ساعتش را کوک کرد برای کربلای چهار

بچه ها به سجده افتادند با همان لباس غواصی و همصدای عبادی نیا شدند که پرسوز می خواند: بریز آبِ روان اسماء ، ولی آهسته ، آهسته. همه توی حال خود پیشانی بر خاک بودند که یک آن شنیدیم عبادی نیا بی بی را از عمق جان صدا زد و بدون اینکه دعا کند سر از سجده برداشت و با همان هق هق های بلندش زد بیرون….
دوشنبه، 4 دی 1391
تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
ساعتش را کوک کرد برای کربلای چهار

بچه ها به سجده افتادند با همان لباس غواصی و همصدای عبادی نیا شدند که پرسوز می خواند: بریز آبِ روان اسماء ، ولی آهسته ، آهسته.
همه توی حال خود پیشانی بر خاک بودند که یک آن شنیدیم عبادی نیا بی بی را از عمق جان صدا زد و بدون اینکه دعا کند سر از سجده برداشت و با همان هق هق های بلندش زد بیرون….

به گزارش راسخون به نقل از خبرگزاری غرب ایران درگردان غواصی لشگر۳۲انصارالحسین همدان دریک برهه انسانهای وارسته عجیب وغریبی جمع شده بودند گوئی اصلا اهل زمین نبودند وبرای چند صباحی آمدند ورفتندوماهمچنان مبهوت گفتار وکردار آنهائیم .

امروزازماه های آبان وآذر ودی سال ۶۵ درباره عزیزی مینویسم با این خصوصیات ,شماهم بامن تجسم کنید: یک جوان ۱۷یا۱۸ساله خوش سیما آرام ومتین, نورانی باصفا , لبخندی همیشگی برگوشه لب محجوب باصوتی دل نشین , و لباس روحانی (طلبه) بتن با سخنانی دلنشین وپرمعانی وجثه ای کوچک وپیش نماز جماعات ما ,او نادر عبادی نیا طلبه ای درس خوان که در قم درس می خواندبود .
شهید نا در عبادی نیا

شهید نا در عبادی نیا

 درس وبحث را رها کرده بود وبه جبهه حق پیوسته بود, هرشب بعد از نماز جماعت دعای توسل میخواند وآرام اشک میریخت , وشبها هم برای را ز ونیازبامحبوب خود سربه سجده می گذاشت ونجوا میکرد کسی بیاد ندارد او یک شب نماز شبش قضا شده باشدهمه ا و را بعنوان ساعت گردان می شناختند هر وضو می گرفت نیم ساعت به اذان مانده بود هروقت موتور برق را روشن می کرد یک ربع به اذان مانده که نوار قرآن را پشت بلندگو میگذاشت .

معمولا هم اذان هاراایشان می داد و بچه ها هم البته آنها که تا آن موقع بیدار نشده بودند ودر گوشه کنار رودخانه و یا لابلای سنگهای کوه های اطراف به راز ونیاز با خدا نبودند, بلند میشدند فوری برای نماز آماده می شدند و بعد از نماز هم طبق برنامه زیارت عاشورا را بهمراه محمد بهشتی می خواندند.

برادر مطهری

 یک روز صبح نزدیک اذان  متوجه شدم وقت اذان است ولی ساعت گردان کار خودش را انجام نداده است بطرف چادر نادر می رود و او را می بیند که بشدت در حال گریه زاری است و دائم از خدا می پرسد چرا من امشب بیدار نشدم و به نماز شبم نرسیدم آخر من چه گناهی مرتکب شدم که باید امروزم را با راز و نیاز با تو شروع نکنم .

چنان گریه می کرد که اول ترسیدم و فکر کردم اتفاق خاصی برایش پیش آمده که اینجوری پریشان است آنروز را هر کاری کردیم حاج نادر امام جماعت ما نشد وخودش را می خواست اینطوری تادیب کند .

( حاج محسن جامه بزرگ)

تمام قد ایستادم روی انگشتهای پام و لامپ را چرخاندم.تاریکی پرده انداخت تو چادر.چشم چشمی را نمی دید. بچه ها به سجده افتادند با همان لباس غواصی و همصدای عبادی نیا شدند که پرسوز می خواند: بریز آبِ روان اسماء ، ولی آهسته ، آهسته.
همه توی حال خود پیشانی بر خاک بودند که یک آن شنیدیم عبادی نیا بی بی را از عمق جان صدا زد و بدون اینکه دعا کند سر از سجده برداشت و با همان هق هق های بلندش زد بیرون…..طاقت نیاوردم به دنبالش رفتم خواستم صدایش کنم اما نتوانستم….رفت رسید کنار کنده نخلی و زانو زد و عمامه اش را از سرش برداشت و پیشانی گذاشت بر روی خاک…..رفتم جلو دست روی شانه اش گذاشتم تا بفهمد من آنجا هستم….هر قدر سعی کردم از او بپرسم چه شده و چه دیده نتوانستم و در چشمانش نفی خواسته هایم را می دیدم….فقط گفتم:تا عملیات فقط چهل روز باقی مانده یعنی یک اربعین….نکند همین عددهاست که…..که باز هق زد و سر تکان داد و سر به سجده گذاشت….گفتم:نادر روضه امشبت با شبهای دیگر فرق داشت چه شده؟ چی تو دلت گذشته مرد؟ بگو؟  بلند شد و لب گزید و گفت:نه! و راه افتاد و با گام های بلند رفت . صدایش کردم ! برگشت و گفت:امتحان سختی بود.امتحان سختی داریم ،خیلی سخت ، فقط همین… و رفت و نشست داخل بلم و پارو زد و آنقدر نگاهش کردم تا سیاهی شب بلعیدش.

نوشته حمید حسام
 
همه آنهائی که در ماه های آذر و دی درجنوب بوده اند می دانند که چه سرمای استخوان سوزی دارد ؛ چه برسد به آموزش غواصی و شنا در آن ماهها ,او با آن جثه کوچک و لاغرش هم پای بقیه افراد آموزش غواصی را انجام می داد بعضی مواقع شبها ساعت ۱۱ یا ۱۲ همه را که از فرط خستگی خوابیده بودند بیدار می کردیم وبرای آشنائی با آب در شب و شنا و غواصی توی آب می بردیم و به حاج آقا می گفتیم او میتواند توی آب نرود ولی نمی پذیرفت ,

آموزش در آن سرمای طاقت فرسا باعث شده بود تمامی بچه ها مشکل جسمی پیدا کرده ,و مریض شده بودند که ناچار شدیم یک روز تمرین را تعطیل کرده و دکتر به محل آموزش (سد گتوند)آوردیم و همه را معاینه کرد و حاج آقا هم در تمامی آموزشها شرکت می کرد بدون اینکه ابراز خستگی کند.

نزدیک عملیات کربلای ۴ بود فکر می کنم ۲۷ آذر بود همه را به روستای ابو شانک در اروند کنار بردیم با آبراه های زیاد و روبروی شهر فاو و ما می بایست آموزش عبور از اروند رود را در دستور کار میگذاشتیم.

کار با جدیت شروع شد به هر کس اسلحه ای متناسب جثه و قدرتش میدادیم و یا هر کس می توانست اسلحه مورد نظر خودش را انتخاب کند , در آن موقع متوجه شدم حاج آقا عبای نیا آر پی جی برداشته و با آن تمرین می کند ,با خودم گفتم کمی تمرین می کند و وقتی کار با ار پی جی را مشکل ببیند آن را عوض میکند و اسلحه ای سبک بر می دارد.

بچه های دیگر آمدند و گفتند حاجی یک فکری برای حاج آقا بکنید و سلاح سبکتری به او بدهید , بعد از تمرین آن روز او را صدا کردم دوتائی در جاده خاکی کنار آبراه ابو شانک قدم زدیم, به او گفتم حاج آقا غواصی توی آب اروند دشوار است و باید تا جائی که می توانید از اسلحه سبک استفاده کنید تا بهتر بتوانید فین (کفشهای غواصی)بزنید و ار پی جی برای شما سنگین است ؛ بهتر است کلاش بردارید او قبول نکرد ,گفتم حاج آقا شما توانائی برداشتن آرپی جی و غواصی کردن در اروند را ندارید ؛ خسته می شوید و نمی توانید ادامه بدهید.

او مکثی کرد و رو به من کرد گفت: حاج کریم آرپی جی مرا خسته نمی کند بلکه من آرپی جی را خسته مکنم .

و مرا همین طور بحالت مات و مبهوتی که از گفتار او منگ شده و زبانم قفل شده بود رها کرد رفت .

او با همان اسلحه تمرین کرد و در عملیات شرکت کرد و در حالی که مشغول شلیک آرپی جی از میان معبر دشمن بسمت سنگر تیربار آنها بود تیری به پیشانی نورانیش خورد و در همان موقع به دیدار معبودش شتافت.

کریم مطهری
 
منزل سابق ما در محله قلیانی همدان بود نادر در مسجد … خیلی فعالیت میکرد و علاقه خیلی زیادی هم به کارهای هنری داشت یادم هست یک تابلویی درست کرده بود با چوب و عکس همه شهدای محل رو روی تابلو چسبانده بود تابلو تغریبا کامل شده بود و داخل مسجد بود اما یک جای خالی در انتهای کار گذاشته بود که بعد همان جای خالی شد جای عکس نادر …

برادر شهید

گزیده ایی از وصیتنامه شهید حجت الاسلام والمسلمین نادر عبادی نیا

سعی کنید خود را با قرآن واهل بیت بیشتر آشنا کنید. واز این دو نعمت گرانبهااستفاده کامل بنمایید عزیزانم در حمایت از روحانیت این نهاد گرانمایه و این سربازان بحق امام زمان (عج)دریغ نکنید؛ولحظه ای خود را جدا از آنها ندانید و فرزندانتان را برای شرکت در این نظام مقدس تشویق نمایید که اسلام عزیز به آنها بیشتر از قبل احتیاج دارد.

عزیزانم تا قطره خونی در بدن دارید دست از یاری امام عزیز (روحی فداه) برندارید و کوتاهی نکنید که حق گوهری گران بها و فرزند زهراء(س) می باشد و به حق نعمت بزرگی بود که خدای مهربان به ما عنایت فرمود ….

 در انتها یادی میکنیم از شهدای گردان غواصی جعفر طیار و همرزمان نادر عبادی نیا که در این عملیات به شهادت رسیدند

گردان غواصی همدان در عملیات کربلای چهار بیشترین نقش را داشتند و در منطقه ‎ام الرصاص خرمشهر تعداد زیادی از غواصان این گردان که تا خاکریز سوم دشمن پیش رفتند، به شهادت رسیدند.

رزمندگانی از جمله قدرت الله نجفیان، نادر عبادی نیا، داریوش ساکی، محمدحسن اکبری، سیدمهدی رهسپار، امیر طلایی، مجید پورحسینی، سعید کاظمی، مصطفی جریان، محمد عراقچی، رضا حقگویان، اصغر تابعی و مسعود مرادی از شهدای گرانقدر این عملیات مهم بودند.
/7432/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
وضعیت دور از انتظار اما تحسین‌کننده پیاتزا بعد از بازی شب گذشته با لهستان
play_arrow
وضعیت دور از انتظار اما تحسین‌کننده پیاتزا بعد از بازی شب گذشته با لهستان
جزئیات و تصاویر جدید از آتش و دود شدید غرب تهران
play_arrow
جزئیات و تصاویر جدید از آتش و دود شدید غرب تهران
گزارش عجیب خبرنگار پاکستانی از دل سیلاب سوژه کاربران فضای مجازی شد
play_arrow
گزارش عجیب خبرنگار پاکستانی از دل سیلاب سوژه کاربران فضای مجازی شد
با اجرای اسنپ بک چه چیزی در انتظار ایران است؟
play_arrow
با اجرای اسنپ بک چه چیزی در انتظار ایران است؟
پاسخ امیرحسین رستمی به یک سوال: چرا از ایران نمی‌روی؟
play_arrow
پاسخ امیرحسین رستمی به یک سوال: چرا از ایران نمی‌روی؟
نصیحت ولادیمیر پوتین به کارگران جوان
play_arrow
نصیحت ولادیمیر پوتین به کارگران جوان
ترامپ از پاسخ درباره کدام پرونده طفره رفت؟
play_arrow
ترامپ از پاسخ درباره کدام پرونده طفره رفت؟
روایت برادر سردار باقری از شیوه شهادت برادرش در خانه
play_arrow
روایت برادر سردار باقری از شیوه شهادت برادرش در خانه
درآمد شوکه‌کننده یک متکدی در تبریز تنها در ۳ ساعت؛ ماهی یک میلیارد تومان!
play_arrow
درآمد شوکه‌کننده یک متکدی در تبریز تنها در ۳ ساعت؛ ماهی یک میلیارد تومان!
فتح‌الله‌خان جلالی خوشنویس و نستعلیق‌نویس صاحب نام اواخر دوران قاجار در اصفهان
فتح‌الله‌خان جلالی خوشنویس و نستعلیق‌نویس صاحب نام اواخر دوران قاجار در اصفهان
ویدیو باشگاه النصر امارات برای معرفی مهدی قایدی
play_arrow
ویدیو باشگاه النصر امارات برای معرفی مهدی قایدی
صحنه آهسته اصابت بمب‌های اسرائیلی به ستاد ارتش سوریه، لحظاتی پیش از انفجار
play_arrow
صحنه آهسته اصابت بمب‌های اسرائیلی به ستاد ارتش سوریه، لحظاتی پیش از انفجار
تصاویر تازه از لحظه حمله پهپادهای اسرائیلی به کاروان ارتش سوریه
play_arrow
تصاویر تازه از لحظه حمله پهپادهای اسرائیلی به کاروان ارتش سوریه
نماهنگ "پیراهن یوسف" با نوای حاج عبدالرضا هلالی
play_arrow
نماهنگ "پیراهن یوسف" با نوای حاج عبدالرضا هلالی
سردار سلیمانی: سوریه سقوط کند، سراغ ایران می‌آیند
play_arrow
سردار سلیمانی: سوریه سقوط کند، سراغ ایران می‌آیند