نداشت تا وقت زيادي براي آن صرف كنم. مجددا مي‏گويم كه تنها براي جلوگيري از بروز هرگونه سوء تفاهمي نام يك يك كتاب‏هاي مورد استفاده را اعلام نكرده‏ام. به‏طور حدس مي‏توانم بگويم كه منابع مورد استفاده، كمتر از هزار جلد نبوده است. عميقا احساس مي‏كنم تمام مواردي كه در قرآن از قبيل حروف، كلمات و يا جملات نياز به تفحص و بررسي دقيق دارند، بايد با جديت تمام و بدون توجه به زحمات و مشكلات آن، با مراجعه به منابع مربوطه پي‏گيري شود تا بتوان پس از طي اين روند تصميم صحيح را اتخاذ كرد.
آيا از ترجمه‏هاي ديگر قرآن به زبان چيني اطلاع داريد؟ اگر پاسخ مثبت است لطفا آنها را معرفي كنيد و بفرماييد ترجمه رايج در ميان مسلمانان چين كدام ترجمه است؟
آن گونه كه من اطلاع دارم، در قرن بيستم يعني از سال 1927 تا 1996، تعداد 14 ترجمه به زبان چيني از قرآن كريم توسط دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان چيني ارائه شده كه همه چاپ و منتشر شده‏اند. علاوه بر اين، دو ترجمه نيز به زبان اقليت‏هاي قومي مسلمان چين وجود دارد كه شامل ترجمه اويغوري و ترجمه قزاقي قرآن كريم است. با احتساب اين دو ترجمه، در مجموع شانزده ترجمه از قرآن در سرزمين چين موجود است. البته قضاوت درباره محتواي اين ترجمه‏ها و نقاط قوت و ضعف آنها در اين فرصت كوتاه مقدور نيست. به تازگي مطلع شده‏ام كه آقاي رضا مرادزاده سلسله مقالاتي علمي و ارزشمند در مورد بررسي سير تاريخي ترجمه‏هاي چيني قرآن كريم نوشته‏اند كه اميدوارم چاپ اين سلسله مقالات در نشريه تخصصي شما بتواند برادران مسلمان ايراني را با روند فعاليت‏هاي مربوط به ترجمه قرآن و قرآن پژوهي در سرزمين چين بيشتر آشنا سازد. پيرامون اين سؤال كه ترجمه رايج در ميان مسلمانان و خوانندگان چيني كدام ترجمه است بايد اين موضوع را به قضاوت خوانندگان واگذار كنيم. براي نمونه، عده‏اي از مسلمانان پرهيزگار ترجمه آخوند وانگ جينگ جاي را دوست دارند و برخي حتي به كپي و افست از روي آن اقدام مي‏كنند. بيشتر محققان و پژوهشگران و از جمله مسلمانان معتقدند كه ترجمه استاد محمد ماجيئن (مكين) از جايگاهي ممتاز در ميان ساير ترجمه‏ها برخوردار است، لذا در مقالات و نوشته‏هايشان بيشتر به اين ترجمه استناد مي‏كنند. مجتمع چاپ و نشر قرآن كريم ملك فهد واقع در شهر مدينه عربستان نيز در سال 1407 ق ترجمه استاد محمد مكين را همراه با متن عربي قرآن چاپ و آن را در ميان حجاج و مسلمانان چيني توزيع كرده است. جوانان روشنفكر به ويژه خوانندگاني كه داراي دانش و معلومات كمتري پيرامون زبان عربي و معارف اسلامي هستند به ترجمه من علاقه دارند. آنان معتقدند كه ويژگي‏هاي خواندني اين ترجمه قوي و فهم آن براي همه آسان است. بيشتر خوانندگاني هم كه مي‏خواهند براي استفاده از قرآن به منابع مورد نياز مراجعه كنند، فهرست راهنماي دقيقي را كه ضميمه صفحات پاياني ترجمه قرآن استاد شمس الدين تونگ دائو جانگ است مي‏پسندند. برخي از خوانندگان از قبيل افرادي كه زبان اصلي قرآن را مي‏فهمند و نيز برخي از آخوندهايي كه با مقدمات زبان عربي آشنايي دارند بر اين باورند كه ترجمه چيني معاني القرآن الكريم اثر آخوند صالح يَنگ جونگ مينگ از لحاظ سبك ترجمه مختصر و مفيد است و مطابقت بيشتري با اصل قرآن دارد. سالخوردگاني كه با زبان مكتب خانه‏اي آشنا هستند نيز معتقدند كه خواندن ترجمه قرآن آخوند موسي مآجنگ وو كه به سبك مكتب خانه‏اي ترجمه شده مانند شنيدن تلاوت زنده قرآن از زبان يك آخوند لذت بخش است. البته بيشتر خوانندگان معتقدند كه دو ترجمه اخير براي خواندن و فهميدن بسيار مشكل هستند. بنابراين، به دليل تفاوت سطح معلومات و علاقه‏ها و سليقه‏ها به طور كلي تعيين اين كه واقعا كدام ترجمه مورد پسند و اقبال مسلمانان چين است امري دشوار به نظر مي‏رسد.
آيا شما قرآن را از زبان عربي ترجمه كرده‏ايد يا از زبان‏هاي ديگر؟
من قرآن را مستقيما از زبان عربي به چيني ترجمه كرده‏ام. در دوران كودكي در يك دهكده معروف مسلمان نشين كه حال و هواي اسلامي خاصي دارد زندگي مي‏كردم. در دوران جنگ عليه اشغالگران ژاپني، استاد محمد ماجيئن (متولد شاديئن) كه به تازگي از دانشگاه الازهر مصر به چين بازگشته بود، در اين دهكده به پرورش عده‏اي از افراد مستعد و علاقه‏مند به فراگيري زبان عربي مشغول گرديد و به اين كار ادامه داد تا اين كه توانست گروهي از علاقه‏مندان را براي ادامه تحصيل به مصر اعزام كند. آخوند هلال الدين ها دِه چنگ نيز مناطق تحت اشغال ژاپني‏ها، يعني شهر شانگهاي را ترك كرد و پس از گشت و گذار در جاهاي مختلف، سرانجام به دهكده شاديئن وارد شد. وي با شاگردش استاد محمد ماجيئن مشغول ترجمه قرآن به سبك زبان چيني معاصر شدند. در آن هنگام، من و چند تن ديگر از جوانان مسلمان در محضر آخوند هلال الدين ها دِه چنگ و استاد محمد ماجيئن مشغول فراگيري زبان عربي بوديم. در اين دوران بود كه روح و قلب كودكانه‏ام تحت تأثير عميق قرآن كريم قرار گرفت. متأسفانه، اوضاع زمانه دستخوش دگرگوني و تحولات زيادي گرديد. چون در آن زمان دولت چين نو با هيچ كشور عربي روابط ديپلماتيك نداشت، بيشتر فارغ التحصيلان رشته زبان عربي دانشكده زبان و ادبيات خاوري دانشگاه پكن اين رشته را رها كردند و به دنبال رشته‏اي جديد رفتند. من نيز با راهنمايي استاد محمد ماجيئن و استاد جمال الدين باشويي ناگزير شدم رشته تحصيلي خود را تغيير دهم. ناچار مشغول فراگيري رشته ادبيات كلاسيك چين شدم. در طول چند ده سال اخير، عمدتا مشغول تدريس و تحقيق در زمينه ادبيات كلاسيك چين بوده‏ام و آثاري نيز در اين زمينه دارم. اما به عنوان يك شخص مسلمان همواره با قرآن كريم و فرهنگ اسلامي انس و دلبستگي عميقي داشته‏ام. با وجود اين كه به تدريج و سال به سال از زبان عربي فاصله مي‏گرفتم و با آن ناآشناتر مي‏شدم و همچنين فاقد محيط زباني براي به كار بردن آن بودم، اما هرگز از تلاوت قرآن كريم و تعمق در آيات آن غفلت نورزيدم. هر چند در گذشته تعداد نسبتا زيادي از ترجمه‏هاي چيني قرآن چاپ و منتشر شده بود، اما من احساس مي‏كردم در ميان اين ترجمه‏ها لازم است ترجمه‏اي وجود داشته باشد كه منعكس كننده اسلوب هنري و آهنگ موزون قرآن باشد، و آرزو داشتم كه بتوانم از اين زاويه خصوصيات هنري قرآن را منعكس نمايم، لذا از همان دوران نوجواني اميد ارائه چنين ترجمه‏اي را در دل داشتم. مسائل و قضاياي گوناگون چندين سال اين كار را به تأخير انداخت، تا اين كه وضعيت علمي كشورم به تدريج به رونق و شكوفايي روي نهاد. من هم توانايي زيادي براي انجام اين كار در وجود خود احساس مي‏كردم. در آغاز به ترجمه گزيده‏اي از سوره‏هاي قرآن با سبك نثر مسجع اقدام نمودم. به سرعت هزاران نامه از خوانندگان مسلمان سراسر كشور به دستم رسيد كه از اين كار استقبال كردند و مرا مورد تشويق قرار دادند. آنان با اصرار فراوان از من مي‏خواستند كه تمام قرآن را به همين سبك ترجمه كنم. در نتيجه توانستم در ظرف مدت هشت سال ترجمه موزون و مسجع قرآن به زبان چيني را به پايان برسانم.
آيا در ترجمه قرآن كسي با شما همكاري داشته يا به تنهايي آن را انجام داده‏ايد؟
اگر منظور شما از لحاظ نوشتن است، خير؛ اين كار را به تنهايي انجام داده‏ام. اما اگر منظور شما اين است كه از نظرات و ديدگاه‏هاي ديگران استفاده نموده‏ام، بايد بگويم در اين زمينه از نظرات عده زيادي از بزرگان نسل‏هاي گذشته يا نسل همدوره خودم و حتي نسل جوانِ خوش‏استعداد استفاده كرده‏ام. به عنوان نمونه مي‏توان گفت افراد بسياري در زمينه گردآوري منابع، بررسي واژه‏ها و اصطلاحات متن ترجمه، مراجعه به ترجمه‏هاي قرآن به زبان‏هاي ديگر و نظاير اين امور به من كمك كرده‏اند. پدرم يونس لين شينگ هوا در دهه 30 قرن حاضر ميلادي در مصر مشغول تحصيل و داراي درك و فهم عميقي از قرآن كريم بود. وي هر چند به علت كهنسالي قدرت نداشت تمام متن ترجمه را بررسي كند، اما هرگاه به جمله‏اي مبهم بر مي‏خوردم غالبا از او راهنمايي مي‏خواستم و او هم با موشكافي و نكته سنجي خاصي مرا راهنمايي مي‏كرد.
به نظر شما يك ترجمه خوب كه بتواند مورد استفاده قرار گيرد چگونه ترجمه‏اي است؟
من معتقدم كه مترجم بايد از چهار ويژگي برخوردار باشد:
1ـ عقيده‏اي خالص و انس و دلبستگي عميقي با قرآن كريم داشته باشد.
2ـ به زبان عربي مسلط باشد و بتواند قرآن را از زبان عربي به زبان مقصد ترجمه كند، زيرا در برگردان غير مستقيم، مطابقت با اصل از بين مي‏رود.
3ـ بر مفاهيم و معاني واژه‏هاي قرآن كريم تسلط داشته باشد و بتواند در مواردي كه مفسران اختلاف نظر دارند بهترين قول را تشخيص بدهد و آن را در ترجمه انتخاب كند.
4ـ آثار و نوشته‏هايي به زبان مادري خود داشته باشد و از توانايي آشكاري در زمينه نگارش به آن زبان برخوردار باشد.

 
جمعه 24 شهریور 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

ترجمه قرآن كريم به زبان بوسنيايى و ارزشهاى ساختارى آن[1]

دكتر اسعد دوراكوويچ - ترجمه: يعقوب جعفرى

تاكنون شش ترجمه كامل از قرآن كريم به زبان يوگوسلاوى سابق منتشر شده كه پنج تاى آنها به زبان مردم بوسنى است كه حدود دو ميليون نفر هستند. به نظر ما نمى‏توان اين مسئله را تصادفى گرفت، بلكه لازم است بدانيم كه اين كار نتيجه يك حقيقت تاريخى مهم است و آن اينكه اسلام از زمان عثمانيها تاكنون همواره در بوسنى و هرزه‏گوين بيشتر از ساير اديان گسترش داشته است و به همين جهت مسلمانان نياز مستمرى به آشنايى با معانى قرآن كريم داشته‏اند. يكى از نكات قابل توجه اين است كه نخستين مترجم قرآن در يوگوسلاوى به نام ميكولوبيبراتيچ فردى مسيحى بوده است.[2] وى در سال 1895 قرآن را از زبان فرانسه به زبانبوسنيايى ترجمه كرد كه اين امر در بحث ما استثنا نيست، چه اين كار نيز انگيزه‏هاى دينى داشته است.
وجه اشتراك همه اين ترجمه‏ها، از نخستين ترجمه كه توسط ميكو لوبيبراتيچ انجام شده تا آخرين ترجمه كه توسط دكتر انيس كاريچ[3] استاد تفسير دانشكده علوم اسلامى درسارايِوو صورت گرفته، بيش از هر چيز انگيزه دينى مترجمان و گرايش آنها به انتقال مفاهيم قرآن است. اين ترجمه‏هاى نسبتاً گوناگون به خوبى نشان مى‏دهند كه مترجمان بعدى همواره مى‏خواسته‏اند در نقل معانى قرآن كريم، با بهترين صورت ممكن به زبان خودشان، بر اسلاف خود پيشى بگيرند. به همين دليل اين ترجمه‏ها خالى از هر گونه كوششى در كشف ارزشهاى ادبى و ساختارى متن قرآن است، زيرا اين مترجمان تنها كوشيده‏اند معانى دينى و شرعى قرآن را ترجمه كنند. از اين رو مى‏بينيم به برخى از مترجمان ايراد گرفته مى‏شود كه آنان جوهر و جرئت دستيابى به ساختار قرآن كريم را ندارند چون نمى‏توانند آن را به زبان خود انتقال دهند. اين در حالى است كه مترجمان تأكيد دارند كه تنها هدف آنان ترجمه و نقل مفاهيم قرآنى است.
شك نيست كه اين جهت‏گيرى مترجمان تأثير بسيارى در بهتر شدن اين ترجمه‏ها داشته است، هرچند باعث محدود شدن دريافت خوانندگان اين ترجمه‏ها از قرآن نيز شده است، چون آنها قرآن را فقط از لابه‏لاى اين ترجمه‏ها شناخته‏اند و امتيازهاى شكل و شيوه قرآنى و ارزشهاى هنرى والاى آن دور از اهتمام اين مترجمان بوده است. تنها دكتر كاريچ بود كه با ترجمه خود گام مهمى به جلو برداشت، چرا كه وى به شيوه قرآن و ارزشهاى ادبى والاى آن نيز اهتمام داشته و معلوم است كه شيوه قرآن و ارزشهاى ادبى آن، به خصوص در سوره‏هاى كوتاه و برخى از سوره‏هاى بلند، آن چنان والاست كه خواننده را دچار شگفتى مى‏كند. به همين سبب است كه ما تعجب مى‏كنيم و اساساً براى ما قابل درك نيست كه چرا مترجمان، بجز دكتر كاريچ، اين زيباييها را هرچند به صورت تفسيرى به زبان مقصد منتقل نكرده‏اند؟
به همين جهت است كه به نظر مى‏رسد اين ترجمه‏ها استوار نيستند، چون چنين متعلق به ترجمه متنى هستند كه از لحاظ زبان مبدأ داراى شكل و شيوه خاصى است، و روشن است كه ترجمه بايد به ويژگيهاى متن اصلى و شيوه آن توجه داشته باشد تا دريافت خواننده ترجمه نزديك به دريافت خواننده متن اصلى باشد؛ به خصوص اگر مترجم خود به ارزشهاى ادبى و شيوه متن واقف باشد اين توجه ضرورى است. اصرار مترجمان بر اينكه بايد تنها مضمون يا معانى منتقل شود، ترجمه‏ها را به سمت و سويى كشانده است كه ميان شكل و محتوا فاصله انداخته‏اند، در حالى كه در قرآن كريم، شكل و محتوا به گونه شگفت‏آورى با هم تناسب دارند.
نتيجه نهايى اين نوع ترجمه‏ها القاى تصورى نادرست از متن قرآن است كه در آن ساختارها و شيوه‏هاى به كاررفته با ارزشهاى ادبى درهم آميخته‏اند. اين ارزشهاى ادبى احياناً در برخى از هماهنگى‏هاى آوايى و قافيه‏ها [در واقع=سجع=فاصله‏ها] بر قواعد لغت برترى دارند و به واسطه همين‏هاست كه بعضى از ويژگيهاى شكلى قرآن مانند آهنگهاى موزون و قافيه‏ها براى شنوندگان تلاوتهاى قرآنى آشكار مى‏گردد، حتى اگر عربى ندانند، و آنان گهگاه كه آيات تكرار مى‏شود از آن بهره مى‏برند، مانند آيه «فَبِأىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» در سوره الرحمن.
ترجمه‏هايى كه تا اين حد به متن اصلى مشتمل بر شكل و شيوه وفادار نيستند، وظيفه ترجمه اساسى را به خوبى انجام نمى‏دهند، چون آنها در سطحى نيستند كه متن اصلى را ارائه دهند. ترجمه‏هاى مورد بحث فقط مضمون را انتقال داده‏اند، بى‏آنكه زيبايى شكل را، كه خواننده متن اصلى آن را درك مى‏كند، انتقال بدهند. به عبارت ديگر، خوانندگان اين ترجمه‏ها تنها با محتواى قرآن آشنا مى‏شوند و نيازهاى خود را در يادگيرى حقايق دين برطرف مى‏سازند، ولى نياز آنها به درك زيبايى كلام برآورده نمى‏شود، چون آنها نمى‏توانند تصور كنند كه شكل متن اصلى درواقع چگونه است. نتيجه اينكه خوانندگان اين ترجمه‏ها با نوعى يأس روبه‏رو مى‏شوند، چون اين ترجمه‏ها تا حدى خسته‏كننده‏اند و آهنگهاى موزون و سجعها (فاصله‏ها) و ساير عناصر ساختارى را، كه خواننده متن اصلى آنها را درك مى‏كند و به اعجاب مى‏آيد، منعكس نمى‏كنند.
بايد اعتراف كرد مترجمانى كه قرآن را به زبان خودشان كه از نظر شيوه هم كامل است ترجمه مى‏كنند، به آن امكانات لغوى كه در متن اصلى از آن استفاده شده است دسترسى ندارند. در عين حال براى مترجمان لازم است زبان ترجمه را تا آنجا بالا ببرند كه به ارزشهاى ساختارى متن اصلى نزديك باشد، چرا كه متن اصلى بر آن تأكيد دارد.
تا آنجا كه ما مى‏دانيم، نخستين بار در تاريخ فرهنگ عرب، قرآن كريم فاصله ميان شكل و مضمون را كنار گذاشت و بر موازنه ميان اين دو كه نشانگر يك سلسله حقايق كلى و جاودانه بود اهتمام ورزيد. پيش از قرآن، يعنى در اشعار سنتى عرب، فاصله ميان شكل و مضمون به‏روشنى آشكار بود، و محور شعر و هدف شاعران تنها پرداختن به شكل بود و توجه به مضمون در مقايسه با شكل در درجه بعدى قرار داشت، ولى پس از نزول قرآن كريم، رابطه ميان شكل و مضمون در ادبيات عرب به صورت يك موضوع بنيادى درآمد و تا عصر عباس محمود عقاد و «ادبيات برتر» نيز ادامه يافت. اما قرآن كريم اين موضوع را به گونه‏اى موفق به كار گرفته است، به گونه‏اى كه سوره‏هاى آن، هم از لحاظ معانى عميق و كامل است و هم اين معانى را به شكلى ارائه كرده است كه خواننده را تحريك مى‏كند، و با موازنه‏اى كه ميان شكل و مضمون برقرار كرده، نياز دائمى او را به تلاوت متن و شنيدن آن تأمين مى‏كند. به همين جهت است كه ما معتقديم مترجمان نبايد نسبت به انتقال اين ارزشهاى ساختارى كلى كه قرآن در پرتو آنها مفاهيم خاصى را منعكس مى‏كند بى‏توجه باشند.
به عنوان مثال، براى موضوع مورد بحث، سوره فاتحه را مورد توجه قرار مى‏دهيم. در اين سوره كوتاه برخى از عناصر ساختارى آيات را كه از نظر شيوه و شكل بسيار قوى است ملاحظه مى‏كنيم. نخستين چيزى كه در اين سوره مى‏بينيم، طولانى بودن نسبى پنج آيه پياپى آن است كه آهنگ خاصى را القا مى‏كند، و مى‏بينيم آيه پايانى آن كه اندكى از آيات قبلى طولانى‏تر است، تأثيرى را كه آيات قبلى ايجاد كرده بود تا حدى دگرگون مى‏كند، و چون اين آيه در پايان سوره واقع شده آن تأثير معينى را كه در آيات قبلى بود و امكان داشت كه اگر تا آخر سوره ادامه يابد خسته كننده باشد، تغيير مى‏دهد و با اين تغيير، عناصرى از شكل و بلاغت در اين آيه به وجود مى‏آيد و توجه خواننده را به خود جلب مى‏كند.
يكى ديگر از عناصر ساختارى اين آيه تكرار كلمه «صراط» در آغاز آيه و آمدن واژه «الذين» است كه با سجع اساسى مستمر در آيات پيشين مطابق است. يكى ديگر از آنها تكرار كم فاصله «عليهم» است و در آخر آيه نيز «الضالين» آمده كه همان سجع مستمر را اعاده مى‏كند. در اين سوره از آيه نخست تا آيه پايانى سجعى است كه از ادات جمع «ين» تشكيل شده، به استثناى آيات دوم و پنجم كه با «يم» پايان يافته‏اند، و اين پايان در اين دو آيه سجع نخستين را برهم نمى‏زند، چون در تلفظ شباهت زيادى ميان آنها وجود دارد.
در اين فرصت نمى‏توان از ديگر ويژگيهاى ساختارى سوره فاتحه سخن گفت، ولى اشاره ما به آهنگ و سجع براى توجه دادن به اين نكته كافى است كه مترجمان تا چه حد با دشوارى روبه‏رو هستند و يكى از وظايف مهم آنان توجه به ويژگيهاى ساختارى متن است و اينكه آنها بايد تمام امكانات زبانى خود را به كار گيرند تا ترجمه شان به متن اصلى نزديك شود.
معلوم است كه سوره فاتحه تنها سوره‏اى نيست كه از نظر سجع و هماهنگى برجسته است، بلكه بيشتر سوره‏هاى كوتاه نيز اين برجستگى را دارند و حتى در برخى از سوره‏هاى بلند نيز عنصر سجع را ملاحظه مى‏كنيم و به همين سبب چيز غريبى نيست كه مى‏بينيم خوانندگان ترجمه‏هاى قرآن از شيوه بد ترجمه‏ها دچار شگفتى نمى‏شوند، چون آنها با اسلوب متن اصلى آشنايى ندارند. در همين حال از اظهارات مستشرق ايتاليايى فرانچسكو گابريلى[4] تكان خورديم؛ او در كتاب خود تاريخ الادب العربى (1954) اظهار كرده كه ارزشهاىشيوه قرآنى براى او نامفهوم است و شيوه قرآن در نظر او از هر گونه ارزشى خالى است و قرآن از نظر تعبير، خشن و آشفته و خسته‏كننده است و او از اين اعتقاد مسلمانان كه مى‏گويند از نظر شيوه بيان نمى‏توان مانند قرآن را آورد، رنج مى‏برد.
معلوم است كه برخى از مستشرقان كه به سبب بحثهايشان در ادبيات عرب، حق بزرگى دارند، از اين آثار ترجمه‏هايى را ارائه كرده‏اند ولى هرگز به شكل زيباى اين آثار اهتمام نورزيده‏اند ولذا مى‏بينيم ترجمه آنها از اين نظر شباهتى به متن اصلى ندارد. به طور مثال مى‏توانيم از ترجمه هزاران بيت از الف ليلة و ليلة (هزار و يك شب) توسط همان گابريلى ياد كنيم. اين ابيات در متن اصلى شكلى زيبا دارد ولى در ترجمه اين مستشرق هيچ‏گونه قافيه و وزن و هماهنگى با متن اصلى ديده نمى‏شود و هرگز شباهتى به ابيات اصلى كه در آنها به شكل اهتمام فراوان داده شده است ندارد.
به رغم اينكه در بوسنى و هرزه‏گوين ترجمه‏هاى كاملى از قرآن كريم وجود دارد، اين فرصت به خوانندگان داده نشده كه ترجمه‏اى را بخوانند كه از نظر شكل و اسلوب به طور جدى پيرو متن اصلى باشد، تا اينكه ترجمه اخير توسط دكتر انيس كاريچ كه مهارت و ذوق دقيقى در زبان مادرى‏اش دارد، منتشر شد. در عين حال ما معتقديم كه امكان پيشرفتهاى بيشترى در اين زمنيه وجود دارد. البته پديد آمدن ترجمه نهايى از ميان بهترين آثار موجود در ميراث بشرى [نيز غالباً] امكان‏پذير نيست.
چنين مى‏نمايد كه ترجمه‏هاى بوسنيايى قرآن به ايجاز متن اصلى ملتزم بوده‏اند و لذا برخى از مترجمان ناچار شده‏اند كه توضيحاتى را ميان پرانتز اضافه كنند و اين توضيحات به دشوارىِ خواندن ترجمه منجر مى‏شود، چرا كه نه تنها امتيازات ساختار متن اصلى را منتقل نمى‏سازند، بلكه حتى خواننده را از آن دور مى‏كنند. دكتر انيس كاريچ از شيوه‏هاى منفى دورى جسته و سعى كرده هماهنگى‏هاى موجود در متن اصلى را به ترجمه خود منتقل كند و ملاحظات و توضيحات را بيرون از متن ترجمه قرار دهد. لازم است در اينجا به اين نكته اشاره كنيم كه وى ترجمه‏اش را با تفسير خود همراه ساخته و اين نخستين تفسير قرآن به زبان بوسنيايى است.
در پايان بايد گفت كه از اطلاعات به دست آمده از ترجمه‏هاى قرآن به زبان بوسنيايى چنين برمى‏آيد كه در ترجمه‏اى كه بخواهد از هر جهت موفقيت‏آميز باشد، تنها تخصص در علوم دينى كافى نيست، بلكه ضرورت دارد كه مترجم علاوه بر علوم دينى، شرايط ديگرى هم داشته باشد كه در رأس آنها ذوق ادبى و درك لطيف ارزشهاى ادبى به طور عام و اسلوب قرآن به طور خاص است. البته اين شرايط در يك نفر جمع نمى‏شود و لذا بهتر است گروهى از كارشناسان به طور جمعى به ترجمه قرآن كريم بپردازند.

پی نوشت ها:

[1]. اين مقاله در سال 1419 ق برابر با 1998 م، در سمينارى كه در دانشگاه آل البيت اردن برگزار شد به زبان عربى ارائه گرديده است كه ترجمه آن را در اينجا از نظر مى‏گذرانيد.
[1]. اين مقاله در سال 1419 ق برابر با 1998 م، در سمينارى كه در دانشگاه آل البيت اردن برگزار شد به زبان عربى ارائه گرديده است كه ترجمه آن را در اينجا از نظر مى‏گذرانيد.
[2]1. Mico Ljubibratic.
[3]2. Enes Karic.
[4]1. Francesco Gabrieli.
جمعه 24 شهریور 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

گفت و گويى با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى

اشاره:

گزارش زير، گفت و گويى است كه آقاى محمدرضا صالح، نماينده محترم جامعة المصطفى العالمية در چين، با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ، محقق و مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى، انجام داده است. در اين گفت و گو محورهاى مهم و جالبى از تحول فرهنگى ـ قرآنى چين و نيز تاريخچه ترجمه قرآن به زبان چينى و ديگر مسائل مربوطه مورد سؤال قرار گرفته و استاد به تفصيل به هر يك پاسخ داده است. ضمن سپاسگزارى از آقاى محمدرضا صالح كه اين گفت و گو را ترجمه و ارسال كرده‏اند و نيز سپاسگزارى از آقاى رضا مرادزاده كه ويرايش و آوانگارى اعلام چينى آن را سامان داده‏اند، توجه شما خوانندگان گرامى را به متن اين گفت و گو جلب مى‏كنيم.
ترجمان وحى

استاد! لطفاً مختصرى از زندگى و شرح حال خود را بيان كنيد.
ــ نام كامل من «يحيى صنوبر لين سونگ» (Yahaya. sai nu bai er. Lin song) است. يحيى، نامى اسلامى است كه خانواده من پس از تولد براى من انتخاب كردند. به دليل اينكه كسانى كه يحيى نام دارند بسيار زيادند، حتماً بايد نام ديگرى به آن ضميمه شود تا بتوان آنها را از هم تشخيص داد. لذا وقتى من بزرگ شدم صنوبر را به آن اضافه كردم. صنوبر در زبان چينى به معناى درخت كاج است. همچنين شهرت من «لين» است، لين‏سونگ به معناى جنگل كاج است.
«لين» به معناى تعداد زيادى درخت است. من از صنوبر به عنوان كلمه جمع استفاده كردم، به معناى جنگل بزرگ درخت كاج، كه اتفاقاً با نام خانوادگى من تشابه دارد. جمع لين‏سونگ و صنوبر با هم، معناى بسيار نزديك ضرب المثل چينى «سرو و كاج هميشه سرسبز» را دارد.
من در سال 1930 ميلادى در منطقه جنوب غربى از ناحيه مرزى چين در يك روستاى بزرگ مسلمان‏نشين داراى شهرت جهانى به نام «شاديئن» (Sha dian) در استان يون نَن (Yun nan) به دنيا آمدم. اين روستا از نظر اقتصادى پيشرفته است و از قديم مردم بسيار باهوش و دانايى داشته و در ميان مسلمانان چين شهرت فراوانى كسب كرده است. به عنوان مثال مى‏توان گفت، در دهه 30 قرن بيستم ميلادى، از سراسر چين 33 نفر طلبه و دانشجو براى تحصيل در خارج انتخاب گرديدند. اين گروه به پنج دسته تقسيم و به دانشگاه الازهر مصر اعزام شدند. در ميان آنها آقاى محمد «مآجيان» (Ma jian) معروف به «محمد مكين» كه شهرت جهانى دارد و همچنين عالم بزرگ يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang zi ren) كه در تمام مدت عمرش به فعاليتهاى آموزشى اسلامى پرداخت و شاگردان برجسته فراوانى را تربيت كرد، حضور داشتند. از اين ميان كسانى كه شهرتشان «لين» (Lin) است سه نفرند كه دو نفرشان از خانواده من هستند؛ يكى از آنها پدر من يونس «لين شينگ هوا» (Lin xing hua) و ديگرى عمويم عثمان «لين شينگ جى» (Lin xing zhi) و سومى سعيد «لين جونگ مينگ» (Lin Zhong ming) است. بجز عمويم عثمان «لين شينگ جى» كه مدت زيادى مقيم بندر جده عربستان سعودى بود، دوتاى ديگر استاد دانشگاه زبانهاى خارجى پكن بودند. اين پنج نفر همه از روستاى زادگاه من هستند كه درگذشته‏اند. آرزو مى‏كنم خداوند آنها را بيامرزد.
من از دوران كودكى، از استاد «محمد مكين» زبان عربى ياد گرفتم و نزد يكى از چهار آخوند معروف چين به نام هلال‏الدين «هادِه چنگ» (Ha de cheng) قرآن را آموزش مى‏ديدم. در همين دوران بود كه از ادغام دانشگاه پكن و دانشگاه «چينگ هوا» (Qing hua) و دانشگاه «نَن كاى» (Nan Kai)، دانشگاه متحد جنوب شرقى تأسيس شد. استادان معروف چينى از سراسر كشور به ما زبان چينى، رياضى، منطق، تاريخ، جغرافيا و علوم ديگر را آموزش مى‏دادند. آنها فرصت به دست آوردن تحصيلات عاليه با كيفيت بالا را براى ما فراهم آوردند.
آنها در زمان جنگ با ژاپن، از منطقه «سانگ شيان» (Cang xian) به شهر «كونمينگ» (Kun Ming) در استان «يون نَن» (Yuhn nan) متوارى و آواره شدند. در آن زمان استاد «محمد مكين» به ترجمه قرآن مشغول بود. به دليل اينكه در آن زمان ژاپن يكسره حمله هوايى مى‏كرد، او هر روز از ما مى‏خواست تا متن ترجمه شده را در دفتر ديگرى رونويسى كنيم و آن را در مناطق ديگرى حفظ و نگهدارى نماييم. فايده‏اى كه اين كار براى ما داشت اين بود كه در حال رونويسى، يك بار ديگر قرآن را ياد مى‏گرفتيم. در آن زمان آخوند يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang ziren) هم معلم ما بود.
بنابراين، آموزش اسلامى و قرآنى من از كودكى بسيار عميق بوده است؛ مخصوصاً به روش روخوانى آخوند «هادِه چنگ» (Ha de cheng) كه با استفاده از تجويد قرآن را تلاوت مى‏كرد، بسيار علاقه‏مند بودم. آخوند «هادِه چنگ» يك استاد زبان بود كه با زبانهاى انگليسى، اردو، عربى و فارسى نيز آشنايى داشت. او وقتى در مسجد «جه جيانگ لو» (zhe ji ang lu) در شانگهاى (Shang Hai) به عنوان امام جماعت فعاليت داشت، اغلب مهمانان خارجى براى نماز جمعه به اين مسجد مى‏آمدند. خطبه‏هاى او ويژگيهايى منحصر به فرد داشت و آنها را جداگانه به زبانهاى عربى، انگليسى، اردو و چينى ايراد مى‏كرد و به همين دليل خيلى مورد استقبال قرار مى‏گرفت.
او قرآن را با صداى بسيار زيبا تلاوت مى‏كرد. آهنگ صدايش به گونه‏اى بود كه هر بار قرآن را تلاوت مى‏كرد، قلب و درون ما به لرزه مى‏افتاد و به همين دليل بود كه تدريس و روخوانى او باعث شد كه من از همان دوران كودكى زيبايى قرآن را درك كنم.
البته مسلم است كه قرآن شعر نيست، اما نيروى جذب كننده‏اى مانند شعر دارد. من فكر مى‏كنم اگر قرآن به صورت قافيه‏دار (يا داراى آهنگ) ترجمه شود، بسيار زيبا مى‏شود. من اميدوارم كسانى كه به زبان عربى تسلط دارند و شاعران مسلمانى كه شعر مى‏سرايند و همچنين تحصيل كرده‏ها قرآن را ترجمه كنند.

لطفاً از دوران تحصيل خود براى ما بگوييد.
ــ مدير مدرسه‏اى كه من در آن درس مى‏خواندم، تصميم داشت مرا به دانشگاه الازهر مصر اعزام كند، اما به دليل تغيير و تحولات روزگار و اوضاع سياسى در زمان جنگ با ژاپن، هنوز مدت زيادى از تسليم شدن ژاپن نگذشته بود كه جنگ آزادى بخش چين اتفاق افتاد و جامعه از پايه و اساس تغيير يافت و چيزهايى كه من خوانده بودم، مانند عربى و دانستنيهاى دينى، ديگر فايده‏اى نداشتند.
بعد از تأسيس چين جديد، من از شهر «كونمينگ» (Kun Ming) مركز استان «يون نَن»  (Yun nan)به پايتخت پكن آمدم، ولى هنوز در دل آرزوى تكميل زبان عربى را داشتم، اما در آن زمان چين جديد هنوز با هيچ كشور مسلمانى رابطه برقرار نكرده بود. بسيارى از كسانى كه رشته عربى را خوانده بودند، شغل خود را رها كرده و به حرفه‏هاى جديد روى آورده بودند. توسط استاد «محمد مكين» پيشنهادى از طرف استاد جمال‏الدين «باى شويى» (Bai shou yi) به من رسيد كه در مدرسه متوسطه وابسته به دانشگاه معروف «فو رِن» (Fu ren) مشغول تدريس شوم. من سالها به تدريس دروس چينى پرداختم، سپس در دانشگاه تربيت معلم پكن به تأليف «تاريخ عمومى چين» مشغول شدم. در پايان نيز به دانشگاه مركزى اقليت‏هاى قومى در پكن انتقال يافتم. مى‏توان گفت كه در ده سال اخير، من از اول تا زمان بازنشستگى در سمت استادى و آموزش زبان چينى و در ادبيات قديم چين مشغول تدريس و تحقيق بوده‏ام. من تمام تاريخ ادبيات چين، قسمتهاى مختلف تاريخ ادبيات، اشعار دوران امپراتورى تانگ، ادبيات دوران «سونگ» (Song) و ادبيات دوران «يوآن» (Yuan) را تدريس كرده‏ام. من ادبيات قديم چين را خيلى دوست داشتم، اما هرگز فراموش نكردم كه بايد براى ملّت خود و براى همكيشان مسلمان خود و در راه خدمت به دين اسلام و توسعه قرآن نيز خدمتى انجام دهم.

استاد! نظر شما درباره ترجمه منظوم قرآن چيست؟
ــ من هميشه آرزومند و منتظر بودم كه فردى ترجمه قرآن را به شعر بسرايد، اما اين آرزو هيچ‏گاه عملى نشد. من شخصاً در فكر بودم كه به صورت آزمايشى اين كار را انجام بدهم، اما جرئت آن را نداشتم، چون اشتغالات من در آن زمان خيلى زياد بود و شخصاً اعتقاد داشتم كه سطح معلومات من هم كافى نيست و شرايط لازم براى اين كار را هم نداشتم.
استاد من «محمد مكين» كه يك استاد زبردست بود، قرآن را قبل از انقلاب كمونيستى ترجمه كرده بود، اما هنوز فرصتى براى چاپ و نشر آن پيش نيامده بود. بيشترين چيزى كه انسان را متأسف مى‏كرد، اين بود كه وقتى ترجمه كامل آقاى «محمد مكين» به صورت رسمى چاپ شد، او ديگر در قيد حيات نبود و نمى‏توانست نتيجه زحمات چندين ساله خود را ببيند. بنابراين، من در آن زمان هرچند خيال و هوس انجام ترجمه آزمايشى قرآن كريم را در سر داشتم، اما به كارهاى روزانه متعدد كه فاقد ارتباط با موضوع قرآن و اسلام بود مشغول بودم و همين مسئله موجب تضعيف معلومات و دانش زبان عربى من شده بود، و حتى مقدارى از آن را هم فراموش كرده بودم. با اين حال قرآن هميشه در قلب من تأثير داشت و بى‏وقفه آن را مى‏خواندم و تكرار مى‏كردم.
پس از انقلاب فرهنگى و سرنگونى «باند چهارنفره» اوضاع در چين تغيير يافت. در آن زمان من توانستم با استفاده از زمان باقى‏مانده و با كمك گرفتن از اطلاعات جزئى كه قبلاً كسب كرده بودم، چند مقاله و گزارش درباره اسلام بنويسم و تحقيقاتى مربوط به تاريخ نژاد مسلمان «هويى» چين انجام دهم. در اين زمان بود كه به صورت آزمايشى قرآن را ترجمه كردم.
در سال 1979 براى اولين بار گزيده‏اى از آيات و سوره‏هاى كوچك قرآنى مشهور ميان مسلمانان چين را براى ترجمه انتخاب كردم و آن را ختم قرآن ناميدم. اين كتاب منتخب آياتى بود كه در ميان آنها تعدادى از سوره‏هاى كوتاه و همچنين تعدادى از سوره‏هاى بلند قرآن گردآورى شده بود. من آن را به صورت شعر ترجمه كردم و به وسيله انتشارات مركز تحقيقات علوم دانشگاه مركزى اقليت‏هاى قومى به چاپ رسيد. در آن موقع از اين كتاب دو هزار جلد چاپ شد و به عنوان يك طرح آزمايشى در دسترس مسلمانان و عموم مردم قرار گرفت. در اين كتاب بيشتر به نيازها و واكنشهاى جامعه نسبت به قرآن توجه شده بود. پس از چاپ آن منتظر بودم ببينم آيا مورد استقبال قرار مى‏گيرد يا خير. بعد از اينكه كتاب ترجمه و چاپ شد، فوراً در مناطق مختلف توزيع شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت، به حدّى كه بيش از دو هزار نامه تشويق‏آميز دريافت كردم. بسيارى از افراد در نامه‏هايشان نوشته بودند كه اين ترجمه براى عموم مردم، روان و قابل درك است و به‏راحتى بر زبان جارى مى‏شود. آنها اظهار اميدوارى كرده بودند كه من همه قرآن را با اين روش ترجمه كنم. در آن موقع در كشور ما چندين ترجمه قرآن چاپ شده بود، اما ترجمه كامل به صورت شعر و يا قافيه‏دار هنوز وجود نداشت. بنابراين من شروع به ترجمه كردم و تمام آن حدود 7 الى 8 سال طول كشيد. علت طولانى شدن ترجمه اين بود كه در طول ترجمه مشغله كارى هم داشتم و كارهاى كوچك هم پيش مى‏آمد. مدت زمان حقيقى كه براى ترجمه صرف كردم تقريباً 3 تا 4 سال بود.
در آن موقع تحقيقات قرآنى هنوز يك كار تازه بود و كمتر كسى به دنبال آن مى‏رفت، براى اينكه اين كار جزء محدوده دين و مذهب بود و در دوران حكومت عناصر تندروى حزب كمونيست، اين كار حتى يك منطقه ممنوعه بود و خيلى حساسيت برانگيز بود. در آن زمان من فقط مى‏توانستم به صورت خيلى پنهانى ترجمه كنم. اما بعد از آغاز سياست درهاى باز، در سال 1978 م، شرايط به كلى عوض شد، و آن محيط مضطرب كم‏كم هموار و آرام شد، لذا من به طور مرتب ترجمه قافيه‏دار قرآن را كامل و تمام كردم، تا اينكه در سال 1988 م به صورت رسمى و آشكار به چاپ رسيد و از همه جهات توجه خوانندگان را به خود جلب كرد.

استاد! مشكلات ترجمه قرآن به زبان چينى چيست؟
ــ در چين تحصيل كرده‏هاى مسلمان به دو دسته تقسيم مى‏شوند، يك دسته از آنها كسانى هستند كه بُن‏مايه و سطح زبان چينى آنها عميق است و متن‏هاى خوبى هم مى‏نويسند، اما با كتاب مقدس اسلام آشنا نيستند و عربى نمى‏دانند. گروه ديگر كسانى هستند كه زبان عربى آنها خيلى خوب است و كتابهاى مقدس دينى و احاديث را به خوبى مى‏دانند، اما پايه زبان چينى آنها خيلى ضعيف است و نمى‏توانند با استفاده از زبان چينى متنى بنويسند. وقتى آنها در مورد مسائل دينى صحبت مى‏كنند، از يك نوع زبان سنتى و خاص به نام «زبان مسجدى» يا «زبان مكتب‏خانه‏اى» براى بيان مقصود خود استفاده مى‏كنند، و لذا كسانى كه زبان مسجدى را نمى‏دانند، براى آنها خيلى سخت است كه متوجه شوند سخنران چه مى‏گويد. بنابراين آنها با كتابهاى مذهبى و اسلامى آشنا هستند، اما اين فقط محدود به صورت شفاهى و رو در رو مى‏شود و نمى‏توانند به صورت كتبى ترجمه كنند، لذا محدوده تأثيرگذارى آنها خيلى كم است.
در ابتداى دوران سياست درهاى باز، هرچند برخى افراد تحصيلات ناپيوسته‏اى در مورد فرهنگ اسلامى داشتند، ولى روشنفكران مسلمان هم خيلى كم بودند. تنها كسانى مانند من در مورد عربى و قرآن به عنوان پايه تحقيقات اسلامى اطلاعات محدودى داشتند. هم چنين كسانى كه ادبيات قديم چينى را تدريس مى‏كردند، بسيار كم بودند. بنابراين من مورد توجه مسلمانان قرار گرفتم. همگان مرا در جهت ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى تشويق مى‏كردند.
در ميان تحصيل‏كرده‏هاى مسلمان، گويا علاقه من به قرآن بسيار روشن و واضح است. البته داستان من شبيه يك ضرب المثل چينى است كه مى‏گويد: «وقتى كه ببر در جنگل نباشد، ميمون پادشاه مى‏شود». چون در آن زمان كسانى كه كار تحقيقات اسلامى انجام مى‏دادند خيلى كم بودند. در حقيقت، در آن زمان تحصيل‏كرده‏هايى وجود داشتند كه بيشتر از من به دستاوردهاى علمى بزرگ و عميقى رسيده بودند، اما علاقه‏مندى آنها در جهت مسائل دينى نبود و كسانى كه در امر تأليف كتاب كار مى‏كردند بسيار كم بودند. من خدا را شكر مى‏كنم كه در چنين شرايطى ريشه‏هاى ايمان من ـ كه در زادگاهم پرورش يافته و ساخته شده بود ـ به اضافه علاقه و توقع پدر و مادر و دوستان مسلمانم سبب شد كه تصميم بگيرم براى نژاد و دين خودم خدمات شايسته‏اى انجام دهم. عناصر بسيارى باعث شد كه من احساس كنم بايد رشته تخصصى را كه در گذشته داشتم محدود و يا رها كنم و با تمام قدرت در مسير ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى قدم بردارم.
البته تحقيقات اسلامى با شغل و رشته كارى من هيچ ربطى نداشت و به همين جهت تا حدى از سوى ديگران سرزنش و محكوم مى‏شدم، اما من منتهاى تلاش خود را مى‏كردم تا تعهد شغلى خود را هم انجام دهم. در امر تدريس تا حدى از قانون و مقررات مربوط به زمان تدريس فراتر مى‏رفتم. در زمينه تحقيقات علمى پژوهشى، تحقيقات خاص غير مذهبى را بر عهده گرفتم و مقاله‏اى هم در اين زمينه منتشر كردم كه نتيجه‏اش نسبت به كارهاى مشابه آن كم نبود.
با استفاده از وقت باقى‏مانده، در مورد مسائل اسلامى تحقيق مى‏كردم، اما هنوز دچار نوعى ترديد و اضطراب بودم و نگران اين بودم كه شغل درستى ندارم يا نسبت به كار اصلى خودم بى‏توجه هستم. گاهى هم حرفهاى نامربوطى به گوشم مى‏رسيد كه با توجه به اينكه در آن زمان تحقيقات دينى در مرحله بسيار حساسى قرار داشت، ممكن بود تا حدى هم خطرناك باشد.
با اين همه، من به حواشى خيلى اهميت نمى‏دادم، بلكه در پى تشويق مستمر مردم و توده مسلمانان، به خصوص حمايت پدر پيرم ـ كه خدا او را بيامرزد ـ با شجاعت و قدرت تمام به سوى خدمت به عقايدم پيش رفتم. پس از گذشت سالها تلاش و مبارزه، با همه موانع، بالأخره تلاشهايم مقدارى نتيجه داد و توانستم ترجمه قافيه‏دار قرآن را در سال 1988 به چاپ برسانم. اين كار كم‏كم توجه جامعه را به خود جلب كرد. در سال بعد، اول دهه 90، من وارد سن بازنشستگى شدم، اما مى‏توانستم باز به سركار و پست قبلى خودم برگردم و كارم را ادامه دهم. بدين ترتيب من دوباره جذب كار شدم و به آموزش دانشجويان ليسانس مشغول شدم. اما در اين ميان ناگهان تصميم گرفتم راه بازنشستگى را انتخاب كنم. با تكيه بر وقت و نيرويى كه براى من باقى مانده بود، خود را از مشغله‏هايى كه مزاحم كار اصلى من بود خلاص كردم و همه نيروهايم را جمع كردم و به امر تحقيق و آموزش درباره قرآن ادامه دادم.
من آگاهانه از خداوند سپاسگزارم كه از سال 1991 كه بازنشست شدم، يك قطعه آبى آسمان بر بالاى سرم براى به حقيقت پيوستن آرزوهايم مى‏ديدم. درحقيقت من از اوايل دهه 80 شروع به تحقيقات نمودم و خود را وقف تحقيقات دينى و قرآنى كردم. البته در آن زمان فقط مى‏توانستم در وقتهاى اضافى به تحقيقات مورد علاقه‏ام بپردازم، چون 80 درصد وقتم را مى‏بايست براى تدريس و كارم در دانشگاه صرف مى‏كردم؛ فقط مى‏توانستم شبها به تحقيقات شخصى خود بپردازم. تا بعد از سال 1991 م كه بازنشست شدم، بجز گاهى اوقات كه تعهد كرده بودم كه مقالات و گزارشهاى محدودى درباره ادبيات بنويسم، اصولاً كارهاى ديگر را كه در گذشته در مورد رشته ادبيات قديم انجام مى‏دادم همه را رها كردم.
بعداز گذشت چند سال تلاش مداوم، نه تنها كار ترجمه قافيه‏دار قرآن را تمام كردم، بلكه مجموعه مقالاتى درباره شناخت قرآن را هم تأليف كردم كه در سال 2007 با عنوان قرآن در چين منتشر شد.
بجز اين، بر بيش از 80 جلد كتاب از تحصيل‏كرده‏هاى مسلمان و غيرمسلمان چينى نيز مقدمه نوشتم كه از ميان آنها بعضى‏شان از من بزرگ‏تر بودند؛ بعضى هم دورگه آمريكايى بودند، البته بيشترشان جوانان چينى بودند. من احساس مى‏كردم كه وظيفه دارم به آنها خدمت كنم. البته اينها به برنامه‏ريزى‏هاى من ضربه وارد كرد، چون وقتى مى‏خواستم براى آنها مقدمه بنويسم، حتماً مى‏بايست اثر آنها را بخوانم، لذا وقت من خيلى پراكنده و خرد شده بود. خيلى دلم مى‏خواست نيروى خود را در يك رشته و پروژه خاص متمركز كنم اما اين كارِ خيلى سختى بود.

انديشه تدوين فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن با همكارى جامعة المصطفى چگونه شكل گرفت؟
ــ قرآن والاترين كتاب آسمانى اسلام است. اين كتاب زيربناى تنظيم قانون اساسى در كشورهاى اسلامى و راهنماى زندگى، مذهب، آداب و رسوم حدود يك ميليارد و سيصد ميليون مسلمان در سراسر جهان است. همچنين قرآن مهم‏ترين سندى است كه دانشمندان شرق و غرب در زمينه علوم و فرهنگ اسلامى آن را مورد مطالعه قرار مى‏دهند. براى كمك به انبوه بى‏شمار مطالعه‏كنندگانى كه مى‏خواهند همه جوانب قرآن را بفهمند، من اخيراً «فرهنگ‏نامه قرآن» را به صورت مجموعه‏اى منظم آغاز كرده‏ام. من تا به حال لغت‏نامه‏هاى بزرگ قرآن را در بسيارى از كشورهاى جهان ديده‏ام؛ همه آنها تقريباً به صورت راهنماى موضوعات يا فهرست راهنما هستند؛ اگر بخواهيد در اين فرهنگها دنبال كلمه‏اى بگرديد كه در كدام فصل است و در هر بخشى چند بار آمده، خيلى راحت و سريع است، اما يادداشت توضيحى ندارد. البته كتابهاى زيادى در زمينه تفسير قرآن نوشته شده است و اين تفاسير با وجود اينكه بسيار دقيق و پرمحتوا هستند و در بعضى از آنها آيات قرآن به بيانهاى متعدد تفسير شده است اما خواسته خوانندگان را تأمين نمى‏كند و كليه اطلاعات مربوطه و رموز مسائل را در اختيار خوانندگان قرار نمى‏دهد. اين فرهنگ‏نامه كه من آن را دسته‏بندى و تقسيم كرده‏ام، اگر تدوين آن با موفقيت تمام شود، به خواننده كمك بزرگى خواهد كرد، چون اين فرهنگ‏نامه موضوع‏بندى شده و داراى منابع فراوانى هست. در اين فرهنگ‏نامه موضوعات بسيارى وجود دارد كه براى جلوگيرى از تكرار، هر بندى كه تكرارى دارد، زير آن مأخذ ذكر شده است؛ يعنى لازم نيست خواننده در اين لغت‏نامه بگردد. امتياز ديگر اين فرهنگ‏نامه، موضوع بندى كلى است، ولى از موضوع بندى خيلى كلى پرهيز مى‏كند، تا خواننده بتواند از زواياى مختلف تمام موضوعات قرآنى را به سهولت پيدا كند. بنابراين، اين فرهنگ‏نامه ارزش زيادى دارد و در چين بى‏سابقه است.
موضوعات كلى فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن چيست؟
ــ تا كنون، اين فرهنگ‏نامه به موضوعات كلى زير تقسيم شده است:
1. معرفى نام سوره‏ها 2. نامهاى زيباى خداوند 3. توحيد 4. آيين و آداب دينى 5. توصيف روز قيامت 6. اديان ديگر 7. اخلاق و تزكيه نفس 8. ديدگاه‏هاى اجتماعى 9. جنگ و صلح 10. ازدواج و خانواده 11. زندگى روزمره 12. داستان شخصيت‏هاى برجسته 13. اسامى و القاب پيامبران 14. اجزاى بدن 15. حيوانات، گياهان و خوراكيها 16. مواد معدنى فلزى 17. وسايل 18. كيهان و طبيعت 19. ضماير 20. زمان و مكان 21. آيه‏هاى حكمت‏آميز 22. حروف مقطعه (متشابهات) 23. دعا 24. آيه‏هاى ندا 25. آيه‏هاى قسم 26. آيه‏هاى سؤال 27. ترجمه‏هاى قرآن 28. ساير موضوعات.

ويژگيهاى اين فرهنگ‏نامه قرآنى را توضيح دهيد.
ــ طبيعى است كه هنگام تأليف مى‏توان بر دسته‏بندى‏ها افزود و يا برخى از آنها را در هم ادغام كرد. بنابراين، اين فرهنگ‏نامه يك كتاب ابزارى است كه روشن‏ترين ويژگى آن دسته‏بندى و موضوع‏بندى است و شامل موضوع‏هاى مختلف مى‏شود كه از جمله آنها مى‏توان كلمات كوتاه و آيه‏هاى حكمت‏آميز و غيره را نام برد. در اين فرهنگ‏نامه، واژه‏ها و كلمات قرآن توضيح داده شده و متن عربى با تلفظ لاتينى درج گرديده و مفرد، جمع، مذكر و مؤنث بودن واژه هم توضيح داده شده است. همچنين بعضى از واژه‏هاى قرآنى كه داراى معانى مختلفى هستند بيان شده و نظرات مفسران درباره آنها درج گرديده است، تا خواننده بتواند معانى مختلف كلمات قرآن را درك كند. فى‏المثل درباره بعضى كلمات مشابه، مانند برخى اعداد و برخى حروف مقطعه، نظر مفسران آورده شده است، گرچه ما معتقديم كه اين گونه كلمات نبايد توضيح داده شوند.
درباره آيات و كلمات تكرار ى در قرآن فقط يك بار توضيح و شرح داده شده و بعداً فقط منابع تكرارى قرآن را ذكر كرده‏ايم. همچنين تعداد تكرار نيز ذكر شده و اگر يك واژه معانى مختلف داشته باشد، ذيل بند مربوط ذكر شده است.

نظر ديگران درباره فرهنگ‏نامه قرآنى چيست؟
ــ من قبلاً با دانشمندان چينى و دانشمندان كشورهاى ديگر در مورد تأليف و دسته‏بندى فرهنگ‏نامه قرآن صحبت كرده‏ام. آنها همگى از خود حمايت نشان داده‏اند، بلكه معتقدند اين طرز فكر خيلى تازه و بسيار مفيد و ضرورى است. طبق اين طرز فكر، اين فرهنگ بعد از چاپ، ارزش ترجمه به زبانهاى ديگر را هم دارد. همين مسئله خيلى بيشتر به من روحيه داد. اما من احساس مى‏كنم كه سنم به تدريج در حال بالارفتن است و نيروى من محدود است و احاطه بر همه دانشها ندارم. تأليف و نوشتن فرهنگ‏نامه به افرادى توانا در زمينه‏هاى مختلف احتياج دارد. اين كار مانند تأليف يك كتاب تخصصى نيست كه يك نفره بتوان آن را تمام كرد. اگر كتاب تخصصى بود، من مى‏توانستم در هر شبانه روز از ساعات خواب و استراحت خود كم كنم و آن را تمام كنم، ولى فرهنگ‏نامه زمينه‏هاى مختلف علمى را در بردارد و به افراد توانمند در زمينه‏هاى مختلف احتياج دارد. اگر من تنها باشم چگونه مى‏توانم اين كار بزرگ را به انجام برسانم؟ من در اين مدت طولانى فقط عادت كرده‏ام كه كار را خودم به تنهايى انجام دهم، من توانايى رهبرى يك كار گروهى را ندارم.
آيا استفاده از نسل جوان در گروه نويسندگان فرهنگ‏نامه قرآنى ممكن است؟
ــ بسيارى از جوانان با گرمى به خواسته من جواب مثبت داده‏اند و قبول كرده‏اند كه با من همكارى كنند تا اين پروژه كارى را تمام كنيم، اما بيشتر آنها در كنار من نيستند و در مناطق مختلف كشور پراكنده‏اند. بعضى از آنها البته شهرت زيادى ندارند، اما خيلى دانا و باهوش هستند و استعداد بسيار زيادى دارند؛ اينها نخبگان آينده جامعه مسلمانان چين هستند. من تا جايى كه بتوانم سعى مى‏كنم جوانان دانشمند چينى را انتخاب كنم. من احساس مى‏كنم انسان يكسره احتياج دارد كه آرام‏آرام تمرين كند و به تدريج پخته شود؛ مانند آقاى «لوشون» (Lu xun) كه گفته است: «علم و عقل انسان به مرور زمان تكميل مى‏شود». بنابراين، در جهت تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن اين طور به نظر مى‏آيد كه من دنبال كسانى كه شهرت زياد و سن بالايى دارند نرفته‏ام. آنها اگر چه توانمندى‏شان خيلى زياد است و شهرت بسيار زيادى هم دارند، اما به دليل كهولت سن، توانايى بعضى از كارها را ندارند. بعضى هم مشغول كارهاى ديگرى هستند. بنابراين من فقط مى‏توانم به دنبال جوانهاى سى تا چهل سال باشم. من معتقدم كه آنها نخبگان قرن 21 چين هستند. در مقابل، بعضى از دانشمندان تا به حال كتاب نوشته‏اند و بعضى مقاله منتشر مى‏كنند و سبك نگارش بسيار خاصى دارند. يك عدّه هم به زبان عربى مسلط‏اند و با قرآن نيز آشنا هستند و قبلاً در خارج تحصيل كرده‏اند؛ مانند اين است كه «موج پيشين موج جلويى را به پيش ببرد» و شاگرد از استاد جلو بزند، بلكه برنده نيز بشود.
در حال حاضر بعضى از فوق ليسانس‏ها و دكترها در رشته‏هاى تخصصى خود موفق هستند، تأليفات آنان هم تقريباً پُرمحتواست؛ اما آنها مباحث نژادى، دين اسلام و همچنين حس مسلمان بودن را درك نمى‏كنند. بعضى از آنها نيز از نظر اعتقادى چيزى ندارند و از جهتى مى‏توان گفت كه آنها نسبت به دين اسلام و قرآن بيگانه‏اند. اين دسته از افراد مى‏توانند در حوزه‏هاى ديگر استعداد خود را شكوفا كنند و با استفاده از زبان انگليسى به كمالات برسند يا اينكه منعكس‏كننده تحقيقات دانشمندان غربى باشند و در كار تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن شركت كنند، اما به هر حال اين كار تلاشى بى‏ثمر است، چون آنها بر علوم و مهارتهاى لازم مسلط نيستند. در كار تأليف فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن، اول بايد به دين و ديندارى اعتقاد عميقى داشت و به صورت عميق دين اسلام را شناخت. تا به حال تقريباً سى ـ چهل نفر در اين پروژه شركت كرده‏اند. من هم موضوعات فرهنگ‏نامه را بين آنها تقسيم كرده‏ام و بخشى از موضوعات هم كه آماده ثمردهى بوده‏اند تا به حال نوشته شده‏اند، كه به عنوان آزمايش و براى نظرسنجى از ديگران در «پايگاه اطلاع‏رسانى قرآن» منتشر مى‏شوند.
اما به دليل اينكه خيلى‏ها در كنار من نيستند و در شهرها يا روستاها پراكنده‏اند؛ بعضى روحانى مسجد هستند و بعضى استاد دانشگاه و يا استاد راهنما و خلاصه هر كسى كار و مشغله مخصوص خود را دارد، عملاً ميزان پيشرفت واقعى كار خيلى كند است. من هم آن را درك مى‏كنم. آنها اصولاً مسئوليت و كار خود را دارند؛ مخصوصاً در اين رقابت شديد و در اين روند نگران‏كننده زندگى امروزى، فشار كارى هر كسى بسيار زياد است. آنها اگر بتوانند در مواقعى كه مشغول كار خود نيستند، مقدارى وقت براى اين پروژه بگذارند، همين هم بسيار قابل تحسين است. بعضى از آنها تا به حال قسمت اول رساله را تمام كرده‏اند، بعضى هم پيشرفت كندى دارند، اما من خيلى از آنها سپاسگزارم. اين آخرين پروژه كارى عمر من است. من بيشترين وقت و نيرو را براى تمام كردنش صرف كرده‏ام. با درنظر گرفتن دلايل بالا من شخصاً احساس فشار خيلى زيادى مى‏كنم، اما بايد خودم را تشويق كنم و به خودم نيرو بدهم. همچنين تك‏تك كسانى را كه با من همكارى كرده‏اند تشويق كنم و به آنها روحيه بدهم. با وجود اينكه من اين كار را نمى‏توانم تمام كنم، اما اميدوارم كه آنها بتوانند به جلو بروند و كار را پيش ببرند و اين پروژه كارى را خيلى خوب تمام كنند. صميمانه آرزو دارم كه خداوند به آنها كمك كند.
من از طرف ايران خيلى حمايت شدم. رايزنان فرهنگى سابق سفارت ايران در پكن مانند آقاى مهدوى‏پور، آقاى سابقى و همچنين آقاى صالح كه يكسره با هم در تماس هستيم، همگى خيلى به اين پروژه توجه نشان دادند. آنها مرتب از پيشرفت كار مى‏پرسيدند. من عميقاً از آنها سپاسگزارم.

استاد! وضيعت پژوهشهاى قرآنى در ميان مسلمانان تحصيل كرده چينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ در سالهاى اخير، تعداد دانشمندانى كه در كار تحقيق و بررسى قرآن شركت كرده‏اند، روبه افزايش بوده و كار به تدريج در حال انجام شدن است. كسانى كه مقاله مى‏نويسند خيلى زياد شده‏اند؛ به خصوص اينكه افراد مسن روشنفكر و بازنشسته در ميان خودشان گروه تحقيقات قرآنى تشكيل داده‏اند. آنها تجربه‏هايشان را به صورت متن مى‏نويسند و در روزنامه‏ها و مجلات منتشر مى‏كنند و نه تنها در محدوده‏اى كه مسلمانان هستند، بلكه حتى در مناطقى كه تعداد مسلمانان كم هست نيز فعاليت دارند. به چند نفر از اين نويسندگان اشاره مى‏كنم:
1. استاد «جين وى دِه» (Jin wei de) از شهر «نَن جينگ» (Nan jing)، كه يكسره نوشته‏هاى پراكنده را به صورت گزيده آثار تأليف مى‏كند.
2. حاج «مِنگ جيان چيو» (Meng jian qiu) كه يك جلد حدوداً 400 صفحه‏اى «يادداشت‏هاى خواندنى از قرآن» را در پكن منتشر كرده است.

فعاليتهاى مربوط به ترجمه قرآن در چين چگونه است؟
ــ در حال حاضر كسانى كه مشغول ترجمه قرآن هستند كم نيستند. در قرن بيستم، بجز 14 ترجمه به زبان چينى و زبانهاى اويغورى، قزاقى و قرقيزى، تاكنون از هر كدام يك نوع به چاپ رسيده كه جمعاً روى هم 17 نوع مى‏شوند. در چاپ اول كتاب قرآن در چين كه من در سال 2007 تأليف كردم، اين مطلب را به صورت مفصل توضيح داده‏ام. غير از اينها، در قرن حاضر باز سه نوع ترجمه از «مآجين پِنگ» (Ma jing peng)، «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang)، «لى جينگ يواَن» (li jing yuan) به چاپ رسيده است. تا جايى كه من مى‏دانم، كتابهاى زيادى در حال آماده شدن براى چاپ هستند.
سبك‏هاى ترجمه قرآن چيست؟
ــ بعضى از متن‏هاى ترجمه شده كنونى، روى ترجمه متن اصلى قرآن تأكيد مى‏كنند و بعضى ديگر روى تفسير قرآن؛ مانند آقاى «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang) از شهر «كونمينگ» (kun ming) كه با تأكيد بر روى احاديث، متن قرآن را ترجمه مى‏كند، اما آقاى «جانگ چِنگ چيئن» (Zhang cheng qian) معتقد است كه نمى‏توان فقط از احاديث براى ترجمه استفاده كرد، بلكه بايد از تفسيرى كه از بررسيهاى مختلف به دست آمده است هم استفاده كرد.
لطفاً آراى مربوط به ترجمه قرآن را توضيح دهيد
ــ هم اكنون در جامعه در برابر ترجمه جديد قرآن دو ديدگاه كاملاً متفاوت وجود دارد: ديدگاه اول موافق است و از ترجمه استقبال مى‏كند. اما ديدگاه دوم مخالف است و نسبت به جواز ترجمه قرآن ترديد دارد.
دسته اول از ترجمه قرآن حمايت مى‏كنند و معتقدند كه ترجمه‏هاى قرآن هر چه بيشتر باشد، بهتر و مفيدتر است. آنها معتقدند كه قرآن كلام خداست و وحى است و به زبان عربى نازل شده، لذا هيچ ترجمه‏اى را ـ هرچند در سطحى بالا  ـ نمى‏توان با متن اصلى برابر دانست؛ بايد به تدريج و با گذشت زمان و به كمك علم آن را كشف كرد. ما بايد دانش و علم خود را افزايش دهيم و رو به جلو پيشرفت كنيم. هر چه درخواست بيشتر باشد، ترجمه‏هاى بهترى تدوين مى‏شود و از ميان تعداد زياد ترجمه‏ها مى‏توان ترجمه‏هاى با كيفيت را انتخاب كرد. آقاى جمال‏الدين «باى شويى» جزو اين دسته است. او مى‏گويد: تاكنون از قرآن ترجمه‏هاى زيادى صورت گرفته ولى هر چه بيشتر ترجمه شود، بهتر است. انجيل تا به حال چند صدبار ترجمه و بيشتر از صدها بار چاپ شده است. لذا آنها امروزه ترجمه‏هاى چاپ شده نسبتاً تازه و معتبرى دارند.
دسته دوم معتقدند كه ترجمه‏هاى قرآن خيلى زياد هستند و خوانندگان هم فرصت ندارند كه همه آنها را بخوانند، پس چرا نيرو، انرژى و منابع مالى را براى اين كار هدر بدهيم. البته تعداد كسانى كه اين ديدگاه را دارند خيلى زياد است؛ از جمله عالم بزرگ آخوند «دينگ جونگ مينگ» (Ding zhongming) از شهر «تاى بى» (تايپه) در تايوان (Tai bei) درخواست كرده است كه ترجمه قرآن را متوقف كنند. او معتقد است كه ترجمه قرآن ديگر كافى است و احتياجى به ادامه آن نيست.

استاد! در اين شرايط ترجمه گروهى قرآن چه جايگاهى مى‏تواند داشته باشد؟
ــ بعضى از دانشمندان براى ترجمه سبك و روش جديدى پديد آورده‏اند. آنان از وضيعت فعلى ترجمه احساس نگرانى مى‏كنند. آنها احساس مى‏كنند كه اگر يك گروه از مترجمان سراسرى و كشورى تشكيل دهند و همگى همدلى و هميارى كنند و يك گروه متمركز تشكيل شود، در آن صورت مى‏توانند به صورت متحد و مشترك ترجمه‏اى از قرآن را به صورت معتبر چاپ كنند. در واقع در اين روش كيفيت بر كميت ترجيح داده شده است. اين گروه معتقدند بايد فوراً ترجمه‏هاى شخصى را متوقف كنند.
اين دو دسته، چه آنان كه فكر مى‏كنند ترجمه قرآن ديگر كافى است و چه آنان كه فكر مى‏كنند ترجمه هر چه بيشتر باشد بهتر است، نقطه نظر مشترك همه آنها حفظ عزت قرآن است. آنها اميدوارند كه ترجمه كامل‏تر و مطلوب‏ترى تدوين شود. گويا نظر همه آنها روشن و عاقلانه است.

در مورد تفسير قرآن چند ديدگاه وجود دارد؟
ــ در مورد تفسير قرآن نيز دو نقطه نظر مخالف پديد آمده است. نظريه اول اين است كه احاديث، اولين مرجع و عنصر شرح و تفسير است. اين نظريه مفسران سنتى است. گروه ديگر معتقدند كه قرآن نبايد بيهوده و سرخود، شرح و تفسير شود؛ بايد خود قرآن را اصل قرار داد و به درك محدود تحصيل‏كرده‏هاى قديمى و سابقه‏دار استناد كرد. آنها حتى احساس مى‏كنند كه در مورد درست بودن احاديثى كه در تفسير قرآن از آنها استفاده شده است نيز بايد دقت نمود و با احتياط آنها را بررسى كرد.
از نظر اصولى، منشأ پيدايش اين دو نوع ديدگاه، همان حفاظت از عزت قرآن است كه براى پديد آوردن ترجمه‏اى مطلوب‏تر اميدوارند كه تفسير قرآن نبايد كم اهميت جلوه داده شود.
مسئله اين است كه اين دو نوع ايده با هم متضادند و نسبت به هم تناقض دارند. هر دو نظر قابل احترام است، اما نبايد صاحبان اين دو نظريه يكديگر را سرزنش كنند و تفرقه ايجاد شود؛ آنها بايد به هم احترام بگذارند.
براى مثال: گروه اول معتقدند كه گروه دوم فقط بر حدس و نظريات خود تكيه مى‏كنند و مى‏خواهند نظريه‏اى جديد ارائه دهند تا مشهور شوند و اين بينش نسبت به تفسير قرآن به دليل عدم جديت آنهاست.
در مقابل، گروه دوم به گروه اول حمله مى‏كنند كه آنها در فضاى بسته مى‏انديشند و دچار عقب‏ماندگى و پيروى از اجداد خويشند و هيچ گونه پيشرفت و نوآورى ندارند؛ دنيا در حال تحول است، در تفسير هم بايد از علم و تكنولوژى استفاده شود. در نتيجه، درباره تفسير هم اين دو نوع نظريه متناقض وجود دارد و اين دو دسته هميشه ايجاد اختلاف مى‏كنند.
من در مورد زياد شدن انواع ترجمه قرآن هيچ تعصبى ندارم. البته تأكيد مى‏كنم و انتظار دارم كه يك ترجمه معتبر، قانونمند و شناخته شده با سطح و كيفيت بالا كه بسيار كامل باشد و تماماً با متن اصلى مطابقت داشته باشد تدوين شود. شايد اين نوع ترجمه را در هيچ زبان و كشورى نتوان يافت، اما حتماً بايد يك ترجمه ممتاز وجود داشته باشد. شنيده‏ام كه انجمن اسلامى چين در نظر دارد ترجمه قرآن استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» را كه در عربستان سعودى چندين بار به چاپ رسيده است بازبينى كند و گروهى را جمع كرده تا اين ترجمه را بررسى و اشكالات آن را رفع كنند تا يك ترجمه خوب و سليس ارائه بدهند. اين كار مورد پسند و استقبال همگان قرار گرفته است. اما درباره ترجمه‏هاى جديد بايد بگويم اگر مترجم با نيت خالص و با هدف يادگيرى قرآن و تبليغ قرآن كارش را شروع كرده باشد نبايد او را سرزنش كرد و با تنگ‏نظرى به او نگاه كرد.

استاد! لطفاً كتابهاى خود را معرفى كنيد
ــ من هميشه خيلى خجالت مى‏كشم از اينكه دوران پرارزش جوانى‏ام را به طور خيلى معمولى گذراندم. من از كوچكى فرهنگ اسلامى را خيلى دوست داشتم، اما مايه تأسف است كه بيشتر وقت من براى كارهاى ديگر صرف شد و اوقات با ارزش زيادى را از دست دادم. من اگر در آن دوران طلايى روى تحقيق و بررسى درباره اسلام متمركز شده بودم، بيشتر مى‏توانستم دين خود را به اسلام و قرآن ادا كنم. حالا كه به سالهاى پيرى رسيده‏ام تازه شروع كرده‏ام، اما پشيمانى ديگر سودى ندارد.
آثارى كه تا كنون موفق به تدوين آن شده‏ام ـ اعم از تأليف، ترجمه و مقالات ـ به شرح زير است:
الف ـ ترجمه‏ها و كتابهاى تك موضوعى

1. گزيده‏هايى از قرآن (سال 1981، پكن)
2. ترجمه قافيه‏دار قرآن، دو زبانه: چينى، عربى (ج 1-2، سال 1988، پكن)
3. مجموعه دانستنيهاى قرآن (سال 1995، سى‏چوان)
4. مجموعه دانستنيهاى قرآن (ترجمه به زبان اويغور، سال 2006، شانگهاى)
5. ترجمه چينى داستانهاى تاريخى قرآن (سال 1995ـ1991، شانگهاى)
6. سفرنامه مكه (سال 1990ـ1985 به صورت پراكنده براى رسانه‏ها)
7. «مخمس» (شعر عربى درباره ستايش پيامبر) سال 1992، نينگ شيا)
8. مدايح (سال 1992، نينگ شيا)
9. تفسير حكيم منگسيوس (سال 1988، گويى جو، سال 1996، تايوان)
10. مجموعه اشعار سفر به جنوب گنسو (سال 1992، پكن)
11. «خاطرات زندگى روزمره در ميان مسلمانان چين در پكن» EVERYDAY TIME AMONG CHINESE MUSLIM IN BEIJING LIFE (چاپ انتخابى، سال 1991، توكيو، ژاپن)

ب ـ همكارى پژوهشى با دوستان

1. اسلام و فرهنگ چين (سال 1992، پكن)
2. داستانهاى قرآن (سال 1987، چاپ سين كيانگ، سال 1997، چاپ جديد، پكن)
3. تاريخ ادبيات چين (قسمت سون ليائو جين، سال 1988، پكن)
4. فرهنگ‏نامه بزرگ نژادِ مسلمان هويى چين (نسخه غيرنهايى ، سال 1981، جيانگ سو)
5. مجموعه نوشته‏هاى مربوط به تنظيم و آماده‏سازى چاپ لغت‏نامه قرآن كريم (6 نوع)
ج ـ متن‏هايى كه به صورت پراكنده منتشر شده
1. در مورد تحقيقات و بررسى دريا سالار جِنگ خِه (سال 1983ـ2005، 20 متن)
2. نگارش مقدمه و ديباچه كتاب براى كتابهاى بعضى از دانشمندان (سال 1980ـ2007، 80 متن)
3. تنظيم و سرودن بيشتر از ده قطعه شعر، نثر، مقاله براى گرامى‏داشت و يادبود دانشمندان قديمى مسلمان خارجى و داخلى (در سال 1976، حدوداً 200 قطعه)
4. علاوه بر اينها، من با يك تحصيل‏كرده مصرى به نام محمد رجب جرّاد كه در دفتر خبرگزارى رسمى چين به نام «شين هوا» (Xin hua) در پكن كار مى‏كرد، گزيده‏اى از شعرهاى مربوط به مسلمانان چين در دوره‏هاى تاريخى مختلف را با همكارى هم تدوين كرديم. به دليل اينكه متن اصلى شعرهاى چينى متعلق به دوران قديم است و به راحتى نمى‏توان آن را فهميد، ابتدا من آن را به زبان چينى معمولى ترجمه كردم و سپس او آن را به زبان عربى ترجمه و در مصر چاپ كرد.
آثار يادشده، شامل كتابهاى تك‏موضوعى تخصصى و يا مقالات پراكنده، به سرعت سوژه‏هاى دينى اسلامى و تاريخى اسلامى در ميان مردم چين شد. بخشى از اين آثار به زبانهاى تركى اويغورى، عربى، فارسى، انگليسى و ژاپنى ترجمه شده و در مجله‏ها و روزنامه‏ها به چاپ رسيده است.

استاد! در ترجمه قرآن به چه مشكلاتى برخورد كرديد و اين كار چقدر طول كشيد و بعد از چاپ چه انعكاسى داشت؟
ــ من جرأت نمى‏كنم بگويم كه ترجمه منظوم قرآن توسط من به پايان رسيده است. من از كوچكى هميشه اميدوار بودم كه ديگران كار ترجمه قافيه‏دار قرآن را تمام كنند. هيچ وقت فكر نمى‏كردم كه خودم بايد اين كار را انجام دهم. تا اينكه دوران سالخوردگى من فرا رسيد، من ديدم كه چندين نوع ترجمه چينى قرآن به چاپ رسيده، اما هنوز ترجمه قافيه‏دار نداريم. من در ابتدا فقط به صورت آزمايشى شروع به ترجمه كردم. هنگام ترجمه احساس مى‏كردم كه سبك نگارش قرآن شگفت‏آور است، هرچند نمى‏توان گفت كه آن نثر يا شعر است، اما خيلى از واژه‏هاى آن آهنگ و صداى موزون دارند؛ از شعر زيباتر و از نثر نيز سليس‏تر و روان‏ترند.
در مورد اقدام به ترجمه قافيه‏دار قرآن من خيلى تشويق شدم؛ اما هنگام ترجمه، به مشكلات زيادى برخورد كردم، به دليل اينكه ترجمه به صورت شعر به قافيه احتياج دارد. وقتى مى‏خواستم قافيه انتخاب كنم خيلى سخت بود، بايد خيلى به خود فشار مى‏آوردم، چون بايد از بين اين همه گروه كلمات غنى زبان چينى صدايى را انتخاب مى‏كردم كه اول و آخرش يكى باشد و در عين حال معناى اصلى آن عوض نشود. فقط گفتن آن آسان است! عوض كردن زياده از حد آهنگ، باعث پيدايش شلوغى مى‏شد، و حداقل بايد تا مقدار خاصى قافيه حفظ مى‏شد. بنابراين، در اين زمينه، من يكسره به خود مى‏پيچيدم. وقتى به جاهايى مى‏رسيدم كه دو دل بودم و نمى‏توانستم تصميم بگيرم و يا كلمه قافيه پيدا نمى‏شد، در پيش‏نويس يك علامت سؤال بزرگ مى‏كشيدم، تا كم‏كم در مورد آن عميقاً فكر كنم و كلمه مناسبى را پيدا و به آن اضافه كنم. براى اينكه ترجمه قافيه‏دار قرآن را خيلى بهتر تمام كنم، تمام كتابهاى صداشناسى چين را جمع‏آورى كردم. هرچند در ترجمه كمبودهاى بسيار زيادى وجود دارد، اما بالأخره آرزوى خود را عملى كردم.
كار ترجمه قافيه‏دار قرآن هشت سال به صورت ناپيوسته طول كشيد. در حقيقت از اول تا آخر حدوداً به صورت پيوسته سه چهار سال وقت گرفت. چون در دوران ترجمه كارهاى فراوانى داشتم، مدت زيادى تأخير داشت؛ اول پنج جزء نخست را ترجمه كردم. در آن زمان، من در دانشگاه تربيت معلم پكن با آقاى جمال‏الدين «باى شويى» در حال تأليف كتاب تاريخ عمومى چين بوديم. زمان استراحت كه مى‏شد من از فرصت استفاده مى‏كردم و به صورت پنهانى در خوابگاه دانشگاه به ترجمه مى‏پرداختم تا اينكه بالأخره به دانشگاه مركزى اقليتها منتقل شدم.

انتشار آزمايشى ترجمه منظوم قرآن چگونه بود؟
ــ در آن موقع، من هم نگران بودم كه به سختى بتوانم اين كار را تمام كنم و هم اينكه خوب ترجمه نكنم و مورد استقبال قرار نگيرد. براى اينكه عكس العمل مردم را محك بزنم، اول به صورت آزمايشى «ختم قرآن» را كه شامل سوره‏هاى كوچك جزء آخر قرآن بود منتشر كردم. پس از چاپ آن، مردم بيش از آنچه من انتظار داشتم از آن خوششان آمد و واكنش مثبت بسيار شديدى از خود نشان دادند. از همه جاى كشور تعداد زيادى نامه دريافت كردم. همه در مورد ترجمه من مطمئن شده بودند و از آن استقبال كردند. بعد از انتشار آن ترجمه توسط انتشارات آموزش و پژوهش زبانهاى خارجى پكن، مناطقى مانند شهر «سَن يا» (San ya) واقع در استان جنوبى «هاى نَن» (Shang Hai nan) كه نسبتاً مسلمانان كمى هم دارند، يكباره بيش از هزار جلد خريدارى كردند. ما اول با كمك معاونت تحقيقات علمى دانشگاه، دوهزار نسخه در داخل دانشگاه چاپ كرديم. در آن زمان معاونت تحقيقات علمى مواد درسى را در داخل دانشگاه به صورت پلى‏كپى چاپ مى‏كرد كه معمولاً محدود به چاپ چند صد جلد مى‏شد. اما اين بار براى من هزار جلد آماده چاپ كردند. من فكر مى‏كردم كه اين تعداد كافى نيست و اميدوار بودم كه حداقل دو هزار جلد چاپ كنيم. اما دانشگاه مطمئن نبود، چون در آن زمان يك استاد دانشگاه توانايى مالى خوبى نداشت و لذا براى انتشار احتياج به كمك هزينه معاونت تحقيقات علمى داشت. از سوى ديگر معاونت تحقيقات نگران بود كه نتواند هزينه‏هاى مصرفى چاپ كتاب را باز پس بگيرد. من آنها را مطمئن كردم كه حتماً مى‏توانم هزينه را برگردانم. سرانجام قبول كردند كه دو هزار جلد چاپ كنند. قيمت استاندارد آن زمان پنج مائو بود. همين كه ترجمه چاپ شد، يك برادر مسلمان از شهر «شى اَن» (Xi an) يكجا 800 جلد از اين ترجمه را از بخش تحقيقات خريدارى كرد. بخش تحقيقات علمى بسيار تعجب كرد، چون اين گونه كتابها را قبلاً اگر هديه هم مى‏داد كسى نمى‏خواست، اما كتاب من يكباره اين همه به فروش رفت. بعداً از همه جا براى خريد كتاب آمدند و كم‏كم همه آن توزيع و پخش و تمام شد. بخش تحقيقات علمى دانشگاه به من ده جلد داد، اما من خودم چندين جلد اضافى خريدم و هديه دادم. بعد از چاپ، بيش از صدها نامه دريافت كردم كه اين نوع ترجمه را دوست داشته‏اند و فكر مى‏كرده‏اند كه خيلى راحت خوانده و درك مى‏شود.
بالأخره من موفق شدم قرآن را كه پيچيدگى خاصى دارد، به صورت قافيه‏دار روان ترجمه كنم. در اين ترجمه سبك زيباى قرآن و خاصيت پيچيدگى مطالب در نظر گرفته شده است. اين ترجمه به خصوص مورد استقبال جوانان قرار گرفت. آنها همگى مرا تشويق كردند كه حتماً با استفاده از همين سبك نگارش، تمام قرآن را ترجمه كنم.
در سه چهار سال بعد، تقريباً هر شب بعد از تدريس روى ترجمه كار مى‏كردم كه گاهى تا نيمه‏هاى شب طول مى‏كشيد. در آن زمان خانه ما بسيار كوچك بود. همه خانواده در يك اتاق زندگى مى‏كرديم. پدر من در خارج از پكن يك خانه داشت. براى اينكه مزاحم استراحت بقيه افراد خانواده نشوم، بعد از خوردن غذا با دوچرخه به خارج از پكن مى‏رفتم و قرآن را ترجمه مى‏كردم. هر شب تا حدود ساعت چهار صبح كار مى‏كردم. سرانجام بعد از سه سال تلاش، اولين پيش‏نويس ترجمه قافيه‏دار كامل قرآن آماده شد. بعد از آن كتاب را براى بررسى به بخش دينى ارائه دادم و تقريباً دو سال منتظر ماندم. ترجمه قافيه‏دار قرآن به دو قسمت تقسيم شد. كتاب دو زبانه چينى ـ عربى پنجاه هزار سرى چاپ شد. بجز آن، سى‏هزار جلد هم به زبان چينى بدون متن عربى قرآن چاپ شد، كه دليل اصلى آن خدمت به چينى‏هاى غير مسلمان بود، چون آنها نمى‏توانند به متن اصلى كتابهاى دينى دست يابند. از اين دو نوع كتاب روى هم 130 هزار جلد چاپ شد.

استاد ؛ استقبال مردم از ترجمه منظوم قرآن كريم چگونه بود؟
ــ اكنون انتشارات فرهنگى دينى چين مى‏خواهد با استفاده از ترجمه قافيه‏دار من كتاب جامع «تفسير نفيس قرآن» را چاپ كند. تفسير كتاب از آخوند «يانگ جن يه» (yang zhen ye) از شهر «تيان شويى» (tian shui) واقع در استان «گنسو» (Gan su) است و متن اصلى ترجمه از ترجمه قافيه‏دار من انتخاب و استفاده شده است. براى شرح و تفسيرها نيز از تفسير 8 جزء اول آخوند «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) و استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» استفاده شده است. من مجوز چاپ اين كتاب را در مؤسسه انتشاراتى ديده‏ام، احتمالاً امسال به چاپ مى‏رسد.
من وقتى در استان «نينگ شيا» (Ning xia) كار را شروع كردم، يك خطاط جوان به نام «مآهاى مينگ» (Ma hai ming) با استفاده از كتابت «جوان شو» (Zhuan shu) (نوعى خطاطى چينى) ترجمه قافيه‏دار مرا به رشته تحرير درآورد و در يك جلسه بين‏المللى مربوط به بحث و بررسى مسلمانان، در هتل «نينگ شيا» (Ning xia) به نمايش گذاشته شد.
مدتى قبل، من وقتى به تالار كنگره ملى خلق رفتم، يك مدير دانشگاه را كه از نژاد «جوانگ» (Zhuang) بود ديدم، او به من گفت كه خيلى دوست دارد كتابهاى مقدس را مطالعه و بررسى كند، اما كتاب مقدس بودايى خيلى سخت قابل فهم است؛ قرآن كمى آسان‏تر است. او الآن دو نوع ترجمه دارد؛ يكى ترجمه قرآن «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) با پيش‏گفتار «باى چونگ شى» (Bai chong xi) است و ديگرى ترجمه قافيه‏دار من است. او گفت، به دليل اينكه مسلمان نيست، بسيارى از اصطلاحات تخصصى ترجمه «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) را نمى‏فهمد، اما ترجمه قافيه‏دار من براى او به راحتى قابل درك و فهم است و آن را مطالعه مى‏كند.

معروف‏ترين ترجمه چينى قرآن كدام است؟
ــ البته، اگر بخواهيم از تأثير قرآن در چين سخن بگوييم، مهم‏ترين و معتبرترين نسخه، ترجمه آموزگار من استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» است. محافل علمى و دانشگاهى كه از قرآن استفاده مى‏كنند، همگى از ترجمه او تعريف مى‏كنند. عربستان سعودى هم ترجمه او را انتخاب كرده است. فقط بعضى از جوانان كه متن‏هاى داراى وزن و آهنگ را دوست دارند به ترجمه قافيه‏دار من توجه دارند.
طرح قرآن چهارزبانه در اندونزى چيست؟
ــ اخيراً كشور اندونزى تصميم گرفته است قرآن را با چهار زبان، شامل عربى، انگليسى، چينى و مالايو به چاپ برساند و چون بسيارى از چينى‏زبانهاى مقيم اندونزى ترجمه قرآن مرا دوست دارند، آن را براى چاپ انتخاب كرده‏اند. به همين دليل، مدتى قبل به دعوت همايش بين‏المللى «دريانوردى» به اندونزى سفر كردم و در جاكارتا با مسئول انتشارات درباره چاپ قرآن چهار زبانه مشورت و مذاكره كردم. اميدوارم خداوند كمك كند كه اين قرآن به زودى چاپ شود و مورد استفاده مسلمانان اندونزى قرار گيرد.
عشق و علاقه به قرآن كريم را در ميان جوانان مسلمان چين براى ما توصيف كنيد.
ــ در حال حاضر افراد زيادى در چين درباره قرآن تحصيل و پژوهش مى‏كنند. بزرگسالان و جوانان در اين فعاليت مشاركت دارند، اما بزرگسالان بيشترند، چون فراغت بيشترى دارند. آنها براى آموزش و تحقيق قرآنى مى‏توانند وقت بگذارند اما جوانان مسلمان به علت اينكه شرايط مختلفى دارند، در برخى مناطق كمتر به اين كارها مى‏پردازند، ولى در هر صورت تمايل جوانان مسلمان به يادگيرى قرآن در حال افزايش است.
البته برخى جوانان كم‏كم از قرآن فاصله گرفته‏اند. اين امر علل مختلفى دارد، مثلاً پراكندگى مسلمانان در شهرهاى مختلف، فرصت ملاقات و فعاليتهاى اسلامى را از آنها گرفته است. همچنين برخى از جوانان تحت تأثير ضعف آگاهى پدرانشان از قرآن و اسلام قرار گرفته و از قرآن و اسلام دور مانده‏اند؛ حتى بعضى در عمل تفاوتى با غيرمسلمانان ندارند. در اين باره نمى‏توان آمار دقيقى ارائه كرد.

افزايش فعاليتهاى دينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ جاى خوشبختى براى ما هست كه در چند سال اخير تعداد بسيارى از جوانان مسلمان به كشورهاى اسلامى سفر كرده و در آنجا علوم اسلامى و قرآن را فرا گرفته‏اند. همچنين تعداد زيادى از دانشجويان حتى در مقاطع فوق ليسانس و دكترا به يادگيرى قرآن علاقه نشان مى‏دهند و بعضى از آنها در برخى استانها و شهرهاى چين، در ايام تعطيلات تابستانى و زمستانى اردوى آموزشى تشكيل مى‏دهند و به مناطق مسلمان‏نشين سفر مى‏كنند تا فضاى اسلامى آن منطقه را لمس كنند و از اين فرصت استفاده كنند و علوم اسلامى را فرا گيرند و ضعف آگاهى‏هاى دينى خود را جبران كنند. اين جوانان در همه مناطق مورد استقبال مسلمانان قرار مى‏گيرند. در چند سال اخير عده زيادى غيرمسلمان دين اسلام را پذيرفتند و به آيين اسلام مشرف شدند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به اسلام بازگشتند و شروع به يادگيرى قرآن نمودند. حتى برخى از دانشجويانى كه تفكر غير دينى پيدا كرده بودند و به برخى احكام اسلام عمل نمى‏كردند، تحولات عجيبى پيدا كردند و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام رفتند. همه ساله در ماه رمضان در ميان افراد روزه‏دار تعداد دانشجويان و تازه مسلمانان در حال افزايش است و مسلمانان به آنها كمك مالى مى‏كنند تا وضع معيشتى و زندگى آنها بهبود يابد. حتى بعضى از كسانى كه در گذشته عليه اسلام و مسلمانان فعاليت منفى داشته‏اند توبه مى‏كنند و به دامن اسلام باز مى‏گردند.
به هر حال به دليل اينكه سياست دينى دولت بهبود يافته، فضا نسبت به گذشته بازتر شده و مسلمانان مى‏توانند آزادانه به فعاليت دينى بپردازند. دوران تفكر «دين افيون ملتهاست» گذشته است و هرگز بازنمى‏گردد.

تأثير تعاليم قرآنى را بر زندگى مردم چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟
ــ تأثير قرآن بر جامعه بسيار زياد است. آنچه كه من مى‏دانم ـ چه در داخل و چه در خارج چين ـ صداى تأسيس جامعه صلح‏آميز شنيده مى‏شود. در حقيقت اسلام معناى صلح و آرامش دارد. به عبارت ديگر، تأكيد دين اسلام بر صلح و آرامش بيشتر از اديان ديگر است، ولى در حال حاضر قدرتهاى سلطه‏جوى بين‏المللى اين مسئله را وارونه و بر عكس جلوه مى‏دهند. آنها حق را باطل و باطل را حق نشان مى‏دهند و تروريسم و خشونت را به مسلمانان نسبت مى‏دهند و اسلام را به عنوان دين خشونت و ترور به جهانيان معرفى مى‏كنند و حتى بى‏شرمانه به كشورهاى مسلمان حمله مى‏كنند و حاكميت ديگران را نقض مى‏كنند.
طبق يك ضرب‏المثل چينى «يك دزد فرياد مى‏زد: آى دزد، دزد» كسانى كه تروريسم و خشونت را به اسلام نسبت مى‏دهند، خود تروريست و خشونت‏طلب واقعى و آدمكش‏هاى بى‏رحم هستند. ما طبق دستورات قرآن با همه انواع ترور و خشونت مخالفيم و ظلم و ستم قدرتهاى بزرگ به مظلومان و مستضعفان را نمى‏پذيريم. اين اعتقاد از نام اسلام كه بر دين ما گذاشته شده نشأت گرفته است.

چگونه مى‏توان ميان مسلمانان بر محور قرآن اتحاد برقرار كرد؟
ــ من معتقدم روحيه صلح و آرامش و وحدت مى‏تواند بين كشورها، ملتها و اديان حتى افراد بيگانه روابط صلح‏آميز برقرار كند. قرآن سرمشقى عالى براى رفتار بشر است، ولى متأسفانه در درون جامعه اسلامى وحدت و اتحاد و همبستگى زيادى وجود ندارد و بين كشورهاى اسلامى و مذاهب آنها اختلافاتى مشاهده مى‏شود. به جاى اتحاد عليه دشمن مشترك، بين خودمان اختلاف و تفرقه داريم و حتى جنگ و كشتار بين برخى گروهها ايجاد شده است. مثلاً در فلسطين احزاب و گروههاى فلسطينى به خاطر برخى مشكلات جزئى يكديگر را متهم مى‏كنند و عليه دشمن اسلام يعنى اسرائيل متحد نمى‏شوند. در اين ميان دشمن ما اسرائيل از اختلاف ميان ما سود مى‏برد. در حقيقت، در عرصه بين‏المللى كشورهاى مسلمان يك قدرت بزرگ هستند، ولى به خاطر عدم وحدت و اختلافى كه ميان آنهاست حتى نمى‏توانند با اسرائيل كه يك كشور كوچك است مقابله كنند.
تأثير قرآن بر زندگى مردم و جامعه در يك سخن نمى‏گنجد. آيات زيادى در قرآن درباره اخلاق، خوشرفتارى با ديگران، عشق به وطن، صلح، نظم، رعايت حقوق بشر، كمك كردن به ضعيفان، حركت عليه خشونت و فساد اخلاقى و مالى و تحريم قمار و شراب وجود دارد. مسلمانان باتقوا قانون را رعايت مى‏كنند و اتحاد و وحدت را آزادانه و بدون اجبار، با علاقه تمام دنبال مى‏كنند. علت آن اين است كه آنان خداوند را عبادت مى‏كنند و به اوامر خداوند و دستورات قرآن عمل مى‏كنند. هر كس به دستورات قرآن عمل كند، حتماً بين ملتها و كشورها و افراد جامعه صلح و آشتى ايجاد مى‏كند و با جنگ و كشتار مخالف است و دوست دارد همه كشورها در صلح و دوستى زندگى كنند.

استاد! پيشرفت اسلام در چين چگونه است؟
ــ تاريخ هميشه در حال پيشرفت است. در چين در يك برهه زمانى نسبت به دين كنترل شديدى اعمال مى‏شد. در آن زمان به خاطر شرايط خاص و ايجاد محدوديتهاى گوناگون و القاى اينكه افراد بى‏دين بهتر از پيروان اديان هستند، تعداد زيادى از مردم از دين و قرآن فاصله گرفتند. مثلاً در زادگاه من، روستاى بزرگ «شاديئن» در يون نَن، در بيست سال قبل، گرچه دهها مسجد ساختند، اما نمازگزاران خيلى كم بودند، ولى در حال حاضر با اجراى سياستهاى باز توسط دولت چين و ارتقاى سطح آموزشهاى دينى نمازگزاران در آنجا زياد شده‏اند و امنيت اجتماعى در آنجا بسيار خوب است. در آنجا كسانى كه مواد مخدر مصرف كنند يا قاچاق كنند وجود ندارد. در گذشته مردم معتقد بودند كه ديندارى نشانه جاهليت و عقب‏ماندگى است، ولى الآن اعتقاد به دين يك حق مقدس براى انسان به شمار مى‏رود و تحت حمايت قانون است. الآن در آنجا كنار هر مسجدى يك مدرسه دينى وجود دارد كه جوانان و بزرگسالان در آنجا هم به عبادت مى‏پردازند و هم مسائل دينى را آموزش مى‏بينند.
در روستاها و شهرك‏هاى مسلمان‏نشين «شاديئن»، «داجوانگ»، «تونگ هاى»، «ناجيا ينيگ» در استان «يون نَن» و ساير شهرهاى مسلمان‏نشين، دانش‏آموزان پسر و دختر زيادى هستند كه پسران با كلاه سفيد و دختران با حجاب به مسجد مى‏روند و نماز مى‏خوانند. شبها كه فرصت و فراغت بيشترى است، تعداد بيشترى به مساجد مى‏روند. من شنيدم بعضى از دانش‏آموزان بعد از خواندن نماز ظهر براى آموزش مسائل دينى دوباره به مدرسه بازمى‏گردند. آنها در تعطيلات تابستانى و زمستانى بيشترشان قرآن را مى‏آموزند و سوره‏هاى كوتاه قرآن را ياد مى‏گيرند. در گذشته سياستهاى دولت، چنين چيزهايى را اجازه نمى‏داد. واقعيت اين را نشان مى‏دهد كه هر زمان تعداد نمازگزاران بيشتر باشد و به دستورات قرآن بهتر عمل شود، امنيت و نظم جامعه بهتر مى‏شود. اينها دليل بر اين است كه اسلام بر پيشرفت و امنيت و صلح جامعه تأثير زيادى دارد. البته تأثير قرآن بيش از اينهاست؛ مثلاً در قرآن آيه‏اى است كه مى‏فرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقُوا» اين آيه درباره وحدت مسلمانان است و براى ما خيلى مهم است. مسلمانان به خاطر وحدت چنين پيشرفت‏هاى چشمگيرى را به دست آورده‏اند. در گذشته شناخت كافى نسبت به معارف و تعاليم اسلامى وجود نداشت و به خاطر چيزهايى خيلى كوچك ميان مسلمانان اختلاف و گروه‏بندى به وجود مى‏آمد و با يكديگر دشمنى مى‏كردند و گاهى به برخورد با يكديگر مى‏انجاميد.
الآن با اينكه در چين مذاهب مختلفى وجود دارد، اما وحدت و ارتباط صميمانه‏اى ميان مسلمانان حاكم است و خودبينى و خودمحورى در بين آنان نيست؛ مثلاً در عيد قربان و عيد فطر، دهها بلكه صدهاهزار مسلمان در يك مسجد جمع مى‏شوند و با هم نماز مى‏خوانند. در چنين مراسم باشكوهى اختلافات مذهبى رنگ مى‏بازد.
من آمار ديگرى را ذكر مى‏كنم كه نشان دهنده پيشرفت اسلام در چين است. در دهه هشتاد قرن گذشته، حجاج چينى فقط 20 نفر بودند، ولى در سالهاى اخير شمار آنان هر سال بيشتر شده‏اند. در سال گذشته آمار حجاج چينى به بيش از ده‏هزار نفر رسيد و اگر مشكل امنيتى و سرويس‏دهى نباشد، آمار حجاج چينى به چندين برابر افزايش مى‏يابد. اين نشان مى‏دهد سياست دينى در چين بهتر شده است. در سالهاى اخير وضعيت اقتصادى و توان مالى مسلمانان هم نسبت به گذشته بهتر شده است. بدون شك در چنين شرايطى اسلام در چين گسترش پيدا مى‏كند.

جايگاه پيامبر در ارتباط با هدايت بشر چيست؟
ــ قرآن پيامبر را به عنوان بشرى همچون تمام انسانها معرفى مى‏كند. اگر چه حضرت محمد (ص) پيامبر خدا و الگوى ماست ولى او نيز بشر است و دستورات خدا را به مو به مو عمل مى‏كند. دستورات پيامبر از يك سو مطابق با توان انسانهاست و از سوى ديگر پيامبر خودش قبل از ديگران به آن عمل مى‏كرد و سپس مردم را به عمل به آنها فرا مى‏خواند. پيامبر با مردم نماز مى‏خواند و به سجده مى‏رفت، ولى به هيچ وجه به ديگران اجازه نمى‏دهد كه او را سجده و تعظيم كنند. پيامبر هيچ‏گاه به خود توجه و به مردم بى‏توجهى نكرد و تمام عمر در راه فداكارى و بهبود زندگى مردم در تلاش بود. او هميشه اميدوار بود كه انسانها بدون توجه به رنگ، پوست، نژاد و قوميت در كنار هم با صلح و صفا زندگى كنند.
در كلمه شهادت «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» رابطه پيامبر و خداوند رابطه عبد و مولى معرفى شده است؛ بنابراين هر كسى كه تاريخ زندگى پيامبر را بررسى كند مى‏داند كه او نه تنها فرستاده خدا و رهبر دينى مسلمانان است، بلكه دعوت‏كننده به امر به معروف و نهى از منكر نيز هست.

به نظر شما آيا قرآن در جهان اسلام مهجور است؟
ــ در ميان مسلمانان كسانى هستند كه از قرآن به عنوان وسيله‏اى براى نجات مردگان استفاده مى‏كنند. آنها به پدر و مادر نيكى نمى‏كنند، ولى وقتى پدر و مادرشان از دنيا رفتند، روحانيون و قاريان را براى تلاوت قرآن در مجالس ترحيم دعوت مى‏كنند و مى‏خواهند از اين طريق گناهان پدر ومادرشان آمرزيده شود و آنان به بهشت بروند. به بهشت رفتن افراد به اعتقادات و عمل آنان به دستورات و تعاليم اسلام بستگى دارد نه به ميزان پولى كه به قاريان قرآن مى‏دهند!
من هرگاه قرآن را مطالعه و در آن غور و تحقيق مى‏كنم، ايمانم بيشتر و كامل‏تر مى‏شود؛ بنابراين آماده‏ام كه تمام زندگى خود را در راه آموختن قرآن و ترويج آن صرف كنم. در اين چند سال اخير عده زيادى به آيين اسلام مشرف شده‏اند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به سوى اين دين بازگشته و شروع به يادگيرى قرآن كرده‏اند؛ به ويژه برخى از دانشجويانى كه از اسلام دور شده بودند، فكر دينى پيدا كرده و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام گرايش يافته‏اند.
جمعه 24 شهریور 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

بررسی و پژوهش درترجمه های معاصر قرآن مجید در زبان روسی

دریافت فایل pdf

 

بررسی اجمالی برخی سوره های جزء 30 از مترجمان معاصر قرآن در زبان روسی

دریافت فایل pdf

 

بررسی نقش ترجمه و ادبیات ترجمه ای در توسعه ادبیات روسیه (تحلیل موردی تأثیر ترجمه قرآن در مضامین اشعار آلکساندر پوشکین)

دریافت فایل pdf

 

بررسی نقش ترجمه و ادبیات ترجمه ای در توسعه ادبیات روسیه

دریافت فایل pdf

جمعه 24 شهریور 1391  3:05 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات ترجمه قران

تركيب‏هاي اضافي در ترجمه روسيِ قرآن كريم

احمد پاكتچي
حركت ترجمه قرآن كريم به زبان روسي، حركتي كه با آغاز سده 18م پاي گرفت، تا ميانه قرن 19م، همچون بسياري از ترجمه‏هاي اروپاي غربي، گرايشي به ترجمه مستقيم از متن عربي نشان نمي‏داد. از اواسط سده 19م ترجمه‏هاي مستقيم عربي به روسي توسط تني چند، به ويژه سابلوكف كه زمينه تحصيلاتش در الهيات مسيحي بود، پايه نهاده شد و زمينه را براي ترجمه پرآوازه و زبان‏شناسانه كراچكوفسكي، در نيمه نخست سده حاضر ميلادي فراهم آورد.
به عنوان مسأله‏اي فراگير در ترجمه متون كهن ديني به زبان‏هاي امروزي، تقابلِ دو شيوه لفظ گرايانه و معنا گرايانه، يا به تعبيري ديگر ترجمه تحت اللفظي و ترجمه آزاد در پيشِ روي مترجمان است. در رويارويي با اين تقابل، اقدام كنندگان به ترجمه اين گونه متون، با گراييدن به شيوه‏هايي بسيار متنوع، طيفي وسيع از شيوه‏هاي بين بين دو حد نهاييِ «لفظ گراييِ مطلق» و «معنا گراييِ مطلق» پديد آورده‏اند. اگر چه اين دو حد نيز به خودي خود، حدودي فرضي و در مقام عمل دست نايافتني‏اند.
پافشاري بر ترجمه لفظ‏گرايانه قرآن كريم با كم اعتنايي به ساختار زبانِ مقصد، و استفاده فراوان از تركيب‏ها و جمله‏هايي كه از عناصر فارسي و بافتي عربي برخوردارند، بدان گونه كه در پاره‏اي ترجمه‏هاي سنتيِ قرآن كريم به فارسي و ديگر زبان‏هاي اسلامي ديده مي‏شود، هرگز در جريان ترجمه قرآن به زبان‏هاي نوين اروپايي ملحوظ نبوده است. با وجود اين، مترجمان قرآن كريم به اين زبان‏ها كه غالبا در جرگه خاورشناسان بوده‏اند، گاه به منظور گريز از پندارهاي تفسيريِ رايج در ميان مسلمانان، و نيز به منظور دوري گزيدن از ترجمه روايي و روي آوردن به ترجمه زبان‏شناختي، از راهي ديگر به ترجمه‏هاي نسبتا تحت اللفظي بازگشته‏اند.
در واقع ارائه ترجمه‏اي از قرآن كريم كه هم در جهت انتقال مفاهيم در قالب الفاظي شايسته اما قابل فهم موفق باشد، و هم از ديدگاهِ علميِ زبان‏شناختي قابل دفاع باشد، نيازمند پديد آمدن يك فضاي مطالعاتي دامنه‏دار با زمينه زبان‏شناسيِ تطبيقي است كه بتواند ترجمه‏هاي مناسبي را نه تنها براي مفردات قرآني، بلكه براي قالب‏هاي تركيبي و جمله‏ايِ پركاربرد در آن، فراهم سازد. نشانه‏هاي اين انديشه كه ترجمه قرآن به زبان‏هاي ديگر، فراتر از ابزار زبان داني، نيازمند دانشي نظام يافته است كه مترجم را درباره روش‏ها و اصول عموميِ اين فعاليتِ زبان‏شناختي ياري رساند و ترجمه را تا حد ممكن از حالت فعاليتي سليقه‏اي به فعاليتي علمي كشاند، در سده حاضر به صورتي ابتدايي و گسترش نايافته در آثار برخي مترجمان، چون پارت، بلاشر و كراچكوفسكي، به چشم مي‏آيد.
موضوع مقاله حاضر بررسيِ تطبيقي و ارائه پيشنهادي درباره برگرداندنِ تركيب‏هاي اضافي به تركيب وصفي است. اين پيشنهاد هرچند دربرخوردي منفرد، بي‏قيدي نسبت به لفظ و عدول از آن تلقي مي‏گردد، اما با پشتوانه مطالعه‏اي تطبيقي و روشي فراگير، مي‏تواند از صورت اعمال سليقه غير مجاز خارج شود و عنوانِ اعمال روشي نظام‏دار به خود گيرد.
به عنوان پيشگفتاري درباره تركيب‏هاي اضافي و وصفي، بايد گفت كه در عربي و روسي، به طور كلي شباهت گسترده‏اي ميان كاربريِ اين دو گونه تركيب ديده مي‏شود و در تبيين اقسام معناييِ اضافه و وصف، تقسيم‏هاي موجود در آثار نحوي عربي تا حد زيادي با منابع دستور روسي قابل مقايسه است. بحث از امكان جابه جايي ميان تركيب‏هاي وصفي با تركيب‏هاي اضافي در ترجمه، و هم در درون دو زبان، به اندازه‏اي گسترده و پردامنه است كه پرداختن به مباحث آن، در مقاله‏اي كوتاه امكان پذير نخواهد بود. براي آن كه بتوان روندي كارآ و گذرا را در بحث حاضر پي‏گرفت، شايد مناسب‏تر آن باشد كه گفتار به بررسي برخي قالب‏هاي كاربردي، محدود گردد.
به عنوان گام نخستين در بحث، مي‏دانيم كه برخي معاني مركب وجود دارند كه محتواي آنها در دو زبان، مي‏تواند به هر دو گونه تركيب اضافي و وصفي القا گردد؛ چنان كه به عنوان نمونه تركيب‏هاي «كتب النحو» و «الكتب النحوية» در عربي، و تركيب‏هاي «Knigi grammatiki» و «grammaticheskie knigi» هر دو القا كننده مفهوم كتبي هستند كه در دستور زبان نوشته شده‏اند. اما در يك كلي نگري مقايسه‏اي نسبت به كاربردها، بايد گفت كه در زبان روسي، در چنين مواردي بيشتر تركيب‏هاي وصفي به كار برده مي‏شود و در زبان عربي، گرايش بيشتر به جانب تركيب‏هاي اضافي است، گرايشي كه در نگاهي به تاريخ زبان عربي، در آثار قديم‏تر با شدت بيشتري مشاهده مي‏گردد. در سطور بعد نمونه‏هايي از اقسام اضافه بررسي خواهد شد كه در آنها گرايش افزونِ روسي زبانان به قالب وصفي، به طور محسوسي به چشم مي‏آيد و بديهي است كه در ترجمه‏هاي قرآني نيز رعايت اين گرايش‏ها، با حصول اطمينان از خلل نرسيدن به معنا، مي‏تواند موجب‏برتري ترجمه از حيث فصاحت باشد.
ضماير در نقشِ مضاف اليهي

همواره در آثار دستوريِ هر دو زبان، معناي ملكيت و با قدري گسترش، تخصيص، به عنوان اصلي‏ترين معنايي شناخته شده است كه از اضافه مي‏تواند مراد باشد. در قرآن كريم نيز، بخش اساسيِ تركيب‏هاي اضافي، رساننده معناي ملكي ـ تخصيصي است و درصدي قابل ملاحظه از اين كاربردها، تركيب‏هايي است كه در آنها مضاف اليه، ضميرهاي متصل مجرور است. معناي مراد از اضافه يك اسم به يك ضمير، از جمله مواردي است كه اساسا در زبان عربي قابل ساخت به صورت تركيب وصفي نيست و در اين زبان، تصريفي براي ساختن وجه وصفي از ضماير، پيش بيني نشده است. اين در حالي است كه در زبان روسي در كنار «ضماير اسمي در حالت مضاف اليه» كه معادل تحت اللفظي ضماير متصل مجرور در عربي‏اند، وجوه وصفي نيز از ضماير ساخته مي‏شود كه كثرت كاربرد آنها با وجوه اسميِ ياد شده غير قابل مقايسه است. كاربرد ضماير در حالت مضاف اليه، نه تنها در روسيِ نوين، بلكه در روسي كهن نيز بسيار محدود بوده و اساسا در مواردي محدود و قالبي، از آن جمله تعبيرهايي روزمره (چون radi tebya, protiv tebya, sredi nas) كاربرد داشته است.
به طور كلي، روش عادي در ترجمه تركيب‏هاي اضافيِ «اسم + ضمير» از عربي به روسي، تبديل آنها به تركيب وصفي است كه در ترجمه‏هاي روسي قرآن نيز به صورت يك قاعده به چشم مي‏آيد و حتي از مقيّدترين مترجمان به لفظِ متن، تلاشي در جهت ترجمه تحت اللفظيِ چنين تركيب‏هايي ديده نشده است. آنچه مي‏تواند به عنوان وجه تمايز متون كهنِ روسي از متون امروزي، در بحث ترجمه چنين تركيب‏هايي سودمند افتد، تقديم و تأخير صفت و موصوف در تركيب‏هاي ملكي ـ تخصيصي است. در متون كهن روسي، قرار گرفتنِ صفتِ ملكي پس از موصوف خود، نياز به جست و جو دارد. به عنوان نمونه‏هايي از تقدمِ موصوف، در كنار تعبيرِ Otche nash(انجيل متي، 6:9) كه سرآغاز نيايشي مشهور در ميان عموم مسيحيان است، در بندبند ترجمه روسي كتاب مقدس مي‏توان موارد متعددي از اين دست را پي جويي كرد.
از آن جا كه تقديم موصوف بر صفت ملكي در روسي امروزي نيز، هم در زبان ادبي و هم در زبان روزمره، در سطح محدودي كاربرد دارد و با توجه به حاكم بودن نظام حالت‏ها، در صورت كاربرد، براي شنونده هيچ گونه ابهامي در تشخيص ايجاد نخواهد شد، استفاده از اين گونه تركيب‏هاي وصفي در ترجمه‏هاي قرآن مي‏تواند گونه‏اي مقبول از گرايش به سبك نگارش متون كهن باشد كه در عين ياد آوريِ فضايي قديم ــ كه لازمه ترجمه‏اي از متون كهن، به ويژه مذهبي است ــ به اندازه كافي براي خواننده قابل فهم است. در ترجمه‏هاي متداول، سابلوكوف در حدي گسترده از اين شيوه كهنه سازيِ متن بهره برده و قدري محدودتر، كراچكوفسكي نيز از آن استفاده كرده است. به عنوان نمونه در آيات آغازين سوره بقره، تركيب‏هاي «ربهم» و «قلوبهم» را سابلوكوف در هر دو مورد با استفاده از صفت پس آيند برگردان كرده است (serdtsa ix; gospoda ix)، در حالي كه كراچكوفسكي تنها در برخي موارد از اين روش بهره برده(مانند serdtsa ix؛ قس. ix gospoda) و در ترجمه اخير از گروهِ عثمانوف نيز، اصولاً بنا بر شيوه امروزي صفتِ پيش آيند نهاده شده است.
حتي براي هواداران گرايشي كه بيشترين گريزِ ممكن از كهنگي را توصيه مي‏كند، در مواردي كه تأكيد و تكيه بر صفتِ ملكي در سياق جمله مقصود باشد، استفاده از صفت پس آيند، امري پسنديده مي‏تواند بود. به عنوان نمونه‏اي از اين دست، بايد به تركيب‏هاي «عبادي» و «جنتي» در آيه‏هاي 29 و 30 از سوره فجر اشاره كرد كه در ترجمه آن، عبارتِ سابلوكوف (slug moix; rai moi)، نسبت به عبارت‏هاي روز مـره كـراچـكـوفـسـكـي (moimi rabami; moi rai) و گروهِ عثمانوف (moix rabov; moi rai)، از حيث تأكيد بر انتسابِ ويژه اين عباد و اين جنت به خداوند، رساتر به نظر مي‏رسد.

تركيب‏هاي اضافه لفظي

در اصطلاح سنتي ميان عالمان نحو عربي، اضافه لفظي گونه‏اي از اضافه است كه در معنا، مفيدِ تعريف و تخصيصي براي مضاف خود نيست و در ساخت واژه‏اي، مضافِ آن، به اصطلاح «صفت شبيه به فعل مضارع»، و در بسياري از موارد، اسم فاعل است. جالب توجه آن است كه در منابع دستور روسي نيز، به هنگام سخن از موارد استفاده از حالتِ مضاف اليهي(Roditel' nyi padezh)، يكي از موارد استعمال معمول آن را درباره فاعلِ واقعي فعلي دانسته‏اند كه پس از اسماء مشتق از فعل قرار گرفته باشد. البته در زبان امروزيِ روسي، به كارگيريِ اين نوع تركيب‏ها كه در آنها رابطه فعل و فاعل در قالب تركيبي اضافي بيان مي‏شود، از رونق افتاده و تا حدي صورت كهنگي به خود گرفته است.
در ترجمه‏هاي موجود قرآن به روسي، بسيار محدود مي‏توان به نمونه‏هايي دست يافت كه تركيبي از نوع اضافه لفظي، به گونه‏اي تحت اللفظي به تركيب اضافي برگردان شده باشد. به عنوان نمونه‏اي از اين دست مي‏توان به تعبيرِ «المقيمي الصلوة» (حج / 35) اشاره كرد كه در ترجمه سنتيِ سابلوكوف و ترجمه زبان‏شناسانه كراچكوفسكي با تركيبي اضافي جايگزين شده‏اند (Kr. vystaivayushchix molitvu; postayanny v molitve؛ قس: برگردان به صورت فعلي در ترجمه گروهِ عثمانوف، tvoryat obryadovuyu molitvu). نمونه‏اي ديگر، تعبير «متخذات اخدان»(نساء / 25) است كه در ترجمه‏هاي سابلوكوف و كراچكوفسكي به صورت اضافي برگردان شده‏اند (Kr. berushchim pryatelei ; Sab. neimevshimi lyubovnikov؛ قس: برگردان به صورت صفت مركبِ vozlyublennymi در ترجمه گروه عثمانوف).
اگر چه نمونه‏هايي از برگردان لفظ به لفظ ياد شده، در دو ترجمه مذكور ناياب نيست، اما گرايشِ عمومي در ميان مترجمان روسي قرآن، درباره چنين تركيب‏هايي، ترجمه آن به صورت جمله‏اي برمدار فعل بوده است. بر اين پايه و در ترجمه بسياري از تعبيرهاي قرآني از اين دست مانند «متوفيك و رافعك» (آل عمران / 55)، «كاشفوا العذاب»(دخان / 15) و «منجوهم» (حجر / 59)، ترجمه‏هايي فعلي و بدون استفاده از تركيب اضافي ارائه شده است.
به عنوان ملاكي براي مقايسه، بايد يادآور شد كه در ترجمه‏هاي متداول روسي از كتب عهدين، نمونه‏هايي ديده مي‏شود كه نشان مي‏دهد چگونه مترجمان كتاب مقدس، در برخورد با مواردي مشابه از كاربرد تركيب‏هاي اضافي، بر به كارگيريِ تركيب‏هايي همسان دربرگردان روسي پاي فشرده‏اند و گاه در بندي واحد از كتاب مقدس، چندين تركيب از اين دست را بدون نگراني از پپچيدگي عبارت، در پي هم آورده‏اند. از نمونه‏هاي كاربرد اين نوع تركيب‏هاي اضافي، مي‏توان به بندهاي 44 و 46 از باب پنجم انجيل متي اشاره كرد كه آرايش ريختيِ عباراتِ آن در اصل يوناني، آرايشي متكي بر اضافه است و همين آرايش در ترجمه‏هاي گوناگون انجيل متي، از جمله ترجمه‏هاي عربي، اسلاوي و روسيِ كهن بازتاب يافته است.
نمونه‏هايي از اين عبارات در عهد جديد، اگر چه از الگوي يوناني اناجيل، و در مرحله‏اي پسين از تحرير اسلاويِ عهد جديد، تأثيري انكار ناپذير گرفته‏اند، اما همين نكته كه اين گونه برگردان‏ها، هم امروز نيز در اناجيل روسي، روزانه خوانده مي‏شوند، تأييدي بر آن است كه ترجمه تركيب‏هاي اضافه لفظي از عربي به تركيب‏هاي همسان روسي، مي‏تواند از گونه تعابيرِ كهنه، اما قابل فهم براي مخاطبانِ امروزي تلقي گردد كه در ترجمه متونِ قديم، نه تنها نيازي به گريز از آن نيست، بلكه به عقيده بسياري، كهنگيِ نسبيِ زبان در ترجمه چنين متوني بر ارزش و پذيرشِ ترجمه خواهد افزود.
اما براي هواداران گرايشي در ترجمه متون كهن كه كهنگيِ عبارت را در كمترين حد خود بر مي‏تابد، بايد يادآور شد كه استفاده از تركيب‏هاي اضافي، دست كم در پاره‏اي از موارد كه تكيه‏اي ويژه بر هميشگي و ثابت بودن موضوعي به عنوان يك سنت الهي دارد، مي‏تواند بر ترجمه فعلي ترجيح داده شود. به عنوان نمونه مي‏توان به تعبير قرآنيِ «ذائقة الموت» (آل عـمـران / 185)، اشـاره كـرد كـه در بـرگـردانِ آن، شـايـد نـسـبـت بـه تـعـبـيـر فـعـلـي (vkusit smert' / vkushaet smert') در ترجمه‏هاي موجود، تعبير اضافيِ vkushayushchii smerti در رسايي، مرجح بوده باشد.
در پايان بايد به مواردي از اضافه لفظي اشاره كرد كه در آنها بخش دوم تركيب، يعني مضاف اليه از نظر دستوري مصدر است و از نظر مفهوم واقعي، تركيب اضافي در مقام آن است كه معناي اسم فاعلي را با قيدي خاص بيان دارد. به عنوان نمونه، مي‏توان به تعبيرِ قرآنيِ «شديد العقاب»(بقره / 196) اشاره كرد كه به تعبيري كهن، بايد آن را به صورت «شديد في العقاب» و به تعبيري امروزي «المعاقب بشدة» تحليل نمود. با اين مقدمه، در تحليل نمونه‏هايي از اين گونه تركيب‏هاي اضافي قرآني در ترجمه‏هاي روسي، بايد ياد آور شد كه مترجمان با درك درستي از متفاوت بودن اين تركيب‏ها، نسبت به ديگر تركيب‏هاي اضافي، بيشتر سعي در بيان مفهوم آن در قالب تحليل كهنِ «... في ...» داشته‏اند. مبنا بودن اين شيوه، در بررسي نمونه‏ها، چون تعبير «سريع الحساب» (بقره / 202) (Osm. skor na raschet ; Kr. bystr v raschete; Sab. skor v rashchete) و تـعـبـيـر «صـادق الـوعـد» (مـريـم / 54) Kr. pravdiv v obeshchannom / Sab. veren v ispolnenii svoego obeshchniya؛ قس: ترجمه فعليِ گروه عثمانوف: ispolnyal obeshchanie)، به خوبي به چشم مي‏آيد.
در ترجمه چنين تركيب‏هايي كه در بررسي مفهومي، بايد آنها را به يك صفت با تقيد به قيدي خاص تحليل كرد، مي‏توان به عنوان يك پيشنهاد، ترجمه آنها را به صورت وصفي مركب اما تك واژه‏اي، مطرح نمود كه با توجه به ويژگي‏هاي ريخت شناختيِ زبان روسي، برخلاف عربي، امكان ساختن چنين صفت‏هايي در اين زبان وجود دارد. در واقع نظير صفات تركيبي پرشماري كه در زبان روسي با قيدهاي پيشايندِ - blago، - udobno و غير آن، به وفور ساخته مي‏شود، در دو نمونه ياد شده نيز امكان ساخت صفت‏هايي تركيبي با پيشايند ـ sil'no(شديد) و - skoro(سريع) وجود دارد.

تركيبِ اضافه بياني

آنچه در منابع دستوري متأخر با تعبير اضافه بياني خوانده شده است، گونه‏اي تركيب اضافي است كه در آن، مقصود از آوردن مضاف اليه، بيان يكي از ويژگي‏هاي مضاف، مانند جنس يا ظرفِ آن است. در متون نحوي قديم عربي، كه اقسام اضافه را بر اساس حرف جرّ مستتر در آن تحليل مي‏كرده‏اند، از اين گونه اضافه، همواره سخن به ميان آمده و در آن حرف جرّ «من» يا «في» مستتر دانسته شده است.
در باره اضافه بيان كننده جنس، پيش از هر سخن بايد يادآور شد كه چنين اضافه‏هايي در زبان قرآن كريم اندك به كار رفته است، اما همين اندك موارد، مترجمان قرآن را دچار اختلاف روش ساخته است. در مقام گفت و گو از گرايش غالب در ميان ترجمه‏هاي موجود، مي‏توان يادآور شد كه برگردان اين گونه اضافه در ترجمه‏ها، بيشتر تحت تأثيرِ صورت تحليليِ «... من ...» قرار گرفته و «منِ» تقديري، در ترجمه‏ها با حرفِ اضافه «iz» جايگزين گشته‏اند. به عنوان نمونه، چنين برخوردي در برگردانِ تعبيرهاي قرآنيِ «ثياب سندس خضر...»(انسان / 21) در ترجمه‏هاي سابلوكوف و كراچكوفسكي، تعبير «لحم الخنزير» (بقره/ 173) در ترجمه كراچكوفسكي، تعبير «شركاء الجن» (انعام / 100) در ترجمه همو و تعبير «شياطين الانس و الجن»(انعام / 112) در هر دو ترجمه به چشم مي‏آيد.
بدون آن‏كه در صدد ارائه پيشنهادي قابل تعميم در تمام نمونه‏هاي اضافه بيان جنس در قرآن كريم بوده باشيم، بايد ياد آور شويم كه گاه مي‏توان اين تركيب‏هاي اضافي را در روسي با تركيب‏هاي وصفي جايگزين كرد. در جست و جو به دنبال نمونه‏هايي از به كارگيري اين روش در ترجمه‏هاي موجود، مي‏توان به ترجمه منحصر به فرد سابلوكوف در برگردانِ عبارتِ «لحم الخنزير» (بقره / 173) به صورت تركيب وصفي (svinoe myaso) اشاره كرد. اگر چه بايد اظهار داشت كه در ترجمه‏هاي موجود از قرآن كريم، نمونه‏هايي از اين دست، از حيث شماره قابل ملاحظه نيست، اما بايد در نظر داشت كه تركيب‏هاي كارآ براي بيان معناي مورد نظر از اضافه بيان جنس، در زبان روسي چه در متون قديم و چه در زبان امروزي، تركيب‏هايي وصفي از نوع صفات نسبي (prilagatel'noe otnositel'noe) است و در ترجمه قرآن كريم نيز، بايد به دنبال الگويي براي گسترش كاربرد تركيب‏هاي وصفي به جاي تركيب‏هاي اضافيِ بيان جنس جست و جو كرد.
گونه‏اي ديگر از اضافه بياني، اضافه بيان ظرف است كه در آثار نحويان كهن، به صورت «... في ...» تحليل، و اضافه در آن، به مفهوم ظرفي، اعم از زماني يا مكاني بازگردانيده شده است. اگر چه شرايط اين گونه از اضافه بياني، از بسياري جهات با اضافه بيان جنس، يكسان است، اما برگردان تركيب اضافي به وصفي در ترجمه‏هاي روسي، در نمونه‏هاي اين گونه اضافه، پيشينه‏اي وسيع‏تر دارد. در واقع برگردان تركيب‏هاي بيان ظرف برپايه تحليل آن به «... في ...»، تنها از نمونه‏هايي محدود برخوردار است كه آن نيز در ترجمه زبان‏شناسانه كراچكوفسكي به چشم مي‏آيد. از نمونه‏هاي اين گونه ترجمه، مي‏توان به برگردانِ «خلفاء الارض»(نمل / 62) و «صلوة الفجر» (نور / 58) در ترجمه كراچكوفسكي اشاره كرد، در حالي كه همو در برگردان تركيبِ «صلوة العشاء» در همان آيه به استفاده از تركيب وصفي (molitvy vechernei) عدول كرده است.
سابلوكوف نيز در ترجمه خود، در مورد اضافه بيان ظرف، روشي واحد اتخاذ نكرده و با وجود تكيه بر شكل اضافي در برگردانِ تعبير «خلفاء الارض»(نمل / 62)، براي ترجمه تعبيرهاي «صلوة الفجر» و «صلوة العشاء»(نور / 58)، از تركيب وصفي (utrennei molitvy; vechernei molitvy) بهره جسته است.
گفتني است كه سابلوكوف و در پيِ او كراچكوفسكي، در ترجمه تركيب‏هاي «صيد البحر» و «صيد البر»(مائده / 96)، كه در قالبِ الگوي «... من ...» يا در قالبِ تركيب وصفي ترجمه پذيرند، در برگردان تركيب‏هاي ياد شده، بر پايه الگوي «... في ...»، از دو حرف اضافه «v» و «na» (به معنيِ در) بهره جسته‏اند كه در حاصل معناي دقيقي را نمي‏رسانند؛ چه بر پايه اين ترجمه، آنچه بر فرد مُحرِم، حلال گشته «صيد در دريا» و آنچه بر او حرام گشته «صيد در خشكي» است، در حالي كه حكم حرمت و حليت، ابدا منوط به محلِ صيد نبوده است. قرينه عطف «طعامه» به صيد در آيه مورد بحث ، خود نيز تأكيدي افزون بر آن است كه اين اضافه را بايد اضافه‏اي تخصيصي، در قالب تحليلِ «... ل••ِ ...» تلقي كرد.
در خاتمه بايد يادآور شد كه در كنار اضافه‏هاي لفظي و اضافه‏هاي بيانِ جنس و بيان ظرف، بخش اصليِ تركيب‏هاي اضافي در زبان عربي را تركيب‏هايي تشكيل مي‏دهند كه رساننده معناي ملكيت يا تخصيص‏اند و به تعبير نحويان، مي‏بايد آن را به صورت «... ل••ِ ...» تحليل نمود. اگر چه بسياري از تركيب‏هاي اضافيِ عربي از اين نوع، در برگردان روسي به سادگي به تركيبي همسان به صورت مضاف و مضاف اليه قابل ترجمه‏اند، اما ديگر بار بايد بر اين نكته تأكيد نمود كه كاربرد گسترده تركيب‏هاي اضافي در زبان عربي و محدوديت نسبي تركيب‏هاي وصفيِ منسوب، به ويژه در عربي كهن، تفاوتي قابل ملاحظه ميان دو زبان، در ميزان كاربرد تركيب‏هاي اضافي را سبب مي‏شود كه اين تفاوت بايد در ترجمه مورد توجه قرار گيرد. نمونه‏هايي كه در اين مقاله كوتاه مورد بررسي قرار گرفت، مقدمه‏اي است بر پژوهشي گسترده‏تر درباره اين كه با وجود اعتقاد به علمي بودن ترجمه‏هاي زبان‏شناختي، تا چه حد مي‏بايد بر ترجمه تحت اللفظيِ چنين تركيب‏هايي پاي فشرد.
گرايش به ترجمه طيفي از تركيب‏هاي اضافي عربي به تركيب‏هاي وصفيِ روسي كه در اين مقاله به عنوان پيشنهاد مطرح گرديده، با تكيه بر اصل تقيد به لفظ در ترجمه، بر اين منطق استوار است كه مترجم به همان اندازه كه مجاز است واژه را در زبان مبدأ و مقصد تحليل معنايي كرده، معادل مناسبي براي واژه در زبان مقصد بيابد، به همان اندازه سزاوار است كه با تحليلِ قالب‏هاي تركيبي در دو زبان و مقايسه آنها با يكديگر، رساترين قالبِ برگردان را در زبان مقصد بجويد. از نظر علمي، اين عدول نسبي يا به تعبيري دقيق‏تر، عدول ظاهري از لفظ، صرفا مبتني بر برداشت و تجربه شخصي نمي‏تواند بود و به همان سان كه انتخاب واژه به جاي واژه، الزاما بايد مبتني بر دانشي نظام‏دار و شناخته شده، يا دست كم قابل فهم در محافل علمي بوده باشد، گزينش الگوهاي تركيبي نيز به همان اندازه مي‏بايد برپايه‏اي علمي استوار باشد.

پی نوشت ها:

الكتاب المقدس، كتب العهد القديم و العهد الجديد، دارالكتاب المقدس، قاهره، 1982م.
ابن هشام انصاري، مغني اللّبيب عن كتب الاعاريب، به كوشش مازن مبارك و محمد علي حمداللّه‏، بيروت، 1979م.
Zemskaya, E. A., Interfiksatsiya v sovremennom russkom slovoobrazovanii.
Vinogradov, V. V. et al., Grammatika ruskogo yazyka, Moscow, 1960.
پاكتچي، احمد، «گزارشي كوتاه درباره ترجمه‏هاي موجود از قرآن كريم به روسي»، تهيه در تهران، 1374ش؛ محفوظ در مركز ترجمه قرآن مجيد، قم.
رضي الدين استرآبادي، شرح شافية ابن حاجب، به كوشش محمد نورالحسن، محمد زفزاف و محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، 1395ق / 1975م.
عبدالغني الدقر، معجم النحو، دمشق، 1395ق / 1975م.
زجاجي، الجمل، با شرح ابن هشام انصاري، به كوشش علي محسن عيسي مال اللّه‏، بيروت، 1406ق / 1986م، ص 155.
رضي الدين استرآبادي، [شرح] الكافية في النحو، بيروت، 1399ق / 1979م.
Svyatoe Evangelie, The slavic version of the New Testament Gospels, Saint
Razvitie grammatikii leksiki sovremennogo russkogo yazyka, Moscow, 1964.
E Kaine Diatheke, The greek version of New Testament, London, 1949.
Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959.
Bibliya, Vetxogoi Novogo Zaveta, Bibleiskie Obshchestva, Moscow, 1992.
Ivanov, V. V., Istoricheskaya grammatika russkogo yazyka, Moscow, 1990.
Koran, tr. G.S. Sablukov, Kazan, 1907.
Petersburg,1914.
Koran, tr. N. O. Osmanov et al., Moscow, 1992.
Koran, tr. I. Yu. Krachkovskii, Moscow, 1963.
Axmanova, O. S., Slovar' ligvisticheskix terminov, Moscow, 1969.

 

 

جمعه 24 شهریور 1391  3:05 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها