0

بانک مقالات علوم قران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتابشناسى احكام قرآن (براساس ترتيب قرن)

كتابشناسى احكام قرآن (براساس ترتيب قرن)

محمدعلى هاشم زاده
پيش درآمد

از آن جا كه نخستين گام در پژوهش وسامان بخشى به هر موضوع, آشنايى كامل ودقيق از تحقيقات انجام شده درآن موضوع است و دوباره كاريها, پربارنبودن ونااستوارى برخى پژوهشها, بيشتر به خاطر بى اطلاعى پژوهشگر ازسرچشمه هاى بحث و منابع درخور مراجعه درآن موضوع است. شناسايى و شناساندن منابع و كتابشناسيهاى موضوعى امرى ضرورى است كه بايد اين مهم هرچه بيشتر وبهتر باروشهاى جديد و كارآمد مورد توجه قرار بگيرد. بايد گفت دراين زمينه كمبودها بسيار است وتلاشهاى صورت گرفته با كاستيهاى فراوانى در كميت و كيفيت روبه روست. جا دارد كتابشناسان خبره وبا تجربه به اين مهم بپردازند تا ضمن معرفى فعاليتهاى انجام شده به پژوهشگران, خلأهاى موجود نيز روشن گردد تا پژوهشگران به تلاشهاى روزآمد و نيازهاى بايسته بپردازند.
كتابشناسيهاى موضوعى قرآن كه تاكنون فراهم آمده است نيز همانند موضوعات ديگر بسيار ناقص و غيرمتقن است ودرآن استقصاى كامل صورت نگرفته وپاسخ گوى نيازپژوهشگران نيست.
دراين جا پيشنهاد مى شود تمام كتابشناسيهاى موجود كه هركدام بر اساس سليقه خاصى تهيه و تنظيم شده است. به گونه موضوعى نيز تلفيق و يكجا تنظيم گردد مسلّماً دراين صورت بازدهى و ارزش اين گونه كتابشناسيها به مراتب از كتابشناسيهاى عمومى بيشتر خواهد بود.
به عنوان ارائه نمونه اى ازاين طرح برآن شديم تا آن جا كه ممكن است و منابع در دسترس قرار دارد كليه آثار قرآنى به گونه موضوعى و يكجا تهيه و تنظيم گردد. درهمين راستا كتابشناسى قصه هاى قرآن با ارائه چهار صد و پنج اثر صورت گرفته و در مجله (آينه پژوهش) شماره 20 به چاپ رسيد واينك كليه آثار قرآنى در موضوع احكام قرآن كه يكى از موضوعات مهم قرآنى است واز سوى ديگر مرتبط با احكام فقهى قرآن است, شناسايى وبه پژوهشگران قرآنى وجويندگان احكام فقهى قرآن شناسانده مى شود. نگارنده مدعى نيست كه كليه آثار احكام قرآن دراين مقال ذكر شده, لكن همه منابعى كه معرفى آثار نگاشته شده در زمينه احكام قرآن درآنها پيش بينى مى شد كه به بيش از پانزده منبع افزون مى گردد, مورد كند و كاو قرار گرفته است. درضمن هرمنبع مورد استفاده با شماره مخصوص در ذيل هرعنوان آمده است, تا مستند و راهگشا براى مراجعه پژوهشگران باشد. البته بسيارى ازاين آثار در منابع بسيارى ذكر گرديده كه فقط يك منبع آورده شده است.

منابع عبارتند از:

كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ و معارف قرآن. عناوينى كه دراين مركز موجود است با علامت  مشخص شده است.
الذريعة الى تصانيف الشيعه, تأليف آغا بزرگ تهرانى, شماره 1.
دائرة المعارف بزرگ اسلامى, شماره 2.
دائرة المعارف تشيع , شماره 3.
معجم المفسرين, تأليف عادل نويهض, شماره 4.
البرهان فى علوم القرآن, تأليف زركشى, چاپ بيروت, دارالمعرفة, تحقيق مرعشلى وديگران, شماره 5.
منابع اجتهاد, تأليف استاد محمدابراهيم جناتى, شماره 6.
تفسير شاهى (آيات الاحكام),تأليف جرجانى, مقدمه آيت اللّه مرعشى نجفى, شماره 7.
تفسير آيات الاحكام, تأليف عبدالرحمن السايس و ديگران, مقدمه تحقيق حسن سماحى, شماره 8.
فهرست مخطوطات آل البيت اردن, شماره 9.
اتجاهات التفسير فى القرن الرابع العشر, تأليف فهدالرومى, شماره 10.
دائرة المعارف الاسلامية, تأليف جمعى از مستشرقين, شماره 11.
ومنابعى ديگر همچون: فهرست ابن نديم, كشف الظنون حاجى خليفه, طبقات مفسران داودى, سيوطى و…
پس از شماره مخصوص منبع مورد نظر, شماره جلد و سپس صفحه آن ذكرشده است.
ييادآورى: جهت مشخص شدن سير تاريخى آثار نگاشته شده در موضوع احكام قرآن اين كتابشناسى براساس ترتيب قرن از قرن دوّم تا قرن پانزدهم تنظيم گرديده واطلاعات داده شده ازاين قرار است:
نام اثر(كه بيشتر عنوان احكام قرآن, آيات الاحكام و تفسير آيات الاحكام است), نام مؤلف,تاريخ تولد و وفات(مواردى كه فقط تاريخ وفات باشد با علامت(م) مشخص شده است) مذهب مؤلف و مشخصات نشر(در صورت انتشار).
همچنين از مجموع يكصد و شصت و نُه اثر ياد شده, هفتاد و شش اثر از مفسران شيعه اماميه , هشت اثر از مفسران زيدى و بقيه آثار از مفسران مذاهب چهارگانه اهل سنت و ظاهرى است.

تفسيرهاى فقهى

تفسيرهايى كه براساس سبكهاى خاصى نگارش يافته, خود بهترين منبع در آن موضوع به شمار مى روند. به عنوان مثال, تفسيرهايى كه به زاويه هاى تاريخى قرآن توجه خاص دارند, بهترين منبع در موضوع قصص قرآن هستند. همچنين تفسيرهايى كه عنايت ويژه به مسائل فقهى قرآن دارند, بهترين اثر در احكام قرآن به شمارند. بسيارى از تفسيرها نيز به همين سبك تدوين شده اند. همچون: تفسير اضواء البيان فى ايضاح القرآن بالقرآن, نوشته محمد امين الجكنى الشنقيطى; تفسير ابى السعود; تفسير جامع, تأليف سيدابراهيم بروجردى; المنير فى العقيدة والشريعة والمنهج, تأليف وهبة الزحيلى; مفاتيح الغيب, نوشته فخررازى; فتح القدير, تأليف شوكانى; روح المعانى, تأليف آلوسى و….
ييكى ازمهم ترين اين گونه تفسيرها, (الجامع لأحكام القرآن) نوشته محمد بن احمد انصارى قرطبى(578-671) است. ويژگى مهم اين تفسير, فقهى بودن آن است كه به طور گسترده وارد مباحث فقهى شده وبه هنگام بحث از احكام فقهى به ديدگاههاى فقيهان مذاهب مى پردازد و درواقع يك موسوعه كامل فقهى است.
به عنوان مثال وى در ذيل آيه 3 سوره بقره: (ويقيمون الصّلاة), بيش از بيست مسأله فقهى را به شرح مورد بررسى قرار داده است. درذيل آيه 173 همين سوره: (انّما حرّم عليكم الميتة),سى و چهار مسأله فقهى مورد بررسى قرار گرفته و در ذيل آيه 187 همين سوره: (أحلّ لكم ليلة الصيّام الرّفث الى نسائكم),سى و شش مسأله و در ذيل آيه 282 همين سوره پنجاه و دو مسأله فقهى به شرح, مورد بحث قرارگرفته است كه بااين گستردگى, هيچ يك از تفسيرها و حتى مى توان گفت كتابهاى خاص احكام قرآن نيز نپرداخته اند. اگرمباحث فقهى اين تفسير تفكيك شود خود چند جلد مى شود, همچنانكه فهرستهاى موضوعى اين تفسير در مباحث فقهى هركدام به بيش از دويست و بيست صفحه مى رسد.. از اين روى, به خاطر ويژگى خاص اين تفسير در بخش كتابشناسى نام اين تفسير نيزآمده است.
درپايان اين مقدمه يادكرد يك نكته ضرورى است وآن اين كه بسيارى از پژوهشهاى انجام شده در ارتباط با احكام قرآن اختصاص به بررسى و تفسير موضوعى آيات, درباره يك موضوع خاص همچون نماز, روزه, جهاد يا ديگر احكام قرآن دارد كه در اين مقال از آوردن آنها خوددارى شده است.

قرن دوّم

1. احكام القرآن, يا تفسير آيات الاحكام, (ابوالنضر) محمد بن السائب الكلبى الكوفى (م: 146) شيعه (اصحاب حديث). وى از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) است. ابن نديم در كتاب الفهرست هنگام يادكرد كتابهاى نوشته شده در موضوع احكام قرآن مى نويسد: (احكام القرآن للكلبى رواه عن ابن عباس) اين اثر غيراز تفسيركامل قرآن است كه محمد بن سائب نوشته ودر كتابخانه استانبول به صورت خطى موجود است. وى يكى از مفسران مهم شيعه در قرن دوّم بوده و سيوطى در الاتقان مى نويسد: (وى صاحب بزرگترين تفسير قرآن بوده است.) در كتب رجالى بر شيعه بودن وى تصريح شده است.(رجال مامقانى, 3/119; ميزان الاعتدال, ذهبى, 3/556) (42/1/1)
2. تفسير خمسمأة آية فى الاحكام, مقاتل بن سليمان بن بشرالخراسانى البلخى (م: 150) شيعه. وى از آغازگران فرقه بتريّه است. (رك: ابن نديم, 227) اين كتاب بين اصحاب حديث تداول داشت واحمد بن حنبل ضمن ستايش از مضامين اين كتاب, تأليف آن را به مقابل بن حيان نسبت مى داد.(680/6/2)

قرن سوّم

3. احكام القرآن , حيى بن آدم بن سليمان الاموى (م: 203) از فقيهان بتريّه. (680/6/2)
4. تفسيرآيات الاحكام, ابوالمنذرهشام بن محمد بن السائب الكلبى الكوفى (م: 6-204) شيعه و از اصحاب صادقين(ع).
5. احكام القرآن, محمد بن ادريس بن العباس بن عثمان الشافعى(150-204) سنى شافعى, بنيانگذار مذهب شافعى و داراى دو اثر در موضوع احكام القرآن:
الف. مطبوع. گردآورى شده از نوشته هاى وى توسط بيهقى صاحب سنن(م: 458) دمشق: مطبعة النّورى; بيروت: دارالكتب العلميه, 1400, دار احياء العلوم, 1410.
ب. اثر خود مؤلف كه زركشى در البرهان (128/2) بدان اشاره كرده ونيز ابن نديم (/41 , 464)ازآن ياد كرده است. با اين وجود اين كتاب را كه حتى در سده 5 ق / 11م: ازميان رفته بود, بااحكام القرآن منسوب به شافعى كه در واقع, از نوشته هاى بيهقى است وسالها پس از تأليف فهرست ابن نديم نوشته شده است نبايد اشتباه كرد.(689/6/2) 
6. احكام القرآن, جبير بن غالب,؟(124/1/4)
7. احكام القرآن, احمد بن معذل(معدل) بن غيلان العبرى (م: حدود 240) مالكى. (80/1/4)
8. احكام القرآن,ابراهيم بن خالد معروف به ابوثور كلبى (م: 240) از فقيهان اهل حديث با روشى نزديك به شافعى. (680/6/2)
9. ايجاب(ايجاد)التمسك باحكام القرآن, يحيى بن اكثم بن محمد بن قطن التميمى المروزى (م: 242) از فقيهان منفرد بصره. (680/6/2)
10. احكـام القرآن, ابو عبد اللّه محمد بن ابراهيم عبدوس (م: 245) سنّى. (8/1/8)
11. احكـام القرآن, على بن حجر بن محمد السعدى المروزى الخراسـانى (154-246) حنفى. (680/6/2)
12. احكام القرآن, حفص بن عمربن عبدالعزيز الازدى الدورى (م: 246) از فقيهان اصحاب حديث. (680/6/2)
13. احكام القرآن, خصاف احمدعمر (م: 261) سنى.
14. تفسير خمسمأة آية, ابوالمؤثر صلت بن خميس بهلاوى, عالم اباضى عمان در سده 3 ق.(680/6/2)
15. احكام القرآن, محمد بن عبداللّه معروف به ابن الحكم (182-268) مالكى. (556/2/4)
16. احكام القرآن, داود بن على الظاهرى الاصفهانى (201-270 يا 273) ظاهرى. (680/6/2)
17. احكـام القرآن, اسماعيل بن اسحاق الازدى البصرى الجهضمى (199 يا200-282) مالكى. ابن نديم مى نويسد:(/40, 252) كتابى است بزرگ. (679/6/2)

قرن چهارم

18. آيات الاحكام (احكام القرآن), قاسم بن اصبغ بن محمد القرطبى الاندلسى (247-304) مالكى. (431/1/4)
19. احكام القرآن(آيات الاحكام), على بن موسى بن يزداد القمى الحنفى (از پيشوايان حنفى در زمان خود) (م: 305) حنفى.(389/1/4)
20. احكام القرآن, محمد بن احمد بكيرالبغدادى (م: 305) مالكى. به عقيده ابن عبدالبر, اين كتاب در عرض سنن ترمذى و مختصر ابن عبدالحكم در موضوع خود بهترين اثر به شمار مى رفته است(ابن خير, 121).(679/6/2)
21. احكام القرآن, ابوالاسود موسى بن عبدالرحمن معروف به قطان (232- 309 يا 306) مالكى. در 12 جزء. (692/2/4)
22. احكام القرآن, احمد بن محمد بن زياد الفارسى (م: 318) مالكى. در 10 جزء. (757/2/4)
23. احكــام القـرآن, ابو جعفر احمد بن احمد القيــروانى (م: 319) سنّى. (8/1/8)
24. احكام القرآن, احمد بن محمد بن سلامة الازدى الطحاوى (239-319 يا 321) حنفى. اين كتاب در كتابخانه وزير كبرى تركيه موجود است. (59/1/4)
25. احكام القرآن, عبدالله بن احمد معروف به ابن المغلس (م:324) ظاهرى. (4/1/303)
26. احكام القرآن, بكربن محمد بن العلاء بن محمد القشيرى (264-344) مالكى. اين كتاب, مختصرى از كتاب اسماعيل بن اسحاق قاضى بوده است. (ابن خير 52-53, زركشى 3/2) (679/6/2)
27.احكام القرآن(شرح احكام القرآن) ابومحمد قاسم بن اصبغ القرطبى ( 273-340 يا 355) مالكى. ( 679/6/2)
28. احكام القرآن, محمد بن قاسم بن شعبان (م: 355) مالكى. ( ذهبى, 16/ 78) ( 679/6/12)
29. الانباه على استنباط الاحكام من كتاب اللّه(الانباء عن الاحكام من كتاب اللّه ـ احكام القرآن), منذربن سعيد بن عبداللّه ابوالحكم البلوطى (273-355) مالكى. (ابن خير, 54, حاجى خليفه,1/20) (4/2/686) (679/6/2)
30. احكام القرآن(شرح احكام القرآن), 5 جلد, احمد بن على جصّاص الرازى (305-370يا 376) حنفى. اين كتاب بارها از جمله سالهاى 1335 -1338 ق در استانبول: مطبعة اوقاف الاسلاميه, قاهره : مطبعة السلفية مطبعة البهيّة, بيروت: دارالكتاب العربى, دارالفكر و داراحياء التراث العربى, چاپ شده است كه مشهورترين كتاب دراين زمينه از نويسندگان حنفى به شمار مى آيد. 
31. احكـام القرآن, محمد بن الحسيـن بن محمد ابويعـلى ( 380-458) (520/2/4)
32. (تفسير) آيات الاحكام(احكام القرآن), عبّاد بن عباس بن عباد الطالقانى (385) سنى. (درالذريعة به عنوان شيعه و متوفى 335 ذكرشده.) (253/1/4)
33. شرح آيات الاحكام, كافى الكفاة صاحب اسماعيل بن عبّاد (م:385) شيعه.

قرن پنجم

34. احكام القرآن,احمد بن على الربعى معروف به الباغانى(345-401) مالكى. (48/1/4)
35-36. الف) مختصر احكام القرآن
ب) المأثور عن مالك فى احكام القرآن و تفسيره, مكى بن ابيطالب القيسى القيروانى(م: 438). (684/2/4)
37. احكام القرآن, محمدبن على بن احمد بن ابى حزم (384 -456) ظاهرى. لبنان: دارالآفاق الجديدة. (128/2/5)
38. احكام القرآن, حافظ ابوبكر احمد بن الحسين البيهقى (م: 458) شافعى. وى تمامى گفتارهاى پراكنده شافعى را درزمينه احكام القرآن از لابه لاى آثاربازمانده او گردآورى كرده و درقالب كتابى تدوين كرده كه در واقع جايگزين كتاب مفقود شافعى گريده است.اين كتاب با عنوان احكام القرآن شافعى بارها به چاپ رسيده ودر برخى نسخ خطى آن عنوان كتاب به صورت مجموعة كلام الشافعى من احكام القرآن آمده است. 
39. آيات الاحكام, محمد بن الحسين بن محمد بن الفراء ابويعلى كبير (380-458) حنبلى. (679/6/2)

قرن ششم

40. احكام القرآن, 4 جلد در 2 مجلد, على بن محمد الطبرى, معروف به الكياهراسى (م: 504) شافعى . بيروت: دارالكتب العلميه, دوّم, 1405. 
41. احكام القرآن(آيات الاحكام), 4 جلد, محمد بن عبداللّه اندلسى اشبيلى معروف به ابن عربى (468-543) مالكى. بيروت: دارالفكر, 1394-قاهره:(1957-1959) به كوشش على محمد بجاوى. مؤلف خود اختصارى ازآن با عنوان (الاحكام الصغرى) فراهم آورده است كه به صورت خطى دربرخى كتابخانه هاى رباط و فاس درمغرب نگهدارى مى شود.حاجى خليفه(1/20) گويد: اين كتاب تفسير پانصد آيه متعلق به احكام مكلفين است, لكن با تحقيقى كه شده, دراين كتاب حدود هزار آيه قرآن كه پيرامون احكام است, تفسير شده است. اين كتاب يكى از مهم ترين كتابهاى احكام قرآن مذهب مالكى است. 
42-43. فقه القرآن 2 جلد و شرح آيات الاحكام, قطب الدّين سعيد بن هبة اللّه راوندى (م: 573) شيعه. قم: كتابخانه آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى, دوّم, 1405, تحقيق سيد احمد حسينى به اهتمام سيد محمود مرعشى. مرحوم آغابزرگ تهرانى درالذريعه(1/42) مى نويسد: شرح آيات الاحكام از غيرفقه القرآن است همچنان كه درامل الآمل بدان تصريح شده, لكن صاحب رياض گويد همان فقه القرآن است. اين كتاب در كتابخانه شيخ هادى كاشف الغطاء در نجف و نيز در كتابخانه حاج آقا سيد اسداللّه اصفهانى(م: 1333) (3/1/238) موجود است. 
44. تفسير آيات الاحكام, ابوالحسن محمد بن حسين بيهقى نيشابورى كيدرى (م: حدود 576) شيعه. (8/6)
45. مختصر احكام القرآن, عبدالمنعم بن محمد الانصارى الاندلسى الغرناطى(ابن الفرس) (524-9,597) مالكى. (335/1/4)
46. تفسير سورتى آل عمران و النّساء من كتاب احكام القرآن, عبد المنعم بن محمد الانصارى الغرناطى (ابن الفرس) (524- 599 يا 597) مالكى. ليبى: الدار الجماهيرية للنّشر ,اوّل, 1989, تحقيق از محمد ابراهيم يحيى. r

قرن هفتم

47. كتاب فى احكام القرآن, محمد يحيى بن احمد بن خليل الشلوبين الاشبيلى (م: 640) مالكى. (648/2/4)
48. آيات الاحكام (جامع احكام القرآن), ابوبكر صائن الدين يحيى بن سعدون الازدى الاندلسى (م: 670) مالكى. (11/6)
49. الجامع لاحكام القرآن(تفسيرقرطبى), محمد بن احمد الانصارى القرطبى (578-671) مالكى. (اين اثر باوجود اين كه مباحث فقهى را به تفصيل دربردارد در كنار تفسيرهاى عمومى طبقه بندى مى شود كه به جهت ويژگى خاص آن دراين بخش نيز آورده شد.) 

قرن هشتم

50. التبيان فى احكام القرآن, على بن حسين بن عبدالعزيز ابن أبى الأحوص (م:700) مالكى. (129/2/5)
51. شرح آيات الاحكام, السيد يحيى بن حمزة بن على الحسنى الزيدى اليمانى (م: 749) زيدى. (10/6)
52. انوار المضيئة على آيات الاحكام, سيد محمد بن هادى بن تاج الدّين, زيدى. (680/6/2)
53. تفسير آيات الاحكام, محمد بن ابى بكر الدمشقى الزرعى معروف به ابن قيّم الجوزية ( م: 751) حنبلى. ( 12/6)
54. احكام القرآن (القول الوجيز فى احكام الكتاب العزيز), احمد بن يوسف بن عبدالدايم الحلبى معروف به سمين (م: 756) شافعى. (صاحب الدرالمصون در اعراب قرآن 11 ج) (84/1/4)
55. تلخيص(تهذيب) احكام القرآن, محمد (محمود) بن احمد بن مسعود سرّاج قونوى (م: 777 يا770) حنفى. (679/6/2)
56. النهاية فى تفسير الخمسمأة آية فى احكام القرآن(منهاج الهداية فى شرح آيات الاحكام الخمسمأة منهاج الهداية فى تفسيرآيات الاحكام), احمدبن عبداللّه سعيد بن المتوج البحرانى (م: حدود 771) شيعه. (در معجم المفسرين عادل نويهض, تاريخ وفات او 820 ذكر شده است.)(42/1/1)
57. احكام الراى من احكام الآى, شمس الدين محمد بن عبدالرحمن ابن صائغ (م: 776) حنبلى. (769/6/2)

قرن نهم

58. تيسير البيان فى احكام القرآن, محمد بن على بن عبداللّه الخطيب نورالدين بن على الموزعى (م: 825) سنى. تاريخ كتابت آن 808 و جلد اوّل خطى آن در بصره, و 500 صفحه است.(588/2/4)
59. كنزالعرفان فى فقه القرآن, فاضل مقداد بن عبداللّه السيورى الاسدى الحلى (م: 826) شيعه. تهران: مكتبة المرتضويه, 1343. r
60. الثمرات اليانعة و الاحكام الواضحة القاطعة, يوسف بن احمد بن محمد نجم الدّين الثلائى اليمانى (م: 832) سنّى. (مخطوط در 3 مجلد) (شافى العليل 11/1)
61. آيات الاحكام , ناصربن احمد بن عبداللّه ابن متوج البحرانى, شيعه. (سيد حسن صدر گويد: در كتابخانه هاى نجف آن را ديده است.) (42/1/1)
62. آيات الاحكام , احمد المهدى لدين الله بن يحيى الحسنى اليمانى الصنعائى (م: 840) زيدى. ( 10/6)
63. حصرآيات الاحكام الشرعيه, محمد بن ابراهيم بن على (775- 840) زيدى. (نسخه اى از آن به شماره 698 دركتابخانه جامع كبير صنعا موجود است.) (524/4/3)
64. احكام القرآن, احمد بن على معروف به ابن حجر عسقلانى (773-852) شافعى. (12/6)
65. آيات الاحكام, ناصربن جمال الدين (م: حدود 860) شيعه. (محتمل است همان شماره 62 باشد.)
66. شافى (شفاء) العليل فى شرح (تفسير) الخمسمأة آية من التنزيل(تفسيرآيات الاحكام يا شرح آيات الاحكام الفارقة بين الحلال و الحرام), عبداللّه بن محمد النجرى اليمانى(825-877) زيدى. صنعا, يمن: مكتبة الجيل الجديد,بيروت: مؤسسة الكتب الثقافيه, اول, 1406. 
67. معارج السؤول و مدارج المأمول فى تفسير آيات الاحكام (تفسير اللباب و تفسير معارج السؤول هردو يكى است), كمال الدين حسن بن شمس الدّين محمد الاسترآبادى (م: حدود 900) تأليف سنه 891, شيعه. (42/1/1)

قرن دهم
68. آيات الاحكام, شرف الدين على بن محمد شهفتيكى (شيفنكى ـ شهفينكى) مشهدى (م: 907) شيعه. (42/1/1)
69. الاكليل فى استنباط التنزيل, عبدالرحمن جلال الدين السيوطى (849-911) شافعى. بيروت: دارالكتب العلميه, دوّم, 1405, تحقيق از سيف الدّين عبدالقادر الكاتب. 
70. معدن العرفان فى فقه مجمع البيان لعلوم القرآن, ابراهيم بن حسن الدراق (اوائل قرن 10) شيعه. نسخه خطى آن در دانشگاه لس آنجلس آمريكا و كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است.(723/1/9)
71. شرح آيـات الاحكام, محمدبن يحيى صعدى يمانى (957) زيدى. (10/6)
72. تفسير شاهى اوآيات الاحكام, سيداميرابوالفتح بن اميرحسينى شريفى جرجانى (م: 976 يا 986), شيعه. تهران: انتشارات نويد 1362, مصحح و معلق, ميرزا ولى اللّه اشراقى سرابى. 
73. آيات الاحكام, محمد بن حسن طبسى, شيعه. به نقل از مقدس اردبيلى در زبدة البيان. در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.(43/1/1)
74. زبدة البيان فى شرح آيات الاحكام (احكام القرآن ـ تفسير آيات الاحكام), احمد بن محمد معروف به مقدس اردبيلى (م: 993) شيعه. تهران: مكتبة المرتضويه, تحقيق از محمدباقر بهبودى. 
قرن يازدهم

75. آيات الاحكام, محمد (محمود) بن على حسينى المرعشى (م: 900 به بعد) شيعه. (درزمان حكومت شاه طهماسب اول صفوى) (9/6)
76. انوار القرآن فى احكام القرآن, محمد كافى بن حسن بسندى (بوسنوى) اقحصارى (م: 1025) حنفى. (11/6)
77. مسالك الافهام الى آيات الاحكام, فاضل جواد كاظمى (م: قرن 11) شيعه. تهران: مكتبة المرتضوية, تصحيح از محمد باقر بهبودى, تحقيق از محمد باقر شريف زاده.
78. (تفسير)آيات الاحكام, محمد بن على بن ابراهيم استرآبادى معروف به ميرزا محمد (م:1026 يا 1028), شيعه. تهران: مكتبة المعراجى. در امل الآمل و لؤلؤة البحرين با عنوان شرح آيات الاحكام نام برده شده.
79. (تفسير) آيات الاحكام, رفيع الدين محمد حسينى مرعشى (م: 1034) شيعه. محتمل است همان شماره 76 باشد. (6/9)
80. تفسير قطب شاهى فى شرح آيات الاحكام, محمد يزدى معروف به شاه قاضى (م: 1040) شيعه. تأليف در سال 1021, (9/6)
81. تفسير شاهى, عبد المحمدبن سلطان على بن فتح الله بدخشى, تأليف در 1057. نذير احمد در مجله انجمن آسيايى بنگال صفحه 222, شماره 8 , جلد 15, سال 1918 از آن ياد كرده است.)
82. منتهى المرام فى شرح آيات الاحكام, محمد بن الحسين الامام القاسم الحسنى (م: 1067) سنى. دار اليمنية, دوّم, 1406. r
83. فتح ابواب الجنان فى تفسير آيات الاحكام , محمد بن حسين عاملى (م: حدود 1080) (9/6)
84. آيات الاحكام الفقهية (فارسى), مولى ملك على تونى, تاريخ كتابت 1098 يا 1068, شيعه. در خزانه رضوى موجود است. (42/1/1)
85. مفاتيح الاحكام فى شرح آيات الاحكام القرآنية, محمد سعيد بن سراج الدين طباطبائى قهپائى ( م: 1092) شيعه. اين كتاب, شرح زبدة البيان مقدس اردبيلى است.(سال 1092 شايد سال تأليف باشد.)(129/2/5)

قرن دوازدهم

86. احكام القرآن, آقاحسين خوانسـارى (م: 1100) شيعه. (24/1/7)
87. انوار القرآن فى احكام (آيات) القرآن, محمد شمس الدين ابوبكر هروى بخارى (م: 1109) حنفى. (11/6)
88. حواشى زبدة البيان, سيدنعمت الله موسوى جزائرى (1050 - 1112) شيعه. (545/4/3)
89. احكام القرآن, شيخ جعفر القاضى (م: 1115) ,شيعه.
90. احكام القرآن, سليمان بن عبداللّه البحرانى (م:1122) شيعه. ( 25/1/7)
91. حاشية على زبدة البيان فى تفسير أحكام القرآن, ميرزا محمد تنكابنى معروف به سراب تنكابنى (1040-1124) شيعه. از مخطوطات كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى شماره4932. (546/4/3)
92. احكام القرآن, اسماعيل حقى بروسوى (م: 1127) حنفى, صاحب تفسير روح البيان. (6/11)
93. التفسيرات الأحمدية فى بيان الأحكام الشرعية, احمد بن سعيد ملاجيحون جونفورى (1047-1130) شيعه. بمبئى: مطعبة الكريميه, 1327, باحواشى مولى رحيم بخش. 
94. أحكام القرآن, ميرمحمد صالح بن عبد الواسع خاتون آبادى (م: 1130) شيعه. (24/1/7)
95. اساس سلطان المؤمنين باقتباس علوم الدين عن النبراس المعجز المبين فى تفسير الآيات التى هى الأحكام الأصلية والفرعية, سيد محمد حيدر (بن) على الموسوى العاملى المكى (م : 1139) شيعه. (9/6)
96. تحصيل الاطمينان فى شرح زبدة البيان فى تفسير آيات الأحكام من القرآن, ميرمحمدابراهيم القزوينى معروف به مير ابراهيما (1069-1149) شيعه. ناتمام. (641/9و758)
97. قلائد الدرر فى بيان آيات الأحكام بالأثر, احمدبن اسماعيل الجزائرى النجفى (م : 1150) شيعه. نجف: مطبعة الآداب ـ مكتبة النجاح در3جلد. دريك جلد نيز به چاپ رسيده است. 
98. آيات الأحكام, سيدحسين بن الميرابراهيم الحسينى القزوينى (احتمالاً قرن12) شيعه. (24/1/7)
99. آيات الأحكام,سيد شمس الدين محمدالحسينى المرعشى (م:1181) شيعه.
100ـ 101. مدارك الأحكام (انوارالقرآن), عبدالله بلخى (م: 1189) حنفى.
102. آيات الأحكام, مولى محمد كاظم طبرسى (م:1190) شيعه. (25/1/7)

قرن سيزدهم

103. نمط الدرر, محمدبن الحسن الخراسانى (م:1200) شيعه. (25/1/7)
104. آيات الأحكام, سيد محمد ابراهيم الحسينى المرعشى (م:1240) شيعه. (7/1/25)
105. تقريب الأفهام فى تفسير آيات الأحكام, سيد محمد على قلى بن محمد حسين الموسوى النيشابورى الكنتورى الهندى (م:1260) شيعه. (366/4/1)
106. دلائل المرام فى تفسير آيات الأحكام, محمد بن جعفربن سيف الدين استرآبادى معروف به شريعتمدار, صاحب كتاب آب حيات (م:1263) شيعه. ناتمام. (252/8/1)
107. آى أحكام القرآن (كتاب أحكام القرآن), عبدالله ابو محمد الحسينى الهندى (م:1270) حنفى. (11/6)
108. الوجيز فى تفسير آيات الأحكام, عبد الحسين بن ابراهيم المخزومى (م:1279) شيعه. در معجم المفسرين نويهض,1279 تاريخ تولد ذكر شده و وفات نامعلوم است. (11/6)

قرن چهاردهم و پس از آن

109. منار الاسلام فى شرح آيات الأحكام, احمد زينى دحلان حسينى, مفتى مكه (م:1304) شافعى. (12/6)
110. نيل المرام فى شرح آيات الأحكام (نيل المرام من تفسير آيات الأحكام), محمد صديق حسن خان ملك (1248-1307) حنفى. بيروت: دار الرائد العربى, 1403. وى صاحب تفسير فتح البيان فى مقاصد القرآن در 10و15جلد است. 
111ـ112. نثر الدرر الأيتام فى شرح آيات الأحكام (بسيط) ـ الدرر الأيتام فى تفسير آيات الأحكام (وجيز), (مولى محمد) على بن جعفر الاسترآبادى شريعتمدارى (م:1315) شيعه. صاحب كتاب دررالأحكام. گفته شده (الدرر الأيتام) از (نثرالدرر) استخراج شده (119/8/1)
114. أحكام القرآن, سيدشرف الدين على الحسينى المرعشى (م:1316) شيعه. (25/1/7)
115. الفتوحات الربانية فى تفسير ما ورد فى القرآن من الأوامر والنواهى الالهية, 2جلد, عبد العزيز (محمد بن عبد العزيز) بن عمرراسم بن حسن الكريدى (م: پس از 1324) سنى. (289/1/4)
116. لب الألباب فى تفسير أحكام الكتاب, عبد على ابن أبى القاسم جعفر بن السيد المهدى الموسوى الخوانسارى (م:1336) شيعه. (283/8/1)
117. آيات الأحكام فشندى, محمد على مشهور به شيخ حمزه على (1267-1338) شيعه. (564/4/3)
118. مقلاد الرشاد فى شرح آيات الأحكام, محمد بن فضل الله موسوى ساروى (م:1342) شيعه. (10/6)
119. موضح آيات الأحكام فى شرحها (موضح الأحكام فى شرح آيات الأحكام. محمد مهدى بنابى مراغه اى (م: حدود 1345يا 1365) شيعه. (10/6)
120.آيات الأحكام, اسماعيل بن نقى التبريزى (تولد يا وفات: 1295) شيعه. (42/1/1)
121. آيات الأحكام, محمد باقر بن محمدحسن قاينى بيرجندى (1276-1352) شيعه, صاحب كتاب بغية الطالب وكبريت الأحمر و…. (43/1/1)
122. تفسير آيات الأحكام من سورة النساء, محمد بن محمد الخانجى (م:1363), اين اثر خطى در كتابخانه غازى خسرو سارايوو (بوسنى وهرزگوين) موجود است. (9/2/828)
123. شرح آيـات الأحكـام, يحيى بن محمد الحسنى (م: 1367) زيدى. (10/6)
124. آيات الأحكام, سيد محمد ابراهيم الحسينى الاصفهانى (م:1377) شيعه. (25/1/7)
125. تفسيـر آيات الأحكام, محمدعبد الله دراز (م: 1377) سنى.(564/2/4)
126. آيات الاحكام, طرز دادرسى و مسؤوليت كيفرى در حقوق اسلام, ابراهيم خجسته. در نشريه سايبان, سال 1328 و در رشت به چاپ رسيده است. 
127. آيات الأحكام, شيخ خلف آل عصفور البحرانى, (م: اواخر قرن 14) شيعه. (25/1/7)
128. الجمان الحسان فى أحكام القرآن, سيد محمود بن مهدى الموسوى (متولد 1345) شيعه. تهران: چاپ سنگى, 1378, نجف: 1379 (130/2/5) 
129. آيات الأحكام, علامه قاضى حسين بن العمرى اليمانى الصنعائى (م: حدود 1380) زيدى. (10/6)
130. الفتاوى, محمود شلتوت (1310-1383) سنى. بيروت: دارالقلم.
131. تفسير آيات الأحكام وفق المذهب الجعفرى والمذاهب الأربعة, سيد محمد حسين طباطبائى يزدى (1332-1386) شيعه, نجف: 1385; قم: مكتبة الداورى. 
132. آيات الأحكام, سيد يحيى يزدى (م:1388) شيعه. نجف: مطبعة الآداب. 
133. مسائل معارف القرآن (منتخب از معارف قرآن ـ آيات الأحكام تفسير معارف القرآن), محمد شفيع ديوبندى, سنى. كراچى:دار الاشاعت, 1989, گردآورنده: محمد اقبال قريشى, اردو. 
134. دفع ايهام الاضطراب عن آيات الأحكام, محمد امين بن مختار الجكنى الشنقيطى (1305-1393) سنى, صاحب تفسير أضواء البيان فى ايضاح القرآن بالقرآن در ده جلد. رياض: مطابع الرياض,1375. (129/2/5)
135. بدايع الكلام فى تفسير آيات الأحكام, محمد باقر الملكى الميانجى (تاليف سنه 1398) شيعه. بيروت: مؤسسة الوفاء, اول,1400. 
136. ادوار فقه اسلامى در الميزان, سيد محمد حسين طباطبائى (1321-1402) شيعه. انتشارات نور فاطمه. 
137. آيات الأحكام, احمد ميرخانى (م:1414) شيعه. تهران: (بى نا). 
138. احكام القرآن, محمد خزائلى (تولد1292ش) شيعه. تهران: سازمان انتشارات جاويدان, پنجم,1361. 
139. أحكام القرآن, سيد ابوالفضل برقعى, شيعه. تهران: موسسه مطبوعاتى عطائى. در اين اثر ضمن بيان 2664 مساله فقهى به آيات قرآن استناد شده است. 
140. تبصرة الفقهاء بين الكتاب والسنة, محمد صادقى تهرانى (تولد1307) شيعه. تهران: دفتر انتشارات اسلامى, اول,1412. 
141. أقصى البيان فى آيات الأحكام وفقه القرآن, مسعود سلطانى, شيعه. 
142. تفسير آيات الأحكام, مناع قطان (تاليف1384) سنى. قاهره: مطبعة المدنى; دمشق: المكتب الاسلامى.
143. تفسير آيات الأحكام من سورتى الانعام والاعراف, فريد مصطفى سلمان, سنى. رياض: دارالنفائس; عمان(اردن): دارالفرقان, اول,1413. 
144. الدين والقرآن, زين العابدين التونسى, سنى. مطبعه أبى العلاء 1396. 
145. روائع البيان ـ تفسير آيات الأحكام من القرآن, محمد على الصابونى, سنى. دمشق: مكتبة الغزالى; بيروت: داراحياء التراث العربى, 1404, مؤسسة مناهل العرفان, عزالدين. 
146. أحكام من القرآن, عبد الجبار الراوى, سنى. دمشق: مطبعة الكفاح,1390. 
147. تفسير آيات الأحكام, محمد على السايس,سنى. قاهرة: مطبعة محمد على صبيح; بيروت, دمشق: دارابن كثير ودار القادرى,1357ق, تصحيح: حسن السماحى. 
148. البرهان لعلوم القرآن (بخشى از جلد2و3در270ص), شيخ موسى الشيخ جعفر السودانى, شيعه. بغداد: مطبعة الآداب, 1990-1991. 
149. تفسير آيات الأحكام, احمد محمد الحصرى (تاليف1409) سنى. بيروت: دار الجيل, اول,1411. 
150. مع القرآن فى آيات الأحكام, محمودعبدالله. قاهره: دار الكتاب الجامعى, 1397.(130/2/5)
151. احكام القرآن (ارث, ربا), محمد باقر بهبودى, شيعه. تهران: معراجى ـ آخوندى. 
152. ادوار فقه (جلد2), محمود شهابى, (م:1365),شيعه. تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى, دوم:1366, طبقه بندى آيات احكام براساس كتاب كنز العرفان فى فقه القرآن أثر فاضل مقداد سيورى. 
153. مذكرة فى تفسير آيات الأحكام, سلطان حسينى وديگران. قاهره: وادى الملوك, 1353. (129/2/5)
154. مذكرة فى تفسير آيات الأحكام, عبد السلام العسكرى. قاهره: وادى الملوك, 1357 در384صفحه. (129/2/5). 
155. ترجمه و تلخيص زبدة البيان, مقدس اردبيلى. ترجمه و تلخيص از سيد جعفر سجادى. تهران: مؤسسه مطبوعاتى عطائى, 1362. 
156. قبس من التفسير الفقهى (بحوث فى بعض آيات القرآن الكريم), الشافعى عبد الرحمن السيد, سنى. دار الطبـاعة المحمدية, اول, 1401, 208صفحه, (436/2/10)
157. دراسات فى تفسير بعض آيات الأحكام, كمال جودة أبو المعاطى, سنى. قاهرة: جامعة الأزهر, كلية الشريعة والقانون, 1400, 181صفحه. (436/2/10)
158. أحكام قرآن يا قانون اسلام, غلامرضا اميرى(گروسى), شيعه. كرمانشاه: كتابفروشى علمى, 1328, (تاليف1328). 
159. فقه القرآن وخصائصه, فرج توفيق الوليد, سنى. بغداد: مطبعة الرشاد, 1990, 544صفحه. 
160. احكام القرآن, محمدبن احمد عبد الله خويز, مالكى.
161. أحكام القرآن على مذهب المالك (مؤلف آن نامشخص است).
162. الايضاح عن أحكام القرآن (مؤلف آن نامشخص است).
163. الامام فى بيان ادلة الأحكام, عز الدين عبد السلام السلمى (577-660) سنى. اين كتاب درباره بحث فنى احكام قرآن است. بيروت: دارالبشائر الاسلامية, اول, 1407, تحقيق رضوان مختاربن عزية. 
164. اهل بيت وآيات الأحكام, گردآورنده: قاضى زاهدى و بخشايشى (جمع آورى بخشى از سخنان أهل بيت (ع) درباره آيات احكام از كتابهاى روايى به مناسبت چهارمين كنفرانس تحقيقاتى علوم ومفاهيم قرآن كريم). قم: دار القرآن الكريم, 1370. 
165. آيات الأحكام, هاشم هاشم زاده هريسى, (دو دوره در دست انتشار).
166. تاريخ الأحكام والتشريع فى الاسلام, محمود فرحات, (معاصر) شيعه. بيروت: الدار العالمية, اول, 1414. 
167. فقه القرآن, محمد يزدى, شيعه. قم: موسسه مطبوعاتى اسماعيليان, 2جلد, اول,1374. 
168. تفسير جامع آيات الأحكام, زين العابدين قربانى لاهيجى, شيعه. تهران: نشر سايه (چاپخانه الهادى قم), اول, 1374. شنيده شده كه اين كتاب 4جلد است كه فعلاً جلد اول و دوم منتشر شده است. 
169. بررسى سير تدوين وتطور تفسيرهاى فقهى و رجال شناسى مؤلفين آنها, نعمت الله سليمانى. عنوان مورد نظر پايان نامه كارشناسى ارشد در دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس تهران است كه در سال 1372 به راهنمايى ابوالفضل شكورى ومشاورت سيد محمد باقر حجتى تدوين شده و در بخشى از آن به بررسى سير تاريخى تفسيرهاى فقهى واحكام قرآن (به طور ناقص وبدون استقصاء كامل) پرداخته شده است.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتابشناخت الميزان

كتابشناخت الميزان

محمد على هاشم زاده

استاد عظيم الشأن, مفسر والا مقام, حكيم متأله و عارف وارسته, مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايى اعلى اللّه مقامه الشريف در روز 29ذى الحجه 1321 قمرى, برابر با 1381 شمسى, درخانواده اى اصيل ديده به جهان گشود.
ايشان در مدت هشتاد سال عمر با بركت, پس از كسب معارف الهى, علاوه بر نيل به قله رفيع علم و درايت در بعد معنوى نيز به والاترين مرتبه از تهذيب نفس, سير و سلوك, عرفان وخداپرستى رسيد كه وصف آن با بيان وقلم ممكن نيست. آنان كه حالات معنوى علامه را ديده اند, مى دانند كه او همچون فرشته اى در صورت بشر وگوهرى وصف ناشدنى بود. سالها و بلكه قرنها بايد بگذرد تا ابعاد معنوى وجايگاه علمى و اهميت آثار ايشان هويدا گردد. خدمات وآثار ايشان منشأ خير و بركتى براى نسل حاضر و نسلهاى آينده بوده وخواهد بود.
مرحوم علامه طباطبايى بنيان گذار حركتى نوين در عرصه علوم الهى, همچون تفسير, فلسفه و… بود و آثار برجاى مانده ازاو حكايت ازاين امر دارد.
ايشان علاوه بر آثار مكتوب كه دركتابشناسى بدان اشاره خواهد شد, منشأ بسيارى ازخدمات مهم و ارزشمندى مى باشند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. پى ريزى شيوه اى نو و ابتكارى درتفسير.
2. اشاعه تفكر فلسفى و تعقلى بين فضلا و دانشمندان.
3. كوشش در تفهيم مسائل پيچيده فلسفى.
4. كوشش درنشر آثار اهل بيت. با پيگيرى ايشان بود كه بحارالانوار منتشر گرديد.
5. اشاعه تفكر شيعى.
6. حل بسيارى از اخبار و احاديث دشوار, با زدن حاشيه و پاورقى برمتون روايى.
7. گسترش روش سير و سلوك درميان افراد داراى استعداد.
8. ترويج قلم و نويسندگى و تربيت نويسندگان كه بسيارى از شاگردان ايشان اينك از نويسندگان بنام وموفق به شمار مى آيند.
9. دفاع ازحريم اسلام, تشيع و ولايت.
10. تربيت شاگردان برجسته وانديشمند در زمينه هاى گوناگون, كه درهمين راستا دهها كتاب و رساله تأليف و تدوين نمودند.
آثار متعدد وارزشمند علامه طباطبايى حاكى از مقام والا و بلنداى روح انسانى وايمان و آگاهى ژرف اوست.
رويدادها, فرازونشيبهاى سياسى و تحولات فرهنگى درعصر زندگى, ايشان را به جانب اصلاح واصلاحگرى كشانده واو را در بعضى دوره هاى فترت به مبارزه در برابر تحريفات و حملاتى كه از سوى دشمنان نسبت به اسلام وارد شده, برانگيخته است وازهمين رو بحثهاى شفاهى و كتبى بسيارى در زمينه مسائل روز در حوزه هاى سياسى, اجتماعى و اقتصادى طرح كرده است و نيز در لابه لاى تبيين و تفسير آيات الهى درتفسير الميزان, بسيارى ازمسائل مهم روز را بيان كرده اند.
تفسير شريف الميزان, مفصل ترين و مهم ترين تأليف علامه طباطبايى است. اين تفسير ارزشمند نه تنها درايران ودرميان شيعه بلكه در جهان اسلام, مايه فخر ومباهات مسلمانان گرديده و آيندگان درباره اين تفسير به نيكى قضاوت خواهند كرد.
بجاست اگر بگوييم الميزان بهترين تفسير در ميان تفاسير شيعه واهل سنت است وبعضى آن را ازجهت اهميت و جامعيت, بهترين تفسير پس ازمجمع البيان دانسته اند.
دكتر فهد بن عبدالرحمن رومى يكى ازنويسندگان معاصر اهل سنت دركتاب (اتجاهات التفسير 1/249) درباره الميزان مى نويسد:
(فهو (الميزان) من احسن التفاسير فى العصر الحديث [لولا ما فيه من التشيع المتطرف!])
وى درادامه مى نويسد:
(از مزاياى اين تفسير اين است كه درتفسير بعض آيات, به طور مستوفى و گسترده وارد بحث شده است. به عنوان مثال در ذيل آيه 116 مائده, 137 صفحه بحث نموده است.)
بنياد كار تفسيرالميزان عبارت است از:
1. تفسير قرآن به قرآن.
2. اهتمام به روايات ونقل احاديث واخبار صحيح از پيامبر, ائمه و صحابه.
3. استفاده از عقل و علوم عقلى.
4. پرداختن به مباحث اجتماعى.
5. استفاده ازمنابع گوناگون تفسيرى, روائى, تاريخى, لغوى و… .
6. ايجاز و گزيده گويى درمباحث غيرضرورى.
7. بررسى و نقد اسرائيليات.

چاپ و نشر الميزان

متن عربى تفسير شريف الميزان, تاكنون پنج بار به چاپ رسيده و از سوى چهار ناشر منتشر شده است.
نخست در تهران, ازسوى دارالكتب الاسلاميه درسال 1375 قمرى در 20 مجلد منتشر شد, سپس چاپ جديد آن در بيروت از سوى مؤسسه الاعلمى للمطبوعات در 20 مجلد منتشر شد و پس ازآن در قم, از سوى مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان وبعد, دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسيد. اين دو چاپ, از روى چاپ بيروت افست شده است. آخرين بار همان ناشر بيروت (مؤسسه اعلمى) با چاپى آراسته وكمى پاورقى در 20 جلد با اضافه دو جلد فهارس منتشر كرده است. اين تفسير ارزشمند تاكنون به زبانهاى گوناگونى از جمله فارسى, انگليسى, اردو, تركى و اسپانيولى ترجمه شده است.
ترجمه فارسى الميزان با سه چاپ مختلف واز سوى چهار ناشر منتشر شد, ابتدا در 40 جلد با ترجمه جمعى ازمترجمان (نام آنان درمعرفى ترجمه الميزان دركتابشناسى ياد شده است).
ده جلد اول آن درقم, از سوى انتشارات دارالعلم و 30 جلد بعدى آن درتهران, انتشارات محمدى, منتشر شد. پس ازآن با ترجمه همين مترجمان در تهران, از سوى بنياد علمى فرهنگى علامه با همكارى نشر رجاء وانتشارات اميركبير در 20 جلد منتشر شد و سرانجام ترجمه يكدست آن كه توسط آقاى محمد باقر موسوى همدانى انجام شده بود, از سوى دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين در 20 مجلد منتشر شد.
ترجمه انگليسى اين اثر از اول قرآن تا آيه 76 سوره نساء شامل 4 جلد متن عربى الميزان در 8 جلد در تهران منتشر شد و متأسفانه ادامه نيافت.
ترجمه اين اثر به انگليسى درخارج از كشور نيز منتشر شده است.

جدول مندرجات و تعداد صفحات الميزان و ترجمه هاى آن

اطلاعات ديگر كتابشناسى تفسيرالميزان در بخش خود به ترتيب الفبا ذكر مى شود.
مندرجات وآيات و سوره هاى تفسير شده وتعداد صفحات هرجلد درمتن عربى و ترجمه فارسى و انگليسى به ترتيب درمتن عربى 1. چاپ دارالكتب العلميه تهران.
2. مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بيروت (چاپ مؤسسه اسماعيليان قم و نيز چاپ دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه چون افست از بيروت است و مطابق با آن چاپ, لذا در جدول عنوان اعلمى با چند نقطه ذكر شده است.
3. مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بيروت, چاپ جديد.
ودرادامه ترجمه هاى فارسى به ترتيب آمده است كه چاپهاى زير را شامل مى گردد:
1. ترجمه چاپ دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين.
2. چاپ بنياد علمى و فكرى علامه با همكارى نشر رجاء.
3. چاپ دارالعلم ومحمدى (40 جلدى) و درآخر ترجمه انگليسى ذكر مى شود. درضمن مندرجات دوچاپ ترجمه دارالعلم ومحمدى (40 جلدى) ونيز ترجمه انگليسى هردو جلد آن برابر با يك جلد متن اصلى الميزان است.

كتابشناسى تفسير الميزان

كتابشناسى تفسيرالميزان در سه بخش جداگانه تهيه و تنظيم گرديده است:
الف. كتابهاى پيرامون تفسيرالميزان, شامل 45 عنوان.
ب. كتابهايى كه بخشى ازآنها پيرامون تفسيرالميزان است, شامل 17 عنوان.
ج. مقالات نگاشته شده درباره تفسيرالميزان, شامل 65 عنوان.

الف. كتابهاى پيرامون تفسيرالميزان

1. آشنايى با الميزان و مؤلف آن, فارسى, عباس همامى, انتشارات دانشگاه علوم و صنايع دفاع, چاپ دوم, 1369 , 15ص.
2. ادوار فقه اسلامى در الميزان (تدوين بر اساس مباحث فقهى دركتاب شرح لمعه), فارسى گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه (س), 1363, 2 جلد, 166 ـ 152 ص, فروست: با علامه در قرآن 7 ـ 8.
3. اعجاز قرآن, فارسى, تهران: بنياد علمى و فرهنگى علامه طباطبايى با همكارى نشر فرهنگى رجاء, چاپ اول, 1362, 32 + 153 ص, فروست: يكصد رساله (1), عمده مباحث اين كتاب از تفسير الميزان گردآورى شده است, ويراستار و نويسنده مقدمه: عليرضا ميرزا محمد.
4. پرورش روح, نماز و عبادت درتفسيرالميزان, فارسى, گردآورنده: عباس عزيزى, قم: انتشارات نبوغ, چاپ اول, 1375, 382 ص.
5. تاريخ قرآن, فارسى, تهران: نشر فرهنگ قرآن, چاپ اول, 1361 (سه چاپ در يك سال), 72 ص, اين كتاب ترجمه متن (كلام فى ان القرآن مصون عن التحريف) درتفسيرالميزان ذيل آيه 9 سوره حجر مى باشد كه از سوى سهيلا دين پرور ترجمه شده است. عنوان ديگر: تاريخ قرآن: مشتمل بر هفت گفتار از تفسيرالميزان در اثبات اصالت قرآن و ردّ بر تحريف قرآن, 104 ص.
6. تحليل مسائل امامت در الميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه(س), 1363 , 189 ص. فروست: با علامه در قرآن (5).
7. ترجمه اسپانيولى تفسيرالميزان, اسپانيولى, مترجم: محمد معلم زاده, آرژانتين, بوئنوس آيرس, التوحيد, (ترجمه تفسير آخر قرآن).
8. ترجمه انگليسى تفسيرالميزان, انگليسى, مترجم: سيد سعيد اختر رضوى, تهران: مؤسسه جهانى خدمات اسلامى, اين اثر در هشت جلد, شامل چهار جلد نخست متن عربى الميزان مى باشد كه متأسفانه ادامه آن منتشر نشده است.
9. ترجمه تركى استانبولى تفسيرالميزان, تركى استانبولى, مترجم: وحيد الدين اينجه, با بازبينى هيأت تطبيق و تصحيح با همكارى بنياد جوانان اهل بيت در اروپا, جلد اول شامل تفسير سوره حمد و 186 آيه سوره بقره, 619 ص.
10. ترجمه تفسيرالميزان, فارسى, مترجم: جمعى از مترجمان (آقايان: سيد محمد باقر موسوى همدانى, محمد تقى مصباح يزدى, عبدالكريم نيرى بروجردى, محمد رضا صالحى كرمانى, محمد على گرامى قمى, ناصر مكارم (شيرازى) چهل جلد, ده جلد اول درقم: دارالعلم و سى جلد بعد درتهران: انتشارات محمدى منتشر شده است.
11. ترجمه تفسيرالميزان (فارسى, مترجم جمعى از مترجمان (گروه يادشده در عنوان پيشين), تهران: بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى با همكارى مؤسسه نشر فرهنگى رجاء و مؤسسه اميركبير, بيست جلد, چاپ اول, 1363 , دوم, 1364.
12. ترجمه تفسيرالميزان, فارسى, مترجم: سيد محمد باقر موسوى همدانى, قم: دفترانتشارات اسلامى (جامعه مدرسين حوزه علميه قم), چاپ اول 1363 تا 1367, بيست جلد, ازآن جا كه ترجمه تفسيرالميزان توسط چندين نفر انجام گرفته بود وطبعاً ترجمه يكدست نبود, به سفارش مؤلف آن, مرحوم علامه طباطبايى ترجمه تمام تفسير (20 جلد) توسط آقاى سيد محمد باقرموسوى انجام ومنتشر گرديد.
13. تفسيرالقرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائى, عربى, خضير جعفر, قم: دارالقرآن الكريم, چاپ اول, 1411, 400 ص.
14. تفسير و پيام آيات نماز, شامل 130 آيه, اقتباس از تفاسير مجمع البيان, الميزان و نمونه, فارسى, گردآورنده: عباس عزيزى, قم: انتشارات نبوغ, چاپ اول, 1375, 432 ص.
15. تفصيلى از ترجمه تفسيرالميزان (شامل هدف و شأن نزول آيات براساس ترجمه تفسيرالميزان), فارسى, گردآورنده وناشر, اصفهان: سپاه پاسداران انقلاب اسلامى, 1362, 136 ص.
16. تفكر درقرآن, فارسى, گردآورنده: مهدى حايرى تهرانى, قم: مؤسسه دين و دانش, چاپ اول, 1363, 156 ص. فروست: يكدوره بررسيهاى قرآنى ـ علوم قرآن 2, اين اثر به سفارش مرحوم علامه طباطبايى به عنوان تفسيرموضوعى از تفسير الميزان گزينش گرديده است.
17. توحيد در الميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه(س), 1363, 174 ص, فروست: با علامه در قرآن (4).
18. خلقت وخلافت آدم درالميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه(س), چاپ دوم, 1363, 168 ص, فروست: با علامه در قرآن(1).
19. دليل الميزان فى تفسير القرآن للعلامة السيد محمد حسين الطباطبائى, عربى, الياس كلانترى, مترجم از فارسى به عربى: عباس ترجمان, قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان, چاپ دوم, 1412, 368 ص, ناشر ديگر: بيروت, مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, چاپ اول, 1417 ق, 338 ص.
20. راهنماى موضوعات ترجمه الميزان فى تفسيرالقرآن, فارسى, الياس كلانترى, تهران: اوج, وفا, 1361, 400 ص.
21. روابط اجتماعى دراسلام, فارسى, نگارش وترجمه: محمدجواد حجتى كرمانى, تهران: بعثت, 1354, 112 ص, اين اثر ترجمه يك بحث از تفسير الميزان است كه با موافقت مرحوم علامه طباطبايى توسط مترجم, ترجمه شده ودربعضى ازكتب ديگر نيز چاپ شده است, ازجمله: مجموعه رسائل, چاپ دفترنشر فرهنگ اسلامى; بررسيهاى اسلامى, انتشارات هجرت; ناشرهاى ديگر نيز عبارتند از: قم, آزادى, 1365, 92 ص, (درسالهاى 1348 و 1361 نيز از سوى همين ناشر منتشر شده است) ونيز: تهران, بنياد فرهنگى امام رضا(ع), 1361, 103 ص.
22. روش علامه طباطبايى درتفسيرالميزان, فارسى, على اوسى, مترجم: سيد حسين ميرجليلى, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اول, 1370, 421 ص, عنوان اصلى: الطباطبائى و منهجه فى تفسيره الميزان.
23. شرح فشرده اى بر مقدمه تفسيرالميزان, فارسى, گردآورنده: محمدعلى لسانى فشاركى, 1360 , 96 ص.
24. شرح معضلات قرآنى در الميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه(س), چاپ اول, 1362, 239 ص, فروست: با علامه در قرآن (3).
25. الطباطبائى ومنهجه فى تفسيره الميزان, عربى, على الاوسى, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اول, 1405ق, 316 ص.
26. علوم قرآن در تفسيرالميزان, فارسى, عباس فضلى, پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده اللهيات دانشگاه تهران, 1375, 208 ص, استاد راهنما, محمد على مهدوى راد ـ مشاور: سيد محمد باقر حجتى.
27. فلسفة الاخلاق فى القرآن الكريم, عربى, (اقتباس ازتفسيرالميزان) تنظيم ونشر: بيروت, دارالصفوة, چاپ اول, 1416ق, 127 ص.
28. فلسفه و قرآن در زمينه الميزان, عباس مخبر دزفولى, تهران: كتابخانه صدر, 1363, 2 جلد, 55, دوازده, 285 « 286 ص.
ناشر ديگر: قم: دفترانتشارات اسلامى (جامعه مدرسين), چاپ دوم, 1368, سه جلد در يك مجلد , 230 « 252 « 168 ص.
29. فهارس الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, ابن فزوع, قم, 1403ق, 292 ص.
30. فهارس الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, عادل عبدالجبار ثامر, بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, چاپ اول, 1417ق, 568ص.
31. فهرست راهنماى موضوعى الميزان, عربى ـ فارسى, تنظيم ونشر, قم: دفتر انتشارات اسلامى, چاپ اول, 1373, 230 ص.
اين اثر راهنماى موضوعات تفسير وترجمه الميزان منتشر شده از سوى دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين) مى باشد.
32. مباحث علوم قرآن در الميزان, فارسى, اصغر زاهدى تير, پايان نامه كارشناسى ارشد, دانشگاه آزاد اسلامى كرج, 1374, 10 + 403 ص, استاد راهنما: محمد على لسانى فشاركى, مشاور: محمد على مهدوى راد و ابوالقاسم امامى.
33. مبانى و روش علامه طباطبايى در الميزان, سيد شهاب الدين حسينى, پايان نامه كارشناسى ارشد رشته الهيات ومعارف مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم, 1373, 222 ص. استاد راهنما: سيد محمد باقر حجتى, مشاور: احمد بهشتى.
34. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, مختصركننده: سليم الحسنى, بيروت: دارالاسلام, مؤسسه المعارف للمطبوعات, چاپ اول, 1417ق, يك جلد تفسير تمام قرآن ودرحاشيه قرآن, 604 ص.
35. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, بيروت: دارالاسلام, مؤسسة المعارف للمطبوعات, 5 جلد (به نقل ازمقدمه عنوان سابق).
36. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, مختصركننده: الياس كلانترى (به نقل از فصلنامه بينات 6/184).
37. المخلوقات الخفية فى القرآن, الملائكة, الجن, ابليس, عربى, تنظيم ونشر بيروت: دارالصفوة, چاپ اول, 1415ق, 119 ص. (اقتباس از الميزان).
38. معاد در الميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه(س), چاپ اول, 1362, 176 ص, فروست: با علامه در قرآن (2).
39. معارف قرآن درالميزان, فارسى, گردآورنده سيد مهدى امين, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, از سال 1370. تا كنون 3 جلد آن منتشر گرديده است, جلد اول, 1370 , 460 ص, (معارف قرآن در شناخت خدا); جلد دوم, 1373, 223 ص, (معارف قرآن در شناخت جهان); جلد سوم, 1373, 344 ص, (معارف قرآن در شناخت ملائكه, جن و شيطان). اين اثر گزينش موضوعى مباحث الميزان است كه براساس ترجمه چهل جلدى الميزان تنظيم شده است.
40. معرفة القرآن فى تفسيرالميزان (عربى) تنظيم سيد حميد محمودزاده حسينى, قم: مؤسسه اسماعيليان چاپ اول, 1416, 235 ص علوم قرآن در تفسيرالميزان.
41. مفتاح الميزان, فارسى, عليرضا ميرزا محمد و ديگران, تهران: مركز نشر فرهنگى رجاء, چاپ اول, 1367, سه جلد, جلد اول, 682 ص (فهرست مباحث وموضوعات), جلد دوم, 399 ص (فهرست اعلام, اشخاص, اماكن و بلاد) جلد سوم, 500 ص(فهارس گوناگون همچون فهرست قبايل, اديان, اصطلاحات و )
42. الميزان فى تفسيرالقرآن, عربى, تهران: دارالكتب الاسلاميه (آخوندى), چاپ سوم, 1397, بيست جلد, ناشرين ديگر به ترتيب تقدم انتشار:
ييك. بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, بيست جلد.
دو. قم: انتشارات اسماعيليان, چاپ سوم, 1390ق, پنجم, 1371 , بيست جلد.
سه. قم: دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين حوزه علميه قم), بيست جلد (دوچاپ اخير, افست ازچاپ بيروت مؤسسه الاعلمى مى باشد).
چهار. بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, چاپ اول, 1417ق, چاپ جديد در 20 جلد به ضميمه 2 جلد فهارس, (يكى از اين دو فهرست, دليل الميزان آقاى كلانترى است و ديگرى فهرست جديدى از عادل عبدالجبارثامر است).
43. ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علامه طباطبايى (درتفسيرالميزان), فارسى, سيد محسن موسوى, پايان نامه كارشناسى ارشد, دانشكده الهيات دانشگاه تهران, 1373, 285 ص, استاد راهنما, على حجتى كرمانى, مشاور, مرتضى, آيت اللّه زاده شيرازى, اين اثر در دوبخش است كه بخش دوم آن, ديدگاه علامه طباطبايى درتفسير الميزان درباره منسوخ مى باشد.
44. نبوت در الميزان, فارسى, گردآورنده: شمس الدين ربيعى, تهران: انتشارات نور فاطمه (س), 1363, 205 ص. فروست: با علامه در قرآن (6).
45. نور من القرآن, الميزان المختصر فى التفسير, اين اثر توسط كمال مصطفى شاكر تلخيص شده ودريك جلد ودرحاشيه قرآن در 728 ص منتشر شده است و متأسفانه اشاره اى به اينكه اين اثر تلخيص الميزان مى باشد نشده است, ناشر آن نيز مشخص نيست.

ب. كتابهايى كه بخشى ازآن پيرامون تفسيرالميزان مى باشد

46. آشنايى با علوم قرآن يا مقدمات لازم براى فهم قرآن مجيد, فارسى, على اصغر حلبى, تهران: انتشارات اساطير, چاپ اول, 1362 بحث مورد نظر از ص 87 تا 92 با عنوان تفسيرالميزان.
47. اتجاهات التفسير فى القرن الرابع العشر, عربى, فهد بن عبدالرحمن بن سلمان الرومى, سنى, عربستان سعودى, چاپ اول, 1407, سه جلد, بحث مورد نظر از ص 239 تا 252 در جلد اول, با عنوان الميزان فى تفسيرالقرآن آمده است.
48. اسرائيليات درتفاسير, فارسى, سهيلا پيروزفر, پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران, 1373, بحث مورد نظر از صفحه 212 تا 216 با عنوان الميزان فى تفسيرالقرآن آمده است.
49. بين الشيعة والسنة دراسة مقارنه فى التفسير واصوله, عربى, على السالوس, مكتبة ابن تيميه, دارالاعتصام, بحث مورد نظر از صفحه 257 تا 263 با عنوان [الفصل السادس… ] ثامناً الميزان آمده است.
50. تفسير و تفاسير جديد, فارسى, بهاء الدين خرمشاهى, تهران: انتشارات كيهان, چاپ اول, 1364, بحث مورد نظر از صفحه 113 تا 132 با عنوان درباره تفسيرالميزان آمده است. (اين عنوان در قرآن پژوهى ازهمين مؤلف نيز آورده شده است)
51. التفسير والتفاسير الحديثه, عربى, بهاء الدين خرمشاهى, بيروت: دارالروضه, چاپ اول, 1411, بحث مورد نظر صفحه 91 تا 106 با عنوان تفسيرالميزان ديده مى شود. (اين اثر ترجمه عربى عنوان پيشين است).
52. دايرة المعارف تشيع, فارسى, جمعى از نويسندگان, جلد 4, صفحه 575 ـ 576.
53. سير بى سلوك, فارسى, بهاء الدين خرمشاهى, تهران: انتشارات معين, 1370, بحث مورد نظر, در صفحه 126 تا 128 با عنوان: درباره الميزان آمده است.
54. طبقات مفسران شيعه, فارسى, عبدالرحيم عقيقى بخشايشى, قم, نشر نويد اسلام, 5 جلد, بحث مورد نظر از صفحه 439 تا 454 جلد چهارم با عنوان تفسيرالميزان علامه طباطبايى آمده است.
55. عقلگرايى درتفاسير قرن چهاردهم برمبناى الميزان, المنار, فى ظلال القرآن والجواهر, فارسى, شادى نفيسى, پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه تربيت مدرس تهران, 1373, 268 ص, استاد راهنما: محمد على مهدوى راد, مشاور: محمد على لسانى فشاركى.
56. علوم القرآن عند المفسرين, عربى, مركز فرهنگ ومعارف قرآن, قم: انتشارات دفترتبليغات اسلامى حوزه علميه قم, چاپ اول, 1375, 3 جلد. دراين اثر علوم قرآن ازمقدمه 55 دوره تفسير شيعه و اهل سنت جمع آورى و تنظيم گرديده, امّا به لحاظ اهميت تفسير الميزان و اين كه در اين تفسير, مقدمه اى در زمينه علوم قرآن وجود ندارد, مباحث علوم قرآنى از متن تفسيرالميزان استخراج وتنظيم گرديده است.
57. قرآن پژوهى, هفتاد بحث تحقيقى قرآنى, فارسى, بهاء الدين خرمشاهى, تهران: مركز نشر فرهنگى مشرق, چاپ اول, 1372, بحث مورد نظر از صفحه 255 تا 272 با عنوان درباره الميزان, در دو بخش آورده شده است كه بخش اول آن در تفسير وتفاسير جديد نيز آمده و بخش دوم با استفاده ازكتاب: الطباطبائى ومنهجه فى التفسير, تأليف على الاوسى, به نگارش درآمده و پيش تر در كيهان فرهنگى آورده شده است.
58. مبانى و روشهاى تفسير قرآن, فارسى, عباسعلى عميد زنجانى, تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اول, 1366, دوم 1368, 224 ص, بحث مورد نظر از صفحه 185 تا 191, آمده است. چاپ سوم با اضافات, 1373, 343 ص, بحث مورد نظر از صفحه 294 تا 303 آمده است.
59. المفسرون, حياتهم و منهجهم, عربى, سيد محمد على ايازى, تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اول, 1414, از صفحه 703 تا 711 درباره الميزان است ونيز دركتاب آشنايى با تفاسير, نوشته همين مؤلف, ص 109 تا 110.
60. مهرتابان, يادنامه ومصاحبات تلميذ وعلامه طباطبايى, فارسى, سيد محمد حسين حسينى تهرانى, تهران, انتشارات باقرالعلوم, ونيز: مشهد, انتشارات علامه طباطبايى, چاپ دوم, 1417ق, 449 ص, درمقدمه مطالبى پيرامون تفسيرالميزان مى باشد.
61. يادنامه علامه طباطبايى, فارسى, تهران, مؤسسه مطالعاتى تحقيقات فرهنگى انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران, وابسته به وزارت فرهنگ وآموزش عالى, 1362 و دومين يادنامه, 1363, دريادنامه اول, مقاله اى با عنوان تجليل ازمقام مفسران قرآن, از عبدالمحسن مشكوة الدينى ودر دومين يادنامه, مقاله اى با عنوان نظرات فلسفى علامه در الميزان, از سيد محسن موسوى تبريزى, ص 305 تا 328.
62. يادنامه مفسر كبير استاد علامه طباطبايى, فارسى, قم: انتشارات شفق, 1361, مقاله اى با عنوان شخصيت علمى علامه و تفسير وى ونيز علامه طباطبايى در الميزان, از ابوالقاسم رزاقى, ص 189 تا 208.

ج. مقالات پيرامون تفسيرالميزان

66. آفرينش انسان در تفسيرالميزان, فارسى, مهدى مهريزى, فصلنامه بينات, شماره 2, تابستان 1373, ص 24 تا 39.
67. اثر جاويدان (تفسيرالميزان), روزنامه رسالت, 24 آبان 1367 ص 10.
68. ادب القرآنى, عربى, هيئت تحريريه مجله التوحيد, (گزينش وتنظيم ازتفسيرالميزان), مجله التوحيد شماره 1, ربيع الاول وربيع الثانى 1403ق, ص 16 ـ 30 وشماره 2, جمادى الاولى وجمادى الثانى 1403ق, ص 15 ـ 31.
69. اطروحات جامعية, تفسيرالقرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبائى لخضير جعفر: عربى, حسن السعيد, فصلنامه رسالة القرآن, شماره 1, محرم, صفر, ربيع الاول, 1411ق, ص 167 ـ 170.
70. اضواء على منهج التفسير لمدرسة العلامة الطباطبائى, عربى, على الاوسى, الفجر, سال اول, شماره 4, شعبان ـ شوال 1404ق, ص 94 ـ 121.
71. امامت ازنظر علامه طباطبايى درتفسيرالميزان, فارسى, دكتر سيد جعفر شهيدى, كيهان فرهنگى, سال سوم, شماره 9, آذر 1356, ص 12 ـ 14.
72. انديشه اجتماعى درتفسيرالميزان, فارسى, سيد محمد على ايازى, فصلنامه مبين, پيش شماره 2, پاييز 1373 ص 8 ـ 15 ونيز: روزنامه كيهان, 24 آبان 1374, با عنوان انديشه هاى اجتماعى درتفسيرالميزان.
73. اهل بيتعليهم السلام درالميزان, فارسى, محمد صحتى سردرودى, ماهنامه بصائر ويژه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 76 ـ 81.
74. اهميت تفسيرالميزان علامه طباطبايى از ديدگاه دانشمندان, اعتصام, شماره 43, آبان 1364,ص 31.
75. تأويل درتفسيرالميزان, فارسى, محمد هادى معرفت, فصلنامه ميراث جاويدان, سال اول شماره 4, زمستان 1372, ص 26 ـ 31, بخش دوم اين مقاله با عنوان تأويل از ديدگاه علامه طباطبايى در شماره 5 همين فصلنامه (سال دوم, بهار 1373) ص 14 ـ 19 مى باشد.
76. تدوين فهرست كامل از ترجمه تفسيرالميزان, فارسى, عليرضا ميرزا محمد, كيهان فرهنگى, مهر 1363, ص 40 ـ 42, (معرفى كتاب مفتاح الميزان).
77. تشريح ويژگيهاى تفسيرالميزان, فارسى, ابوالقاسم رزاقى, روزنامه اطلاعات, شماره 19475 , 23 آبان 1370, ص 8.
78. تطبيق يا تفسير؟ (نقد روشهاى تفسيرى از ديدگاه علامه طباطبايى, فارسى, على ربانى, مجله نورعلم, شماره 41, مهر و آبان 1370, ص 24 ـ 43.
79. تفسيرالقرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائى, عربى, خضيرجعفر, فصلنامه رسالة القرآن شماره 1, محرم, صفر, ربيع الاوّل, 1411, 38 ـ 58.
80. تفسير قرآن, روش علامه درتفسيرالميزان, روزنامه كيهان, 6 دى 1360, ص6.
81. تفسيرالميزان, بحر عميق حكمت, فارسى, مصاحبه با آقاى سيد محمد باقر موسوى همدانى, جمهورى اسلامى, شماره 1004, آبان 1361, ص 7 و 10.
82. تفسيرالميزان علامه طباطبايى, فارسى, مرتضى مطهرى, پيام انقلاب, 1361, 10 ـ 11.
83. تفسيرالميزان واسباب النزول, فارسى, على فصيحى, فصلنامه پژوهشهاى قرآنى, شماره 2, تابستان 1374, ص 157 ـ 182.
84. تفسير الميزان و القضايا السياسية المعاصرة, عربى عبدالمجيد حسن, مجله التوحيد, شماره 35, ذى القعدة وذى الحجّه 1408ق, ص 35 ـ 45.
85. تلاشى نو براى بازشناسى ويژگيهاى الميزان, فارسى, روزنامه اطلاعات, 10 آذر 1362, ص 20.
86. جايگاه الميزان درميان تفاسير فارسى, محمد على مهدوى راد, كيهان فرهنگى, سال ششم, شماره 8, آبان 1368, ص 12 ـ 13.
87. جايگاه الميزان, نسبت به مكتب تفكيك, فارسى, على حيدر مرتضوى, ماهنامه بصائر, (سازمان تبليغات) ويژه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 86 ـ 101.
88. درباره الميزان, فارسى, على اوسى, ترجمه از بهاء الدين خرمشاهى, كيهان فرهنگى, سال ششم, شماره 8, ص 10 ـ 11و نيز: نشر دانش, سال دوم, شماره اول, آذر و دى 1360, ص 11 ـ 17. اين مقاله دركتاب قرآن پژوهى تأليف بهاء الدين خرمشاهى نيز آورده شده است.
89. ديدگاه مرحوم علامه طباطبايى, درتفسير آيه 14 سوره مؤمنون, پيرامون خلقت انسان, فارسى, عطاء اللّه مهاجرانى, روزنامه اطلاعات, شماره 19488, 9 آذر 1370,ص 2.
90. دين و توسعه درالميزان, فارسى, نعمت اللّه اكبرى ـ حجت اللّه ميرزائى, روزنامه اطلاعات, 21 آبان, 1373.
91. روش تفسيرى علامه طباطبايى, فارسى, حسن سعيدى سبزوارى, روزنامه كيهان, 22 آبان 1373, ص 6.
92. روش منطقى و فطرى در روايات, فارسى, عبداللّه جوادى آملى, پاسدار اسلام, شماره 28, فروردين 1363, ص 10 ـ 12, (درباره اشكالات وارد بر منطق وجواب آنها, از جلد پنجم الميزان).
93. روش نقد حديث درتفسيرالميزان, فارسى, مقصود فراستخواه, كيهان انديشه, شماره 44, مهر و آبان 1371, ص 38 ـ 50.
94. سيره تفسيرى مرحوم علامه (ره) در (الميزان), فارسى, عبداللّه جوادى آملى, روزنامه كيهان, 23 آبان 1373, ص 6.
95. سيره عملى اهل بيت(ع) درتفسير قرآن همان روال تفسير الميزان است, فارسى, مصاحبه با آية الله مصباح يزدى, روزنامه اطلاعات, 24 آبان 1363, ص 15.
96. سيرى در الميزان, فارسى, ابوالقاسم رزاقى, روزنامه جمهورى اسلامى, ويژه نامه, 24 آبان 1363, ص 14 ـ 16.
97. سيماى زن درالميزان, محمد على سلطانى, فارسى, كيهان فرهنگى, سال ششم, شماره 8, ص 14 ـ 16.
98. شخصيت استاد علامه طباطبايى, برگرفته از سخنرانى استاد محمد تقى مصباح, اطلاعات, 25 آبان 1374.
99. شخصيت علامه طباطبايى, مصاحبه با آيت اللّه جوادى آملى, فصلنامه معرفت, شماره 2, پاييز 1371, ص 5 ـ 11, (درارتباط با تفسيرالميزان).
100. شناسايى برخى از تفاسير شيعه, منهج الصادقين… الميزان فى تفسيرالقرآن, فارسى, مجله حوزه, شماره 21, مرداد و شهريور 1366 , ص 45 ـ 68.
101. عظمت قرآن و ويژگيهاى تفسير الميزان, فارسى, ناصرمكارم شيرازى, مكتب اسلام, دى ماه 1360, شماره 10,ص 16 ـ 12 و 60.
102. علامه طباطبايى با تفسير الميزان جهان اسلام را به خود آورد…, فارسى, روزنامه اطلاعات, هشتم دى, 1360.
103. علامه, موسس تفسير در حوزه, فارسى, مصاحبه با آيت الله مسلم ملكوتى, ماهنامه بصائر, ويژه نامه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 4 ـ 6.
104. علامه والميزان, فارسى, رسالت, 24 آبان 1365, ص 6.
105. فروغ هدايت درالميزان, فارسى, محسن طاحونى, روزنامه اطلاعات 27 و 28 آبان 1374.
106. قبسات من نور الميزان, عربى, كمال مصطفى شاكر, الثقافة الاسلامية, شماره 7, ص 23 ـ 25, شماره 24 ص 19 ـ 27, شماره 25 ص 8 ـ 18 , شماره 26 ص 7 ـ 14, شماره 27 ص 24 ـ 33 , شماره 32 ص 121 ـ 128 , شماره 34 ص 102 ـ 115.
107. كتابشناسى علامه طباطبايى و تفسير الميزان, فارسى, محمد على هاشم زاده, ماهنامه بصائر, ويژه نامه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 108 ـ 116.
108. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن, فارسى, الياس كلانترى, فصلنامه بينات, شماره 6, تابستان 1374, ص 184 ـ 187.
109. المرابطة فى المجتمع الاسلامى (من تفسيرالميزان), عربى, التوحيد, شماره 3, رجب و شعبان 1403ق, ص 16 ـ 31 و شماره 4, رمضان و شوال 1403, ص 16 ـ 29.
110. مرورى بر انديشه اجتماعى اسلام درتفسير الميزان, فارسى, روزنامه جمهورى اسلامى, 19 فروردين 1370.
111. مرورى بر مسائل اجتماعى درتفسيرالميزان, فارسى, ابراهيم عباس حسينى, مجله مشكوة, شماره 28 , پاييز 1369, ص 111 ـ 125.
112. مسألة التحريف فى القرآن من تفسيرالميزان, عربى, محمد تقى ابراهيم, التوحيد شماره 6, محرم و صفر 1402ق,ص 18 ـ 32 و شماره 7, ربيع الاول وربيع الثانى, 1404ق, ص 15 ـ 24.
113. معرفى ونقد مفتاح الميزان, فارسى, فرهاد تاج الدينى, كيهان فرهنگى, سال ششم, شماره 10, ص 30 ـ 31.
114. مفسران نامدار قرآن…, 15ـ علامه طباطبايى مفسر بزرگ قرآن, فارسى, عبدالرحيم عقيقى بخشايشى, كيهان انديشه شماره 28, بهمن و اسفند 1368, ويژه نامه قرآن, ص 182 ـ 184.
115. مقام و منزلت علمى علامه طباطبايى, فارسى, عبدالحميد صفائى, ماهنامه بصائر, ويژه نامه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 68 ـ 75.
116. منتخبى از تفسيرالميزان درباره حكمت, كيهان, 26 آبان 1360, ص 11.
117. منهج العلامة الطباطبائى فى التفسير, عربى, سيد كمال حيدرى, قضايا اسلامية, شماره 2, 1416ق,ص 339 ـ 382.
118. الميزان درميان تفسيرهاى قرآن, فارسى, دكتر سيد جعفر شهيدى, كيهان فرهنگى, سال دوم, شماره 11, بهمن 1364, ص 12 ـ 14.
119. نظرة الى الصدم فى تفسيرالميزان, عربى, كمال مصطفى شاكر, الثقافة الاسلامية, شماره 36.
120. نگاهى به امتيازات تفسيرالميزان, فارسى, احمد صفايى, روزنامه اطلاعات, شماره 19475, 23 آبان 1370, ص 8.
121. نگاهى به ترجمه تفسيرالميزان از دريچه نقد, فارسى, يوسف غلامى, ماهنامه بصائر, ويژه نامه علامه طباطبايى, آبان 1375, ص 36 ـ 42.
122. نگاهى به علم تفسير قرآن, پليس انقلاب, 21 آبان 1362,ص 4 ـ 5 و 48.
123. نگاهى گذرا به شخصيت علمى و اجتماعى علامه, مصاحبه, ويژه نامه علامه طباطبايى, ماهنامه بصائر آبان 1375, با استاد محمد على گرامى, ص 7 ـ 12.
124. نگاهى به ترجمه تفسيرالميزان , نشريه دانشكده الهيات ومعارف اسلامى مشهد, شماره 30, تابستان 74, ص 123 ـ 137.
125. نياز به منطق, فارسى, عبد اللّه جوادى آملى, پاسدار اسلام, شماره 29, ارديبهشت 1363, ص12ـ 18 (اشكالات وارد بر منطق وپاسخ آن از جلد 5 تفسيرالميزان)
126. ويژگيهاى الميزان, فارسى, محمد هادى معرفت, كيهان انديشه, شماره 33, آذر و دى 1369.
127. هدايت به امر درتفسير الميزان, فارسى, محسن غرويان, فصلنامه معرفت, شماره 13, تابستان 1374, ص 19 ـ 23. (اين مقاله در سمينار شناخت الميزان در 24 آبان 1373 در دانشكده علامه ارائه گرديده است.)
ييادآور مى شود كه مقالات و گفت و گوهاى اين شماره پژوهشهاى قرآنى نيز (شامل 13 مقاله و 3 گفت و گو) قابل افزايش به اين فهرست خواهد بود.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتابشناسي علوم قرآن

كتابشناسي علوم قرآن

محمد علي هاشم زاده

1. آثار الحنابلة فى علوم القرآن، (عربى) سعود بن عبداللّه الفنيسان، سنى، اسكندريه: مطابع مكتب المصرى الحديث، 333ص.
2. آراء حول القرآن (عربى) سيد على فانى اصفهانى، شيعه، بيروت: دارالهادى، چاپ اول، 1411ق، 216 ص; و نيز قم: 172ص.
3. آشنائى با قرآن (فارسى) وزارت آموزش و پرورش، تهران: وزارت آموزش و پرورش، 197ص، و نيز تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1370ش، 134 ص.
4. آشنائى با علوم قرآن (فارسى) سيد محمد رادمنش، شيعه، تهران: نشر جامى، چاپ اول، 1370ش، 255ص; و نيز تهران: انتشارات رسالت قلم، چاپ دوم 1372ش، 271ص (با اضافات).
5. آشنائى با علوم قرآن (فارسى) على اصغر حلبى، شيعه، تهران: انتشارات اساطير، چاپ اول، 1369ش، 278ص.
6. آشنايى با علوم قرآن (فارسى) جواد محدثى، شيعه، قم: دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1375 ش، 136ص.
7. آشنايى با قرآن (فارسى) واحد آموزش عقيدتى، سپاه، تهران: شركت چاپ و نشر ايران ش، 204ص ـ آشنايى.
8. آموزش علوم قرآن (فارسى) محمدهادى معرفت، شيعه، مترجم: ابومحمد وكيلى، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1371 به بعد (تاكنون سه جلد) عنوان اصلى (عربى): التمهيد فى علوم القرآن.
9. آموزش مجموعه اى از علوم قرآنى (فارسى) على صحبت لو، شيعه، تبريز: انتشارات احرار، چاپ اول، 1375ش، 168ص.
10. آنچه بايد از قرآن بدانيم (فارسى) عبدالرحمن انصارى، شيعه، قم: چاپخانه نهضت، 1371ش، 159 ص.
11. ابجد العلوم (عربى) صديق بن حسن القنوجى، م 1307 ق، دمشق، وزارة الثقافة 1988 م، 3جلد.
12. الاتقان فى علوم القرآن (عربى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، 849 ـ 911، سنى شافعى، بيروت، دمشق: دار ابن كثير، چاپ اول، 1414ق، 2جلد، 1299 ص، تحقيق مصطفى ديب البغاء، بيروت: دارالكتب العلمية، 1407ق، 429 « 454 ص، بيروت: دارمكتبة الهلال، 2جلد در يك مجلد، 200« 208 ص و…. الاتقان يكى از كتب مهم و جامع علوم قرآنى و مهم ترين منبع پس از البرهان زركشى است.
13. الاحسان فى علوم القرآن (عربى) محمدبن احمد بن سعيد حنفى، م 930.
14. الارتباط بين اللغة و الدين (عربى) كامل جميل ولويل، امارات: مؤسّسة المنار، چاپ اول، 1410 ق، 272ص.
15. ارشاد الرحمن… (عربى) عطيه الاجهورى، م 1190ق.
16. اسماء القرآن الكريم فى القرآن (عربى) خمساوى احمد خمساوى، سنى، مصر: دارالتحرير، كتاب الجمهورية، 220 ص.
17. الايجاز و البيان فى علوم القرآن (عربى) محمدصادق قمحاوى، سنى، قاهره، عالم الفكر، 1980م، 2 جلد، 207 « 135 ص.
18. بازگشت به قرآن (فارسى) مهدى بازرگان، شيعه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، 152 ص.
19. بحارالانوار (عربى) محمدباقر مجلسى، شيعه، م 1110ق. اگر چه اين كتاب روائى است، ولى 2جلد آن يعنى جلدهاى 89 و 90 از چاپ بيروت و 92 و 93 از چاپ ايران، پيرامون مباحث علوم قرآن است.
20. با قرآن بهتر آشنا شويم (فارسى) شمس الدين ربيعى، شيعه، تهران: انتشارات فقيه، 1361 ش، 220 ص.
21. بحث جديد عن القرآن (عربى) محمد صبيح، سنى، بيروت: دارالشروق، 1403، 270 ص، عراق، مطابع الطنانى، 206 ص.
22. بحثى درباره علوم قرآن (فارسى) عفيف عبدالفتاح طباره، سنى، ترجمه به فارسى: حبيب اللّه مرزوقى شميرانى، قم: انتشارات علامه، 156 ص.
23. بحثى در ترتيب آيات و سور (فارسى) ايرج گلجانى امير خيز، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 283 ص.
24. بحوث حول علوم القرآن الكريم (عربى) محمدجواد سعيدى نجفى، شيعه، نجف: مطبعة الآداب، 1975م، 347ص.
25. بحوث فى تاريخ القرآن و علومه (عربى) سيد ابوالفضل ميرمحمدى، شيعه، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1400ق، 357ص.
26. بحوث فى القرآن الكريم (عربى) عبدالجبار شرارة، شيعه، قم; مؤسّسة النشر الاسلامى، چاپ اول، 1416ق، 170ص.
27. براعة الاستهلال فى فواتح القصائد و السور (عربى) محمد بدرى عبدالجليل، بيروت: المكتب الاسلامى، 1405ق، 269ص.
28. بررسى خصوصيات آيات و سور مكى و مدنى (فارسى) عبدالله جوان ملكوتى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1369ش، 291 ص.
29.البرهان فى علوم القرآن (عربى) احمد بن ابراهيم بن زبير ثقفى، تونس، جامعة الزيتون، 1408ق، 335 ص.
30. البرهان فى علوم القرآن (عربى) محمد بن عبداللّه بدرالدين زركشى، 745 ـ 794، سنى، بيروت: دارالفكر، 1408ق، 4جلد; بيروت: دارالمعرفة، چاپ دوم، 1391ق، تحقيق: محمدابوالفضل ابراهيم; بيروت: دارالمعرفة، چاپ اول، 1410ق [ اين چاپ با چاپ ديگر دارالمعرفة كه ذكر شده متفاوت است و بر همه چاپها برترى دارد] با تحقيق آقايان يوسف مرعشلى ـ جمال ذهبى و ابراهيم كردى. تحقيق اين چاپ بسيار سودمند و در ذيل هر علم از انواع علوم قرآنى كتابهاى مربوط به آن موضوع معرفى گرديده است; از اين رو يك كتابشناسى قرآنى نيز به شمار مى آيد.
31. البرهان فى علوم القرآن، على بن ابراهيم سعيد حوفى، م 430، اگر چه بسيارى از جمله زرقانى در مناهل العرفان، معرفت در التمهيد و… اين اثر را به عنوان كتاب علوم قرآنى نام برده اند، ولى گويا اين اثر تفسير است نه علوم قرآن به معنى مصطلح و مشهور. و علوم قرآن در آن عصر به معناى مصطلح كنونى نبوده است.
32. بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز (عربى) محمدبن يعقوب فيروزآبادى، م 817ق، قاهره: وزارت اوقاف 1986م (مباحث علوم قرآن دراين اثر فراوان بحث شده است).
33. بغية الواصل الى معرفة الفواصل (فواصل الآى) سليمان بن عبدالقوى حنبلى، م 716ق.
34. بواد غير ذى زرع (عربى) على صالح ابوجمال، مؤسسة الهداية، چاپ اول، 1415ق، 190 ص.
35. بيان در علوم و مسائل كلى قرآن (فارسى) سيد ابوالقاسم خوئى، 1317 ـ 1413ق، شيعه، مترجم: محمد صادق نجمى ـ هاشم هاشم زاده هريسى، قم: مجمع ذخائر اسلامى، 1360ش، 10 جلد; خوى: دانشگاه آزاد اسلامى، چاپ اول، 1375ش، 2 جلد، 880 ص. (عنوان اصلى عربى: البيان فى تفسير القرآن: اين اثر به عنوان مقدمه تفسير مؤلف بوده كه متأسفانه تنها تفسير سوره حمد آن انجام يافته و بقيه آن انجام نگرديده).
36. البيان فى انواع علوم القرآن (عربى) محمد بن محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، م 413ق.
37. البيان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد ابوالقاسم خوئى، 1317 ـ 1413 ق، شيعه، بيروت: دارالزهراء، 1408ق، قم: انوار الهدى، چاپ هشتم، 1401، 557ص. (اين اثر اگر چه عنوان تفسير قرآن دارد، ولى جز تفسير سوره حمد بقيه آن علوم قرآن است كه مقدمه تفسير مؤلف بوده است).
38. البيان فى علوم القرآن للناشئة (عربى) محمد عمر الحاجى، سنى، دمشق: دارالنور، چاپ اول، 1416ق، 3 جلد.
39. بينات الفريد، شرح تفسير نعمانى، (عربى) حسن فريد گلپايگانى، شيعه، تهران: افست مروى، 1399ق، 342ص.
40. پايه اساسى شناخت قرآن (فارسى) عبدالفتاح طباره، سنى، ترجه به فارسى: محمد رسول دريائى، تهران: رسالت قلم، 1361ش، 168 ص.
41. پرسش و پاسخهايى در شناخت تاريخ و علوم قرآنى (فارسى) مجيد معارف، شيعه، تهران: انتشارات كوير، چاپ اول، 1376 ش، 293ص.
42. پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى (فارسى) رجبعلى مظلومى، شيعه، تهران: نشر آفاق، 1401 ق، 5 جلد در 2 مجلد.
43. پژوهشى پيرامون نزول قرآن بر هفت حرف (فارسى) سيد رضا مؤدب، شيعه، پايان نامه دكترى، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1376ق، 343 ص.
44. پژوهشى درباره شناخت آيات و سور (فارسى) عبدالهادى فقهى زاده، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه تربيت مدرس تهران، 1372 ش، 235 ص.
45. پژوهشى درباره قرآن و پيامبر (فارسى) فخرالدين حجازى، شيعه، تهران: انتشارات آثار بعثت، 1353 ش، 359 ص.
46. پژوهشى درعلوم قرآن (فارسى) حبيب اللّه احمدى، شيعه، قم: دفترانتشارات اسلامى، چاپ اول، 1376 ش، 312 ص.
47. پژوهشى در نظم قرآن (فارسى) عبدالهادى فقهى زاده، شيعه، تهران: نشر جهاد دانشگاهى، چاپ اول، 1374 ش، 190ص. اين اثر همان عنوان پژوهشى درباره شناخت آيات و سور (پايان نامه مؤلف ) است.
48. پژوهشى نو درباره قرآن كريم (فارسى) سيد جعفر مرتضى عاملى، شيعه، مترجم: محمد سپهرى، تهران: شوراى هماهنگى سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1374ش، 364 ص، عنوان اصلى: حقائق هامة حول القرآن الكريم، ترجمه ديگر با عنوان: حقايقى مهم پيرامون قرآن، از سيد حسن اسلامى به چاپ رسيده است.
49. پيرامون قرآن و عهدين (فارسى) مرتضى باقريان همايونشهرى، شيعه، قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1371ش، 228 ص.
50. تأملات قرآنية (بحث منهجى فى علوم القرآن الكريم) (عربى) موسى ابراهيم ابراهيم، سنى، عمان (اردن) دار عمار 1409، 226 ص.
51. تاريخ و علوم قرآن (فارسى) ارشد ارشاد، سنى، تهران: نشر احسان، 1368ش، 60ص.
52. تاريخ و علوم قرآن (فارسى) سيد ابوالفضل ميرمحمدى زرندى، شيعه، قم: انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين)، 1363ش، 408 ص. و نيز همان ناشر 1375ش، 368 ص (با اضافات). اين اثر با عنوان بحوث فى تاريخ القرآن و علومه نيز با شماره 25 گذشت.
53. تاريخ و علوم قرآن، (فارسى) على حجتى كرمانى، شيعه، تهران: بنياد قرآن، 1360ش، 189 ص.
54. التبيان فى علوم القرآن (عربى) كامل موسى، على دحروج، سنى، بيروت: داربيروت المحروسة، 1412ق، 376ص.
55. التبيان فى علوم القرآن (عربى) محمد على صابونى، سنى، دمشق: دارالقلم، 1408ق، 315ص و بيروت: عالم الكتب، 1405 ق، 239ص.
56. التبيان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن على طريق الاتقان (عربى) طاهر الجزائرى الدمشقى، 1268 ـ 1338ق، حلب: مكتب المطبوعات الاسلامية، چاپ سوم، 1412ق، 356ص.
57. التجويد و علوم القرآن (عربى) عبدالبديع صقر، سنى، قاهره: مكتبة وهبة، 1410 ق، 115 ص.
58. تحفة الاحباب فى بيان آى القرآن و سورة المكى و المدنى و غيرها (عربى) حيدرقلى بن محمد معروف به سردار كابلى.
59. تحقيق درباره وحى و قرآن (فارسى) محمد عزت دروزه، سنى، ترجمه به فارسى: محمد على لسانى فشاركى، تهران: مركز نشر انقلاب، 1401ق، 88ص.
60. ترتيب سور القرآن (عربى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، 849 ـ 911ق، سنى، بيروت: دار و مكتبة الهلال، 1986م، 184ص، تحقيق سيد جميل.
61. ترجمه الاتقان فى علوم القرآن (فارسى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، 849 ـ 911ق، سنى، مترجم از عربى سيد مهدى حائرى قزوينى، تهران: انتشارات اميركبير، 1363ش و نيز 1376 ش، 687 « 651 ص، عنوان اصلى الاتقان…، ترجمه ديگر با عنوان دائرة المعارف قرآن.
* ترجمه التمهيد فى علوم القرآن ـــــــ آموزش علوم قرآن
62. ترجمه، توضيح و تعليق پنج مبحث از كتاب مناهل العرفان فى علوم القرآن زرقانى، (فارسى)، مترجم: محسن آرمين، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1373ش، 147ص (مترجم ترجمه تمام مناهل العرفان را آماده چاپ دارد).
63. ترجمه الحروف المقطعة فى القرآن الكريم (فارسى) عبدالجبار حمد شراره، مترجم: محسن علايى، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1374 ش، 215 ص.
66 ـ 64. ترجمه، نقد و تحقيق كتاب مقدمتان فى علوم القرآن (مؤلف مقدمه اول نامعلوم و مقدمه دوم عبدالحق بن ابى بكربن عطيه مى باشد) اين اثر در سه بخش توسط سه نفر از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس تهران و عنوان پايان نامه كارشناسى ارشد آنان انجام پذيرفته كه عبارتند از 1. مجيد معارف، 1364 ش، 394 ص، 2. عبدالوهاب شاهرودى، 1366 ش، 264ص، 3. سيد محمد مهدى حاجى سيد ابوترابى، 1365ش، 342ص.
69 ـ 67. ترجمه و تحقيق تناسق الدرر فى تناسب السور (فارسى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، سنى، مترجم سيد كاظم طبائى، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 167ص
ترجمه و تحقيق قسمتى از كتاب الاتقان فى علوم القرآن سيوطى (فارسى) مترجم: اسماعيل شجاعى استبرق، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه، تهران، 1354 ش، 112ص.
و نوع 43 تا 47 آن توسط سيد حسين شيخ الاسلام، 207 ص; و نوع 60 تا 69 توسط اسرافيل حضرى، 1355ش، 172ص.
70. التعبير الفنى فى القرآن (عربى) بكرى شيخ امين، سنى، بيروت، قاهره: دارالشروق، 1393 ق، 312 ص.
71. التعريف بالقرآن و الحديث (عربى) محمد الزفزاف، سنى، قاهره: 285ص، نيز كويت، مكتبة الفلاح، 1399 ق، 280ص.
72. تفسير الصراط المستقيم (عربى) سيد حسين بروجردى، تهران: انتشارات صدر، 447 ص.
73. تلخيص التمهيد فى علوم القرآن (عربى) محمد هادى معرفت، شيعه، قم: مركز مديريت حوزه علميه، 1369ش، قم: دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين). دو جلد منتشر شده تلخيص 6 مجلّد اصل التمهيد مى باشد.
74. التمهيد فى علوم القرآن (عربى) محمدهادى معرفت، متولد 1350ق، دفترانتشارات اسلامى (جامعه مدرسين).اين اثر تاكنون 6 مجلد آن منتشر گرديده و اثرى جامع در علوم قرآن به شمار مى آيد (ترجمه اين اثر با عنوان آموزش علوم قرآن گذشت).
75. تناسب آيات (فارسى) محمدهادى معرفت، شيعه (ترجمه بخشى از التمهيد، توسط آقاى عزت اللّه مولائى نيا همدانى) قم: بنياد معارف اسلامى، 1373 ش، 212 ص.
76. تناسب آيات و سور (فارسى) معصومه كفاشان، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه آزاد اسلامى، نجف آباد، 1372ش، 199 ص.
77. تناسق الدرر فى تناسب السور، (عربى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، سنى، دمشق، عالم التراث، 1404ق، 154ص. تحقيق عبدالله محمد الدرويش (ترجمه آن نيز گذشت).
78. تهذيب ترتيب الاتقان فى علوم القرآن، (عربى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، 849 ـ 911 ق، سنى، رياض: دارالهجرة، چاپ اول، 1412ق، 828ص، تنظيم از محمد بن عمربن سالم بازمول.
79. جلاء الاذهان فى علوم القرآن، معين الدين محمد، لكهنو، 1292 ق، 150 ص.
80. جلوه اى از فروغ قرآن (فارسى) سيد مهدى حسينى نژاد (حسينى نورى)، شيعه، تهران: انتشارات پزشكيان نژاد، چاپ اول، 1375 ش، 173 ص.
81. الجمان فى علوم القرآن (عربى) محيى الدين عبدالرحمن رمضان، سنى، بيروت: دارالبشير، چاپ اول، 1416 ق، 146ص.
82. جواهر البيان فى تناسب سور القرآن (عربى) عبداللّه بن محمد الصديقى الغمارى، سنى، بيروت: عالم الكتب، 1406 ق، 166 ص.
83. چهره زيباى قرآن، پژوهشى پيرامون تناسب آيات (فارسى) عباس همامى، شيعه، اصفهان: انتشارات بصائر، چاپ اول، 1375 ق، 174ص.
84. الحاوى فى علوم القرآن (عربى) محمد بن مرزبان محولى، م 309. ( ابن نديم گويد 27 جزء است) همچنان كه گذشت شايد مراد غيرعلوم قرآن مصطلح باشد.
85. الحروف المقطعة فى القرآن الكريم(عربى) عبدالجبار حمد شراره، شيعه، قم: مكتب الاعلام الاسلامى، 1414 ق، 95 ص.
86. الحروف النورانية فى فواتح السور القرآنية (عربى) عبدالقادر محمد منصور، سنى، حلب: دارالعرفان ـ دمشق: دارالالباب، چاپ اول، 1417 ق، 190 ص.
87. حقائق حول القرآن للاطفال و الفتيان (عربى) محمد رجب، قاهره: دارالصحوة، 1407ق، 55 ص.
88. حقائق هامّة حول القرآن الكريم (عربى) سيد جعفر مرتضى عاملى، شيعه، قم: مؤسسة النشر الاسلامى، 1410ق، 477ص.
89. حقايقى مهم پيرامون قرآن كريم (فارسى) سيد جعفر مرتضى عاملى، شيعه، مترجم: سيد حسن اسلامى، قم: دفتر نشر اسلامى (جامعه مدرسين)، 1371 ش، 323ص(عنوان اصلى، عنوان پيشين است) (مترجم ديگر محمد سپهرى با عنوان پژوهشى نو… گذشت).
90. الحيدة او المناظرة الكبرى (عربى) عبدالعزيزبن مسلم كنانى، مكى، بيروت: دارالفتح 1403 ق، 176ص. عنوان چاپ ديگر: الحيدة و الاعتذار فى الرد على من قال بخلق القرآن، تحقيق: على بن ناصر فقيهى، مدينة: الجامعية الاسلامية، 1412 ق، 99ص.
91. خصائص القرآن الكريم (عربى) فهد بن سليمان رومى، سنى، رياض، چاپ چهارم، 1409ق، 252ص.
92. خلاصه الاتقان فى علوم القرآن (فارسى) جلال الدين سيوطى، 849 ـ 911 ق، مختصركننده: صلاح الدين ارقه دان، مترجم از عربى: محمود رضا افتخارزاده، قم: دفترنشر معارف اسلامى، چاپ اول، 1373ش (عنوان اصلى مختصر الاتقان).
93. خمسة عشر قرناً مع القرآن الكريم (عربى) عبدالخالق سيد ابورابيه، سنى، قاهره: دارالشعب، 207 ص.
94. دائرة المعارف قرآن (ترجمه الاتقان) (فارسى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، مترجم: محمدجعفر اسلامى، تهران، بنياد علوم اسلامى، چاپ اول، 1363 ش، 668 ص (تنها برابر با جلد اول الاتقان منتشر (يا ترجمه) شده، ترجمه كامل آن توسط سيد مهدى حائرى قزوينى گذشت).
95. دانستنيهايى از قرآن (فارسى) محمد مظفرى، قم: چاپخانه علميه، 1410ق، 246 ص.
96. دانستنيهايى از قرآن ويژه نوجوانان(فارسى) مصطفى اسرار، شيعه، تهران: نشر قو، 1375ش، 200 ص.
97. دانستنيهاى قرآن (فارسى) مصطفى اسرار، شيعه، قم: انتشارات فلق، 1372ش، 249 ص.
98. دانستنيهايى پيرامون قرآن مجيد (فارسى) سيد مهدى شمس الدين، شيعه، قم: انتشارات قدس، چاپ اول، 1373 ش، 222ص.
99. درآمدى بر علوم قرآن (فارسى) محمد رضا صالحى كرمانى، شيعه، تهران: جهاد دانشگاهى، 1369 ش، 282ص.
100. دراسات حول القرآن (عربى) بدران ابوالعينين بدران، اسكندريه: مؤسسه شباب الجامعة، 112 ص.
101. دراسات حول القرآن و السنة (عربى) شعبان محمد اسماعيل، سنى: قاهره: مكتبة النهضة المصرية، چاپ اول، 1407ق، 548ص.
102. دراسات فى علوم القرآن (عربى) محمد بكر اسماعيل، سنى، قاهره: دارالمنار، چاپ اول، 1411ق، 419ص.
103. دراسات فى علوم القرآن الكريم (عربى) فهد بن عبدالرحمن سليمان رومى، سنى، رياض: مكتبة التوبة، چاپ اول، 1413 ق، 203 ص.
104. دراسات فى القرآن الكريم (عربى) على محمد على دخيل، شيعه، بيروت: دارالمرتضى، 1406 ق، 119 ص.
105. دراسات فى القرآن الكريم (عربى) محمدابراهيم حفناوى، سنى، قاهره: دارالحديث، 485ص.
106. دراسات فى القرآن و الحديث (عربى) يوسف خليف، سنى، قاهره: مكتبة غريب، 262ص.
107. دراسات قرآنية (عربى) محمد قطب، سنى، بيروت: دارالشروق، چاپ دوم، 1400ق، 508 ص.
108. دراسات قرآنية (عربى) عبدالسلام شريف، سنى، ليبى: دارالجماهيرية، چاپ اول، 1990م، 144ص.
109. [درباره] شناخت قرآن (فارسى) محمد على گرامى، قم: انتشارات روح، چاپ چهارم، 156 ص.
110. درسهائى پيرامون شناخت قرآن(فارسى) محمود رجبى ـ محمود عراقى، على اكبر مير سپاه، قم: مؤسسه در راه حق، 1361ش، 119.
111. دروس حول نزول القرآن(عربى) يداللّه دوزدوزانى، شيعه، قم: انتشارات سيد الشهداء، چاپ اول، 1413ق، 120ص.
112. روائع البيان فى علوم القرآن (عربى) صابر حسن ابوسليمان، سنى، بيروت، دمشق: المكتب الاسلامى، چاپ اول، 1408 ق، 157ص.
113. روح البيان در علوم قرآن (فارسى) هدايت اللّه روحانى، شيعه، تهران: كتابفروشى مرتضوى، 211ص.
114. روش برداشت از قرآن (فارسى) شهيد سيد محمد حسينى بهشتى، شهادت 1360ش، تهران: انتشارات سيد جمال، 56ص.
115. زبدة الاتقان فى علوم القرآن (عربى) محمد بن علوى بن عباس مالكى، سنى، قاهره: دارالانسان، چاپ اول، 1401 ق، 170ص.
116. سرّ البيان فى علم القرآن (فارسى) حسن بيگلرى، شيعه، تهران: كتابخانه سنائى، چاپ ششم، 1366 ش، 316ص.
117. سيرى در علوم قرآن (فارسى) يعقوب جعفرى، شيعه، تهران ـ قم: انتشارات اسوه، چاپ اول، 1373 ش، 400ص.
118. السيوطى و جهوده فى علوم القرآن(عربى) عبدالحليم هاشم شريف، سنى، قاهره: انتشارات صدرا، 1412ق، 335 ص.
119. شرح حديث انزل القرآن على سبعة احرف (عربى) عبدالحليم ابن تيميه، سنى، قاهر، 1323ص.
120. شرح العلامة المخللاتى المسمى بالقول الوجيز فى فواصل الكتاب العزيز (عربى) رضوان بن محمد بن سليمان مخللاتى، 1250 ـ 1311ق، شافعى، مدينه: مطابع الرشيد، (وزارة الاعلام)، چاپ اول، 1412ق، 425ص. تحقيق: على بن ابراهيم موسى.
121. شناخت سوره هاى قرآن (فارسى) هاشم هاشم زاده هريسى، شيعه، تهران: كتابخانه صدر، 1373 ش، 637ص.
122. شناخت قرآن (فارسى) محمدصادق نجمى ـ هاشم هاشم زاده هريسى، چاپ اول، 1361ش. اين اثر تلخيص و بازنويسى مجدد ترجمه البيان آيت الله خوئى است كه توسط همين آقايان انجام پذيرفته است.
123. شناخت قرآن (فارسى) سيد على كمالى دزفولى، شيعه، تهران: انتشارات فجر، 1364ش، 660 ص.
124. شناخت قرآن از زبان قرآن (فارسى) مسيح مهاجرى، شيعه، تهران: انتشارات اوج، 1360ش، 133ص.
125. شناخت نامهاى قرآن (فارسى) محمدحسين شريفى، شيعه، قم: نمايشگاه و نشر كتاب، 1362 ش، 152ص.
126. شناخت ويژگيهاى قرآن (فارسى) محمد خامه يار، شيعه، قم: مؤلف، چاپ اول، 1375ش، 117ص.
127. شناختى از قرآن (فارسى) احمدقاضى زاهدى گلپايگانى، شيعه، قم: دارالقرآن، 1363ش، 184ص.
128. عجائب علوم القرآن (عربى) جمال الدين ابوالفرج ابن الجوزى، 508 ـ 597ق، سنى، قاهره: الزهراء للاعلام العربى، چاپ اول، 1407ق، 318 ص.
129. عجائب علوم القرآن (عربى) محمد بن قاسم يسار الانبارى نجومى 328ق، (شايد اين اثر،علوم قرآن به معنى مصطلح كنونى نباشد).
130. عظمة القرآن (عربى) عبدالقادر عطا 1921 ـ 1983ق، سنى، بيروت: دارالكتب العلمية، 194ص.
131. علوم القرآن(عربى) رشدى عليان ـ قحطان عبدالرحمن الدورى ـ كاظم فتحى الراوى، سنى، بغداد: دارالكتب، 224ص.
132. علوم القرآن سيد شمس الدين افغانى، سنى، لاهور: المكتبة الاشرفية، 288ص.
133. علوم قرآن (فارسى) محمدباقر سعيدى روشن، متولد 1340ش، شيعه، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)، چاپ اول، 1377، 344ص.
134. علوم القرآن (عربى) عبداللّه محمودشحاته، سنى، قاهره، مكتبة النهضة الشرق، چاپ سوم، 1985م، 418ص.
135. علوم القرآن (عربى) سيد محمد باقر حكيم، شيعه، تهران: مجمع علمى اسلامى، 1403 ق، 325 ص و نيز قم: مجمع الفكر الاسلامى، چاپ سوم، 1417ق، (با اضافات) 544ص.
136. علوم القرآن (فارسى) محمد على گرامى، شيعه، قم: انتشارات احسن الحديث، چاپ اول، 1376ش.
137. علوم القرآن (عربى) عبدالفتاح ابوسنه، بيروت: دارالشروق، چاپ اول، 1416 ق، 167ص.
138. علوم القرآن (عربى) فضل حسن عباس ـ محمد شحاته ـ ابوالحسن احمد فريد صالح، سنى، عمان: معهد القضاء الشرعى و… چاپ اول، 1413ق، 319ص.
139. علوم القرآن (عربى) محمد جواد جلال، چاپ بصره.
140. علوم القرآن(اردو) محمد تقى عثمانى، سنى، كراچى، مكتبة دارالعلوم، 1412ق، 510 ص.
141. علوم القرآن (انگليسى) احمد دنيفر، رياض: الدار العلمية للكتاب الاسلامى، 200ص.
142. علوم قرآن در تفسير الميزان (فارسى) عباس فضلى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1375ش، 208 ص.
143. علوم القرآن در مجمع البيان (فارسى) فاطمه شرعياتى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه قم، 1376ش، 172ص.
144. علوم القرآن الكريم (عربى) نورالدين عتر، سنى، دمشق: دارالخير، 271ص.
145. علوم القرآن عند المفسرين (عربى) جمعى از نويسندگان، گردآورنده: مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم: دفترتبليغات اسلامى، چاپ اول، 1375ش، 3 جلد (از آنجا كه بيشتر مفسران در مقدمه تفاسير خود مباحث علوم قرآن را ذكر كرده اند، مركز فرهنگ و معارف قرآن از ميان بيش از 200 دوره تفسير موجود در كتابخانه اين مركز، پنجاه و پنج دوره آن را گزينش و مقدمه هاى آنها را پس از دسته بندى و نظام دهى به صورتى كارآمد تهيه كرده كه درنوع خود بسى ارزشمند است).
146. علوم القرآن، مدخل الى تفسير القرآن و بيان اعجازه… (عربى) عدنان محمد زرزور، سنى، دمشق ـ بيروت: المكتب الاسلامى، چاپ اول، 1401ق، 460ص.
147. علوم القرآن و الحديث (عربى) احمد محمد على داود، سنى، عمان: دارالبشير، 1984م، 264ص.
148. علوم قرآن و فهرست منابع آن (فارسى) سيد عبدالوهاب طالقانى، شيعه، قم: دارالقرآن الكريم، چاپ اول، 1361ش، 428ص.
149. علوم قرآن يا تفسير موضوعى (فارسى) مرتضى حائرى يزدى ـ مهدى حائرى تهرانى، شيعه، قم: مؤسسه دين و دانش، 1363ش، 153ص.
* علوم قرآن ـــــ درآمدى بر علوم قرآن، صالحى كرمانى.
150. الفرقان جمع القرآن و تدوينه و… (عربى) محمد عبداللطيف بن الخطيب، سنى، بيروت: دارالكتب العلمية، 245ص.
151. فن الاختزال فى القرآن(حروف مقطعه) (عربى) سليم الجبابى، سنى، دمشق: چاپ اول، 1994م، 302 ص.
152. فنون الافنان فى عجائب علوم القرآن (عربى) عبدالرحمن على بن الجوزى، م 597ق، سنى، بيروت: دارالبشائر الاسلاميه، چاپ اول، 1408ق، 567ص، تحقيق حسن ضياء الدين عتر; نيز قاهره: مكتبة ابن سينا، 1408ق، 288ص، تحقيق محمد ابراهيم سليم; نيز قاهره: الزهراء للاعلام العربى، چاپ اول، 1407، 318 ص با عنوان عجائب علوم القرآن، تحقيق عبدالفتاح عاشور.
153. الفوائد الجميلة على الآيات الجليلة (عربى) حسين بن على بن طلحة الرجراجى، سنى، ليبى، جامعه سبها، چاپ اول، 1994م، 613ص.
154. فواتح سور و حروف مقطعه قرآنى ـ تحقيقى در فواتح… (فارسى) فرانك جلالى كوشكى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه آزاد اسلامى تهران، 1372ش، 74ص.
155. فى رحاب القرآن الكريم (عربى) محمد سالم محيسن، سنى، بيروت: دارالجبل، 1409، قاهره: مكتبة الكليات الازهرية، 1400ق، 527 « 341 ص.
156. فى صحبة الاسلام و القرآن (عربى) عون الشريف قاسم، سنى، بيروت: دارالقلم، چاپ دوم، 1399 ق، 144ص.
157. فى علوم القرآن (عربى) عبدالمجيد محمود، سنى، قاهره: دارالبيان، چاپ اول، 1975م، 80ص.
158. فى علوم القرآن، دراسات و محاضرات (عربى) محمد عبدالسلام كفافى ـ عبداللّه الشريف، سنى، بيروت: دارالنهضة العربية، 363 ص.
159. قدمى در شناخت قرآن (فارسى) مهدى معينيان، شيعه، تهران: بنياد قرآن، چاپ اول، 1364 سنى، 239ص.
160. قرآن از ديدگاه قرآن (فارسى) على محمد رستگارى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد، 1372 ش، 249ص.
161. القرآن انواره، آثاره، اوصافه،… (عربى) محمد محمود صواف، سنى، بيروت: مؤسسة الرسالة، چاپ چهارم، 1404ق، 123ص.
162. قرآن بهار دلها (فارسى) مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران: مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، چاپ اول، 1375ش، 144ص.
163. القرآن الحكيم، اعجازه و بلاغته و علومه (عربى) صالحه عبدالحليم شرف الدين، كويت: مطابع كويت، 1406 ق، 221ص.
164. القرآن الكريم رؤية منهجيّة جديدة لمباحث القرآن (عربى) صلاح الدين بسيونى رسلان، سنى، قاهره: مكتبة نهضة الشرق، 1985م، 309 ص.
165. قرآن در اسلام (فارسى) سيد محمد حسين طباطبائى، 1281 ـ 1360 ش، شيعه، قم: دفترانتشارات اسلامى، 1361ش، 176 ص. تهران: بنياد علوم اسلامى، 1361 ش، 200ص; تهران: دارالكتب الاسلامية، 1353ش. 277 ص و…. اين اثر ارزشمند به چندين زبان ديگر ترجمه گرديده از جمله اندونزيايى، مترجم و ناشر: تهران سازمان تبليغات اسلامى، 144ص; فرانسوى، همان مترجم و ناشر. 125ص; عربى: القرآن فى الاسلام،مترجم: سيد احمد حسينى، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1404ق، 224ص; كردى: تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1361ش، 162ص، و…
166. قرآن در اسلام(فارسى) يوسف مرحبا، شيعه، تهران: انتشارات بنياد شهيد، 1361 ش، 107ص.
167. قرآن در قرآن(فارسى) مجتبى محمودى، شيعه، قم: دفتر نشر اسلامى (جامعه مدرسين)، 1367ش، 128ص.
168. قرآن را چگونه بخوانيم (فارسى) محمد ارغون، مترجم از عربى: حامد فولادوند، تهران: عطائى، 1362ش، 77ص.
169. قرآن شناخت (فارسى) بهاء الدين خرمشاهى، شيعه، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1374ش، 363ص.
170. قرآن شناسى (فارسى) محمد تقى مصباح، شيعه، تحقيق و نگارش محمود رجبى، قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، 1376 ش، 272ص.
171. قرآن شناسى براى جوانان(فارسى) نعمت اللّه قاضى (شكيب)، تهران: انتشارات كومش، چاپ اول، 1375 ش، 120ص.
172. قرآن شناسى (دايرةالمعارف قرآن كريم) سيد محمد باقر صدر، شيعه، گردآورنده: حسن سعيد، تهران: گنجينه قرآن، 84 ص.
173. القرآن علومه و تاريخه(عربى) محمدرضا حكيمى، متولد 1358ق، شيعه، دارالقبس، 103ص.
174. القرآن الكريم، تاريخيته و لغته (عربى) سيد عبدالغفار، سنى، مصر دار المعرفة الجامعية، 1996م، 246ص.
175. القرآن الكريم و روايات المدرستين (عربى) سيد مرتضى عسكرى، شيعه، قم: شركت توحيد، المجمع العلمى الاسلامى، چاپ اول، ج 1، 1415ق، ج 2، 1417ق، 325 + 729ص.
176. القرآن ماذا تعرف عنه (عربى) مجيد مسلماوى، شيعه، بغداد: مطبعة الجامعة، 1399ق، 215ص.
177. القرآن المجيد، تنزيله و اسلوبه و… (عربى) محمد عزة دروزة، سنى، بيروت: المكتبة العصرية، 302ص.
178. القرآن، نظمه، جمعه، ترتيبه (عربى) عبدالكريم الخطيب، سنى، قاهره: دارالفكر العربى، 1972م، 239ص.
179. قرآن و حكومت جهانى اسلام (فارسى) حسن فضائلى، 164ص.
180. القرآن و الكتاب (عربى) حداد.
181. قضايا فى علوم القرآن (عربى) سيد احمد عبدالغفار، سنى، اسكندريه: دارالمعرفة الجامعة، 1992م، 351ص.
182. قضايا قرآنية فى الموسوعة البريطانية (عربى) فضل حسن عباس، سنى، عمان (اردن): دارالبشير، چاپ اول، 1408ق، 283ص.
183. قطوف من رياض القرآن (عربى) منصور محمد منصور، سنى، قاهره: مطبعة الامانة، 1405ق، 381ص.
* القول الوجيز فى فواصل الكتاب العزيز ـــــــــ شرح العلامة المخللاتي…
184. كتاب المرشد الوجيز، الى علوم تتعلق بالكتاب العزيز(عربى) شهاب الدين عبدالرحمن ابراهيم معروف بابى شامه مقدسى، م 665ق، سنى، بيروت: دارصادر، 1395ق، 288ص، تحقيق طيار التى قولاج.
185. الكتاب و القرآن قراءة معاصرة (عربى) محمد شحرور، سنى، دمشق: الاهالى، چاپ اول، 1990م، ششم، 1994م، 822ص. اين اثر كه برخى مباحث علوم قرآنى همچون نامهاى قرآن، انزال و تنزيل، اعجاز، تأويل، قصص و… را با نگرشى جديد ومخالف با برخى نظريات سابق مطرح كرده، بيش از ده نقد برآن نگارش يافته كه برخى از آنها عبارتند از:
1. الفرقان و القرآن قراءة اسلامية معاصرة… (عربى) خالد عبدالرحمن العك، سنى، دمشق: دارالحكمة، چاپ دوم، 1416ق، 787ص.
2. تهافت القراءة المعاصرة (عربى) منير محمد طاهر الشواف، سنى [دمشق]: الشواف للنشر و الدراسات، چاپ اول، 1993م، 627ص.
3. القراءة المعاصرة للقرآن فى الميزان (عربى) احمد عمران، سنى دارالنفائس، چاپ اول، 1415ق، 528ص.
4. بيضة الديك، نقد لغوى لكتاب (الكتاب و القرآن) (عربى) يوسف الصيداوى، سنى، مطبعة التعاونية، 264ص.
5. حقيقة القراءة المعاصرة، مجرد تنجيم (عربى) سليم الجابى، سنى، دمشق: مطبعة نضر، چاپ اول، 1993م، 3 جلد.
6. ذاك رد؟!! عن قراءة معاصرة للكتاب و القرآن (عربى) نشأة ظبيان، سنى، دمشق: دارقتيبة، چاپ اول، 1412ق، 143ص.
186. كيف تحفظ القرآن (عربى) محمد الحبش، سنى، بيروت: دارالخير، چاپ اول، 1407 ق، 164ص.
187. كيف نتأدب مع المصحف، كتابه…، محمدرجب فرجانى، سنى، دارالاعتصام، 238ص.
188. گامى در راه شناسائى قرآن (فارسى) مير خليل سيد نقوى، شيعه، تهران: انتشارات هدى، 1363 ش، 298ص.
189. گامى در سوى شناخت سور مكى و مدنى(فارسى) ناهيد مشائى، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه تربيت مدرس تهران، 1372ش، 238ص.
190. لطائف البيان فى احكام و علوم القرآن (عربى) صابر غانم المنكوت، م 1945م، سنى، قاهره: مكتبة مدبولى، 366ص.
191. لغة القرآن، قاموس القرآن الكريم (عربى) احمد مختار عمر، سنى، كويت: مؤسسة الكويت، 1414ق، 261ص.
192. مباحث علوم قرآنى در الميزان (فارسى) اصغر زاهدى تير، شيعه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه آزاد اسلامى كرج، 1374 ش، 402ص.
193 مباحث فى علوم القرآن (عربى) صبحى صالح، سنى، بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ هفدهم، 1988م، 381ص; و نيز قم: نشر رضى (افست).
194. مباحث فى علوم القرآن (عربى) مناع قطان، سنى، بيروت: مؤسسة الرسالة، چاپ هشتم، 1401ق، 398ص; و نيز قاهره: مكتبة وهبة، چاپ هشتم، 1401ق.
195. مباحثى در علوم قرآن (فارسى) صبحى صالح، سنى، مترجم از عربى: محمد على لسانى فشاركى، تهران: بنياد علوم اسلامى، چاپ اول، 1361ش، 254ص. عنوان اصلى مباحث فى علوم القرآن; ترجمه بخشى از آن با عنوان پژوهشى در باره قرآن و وحى، ترجمه محمد مجتهد شبسترى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362ش، 176ص.
196. المجتبى فى علوم تتعلق بالقرآن(عربى) عبدالرحمن بن جوزى، م 597ق، خطى، دارالكتب المصرية (مناهل العرفان 1/ 25) (كتاب ديگر مؤلف، فنون الافنان فى عجائب علوم القرآن است كه با شماره 105 گذشت).
197. محاضرات فى علوم القرآن (عربى) نورالدين عتر، سنى، دمشق: مطبعة الداورى، 1407ق، 231ص.
198. مختصر الاتقان فى علوم القرآن(عربى) جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، سنى، بيروت: دارالنفائس، چاپ سوم، 1410ق، 197ص، مختصر كننده: صلاح الدين ارقه دان (ترجمه فارسى آن نيز با عنوان خلاصة الاتقان گذشت).
199. مدخل الى تفسير القرآن و علومه (عربى) عدنان محمد زرزور، سنى، دمشق: دارالقلم; بيروت: الدار الشامية، چاپ اول، 1416ق. 295ص.
200. المدخل الى علوم القرآن و العلوم الاسلامية (عربى) محمد امين فرشوخ، سنى، بيروت: دارالفكر العربى، چاپ اول، 1990م، 248ص.
201. المدخل الى القرآن الكريم(عربى) انور جندى، سنى، قاهره: دارالاعتصام، 254ص.
202. مدخل التفسير (عربى) محمدفاضل لنكرانى، شيعه، تهران: مطبعة حيدرى، چاپ اول، 1396ق، 300ص.
203. المدخل لدراسة القرآن الكريم (عربى) محمد محمد ابوشهبه، سنى، بيروت: دارالجيل، چاپ دوم، 1412ق، 425ص.
204. مذكرة علوم القرآن (عربى) احمد احمد على، مصر 1370ق.
205. مرشد الخلان الى معرفة عدّ آى القرآن(عربى) عبدالرزاق على ابراهيم موسى، سنى، بيروت: مكتبة العصريه، چاپ اول، 1409ق، 254ص.
* المرشد الوجيز الى علوم تتعلق بالكتاب العزيز ـــــــــ كتاب المرشد الوجيز.
206. معجزه بزرگ، پژوهشى در علوم قرآنى (فارسى) محمد ابوزهره، سنى، مترجم از عربى: محمود ذبيحى، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1370ش، 828ص. عنوان اصلى: معجزة الكبرى القرآن.
207. معجزة الكبرى القرآن (عربى) محمد ابوزهره، سنى، بيروت: دارالفكر العربى، 614ص.
208. معرفة القرآن فى تفسير الميزان (عربى) سيد محمد حسين طباطبايى، شيعه، گردآورنده سيد حميد محمودزاده حسينى، قم: انتشارات اسماعيليان، چاپ اول، 1374ش، 235ص.
209. مع القرآن الكريم فى تاريخه و… (عربى) شعبان محمداسماعيل، سنى، دارالاتحاد العربى، 551ص.
210. مفهوم النص، دراسة فى علوم القرآن(عربى) نصر حامد ابوزيد، سنى، مصر: الهيئة المصرية العامة، 1990م، 359 ; و نيز بيروت: المركز الثقافى العربى، 1990م، 319 ص.
211. مقدمتان فى علوم القرآن(عربى) مقدمه اول از مؤلف نامعلوم و مقدمه دوم از ابن عطيه است، قاهره: مكتبة الخانجى، 320ص.
212. مقدمه آشنايى با قرآن(فارسى) كاظم كاظم زاده، شيعه، تهران: انتشارات اقبال، 1360ش، 88ص.
213. المنار فى علوم القرآن (عربى) محمد على حسن، سنى، عمان: دار الارقم، چاپ اول، 1983م، 165ص.
214. مناهج (معارج) العرفان فى علوم القرآن، سيد احمد حسين امروى، م 1328.
215. مناهل العرفان فى علوم القرآن (عربى) محمد عبدالعظيم زرقانى، بيروت: دارالكتب العلمية، 1416ق، 2جلد ـ 485 « 485 ص. تحقيق احمد شمس الدين، قاهره: داراحياء الكتب: 483 « 452ص. اين كتابها بارها در بيروت و سوريه و مصر به چاپ رسيده است.
216. من روائع القرآن (عربى) محمد سعيد رمضان البوطى، سنى، دمشق: مكتبة الفارابى، چاپ سوم.
217. من علوم القرآن (عربى) فؤاد على رضا، بيروت: دار اقرأ، چاپ اول، 1402ق، 239ص.
218. من علوم القرآن (عربى) عبدالفتاح قاضى، سنى، قاهره: مكتبة الكليات الازهرية، 1396ق، 112ص.
219. من علوم القرآن و تحليل نصوصه (عربى) عبدالقادر حسن، سنى، قطر(دوحه): دار قطرى بن الفجائة، 1987م، 227ص.
220. من فيض القرآن (عربى) ابراهيم على ابوالخشب، سنى، قاهره: مكتبة الانجلو المصرية، 1985م، 124ص.
221. منهج الفرقــان فى علوم القرآن (عربى) محمد على، سنى، (منــاهل العرفـان 1/ 35).
222. موجز البيان فى مباحث القرآن (عربى) كمال الدين الطائى، بغداد، مطبعة سلمان الاعظمى، 1391ق، 184ص.
223. موجز علوم القرآن (عربى) داود العطار، متولد 1930، سنى، بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1399ق، 200ص; و نيز تهران: مؤسسه بعثت ـ مؤسسة القرآن الكريم، چاپ دوم 1403ق، 200ص.
224. مورد الظمآن فى علوم القرآن (عربى) صابر حسن محمد ابوسليمان، سنى، بمبئى: الدار السلفية، چاپ اول، 1404ق، 246ص.
225. الميسّر فى علوم القرآن (عربى) عبدالرسول الغفار، شيعه، بيروت: دار و مكتبة الرسول الاكرم، چاپ اول، 1415ق، 272ص.
226. نامه هدايت، مقدمه اى بر آشنايى با قرآن (فارسى) محمد مهدى ركنى، شيعه، مشهد: آستان قدس رضوى: 1363 ش، 351ص.
227. النبأ العظيم، نظرات جديدة فى القرآن (عربى) محمد عبداللّه دراز، سنى، كويت: دارالقلم، چاپ دوم، 1390ق، 216ص.
228. نبذ من مقاصد الكتاب العزيز (عربى) عبدالعزيز بن عبدالسلام السلمى، سنى، دمشق: مكتبة الغزالى، چاپ اول، 1416ق، 144ص.
229. نزول القرآن على سبعة احرف (عربى) مناع قطان، سنى، قاهره: مكتبة وهبة، چاپ اول، 1411ق، 123ص.
230. النص، السلطة، الحقيقة (عربى) نصر حامد ابوزيد، سنى، بيروت: دارالبيضاء ـ المركز الثقافى العربى، چاپ اول، 1995م، 287ص.
231. النص القرآنى امام اشكالية البنية و القراءة (عربى) طيب تيزينى، سنى، دمشق: دارالينابيع، 1997م، 443ص.
232. نظرات فى القرآن (عربى) محمد غزالى، سنى، قاهره: مؤسسة الخانجى، چاپ اول، 1377ق، 276ص.
233. نفحات من علوم القرآن (عربى) محمد احمد معبد، سنى، مدينه: مكتبة طيبه، چاپ اول، 1406ق، 184ص.
234. نكت الانتصار لنقل القرآن (عربى) محمد بن طيب بن محمد ابوبكر باقلانى، 403ق، اسكندريه: منشأة المعارف، 1971م، 445ص.
235. نگاهى به علوم قرآنى (فارسى) محمدباقر ملكى ميانجى، شيعه، م 1377ش، قم: نشر خرّم، 197ص. به اهتمام على ملكى ميانجى، اين اثر ترجمه مقدمه تفسير مناهج البيان و… از مؤلف مى باشد كه از سوى على نقى خدايارى ترجمه گرديده است.
236. الواضح فى علوم القرآن (عربى) مصطفى ديب البغا ـ محيى الدين ديب، سنى، دمشق: دارالكلم الطيب ـ دارالعلوم الانسانية، چاپ اول، 1417ق، 336 ص.
237. الوجيز فى علوم القرآن (عربى) وضاح الخطيب، سنى، دمشق: دارالنابغة، 126ص.
238. الوحى و القرآن (عربى) عبدالحميد ابراهيم سرحان، قاهره: الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1993م، 165ص.
239. الوحى و القرآن(عربى) محمد حسين ذهبى، سنى، قاهره: مكتبة وهبة، چاپ اول، 1406ق، 161ص.
240. ويژگيهايى از قرآن مجيد (فارسى) شكراللّه جهان مهين، شيعه، تهران: انتشارات برهان، 136ص.
241. الهادى فيما يحتاجه التفسير من المبادى (عربى) هادى كاشف الغطاء، متولد 1373ق، نجف: مطبعة الآداب، چاپ اول، 1989م، 257ص.
242. الهدف من نزول القرآن و آثاره على منهجه فى التغيير (عربى) سيد محمدباقر حكيم، شيعه، قم: مؤسسه امام حسين(ع) 1412ق، 163ص.
243. هدى الفرقان فى علوم القرآن (عربى) غازى عناية، سنى، بيروت: عالم الكتب، چاپ اول، 1416ق، 4 جلد در 2 مجلد، 319 « 277 « 360 « 352ص.
244. هفده گفتار در علوم قرآنى (فارسى) ابوالفتوح رازى ـ ملامحسن فيض كاشانى ـ محمد جواد بلاغى، شيعه، تهران: انتشارات بدر، چاپ اول، 1370 ش، 402 ص. اين اثر گردآمده مقدمه كتابهاى: تفسير صافى، محجة البيضاء، تفسير آلاء الرحمن و تفسير روض الجنان است كه توسط سيد حسين حسينى ترجمه و تهيه گرديده است.
245. درسنامه علوم قرآنى (فارسى) حسين جوان آراسته، شيعه، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1377 ش.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تفسير (المنير) در نگاه نقد و بررسى

تفسير (المنير) در نگاه نقد و بررسى

محمد على رضايى كرمانى

دانش تفسير در بين ديگر دانشهاى اسلامى, جايگاه ويژه اى دارد وازهمان آغاز مسلمانان, به گونه جدى بدان پرداخته و نگريسته اند; زيرا تفسير, فهم وكشف بهترين سخنها; يعنى سخن الهى است.
نخستين مفسر قرآن, پيامبر(ص) و دومين مفسر درعالم اسلامى, على(ع) است وبعد ازآن, صحابه وتابعين با نقل روايات پيامبر(ص) وديگر معصومان(ع) وذكر ديدگاه خويش, علم تفسير را گسترش داده و نوشته هاى فراوانى را دراين باره تدوين كرده اند.
دامنه تفسير با انگيزه فهم قرآن, روز به روز گسترده تر گرديده به گونه اى كه اكنون چندين مجلّد, كه تنها اسامى تفاسير و مؤلفان آنان را, كه از اواخر قرن اوّل تا به اكنون به تفسير قرآن و تدوين درباره آن پرداخته اند, به اين مهم اختصاص دارد, همچون طبقات المفسرين سيوطى, داوودى, أدرنه, معجم المفسرين عادل نويهض و…
از تفاسير جديدى كه چندى است منتشر شده و در دسترس قرار گرفته است, تفسير (المنير فى العقيدة والشريعة والمنهج) تأليف مفسر و قرآن پژوه معــاصر, دكتر وهبه زحيـلى است. اين تفسير در 16 مجلد (32 جزء) به شكل وزيرى, براى نخستين بار در سال 1411 هـ.ق. با همكارى دارالفكر المعاصر بيروت و دارالفـكر دمشق, به گونـه اى زيبـــا و جذاب,
چاپ ومنتشر شده است. شايان ذكر است كه درايران به سال 1372 در مراسم كتاب سال, ازاين تفسير به عنوان كتاب سال جهانى نيز تقدير به عمل آمد.

درباره مفسر و انگيزه تدوين تفسير

دكتر وهبه زحيلى, رئيس گروه فقه مذاهب اسلامى در دانشگاه دمشق است كه بيش تر نوشته هاى ايشان اختصاص به فقه و اصول فقه دارد, همچون:(اصول الفقه الاسلامى) و (الفقه الاسلامى و ادلّته) 2 وگويا (تفسير المنير) تنها تحقيق و پژوهش ايشان درباره قرآن وعلوم قرآن است.
ايشان درباره انگيزه خود از نگارش تفسير (المنير) مى نويسد:
(چون من نياز شديدى را ميان گروههاى گوناگون مردم, از زن ومرد كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند, احساس كردم وبه اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند محتواى كتاب الهى را بدانند وبراين عقيده اند كه از مهم ترين چيزهايى كه در پيشگاه پروردگار از انسان مورد پرسش قرار مى گيرد, قرآن كريم است, چه اين كه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد, حجّت براى وى و در صورت عمل نكردن, حجّت عليه اوست, برآن شدم تفسيرى براى پاسخ گويى به نيازهاى آنان بنويسم.
… من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم, به گونه اى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه ويا تفسير آن را بخواند, مقصود ازآن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است, زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و مابعدش, درك كند چون آيات قرآن, هدف و غرض مشخصى را دنبال مى كنند, ومن اين شيوه را در تفسير (المنير) انتخاب كردم…. و زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن وفرزندى با من نبود, مدّت پنج سال با فراغ بال درآن جا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم وهمه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دوسال هم در دمشق, به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مى شود.) 3
هرچند در صفحه هاى آينده ما به بررسى تفسير و ويژگيهاى آن مى پردازيم, ولى در همين جا لازم است يادآور شويم كه ايشان دراين انگيزه خود و به كاربستن آن در شيوه تفسيرى خود به مقدار زيادى موفق بوده است.

معرفى اجمالى تفسير

دكتر وهبه زحيلى در آغاز, درمقدمه اى كوتاه (7صفحه) به انگيزه خود از تدوين اين تفسير, شيوه تفسير ومنابع و مآخذ آن مى پردازد. آن گاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير, برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مى شوند, به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از آن مباحث مى پردازد كه حدود 35 صفحه را دربرمى گيرد. مباحث علوم قرآنى مطرح شده دراين بخش بدين ترتيب است: تعريف قرآن, اسامى قرآن, كيفيت نزول, مكى و مدنى, اول ما نزل, آخر ما نزل, جمع قرآن در زمان رسول اللّه(ص), در زمان ابوبكر و عثمان, رسم الخط عثمانى, قراءات هفتگانه و سبعة احرف, اعجاز قرآن و وجوه آن, عربيت قرآن, ترجمه قرآن, حروف مقطعه, تشبيه, استعاره, كنايه, تعريض ومجاز درقرآن.
ايشان به اختصار درباره هريك از گزاره هاى يادشده مطالبى رامطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. مثلاً در بحث مكى و مدنى, معيار زمان را در تعريف آن لحاظ كرده است, يعنى آيات نازل شده پيش از هجرت را مكى و آيات نازل شده پس از هجرت را مدنى شمرده, يا در بحث ترتيب سوره هاى قرآن, ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سور را پذيرفته است.
ييادآورى: درشمار زيادى از تفاسير, در ذيل برخى از آيات, مباحث عمده علوم قرآنى آورده شده, كه اين تفسير نيز همين شيوه را پيش گرفته است, مثلاً در ذيل آيه 7 سوره آل عمران 4 (ج 3/ 149) درباره محكم و متشابه نكاتى ياد شده است ويا در ذيل آيه 106 سوره بقره 5 (ج 1/ 258) درباره (ناسخ ومنسوخ) سخن به ميان آمده است, ازاين روى مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه براى دستيابى و اطلاع ازموارد عنوان شده, رجوع به جلد شانزده تفسير كه دربردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است, ضرورى مى نمايد.
پس از مقدمه تفسير ومباحث علوم قرآنى, تفسير آيات آغاز گرديده واز ابتداى قرآن تا پايان آن به ترتيب سوره ها, هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكته هاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است.
وهمان طورى كه پيش از اين يادآور شديم, تفسير در 32 جزء و 16 جلد تدوين شده, ازاين روى از تفاسير كبير به شمار مى آيد, نه تفسير وسيط و وجيز. 6 جلد شانزده تفسير (جزء 31 و 32) فهرست موضوعات مطرح شده درآيات قرآن و تفسير را دربردارد كه براى بسيار كارآمد و مفيد است.

شيوه تفسير و روش آن

دكتر زحيلى درآغاز تمامى سوره ها, ابتدا مضامين هر سوره را به كوتاهى بيان كرده است ودرصورتى كه سوره اى به جز نام مشهور, داراى اسامى ديگرى باشد, زير عنوان (اسامى سوره) مطالبى را بيان داشته, سپس فضيلت سوره و روايات وارده در عظمت شأن و قراءت سوره را يادآور شده و سازگارى سوره مورد بحث را با سوره قبل ازآن, با عنوان (مناسبتها لما قبلها) يا مانند آن, مورد بررسى قرار داده است.
وى, هر سوره اى را همچون ديگر مفسران, به چند بخش تقسيم كرده وبراى هر بخش ازآيات, موارد گوناگونى را بيان كرده كه تمامى آن موارد در راستاى تفسير وكشف و پرده بردارى ازآيات قرآن است واين شيوه در سرتاسر تفسير و در تمامى بخشهاى گوناگون آيات, پياده شده است, بدين ترتيب:
اعراب, بلاغت, مفردات لغوى, نامگذارى, سبب نزول, تناسب آيات, تفسير و بيان, احكام آيات و فقه كاربردى و…
همچنين به تناسب بخشهاى گوناگون آيات يك سوره, برخى ازموارد فوق همچون سبب نزول, ذكر شده ومباحث ديگرى با عناوين جديد همچون مسائل فقهى, پرتوى از تاريخ و… آورده شده است.
اينك به اختصار درباره هريك از عناوين بالا كه در سرتاسر تفسير ديده مى شود ودرحقيقت شيوه اصلى مفسر در فهم و تفسير آيات است, مطالبى را يادآور مى شويم.
الف. اعراب آيات: مفسر هر سوره اى را به چند بخش ازآيات تقسيم كرده و درآغاز زير عنوان (الاعراب) كلمه ها وجمله هايى را كه درآيه, وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است, بيان كرده است, ازاين روى فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسى اصطلاحاً (تركيب) ناميده مى شود, ولى درباره خود كلمه (تجزيه آن) درموارد محدودى مطالبى را آورده است, زيرا علم صرف و لغت ومفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد در تفسير به آن پرداخته شود, مثلاً (الذين) موصول است ويا (لو) شرطى داريم يا نه, ضرورتى براى يادكرد آن وجود ندارد.
اين بخش (اعراب آيات) درتمامى تفسير, بدون استثناء, پس از يادآورى هربخش از آيات آورده شده است.
مأخذ و منبع مفسّر در اين بخش (البيان فى غريب اعراب القرآن) ابوالبركات ابن الانبارى است. ولى از تفسير قرطبى وكشاف زمخشرى و ديگر تفاسير هم سود جسته است. 7
درواقع اين بخش از تفسير كه دربرگيرنده تمامى آيات قرآن است, خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است.
ب. بلاغت آيات: اين بخش, پس از فصل اعراب آيات آورده شده و در سرتاسر تفسير ديده مى شود و در زير عنوان بلاغت, مصاديق موضوعها ومباحثى كه در علوم بلاغت (معانى, بيان و بديع) مطرح شده با آيات قرآنى تطبيق گرديده است, مثلاً درباره آيه دوّم سوره بقره چنين آمده است: (ذلك الكتاب) ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزديك آمده و علت آن بلند مرتبگى قرآن است.
(هدى للمتقين) مجاز مرسل است, زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده, ولى درحقيقت هادى خداوند است و…
فصل (بلاغت) در زير هر بخش ازآيات, بيانگر اعجاز بيانى قرآنى بوده و بسيار مفيد و سودمند است وخواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بى نياز مى كند.
مأخذ ومنبع اين بخش از تفسير, (صفوة التفاسير) صابونى, كشاف زمخشرى, بحر المحيط ابوحيان, والجامع لاحكام القرآن قرطبى است كه گاهى مفسّر نيز با درايت خويش پاره اى ازموارد را برترى داده و درحقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است 8
ج. لغات آيات: سومين بخشى كه در سرتاسر تفسير نيز ديده مى شود, فصل شرح لغات آيات است. دراين فصل, كلماتى از قرآن, اعم از اسم و فعل و حرف, كه نياز به شرح كوتاهى داشته, آورده شده وبه توضيح آن پرداخته است.
اين فصل از تفسير نيز بسيار سودمند است, زيرا خواننده پيش از ورود در تفسير آيات, با مفردات و شرح لغات آن آشنا مى گردد و سپس به مطالعه تفسير آيات مى پردازد و در حقيقت اين فصل خود يك دوره تفسير وجيز قرآن است, همچون تفسير جلالين و يا شبّر.
مآخذ ومنابع مفسر دراين بخش (شرح لغات آيات) آن گونه كه ازمقدمه تفسير پيداست, تفسير كشاف زمخشرى وبحرالمحيط ابوحيان بوده است 9, ودرموارد اندكى درپاورقى, مفردات راغب اصفهانى را نيز به عنوان مأخذ يادآور شده است. 10
د. تفسير آيات: اين بخش از تفسير كه درحقيقت قلب تفسير وبيان كننده مراد و مقصود از آيات است نيز, بدون استثناء در سرتاسر تفسير در ذيل هر بخشى از آيات, آورده شده است.
دراين بخش مفسّر, به طور معمول با حذف زوائد واختلافهاى تفسيرى به شرح و تفسير آيات پرداخته وفهم آيات را براى خواننده آسان ومراد كلام الهى را تا حدّ توان ممكن ساخته است.
براى فهم آيات دراين بخش, از شيوه تفسير قرآن به قرآن و از روايات استمداد جسته است كه با سيرى در جلدهاى گوناگون تفسير, اين نكته به خوبى روشن مى گردد.
هـ. خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: در سرتاسر تفسير بحثى با عنوان (فقه الحياة والاحكام) آورده شده است كه در زير هربخش ازآيات, بدون استثناء آورده شده و در اين بخش, برداشت ازآيات با توجه به نكته هاى تفسيرى آن دسته بندى شده و درهمه موارد با شماره گذارى مسلسل, آن نكته ها بيان شده است وبيش تر احكام وضعى و تكليفى برگرفته ازآيات وهمچنين نكته هاى عقيدتى واخلاقى دراين بخش به چشم مى خورد.
اين بخش از تفسير, پس از فصل تفسير آيات درمرتبه دوم از اهميت قرار دارد ودرحقيقت برگرفته از تفسير آيات است وخواننده را با پيام قرآن و روح آن آشنا مى سازد.
در تفاسير قديمى, چنين مدخلى ديده نمى شود, هرچند دربرخى ازآنها مطالبى كه دربردارنده مباحث يادشده است گاهى ديده مى شود. شايد بتوان گفت كه يكى از ويژگيهاى برجسته اين تفسير همين بخش (فقه الحياة والاحكام) است كه پس از هرچند آيه ديده مى شود. ولى شايان ذكر است كه مطالب اين بخش با فصل تفسير آيات درهم شده اند وگاه تكرار, ولى در واقع دراين بخش نويسنده از زاويه اى ديگر, با تقسيم بندى مناسب, به آيات و تفسير آن نگريسته است.
و. اسباب نزول آيه يا آيات: آيات قرآن در رابطه با سبب نزول دو گروهند. برخى از آيات بدون سبب خاص نازل گرديده و برخى ديگر با توجه به يك سبب و قضيه خاص نازل شده اند كه درمرتبه اول آن آيات اشاره به آن سبب دارد, هرچند سبب نزول خاص, مخصص حكم آيه نيست و درموارد همانند آن, قابل تطبيق وجارى است. ازاين روى, دكتر وهبه زحيلى درمواردى كه آيات داراى شأن نزول مشخصى بوده, زير عنوان (سبب النزول) روايات گوناگونى را كه دراين باره وارد گرديده به اختصار بيان كرده وبرخى را بر برخى ديگر برترى داده است, هرچند در پاره اى ازموارد, راه درست را نپيموده است, مثلاً درباره سوره دهر, آيه (8 و 9) تمامى مفسران اماميه و برخى از دانشمندان اهل سنت, شأن نزول آن را درباره على و فاطمه وحسنين(ع) و فضه مى دانند, ولى ايشان ضمن نقل اين قضيه واستناد آن به مفسران واهل تفسير, اين شأن نزول را صحيح نمى داند. 11
دراين بخش, منابع ومآخذ مفسّر, با توجه به آنچه كه درمقدمه آمده است 12 وهمچنين آن گونه كه درجلدهاى گوناگون تفسير نيز به آن اشاره شده است, اسباب النزول واحدى و تفسير درالمنثور سيوطى و تفسير خازن است. 13 هرچند گاهى به تفاسير وجوامع حديثى مشهور ديگر نيز رجوع شده است, مانند تفسير طبرى وصحيح بخاري… 14
همچنين وى, درهر مورد مأخذ و مرجعى كه از آن نقل كرده, و در هنگام نقل روايات اسباب نزول, سلسله سند و راوى وصحابى نقل كننده وحاضر درجريان واقعه را يادآور مى شود.
دكتر وهبه زحيلى درباره بحث (اسباب نزول) در تفسيرخود مى نويسد:
(من دراين تفسير كوشيده ام تا شأن نزولهايى را كه صحيح نيست, ذكر نكنم. همچنين ازميان برخى اسرائيليات و سخنانى كه از بنى اسرائيل از طريق كتابهاى كعب الاحبار و وهب بن منبه دركتابهاى ما وارد شده و فرهنگ بعضى ازمسلمانها متأثر از آن شده است وتصور كرده اند كه اينها از پيامبر(ص) است, ولى روشن شده كه اين گونه مطالب, از بنى اسرائيل است, پرهيز نموده ام وهر مطلبى را كه غيرصحيح بوده ذكر نكرده ام… ) 15
ز. تناسب آيات: تناسب آيات و سور, يكى ازمباحث مهم علوم قرآنى است كه درآن به نوع پيوند آيات و سور پرداخته مى شود. برخى ازمفسّران به موضوع تناسب آيات و سوره ها اهتمام فراوان داشته و توانسته اند بدين وسيله برخى از ابهامهاى تفسيرى را كشف و شرحى براى پاره اى از پرسشهاى قرآنى, بيابند.
دكتر وهبه زحيلى در تفسير خود, درآغاز هر سوره اى ارتباط آن سوره را با سوره پيشين يادآور شده است, ازاين روى توانسته است به پاره اى از نكته هاى تفسيرى ازاين زاويه دست يابد.
ييادآورى: تناسب سور ه هاعموماً براى مفسرانى بيشتر داراى اهميت است كه ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سور را پذيرفته اند و نويسنده ازاين جمله است.16
درباره تناسب آيات نيز ايشان غافل نبوده و دربرخى مواضع آيات كه تناسب آن مشهود وآشكار بوده است فصلى را با عنوان (المناسبة) به اين مهم, اختصاص داده وبه اختصار مطالب مفيدى را يادآور شده است; ذكر اين نكته خالى از فائده نيست كه تناسب آيات وفهم ارتباط آيات با يكديگر, ناگفته هاى فراوانى را در قرآن هويدا مى سازد كه جز ازاين راه از راه ديگر, فهم آن ممكن نيست, ازاين روى تناسب آيات بيش تر از تناسب سور در فهم آيات كاربرد دارد. 17

گرايش تفسير

مراد از گرايش هر تفسيرى, يعنى اين كه مفسّر بيش تر به چه مباحث و موضوعاتى در قرآن, توجه كرده ويا كدام دسته از موضوعات قرآنى را به شرح بيان داشته و فرعها و دليلهاى آن را يادآور شده است; ازاين رو به نظر مى رسد تفسير المنير داراى گرايش فقهى است, وشايد اين زمينه راتحصيل و تدريس مفسّر درباره فقه مذاهب به وجود آورده است, در زير بحث (آيات الاحكام) به شرح آراى فقهى مذاهب أربعه به چشم مى خورد وبه يادكرد دليلها و ردّ پاره اى از ديدگاههاى فقهى پرداخته شده است; به عنوان مثال در جزء دوم تفسير كه حدود چهارصد صفحه است واختصاص به تفسير سوره بقره (آيات 142 ـ 252) دارد, مطالب فقهى زير به چشم مى خورد: تحويل قبله, سعى بين صفا و مروه, خوردنيهاى حلال وحرام, ميته واحكام آن, قصاص, وصيّت, روزه و احكام آن, حجّ واحكام آن, شراب وقمار ومراحل تحريم آن, حكم ايلاء, عدّه مطلّقه واحكام طلاق, رضاع واحكام آن, نفقه اولاد و…
هرچند سوره بقره دربردارنده آيات فراوان فقهى است, ولى مفسّر در ذيل آيات اين سوره به تفصيل مباحث ياد شده را مطرح كرده واختلاف مذاهب اربعه را بيان كرده است, هرچند متأسفانه به فقه ديگر مذاهب همچون اماميه كه داراى فقه غنى و استوار و پويا ومتكى به روايات معصومان(ع) است, يا هيچ اشاره نشده ويا بسيار اندك و درموارد محدودى, ديدگاه فقهى شيعه بيان شده است.
همچنين بخش (فقه الحياة والاحكام) كه در سراسر تفسير بدون استثنا وجود دارد. دربردارنده برداشت ازآيات واحكام آن (وضعيّه و تكليفيه) است كه خود نشانگر توجه مفسّر به برداشتهاى فقهى از آيات است.

منابع تفسير

درمقدمه تفسير و پاورقى جلدهاى گوناگون تفسير, منابع ومآخذ تفسير به چشم مى خورد كه در استفاده مفسّر ازآنها در يك سطح نيست ودر واقع به سه دسته تقسيم مى شوند. منابع دسته اول كه بسيار ازآنها استفاده شده است, مثل تفسير قرطبى, فخررازى و… منابع دسته دوّم و سوّم كه كم تر ازآنها سود جسته است.
اينك به اختصار منابع ومآخذ تفسير را دراين جا يادآور مى شويم:
1. تفاسيرگوناگون: مانند تفسير قرطبى, رازى, ابن كثير, كشاف, طبرى, بحرالمحيط, المنار, آلوسى, بغوى, غرائب القرآن, بيضاوى, خازن, نسفى, درالمنثور, جواهر طنطاوى, تفسير شيخ شلتوت و صفوة التفاسير صابونى, ازاين ميان پنج تفسير (قرطبى, رازى, ابن كثير, كشّاف و طبرى) بيش ترمورد توجه بوده است.
هرچند درمقدمه تفسير وجاى جاى تفسير و پاورقيها اين نكته به چشم نمى خورد, ولى دكتر وهبه زحيلى در گفت و گويى يادآور شده است كه از (مجمع البيان) شيخ طبرسى و (تفسيرالميزان) علامه طباطبايى استفاده جسته و براى تدوين تفسير بدانها مراجعه مى كرده است.18
2. صحاح سته, مسند احمد بن حنبل و برخى ديگر از معاجم حديثى: شايد برخى تفسير المنير را تفسيرى روايى بدانند, زيرا ايشان به روايات نبوى و نقلهاى صحابه و تابعين بسيار استناد كرده وفهم آيات را گاهى ازاين راه فراهم ساخته است, ازاين روى به منابع مختلف حديثى, همچون صحاح سته ومسند احمد بن حنبل وبرخى ديگر ازمعاجم مشهور اهل سنّت مراجعه كرده است هرچند متأسفانه دراين زمينه هم, بسيار نادر به روايات اهل البيت(ع) تمسّك جسته و در موارد اندك و بسيار محدودى به جوامع حديثى شيعه رجوع كرده است.
3. احكام القرآن جصّاص وابن العربى: در بررسى آيات بسيارى كه اشاره به مسائل فقهى دارند, ازكتاب (احكام القرآن) جصّاص و(احكام القرآن) ابن العربى كه درحقيقت تفسير فقهى آيات و شرح آيات الاحكام هستند, سود جسته و در تدوين مباحث فقهى ازاين دو كتاب, بسيار استفاده شده است.
4. كتابهاى علوم قرآنى واعراب ولغت قرآن: همچون الاتقان سيوطى, البرهان زركشى, المصاحف سجستانى, النشر ابن جزرى, مفردات راغب اصفهانى, البيان فى غريب اعراب القرآن ابن الانبارى و…
گويا در تدوين تفسير المنير به منابع ومآخذ متعدد و گوناگون تفسيرى وحديثى به شكل گسترده رجوع نشده, زيرا همان گونه كه مفسر درمقدمه تفسير يادآور شده, هدف از تفسير خود را رساندن پيام قرآن به علاقمندان با حذف زوائد واختلافهاى تفسيرى مطرح كرده, ازاين روى, به منابع گوناگون كم مراجعه شده است.

برتريهاى تفسير

تفسير (المنير) از برتريهاى شايان توجهى برخوردار است ازاين روى سبب گرديده دربين ديگر تفاسير در پاره اى از جنبه ها درخشش ويژه اى داشته باشد و پس از نشر در كم تر از پنج سال, پنج بار تجديد چاپ گردد.
اينك به برخى از ويژگيها و برجستگيهاى تفسير اشاره مى شود:
الف. آوردن عناوين براى بخشهاى گوناگون آيات: مفسّر در تمامى تفسير, از آغاز قرآن تا پايان آن, آيات را به بخشهاى گوناگون ومناسب تقسيم نموده وبراى هرچند آيه, يك عنوان تعيين كرده است تاخواننده در آغاز, نماى كلى آيات را در پيش روى داشته باشد و بتواند تفسير ومعانى آيات را درذهن خود ترسيم كند.
به عنوان مثال آيات آغازين سوره بقره (ازآيه 1 تا 20) اين عناوين را دارند:
1 ـ 5 صفات المؤمنين وجزاء المتقين. 6 ـ 7 صفات الكافرين. 8 ـ 16 صفات المنافقين. 17 ـ 20 ايراد الامثال للمنافقين. 19
در تفسيرهاى قديمى اين عنوان بندى براى بخشهاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمى خورد و دربيش تر تفاسير جديد نيز وجود ندارد, ولى تفسير المنير اين ويژگى برجسته را دارد و ذكر عناوين بخشهاى گوناگون آيات دريك جا وبه گونه فهرست بخشهاى آيات و عناوين آن, خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود. 20
ب. فصل بندى وباب بندى مطالب: روشمند بودن هركتاب وفصل بندى آن انگيزه و شوق مطالعه را درخواننده ايجاد مى كند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع ازاين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده, ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب بابها و فصلهاى جداگانه مطرح گردد. تفسير(المنير) دراين شيوه نيز يكى ازموفق ترين تفسيرها است زيرا كه در ذيل هرچند آيه, فصلهاى گوناگونى را با عناوين مشخص, طرح كرده تا خواننده نيازخود را در هرفصل وعنوان مشخصى بجويد. وهمان گونه كه در صفحات گذشته يادآور شديم عناوين و فصلها وبابهاى آغاز هر سوره وهر بخش ازآيات بدين ترتيب است:
سورة… مناسبتها لما قبلها, ما اشتملت عليه هذه السّورة, فضلها, مدنيّتها, مكيّتها, تسميتها, الاعراب, البلاغة, المفردات اللغوية, سبب النّزول, المناسبة, التفسير والبيان, فقه الحياة والاحكام و…
هرچند اين شيوه در بين تفسيرها سابقه طولانى دارد ولى بدين شكل وبه گونه اى گسترده, ويژه تفاسير جديد شيعه و اهل سنت است, مثلاً اين گونه فصل بندى را در تفسير مجمع البيان شيخ المفسرين طبرسى مى بينيم كه درخور ستايش و تقدير است ودر بين تفاسير قديمى كم نظير وشايد بى نظير باشد. هرچند درآن, همه مطالب ومباحث تفسيرى با عناوين مشخصى, بيان نشده است. 21
ج. چند تفسير وكتاب دريك تفسير: چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه درحوزه علم تفسير قرار مى گيرد, فصل بندى وبا عناوين معين, بيان كرده است, سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد, مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان (الاعراب) آورده, درصورت جمع آورى دريك كتاب, يك دوره (اعراب القرآن) تقريباً جامع خواهد بود, همچنين مطالب ذيل عنوان (البلاغة) يك مجموعه مفيد وسودمند بلاغت قرآن و تفسير بلاغى ومطالب (المفردات اللغوية), تفسيرى وجيز, همچون تفسير جلالين وشبّر ومطالب ذيل عنوان (فضل السّورة) كتابى حاوى (فضائل القرآن) را تشكيل خواهد داد و…
د. حذف نظريات گوناگون تفسيرى: مفسّر درمقدمه يادآور شده است كه اختلافهاى تفسيرى را كم تر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست ودرك حقايق قرآنى سرگردان نماند واين بسيار شايسته است; زيرا ياد برخى ازاختلافها, درتفسير برخى ازآيات, ايجاد شبهه مى كند و رسالت تفسير كه كشف و پرده بردارى ازحقايق است پوشيده مى ماند وخود, حجاب فهم آيات مى گردد, هرچند درمباحث فقهى آيات, اختلاف مذاهب اربعه, به گونه اى گسترده بيان شده است.
اين تفسير, با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقه مندانى كه به شكل گسترده پى گير مطالب تخصصى تفسير و ديدگاههاى گوناگون نيستند, تدوين شده است.
هـ. خلاصه احكام آيات وكاربرد آن در زندگى 22: درسرتاسر اين تفسير, عنوان (فقه الحياة أوالاحكام) به چشم مى خورد كه در ذيل هربخش ازآيات وجود دارد و درآن, آنچه كه از آيات قرآن با توجه به نكته هاى تفسيرى آن برداشت شده, بيان كرده است و تقريباً درهمه موارد به گونه اى دسته بندى شده وبا شماره مسلسل, احكام تكليفيه, وضعيه, مسائل عقيدتى, اخلاقى و… كه درآيات بدانها اشاره شده آمده است. اين بخش از تفسير, كه بدون استثناء در ذيل هربخش ازآيات آمده است, بسيارمفيد و سودمند بوده و درحقيقت پيام قرآن دراين تفسير, بيش تر در همين بخش خلاصه مى شود.
در تفسيرهاى قديمى چنين فصلى در ذيل آيات ديده نمى شود, هرچند ممكن است مطالب اين فصل در لابه لاى نكته هاى تفسيرى آمده باشد ودر تفسيرهاى جديد كه شيوه تفسير درآنها غالباً آوردن فصلهاى جداگانه است, اين فصل (برداشت ازآيات واحكام آن)كم تر به چشم مى خورد; ازاين روى از برجستگيهاى آشكار اين تفسير, مطالب اين فصل از تفسير است كه بخش زيادى را نيز به خود اختصاص داده است.
و. نثر روان وخوشخوان تفسير: چون مفسّر يادآورشده كه اين تفسير را براى گروههاى گوناگون مردم كه از نظر فرهنگى درحدّ متوسطى هستند نوشته است ازاين روى با نثر عربى روان و رسا ونه با نثرى ادبى و فنى به تدوين اين تفسير پرداخته ازاين رو محتوا را فداى واژگان وپيچيدگيهاى فنى نكرده است; بدين جهت نثر اين تفسير براى هر علاقه مند به قرآن كه تا اندازه اى با ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است.
همچنين چاپ زيبا و منقح و تقريباً بى اشتباه تفسير به ضميمه نثر روان آن, هرعلاقمند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى سازد.

پاره اى از كاستيهاى تفسير

با مطالعه و درنگ در تفسير, برخى ازكمبودها وكاستيها به چشم مى خورد كه برخى از آنها را دراينجا يادآور مى شويم:
الف. يادنكردن منابع ومآخذ در پانوشت ها: روشن است كه در تدوين اين تفسير از منابع ومآخذى استفاده شده كه درمقدمه تفسير بدانها اشاره گرديده است وما در فصلى جداگانه درهمين مقاله به آن اشاره كرديم, ولى كم وبيش در تدوين تمامى كتابها مرسوم است كه در استفاده ازهرمنبع ومأخذى درجاى جاى كتاب, نام آن منبع, باويژگيهايى كه دارد, آورده مى شود, تا خواننده درصورت نياز به شرح ويا تحقيق, بدان مأخذ رجوع كند, درحالى كه اين شيوه در تفسير المنير مورد غفلت واقع شده, لذا پانوشتهاى تفسير بسيار اندك به نظر مى رسد.
دراين جا برخى از مواردى كه در جلد يكم (جزء 1 و 2) مأخذ آن بدون يادكرد جلد وصفحه وباب, آورده شده ويا اقوال گوناگون از صحابه و تابعين وديگران بدون مأخذ آمده است, فهرست گونه يادآور مى شويم: مجلد اوّل (جزء /1), صفحه هاى 128 , 204 , 205 , 206 , 210 , 211 , 212 , 242 , 243 , 260 , 261 , 269 , 279 , 308 , 309 , 310 , 315 , 317 , 322 , 324 و در (جزء /2) صفحه هاى 6 , 13 , 14 , 20 , 42 , 48 , 74 , 103 , 112 , 113 , 151 , 169 , 177 , 184 , 190 , 191 , 195 , 211 , 227 , 234 , 242 , 245 و…
اين كمبود و كاستى در سرتاسر تفسير, ديده مى شود كه اميد است درچاپهاى بعدى جبران گردد.
ب. عدم استفاده از روايات ومعارف اهل البيت(ع): از ديگر كمبودها وكاستيهاى تفسير, استفاده نكردن از روايات اهل البيت(ع) ومعارف بازگو شده توسط آن بزرگواران است, زيرا آن حضرات نمونه آشكار (فاسئلوا أهل الذّكر) بوده و شمارى ازآيات قرآن, تفسيراً و تأويلاً وتنزيلاً در شأن آنان وارد شده است ولى متأسفانه در تفسير المنير بسيار اندك سخنان ومطالب تفسيرى از أهل البيت به چشم مى خورد.
نيز با توجه به جلد شانزدهم تفسير (جزء 31 و 32) كه شامل فهرست موضوعى قرآن و تفسير است, در ذيل عناوين [امام] على, فاطمه بنت النّبيّ(ع) و [امام] حسن(ع) مطالب محدودى در قالب روايات مطرح شده كه حجم تمامى آن درسرتاسر تفسير, كمتر از پنج صفحه است. همچنين برخى از شأن نزولهاى معتبر درباره اهل البيت(ع) پذيرفته نشده, مثلاً در سوره دهر, شأن نزول مشهور آن صحيح دانسته نشده است. 23
ج. استفاده نكردن از تفسيرها وجوامع حديثى وكتابهاى شيعه: درمقدمه تفسير به هيچيك از تفسيرها وجوامع حديثى شيعه اشاره اى نشده وبه عنوان مأخذ ومرجع تدوين تفسيرمورد استفاده قرار نگرفته است. همچنين نگارنده با بررسى بيش تر جلدهاى تفسير, با نام كتاب و تفسيرى از اماميه برخورد نكردم تا آن را حمل بر استفاده مفسّر ازمآخذ شيعى كنم 24 هرچند مفسر خود در گفت وگوى يادشده يادآور شده كه به تفسير مجمع البيان شيخ طبرسى والميزان علامه طباطبايى رجوع كرده ولى درمقدمه تفسير چنين مطلبى وجود ندارد وهمچنين در صورت نقل واستفاده ازآنها درپانوشت ها هم ظاهراً چنين مطلبى به چشم نمى خورد ولى به هرحال در صورت استفاده سزاوار بود در مقدمه ويا پانوشت ها يادآور مى شد.
همچنين در يادكردن ازمآخذ روايات فقط به صحاح سته, مسند احمد بن حنبل وديگر جوامع حديثى اهل سنت بسنده گرديده وازكتابهاى حديثى شيعه, درهيچ موردى, مطلبى نقل نشده ويا در صورت نقل, مأخذ آن بيان نگرديده است, درحالى كه رجال شيعه واماميه چه در زمينه تفسير وچه در زمينه نقل وشرح حديث شهره آفاق بوده ونزد اهل سنّت نيز توثيق ويا تمجيد گرديده اند, همچون ثقة الاسلام كلينى, شيخ مفيد, شيخ طوسى, شيخ طبرسى, سيد بن طاووس, علامه حلى, علامه طباطبايى و…

فهرست موضوعى تفسير

جلد شانزدهم تفسير (جزء 31 و 32) ويژه فهرست موضوعى قرآن و تفسير است وسرتاسر آن عناوين گوناگون را در بردارد كه در قرآن و تفسير به آن اشاراتى شده است, بدين گونه كه موضوعها با ذكر جلد و صفحه در ديگر مجلدات تفسير مشخص شده است, همچون, آدم, آيه, أب, ابراهيم, حجاب, محكم, محمد(ص), يمين, يوسف, يونس و…
هرچند اين فهرست بسياركارآمد ومفيد بوده وبه شرح, عناوين گوناگون را بيان داشته است, ولى دربرخى از موارد روش مند و قانون مند نبوده وكاستيها وكمبودهايى درآن به چشم مى خورد. اينك به برخى ازآن موارد اشاره مى شود.
الف. دوفهرست دريك فهرست: در واقع اين فهرست, هم فهرست موضوعى آيات قرآن وهم فهرست موضوعى تفسير است وچون همان گونه كه پيش ازاين يادآور شديم مفسّر براى هربخش ازآيات, عنوانى مشخص كرده, همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته وبا فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست براساس حروف الفبا, رديف كرده است; ازاين روى درموارد بسيارى ذيل يك عنوان كه شماره صفحه وجلد آمده, بعد از رجوع فقط به آيه اى از قرآن برمى خوريم كه موضوع آن مثلاً حضرت آدم(ع) است, ولى نكته هاى تفسيرى درآن وجود ندارد. مثلاً در ذيل عنوان آدم(ع) به چنين عبارتى برمى خوريم: (استخلافه فى الأرض 1/ 122 ومابعدها) ولى در جلد 1 / 122, ازآيه 30 تا 33 ذكر گرديده 25 وچون اين آيات درباره جانشين خداوند در زمين است, لذا عنوان (استخلافه فى الأرض) براى اين چهار آيه مشخص شده است هرچند پس ازآن نكته هاى عام تفسيرى در موارد بسيارى به چشم مى خورد, ولى در برخى از موارد درباره موضوع آيه وآيات, بحث موضوعى عنوان كرده و در پاره اى ازموارد تنها نكته هاى تفسيرى آمده وبحث موضوعى خاص نيامده است.
به نظرمى رسد صحيح و دقيق چنين بود كه دو فهرست جداگانه براى اين تفسير نوشته مى شد, يكى فهرست موضوعات آيات قرآن وديگرى فهرست موضوعها ومطالب تفسير, هرچند فهرست موضوعهاى آيات قرآن, درگذشته توسط دانشمندان و قرآن پژوهان به شيوه هاى گوناگون نوشته شده و منتشر گرديده است, 26 ازاين روى درهم آميختن اين دو فهرست نيكو به نظر نمى رسد, زيرا بيشتر فهرستهاى تفسيرى, فهرست موضوعى تفسير را در بردارد وفهرست موضوعى قرآن را دربرنمى گيرند.
ب. فهرست شدن موضوعها ومطالب بسيار مختصر: بيشتر عناوين ياد شده درفهرست, درجلدهاى گوناگون تفسير, به گونه اى مختصر مطالبى درباره آنان به چشم مى خورد از چند سطر تجاوز نمى كنند ودر موارد گوناگونى, يك سطر يا دو سطر ويا يك روايت كوتاه ديده مى شود, هرچند ذكر اين مباحث وفهرست شدن آن خالى از فايده نيست ولى بهتر است در فهرست موضوعى تفسير, نشانه هاى اختصارى وضع شود و در برابر هريك از موضوعها ومباحث زير مجموعه آن در فهرست گذارده شود تا خواننده پس از كندوكاو و بررسى ويافتن عنوان وموضوع, متوجه گردد در تفسير به چه ميزان درباره مثلاً ثمره صبر مطلب آورده شده است, دوسطر ويا دو صفحه, تا از رجوع به تفسير, حجم اطلاعات داده شده در تفسير را محاسبه و درهنگام نياز مراجعه كند. مثلاً درمورد (ثمره صبر) در ج 1/ 163 (دوسطر) مطلب وجود دارد.
ج. ذكر عناوين فرعى غيرضرور: درفهرست موضوعى قرآن و تفسير, عناوينى به چشم مى خورد كه عنوان فرعى است و در واقع در ذيل عناوين ديگر جاى مى گيرد و در برخى ازموارد بر فرض درستى به شكل عنوان مستقل, مباحث زير مجموعه آن به گونه اى ناقص مطرح شده و بسيار محدود شماره جلدها و شماره صفحه ها آورده شده است, به عنوان مثال عنوانهاى: (كفايه) , (قبول) , (اباق) , (ابتغاء) , (اتكاء) , (اثبات) , (احكام) , استخفاف) و (استدلال) و… به گونه مستقل وبه عنوان مدخل اصلى ذكر گرديده ودر ذيل آن عناوين فرعى محدودى ديده مى شود درحالى كه عناوين اصلى ومهمى همچون (بيت المعمور) , (بيت العزّة) , (هابيل) , (قابيل) , (حبط عمل) , (قسط) و… فهرست نشده, وحال آن كه در سرتاسر تفسير مطالب فراوانى درباره عناوين و موضوعات ياد شده, آمده است.
د. فهرست نشدن اعلام يادشده در تفسير: درفهرست, اعلام و اشخاص گوناگونى كه درآيات قرآنى ويا درتفسير, چه به عنوان تأويل وچه به عنوان تنزيل ازآنان ياد شده, ديده مى شوند, مانند: فرعون, ابولهب, ابوجهل… وهمچون يعقوب و يوسف و يونس و… ولى برخى از اعلام كه در تفسير مطالبى درباره آنان وارد شده دراين فهرست ديده نمى شود ازاين روى خواننده پس ازمراجعه به فهرست و نديدن نام آنان, تصور مى كند كه در جلدهاى گوناگون تفسير از اين افرادى يادى نگرديده ودرباره آنان مطلبى آورده نشده است, درحالى كه چنين نيست, مثلاً درباره اعلام ذيل در تفسير مطالبى به چشم مى خورد ولى در فهرست (جزء 31 و 32) اين اعلام وجود ندارد: وليد بن عقبه (ج 26/ 226). عبداللّه بن امّ مكتوم (ج 30/ 61), بخت النّصر (ج 15/ 24), بنيامين بن يعقوب (ج 13/ 16), هابيل وقابيل(ج 6/ 153) و…
هـ. ارجاع نكردن در عناوين همانند و مرتبط: رسم براين است كه براى جلوگيرى از تكرار, درمواردى, عنوانى را به عنوان مرتبط با آن ويا بحثى را به بحث مشابه ومربوط به آن, ارجاع مى دهند تا هم عناوين ومطالب به گونه اى گسترده مطرح گردد وهم تكرار نشود, ولى در فهرست موضوعى تفسير تنها درموارد اندكى ارجاع به عناوين مرتبط وهمانند صورت پذيرفته است; مثلاً درذيل عنوان (معاد) فقط يك مورد مأخذ وجود دارد (ج 23) وحال آن كه در سرتاسر تفسير و درآيات فراوانى از قرآن, بحث معاد ديده مى شود, ازاين روى ضرورى بود كه (معاد) را به (قيامت) كه به گونه اى گسترده مطالب زيرمجموعه آن را آورده است, ارجاع مى داد (معاد - قيامت) ويا فهرست مطالب اعجاز قرآن را در تفسير, در ذيل عناوين (اعجاز) , (معجز) و (قرآن) آورده است درحالى كه درست اين است كه زير يك عنوان, تمام مطالب اعجاز قرآن كه در جلدهاى گوناگون آورده شده, فهرست گردد; مثلاً ذيل عنوان (قرآن) و در دو مورد ديگر (اعجاز و معجزه) به قرآن ارجاع داده شود: اعجاز قرآن, معجزه قرآن. افزون براين كمبود (ارجاع ندادن) مطالب اعجاز قرآن به سه بخش تقسيم گرديده و هر بخشى در ذيل هريك از عناوين (قرآن, اعجاز ومعجزه) فهرست شده است وفهرست كامل (اعجاز قرآن) در زير هيچ يك از سه عنوان نيامده است.
همچنين مثلاً عنوان (اهل البيت) آورده نشده, ولى عنوان (آل البيت) درفهرست به چشم مى خورد كه سزاوار بود عنوان (اهل البيت) آورده مى شد وبه (آل البيت) ارجاع مى گرديد وعنوان (يهود) وجود ندارد تا به (بنى اسرائيل) ارجاع داده شود و…
درپايان, ياد اين نكته ضرورى مى نمايد كه هرچند كمبودهايى دراين تفسير ديده مى شود كه دراين مقال به برخى ازآنها اشاره گرديد, ولى بعضى از ويژگيهاى برجسته اين تفسير سبب گرديده تا در عمر كوتاه خود, چندين بار چاپ شود وعلاقه مندان به فرهنگ قرآنى را مشتاق به مطالعه و تفحص و تورّق آن گرداند.
اميد است مفسّر محترم جناب دكتر وهبه زحيلى, با زدودن كاستيها, چاپ صحيح وكاملترى را درآينده به جامعه اسلامى عرضه بدارد. ان شاء اللّه.


پی نوشت‌ها:

1. اين مقاله در هشتمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى كه در مردادماه سال 1374 در تهران برگزار گرديده بود, ارائه گرديد.
2. اصول الفقه الاسلامى, در دو جلد و (الفقه الاسلامى وادلّته) در هشت جلد چاپ ومنتشر شده است.
3. فصنامه بيّنات, شماره 2, مصاحبه با دكتر وهبه زحيلى, تفسير المنير/ مقدمه.
4. (هو الّذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ امّ الكتاب واخر متشابهات…)
5. (ماننسخ من آية أو ننسها نأت بخير أ منها و مثلها)
6. برخى ازمفسران, سه تفسير براى قرآن كريم نگاشته اند كه براساس حجم آن, تفسير كبير, وسيط و وجيز ناميده شده است, ولى هركدام ازاين تفاسير نيز داراى يك نام مشخصى بوده است, مانند سه تفسير مرحوم ملامحسن فيض كاشانى كه با عناوين (صافى, اصفى و مصفّى) نامگذارى شده است.
7. تفسيرالمنير1/ 72 , پاورقى.
8. همان , پاورقى.
9. همان.
10. همان, 1/ 61.
11. همان, 29/ 287.
12. همان, 1/ 10. مقدمه
13. فصلنامه بيّنات, شماره 2, مصاحبه با دكتر وهبه زحيلى, ص 117.
14. تفسيرالمنير 2/ 211, 227.
15. فصلنامه بيّنات, شماره 2, مصاحبه با دكتر وهبه زحيلى, ص 116.
16. تفسيرالمنير 1/ 23.
17. تفسير(الميزان) مرحوم علامه طباطبايى در بين تفاسير, دراين بحث بسيار ممتاز است, ايشان به موضوع سياق آيات بسيار توجه كرده ودرموارد فراوانى, عبارات (والسياق يؤيده) و (السّياق ينافيه) به چشم مى خورد كه ازاين راه توانسته نكته هاى ظريفى را درآيات, آشكار سازد و روشن است كه بحث سياق آيات با موضوع تناسب آيات, تداخل مفهومى و اشتراك محتوايى دارند.
18. فصلنامه بيّنات, شماره 2/ 113.
19. درتمام تفسير, درهربخش ازآيات, درآغاز عنوان موضوعى آيات مشخص گرديده, سپس خود آيات درج شده است نه شماره آيات.
20. پيشنهاد مى شود, درچاپ برخى ازقرآنها درپايان ويا درحاشيه قرآن, عناوين موضوعى آيات ازآغاز تا پايان قرآن, مشخص گردد و قرآن كريم با اين فهرست كه مفصّل هم نخواهد, منتشر گردد تا زمينه تدبّر در آيات قرآنى فراهم شود, به نظر مى رسد اين فهرست كمتر ازصد صفحه را دربرگيرد.
21. تفسيرالمنير نيز مطالبى را كه مهم مى دانسته عنوان بندى نموده است, مثلاً در ذيل هربخشى از آيات, عنوان (القراءة) و (الحجّة على القراءة) كه در تفسير مجمع البيان به چشم مى خورد و درآن نويسنده به اختلاف قراء پرداخته و دليل قراءات را بيان كرده است, دراين تفسير وجود ندارد.
22. عنوان (خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى) ترجمه اى آزاد از عنوان (فقه الحياة أو الاحكام) با توجه به مطالب زيرمجموعه اين عنوان است.
23. تفسير المنير 29/ 287.
24. در تفسير, يك مورد ديده شده است.
25. (واذ قال ربّك للملائكة انّى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّماء و…)
26. همچون: تفصيل الآيات ژول لابوم (مستشرق فرانسوى), و تفصيل آيات القرآن الكريم محمد فؤاد عبدالباقى, كشف المطالب اعتماد السّلطنة و تفصيل الآيات, كيكاوس ملك منصور, طبقات الآيات خليل صبرى, فهرست المطالب دكتر محمود راميار و فرهنگ موضوعى قرآن مجيد كامران فانى و بهاء الدين خرمشاهى و…

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتابشناسى تفاسير قرن چهاردهم

كتابشناسى تفاسير قرن چهاردهم

محمد على هاشم زاده

بيش از چهارده قرن از نزول آخرين كتاب آسمانى مى گذرد, اهتمام به اين كتاب جاودانه ومهم تر ازآن تفسير و تبيين معارف وحى از صدر اسلام تا كنون پيشينه دارد. عالمان ومفسران, از نخستين سده هاى اسلام تاكنون, هريك با نگرشى و از زاويه اى ويژه به قرآن نگريسته اند وبه شرح و تبيين آن به فراخور حال و بضاعت خويش دست يازيده اند. فنّ تفسير از عصر صحابه و تابعان و تابعان آنان تاكنون دوره هاى گوناگونى را پشت سرنهاده و با شيوه هاى فقهى, نقلى, عقلى, علمى, فلسفى, كلامى, اخلاقى, تربيتى, ادبى, بلاغى, اجتماعى, طبيعى و… دنبال شده است.
تلاش دانشمندان درعصر تأليف, ميراثى ارجمند و غنى براى پيشينيان به يادگار گذاشته است وسرانجام در قرن چهاردهم, تفسير قرآن به اوج شكوفايى و گستردگى خود رسيده است وتحوّل و پيشرفتى چشمگير درسنجش با سده هاى پيشين يافته است. مهم ترين محورهاى اين پيشرفت بدين قرار هستند:
1. تحول درنظام تفسير نويسى.
2. تحول در نگرش به قرآن و آفرينش فضاهاى تازه وچشم اندازهاى نوپيدا دراين راستا.
3. طرح موضوعات روزآمد و مورد نياز درمقوله هاى سياسى, فرهنگى, اجتماعى و….
4. تكامل وجامعيت روشهاى تفسيرى.
5. فراوانى و فراگيرى درعرصه انديشه ها و باورها.
كتابشناسى تفاسير قرن چهاردهم به معرفى بيش از هشتصد عنوان مى پردازد. با اذعان به اين كه به دليل در دست نبودن منابع كتاب شناسى قرن چهاردهم از كشورهاى گوناگون, بويژه در دهه هاى اخير, شايد آنچه ارائه شده است, نيمى يا كم تر ازآنچه تأليف شده است, باشد.
به اميد آن كه درآينده ديگر آثار تفسيرى و قرآن پژوهى قرن چهاردهم را شناسايى كنيم و به علاقه مندان عرضه بداريم.
دراين كتابشناسى بيش از دو هزار جلد كتاب با رعايت روش ارجاعات, شناسانده شده است وآگاهيهاى بايسته دراين زمينه عرضه شده است.
عنوانهاى معرفى شده در پنج بخش عرضه مى شود:
الف. تفسيرهاى كامل قرآن كه به روش ترتيبى يا موضوعى يا توضيح الفاظ و غريب القرآن يا اعراب و بيان به تفسير قرآن پرداخته اند.
ب. تفسيرهاى ناتمام كه تفسير قرآن را به پايان نرسانده اند. اين بخش, تفسيرهاى يك يا چند جزء, تفسيرهاى پراكنده كه بخشى از قرآن را تفسير كرده اند و كتابهايى را كه به تفسير آيات پيرامون يك موضوع پرداخته اند نيز دربرمى گيرد.
ج. تفسير سوره هاى قرآن كه به تفسير يك سوره يا چند سوره مشخص پرداخته اند.
د. كتابهايى كه به تفسير يك آيه يا چند مشخص پرداخته اند.
هـ. تفاسير نامشخص, كه مقدار تفسير شده درآن روشن نيست.
برخى از تفاسير قرن چهاردهم درميان امّت اسلامى مورد استقبال و توجه شايانى قرار گرفته است. وبرخى بارها و بعضاً دهها بار به چاپ رسيده اند, چنانكه برخى ازاين تفاسير به زبان يا زبانهاى ديگرى نيز ترجمه شده يا تلخيصها و فهرستهاى موضوعى و راهنماهاى فنى و برنامه هاى رايانه اى براساس آن تنظيم شده است.
از مهمترين تفسيرهاى اين سده درميان اهل سنت از تفاسير زير مى توان نام برد:
تفسير المنار, نوشته محمد رشيدرضا و تقريرات شيخ محمد عبده.
تفسير فى ظلال القرآن, اثر سيد محمد قطب,
تفسيرالمنير, تأيف دكتر وهبة زحيلى.
تفسير الاساس, نوشته سعيد حوّى و…
نيز درميان تفاسير شيعى, عنوانهاى زير با رويكرد و اقبال فراوان ترى روبه رو شده اند:
الميزان فى تفسير القرآن, نوشته علامه سيد محمد حسين طباطبايى,
تفسير نمونه تأليف آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى وگروهى از محققان,
الفرقان فى تفسير القرآن, اثر دكتر محمد صادقى و…
چند نكته:
1. عنوانهاى شناسانده شده درهر بخش به ترتيب الفبا آورده مى شود.
2. آگاهيهاى داده شده عبارتند از عنوان كتاب, زبان, نام مؤلف, تاريخ تولد و درگذشت او (در صورت به دست آمدن), مذهب نويسنده, وضعيت نشر, محل انتشار, ناشر, تاريخ نشر, شمار جلدها و شمار صفحه ها, توضيح محتواى كتاب درصورت نارسا بودن عنوان, فروست, اشاره به ديگر چاپها و سرانجام منبع مورد استفاده در شناساندن كتاب.
3. دراين كتابشناسى موضوعاتى مانند: آيات الاحكام, آيات نازله در شأن أهل بيت(ع) و قصص قرآن,به دليل اين كه در كتابشناسى هاى جداگانه پيش تر شناسانده شده اند, آورده نشده اند..
4. ملاك درآوردن كتابها درگذشت نويسنده در قرن چهاردهم بوده است. بنابراين عنوانهايى كه نويسندگان در آنها پس از سال 1300 درگذشته اند آورده شده اند گرچه خود كتاب در پيش ازآن تأليف شده باشد.
5. كتابهايى كه در قرن پانزدهم هجرى يعنى در هفده سال اخير تأليف شده يا به چاپ رسيده اند دراين مجموعه آورده شده اند.
6. كتابهايى كه در كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ ومعارف قرآن موجود است, با علامت * مشخص شده است.

بخش نخست: تفسيرهاى كامل قرآن

1. احسن التفاسير (اردو), سيد احمد حسن محدث دهلوى, 1258 ـ 1338, سنى, لاهور: مكتبة السلفية, 1379. *
2. الاساس فى التفسير (عربى) سعيد حوّى, سنّى, قاهره: دارالسلام, چاپ اوّل, 1405 ـ دوّم 1409 ـ سوّم 1412, 11 جلد, 6799 ص. *
3. اسرار التّنزيل (عربى), حسين بن باقر بروجردى, م 1320, شيعه, اين اثر تفسير تمام قرآن و تلخيص تفسير كبير مؤلف است كه خود به تلخيص آن پرداخته است. (الذريعه 2/43; دائرة المعارف تشيّع 4/561)
4. اضواء البيان فى ايضاح القرآن بالقرآن (عربى), محمدامين بن محمد المختار الجكنى الشنقيطى, 1325 ـ 1393, مالكى, بيروت, عالم الكتب, 9 جلد + يك جلد فهارس. *
5. اضواء على متشابهات القرآن (عربى), خليل ياسين, شيعه, بيروت: دار ومكتبة الهلال, چاپ دوّم, 1980, 2 جلد, 348 « 375 ص. (تفسير آيات متشابه به ترتيب سور قرآن به صورت سؤال وجواب, درچاپ اوّل 1600 سؤال وجواب ودرچاپ دوم 1651 سؤال وجواب). *
6. اطيب البيان فى تفسيرالقرآن (فارسى), سيد عبدالحسين طيب, 1312 ـ 1411, شيعه, تهران: كتابفروشى اسلام, 1393 ق, 14 جلد *
7. الاكليل على مدارك التّنزيل ـ حاشيه مدارك التّنزيل (عربى) محمد عبدالحقّ اللّه آبادى, 1252 ـ 1333, حنفى, هند: مطبع الكيل المطابع, 1330, اين اثر شرح وحاشيه مدارك التنزيل وحقائق التّأويل عبداللّه بن احمد نسفى م 701 مى باشد. *
8. الفية التّفسير (عربى) حسين على دحلى, سنى, دمشق: دارالحكمة, چاپ اوّل, 1410, 88 ص. (هزاربيت در تفسير بعضى آيات از اوّل تا آخر قرآن). *
9. الامثل فى تفسير كتاب اللّه المنزل(عربى) ناصرمكارم شيرازى با همكارى محمد رضا آشتيانى, محمد جعفر امامى, داود الهامى, اسد اللّه ايمانى, عبد الرّسول حسنى, سيد حسن شجاعى, سيد نورالدين طباطبايى, محمود عبداللهى, محسن قرائتى و محمد محمدى, بيروت: مؤسسة البعثة, چاپ اوّل, 1413ق. عنوان اصلى: تفسير نمونه, مترجمين: محمد على آذرشب ـ محمد رضا آل صادق ـ خالد توفيق عيسى ـ سيد محمد هاشمى ـ قصى هاشم فاخر ـ اسد مولوى. ناشر ديگر: قم, دفتر نشر اسلامى (جامعه مدرّسين) تنها 2 جلد اوّل. *
10. انوار درخشان درتفسير قرآن (فارسى), سيد محمد حسينى همدانى, م 1375 ش, قم: چاپخانه علميه ـ تهران: انتشارات لطفى, 1358.
11. اوضح التفاسير (درحاشيه قرآن), (عربى) محمد محمد عبدالطيف الخطيب, سنى, قاهره, المكتبة التجارية الكبرى, چاپ پنجم, 1375 ق, 559 ص, ناشر ديگر: قاهره, مطبعة الاستقامة, چاپ هفتم, 1969م, 766 ص.*
12. ايسر التفاسير (عربى), اسعد محمد حومد, سنى, دمشق: مؤلف, 1990م, 2 جلد رحلى, مصحح: محمد متولى الشعراوى, احمد حسن مسلم. *
13. أيسرالتّفاسير (عربى) عامراحمد الشريف, سنى, بيروت: دارالعلم للملايين, چاپ اوّل, 199م3, 665 ص. *
14. أيسر التفاسير للكلام العلى الكبير و بهامشه نهرالخير (عربى) ابوبكر جابرالجزائرى, سنى, قاهره: دارالسلام, چاپ چهارم, 1412ق, 5 جلد.
15. بدع التفاسير (عربى), عبدالله بن الصّديق الغمارى, سنى, قاهره: دارالكتب, 1412ق, 184 ص. (بيان خطاها درتفاسير به ترتيب از اوّل تا آخر قرآن)
16. برگزيده تفسير نمونه (فارسى) ناصرمكارم شيرازى وديگران, شيعه, تهران: دارالكتب الاسلاميه, چاپ اوّل, 1374, 5 جلد, تلخيص كننده: احمد على بابائى. *
17. بيان السعادة فى مقامات العبادة (عربى), سلطان محمد الجنابذى (گنابادى) ملقب به سلطان عليشاه, 1251 ـ 1327, شيعه, بيروت: مؤسسه الاعلمى للمطبوعات, چاپ دوّم, 1408ق, 4 جلد, ناشران ديگر: تهران: مطبعه دانشگاه, 1358, 4 جلد و نيز تهران, چاپ سنگى, 1314ق, 2 جلد در 1 مجلد. *
18. البيان فى تفسيرالقرآن ـ تفسيرخراسانى (عربى) سيد ميرزا هادى خراسانى حائرى, 1297 ـ 1368, شيعه. اين تفسير تكمله تفسير قمى است. مؤلّف داراى دوتفسير ديگر (تفسيرالكبير ـ تفسير الوسيط) مى باشد. (دائرة المعارف تشيّع 4/567)
19. البيان فى شرح غريب القرآن, قاسم آل محيى الدين جامعى عروضى نجفى, نجف: 1374, 168 + 213 ص. مصحح: مرتضى الحكمى.
* بيان القرآن ــــــــــ مكمل بيان القرآن
20. بيان قرآن براساس تفسيرالميزان (فارسى) گردآورنده: محمد ثنائى شعار, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ قرآن, چاپ اول, 1364 ـ ج 1, 356 ص. ج 2, 336 ص. *
21. بيان المعانى على حسب ترتيب النّزول (عربى), سيد عبدالقادر ملاحويش آل غازى العانى, حنفى, دمشق: مطبعة الترقى, 1382ق, تأليف 1355, 12 جزء در 6 مجلد.*
22. التبيان فى تفسير غريب القرآن (عربى) ميرزا على بن ميرزا محمد حسين شهرستانى حائرى, م 1344, شيعه, (اين اثر در معجم المفسرين به نام على بن محمد الحسينى المرعشى به نقل از الذريعه (1/ 207) ذكر شده كه صحيح آن در (3/ 331) وبا نام شهرستانى است نه مرعشى. وى درجاى ديگر همين اثر را براى شهرستانى ذكر مى كند كه گويا هر دو عنوان يكى هستند.)
23. التبيان فى معانى القرآن (فارسى), سيد حسين بن نصر اللّه الحسينى الموسوى عرب باغى, م 1369 ق, 1 جلد. (دائرالمعارف تشيّع 4/ 568; الذريعه 26/ 151)
24. التبيين فى شرح آيات المواعظ والبراهين (فارسى) ميرزا ابوتراب قزوينى شهيدى, 1278 ـ 1357ق, شيعه, 5 جلد, (دائرة المعارف تشيع 4/ 569; الذريعه 26/151)
25. تدبّر قرآن (اردو) امين احسن اصلاحى, سنى, لاهور: فاران فاونديشن, چاپ پنجم, 1413ق, (تاريخ مقدمه 1403ق), 9 جلد.*
26. ترجمان القرآن ـ باقيات ترجمان القرآن (اردو), احمد بن خيرالدين مولانا ابوالكلام آزاد, 1302 يا 1305 ـ 1377 يا 1379ق), سنى, لاهور: مكتبة اشاعت ادب, 1963, 3 جلد (باقيات ترجمان القرآن جلد سوّم ترجمان القرآن مى باشد.) درمعجم المفسرين (1/ 36) براى ابوالكلام آزاد تفسيرى در 15 جزء به زبان اردو ذكر مى كند كه گويا صحيح نيست. ابوالكلام آزاد داراى آثار تفسيرى ديگر از جمله: تفسير سوره فاتحه, تفسير سوره كهف, ذوالقرنين و… مى باشد. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى 1/ 314; تفسير وتفاسير جديد 193)
27. ترجمان القرآن (انگليسى) مولانا ابوالكلام آزاد (1302 ـ 1377ق),لاهور: آكادمى سندساگار, مترجم از اردو: سيد عبداللطيف, 3 جلد.
28 ـ 29. ترجمه الميزان فى تفسير القرآن (فارسى), سيد محمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402ق, شيعه, قم: دارالعلم, (تهران: انتشارات محمدى, 40 جلد كه10 جلد اول از سوى دارالعلم و 30 جلد بعد از سوى انتشارات محمدى منتشر شده ), مترجمان: سيد محمد باقر موسوى همدانى, محمد تقى مصباح يزدى, عبدالكريم نيرى بروجردى, محمد رضا صالحى كرمانى, سيد محمد خامنه اى, محمد جواد حجتى كرمانى, محمد على گرامى قمى, ناصرمكارم شيرازى. *
ناشر ديگر اين ترجمه (باهمين مترجمان) تهران: بنياد علمى وفكرى علامه طباطبايى با همكارى مؤسسه نشر فرهنگى رجاء و مؤسسه اميركبير, چاپ اوّل, 1363, دوّم 1364 در 20 جلد (ترجمه هردوچاپ 40 جلدى و 20 جلدى براساس و برابر با متن عربى چاپ دارالكتب تهران مى باشد.)
30. ترجمه الميزان فى تفسيرالقرآن (فارسى). سيدمحمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402ق, شيعه, قم: دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين حوزه علميه قم) چاپ اوّل, 1363 تا 1367, 20 جلد, ترجمه كامل هر20 جلد (بنابر سفارش مرحوم علامه طباطبايى) از سوى آقاى سيد محمد باقر موسوى همدانى انجام شده است. ترجمه اين چاپ برابر با متن عربى چاپ بيروت از سوى مؤسسه اعلمى ونيز چاپ قم: دفتر نشر اسلامى (جامعه مدرسين) مى باشد. *
31. تفسير آسان, منتخب از تفاسير معتبر (فارسى) محمد جواد نجفى, شيعه, تهران كتابفروشى اسلاميه, 1357 به بعد, 18 جلد.*
32. تفسير اثنى عشرى (فارسى) حسين بن احمد الحسينى الشاه عبدالعظيمى, 1318 ـ 1384 ق, شيعه, تهران: انتشارات ميقات, چاپ اوّل, 1363 ـ 1364, 14 جلد.
33. تفسيراحسن الحديث (فارسى) سيد على اكبر قرشى, تهران: بنياد بعثت, 1366 ـ 1371, 12 جلد, جلد اوّل و دوّم اين تفسير ابتدا با عنوان تفسير ممتاز منتشر شد. *
34. تفسير اختريه (اردو) اختر محمد, سنى, كويته: مكتبة رشيديه, 6 جلد *
35. تفسير الاعقم (عربى) احمد على محمد على الاعقم الاندلسى, صنعا (يمن): دارالحكمة اليمانيه, چاپ اوّل, 1411 ق, 851ص. *
36. تفسير انوار النجف فى اسرار المصحف (اردو) حسن بخش جارا, شيعه, پيشاور: مكتبة انوار النجف, درياخان, 1982 به بعد, 15 جلد. *
37. تفسير البراعم المؤمنه (عربى) محمد موفق سليم, سنى, رياض: دارالهدى, چاپ اول, 1413ق, 30 جلد. *
38. تفسير بروجردى ـ تفسير الكبير (عربى). حسين بن باقر بروجردى م 1320, چند مجلد (الذريعه 2/43; دائرة المعارف تشيع 4/ 561)
39. تفسير البصائر (عربى) يعسوب الدين رستگار جويبارى, قم : 1403 به بعد, 60 جلد, البته بعضى از جلدها هنوز منتشر نشده تنها جلدهاى 1 و 31 تا 34 و نيز 41 تا 60 منتشر شده است.*
40. تفسير بهائى (فارسى و عربى), بهاء الدين هندى (زنده در 1301), شيعه, 2 جلد, جلد اوّل به همراه تفسير لوامع التنزيل درسال 1301 در هندوستان چاپ گرديده است.(دائرة المعارف تشيّع 4/ 559)
41. تفسير التحرير والتنوير ـ تحرير المعنى السديد و تنوير العقل الجديد (عربى) محمد طاهربن عاشور, 1296 ـ 1393ق, سنى مالكى, ليبى: الدار الجماهيريه ـ تونس: الدّار التونسية, 30 جلد, جلد 1 و 2 در قاهره: مطبعة عيسى البابى الحلبى, 1384 منتشر گرديده ونيز تفسير سورة الفاتحة وجزء عمّ از مؤلف در تونس: دارالكتب الشرقيه, 1956, 378 ص.
42. تفسير تربتى خراسانى (فارسى ـ عربى), على اكبر تربتى خراسانى م 1331. (الذريعة 4/ 294)
43. تفسير تقريب القرآن الى الاذهان (عربى) سيدمحمد الحسينى الشيرازى, متولد 1347 ق, شيعه, بيروت: مؤسسة الوفاء, چاپ اوّل, 1400 ق, 30 جزء در 10 مجلّد. *
44. تفسير ثنائى (اردو) ثناء اللّه امرتسرى, سنى, لاهور, اداره ترجمان السنة, چاپ دوّم, 1971 م, 3 جلد. * تفسير جابرى ــــــــــ تفسير حسن *
45. تفسيرجامع (فارسى) سيد ابراهيم بروجردى, شيعه, تهران: انتشارات كتابخانه صدر, [ اتمام تفسير] 1340, 7 جلد, اين تفسيرگردآورى شده از تفسير امام حسن عسگرى, تفسير عياشى وكتب اخبار معتبر, به انضمام ترجمه تفسير على ابن ابراهيم قمى مى باشد.
46. تفسيرجواهر القرآن (اردو) مولاحسين على م 1363 هـ, سنى, راولپندى: كتب خانه رشيديه, 3 جلد, با اضافات: غلام اللّه خان. *
47. التفسيرالحديث للسور مرتبة حسب النّزول (عربى), محمد عزة دروزه, 1305 ـ بعد از 1400, سنى, قاهره: داراحياء الكتب العربيه ـ عيسى البابى الحلبى, 1381 ق, 12 جلد, (برحسب ترتيب نزول قرآن) *
48. التفسيرالحديث للقرآن الكريم (عربى) حافظ عيسى عمار, سنى, قاهره: مطبعة البابى الحلبى, چاپ اوّل 1379, 2 جلد در 1 مجلّد, 410 « 370 ص, (تفسير تمام قرآن درحاشيه قرآن) *
49. تفسيرخسروى (فارسى) عليرضا ميرزا خسروانى, 1310 ـ 1386, شيعه, تهران: كتابفروشى اسلاميه, 1390 به بعد. *
50. تفسيرالخطيب المكى (عربى) سيد عبدالحميد الخطيب, م 1381, دمشق: دارالفكر, 1316, چاپ اوّل, 1381, 4 جلد. *
51. تفسير راهنما, روشى نو در ارائه مفاهيم و موضوعات قرآن (فارسى), اكبر هاشمى رفسنجانى متولد 1311, شيعه وجمعى از محققان مركز فرهنگ ومعارف قرآن, قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم, 1371 به بعد, تا سال 1375 شش جلد منتشر گرديده است و چاپ جلدهاى بعد تا آخر قرآن ادامه دارد. *
52. تفسير ريحان (فارسى) سيد عليرضا ريحان حسينى سعيدى, 1330 ـ 1387 ق, شيعه,چاپ تهران, (دائرة المعارف تشيّع 4/573)
53. تفسير صفى ـ تفسير قرآن ـ (فارسى) ميرزا حسن ملقّب به صفى عليشاه نعمة اللهى, 1251 ـ 1316 ق, شيعه, صوفى, تهران: كتابفروشى خيام, 1342 ـ 1356 (افست از چاپ سال 1317) 2 جلد دريك مجلّد (تفسير تمام قرآن به صورت منظوم دربحر رمل مسدس بر وزن مثنوى مولوى است), ناشر ديگر: چاپخانه ارتش دولت ايران, 1328, 2 جلد ـ چاپ سنگى. تفسير سوره يوسف از تفسير صفى با تصحيح هادى مولوى گيلانى وفا عليشاه درتهران: اقبال, 1320, 75 « 87 ص. منتشر گرديده است. نيز تفسير سوره يوسف ازمؤلف: تهران چاپ سنگى, 1320 ق 163 ص.
54. تفسير عثمانى (اردو) شبيراحمد عثمانى, سنى, كراچى: دارالاشاعت, چاپ اوّل, 1993م, 2 جلد, 1720 ص. *
55. التفسير العصرى, عبدالفتاح الامام, 1287 ـ 1383ق, سنى, 30 جزء. (معجم المفسرين 1/ 292)
56. التفسير الفريد للقرآن المجيد (عربى) محمد عبد المنعم الجمال, سنى, مصر, تأليف 1952 به بعد, 4 جلد, 3377 ص. *
57. تفسير القرآن العظيم المسمى اولى ماقيل فى آيات التنزيل (عربى) رشيد الخطيب الموصلى, سنى, موصل: مؤسسة دارالكتب, جامعة موصل, 1392 ـ 1394, 9جلد.
58. تفسير القرآن الكريم ـ غاية البيان فى تفسيرالقرآن الكريم (عربى) محمود محمد حمزه, حسن علوان و محمد احمد برانق, سنى, قاهره: دارالمعارف, تاريخ مقدمه 1372 ق. ناشر ديگر: قطر: ادارة احياء التراث الاسلامى به صورت افست از چاپ دارالمعارف, 30 جلد در شش مجلّد. *
59. تفسير القرآن الكريم ـ مختصر تفسير القاسمى ـ رى الغليل من محاسن التأويل (عربى) محمد جمال الدين قاسمى, 1283 ـ 1332ق, سنى, بيروت: دارالنفائس, چاپ اول, 1414, يك جلد 604 ص. (مختصرى از تفسير محاسن التّأويل توسط: صلاح الدين ارقه دان درحاشيه قرآن) *
60. تفسير القرآن الكريم واعرابه وبيانه (عربى) محمد على طه الدرة, سنى, دمشق ـ بيروت: منشورات دارالحكمة, 1402ق, 16 جلد *
61. تفسير القرآن ـ كشف الحقايق ـ عن نكت الآيات والدّقايق ـ قرآن براى همه (فارسى) ميرمحمد كريم العلوى الحسينى الموسوى, شيعه, تهران: چاپخانه موسوى (ج 1) ـ چاپخانه آتش (ج 2 و 3), 1339, 3 جلد در 1 مجلّد مترجم ازتركى, عبدالمجيد صادق نوبرى. *
62. التفسيرالقرآنى للقرآن (عربى) عبدالكريم الخطيب, متولد 1339, شافعى, قاهره: دارالفكر العربى, 1970, 15 جلد در 16 مجلد (جلد 15 دوجزء است) .*
63. تفسير كابلى (فارسى) محمود حسن ديونبدى, سنى, تهران: نشر احسان, چاپ چهارم 1370, 5 جلد, ترجمه: جمعى از علما افغانستان. *
64. التفسير الكاشف (عربى) محمد جواد مغنيه, 1322 ـ 1400ق, شيعه, بيروت: دارالعلم للملايين, چاپ دوم 1981, چاپ چهارم, 1990م, 7 جلد.*
65. تفسير كيوان ـ جامع التفاسير (فارسى ) ـ ملا عباسعلى قزوينى معروف به كيوان, م 1354, شيعه, تهران, 1310 ـ 1315, 4 جلد. (الذريعة 26/221)
66. التفسيرالمبين (عربى) محمد جواد مغنيه, 1322 ـ 1400ق, شيعه, بيروت: دارالتعارف للمطبوعات, 1398, ناشر ديگر: بيروت مؤسسه عزالدين, چاپ چهارم, 1415, 614 ص. نيز: دارالكتاب الاسلامى, چاپ دوّم, 1403, 827 ص. *
67. تفسيرالمراغى (عربى) احمد مصطفى المراغى, 1300 ـ 1371 ق, شافعى, قاهره: مطبعة المصطفى البابى الحلبى, چاپ دوم, 1953م, ناشر ديگر به صورت افست از چاپ قاهره: بيروت: داراحياء التراث العربى, 1985, 30 جزء در 10 مجلّد. *
68. تفسيرمعارف القرآن (پشتو) محمد شفيع, متولد 1897م, سنى, پيشاور: تاج كتب خانه, 1405ق, 30 جلد, مترجم: محمد مبارك, ناشر ديگر: كراچى, ادارة المعارف, مكتبة دارالعلوم, 1969. *
69. التفسيرالمعين للواعظين والمتعظين (عربى) محمد هويدى, شيعه, بيروت: دارالبلاغه, چاپ اوّل, 1407 ـ 1412ق, 657 ص, (درحاشيه قرآن). *
70. تفسير مفردات القرآن, مصطفى بن محمد الادهمى الحسينى الواعظ, 1263 ـ 1331ق, حنفى. (معجم المفسرين 2/ 678)
71. تفسير من نسمات القرآن, كلمات و بيان (عربى) غسان حمدون, سنى, قاهره: دارالسلام, چاپ دوّم, 1407ق, 705 ص. با تصحيح گروهى از مصححين, (درحاشيه قرآن). *
72. التفسير المنير فى العقيدة والشريعة واالمنهج (عربى) وهبة الزحيلى, متولد 1351ق, حنفى, بيروت: دارالفكر المعاصر, دمشق: دارالفكر, چاپ اوّل, 1411, 30 جلد در 15 مجلد تفسير و دو جلد دريك مجلّد فهرست موضوعى تفسير. *
73. تفسيرالمؤمنين (عربى) عبدالودود يوسف, سنى, دمشق: دارالرشيد, 486 ص, (تفسيرتمام قرآن درحاشيه قرآن), تصحيح مصطفى الخن. *
74. تفسير نعيمى ـ اشرف التفاسير (اردو), احمد يارخان نعيمى, پاكستان ـ گجرات: مكتبة اسلاميه, تاريخ مقدم, 1378ق, جلد اوّل شامل تفسيرجزء اوّل قرآن 765 ص.( ظاهراً تفسير تمام قرآن) *
75. تفسير نمونه (فارسى) ناصرمكارم شيرازى (متولد 1307) وديگران, شيعه, تهران: دارالكتب الاسلاميه, چاپ اوّل, 1352 به بعد, 27 جلد « 1 جلد فهرست موضوعى. نويسندگان همكار: محمد رضا آشتيانى, محمد جعفرامامى, داود الهامى, اسد اللّه ايمانى, عبدالرسول حسنى, سيد حسن شجاعى, سيد نورالدين طباطبايى, محمود عبداللهى, محسن قرائتى و محمد محمدى.
تفسير نمونه در بين تفاسير شيعه و تفاسير فارسى بيشترين چاپ را به خود اختصاص داده به گونه اى به رغم گذشت كمتر از سه دهه از چاپ اوّل آن, بعضى از مجلدات آن بيش از سى بار (جلد اوّل تا سال 1375, سى وپنج بار) منتشر شده است. اين تفسير به زبانهاى اردو, انگليسى و عربى نيز ترجمه شده و به چاپ رسيده كه در ترتيب خود ذكر شده است.
76. تفسير نمونه (اردو) ناصرمكارم شيرازى و… لاهور: مصباح القرآن, چاپ چهارم, مترجم: سيد صفدر حسين نجفى.
77. تفسير نور (فارسى) مصطفى خرم دل, تهران: نشراحسان, چاپ اوّل, 1371ش, 753 ص, درحاشيه قرآن. *
78. التفسير الواضح (عربى) محمد محمود حجازى, سنى, بيروت: دارالجيل, چاپ ششم, 1389ق, افست از قاهره: مطبعة الاستقلال الكبرى, 30 جزء در 3 مجلّد.
79. التفسير الوجيز على هامش القرآن العظيم (عربى) وهبة الزحيلى, متولد 1351 ق, حنفى, دمشق: دارالفكر, چاپ اوّل, 1415, دوم, 1416, سوّم, 1417, 631 ص, چاپ دوّم و سوّم اين تفسير به همراه معجم معانى القرآن العزيز مى باشد. *
80. التفسير الوسيط للقرآن الكريم (عربى) لجنة من العلماء باشراف مجمع البحوث الاسلاميه بالازهر, قاهره: الهيئة العامه لشئون المطابع الاميريه, چاپ دوّم, 1973. (تفسير وتفاسير جديد 196)
81. التفسيرالوسيط للقرآن الكريم (عربى) محمد سيد طنطاوى, سنى, [تأليف 1393] قاهره: دارالمعارف, 1412ق, مصحح عبدالرحمن العدوى, جلد اوّل اين تفسير دربنغازى: منشورات جامعه بنغازى, 1394 منتشر گرديده است. *
82. تفهيم القرآن (اردو) ابوالاعلى مودودى, 1321 ـ 1399ق, سنى, لاهور: ادارة ترجمان القرآن, چاپ اول 1982, چاپ سيزدهم 1993, 6 جلد. *
اين تفسير به زبانهاى مختلف ترجمه شده است از جمله به زبان انگليسى, رياض: الدار العلميه للكتاب, 1988م, مترجم زفراسحاق انصارى. *
ترجمه تركى استانبولى, استانبول, انتشارات انسان, 1986, مترجم: هيئتى زيرنظر على بولاق, 3 جلد. *
ترجمه عربى, بعض سوره ها, احزاب, نور.
ترجمه فارسى, منصوره, لاهور: دارالعروبة للدعوة الاسلاميه, 1411, 6 جلد, مترجم: كليم اللّه متين, مصحح: سيد احمد مودودى چشتى *
ترجمه ماليائى: هند, چاپ اوّل 1972 ـ 1989م, مترجم: ت. ك. عبداللّه/ ت . اسحاق على/ ت.ك. عبيد. *
83. التنزيل واسرار التأويل, محمد بن عبدالقادر بن ابى صالح الخطيب, 1244 ـ 1311ق, شافعى, 30 جلد (معجم المفسرين 1/ 418)
84. تهذيب غريب القرآن (عربى) محمد صادق القمحاوى, سنى, قاهره: مكتبة الكليات الازهريه, 176 ص. *
85. ته فسرى خال (كردى) محمد خال, سنى, سليمانيه ـ چاپخانه نه وره س ت وچاپخانه زانكوى, بغداد: چاپخانه حوادث, 1404ق به بعد, 30 جلد. *
86. ته فيسرى قورئانى پيروز (كردى), عثمان عبدالعزيز, سنى, سليمانيه, چاپخانه نورس, 1983. 30 جزء. *
87. ته فيسرى گولبژير (كردى), محمود احمدى, سنى, كردستان [ايران] انتشارات مسعود (احمدى), چاپ اوّل, 1370, 3 جلد.
88. ته فيسرى نامى بوقورئانى پيروز (كردى) ـ تفسير نامى للقرآن الكريم ـ عبدالكريم مدرس, (صاحب تفسيرمواهب الرحمن به زبان عربى), سنى, بغداد: چاپخانه الوطن العربى, دارالحريه, چاپ اوّل, 1400, 7 جلد, *
89. تيسير التفسيرللقرآن الكريم (عربى) محمد بن يوسف اطفيش, 1236 ـ 1332, اباضى, عمان: وزارة التراث القومى والثقافى, 1406 تا 1409ق, 15 جلد در 20 مجلّد. مؤلف دو اثر ديگر در تفسير به نام (هميان الزاد) و (داعى العمل) دارد كه ذكر گرديده است. *
90. تيسير التفسير لكمات القرآن الكريم (عربى) اللواء سالم على هيكل, سنى, قاهره: الهيئة المصرية العامة, 1991م, 606 ص. (تفسير لغوى قرآن). *
91. التيسير فى احاديث التفسير(عربى) محمد المكى الناصرى, سنى, بيروت: دارالغرب الاسلامى, چاپ اوّل, 1405ق, 6 جلد. *
92. تيسيرالكريم الرحمن فى تفسير كلام المنان (عربى) عبدالرحمن ناصرالسعدى, 1307 ـ 1376, سنى, بيروت: عالم الكتب ـ مكتبة النهضة العربية, چاپ اوّل, 1408ق, 7 جلد, چاپ ديگر: قاهره: المطبعة السلفية ومكتبتها, 1374 ـ 1377, 8 جلد در 5 مجلّد, تحقيق: محمد زهرى النجار *
93. الجديد فى تفسيرالقرآن المجيد (عربى), محمد بن حبيب اللّه سبزوارى, 1318 ـ 1409ق, شيعه, بيروت: دارالتعارف للمطبوعات, چاپ اوّل, 1402ق, 7 جلد. *
94. الجواهر فى تفسيرالقرآن الكريم (عربى) طنطاوى بن جوهرى, 1287 ـ 1358, شافعى, بيروت: دارالفكر, 26 جلد در 13 مجلد. *
95. حاشيه بر انوار التنزيل بيضاوى, سيد شهاب الدين نجفى مرعشى, 1315 ـ 1411ق, شيعه (مفاخر آذربايجان 1/421)
96. حاشيه على انوارالتنزيل بيضاوى, عبداللّه بن عبدالرحمن الكليسى, 1241 ـ 1303, حنفى (معجم المفسرين 1/ 314)
97. حاشيه على انوارالتنزيل فى التفسيرللبيضاوى, محمد بن يوسف بن عبدالرحمن المراكشى الحسينى, 1267 ـ 1354. (معجم المفسرين 2/659)
98. حاشية على تفسيرالبيضاوى, محمد باقربن محمد باقر الايروانى, م 1306ق, شيعه, (معجم المفسرين 2/ 498)
99. حاشية على تفسيرالجلالين, محمد بن عبداللّه بن احمد الحسينى الزواك الحديدى, 1241 ـ 1311ق, زيدى, (معجم المفسرين) 2/ 563)
100. حاشيه على تفسير صافى, مفيد بن محمد كاظم الشيرازى الملقب بداور, م بعد از 1310ق, (معجم المفسرين 2/ 682)
101. حاشيه على تفسيرالصافى, احمد مصطفى بن احمد الخوينى القزوينى, 1247 ـ 1307, شيعه (تا آخر سوره بقره) (الذريعة 6/45)
102. حجّة التفاسير و بلاغ الاكسير ـ من لايحضره المفسّر والتّفسير(فارسى) سيد عبدالحجّة بلاغى, 1274 ق. 1356 ش, شيعه, قم: چاپ حكمت, 1345, 10 جلد در 6 مجلد, (دوجلد مقدمه, 7 جلد در 3 مجلّد تفسير ويك جلد تعليقات) *
103. حواش على تفسير البيضاوى (عربى) محمد كامل بن مصطفى محمود الطرابلسى, 1245 ـ 1315ق, حنفى, (خطى در طرابلس). (معجم المفسرين 2/ 608)
104. حواش على حاشية القونوى والشهاب الخفاجى على انوار التنزيل فى التفسير للبيضاوى, محمد بن طالب بن سعيد الكلاوى, م1324ق, (معجم المفسرين 2/539)
105. روان جاويد درتفسيرقرآن مجيد (فارسى) ميرزا محمد ثقفى تهرانى م 1313 ـ 1406ق, شيعه, تهران: انتشارات برهان, چاپ دوّم, 5 جلد, *
106. ژيانى ئيسنان ته فيسرى قورئان (كردى) مولاحسين شيخ سعدى, سنى, بغداد: چاپخانه حوادث, 1989 *
107. صفوة البيان (عربى) محمد حسنين مخلوف, سنى, دمشق: دارالهجرة ـ دارالنمر, چاپ اوّل, 1414, 701 ص .*
108. صفوة التفاسير (عربى) محمد على الصابونى, سنى, بيروت: دارالقلم ـ مكتبة الجدّة, 3 جلد, با مقدمه تعدادى از علماى اهل سنّت از جمله محمد غزالى, عبدالحليم محمود.*
* صفوة العرفان فى تفسيرالقرآن ــــــــــ المصحف المفسّر.
109. صفوة العرفان فى تفسيرالقرآن (فارسى) محمد على خالدى سلطان العلما, كراچى, تاج كمپنى لميد, ناشر ديگر: تهران, ناشر: مؤلف, چاپ اوّل, 1373, 3 جلد (فصلنامه بيّنات 4/ 199) *
* غاية البيان ــــــــــ تفسيرالقرآن الكريم
110. الغيب والشّهادة من خلال القرآن (عربى) محمد على البازورى, شيعه, بيروت: دارالقارى, چاپ اوّل, 1407ق, 6 جلد. *
111. فتح البيان فى مقاصد القرآن (عربى) صديق بن حسن بن على الحسين القنوجى البخارى, 1248 ـ 1307ق, سنى, بيروت : المكتبة العصريه, چاپ اوّل, 1412, 15 جلد, ناشر ديگر: قاهره: مطبعة العاصمة, 1965, دارالفكر العربى, 1967, 10 جلد, *
112. فتح الرحمن فى تفسيرالقرآن, عبدالمنعم احمد تعيتلب, سنى, قاهره: دارالسلام, چاپ اوّل, 1416ق, 7 جلد. *
113. الفرقان فى تفسيرالقرآن (عربى) على روحانى نجف آبادى, شيعه, نجف: مطبعة الآداب ـ منشورات النجف الدينية, 1972, (از جلد دوم به بعد بصورت دستنويس و تايپى چاپ شده وناشر آن نامشخص است.) 22 جلد *
114. الفرقان فى تفسيرالقرآن, سيد على نقى نقوى لكهنوى هندى, م 1357 ق, چاپ لكهنو 1353, (الذريعة 16/ 174 ـ دائرة المعارف تشيّع 4/ 569)
115. الفرقان فى تفسيرالقرآن بالقرآن والسّنة (عربى) محمد الصادقى, شيعه, قم: انتشارات فرهنگ اسلامى, مؤسسه انتشارات اسماعيليان, چاپ دوّم, 1406, ناشر ديگر بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, چاپ دوّم, 1397, 30 جلد. *
116. فى ظلال القرآن (عربى) سيد قطب, 1903 ـ 1966م, سنى, بيروت: داراحياء التراث العربى, چاپ پنجم, 1386ق, 8 جلد, ناشرديگر قاهره: دارالشروق, چاپ هفدهم, 1412, 6 جلد. *
117. قبس من نورالقرآن الكريم (عربى) محمد على الصابونى, سنى, دمشق: دارالقلم, چاپ سوّم, 1409, 16 جلد در 8 مجلّد. *
118. قرآن, انّ هذا القرآن يهدى للّتى هى أقوم (فارسى) احمد نوانديش, شيعه, چاپخانه زندگى [تاريخ ثبت كتاب دركتابخانه ملى قبل ازانتشار, جلد اوّل 1337 و جلد پنجم 1357 ش), 5 جلد. *
* قرآن براى همه ــــــــــ تفسيرالقرآن ـ كشف الحقايق.
119. قرآن كريم تفسير عاملى (فارسى) ابراهيم عاملى (موتّق) (جلد 1) مشهد: كتابفروشى باستان, تهران ـ (كتابفروشى) كتابخانه صدوق, 8 جلد.
120. قرآن كريم تفسير وبيان (عربى) محمد حسن الحمصى, بيروت: دارالرشيد, مؤسسة الايمان, 604 ص (تفسير تمام قرآن درحاشيه قرآن). *
* قرآن كريم (قرآن براى همه) ـــــــــ تفسير قرآن ـ كشف الحقايق.
121. القرآن الكريم و تفسيره (عربى) وزارت تربيت جمهورى عراق, عراق: وزارت تربيت, (تفسير 30 جزء قرآن براى سطوح مختلف درسى كشور عراق).
122. قرآن كريم همراه با ترجمه و توضيحات, واژه نامه (فارسى) بهاء الدين خرمشاهى, تهران: انتشارات حامى ـ انتشارات نيلوفر (بطور مشترك) چاپ اوّل, 1374, 902 ص (درحاشيه قرآن به همراه ترجمه كامل قرآن وتفسير بعضى ازآيات). *
123. قرآن مجيد با ترجمه وتفسير وتحقيق (فارسى) اسد اللّه مصطفوى, شيعه, تهران, 1355, 1102 ص. (تفسير وتفاسير جديد 208)
124. قرآن مجيد با ترجمه وجمع آورى تفسير (فارسى) زين العابدين رهنما, 1272 ـ 1366 ش, شيعه, تهران, سازمان اوقاف, 1346 ـ 1354, 4 جلد. *
125. قرّة العينين على تفسيرالجلالين (عربى) محمد احمد كنعان, سنى, بيروت: دارالبشائر الاسلامية, چاپ اوّل, 1414, 841 ص. *
126. كتاب البيان فى تفسيرالقرآن (تركى آذرى) محمد حسن مولى زاده شكوى, تهران: سازمان تبليغات اسلامى 2 جلد. *
127. كشف التنزيل فى التّفسير والتّأويل, سيد محمد عبدالغفار رضوى كاشانى, م 1310, (الذريعة; 18/24 ـ دايرة المعارف تشيع 4/ 560)
128. كشف الحقايق عن نكت الآيات والدّقايق (تركى) ميرمحمد كريم ميرجعفر العلوى الحسينى الموسوى, شيعه, تبريز: دانشگاه صنعتى سهند, 1372 ش 3 جلد. *
*كشف الحقايق عن… ـــــــــ تفسير قرآن ـ كشف الحقايق
129. كلمات القرآن تفسير وبيان (عربى) حسنين محمد مخلوف, سنى, بيروت: عالم الكتب, چاپ اوّل, 1407, 522 ص, ناشر ديگر با عنوان: تفسيرالخير الميسر لكلمات القرآن, بيروت: المؤسسة العربية للدّراسات والنشر, چاپ اوّل, 1409. *
130. كنزالتفاسير فى تفسيرالمفردات القرآنية, على جعفر استرآبادى حائرى, 1242 ـ 1315ق, شيعه.
131. الكنز الجليل حاشية على تفسيرالنسفى, ابراهيم بن ابراهيم الجناجى ملقّب به بيصيله, م 1352ق, (معجم المفسرين 1/8)
132. كنوز الفرائد (عربى) ملاعباسعلى قزوينى معروف به كيوان, م 1354, شيعه, 3 جلد (صاحب تفسير كيوان به فارسى در 4 مجلّد). (الذريعة 26/ 221)
133. كليد يا فهرست مطالب قرآن (فارسى) اكبر هاشمى رفسنجانى, شيعه, تأليف در زندان رژيم پهلوى درسال 1354 به مدّت سه سال, 22 دفتر, اين اثر را مؤلف به مركز فرهنگ ومعارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم فرستادند كه با همكارى جمعى از محققان آن مركز تحقيق وتكميل وبا عنوان تفسير راهنما تا كنون شش جلد آن منتشر شده و جلدهاى ديگر به تدريج منتشر مى گردد, نسخه اصلى اين اثر به خطّ مؤلف درتهران, موزه رياست جمهورى نگهدارى مى شود ونسخه عكسى آن دركتابخانه مركز فرهنگ ومعارف قرآن قم موجود است. *
134. اللآلى الحسان فى تفسيرالقرآن (عربى) حسن مطر الخويبراوى الناصرى, متولد 1328, شيعه, نجف, 1967 ـ 1968, 2جلد. (دايرة المعارف تشيّع 4/ 570)
135. لوامع البيان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد اشرف شمس حيدرآبادى هندى, شيعه, حيدرآباد دكن: مطابع شمس الاسلام, چاپ اوّل, 1345, 30 جلد (تفسير تمام قران). *
136. لوامع التّنزيل وسواطع التأويل (فارسى) سيد ابوالقاسم حسين نقى رضوى لاهورى, 1249 ـ 1324ق, شيعه لاهور, چاپ رنگى, 1303 ـ 1325, 30 جلد, پس از تأليف 12 جلد و شروع جلد سيزدهم مؤلف درگذشت و بقيه مجلدات هجده گاه را سيد ابوتراب رضوى لاهورى متولد 1288 به اتمام رساند. (دايرة المعارف تشيع 4/ 562; تفسير و تفاسير جديد 198)
137. محاسن التّأويل ـ تفسيرالقاسمى (عربى) محمد جمال الدين القاسمى, م 1383 ـ 1332, سنى, بيروت: دارالفكر, چاپ دوم, 1398 مصحح: محمد فؤاد عبدالباقى, 17 جلد در 10 مجلد, ناشر ديگر: بيروت دار احياء التراث العربى, چاپ اوّل, 1415, 7 جلد با تصحيح قبلى ونيز هشام سميرالبخارى. *
138. المختار من تفاسيرالقرآن الكريم (عربى) احمد اسماعيل الصباغ, سنى, دمشق: مطبعة الانشاء, چاپ اوّل, 1409, دوّم 1413, 604 ص, درحاشيه قرآن . *
139. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد محمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402 شيعه, بيروت: دارالاسلام مؤسسة المعارف للمطبوعات, چاپ اوّل, 1417, 604 ص,(تفسيرتمام قرآن درحاشيه قرآن), مختصر كننده: سليم الحسنى. *
140. مختصر الميزان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد محمد حسين طباطبايى 1321 ـ 1402 ق, شيعه, بيروت: دارالاسلام, 5 جلد. (به نقل از مقدمه مختصرالميزان, عنوان پيشين)
141. مختصرالميزان فى تفسيرالقرآن, سيد محمد حسين طباطبايى 1321 ـ 1402 ق, شيعه, قم: تلخيص ازالياس كلانترى, (فصلنامه بيّنات 6/ 184)
142. مخزن العرفان درتفسيرقرآن مجيد (فارسى) بانونصرت امين اصفهانى معروف به بانوى ايرانى (اصفهانى), 1313 ـ 1403 ق, شيعه, اصفهان, انجمن حمايت ازخانواده هاى بى سرپرست, 15 جلد, ناشر ديگر تهران: جمعيت نهضت زنان مسلمان. *
143. مراح لبيد ـ تفسير النووى ـ التفسيرالمنير لمعالم التنزيل المفسر عن وجوه محاسن التأويل (عربى) محمد بن عمرنووى الجاوى, م 1316, شافعى, بيروت: دار الفكر, 1400ق, *
144. مشاهد الانصاف على شواهد الكشاف (عربى) محمد عليان المرزوقى, م 1355ق, شافعى, درحاشيه كشاف, چاپ قم: نشر ادب حوزه وچاپهاى افست شده ازآن منتشر شده است. *
145. المصحف المفسّر ـ صفوة العرفان فى تفسيرالقرآن (عربى) محمد فريد وجدى, 1295 ـ 1373ق, سنى, قاهره: دارالمعارف, 1986, 827 ص, درحاشيه قرآن و تفسير تمام قرآن. *
146. المصحف الميسر (عربى) عبدالجليل عيسى, سنى, قاهره, دارالفكر 1399, 828 ص. *
147. معانى القرآن الكريم تفسير لغوى موجز (عربى) ابراهيم عبداللّه رفيده ـ محمد رمضان الجربى ـ محمد مصطفى صوفيه ـ مصطفى صادق العبرى, احمد عمرابوحجر, سنى, طرابلس (ليبى): جمعيّة الدّعوة الاسلاميّة العالميه, چاپ اوّل, 1989, 4 جلد *
148. معرفة القرآن (فارسى) محمد حسن كاشانى نجفى, 1333 ـ 1390ق, شيعه, نسخه اصلى دريك جلد بزرگ در بمبئى كتابخانه مؤلف و تفسير تمام قرآن است, نيز به زبان گجراتى ترجمه شده است. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 573)
149. المقتطف من عيون التّفاسير (عربى) مصطفى الحسن المنصورى, 1307 ـ 1390, سنى, دمشق: دارالقلم ـ بيروت, الدر الشامية, چاپ اوّل, 1416, 5 جلد, محقق: محمد على الصابونى. *
150. مقتنيات الدرر و ملتقتات الثّمر التفسير (عربى) ميرسيد على حائرى طهرانى معروف به مفسّر, حدود 1270 ـ 1340 ق, شيعه, تهران: دارالكتب الاسلاميّة, 1337 ـ 1339, 12 جلد در 6 مجلّد. *
151. مكتبة القرآن الكريم تفسير و دراسات اخرى (عربى) على محمد دخيل, شيعه, بيروت: دارالمرتضى, چاپ اوّل, 1414, 273 جزء در 10 مجلّد (بخشى از آن همان خلاصه تفسير مجمع البيان است كه با عنوان تفسير الوجيز منتشر گرديده وشامل تفسير كلّ قرآن در يك جلد مى باشد وبخش ديگر بصورت موضوعى است). *
152. مكمّل بيان القرآن (اردو) محمد اشرف على, سنى, چاپ پاكستان, [تاريخ مقدمه 1335] 2 جلد. *
153. منتخب التفسير فى غريب القرآن, محمدعلى ميرزا احمد الشاه عبدالعظيمى النجفى, م 1334ق, شيعه. (معجم المفسرين 2/ 593)
154. المنتخب فى تفسيرالقرآن الكريم (عربى) لجنة القرآن والسنّة وزارة الاوقاف, مصر, قاهره: وزارة الاوقاف, 1381, چاپ شانزدهم 1412ق, 937 ص. *
* المنتخب من تفسيرالقرآن الكريم ــــــــ المختار من تفسيرالقرآن الكريم.
155. من وحى القرآن (عربى) سيد محمد حسين فضل اللّه, شيعه, بيروت: دارالزّهراء, چاپ دوّم 1402, سوّم 1405ق, 25 جلد در 11 مجلّد.*
156. من هدى القرآن (عربى) سيد محمد تقى المدرسى, شيعه, تهران: مكتب العلامة المدرسى, چاپ دوّم 1407ق به بعد. *
157. مواهب الرحمن فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد عبدالاعلى موسوى سبزوارى, 1328 ـ 1414ق, شيعه, نجف مطبعة الآداب ـ 1404 به بعد, ناشر ديگر: بغداد مطبعة الديوان, چاپ سوّم 1409 (اين تفسير ظاهراً 30 جلد مى باشد كه متأسفانه تنها 12 جلد آن منتشر شده است. *
158. مواهب الرحمن فى تفسيرالقرآن (فارسى) مرتضى مستنبط غروى (حدود 1400), تبريز: 1381, (اين تفسير 30 جلد وتفسير كامل قرآن است كه جلد 30در تبريز منتشر شده است. (دايرة المعارف تشيّع 4/ 570)
159. مواهب الرحمن فى تفسيرالقرآن (عربى) عبدالكريم محمد المدرس, سنى, بغداد: دارالحريه, چاپ اوّل, 1409 ـ دوّم, 1410, 7 جلد, (مؤلف تفسيرى ديگر به زبان كردى دارد كه ذكر شده است) *
160. الموسوعة القرآنية (عربى) ابراهيم الابيارى, سنى, قاهره, مؤسسة السجل العرب, 1405, 11 جلد, اين اثر دايرة المعارفى است قرآنى كه سه جلد آخر آن تفسير قرآن از اوّل تا آخر قرآن مى باشد. *
161. الميزان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد محمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402 شيعه, تهران: دارالكتب الاسلاميه, چاپ سوّم, 1397, 20 جلد ـ ناشر ديگر: بيروت مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, مكرر, ناشران ديگر: 1. قم, انتشارات اسماعيليان, چاپ سوّم, 1390, پنجم, 1371, قم, نشر اسلامى(جامعه مدرسين), كه هردوناشر افست از چاپ بيروت, مؤسسة الاعلمى مى باشد. 20 جلد, (ترجمه هاى الميزان در رديف خود ذكر گرديده است.) *
* الميزان المختصر فى التّفسيرـــــ نور من القرآن.
162. ناسخ التفاسير(فارسى) سيد محمد بن سيد محمود حسينى مشهور به عصار, 1266 ـ 1356, شيعه, (الذريعه 24/5; دايرة المعارف تشيّع 4/ 566)
163. ناسخ التفاسير وناصر النحارير (عربى) على اكبر ميرزا شيرمحمّد همدانى ملقّب به صدرالاسلام, 1270, 1326ق, شيعه, اين تفسير به شيوه لغوى شامل تفسير كلّ كلمات قرآن دريك جلد است, نسخه اصل به خط مؤلف دركتابخانه دانشگاه تهران به شماره 2469 موجود است. (معجم المفسرين 1/356; دايرة المعارف تشيّع 4/563)
164. نحو تفسيرموضوعى لسورالقرآن الكريم (عربى) محمد الغزالى, 1416م ق, سنى, بيروت: دار الشروق, 1414 ق, 3 جلد, تفسير ازاوّل تا آخر قرآن.*
165. نفحات الرحمن فى تفسيرالقرآن (عربى ـ فارسى) محمد عبدالرحيم نهاوندى, متولد 1289, شيعه, تهران: چاپخانه علمى, سنگى, 1357, 4جلد بزرگ. *
166. نور من القرآن ـ الميزان المختصر فى التفسير(عربى) سيد محمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402, شيعه, اين اثر توسط كمال مصطفى شاكر تلخيص شده كه متأسفانه هيچگونه اشاره به اينكه اين اثر تلخيص الميزان است نشده, وضعيت نشر آن هم نامشخص است. تفسيرتمام قرآن درحاشيه قرآن, 728 ص. *
167. الوجيز فى تفسيرالقرآن الكريم (عربى) شوقى ضيف, سنى, قاهره, دارالمعارف, چاپ اوّل, 1995, 1050 ص, *
168. الوجيز لكتاب اللّه العزيز (عربى) رفاعى, سنى. *
169. هدية الاخوان فى تفسير ما ابهم على العامة من الفاظ القرآن, مصطفى بن يوسف الحسينى الأسبر, بيروت, 1307ق, دمشق, 1331, (مجمع المفسرين 2/ 679)
170. هيميان الزاد الى دارالمعاد ـ تفسيرالقرآن (عربى) محمد بن يوسف الوهبى الاباضى المصعبى المفيش 1236 ـ 1332ق, اباضى, عمان, وزارة التراث القومى والثقافى, 1401 تا 1411 ق, 15 جلد, مؤلف صاحب تيسير التفسير نيز مى باشد. *

بخش دوم: تفسيرهاى ناتمام قرآن

171. آشنايى با قرآن, (فارسى), مرتضى مطهرى, 1338 ـ 1399 ق, شيعه, قم: انتشارات صدرا, 5 جلد, ج 2ـ1 چاپ ششم, 1371, تفسير سوره حمد و 23 آيه اول بقره ـ ج 3 چاپ دوّم, 1367, تفسير آياتى از سوره هاى انفال وتوبه ـ ج 4, چاپ اوّل, 1369, تفسير سوره نور ـ ج 5, چاپ اوّل, 1375, سوره هاى زخرف ـ دخان ـ جاثيه ـ فتح وقمر. *
172. آلاءالرحمن فى تفسيرالقرآن, (عربى) محمد جواد بلاغى, 1280 ـ 1352 ق, شيعه, بيروت: داراحياء التراث العربى ـ قم: مكتبة الوجدانى, چاپ دوّم به صورت افست, 2 جلد در 1 مجلّد, 396 « 151 ص, تفسير قرآن از سوره حمد تا بخشى از آيه 57 سوره نساء وآيه 6 سوره مائده (آيه وضوء) *
173. الآيات المتشابهات, (عربى) عبدالوهاب بن عبدالقادر العبيدى النائب, 1269 ـ 1345ق, (معجم المفسرين 1/337)
174. آيات منتخبة من القرآن الكريم(عربى), سيد مهدى الخطيب الهنداوى, قم: مؤلف ـ مطبعة ستاره, 275 ص, تفسير بعض آيات. *
175. احفظوا نداء القرآن وتفسيره (عربى), عبدالهادى قدور الصباغ, سنى, دمشق: دار الفكر, 416 ص, (تفسيرآيات نداء). *
176. اسرار التنزيل ـ تفسير آيات قرآنية كريم. (عربى) محمد الخضرحسين, 1293 ـ 1377, سنى, المطبعة التعاونية, 1396, 368 ص, (تفسير سوره حمد, 195 آيه بقره وبعض آيات سور ديگر), محقق و گردآورنده على الرضا التونسى. *
177. اصحاب كهف, احمد بن خيرالدين مولانا ابوالكلام آزاد, 1305 ـ 1379, سنى, دهلى, ستاره هند بكدپور, 1962 (تفسير و تفاسير جديد 193)
178. اقباس من القرآن (عربى) مهدى بن احمد الخياط ـ صادق صالح, موصل, مطبعة الزّهراء چاپ دوّم, (تأليف 1383) . 98 ص. *
179. الى القرآن (عربى) محمود شلتوت, 1893 ـ 1963 سنى, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, 1405, 182ص. *
180. انا أقراُ و أفهم كتاب اللّه, قصار سور و بعض آيات(عربى), محيى الدين سليم ـ محمد موفق سليم, سنى, دمشق, دارالثقافة للجميع ـ رياض: دارالهدى, چاپ اوّل, 1401, 32 « 4 ص. *
181. انسان مسؤول وتاريخ ساز از ديدگاه قرآن ـ تفسير موضوعى (فارسى) سيد محمدباقر صدر, 1353 ـ 1400 ق, شيعه, تهران ـ بنياد قرآن 1359, 138 ص, عنوان اصلى: مقدمات فى التفسيرالموضوعى, مترجم: محمد مهدى فولاوند. *
182. انوار العرفان فى تفسيرالقرآن (فارسى), ابوالفضل داورپناه, شيعه, تهران: انتشارات كتابخانه صدر, چاپ اوّل, 1369 به بعد تا سال 1375, 9 جلد منتشر شده تا سوره آخر سوره نساء. *
* انوار من بيان التنزيل ــــــــــ جواهر التفسير.
182. انوار القرآن, تضمير جزء 30 از قرآن كريم (اردو) بشارت احمد, لاهور, انجمن شاعت اسلام, 1275 ق, 288 ص, ناشر ديگر, چاپخانه گيلانى, 1353, 233 ص (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 625)
183. انوار نبوت, تفسيرى از قرآن كريم (فارسى) سيد عباس الشهير (مدرّس) حاج سيد جوادى, شيعه, تهران: كتابخانه صدر, چاپ اوّل, 1361 ش, 379 ص. جلد اوّل از اول قرآن تا آخر سوره نساء. *
184. اوضح البيان فى تفسيرالقرآن جزء عم (عربى) محمد حسين الحسينى الجلالى, شيعه, بيروت: مؤسسة المعارف للمطبوعات, چاپ اوّل, 1991م, 160 ص.
185. ايضاح المتشابهات فى تفسيرالكلمات المشكلة أو ايضاح المشكلات (فارسى), محمد تقى بن محمد كاشانى تهرانى, 1226 ـ 1321ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيع 4/ 562)
186. البيان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد ابوالقاسم موسوى خوئى, 1317 ـ 1413 ق, شيعه, نجف: مطبعة الآداب, 1966 ـ بيروت: دارالزّهراء, چاپ پنجم, 1408, 557 ص. (مقدمات تفسير, علوم قرآن وتفسيرسوره حمد).*
187. بين الجدران فيما فسر او دل على تفسير القرآن بالقرآن (عربى) سد مهدى محمد السويج الموسوى, شيعه, بيروت: دارالبيان العربى, چاپ اوّل, 1411ق ـ جلد اوّل. 497 ص. تفسير سوره حمد وبقره تا آيه 25. *
188. پابه پاى وحى, تفسير تدبرى قرآن برحسب نزول (فارسى) مهدى بازرگان, 1286 ـ 1373 ش, شيعه, تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامى, چاپ اوّل, 1374, 216 ص, (تفسيرقرآن به ترتيب نزول از سوره علق تا سوره تكوير, 16 سوره قرآن). *
189. پرتوى از قرآن (فارسى) سيد محمود طالقانى, 1300 ـ 1358ش, شيعه, تهران شركت سهامى انتشار, چاپ چهارم, 1362, 6 جزء در 4 مجلد شامل تفسير قرآن از سوره حمد تا آخر سوره آل عمران و نساء تا آيه 22 و جزء 30 قرآن. *
190. پيام قرآن ـ تفسير نمونه موضوعى (فارسى), ناصرمكارم شيرازى و ديگران, قم: مدرسه امام امير المؤمنين, چاپ اوّل, 1367 به بعد تا سال 1375 ده جلد منتشر شده, همكاران: محمد رضا آشتيانى, محمد جعفرامامى, عبدالرسول حسنى, محمد اسدى, حسين طوسى, سيد شمس الدين روحانى, محمد محمدى. *
191. پيام هاى قرآن, بيانى كوتاه از نكات تفسيرى آيات همراه با شرح واژه ها (فارسى), عبدالرضا محمد حسين زاده, شيعه, قم: انتشارات قدس, 1370, 142 ص. *
192. تأمّلات فى آيات القرآن (عربى) ابراهيم النعم, موصل: مطبعة الزّهراء, چاپ اوّل, 1985م, جزء 1, 164 ص. *
193. تأويل جزء عمّ (عربى) محمد امين شيخو, سنى, دمشق: دارابن هانى, 1991م, 389 ص, محقق وگردآورنده: عبدالقادر يحيى مشهور به ديرانى. *
194. تحفة الاخوان فى نقد كتاب آلاء الرحمن فى تفسير القرآن (للبلاغى) (عربى) ضياء الدين عبدالحسين خالصى كاظمى, 1315 ـ 1370 ق, شيعه (وى دونقد ديگر دارد كه ذكر خواهد شد.) (دائرة المعارف تشيّع 4/568)
195. التحقيقات الواضحة فى تفسيرسورة الفاتحة واوائل سورة البقرة وآية الكرسى, محمد الحسينى الظواهرى, م 1365ق. (معجم المفسرين 2/ 524)
196. ترجمه تفسير فى ظلال القرآن (فارسى) سيد قطب 1903 ـ 1966, سنى, تهران: مركز نشر انقلاب, چاپ اوّل, 1362, (ترجمه جزء 29 )مترجم: محمد على عابدى, (نيز رجوع شود به فى ظلال القرآن) *
197. ترجمه تفسير فى ظلال القرآن (فارسى) سيد قطب, 1903 ـ 1966م, سنى, تهران, انتشارات ايران, چاپ اول, 1363, 349ص, مترجم: آية الله سيد على خامنه اى, مصحح: حسن نيرى, ترجمه تفسير از اول قرآن تا آيه 188 سوره بقره.
* ترجمه تقريب القرآن ــــــــــ راهى بسوى قرآن.
198. ترجمه روان و تفسير ساده قرآن كريم (جزء 30) (فارسى) محمد على تاجپور, 1306 ـ 1369ش, شيعه, تهران: دانشگاه الزّهراء, 1374, 653ص. مصحح: على اكبر زارعيان. *
199. [ترجمه] فى ظلال القرآن (فارسى) سيد قطب, 1903 ـ 1966م, تهران: نشر احسان, چاپ اوّل, 1366, [تاكنون] 2 جلد از اول قرآن تا آخر سوره آل عمران, مترجم: مصطفى خرّم دل. *
200. ترجمه القرآن (اردو) سيدعلى محمد دلدار على نقوى لكهنوى, معروف به تاج العلما. 1260 ـ 1312ق, شيعه, چاپ هندوستان در 2 جلد. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 560)
201. ترجمه القرآن فى شرايط الايمان (فارسى) سيد محمد تقى حسينى قزوينى معروف به تقوى, 1265 ـ 1333ق, شيعه, (تفسير پانصد آيه به انتخاب مؤلف). (دايرة المعارف تشيع 4/ 563)
202. ترجمه المصحف المفسر(فارسى) محمد فريد وجدى, 1295 ـ 1373 ق, سنى, تهران: انتشارات الهام, چاپ اول, 1361, (جزء اول اين اثر شامل ترجمه تفسير سه جزء اوّل قرآن است). مترجم: نصراللّه حكمت. *
203. ترجمه الميزان فى تفسيرالقرآن (اسپانيولى) سيد محمد حسين طباطبايى, 1321, 1402 ق, شيعه, آرژانتين ـ بوينس آيرس: التوحيد, (ترجمه تفسير سوره هاى آخر قرآن) مترجم: محمد معلم زاده. *
204. ترجمه الميزان فى تفسيرالقرآن (انگليسى) سيد محمد حسين طباطبايى, 1321 ـ 1402 ق, شيعه, تهران: مؤسسه خدمات اسلامى, 8 جلد برابر با 4 جلد متن عربى (تفسيرقرآن از اوّل سوره حمد تا آيه 76 سوره نساء) مترجم: سيد سعيد اختررضوى (بقيه ترجمه متأسفانه منتشر نشده لكن ترجمه هاى ديگر به انگليسى درحال انجام ويا به اتمام رسيده است). *
205. التفسير (عربى) حسن بن محمد حسن السقا, م 1326 . شافعى (مجموعه چند رساله درتفسير بعض سور) چاپ شده (معجم مصنفات القرآن, شواخ 2/189)
206. تفسير آسان (فارسى) ابوالفضل بهرامپور, شيعه, تهران: انتشارات اسلامى, 1358 ش به بعد, 6 جلد شامل سوره هاى ق, حجر, ابراهيم, محمد, فتح, جمعه ومنافقون(سوره حجر از سوى سازمان تبليغات تهران, 1363 منتشر شده است). *
207. تفسيرالآيات المتشابهات من القرآن, محمد على معزى دزفولى, قم: 1350, 56ص.*
208. تفسير آيات مشكله (فارسى) يوسف شعار, 1320 ـ 1390 ق, شيعه, تهران: مجلس تفسيرقرآن, چاپ سوّم, 1369 ـ چاپ اوّل تبريز 1333 در 383 ص. *
209. تفسير آى من القرآن الشريف, سيد اعجاز حسين الامروهوى, م 1340, شيعه. (الذريعه 4/ 734)
210. تفسيرابن خواتون, ابن خاتون, امامى اصفهانى, جزء اوّل آن از اوّل قرآن تا آخر سوره مائده دركتابخانه مجلس تهران مى باشد.(الذريعه 4/ 263; معجم شواخ 2/ 185)
211. تفسير بعض آيات القرآن الكريم, طه بن صالح الفضيل الراوى, 1307 ـ 1365 ق. مخطوط. (معجم المفسرين 1/ 243)
212. تفسير تنكابنى, ميرزا محمد تنكابنى,1234 ـ 1302ق, شيعه, هشتاد هزاربيت (شامل بخشى از قرآن) ونيز تفسير بعضى آيات و سور كه درترتيب خود ذكر شده است.
213. تفسيرجزء آخر قرآن (فارسى) محمد غروى گلپايگانى, متولد 1262, شيعه, تهران: 1371, 256 ص. (تفسير وتفاسير جديد 191)
214. تفسير جزء تبارك (عربى) عبدالقادر بن مصطفى المغربى, 1284 ـ 1375 ق, سنى, (معجم المفسرين 1/ 294)
215. تفسير جزء عمّ, محمد محيى الدين عبدالحميد, 1318 ـ 1393 ق, سنى. (معجم المفسرين 2/ 634)
216. تفسيرجزء عمّ (عربى) احمد قلاس, سنى, قاهره: دارالسلام, چاپ اوّل, 1406 ق, 80 ص. *
217. تفسير جزء عمّ (عربى) عبداللّه الطيب, سنى, خرطوم: الدار السودانية الكتب, چاپ اوّل, 1390, دوّم, 1404, 453 ص, ناشر ديگر: بيروت, دارالفكر, 1390, 463 ص. *
218. تفسير جزء عمّ (عربى) محمود فرج العقيده, سنى, قاهره, مطبعه محمد على صبيح, چاپ دوّم, 1966, 150ص (تفسير وتفاسير جديد 190)
219. تفسير جزء عمّ (عربى) محمد عبده, 1266 ـ 1323 ق, سنى: بيروت: دار و مكتبة الهلال, 1985, 190 ص, فروست: مجموعه تفسيرالقرآن الكريم, چاپ ديگر به صورت افست تحت عنوان: تفسيرالقرآن الكريم, قاهره: مطبعة مصر, چاپ سوّم, 1341. *
220. تفسير جزء عمّ مع مقدمة التفسير (عربى) محمد المبارك عبداللّه, سنى, مصر: انتشارات محمدعلى صبيح, 1963, 222 ص. (تفسيروتفاسير جديد 191)
221. تفسير جزء عمّ و شگفتيهاى آفرينش (فارسى) احمد ترجانى زاده, شيعه, تبريز, چاپخانه خورشيد, 1350, 302 ص, به كوشش غلامحسين اعتصامى.(تفسير و تفاسير جديد 190)
222ـ 225. تفسيرجزء هاى والذاريات ـ قد سمع ـ تبارك ـ عمّ (عربى) محمد توفيق عبيد, سنى, دمشق, مطبعة الهاشمية ـ مطبعة الجديده, 1383 به بعد. هر جزء يك جلد. *
226. تفسيرحسن (تفسيرجابرى) سوره حمد وآيه اوّل سوره بقره (فارسى) محمد حسن جابرانصارى, 1287 ـ 1376ق, شيعه, اصفهان: 1327, 2 جلد, 500 « 366 ص. (تفسير وتفاسير جديد 175)
227. تفسيرالحسينى (عربى), محمد بن ابراهيم الحسينى 1270 ـ 1359 ق, طرابلس شام; مطبعة الحضاره, 1332, (تاآخر سوره بقره) (معجم المفسرين 2/ 471)
228. تفسير رشيدى, رشيد احمد كنگوهى, نهطور: مكتبة عبادية, 1390, 104 ص, تشريح و ترتيب: عزيزالرحمن. (تفسيروتفاسير جديد 206)
229. تفسير روشن با بيان قاطع, درتفسير, لغات و حقايق (فارسى) حسن مصطفوى, شيعه, تهران: انتشارات سروش, 1371 تا سال 1375 سه جلد منتشر گرديده از اوّل قرآن تا آيه 272 سوره بقره. *
230. تفسير سوره هاى انفال, برائت, يونس, هود, يوسف, سوره هاى آخر قرآن = نور العرفان وكشف اسرارالقرآن (فارسى ) محمد غروى گلپايگانى متولد 1262, شيعه, تهران: كتابفروشى اسلاميه, 1377, 3 جلد, 347 « 254 « 95 ص. نيز رجوع شود به تفسيرسوره بقره و سوره حمد. *
231. تفسير الشعراوى (عربى) محمد متولى الشعراوى, سنى, مصر: اخبار اليوم, 1991 به بعد (تا سال 1995م. 88 بخش ازاين تفسير منتشر شده) قسمت 45 اين تفسير تا آيه 48 سوره انعام مى باشد. *
232. تفسير صالحى (عربى ـ فارسى) محمد على صالحى برغانى قزوينى م 1319 ق, شيعه, (تفسير بعضى از آيات و سور از جمله سوره حمد, اخلاص, اعلى, رحمن, قدر و…)
233. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن (فارسى), جعفر سبحانى, شيعه, قم: انتشارات حكمت, 1340 ش, 175 ص, ناشرديگر قم: مؤسسه نشر وتبليغ كتاب, چاپ اوّل, 1364.
234. التفسير العلمى للآيات الكونية (عربى) حنفى احمد, قاهره: دارالمعارف, 1960, 439 ص. *
235. التفسير الفريد للجزء الثلاثين (عربى) عبد الهادى البانى, سنى, دمشق: 2 جلد, جلد اوّل, 1413 جلد دوّم, 1417, 455 « 383 ص. (تفسيرجزء آخر قرآن و سوره حمد) *
236 ـ 237. تفسيرالقرآن الحكيم(عربى) محمد عبدالمنعم خفاجى, متولد 1334ق, سنى, مصر: دارالعهد, چاپ اوّل, 13 جلد, تفسير قرآن از سوره حمد تا آيه 50 سوره نحل, جزء 13 قرآن, مؤلف اثرى ديگر دارد با عنوان: الذكر الحكيم سور ثلاث من القرآن الكريم وشرحها, قاهره: المطبعة المنيرية, چاپ اوّل, 1373 ق, 1 جلد, 238 ص, (تفسير سوره هاى لقمان, ق, حجّ).
238. تفسير القرآن الحيكم ـ تفسيرالمنار (عربى) محمد عبده, 1266 ـ 1323 ق, شافعى ـ محمد رشيدرضا, 1282 ـ 1354, شافعى, بيروت: دارالمعرفة, افست از قاهره: دارالمنار, 1346, چهارم, 1373, 12 جلد(تفسير قرآن از سوره حمد تا آيه 52 سوره يوسف), اين تفسير تا آيه 126 سوره نساء, به انشاء معانى ا سوى شيخ محمد عبده واملاى رشيد رضا است وازآن به بعد تفسيرخود رشيد رضا مى باشد, رشيد رضا وعبده تفسيرهاى ديگر از جمله تفسير جزء 30 قرآن نيز تأليف نموده اند كه هركدام درترتيب خود ذكر شده است. *
239. تفسيرالقرآن الحكيم, جزء الذاريات (27), جزء قد سمع (28), جزء تبارك (29), جزء عمّ (30), (عربى) محمد بكا زكريا, سنى, بيروت: دارالبشائر الاسلاميه, چاپ اوّل, 1413 تا 1416, 4 جلد (هرجزء دريك مجلّد). *
240. تفسيرالقرآن العظيم (تا سوره قد افلح المؤمنون) عثمان محمد شطاالبكرى, 1266 ـ 1310ق, شافعى, (معجم المفسرين1/ 345)
241. تفسيرقرآن كريم (فارسى) سيد روح اللّه موسوى خمينى, 1320 ق ـ 1409ق, شيعه, قم : مجله بيّنات, از شماره اوّل اين مجله بطور مسلسل ادامه دارد وتا شماره 11, اين مجله ازاوّل قرآن تا آيه 119 سوره توبه آياتى كه حضرت امام خمينى به مناسبتهاى مختلف تفسير نموده اند, گردآورى شده است. *
242. تفسيرالقرآن الكريم (عربى) سيد مصطفى خمينى, 1349 ق ـ 1397 ق, شيعه, تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اوّل, 1362, 4 جلد,(اين تفسير ارزشمند وجامع از ابتداء قرآن تا آيه 46 سوره بقره مى باشد, مصحح ومحقق: سيد محمد سجادى اصفهانى. *
243. تفسيرالقرآن الكريم (عربى) محمود شلتوت, 1310 ـ 1383 ق, سنى, قاهره ـ بيروت: دارالشروق, چاپ نهم,1402, دهم, 1403, يازدهم, 1408, جلد 1, 671 ص. (تفسير10 جزء اوّل قرآن) نيز رجوع شود به (الى القرآن).
244. تفسيرالقرآن الكريم الاجزاء العشرة الاولى من القرآن الكريم, (عربى) محمد على التسخيرى ـ محمد سعيد النعمانى, شيعه, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اوّل, 1413, 511 ص. (تفسير 10 جزء اوّل قرآن). *
* تفسيرالقرآن الكريم ــــــــــ تفسير جزء عمّ, عبده
245. تفسيرالقرآن الكريم, جزء 28 ـ 29 ـ 30 . (عربى) لجنة التأليف فى مؤسسة البلاغ [تهران] تهران: مؤسسه البلاغ, چاپ اوّل, 1405 ـ 1410 ـ 1413, 3 جلد هرجزء دريك مجلّد, نيز جزء 30 تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ دوّم, 1410. *
246. تفسيرالقرآن الكريم من سورة الاحقاف الى سورة المرسلات (عربى) احمد حسين, سنى, قاهره: المجلس الاعلى للشؤون الاسلاميه, 1396, 638 ص. *
247. تفسيرالقرآن للناشئين, جزء قد سمع, جزء تبارك, جزء عمّ (عربى) عبدالحليم عويس ـ على عبدالمحسن جبر, سنى, قاهره: دارالصحوه, چاپ اوّل, 1413, 3 جلد, (هرجزء دريك مجلد) *
248. تفسيرالقرآن المرتب منهج لليسرالتربوى. (عربى) اسعد احمد على, سنى, دمشق: دارالسئوال, چاپ سوم, 1410. *
249. تفسيرالقرآن وهوالهدى والفرقان, سرسيد احمد خان هندى, 1232 ـ 1315ق, سنى, (اين تفسير 16 سوره اوّل قرآن (تا سوره نحل) را دربردارد.
250. تفسيرالقرآن وهوالهدى والفرقان (فارسى) سرسيد احمد خان هندى, 1232 ـ 1315 ق, تهران: چاپخانه آفتاب, چاپ اوّل, 1332, دوّم, 1334, 2 جلد 353 ص. مترجم: سيد محمد تقى فخرداعى گيلانى(شامل تفسير سوره حمد وبقره). *
251. تفسيركاشانى (عربى ـ فارسى) سلمان بن ابوالقاسم كاشانى, م 1350 ق, شيعه, جلد اول از ابتداء قرآن تا سوره اعراف, نسخه خطى به خط مؤلف دركتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى به شماره 6810 موجود است. (دائرة المعارف تشيع 4/ 565).
252. تفسيركاشف ترسيمى از چهره موزون قرآن وروابط آيات (فارسى) سيد محمد باقر حجّتى ـ عبدالكريم بى آزار شيرازى, شيعه, تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامى, چاپ اول, 1363 به بعد [تاسال 1375] 5 جلد. (تفسيرقرآن از سوره حمد تا سوره توبه) *
253. التفسير المبسوط (عربى) على مشكينى اردبيلى, شيعه, قم: مطبعة علميه, 1399, ج 4, 335 ص, آيه 29 تا 97 سوره آل عمران. *
254. التفسيرالمختصر المفيد للقرآن المجيد مختصرتفسيرالمنار, محمد عبده ـ رشيدرضا, مختصركننده: محمد احمد كنعان (به نقل از مقدمه قرّة العنين تأليف محمد كنعان).
255. تفسير مستند برجزء عمّ (فارسى) سيد حمزه موسوى كوچه باغى, شيعه, تبريز: چاپ افست تابش, 1362, 255 ص. *
256. تفسير مشكلات القرآن, احمد بن على اكبر المراغى, 1310.(معجم المفسرين 1/52)
257. تفسيرمشكل القرآن (عربى) راشد عبداللّه فرحان, سنى, ليبى, جمعية الدّعوة الاسلامية, 1406ق ـ 1991م, 2 جلد, 183 « 206 ص. *
* التفسيرالمقارن ــــــــــ خلاصة التفاسير الاسلاميه.
* تفسيرالمنار ــــــــــ تفسيرالقرآن الحكيم.
258. تفسيرمناهج البيان (عربى) محمد باقر الملكى, شيعه, تهران: وزارة الثقافة والارشاد الاسلامى, چاپ اوّل, 1414 به بعد, 2 جلد, تفسير جزء 29 و جزء 30 هركدام دريك جلد. *
259. تفسير موضوعى قرآن ـ تنزيه انبياء ازآدم تا خاتم (فارسى) محمد هادى معرفت, شيعه, قم: انتشارات نبوغ, چاپ اول, 1374, 359ص. گردآورنده: خسرو تقدسى نيا (درسهاى تفسيرى مؤلف دردفتر تبليغات اسلامى قم). *
260. تفسير موضوعى قرآن مجيد (فارسى) عبداللّه جوادى آملى, شيعه, تهران: مركز نشر فرهنگى رجاء, 1364 به بعد, [تا سال 1375] 9 جلد, (جلد 9 درقم: مركز نشر اسراء 1374 منتشر گرديده است. *
261. التفسيرالموضوعى للقرآن الكريم (عربى) عبداللّه جوادى آملى, شيعه, بيروت: دارالصفوة, چاپ اوّل, 1414 به بعد [تا سال 1417] 6 جلد, مترجم: دارالصفوة. *
262. التفسيرالموضوعى للقرآن الكريم (عربى) محمد البهى, سنى, قاهره: مكتبة وهبة, چاپ اوّل, 1400, تفسير 19 سوره (تفسير سوره هاى نساء, انعام, اعراف, يونس, هود, يوسف, ابراهيم, حجر, نحل, اسراء, طه, انبياء, مؤمنون, شعراء, نمل, قصص, عنكبوت, روم, صافات, هركدام ازسوره هاى يادشده دريك مجلّد جداگانه به صورت موضوعى درهرسوره تفسير شده است). *
263. تفسيرميرابوالمعالى ـ كلباسى, ميرابوالمعالى محمد ابراهيم كلباسى م 1315 ق (از اوّل سوره نساء تا سوره معارج درحاشيه قرآن) . (الذريعه 4/ 259)
264. تفسير نور (فارسى) محسن قرائتى, شيعه, قم: مؤسسه درراه حقّ, چاپ اوّل, 1374 به بعد, تا سال 1375, سه جلد منتشر گرديده از اول قرآن تا سوره انعام. *
265. تفسيرنوين, جزء سى ام (فارسى) محمد تقى شريعتى, شيعه, تهران: نشر فرهنگ اسلامى, چاپ پنجم, 1365, 435 ص. *
266. توشيح التفسير فى قواعد التفسير والتأويل (عربى) ميرزا محمد تنكابنى, 1234 ـ 1302, شيعه, قم: چاپخانه سيد الشّهداء, 2 جلد, جلد اوّل شامل قواعد تفسير وجلد دوّم تفسير سوره حمد و 30 آيه اول بقره. ناشر ديگر, قم: انتشارات كتاب سعدى, چاپ اول, 1411, مؤلف داراى تفاسير ديگرى نيز مى باشد كه درترتيب خود ذكر شده است. *
267. توضيح الآيات (فارسى) محمد تقى محمد حسين كاشانى تهرانى, 1226 ـ 1321, شيعه, تهران: 1297 ـ 1301, تفسير برخى آيات اثر ديگر مؤلف (ايضاح المتشابهات) است.
267. تهذيب التفسير وتجريد التأويل مما الحق به من الأباطيل و ردى الاقاويل (عربى) عبدالقادر شيبة الحمد, سنى, رياض: مكتبة المعارف, چاپ اوّل, 1414, [تاتاريخ مذكور] 50 جلد, شامل سوره حمد تا آخر انفال. *
268. تيسير التفسير(العشر الثامن من القرآن الكريم) (عربى) ابراهيم الشورى ـ محمد زكى الدين الشيباوى, سنى, قاهره: مطبعة المدنى, 1404, 437 ص. (تفسير اجزاء 22 ـ 23 ـ 24 قرآن). *
269. جزء تبارك وتفسير من القرآن الكريم (عربى) ابراهيم غروز ـ سعد شلبى ـ عبدالفتاح اسماعيل شلبى, سنى, قاهره: مكتبة مصر, 1968, 91 ص. (تفسير وتفاسير جديد 189).
270. جزء عمّ الميسر تفسير وتعليم للناشئين(عربى) عبدالودود الامين ـ حسن راشددهى, سنى, بيروت: دارالهادى, چاپ اول, 1411, 55 ص. *
271. جزء عمّ و تفسيره من القرآن الكريم (عربى) ابراهيم عزوز ـ سعد شلبى ـ عبدالفتاح شلبى, سنى, قاهره: مكتبة مصر, 1967, ونيز ازهمين مؤلفين, تفسير جزء قد سمع وتفسيره 1967, 84 ص. (تفسيروتفاسيرجديد 190 ـ 189)
272. جلوه اى از قرآن (فارسى) فخرالدين حجازى, شيعه, تهران: انتشارات بعثت, چاپ اوّل, 1363, 88 ص. *
273. جواهر التفسير ـ انوارمن بيان التنزيل, احمد بن حمد الخليلى, سنى, عمان, مكتبة الاستقامة, چاپ اوّل, 1404 [ تا پايان جلد سوّم اين اثر تفسير سوره حمد و 96 آيه اول سوره بقره است.) *
274. جواهرالعرفان درتفسير آيات شريفه قرآن (فارسى) عباس مصباح, اصفهان, چاپ پروين, جلد 7, 196 ص. *
275. حاشية على تفسيرملاصدرا, محمود بن ابى الفضائل الحسنى الزنجانى, 1309 ـ 1375ق. (معجم المفسرين 2/ 677)
* حاشية على تفسيرالنسفى ـــــــــــــ الكنز الجليل.
276. حاشية على تفسيرالنسفى لسورة مريم و بعض سورة طه, مصطفى بن احمد الحكيم, شافعى. (معجم المفسرين 2/ 674)
277. حسن الانتباه فى تفسير جزء قد سمع اللّه (عربى) محمد الشيخ طه الباليسانى, سنى, عراق مطبعة العمال المركزيه, 1988, 120 ص. *
278. حسن البيان فى تفسيرالقرآن (عربى) محمد الشيخ طه الباليسانى, سنى, بغداد; دارالحرية, 1409, 199 ص (تفسيرسوره فاتحه وجزء اوّل سوره بقره, آيه 141). *
279. حواش و تعليقات على تفسير تنزيه القرآن عن المطاعن لعبد الجبار (عربى) ضياء الدين عبدالحسين خالصى كاظمى, 1315 ـ 1370ق, شيعه, مؤلف دونقد ديگر يكى بر انوار التنزيل بيضاوى وديگرى بر آلاء الرحمن بلاغى نوشته است. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 568)
280. خلاصة البيان فى تفسيرالقرآن (فارسى) سيد هاشم حسينى ميردامادى نجف آبادى, م 1339 ش, شيعه, تهران: دارالكتب الاسلاميه, 1339, (جلد 4 اين تفسير تا سوره مريم مى باشد). *
281. خلاصه التفاسير الاسلامية المشهورة, التفسير المقارن (عربى) محمد باقر الناصرى, شيعه, قم: مركز البحوث والدراسات العلميه (چاپ اسماعيليان), چاپ اوّل, 1416, [ تا سال 1375] اجلد, 680 ص (تفسيرسوره حمد ـ بقره و آل عمران).
282. درسايه قرآن (فارسى) سيد قطب, 1903 ـ 1966م, سنى, تهران: مؤسسه مطبوعاتى على اكبر علمى, 1344, 12 جلد, عنوان اصلى: فى ظلال القرآن, مترجم: احمد آرام, (ترجمه تفسير12 جزء اول قرآن, آيه 52 سوره يوسف). *
283. درس القرآن ـ از ناس تا انسان (فارسى) حسين مزحى مدرس شاهرودى, شيعه, شريك چاپخانه فردوسى, 600ص. (تفسير سوره هاى آخر قرآن) تصحيح: شكورى, محمود وزيرى ـ محمد مصباحى. *
284. درسهايى از قرآن ـ با قرآن درصحنه (فارسى) سيد محمود طالقانى 1300 ـ 1358ش, شيعه, انتشارات ناس, 1358, 182 ص. *
285. درسهايى ازمكتب قرآن وعترت (فارسى) مرتضى قاسمى كاشانى, شيعه, كاشان, چاپ اوّل, 1374, 96 ص, (تفسير سوره احقاف, قصه قوم عاد) *
286. درسهاى تفسير قرآن (فارسى) سيد على محمد دستغيب شيرازى, شيعه, شيراز; فلاح, چاپ دوم, 48 ص.(تفسير آيات 33 تا 48 سوره بقره) (صحيفه مبين 6 ـ 7)
287. الدرالنظيم يا تفسير همدانى ـ تفسير ميرزا محمد, ميرزا محمد بن ميرزا محمد رضا علينقى همدانى, م 1351ق, (تفسيرقرآن تا اواسط سوره بقره). (الذريعه 4/ 313).
288. ذوالقرنين يا كورش كبير يا شخصيت ذوالقرنين (فصلى از تفسير ترجمان القران) احمد بن خيرالدين ابوالكلام آزاد, 1305 ـ 1379ق, تهران, 1342ق, مترجم: ابراهيم باستانى پاريزى. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى 1/ 314)
289. راهى به سوى قرآن ـ ترجمه تقريب القرآن الى الاذهان (فارسى) سيد محمد حسينى شيرازى, متولد 1347 ق, شيعه, جزء 28 اين ترجمه توسط محمد محمدى اشتهاردى, قم: نشر ايمان, 1362 و جزء 30, محمد رضا انصارى (انصاريان) نشر ميثم, 1399. *
290. ربع يس المفسر(عربى) سميح عاطف الزين, كامل سليمان, على حسين عبداللّه, سنى, بيروت: الشركة العالمية للكتاب, 1408, 7 جزء در2 مجلّد, تصحيح: عبدالصبور مرزوق. (تفسير 7 جزء آخر قرآن) *
291. روح القرآن, تفسيرربع يس وجزء الاحزاب, (عربى) عفيف عبدالفتاح طبار, سنى, بيروت: دارالعلم للملايين, چاپ اول, 1990 (جزء احزاب, 1989), 159 « 590 « 685 ص. (تفسير قرآن از جزء 22, سوره احزاب تا آخر قرآن.).
292. زبدة التفاسير (فارسى) على قاضى زاهدى گلپايگانى, قم, نشر حاذق, چاپ اول, 1416ق, تفسير سوره لقمان و سجده ونيز درقم دفتر نشر معارف اسلامى, چاپ اوّل 1374 منتشر شده است. آثار ديگر مؤلف كه چاپ شده, از اين قرار است: 1. جلد دوّم زيد التفاسير(ادامه سوره بقره) 2. تفسير سوره انعام. 3. تفسير سوره مائده. 4. تفسير سوره اعراف (تفسير هرسه سوره عربى منظوم مى باشد). *
293. سخن حقّ درتفسير قرآن كريم (فارسى) شهاب الدين اشراقى, م 1359ش, شيعه, قم: چاپخانه علميه, اهواز: مؤسسه مكتب قرآن, چاپخانه مهراستوار, 1352 به بعد, 6 جلد, تفسير سوره حمد تا آيه 155 سوره آل عمران *
294. سنتهاى تاريخ در قرآن ـ تفسير موضوعى (فارسى) سيد محمد باقر صدر, 1353 ـ 1400ق, شيعه, قم: انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين), 302 ص. مترجم: سيد جمال موسوى اصفهانى, عنوان اصلى: مقدمات فى التفسيرالموضوعى للقرآن و نيز المدرسة القرآنية, عنوان ديگر ترجمه (مترجم ديگر), انسان تاريخ ساز از ديدگاه قرآن.*
* طلوع و غروب تمدّنها ــــــــــ برداشتى نو از قرآن.
295. ضياء الاكوان فى تفسيرالقرآن (عربى) احمد سعد العقاد, اسكندريه: مطابع عابدين, چاپ دوم, 1970, 138 ص. (تفسيروتفاسير جديد 202)
296. فاتحة القرآن وجزء عمّ الخاتم للقرآن تفسير و بيان (عربى) محمد محمود الصواف, سنى, جده, دارالمناره, چاپ دوم, 1407, 613 ص. *
297. الفرقان بين الحقّ والباطل فى العقيدة والسّلوك (عربى) موفق هاشم الحلبى, سنى, عمان (اردن) چاپ اوّل: 1412 و 248 ص.
298. فى رحاب التفسير (عربى) عبدالحميد كشك, سنى, قاهره: المكتب المصرى الحديث, 1988 به بعد, 263 ص, (تفسير سوره حمد و 141 آيه اوّل اوّل سوره بقره). *
299. فى ظل الوحى (عربى) سيد احمد موسوى هندى نجفى, 1320 ـ 1392ق, شيعه. چاپ نجف, 1961, (تفسير بخشى از قرآن). (دايرة المعارف تشيّع 4/ 573)
300. فى نورالقرآن آيات مختارة و تفسيرها (عربى) عبداللّه محمود شحاته, سنى, قاهره: الهيئة المصرية العامة للكتاب, 1972, 186 ص. (تفسير وتفاسير جديد 200)
301. قبس من القرآن (عربى) فضل اللّه الأنصارى, سنى, سوريه [تاريخ مقدمه 1382], 320 ص, (تفسير مختصر بعضى از سوره ها).
302. قرآن شناخت, انسان وعمل (فارسى) محمد تقى چيذرى, شيعه, تهران: انتشارات فراهانى, چاپ اوّل, 1366, ونيز تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى (جلدهاى 3 ـ 4 ـ 5) ونشر فرم, 1370 (جلد 6), 6 جلد, (تفسيرموضوعى قرآن). *
303. القرآن الكريم تلاوته ومعانيه (عربى) وزارت تربيت جمهورى عراق, عراق: وزارت تربيت عراق, 1403 (كتاب درسى مدارس عراق در سطوح مختلف). *
304. القرآن الكريم جزء تبارك تفسير (عربى) عبدالقادر المغربى, سنى, قاهره: دار ومطابع الشعب, 1968, 136 ص. فروست: كتاب الشعب, ناشر ديگر: قاهره: مطبعة اميريه, 1366 ق. *
305. القرآن الكريم كتاب احكمت آياته (عربى) احمد محمد جمال, سنى, بيروت: داراحياء العلوم, چاپ اوّل, 1373, چهارم, 1412, 2 جلد(جلد دوّم, تفسير بعضى از آيات قرآن). *
306. القرآن والعقل تفسير بديع فى اسلوبه (عربى) سيد نور الدين الحسين العراقى 1278 ـ 1341ق, شيعه, تهران: بنياد علمى فرهنگى محمد حسين كوشانپور, (ج 3) 1362, 3 جلد, تفسير قرآن از اوّل تا جزء 21 قرآن. *
307. كاشف الاسرار, عبدالسّلام نيازى, لاهور: آديينه ادب, 1974, 95 ص. (تفسيرو تفاسير جديد 176)
308. كشف الاسرار النورانية القرآنية فيما يتعلّق بالاجرام السّماوية والأرضيّة والحيوانات والنّباتات والجواهر المعدنية (عربى) محمد بن احمد الاسكندرانى, م 1306,سنى, مصر: مطبعة الوهبة, 1397ق, 3 جلد. *
309. كلمة الحق فى القرآن الكريم موردها و دلالتها (عربى) محمد بن عبدالرحمن الراوى, سنى, رياض: مكتبة العبيكان, چاپ اوّل, 1415, 2 جلد, 973 ص, (تفسير موضوعى در رابطه با كلمه حقّ). *
310. المتشابه من القرآن (عربى) محمد على حسن الحلى (زنده در 1390) شيعه, بيروت: دارالفكر, 1996, جلد اوّل, 304 ص. (تفسيرآيات متشابه جلد اول از اول قرآن تا سوره هود). *
311. متن وترجمه فارسى تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة (عربى ـ فارسى) سلطان محمد گنابادى ملقّب به سلطان عليشاه, 1251 ـ 1327ق, شيعه, دانشگاه پيام نور, جلد اوّل, چاپ اوّل, مترجم: محمد رضاخانى ـ حشمت الله رياضى. *
312. مجد البيان فى تفسيرالقرآن(عربى) محمد حسين اصفهانى, 1266 ـ 1308, شيعه, تهران: مؤسسة البعثت, چاپ اوّل, 1408, 663 ص, تفسير سوره حمد و نيمى ازآيه 23 سوره بقره, ناشر ديگر: تهران, چاپ سنگى, 1313 و 1317, 313 ص. *
313. محاضرات فى تفسيرالقرآن الكريم (عربى) سيد اسماعيل صدر, 1340 ـ 1388, شيعه, قم: دارالكتاب الاسلامى, [تاريخ مقدمه تحقيق 1413], 379 ص, تفسير سوره حمد و بقره تا آيه 5, محقق: سامى الخفاجى, ناشرديگر: نجف: مطابع النعمان, منشورات دارالاضواء. *
314. المختار من التفسير ـ ربع يس (عربى) اسعد حومد, سنى, دمشق: مطبعة عكرمه [تأليف 1405] 573 ص, تفسيرقرآن از سوره يس تا آر قرآن, محقق: محمد متولى الشعراوى, احمد حسن مسلم. *
315. المختار من تفسيرالقرآن الكريم (عربى) محمد متولى الشعراوى, سنى, بيروت: دارالجيل ـ قاهره: مكتبة التراث الاسلامى, 3 جلد در 1 مجلّد, اين اثر همان المنتخب من تفسيرالقرآن الكريم, بيروت: دارالعودة, 1989, 636 ص, مى باشد. تفسير 26 سوره كوچك قرآن, (مولف تفسيرى مفصل با عنوان تفسير الشعراوى نيز دارد). *
316. المدخل الى التفسير الموضوعى للقرآن الكريم (عربى) سيد محمد باقر الموحد الابطحى, شيعه, نجف: مطبعة الاداب, 1389 ـ 1390, 2 جلد, 287 « 239ص. (تفسير آيات قصص قرآن).
* المدرسة القرآنية ــــــــــ مقدمات فى التفسير الموضوعى.
317. مشكلات القرآن مع مقدمة تتمّة البيان لمشكلات القرآن, محمد انورشاه كشميرى, چاپ مجلس اعلى, چاپ دوم 1974, 139 ـ 448 ص. (تفسير وتفاسير جديد 206)
318. المعارف الجلية فى تبويب اجوبة المسائل الديّنية, المجلّد الاوّل التفسير (عربى) سيد عبدالرضا المرعشى الشهرستانى, شيعه, نجف: مطبعة النعمان, 1972, 371 ص, ناشر ديگر بصورت افست, تهران: انتشارات اعلمى, تفسير بعض آيات بصورت سؤال وجواب. *
319. معارف قرآن (فارسى) مركز تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه, تهران: اداره آموزشهاى عقيدتى سياسى سپاه پاسداران, چاپ سوّم, 203 ص. (تفسير سوره حمد و بقره و 90 آيه از سوره آل عمران). *
320. مفاهيم القرآن الكريم ـ تفسير موضوعى للقرآن (عربى) جعفر سبحانى, قم: منشورات مكتبة حائرى طهرانى (ج 1) ـ جامعه مدرسين (دفتر نشر اسلامى) (جلدهاى 2 ـ 3 ـ 4) وانتشارات سيد الشّهداء تا كنون 7 جلد. *
321. مفتاح التنزيل (فارسى) سيده قدسيه درخشان, ناشر: مؤلف, 1372, 133ص.
322. مقاصد القرآن الكريم الجزء الاوّل (عربى) ايمن بهجت دعدع, سنى, 46 ص, (تفسير جزء اوّل قرآن). *
323. ممّا على رفوف الجدران فيما لاحظت فى التفاسير وغيرها حول القرآن (عربى) سيد مهدى محمد السويج الموسوى, شيعه, بيروت: دارالبيان العربى, چاپ اوّل, 1411, جلد اوّل, 344, (سوره حمد و بقره تا آيه 25) اين كتاب به ضميمه كتاب بين الجدران فيما فسّر او دلّ على تفسيرالقرآن از همين مؤلف چاپ شده است. *
324. منتخب التفسير, محمد على حسينى, شعيه, تهران: چاپ سنگى, 1346, 104 ص. (تفسيروتفاسير جديد 196).
325. منشور جاويد, نخستين تفسير موضوعى به زبان فارسى, جعفر سبحانى, (زنده در 1375),شيعه, قم: انتشارات توحيد (جلدهاى 3 ـ 2 ـ 1), نشر اسلامى (جامعه مدرسين) (6 ـ 5 ـ 4), دارالقرآن الكريم (8 ـ 7), انتشارات سيد الشّهداء (9), انتشارات توحيد (10), مؤسسة امام صادق(ع) (12 ـ 11). *
326. من لايحضره الخطيب, بحوث ومحاضرات فى التفسير التربية والادب والتاريخ (عربى), داخل سيد حسن, شيعه, بيروت: مؤسسة البلاغ, چاپ اوّل, 1411, 4 جلد (دراين كتاب موضوعات تاريخى, ادبى, و جلد 2 و 3 شامل تفسير بعضى از آيات مى باشد). *
* من لايحضره المفسر والتفسير ــــــــــ حجّة التفاسير و بلاغ الاكسير.
327. من موضوعات سور القرآن الكريم (عربى) عبدالحميد محمود طهماز, سنى, دمشق: دارالقلم ـ بيروت: الدار الشاميه, 1407 به بعد, اين عنوان فروست سلسله تفسير سوره اى قرآن است كه به صورت موضوعى وبا عنوان خاص درهرسوره تنظيم شده و تا سال 1417 ق, 21 جلد (و 21 سوره) در 19 مجلد منتشر شده و بقيه سوره ها نيز ادامه دارد. (بخاطر حجيم نشدن مقاله از ذكر هريك درترتيب خود, خوددارى شد). *
328. منهج البيان فى تفسيرالقرآن (عربى) سيد بن الحسن الرضوى, شيعه, كراچى, مطبعة تيلينكل برنترس, 1406, جلد اوّل شامل سوره حمد و چند آيه اوّل سوره بقره.*
329. من الوجهة الادبيّة فى دراسة القرآن الكريم (عربى) سيد تقى الدين, سنى, قاهره: دارالنهضة, 1987 به بعد, تا سال 1995, 7 جلد, (تفسير ادبى قرآن از اوّل تا آخر سوره اعراف). *
330. من هدى القرآن (عربى) محمود شلتوت, 1893 ـ 1963م, سنى, قاهره: دارالكتاب العربى, 1968, 363 ص. (تفسير و تفاسير جديد 200)
331. نبرد ايمان و عشق (فارسى) عبدالحسين حائرى, شيعه, چاپ تهران, 274 ص, تحقيق: محمد اوحدى حائرى, تفسير و تفاسير جديد 178)
332. نخستين تفسير تربيتى اخلاقى, عرفانى, فقهى, فلسفى قرآن كريم (فارسى) حسين ميرزا خانى, شيعه, قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى, جلد اوّل چاپ اوّل, 1369, ( جلد اوّل تفسير سوره حمد و 39 آيه اوّل سوره بقره). *
333. نظرات عصرية فى القرآن الكريم (عربى) محمد لطفى جمعه, سنى, قاهره: عالم الكتب, چاپ اوّل, 1411, 558 ص. با مقدمه: جاد الحقّ على جاد الحقّ شيخ الازهر. (تفسير برخى از آيات قرآن از اوّل تا آخر قرآن). *
334. نمونه هاى از تفاسير ـ تفسير موضوعى (فارسى) مجتبى بروجردى نجفى, قم: ناشرهاى مختلف تاكنون 6 جلد.
335. النوادر واللطائف فى تفسيرالآيات الّتى احتوت على النكت والظرائف, احمد كمال پاشا, م 1304. (معجم المفسرين 1/ 56)
* نور العرفان وكشف اسرار القرآن ــــــــــ تفسير سوره هاى انفال و برائت و… .
336. نور القرآن فى تفسيرالقرآن (انگليسى) جمعى از نويسندگان, شيعه, اصفهان, مؤسسة اميرالمؤمنين, چاپ اوّل, 1994 ـــ دوّم, 1995, تاكنون 2 جلد, اين اثر ترجمه تفسير نمونه است. البته ترتيب تفسير نمونه درشماره جلدها رعايت نشده و از سوره انسان به بعد مى باشد. *
337. واقعية المنهج القرآنى (عربى) توفيق محمد سبع, سنى, قاهره: الهيئة العامة لشئون المطابع الاميرية, 1973, 466 ص. (تفسير و تفاسير جديد 199).
338. الهدى والشفاء فى تفسيرآيات ربّ الأرض و السّماء, محمد خالصى زاده, 1269 ـ 1342, شيعه, تهران, نشريات دينى, 1325 ـ 1324, 57 « 44 ص. (تفسير و تفاسير جديد 197)
339. داعى العمل ليوم الأمل (عربى) محمد بن يوسف اطفيش, 1236 ـ 1332, اباضى(صاحب تفسيرهميان الزاد و تيسير التفسير) 4 جلد, از سوره الرحمن تا آخر قرآن. (معجم المفسرين 2/ 658)

بخش سوم: تفسير سوره ها

340. آداب من القرآن (عربى), سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402 ق. شيعه, بيروت: دارالبلاغة, چاپ اوّل, 1412 ق, 344 ص. ترجمه آدابى از قرآن ـ تفسير سوره حجرات, توسط لجنة الهدى در بيروت. *
341. آدابى از قرآن ـ تفسير سوره حجرات(فارسى), سيد عبدالحسين دستغيب. 1332 ـ 1402, شيعه, مؤسسة دارالكتاب. چاپ اوّل, 1398, 410 ص. *
342. ابعاد التنزيل سورة الكوثر, سورة التكاثر, سورة الماعون (عربى), على حسن طه, شيعه, بيروت: دارالرسول الاكرم, چاپ اوّل, 1414, 414 ص. *
343. أحسن القصص ـ تفسيرسوره يوسف, سيد على محمد بن سيد محمد دلدار على نقوى لكهنوى معروف به تاج العلما, 1260 ـ 1312ق, هند ـ عظيم آباد, 1305. (الذريعة 1/ 288, 4/ 345)
344. أحسن القصص در تفسير سوره يوسف, يس, الرحمن, جمعه, قيامت, نساء, مطففين, زلزال (فارسى) سيد محمد صادق هاشمى, شيعه, تهران: گنجينه قرآن مدرسه چهل ستون, چاپ اوّل, 1409, 232 ص. *
345. احمد موعود انجيل ـ تفسير سوره صف. (فارسى), جعفر سبحانى, شيعه, قم: انتشارات توحيد, 1361, 159 ص. *
346. اخلاق اجتماعى ـ تفسير سوره حجرات (فارسى) سيد مرتضى شبسترى, شيعه, تهران: بنياد قرآن, چاپ اوّل, 1360, 129 ص. گردآورنده: سيد محمد رادمنش. *
347. اسرار القرآن ـ تفسير سوره مجادله (عربى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402, شيعه, بيروت: دارالبلاغه, چاپ اوّل, 1411, 150 ص. عنوان اصلى: رازگويى و قرآن ـ مترجم: لجنة الهدى. *
348. اسهل المناهج فى تفسير سوره المعارج, صالح محمد الخدائى التوقادمى, م 1317ق. (معجم المفسرين 1/ 233)
349. اضواء على سورة الفرقان (عربى), محمودبن الشريف, سنى, قاهره: دارالمعارف, چاپ اوّل, 1916, 178 ص. *
350. اضواء على سورة يس (عربى) حنان لحام, سنى, دمشق: دارالثقافة للجميع, چاپ اوّل, 1399, 104 ص, فروست: نظرات فى كتاب اللّه. *
351. اضواء من سورة طه (عربى) حنان لحام, سنى, دمشق: دارالعلم, چاپ اوّل, 1413, 128 ص. فروست: نظرات فى كتاب اللّه 5.*
352. اضواء من سورة لقمان (عربى) حنان لحام, سنى, دمشق: دارالثقافة, چاپ اوّل, 1403 ـ دوّم 1408, 160 ص, فروست: نظرات فى كتاب اللّه. *
353. ام القرآن وفيه ثلاث سور انزلت (عربى) محمد محمود الصواف, سنى, بيروت: مؤسسة الرسالة چاپ دوّم, 1407, 127 ص. فروست: المكتبة القرآنية 2. تفسير سوره هاى فاتحه ـ اخلاص ـ فلق ـ ناس. *
354. امّ الكتاب تفسير سورة فاتحة الكتاب, احمد بن خيرالدين مولانا ابوالكلام آزاد, 1305 ـ 1379, سنى, دهلى: شهرزاد بك دپو, 1962, 312 ص, ناشر ديگر: لاهور: بساط ادب, 1969, 400 ص. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى 1/ 315; تفسيروتفاسير دجيد 193)
355. انسان نمونه ـ تفسير سوره دهر. (فارسى), محمد على غفارى, تهران ـ برهان, 1354, 8 « 250.
356. انشراح الصّدر بتحقيق ليلة القدر (عربى), ذاكر على زكى العثمان, سنى, موصل; المطبعة العصريه, چاپ اوّل, 1398, 72 ص. *
357. انشقاق (فارسى) همايون منصورى, شيعه, تهران: انتشارات حامد, 1375, 95 ص.*
358. انوار الانظار در تفسير سوره نور (اردو), سيد على محمد بن سيد محمد دلدار على نقوى لكهنوى, 1260 ـ 1312, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 560)
359. انوار قرآن, ترجمه, شرح و تفسير عرفانى پنج سوره از قرآن (فارسى) سيد على اشرف صادقى, شيعه, تهران: مؤلف, چاپ اوّل, 1370, 63 ص.
* اولى ما قيل فى آيات التنزيل ــــــــــ تفسيرالقرآن العظيم.
360. ايدئولوژى اسلام در اولين سوره قرآن, حمد (فارسى), محمد رستمى پور, شيعه: مشهد : نداى اسلام, 1336 ش, 34 ص. *
361. ايقاف على سورة قاف, سيد عباس محمد جعفر الموسوى التسترى, 1214 ـ 1306 ق. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 678)
362. ايلاف قريش رحلة الشتاء والصيف (عربى) فكتور سحاب, سنى, بيروت: المركز الثقافى العربى, چاپ اوّل, 1992, 457 ص. *
363. ايمان صادق, تفسير سوره ماعون (فارسى) عبدالعظيم صدوقى اردبيلى, شيعه, اردبيل, 1369, 117 ص.
364. باب العلم فى تفسيرسورة والنّجم, احمد بن مصطفى المستغانى العلوى 1294 ـ 1353. (معجم المفسرين 1/80)
365. باغ بهشت, تفسير پنج سوره از قرآن به صورت منظوم, غلام قادر, لاهور, 72 ص. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 926)
366. با قرآن درصحنه, تفسير سوره حمد و علق, گفتارهاى امام خمينى, روح اللّه موسوى خمينى, 1368, تهران: البرز, 1359, 102 ص. *
* باقيات ترجمان القرآن ــــــــــ ترجمان القرآن.
367. بحرالحقايق فى تفسيرسورة التوحيد, ميرزا فضل اللّه بن جمال الدين ميثمى تهرانى معروف به ملك, متولد, 1321, (الذريعة 3/36)
368. بحوث فى تفسيرالقرآن, سورة العلق (عربى)*
369. بحوث فى تفسيرالقرآن سورة المدّثر (عربى) *
370. بحوث فى تفسير القرآن سورة المزمّل (عربى), هرسه تأليف: جمال الدين عياد, سنى, قاهره: دارالحمامى, 1961, 167 ص ـ 1968, 66 ص.
371. برداشتى از سوره هاى انشراح, انفطار, الرحمن (فارسى), مريم توسلى, شيعه, مشهد: مكتب نرجس, چاپ اوّل, 1364.
372. برداشتى از دو سوره بلد و تبت (فارسى) عباس فرحبخش, شيعه, تهران: انتشارات قلم, 1358, 54 ص. *
373. برداشتى از سوره حشر (فارسى), عباس فرحبخش, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1359, 182 ص, ناشر ديگر: تهران: مؤسسه خدمات فرهنگى رسا, 129ص.
374. برداشتى از سوره قصص (فارسى), ايمان ممكن, تهران: انتشارات بعثت, 1375, 87 ص. *
375. برداشتى از سوره منافقون (فارسى), روح اللّه موسوى خمينى, شيعه, 1320 ق ـ 1368 ش, تهران: نهضت زنان مسلمان ونيزكانون پرورشهاى اسلامى, 1358, 17ص.
376. برداشتى از سوره والتين والزيتون (فارسى) عبدالعلى مصحف, شيعه, اصفهان: قائم, 1356, 23 ص.
377. برداشتى از قرآن مجيد, قدر ـ بلد (فارسى) شكراللّه جهان مهين, شيعه, تهران: انتشارات برهان, تأليف 1398, 155 ص. *
378. برداشتى نو از قرآن سوره اعراف. وغروب تمدنها (فارسى) عبدالكريم بى آزار شيرازى, تهران: مؤسسه انتشارات بعثت, 1358, 224 ص. *
379. برهان الاصفياء فى تفسير سورة الأنبياء, احمد حسام الدين افندى, سنى, 1848 ـ 1925, ازمير تركيه, 1332 . (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 989).
380. ابضاعة المزجاه ـ تفسير سوره يوسف, ابراهيم بن محمد تقى النقوى الكهنوى, شيعه. (معجم المفسرين 1/ 22)
381. بنيادى تصورات قرآن ـ تفسير سوره فاتحه (اردو) احمد خيرالدين ابوالكلام آزاد, 1888 ـ 1958م. لاهور: نقاش آكادمى, 1969 ـ 189 ص. (تفسير و تفاسير جديد 74)
382. بوارق القهر فى تفسير سورة الدّهر (عربى) حبيب اللّه شريف على كاشانى, شيعه, 1262 ـ 1340. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 564 والذريعة)
383. بهشت جاويدان, تفسير سورة الرحمن (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, تهران: انتشارات ياسر, 1360, 404 صفحه.
384. البيان فى تفسير بعض سور القرآن, سيد حيدرعلى معروف به سيد ابوتراب موسوى خوانسارى نجفى. (الذريعة 3/172)
385. پرتوى از تفسير سوره حمد يا لمعة فى تفسيرالحمد (فارسى) سيد عماد الدين جزائرى, شيعه, قم: مؤلف, چاپخانه علميه, چاپ اوّل, 1370, 125 ص. *
386. پنجاه و هشت سخنرانى پيرامون سوره مباركه حشر (فارسى) حسن مصطفوى, شيعه, تهران: انتشارات برهان, چاپ دوّم (تأليف 1378), 190 « 127 ص.
387. پيام سوره حمد (فارسى) سيد محمد باقر موسوى همدانى (مترجم تفسير الميزان), شيعه, قم: انتشارات صحفى, چاپ اوّل, 1372, 214 ص. *
388. پيام قرآن, تفسير سوره مباركه والعصر(فارسى) محمد عبده 1266 ـ 1323ق, سنى, مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى, چاپ اوّل, 1366, 77 ص, مترجم, علاء الدين حجازى. *
389. تأمّلات فى سورة آل عمران (عربى) حسن محمد باجوده, سنى, جده: النادى الادبى الثقافى, چاپ اوّل, 1413, 617 ص. *
390. تأمّلات فى سورة البقرة, انعام, اعراف, انفال, محمد, فرقان (عربى) حسن محمد باجوده, سنى, مكّه: مكتبة مصر, 1410 به بعد, 8 جلد. (اين مجموعه سه جلد آن مربوط به سوره بقره است و بقيه سوره ها هركدام يك جلد بطور مستقل منتشر شده است). *
391. تأمّلات فى سورة الحاقّة (عربى) حسن محمد باجوده, سنى, تونس: دار بوسلامة, تأليف 1397, 159 ص. *
392. تأمّلات فى سورة سبأ (عربى) على الخطيب, سنى, قاهره: دارالمعارف, چاپ اوّل, 1985, 124 ص. *
393. تأمّلات فى سورة الكهف (عربى) رعد شمس الدين القادرى, سنى, بغداد; مطبعة العانى, 1408, 59 ص. *
394. تأمّلات فى سورة المائدة (عربى) حنان لحام, سنى, دمشق: دارالافاق والانفس, چاپ اوّل, 1414, 196 ص. *
395. تأمّلات فى سورة يس قلب القرآن (عربى), حسن محمد باجوده, سنى, قاهره: دارالاعتصام, تأليف 1394, 138ص. *
396. تأمّلات فى فاتحة الكتاب (عربى) عبد الصّبور شاهين, سنى, قاهره: دارالنصر, 1995, 45 ص. *
397. تجلى انسان در قرآن, تفسير سوره هل أتى (فارسى) على كريمى, شيعه, قم: انديشه, 1353, 276 ص. تفسير و تفاسير جديد 186.
398. تحفة الخواص فى تفسير سورة الاخلاص, محمد جعفر شيرازى, شيعه, شيراز, چاپ سنگى, 1352, 35 ص. (تفسير و تفاسير جديد 188)
399. تدبّر سورة الفرقان فى وحدة موضوع, قواعد التدبّر الامثل لكتاب اللّه عزّوجلّ (عربى) عبدالرحمن حسن حبنكه الميدانى, سنى, دمشق: دارالقلم, 1412, 452 ص. *
400. تذكية بسورة الكهف, سيد منظر احسن گيلانى, حيدرآباد: قرآن و سيرت سوسائتى, 1970, 247ص. (تفسير و تفاسير جديد 181)
401. ترجمه آوائى و تفسير پيوسته سوره جمعه (فارسى) عبدالكريم بى آزار شيرازى, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ اوّل, 1374, 125 ص, فروست: قرآن درادب فارسى 4. *
402. ترجمه تصويرى و تفسيرى آهنگين سوره طه, (فارسى) عبدالكريم بى آزار شيرازى, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ اوّل, 1372, 100 ص. فروست: قرآن در ادب فارسى 2. *
403. ترجمه تصويرى و تفسيرى آهنگين سوره فاتحة وتوحيد و 20 آيه اوّل سوره بقره (فارسى) عبدالكريم بى آزار شيرازى, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ اوّل, 1372, 62 ص, فروست: قرآن در ادب فارسى 1. *
404. ترجمه تصويرى و تفسيرى آهنگين سوره هاى حشر, تكوير, فجر, حاقّة و عصر (فارسى) عبدالكريم بى آزار شيرازى, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ اوّل, 1374, 90ص, فروست: قرآن در ادب فارسى 3. *
405. تطهير با جارى قرآن (فارسى) على صفائى, شيعه, قم: انتشارات بعثت, 1400 به بعد, 7 جلد, (تفسير بيش از 10 سوره آخر قرآن). *
406. تعليقة على تفسير سورة الانفال من كتاب تفسير سورتى الانفال والنجم, على الجندى (عربى) محمد امين باقر, شيعه, لبنان: تأليف 1388, 40 ص. *
407. تفريج القلق فى تفسير سورة الفلق (عربى) محمد فوزى بن عبداللّه الرومى م 1318, حنفى, (معجم المفسرين 2/ 603)
408. تفسير آيات سورة النور وفق المنهج المقرر على طلبة و طالبات الصّف الثّانى الثانوى بمدارس السودان (عربى) عبدالقادر الشيخ ادريس, سنى, خرطوم: الدّار السودانيّة للكتب, چاپ اوّل, 1405, 116 ص. *
409. تفسير ابن باديس فى مجالس التذكير من كلام الحكيم الخبير (عربى) عبدالحميد بن محمد بن باديس الصنهاجى, 1308 ـ 1359ق, سنى, بيروت: دارالكتب العلميه, چاپ اوّل, 1416, 429 ص. ناشر ديگر بيروت: دارالفكر, چاپ سوّم, 1399. (تفسير بعضى از سوره ها, محقق و گردآورنده: محمد شاهين ـ محمد الصالح رمضان ـ احمد شمس الدين. *
410. تفسير امّ الكتاب (فارسى) حسن ميرجهانى طباطبايى, سال نشر 1398, 370 ص. *
411. التفسير البيانى للقرآن الكريم (عربى) عايشه عبدالرحمن بنت الشاطى, سنى, قاهره: دارالمعارف, چاپ اوّل, 1962 ـ هفتم, 1990, 2 جلد ـ 216 ـ 193 ص. تفسير 14 سوره آخر قرآن. فروست: مكتبة الدراسات الادبية. *
412. تفسير الثقلين ـ شرح حديث ثقلين ـ تفسير سورة فاتحة الكتاب, سورة الاخلاص (فارسى) ميرزا عبدالرسول احقاقى, شيعه, تهران: انتشارات پروا, چاپ اوّل, 1373, 290 ص. *
413. تفسير جامع لخمس سور من القرآن الكريم (الفرقان, لقمان, الحجرات, الحديد, العصر) (عربى) محمد مصطفى المراغى, 1881 ـ 1945م, سنى, قاهره: دارالهلال, 1970, 216 ص. (با تفسير معروف احمد مصطفى مراغى اشتباه نشود). برخى ازاين سور را ناشرهاى ديگر منتشر كرده اند.) (تفسير و تفاسير جديد 208)
414. تفسير چهارده سوره (فارسى) محسن شفايى, شيعه, ناشر: مؤلف, چاپ اول, 1366.
415. تفسير رفيعى, سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى, 1306 ـ 1396ق, شيعه, تفسير سوره هاى از قرآن از جمله سوره بقره, توحيد, يس, جمعه, اعلى, حديد, زلزال, نسخه اصلى به خط مؤلف دركتابخانه وى درتهران موجود است. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 574)
416. تفسير سورتى الانفال والنجم, على الجندى. (به نقل از (تعليقة على تفسير سورة الانفال) كه گذشت).
417. تفسير سورتى الجمعه والمنافقون (عربى) سيد محمد هادى الميلانى, 1313 ـ 1395ق, شيعه, 144 ص, تحقيق و تعليق: سيد محمد على ميلانى. *
418. تفسير سورتى لقمان و الفرقان, محمد نبوى زاده, شيعه, قم: مؤلف, چاپ اوّل, 1373, 332 ص.
419. تفسير سوره آل عمران, على بن محمّد حسن الحسينى البيضاوى الاصفهانى م 1312ق, شيعه (الذريعة 4/ 334)
420. تفسير سورة آل عمران (عربى) مصطفى السكمه, سنى, بيروت: دارالعلم للملايين, 1973, 152 ص. ناشر ديگر, بيروت: دارالنهضة العربيّة, 1972, 122 ص. *
421. تفسير سوره ابراهيم (فارسى) عبداللّه جوادى آملى, شيعه, تهران: مركز نشر فرهنگى رجاء, تأليف 1363, 187 ص. *
422. تفسير سوره ابراهيم (عربى) عبداللّه جوادى آملى, بيروت: دارالهادى, چاپ اوّل, 1415, 141 ص. مترجم: عرفان محمود. *
423. تفسير سورة الاحزاب (عربى) محمد الاباصيرى خليفة المصرى, 1301 ـ 1365, سنى, كويت: مكتبة المنار الاسلاميّة, چاپ اوّل, 1405, 116 ص. *
424. تفسير سورة الاخلاص, مولى حبيب اللّه على بن مدد ساوجى كاشانى 1262 ـ 1340ق, شيعه. (الذريعة 4/ 335)
425. تفسير سورة الاخلاص, سيد معزالدين محمد المهدى الحسينى القزوينى الحلى م 1300, شيعه. (الذريعة 4/ 336)
426. تفسير سورة الاخلاص, عبدالرحمن خضر, 1316 ـ 1376, بغداد, 1952. (معجم المفسرين 1/ 266)
427. تفسير سورة الاخلاص (عربى) اسماعيل پاشا, م 1310, (معجم المفسرين 1/ 93)
428. تفسير سورة الاسراء (عربى) عبداللّه محمود شحاته, سنى, قاهره: الهيئة المصرية العامة للكتاب, 1986, 287 ص, ناشر ديگر, قاهره: مطابع مذكور, 1973, 159ص. *
431 ـ 429. تفسير سورة الاسراء (عربى) حسن العشماوى, سنى, دارالفتح, چاپ اوّل, 1404, 48 ص, ناشر در سال 1972 تفسير قرآن مؤلف از اوّل قرآن تا آخر سوره آل عمران را منتشر نمود و پس از آن نيز تفسير سوره نساء تا اعراف منتشر نموده است. (به نقل از مقدمه ناشر در ابتداء كتاب). *
432. تفسير سوره هاى اسراء, مؤمنون, ملك (فارسى) حسن فريد گلپايگانى 1319 ـ 1407ق, شيعه, تهران: مؤسسه انتشاراتى نداى جديد, 1366, 384 ص. *
433. تفسير سورة الاعراف (عربى) احمد السيد الكوهى ـ محمد طنطاوى, سنى, قاهره: دارالجيل, 1972, 364 ص. (تفسير و تفاسير جديد 177).
434. تفسير سورة الاعلى, ميرزا محمد تنكابنى, 1225 يا 1230 ـ 1302, شيعه (صاحب قصص العلماء), (الذريعة 4/ 336)
435. تفسير سوره اعلى, حبيب اللّه شريف على كاشانى, 1262 ـ 1340ق, شيعه, آقابزرگ در الذريعه تفاسير سور فاتحه ـ فتح ـ كوثر وملك را نيز براى وى نام مى برد. (الذريعة 4/ 33/9, 26/109)
436. تفسير سوره اعلى و ن و القلم, ميرمحمد تقى اشراقى, 1312 ـ 1368 ق, شيعه, قم, 1367 ق, 147 ص. (تفسير وتفاسير جديد 194)
437. تفسير سوره انّا فتحنا, حبيب اللّه عليمدد, 1262 ـ 1340ق, شيعه, تهران, چاپ سنگى, 1332. (تفسير و تفاسير جديد 184)
438. تفسير سورة الأنبياء (عربى) سيد احمد موسوى هندى نجفى, 1320 ـ 1392 ق, شيعه, نجف, 240 ص.
* تفسير سوره انسان (دهر) ــــــــــ انسان نمونه.
439. تفسير سوره الانعام (عربى) احمد السيد الكوهى ومحمد طنطاوى, قاهره: دارالجيل, 1972, 359 ص. (تفسير و تفاسير جديد 177)
440. تفسير سوره الانعام (عربى) محمد سيد طنطاوى, قاهره: مطبعة قاصد خير, 1970, 112 ص. (تفسير و تفاسير جديد 177)
441. تفسير سورة الانعام, ميرزا حسن بن احمد القاضى الطباطبايى التبريزى م 1314. (الذريعة 4/ 337)
442. تفسير سورة الانعام (عربى) محمد عبداللّه ابو صعيكيك ـ ابراهيم محمد العلى, سنى, اردن (عمان) دارالنفائس, چاپ اوّل, 1413, 224 ص. *
443. تفسير سوره بقره (فارسى) محمد غروى گلپايگانى متولد 1362, شيعه, تهران: 1374, 430 ص. (تفسير وتفاسير جديد )
444. تفسير سوره توحيد, فلق, ناس, حسين بن عبداللّه بن سينا, تهران: 1363, 26 « 63 ص. مترجم فخرالدين رودبارى
445. تفسير سوره توحيد والدهر (انسان) والقدر, صدرالدين محمد يزدى اردكانى, شيعه, يزد: گلبهار, 152 ص.
446. تفسير سوره جمعه ومنافقون (فارسى)يوسف شعار, 1320 ـ 1390ق, شيعه, تبريز, 1333, 71 ص.
447. تفسير سوره الحج (عربى), حسينى محمد ابوفرح, سنى, قاهره: مطبعة قاصد خير, 1970. (تفسير و تفاسير جديد 181)
448. تفسير سوره حجرات, سيد رضا صدر, شيعه, م1375ش, تهران, انتشارات كتابخانه صدر, 1338ش, 224ص.
448. تفسير سوره الحجرات (عربى) عبدالرحمن البناء, سنى, قاهره: دارالاعتصام, تاريخ مقدمه, 1409, 94 ص. فروست: من معانى القرآن الكريم, ناشر ديگر: قاهره: الدّار القومية, 1964, 83 ص. *
449. تفسير سوره حجرات و سوره الحشر وفق مقرر الشهادة الثانوية العليا (عربى) محمد على حمد السيد ابى عبدالقادر الشيخ ادريس, خرطوم: الدار السودانيّة للكتب, چاپ پنجم, 1977, 88 ص. *
450. تفسير سوره حديد, صف, تغابن (فارسى) حسن فريد گلپايگانى, شيعه, تهران: انتشارات برهان, 1364, 179 ص. *
451. تفسير سوره الحشر (عربى) حسن فريد گلپايگانى, مطبعة الحيدرى, 1369, 119 ص. *
452. تفسير سورة الحشر والمدّثر (عربى) عبداللّه شحاته, سنى, قاهره: مطبعة جامعة القاهرة, 1985, 69 ص. *
453. تفسير سوره حمد (با قرآن در صحنه) (فارسى) سيد روح اللّه موسوى خمينى, 1320 ق ـ 1368 ش, شيعه, قم: دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسين), 131 ص. گردآورنده: اصغر ربانى خلخالى. نيز رجوع شود به: با قرآن درصحنه. ناشر ديگر: حزب جمهورى اسلامى, 122 ص (با قسمتى از سوره علق)
454. تفسير سوره حمد (فارسى), سيد روح اللّه موسوى خمينى, 1320 ق ـ 1368 ش, شيعه, تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى, چاپ اوّل, 1357, 282 ص, اين اثر از چهاربخش سامان يافته: بخش اوّل: تفسير سوره حمد ازكتاب سرّالصّلاة امام خمينى, بخش دوم: تفسير سوره حمد از كتاب آداب الصّلاة امام خمينى, بخش سوّم: درسهاى تفسير سوره حمد و بخش چهارم: اشارات تفسيرى درباره سوره حمد از ساير آثار حضرت امام خمينى(قدّس سره) مى باشد.
455. تفسير سوره حمد (فارسى), حسين عمادزاده اصفهانى م 1369 ش, شيعه, تهران: كتاب طوبى, چاپ اول, 1370, 793ص, فروست: علوم قرآن.*
456. تفسير سوره حمد, محسن شفائى, شيعه, ناشر: مؤلف, چاپ اوّل, 1364.
457. تفسير سوره حمد (فارسى) سيد مرتضى شبسترى, شيعه, تهران: بنياد قرآن چاپ اوّل, 1361, 119 ص, محقق و گردآورنده: سيد محمد رادمنش. *
458. تفسير سوره حمد, محمدكاظم عصار, شيعه, تهران: مؤسسه وعظ و خطابه, 1315 ـ 1317, 88 « 62 ص. (تفسير و تفاسير جديد 175)
459. تفسير سوره حمد (فارسى) محمد غروى گلپايگانى, متولد 1262, تهران, 1330, 40 ص. (تفسير و تفاسير جديد 175)
460. تفسير سوره حمد (فارسى) عبداللّه قهرمانى, شيعه, كانون نشر پژوهشهاى اسلامى, [تاريخ مقدمه] 1355, 23 ص.
461. تفسير سوره حمد و اخلاص (فارسى) محمد شريعت سنگلجى, متولد 1276 ق, شيعه, تهران: 1334, 186 ص. (تفسير وتفاسير جديد 199)
* تفسير سوره حمد و قل هواللّه ــــــــــ راه بهشت.
* تفسير سوره الرّحمن ــــــــــ بهشت جاويدان.
462. تفسير سورة الرحمن, سيد محمد عبــــاس الزنگى پورى م 1325, شيعه. (الذريعة 4/ 338)
463. تفسير سـورة الرحمن, ميرمحمد عبـاس موسوى تسترى لكهنوى م 1306. (الذريعة 4/ 338)
466 ـ 464. تفسير سورة الرحمن, حسين سبحانى زنجانى, م حدود 1322, شيعه, مؤلف تفسير سوره زمر و نيز سوره شمس را تأليف نموده كه هرسه عنوان در تهران 1323 دريك مجلّد منتشر شده است. (الذريعة 4/ 338)
467. تفسير سورة الرحمن (عربى), شوقى ضيف (ممّا على رفوف الجدران 12)
468. تفسير سورة الرّعد (عربى) محمد صالح على مصطفى, سنى, رياض: دارالنفائس, چاپ اوّل, 1408, 373 ص. *
* تفسير سورة الزّمر ــــــــــ تفسير سورة الرّحمن.
469. تفسير سورة الزّمر(عربى) الغزالى خليل عيد, سنى, رياض: مكتبة المعارف, 1403, 192 ص. *
470. تفسير سورة سجدة (عربى) سيد محمد تقى مدرسى, شيعه, عراق: دارالهدى, 40 ص. (فصلنامه پژوهشهاى قرآنى 3/317)
* تفسير سورة الشّمس ــــــــــ تفسير سورة الرّحمن
* تفسير سوره شريفه قمر ــــــــــ حقايقى از قرآن.
471. تفسير سوره صاد, درسى از قرآن (فارسى) على مشكينى اردبيلى, شيعه, قم: دفتر نشر اسلامى (جامعه مدرسين), 288 ص.*
472. تفسير سوره صف يا آيين جبهه وجنگ (فارسى) محمد هادى آرام, شيعه, مشهد: چاپخانه خراسان, چاپ اوّل, 1368, 418 ص. *
473. تفسير سورة الضّحى, ميرزا محمد تنكابنى, 1225 ـ 1302, شيعه, (الذريعة 4/338)
474. تفسير سوره طه, حسين قايمى, تهران: دفتر نشر كاظميه, 1366, 38 « 15 « 111ص.
475. تفسير سورة العصر (عربى) محمد عبده, 1266 ـ 1323ق, سنى, بيروت: دارالكتاب الجديد, 1966, 48 ص. (تفسير وتفاسير جديد 188)
476. تفسير سوره علق (عربى) عبدالرحمن خضر. 1376, بغداد, 1953. (تفسير و تفاسير جديد 188)
477. تفسير سوره غافر ـ جبهه حقّ و باطل (فارسى) سيد عباس اهرى, نشر علم و دين [تأليف 1401], 207 ص. *
478. تفسير سوره غافر ـ منتخبى از قرآن ـ گلچينى از قرآن ـ (فارسى) بانو الف ـ زركشى, شيعه, چاپ آفتاب [تأليف 1396], 101 ص. *
479. تفسير سورةالفاتحة (عربى) ابوالقاسم خزعلى, شيعه, تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اوّل, 1375, 50 ص. *
480. تفسير سورة الفاتحة, محمد نور الدين الحسينى النقشبندى م 1305, مؤلف داراى دوتفسير ديگر به نام تفسير سورة الفتح وتفسير سورة يوسف مى باشد. (معجم المفسرين 2/ 644)
481. تفسير سوره فاتحه (عربى ـ فارسى) خضربن اسماعيل مازندرانى م 1336, 190 برگ. (فصلنامه پژوهشهاى قرآنى 5 ـ 6/ 429)
482. تفسير سورة الفاتحة (عربى) عبدالرحمن خضر, 136 ـ 1376, بغداد . (تفسير و تفاسير جديد 175)
483. تفسير سورة الفاتحة (عربى) ابوهاشم, 1905 ـ 1974 داكا: اسلاميك فونديش, 1975, 60 ص. مترجم از بنگالى: محمد محمود مصطفى شعبان. (تفسير و تفاسير جديد174)
484. تفسير سورة الفاتحة, ميرزا حسن بن احمد القاضى الطباطبائى التبريزى, م 1314, شيعه, (الذريعة 4/ 3371)
485. تفسير سورة فاتحة, حبيب اللّه بن على مدد ساوجى كاشانى 1262 ـ 1340ق, شيعه. (الذريعة 4/ 339)
486. تفسير سورة الفاتحة, سيد معزالدين محمد المهدى الحسينى القزوينى الحلى, م 1300, شيعه. (الذريعة 4/ 341)
487. تفسير سورة الفاتحة (عربى) نورالدين عتر, سنى, بيروت: دارالبشائر, چاپ اوّل, 1415, 215 ص. *
488. تفسير سورة الفاتحة (عربى) محمد على الحسن, حمراء ـ بيروت: دارالبيارق, چاپ اوّل, 1414, 63 ص. *
489. تفسير سوره فتح, حبيب اللّه بن على مدد ساوجى كاشانى, 1262 ـ 1340ق, شيعه. (الذريعة 4/ 341)
490. تفسير سورة الفتح, محمد نورالدين الحسينى النقشبندى م 1305. (معجم المفسرين 2/ 642)
491. تفسير سورة الفتح و بيان مااتّصل بها من الفتوح الاسلاميّة والسيرة النبويّة, عبداللّه بن عفيفى الباجورى, به چاپ رسيده است. (معجم المفسرين 1/ 317)
492. تفسير سوره فجر (فارسى) مرتضى مطهرى, 1338 ـ 1399, شيعه, تهران: واحد فرهنگى بنياد شهيد, 1361, 38 ص. *
493. تفسير سورة الفـجر, احمد بن الحسـن اليزدى المشهدى, م حدود 1310. (الذريعة 4/ 341)
494. تفسير سورة فصلّت (عربى) محمد صالح على مصطفى, سنى, رياض: دارالنفائس, چاپ اوّل, 1409 [تأليف 1399], 394 ص. *
495. تفسير سوره فلق, عبدالرحمن خضر, 1316 ـ 1376ق, (معجم المفسرين 1/ 265)
496. تفسير سورة الفيل, ميرزا محمد تنكابنى, 1225 ـ 1302, شيعه, (الذريعة 4/ 341)
497. تفسير سوره فيل (فارسى) حائرى, شيعه, قم, انتشارات معارف جعفرى, 89 ص. *
498. تفسير سوره ق, سيد ميرمحمد عباس, م 1306ق. (الذريعة 4/ 341)
499. تفسير سوره ق, محمد بن عبدالعزيز الشاذلى الخولى, 1310 ـ 1349ق. (معجم المفسرين 2/ 552)
500. تفسير سوره قدر (فارسى) محمدرضا حاج شريفى خوانسارى, شيعه, قم: نشر مرتضى, چاپ اوّل, 1370, 96 ص. *
503 ـ 501. تفسير سورة القدر, ميرزا محمد تنكابنى, 1225 ـ 1302, شيعه. مؤلف سه اثر جداگانه درتفسير سوره قدر دارد 1. در سه هزاربيت 2. در دوهزار بيت. 3. درهزاربيت. (الذريعة 4/ 342)
504. تفسير سوره قدر ـ سرنوشت شما… (فارسى) محمد على غفارى, شيعه, تهران: انتشارات توحيد, 166 ص.
505. تفسير سورقصار قرآن, محمد شريعت سنگلجى (25 سوره)*
506. تفسير سوره كوثر درة الدرر, حبيب اللّه بن على مدد ساوجى كاشانى, 1262 ـ 1340ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 564)
507. تفسير سورة الكهف(عربى) محمد مصطفى ابوالعلاء, مشهور به جامد, سنى, قاهره: مكتبة النجدى ومكتبة النجدى الحديثة, 144 ص.
508. تفسير سوره لقمان ـ مربى نمونه (فارسى) جعفر سبحانى, شيعه, قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى, چاپ دوّم, 1369, 215 ص. *
509. تفسير سوره ماعون, محمد حسين تبريزى توتونچى, شيعه, تبريز, 1325, 33 « 87ص.
* تفسير سوره ماعون ــــــــــ ايمان صادق.
510. تفسير سوره مباركه اذا وقعت الواقعة, احمد آشتيانى, شيعه, تهران: اسلاميه, 1391, 31 ص. (تفسير و تفاسير جديد 185)
* تفسير سوره مباركه توحيد ــــــــــ توحيد ربانى از…
511. تفسير سوره مباركه توحيد, احمد بن على اكبر قيدار معروف به مقدّس زنجانى, شيعه, تأليف 1354 ش, 20 ص. *
512. تفسير سوره مباركه حمد (فارسى) سيد محمد كياوش, شركت نشر وپخش, چاپ اوّل, 1357, 179 ص. *
513. تفسير سوره مباركه حمد (فارسى) محمد شريعت سنگلجى, شيعه, تهران: كانون انتشارات محمّدى, 3 « 186 ص. *
514. تفسير سوره مباركه صف, محمد شريعت سنگلجى, شيعه, تهران: محمّدى, 1351, 186 ص.
515. تفسير سوره مباركه صف, تقى يكتا, شيعه, تبريز: سروش, 1384, 116 ص. (تفسير و تفاسير جديد 186)
* تفسير سوره مباركه فاتحة الكتاب ــــــــــ الثقلان فى تفسير
516. تفسير سوره مباركه مريم, كاظم ارفع, شيعه تهران, 1350, 156 ص. (تفسير وتفاسير جديد 181)
* تفسير سوره مجادله ــــــــــ رازگويى و قرآن
517. تفسير سوره محمّد, سلسله مقالات نشريه مقداد, تبريز, 1359, 60 ص.*
518. تفسير سوره محمدّ (كفرا) (فارسى) جلال گنجه اى, شيعه, تهران: انتشارات ميعاد, 1358, 47 ص. *
519. تفسير سوره معارج, مرتضى مطهرى, 1338 ـ 1399ق, شيعه, تهران: مدرسه عالى, 61 ص. *
520. تفسير سوره ملك, حبيب اللّه بن على مدد ساوجى كاشانى, 1262 ـ 1340ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 564)
521. تفسير سوره منافقون از فى ظلال القرآن (فارسى) سيد قطب, تهران: نشر فرهنگ قرآن, 1360, 64 ص. مترجم محسن ناصرى. *
* تفسير سوره نبأ ــــــــــ جلوه اى از قرآن.
522. تفسير سوره نجم ـ معراج ـ (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب 1332 ـ 1402ق, شيعه, تهران: انتشارات فقيه, چاپ اوّل, 1361, 138 ص, ناشر ديگر: تهران صبا, 329 ص. *
523. تفسير سورة النصر, ميرزا محمد تنكابنى, 1225 ـ 1302 ق, شيعه. (الذريعة 4/ 342)
524. تفسير سورة النّور, محمد على الحسن ـ عبدالرحيم فارسى ابوعليه, سنى, عمان: دارالارقم, چاپ اوّل, 1983, 311 ص. *
525. تفسير سورة النّور, (عربى) ابوالاعلى المودودى 1321 ـ 1399ق, سنى, بيروت: مؤسسة الرّسالة, 248 ص. مترجم از اردو: محمد عاصم الحداد. *
526. تفسير سوره نور, ميرزا خليل كمره اى متولد 1278, تهران: چاپخانه اقبال, 1325, 302 « 18 ص. *
527. تفسير سورة النّور (عربى), محمد مصطفى ابوالعلا مشهور به جامد, قاهره: مكتبة الجندى, تأليف 1398, 511 ص, فروست: نورالايمان فى تفسيرالقرآن. *
528. تفسير سورة النّور واحكامها (عربى) عفيف عبدالفتاح طباره, سنى, بيروت: دارالعم للملايين, چاپ اوّل, 1993, 127ص. *
529. تفسير سورة النّور وفق المنهج المقرر على طلبة الشّهادة الثانوية (عربى) يوسف حامد العالم, سنى, خرطوم: الدّار السودانيّة للكتب, چاپ اوّل, 1968, چاپ دوّم 1978, 143 ص. *
530. تفسير سوره واقعه, محمد مسايلى اردبيلى, شيعه, تهران: جلالى, 1354, 166ص.
531. تفسير سوره واقعه (فارسى) سيد محمد باقر حجّتى, شيعه, تهران: مركز انتشارات علمى و فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى, 1361, 155 ص. فروست: مجموعه علوم ومعارف اسلامى. *
532. تفسير سورة الواقعة ـ ضميمه صوت الولاية (فارسى) سيد محمد على كاظمى بروجردى, شيعه, تهران: كتابفروشى مصطفوى, چاپ اوّل, 1363, 62 ص. *
533. تفسير سوره واقعه و آيه فى مقعد صدق (آيه 54 ـ 55 سوره قمر) تفسير صالحى, حسن ميرزا على نقى برغانى صالحى, 1310 ـ 1401 ق, شيعه (دركربلا, كتابخانه مؤلف به خط خود او موجود است) (دائرةالمعارف تشيّع 4/ 575)
534. تفسير سوره والعصر (فارسى) صدرالدين محلاتى شيرازى, شيعه, تهران: انتشارات نويد, 1362, 453 ص. *
535. تفسير سوره والعصر, محمد حسن توتونچى تبريزى, شيعه, چاپ تبريز, 106 ص. (تفسير و تفاسير جديد 187)
536. تفسير سوره هاى توبه ومنافقون (فارسى) جعفر سبحانى, قم: كانون نشر انديشه هاى اسلامى, چاپ اوّل, 1369, 307 ص. *
537. تفسير سوره هاى طارق ـ فجر ـ المزمل (فارسى) مرتضى مطهرى: 1338 ـ 1399 ق, شيعه, تهران: دفتر مركزى جهاد سازندگى, 112 ص.
* تفسير سوره هل أتى ــــــــــ تجلى انسان در قرآن.
538. تفسير سوره يس, محمد مسائلى اردبيلى, شيعه, تهران, 1377, 109 ص. به اهتمام: بيداركورائيى. (تفسير و تفاسير جديد 183)
539. تفسير سوره يوسف, محمد نور الدين الحسينى النقشبندى م 1305ق. (معجم المفسرين 2/ 644)
540. تفسير سورة يوسف (عربى) محمد رشيد رضا, 1282 ـ 1354 ق, شافعى, قاهره: مطبعة المنار بمصر, چاپ اوّل, 1355, 160 ص.*
541. تفسير سورة يوسف, على بن محمد حسن الحسينى البيضاوى الاصفهانى, م 1312ق, شيعه. (الذريعة 4/ 345)
542. تفسير سورة يوسف, محمد بن عبداللّه القسطنطنى النقشبندى م 1309ق, حنفى. (معجم المفسرين 2/ 563)
543. تفسير سوره يوسف (فارسى) محمد تقى اشراقى, شيعه, قم: كتابخانه اسماعيليان, چاپ دوّم, تأليف 1367 ق, 212 ص. *
544. تفسير سوره يوسف, سيد ابراهيم بن سيد محمد تقى دلدار على نقوى, م 1307, شيعه. (الذريعة 4/ 344)
545. تفسير سوره يوسف, سيد على اكبر سيد محمد سيد دلدار على نقوى نصيرآبادى لكهنوى م 1326ق, شيعه. (الذريعة 4/345)
* تفسير سوره يوسف ــــــــــ تفسير صفى
546. تفسير سوره يوسف (عرلى) صالح الجاسم, بغداد: مطبعة العانى, چاپ اوّل, 1991, 144 ص. *
* تفسير سوره يوسف ــــــــــ جمال انسانيت.
* تفسير سوره يوسف ــــــــــ الجمال والكمال.
547. تفسير سوره يوسف ـ كفاية الناطقين يا سرمايه سخنوران (فارسى) سيد محمد تقى مقدّم, شيعه, مشهد: انتشارات مقدّم, چاپ اوّل, 1371, ج2, 332 ص. *
548. تفسير سوره يوسف با بهره گيرى از تورات و نوشته هاى يهود (فارسى) مراد اورنگ, شيعه, تهران: چاپ افست مروى, 287 ص. 346ص با پاورقى هادى خسروشاهى.*
549. تفسيرضياء (فارسى) سيد ضياء الدين علامه, شيعه, اصفهان: انتشارت گلبهار, چاپ اوّل, 1373, 609 ص, جلد اوّل اين تفسير اختصاص به بخشى از جزء عم دارد.
550. التفسير العام ـ سنة ثانية - (عربى) مصطفى الخن, سنى, دمشق: جامعة دمشق, 1406 ـ 1407, 464 ص. (تفسير 20 آيه اول سوره بقره, سوره نور, احزاب, حجرات, مجادله, ممتحنه, صف, جمعه). *
551. تفسير عرفانى سوره هاى واقعه, طارق, اعلى, (فارسى) سيد ناصر قوامى, تهران: كتاب طوبى, چاپ اوّل, 1373, 308 ص, فروست: علوم قرآنى 2. *
552. تفسير الفاتحة, جعفر ادريس الحسنى الكتانى, 1250 ـ 1323, مالكى. (معجم المفسرين 2/768)
553. تفسير فاتحة الكتاب (عربى) محمد باقر الملكى الميانجى, شيعه, قم: دارالقرآن الكريم, چاپ اوّل, 1413, 82 ص, گردآورنده: محمد البيابانى الاسكوئى. *
554. تفسير فاتحة الكتاب (تفسير سوره شريفه حمد) (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, تهران: انتشارات كاوه, 1362, 264ص. ناشر ديگر, قم: مؤسسه مطبوعاتى دارالكتاب, 1371, چاپ دوّم, مصحح سيد محمد هاشم دستغيب.
555. تفسير فاتحة الكتاب (فارسى) عبدالحسين نجفى تبريزى معروف به علامه امينى (صاحب الغدير), 1320 ـ 1390 ق, شيعه, تهران: مكتبة الامام أميرالمؤمنين, 260 ص. مترجم: قدرت اللّه شاهمرادى. *
556. تفسير فاتحة الكتاب وجزء عمّ (عربى) احمد حسين, قاهره: المجلس الاعلى للشؤون الاسلاميّة, 1972, 366 ص. (تفسير و تفاسير جديد 189)
557. تفسير الفاتحة و ست سور من خواتيم القرآن. العصر, كوثر, كافرون, اخلاص, والمعوّذتين (عربى) محمد رشيد رضا, 1282 ـ 1354, شافعى, قاهره: الزّهراء للاعلام العربى, 1408, 175ص. [تفسير سوره عصر, تأليف محمد عبده است] *
558. تفسيرالفاتحة الوصاف على الكشاف (اردو ـ عربى) عبدالاحد القاسمى, داكا: المكتبة الامدادية, تاريخ مقدمه 1960, 80 ص. (تفسير وتفاسير جديد 175)
559. تفسير قرآن(فارسى) مرتضى مطهرى, 1338 ـ 1399 ق, شيعه تهران: نشر شريعت, 1361, 311 ص. فروست: با علامه شهيد مطهرى درقرآن (1), تفسير سوره هاى جن, قيامت,نازعات, تكوير, انفطار, طارق, علق, قدر, بينة, زلزال, عاديات, قارعة, والعصر. *
560. تفسير قرآن جزء 28 سوره منافقين (فارسى) شمس الدين نجفى, شيعه, مركز فرهنگى علامه حلى, چاپ سوّم, تأليف 1401, 118 ص. *
561. تفسير القرآن, سورة التكوير, جمال الدين عماد, سنى, قاهره: دارالفكر العربى, 1969, 92 ص. (نيز رجوع شود به: بحوث فى تفسيرالقرآن). *
562. تفسير قرآن ـ سوره حمد (فارسى), سيد على محمد دستغيب شيرازى, شيعه, تهران: انتشارات امّت, 1360, 32ص.
563. تفسير قرآن ـ سوره حمد و بقره (فارسى) حسينعلى راشد تربتى, 1324 ـ 1397ق, شيعه, تهران: انتشارات اطلاعات, چاپ اوّل, 1371, 167 ص.
564. تفسير قرآن شريف, سيد ضياء الدين طباطبايى, 1310 ـ 1395ق, تهران: 1374 ق (تفسير سوره هاى يس, تكوير, توحيد).(تفسير و تفاسير جديد 202)
565. تفسيرالقرآن الكريم سورة طه, حجرات, حشر, بروج, تبارك, شورى, مصطفى بن حسن ابوحسان السباعى, 1333 ـ 1384ق, سنى. (معجم المفسرين2/ 675)
566. تفسيرالقرآن الكريم سورة الفاتحة (فارسى) سيد محمد كاظم عصار, 1302 يا 1306 ـ 1390, شيعه, مشهد: چاپخانه دانشگاه, 1350, 323ص. (تفسير سوره فاتحه تا مالك يوم الدين) با تصحيح: سيد جلال الدين آشتيانى. *
567. تفسيرالقرآن الكريم سورة النّساء, سورة الانفال, سورة النحل, سورة الاسرا (عربى) عبدالقهار داود عبداللّه, سنى, بغداد: مطبعة الرّشاد, 368, ص. *
568. تفسير مباركه سوره يس, محسن شفايى, شيعه, ناشر: مؤلف, چاپ اوّل, 1367.
569. تفسيرالمحقق (فارسى) محمد باقر محقق, شيعه, تهران: انتشارات اسلامى, چاپ اوّل, 1364, 2 جلد, 884 ص. (تفسير سوره حمد, علق, مدثر, فلق, ناس). *
570. تفسير المعوّذات الثّلاث (عربى) عبدالجواد الطيب, سنى, قاهره: مكتبة الآداب, چاپ اوّل, 1411, 62 ص.
571. تفسير منظوم سوره هاى حجرات, ق, حشر (فارسى) جواد نوربخش, شيعه, ناشر: مؤلف, چاپ دوّم, 1373, 203 ص. (اين اثر درسال 1355 و 1356 با حواشى و تعليقات مراد اورنگ چاپ گرديده است). *
572. تفسير من فاتحة الكتاب ـ تفسير من سورة الحمد (عربى) محمد يزدى, چاپ اوّل, 1373, 40 ص. *
573. التفسيرالمنير (عربى) محمد اديب حسون, سنى, بيروت: دارالكتاب النفيس, چاپ دوّم, 1408, 424 ص.(تفسير سوره هاى فاتحه, يوسف, كهف, يس, رحمن, واقعه, ملك وجزء عمّ).*
574. تفسير والعصر (فارسى) عبدالجليل آخوند گنبدى, گنبد, چاپ اوّل, 1364, 108ص. *
* تفسير همدانى ــــــــــ الدرالعظيم.
575. تفسيرى سوره ى فاتحه (كردى) محمدى خال, سنى, بغداد: چاپخانه معارف, 1375, 34 ص. *
576. توحيد ربانى ازنظر قرآن و برهان وعرفان ـ تفسير سوره مباركه توحيد (فارسى) محمد رضا ربانى, شيعه, تهران: اقبال, چاپ اوّل, 1375, 236 ص. (فصلنامه بيّنات 10/ 190)
577. توضيح القرآن, سوره آل عمران, علامه محمد اقبال لاهورى, م 1921م, لاهور: علمى كتاب خانه, 1963, 372 ص. (ؤلف محمد اقبال معروف مى باشد) (تفسير و تفاسير جديد 176)
578. تيسير الفلك فى تفسير سورة الملك (عربى) محمد فوزى بن عبداللّه الرومى, م 1318ق, حنفى. (معجم المفسرين 2/ 603)
579. الثقلان فى تفسيرالقرآن, تفسير سوره مباركه فاتحة الكتاب (فارسى) سيد علينقى فيض الاسلام, 1283 ـ 1364 ش, شيعه, انتشارات فقيه, چاپ اوّل, 1366, 84 ص.
580. الجامعة فى تفسيرسورة الواقعة (عربى) سيد محمد على هبة الدين حسينى حائرى مشهور به هبة الدين شهرستانى, 1301 ـ 1386 ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 572)
581. جلوه اى از قرآن ـ تفسير سوره نبأ (فارسى) محمد رضا كميلى, شيعه, 38 « 268ص.*
582. جمال انسانيت ـ تفسير سوره يوسف (فارسى) نعمت اللّه صالحى نجف آبادى (زنده در 1375 ش), شيعه, قم: نشر دانش تأليف و چاپ اوّل, 1343, يازدهم, 1364, 340 ص. ناشر ديگر, قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. *
583. الجمال والكمال, تفسير سوره يوسف, محمد سليمان منصورپورى م 1349, لاهور: المكتبة الرحمانيّة, 1962, 251 ص. (تفسير و تفاسير جديد 179)
584. حقايقى از قرآن ـ تفسير سوره شريفه قمر (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, شيراز: كتابخانه مسجد جامع عتيق, 1354, 310 ص, ناشرديگر, قم: دارالكتاب, چاپ دوّم, 1354 *
585. حول تفسير سورة الحجرات (عربى) عبداللّه سراج الدين, سنى, حلب: مكتبة دارالفلاح, چاپ اوّل, 1413, 447ص. *
586. حول تفسير سورة الفاتحة امّ القرآن الكريم (عربى) عبداللّه سراج الدين, سنى, حلب: مكتبة دارالفلاح, چاپ اوّل, 1412, 209 ص. *
587. حول تفسير سورة ق (عربى) عبداللّه سراج الدين, سنى, حلب: مكتبة دارالفلاح, چاپ اوّل, 1414, 151 ص. *
588. الخلجات ـ تفسير سورة الاعلى (عربى) محمد بن سليمان تنكابنى, 1225 يا 1230 ـ 1302, شيعه, قم, دارالنشر: 200 ص, 250 خلجه. *
589. دراسات فى التفسير من سورة النّساء (عربى) حبيب السامرائى, بغداد: دارالرسالة, چاپ اوّل, 1396, 175 ص. *
590. در الاسرار ـ تفسير كلام المبجل (عربى) السيد محمود بن محمد شيب بن حسين حمزة الحسين الحمزاوى الافندى, 1236 ـ 1305ق, حنفى, (اين تفسير همچون تفسير سواطع الالهام, ابوالفيض فيضى م 1004, از مفسران شيعه, با حروف بى نقطه نگارش يافته است. *
591. دراسة ادبية لنصوص من القرآن (عربى) محمد المبارك, سنى, بيروت: دارالفكر, چاپ چهارم, 1392, 157 ص (شامل سوره هاى عاديات, حاقه, نحل, يوسف) *
592. دراسة فى سورة العنكبوت (عربى) احمد القطان ـ محمد الزين, سنى, كويت: مكتبة السندس, چاپ دوّم, 1409, 160 ص. *
* درپيرامون تفسير ــــــــــ سيرى در نازعات.
593. الدرر الثمينة فى تفسير سورة الجمعة المباركة (عربى ـ فارسى) غلامحسين تبريزى, شيعه, چاپخانه حيدرى, 1383, 192 ص. (متن عربى است و ترجمه آن در ذيل هر صفحه مى باشد). *
594. درسهايى از سوره حمد يا فرازهايى از تفسير فاتحة الكتاب (فارسى) سيد اسماعيل بن احمد الحسينى المرعشى, شيعه, 148 ص: گردآورنده جمعى از طلاب علوم دينى اهواز. *
595. درسهائى از فاتحة الكتاب يا موجى از دريا (فارسى) نصير الدين امير صادقى, 84 ص, گردآورنده: بانو فرخى و انجمى. *
596. درسهائى از قرآن (فارسى) محسن دعاگو, شيعه, تهران: حزب جمهورى اسلامى, 1361 ـ 1362, 2 جلد, (تفسير سوره هاى آخر قرآن). *
597. درسهائى از قرآن (فارسى) اتحاديه انجمن هاى اسلاميه دانشجويان اروپا, 3 جلد, 32 « 132 ص, (تفسير سوره هاى محمد, احزاب, يوسف و…).
598. درسهايى از قرآن (فارسى) مرتضى مطهرى 1338 ـ 1399 ق, شيعه, تهران: نشر مطهر, چاپ اول, 1359, 76 ص. (تفسير سوره هاى انشراح, قدر, زلزال, عاديات, عصر) *
599. درسهايى پاكدامنى و اخلاقى در سوره نور (فارسى) فاطمه جليلى, شيعه, مؤسسه تحقيقات وانتشارات طور, چاپ اوّل, 1370, 64 ص. *
600. درمكتب قرآن ـ تفسير درسى براى جلسات مذهبى (فارسى) هاشم هاشم زاده هريسى, شيعه, قم: انتشارات آزادى, 1360, 144 ص, (تفسير سوره هاى آخر قرآن). *
601. دروس فى التفسير(عربى) سيد احمد الفهرى, شيعه, بيروت: الدارالاسلامية, چاپ اوّل, 1409, 2 جلد, 279 « 339 ص. (ج1ـ تفسيرسوره هاى آخرقرآن, ج2. سوره هاى فجر, بلد, شمس, ليل, ضحى, انشراح) *
602. دروس من القرآن (عربى) محمد عبده, 1266 ـ 1323, شافعى, بيروت: داراحياء العلوم, چاپ سوّم, 1404, 167 ص (تفسير سوره هاى فاتحة, عصر). *
603. دروس من القرآن (عربى) مرتضى مطهرى, 1338 ـ 1399ق, شيعه, بيروت: دارالتعارف للمطبوعات, 108 ص, مترجم: جعفر صادق الخليلى, عنوان اصلى, درسهايى از قرآن شامل تفسير سوره هاى انشراح, قدر, زلزال, عاديات, عصر. *
* درة الدرر ــــــــــ تفسير سورة الكوثر.
604. رازگويى قرآن ـ شرح و تفسير سوره مجادله (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402, شيعه, قم: دارالكتاب, چاپ اوّل, 1403, 213 ص, ناشر ديگر, شيراز: كانون تربيت, 1362 ـ 173 ص. مصحح: سيد محمد هاشم دستغيب. *
605. رازهاى آسمانى در تفسير سوره حديد (فارسى) على كريمى جهرمى, شيعه, قم: چاپخانه مهر استوار, 1393, 276ص. *
606. راه بهشت يا تفسير سوره الحمد وقل هواللّه, احمد آيت اللهى, شيعه, يزد, 1331, 42 ص. (تفسير وتفاسير جديد 192)
607. الرحمن عروس القرآن (عربى) محمد على قطب, سنى, قاهره: المختار الاسلامى.
608. رسالتان فى التفسير و سورة الفاتحة (عربى) حسن البناء, 1906 ـ 1949ق, سنى, بيروت: منشورات العصر الحديث, 1972, 80 ص. ناشر و عنوان ديگر: مقدمات تفسيرالقرآن مع تفسير فاتحة الكتاب (عربى) قاهره, 42 ص ونيز: مقدمة فى التفسير و تفسيرالفاتحة, قاهره: المطبعة العالمية, 1951, 94 ص. (تفسير و تفاسير جديد 195)
609. ريحانة التفاسير لكتاب اللّه المنير (عربى) قاسم البغدادى, شيعه, مشهد, چاپ اوّل, 1415, جلد 1, 150 ص, (جلد اول شامل تفسير سوره حمد). *
610. سراى ديگر يا تفسير سوره واقعه (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, شيراز: كتابخانه جامع عتيق, 1360, 526 ص.
611. سرمنزل انسانيت ـ تفسير اخلاقى فاتحة الكتاب (فارسى) سيد مصطفى خمينى (موسوى), 1349 ـ 1397 ق, شيعه, تهران: نشر شهداء, چاپ اول, 1362, 152 ص, مترجم و گردآورنده: محمد تحريرچى (ترجمه از بخش اخلاقى تفسير القرآن الكريم). *
612. سلسله درسهايى از تفسير سوره مكى 1. المرسلات (فارسى) على عدنان, نشر جمر, [تأليف 1398], 64 ص. *
613. سلسله فى رحاب القرآن ـ سورة الأنبياء, سورة النحل (عربى) احمد ماهر البقرى, متولد 1938م, سنى, اسكندريه (مصر): دارالمطبوعات الجديده, 1409, تأليف 1399, 2 جلد, 102 « 99 ص. *
614. سلسله مباحث تفسير سوره مباركه حجرات (1) ادب, (فارسى) محسن انصارى, شيعه, قم: انتشارات امام صادق(ع), 1363, 77 ص. *
616 ـ 615. سورة الاحزاب, عرض و تفسير(عربى) مصطفى زيد, سنى, قاهره: دارالفكرالعربى, 1969, 254 ص, و نيز تفسير سورة الانفال عرض و تفسير, همان مؤلف وناشر و سال نشر, چاپ چهارم, 200 ص. (تفسير وتفاسير جديد 183)
617. سورة تبارك المنهجية (عربى) يوسف البدرى, سنى, دارالاعتصام, 79 ص. *
618. سورة الحجرات منهج تربوى لمجتمع مثالى (عربى) عبدالحميد عمرالامين, پايان نامه كارشناسى ارشد, دردانشگاه ام القرى مكه درسال 1396. (دليل الرّسائل الجامعيّة ام القرى مكّة 192)
619. سورة الرحمن و سور قصار عرض و دراسة (عربى) شوقى ضيف, سنى, قاهره: دارالمعارف, 1971, 403 ص. (سوره هاى ملك, تكوير, اعلى, شمس, عصر, ماعون, اخلاص, فلق) *
620. سورة الرّعد, دراسة ادبية و لغوية و فكرية (عربى) عبدالرحمن حسن حبنكه الميدانى, سنى, چاپ اوّل, 1391ق, 295ص. *
621. سوره روم, پيام اميد به روشنفكر مسؤول (فارسى) على شريعتى, شيعه, تهران: 1356, 57 ص. (تفسير و تفاسير جديد 182)
622. سوره فلق, بيان كننده اعجاز (فارسى) عباس راسخى نجفى, شيعه, قم: انتشارات قدس, چاپ اوّل, 1373, 160 ص. *
623. سوره كوثر, جلالت حضرت فاطمه سلام اللّه عليها (فارسى) عباس راسخى نجفى, شيعه, قم: انتشارات قيام, چاپ اوّل, 1371, 264 ص. *
624. سوره كهف (فارسى) على داودى, شيعه, ناشر: دفتر نشر كاظميه, 96 « 28 ص.
625. سوره لقمان بين كلمة التّنزيل و تناسب الترتيب (عربى) محمد رأفت سعيد, سنى, قاهره: دارالمنار, 1412, 128 ص. *
626. سوره المؤمنين ـ اسباب فلاح (عربى) حسين حسنى ارمناكى, شيعه, تبريز: مكتب صنايع, 1302, 338 ص. *
627. سورة النّساء, دراسة (عربى) عبداللّه محمد عبداللّه الهمشرى, سنى, اسكندريه: مطبعة دار نشر الثقافية, 1985 م, 212 ص. *
628. سورة الواقعة وهداها و بيّناتها (عربى) عدنان جابر محمد الطويرقى, پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه ام القرى مكه در سال 1400. (دليل الرّسائل الجامعية امّ القرى مكه 195)
629. سوره عصر, پيامى به همه عصرها و نسلها (فارسى) محمد جواد شفيعان, شيعه, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1359, 60 ص. *
630. سورة يوسف دراسة تحليلة (عربى) احمد نوفل, سنى, عمان (اردن), دارالفرقان, چاپ اوّل, 1409, 631 ص, فروست: سلسلة القصص القرآنى 1. *
631. سورة يوسف منظوم, ترجمه (اردو) على حيدرجوشى, پيشاور, اسلامى كتب خانه, 48 ص. (تفسير وتفاسير جديد 178)
632. سيرى در نازعات, پيرامون تفسير سوره هفتاد ونهم قرآن (فارسى) محمد على عابدى, شيعه, تهران: مركز نشر انقلاب, چاپ اوّل, 1360, 192 ص. *
633. شرح الصدر بتفسير سورة القدر, احمد رافع بن محمد الحسينى القاسمى الطهطاوى, 1275 ـ 1355, حنفى (معجم المفسرين 1/ 37)
* شرح و تفسير سوره مجادله ــــــــــ رازگويى و قرآن.
634. شرح ومعانى جزء عمّ (عربى) محمد محمد عتر يس ابراهيم, سنى, قاهره: دارالتحرير, [تأليف 1414], 441 ص. *
635. شمع زندگى ـ تفسير سوره نور (فارسى) محمد على غفارى, شيعه, تهران: انتشارات برهان, 1353, 366 ص. *
636. الصراع بين الايمان والمادية,تأملات فى سورة الكهف (عربى) ابوالحسن على الحسين الندوى, كويت: دارالقلم, 1971, 122 ص. (تفسير و تفاسير جديد 181)
637. صفات المتّقين ومقاصد سورة البقرة (عربى) حسن البناء 1906 ـ 1949, سنى, بيروت: منشورات العصر الحديث, 1972, 63 ص. (تفسير و تفاسير جديد 195)
638. عجايب القصص در ترجمه و تفسير مصوّر سوره مباركه كهف, ابوالقاسم ميرزايى ياسر, شيعه, تهران: شركت فردوسى, 1337, 88ص. (تفسير و تفاسير جديد 181)
639. عشق و عصمت يا تفسير سوره يوسف (فارسى) سيد ابوالفضل ريحان (سعيدى), شيعه, تهران: چاپخانه شركت سهامى طبع كتاب [تأليف 1325 ش], 163 ص. *
640. عظمت قرآن در سوره اخلاص (فارسى) عباس راسخى نجفى, شيعه, قم: انتشارات قيام, چاپ اوّل, 1371, 240 ص. *
641. عنكبوتية وحكمتيه ـ تفسير سوره عنكبوت و لقمان, عبدالعظيم صدوقى اردبيلى, م 1340, تبريز, 1355, 37 ص. (تفسير و تفاسير جديد 201)
642. فاتحه ومعناى آن يا بيان عظمت قرآن در سوره الحمد (فارسى) محمدرشيد رضا, سنى, رشت: چاپخانه فردوس, 1366, 241 « 6 ص, مترجم: عباس راسخى. *
* فرازى از تفسير فاتحة الكتاب ــــــــــ درسهائى از سوره حمد.
643. فن التذوق الجمالى لسورة يوسف, دراسة نقدية ابداعية (عربى) محمد على ابوحمده, سنى, عمان (اردن): دارالبشير, چاپ اوّل, 1405, 88 ص. *
644. فى ظلال دلالات سورة الكهف (عربى) سليم الجابى, دمشق: مطبعة نضر, چاپ اوّل, 1996, 162 ص, فروست: باب التّفسير سورة الكهف. *
645. فى ظلال سورة الانفال (عربى) محمد جعفر شمس الدين, شيعه, بيروت: دارالتعارف للمطبوعات, چاپ اوّل, 1982, 218 ص. *
646. قبسات من سورة النّور (عربى) محمود كامل احمد, سنى, بيروت: دارالنهضة العربيّة, 1981, 232 ص. *
647. قبس من تفسيرالقرآن الكريم (عربى) على السماكه الحلى, 1319 ـ 1390 شيعه, نجف: مطبعة نعمان, 1391, 187 ص, (تفسير سوره هاى حمد, انشراح, قدر, عصر, كوثر, كافرون, نصر, فلق, ناس و آية الكرسى. محقق سيد احمد حسينى). *
* قرآن شريف ــــــــــ تفسير قرآن شريف.
648. قرآن و اسرار آفرينش ـ تفسير سوره رعد (فارسى) جعفر سبحانى, شيعه, قم: چاپ مهر, 1354, 406 ص. *
649. القرآن والحياة لليهود, قصة مع الرّسول والاسلام ـ تفسير سورة الحشر (عربى) عبدالمنعم النمر, سنى, قاهره: دارالاندلس للاعلام, چاپ اوّل, 1407, 191 ص, فروست: سلسلة التفسير 2. *
650. قرآن ومعارف عقلى ـ تفسير سوره حديد (فارسى) جعفر سبحانى, شيعه, قم: نشر خرّم, [تأليف 1350] 190 ص. *
651. القصص الهادف كما نراه فى سورة الكهف (عربى) محمد محمد المدنى, سنى, قاهره: وزارت اوقاف المجلس الاعلى للشّؤون الاسلاميّة, 1415, 264ص, (تفسير تمام سوره كهف). *
652. قلب القرآن (عربى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402 ق, شيعه, بيروت: دار مكتبة الرّسول الاكرم, چاپ اوّل, 1410, 270 ص, (تفسير سوره يس). *
653. قلب قرآن ـ تفسير سوره شريفه يس (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, قم: انتشارات اسلامى, 248 ص.
654. القول الحصين فى تفسير سورة يس (عربى) محمد الشيخ طه الباليسانى, سنى, بغداد: مطبعة شفيق, 1407, 264 ص. *
655. القول المدارك فى تفسير جزء تبارك (عربى) محمد الشيخ طه الباليسانى, سنى, بغداد: مطبعة شفيق, 1407, 264 ص. *
656. القول المنصف فى تفسير سورة يوسف (عربى) محمد طه الباليسانى, سنى, عراق: وزارة الاوقاف و الشؤون الدينية, 1983, 245 ص. *
657. قيامت و قرآن ـ تفسير سوره طور (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402ق, شيعه, تهران: انتشارات صبا, 136 ص. *
658. كانون حكمت قرآن, در تفسير سوره لقمان (فارسى) محمد باقر كمره اى, متولد 1323, تهران 1323. (تفسير و تفاسير جديد 183)
659. كانون عفت قرآن در تفسير سوره يوسف (فارسى) محمد باقر كمره اى, متولد 1323, تهران, 1324, 285ص. (تفسير و تفاسير جديد 183)
660. كلمه طيّبه وسخنى پاك, توضيح, تحقيق و بررسى در اعراف, … شرح و تفسيرى برسوره هفتم (اعراف) (فارسى) امين, مشهد: انتشارات قيام, چاپ اوّل, 496ص. *
661. كوثر الخيرات لسيدّ السادات صلى اللّه عليه وآله, محمد اشرف سيالوى, لاهور: مكتبة قادرية, 1975, 416 ص, (تفسير سوره كوثر) (تفسير و تفاسير جديد 187)
662. گذرى بر سوره حشر ـ برخورد رسول اكرم با يهود (فارسى) على نوروزى, شيعه, چاپ اوّل, 1370, 34 ص. *
663. گنجينه سعادت تفسير سوره مباركه نور (فارسى) بانو ف. مالك, تهران: انتشارات قديانى, چاپ اوّل, 1341, دوّم 1362 ش, 128ص. *
664. لئالى منثور در تفسير سوره طور (فارسى) سيد ابوالفضل نبوى قمى, متولد 1345, شيعه, قم: چاپخانه قم, 1380, 300 ص. *
665. لئالى مخزونة فى شرح انّا اعطيناك الكوثر, ميرزا حسن عليارى, م 1358, شيعه (مفاخر آذربايجان 1/289) *
666. للناس وللعيان سورة النّساء (عربى) محمد عبداللّه الهمشرى, سنى, مصر: اسكندريه, مطبعة دار نشر الثقافية, [تاريخ مقدمه 1377], 212 ص. *
667. المأثور فى تفسير سورة الفاتحة (عربى) عبداللّه بن سلمان بن سالم الاحمدى, سنى, رياض: دارطيبة, چاپ اوّل, 1413, 256ص. *
668. مجالس التفسير (عربى) محمد على ضناوى, سنى, دمشق ـ بيروت, طرابلس: المكتب الاسلامى ـ دار الايمان, چاپ اوّل, 1403, 179ص, (تفسير سوره هاى طارق, اعلى, غاشيه, فجر). *
669. المجتمع الاسلامى كما تنظمه سورة النساء (عربى) محمد محمد المدنى, متولد 1907, سنى, قاهره: المجلس الاعلى للشّؤن الاسلاميّة, 1962 ـ 1411, 198ص. *
670. مرآة الحامدين فى كشف اسرار المحققين, تفسير الفاتحة (عربى) محمد ثابت بن عبداللّه القيصرى الرومى, حنفى, (هدية العارفين 2/ 393; معجم المفسرين 2/ 507)
* مربى نمونه ــــــــــ تفسير سوره لقمان.
671. مستطرف المقال فى تفسير سورة الزلزال (عربى) محسن محمد رفيع رشتى قزوينى, م 1300ق, دركتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى به شماره 2695. (دايرة المعارف تشيّع 4/559)
672. معارف اسلام در سوره يس (فارسى) حسين مظاهرى, قم: شفق, 1367, 335 ص *
673. معارف من القرآن (عربى) سيد عبدالحسين دستغيب, 1332 ـ 1402, شيعه, بيروت: دارالاسلاميه, چاپ اول, 1412, 454 ص. عنوان اصلى: تفسير سوره حديد ـ معارفى از قرآن, مترجم سيد على محمد زين. *
674. المعارف والعقايد الاسلامية من قلب القرآن. (عربى) حسين مظاهرى, شيعه, بيروت: دارالبيضاء ـ دارالرّسول الاكرم, چاپ اوّل,1414, 240 ص, مترجم از فارسى, لجنة الهدى, عنوان اصلى, معارف اسلام در سوره يس. *
675. معارفى از قرآن ـ تفسير سوره حديد (فارسى) سيد عبدالحسين دستغيب 1332 ـ 1402ق, شيعه, قم: انتشارات اسلامى, چاپ دوّم, 1368, 487 ص. *
676. معالم المجتمع المسلم كما بينها سورة الحجرات (عربى) عبدالعظيم بن بدوى, سنى, مصر: مؤسسة الزهراء [تأليف 1409], 75 ص. *
677. منابرى از سوره مرسلات وهل أتى (فارسى) [درمقدمه كتاب اسم اميرخانى آمده كه ظاهراً مؤلف مى باشد). چاپ بهمن, 1346, 204 ص. *
678. من التفسير البيان للقرآن الكريم ـ تفسير سورتى ق و الملك (عربى) عبدالستار حسين زموط, سنى, قاهره: مكتبة الكليّات الازهريّة, چاپ دوّم, 1404, 119 ص.
679. من هدى سورة آل عمران (عربى) حنان لحام, سنى, رياض: دارالهدى, چاپ اوّل, 1409, 262, ص, فروست: نظرات فى كتاب اللّه . *
680. من هدى سورة البقرة (عربى) حنان لحام, سنى, رياض: دارالهدى, چاپ اوّل, 1409, 632 ص.
681. من هدى سورة النّساء (عربى) حنان لحام, سنى, رياض: دار الهدى, چاپ اوّل, 1406, دوّم, 1409, 464ص. *
682. مؤتمر تفسير سورة يوسف (عربى) عبداللّه محمد بن صالح العلمى العزى الدمشقى, 1278 ـ 1355ق, سنى, دمشق: دارالفكر, 1381, 2 جلد, 1480 « 45 ص. چاپ دوّم: بيروت: دارالفكر, 1389, با مقدمه جمعى از نويسندگان. *
* موجى از دريا ــــــــــ درسهايى از فاتحة الكتاب.
683. المؤمنون والنّور, من الدراسات القرآنية (عربى) سعد اسماعيل شلبى, سنى, قاهره: دارمصر, [تأليف 1317], 339 ص. (تفسير سوره مؤمنون ونور) *
684. نظرات حديثة فى التفسير, تفسير سور القصار: سورة ملك, القلم, الحاقة (عربى) محمد عبدالرحمن الجديلى, سنى, بيروت: منشورات المكتب التجارى, چاپ اوّل, 1965, 182 ص, فروست: من هدى القرآن 2. *
685. نظرات فى سورة الحجرات (عربى) محمد محمود الصواف, سنى, بيروت: مؤسسة الرسالة, چاپ چهارم, 1402, 191 ص. *
686. نظرات فى سورة الرّحمن (عربى) عبدالكريم الخطيب, سنى, قاهره: مؤسسة اخباراليوم, 1971, 127 ص. (مؤلف, صاحب التفسير القرآنى للقرآن در 16 مجلد است. (تفسير و تفاسير جديد 185)
687. نظرات فى سورة النّور (عربى) احمد ماهر محمود البقرى, سنى, اسكندريه: مؤسسة الثقافة الجامعية, 1974, 78 ص. (تفسير و تفاسير جديد 182)
688. نظرة فى الفاتحة (عربى) حيدرالجوادى, متولد 1900 م, چاپ بغداد. (تفسير و تفاسير جديد 175)
689. نگاهى به تفسير سوره حمد (فارسى) محمد حسين خيرتبريزى, شيعه, تبريز: انتشارات فلق, چاپ اوّل, 32 ص. *
690. نگاهى به قرآن تفسيرى از سوره محمد, عنكبوت (فارسى) حسن هاشمى, شيعه, چاپ قم, 40 ص. *
691. نگرشى تحليلى سوره مؤمن (فارسى) محمد مهدى بحرى, شيعه, تهران, نشر امّت, 205 ص. *
692. نگرشى در تفسير آيات (60 گفتار در تفسير دوسوره حمد و بقره) (فارسى) جعفر شعار, مصطفى شعار, محمد حسين شعار, شيعه, تهران: چاپخانه انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ اوّل, 1371, 152 ص (تفسير بعضى از آيات سوره حمد و بقره). *
693. نورالايمان فى تفسير القرآن, تفسير سورتى الفاتحة والبقرة (عربى) محمد مصطفى ابى العلاء, 1327 ـ 1406ق, سنى, بيروت: دارالبشائر الاسلاميّة, چاپ اوّل, 1411, 543 ص. *
694. نور درخشان در تفسير نخستين سوره قرآن (فارسى) سيد رضا رفائى, شيعه, قم: انتشارات رسالت, چاپ اوّل, 1373, 216 ص, (تفسير سوره حمد). *
695. نور المشكوة ـ تفسير سوره نور, عبدالعظيم صدوقى اردبيلى م 1340, شيعه, تبريز, 1332, 116 ص. (تفسير وتفاسير جديد 182)
696. نورالهدى ـ تفسير آيه نور (عربى) سيد عبدالحسين كمونه نجفى, 1268 ـ 1336ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/563)
697. الوحدة الموضوعية فى سورة يوسف عليه السّلام (عربى) حسن محمد باجوده, سنى, قاهره: دارالكتب الحديثة, 1974, 550 ص. (تفسير وتفاسير جديد 178)
698. يس قلب القرآن (عربى) محمد على قطب, سنى, قاهره: دارالمختار الاسلامى, 1992, 72 ص. *
699. اليواقيت الحسان فى تفسير سورة الرحمن والمختار من القصائد والاشعار (عربى) مجد الدين النجفى الاصفهانى, 1326 ـ 1403ق, شيعه, قم: نشر الهداية, چاپ اوّل, 1409, 135 ص. *
700. يوسف عليه السّلام نظرات فى التفسير (عربى) عبدالحميد كحيل داود, سنى, [تأليف 1377], 176. *

بخش چهارم: تفسير آيه ها

701. آية البرّ من آيات القرآن العظيم (عربى), عباس الجمل, سنى, قاهره: مطبعة لجنة التأليف والترجمة والنّشر, 1371 ق ـ 527 ص. *
702. آية الخمس (عربى) محمد جعفر شمس الدين, شيعه, بيروت: دارالتعارف للمطبوعات.
703. آية الكرسى (فارسى), كاظم خلخالى, شيعه, تهران: عطائى, 104 ص. *
704. آية الكرسى, پيام آسمانى, گفتار فلسفى (فارسى) محمد تقى فلسفى, متولد 1289ش, تهران: هيئت نشر معارف اسلامى, 1351, 414 ص. (فقط تفسير آيه 255 سوره بقره) *
705. آية الكرسى نداء التوحيد السّماوى (عربى) محمد تقى فلسفى, شيعه, بيروت: مؤسسة البعثة, 1412, 322 ص. مترجم: جعفر صادق الخليلى, عنوان اصلى: آية الكرسى پيام آسمانى. *
706. آيه نور ـ گنچ نور حقيقى (فارسى), حبيب اللّه فضائلى, شيعه, كتابفروشى ميثم, چاپ اوّل, 1369, 72 ص. *
707. الاسم الاعظم أو معارف البسملة والحمدلة (عربى), محمد الغروى, شيعه, بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, 1402 ونيز قم: مكتبة فيروزآبادى, 280ص. *
708. البسملة بين أهل العبارة واهل الاشارة (عربى) ابراهيم بسيونى, سنى, قاهره: الهيئة المصرية العامّة للكتاب ـ دارالتأليف والنّشر, 1972, 141 ص. (نقد كتاب الكهف والرقيم فى شرح بسم اللّه الرحمن الرحيم, عبدالكريم الجيلانى م 820 يا 832ق). *
709. تأمّلات فى القرآن الكريم (عربى) ابوالحسين على الحسنى الندوى, سنى, دمشق: دارالقلم ـ بيروت: الدار الشامية, چاپ اول, 1411, 112 ص. *
710. تفسير آيات سجود القرآن (عربى) محمود شبلى, سنى, بيروت: دارالجيل, چاپ اوّل, 1413, 160 ص. *
711. تفسير آيه البسملة, محاضرات معرفية (عربى) روح اللّه الموسوى الخمينى, 1320 ق ـ 1368 ش, شيعه, بيروت: دارالهادى, چاپ اوّل, 1412, 127 ص, *
712. تفسير آيه جلباب, محمد تقى صديقين اصفهانى, م 1417ق, شيعه, قم: 1349, 113 ص.
713. تفسير آية الكرسى, عبدالعظيم صدوقى اردبيلى م 1340, شيعه, چاپ تبريز, 48ص.(تفسير و تفاسير جديد 174)
714. تفسير آية الكرسى, محمد صالح ميرزا فضل اللّه مازندرانى, شيعه. (الذريعة 4/330)
715. تفسير آيه مباركه نور, محمد شريعت سنگلجى, شيعه.
716. تفسير آيه نور, ابوتراب شهيدى قزوينى, 1278 ـ 1357, شيعه, تهران: 1331, 44ص. (تفسير و تفاسير جديد 173)
717. تفسيرآية النور, هادى نجفى طهرانى, 1253 ص. (دائرة المعارف تشيّع 4/561; تفسير وتفاسير جديد 174).
718. تفسير آيه و اذا قرى القرآن فاستمعوا له وانصتوا (اعراف 204), ميرزا ابراهيم القاضى الخوزانى الاصفهانى, م 1355ق, شيعه. (الذريعة 4/323)
719. حقيقة الابداع فى تفسير كلمة الاسترجاع (آيه 56 سوره بقره = اذا أصابتهم مصيبة, سيد عبداللّه برهان سبزوارى, 1300 ـ 1384ق, شيعه, (در سبزوار كتابخانه مؤلف (دائرة المعارف تشيّع 4/571)
720. رساله نوين درباره… و تفسير آيه آن عدّة الشّهور عنداللّه اثنا عشر شهراً (فارسى) سيد محمد حسين حسينى طهرانى, م 1374ش, شيعه, تهران: انتشارات صدرا, چاپ سوّم, 1406, 152ص. *
721. الرقّ المنشور ولوامع الظّهور فى تفسير آية النّور سيد حسين بن مرتضى طباطبايى يزدى, م 1307ق, تبريز, 1300. (الذريعة 11/ 246)
721. الشّهاب الثاقب تفسير انّا زيّنا السّماء الدّنيا بزينة الكواكب, مهدى مسجد شاهى, متولد 1298 ق, تهران: چاپ سنگى, 1355, 96 ص. (تفسير وتفاسير جديد 174)
722. غرّة المتقين, محمد اشرف جبل عاملى, اصفهان: مطبوعاتى خندان, 1368, 84ص. (تفسير و شرح آية الكرسى). (تفسير و تفاسير جديد 176)
723. كراسة آية الكرسى, سيد محمد على هبة الدين حسينى حائرى معروف به سيّد هبة الدين شهرستانى, 1301 ـ 1386 ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 572)
724. كلام قدسى, تفسير آية الكرسى, مهدى صدرعالمى, تهران, 1368, 80 ص. (تفسير و تفاسير جديد 173)
725. لوامع الظهور فى تفسير آية النّور, حسين بن مرتضى الطباطبايى الحائرى, م 1307, شيعه. (معجم المفسرين 1/ 161)
726. من آيات اللّه فى السّماء آية الكرسى سيّدة آيات القرآن الكريم (عربى) ماهر احمد الصوفى, سنى, حمص: مكتب الشعار. 1416, 25 ص. *
727. ويسألونك عن ذى القرنين (عربى) احمد بن خيرالدين ابوالكلام آزاد, 1305 ـ 1379, سنى, قاهره: دارالشّعب, 1972, 182 ص. (تفسير وتفاسير جديد 193)

بخش پنجم: تفسيرهاى نامشخص

728. ارشاد اللّه فى تفسيرالقرآن (عربى) ابوبكر بن الطاهر بن زبير السلوى, م 1376ق, مالكى. (معجم المفسرين 2/ 767)
729. ازهار التنزيل, سيد محمد حسن زنگى پورى م 1325ق, شيعه. (الذريعه 1/534)
730. اشارات الاعجاز من مضان الايجاز (عربى), سعيد النورسى, سنى, قاهره: شركة سوزلر, چاپ دوّم, 1414, 331 ص, مترجم از تركى: احسان قاسم الصالحى, فروست: كليّات رسائل النور 5.
731. الهام الرّحمن فى تفسيرالقرآن, عبيد اللّه بن الاسلام السّندى, 1872 ـ 1944, كراچى, بيت الحكمة, 344 ص. (تفسير وتفاسير جديد 199)
732. انوارالبيان فى تفسيرالقرآن (گجراتى), غلام على بن اسماعيل البهاونگرى, 1283 ـ 1367 ق, هند. (الذريعة 2/421)
733. انوار البيان فى تفهيم القرآن, محمدرضا الحق, دها كه: اشاعت منزل, 1963. (تفسير وتفاسير جديد 198)
733. انوارالقرآن (اردو) سيد راحت حسين رضوى هندى كويال پورى, 1297 ـ 1355ق, شيعه, چاپ هند, 1355, دائرة المعارف تشيّع 4/ 566 (الذريعة 2/ 438)
734. بشائر الرّضوان فى تفسيرالقرآن (عربى) على رفاعى محمد, سنى, قاهره: مكتبة و مطبعة محمد على صبيح, 1970م. (تفسير وتفاسير جديد 203)
735. بلاغ المبين, عنايت اللّه مشرقى هندى, هند: چاپ سنگى, 1342. (تفسير وتفاسير جديد 208)
736. بلوغ منى الجنان, (فارسى) محمد رضا خزرجى نجفى, شيعه, 1303 ـ 1385ق, درنجف دركتابخانه مؤلف موجود است. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 572)
737. بهجة التنزيل فى التفسير والتأويل, سيد حسين بن هبة اللّه رضوى كاشانى ملقّب به علم الهدى. (الذريعة 3/ 161)
738. البيان فى تفسيرالقرآن, عبدالحسين بن عيسى يوسف الرشتى, 1292 ـ 1372 (معجم المفسرين 1/ 256)
739. تحفة الاخوان, ابوعياشه محمد البيومى الدمنهورى 1263 ـ 1335ق. (معجم مصنفات القرآن 2/ 175)
740. تحفة الخاقان فى تفسيرالقرآن, ميرزا محمد باقر بن محمد لاهيجى 1275 ـ 1350, شيعه, 5 جلد, (اين اثر بصورت تفسير موضوعى در 5 موضوع, قصص, احكام, معارف, مواعظ و وعيد, مى باشد.) (الذريعة 3/ 431)
741. التحفة (فى تفسيرالقرآن) عبدالكريم بن عبداللّه الحسنى اليمنى الرضوى, 1224 ـ 1309, زيدى.(معجم المفسرين 1/ 298)
742. التفسير(عربى) محمد بشربن محمد هلال الآلاجاتى معروف به غزى, 1274 ـ 1339ق, مخطوط در حلب. (الاعلام زركلى 6/53)
743. تفسير آقا فتحعلى ـ تفسير الكبير, آقا فتحعلى زنجانى نجفى م 1338ق. (الذريعة 4/ 297)
744. تفسير الآيات القرآنيّة (عربى) عبدالعزيز حسن م 1364 ـ محمد عبد العزيز النجار. معجم المفسرين1/ 286)
745. تفسير اردوبادى (عربى) محمد على ارودبادى تبريزى نجفى, شيعه, 1312 ـ 1380ق, نجف: كتابخانه مؤلف. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 570)
746. تفسير اويسى (فارسى) محمد حسين غلام على اويسى قزوينى, 1336 ـ 1414 ق, شيعه. تأليف از سال 1380 تا 1411, درچند مجلد به خط مؤلف دركتابخانه مؤلف در قزوين. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 578)
747. تفسير خفاجى (تفسير شيخ عمران), عمران بن احمد دعبل خفاجى نجفى, 1247 ـ 1328, شيعه, خطى. (الذريعة 4/ 295)
748. تفسير روشن, ضياء الدين طباطبايى, 1270 ـ 1348ق, شيعه, تهران: چاپ سنگى, 1347. (تفسير وتفاسير جديد 202)
749. تفسيرالقـرآن, محمد على قـراجه داغى, زنده در 1306, شيعـه. (معجم المفسـرين 2/593)
750. تفسيرالقرآن, محمد بن محمد بن احمد الخصاص التازى, م 1354ق, مالكى, درچند مجلد. (الاعلام زركلى 7/ 81)
751. تفسيرالقرآن, طاهربن صالح بن احمد السمعونى الجزائرى الدمشقى, 1268 ـ 1338. (معجم المفسرين 1/ 241)
752. تفسيرالقرآن, على بن سليمان الدمناتى, 1234 ـ 1306ق, مالكى. (معجم المفسرين 1/ 362)
753. تفسيرالقرآن, محمد لطفى الشيخ جمعه اسكندرى, 1303 ـ 1372ق, سنى, بصورت خطى. (معجم المفسرين 2/ 609)
754. تفسيرالقرآن, عبدالحقّ بن عبدالواحد بن محمد الهاشم, 1302 ـ زنده در 1368 ق. (معجم المفسرين 1/257)
755. تفسيرالقرآن, محمد بن عبداللّه القسطنطنى النقشبندى م 1309ق. (معجم المفسرين 2/ 563)
756. تفسيرالقرآن, حسن (احسن) بن محمد بن بوجمعه البيضاوى البعقيلى, 1301ـ 1368ق, چاپ شده. (معجم المفسرين 1/ 146)
757. تفسير قرآن براى شما (فارسى) محمد على خالدى, شيعه, تهران, 1336.
758. تفسير قرآن به شعر مثنوى, هاشم دلخوشنواز, شيعه, تهران: مؤلف, 1364.
759. تفسيرالقرآن العظيم, محمد سعيد بن احمد العرفى 1314 ـ 1375ق, خطى. (معجم المفسرين 2/ 532)
760. تفسيرالقرآن الكريم ـ ابراهيم بن عمربن بابه ملقّب به بيوض, 1316 ـ 1400ق, اباضى. (معجم المفسرين 2/ 532)
761. تفسيرالقرآن الكريم ـ عمر راسم بن على بن سعيد البجائى, 1300 ـ 1379ق, سنى (وى اين تفسير را در زندان نوشته است) (معجم المفسرين 2/ 789)
762. تفسير الكبير (عربى) سيد ميرزا هادى خراسانى حائرى, 1297 ـ 1368 ق, شيعه, چند مجلّد. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 567)
763. التفسير المأثور على اصغر بن محمد حسن قائنى بيرجندى, م 1315 يا 1320, شيعه. (الذريعة 4/ 265)
764. تفسير مشكلات القرآن, عبداللّه بن محمّد صلاح الدين العلمى العزى الدمشقى 1278 ـ 1355ق, سنى. (معجم المفسرين 1/ 326)
765. تفسير الوسيط (عربى) سيد ميرزا هادى خراسانى حائرى, 1297 ـ 1368ق, شيعه. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 567)
766. تفسير يسيرالمشهور بفوق اليسير, مراد على, تصحيح و تحقيق: عبدالحقّ پيشاور, عبداللطيف ومحمد شريف. (تفسير و تفاسير جديد 208)
767. تقريرات على تفسير البيضاوى, محمد بن عثمان بن محمد النجار, 1255 ـ 1331, مالكى. (معجم المفسرين 2/ 574)
768. تنوير الاذهان بما تيسّر تفسيره من القرآن, قاسم احمد عفيفى الدجوى, سليمان امام الصغير و عبدالصبور امام محمد, سنى, قاهره: دارالنصر, 1970, 162 ص. (تفسير و تفاسير جديد 203)
769. التيسير فى تفسير الفاظ القرآن الكريم (عربى) حسين نصار, سنى, مصر, انوارالمعرفة.
770. التيسير والتسهيل لفهم مدارك التنزيل (نسفى) (عربى) عبدالحكيم الافغانى القندهارى, 1251 ـ 1326ق, حنفى, مخطوط در دمشق. (معجم المفسرين 1/ 258)
771. جواهر الافكار ومعدن الاسرار, عبدالقادربن احمد بن مصطفى بدران, م 1346ق, حنبلى. (معجم المفسرين 1/ 292)
772. جواهر المعـادن, على بن محمد شريعتمدار استرآبادى, م 1315ق, شيعه. (الذريعة 4/ 270)
773. الخيرات الحسان فى تفسيرالقرآن, محمد رضا خزرجى نجفى, 1303 ـ 1385ق, شيعه (نجف دركتابخانه مؤلف) (دائرة المعارف تشيّع 4/ 572)
774. الذكر الحكيم (عربى) محمد كامل حسين, قاهره: النهضة المصرية, 1971, 202 ص. (تفسير وتفاسير جديد 207)
775. ربيع الجنان فى تفسيرالقرآن, محمد بن خليل بن ابراهيم المحاسن القاوقجى. 1224 ـ 1305, حنفى. (معجم المفسرين 2/ 528)
776. سرالاستواء ـ سرّ التنزيل ـ سرّ القرآن ـ سرّالفرقان, محمد سرى باشا الكريدى الرومى. (معجم المفسرين2/531)
777. ضياء التفاسير (فارسى) سيد اميرمحمد صادق خوانسارى موسوى, م 1332ق, شيعه, تهران, چاپ سنگى, (دايرة المعارف تشيّع 4/ 563)
778. فتح الجليل بذكر طرف فيما يتعلّق بالتّنزيل, حسن بن احمد سالم الرفاعى الشهير بالهوارى العدوى, 1257 ـ زنده در 1329ق, مالكى. (معجم المفسرين 1/ 136)
779. فتح الجواد الكريم فيما يتعلّق ببسم اللّه الرحمن الرحيم, حسن بن محمد حسن معروف بالسقا, 1262 ـ 1326ق, شافعى. (معجم المفسرين 1/147)
780. فتح الرحمن بتفسيرالقرآن, حسن حسنى بن محمّد درويش الموصلى, (جلد دوّم تا سوره انعام). (معجم المفسرين 1/ 139)
781. فتح المنان فى تفسير غريب القرآن, مؤمن بن حسن الشبلنجى, 1252 ـ زنده در 1322ق. (معجم المفسرين 2/694)
782. الفرقان فى تفسيرالقرآن (اندونزيايى) حسن بن احمد باندونج الجاوى, 1304 ـ 1378ق. (معجم المفسرين 1/ 138)
783. القرآن الكريم مع موجز البيان فى معانى القرآن احمد حنفى نصار القوصى, سنى, قاهره: دار وهدان, 1970, 3 جلد. (تفسير وتفاسير جديد 206)
784. القول الوجيز فى كلام اللّه العزيز, صالح بن عمر بن داود بن صالح, 1287 ـ 1347ق, سنى. (معجم المفسرين 2/ 776)
785. كشف المحجوبين عن خدى تفسير الجلالين, سعد اللّه بن غلام قندهارى افغانى, م 1306ق, خطى دركتابخانه تيموريه. (معجم المفسرين 1/ 270)
786. لؤلؤ البحرين, محسن محمد رفيع رشتى قزوينى, م 1300, شيعه. (دايرة المعارف تشيّع 4/559)
787. مجمع الانوار ومعدن الاسرار فى تفسيرالقرآن الكريم, فتح على بن ولى بن على عسكرزنجانى, 1268 ـ …, شيعه. (معجم المفسرين 1/ 417)
788. مراد الطالب فى التفسير (عربى) محمد ابوفرحه الحسينى, قاهره: جامعة الازهر, 1971, 88 ص. (تفسير و تفاسير جديد 197)
789. مشكاة الحياة, دانش تبريزى, زنده در 1303. (مفاخر آذربايجان 1/ 515)
* المصفى الجامع بين الصحيح المأثور و صريح المنقول ــــــــــ الموجز فى تفسيرالقرآن الكريم.
790. منبع الكرامة زنوزى خوئى, م 1301. (مفاخر آذربايجان 1/ 514)
791. موجز تفسير القرآن (عربى) عبدالجبار الاعظمى, بغداد, 1966 ـ 1967, 2 جلد. (تفسير و تفاسير جديد 194)
792. الموجز فى تفسيرالقرآن الكريم ـ المصفى الجامع بين صحيح المأثور و صريح المنقول (عربى) محمد رشدى حمادى, سنى, قاهره: عيسى البابى الحلبى, 1973. (تفسير و تفاسير جديد 197)
793. موهبة الرّحمن فى تفسيرالقرآن, محمد رضا خزرجى نجفى, 1303 ـ 1385ق, شيعه, نسخه خطى در نجف كتابخانه مؤلف موجود است. (دائرة المعارف تشيّع 4/ 572)
794. نظم البرهان فى تفسيرالقرآن, ميرزا حسن عليارى, م 1358, شيعه. (مفاخر آذربايجان 1/ 289)
795. نفحات الطيب على تفسير الخطيب, احمد رافع محمد الحسينى القاسمى الطهطاوى, 1275 ـ 1355ق, حنفى. (معجم المفسرين 1/37)
796. نفحة الرحمن فى تفسيرالقرآن, محمد حسن وادى بن الصيادى الحسينى, 1266 ـ 1328ق. (معجم المفسرين 2/ 518)
797. النقد الجميل على تفسير أنوار التنزيل للبيضاوى (عربى) ضياء الدين عبدالحسن خالصى, 1315 ـ 1370ق, شيعه, نسخه اصلى در كاظمين كتابخانه مؤلف موجود است. (دايرة المعارف تشيّع 4/568)
798. واضح البيان فى تفسيرالقرآن, محمد ابرهيم ميرسالكوتى, لاهور: اداره ترجمان السنّة, 1972, 552 ص. (تفسير و تفاسير جديد 176)
799. الوجيز فى تفسيرالكتاب العزيز, عماد الدين محمد طاهر البحرانى. (تفسير وتفاسير جديد 194)

استدراك:

800. افلا يتدبرون القرآن (عربى) عزالدين الجمل, سنى, چاپ 1982.*
801. الترتيب و البيان عن تفصيل آى القرآن, محمد زكى صالح, سنى, بغداد, دار المكتبة العلمية, چاپ دوم, 1399ق, دو جلد.
802. تفسير الآيات الباهرة و أخبار العترة الطاهرة (عربى) محمد حسن ميانجى, 1334ق, خطى, دو جلد, 640 « 632. *
803. تفسير ماجدى ـ تفسير قرآن انگليسى, عبد الماجد دريابادى, كراچى, محكمه اوقاف, 1987م. ناشر ديگر:لكهنو:صدق جديد, 1968, چهار جلد.
804. ته فسيرى كوردى (كردى) ملا محمد كويى, سنى, بغداد, چاپخانه سلمان الاعظمى, 1390.*
805. خلاصة التفاسير (عربى) محمد بكر اسماعيل, سنى, قاهره, دار المنار 1416, 604 ص (تفسير تمام قرآن).
806. ضياء القرآن (اردو) پير محمد كرم شاه الازهرى, سنى, لاهور: انتشارات ضياء القرآن, چاپ پنجم, 1402, پنج جلد, (تفسير تمام قرآن). *

 

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

کتاب شناسی محکم و متشابه

کتاب شناسی محکم و متشابه

رسول سعیدی زاده
كلمه متشابه در لغت به معنای مانند شونده به چیزی است؛ و در اصطلاح اصولیان و فقیهان و مفسران به آیه ای كه معنایش بر عموم مردم روشن نباشد متشابه گفته می شود، عكس متشابه را محكم نامند، یعنی آن سخنی كه واضح است و می توان از ظاهرش مقصود گوینده را فهمید.
در قرآن كریم دو جا از آیات محكمات سخن رفته است:
«فاذا انزلت سورة محكمة و ذكر فیها القتال رأیت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون الیك…»
(محمد/20)
«هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هنّ امّ الكتاب و أخر متشابهات فأمّا الذین فی قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه…»(آل عمران/7)
عمده ترین دلیل بر وجود آیات محكم و متشابه در قرآن آیه اخیر است، و سید رضی می گوید: باید آیات متشابه را به محكم برگرداند.(حقائق التأویل/13)
درباره محكم و متشابه كتابهای بسیاری نگاشته شده كه از بیشتر آنها تنها نامی باقی مانده است، بنا بر نقل سیوطی نخستین كسی كه در این باره كتاب نوشت كسائی (م 182 ق) بود، ولی پیش از او حمزة بن حبیب كوفی (م 156ق) از اصحاب امام صادق(ع) كتابی در این زمینـه تـألیف كرده است.(الاتـقـان، 2/114؛ اعیان الشیعه، 2/128)
درباره محكم و متشابه كتابهای بسیاری نگاشته شده كه از بیشتر آنها تنها نامی در میان كتابها باقی مانده است، بنا بر نقل سیوطی نخستین كسی كه در این باره كتاب نوشت كسائی (م 182 ق) بود، ولی پیش از او ابوعمارة حمزة بن حبیب كوفی (م 156ق) از اصحاب امام صادق(ع) كتابی در این زمینه تألیف كرده است.(الاتقان، 2/114؛ اعیان الشیعه 2/128)
از پیش نیازهای تحقیق در هر زمینه و موضوعی آشنایی با منابع و كتب تألیف شده در آن موضوع است، بر خلاف بعضی از موضوعات قرآنی، درباره محكم و متشابه كتاب شناسی جداگانه ای تا كنون تهیه نشده است تا بتواند مورد استفاده قرار گیرد، بر این اساس به تنظیم این كتاب شناسی پرداخته شد و اگر چه ادعای كامل بودن این مختصر نمی رود، اما می تواند راهنمای محقق در این باره باشد.
این كتاب شناسی در سه قسمت خواهد آمد؛ الف: كتابهای چاپی ب. كتابهای خطی موجود ج. كتابهای خطی نایاب
بخش اول: كتابهای چاپی

1. آیات متشابه (تركی)، برگامالی بیك، سنی، انتشارات مجموعه محراب، تركیه: استانبول، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 1/63. [برگاما نام شهری در كشور تركیه است.]
2. الآیات المحكمات فی دفع الشبهات (عربی)، محمد حسین الشهرستانی الحائری، عراق: نجف، 1959 م.
3. اثبات حق از دو تفسیر محكم و متشابه (فارسی)، محمود محمدی تبریزی، شیعه، قم: انتشارات چاپخانه علمیه، 122 ص.
4. اساس التقدیس (عربی)، محمد بن عمر فخر رازی معروف به امام فخررازی (م 606 ق)، سنی، تحقیق: احمد حجازی السقا، القاهرة: مكتبة الكلیات الأزهریة 1406 ق، 318 ص. [بخش دوم این كتاب دربارهٌ متشابهات قرآن است]
5. اسرار المقامات و رموز المتشابهات (اردو)، پیرغلام محمد حلسواندی (م 1375ق)، پـاكستــان: فیصل آبــاد، 120 ص، كتابنــامه بزرگ قـرآن كریم 1/350.
6. الإعلام (الفصل الخامس) (عربی)، هنری دی كاستری، ترجمه احمد فتحی زغلول پاشا، مصر: مكتبة السعادة، 82ص، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 1/356.
7. الاشباه و النظائر فی القرآن الكریم (عربی): ابوالحسن مقاتل بن سلیمان البلخی (م 150ق)، دراسة و تحقیق: عبدالله محمد شحاته، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للكتاب، 1395 ق، 348ص.
8. اضواء علی متشابهات القرآن (عربی)، خلیل یاسین، بیروت، 1388 ق، 2 مجلد. [این كتاب در دو جلد، شامل هزار و ششصد سئوال و جواب پیرامون متشابهات قرآن كریم است].
9. الأكلیل فی المتشابه و التأویل (عربی)، ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حرانی معروف به ابن تیمیه (م 728ق)، سنی، مصر: قاهره: مكتبة انصار السنة المحمدیة، 1367 ق.
10. الأمالی، غرر الفوائد و درر القلائد(عربی)، علی بن حسین علم الهدی معروف به سید مرتضی (م 426 ق)، شیعه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، مطبعة محمد مصطفی، 1308 ق، 2 جلد.
11. بررسی احكام و تشابه در قرآن كریم (فارسی)، ید الله ملكی، شیعه، اراك: دانشگاه آزاد اسلامی، 1372 ش.
12. البرهان فی تشابه القرآن (عربی)، الكهانی، بیروت، المؤسسة الجامعیة [بی تاریخ].
13. البرهان فی توجیه متشابه القرآن لما فیه من الحجة و البیان (عربی)، محمود بن حمزة بن نصر كرمانی (م 505 ق)، سنی، تصحیح و تعلیق عبدالقادر احمد عطاء، بیروت: دارالكتب العلمیة، 1406ق [نسخه خطی این اثر در كشور سوریه وجود دارد، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/51].
14. البرهان فی متشابه القرآن (عربی)، عمر ناصر بن سلیمان، عربستان: جامعة اصول الدین، 1399ق، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 3/104 [این اثر پایان نامه تحصیلی است].
15. بیان متشابه القرآن (عربی)، عبدالعزیز بن راشد النجدی، سنی، مصر: قاهره: مطبعة انصار السنة المحمدیة.
16. بیان المشتبه من معانی القرآن الكریم (عربی)، حسن محمد موسی، تحقیق: عبدالرحیم فرج جندی، مصر: اسكندریه، جمعیة الحریة، 1957م، 273ص.
17. پژوهشی در حكمت متشابهات در قرآن (فارسی)، ماشاء الله بیات مختاری، شیعه، با نظارت محمد باقر حجتی، قم: مركز تربیت مدرس، 1373 ش، 401 ص. [این اثر پایان نامه تحصیلی درباره نقد متشابهات قرآنی است].
18. تأویل قرآن به قرآن، یا تفسیر كاشف (فارسی)، محمد باقر حجتی، عبدالكریم بی آزار شیرازی، شیعه، تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامی 1366 ش، 5 مجلد.
19. تأویل متشابهات القرآن (عربی)، محمد بن علی ابن شهرآشوب المازندرانی (م 558 ق)، شیعه، الذریعة 3/306. [این كتاب در سال 1369 شمسی با حواشی حسن مصطفوی به چاپ رسید؛ و در بعضی منابع با عنوان «متشابه القرآن» نیز آورده شده.]
20. تأویل مشكل القرآن (عربی)، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه (م 276ق)، شرحه و نشره: احمد صقر، القاهرة: داراحیاء الكتب العربیة، 1401 ق، 705 ص.
21. تبصرة المنتبه بتحریر المتشبه (عربی)، شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی بن حجر العسقلانی، معروف به ابن حجر (م 852 ق)، سنی، تحقیق: البجاوی، مصر 1966 م، معجم الدراسات القرآنیة/ 602.
22. تفسیر الآیات المتشابهات من القرآن(عربی)، محمد علی معزی دزفولی، قم: 1392 ق، 56 ص.
23. تفسیر المحكم و المتشابه (عربی)، علی بن الحسین علم الهدی، معروف به سید مرتضی (م 436 ق)، شیعه، تهران، 1312 ش، 128 ص.
24. تنزیه القرآن عن المطاعن (عربی)، قاضی عبدالجبار بن احمد معروف به قاضی القضاة (م 415 ق)، القاهرة: محمد سعید الرافعی، 1329 ق، 436 ص.
25. تیجان البیان فی مشكلات القرآن (عربی)، محمد امین خیرالله الخطیب العمری، دراسة و تصحیح: حسن مظفر الرزو، الموصل: جامعة الموصل، 365 ص.
26. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل (عربی)، محمد بن الحسین شریف الرضی (م 406 ق)، شیعه، قم: دارالكتب الاسلامیة. [این كتاب دارای نسخه خطی بسیار نفیس به شماره 1320 در كتابخانه آستان قدس رضوی است؛ از این عنوان فقط جلد پنجم به چاپ رسیده است].
27. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل (فارسی)، محمد بن الحسین شریف الرضی (م 406 ق)، شیعه، ترجمه: محمود فاضل یزدی مطلق، مشهد: آستان قدس رضوی، 1366 ش، 502 ص [این كتاب ترجمه ای روان از عنوان پیشین است].
28. درة التأویل و غرة التنزیل فی الآیات المتشابهة و المكررة (عربی)، ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی (م 502 ق)، سنی، دمشق: جامعة الدمشق، 1966م.
29. درة التنزیل و غرة التأویل، فی بیان الآیات المتشابهات فی كتاب الله العزیز (عربی)، محمد بن عبدالله الخطیب الاسكافی (م 420 ق)، مصر: مطبعة السعادة 1326 ق، بیروت: دارالآفاق الجدیدة 1393 ق، 398 544ص.
30. ردّ معانی الآیات المتشابهات الی معانی الآیات المحكمات (عربی)، محیی الدین محمد بن علی بن عربی معروف به ابن عربی (م 638 ق)، بیروت: نادی الكتب العربیة، 1328 ق، علوم قرآن و فهرست منابع 393.
31. رساله در متشابهات قرآن و حدیث (فارسی)، اسدالله مجتهد میرسلامی، شیعه، تهران: انتشارات دانش 1353 ق، 32ص. [مؤلف به اسدالله خرقانی نیز معروف است].
32. رسالة المحكم و المتشابه (عربی)، علی بن الحسین علم الهدی معروف به سید مرتضی (م 436ق)، شیعه، [بی جا، بی نام] 1312 ق [متن چاپ سنگی این كتاب از كتاب «تفسیر نعمانی» نقل شده؛ از این اثر یك نسخه خطی در كتابخانه مسجد جامع گوهرشاد به شماره 880 و نیز چند نسخه در كتابخانه آیت الله مرعشی قم وجود دارد؛ این كتاب به عنوان «المحكم و المتشابه» نیز معروف است.
33. رساله متشابهات القرآن (عربی)، محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به صدرالمتألهین (م1050 ق)، شیعه، باتعلیق و تصحیح و مقدمه: جلال الدین آشتیانی، مشهد: دانشكده الهیات و معارف اسلامی، 1352 ش [این رساله همراه دو رساله دیگر در مجموعه ای با عنوان رسائل فلسفی به چاپ رسیده است].
34. روضة الریان فی أسئلة القرآن (عربی)، حسین بن سلیمان بن ریان، هند، چاپ سنگی، معجم الدراسات القرآنیة/602. [یك نسخه خطی از این اثر در كشور مصر موجود است. فهرس الخزانة التیموریة/132].
35. العقد الجمیل فی متشابه التنزیل (عربی)، آغا پاشا، مصر 1323 ق، 186 ص، علوم قرآن و فهرست منابع/393.
36. فتح الرحمن بكشف ما یلتبس فی القرآن (عربی)، ابویحیی زكریا الانصاری (م 926 ق)، حققه و علق علیه محمد علی الصابونی، مكة المكرمة: مكتبة و دارالصابونی، 1405 ق.
37. قرآن در قرآن (فارسی): مجتبی مجتبوی، شیعه، ویراستار و ناشر، جامعه مدرسین، قم، 1367 ش، 128ص.
38. كنز المتشابهات القرآن (عربی)، حافظ محمد محجوب، چاپ هندوستان، علوم قرآن و فهرست منابع/393.
39. متدهای توحیدی شناخت اسلامی انقلابی: 2. محكم و متشابه (فارسی)، مؤلف نامعلوم، فرانسه: نشر موحدین انقلابی.
40. المتشابه فی آی التنزیل (عربی)، احمد بن ابراهیم بن الزبیر الغرناطی، تحقیق: سعید الفلاح، بیروت: دار الغرب الاسلامی، 1983 م، معجم الدراسات القرآنیة/603.
41. المتشابه فی القرآن(عربی)، محمد علی حسن الحلی، لبنان: بیروت، دارالفكر، 1966م.
42. المتشابه فی القرآن (عربی)، محمد علی حسین السطی، بیروت: دارالفكر العربی، 1965 م، معجم الدراسات القرآنیة/603.
43. متشابه القرآن(عربی)، عبدالجبار بن احمد الهمذانی (م 415 ق)، تحقیق: عدنان محمد زر زور، القاهرة: دارالتراث، دو مجلد [بی تاریخ].
44. متشابه القرآن(عربی)، عبدالرحمن بن ابوبكر سیوطی (م 911 ق)، شافعی، مكه: 1311 ق، معجم الدراسات القرآنیة/603.
45. متشابه القرآن و مختلفه (عربی)، محمد بن علی ابن شهرآشوب المازندرانی (م 558ق)، شیعه، تهران: چاپخانه شركت سهامی طبع كتاب، 1328، 320 ص.
46. متشابهات قرآن و اخبار (فارسی)، قاسم یوسفی، شیعه، مشهد: دانشكده الهیات و معارف اسلامی 1350 ش [این كتاب ترجمه قسمت دوم «اساس التقدیس» فخررازی است كه به عنوان پایان نامه تحصیلی به راهنمایی آقای «زین الدین زاهدی» نوشته شده است].
47. المجالس السنانیة فی المتشابه (عربی)، محسن بن ام سنان سنان زاده، القسطنطنیة: 1260 ق، معجم الدراسات القرآنیة/604.
48. محكم و متشابه در قرآن (فارسی)، منصور درخشنده، شیعه، به راهنمایی محمد هادی معرفت، قم: 1371 ش، 192ص. [این اثر پایان نامه تحصیلی است]
49. محكمات و متشابهات قرآن (فارسی)، یوسف شعار، شیعه، تبریز [بی نام]، 1360 ق.
50. المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل كتاب الله العزیز المحكم (عربی)، حیدربن علی آملی (متوفی قرن هشتم هجری)، حققه و علّق علیه: محسن الموسوی التبریزی، وزارت ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1415 ق [این كتاب پیش از این تاریخ نیز به چاپ رسیده است].
51. مسائل الرازی و اجوبتها من غرائب آی التنزیل (عربی)، محمد بن عمر فخررازی (م 606ق)، سنی، تحقیق: عیسی البابی، قاهره: 1961م.
52. مشابه القرآن دراسة موضوعیة (عربی)، عدنان محمد زرزور، دمشق، مكتبة دار الفتح، علوم قرآن و فهرست منابع/394.
53. مفحمات الأقران فی مبهمات القرآن (عربی)، عبدالرحمن بن ابوبكر سیوطی (م 911ق)، شافعی، بولاق: 1284 ق، معجم الدراسات القرآنیة/604.
54. الوجوه و النظائر فی القرآن الكریم (عربی)، هارون بن موسی القارئ (م 170 ق)، جمع حاتم صالح الضامن، بغداد: وزارت الثقافة و الاعلام، 1409ق.
55. ملاك التأویل القاطع بذوی الإلحاد و التعطیل فی توجیه المتشابه اللفظ من آی التنزیل (عربی)، احمد بن ابراهیم بن الزبیر معروف به ابن زبیر (م 708ق)، سنی، تحقیق: سعید الفلاح، بیروت: دارالغرب الاسلامی، 1403 ق، 2 جلد. [این كتاب در دو مجلد از جمله تفاسیر اهل سنت در باب كلمات متشابه است].
56.منظومة فی متشابهات القرآن (عربی)، محمد خضری دمیاطی (م 1287ق)، مصر: نیل 1321 ق، علوم قرآن و فهرست منابع/ 395.
57. هدایة المرتاب و غایة الحفّاظ و الطلاب فی متشابه الكتاب (عربی)، علی بن محمد بن عبدالصمد السخاوی (متفی 643ق)، سنی، فهرست مخطوطات مكتبة مكة المكرمة/86. [این اثر در سال 1306 ق در مطبعه آستانه به چاپ رسیده است، علوم قرآن و فهرست منابع/395].

بخش دوم: كتابهای خطی موجود

1. الآیات المتشابهات (عربی)، محمد بن الحسین الشریف الرضی (م 406ق)، شیعه، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 1/64.
2. آیات محكمات (عربی)، محمد حسین المرعشی (م 1315ق)، المورد 7/288.
3. الآیات المحكمات و المتشابهات فی القرآن الكریم (عربی)، فیض كاشانی (م1091ق)، شیعه، معجم الدراسات القرآنیة/ 606.
[یك نسخه از این اثر خطی در كاظمیه عراق است، مخطوطات جامعة مدینة العلم (الكاظمیة)/4]
4. الآیات المحكمة بشأن المحكمة (عربی)، ابوالحسن علی الشاذلی، سنی، فهرست الكتب العربیة المحفوظة بالكتبخانة المصریة 2/146، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 1/66. [این كتاب خطی در كتابخانه خدیویه كشور مصر وجود دارد.]
5. اجوبة علی استشكالات وقعت للعزبن عبدالسلام (عربی)، محمد بن احمد بن عبدالهادی (م 744ق)، معجم الدراسات القرآنیة/606. [نسخه خطی این كتاب در خزانه تیموریه مصر وجود دارد.]
6. اجوبة عن أسئلة المتشـابهات (عربی)، ابوالقـاسم الغزالی، كتـابنامه بزرگ قـرآن 1/148. [نسخه خطی آن در كتابخانه شهر بورسا در تركیه وجود دارد.]
7. اجوبة مسائل عن متشابه القرآن (عربی)، علی بن الحسین علم الهدی معروف به سید مرتضی (م 436ق)، شیعه، [یك نسخه خطی از این اثر در كتابخانه آیت الله مرعشی قم وجود دارد.]
8. ارشاد الرحمن لأسباب النزول و النسخ و المتشابه و تجوید القرآن (عربی)، الاجهوری عطیة (م 1190ق)، معجم الدراسات القرآنیة/606. [یك نسخه خطی از این كتاب در خزانه تیموریه مصر وجود دارد]
9. إزالة الشبهات عن الآیات و الأحادیث المتشابهات (عربی)، شمس الدین محمد بن احمد معروف به ابن لبـان (م 749ق)، سنی، الاعـلام 5/327، كشـف الظنـون 1/72.
10. استحالة المعیة بالذات و ما یضاحیها من متشابه الصفات (عربی)، محمد الخضر مایابی (متوفای قرن چهارده هجری)، سنی، فهرست مخطوطات دارالكتب، قسم اول/41.
11. اسرار متشابهات الفرقان (عربی)، عبدالله بن ابی سعید، سنی، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/34.
12. أسئلة عن بعض الآیات و أجوبة علیها (عربی)، زكریا الانصاری (م 926ق)، معجم الدراسات القرآنیة/606. [یك نسخه خطی از این كتاب در خزانه تیموریه مصر وجود دارد، فهرس الخزانة التیموریة.]
13.الإعتماد فی متشابهات القرآن (عربی)، مؤلف نامعلوم، معجم الدراسات القرآنیة/606. [یك نسخه خطی از این كتاب در الازهر مصر به شماره 9927 موجود است.]
14. أقاویل الثقات فی تأویل الأسماء و الصفات و الآیات المحكمات و المتشابهات (عربی)، مرعی بن یوسف كرمی المقدسی (م 1303ق)، حنبلی، معجم الدراسات القرآنیة/606. [دو نسخه خطی از این كتاب در اداره اوقاف بغداد به شماره 1/1384، 1/1763 موجود است.]
15. بغیة المرید فی حفظ القرآن المجید و یسمی: تحفة النابه لما فی القرآن من المتشابه (عربی)، عمر السهروردی المدنی، معجم الدراسات القرآنیة/607. [یك نسخه خطی از این كتاب در خزانه تیموریه به شماره 80 موجود است].
16. بیان ما ضلّت به الزنادقة فی متشابه القرآن (عربی)، ابوعبدالله احمد بن حنبل بن هلال الشیبانی معروف به ابن حنبل (م 241 ق)، سنی، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/55 [نسخه خطی این كتاب در شهر دمشق موجود است.]
17. بیان المشكلات من الآیات المتشابهات و مااختلف فیه من حكم الآیات (عربی)، محمد بن علی بن شهرآشوب المازندرانی (م 558)، شیعه، كتابخانه آستان قدس رضوی، ش 17425، و ش 17925.
18. تأویل المتشابه فی الأخبار و الآیات (عربی)، مؤلف نامعلوم، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1237.
19. تأویل متشابه القرآن علی قواعد اهل العدل (عربی)، ابوطاهر الطریشی، سنی، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1238. [نسخه خطی این اثر در المكتبة الغربیة مسجد جامع صنعاء یمن قرار دارد.]
20. تأویل المتشابهات القرآنیة (عربی)، امر الله محمد، سنی، مصر، قاهرة 1354 ق، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1237، معجم الدراسات القرآنیة/ 601.
21. تأویل المتشابهات من الأخبار و الآیات (عربی)، محمد بن عمررازی معروف به امام فخررازی (م 606 ق)، سنی، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1237.
22. التبیان فی متشابهات القرآن (عربی)، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی (م 911ق)، سنی، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1277. [یك نسخه ازاین كتاب در كتابخانه خلق عاطف افندی استانبول تركیه موجود است.]
23. تبیین المتشابه من كتاب الله المكرم و حدیث نبیه المعظم (عربی)، ابوعبدالله محمد بن احمد معروف به ابن لبان (م 749ق)، سنی، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 4/1282. [یك نسخه از این اثر خطی در خزانه تیموریه قاهره قرار دارد.]
24. تتمة البیان لما أشكل من متشابه القرآن (عربی)، ابومحمد شهاب الدین مقدسی معروف به ابی شـامة (م 665ق)، سنی، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/70.
25. تذكرة المنتبه فی عیون المشتبه (عربی)، جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی معروف به ابن جوزی (م 597 ق)، سنی، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/76.
26. تفسیر آیات متشابهات (عربی)، ابوعبدالله محی الدین رومی (م 879 ق)، حنفی، علوم قرآن و فهرست منابع/239. [یك نسخه از این اثر خطی در كتابخانه سلیمانیه استانبول تركیه موجود است، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 5/1760.]
27. تفسیر آیات محكمات، امیر حسن جعفری، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 5/1761. [این تألیف در ردّ كتاب «الآیات البینات» نوشته نوّاب محسن الملك (برادر خود مؤلف) است كه در آن بر امامیه اعتراض كرده بود.]
28. تفسیر الآیات من المحكم و المتشابه و الناسخ و المنسوخ و التأویل (عربی)، محمد علی بن محمد حسن الهمدانی الحائری (م 1378ق)، شیعه، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 5/1764.
29. تفسیر المتشابهات (عربی)، مؤلف نامعلوم (متوفی در قرن نهم هجری)، فهرست موضوعی نسخه های خطی عربی كتابخانه های جمهوری اسلامی ایران 3/411. [نسخه ای از این اثر در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران موجود است.]
30. تقریرات علی بعض الآیات (عربی)، ابراهیم بن احمد ابن المنلا (متوفی بعد 1030ق)، معجم الدراسات القرآنیة/607. [یك نسخه خطی ازاین اثر در خزانه تیموریه مصر با شماره 260 موجود است.]
31. الحاوی بشرح منظومة السخاوی فی المتشابه (عربی)، عبدالله الشریف المصری، (قرن دوازده هجری)، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 9/4243. [این اثر شرحی است بر كتاب «هدایة المرتاب و غایة الحفّاظ» از علی بن محمد سخاوی، كه یك نسخه خطی از آن در خزانه تیموریه موجود است.]
32. حل الآیات المتشابهات (عربی)، ابوبكر محمد بن الحسن بن فورك الانصاری معروف به ابن فورك (م 1015ق)، سنی، الأعلام 6/32 . [یك نسخه خطی از این اثر در كتابخانه عاطف افندی استانبول تركیه به شمارش 74 ورق وجود دارد، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 9/4332.]
33. حل متشابهات القرآن (عربی)، ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی (م 502 ق)، شافعی، الذریعة 7/73، الأعلام 2/255.
34. الحواشی علی هدایة المرتاب، محمد بن سعید باقیشر (م 1077 ق)، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 9/4359. [اصل كتاب تألیف علی بن محمد السخاوی (م 643ق) به نام «هدیة المرتاب و غایة الحفاظ و الطلاب فی متشابه الكتاب» می باشد، یك نسخه خطی از این اثر در كتابخانه رامپور هند موجود است.]
35. ردّ معانی الآیات المتشابهات الی معانی الآیات المحكمات (عربی)، ابوعبدالله محمد بن احمد معروف به ابن لبان (م 749 ق)، سنی، علوم قرآن و فهرست منابع /393. [دو نسخه خطی از این كتاب یكی در ازهر مصر به شماره: 685 و دیگری در مكتبة جامع الكبیر موصل به شماره 41 موجود است.]
36. رسالة الآیات البینات فی تفسیر بعض متشابهات القرآن الكریم (عربی)، جمال الدین ابن النقیب، معجم الدراسات القرآنیة/608. [یك نسخه خطی از این كتاب در الازهر مصر با شماره 14479 موجود است.]
37. رسالة فی التشابه (عربی)، احمدزاده كوجك (قرن دوازدهم هجری)، معجم الدراسات القرآنیة /608. [یك نسخه خطی از این كتاب در كتابخانه تیموریه مصر با شماره 69 موجود است.]
38. رسالة فی المتشابه (عربی)، محمد بن عبدالله الاصفهانی، معجم الدراسات القرآنیة/609. [یك نسخه خطی از این اثر در كتابخانه تیموریه مصر به شماره 46 موجود است.]
39. رسالة فی متشابه التعبیر باللفظ فی آیات القرآن (عربی)، ابوبكر عبدالله بن سلیمان بن شداد السجستانی (م 316 ق)، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/161.
40. رسالة فی متشابه القرآن (عربی)، ابوالقاسم، معجم الدراسات القرآنیة /608. [یك نسخه خطی از این كتاب در تیموریه مصر با شماره 169 موجود است.]
41. رسالة فی متشابه القرآن (عربی)، عبدالله بن محمد بن عبداللطیف (قرن دوازده هجری)، شافعی، معجم الدراسات القرآنیة/ 609.
42. كشف المعانی عن متشابه المثانی (عربی)، بدرالدین محمد جماعة (م 732 ق)، كشف الظنون 2/1495. [یك نسخه خطی از این كتاب در مكتبة القادریة بغداد به شمارش 401 صفحه موجود است.]
43. كشف المعانی عن متشابه المثانی (عربی)، شهاب الدین الخوئی (م 737ق)، معجم الدراسات القرآنیة/609. [یك نسخه خطی ازاین اثر در دانشگاه برستن به شماره 431 موجود است.]
44. ما تشابه من الفاظ القرآن و تناظر من كلمات القرآن (عربی)، علی بن حمزه كسائی (م 189 ق)، سنی، الذریعة 19/19. [این كتاب بنا بر نقل سیوطی اولین تألیف اهل سنت در باره متشابهات قرآن است، الإتقان فی علوم القرآن 2/2.]
45. المتشابه فی الحدیث والقرآن (عربی)، عبدالله بن مسلم بن قتیبه معروف به ابن قتیبه (م 276ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة /610. [یك نسخه خطی از این اثر در قاهره موجود است، بروكلمان 1/228.]
46. متشابه القرآن (عربی)، ابوالحسن بن جعفربن محمد بن المناوی (م 336)، معجم الدراسات القرآنیة /603. [یك نسخه خطی از این كتاب در كتابخانه شهر اسكندریه مصر وجود دارد؛ این اثر به احتمال قوی با عنوان بعدی یك كتاب است.]
47. متشابه القرآن (عربی)، ابوالحسین بن جعفربن محمد بن مغازی معروف به ابن مغازی (م 336ق)، علوم قرآن و فهرست منابع /395.
48. متشابه القرآن (عربی)، ابوسعید محمد بن احمد بن محمد العمیدی (م 433ق)، الذریعة 19/63.
49. متشابه القرآن (عربی)، ابوعبدالله محمد بن هارون، الذریعة 19/62 ـ 63، امل الآمل 2/311.
50. متشابه القرآن (عربی)، ابوعبدالله محمد بن یحیی بن مهران قطعی (م 235ق)، علوم قرآن و فهرست منابع /395.
51. متشابه القرآن (عربی)، ابوعمارة حمزة بن حبیب الزیات كوفی (م 158ق)، شیعه، الذریعة 19/61. [زیات كوفی اولین شیعه ای است كه درباره متشابهات قرآن كتاب نوشت.]
52. متشابه القرآن (عربی)، علی بن حمزه كسائی (م 189 ق)، سنی، 32 ص، فهرست مخطوطات دارالكتب الظاهریة 2/269. [این كتاب در كشور سوریه موجود است.]
53. متشابه القرآن (عربی)، قرطبی، معجم الدراسات القرآنیة /610. [این كتاب بر حسب حروف معجم ترتیب یافته است.]
54. متشابه القرآن (عربی)، فضل بن حسن بن فضل طبرسی معروف به امین الاسلام (م 548ق)، شیعه، فهرست موضوعی نسخه های خطی عربی كتابخانه های جمهوری اسلامی ایران 4/107.
55. متشابه القرآن (عربی)، محمد بن الحسین شریف الرضی (م 406ق)، شیعه، الذریعة 19/62.
56. مجالس فی بیان المتشابه فی الآیات القرآنیة (عربی)، جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی معروف به ابن جوزی (م 597 ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة/611.
57. المحكم و المتشابه(عربی)، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی (م 360ق)، شیعه، فهرست موضوعی نسخه های خطی عربی كتابخانه های جمهوری اسلامی ایران، 4/246.
58. محكم و متشابه (عربی)، مؤلف نامعلوم، كتابخانه آستان قدس رضوی، ش8126.
59. المحكم و المتشابه فی القرآن و الحدیث (عربی)، مؤلف نامعلوم، معجم الدراسات القرآنیة/612.
60. المشتبه فی القرآن (عربی)، علی بن حمزه كسائی (م 189ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة /612. [این كتاب خطی در پاریس به شماره 4 موجود استو با كتاب «المشتبهات فی القرآن» یكی می باشد، بروكلمان 1/199].
61. مشتبهات القرآن (عربی)، علی بن حمزه كسائی (م 189ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة /612. [احتمالاً این كتاب همان «متشابه القرآن» است كه ابن ندیم آن را در «الفهرست» نام برده است و قبلاً با شماره 52 ذكر شد و شاید با شماره 44 و 60 نیز یكی باشد.]
62. مشكلات الكتاب (عربی)، ابوعبدالله محمد بن فیره معروف به شاطبی (م 590ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة/612. [یك نسخه خطی از این كتاب در كتابخانه تیموریه مصر با شماره 244 موجود است].
63. ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابهه (عربی)، سعد بن عبدالله بن ابی خلف معروف به شیخ الطائفة (م 301ق)، سنی، الذریعة 24/8، فهرست موضوعی نسخه های خطی عربی كتابخانه های جمهوری اسلامی ایران 4/244.
64. نزهة الاعین و النواظر فی علم الوجوه و النواظر(عربی)، عبدالرحمن بن ابوالفرج معروف به ابن جوزی (م 597ق)، معجم الدراسات القرآنیة/ 612. [یك نسخه خطی از این كتاب در شهر اسكندریه مصر وجود است].
65. وجوه القرآن (عربی)، ابوعبدالله الرحمن، اسماعیل بن احمد الضریر، معجم الدراسات القرآنیة/612. [یك نسخه از این اثر در دانشگاه كمبریج به شماره 282 OR موجود است].
66. الوجوه و النظائر (عربی)، ابوعبدالله الحسین بن محمد الدامغانی (قرن سیزدهم هجری)، معجم الدراسات القرآنیة /613. [یك نسخه ازاین كتاب در الازهر مصر با شماره 285 موجود است.]
67. الوجوه و النظائر فی القرآن (عربی)، ابوالحسن مقاتل بن سلیمان البلخی (م 150ق)، معجم الدراسات القرآنیة/ 613. [این كتاب احتمالاً همان كتاب «الاشباه والنظائر فی القرآن الكریم» است.]
68. وضح البیان فی مشكلات القرآن (عربی)، محمود بن ابی الحسن النیسابوری، معجم الدراسات القرآنیة/613. [یك نسخه از آن در دارالكتب با شماره 1042 موجود است.]

بخش سوم: كتابهای خطی نایاب

1. آلایات المتشابهات (عربی)، ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بلخی (م 150ق)، هدیة العارفین 2/470، طبقات مفسران شیعه 1/410.
2. الآیات المتشابهات (عربی)، ابوالحسین عبیدی (م 1345ق)، الاعلام 4/183.
3. الآیات المتشابهات (عربی)، ابوالقاسم احمد بن یزید قرطبی (م 625ق)، الأعلام 1/271.
4. الآیات المحكمات و المتشابهات (عربی)، مرعی بن یوسف كرمی المقدسی (م 1303 ق)، حنبلی، ایضاح المكنون 3/7.
5. الإحكام لبیان ما فی القرآن من الإبهام (عربی)، شهاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی معروف به ابن حجر (م 852 ق)، سنی، كشف الظنون 1/21.
6. ارجوزة فی معرفة متشابهات القرآن (عربی)، علم الدین علی السخاوی (م 643ق)، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 1/265. [نام دیگراین كتاب «هدایة المرتاب و الاغاثة» است.]
7. البیان فی متشابه القرآن (عربی)، ابوعلی الحسن بن احمد بن عبدالله معروف به ابن البناء (م 471 ق)، كتابنامه بزرگ قرآن كریم 3/1085.
8. بیان مشتبه القرآن (عربی)، ابوالقاسم عیسی بن عبدالعزیز المقرئ (م 629ق) الأعلام 5/104.
9. تأویل المتشابه القرآن (عربی)، ابوسهل بشربن المعتمر كوفی (م 210ق)، الفهرست /287.
10. تأویل متشابهات فی الأخبار و الآیات (عربی)، ابومنصور عبدالقاهر بن التمیمی اسفراینی، سنی، الأعلام 4/48.
11. التبیان فی متشابه القرآن (عربی)، مؤلف نامعلوم، كشف الظنون 1/342.
12. التبیان لمبهمات القرآن (عربی)، بدرالدین محمد بن سعد الله معروف به ابن جماعة، ایضاح المكنون 3/224.
13. التشابه(عربی)، ابوعبدالله جابربن حیان كوفی (م 200ق) سنی، الفهرست /546. [این اثر به احتمال زیاد درباره متشابهات قرآن كریم نوشته شده است.]
14. التنزیه متشابه القرآن (عربی)، حسن بن موسی نوبختی (م 310ق)، شیعه، رجال نجاشی/50.
15. الردّ علی الملحدین فی متشابه القرآن (عربی)، ابوعلی محمد بن المستنیر معروف به قطرب (قرن سوم هجری)، الفهرست /85.
16. رسالة فی معانی المتشابهات (عربی)، ابوعبدالله محمد بن عمر فخرالرازی (م 606ق)، سنی، معجم الدراسات القرآنیة/609.
17. قطف الأزهار (عربی)، عبدالرحمن بن ابوبكر سیوطی (م 911ق)، شافعی: كشف الظنون 2/1584.
18. المتشابه (عربی)، ابوعمر احمد بن محمد بن حفص الخلال معروف به: ابن خلال، معتزلی، الفهرست/305.
19. المتشابه فی القرآن (عربی)، محمد بن الحسین شریف الرضی (م 406ق)، شیعه، ایضاح المكنون 2/426.
20. متشابه القرآن (عربی)، ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بلخی (م 150ق)، زیدی، الفهرست /312.
21. متشابه القرآن (عربی)، ابوالعباس مبرد، الفهرست /56.
22. متشابه القرآن (عربی)، ابوعبدالله محمد بن مهران معروف به قطیعی (م 235 ق)، معجم الدراسات القرآنیة/611 [این كتاب احتمالاً همان كتاب قطیعی است كه در «الفهرست» نام آن آمده، ر.ك: الفهرست /57.]
23. متشابه القرآن (عربی)، ابوعلی محمد بن عبدالوهاب الجبائی (م 303ق) معتزلی، الفهرست/57.
24. متشابه القرآن (عربی)، ابوعمرو دوری، الفهرست /56.
25. متشابه القرآن (عربی)، ابوالفضل جعفربن حرب همدانی (م 236ق)، معتزلی، الفهرست/ 297.
26. متشابه القرآن (عربی)، ابوالهذیل محمد بن الهذیل العلاف (م 226ق)، معتزلی، الفهرست/ 57 و 285.
27. متشابه القرآن (عربی)، احمد بن جعفر ابن حمدان بن مالك معروف به قطیعی (م 368ق)، الفهرست /57.
28. متشابه القرآن (عربی)، خلف بن هشام ازدی (م 229ق)، الفهرست /57.
29. متشابه القرآن (عربی)، شمس الدین محمد بن عبد المؤمن معروف به ابن لبان (م 749ق)، سنی، كشف الظنون 2/1584.
30. متشابه القرآن (عربی)، علی بن قاسم بن الرشیدی، الفهرست/57.
31. متشابه القرآن (عربی)، محبوب (محمد) بن حسن الوراق (م 230ق)، الفهرست /57.
32. متشابه القرآن (عربی)، نافع بن عبدالرحمن ابن ابی نعیم (م 169ق) الفهرست /57.
33. متشابهات الكتاب (عربی)، علم الدین علی بن محمد سخاوی (م 643 ق)، ایضاح المكنون 2/426.
34. محكم القرآن و متشابهه (عربی)، سعد بن عبدالله اشعری (م 300ق)، فقیه امامی، رجال نجاشی /134.

 

پی نوشت‌ها:

1. الإتقان فی علوم القرآن (عربی)، جلال الدین عبدالرحمن السیوطی (م 911ق)، بیروت: المكتبة الثقافیة، 1973م، 2 ج.
2. الأعلام، قاموس تراجم (عربی)، خیرالدین الزركلی، رتّبه و علّق علیه: زهری ظاظا، بیروت: دارالارقم بن ابی الارقم [1990].
3. امل الآمل، (عربی)، محمد بن الحسن بن علی العاملی معروف به حرّ عاملی (م 1104ق)، تحقیق احمد الحسینی، بغداد: مكتبة الاندلس، 1385ق.
4. إیضاح المكنون فی الذیل علی كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون (عربی)، مصطفی بن عبدالله معروف به حاجی خلیفه (م 1067ق)، عنی بتصحیحه: محمد شرف الدین یالتقایا، استامبول: وكالة المعارف الجلیة، 1364ق.
5. تاریخ تفسیر (فارسی)، علی كمالی دزفولی، تهران: كتابخانه صدر 1357 ش، 504 ص.
6. التراث العربی فی خزانة مخطوطات مكتبة آیة الله المرعشی، احمد الحسینی، طبع باعتناء ولده: محمود مرعشی، قم: 1414 ق، 6 مجلد.
7. الذریعة الی تصانیف الشیعة (عربی)، محمد محسن آغا بزرگ طهرانی، صحّحه و زاد فیه ابن المؤلف: احمد المنزوی، تهران: كتابخانه اسلامیه، نجف، مكتبة صاحب الذریعة العامة، 1392 ق، 29 مجلد.
8. رجال النجاشی،(عربی)، ابی العباس احمد بن علی النجاشی (م 450 ق)، تحقیق: محمد جواد النائینی، بیروت: دارالاضواء 1408 ق، 2 جلد.
9. طبقات مفسران شیعه، عقیقی بخشایشی، قم: نوید اسلام 1371 ش، 5 مجلد.
10. علوم قرآن و فهرست منابع، عبدالوهاب طالقانی، قم: دار القرآن الكریم 1361 ق.
11. فهرس الخزانة التیموریة (عربی)، دارالكتب المصریة، مصر: 1367ق.
12. فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهریة (عربی)، صلاح محمد الخیمی، دمشق 1403 ق.
13. فهرس مخطوطات مكتبة مكة المكرمة، قسم القرآن و علومه، اعداد: محمد الحبیب المعیلة، لندن: مؤسسة القرآن للتراث الاسلامی، 1414 ق.
14. الفهرست (عربی)، ابوالفرج محمد بن اسحق معروف به ابن ندیم (م 380 ق، علّق علیه یوسف علی طویل، بیروت: دارالكتب العلمیة، 1416ق)
15. فهرست موضوعی نسخه های خطی عربی كتابخانه های جمهوری اسلامی ایران (فارسی) محمد باقر حجتی، تهران: سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، سروش 1371 ش، 4 مجلد.
16. كتابنامه بزرگ قرآن كریم (فارسی) تنظیم و نگارش: محمد حسن بكائی، تهران: مركز فرهنگی نشر قبله 1374 ش، تا كنون ده جلد از آن به چاپ رسیده است.
17. كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون، (عربی)، مصطفی بن عبدالله، حاجی خلیفه (م 1067ق). عنی بتصحیحه: محمد شرف الدین یالتقایا، استانبول: وكالة المعارف الجلیة، 1364 ق.
18. فهرست مخطوطات دارالكتب مصر (عربی)، مطبعة دارالكتب المصریة، 1375 ق.
19. هدیة العارفین (عربی)، اسماعیل باشا البغدادی، طبع بعنایة وكالة المعارف، استانبول، 1951 م.
20. معجم الدراسات القرآنیة (عربی)، ابتسام مرهون الصفار، ساعدت جامعة بغداد علی نشره، 1984م.
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتاب شناسي قرائات قرآن

كتاب شناسي قرائات قرآن

حسين آشوري

در شماره پيشين, بخش نخست فهرست كتاب شناسى قرائات قرآن كه شامل مشخصات فنى كتاب هاى تأليف شده در زمينه هاى گوناگون علم قرائات است درج گرديد. علم قرائات در اصطلاح, شامل اختلاف قرائات, وجوه و علل قرائات, قرائات سبعه, و عشره, شناخت قراء,علم تجويد, وقف و ابتداء و ديگر دانش هاى مربوط به قرائات است. اينك بخش دوم و پايانى اين فهرست را از نظر مى گذرانيد:
328. العنوان فى القرائات السبع, 299 ص, ابى طاهر اسماعيل بن خلف المقرئ الانصارى الاندلسى (م 455 هـ), تحقيق و مقدمه از: زهير زاهدى, خليل العطيه, بيروت: عام الكتب, دوم, 1406 هـ/ 1986 م.
329. عيسى بن عمر الثقفى نحوه من خلال قرائته, 344 ص, صباح عباس السـالم, بيـروت: مؤسسـة الاعلـمى,
1395 هـ/ 1975 م و بغداد: دارالتربية, فهارس: اعلام, قبايل, جماعات, آيات, اماكن, شواهد ومصادر.
330. الغاية (شرح الشاطبية الكبير), حسين بن على بن عبدالرحمن الحصنى (م 652 هـ), مخطوط: مكتبة الحرمين بمكة, 41.
331. غاية الاختصار فى قرائات العشر ائمة الأمصار, 2 جلد, 812 ص, ابوالعلاء الحسن بن احمد بن الحسـن الهمـدانى العطار (488 ـ 569 هـ), محقق: اشرف محمد فؤاد طلعت, جدة: الجماعة الخيرية لتحفيظ القرآن الكريم,اول, 1414 هـ/ 1994 م. فهارس: قرائات شاذه, احاديث, اخبار القولية, اعلام, اماكن ومصادر.
332. غاية الأمنية فى رموز الشاطبية, ابوالحسن احمد بن ايوب التركمانى, مخطوط: مكتبة جامعة ملك سعود, 2827/4/م.
333. الغـاية فى القرائات الاحدى عشرة, ابى حـاتم السجستـانى (كشف الظنون, 20/1189).
334. الغاية فى القرائات العشر, 493 ص, حافظ ابى بكر احمد بن الحسين بن مهران الاصبهانى (م 381 هـ), محقق: محمد غياث الجنبانه, مقدم, احمد علم الدين رمضان الجندى, مصطفى مسلم, عربستان سعودى, دارالشواف, اول, 1405 هـ/ 1985 م.
335. الغاية فى القراءة على طريق ابن مهران, ابى جعفر احمد بن على بن البادس يا ابن باذش (م 540 هـ يا 546), (غاية النهاية 1/83; الأعلام 1/168).
336. غاية المطلوب فى قراءة خلف و ابى جعفر و يعقوب, عبدالرحمن بن عباس الدمشقى (م 8536 هـ), (كشف الظنون 2/1194).
337. غاية المطلوب فى قراءة يعقوب (منظومة), محمد بن يوسف ابى حيان الاندلسى (م 745 هـ), (كشف الظنون 2/1194).
338. غاية المنتهى و نهاية المبتدى (و هو كتاب فى القرائات), اسعد بن الحسين بن سعدبن بنداربن اليـزدى (م 580 هـ), (مجـلة المجمع العلمى العربى 3/3ـ8).
339. غاية النهاية فى طبقات القراء, 2 جلد, محمد بن محمد بن على بن يوسف الجزرى (751 ـ 833 هـ), تحقيق: برجستراسر, بيروت: دارالكتب العلمية, 1402 هـ/ 1982 م, فهارس: اعلام, كنى, القاب و انساب.
340. الغرة البهية فى شرح الدرة المضية فى قراءة الائمة الثلاثة المرضيه, احمد بن عبدالجواد الوائى, مخطوط: مكتبة جامعة ملك سعود, 2300.
341. غنية القراء البررة فى القرائات العشرة من طريقى الشاطبية و الدرّة, محمد نجيب خياطه (م 1378 هـ), مخطوط: عند نجله محمد ابواليمن خياطة.
342. غيث النفع فى القرائات السبع, 344 ص, ابى الحسن على بن محمد بن سليم النورى الصفاقسى (م 1117 هـ) (ولى الله سيدى), بيروت: دارالكتب العلمية, 1419 هـ/ 1999م.
343. الغياث (منظومة فى القرائات الثلاث الزائدة على السبع و شرحها), كمال الدين محمّدبن محمّد ابوالقاسم النويرى (م 857 هـ), (ايضاح المكنون 4/ 151).
344. فائدة فى الهمزتين اذا كانتا فى كلمتين, ابى عمرو عثمان بن سعيد الدانى (م 444 هـ), مخطوط: مكتبه جامعه محمّدبن سعود, 1073.
345. فتح التوحيد فى شرح القصيد (شرح الشاطبية المسمى بحرز الامانى), علم الدين ابى الحسن على بن محمّدبن عبدالصمد السخاوى (م 643 هـ), مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 218 / ف.
346. الفتح الربانى فى القرائات السبع من طريق حرز الامانى, محمّدالبيومى بن محمّدبن على بن حسن ابى عياشى الدمنهورى (م 1335 هـ), مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 914.
347. فتح العلى الرحمن فى شرح هبة المنان (هبة المنان منظومة), محمّدبن خليل الطندنانى طباخ, مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 1255.
348. فتح الكريم الرحمن فى تحرير بعض اوجه القرآن, مصطفى الميهى الشافعى الاحمدى, مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 2533.
349. الفتح العميم فى كيفية قراءة اوائل او فواتح القرآن الكريم, 115ص, احمد الفضل ابراهيم عيد, مقدمه: محمّد سعيد رمضان البوطى, محمّدكريم راجح, سوريه: دار المكتبى, اول, 1414 هـ / 1994م.
350. الفتح المبين فى قراءة ورش وضىء الجبين (منظومه), محمّد احمد الغزال الدمنهورى (زنده در سال 1303 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 1559.
351. فتح المجيد فى قراءة حمزة من القصيد, محمّدبن احمدبن عبدالله متولى (م 1313 هـ), ابى محمّد القاسم بن فيرة بن خلف الشاطبى (م 538 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 483.
352. فتح المقفلات فى القرائات العشر, ابى عيد رضوان بن محمّدبن سليمان المخللاتى (م 1311 هـ), (ايضاح المكنون 5/4; الأعلام 3/53).
353. فتح المعطى وغنية المقرى فى شرح مقدمه ورش المصرى, محمّدبن احمدبن عبدالله متولى (م1313 هـ), مصر: بى نا, بى تا, (تـاريخ التراث العـربى 157/1).
354. الفريده البازرية فى شرح الشاطبية, هبة الله بن عبدالرحيم بن ابراهيم بن البازرى (م 738 هـ), (الأعلام 60/9).
355. الفريدة الحمصيّه فى شرح القصيدة المصرية, ابى الحسن محمّدبن عبدالاحدبن محمّد الطفيل العبدى, (فهرست ابى بكربن محمّد الاشبيلى, 74).
356. فصول فى قراءة نافع بن عبدالرحمن, احمدبن محمّد الهادى, مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 1860.
357. فضل البارى فيما يحتاج اليه المقرئ والقارئ, يونس بن معزى ردى امير آخور, مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 563.
358. الفوائد المكية فى شرح الجزرية, محمّد اوليابن محمّدبن محمّدبن احمدبن خليل الحجازى, مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 984.
359. فى الدراسات القرآنية واللغوية (الامالة فى القرائات واللهجات العربية), عبدالفتاح اسماعيل شلبى, جده: دارالشروق, 1403 هـ/ 1983 م, 427ص, قاهره: دار نهضة مصر, بى تا, 330ص.
360. فيض الرحيم فى قرائات القرآن الكريم (القرائات السبع برواية عدة) بهامش القرآن الكريم, اعداد: سعيدمحمّد اللحام, بيروت: عالم الكتب, 1415 هـ/ 1995 م.
361. فى علوم القرائات,320ص, السيّد رزق الطويل, مكه مكرمه: مكتبة الفيصلية, اول, 1405 هـ / 1985م.
362. الفيوضات الربانية فى توضيح الآيات القرآنية, محمّدمهدى موسوى الخونسارى الاصفهانى, بغداد: مطبعة دارالسلام, 1342 هـ (در انتهاى كتاب: النفحة القدسية, حسن شرنبلاوى به چاپ رسيده است).
363. فيض الودود بقراءة حفص عن عاصم بن ابى النجود, محمّد عبدالباقى الحنبلى (م 1126 هـ), (بروكلمان 327/2; تاريخ التراث العربى 151/1).
364. القاصد (كتاب فى القرائات), عبدالرحمن بن حسن بن سعيد القرطبى الخزرجى (م 446 هـ), (الأعلام 74/4).
365. القبس الجامع لقراءة نافع من طريق الشاطبية, 488ص, عطية قابل نصر, قاهره: دارالحرمين, اول, 1415 هـ /1994 م.
366. القرائات, منصوربن الخيربن يعقوب بن يملا المغراوى الاندلسى (م 546 هـ), (طبقات القراء 312/2; الأعلام 237/8).
367. القرائات, محمّدبن جريربن زيدالطبرى (م 310 هـ), (الأعلام 294/6).
368. قرائات النبى, ابوعمرو حفص بن عبدالعزيز الدورى البغدادى (م 240 هـ يا 246 هـ).
369. القرائات واللهجات, عبدالوهّاب حمود, قاهره, بى نا, 1948 م.
370. القرائات, ابى معاويه هشيم بن بشيربن قاسم السلمى (م 183 هـ), (فهرست ابن نديم).
371. القرائات, ابوالحسن محمّدبن جعفربن محمّدبن هارون بن نجار تميمى (م 402 هـ), (الأعلام 6/299; ارشاد الاريب 467/6).
372. القرائات, ابى بكر احمدبن كامل بن خلف بن شجرة (م 350 هـ), (ايضاح المكنون 321/4; الأعلام 208/4).
373. القرائات, ابى عبيد القاسم بن سلام الهروى الازدى الخزاعى (م 224 هـ), (غاية النهايه 2/17; تذكرة الحفاظ 5/2).
374. القرائـات, عبدالله بن سليمان بن اشعث السجستـانى (م 316 هـ), (الاعـلام 7/274; غاية النهاية 1/420).
375. القرائات, محمد بن محمدبن محمد ابوبكر بن عاصم القيسى الغرناطى (م829هـ),المكتبة الازهريه 313/2.
376. القرائات, ابن قتيبة (مجله المورد 1399/248 هـ).
377. القرائات, ابى الحسن على بن حمزة الكسائى, (ايضاح المكنون 326/4).
378. القرائات, ابى جعفر محمّدبن ابراهيم بن سعدان بن المبارك الغدير الكوفى (م 231 هـ), (ايضاح المكنون 321/4).
379. القرائات, محمّدبن محمّد العبيسى الحفيدبن مرزوق (م 842 هـ), (الأعلام 228/6; فهرس الفهارس396/1).
380. القرائات, عبّاس بن فضل الانصارى الواقفى (م 186 هـ), (تهذيب التهذيب 126/5).
381. القرائات احكامها ومصدرها, 152ص, شعبان محمّد اسماعيل, قاهره: دارالسلام, 1406 هـ/ 1986 م, مكّه مكرمه: مطبوعات رابطة العالم الاسلامى, 1414 هـ, 176ص.
382. القرائات بأفريقيّه (من الفتح الى منتصف القرن الخامس),431ص, هند, شلبى, بى جا: الدار العربية للكتاب, 1983 م, فهارس: آيات, احاديث, اعلام, كتب و مصادر.
383. القرائات السبع عند الائمّة السبعة, ابى احمد عبدالله بن حسنون المقرئ السامرّائى (م 386 هـ), (فهرست ابى بكر محمّد الاشبيلى, 27).
384. القرائات السبع, ابوبكر احمدبن الحسين بن مهران النيسابورى (م 381 هـ), (تاريخ التراث العربى 1/166).
385. القرائات السبع, سلطان بن ناصربن احمد الجبورى (م 1138 هـ), (الأعلام 167/3).
386. القرائات السبع, سمرقندى (م 780 هـ), (الأعلام 309/7).
387. القرائات الشاذة و توجيهها من لغة العرب,100ص, عبدالفتاح القاضى, قاهره: دار احياء الكتب العربية, بى تا.
388. القرائات العشر, زين الدين قاسم بن ابوالعدل قطلوبنا السودونى (م 879 هـ), (الأعلام 6/15), التيموريه 244/3.
389. القرائات العشر المتواترة من طريقى الشاطبية والدرة (بهامش القرآن),655ص, تحقيق: محمّدكريم راجح, مدينه منوّره: دارالمهاجر, 1411 هـ/ 1992 م.
390. القرائات العشر المتواترة (بهامش القرآن الكريم), 604ص, اعداد: محمّدكريم راجح, محمّدفهد خاروف, به اهتمام: علوى بن محمّدبن احمد بلفقيه, مدينه منوّره: دارالمهاجر, 1413 هـ.
391. القرائات فى نظر المستشرقين والملحدين,201ص, عبدالفتاح عبد الغنى القاضى, مدينه منوّره: مكتبة الدار, بى تا.
392. قرائات القراء المعروفين بروايات الرواة المشهورين, 167ص, المقرئ احمدبن ابى عمر, المعروف بـ: الاندرابى, محقق: احمد نصيف الجنابى, بيروت: مؤسسة الرسالة, 1407هـ/1986م.
393. قرائات قرآنى از ديدگاه تشيع, 136ص, محمد مسعود مجدّد عبّاسى, قم: دفتر انتشارات اسلامى, 1375 ش.
394. القرائات القرآنيه تاريخ و تعريف,150ص, عبدالهادى الفضلى, بيروت: دارالقلم, دوم, 1980 م.
395. القرائات القرآنية فى بلاد الشام,383ص, حسين عطوان, بيروت: دارالجيل, اول, 1482 هـ / 1982 م.
396. القرائات القرآنية فى ضوء علم اللغة الحديث, 469ص, عبدالصبور شاهين, قاهره: مكتبة الخانجى, بى تا, فهارس: تراجم رجال و مصادر.
397. القرائات القرآنية بين المستشرقين والنحاة, 116ص, حازم سليمان الحلى, نجف اشرف: مطبعة القضاء, فهارس: آيات, احاديث, اشعار, اعلام, اماكن, قبايل و مصادر.
398. القرائات الكبيرة, ابى بكر احمدبن موسى بن العبّاس بن مجاهد (م 324 هـ), كتاب قراءة ابن كثير, كتاب قراءة نافع, كتاب قراءة حمزة, كتاب قراءة ابى عمرو, كتاب قراءة عاصم, كتاب قراءة الكسائى, كتاب قراءة ابن عامر, كتاب اليائات, كتاب الهائات, (الاعلام, 246/1; غاية النهاية 139/1).
399. القرائات المتواترة التى انكرها ابن جرير الطبرى فى تفسيره والردّ عليه (من اول القرآن الى آخر سورة التوبة), 476ص, محمّد عارف عثمان موسى الهروى, مدينه منوّره: الجامعة الاسلامية, اول, 1406 هـ/ 1986 م.
400. القرائـات المشهوره, على بن احمد بن حزم (م 456 هـ), (لسـان الميزان 198/4; ارشاد الاريب 86/5).
401. القرائات واثرها فى التفسير والاحكام, 2 جلد, 1035ص, محمّدبن عمربن سالم بازمول, اشراف: عبدالستار فتح الله, عربستان سعودى: دارالهجره, اول, 1417 هـ/ 1996 م, فهارس: آيات, قرائات شاذه, احاديث و آثار و مراجع.
402. القرائات و اثرها فى علوم العربية, 2 جلد, 646« 398ص, محمّد سالم محيسن, قاهره: مكتبة كليات الازهرية, اول, 1404 هـ/ 1984 م. فهارس: كلمات.
403. القرائات والاحرف السبعة, 160ص, محمّدفهد خاروف, محقق: كريم راجح, دمشق: دارالعلوم الانسانية, اول, 1417 هـ/ 1996 م.
404. القراءة, يحيى بن يعمر (م 89 هـ), (تاريخ التراث العربى 147/1).
405. القراءة, نافع بن عبدالرحمن بن نعيم الليثى (م 169 هـ), (تاريخ التراث العربى 155/1).
406. القراءة, ابى عمارة حمزةبن حبيب الزيات الكوفى (از قراء سبعه) (م 156 هـ), (ايضاح المكنون 322/4; الأعلام 308/2).
407. القراءة, ابى عبـدالله احمد بن محمّدبن سيّار المصرى, (ايضـاح المكنون 322/4).
408. قراءة ابن كثير, ابى عمرو عثمان بن سعيد الدانى (م 444 هـ), (تاريخ التراث العربى 150/1).
409. قراءة الامام نافع (من روايتى قالون و ورش من طريق الشاطبية), 289ص, احمد خالد شكرى, عمان: دار الفرقان, اول, 1417 هـ / 1996 م.
410. قراءة الاعمش, ابى على حسن بن داود النقاد الكوفى الاموى (م 352 هـ), (ايضاح المكنون 221/4).
411. قراءة الاعمش, ابى طاهر عبدالواحدبن عمربن محمّدبن ابى هاشم البزار البغدادى (م 349 هـ), وله: قراءة حفص, قراءة حمزة الكبير, قراءة الكسائى, (ايضاح المكنون 221/4).
412. قراءة حمزه, ابى عيسى بكاربن احمدبن بكار البغدادى (م 352 هـ), وله: قراءة الكسـائى, والتجريد فى التجـويد, (ايضـاح المكنون 221/4; الأعـلام 309/7).
413. قراءة زيد بن على, زيدبن على بن الحسين بن على بن ابى طالب(ع) (م 122 هـ), (تاريخ التراث العربى 151/1; الأعلام 98/3).
414. قراءة عبدالله بن مسعود, 188ص, محمّداحمد خاطر, قاهره: دارالاعتصام, بى تا.
415. قراءة النبى(ص) وما حفظ من الفاظه واستعاذته وافتتاحه, ابى بكر محمّدبن مجاهد, (فهرست ابى بكر محمّد الاشبيلى, 27).
416. قراءة يعقوب بن اسحاق الحضرمى فى رواية ابى عبدالله محمّدبن متوكل اللؤلؤى الملقب بـ: ادوس, ابى العبّاس احمدبن محمّدبن سعيد اللخمى المغربى الميلى, (فهرست ابى بكر محمّد الاشبيلى, 35).
417. قراءة يعقوب بن اسحق الحضرمى فى رواية ورش وماورد عنه, ابى محمّدبن شعيب بن عيسى بن على الاشجعى (م بعد از 1021 هـ), (الأعلام 212/1).
418. القرّاء الثمانية, ابى الحسن على بن مرة النقّاش البغدادى, (ايضاح المكنون 321/4).
419. القراء السبعة, احمدبن على بن عبدالله ابى الخطاب البغدادى (م 5476), (الأعلام 167/1).
420. قراء سبعه و گزارش و بررسى قرائات ايشان, 748ص, (پايان نامه دوره دكترى علوم قرآن و حديث), محمّدعلى لسانى, استاد راهنما: سيّدمحمّدباقر حجّتى, استاد مشاور: سيّدمرتضى آيت الله زاده, آذرتاش آذرنوش, دانشگاه تهران: دانشكده الهيات و معارف اسلامى, 1373.
421. قراء القرآن (سلسلة عصر التابعين), 160ص, عبدالمنعم الهاشمى, دمشق, بيروت: دارابن كثير, اول, 1414هـ / 1993 م.
422. القرة البهيّه بشرح الدرة المضيّه, احمدبن عبدالجواد الوائى, مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 20 دهلوى.
423. القرطبية (فى القرائات), ابوبكر يحيى بن سعدون بن تمام بن محمّد الازدى القرطبى (م 567 هـ), (الأعلام 181/9;غاية النهاية 372/2).
424. القصد النافع لبغية الناشىء البارع فى شرح الدرر اللوامع فى قراءة نافع, محمّدبن محمّد بن ابراهيم بن محمّد بن عبدالله الاموى الشريشى الجزار, (الأعلام 263/4; ايضاح المكنون 227/4).
425. قصيدة ابى الحسن بن على, ابى الحسن عبدالغنى القهرى الحصرى, (الأعلام 202/6).
426. قصيدة ابى مزاحم موسى بن عبيدالله, ابى مزاحم موسى بن عبيدالله الخاقانى (م 325), (فهرست ابى بكر محمد الاشبيلى, 72), به نام: القصيدة الخاقانية فى القراءة, در مكتبه جامعةمحمّدبن سعود, 2462, نيز موجود است.
427. قصيدة فى القرائات السبع (على وزن الشاطبية), ابن محمّدالملطى, (ايضاح المكنون 232/4).
428. قصيدة فى القراءة, ابى عبدالله محمّدبن احمدبن محمّد المعافرى الاندلسى (م 591 هـ), (كشف الظنون 1343/2).
429. قصيدة فى قراءة ابى عمرو, شهـاب الدين احمد بن وهبان (كشف الظنون 1343/2).
430. القصيدة المهذّبة, على المنصورى, مخطوط, مكتبة الحرمين مكه, 19.
قصيدة النونيه ـــــ درّة القارى فى الفرق بين الضاد والظاء.
431. القطر المصرى فى قراءة ابى عمرو البصرى, عمربن القاسم بن محمّد على الانصارى النشار (از رجال قرن 9), مخطوط, مكتبة الحرمين مكّه, 13 دهلوى.
432. القطع والائتناف, ابى جعفر النحاس, محقق: احمد خطاب, عراق : وزارة الاوقاف, بى تا.
433. القواعد السنيّة فى قراءة حفص عن عاصم من طريق الشاطبية, ابراهيم بن اسماعيل العدوى, (تاريخ التراث العربى 151/1).
434. قلائد الفكر فى توجيه القرائات العشر, 153ص, قاسم احمد الدجوى, محمّدالصادق قمحاوى, قاهرة: مطبعة محمّدعلى صبيح واولاده, سوم, بى تا.
435. القواعد المقررة والفوائد المحررة, محمّدبن قاسم بن اسماعيل البقرى الشناوى (1018 ـ 1111 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2488 / 5 / م.
436. القواعد والاشارات فى اصول القرائات, 80ص, احمدبن عمربن محمّدبن ابى الرضا الحموى (م 791 هـ), محقق: عبدالكريم بن محمّدالحسن بكّار, دمشق: دارالقلم, اول, 1406 هـ/ 1986 م, فهارس: آيات, قرائات, احاديث, مصطلحات الصوتية, كتب, اعلام و مصادر.
437. القول الجاذّ لمن قرء بالشّاذ, كمال الدين محمّدبن محمّد ابوالقاسم النويرى (م 857 هـ), (ايضاح المكنون 247/4).
438. قواعد القراءة, راضيه فيض الاسلام, 128ص, تهران: انتشارات سيدجمال, دوم, 1364 ش.
439. القول النص فى رواية حفص, محمّدبن حمدان الموصلى (قرن 11), (تاريخ التراث العربى 156/1; بروكلمان 1286/3).
440. القول القاصم فى قراءة حفص عن عاصم, عبدالغنى بن اسماعيل (م 1143 هـ), (الأعلام 158/4; ايضاح المكنون: 240/4).
441. القول المبين فى التكبير سنة المكيين, سلطان بن ناصربن احمد الجبورى الخابورى, مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2488 / 2 / م.
442. الكافى,1550ص, ابوعبدالله محمّدبن شريح بن احمد الرعينى (392 ـ 476 هـ), بى جا: دارالكتب العلميه, 1326 هـ.
443. الكافى فى القرائات السبع, محمّداسماعيل بن احمد السرخسى الهروى (م 414 هـ), (كشف الظنون 1379/2).
444. الكامل فى القرائات الخمسين, ابوالقاسم يوسف بن على بن عبادة الهذلى (م 465 هـ), (كشف الظنون 381/2; الأعلام 319/9).
445. كاوشى پيرامون اهمّيّت قراءت عاصم (دراسات فى اهمّيّة قراءة عاصم), 211ص, (پايان نامه دوره كارشناسى ارشد), احمد زرنگار, استاد راهنما: سيّدمحمّدباقر حجّتى, استاد مشاور: على اكبر غفارى صفت, محمّدعلى تسخيرى. تهران: دانشگاه امام صادق(ع), دانشكده تبليغ و معارف اسلامى, 1369ش.
446. كتاب التذكرة فى القرائات, 2 جلد, 929ص, ابوالحسن طاهربن عبدالمنعم بن غلبون (م 399 هـ), تحقيق و مقدمه از: عبدالفتاح بحيرى ابراهيم, قاهره: الزهراء للاعلام العربى, اول, 1410هـ/ 1990 م, فهارس: آيات, يائات اضافه, احاديث, كتب, اشعار, اعلام و مصادر.
447. كتاب الضوابط والاشارات لاجزاء علم القرائات, 47ص, ابراهيم بن عمربن حسن البقاعى, (م 885 هـ), محقق: محمّد مطيع الحافظ, بيروت, دمشق: دارالفكر, اول, 1416 هـ/ 1996 م.
448. كتاب فى القرائات, ابوهشام محمّدبن يزيدبن كثيربن رفاعة بن سماعة الرفاعى (م 248 هـ), (الأعلام 15/8; غاية النهاية 280/2).
449. كتابان فى القرائات العشر: 1. ارشاد المريد الى مقصود القصيد, 336ص. 2. البهجة المرضية شرح الدرة المضيّة,95ص, على محمّد الضباع, محقق: ابراهيم عطوه عوض, قاهره: مكتبة مصطفى البابى الحلبى واولاده, اول, 1404هـ/ 1974 م.
450. كتاب الاستكمال (لبيان جميع ما يأتى فى كتاب الله عزّوجلّ فى مذهب القراء السبعة فى التفخيم والامالة), 691ص, ابى الطيب عبدالمنعم بن عبيدالله غلبون, تحقيق: عبدالفتاح بحيرى ابراهيم, قاهره: الزهراء للاعلام العربى, اول, 1412هـ/ 1991 م, فهارس: قرائات شاذه, اشعار, اعلام و مصادر.
451. كتاب الخلاف بين اصحاب عاصم و حفص و سليمان, ابى طاهر عبدالواحدبن عمربن محمّدبن ابى هاشم البزار البغدادى (م 349 هـ), (ايضاح المكنون 307/4).
452. كتاب السبعة فى القرائات, 786ص, ابن مجاهد, تحقيق: شوقى ضيف, قاهره: دارالمعارف, دوم, 1480هـ/ 1980 م, فهارس: آيات.
453. كتاب القراءة (كتاب التنزيل والتحريف), 52ص, ابى عبدالله احمدبن محمّد السيّارى, مخطوط.
454. كتاب الموضح فى وجوه القرائات وعللها, 3 جلد, 1575ص, نضربن على بن محمّد ابى عبدالله الشيرازى الفسوى النحوى (معروف به: ابن ابى مريم), محقق: عمر حمدان الكبيسى, جدّه: الجماعة الخيرية لتحفيظ القرآن الكريم, اول, 1414هـ / 1993م, فهارس: حروف قرآن, قرائات شاذه, احاديث, مصطلحات قرائات, مسائل صرف و نحو, اشعار, لغات, اماكن, قبائل و مصادر.
455. كشف الاسرار عن قراءة الائمة الاخيار, ابى العبّاس احمدبن اسماعيل الكورانى (م 893 هـ), (الأعلام 94/1; كشف الظنون 1486/2).
456. الكشف عن احكام الوقف والوصل فى العربية, 287ص, محمّدسالم محيسن, بيروت: دارالجيل, اول, 1412هـ/ 1992م, فهارس: آيات, احاديث, اعلام, قبائل, اشعار و مصادر.
457. الكشف عن وجوه القرائات السبع وعللها وحججها, 2 جلد, 540«509ص, ابى محمد مكّى بن ابى طالب القيسى (م 437), محقق: محيى الدين رمضان, بيروت: مؤسسة الرساله, چهارم, 1407هـ/ 1987 م, فهارس: آيات, احاديث, اسباب نزول, تفسير, اشعار, اعلام, اماكن, قبائل و مصادر مؤلف و محقق.
458. كشف الملمات فيما ابتدعه القراء من الالحان والنغمات, زين الدين محمّدبن محمّد المرصفى, (ايضاح المكنون 368/4).
459. الكفاية فى شرح مقارئ الهداية, ابى العبّاس احمدبن عمّار المهدوى, (فهرست ابى بكر محمّد الاشبيلى, 43).
460. الكفاية فى القرائات, بغوى, (كشف الظنون 1499/2).
461. الكفاية الكبرى, ابوالعزّ محمّدبن الحسين بن بندار القلاشى الوسطى (م 521 هـ), (الأعلام 333/6; غايه النهاية 128/2).
462. الكلمات الحسان فى الحروف السبعة وجمع القرآن, 126ص, محمّدنجيب المطيعى الحنفى, بغداد: مكتبة الشرق الجديد, 1403 هـ/ 1982 م.
463. كنز الامانى فى شرح حرز الامانى, ابراهيم بن عمروبن ابراهيم برهان الدين الجبورى (م 732 هـ), مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 30.
464. الكنز فى القرائات العشر, ابى محمّد عبدالله بن المؤمن بن الوجيه الواسطى, (كشف الظنون 1519/2; غاية النهايه 429/1).
465. كنزالمعانى فى شرح حرز الامانى (شرح للشاطبية), محمّدبن احمدبن محمّدالموصلى الحنبلى شعلة (م 656 هـ) (معروف به ابن الموقع), (الأعلام 217/6; كشف الظنون 1065/2).
466. كنز المعانى محرر حرز الامانى, سليمان بن حسين بن محمّد الجزورى الافندى, مخطوط: مكتبة جامعة محمّدبن سعود, 1556.
467. الكواكب الدرّية (فيما ورد فى انزال القرآن على سبعة احرف), 68ص, محمّدحدّادبن على بن خلف الحسينى المالكى, قاهره: مطبعة مصطفى البابى الحلبى واولاده, 1344 هـ.
468. الكوكب الدرى (فى شرح طيبة ابن الجزرى), 622ص, محمّدالصادق قمحاوى, قاهره: بى نا, بى تا.
469. الكوكب الدرّى فى قراءة الامام ابى عمرو البصرى (منظومه), محمّدبن احمدبن عبدالله متولى, (م 1313 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 1466.
470. لطائف الاشارات لفنون القرائات, 2 جلد, 344ص, شهاب الدين القسطلانى, تحقيق و تعليق: عامر السيّد عثمان, عبدالصبور شاهين, قاهره: المجلس الاعلى للشئون الاسلامية, 1392 هـ/ 1972 م.
471. اللطائف فى جمع هجاء المصاحف, ابوبكر محمّدبن الحسن بن مقسم البغدادى (م 354 هـ), (غاية النهايه 123/2; ارشاد الاريب 498/6).
472. اللهجات العربية فى القرائات القرآنية, عبده الراجحى, قاهره: دارالمعارف, 1968 م.
473. ما انفرد به بعض القرّاء, ابن غلبون, مخطوط: كتابخانه چستربيتى, 3603.
474. مبانى موسيقى قراءت قرآن, 145ص, ابراهيم ميرزا مهدى تهرانى, تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, اول, 1374 ش.
475. مبرز المعانى فى شرح قصيدة حرز الامانى, احمد العمارى, مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 42.
476. المبسوط فى القرائات السبع والمضبوط, محمّدبن محمود بن احمدبن السمرقندى, مخطوط: مكتبة جامعة ملك سعود, 2810 / 3 /م.
477. المبسوط فى القرائات العشر, 616ص, ابوبكر احمدبن الحسين بن مهران الاصبهانى (295ـ 381 هـ), محقق: سبيع حمزه حاكمى, دمشق: مطبوعات مجمع اللغة العربية, بى تا, فهارس: آيات, يائات اضافه, اعلام و مصادر.
478. المبهج فى القرائات الثمان وقراءة الاعمش وابن محيص واختيارخلف واليزيدى, ابى محمّد عبدالله بن على بن احمد سبط الخياط (م 541 هـ). مخطوط: مكتبة جامعة محمّدبن سعود, 1072.
479. المبهر فى قرائات العشر, احمدبن محمّدبن المكارم ابوالعبّاس الخياط ابن دلّه (م 653 هـ), وله: المفنية فى القرائات العشر (الأعلام 211/1; غاية النهايه 131/1).
480. متقن الرواية فى علوم القراءة والدراية, ابى طاهر محمّدبن موسى القيمتى ابن كتانى (زنده در سال 1212 هـ). مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 2521.
481. متن الدرة المضيّه فى القرائات الثلاث المتمّمة للعشرة, 32ص, محمّدبن محمّدبن على بن يوسف الجزرى (752ـ833), قاهره: مكتبة محمّدعلى صبيح واولاده, بى تا.
482. متن الشاطبية المسمى حرز الامانى و وجه التهانى فى القرائات السبع, 182ص, قاسم بن فيره بن خلف بن احمد الشاطبى (م 590 هـ), تصحيح: متولى عبدالله الفقاعى, قاهره: مكتبة محمّدعلى صبيح واولاده, بى تا.
483. المجتبى فى تخريج قراءة ابى عمرو الدورى, محمّدسالم محيسن, سودان: بى تا, 1976 م.
484. المجتبى فى القرائات, ابوالقاسم عبدالجبّاربن احمد البغدادى, (ايضاح المكنون 430/2).
485. المجرد فى القرائات, ابوجعفر محمّدبن سعدان الكوفى (م 231 هـ), (الأعلام 8/7; غاية النهايه 143/2).
486. المحتبر فى القرائات, ابوبكربن رشته (فهرست ابوبكر محمّد الاشبيلى, 24).
487. المحتسب (فى تبيين وجوه شواذ القرائات والايضاح عنها), 2 جلد, 392«544ص, ابوالفتح عثمان بن جنى, محقق: على النجدى ناصف, عبدالحليم النجار, عبدالفتاح اسماعيل شلبى, قاهره: وزارة الاوقاف, 1415 هـ/ 1994م, فهارس: آيات, قرائات, احاديث, امثال, شعر, اعلام, قبائل و امكنه.
488. المختار فى القرائات, يعقوب بن بدران بن منصور ابويوسف الجزائرى (م 688 هـ), (الأعلام 257/9; غاية النهايه 57/9).
489. المختار فى معانى قرائات اهل الأمصار, ابوبكر احمدبن عبدالله بن ادريس, مخطوط: مكتبة جارالله تونس, 18.
490. المختار من الجوامع, عبدالرحمن بن محمّدبن مخلوف الثعالبى (م 875 هـ), (الأعلام 107/4), المكتبة الازهرية 218/1.
491. مختصر الاكتفا فى اختلاف القراء السبع, اسماعيل بن خلف بن سعيد الانصارى السرقطى (م 455 هـ), مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 25 دهلوى.
492. المختصر البارع فى قراءة نافع, ابوالقاسم محمّدبن احمدبن جزى الغرناطى, (ايضاح المكنون 448/4).
493. مختصر بلوغ الامنية (شرح على نظم تحرير مسائل الشاطبية, 52ص, على محمّد الضباع, مصحح: محمّدعبدالقادر شاهين, بيروت: دارالكتب العلميه, 1419 هـ/ 1990 م.
494. مختصر التبصرة فى القرائات, ابوجعفرابن ابى حجة احمدبن محمّد القيسى (م 643 هـ), (الأعلام 211/1).
مختصر حدالمعانى وكنز سبع المثانى ـــــ الجواهر المكللة لمن رام الطرق المكملة.
495. مختصر فى شواذ القرآن من كتاب البديع, 228ص, ابن خالويه (م, 307 هـ), تلخيص: برجستراسر, مصر: المطبعة الرحمانية, 1934 م.
496. المدخل فى القرائات, ابوعمربن عبدالبر يوسف بن عبدالله بن محمّد القرطبى (م 463 هـ), (الأعلام 316/9; معجم المطبوعات 159).
497. مذهب القراء السبعة, ابراهيم بن موسى بن بلال بن مسعودبن دمج الكركى (م 853 هـ).
498. المران الهامر فى قراءة ابن عامر, محمّدابى حيّان الاندلسى, (ايضاح المكنون 471/7).
499. المرشد فى القرائات السبع, ابى الطيب ابن غلبون, (فهرست ابى بكر محمّد الاشبيلى, 25).
500. المرشد الوجيزلقراء كتاب الله العزيز, 264ص, محسن آل عصفور, قم: مؤلف, المطبعة العلمية, اول, 1410 هـ.
501. المستنير (فى تخريج القرائات المتواترة), 3 جلد در يك مجلد, محمّدسالم محيسن, بيروت: دارالجيل, اول, 1409 هـ/ 1989 م.
502. المستنير فى القرائات العشر, احمدبن على بن عبيدالله ابوطاهربن سوار (م 496 هـ), (الأعلام 177/1; غاية النهايه 177/1).
503. مسلك البررة فى معرفة القرائات العشرة, عبدالعزيزبن على بن ابى العزّ المقدّسى البكرى, (م 849 هـ), (الأعلام 148/4; ايضاح المكنون 471/4).
المصاحف المرتل ـــــ الجمع الصوتى الاول للقرآن الكريم.
504. المصباح الزاهر فى القرائات العشر البواهر, ابوالكرم المبارك بن الحسن بن احمد الشهرزورى (م 550 هـ), (الأعلام 149/6; كشف الظنون 1706/2).
505. مصطلح الاشارات فى القرائات الزوائد الثلاثة عشر المرويّة عن الثقات, نورالدين على بن عثمان بن القاصح العذرى (م 801 هـ), مخطوط: جامع القرويّين, (كشف الظنون 1711/; الأعلام 152/10).
506. معانى القرائات, 3 جلد, ابى منصور الازهرى محمّدبن احمد (م 370 هـ), تحقيق: مصطفى درويش, عوض بن حمد القوزى, قاهره: دارالمعارف, اول, 1412 هـ/ 1991 م.
507. معانى القرائات, احمدبن قاسم بن عيسى اللخمى الاقليشى (م 410 هـ), (الأعلام188/1; غاية النهايه 97/1).
508. معجم القرائات القرآنية, 8 جلد, اعداد: احمد مختار عمر, عبدالعال سالم مكرم, تهران, انتشارات اسوه, اول, 1412 هـ/ 1991 م.
509. معرفة القراء الكبار على الطبقات والأعصار, 2 جلد, 914ص, ابى عبدالله محمّدبن احمدبن عثمان الذهبى (م 748 هـ), تحقيق و تعليق: بشّار عواد معروف, شعيب الارناؤوط, صالح مهدى عبّاس, بيروت: مؤسسة الرسالة, اول, 1404 هـ/ 1984 م, فهارس: المترجمين على طبقات, المترجمين على حروف المعجم, كتب واماكن.
510. معرفة القراء الكبار على الطبقات والاعصار, 407ص, ابى عبدالله محمّدبن احمدبن عثمان الذهبى (م 748), محقق: ابى عبدالله محمّدحسن اسماعيل الشافعى, بيروت: دارالكتب العلميه, اول, 1417 هـ/ 1997 م.
511. معرفة القراء الكبار على الطبقات والاعصار, 399ص, ابى عبدالله محمّدبن احمدبن عثمان الذهبى (م 748 هـ), محقق: محمّدسيّد جادالحق, مصر: دارالتأليف, اول, 1411 هـ/ 1969م.
512. المغنى فى توجيه القرائات العشر المتواترة, 3 جلد, محمّدسالم محيسن. بيروت: دارالجيل, قاهره: مكتبة كليات الازهرية, دوم, 1408 هـ / 1988 م.
513. المغنى فى القرائات, محمّدبن اسرائيل بن ابى بكر السلمى القصاع (م 671 هـ), (الأعلام 255/6; غاية النهايه 1002/2).
514. المفتاح فى القرائات العشر, ابوالقاسم عبدالوهاب بن محمّدبن عبدالقدوس القرطبى (م 461 هـ), (الأعلام 366/4; ايضاح المكنون 527/4).
515. المفتاح فى القرائات العشر, ابى منصور محمّدبن عبدالملك ابن خيرون البغدادى (م 639), (كشف الظنون 179/2; غاية النهايه 192/2).
516. مفردات القراء, عبدالرحمن بن اسماعيل ابى شامة المقدسى الدمشقى (م 665 هـ), (الأعلام 354/4; ارشاد الاريب 5/5; غاية النهايه 365/1).
517. مفردة يعقوب فى القراءة, ابى عمرو عثمان بن سعيد الدانى (م 444 هـ), (كشف الظنون 1773/2).
518. مفرد عاصم بن بهدلة بن ابى النجود, ابوعمر حفص سليمان بن مغيرة البراز الاسدى الكوفى (م 180 هـ), مخطوط: سراى احمد الثالث, 1177ـ10 من 255 آـ261 ب.
519. المفصح فى القرائات, ابوالقاسم عبيدالله بن محمّد الاسدى (م 387 هـ).
520. المفيد فى القرائات العشر, ابى نصر احمدبن مسرور البغدادى (م 442 هـ), (كشف الظنون 1778/2).
521. المفيد فى كلام المجيد فى مذهب الامال الربّانى حمزة بن حبيب التبريزى, محمّدبن محمّداحمد التبريزى, مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 1061.
522. المقتبس من القرائات, ابى بكر محمّدبن عبدالله بن العربى (م 543 هـ), (كشف الظنون 1792/2).
523. مقدمه اى بر افراد و جمع قرائات قرآنى, 112ص, قاسم بستانى, تهران: مركز انتشارات جهاد دانشگاهى, 1375 ش.
524. منظومة فى القرائات, على محمدبن عبدالله م (م 1313 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2551. از همين مؤلف: مقدمة فى قراءة ورش.
525. مقدمة فى اصول القرائات, ابن البطحان عبدالعزيز على بن الاصبع الاشبيلى (م 560 هـ), تأليفات ديگر او: مرشد القارئ الى تحقيق معالم المقارئ, مقدمة فى مخارج الحروف, نظام الأداء فى الوقف والابتداء, (الأعلام 147/4; غاية النهاية 395/1).
526. مقدمه تتمة حرزالامانى للشاطبى, احمدبن محمّدبن سعدبن عمران الشرعبى (زنده در سال 839 هـ), مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 137.
527. مقدمة فى قراءة حفص, عبدالجواد الانبانى, مخطوط: مكتبة جامعة محمّدبن سعود, 897.
528. مقدمة فى قراءة حفص, فائدبن مبارك (م 1086 هـ), (تاريخ التراث العربى 156/1; بروكلمان 340/2).
529. المقدمة فى ما يجب على قارئه ان يعلمه, محمّدبن محمّدبن عليّّ بن يوسف الجزرى (751ـ833 هـ), مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 2519.
530. مقدمة فى مذاهب القراء الاربعة الزائدة على العشر, سلطان بن احمدبن سلامة المزاحى المصرى (985ـ1075 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2543.
531. المقرر النافع الحادى لقراءة نافع, جمال الدين ناصربن عبدالحفيظ بن عبدالله المهلا الشرفى (م 1081 هـ). از هموست: المقرر والمحرر فى القرائات, (ايضاح المكنون 545/4).
532. المقصد لتلخيص ما فى المرشد فى الوقف والابتداء, 136ص, شيخ الاسلام ابى يحيى زكريا الانصارى (م 926 هـ), مصحح: محمّد السملوطى, بى جا: مطبعه الكاستلية, 1286 هـ.
533. المقصور والممدود فى القرائات, ابى عبيدالقاسم بن سلام الهروى الازدى الخزاعى (م 224 هـ), (غاية النهايه 2/17; تذكرة الحفاظ 5/2).
534. مقطوع القرآن وموصوله, ابى الحسن على بن حمزة الكسائى, (ايضاح المكنون 326/4).
535. المقطوع والموصول فى القرآن, عبدالله بن عامربن يزيد اليحصبى الشامى (م 118 هـ), (تاريخ التراث العربى 147/1; غاية النهايه 423/1).
536. المقنع فى القرائات السبع, احمدبن خلف بن محرز الانصارى الاندلسى (م 516 هـ), وله: المفيد فى القرائات السبع, (الأعلام 207/1; غاية النهايه 113/1).
537. المكتفى فى الوقف والابتداء,704ص, ابى عمرو عثمان بن سعيد الدانى (م 444 هـ), تحقيق: يوسف عبدالرحمن المرعشلى, بيروت: مؤسسة الرسالة, دوم, 1407 هـ/ 1987 م, فهارس: قرائات, احاديث, اعلام, مسائل نحوى, اشعار و مصادر. همين كتاب با تحقيق: جايد زيدان مخلف, عراق: وزارت اوقاف, 1403 هـ/ 1983 م, انتشار يافته است.
538. المكرر فيما تواتر من القرائات السبع, 182ص, ابوحفص عمربن قاسم بن محمّد الانصارى, مكه مكرمه: مطبعة المنيرية, 1306 هـ.
539. منارالهدى فى الوقف والابتداء, 306ص, احمدبن محمّدبن عبدالكريم الاشمونى. مصر: دارالطباعة العامرة, 1286 هـ.
540. المنتقى فى القرائات العشر, اسعدبن الحسين بن سعد ابن بندار اليزدى (م 580 هـ), (مجلّه المجمع العلمى العربى 802/3; مرآة الزمان 411/8).
541. منتهى الامانى والمسرّات فى علوم القرائات, احمدبن محمّدبن البنا الدمياطى (م 1166 هـ), (ايضاح المكنون 571/1).
542. المنتهى فى القرائات العشر, ابوالفضل محمّدبن عبدالكريم الخزاعى (م 408 هـ), (تاريخ التراث العربى 170/1).
543. منجد المقرئين ومرشد الطالبين, 79ص, محمّدبن محمّدبن عليّ بن يوسف الجزرى (751ـ833 هـ), قاهره: دار زاهد القدسى, بى تا.
544. المنح الفكريه شرح متن الجزرى, 83ص, على بن سلطان محمّد القارى (م 1014), قاهره: مكتبة مصطفى البابى الحلبى واولاده, 1347 هـ, و در حاشيه آن: شرح زكريا الانصارى على المقدمة الجزرية.
545. منظومة فى علم القرائات, احمدبن حسين بن حسن بن على بن ارسلان الرملى (م 844 هـ), (الأعلام 115/6; البدر الطالع 49/1).
546. منظومة فى الزايد على مذهب الامام ابى عمرو البصرى الديرينى, عبدالعزيزبن احمدبن سعيد الدميرى الديرينى (م 694 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2827 / 3 / 2.
547. منظومة فى القرائات, ابراهيم بن محمّدبن ابى بكربن على بن ابى شريف (م 123 هـ), (الأعلام 63/1).
548. منظومة فى القرائات, محمّدبن احمدبن عبدالله متولى (م 1313 هـ), (الأعلام 246/6).
549. منظومة فى القرائات, احمدبن احمدبن بدر الطيبى الصالحى (م 981 هـ), مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, 433 / 10 ق.
550. منظومة فيما خالف متن ورش و حفص, محمّدبن احمدبن عبدالله الضريرالمعروف بالمتولى (م 1313 هـ). مخطوط: مكتبة محمّدبن سعود, (فهرس القرائات).
551. المنهج الالهية بشرح الدرة المضيّة فى علم القرائات الثلاثة المرضية, ابى الصلاح على بن محسن الصعيدى الرميلى, مخطوط: مكتبة جامعه محمّدبن سعود, 1162 / 117 ق / 25 س.
552. منشأ القرائات فى القرائات الثمان, فارس بن احمد الحمصى (م 401 هـ), (كشف الظنون: 1861/2).
553. موارد البررة على الفوائد المعتبرة فى القرائات الزايدة على العشرة, محمّدبن احمدبن عبدالله متولى (م 1313 هـ), مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2812.
554. المواهب الربانية فيما يتعلق بالمصاحف العثمانية, محمّدبن عليّ بن خلف الحدّاد الحسينى (م 1357 هـ). مخطوط: مكتبة جامعه ملك سعود, 2544.
555. الموجز فى القرائات, مكى بن ابى طالب حموش بن محمّدبن القيسى (م 437هـ), (الأعلام 214/8).
556. الموضح فى علل القرائات, ابى العبّاس احمدبن عمّار المهدوى, مخطوط, قاهره: معهد المخطوطات العربية.
557. الموضح فى القرائات الثمان, نصربن عليّ بن محمّدبن ابى مريم الفسوى الشيرازى (م بعد از 565 هـ), (الأعلام 27/8; غاية النهايه 337/2).
558. الموضح فى القرائات العشر (المفتاح فى العشر), ابى منصور محمّدبن عبدالملك بن خيرون البغدادى (م 539 هـ), (غاية النهايه 192/2; كشف الظنون 1904/2).
559. مورد الغمر فى قراءة ابى عمرو, ابى حيّان النحوى, (ايضاح المكنون 605/4).
560. المهذب فى القرائات العشر, ابومنصور محمّدبن احمدبن على الخياط (م 499 هـ), (الأعلام 209/6; كشف الظنون 1912/2).
561. المهذب فى القرائات العشر و توجيهها من طريق طيبة النشر, 2 جلد در يك مجلد, 422« 356ص, محمّدسالم محيسن, قاهره: مكتبة الكليات الازهرية, دوم, 1389 هـ / 1978 م.
562. الميسّر فى القرائات الاربعة عشر (بهامش القرآن الكريم), 604ص, وبذيله:اصول الميسّر فى القرائات الاربعة عشر, تراجم القراء الاربع عشر, محمّدفهد خاروف, تحقيق: محمّدكريم راجح, بيروت, دمشق: دارابن كثير, دارالكلم الطيب, اول, 1416 هـ/ 1995 م.
563. الميسّر فى القرائات, محمّدبن الحسين بن على بن موفق بن الشكازالميورقى (م 626 هـ), (الأعلام 333/6ـ 334).
564. الناهج للقرائات بأشهر الروايات (المناهج فى القرائات), ابى عبدالله محمّدبن يحيى بن مزاحم الانصارى الطليطلى (م 502 هـ), (الأعلام 6/8; غاية النهايه 276/2).
565. النبذ النامية فى القرائات الثمانية, يحيى بن ابراهيم الاندلسى المرسى ابن البيار (م 496 هـ), (كشف الظنون 1923/2).
566. نشر الدرر فى القرائات, عليّ بن محمّدبن عبدالصمد السخاوى (م 643هـ), (كشف الظنون 1927/2).
567. نحو القراء الكوفيين, 514ص, خديجه احمد مفتى, استاد راهنما: عبدالفتاح اسماعيل شلبى, بيروت: المكتبة الفيصلية, اول, 1406 هـ / 1985 م, فهارس: آيات, اعلام, مصادر.
568. نزهة البررة فى قراءة الائمة العشرة (منظومة), برهان الدين ابراهيم بن عمر الجعبرى (م 732 هـ), مخطوطات الظاهرية, 38.
569. النشر فى القرائات العشر, 3 جلد, محمّدبن محمدبن عليّ بن يوسف الجزرى (751ـ833 هـ), تحقيق: محمّدسالم محيسن, قاهره: مكتبة القاهرة, بى تا. همچنين اين كتاب در 2 جلد با تحقيق على محمّد الضباع, در قاهره دارالفكر انتشار يافته است.
570. نظرة السريع الانتهاء (يا: المنتهى) من مشهور القرائات المنتقى من غريب الطرق والروايات, عيسى بن عبدالعزيزبن عيسى بن عبدالواحد الموفق الاسكندرى (م 629 هـ), (ايضاح المكنون 657/4; غاية النهايه 609/1).
571. نظم رسالة ورش, محمّدبن عبدالله متولى (م 1313 هـ), قاهره: بى نا, 1929 م.
572. نظم القرائات الثلاث الزائدة على السبع (منظومة فى علم القرائات), شهـاب الدين احمدبن الحسين الرملى المقـدسى (م 844 هـ), (الاعـلام 115/1; كشف الظنون 1964/2).
573. نظم القرائات العشر, فتح الدين محمّدبن عبدالرحمن بن المدنى ابن صالح (م 860 هـ), (ايضاح المكنون 660/4).
574. النفحات الالهية فى شرح الشاطبية, 626ص, محمّد عبدالدايم خميس, قاهره: دارالمنار, اول, 1416 هـ/ 1996 م.
575. النفحة القدسية فى احكام قراءة القرآن, 39ص, حسن الشرنبلاوى, مصر: مطبعة الرحمانية, اول, 1355 هـ.
576. النقاء المهذّبة للروايات المنتخبة من جميع القرائات وصحيح الروايات, عيسى بن عبدالعزيز موفق الاسكندرى, (ايضاح المكنون 674/4).
577. النكت اللوذعية على شرح الجزرية, زين العابدين بن محيى الدين بن زكريابن محمّد الانصارى (م 1068 هـ), مخطوط: مكتبة الحرمين مكه, 220 ق, 21 س.
578. نگاهى به زندگانى قاريان مشهور قرآن, 109ص, مريم قاسم احمد, تهران: جهاد دانشگاهى, 1374 ش.
579. نورالايمان فى قراءة القرآن, اسماعيل اكبرى خورزوقى, مخطوط: كتابخانه اصفهان, 7607.
نهايه الامانى ـــــ تلخيص الفتح الربانى.
580. نهاية الروايات فى اسماء رجال القرائات, محمّدبن محمّدبن عليّ بن يوسف بن الجزرى (751 ـ 833 هـ), (الأعلام 175/7).
581. نهج الدماثة فى نظم القرائات الثلاثة, برهان الدين ابراهيم بن عمر الجعبرى (م 732 هـ), (كشف الظنون 1992/2).
582. نيل الخيرات فى القرائات العشرة المتواتره من طريقى الشاطبية والدرة, 151ص, عبدالحميد يوسف منصور, محقق: عبدالله توفيق الشرقاوى, اسكندريه: دارابن خلدون, بى تا.
583. الواضح فى القرائات السبع, احمدبن رضوان بن محمّدبن جالينوس الصيدلانى (م 423 هـ), (ايضاح المكنون 699/4; غاية النهايه 54/1).
584. الوافى فى شرح الشاطبية فى القرائات السبع, 400ص, عبدالفتاح عبدالغنى القاضى (م 1403 هـ), مدينه منوّره: مكتبة الدار, مكتبة السوادى, سوم, 1411 هـ/ 1990 م.
585. وجوه القرائات, يعقوب القارئ بن اسحاق بن زيد الحضرمى البصرى (م 205 هـ), (الأعلام 255/9; غاية النهايه 386/2).
586. الوجوه المسفرة فى اتمام القرائات الثلاث المتممّة للعشرة, على محمّدبن عبدالله متولى (م 1313 هـ), (الأعلام 246/6; ايضاح المكنون 702/4).
587. الوجيز فى القرائات الثمانية, ابوعلى الحسن بن عليّ بن ابراهيم الاهوازى (م 446 هـ), مخطوط: كتابخانه چستربيتى.
588. ورقات المهمرة فى تتمة قرائات الائمّة العشرة, شهاب الدين احمدبن محمّدبن عياش (م 628 هـ), (غاية النهايه 128/1; كشف الظنون 2006/2).
589. وصول الغمر الى اصول قراءة ابى عمرو, علاءالدين ابى الحسن عليّ بن قاسم البطارعى (م 572 هـ), (كشف الظنون 2015/2).
590. وضع رموز الضبط الدالة على الحركات والتنوين, ابى الاسود الدؤلى (م 69 هـ), (طبقات النحويين للزبيدى 14/13).
591. الهادى فى القرائات, محمّدبن سفيان القيروانى (م 415 هـ), (الأعلام 16/7; غاية النهايه 147/2).
592. الهداية الى تحقيق الرواية عن امامى التحقيق والدراية نافع بن عبدالرحمن المدنى وابى عمروبن العلاء البصرى, عثمان بن عمروبن ابى بكر الناشرى (804 ـ 849 هـ), مخطوط: مكتبة جامعة ملك سعود, 514.
593. هداية المرتاب واعانة الحفاظ والطلاب فى الالفاظ المتماثلة والكلمات المتشابهة (يعرف بالسخاوية), عليّ بن محمّدبن عبدالصمد الهمدانى السخاوى (558 ـ 643 هـ), (الأعلام 154/1; معجم المطبوعات 1015/1).
594. هدى البريّة لما فيه الخلاف بين حفص و دورى ابى عمرو من طريق الشاطبية, 85ص, عبدالرئوف محمّدسالم, تحقيق: عبدالفتاح القاضى, متولى الفقاعى, مصر: مطبعة محمّدعلى صبيح واولاده, 1380 هـ / 1960 هـ.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نقد و معرفی کتاب «قرآن شناسی» اثر دکتر فولادوند

نقد و معرفی کتاب «قرآن شناسی» اثر دکتر فولادوند

سید مصطفی احمدزاده

چکیده: این مقاله نقدی است گذرا بر برخی از آرا و دیدگاه های مطرح شده در کتاب «قرآن شناسی» اثر استاد دکتر محمد مهدی فولادوند، بیشتر حجم این کتاب، ترجمه چند اثر عربی است و بخش های پایانی آن به مقالات و سخنرانی ها و مصاحبه های مؤلف پیرامون موضوعات گوناگون قرآنی اختصاص دارد.
ناقد، نخست به برخی از مبانی و اصول تفسیری نویسنده اشاره کرده سپس بر این اساس، دیدگاه های وی را مورد نقد و بررسی قرار داده است. در این میان دو نکته مهم «معنی شناسی واژه های قرآنی» و «تبین معجزه» از مهم ترین نکاتی است که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. تفاوت وحی و الهام، حروف مقطعه، ویژگی های تفسیر به رأی، دیدگاه های تاریخی – قرآنی، آراء مستشرقین و ... دیگر مطالبی است که در این مقاله بررسی می شود. در پایان برخی از جنبه های نوآوری و دیدگاه های جدید نویسنده نیز همراه با ارائه نمونه گزارش شده است.

استاد محمدمهدی فولادوند، نویسنده، شاعر، ادیب، قرآن پژوه و مترجم برجسته قرآن كریم؛ صاحب نظر در معارف قرآنی كه دیدگاه ها و برداشت های نظری ویژه ای در خصوص قرآن دارد. ایشان بیش از دو سوم حیات خود را به مطالعه و بررسی و تعمّق در فلسفه و احكام و پیام های خاص قرآن سپری كرده است.
وی در سال 1299هـ . ش در شهرستان اراك متولد شد و از همان آغاز پای در وادی علم و دانش نهاد. پس از اخذ دیپلم ادبی، در سی سالگی عازم فرانسه گردید و مدت 14 سال در دانشگاه سوربن پاریس به تحصیل در رشته های ادبیات، هنر، فلسفه و زبان شناسی عرب روی آورد. در سال 1344هـ . ش به عنوان عضو دائمی انجمن نویسندگان فرانسه زبان و عضو وابسته انجمن شعرای فرانسه برگزیده شد. پس از سال ها تدریس و پژوهش به تهران بازگشت و در دانشگاه ها به تدریس دروس فلسفه، زیباشناسی، ادبیات، زبان فرانسه، تاریخ مذاهب و فرهنگ و تمدن پرداخت. دكتر فولادوند ضمن آشنایی عمیق و تسلّط كامل بر زبان های فرانسه و عربی و آشنایی با انگلیسی و مقدمات چند زبان دیگر اروپایی دارای مجموعه آثاری بیش از سی مجلد است. ترجمه كامل ایشان از قرآن مجید به زبان فارسی شیوا، از ممتازترین ترجمه های عصر حاضر است كه همگان را به تحسین و دست مریزاد وا داشته است.
مروری بر فصل های كتاب

آخرین اثر منتشر شده استاد فولادوند، كتاب «قرآن شناسی» است. بخش اول این كتاب، ترجمه ای است از متن عربی «مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن»1 كه شامل چهارده سخنرانی یا درس، از جمله آخرین افاضات شهید سید محمدباقر صدر است و با عنوان «مقدمه ای بر تفسیر موضوعی قرآن» عرضه شده است. موضوع اصلی آن «سنت های تاریخی» بر اساس قرآن است و تأكید بر اینكه «آزادی و اختیار» آدمی با «قوانین عام و مستمرّ تاریخی» تعارض ندارد و این انسان است كه آینده خود را می سازد و آیه كلیدی قرآن «إنّ الله لایغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» نیز بر همین مطلب تأكید دارد.
بخش دوم كتاب قرآن شناسی، برگردان متن عربی «التصویر الفنّی فی القرآن»2 از سید قطب است كه بیشتر بر تصویرسازی قرآنی و جنبه خیال انگیزی و صحنه پردازی های آن تكیه دارد و فهم كامل متن عربی آن موكول به شناخت قرآن و ادیان سامی و نیز آگاهی از هنر نمایش و شناخت زیبایی و نقاشی و شعر است. بدون این مقدمات، برگرداندن كتاب از عربی به فارسی معنی نخواهد داشت. نگارنده كوشیده است مطالب هنری این كتاب را تا حد امكان به زبان شیوا و گاه با حذف پاره ای از مكرّرات آن به پارسی روان درآورد.
بخش سوم، گزیده هایی است با ترجمانی آزاد از تصنیفات محمدرضا حسینی با عنوان «تدبّر در قرآن» كه به مقدمات، شیوه ها، ابزار، شرایط و شالوده های اندیشه و تدبّر در قرآن اختصاص دارد.
بخش چهارم نیز گزیده هایی است با برگردانی آزاد از آثار مصطفی محمود3، با عنوان «درك زنده از قرآن، راجع به قرآن با افزودن نظرات و اشعار نگارنده.
بخش های پنجم، ششم و هفتم كتاب با عنوان های «غنای قرآن»، «ناگفته های قرآن»، «گل هایی از قرآن» نیز از مقالات و سخنرانی ها و مصاحبه های استاد پیرامون موضوعات گوناگون قرآنی گزینش شده است.
در یك جمع بندی كلی، سمت و سوی بحث های كتاب با رویكرد عصری سازی قرآن، در پی ارائه چهره ای زنده، حیات بخش، روح فزا، عبرت انگیز، سازنده، تحوّل آفرین و فرهنگ ساز و به دور از هرگونه خرافه گرایی و سطحی نگری از قرآن است كه همسو با نیازها، اقتضاءات و چالش های جامعه و در راستای فضای فكری، روحی و روانی انسان معاصر گام بر می دارد.
در مقدمه كتاب، نویسنده، گام نخست راه یابی به فهم قرآن را با اشاره به واژه «اقرأ» كسب دانش و فنون و معارف بشری دانسته و گام دوم برای وارد شدن به ساحت فهم قرآن را پا نهادن بر شرك و عُجب و شك و آز و آرزوهای موهوم و دور و دراز و سرانجام «لااله الاّ الله» شدن، نه تنها «لاإله إلاّ الله» گفتن، برشمرده است. و در پاسخ به این سؤال كه «چرا قرآن در چهارده قرن پیش نقش بزرگی را ایفا كرده ولی اكنون از كارآیی گذشته خویش به دور افتاده است؟» به ارزیابی تعامل امت مسلمان با قرآن در عصر حاضر پرداخته می نویسد:
«مسلمانان اولیه قرآن را كتابی زنده می دانستند و آن را دستور العمل زندگی خود قرار داده بودند، ولی امروز مسلمان ها درست عكس این شیوه را اتخاذ كرده اند… بعضی از مردم، قرآن را دكان عطاری یا داروفروشی ساخته اند و همین كه مثلاً دندان یا روده یا چشم آنها درد می گیرد به سوی آن روی می آورند… عده ای هم از قرآن برای استخاره، یا هنگام سفر، یا مرگ و میر نزدیكان، استفاده می كنند… ما منكر نیستیم كه باید از قرآن در این موارد مدد جست؛ ولی انتقاد ما بر این مدار می گردد كه از قرآن بزرگ نباید تنها در این شرایط و چارچوبه های محدود كمك طلبید… از میان 123 كتاب در پیرامون قرآن، 37مجلّد آن از مطالبی چون: اختلاف قراءات، عدد آیات، وقف، وصل، جمع، تثنیه، مقصور، ممدود، طبقات قاریان، نقطه های قرآن، واژه های معرّب و خارجی و… سخن می گوید. یعنی یك چهارم كوشش ها و نیروها در قضایای فرعی و جنبی به هدر رفته كه هیچ دردی را دوا نمی كند… بر خلاف نسل های دوران پیامبر كه فهم قرآن را مقدمه ای برای عمل می دانستند مردم امروز فهم قرآن را هدف بذاته می دانند و چندان پابند عمل نیستند… برماست كه امروز زنگارهای گذشته را بزداییم و به خود آییم و با قرآن روش دیگر پیش گیریم…»(صفحه 27ـ23)
این گزیده، پاسخی است مشتاقانه به درخواست مؤلّف در صفحه 525 در خصوص نقد و بررسی آرای ایشان؛ كه به صورت مختصر و گذرا به حضور محترم استاد دكتر فولادوند و خوانندگان علاقه مند تقدیم می گردد.

مبانی و اصول تفسیری نویسنده

نویسنده محترم در لابه لای بحث های كتاب، به برخی از مبانی و اصول تفسیری خویش، جسته و گریخته اشاره كرده است. برخی از آنها بدین قرار است:
1. در نظر گرفتن سیاق عبارت، جهت دست یابی به تفسیر صحیح؛ «لازم است یادآور شویم كه یك آیه را ممكن است چند گونه تفسیر كرده باشند. در این مواقع باید سیاق عبارت و ارتباط آن آیه را با آیات قبلی بی طرفانه و با كمال دقت در نظر گرفت و آنچه معقول تر و منطقی تر است پذیرفت».(صفحه 523)
2. تفسیر آیات قرآن توسط آیات دیگر قرآن.
3. زمان، قرآن را تفسیر می كند. «…در مورد آیات كلیدی قرآن یا دشوار و چند پهلو به قدر توان خود… با الهام از القاءات پروردگار كوشش كرده ایم و ضمناً دو اصل «تفسیر قرآن به خود قرآن» و «القرآن یفسّره الزمان» را همواره مدّ نظر داشته ایم و معتقدیم در اوان سال دو هزار، معانی قرآن را بهتر می فهمیم…»(صفحه 490)
4. باید از افراط و تفریط در تفسیر علمی پرهیز كرد. «تفسیر علمی به این معنی ـ تطبیق آیات قرآنی با خرد و دانش بشر ـ افراط و تفریط هایی دارد كه باید از آنها اجتناب كرد. به هر حال علم، ناموس حیات است و قرآن گرچه فراتر از علم بشری سخن گفته است، ولی خلاف علم و دانش قطعی بشر حرفی نزده است. از طرفی چون قرآن مربوط به ادوار مختلف بشر است، هر زمان برخی از مطالب قرآن از هاله ابهام و اجمال در می آید. تفسیر علمی این وظیفه را دارد كه غبار ابهام را از آیینه قرآن بزداید و آن را صیقل وار روشن گری كند».(صفحه 503)
ذكر نكته ای در اینجا بایسته است و آن اینكه روند درست در تحقیق را ضوابط و انتظام شایسته، تأمین می كند. نتایج تحقیق، وقتی مورد قبول محافل علمی می افتد كه مطالعه در چارچوب ضوابط و ملاك های پذیرفته شده (Well Disciplined) انجام شود. به همین دلیل، یكی از روش های نقد تحقیق، نقد ضوابط آن است.4 از این رو در این مختصر سعی شده است برخی از مبانی ضوابط مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در موارد اندكی به نقد برخی جزئیات نیز پرداخته ایم.

نكته ها و نقدها

1. برخی از آیات قرآن به دلایل گوناگون جا به جا شده است. مثل: آیه سوم سوره مائده كه گویا باید بعد از آیه 67همین سوره قرار می گرفت.(صفحه 21)
٭ نقد: هر چند بیشتر محققان اهل سنت قائل به توقیفی بودن ترتیب آیات قرآن می باشند، ولی دسته ای از دانشمندان شیعی ترتیب یادشده را مبتنی بر رأی و اجتهاد صحابه می دانند، كه عملاً هر دو فرقه ترتیب كنونی آیات را تصویب و تأیید می نمایند.5 علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» نیز دیدگاهی نزدیك به همین نظر دارد.6
2. در قرآن پاره ای اغلاط املایی و اعرابی راه یافته است. نظیر آیه 2 از سوره 98 «البینة»: «یتلو» كه فاعل آن مفرد است و «الف» نباید آخر آن باشد.(صفحه 21)
٭ نقد: ترجمه قرآن در ابتدا با اعتراضات فقیهان مسلمان روبرو گردید و مخالفت های گوناگون را در پی داشت اما پس از مدّتی، برخی ازفقها و دانشمندان اسلامی حكم به جواز ترجمه قرآن دادند و ترجمه قرآن رونق گرفت و از رهگذر این نظر حكیمانه، بهره ها و فواید گسترده ای عاید مسلمانان گشت. در عصر حاضر نیز شایسته است با فرهنگ سازی و آماده سازی اذهان عامّ و خاص نسبت به این مسئله و پیامدهای آن، با نظارت دانشمندان و علمای اسلامی رسم الخط جدیدی از قرآن عرضه گردد كه از یك سو خالی از اغلاط املایی باشد و از سوی دیگر آموزش و قراءت آن برای همگان آسان و ساده باشد.7
3. معنی شناسی واژه های قرآنی یكی از اساسی ترین پایه های فهم و تفسیر دقیق قرآن است. در این حوزه، توجه به نكته ای حائز اهمیت است، و آن اینكه زبان عربی ریشه در زبان های سامی دارد و با زبان عبری وجوه اشتراكی قابل توجّهی دارد. از این رو، برای دست یابی به معنای دقیق برخی از واژه های قرآنی باید ریشه های عبری آن واژه نیز مورد توجه قرار گیرد. استاد در این زمینه معتقد است:
«باید به معنای لغوی و اصطلاحی ـ احیاناً ریشه سامی پاره ای واژه ها ـ توجه كرد و «وجوه» مختلف یك كلمه را در موارد مختلف در نظر داشت».
دكتر فولادوند بر پایه این نكته در جای جای كتاب، با استفاده از پی جویی ریشه های واژه های قرآن در زبان های سامی، به تبیین و تفسیر دایره های معنایی واژگان قرآنی پرداخته است. به عنوان نمونه:
«واژه 'ایمان' از ریشه عربی 'امان' می آید و به معنی اطمینان و آرامش است.»
«گاهی واژه مورد گفت وگو محتاج به دقت بیشتری است و باید ریشه آن را مورد توجه قرار داد، مثلاً در آیه 99 از سوره بقره: ای كسانی كه ایمان آورده اید! مگویید: 'راعنا' و بگویید 'انظرنا'! در اینجا واژه راعنا ـ آن هم به گونه ای كه یهودی ها آن را در دهان خود می چرخانیده و به تلفظ در می آوردند ـ دشنام است و به معنی پلید و خبیث و بد می باشد و تاكنون مفسّران عنایت كافی به معنای آن نكرده اند».9
«همچنین است معنای شیطان از ریشه عبری به معنای دشمن (شاطان) كه در یونانی satanos و در حبشی satanas است و موسّعاً به معنای force centrifage و وجهه ادباری هر چیز و در احادیث به معنای منشأ فساد (=میكرب و منبع آلودگی) آمده است.»10
٭ نقد: استاد قصد داشته اند در بحث «سرشاری و چند پهلو بودن واژه های قرآنی» به غنا و سرشاری واژه های قرآنی از جمله «ایمان» بپردازند، اما پس از به دست دادن ریشه عبری «ایمان» وارد بحث های دیگر شده اند:
امّا درمورد اصل این نظریه كه معنی شناسی واژه های قرآنی ریشه در زبان ها و ادیان دیگر دارد،11 تذكر نكته ای خالی از فایده نیست. هر چند، ادیان آسمانی در گوهر دین با یكدیگر تفاوتی ندارند، اما به واسطه شرایط و عواملی خاصّ ـ ویژگی های خود پیامبران، مخاطبان پیامبران و فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی عصر هر پیامبر ـ از نگاه انسان ها، ادیان آسمانی تكامل یافته اند. از این رو تفسیر متون دینی و از جمله واژه های متون دینی نیز در دایره تكامل قرار گرفته اند. در حقیقت انسان ها از گستره ابهام ها كاسته اند و بر مرزهای فهم ها افزوده اند. با این توضیح كه در ادیان گذشته، بخش اندكی از دایره های معنایی واژه های كلیدی دینی قابل فهم بود، اما اینك و در دین اسلام و به ویژه در قرآن، بخش اعظمی از دایره های معنایی واژه های كلیدی دینی قابل فهم است.
بحث را روی معنی شناسی واژه «ایمان» متمركز می سازیم تا نتایج بهتری حاصل گردد. اگر «ایمان» از ریشه عبری «اَمان» و به معنی «اطمینان و آرامش» است، این تنها ذكر یك یا دو دایره معنایی واژه «ایمان» است؛ امّا برای دست یابی به بیشتر دایره های معنایی «ایمان» در قرآن، هم باید به معنای ریشه عبری آن توجه كنیم و هم باید همه جملاتی را كه در قرآن كریم در باب ایمان به نحوی از انحا سخن گفته اند كنار یكدیگر بنشانیم و ویژگی هایی را كه در این جملات برای ایمان ذكر شده است استخراج و جمع كنیم و آن گاه در ذهن خود، انگاره ای از ایمان پدید آوریم كه همه آن ویژگی ها را دارا باشد. با در پیش گرفتن این راه، در می یابیم كه ایمان، هر چه هست، دست كم این ویژگی ها را دارد:
كار قلب است(مائده/41)، فعلی است اختیاری، چرا كه متعلَّق امر قرار می گیرد (بقره/13)، افزایش پذیر است(آل عمران/173)، ازمیان رفتنی و قابل تبدیل به كفر است (آل عمران/76)، به موجودات عینی خارجی تعلّق می گیرد (بقره/177)، ایمان به باطل نیز گفته می شود (عنكبوت/52)، همیشه سودمند نیست (مؤمن/85)، با عدم «اطمینان قلب» قابل جمع است (بقره/260). نیز مقایسه این معنی با معنای ریشه عبری «ایمان» قابل تأمّل است، و….
بر این مطالب بیفزاییم مشكلات و دشواری هایی را كه مانع می شوند از اینكه انگاره ای كامل از ایمان، كه معنای لفظ «ایمان» را به درستی روشن سازد و هر نزاعی در این باره را فیصله دهد، در ذهن حاصل آید. و نیز پرسش های گونه گونی را كه پاسخ بدانها به راحتی میسور و ممكن نیست. از جمله: ماهیت ایمان چیست؟ ایمان به چه امری تعلّق می گیرد؟ ایمان از سنخ وفاداری است، یا از سنخ اطاعت، یا از سنخ اعتماد، یا از سنخ تعلّق، یا از سنخ تجربه، یا از سنخ باور؟ و….12
نتیجه آنكه برای دست یابی به معنای یك واژه در قرآن، راه پرپیچ و خمی در پیش رو داریم كه از ریشه شناسی زبان ها و ادیان گذشته آغاز می شود و از مسیر مفاهیم و معانی عصر جاهلیت و فرهنگ و آداب و رسوم اعراب و سنّت پیامبر و ائمه معصومین(ع) می گذرد و سرانجام در درون چینش معجزه آسای واژه های قرآنی و چند و چون كاربردهای دقیق قرآنی به اوج خود می رسد. از این رو به دست دادن معنای یك واژه یا اصطلاح قرآنی، دشوارتر از آن است كه به یك ریشه یا شعر و یا فرهنگ لغت و یا یك فرضیه و یا یك نظریه صرفاً علمی بسنده كنیم.
4. نكته بسیار مهم دیگری كه باید بدان توجه كرد این است كه مفسّر باید تكلیف خود را در مورد ملاك، معیار و محكِ درستی و نادرستی معنای دقیق یك واژه در قرآن مشخص كند. به دیگر سخن، مفسّر دراین خصوص، باید با دلایل متقن و علمی، نظریه ای را برگزیند و بر پایه آن، ضابطه ای روشمند را مدوّن سازد و دیدگاه های تفسیری خویش را بر آن استوار سازد و از چارچوب آن پای فراتر ننهد.
استاد فولادوند در جایی به این نكته اشاره كرده است:
«شاید امروز چندان احتیاج به تأكید نداشته باشد كه ما مردم نیمه دوم قرن بیستم میلادی و اواخر قرن چهاردهم هجری قمری نباید و نمی توانیم كلمات و معانی بلند قرآنی را صرفاً از دریچه چشم مفسّرین قرون سوم و چهارم بنگریم و حتی در فهم معنی و محتوای پاره ای كلمات از قبیل «جنّ» و غیره اصرار بیهوده ورزیم. اگر بخواهیم همان منقولات ساده و عوامانه «قرون وسطا» را در این زمینه ها تكرار كنیم داخل فضای مه آلود خرافات می شویم. بدین رو با اعتماد بیشتری به شیوه زبان شناسی نگارنده معتقد است كه بایستی معانی هر یك از این كلمات را بار دیگر بشكافیم و به این ترتیب روشنایی جدیدی بر روی معارف مذهبی خویش خواهیم افكند…»(صفحه 522)
٭ نقد: استاد، در این مورد، ملاك سنتی گذشتگان را بدون اعتبار و خرافه گونه دانسته؛ و در مقابل، ملاك و معیاری دقیق و ضابطه و قانونی روشن و جامع ذكر نكرده و تنها، شیوه زبان شناسی را كارآمدتر دانسته است. در اینكه، دستاوردها و یافته های زبان شناسی، كمك های شایانی به فهم دقیق قرآن می كند، بحثی نیست. اما آنچه اهمیت دارد، روشن شدن پاسخ های پرسش های مهمی است كه با این نگرش، ارتباط تنگاتنگی دارد. پرسش هایی كه بن مایه تحلیل ها و تفسیرهای مفسّر است. از جمله: آیا شارع در تفاهم با مردم زمان های مختلف، زبان همه آنها را امضا كرده است؟ آیا شارع می تواند یك زبان را امضا كند و بعد بگوید همه مردم در تمامی قرون با همان زبان صحبت كنند؟ اساساً ظرفیت تفاهم با كل تاریخ در زبان مردم عصر پیامبر وجود داشته است یا نه؟ آیا شأن تخاطب شارع، تخاطب با كلّ تاریخ است؛ یا بامردم آن زمان؟ روی سخن شارع با یك سطح از عرف جامعه است یا با همه سطوح عرفی و تخصصی تفاهم می كند؟ آیا زبان عرف زمان تخاطب، ظرفیت تفاهم تاریخی در سطوح مختلف اجتماعی را دارد یا خیر؟ چرا؟13 معیار درستی و نادرستی معنای یك واژه در قرآن، زبان عرف تخاطب است یا ملاك دیگری وجود دارد؟ آن ملاك چیست؟ قواعد و ضوابط اختیار آن ملاك كدام است؟ و…
در مورد كارآمدی شیوه زبان شناسی نیز توجه به دو نكته لازم به نظر می رسد. اول آنكه زبان شناسی هنوز در ابتدای راه است و دوران طفولیت خود را به تازگی پشت سر نهاده است. تغییرات پی در پی فرضیه ها و ابطال پیوسته نظریات گوناگون و اشكالات و نقدهای وارد بر یافته ها و دستاوردهای زبان شناسی، همه و همه حكایت از دگردیسی های پرشتاب این رشته نوپا دارد. ظهور و سقوط مكتب های گوناگون زبان شناسی در طول سده اخیر در كشورهای اروپایی و امریكایی استفاده از شیوه زبان شناسی را با چالش های جدیدی روبرو ساخته است. از این رو زبان شناسی بستر ناآرام و متزلزلی است كه تفسیر قرآن بر پایه آن، احتیاط ها و ژرف نگری های خاصّی را می طلبد.
اگر امروز قرآن را بر پایه یك نظریه زبان شناسی تفسیر كنیم و فردا ضعف ها و كاستی های آن نظریه آشكار گردد و مُهر ابطال بر پیشانی آن حك گردد، آیا نتیجه به دست آمده، جز این است كه با دست خود تیشه به ریشه تفسیر قرآن زده ایم و قرآن را بازیچه نظریات زبان شناسانه این و آن ساخته ایم. آیا بنابر گفته استاد محمدرضا حسینی در همین كتاب ـ صفحه 280 ـ در توضیح تفسیر به رأی: «در تفسیر به رأی سه گونه احتمال وجود دارد؛ 1. تفسیر قرآن طبق آرای شخصی اعم از اینكه انگیزه آن هوا و هوس باشد یا پیش داوری یا سوابق ذهنی. 2. تفسیر قرآن به ظن و تخمین. 3. تفسیر آیات قرآنی به طور مستقل و بی اعتنا به اهل بیت پیامبر علیهم السلام…»؛ این شیوه، مصداق بارز تفسیر به رأی نیست.
دوم آنكه، برای واكاوی معنای یك واژه یا عبارت، پای علم زبان شناسی ـ با تمام شاخه ها و زیرشاخه هایش لنگ است. اینكه معنی چیست؟ ملاك معنی داری و بی معنایی كدام است؟ فهم و معنی چه رابطه ای دارند؟ آیا گزاره های دینی معنی دارند؟ كلمات و گزاره های دینی دارای ثبات و تحول معنایی اند؟ و… از جمله سؤالاتی هستند كه پای علوم دیگر همچون معرفت شناسی، فلسفه ذهن، فلسفه زبان، فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، هرمنوتیك، روان شناسی ادراك و حتی هوش مصنوعی و… را به این میدان می گشاید.14
5. استاد در جای دیگری می نویسد:
«واژه غابرین در مورد همسر لوط، مكرّر در قرآن ذكر شده و آن را بر جای ماندگان ترجمه كرده اند، ولی مخفی نماند كه در باران گوگردی یا احتمالاً انفجار اتمی در شهر «سدوم» و «عموره» احتمال قوی دارد كه زن لوط كه عقب مانده بود تبدیل به مواد معدنی و خاكستر شده باشد، و در اینجا غبر از ریشه «غبراء» به معنی خاكستر است…» (صفحه422)
كوه طور در اكثر احوال دستخوش صاعقه های هولناك رعد و برق است و كوه حالت تهدید آمیز دارد (اعراف/177) پس موسی نیز معروض نوعی رادیو اكتیویته شده، به قسمی كه پس از بازگشت از طور، همسر وی جرئت نمی كرد، به صورت او نگاه كند… و «ید بیضا» نیز طبعاً از همین رادیو اكتیویته الهی ناشی می شده است…
«دابّة الأرض» در سوره نمل، همین رایانه ها یا «ابررایانه ها» است كه هم آدمك متحرك دارد و هم به پرسش های شما به طور دقیق پاسخ می دهد…»(صفحه483)
«… منظور از مورچه در قضیه حضرت سلیمان، «مورتبار» است. «مورتبار» توتم اقوام دیرینه نظیر بنی اسد، بنی كلب، بنی ثعلب و… و حتی قریش جدّ خود را «كوسه = قریش» می دانسته است. ضمناً در آیه، كلمه «مساكنكم» آمده نه «منملة» كه به معنی لانه مورچه است. یعنی یك زن كه از سرپرست های وادی النمل بوده (دوران مادرسالاری) به مورچه تبارهای دیگر می گوید سواران سلیمان می آیند مواظب خود باشید. زیر اسبان لگدمال نشوید! مورچه كه تشخیص نمی دهد شاه و گدا گیست!» (صفحه483)
٭ نقد: در تفسیر برخی واژه ها و عبارات قرآنی، ذكر مدرك و منبع از نظر دورمانده است و اقوالی آمده است كه نگرش علم گرایانه در آن مشهود است، در حالی كه چنین نظریاتی نه تنها در آثار تفسیری پیشینیان نیامده است، بلكه مفسّران معاصر نیز به دیده اعتبار در آن ننگریسته اند. شایسته است در این گونه موارد، مفسّر نظرات خویش را بر پایه دلایل متقن و نظریات معتبر استوار سازد، تا از یك سو خواننده را در مسیر دست یابی به دیدگاهی واقع بینانه هدایت كند و نگاه شك آلود و ابهام برانگیز مخاطب را به حداقل ممكن فروكاهد. و از سوی دیگر هماهنگی میان نظریات تفسیری خویش را در سایه نظریات مبنایی و پیش فرض های ثابت و استوار افزایش دهد.
پرسش های چندی در این باره مطرح است كه پاسخ بدانها، راه را برای نقد و بررسی نظریات و دیدگاه های تفسیری مفسران هموارتر می سازد. به عنوان مثال: مدار تفسیر واژگان قرآن، معانی واژه ها در عصر نزول و در قبایل و اقوام مرتبط با منطقه و فضای نزول قرآن است؛ یا معانی پدید آمده در زمان های پس از عصر نزول و یا اقوام بی ارتباط با منطقه و فضای نزول؟ آیا تفكیك در این موارد، منطق پذیر و علمی است؛ به چه دلیل یا دلایلی؟ مرزبندی تفكیك، بر چه نظریه و دلیلی استوار است؟ بر چه اساسی، برای روشن شدن معنای دقیق «مورچه» در قضیه حضرت سلیمان، از كهن ترین آداب و رسوم و ادبیات جاهلیت و فرهنگ عرب جاهلی و فهم مردم زمان نزول قرآن استفاده شده است و در جای دیگر، ـ درمورد «دابّة الأرض» ـ رسوم و آداب و ادبیات و فرهنگ جاهلیت و نیز فهم مردم زمان نزول قرآن، یكسر مورد بی مهری قرار گرفته است.
از سوی دیگر، ناهماهنگی هایی درمورد یك موضوع و تفسیر خاص، در سراسر بخش های پایانی كتاب به چشم می خورد كه تهی بودن دیدگاه های تفسیری مفسّر محترم را از پشتوانه نظریات مبنایی و ثابت، تقویت می كند. در صفحه 483 «دابّة الأرض» را به رایانه و ابررایانه تفسیر كرده اند كه هم آدمك متحرك دارد و هم به پرسش های شما به طور دقیق پاسخ می دهد؛ در حالی كه در صفحه 433 «دابّة الأرض» را این گونه تفسیر كرده اند:
«بعید نیست همین دستگاه 'زمین نورد' یا رادیو باشد كه قادر است در یك چشم زدن با امواج الكترومغناطیسی از هر نقطه كره ارض به دورترین نقاط آن 'طی الأرض' كند و احتمالاً تلویزیون های آینده نیز نوع كامل آن است».(صفحه 433)
لحن عبارات صفحه 483 در مورد «مورتبار» بودن مورچه در قضیه حضرت سلیمان؛ به گونه ای است كه مفسر نظر قاطع خود را بیان می كند به ویژه كه از نظریات سنّتی پیشینان در این مورد، گله مند است و می افزاید:
«وای از این خلاف عادت و خرق سنّت الهی كه مورد پسند عوام الناس است… مورچه كه تشخیص نمی دهد شاه و گدا كیست!»
اما در همین رابطه در صفحه 502 نظر خود را با احتمال ذكر كرده است:
«… به هر حال یك احتمال این است كه منظور از مورچه، در واقع مورچه تبار باشد… البته همه اینها احتمالات است؛ ولی احتمال به دلیل آنكه احتمال است محكوم به فراموشی و غفلت نیست».
6. به نظر می رسد در مورد فرق «وحی» و «الهام»، ناسازگاری هایی بین سخنان نویسنده به چشم می خورد. در صفحه 421 آمده است:
«آنچه مسلم می نماید، وحی نوعی حالت ثانوی etat second است و بعید نیست كه «الهام» نوعی مرتبه نازل از وحی باشد. فرق نوع دوم با نخستین در آن است كه در الهام، اشتباه فراوان، ولی وحی راستین چون از مصدر ربوبی سرچشمه می گیرد خالی از اشتباه است».
اما در صفحه 430آمده است:
«هرچند معانی «الهام» و «وحی» قریب یكدیگرند… ولی كلمه «وحی» گاهی نیز به القای شیاطین به همدیگر و زمانی به تحقق مشیت و حكمت الهی در راه یابی، هرچند به صورت غریزه حیوانی باشد، اطلاق شده…».
٭ نقد: جهت تبیین مفهوم «وحی» از واژه هایی كمك گرفته شده است كه مفهوم وحی را به «ابهام» نزدیك تر ساخته است تا به تبیین. «نوعی حالت ثانوی» نه تنها به روشنگری در مفهوم وحی نمی انجامد، بلكه هاله ای از غبار ابهام بر آن افزوده است. در ادامه، با عبارت «بعید نیست»، «الهام» نوعی مرتبه نازل از وحی برشمرده شده است، حال آن كه به نظر می رسد این سخن به صورت عام، از دقّت علمی لازم برخوردار نباشد.
قرآن پژوهان با توجه به كاربردهای واژه «وحی» و «الهام» در قرآن گفته اند: وحی دو گونه است؛ خاص و عام. و وحی خاصّ نیز دو قسم است؛ وحی خاص با واسطه (وحی آشكار) مخصوص رسولان، و وحی خاص بدون واسطه (وحی خفی) ویژه پیامبران. و وحی عام نیز بین حیوانات و جمادات و انسان و حتی شیطان ها بلكه تمام موجودات مشترك است(نحل/68، فصلت/12، قصص/7، انعام/112، اسراء/44)، و وحی به معنای خاص، اصطلاحی است و به معنای عام، لغوی است.
نیز الهام به دو قسم است خاص و عام. و الهام خاص نیز بر دو قسم است. الهام خاص با واسطه و الهام خاص بی واسطه كه ویژه اولیا و اوصیا است كه اشتباه در آن راه ندارد. الهام عام نیز بر دو گونه است: الهام عام با سبب و حقیقی و الهام عام بدون سبب و غیرحقیقی، كه اشتباه و خطا تنها در نوع اخیر (عام غیرحقیقی) راه می یابد. و شناخت این دو نوع الهام ویژه امام معصوم و نبی مرسل است. نتیجه اینكه میوه وحی خاص، علم نبوی الهی است، و میوه الهام خاص، علم لدنّی غیبی است، و نتیجه وحی عام و الهام عام، یا خاطره های ملكی است یا خاطره های شیطانی.15
7. نویسنده محترم در مورد اعجاز، نظرات خاصی را بیان می كند. از جمله می نویسد:
«در این ماجرای اصحاب كهف به چند نكته دیگر نیز توجه كنید، یعنی دو واژه كلیدی «ربطنا» و «ضربنا» كه از نظر طبی در خواب زمستانی (Hibernation) اهمیت دارد. چون دهان و چشم آنها در موقع خواب به صورت وحشتناكی بازبوده، بعید نیست غیر از راحتی تنفس از پاره ای حیوانات «هوا زی» یا «قارچ های ذره بینی» برای تأمین غذای خود استفاده می كرده اند، هر چند مدت خواب فرضاً هشت سال هم باشد می دانیم كه شتر تا چهل روز می تواند نه آب بخورد و نه غذا. حلزون تا شش ماه غذا نمی خورد… خرس های قطبی تا نزدیك یك سال به خواب می روند…» (صفحه474)
در جای دیگر نوشته است:
«أبی الله أن یجری الأمور إلاّ بأسبابها»؛ خداوند ابا دارد از اینكه امور را از غیرطریق اسباب اجرا كند، به ما می آموزد كه معجزات هم یك وجه علمی و لوناشناخته دارند. مثلاً همین عبور موسی و قومش از دریا، یك معجزه بود. غرق شدن فرعون و مصری ها در آن معجزه دیگر. اما هیچ ضرورتی ندارد كه ما برای این معجزه دنبال علل طبیعی هم نباشیم. شاید خداوند این معجزه را با اسباب جزر و مدّ دریا صورت داده است. معجزه بودن عبور موسی از دریا مسلّم است؛ اما اینكه خداوند این معجزه را از طریق جزر و مدّ محقق ساخته باشد محتمل است. اگر این حرف ها را بپذیریم آن وقت می شود گفت كه معجزه در همزمانی عبور موسی و جزر دریاست. البته این هم خود معجزه بزرگی است. وقتی می شود طبیعت را به كمك معجزه آورد چه دلیلی دارد كه معجزه را به جنگ طبیعت ببریم، و این دو را كه اساس تكوین و تشریع اند در برابر هم قرار دهیم. عالم، عالم اسباب است و قدرت الهی «به شرط لا» است. عقل بنده نمی پذیرد كه خداوند خود این عالم اسباب را به هم بریزد و بی علت و سبب كاری بكند. آیه 77 از سوره طه كاملاً تصریح به استفاده از جزر و مدّ دریا می كند.» (صفحه503)
در جای دیگری می نویسد:
«در قرآن هر جا سخن از «عصا» می رود مراد عصای رهبری و زعامت است و موسی برای عبور از شاخابه های بحر احمر از هنگام جزر دریا استفاده می كند…» (صفحه456)
«در سوره نون و القلم «نون» به معنای ماهی است و می دانیم كه در ساحل دریای چین از برخی ماهی ها، مركب چین استخراج می كنند. … پس «نون» هم به معنی ماهی و هم مركّب است. در سوره یاسین كلمه «سین» به زبان «حبشی» به معنی «انسان است». اما فهم جزئیات این حروف، مسئله درجه اول نیست. كافی است بگوییم هر حرفی یادآور نخستین حرف یكی از نام های الهی است. مثلاً لام = لطیف، م = مجید…(صفحه های 524 و466).
٭ نقد: دراین مورد یادكرد چند نكته به روشن شدن نقاط مبهم بحث كمك می كند:
یك. اهل حكمت بر این باورند كه اصل علیت، سنخیت علّت و معلول و نظام طولی عالم، در اعجاز، نقض نمی شود. بنابراین در واقع قانونی از قوانین طبیعت كه برپایه رابطه علّی و معلولی دو پدیده استوار است نقض و خرق نمی شود، بلكه اعجاز امر غریب و حادثه عجیبی است كه علّتی هم سنخ با خود دارد. كوشش حكمای مسلمان از جمله فارابی و ابن سینا این بود كه نشان دهند معجزات عجیب می نمایند؛ اما ناقض اصول فلسفی از قبیل اصل علیت، سنخیت علّت و معلول و نظام طولی عالم نبوده، بلكه در زوایای طبیعت برای آنها علل و اسبابی است كه فهم عادی از ادراك آنها ناتوان است.16
دو. نباید چنین پنداشت كه قضایای علمی، همه واقعیت را با تمام جهات آن در تمامی عوالم ممكنه برای ما نشان می دهند؛ چرا كه عاقبت این كار گرفتن جزء و نشاندن آن به جای كل است كه منطق دانان ما آن را مغالطه «جز و كلّ» و وایتهد آن را «مغلطه عینیت زدگی نابجا» می نامند.17
سه. علوم تجربی و بالتبع قوانین آن، از جهت موضوع، به ساحت مادی جهان، آن هم در حدّ بررسی ویژگی های پدیده ها محدود هستند. بنابراین، علم فقط با چهره های بسیار محدود از واقعیت سروكار دارد. دانش های تجربی از نظر روش، گزینشی عمل می كند. این دسته از علوم، گذشته از اینكه از جهت موضوع محدودند، به بررسی خصوصیات و احكام آزمون پذیر یا ابطال پذیر پدیده ها نیز می پردازند. از نظر روش شناسی علوم نیز مسلم است كه دانشور از میان روابط كمّی و كیفی كه بین چهره های مختلف پدیده ها برقرار است (یا بر قرار می كند) دست به گزینش می زند.
چهار. كلی نگری كه به یك باره همه جوانب یك پدیده و همه وجوه ارتباطی آن را نسبت به تمامی پدیده های دیگر در نظر می گیرد، نه از یك علم ساخته است و نه از كل علوم؛ برای مثال در یك قطره آب علاوه بر چهره های فراوانی چون حرارت، وزن، نقطه جوش، نقطه انجماد، جامد بودن، مایع بودن، خواص مغناطیسی و مانند آن، می توانیم چهره های جدید دیگری كشف كنیم. قانون علمی ای كه بتواند رابطه همه چهره های آب را با پدیده های دیگر بیان كند، وجود ندارد. مهم تر این كه علم هیچ گاه همه جوانب و چهره های یك پدیده را كشف شده نمی داند، بلكه تلاش و كوشش او این است كه چهره های جدید پدیده ها را كشف كند. 18
پنج. اینكه آیا معجزه تبیین پذیر است، آیا انسان ابزار لازم و كافی برای تبیین معجزه در اختیار دارد؟ و پرسش های بسیار دیگری در این زمینه، از جمله پرسش های بنیادین است كه پاسخ بدان ها در بازكاوی معجزات، تأثیربسزایی دارد. ازاین رو لازم است سمت و سوی پاسخ این پرسش های مهم روشن شود. تبیین بر دو قسم است: تبیین علمی و عقلی؛ هرگاه چیزی به وسیله حواس قابل ادراك باشد یا برآیند ادراكات حسی ـ مثل قوانین فیزیك ـ باشد، آن را تبیین علمی گویند. اما هرگاه چیزی در قالب های ذهنی و مفاهیم ماهوی قرار گیرد و از این طریق بررسی شود، آن را تبیین عقلی گویند.
برخی اندیشوران كه متوجه ابهامات حقیقت و اعجاز و عدم شناخت آن شده اند، آن را فراتر از فهم آدمی توصیف كرده و به جای ارائه تعریف و دیدگاهی خاص، به ناتوانی خود اذعان كرده و همین ناتوانی را در قالب «تبیین ناپذیر» تعریف اعجاز قرار داده اند. نكته قابل توجه اینكه تعریف فوق ممكن است هم از سوی متألهان و هم ملحدان عرضه شود. تعریف متألهان از معجزه به «فعل مستقیم خداوند»؛ نتیجه عجز آنان درتبیین اعجاز با اتكا به ادله عقلی مانند اصل علیت است كه عبارت دیگری از «تبیین ناپذیری» است. ملحدان نیز ممكن است با همین تعریف موافق باشند، چرا كه علوم تجربی و نظری، حقیقت معجزه را كشف نكرده و تا امروز كُنه آن از دست رس دانش انسان بیرون مانده است، چنان كه هیوم و راسل با غیرطبیعی خواندن معجزه و انكار عالم ماوراء الطبیعه بدان روی آورده اند.19
استاد مطهری در این باره می نویسد:
«معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثنای آن، بلكه خرق ناموس طبیعت است. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت… وقوع معجزه از قلمرو علیت حتی نسبت به خداوند خارج نیست، اما علل آن برای ما مجهول است».20
حاصل آنكه تبیین معجزه نه تنها در دایره تبیین علمی نمی گنجد، بلكه دایره تبیین عقلی نیز صلاحیت تبیین آنها را ندارد. بنابر این معجزه چیزی است كه برای انسان ها غیر قابل تبیین است و امری فراطبیعی است.
شش. 1. معجزه امر فراطبیعی است. 2. ابزارهای ادراكی انسان توانایی شناسایی اموری را دارد كه در قالب های ذهنی و یا مفاهیم ماهوی گنجانده شود و انسان هیچ دركی نسبت به وجود و عدم ندارد. 3. امور ماورای طبیعی (فراطبیعی) یا ما هوی نیستند و یا ماهیت مجهول الكنه دارند. در هر صورت در قالب های مفهومی و ماهوی نمی گنجند. بنابراین فراتر از ادراكات انسان هستند. از سوی دیگر 1. همه پیامبران بدون استثنا اقدام به تحدّی كرده اند. 2. این تحدّی به خاطر صدق پیامبران، نشان دهنده ناتوانی دیگران از مقابله با آنان است. 3. این ناتوانی، ناتوانی وقوعی نیست؛ زیرا در برخی از صورت ها به كذب پیامبران می انجامد؛ بلكه ناتوانی ذاتی است. از شش مقدمه پیشین نتیجه می گیریم كه معجزه هم در مرتبه شناخت و تبیین و هم در مرتبه فعل و عمل، خارج از حوزه طبیعی انسان است.
هفت. بشر برای شناخت عالم هستی، دستگا ه های معرفتی متعددی چون حس، تجربه، عقل و دل دارد كه با آنها دوایری از معارف علمی، فلسفی و عرفانی را به دست می آورد؛ بنابراین، علم تجربی نمی تواند همه معلومات را استقصا كند، همان گونه كه عقل در درك همه حقایق ناتوان است.21
هشت. برخی از فلاسفه بزرگ غرب معتقدند «علم» وجه یقینی ندارد و فقط حاصل علم، درجه سودمندی است.22
نُه. گروهی از مفسران معاصر، چنان راه افراط را پیموده اند كه بیشتر آیات فراطبیعی قرآن را به امور مادی حمل و تفسیر كردند. این تفكرات، ریشه در دیدگاه های پوزیتیویستی دارد. به نظر پوزیتیویست ها معیار صدق و كذب، معناداری است، ومعیار معناداری، اثبات پذیری یا تأییدپذیری یا ابطال پذیری است. اینان معتقدند هرچیزی قابلیت ابطال یا راهی برای ابطال داشته باشد واقعیت و معنی دارد، و آنچه خارج از این قاعده قرار گیرد، بی معنی است. كسی كه معجزات را در قالب های طبیعی قرار می دهد نظر به چنین تفكری دارد كه اگر معجزات تبیین طبیعی نداشته باشند، ابطال پذیر نخواهند بود و در نتیجه معنادار نیستند و در مرحله بعدی صدق و كذب ندارند و به سطح گزاره های عاطفی نزول می كنند.23
این سخن كه فقط احكامی صدق و معنی دارد كه به تجربه علمی انسانی درآید، ناتمام است؛ زیرا اوّلاً، افزون بر حس، عقل و دل نیز از ابزار معرفت شمرده می شوند. ثانیاً، همین حكم، حكمی متافیزیكی و غیرتجربی است، و ثالثاً،شناخت آدمی تابع واقعیت خارجی است؛ نه اینكه شناخت، آن هم شناخت تجربی، محدود كننده واقعیت خارجی باشد.
در قسمت گذشته، گفته شد كه معجزه امری فراطبیعی است، بنابراین، این اشكالات بر معجزات وارد نیست. از این رو لازم نیست برای معجزات در پی تبیین طبیعی باشیم؛ هر چند كه روشن شد معجزه، تبیین پذیری عقلی و علمی ندارد. این نكته را نیز بیفزاییم كه نویسنده محترم به این نكته اشاره كرده است:
«… این بود حكم عقل زمینی ما، ولی ناگفته نگذاریم كه عالم بی چون تابع نظام زمانی و «كمّی» ما نیست و انسان بیچاره همه چیز را با ساعت و پرگار و نقاله و متر و ابزارهای زمینی خود می سنجد… خلاصه از حدّ ادراك ما بیرون است…»(صفحه 529)

دیدگاه های تفسیری

اما ذكر نكاتی چند در مورد برخی از آرای تفسیری نگارنده محترم در این خصوص نیز خالی از لطف نیست:
یك. در مورد «دابّة الأرض» مفسران دیگری نیز چنین عقیده ای را اظهار كرده اند.24 اما آنچه حائز اهمیت است، ناسازگاری بین اصول تفسیری نویسنده با دیدگاه های تفسیری شان است. از جمله اینكه بر خلاف اولین اصل تفسیری خویش ـ در نظر گرفتن سیاق عبارت ـ گام برداشته و تفسیری كه از «دابّة الأرض» ارائه داده با سیاق آیات و خود آیه نیز ناسازگار است.
دو. در قرآن هرجا سخن از «عصا» می رود مراد عصای رهبری و زعامت است. در قرآن كلمه «عصا» به شكل مفرد ده بار و به شكل جمع ـ عصّی ـ دوبار آمده است. تمام موارد مفرد، مربوط به حضرت موسی(ع) است و دو مورد جمع آن مربوط به ساحران زمان حضرت موسی (ع) است. در یك مورد از موارد ده گانه، سخن از كاربردهای مختلفی است كه حضرت موسی(ع) با عصای خود انجام می دهد:
«قال هی عصای أتوكّؤ علیها و أهشّ بها علی غنمی…» طه/18
گفت این عصای من است كه بر آن تكیه می كنم و با آن برای گوسفندانم برگ فرو می تكانم، و نیازهای دیگر نیز به آن دارم.
این نظریه كه «در قرآن هر جا سخن از عصا می رود مراد عصای رهبری و زعامت است» با سیاق آیاتی كه در آنها واژه ی عصا به كار رفته است ناسازگار است. در برخی از این آیات بلافاصله پس از كلمه «عصا» عباراتی آمده است كه نشانگر مادی بودن عصاست؛ نه معنوی بودن آن. از جمله آیه های «فألقی عصاه فإذا هی ثعبان مبین»(اعراف/107)، و «و ألق عصاك فلمّا رأها تهتزّ»(نمل/10). این نكته در آیه 18 سوره طه كاملاً واضح و آشكار است، كه روشنی آن بر همگان معلوم است.
سه. نویسنده محترم، هر چند در نوشته خود، با عنوان اصل چهارم تفسیری، به افراط و تفریط های تفسیری علمی اشاره كرده اند، اما خود، دچار افراط و تفریط در تفسیر قرآن شده و جانب اعتدال و میانه روی را از كف نهاده است. در برخی آیات، امور معنوی را با برچسب های مادی و وصله های ناهمگون به هزار لطایف، در قالب تعابیری مادی جای داده است، از جمله در خواب اصحاب كهف، عبور موسی از دریا و…. و در تفسیر برخی دیگر از آیات، امور مادی را بدون توجه به معانی واژه ها و كاربرد آنها در ادبیات عرب و سیاق آیات و اصول علمی تفسیر قرآن، از دایره طبیعت بیرون كشیده و یكسر، روح معنوی را بر مفاهیم مادی حكم فرما ساخته است ـ تفسیر عصای مادی به زعامت و رهبری[معنوی]ـ.
چهار. به نظر می رسد واژه «نون» به معنای ماهی باشد نه حرف «ن». چرا كه در ابتدای سوره «قلم» آمده است: «ن و القلم و مایسطرون». و تفاوت بین «نون» و «ن» تفاوت از زمین تا آسمان است.
در برخی عبارات، به نظر می رسد پیشینه پژوهش ها و تحقیقات قرآنی مورد توجه قرار نگرفته است. به عنوان مثال: «… اگر ثابت بشود كه درصد حروف مقطعه نسبت به سایر حروف بیشتر است مثلاً [الف لام را] در سوره یوسف بیش از سایر حروف است و همچنین سایر سوره ها، این امر نیز از شگفتی های قرآنی است، و كامپیوتر می تواند سرانجام این مطلب (نسبت درصد فلان حرف) را به اثبات رساند». این پژوهش در سال 1976م. توسط دكتر رشاد خلیفه استاد مصری كامپیوتر انجام شده است و در طول دو دهه گذشته، از سوی بسّام فهاد جرّار با عنوان «اعجاز الرقم 19 فی القرآن الكریم» و عبد الرزاق نوفل با عنوان «الإعجاز العددی فی القرآن الكریم»، احمد دیدات و علی نصوح الطاهر، عبدالجبار حمد شرارة، «المعجم الإحصائی لألفاظ القرآن الكریم» دكتر محمود روحانی و… دنبال شده است.
در برخی عبارات نیز نویسنده محترم از الفاظی بهره می جوید كه از نظر اصول تفسیری محل تأمّل است. مثلاً در جایی می نویسد: «… امّا مراد از آنچه فرمود: «یسبّح له ما فی السموات و الأرض»، قطعاً موجودات اندیشمند و ذوی العقول است…»(صفحه452)
٭ نقد: به كار بردن واژه «قطعاً» در تفسیر قرآن شایسته نیست، زیرا مفسّر را به ورطه تفسیر به رأی می كشاند و در اقسام تفسیر به رأی، پنج حالت تصور شده است، از جمله:
ـ تفسیر جاهلانه نسبت به اصل محتوا.
ـ تفسیر جاهلانه نسبت به اراده جدی متكلم و اسناد محتوا به او…. وظیفه مفسر در این حال، استناد احتمالی معنای مزبور به متكلم است؛ یعنی محتوای یاد شده را باید یكی از معانی احتمالی مراد متكلم بداند و بگوید: ممكن است متكلم این محتوا را اراده كرده باشد، نه اینكه بگوید همین را اراده كرده است؛ نه غیر آن را.
ـ تفسیر جاهلانه نسبت به اراده جدی متكلّم و اسناد اراده احتمالی به وی و….25

نوآوری های نویسنده

به گفته شاعر «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی» و با توجه به معنای دقیق واژه «نقد»كه همان بازشناسی سره از ناسره است؛ شایسته است برخی از جنبه های نوآوری و دیدگاه های تازه نویسنده محترم را به صورت نمونه وار گزارش كنیم.
1. نقد آرای مستشرقان از طریق تحلیل واژگانی:
«در قرآن كلمه «قصص» جمع قصه وجود ندارد؛ آنچه در كلام الله آمده است «قصص» است. این واژه به معنای گزارش حال، ماجرا و سرگذشت واقعی است و با قصه های خیالی و تخیلی تفاوت بسیار دارد.(صفحه426) داستان، یك بار افسانه ای و اساطیری دارد كه حكایت های قرآن از آن خالی است(صفحه475).»
2. ذكر نكاتی دقیق در ترجمه: «كلمه الجبّ» با الف و لام معرفه یا عهدی آمده و معلوم می شود كه برادران، چاه معینی را در نظر داشته اند؛ نه هر چاهی، و منظور از «الجب» پناهگاه چاه است. از طرفی فرق میان «بئر» و «جبّ» این است كه «بئر» جدارش آجری و با دقت ساخته شده ولی جبّ دیواره اش گلی یا خاكی و شنی است…»(صفحه469).26
3. اشاره به نكات عرفانی دقیق (صفحه424)؛ استفاده از اشعار جهت رساندن پیام آیات (صفحه 477و452)؛ بحث های كلام جدید (صفحه451)؛ نكات تاریخی ـ تفسیری (صفحه های4،464، 456، 476و500)؛ اشاره به معادل های زبان های گوناگون(صفحه488 و491)؛ و….
1. این كتاب چند ترجمه دیگر نیز دارد كه عبارتند از:
الف. شاهدی، شاكر؛ مقدماتی در تفسیر موضوعی قرآن؛ انتشارات فارابی، قم، 1360.
ب. منوچهری، حسین؛ سنت های تاریخ و فلسفه اجتماعی در مكتب قرآن؛ انتشارات مركز نشر فرهنگی رجاء، قم، 1369.
ج. موسوی، سید جمال؛ سنت های تاریخ در قرآن؛ انتشارات روزبه؛ تهران، [بی تا].
2. این كتاب، ترجمه دیگری نیز دارد:
عابدی، محمدعلی؛ تصویر فنی: نمایش هنری در قرآن؛ نشر انقلاب، تهران، 1359ش.
3. مصطفی محمود؛ قرآن و نسل امروز؛ ترجمه: محمد مهدی فولادوند؛ بنیاد قرآن؛ تهران، 1360ش.
4. فرامرز قراملكی، احد؛ روش شناسی مطالعات دینی، 41.
5. جهت اطلاع بیشتر ر.ك: حجتی، محمدباقر؛ پژوهشی در تاریخ قرآن كریم،70ـ66؛ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، 54/9؛ طباطبایی، محمدحسین؛ قرآن در اسلام، 205.
6. طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان، ذیل آیات 3 و 67 سوره مائده.
7. جهت اطلاع بیشتر درمورد اغلاط املایی قرآن ،ر.ك به : معرفت، محمدهادی؛ التمهید فی علوم القرآن، 1/407ـ364؛ حجتی، سید محمدباقر؛ رسم الخط مصحف عثمانی؛ فصلنامه علمی ـ ترویجی پژوهش دینی، شماره 4، بهار 1382.
8. جهت اطلاع بیشتر ر.ك به: فهمی حجازی، محمود؛ زبان شناسی عربی؛ ترجمه سید حسین سیدی، 121.
9. جهت اطلاع بیشتر ر.ك به: مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم؛ 144/4.
10. جهت اطلاع بیشتر از آرای نگارنده در حوزه معنی شناسی و واژه شناسی، ر.ك به: صفحات 426،433،465،467 و 488.
11. جهت اطلاع بیشتر در حوزه های كاربردی این نظریه، ر.ك به: طهماسبی، علی؛ دغدغه های فرجامین: پژوهشی در معنی شناسی واژه دین، نشر یادآوران، تهران، 1379ش؛ جفری، آرتور؛ واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، توس، تهران، 1372ش.
12. ملكیان، مصطفی؛ مقدمه كتاب مفهوم ایمان در كلام اسلامی؛ توشی هیكو ایزوتسو؛ ترجمه زهرا پورسینا؛ انتشارات سروش، تهران، 1378ش.
13. میرباقری، تحلیل مبانی علم اصول، جزوه های فرهنگستان علوم اسلامی، 67ـ60.
14. جهت اطلاع بیشتر ر.ك به: فعّالی، محمدتقی؛ ملاك معناداری؛ فصلنامه كتاب نقد، ش6و5؛ تهران، 1377ش؛ هادوی تهرانی، مهدی؛ مبانی كلامی اجتهاد در برداشت از قرآن كریم، مؤسسه فرهنگی خانه خرد، قم، 1377ش؛ نصری، عبدالله؛ رازمتن؛ آفتاب توسعه، تهران، 1381ش.
15. جهت اطلاع بیشتر ر.ك به: آملی، سید حیدر؛ جامع الأسرار و منبع الأنوار (جلوه دلدار)، ترجمه سید یوسف ابراهیمیان آملی؛ 618ـ859؛ نشر رسانش، تهران، 1381ش.
16. احمدی، محمدامین؛ تناقض نما یا غیب نمون؛ انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1378، 112.
17. ایان باربور، علم و دین، 478؛ سروش، عبدالكریم؛ علم چیست و فلسفه چیست،40ـ38.
18. احمدی، محمدامین؛ تناقض نما یا غیب نمون؛ انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1378، 223.
19. قدردان قراملكی، محمدحسن؛ معجزه در قلمرو عقل و دین، 68.
20. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، قم، صدرا، 2/209.
21. خسروپناه، عبدالحسین؛ انتظارات بشر از دین؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 284.
22. جهت اطلاع بیشتر به آثار پوپر مراجعه شود.
23. جهت اطلاع از نقد آرای پوزیتیویست ها، ر.ك به: حسینی شاهرودی، سیدمرتضی؛ معرفی و نقد پوزیتیویسم منطقی؛ مجله تخصصی دانشگاه رضوی؛ شماره هفتم و هشتم، 175ـ127؛ رضایی اصفهانی، محمدعلی؛ درآمدی بر تفسیر علمی قرآن؛ انتشارات اسوه، 254.
24. نوفل، عبدالرزاق؛ القرآن و العلم الحدیث، 212.
25. جهـت اطلاع بیشـتر، ر.ك به: جـوادی آمـلـی، عبـدالله؛ تفسیـر تسنیـم، قـم، نشر اسـراء، 1/190ـ180.
26. جهت اطلاع بیشتر از آرای نویسنده در این مورد، ر.ك به: صفحه های 519، 486، 508، 488، 491 و 456 از كتاب قرآن شناسی.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

البیان؛ جلوه‌ای از اجتهاد روشمند در تفسیر قرآن

البیان؛ جلوه‌ای از اجتهاد روشمند در تفسیر قرآن

محمد خامه گر
1.تفسیر «البیان» و مؤلف آن

«البیان» فی تفسیرالقرآن، اثر فقیه شیعی معاصر، آیت الله سیدابوالقاسم خویی (متوفی1371 ش) است.این کتاب که بیشتر به عنوان اثری در حوزة علوم قرآنی شناخته شده است تا تفسیر، در واقع، حاصل درس های تفسیر قرآن آیت الله العظمی خویی در حوزة علمیة نجف است. ایشان با نگاهی انتقادی به تفاسیر موجود در نظر داشتند کتابی در تفسیر قرآن بنویسد که مزایای یک تفسیر جامع را دارا باشد.(خویی،/ 13)
اما با توجه به آنکه پیش از پرداختن به تفسير لازم است مفسر دیدگاه خود را درباره مباحث مهمی كه با اصل مباحث تفسيری مربوط است و می‏تواند روشنی‏بخش زوايای تاريك علم تفسير باشد کاملا ًروشن کند، ایشان قبل از شروع به اصل تفسير، مقدمه ای را با عنوان «مدخل تفسير قرآن» قرار دادند و در آن يك سلسله مباحث علمی و كلی را پيرامون قرآن مانند: عظمت قرآن، اعجاز قرآن، مصونيت قرآن از تحريف، عدم تناقض و عدم نسخ در احكام قرآن و امثال اين مباحث كه اساس و شالوده يك تفسير صحيح و اصيل علمی را تشكيل می‏دهد را بررسی نمودند.
تفسیر سورة حمد، بخش پایانی کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربی، آیات را تفسیر کرده است. بینش فقهی و دقت های اصولیِ مؤلف در جای جای تفسیرِ وی آشکار است.
در تعلیقات این اثر 26 بحث مهم تفسیری، حدیثی، کلامی وفقهی ارائه شده است که در ميان آن ها می‌توان مباحثی همچون، مصادر حدیث ثقلین، شرایط ترجمه قرآن، مصادر حديث شفاعت‏، تحريف حديث متعه، احاديث تلاوت «بسم اللّه» در نماز، مسئله الامر بين الامرين را یافت.
مباحث علوم قرآنی این اثر به دلیل اتقان و جامعیت مورد توجه محافل علمی و قرآنی داخل و خارج از کشور واقع شد. تأثیر این کتاب در حوزة علوم قرآنی، بویژه در بحث تحریف ناپذیری قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایی که برخی آثار، نوعی تلخيص یا بسط «البیان» به شمار می روند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نیز نشانة دیگری از گسترة حضور این اثر است. (مهدوی راد، /‌47)
اهمیت ویژه و منحصر به فرد مباحث علوم قرآنی «البیان» موجب شده است تا این کتاب به صورت کامل به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شود. «البیان» بار نخست در 1375 هجری در نجف به چاپ رسید. هاشم هاشم زادة هریسی و محمدصادق نجمی آن را با عنوانِ بیان، در علوم و مسائل کلی قرآنی، به فارسی ترجمه کرده اند. ترجمة کاملی از آن نیز به زبان اردو، به مترجمیِ محمد شفاء نجفی، در1410/1989 در اسلام آباد به چاپ رسیده است انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمة انگلیسی کاملی از «البیان» به قلمِ عبدالعزیز ساشادینا در 1998منتشرکرده است. همچنین، دو فصل «جمع و تدوین قرآن» و «مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغرعلی جعفر در1987 به انگلیسی منتشر شده است. فصل «حجیّت ظواهر قرآن» نیز به ترجمة مجاهد حسین در مجله التوحید در 1989 منتشر شده است. (مهدوی راد، 5/48)
علیرغم توجه گسترده به بخش علوم قرآنی این اثر، متاسفانه بخش تفسیری آن چندان مورد توجه و ژرفکاوی های پژوهشی واقع نشده است. این در حالی است که به نظر می رسد در این بخش روش و سبک جدیدی از تفسیر قرآن ارائه شده است از این رو جا دارد با مراجعه و کنکاش پی در پی در زوایای این اثر ویژگی‌ها و اسلوب تفسیری آن تبیین گردد.
در این نوشتار، تلاش می شود بخشی از این کاستی ها جبران گردد و با بررسی تفسیر سوره حمد از زوایای مختلف به ترسیم اصول و ویژگی های روش تفسیری آیت الله خویی بپردازیم.

مقام علمی مؤلف‏

آيت اللّه العظمی خويی(1413 - 1317 هـ) فقیهی نام آور و صاحب سبک بود که در بسیاری از علوم اسلامی به مرحلة عالی اجتهاد رسيده بود. او بیش از هشتاد سال به تحصیل، تدریس و تحقیق علمی مشغول بود و كتاب‏ها ی بسیار و فارغ التحصيلان فراوانی به جامعه اسلامی تحويل داد.
آیت الله خویی به سال 1317 ق. در خوی زاده شد. در آغاز نوجوانی رهسپار نجف اشرف گردید و در آن سامان به تحصیل علوم دینی تا درجات عالی اهتمام ورزید. از استادان ایشان در فقه و اصول میرزای نایینی و آقا ضیاء عراقی و شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بوده اند. البته ایشان محضر استادان بزرگ دیگری راهم در علوم مختلف درک کرده اند. از جمله شیخ محمد جواد بلاغی نجفی در علم کلام و تفسیر و فن مناظره.
حوزه فقه و اصول آیت الله خویی در نجف اشرف بسیار گسترده و پر ثمر و دارای آوازه جهانی بود. ایشان مدتی درس تفسیر هم می گفته اند. که ـ مع الاسف ـ پس از زمانی چند به رغم خواسته دل از آن دست برداشتند. شاگردانی بزرگ و نام آوري از درس آیت الله خویی برخاسته اند و تقریرات چاپ شده درس های ایشان خود حجمی کلان دارند.
از آثار ایشان « نفحات الاعجاز» در اثبات جاودانگی قرآن به عنوان معجزة نبی‌اکرم(ص) و«البیان فی تفسیر القرآن» و رساله در خلافت و قصیده در مدح امیر‌المومنین علی(ع) در900 بیت و «معجم رجال الحدیث» و «تکمله منهاج الصالحین» و «اجود التقریرات» را می توان نام برد.(جهانبخش،/ 1023)

2. علم تفسیر از دیدگاه آیت الله خویی

مفسران پیشین نسبت به تعریف علم تفسیر در ابتدای کتاب هاي تفسیری خود اهتمام چندانی نشان نمی‌دادند گویی معنای آن را واضح و روشن می دانستند. اما مفسران معاصر هرچند به صورت کوتاه و مختصر، معمولا تعریفی از تفسیر را ارائه کرده اند.
در دسته‌اي از تعريف هایي که برای تفسیر ارائه شده است، تفسير «به عنوان كاري كه مفسّر در مورد كشف معنا و مدلول آيات كريمه انجام مي‌دهد» و در دسته‌اي ديگر «تفسير به عنوان يك علم» تعريف شده است. آيت ‌الله خويي تفسیر را ازمنظر کاری که مفسر انجام می دهد تعریف کرده و می گوید:
«التفسير هو إيضاح مراد اللّه تعالى من كتابه العزيز» (خویی،/ 397)
«تفسير، آشكار كردن مراد خداي متعال از كتاب عزيز اوست».
برخی محققان برای این تعريف چند کاستی را مطرح کرده اند. نخست آنکه در آن اشاره ای به مرحله اول تفسير (بيان مفاهيم آيات كريمه) نشده است. دوم اينكه مبناي تفسير در آن مشخص نشده و به صراحت نگفته است كه آیا «تفسير باید بر اساس اصول و قواعد ادبيات عرب و قواعد عقلايي محاوره و به صورت روشمند» صورت ‌پذيرد، يا آنكه بيان مفاد آيات بر اساس مسايل ذوقي و عرفاني نيز در قلمرو تفسير قرار دارد.
سوم اينكه اگر به جاي «كتاب عزيز»، «آيات قرآن» گفته مي‌شد، بهتر بود؛ زيرا مفسر درصدد آن است كه از هر آيه‌اي مراد خداي متعال را به دست آورد و تبيين نمايد، نه اينكه بخواهد مراد خدا را از كل قرآن به عنوان كتاب خدا مشخص نمايد و تعبير «آيات قرآن» در فهماندن معناي اول گويايي بيشتري دارد و تعبير «كتاب عزيز» ظاهر در معناي دوم است. (بابایی،/ 19)
به نظر می رسد هیچ یک از کاستی های ذکر شده را نتوان به عنوان یک اشکال جدی بر تعریف آیت الله خویی از تفسیر وارد دانست. حداکثر این است که بگوییم اين تعريف رسايي و گويايي لازم را ندارد و با صراحت و روشني بر دو مرحله‌اي بودن تفسير و منابع تفسیر اشاره نشده است.
اما با توجه به اینکه تعریف باید کوتاه و گویا باشد به نظر می رسد افزودن همه این نکات در تعریف علم ضروری نباشد به ويژه که ایشان در باره منابع و مراحل تفسیر در جای خود در حد ضرورت بحث کرده است. از این رو باید گفت این تعریف با همه اختصار و ایجازی که دارد تعریفی جامع و مانع از علم تفسیر قرآن به شمار می رود.

3. ویژگی های عمومی تفسیر «البیان»
الف. اجتهاد علمی و نوآوری

مقام علمی آيت اللّه العظمی خويی و تبحر و اجتهاد ایشان در فقه، اصول، رجال، حدیث شناسی، ادبیات عرب و بسیاری دیگر از علوم اسلامی موجب شده تا ایشان در هر یک از علوم اسلامی كه قلم می زدند با روحیه ای استدلالی و اجتهادی به بررسی و طرح مسایل بپردازند و در موارد زیادی به نوآوری و ارائه دیدگاه ها و راه حل های نوین در عرصه علم و اندیشه دست یابند.
تفسیر «البیان» نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایشان در جای جای مباحث مرتبط با تفسیر آیات مانند: واژه شناسی، نکات ادبی، اختلاف قر ائات و یا ارائه برداشت تفسیری از آیات و یا بررسی دیدگاه های تفسیری، با تکیه به توان علمی بالای خود به بررسی اجتهادی و نقد وبررسی دیدگاه ها و ارائه دلایل و استدلال‌های جدید می پردازد. نمونه هایی از تلاش های اجتهادی آیت الله خویی در تفسیر «البیان»، در عناوین بعدی ارائه می شود.

ب. جامع نگری علمی

آیت الله خویی با پشتوانه سترگ علمی به نگارش تفسیر «البیان» اقدام نمود.از این رو بیش از هر چیز آنچه در این اثر رخ مي‌نمايد افزون بر نوآوری و اجتهاد، جامع نگری و بهره گیری مؤلف از دانسته های تفسیری، حدیثی، کلامی، فقهی، اصولی، حکمی، ادبی و تاریخی در تفسیر قرآن است.
آیت الله خویی با انتقاد از مفسرانی که قرآن را تنها از یک جنبه بررسی کرده اند، ضرورت نگرش جامع گرایانه به قرآن را مطرح می کند. ایشان معتقدند:
«اغلب مفسران تنها به پاره‏اى از مباحث و علوم قرآن پرداخته، از قسمت اعظم آن كه مى‏تواند عظمت و واقعيت قرآن را نشان دهد، غفلت ورزيده‏اند مثلا، بعضى از مفسرين، قرآن را تنها از نظر قواعد ادبى و از ناحيه لفظ و اعراب تفسير نموده‏اند و بعضى ديگر قرآن را با ديد فلسفى مورد بررسى قرار داده‏اند، گروه سومى نيز قرآن را با علوم جديد تفسير مى‏نمايند و در عين حال همه اين مفسرين چنين مى‏پندارند كه قرآن با همين ديد نازل گرديده است كه آنان مى‏بينند.» (خویی،/12)
نگاهی گذرا به مباحث ادبی، کلامی، تفسیری و اجتماعی تفسیر «البیان» نشان می‌دهد که چگونه آیت الله خویی با تبحر و دقت بالا به تفسير آيات پرداخته است و هر آيه را از جنبه هاي مختلف تحليل و بررسي نموده است. بدين سان مؤلف محترم «البيان» تلاش كرده است ا ز يك سو نگري در امان بماند و حتي الامكان معناي جامع آيه را تبيين نمايد.

ج. روشمندی در برداشت

ویژگی دیگری تفسیر«البیان» روشمندی آن است به این معنا که مؤلف بجای دخالت دادن ذوق و سلیقه شخصی و دچار شدن به استحسانات عقلی و عرفی، تنها بر اساس ضوابط علمی و قوانین ادبی به تفسیر قرآن دست زده است.
به اعتقاد آیت الله خویی مفسر باید با آگاهی از روش های استنباط و بکارگیری اصول و ضوابط آن در فرآیند برداشت از قرآن به تفسیر بپردازد تا آنچه می گوید و می نویسد از حجیت و اعتبار لازم برخوردار باشد. براین اساس ایشان می فرمایند:
«آن چه بر مفسر لازم است، اين است كه از آرا و عقايد شخصى خود صرف نظر كند، تنها مفهوم آيات را بدون رنگ‏آميزى با محتويات مغزى و گرايش‏هاى فكرى و تخصّصى خويش مدنظر بگيرد و طبق رهنمود و فرمان آن، قدم بردارد به عبارت ساده‏تر، آيات قرآن را با خود قرآن و دلالت ظاهر آن، معنى و تفسير كند نه با آرا و عقايد شخصى و گرايش‏هاى فكرى و سليقه‏اى خود.» (خویی،/13)
با بررسی تفسیر سورة حمد در تفسیر شریف «البیان»، روشمندی مولف و میزان پایبندی ایشان به این اصل را در می یابیم. روش آیت الله خویی در تفسیر آیات سوره حمد چنین است که اولاً هر آیه را از زوایای مختلف بررسی می کند (جامع‌نگری) و ثانیاً در بررسی های علمی خود دو اصل را به دقت مورد توجه قرار می‌دهد یکی ضوابط و قواعد پذیرفته شده آن علم و دوم آیات قرآن. به این ترتیب حتی در مواردی که به اجتهاد خود سخن می گوید ذرّه‌ای از ضابطه مندی و اصول گرایی در روش بحث تخطّی نمی کند و به وادی تذوّق و تأثیرگذاري آراء و عقايد شخصی در تفسیر قرآن نمی غلتد.

د. بکارگیری منابع معتبر

بحث از منابع تفسير، كه در كتب علوم قرآن با عناوين «مآخذ تفسير» و «مصادر تفسير» نيز از آن ياد شده است، يكي از مباحث مهم روش‌شناسي تفسير است. توجه به منابع تفسير، سابقه‌اي بس طولاني دارد و اصولاً همزمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولي تدوين اين منابع به صورت مستقل و تعيين حد و مرز هر يك و بحث و بررسي مستقل در باب آن، در زمان‌هاي متأخر از عصر نزول صورت پذيرفته و به رغم بحث‌هاي نسبتاً مفيدي كه مطرح شده است، هنوز نيازمند تلاش جدّي و تعميق بيشتري است.
از نظر آیت الله خویی قاعده و معیار پذیرش یک منبع به عنوان «منبع تفسیر قرآن» این است که اعتبار و حجیت آن به اثبات رسیده باشد از این رو می گوید:
«در تفسير قرآن، نبايد از ظن و گمان و آن‏چه حجيّت و اعتبار عقلى و يا شرعى ندارد، پيروى كرد بلكه بايد به دلايل علمى و اطمينان بخش و به مداركى كه از نظر عقل و يا شرع اعتبار و مدركيت آن ثابت شده است، استناد شود، زیرا افزون بر آنکه پيروى از دلايل ظنى و غير يقينى، شرعاً ممنوع و نارواست. نسبت دادن مطلبى به خدا، بدون اذن وى حرام و گناه بزرگ و نابخشودنى است.» (خویی،/ 397)
براساس این قاعده، مولف «البیان» تنها ظواهر الفاظ قرآن، عقل فطری و سالم از تأثيرات افكار و سليقه‏های شخصی وروایات قطعی را در ردیف منابع معتبر تفسیر به شمار می آورد. (خویی،/398) و منابع لغوی، منابع تاریخی و دستاوردهای تجربی، الهامات قلبی را جزء منابع تفسیری به شمار نمی آورد
افزون بر منابع فوق، آیت الله خویی بر اساس دیدگاه های اصولی خود اخبار ظنی معتبر را هم در تفسير قرآن قابل استناد و اتكاء می‏دانند و معتقدند: از روايات غير قطعی اما معتبر يعنی «خبر واحدی» كه دارای شرايط حجيّت و اعتبار است، نیز می‏توان در تفسير قرآن‏ پيروی نمود. (خویی،/398) و حتی می توان با چنین خبری عمومات قرآن را نیز تخصیص زد. (خویی،/400)

هـ. بررسی مقارنه ای مباحث تفسیری

یکی از ویژگی های ارزشمند تفسیر شریف «البیان» رویکرد مقایسه ای آن است. آیت الله خویی در موارد متعددی دیدگاه اهل سنت را با دیدگاه مشهور شیعه مقایسه می نمایند و موارد همگرایی و واگرایی دیدگاه های تفسیری شیعه و سنی را نشان می دهند. ایشان با این اقدام ضمن آنکه بستری مناسب برای شکل گیری تفسیری مقارن را به وجود می آورند، براهمیت توجه به دیدگاه های اهل سنت در تفسیر قرآن نیز تاکید می‌نمایند. برای نمونه می توان به موارد زیر از این دست اشاره نمود:
1. تعداد آیات سوره حمد: به گزارش آیت الله خویی، در باره تعداد آیات سوره حمد اختلاف مهمی در بین نیست و مشهور در ميان مسلمانان اين است كه سوره حمد دارای هفت آيه است، روايات زيادی كه از طريق شيعه و سنی آمده، نیز همين نظريه مشهور را تأييد می‏كنند. (خویی،/422)
2. در تفسیر آیه «إِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ می‌دهد (خویی،/ 485)
3. بررسی جزئیت « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»: در ميان شيعه اماميه اين مطلب مورد اتفاق است كه « بِسْمِ اللَّهِ » در هر سوره‏ای كه با آن شروع گرديده است، جزو همان سوره و يكی از آيات آن است و« بِسْمِ اللَّهِ » با هر يك از سوره‏های قرآن نازل شده است. مؤلف «البیان» پس از بیان دیدگاه تشیع در این باره، به تفصیل ديدگاه هاي مفسران و فقهای اهل سنت همراه با دلایل آن ها را بیان می کند و پاسخ خود را به کسانی که قایل به عدم جزئیت «بِسْمِ اللَّهِ» هستند، ارائه می دهد. (خویی،/ 441- 451)

و. نقد وبررسی علمی آراء مخالفان و موافقان

یکی از ویژگی های بارز آثار آیت الله خویی، توجه و اهتمام ویژه ایشان به بیان اقوال مخالفان و نقد وبررسی آن هاست. این ویژگی در کتب فقهی، اصولی ایشان کاملا مشهود است. وجود همین خصیصه در بخش علوم قرانی کتاب «البیان» نیز موجب شده است تا این اثر به یک اثر برجسته و کم نظیردر حوزه علوم قرآنی تبدیل شود. در بخش تفسیری «البیان» نیز این ویژگی رعایت شده است. برای نمونه ایشان در بررسی مسئله «جزئیت بسم الله» سه دیدگاه مهم را نقل کرده و ضمن آن ديدگاه هاي بیش از 30 تن از مفسران و فقهاء فریقین را گزارش می‌کند.(‌خویی،/441)
افزون بر نقل آراء و دیدگاه های مختلف، سیرة آیت الله خویی چنین بود که پس از بیان هر نظریه توجه وافری نیز به طرح اشکالات وارده و پاسخگویی به آن‌ها نشان می داد.برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید:
- پس از تبیین مسئله «علَم بودن لفظ جلاله الله» به دو اشکال مهم مخالفان در این باره اشاره نموده و به تفصیل و از جوانب مختلف به پاسخ آن ها می پردازد. (خویی،/ 427 – 429)
- در مسئله «جزئیت بسم الله » دیدگاه مخالفان و موافقان را با بررسی یک به یک دلایل آنان در بیش از ده صفحه به دقت تشریح و تبیین می کند. (خویی،/440– 451)
- در نحوه قرائت کلمه «مالک» نیز ديدگاه هاي گوناگوني را در این خصوص ياد آور شده و به تحلیل و بررسی آن ها می پردازد. (خویی،/ 452- 455)

ز. پاسخگویی به شبهات

اهتمام یک مفسر به طرح شبهات رایج و تلاش برای پاسخگویی به آن ها نشانه روزآمدی و حیات تفسیر ودلیل آگاهی مفسر از چالش های علمی جامعه است. آیت الله خویی به دلیل اشراف ویژه ای که به حوزه های معرفتی شیعه و دیدگاه‌های مخالفان تشیع داشتند در برخی از مباحث چالش برانگیز و اختلافی، به طرح شبهات مخالفان می پردازد و پاسخ هایی منطقی و مستدل ارائه می نمایند. برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید:
- پس از طرح مسئله توحید در عبادت به شبهات وتهمت هایی که به دلیل احترام به تربت حسینی بر علیه شیعه مطرح می شود پاسخ می دهد. (خویی،/ 476‌‌)
- در تفسیر آیه شریفه « إِيَّاكَ نَعْبُدُ» و به مناسبت بحث توحید در عبادت به این شبهه پاسخ می دهند که: اگر سجده برای غير خدا جايز نيست پس سجده فرشتگان برای آدم(ع) چگونه بوده و چرا جايز شده است؟ (خویی،/ 477)
3. در تفسیر آیه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ می‌دهد. (خویی،/ 485)
4. در تفسیر آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» این شبهه را بررسی می نماید که: طالب هدايت بايد قبلا فاقد آن باشد تا بتواند آن را از خداوند بخواهد، بنابراين مسلمان خداشناس و يكتاپرستی كه خود هدايت يافته و واجد هدايت است و در راه مستقيم هدايت قدم برمی‏دارد، چگونه در حال نماز از درگاه ذات اقدس الهی دوباره هدايت می‏طلبد و مكرر می‏گويد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»؟!
در پاسخ به سه جوابی که برخی مفسران داده اند اشاره می کند و سپس پاسخ خود را که مبتنی بر مراحل هدایت است تبیین می نماید. (خویی،/497- 495)

4. روش تفسیری «البیان»

روش تفسيري عبارت است از گونه و روش تعامل مفسر با ابزارها و منابع تفسيری.تقسيمات گوناگوني که برای روش های تفسیر ذکر شده مانند تفسير قرآن به قرآن.، تفسير عقلی، تفسير روايی، تفسير رمزي. و عرفانی، تفسیر ادبی و غیره ناظر به شیوه استفاده مفسر از یک یا چند ابزار تفسیری است.
آیت الله خویی در تفسیر «البیان» در درجه نخست از قرآن سود جسته است و تلاش نموده تفسیر خود از آیات و نقد و بررسی اقوال و دیدگاه های تفسیری را با استناد به آیات قرآن انجام دهند. پس از قرآن، روایات اهل بیت:، بررسی‌های عقلی و نکات ادبی سایر منابع تفسیری ایشان را تشکیل می دهد. با توجه به جامع نگری آیت الله خویی به منابع تفسیری و کاربرد گسترده استدلال های عقلی در این تفسیر، باید روش تفسیری «البیان» را روش اجتهادی نامید.
اکنون نگاهی گذرا به جایگاه منابع تفسیری در تفسیر «البیان» می اندازیم:

الف. جایگاه قرآن در تفسیر «البیان»

قرآن کریم مهم ترین منبع تفسیری آیت الله خویی در تفسیر«البیان» است. مراجعه با آیات قران در همه مباحث ادبی، واژه شناسی، نکات تفسیری و نقد و بررسی های ایشان به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر پذیرفته شده است. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر «البیان» درباره جایگاه قرآن در روش تفسیری خود می‌گوید:
«ما معمولا در تفسير يك آيه از مفهوم آيه ديگر استفاده مى‏كنيم و خود قرآن را وسيله درك معانى قرآن قرار مى‏دهيم و در فهم و درك قرآن از خود قرآن يارى و راهنمايى مى‏طلبيم و احاديث وارده را بر اين روش و بر آن چه از ظاهر آيات قرآن فهميده‏ايم، شاهد و مؤيّد مى‏آوريم.» (خویی،/13)
مولف تفسیر«البیان» در عمل همان گونه که گفته بود عمل نمود و در موراد زیر از قرآن در تفسیر خود سود جست.

1.

ارزیابی روایات تفسیری

یکی از آموزه های ائمه اطهار:، عرضه روایات به قرآن است. بنابر روایات عرض، هر حدیثی که با مفاد قرآن در تعارض باشد باید کنار گذاشته شود. با استناد به این قاعده اصولی، آیت الله خویی در تفسیر آیات بیش از هر اقدامی به سایر آیات مراجعه می کنند و سپس به بررسی روایات تفسیری می پردازند. در این مرحله تنها روایاتی را می پذیرند که مفاد آن ها مخالفتی با قرآن نداشته باشد. برای نمونه ایشان از پذیرش روایاتی که اسم «رحیم» را به رحمت خاصه الهی به مؤمنان تفسیر کرده اند امتناع می کند و اینگونه روایات را با قرآن مخالف می داند و می‌گوید:
«در بعضى از روايات آمده است كه «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولى «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، زيرا كه اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد. ولى بايد اين روايات را تأويل نمود يا به كنار گذاشت زيرا ظاهر آن‏ها با كتاب خدا مخالفت دارد چون كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است...» (خویی،/432)

2. تبیین معنای واژگان

آیت الله خویی در تبیین معنای اکثر قریب به اتفاق واژگانی که در تفسیر سورة حمد مطرح کرده است، به آیات قرآنی استناد نموده است. به عبارتی از روش تفسیر قرآن به قرآن در این زمینه سود جسته است. ایشان در تبیین معانی واژگان از روش تقابل واژگان، بررسی دامنه کاربرد واژه و بررسی وجوه و نظائر واژه در قرآن استفاده کرده است. نمونه هایی از این روش ها در بحث واژه شناسی در تفسیر «البیان» ارائه می گردد.

3. مباحث تفاسیری

استفاده آیت الله خویی از آیات قرآن در مباحث تفسیری بیش از آن است که به راحتی بتوان فهرستی از آن ها را ارائه داد. آنچه در اینجا قابل ذکر است یاد آوری چند بحث مهم است که حجم کاربرد آیات در آن ها چشمگیرتر از سایر مباحث است.
- برای نمونه ایشان در تفسیر« إِيَّاكَ نَعْبُد» و برای تبیین مسئله توحید در عبادت و بیان عقاید مشرکانی که بجای پرستش خدا به بندگی واسطه ها و مخلوقات روی آورده اند، بطور مبسوط به آیات قرآن استناد می‌نمایند.(خویی،/ 467- 471)
- نمونه دیگر اینکه در تفسیر« َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» با استفاده از آیات قرآن مسائلی همچون: جواز استعانت از غیر خدا و شفاعت را بررسی می کند. (خویی،/485)
- در تفسیر آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» با استمداد از آیات قرآن به تبیین مراحل سه گانه هدایت می‌پردازد. (خویی،/497- 495)

ب. جایگاه روایات در تفسیر «البیان»

پس از قرآن کریم روایات معتبر بیش ترین جایگاه و کاربرد را در تفسیر «البیان» دارند. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر خویش به این نکته مهم اشاره می‌فرمایند که تكيه‏گاه و سند ایشان در اين تفسير افزون بر آيات قرآن مجيد و عقل سلیم، رواياتی است كه در اثر تواتر و كثرت نقل، صحّت آن‏ها ثابت گرديده است یا از خاندان عترت با سند صحيح به دست آمده است. (خویی،/13)
رویکرد تفسیر «البیان» به منابع روایی از چند ویژگی مهم برخورد دار است:

1. اهمیت دادن به تنوع و اصالت منابع روایی

مفسر «البیان» افزون بر جوامع روایی شیعه به منابع روایی اهل تسنن نیز توجه می‌نماید و در جای جای تفسیر خود از روایات موجود در صحاح سته بهره مند می شود. مراجعه مؤلف به مستدرک حاکم(6 بار) صحیح مسلم (5 بار) صحیح بخاری (4 بار) بیش از سایر منابع روایی اهل تسنن است.
در منابع روایی شیعه نیز اکثر روایات از کتاب هاي اربعه و بحار الانوار اخذ شده است. در میان کتاب‌هاي تفسیر روایی تنها تفسیر البرهان مورد توجه آیت الله خویی قرار گرفته است و به سایر تفاسیر روایی از جمله «نور الثقلین»، «تفسیر عیاشی» یا «تفسیر قمی» توجهی ندارد.

2. استناد به روایات صحیح

با آنکه برخی از مفسران توجه چندانی به صحت و سقم سند روایت تفسیری نمی کنند اما آیت الله خویی مشی فقهی و دقت اصولی خود را در گزینش رویات تفسیری نیز بکار می برد و از پرداختن به روایاتی که ضعف سندی دارند اجتناب می نماید. برای نمونه با آنکه در فضیلت سوره حمد حدود 30 روایت در البرهان ذکر شده است (بحرانی،1/100) اما تنها به یک روایت از منابع شیعی ـ تفسیر البرهان ـ و یک روایت از منابع اهل سنت ـ صحیح بخاری ـ بسنده کرده است (خویی،/422)و این روایات نیز از جهت سند و دلالت از اعتبار و وضوح کافی برخوردار است
تعامل آیت الله خویی با روایات تفسیری غیر قابل اعتماد، ریشه در دیدگاه اصولی ایشان در چگونگی رفتار با روایات دارد. ایشان معتقدند استناد كردن به روايات ضعيف در تفسیر قرآن مسلما جايز و روا نيست، و تنها با استناد به روايات صحيحی كه به طور قطع از معصوم:صادر گرديده و روايات غير قطعی اما معتبر يعنی «خبر واحدی» كه دارای شرايط حجيّت و اعتبار است، می‏توان در تفسير قرآن‏ بهره گرفت. (خویی،/398)

3. کاربرد گسترده روایات در تفسیر قرآن

تفسیر «البیان» در زمینه های گوناگون تفسیری از روایات بهره برده است که مهم ترین آن ها به شرح زیر است.
- بهره گیری از روایات در مباحث تفسیری: آیت الله خویی در مواردی برای تفسیر آیات از روایات بهره جسته اند از جمله: در تفسیر«بِسْمِ اللَّهِ»، می‌فرماید: كامل‏ترين و پرمعنی‏ترين اسامی خدا وجود پيامبر(ص) و ائمه هدی:می‏باشند كه آفرينش جهان هستی و كتاب تكوينی با خلقت و آفرينش نور آن‏ها شروع گرديده است. (خویی،/ 434) آنگاه برای اثبات این نظر به روایتی از کافی استناد می کند که «اسمای حسنی» را بر ائمه طاهرين:اطلاق کرده است.
در تفسیر« الْحَمْدُ لِلَّهِ» به دو روایت از امام صادق(ع) که در آن ها بر شمول معنای «الْحَمْدُ لِلَّهِ» برای سپاس از همه نعمت ها تاکید شده است، استناد می‌کند. (خویی،/ 458)
در تفسیر آیه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ می‌دهد ( خویی،/ 485)
- تبیین معنای واژگان به وسیله روایات: آیت الله خویی به کاربرد واژه ها در احادیث و سخنان معصومین:توجه دارد و برای راه یافتن به معنای واژه از این منبع استفاده می کند.نمونه هایی از این دست را در عنوان «واژه شناسی در تفسیر «البیان» ملاحظه فرمایید.
- توجه به روایات فضایل: برخورد مفسران با روایاتی که به بیان فضایل و خواص آیات و سوره های قرآن می پردازند متفاوت است. در این میان برخی همانند: تفسیر «المیزان» هیچ توجهی به این گونه روایات ندارند و برخی همانند: تفسیر «نمونه» و «مجمع البیان» بدون توجه به سند حدیث، به نقل روایات فضائل و خواص می پردازند.
آیت الله خویی در تعامل با روایات فضایل از روشی میانه سود جسته است یعنی ضمن بهاء دادن به روایات فضایل، از نقل روایات ضعیف و روایات بيانگرخواص سوره ها اجتناب نموده است.
برای نمونه ایشان در بیان فضیلت سوره حمد به دو روایت یکی از تفسیر البرهان و دیگری از صحیح بخاری استناد می کند. (خویی،/421) اما در این رابطه از نقل روایت معروف فضیلت سوره های قرآن که ابوعمر عثمان بن الصلاح از ابی‌بن کعب نقل کرده اجتناب می نماید.روایتی که با آنکه تردید در جعلی بودن آن نیست (قرطبی،1/78) اما در بيشتر كتاب هاي تفسیر شیعه و سنی راه یافته است.

ج. واژه شناسی در تفسیر «البیان»

یکی از عناصر ثابت تفسیری در تفسیر «البیان» تحلیل وبررسی واژگان آیه است. اهمیت واژه شناسی در این تفسیر از آنجا آشکار می شود که مفسر پیش از هر بحث دیگری ابتدا به ریشه یابی و تحلیل واژگان آیه می پردازد. آیت الله خویی برای راهیابی به معانی واژگان شناسی از چند روش و منبع بهره می گیرند:

1. اجتهاد در لغت

نکته قابل توجه در بررسی واژگان در تفسیر «البیان» این است که مولف به هیچ یک از منابع معروف لغت شناسی عرب یا لغتنامه های قرآنی ارجاع نداده است بلکه در اکثر موارد به اجتهاد خود عمل نموده است. از این رو افزون بر آنکه در بسیاری موارد از نقل مطالب ذکر شده در منابع لغوی اجتناب می کند در معنای برخی واژگان نیز مطالبی افزوده است که در هیچ یک از منابع عمومی و اختصاصی لغت شناسی قرآنی یافت نمی شود. برای نمونه در معنای واژه «عالمین» می گوید:
«عالمين: جمع است كه از لفظ خود مفرد ندارد، مانند «رهط» و «قوم». اين واژه به يك مجموعه متجانس از موجودات، اطلاق مى‏گردد. مثلا مى‏گويند: عالم جماد، عالم نبات و امثال آن و گاهى هم به مجموعه‏اى اطلاق مى‏گردد كه اجزاى آن با هم ارتباط زمانى و يا مكانى داشته باشند، مانند اين كه گفته مى‏شود «عالم كودكى»، «عالم دنيا» و «عالم آخرت».گاهى نيز كلمه «عالم» در مجموع و تمام موجودات جهان آفرينش با تفاوت و اختلافاتى كه در ميان شان وجود دارد، به كار مى‏رود.» (خویی،/456)
با مراجعه به لغت نامه هایی مانند «العین»، «لسان العرب»، «مفردات راغب»، «التحقیق» و تفاسیر «مجمع البیان» و «المیزان» مشخص می شود که هیچ یک از آنان به کاربرد واژه عالَم در «مجموعه‏ای كه اجزای آن با هم ارتباط زمانی و يا مكانی داشته باشند» اشاره نکرده اند و این از اختصاصات تفسیر«البیان» و ثمره اجتهاد لغوی مفسر است.

2. استدلال های علمی بجای استناد محض به قول لغویان

ذهن نقاد و روحیه علمی آیت الله خویی در همه آثار علمی ایشان آشکار است. در تحلیل واژگان نیز ایشان با استدلال های علمی برخی اختلافات را در باره معنای واژگان یا ویژگی های آن ها بیان می فرماید. از این دست می توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد:
- در پاسخ به کسانی که لفظ جلاله «الله» را اسم جنس می دانند نه اسم علَم به دلایلی همچون تبادر، عدم اشتقاق و ضرورت نامگذاری و جایگاه لفظ «الله» در کلمه توحید استدلال می نماید.(خویی،/ 427)
- در بررسی این نظريه که «رحمان» صیغه مبالغه است در آغاز دیدگاه مفسران و لغویان را نقل می کند اما به آن بسنده نمی کند و آن را با استدلال های افزون تری همراه می کند و می گوید:
«اگر مفسران و بعضى از لغويان گفته‏اند كه صيغه «رحّمن» مبالغه در رحمت است و اين مطلب‏ در مورد كلمه «رحمان» درست است، اعم از اين كه هيئت تركيبى آن در مبالغه استعمال شود يا نه، زيرا كلمه «‌الرَّحْمَن» در تمام موارد به طور مطلق و بدون قيد استعمال شده است و اين نوع استعمال، حاكى از عموميت، وسعت و كليت مفهوم آن است و دلالت دارد بر اين كه رحمت او به تمام موجودات احاطه دارد، به همين جهت است كه در هيچ مورد ديده نشده است كه گفته شود: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحمن»: خداوند به مردم يا به مؤمنان رحم كننده است، يعنى هرگز كلمه «رحمان» را در مقام استعمال با ناس يا مؤمنين و يا با هر كلمه و قيد ديگرى محدود و مقيّد نمى‏كنند، ولى در كلمه «رحيم» اين گونه استعمال شايع است كه مى‏گويند: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحيم».(خویی،/430 )

3. استناد به روایات و کاربرد واژه در کلام معصومان:

همان گونه که پیش از این گفته شد مؤلف تفسیر «البیان» که از محدثان و رجالیان برجسته نیز بودند، برای راه یافتن به معنای واژه از روایات و احادیث نیز استفاده می‌کند. برای نمونه در معنای واژه عبد پس از بیان دو معنا برای آن، معنای سومی را که کمتر ذکر می‌شود را بیان می نماید و به روایتی از سید الشهداء7استشهاد می‌کند. ایشان می‌فرماید:
«واژه عبد گاهى در يك معناى وسيع‏تر به كار مى‏رود و بر كسى كه نسبت به چيزى اهميت فراوان مى‏دهد به طورى كه توجهى به غير از آن ندارد «عبد» گفته مى‏شود و از همين جاست گفتار حضرت سيد الشهدا7: «النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعق على السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم و اذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّيّانون». (مجلسي، 10/ 189)
«يعنى مردم بندگان دنيايند. دين لقلقه زبان آن‏هاست تا زندگى‏شان مى‏چرخد، دم از دين مى‏زنند و چون روز امتحان پيش آيد، دينداران چقدر كم خواهند بود!» (خویی،/ 462)
نمونه دیگر استناد به روایت: یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما (الصحيفه السجاديه في دعائه7في استكشاف الهموم، و بحار الأنوار، 89/ 383، مستدرك الحاكم،1،/ 155) است که برای اثبات عدم اختصاص صفت «رحیم» به رحمت خاصه خدا بیان شده است. (خویی،/ 432)

4.بررسی تقابل واژگان در کاربرد های قرآنی

هرگاه دو واژه در یک آیه در برابر یکدیگر به کار روند با استناد به قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» می توان به معنای واژه مورد نظر دست یافت. مؤلف تفسیر «البیان» در مواردی از این قاعده سود جسته است از جمله در معنای لغوی رحمان می گوید:
معنای رحمت نيز روشن و واضح است و به مفهوم ضد قساوت و سخت دلی ضد و سخت گيری و بی‏مهری می‏باشد. خداوند متعال می‏فرمايد:
« أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ » (فتح،/ 29)
«پيامبر و يارانش نسبت به كفار، شديد و سختگير و در ميان خود، رحيم و مهربانند.»
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (مائده/ 98)
«بدانيد! خدا دارای مجازات شديد [در عين حال‏] آمرزنده و مهربان است.» (خویی،/43)

5. بررسی دامنه کاربرد واژه در قرآن

بررسی موارد استعمال یک واژه در قرآن برای راه یافتن به دایره معنایی آن بسیار مفید است و نشان می دهد که آیا سعه وضیق معنای واژه در فرهنگ قرآن با استعمال عرفی و استنباط لغوی سازگار است یا خیر؟
آیت الله خویی با توجه به این اصل، برخی اقوال مشهور دربارة معنای واژگان قرآنی را به چالش کشیده است. از جمله بنابر قول مشهور مفسران (طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ‏1،/ 19؛ مکارم شیرازی، تفسير نمونه،‏1/ 22) و بعضی از روايات (تفسير طبری، 1/ 43؛ تفسير برهان، 1/ 28) «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولی «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، و اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد.
آیت الله خویی با بررسی موارد استعمال «رحمن و رحیم» در قرآن کریم با این دیدگاه مخالفت نموده وحتی اعلام می نماید که اینگونه روایات را باید تأويل نمود يا كنار گذاشت زيرا ظاهر آن‏ها با كتاب خدا مخالفت دارد (خویی،/ 432) آنگاه برای روشن شدن معنای رحیم و تفاوت آن با «رحمان » چنین استدلال می کنند:
«كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است».
«فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (‌ابراهيم/36)
«هر كس از من پيروى كند، از من است و هر كس از من نافرمانى كند، پس تو بخشنده و مهربانى.»
«نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/ 49)
«بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم!»
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» (حج/ 65)
«خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است.»
«رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» (بنى اسرائيل/66)
پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مى‏آورد تا از نعمت او بهره‏مند شويد. او نسبت به شما مهربان است.
«وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً» (احزاب/24)
«اگر بخواهد منافقان را عذاب مى‏كند و يا اگر توبه كنند، توبه‏شان را مى‏پذيرد كه خداوند بخشايشگر و مهربان است.»
مى‏بينيم در اين آيات و ديگر آياتى كه در اين جا نيامده است، كلمه «رحيم» در معناى عمومى به كار رفته است كه خداوند بر همه كس از مؤمن و منافق و بر هر انسانى در هر دو جهان رحيم و مهربان است.(خویی ،/ 432)
گفتنی است از نظر آیت الله خویی تنها تفاوت«رحمن» با «رحیم» در این است که « رحيم» دلالت می‏كند به اين كه رحمت از لوازم ذات و صفات هميشگی و غير قابل انفكاك ذات اقدس الهی است ولی رحمان فقط دلالت می‏كند بر اين كه خداوند دارای صفت رحمت است. (خویی،/431)

6. بررسی وجوه و نظائر واژه

علم وجوه قرآن از علوم ارزشمندی است که در شناخت و فهم معانی کلمات و آیات نقش بزرگی دارد. علماء و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ بدان توجه نموده و در این زمینه تالیفاتی داشته اند. متاسفانه در تفاسیر جدید به این مهم کمتر توجه می شود و تنها به بیان معنای لغوی یا اصطلاحی واژه در قرآن بسنده می‌شود. از ویژگی های تفسیر «البیان» یکی هم این است که در مواردی به وجوه و نظایر واژه توجه شده است. از جمله در بررسی واژه «عبادت» به وجوه معنایی آن در قرآن می پردازد و سپس معنای مورد نظر را انتخاب می کند و می گوید:
«كلمه عبادت در لغت به سه معنى آمده است:
1- گاهى به معناى «اطاعت» و فرمانبردارى مى‏باشد، مانند:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (يس/60)
«اى فرزندان آدم آيا من با شما پيمان نبستم كه از شيطان اطاعت نكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است!»
2- معناى دوم عبادت: خضوع، تذلل و ذلت است، مانند:
«فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون/ 47)
«آنان گفتند: آيا ما به دو انسان، همانند خودمان ايمان بياوريم در حالى كه قوم آن‏ها بردگان ما هستند؟!»
و از اين جاست راهى را كه عبور و مرور در آن بيش‏تر است و زياد در زير پاى عابرين قرار مى‏گيرد، «معبد» مى‏نامند.
3- گاهى هم كلمه عبادت به معناى پرستش استعمال مى‏شود، مانند:
«قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ» (رعد/36)
«بگو! من مأمورم كه خدا را بپرستم و به او شرك نورزم»
كلمه «عبادت» غالبا در همين معنا به كار مى‏رود، به گونه اي كه اگر بدون قرينه و خالى از قيد و شرط استعمال گردد، مردم از آن، همين معنا را مى‏فهمند.» (خویی،/ 462)

د. نکات ادبی در تفسیر «البیان»

پرداختن به نکات ادبی همانند تجزیه و ترکیب آیات و بیان صنایع و دقت های بلاغی، جز در موارد ضروری مورد اهتمام مؤلف تفسیر «البیان» نیست. ایشان درباره روش خود در این خصوص می فرماید:
«در اين تفسير به مباحث و موضوعاتى كه مربوط به معانى قرآن است، خواهيم پرداخت و از مباحثى كه مربوط به الفاظ و اعراب قرآن و علوم ادبى آن است صرف نظر خواهيم نمود زيرا علما و مفسرين اين گونه مباحث را در كتاب‏هاى متعددى آورده‏اند كه نيازى به كتاب ديگر نيست شيخ طوسى در «تبيان» و طبرسى در «مجمع البیان» و زمخشرى در «كشاف» و ما نيز تنها به بعضى از نكات ادبى كه مفسرين از آن غفلت ورزيده‏اند و يا به علت اهميت موضوع و ارتباط خاصى كه با اصل بحث دارد، خواهيم پرداخت.» (خویی،/13)
با همه این احوال ایشان در مواردی به بررسی جنبه های ادبی آیات نیز می‌پردازند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- تعیین متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» و بررسی اقوال سه گانه در این باره یعنی اینکه متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» اقول، استعین یا ابتدا باشد و ترجیح قول سوم (خویی،/ 433)
- اضافه لفظی یا معنوی بودن اسم فاعل مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (خویی،/‌454)
- بررسی صنعت التفات و تغییر لحن آیه از سیاق غیبت به سیاق خطاب از آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ » به بعد (خویی،/ 463)
- بدل بودن جمله « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » از جمله « أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » يا صفت بودن آن برای «‌الَّذِينَ» ( خویی،/490)
-عطف بودن کلمه «ضالّين» بر عبارت « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » و بیان این نکته که كلمه «لا» كه بعد از كلمه « غَيْرِ» بر سر«ضالّين» آمده است برای تأكيد نفی می‏باشد(خویی،/ 491)

هـ. اختلاف قرائت در تفسیر «البیان»

دیدگاه آیت الله خویی درباره قرآئات مختلف اعم از هفت گانه یا بیشتر این است که هیچ یک از اين قرائت‏ها متواتر نمی‏باشد بلکه برخی از آن ها خبر واحد است و برخی دیگر اجتهاد خود قاریان است..(خویی،/ 123) از سویی در هيچ روايتی نيامده است كه ائمه بعضی از اين قرائت‏ها را منع نموده باشند بنابراین از قرآئات معروف، می توان به آنچه شاذ و غير معروف و يا جعلی و ساختگی نباشد و به وسيله افرادی نقل نشود كه‏ وثاقت و اعتبار آنان در نزد هيچ يك از علما ثابت نشده است، اعتماد کرد.(خویی،/167)
آیت الله خویی در باره چهار واژه از سوره حمد مسئله اختلاف قرائت را مطرح کرده است که عبارتند از:
ـ قرائت، دال «الحمد» با ضمه یا کسره و لام «للّه» با كسره یا ضمه (خویی،/452)
ـ در كلمه «مالك» نيز قرائت‏های مختلفی نقل کرده اند از جمله: «مُلك» «مليك» «مَلَكَ» «مالك» و «مَلِك» که دو قرائت آخر مشهورترين و صحيح‏ترين قرائت است. (خویی،/ 452)
ـ قرائت حرف آخر «غير» در« غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » با «جر» و صدای پايين بنابر قرائت مشهور یا با «نصب» و صدای بالا بنابر نقل زمخشری (خویی،/ 487)
ـ قرائت « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » به شکل فعلی یا به صورت «صراط من انعمت عليهم ».بنابرآنچه از امیرمومنان و عمر نقل شده است (خویی،/ 487)
از بررسی مواردی که آیت الله خویی به نقل اختلاف قرآئات در آن ها پرداخته است به نظر می رسد ایشان نسبت به این مسئله توجه داشته است. به ويژه که در مواردی مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قرائت های شاذی را که حتی صاحب « مجمع البیان» نقل نکرده است گزارش نموده اند.
مؤلف تفسیر «البیان» پس از گزارش اختلافات قرائت برای انتخاب قرائت صحیح تر از اصول و قواعد زیر پیروی می نمایند:
1. اهمیت دادن به قرائت مشهور و بی توجهی به قرائت شاذ، این قاعده در همه موارد فوق مورد استناد مفسر محترم قرار گرفته است
2. اهمیت دادن به نقل قرائت غیر مشهور از معصوم(ع)
به نظر آیت الله خویی اگر قرار باشد در موردی از قرائت مشهور فراتر برويم باید قرائت مذکور با سند مطمئن به معصوم (پیامبر(ص) یا ائمه طاهرین:) برسد. از این رو آنچه را زمخشری در قرائت «غیر المغضوب» نقل کرده است و« غیر» را به نصب خوانده است نمی پذیرد و در پاسخ او که این قرائت را به رسول اكرم(ص) و عمر نسبت می دهد، می گوید:
« به نظر ما صحيح همان قرائت اول است زيرا نقل قرائت «نصب» از رسول خدا(ص) ثابت نگرديده است و اگر رسول خدا(ص) آن را با نصب چنين قرائت مى‏فرمود، قهرا زياد نقل مى‏شد و شايع مى‏گرديد در صورتى كه افراد مورد اعتماد و اطمينان، اين قرائت را از رسول خدا(ص) نقل نكرده‏اند و قرائت عمر هم بر فرض ثبوت نمى‏تواند حجت و دليل باشد زيرا قبلا ثابت كرديم كه قرائت غير معصوم(ع) در صورتى مورد اطمينان و قابل اعتبار است كه از قرائت‏هاى مشهور باشد و گر نه در مقام امتثال و اطاعت از فرمان خدا اين گونه قرائت‏ها كه نه از معصوم(ع) است و نه مشهور كافى و موجب سقوط تكليف نمى‏باشد.» (خویی،/487)
البته ناگفته نماند که آیت الله خویی براساس مبانی خود در مجموع فایده چندانی برای بررسی قرائت های مختلف و ترجیح یکی بر دیگری نمی بیند و معتقد است اساساً در قرائت‏های معروف برتری قرائتی بر قرائت ديگر و انتخاب يكی از آن‏ها امكان پذير نيست، زيرا اگر اين قرائت‏ها با تواتر و نقل‏های پياپی و يقين آور از پيامبر9 ثابت باشند، همه آن‏ها جنبه قرآنی پيدا می‏كنند و تفاوتی در ميان آيات و كلمات قرآن نيست.
اما اگر اين قرائت‏ها از راه تواتر ثابت نباشد- چنان كه حق هم همين است- در اين صورت اگر ترجيح و امتياز يك قرائت سبب قطع به بطلان قرائت ديگر شود، تحقيق در امتيازات قرائتی بر قرائت ديگر و انتخاب يكی از آن‏ها مانعی ندارد،ولی سخن در اين است كه از راه ترجيح قرائتی بر قرائت ديگر نمی‏توان بطلان اين قرائت را ثابت نمود و اگر بحث و تحقيق در ترجيح قرائتی بر قرائت ديگر بطلان آن را ثابت نكند- چنان كه غالبا هم چنين است- در اين صورت اين بحث بی‏فايده است چون مسلّم است كه از هر يك از قرائت‏های معروف بدون تفاوت می‏توان پيروی نمود. (خویی،/ 453)

و. هدفمندی سوره ها در تفسیر «البیان»

یکی از مباحث برجسته علوم قرانی مسأله تناسب و ارتباط آیات یک سوره با یکدیگر است. مسأله ارتباط و تناسب آیات از دو منظر قابل بررسی است یکی از نگاه تناسب آیات همجوار و دوم از منظر هماهنگی کلی آیات یک سوره در پرتو هدف واحد، بحث تناسب آیات از مباحث سابقه دار و قدیمی علوم قرآنی است تا آنجا که در البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی نیز بابی بدان اختصاص داده شده است اما مسأله هدفمندی سوره ها از مباحث نوینی است که اخیرا مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است.
مسأله ارتباط و تناسب معنایی آیات قرآن کریم با مخالفت ها و موافقت های بسیاری مواجه شده و جنجال های فراوانی را برانگیخته است آنچان که برخی مقتضای اعجاز قرآن را از هم گسیختگی آیات آن دانسته اند (فرید وجدی 70) و برخی دیگر وحدت و یکپارچگی منطقی و ادبی سوره ها را بزرگترين معجزه قرآن شمرده اند. (دراز،/ 121)
آیت الله خویی در بخش علوم قرآنی تفسیر «البیان» و در مبحث اعجاز قرآن در پاسخ به کسانی که نسبت به اسلوب قرآن اعتراض دارند دیدگاه خود را درباره هدفمندی سوره های قرآن بیان می فرماید.
دیدگاه ایشان از دو محور تشکیل شده است. نخست آنکه اسلوب فعلی قرآن که در هر سوره مباجث مختلفی بیان شده است بهتر از آن است که برای هر موضوعی باب مستقلی ترتیب بدهد و مثلا یک سوره فقط در باره داستان بنی اسراییل یا توحید باشد و هیچ بحث دیگر در آن نباشد زیرا این روش با جنبه هدایتی قرآن سازگار تر است و خواننده قرآن در هر سوره می‌تواند با اهداف و مفاهیم بیشتری از قرآن آشنا شود.(خویی،/94)
دوم اینکه: وجود مطالب مختلف در یک سوره لطمه ای بر نظم کلام وارد نمی‌آورد و در تمام مراحل، تناسب در گفتار و اقتضای حال رعایت شده و حق بیان ادا شده است (خویی،/95) آنگاه این روش را از مزایا و محسنات اسلوب قرآن داشته و می‌افزاید:
«و لعمري أن هذه إحدى الجهات المحسنه لأسلوب القرآن، الذي حاز به الجمال و البهاء، فإنه مع انتقاله من موضوع إلى موضوع يتحفظ على كمال الربط بينهما، كأنّ كل جمله منه دره في عقد منتظم» (خوئي،/ 95)
«به راستى اين روش يكى از مزايا و محسنات اسلوب قرآن است كه به قرآن، زيبايى و طراوت خاصى بخشيده است، زيرا قرآن در عين پراكنده‏گويى و بيان مطالب مختلف، باز از كمال ارتباط و انسجام برخوردار است و از جملات آن مانند درّ گرانبهايى كه با تناسب خاصى به رشته در آمده باشد، در كنار هم چيده شده و با نظم اعجاب انگيزى به هم متصل و مرتبط است.»
گرچه از این عبارت نمی توان به روشنی بر اعتقاد آیت الله خویی;بر هدفمندی سوره های قرآن استدلال کرد اما تعبیر «کمال الربط بینهما » و تشبیه موضوعات پراکنده یک سوره به رشته ای از گوهر های گرانبها تا حدی اشاره ای به این نظریه دارد.
اما اگر به این اشارات روش ایشان در سورة حمد را نیز بیافزاییم می توان به گرایش ایشان به هدفمندی سوره ها و امکان تنظیم ساختار سوره براساس هدف مشخص شده اطمینان حاصل کرد. مولف «البیان»، در تفسیر سوره حمد بخشی را با عنوان«غایاتها» به هدف سوره اختصاص داده است و هدف سوره حمد را چنین بیان می فرماید:
«هدف سوره مبارکه حمد این است که دو مسئله بسیار مهم را یاد آوری کند یکی مسئله توحید در عبادت و دیگر مسئله معاد و حشر» (خویی،/422)
آیت الله خویی در مرحله بعدی به ترسیم ساختار سوره نیز اقدام کرده است و سوره حمد را دارای چهار بخش می داند و آن ها را چنین تبیین می فرماید:
« بخش اول: خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجيد و توصيف مى‏كند و با افعال و اوصاف متعالى‏اش خود را معرفى مى‏نمايد؛ تربيت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر يادآورى مى‏كند.
بخش دوم: در این بخش اعلام می دارد كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد.
بخش سوم: در این بخش راه دعا و نيايش را به انسان‏ها تعليم مى‏كند
بخش چهارم: در آخرين مرحله اين نكته را بيان مى‏كند كه راه مستقيم و هدايت به كسانى اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خويش آن‏ها را مشمول رحمت بى‏پايان و نعمت‏هاى فراوان خويش ساخته و الطاف خاصى مبذول شان داشته است و اين راه با راه كسانى كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته‏اند و با راه كسانى كه از راه صحيح منصرف گرديده‏اند، متمايز و جداست.» (خویی،/425)
فصل بندی سوره حمد، نشان دهنده گرایش ایشان به ساختار مندی سوره های قرآن – هر چند به صورت في الجمله – است. البته باید به این نکته هم اشاره نمود که براساس اصول ذکر شده در كتاب هاي مربوط به هدفمندی سوره های قرآن، لازم است ارتباطی منطقی بین هدف سوره و ساختار آن برقرار باشد به گونه‌ای که هدف و محور اصلی سوره عناوین فصل های آن را پوشش بدهد.(خامه گر،/297)اما متأسفانه این قاعده در هدف گذاری و فصل بندی سوره حمد در تفسیر «البیان» رعایت نشده است.

منابع و مآخذ

1. بابایی علی اکبر؛ غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی؛ روش شناسی تفسیر قرآن، چاپ اول، الهادی، قم 1379ش.
2. بحرانى، سيد هاشم‏؛ البرهان فى تفسير القرآن، چاپ اول،‏ بنياد بعثت‏، تهران،‏1416ق‏.
3. جهان بخش، جویا، مقاله «البیان فی تفسیر القرآن» و «مقاله آیت الله خویی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، چاپ اول، انتشارات دو ستان و ناهید، تهران، 1377ش.
4. خامه گر، محمد؛ ساختار مهندسي سوره‌هاي قرآن، چاپ اول، انتشارات امير كبير، تهران، 1382ش.
5. دراز، محمد عبد الله؛ المدخل الی القرآن الکریم، دار التعلیم
6. طباطبایی، محمد حسین؛ الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى قم‏، 1417 ق.
7. طبری، محمد جریر؛ تفسير طبرى، انتشارات توس، تهران، 1382ش.
8. فرید وجدی، محمد؛ المصحف المفسر، دار المعارف، مصر، 1986م.
9. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسير نمونه، چاپ اول، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1374ش.‏
10. موسوی خویی، سید ابولقاسم؛ «البیان فی تفسیر القرآن»، مؤسسة احیاء آثار الامام الخویی;، قم، بی تا
11. مهدوی راد، محمد علی؛ مقاله «البیان فی تفسیر القرآن»، دانشنامه جهان اسلام، چاپ اول، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، تهران، 1379ش.
12. نجمى، محمد صادق و هاشم زاده هريسى؛ بيان در علوم و مسائل كلّى قرآن‏، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1382ش.
13.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:52 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مسئله تأثیر زبانهای آرامی و سریانی در زبان قرآن

مسئله تأثیر زبانهای آرامی و سریانی در زبان قرآن

مرتضی کریمی نیا

 

سیمای کلی کتاب

موضوع کتاب واژگان و آیات قرآن است. از این نظر می‏توان کتاب را تحقیقی در مفردات قرآن دانست؛ اما این کتاب همچون کتب رایج در تفسیر و زبان قرآنمفردات قرآن به تک‏تک واژه‏های قرآن نمی‏پردازد، بلکه با تکیه بر زبان‏شناسی تاریخی و با تبیین فرضیه‏ها و
Christoph Luxenberg(ps.), Die syro-aramäische Lesart des Koran. Ein Beitrag zur Entschlüsselung der Koransprache, Berlin: Das Arabische Buch, 2000. xi+306pp. ISBN: 3-86093-274-8.
کریستوف لوگزنبرگ، قرائت آرامی ـ سریانیِ قرآن: جستاری در ایضاح زبان قرآن. چاپ اول. برلین. انتشارات کتاب عربی. 2000 میلادی. ix+ 306ص. شابک: 8-274-86093-3 .
زبان قرآن چگونه زبانی است؟ چه پیوندی با عربی کلاسیک و اشعار منسوب به دوره جاهلی دارد؟ میزان بهره‏گیری آن از دیگر زبانهای سامی و ایرانی تا چه اندازه است؟ تأثیر زبانهای رایج پیش از اسلام، به‏ویژه زبانهای آرامی و سریانی در بین‏النهرین، بر ساختِ واژگانی، نحوی و معنایی زبان عربی کهن تا چه اندازه است؟ پرسشهایی از این دست هم در میان قدیم‏ترین نگاشته‏های تفسیر اسلامی و هم در پژوهشهای غربیان راجع به زبان عربی و ظهور اسلام مطرح بوده است. قرائت آرامی ـ سریانی قرآن، نوشته کریستوف لوگزنبرگ، می‏کوشد با تکیه صرف بر زبان‏شناسی تاریخی به این پرسشها پاسخ دهد. می‏توان از همین آغاز چنین قضاوت کرد که شتاب مؤلف بر رسیدن به پاره‏ای استنتاجهای خاص، پژوهش او را از جنبه‏های مختلف ناقص و ناکام گذارده است.
در این نوشتار، پس از مروری بر پیشینه و جنبه‏های مختلف پرسشهای فوق، چکیده‏ای از کتاب لوگزنبرگ را همراه با ارزیابی کوتاهی خواهم آورد و در پایان به نقد و بررسی مجموع تلاش وی در این کتاب می‏پردازم.(1) لازم به ذکر است که در مقاله حاضر از اشاره تفصیلی به برخی نقدهای زبان‏شناختی بر مثال‏های ارائه‏شده از سوی لوگزنبرگ خودداری کرده، خوانندگان را به ترجمه فارسی مقاله‏ای از فرانسوا دوبلوا (Fronçois de Blois) ارجاع می‏دهم که به‏تازگی در مجله مطالعات قرآنی (لندن) انتشار یافته است.(2)
آنها را بر تعدادی از کلمات و آیات قرآن تطبیق می‏کند و می‏کوشد معنای برخی از آیات پیچیده قرآن را ـ به گمان خود ـ وضوح بیشتری بخشد. راه حلّ مؤلف در این پژوهش آن است که اگر برخی از کلمات قرآن را سریانی بدانیم، نه عربی، و نیز اگر در پاره‏ای کلمات عربی قرآن، به هیمنه و تأثیر زبان سریانی در بار معنایی آن کلمه پی ببریم، در آن صورت بسیاری از نقاط ناروشن در متن قرآن وضوح بیشتری می‏یابد. روش کلّی لوگزنبرگ فقه‏اللغه و زبان‏شناسی تاریخی است. می‏توان گفت مهمترین دانش و تخصص مؤلف نیز همین ریشه‏شناسی و فقه‏اللغه در زبانهای سامی (آرامی، سریانی، عربی، ...) است.
کتاب لوگزنبرگ در 306 صفحه به هجده فصل یا ـ بهتر بگوییم ـ بخش کوتاه و بلند تقسیم شده است. بخش یکم تا دهم اختصاص دارد به بررسی پیشینه تحقیق، پیوند زبان مکتوب قرآنی با زبانهای سریانی و آرامی، معرفی منابع تحقیق، روش تحقیق فقه‏اللغوی، و به کارگیری این روش برای ریشه‏شناسی و معنای واژه قرآن (که مؤلف فهم دقیق این واژه را کلید فهم و ورود به کل قرآن می‏داند). در هفت بخش بعدی (11 تا 17)، لوگزنبرگ با به کارگیری روش خود، می‏کوشد به گمان خود ابهام و پیچیدگی معنایی شماری از تعابیر دشوار قرآن را بزداید و در هر مورد با سریانی ـ آرامی دانستن اصل آن تعبیر قرآنی، معنایی ارائه دهد که در بافت و سیاق کلی آیه مفهوم‏تر، روشن‏تر و سرراست‏تر است. بخش آخر (هجدهم) نیز چکیده‏ای از نظریه مؤلف و مطالب کتاب را به دست می‏دهد.

پیشینه بحث

بحث درباب اینکه زبان قرآن چگونه زبانی است سابقه‏ای دراز هم در میان مسلمانان و هم در قرآن‏پژوهی غربی دارد. محققان مسلمان عموما بر آن بوده‏اند که زبان عربی بر دو پایه قرآن و شعر جاهلی بنا شده است، اما از آنجا که پیامبر اکرم (ص) اهل مکه و از قبیله قریش بوده، قرآن نیز به زبان و لهجه فصیح این قوم نازل شده است. و چون قرآن کریم همواره آیات خود را «عربی مبین» می‏خواند، مسلمانان تأکید می‏ورزند که زبان قریش (اهل مکه) فصیح‏ترین و ناب‏ترین نوع عربی بوده است. دیگران اما همواره در اینکه لهجه قریش فصیح‏ترین لهجه عربی بوده، تردیدهای فراوان افکنده‏اند، چه آنکه قریش اغلب شهرنشین بوده و به دلیل مرکزیت تجاری شهر مکه و نیز ورود کاروانهای عبادی از نقاط مختلف شبه جزیره برای زیارت کعبه، زبان مکّیان در معرض آلودگی شدید قرار داشته است. به نوشته آذرتاش آذرنوش «شگفت‏آور است که گروهی بازرگان، آنهم بازرگانانی که از دیرباز سرزمینشان با دولتهای بیگانه رابطه داشته است و با عوامل آرامی و سریانی و نبطی و یهودی و مسیحی و یمنی و حتی فارسی درآمیخته بوده است بتواند بجای آموختن زبان و لهجه‏های گوناگون، لهجه خود را بر هزاران قبیله صحراگرد و گریزپای تحمیل کند. تردیدی نیست که گروههایی از مکیان در طائف و تباله و نجران می‏زیستند و شاید تأثیری هم در لهجه‏های این نواحی داشته‏اند، لکن این تأثیر اندک و دایره انتشار آن محدود به‏نظر می‏رسد. حال آنکه شاعران جاهلی از یمن تا دوردست‏ترین نقاط شمال به زبان فصیح شعر سروده‏اند. نکته‏ای که در این مورد نظر را جلب می‏کند، این است که هیچ‏یک از شاعران بزرگ جاهلی از قریش نبوده‏اند و نشان ایشان را بیشتر در اطراف شهر حیره باید جستجو کرد.»(3) وی حتی نقلی را از بخاری یادآور می‏شود که چون نمایندگانی از قوم ربیعه (در بین‏النهرین) به مکه آمدند، برای فهمانیدن مقصود خود به مکیان، محتاج مترجم شدند.
از منظر مستشرقان، اگر پیامبر لهجه محلی خود را به کار می‏برد، بخت او برای اینکه دینش را به تمام مردم شبه جزیره برساند کم بود. به نوشته بلاشر «اگر نظریه اسلامی را قبول کنیم ناگزیر یا باید زبان شاعرانه [جاهلی] با لهجه مکّی یکی باشد (که لغت‏شناسان اسلامی به دلایل زیادی با آن مخالف هستند) و یا اینکه اشعار منسوب به قبل از اسلام که بدین‏سان سروده شده ساختگی باشند (و این مطلب تا حدودی صحیح است) و یا اینکه متونی باشند سراسر دستکاری شده تا اینکه با زبان قرآنی هماهنگ شده باشند.»(4)
جدّی‏ترین چالش در این بحث را زبان‏شناسی آلمانی به نام کارل فُلرز (Karl Vollers) به میان آورد. وی در فصل پنجم کتابِ زبان عامّه و زبان مکتوب در عربی قدیم (استراسبورگ، 1906)(5) اظهار کرد که لهجه مکّه به میزان معتنابه، هم با لهجه‏های شرقی رایج در نجد [زبان بنوتمیم] و جاهای دیگر فرق داشته و هم با زبان واسط یا میانجی شعری. وی همچنین احتجاج می‏کند که شکل کنونی قرآن با اختصاصات املائی‏اش حاصل کوشش علما در نزدیک‏سازی لهجه مکّه ـ که قرآن در اصل به آن خوانده می‏شود ـ با زبان شعری است. در این روند نزدیک‏سازی، بسیاری از صور لهجه‏ای کنار گذارده شد و بعضی همچنان به عنوان اختلاف قراآت، یعنی قرائتهای متفاوت با مصاحف عثمانی، در کتب مربوط به این فن حفظ شده است.(6)
درواقع فُلرز دو مسئله اساسی را مطرح می‏کند که از نظر دانشمندان اسلامی پاسخ آنها روشن و حتی بدیهی تلقی می‏شده است: 1) آیا زبان قرآن و زبان شعر جاهلی تشابه کلّی دارند یا جزئی؛ 2) آیا زبان فصیح عربی یا عربی کلاسیک از یکی از این دو و یا ترکیب آن دو به وجود آمده است؟ به نظر وی طرح مسئله به این صورت درست نمی‏نماید، چرا که خود از آغاز مستلزم پذیرفتن این مطلب است که زبان قرآن به صورتی که مصحف کنونی می‏نماید، یکی از عناصر زبان عربی کلاسیک است. وی بر آن است که اولاً پیامبر اکرم قرآن را به زبان عربی محاوره‏ای بدون اِعراب می‏خوانده است که از این نظر با زبان شعر جاهلی بسیار متفاوت بود. ثانیا زبان قرآن به صورتی که اکنون در مصحف می‏شناسیم، ساخته ادبای بعدی است که درصدد بوده‏اند وحی‏های نازل شده را به قالب عربی کلاسیک درآورند. ثالثا از زبان اصلی قرآن اکنون تنها چند نشانه و ویژگی بیشتر برای ما باقی نمانده است (مثلاً حذف «الف» در معدودی از واژه‏های قرآن) که این ویژگیها را باید در قرائتهای غیر رسمی سراغ گرفت.(7) فُلرز شواهدی می‏آورد تا نشان دهد که از نظر زبان‏شناسی، خط کنونی مصحف شکل اولیه و کامل وحی‏های نازل شده بر پیامبر اکرم (ص) را نمی‏رساند. از سوی دیگر علت تشابه زبانی میان مصحف قرآن و شعر جاهلی آن است که ادیبان اسلامی در جریان ابداع و تکامل صرف و نحو عربی این دو را با هم تلفیق کردند و بالتبع قرآن و شعر جاهلی دو پایه اصلی زبان عربی کلاسیک (تدوین یافته به دست کسانی چون سیبویه) شدند، اما همچنان نشانه‏هایی از لهجه حجازی در آن می‏توان یافت.(8)
نظریه فُلرز بیشتر در آلمان و اندکی در فرانسه (دُلاسی اُلری) طرفدارانی یافت، اما با انتقادهای رودلف گِیِر (Rudolf Geyer) و بعدها تئودور نولدکه، کمتر توجه اسلام‏شناسان غربی را جلب کرد. کمتر از یک دهه پس از انتشار مقالات و نظریه فُلرز، تئودور نولدکه در کتاب جستارهای جدید در زبان‏شناسی سامی (استراسبورگ، 1910)(9) آن را مورد انتقاد قرار داد.(10) وی خود بر این دیدگاه دلیل می‏آورد که زبان قرآن زبان محاوره‏ای هیچ قبیله‏ای نبوده است. بلکه تا حدی می‏توان آن را زبانی معیار (Hochsprache) دانست که در سراسر شبه جزیره آن را می‏فهمیدند. همین حکم در مورد شعر جاهلی نیز صادق است، یعنی زبان شعر جاهلی پیش و هنگام ظهور اسلام، زبان ادبی بوده است که کمابیش همه قبایل آن را می‏فهمیده‏اند.(11) دیدگاه نولدکه سرانجام در میان مستشرقان قرن بیستم نظریه رایج و متفق‏علیه گردید و با پژوهشهای محققانی چون رژی بلاشر، هانری فلیش (H. Fleich) و شایم ربَن (Chaim Rabin) بیشتر و بیشتر جا افتاد.(12)
پس از این مقدمه طولانی به سراغ کتاب لوگزنبرگ می‏رویم. قرائت آرامی ـ سریانی از قرآن را باید کوششی در تأیید و تثبیت مجدّد نظریه فُلرز و پس از او، مینگانا (Alphonse Mingana) راجع به زبان قرآن دانست، با این تفاوت که لوگزنبرگ بیشتر از سلف خود به دنبال شواهد برخاسته از زبان‏شناسی سامی (به‏ویژه با تکیه بر زبان سریانی) است. وی از همان آغاز پژوهش خود، میان زبان قرآن و عربی کلاسیک تدوین‏یافته به دست ادبای اسلامی همچون سیبویه شکافی بزرگ می‏بیند. به اعتقاد او، زبان عربی که قرآن بدان نازل شده است با عربی‏ای که بعدها گروهی از نحویان عرب و عجم تدوین کرده‏اند متفاوت است و حتی هنوز هم بسیاری از واژگان، ریشه‏ها، ساختارهای صرفی و الگوهای نحوی در متن و قرائت رسمی قرآن می‏توان یافت که با قواعد تدوین‏یافته عربی کلاسیک در دوره سیبویه و ادیبان پس از او سازگاری ندارد. هم از این رو، گاه برخی مجبور شده‏اند به دلیل وجود برخی از این الگوهای غریب و ناشناخته، قاعده‏ای در دستور زبان عربی وضع کنند که تنها مثال یا مثالهایش در قرآن آمده است و گاه برخی در بیان علت برخی ساختارهای غریب قرآن، به انبوهی توجیه‏های نامعقول رو آورده‏اند.(13) لوگزنبرگ حتی با استناد به برخی جملات طبری (متوفای 311ق) در تفسیر جامع‏البیان عن تأویل آی‏القرآن، در شایستگی برخی از این لغویان و نحویان ـ به‏ویژه نحویان عجم ـ برای شناخت زبان قرآن تردید روا می‏دارد (ص54 ـ53).(14)

مقدمه کتاب

مقدمه کتاب به بحث در اهمیت فرهنگی و زبان‏شناختیِ سریانیِ مکتوب برای اَعراب و نیز در نگارش قرآن اختصاص دارد: پیش از اسلام و در زمان پیامبر اکرم (ص) عربی زبان مکتوب نبود. از قرن دوم پیش از میلاد، سریانی یا سریانیِ آرامی(15) زبان مکتوب در جامعه و امور دیوانی تمام خاورمیانه محسوب می‏شد. یونانیان از پیش از میلاد، زبان آرامی را به جهت انتسابش به آشور (Assyria) ـ در بین‏النهرین ـ سریانی می‏خواندند. بعدها نیز آرامیهای مسیحی شده را سریانی می‏نامیدند؛ به‏گونه‏ای که تدریجا واژه «آرامی» به غیر موحّدان و «سریانی» به موحّدان (=مسیحی) اطلاق می‏شد. با ترجمه کتاب مقدس (تورات و انجیل) از زبان یونانی به زبان سریانیِ رُها(16) در قرن دوم میلادی، اهمیت دینی این زبان دو چندان شد و چون ملک ابجر(17) پنجم، پادشاه رُها مسیحیت را پذیرفت و مسیحیت از طریق سریانی‏ها رواج یافت، زبان سریانی نه تنها در سوریه و بین‏النهرین، بلکه در مناطق مجاوری چون شبه‏جزیره عربی و ایران زبان مکتوب گردید و حتی تا جنوب غربی هند و چین غربی نیز نفوذ یافت. تا پیش از اسلام، زبان سریانی وسیله تبادل جمعی و اشاعه فرهنگی آرامیان، اعراب و تا حدی ایرانیان بود، با آغاز اسلام و غلبه زبان عربی، زبان سریانی در قرن هفتم و هشتم میلادی جای خود را به زبان عربی داد، اما همچنان از آن دوران، متون ادبی، تاریخی، دینی غنی‏ای به این زبان برجامانده است. این نکته نیز گفتنی است که تقریبا تمام ادبیات آرامی ـ سریانی به‏جا مانده از پیش از اسلام مسیحی‏اند.(18)
لوگزنبرگ با بسط این نکته می‏کوشد نشان دهد که زبان عربی مکتوب به دست کسانی پدید آمده است که متأثر از زبان سریانی و درون‏مایه مسیحی آن بوده‏اند.(19)
معروف است که پادشاهان ایرانی از آرامی قدیم در زبان دیوانی خود بهره می‏بردند و خط آرامی در کتابت فارسی میانه (پهلوی) به‏کار می‏رفت. همچنین بنی‏اسرائیل در مدت اسارتشان در بابل از این زبان استفاده می‏کردند و حتی بخشهایی از عهد قدیم ـ بخشی از کتاب دانیال نبی و ترجمه‏های آن را ـ به این زبان نگاشته‏اند. سریانی هم که ادامه همان زبان آرامی، البته با رنگ و بوی مسیحی بود، در شام و عراق کنونی رواج داشت و حتی پس از اسلام، تا زمان عبدالملک بن مروان اموی (حکومت: 705ـ685م) در کنار عربی، زبان رسمی بود. لوگزنبرگ در اینجا به پاره‏ای روایات اسلامی اشاره می‏کند که مطابق آنها پیامبر اکرم (ص) برخی اصحاب خود از جمله زید بن ثابت را به آموختن زبان سریانی (و عبری) توصیه و گاه مأمور می‏کرد.(20) به اعتقاد وی، این امر نشانه آن است که بن‏مایه و پیش درآمدِ عربیِ مکتوب این زبانها بوده‏اند.(21) بر این اساس وی درصدد است با جستجو در شواهد قرآنی این فرضیه پیشنهادی را بیازماید: از آنجا که سریانی زبان مکتوب بین‏النهرین و نیز اَعراب بوده و در شکل‏گیری تمام قالبهای فرهنگی خاورمیانه طی قرون متمادی نقش اساسی داشته است (همان نقشی که پیش از سریانیان، اکدی‏ها و بعد از سریانیان، عربها ایفا کردند)، بسیار محتمل است که زبان سریانی نخستین پدیدآورندگان عربی مکتوب را تحت تأثیر قرار داده باشد. وی حتی حدس می‏زند که این اَعراب به‏خصوص در منطقه حیره، مسیحی‏زده بوده و پاره‏ای از مناسک عبادی مسیحیان سریانی را انجام می‏داده‏اند.

بخشهای کتاب

محققان غربی از قرن نوزدهم تاکنون درباب تأثیر زبانهای خارجی، به‏ویژه سریانی، بر زبان و واژگان قرآن سخن گفته‏اند. لوگزنبرگ در بخش اول کتاب خود با مروری بر تاریخچه این پژوهشها،(22) تمام آنها را بررسی روشمندانه زبان قرآن به منظور یافتن راه حلّی کلی برای مشکلات موجود در متن قرآن می‏داند. مراد از مشکلات موجود، با کمی مسامحه تقریبا همان است که پیشینیان آن را «غریب‏القرآن» می‏خواندند. به نظر وی تنها راه شناخت این متن و حتی تاریخ ضبط، نقل و تدوین قرآن، تکیه تام و تمام بر ابزارهای علمی زبان‏شناسی تاریخی و روشهای انتقادی است. ایرادی که لوگزنبرگ بر مستشرقان پیش از خود دارد این است که آنان چنانکه باید و شاید در بررسی منابع و متون متأخر اسلامی محتاطانه و منتقدانه رفتار نکرده‏اند. از دید وی، کسانی چون رژی بلاشر، ریچارد بِل و رودی پارت (سه مترجم و قرآن‏پژوه معروف غربی) به جای تکیه بر ابزارها و فنون تحقیق فقه‏اللغوی، غالبا روش منسوخ و غیرعالمانه مفسّران اسلامی را درریشه‏یابی الفاظ دشوار و واژگان دخیل در قرآن پی‏گرفته‏اند. از
این رو، وی در جای جای کتاب خود ـ به گمان خویش ـ نشان می‏دهد که اعتماد بیش از حد مستشرقان بر آرای لغویان، نحویان و مفسّران اسلامی راهزن بوده است. مؤلف در ادامه این فصل شرح کوتاهی از روایت رایج اسلامی درباب چگونگی تدوین قرآن نیز می‏آورد که براساس آن متن قرآن نخست‏بار در زمان ابوبکر در مصحفی گردآوری شد و سپس در زمان عثمان، مصاحف مختلف به دلیل اختلاف فراوان همگی به قالب مصحفی واحد درآمدند. لوگزنبرگ بدون نقادی این روایات، تنها بر این نکته تأکید دارد که بنا بر شواهد تاریخی، قرآن کریم اولین کتاب مدوّن به زبان عربی است، زیرا جز پاره‏ای کتیبه‏های نبطی ـ نزدیک به عربی ـ هیچ‏گونه اثر تاریخی مکتوب پیش از آن در دست نیست.
بخش دوم کتاب تأکید و تبیین این نکته است که پژوهش مؤلف هم از روش محققان عرب و هم از شیوه مطالعات مستشرقان جدا و مستقل است، چرا که وی بر هیچ‏یک از توجیهات و نظریه‏پردازیهای مفسّران عرب تکیه نمی‏کند، بلکه اعتماد اصلی او بر ابزارهای فقه‏اللغه عربی و سریانی و نیز زبان‏شناسی تطبیقی سریانی است. مراجع اصلی او در استشهاد و مراجعه عبارتند از: 1) تفسیر طبری (طبری در تفسیر خود هیچ مأخذ لغوی یا نحوی ارائه نمی‏دهد، بلکه عمدتا بر سنّت شفاهی زبان تکیه می‏کند و حتی به ندرت به شعری از اشعار منسوب به دوره جاهلی استناد می‏کند)؛ 2) لسان العرب، تألیف ابن منظور (711ـ630ق)، جامع‏ترین فرهنگ زبان عربی که در قرن هفتم هجری تدوین یافته است؛ 3 و 4 و 5) سه ترجمه و تفسیر قرآن به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به ترتیب از ریچارد بِل، رژی بلاشر و رودی پارت؛ 6) فرهنگ سریانی پین اسمیت با عنوانِ Thesaurus Syriacus (1901ـ 1879)؛ 7) فرهنگ سریانی کارل بروکلمان با عنوان Lexicon Syriacum (1928)؛ 8) فرهنگ کلدانی ـ عربی ژاک مانا بانامِ Vocabulaire Chaldéen-Arabe (1900).
نحوه به‏کارگیری و بررسی این منابع برای یافتن معنای دقیق‏تر واژگان قرآن، موضوع بخش سوم کتاب است. مؤلف می‏گوید قصد دارد به موشکافی و تحقیق در فقراتی از قرآن بپردازد که برای این سه مترجم غربی ناروشن و مبهم باقی مانده است. این سه مترجم و مفسّر غربی درواقع دنباله‏روِ مفسّران مسلمان بوده‏اند و تقریبا همواره از مواد و منابع تفسیری، کتب لغت و غریب القرآن تدوین یافته به دست مسلمانان بهره گرفته‏اند و به همین دلیل دست آخر در ایضاح متن برای خواننده غربی ناکام مانده‏اند. به نظر مؤلف، اشکال اصلی به منابع تفسیری این مترجمان بازمی‏گردد، چرا که مفسّران اسلامی طی قرون متمادی هیچ‏گاه درصدد نبوده‏اند تا واژگان و ساختارهای قرآن کریم را در چارچوب زبانی و زمان نزول قرآن جستجو کنند (مراد لوگزنبرگ، توجّه به فضای سریانی حاکم بر ادبیات مکتوب بین‏النهرین و جزیرة‏العرب در صدر اسلام است)، بلکه غالبا معانی متأخر و معاصر واژه‏ها را می‏دیدند و هم از این رو، با گرههای کور بسیار مواجه می‏شدند. بنابراین تعجبی نیست که با گذشت زمان، فهرست واژگان غریب و دشواریاب قرآن و نیز بر تعداد کتب غریب‏القران افزوده می‏شد، حال آنکه درباره بسیاری از این واژه‏ها، کمتر گزارش موثق در دست است که نشان دهد مسلمانان درصدر اسلام نیز در فهم آنها درمانده بودند.
لوگزنبرگ مصحف رسمی قرآن را که نخست‏بار در قاهره (1934ـ1924) تحقیق و منتشر شد، البته بدون در نظر گرفتن واکه‏ها، مبنای کار خود قرار می‏دهد. امروزه تقریبا بیشتر قرآنهای شرق اسلامی و از جمله «مصحف مدینه» بر اساس همین متن انتشار می‏یابند. مصحف قاهره و مصحف مدینه براساس کاری تطبیقی در تفاسیر و کتب علوم قرآن قدیم، رسم‏الخطی را ارائه می‏دهند که در طول تاریخ اسلامی به نام مصحف عثمانی یا مصحف امام معروف بوده است.
مراحل کار لوگزنبرگ در هر یک از مثالهایش چنین است: 1) نخست به تفسیر طبری مراجعه می‏کند، چرا که این تفسیر حاوی سنت تفسیری کهن اسلامی است و گاه نکاتی در آن یافت می‏شود که مترجمان غربی از آنها غفلت ورزیده‏اند؛ 2) در مرحله بعد، لوگزنبرگ به سراغ فرهنگ بزرگ لسان العرب می‏رود تا شاید در آنجا توضیح و تبیین مناسب بیابد، چه طبری در تفسیر خود صرفا بر نقل شفاهی تکیه می‏کند و به هیچ قاموس زبانی مراجعه نمی‏کند. در این مرحله او غالبا به نتایج مثبتی (از دید خود) می‏رسد؛(23) 3) چنانچه این مرحله فایده نبخشد، مؤلف می‏کوشد آن واژه یا عبارت عربی را در زبان سریانی بیابد؛ 4) در مرحله بعد، وی سعی می‏کند با تغییر جای نقطه‏ها در آن واژه عربی تغییر دهد، زیرا معتقد است به دلیل کامل نبودن خط اولیه عربی، ممکن است نقطه‏گذاریها در قرون دوم و سوم هجری بدون توجه به معنای دقیق آیه انجام شده باشد؛ 5) چنانچه از این مرحله نیز راه حل مناسبی به دست نیاید، مؤلف این بار تلاش می‏کند با تغییر جای نقطه‏ها در آن واژه عربی، مشابهی مناسب برای آن در زبان سریانی بیابد که ابهام آیه را بزداید؛ 6) در مرحله آخر، چنانچه هیچ معادل و مشابه سریانی یافت نشود و عربیت واژه قطعی باشد و از سویی معنای آیه همچنان مبهم بماند، لوگزنبرگ حدس می‏زند که آن تعبیر قرآنی یک «واژه برساخت» (calque) یا گرته‏برداری است که از ترجمه لفظ به لفظ واژه‏ای سریانی پدید آمده است.(24)
بخشهای کوتاه چهارم تا هفتم کتاب به این موضوعات اختصاص دارند: شکل‏گیری و تحوّل خط عربی؛ اقتباسات آن از خط سریانی؛ نقلهای مختلف درباب نحوه انتقال شفاهی یا مکتوب قرآن از پیامبر اکرم (ص) تا دوران خلفا؛ روایات گوناگون نبوی که دلالت می‏کند مسلمانان در صدر اسلام می‏توانستند الفاظ قرآن را به صورتهای مترادف بخوانند، تا زمانی که حلالی را حرام و حرامی را حلال نکنند؛ روایات بعدی مسلمانان از پیامبر اکرم (ص) که دلالت می‏کند قرآن بر سه، پنج، شش یا «هفت حرف» نازل شده است (که به نظر لوگزنبرگ بسط و نقل فراوان این دسته از روایات در متون اسلامی به قصد توجیه و تبیین روایات دسته نخست صورت گرفته است)؛ مشابهت موضوع «سبعة احرف» با هفت علامت مصوّت استرانجلو Estrangelo(سطرنجیلی یا سیستم نوشتاری سریانی شرقی)؛ اشاره طبری به روایت «خمسة احرف» و تذکر همو به مشابهت این موضوع با پنج علامت مصوّت در سیستم نوشتاری سریانی غربی (که به گفته لوگزنبرگ، همین پنج علامت، مأخذ و مصدر اَعراب در پدیدآوردن مصوّتهای کوتاه و بلند در عربی کلاسیک بوده است)؛(25) جستاری در معنای صحیح واژگان «حوایا» (انعام، 146)، «حنیف» و «قسورة» (مدثر، 51).
بخش هشتم کتاب به بیان دشواریهایی می‏پردازد که مترجمِ انتقادی قرآن در فهم زبان آن دارد. وی در اینجا جملاتی از رودی پارت، مترجم و مفسّر مشهور آلمانی، نقل می‏کند که با اذعان به وجود این دشواریها، علت آن را چند چیز می‏داند: وجود واژه‏ها و عبارات مبهم؛ تفاسیر و نظریات متناقض در سنت اسلامی؛ نبود متنی ثابت و متّفق علیه، نقطه‏گذاری شده و با اِعراب کامل از قرآن در طول تاریخ تفسیر اسلامی، به ویژه در قرون اولیه. گاه حتی در باب یک تعبیر قرآنی، با اقوال کاملاً متناقض از یک مفسّر یا صحابی روبروییم.
در بخش نهم، مؤلف موضوع عربی بودن قرآن را بررسی می‏کند. مطابق صریح آیات قرآن، این کتاب به زبان عربی مبین نازل شده است و این نکته همواره از جمله معتقدات عموم مسلمانان بوده است. لوگزنبرگ نیز با اذعان به عربی بودن قرآن، معتقد است که عربی بودن قرآن نه بدان معناست که مفسّران عرب در طول تاریخ گفته‏اند. یعنی نباید برای اثبات عربی بودن آن، بر یافتن تمام واژگانِ آن در قاموسهای متأخر عربی اصرار ورزید، چه روشن است قرآن با معیارهای زبان عربی معاصر که فی‏المثل در شمال آفریقا تکلّم می‏شود عربی نیست و تقریبا تمام اَعراب روزگار ما برای فهم زبان قرآن به آموزش، معلم و مدرسه نیاز دارند؛ گو اینکه زبان مادری‏شان عربی است. به گفته مؤلف، قرآن به زبان و لهجه عربی قریش است که در زمانی خاص در مکّه می‏زیستند و این امر تأثّر زبان قرآن از زبان آرامی و به‏ویژه زبان سریانی را منتفی نمی‏کند. درواقع، متون کهن اسلامی شواهد بسیاری بر اذعان مفسّران به این تأثیر و تأثّر ارائه می‏کنند. فی‏المثل طبری پس از نقل روایات نبوی با مضمون «اطلب العلم ولو بالصّین»، لغویان و اهل زبان را توصیه می‏کند برای آنکه قرآن را به درستی بفهمند و برای دیگران روشن کنند، در جستجوی مدارک معقول و صحیح لغوی برای آیات قرآن از هر جا که ممکن است باشند.(26)
بخش دهم به بررسی واژه «قرآن» اختصاص دارد. مفسّران و لغویان مسلمان غالبا این واژه را اسم مصدری از فعل «قرأ» (به معنای خواندن) دانسته‏اند. عده‏ای نیز چون قتاده و ابوعبیده با استناد به آیه «اِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ و قُرْآنَهُ (قیامة، 17)، آن را مشتق از فعل «قرن» (به معنای گردآوردن) گرفته‏اند.(27) به گفته آرتور جفری، ریشه «قرأ» به معنای اعلام‏کردن، فراخواندن و قرائت‏کردن و ازبرخواندن در زبانهای عربستان جنوبی، حبشی، عبری و فنیقی آمده است، اما در گویشهای آرامی کاربرد وسیع‏تری دارد و در سنگ‏نبشته‏های نبطی و پالمیری و نیز در آرامیِ یهودی و سریانی به کار رفته است.(28) آنچنان که آلفورد وِلش در مقاله «قرآن» (دائرة‏المعارف اسلام، ویرایش دوم، ج 5، ص400) اظهار می‏کند، امروزه تقریبا همه دانشمندان غربی این نظر نولدکه و شوالی را پذیرفته‏اند که لفظ قرآن مأخوذ از واژه سریانیِ «قریانا» است، به معنی «قرائت کتاب مقدس، تلاوت قسمتی از کتاب مقدس» آنچنان که در مراسم نماز و دعای مسیحیان معمول است. لوگزنبرگ رأی خود را بر همین نظریه استوار می‏کند و می‏کوشد تحولات زبان‏شناختی و صرفی پدید آمده در اشتقاق قرآن از «قریانا» را تبیین کند. مسلّم است که در گویش مکّیان و قبیله قریش، همزه وجود نداشته است و از سوی دیگر مسیحیان سریانی ساکن در شامات و بین‏النهرین، همزه را به شکلی ضعیف و تقریبا نزدیک به حرف «ی» تلفظ می‏کرده‏اند. فرهنگهای سریانی ـ عربیِ کهن که برخی صورتهای مختلف از کلمات عربی پیش از اسلام را ثبت کرده‏اند، در مقابل واژه سریانیِ «قریانا»، هم «قرآن» و هم «قریان» را ارائه می‏دهند. لوگزنبرگ پس از ذکر این نکات، با تفاصیل فراوان گذار صرفیِ این واژه از آغاز تا انجام را چنین برمی‏شمارد: قریانا á قرین á قرن á قران á قرآن.
پیشتر از لوگزنبرگ، کسانی چون آرتور جفری (و پیش از او شوالی، هورویتس و ولهاوزن) نیز حدس زده بودند که میان واژه قرآن و اصطلاح «قریانا»، علاوه بر تشابه صرفی، پیوند معنایی وثیقی هست. مراد ایشان آن بود که همچنانکه «قریانا» در فرهنگ مسیحیت سریانی، به آن بخش منتخب از کتاب مقدس و ادعیه آن اطلاق می‏شود که در ایامی خاص در مناسک مذهبی قرائت می‏شود، قرآن نیز بر بخشی از کتاب اللّه‏ اطلاق می‏شود که بر پیامبر وحی و سپس قرائت می‏شده است. هم از این رو، آنان تردید نداشتند که این واژه از منابع مسیحی به زبان عربی درآمده است.(29) لوگزنبرگ اما بر پایه این شواهد و نیز با تمسک به آیات 1 و 2 سوره یوسف و 16 تا 18 سوره قیامت و آیه 7 سوره آل‏عمران، متن مأخذ قرآن را همان «امّ‏الکتاب» می‏شمارد. تا اینجا می‏توان استنباط او را با باور عموم مسلمانان سازگار دانست؛ اما وی پا را از این فراتر می‏نهد و همچون برخی مستشرقان قرن نوزدهمی اظهار می‏کند: «ام‏الکتاب» می‏باید خود منبعی مکتوب بوده باشد. اگر قرآن به معنای آیات منتخب یا قسمتی از «کتاب»(30) باشد که قرائت می‏شود(31) و اگر این متن خود مدّعی تبیین و روشنگریِ متنی پیش از خود است، در آن صورت، آن متن پیشین باید به زبانی دیگر نوشته شده باشد. تنها نامزد موجود در آن زمان و مکان، کتب عهد قدیم و جدید به زبان سریانی بوده است که بدان «پشیتا/ Peshitta» می‏گفته‏اند. از اینجا وی بار دیگر بر تأثیر فراوان زبان سریانی بر زبان و واژگان قرآن تأکید می‏کند. بر پایه همین استدلال، لوگزنبرگ در یکی از بخشهای پایانی کتابش (بخش17) شواهد و نشانه‏هایی اقامه می‏کند تا به زعم خود مشابهت آیات سه‏گانه سوره کوثر را با بخشی از عهد جدید (کتاب اول پطرس، باب پنجم، آیات 8 و 9) نشان دهد.
در ادامه بخش دهم کتاب، مؤلف به کنکاش در قرائت چند واژه قرآنی پرداخته است که برخی از آنها در تفاسیر اسلامی موضوع بحث و جدلهای بی‏پایانی بوده‏اند. این واژه‏ها عبارتند از: آذَنّاک (فصّلت، 47)؛ عُتُلّ (قلم، 13)؛ الرّقیم (کهف، 9)؛ توریة (در آیات مکرر)؛ مُزجیة (یوسف، 88)؛ براءة (در آیات مکرر).
بخش یازدهم به بررسی آیاتی اختصاص دارد که در آنها بر عربی بودن قرآن و مبین‏بودن آن تأکید شده است. مؤلف نخست اظهار می‏کند که در زمان پیامبر اکرم (ص)، لهجه‏های عربی مختلفی وجود داشته است. آنگاه می‏کوشد نشان دهد در برخی مواضعی که قرآن کریم خود را عربی می‏خواند، مفسران و مترجمان قرآن گاه به دلیل ساختار صرفی و نحوی آیه دشواریهایی در فهم و تبیین آن داشته‏اند. مثلاً در آیه «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قرآنا أَعْجَمِیّا لَقَالُوا لَوْلاَ فُصِّلَتْ آیاتُهُ أعْجَمِیٌّ و عَرَبِیٌّ» (فصلت، 44)، ریشه عربی فَصَّلَ به معنای تقسیم‏کردن و جداکردن است، اما سیاق آیه به‏گونه‏ای است که این فعل باید معنای روشن‏کردن و تفسیرکردن بدهد. مشکل اینجاست که در زبان عربی هیچ‏گاه فعل «فصَّل» چنین معنایی نمی‏دهد و فرهنگهای سریانی ـ عربی نیز در ارائه راهی برای اقتباس آن از زبان سریانی کمکی نمی‏کنند. لوگزنبرگ با بسته‏بودن تمام راه‏حلها به آخرین مرحله در روش خود (مرحله ششم در ترتیبی که پیشتر ذکر شد) می‏رسد و فعل «فصّل» به معنای «روشن‏کردن» را واژه‏ای برساخت (calque) می‏داند. از نظر وی، در اینجا یک برساخت معنایی (semantic) نه صرفی (morphological) پدید آمده است.
به گفته لوگزنبرگ فعل «فصَّل» واژه‏ای عربی به معنای جداکردن بوده است و فعل «تَرْجَمَ» (که مستقیما از سریانی به عربی راه یافته)، در زبان عربی، واژه متداولی برای معنای تفسیر و روشن‏کردن بوده است. از سوی دیگر، این هر دو معنا یعنی «جداکردن» و «روشن‏کردن» در زبان سریانی با یک واژه بیان می‏شده‏اند؛ چرا که واژه سریانیِ پِرَش/ پَرِّش به دو معنای جداکردن و تفسیرکردن آمده است. بر این اساس وی حدس می‏زند این واژه سریانی هنگام اقتباس و گرته‏برداری در زبان عربی به صورت «فصّل» معادل‏گذاری شده، اما به تدریج معنای دوم آن یعنی تفسیر و تبیین اراده شده است.(32) طبری نیز در آیه سوم همین سوره (کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنا عَرَبیّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) نیک دریافته است که فَصَّلَ باید هم معنایِ بَیَّنَ باشد (تفسیر طبری، ج24، ص105).
در بخش دوازدهم، مؤلف تأکید می‏کند که نه تنها میان زبان قرآن با آنچه مفسران سده‏های دوم و سوم می‏نوشتند تفاوت آشکاری هست، بلکه فقراتی کلیدی در قرآن یافت می‏شود که صریحا حاوی تعابیری قرضی از سریانی به عربی است. ادعای لوگزنبرگ در اینجا کمی بیشتر از اثبات اصل وجود واژگان دخیل در قرآن است. وی درصدد است نشان دهد در برخی مواضع که مفسّران مسلمان و حتی مستشرقان در فهم آیه‏ای از قرآن با دشواریهای بسیار روبرو بوده‏اند، اساسا واژه یا عبارتی سریانی به اشتباه عربی خوانده شده و بعدها آن را مطابق رسم‏الخط عربی نقطه و اِعراب گذارده‏اند.
یکی از مثالهای بلند لوگزنبرگ آیه 24 سوره مریم است. فَنـَادَاهَا مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّا. این بخش از سوره مریم درباره داستان وضع حمل مریم و به‏دنیا آمدن حضرت عیسی (ع) است. در آیه قبل (مریم، 23) آمده است که درد زایمان مریم را به کنار درخت خرمایی کشانید و مریم در آن حال گفت: کاش پیش از این مرده و به‏کلی فراموش شده بودم.(33) به گفته لوگزنبرگ، سیاق این آیه و مجموعه حوادث قبل و بعد در داستان مریم نشان می‏دهد که وی در آن حال بیش از هر چیز از بدنام‏شدن خود به سبب زایمانِ بدونِ شوهر نگران بوده است.(34) در چنین اوضاع و احوالی، برخی مفسّران تنها به یافتن مرجع ضمیر فاعلی در «فناداها» و نیز دشواری ترجمه «تحتها» توجّه داشته‏اند چرا که ترجمه آیه به این صورت مناسب نمی‏بوده است: «پس جبرئیل (یا عیسی) او را از زیرش ندا داد که غمگین مباش ...».(35)
از این رو، چنانکه سیوطی نقل می‏کند برخی کوشیده‏اند «تحت» را واژه‏ای نبطی (یا قبطی!) به معنای درون، شکم، رحم و مانند آن بگیرند.(36) به‏نظر لوگزنبرگ مشکل اصلی در فهم آیه، یافتنِ فرد ندا دهنده و یا صرفا معنایِ واژه «تحت» نیست. مترجمان و مفسّران مسلمان و غربی همگی ناباورانه ادامه این آیه را چنین ترجمه کرده‏اند: «پس او را از پایین ندا داد که غمگین مباش، چرا که پروردگارت در پایین تو نهری قرار می‏دهد». وی با شگفتی می‏پرسد ایجاد نهری کوچک (سَرِیّا) در پایین پای مریم چگونه می‏تواند نگرانی او را از بدنام‏شدن در میان مردم به دلیل زایمان بدون شوهر زائل کند؟ وی با آزمودن مراحل مختلف در روش خود (که پیشتر بدان اشاره شد) به مرحله پنجم می‏رسد و با استفاده از شواهدی در متون اسلامی(37) می‏کوشد دو واژه «تحت» و «سریّ» را تصحیفی از اصل سریانی «نحیت» و «شری»، به ترتیب به معنای «وضع حمل» و «مشروع» بداند. پس از تفاصیل فراوان راجع به چگونگی تحول این دو واژه در زبان عربی و نیز سخنانی در توجیه ساختار نحوی آیه، لوگزنبرگ معنای آیه را چنین بیان می‏کند: فَنـَادَاهَا مِنْ نحتها (أَیْ حالَ وَضْعِهَا) أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ نحتک شَرِیّا (أَیْ وَضْعَکِ حلالاً)؛ پس او را در هنگام زایمان ندا داد که غمگین مباش که پروردگارت وضع حمل تو را مشروع و قانونی قرار داده است.
برخی دیگر از واژگان قرآنی که لوگزنبرگ در این بخش، تغییری در معنا، اعراب و یا ریشه آنها پیشنهاد می‏کند عبارتند از: سَرَبا (کهف، 61)؛ سُیِّرَت (رعد، 31؛ نبأ، 20)؛ فَدُکَّتَا دَکَّةً (حاقه، 14)؛ نُسَیِّرُ (کهف، 47)؛ لاَیُغَادِرُ (کهف، 49)؛ تَرَکْناَ (صافات، 78)؛ اُزْلِفَت و بُرِّزَت (شعراء، 90 و 91)؛ لَیُزْلِقُونَکَ (قلم، 51)؛ أَسْلَمَا و جَبِین (صافات، 103)؛ غَیبَت الْجُبّ (یوسف، 15)؛ أَعِیبَهَا (کهف، 79)؛ مُغضِبا (انبیاء، 87)؛ طَعَامِکَ، شَرَابِکَ، حِمَارِک و نُنْشِزُهَا (بقره، 259)؛ لَوْلاَ، بَقِیَّة واُتْرِفُوا (هود، 116)؛ یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ (نور، 31)؛ و بَقِیَّة (هود، 86؛ بقره 248).
در بخش سیزدهم کتاب، لوگزنبرگ به بررسی پاره‏ای از اقتباسات نحوی از زبان سریانی می‏پردازد که به اعتقاد وی به سبب قرائتهای نادرست و توجیه‏های ادیبان متأخر، آنها را به نادرست عربی تلقی کرده‏اند. عباراتی که وی آنها را بررسی می‏کند عبارتند از: نَسْیا مَنْسِیّا (مریم، 23)؛ اُمُّکِ بَغِیّا (مریم، 20)؛ مُسَخَّرَاتٍ فِی جَوِّ السَّمَاءِ (نحل، 79).
بخش چهاردهم (که بسیار کوتاه است) به بررسی چند اصطلاح عربی اختصاص دارد که باز هم به نظر مؤلف، مفسّران آنها را نادرست خوانده و تفسیر کرده‏اند. این تعابیر همگی در آیه 64 سوره اسراء آمده است. این آیه درباره رانده‏شدن ابلیس از بهشت به خاطر نافرمانی وی در سجده بر آدم است. پس از آنکه ابلیس از خداوند می‏خواهد که به او اجازه دهد تا روز قیامت اولاد آدم را فریب دهد، خداوند به او اجازه داده، سپس چنین می‏فرماید: وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَاَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ و شَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ والاْءَوْلدِ وَعِدْهُمْ وَمَایَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ اِلاَّغُرُورا. لوگزنبرگ معانی ذکر شده در تفسیر طبری برای عبارات اسْتَفْزِزْ، أجْلِبْ، خَیْلِکَ، رَجِلِکَ وشَارِکْهُمْ را راضی‏کننده نمی‏داند و برای تک‏تک آنها معنایی تازه در فرهنگ لسان العرب می‏جوید. مثلاً طبری گفته است «استفزز» یعنی با صدای خود آنها را بانگ‏زن، در حالی که از منظر قرآن شیطان در دلهای آدمیان وسوسه می‏کند (سوره ناس، آیه 5). آنگاه مؤلف به نقل از لسان العرب می‏گوید: اِسْتَفَزَّهُ یعنی «او را با وسوسه خود فریفت تا آنکه در مهلکه‏اش انداخت».(38) در باب تعبیر «شارکهم فی‏الاموال والاولاد» (با آنان در اموال و فرزندانشان شریک شو) نیز مفسّران گفته‏اند که شیطان با اموال حرام و اولاد زنا با مردم شریک می‏شود،(39) اما لوگزنبرگ مدعی است شرَک و اشراک در عربی رابطه تنگاتنگی با مصدر سرَک/ سرِّک در زبان سریانی دارد که خود به معنای فریفتن و چرب‏زبانی کردن است. وی با استناد به لسان العرب توضیح می‏دهد که این معنا در زبان عربی رایج بوده و حتی در حدیث نبوی «اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَشَرَکِهِ» به کار رفته است. بنابراین معنای آن فراز از آیه قرآن چنین می‏شود: «آنان را با وعده دروغین به مال و فرزند بفریب». به نظر لوگزنبرگ، چنین معنایی با دنباله آیه تناسب بیشتری دارد که می‏فرماید: وَمَایَعِدُهُمْ الشَّیْطَانُ اِلاَّغُرُورا.
جنجالی‏ترین قسمت کتاب لوگزنبرگ دو بخش پانزدهم و شانزدهم‏اند. وی در این دو بخش به ترتیب موضوع «حورعین» و «ولدان مخلّدون» را در آیات مکرری از قرآن بررسی می‏کند. وی اساسا منکر وجود حورالعین به معنای دوشیزگان زیباروی در بهشت است و اعتقاد دارد که چنین چیزی در آیات قرآن به مردان مؤمن وعده داده نشده است. حاصل اصلی نظر مؤلف در بخش پانزدهم کتاب این است که تعبیر «حورٌعینٌ» به معنای انگور سفید است، نه زنان سیاه‏چشم درشت‏چشم! وی صفحات زیادی (240ـ221) را بدین امر اختصاص می‏دهد که اثبات کند جمله زَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عینٍ (دخان، 54؛ طور، 20) را باید به صورت رَوَّحْنَاهُمْ بِحُورٍ عینٍ قرائت کرد که در آن، فعلِ رَوَّحَ با افزودن دو نقطه به صورت زَوَّجَ درآمده است.
فهم و پذیرش استدلالهای این بخش از کتاب که در رسانه‏های عامه‏پسند غربی انعکاس بیشتری یافته است، دشوارترین و شگفت‏ترین نظریه درباب زبان قرآن به شمار می‏آید که در اینجا به تفصیل آن نمی‏پردازیم. پیش از لوگزنبرگ، برخی از اسلام‏شناسان غربی چون تور آندرائه(40)، اِدموند بِک(41) و یوزف هورویتس(42) به‏وجود مشابهتهایی میان توصیفات بهشت در قرآن و کتاب افرام سوری اشاره کرده بودند. این کتاب که باعنوان درباره بهشت در قرن چهارم میلادی به دست افرام سوری (حدود 373ـ306م) به زبان سریانی تألیف یافته است، به توصیف بهشت و نعمتهای آن می‏پردازد و با آنکه بسیاری از اوصاف و نعمتهای بهشتِ آن تشابه عجیبی با بهشت قرآنی دارد، به جای زنان چشم درشت چشم سیاه، در آن انگور آمده است.(43) اِدموند بِک در مقاله‏ای حدس زده بود که الفاظ این کتاب در توصیف انگورهای بهشت منشأ تکوین مفهوم حورالعین در قرآن شده باشد.(44) اما لوگزنبرگ علاوه بر این، صفحات فراوانی را به توضیح و تبیین واژگان مشابه در زبان سریانی اختصاص می‏دهد تا به گمان خویش اثبات کند این واژه اولاً از زبان و متون سریانی وارد قرآن شده، و ثانیا تا زمان نزول قرآن معنای آن انگور سفید بوده، اما بعدها در تاریخ تفسیر و حدیث مفهومی جدید بر آن تحمیل شده است.

ارزیابی کلّی کتاب

مجموعا کتاب قرائت آرامی ـ سریانیِ قرآن پرسشهای مهمی را درباب تکوین زبان و خط عربی، و فرایند تحول آن در تدوین قرآن و تاریخ تفسیر اسلامی، از نو مطرح می‏کند، اما شتاب مؤلف برای استنتاج نتایج (اغلب افراطی) از پیش تعیین‏شده‏اش، روش او را عقیم و پاسخهای او را ناموجّه می‏سازد. ادّعای اینکه بیش از یک‏چهارم قرآن از نظر اشتقاق، لغت و نحو به زبان سریانی (و طبعا با بار معنایی مسیحی) بوده، ادعای کوچکی نیست که بتوان با ارائه چند ده مثال تأییدنشده آن را قطعی انگاشت. دشوارتر و عجیب‏تر از آن این ادعاست که عالمان، ادیبان، محدثان و مفسران اسلامی با قرائت نادرست خود (در عملی توطئه‏آمیز) همواره تمامی این عبارات سریانی را به زبان عربی مجعولی خوانده‏اند و برای آنها معانی‏ای ساخته‏اند که در تمامی این قرون کمابیش مناسب و معقول می‏نموده است. بگذریم که قرائت تازه لوگزنبرگ، در غالب موارد، هیچ‏گونه برتری زبانی یا تفسیری بر قرائت رسمی قرآن ندارد.
عالمان اسلامی از روزگار نخست خود با این پرسش روبرو بوده‏اند که آیا کلمات قرضی از زبانهای دیگر در قرآن به کار رفته است؟ در کنار پاسخهای منفی به این پرسش از سوی کسانی چون شافعی و طبری، ابن‏عباس و بسیاری از ادیبان و مفسران بعدی همواره پذیرفته‏اند که به دلیل ماهیت ویژه زبان، ممکن است واژگانی از دیگر زبانهای مجاور یا هم‏خانواده با زبان عربی به متن قرآن راه یافته باشد. پژوهشهای زبان‏شناختی جدید نیز به روشنی بر وجود این پدیده در زبان عربی و در متن قرآن صحّه گذارده است، تا آنجا که عموم محققان قرآنی در قرون اخیر به اصل این رویداد معترفند. اما هیچ‏یک از این اصول مسلّم زبان عربی قرآن را مختلط و غیرعربی نمی‏کند. به عبارت دیگر، میزان وام‏گیری زبانی چون عربی از دیگر زبانهای مجاور به اندازه و به‏گونه‏ای نیست که بتوان همچون لوگزنبرگ ادعا کرد که بخش عمده‏ای از قرآن از نظر دستور زبان عربی غلط است و باید آنها را آرامی و سریانی خواند.(45)
به سراغ راه‏حلِّ لوگزنبرگ می‏رویم. به نظر وی، از آنجا که مسلمانان متأخر قادر به فهم زبان نامفهومِ عربی ـ آرامیِ قرآن نبوده‏اند، ناگزیر از اجتهادات دلبخواهانه و افزودن نقطه‏ها و اِعراب به متن اولیه قرآن بوده‏اند تا با عربی نیمه‏کاره کلاسیک مطابق درآید. وی خود در این میان می‏خواهد با کنارگذاردن نقطه‏ها و اِعراب از متن رسمی قرآن، پاره‏ای از قرائتهای دیگر را بیازماید (و البته هر بار آن را با تمام توان به فرهنگ مسیحی و زبان سریانی پیش از اسلام نزدیک کند).
نخست باید گفت به رغم ادعای لوگزنبرگ، قول به تصحیف متن قرآن و پیشنهاد برای تغییر آن، در میان غربیان بی‏سابقه نیست. شگفت اینجاست که وی به هیچ یک از نوشته‏های پیش از خود اشاره نمی‏کند و خود را چونان مبدعی در این راه یکه‏تاز می‏بیند. دست کم از هفتاد سال پیش بدین سو، گهگاه در نگاشته‏های غربیان راجع به قرآن چنین روشهایی مطرح شده است. چارلز توری (1956ـ1863) در مقاله‏ای با عنوان «سه فقره مشکل در قرآن»،(46) گونتر لولینگ (متولد 1928) در کتاب خود با عنوان درباره اصل قرآن (1974)،(47) و جیمز بلَمی (James A. Bellamy) در چند مقاله خود در دهه 90 میلادی(48) به مواردی از این تغییرات اشاره و پیشنهاداتی مطرح کرده‏اند. برخی دیگر از مترجمان قرآن چون ریچارد بِل (1952ـ1876) و رژی بلاشر (1973ـ1900) نیز در ترجمه‏های انگلیسی و فرانسوی خود از قرآن کریم، گاه پیشنهادهایی در تغییر اِعراب و مفهوم آیات داده بودند.(49) یک نمونه جدید و متفاوت، کاری است که آندره شورَکی (متولد 1917) در ترجمه خود از قرآن به زبان فرانسوی انجام داده(50) و کوشیده است ترجمه‏ای عبری‏زده و یهودی‏وار از قرآن به‏دست دهد. افراط در کار ترجمه وی تا آنجاست که وی هر کلمه عربی را که ریشه مشابهی در زبان عبری دارد، بدون در نظرگرفتن سابقه فرهنگی و معنایی آن در زبان عربی، در طول قرون متمادی، به معنای جدید ترجمه می‏کند که با زبان عبری و فرهنگ یهودی متناسب و مطابق افتد.(51)
و سرانجام باید گفت که کوششهایی از این دست، که لوگزنبرگ و قرائت جدید او نیز در شمار آنها قرار می‏گیرد، در این ویژگی مشترکند که فهم عینی و تاریخی مسلمانان در قرون گذشته را بی‏اهمیت می‏انگارند. معنای واژگانِ قرآن و دیگر مفاهیم فرهنگ و تمدن اسلامی را نمی‏توان از لابه‏لای سنگ‏نبشته‏ها و آثار کهن زبانهای دیگر جست و آن‏را قطعی انگاشت. این معنا را مسلمانان در طول تاریخ، نه با ابزارهای زبان‏شناسی تطبیقی، بلکه به صرافت ذهن و زبان خود، در درون فرهنگی اسلامی ـ عربی می‏فهمیدند. آنان در همه مناطق جغرافیایی جهان اسلام، از آغاز سده‏های اسلامی، عموما قرآن را با توجه به فضای اسلامی ـ عربی خود فهم و تفسیر می‏کردند، نه آنکه به سراغ زبان بدویان حاشیه جزیرة‏العرب یا مسیحیان سریانی در بین‏النهرین بروند. از همین رو، نمی‏توان پیوستگی تاریخی مفاهیم قرآن را که امروزه به دست ما رسیده است، چنین آسان نادیده انگاشت و ناگهان معنایی جدید خلق کرد که هیچ پیوندی با علوم اسلامی (اعم از ادبیات، فقه، تفسیر، حدیث و کلام) ندارد. لوگزنبرگ درباب زبان قرآن، و نیز قرآن‏پژوهانی چون جان ونزبرو (John Wansbrough)، پاتریشیا کرونه (Patricia Crone) و مایکل کوک (Michael Cook) درباب تاریخ تدوین قرآن به چنین گسست تاریخی بزرگی مبتلایند. امروزه روشن است که چنین انقطاع تاریخی حتی در سیر تحول علوم نیز یکباره رخ نمی‏دهد، چه رسد به حوزه‏هایی مانند زبان و فهم زبانی از متون دینی. بنابراین، این پرسش مهم همچنان در برابر لوگزنبرگ قرار دارد که: چگونه می‏توان پذیرفت که پیش از اسلام و در آغاز نزول قرآن، همگان قرآن (و مفاهیم بنیادی آن مانند حورالعین) را به‏گونه‏ای درست می‏فهمیده‏اند و ناگهان در اثر توطئه یا اشتباهِ عالمان و امت اسلامی در سراسر ممالک اسلامی (از شمال آفریقا گرفته تا ایران و ماوراءالنهر) در عرض چند سال، آن را به‏گونه‏ای دیگر صورتبندی کرده‏اند؟

پی نوشت ها:


1) در این مقاله، به جز منابعی که در ادامه بدانها اشاره می‏شود، از چهار مقاله زیر بهره برده‏ام:
I. Michael Marx, Ein neuer Impuls für die Erforschung des Korans Inamo: Informationsprojekt Naher und Mittlerer Osten 9 (Heft 33, Frühjahr 2003) pp. 45-47; 10 (Heft 34, Sommer 2003), pp. 50-52.
II. Robert R. Phenix and Cornelia B. Horn, Review of Christoph Luxenberg, Die syro-aramäische Lesart des Koran... Hugoye: Journal of Syraic Studies 6i (January 2003).
III. Angelika Neuwirth, Qur''an and history, a disputed relationship: some reflections on Qur''anic history and history in the Qur''an, Journal of Qur''anic Studies, 5i (2003) pp. 1-18.
IV. Claude Gilliot, Langue et Coran: une lecture syro- araméenne du Coran, Arabica 50iii (2003) pp. 381-393.
2) فرانسوا دوبلوا، «نقدی بر کتاب قرائت آرامی ـ سریانیِ قرآن»، ترجمه مرتضی کریمی‏نیا، ترجمان وحی (نشریه تخصصی مرکز ترجمه قرآن مجید به زبانهای خارجی)، سال هفتم، ش2، شماره پیاپی 14، اسفند 1382.
3) آذرتاش آذرنوش. راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، چاپ دوم، تهران، توس، 1374، ص119ـ118.
4) رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمه محمود رامیار، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص181.
5) Karl Vollers, Volkssprache und Schriftsprache im alten Arabien, Strassburg, 1906.
6) ریچارد بل، درآمدی بر تاریخ قرآن، بازنگری و بازنگاری ویلیام مونتگمری وات، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ اول، قم، مرکز ترجمه قرآن مجید به زبانهای خارجی، 1382، ص131ـ130.


7) آلفورد ولش (Alford Welch)، مقاله «قرآن» در دائرة‏المعارف اسلام (ویرایش دوم، لایدن، ج5، ص419). تفصیل بیشتر رأی فُلرز را می‏توان در دو مأخذ فارسی زیر یافت: رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص186ـ181؛ آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص119.
8) مراد از زبان و لهجه حجازی، زبان مردم شرق و شمال شرقی شبه جزیره است که شامل مکّه و قبیله قریش می‏شده است. در مقابل لهجه نجد و زبان قبیله بنوتمیم بود که در غرب می‏زیستند و بسیاری از شاعران جاهلی بدان گویش شعر گفته‏اند. فُلرز تأکید می‏کند که «زبان قرآن همان لهجه عامیانه حجاز است که پس از رحلت حضرت رسول (ص) آن را، به علت نافصیح‏بودن، بر لهجه نجد، یعنی زبان اشعار جاهلی و زبان فصیح عرب، منطبق کرده اعراب‏گذاری نمودند.» (آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص119).
9) Theodor Nöldeke, Neue Beiträge zur semitischen Sprach- wissenschaft, Strassburg: Karl J. Trübner, 1910.
10) برای پاره‏ای از این انتقادات و نیز نقدهای رژی بلاشر در این باره نک. آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص121ـ119؛ رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص191ـ183؛ ریچارد بل، درآمدی بر تاریخ قرآن، ص131ـ130.
11) آلفورد ولش، مقاله «قرآن»، ص419. نظریه نولدکه بعدها بار دیگر از سوی شاگردش فریدریش شوالی در کتاب معروف او، تاریخ قرآن، ج2، ص59، ارائه شده است.
12) تنها مخالفت مهمّ را باید از آن جان ونزبرو (John Wansbrough) در کتاب مطالعات قرآنی (آکسفورد، 1977) دانست. فصل سوم کتاب او با عنوان «خاستگاههای عربی کلاسیک» به این موضوع اختصاص دارد. در این باره نک. ویلیام گراهام، «ملاحظاتی بر کتاب مطالعات قرآنی»، ترجمه مرتضی کریمی‏نیا، آینه پژوهش، سال یازدهم، ش5، آذر ـ دی 1379، شماره پیاپی 65، ص53ـ46، به‏ویژه صفحات 51 ـ50.
13) برای پاره‏ای از این نمونه‏ها از منظر مستشرقان نگاه کنید به مقاله جان برتُن (John Burton) با عنوان «خطاهای نحوی قرآن». اصل انگلیسی و چکیده‏ای فارسی از این مقاله در مأخذ زیر آمده است: بولتن مرجع (6): گزیده مقالات و متون درباره مطالعات قرآنی در غرب، به کوشش مرتضی کریمی‏نیا، تهران، انتشارات بین‏المللی الهدی، 1380. این قبیل انتقادات نسبت به متن تدوین‏یافته قرآن توسط عثمان، از سوی برخی صحابه نیز ابراز شده است. نک. ابوبکر ابن ابی داود سجستانی، کتاب المصاحف، تصحیح آرتور جفری، چاپ اول، قاهره، 1936م/ 1355ق، ص34ـ32. برخی از توجیهات نحوی برای این نمونه‏ها در مأخذ زیر آمده است: محمود رامیار، تاریخ قرآن، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1369، ص454ـ449.
14) به نظر نگارنده، از جملات طبری (تفسیر طبری، ج1، ص48) چنین مذمّتی برنمی‏آید.
15) زبان آرامی و شاخه‏ای از آن یعنی سریانیِ آرامی از جمله زبانهای سامی شمرده می‏شوند. نخستین‏بار شلوتزر (Schlözer) آلمانی در سال 1781 اصطلاح «زبانهای سامی» را بر زبان عبرانیان، عربها، آشوریها و اقوام یادشده در تورات اطلاق کرد و در وجه تسمیه خود، آنها را از نسل سام بن نوح دانست. زبانهای سامی را عموما به سه دسته شرقی (آشوری بابلی)، غربی (کنعانی) و جنوبی (عربی) تقسیم می‏کنند که هریک از این سه خود زبانهای متعددی را در برمی‏گیرد. زبانهای بابلی، آشوری و کلدانی از جمله زبانهای شرقی؛ زبانهای فنیقی، آرامی، عبری، نبطی و سریانی از جمله زبانهای غربی؛ و زبانهای عربی قدیم و حبشی از جمله زبانهای جنوبی‏اند (برای تقسیم‏بندی دیگری از هانری فلیش نگاه کنید به آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص83ـ81). زبانها و لهجه‏های سامی در موارد عمده‏ای با یکدیگر تشابه اساسی دارند، اما در اثر تحولی که طی سالیان دراز در اصوات و واک‏ها، صرف و حتی در نحو آنها رخ داده است، میان آنها اختلافهایی ظاهر شده است که باعث متمایزکردن گروهی و یا لهجه‏ای از گروه و زبان دیگر می‏گردد (برای وجوه مشابهت و تفاوت زبانهای سامی نک. آذرنوش، همان، ص93ـ84؛ محمّدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1357، ج1، ص17ـ 15).
16) رُها یا رُهی نام قدیمی شهری است که امروزه به نام اورفا یا اورفه (Urfa) در شمال غربی منطقه بین‏النهرین (جنوب ترکیه کنونی) واقع است. یونانیان این شهر را ادسا می‏خواندند. می‏گویند چون اسکندر مشرق زمین را فتح می‏کرد، مقدونیان به رودخانه ضفتی دَیسان (نام کنونی: قره‏قیون) رسیدند که خود به رود فرات می‏ریخت. «رُها» یا همان شهری که بر کناره آن رودخانه بنا شده بود، آنها را به یاد شهر ادسا یا ادیسه (Edessa) در مقدونیه می‏انداخت. از این رو، سلوکوس اول (فتح: 285ق.م) آنجا را ادسا نامید. نام اورفا برگرفته از تعریب یا تصحیفی است که در کتب عربی قدیم در ضبط «رُها» به صورت سریانی «اورهای» پدید آمده است. برای تاریخچه مختصری از اهمیت این شهر در تاریخ تمدّن مشرق‏زمین و نیز تمدن اسلامی نگاه کنید به دائرة‏المعارف فارسی، زیر نظر غلامحسین مصاحب، ذیل «ادسا».
17) ابجر (Abgar) نام سلسله‏ای از پادشاهان رُها (ادسا؛ اورفا) است که بیش از سه قرن (99ق.م تا 217م) حکومت کردند. مشهورترین ابجرها، ابجر پنجم بود که برخی دوره حکومت او را در سال 13 تا 50 میلادی و برخی دیگر آن را در اواخر قرن دوم میلادی می‏دانند. «افسانه ابجر» که حکایت از مسیحی‏شدن او و تمام شهر رُها دارد، نخستین‏بار از زمان اوسابیوس و کتابت تاریخ کلیسای او شهرت یافته است (نک. دائرة‏المعارف، قاموس عام لکلّ فن و مطلب، فؤاد افرام البستانی، بیروت، 1958، ذیل «ابجر»).
18) آرتور جفری در این باره می‏نویسد: «زبان سریانی بی‏تردید غنی‏ترین منبع واژه‏های قرضی در قرآن است. این زبان که هنوز هم به عنوان یک زبان دینی و عبادی و نیز گویش چند جامعه مسیحی شرقی در سوریه، بین‏النهرین و ایران باقی مانده است، در آن روزگار زبان گفتاری آن جوامع بود که اعراب بیشترین آشنایی را با آنها داشتند ... در بین‏النهرین است که زبان سریانی هم به عنوان یک زبان ادبی و هم به عنوان یک زبان محاوره‏ای عمومی پهناورترین و بیشترین کاربرد را داشته است و تردیدی وجود ندارد که قسمت عمده نفوذ زبان سریانی در زبان عربی نتیجه کاربرد این زبان در بخش مسیحی مملکت حیره و نواحی پیرامون آن بوده است ... دربارِ حیره، میعادگاه شاعران و ادیبان عصر بود و بسیاری از شاعران پیش از اسلام مانند امرؤالقیس، متلمس و عدی بن زید مسیحی بودند. طبیعی است که شعر این á

شاعران سرشار از واژه‏ها و اندیشه‏های مسیحی بود اما حتی در شعرهای موجود شاعران غیرمسیحی، همچون نابغه و اعشی نیز که مدتی را در دربار شاهان حیره گذرانیده بودند، همین نفوذ شدید مسیحیت دیده می‏شود. در اینجا نیز راههای بازرگانی، معابری بودند که از آنجا واژه‏های سریانی وارد عربی می‏شد. به عنوان مثال تجارت شراب عمدتا در دست مسیحیان بود و از این روست که می‏بینیم بیشتر اصطلاحات قدیم عربی مربوط به این تجارت ریشه و اصل سریانی دارند.» (واژگان دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‏ای، ص78ـ76؛ نیز نگاه کنید به محمّدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی، ج1، ص42ـ41).
19) «باید به خاطر آورد که در این ناحیه بود که یکی از قدیمی‏ترین صور خط عربی، یعنی خط کوفی، ظاهرا بر پایه اصلاح و تغییر خط سریانی، اختراع شد و از همین ناحیه بود که دستگاه نشانه‏گذاری بر واکه‏ها به تقلید از دستگاه کهن نسطوری در عربی مرسوم گشت» (آرتور جفری، واژگان دخیل، ص76).
20) در برخی روایات آمده است که زید در مدت 9، 15، 17 یا 19 روز، زبان سریانی را آموخت (کتاب‏المصاحف، ص3؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص319).
21) درباره اشتقاق خط عربی از الفبایِ نبطی و تأثیر خط سریانی بر این تحوّل، نگاه کنید به آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص72ـ65؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص499ـ492. برخی محققان عرب چون جرجی زیدان و علی عبدالواحد واقی نیز در این باره سخن گفته‏اند. برای نقل سخن ایشان و انتقادی کوتاه بر این نظر نک. غانم قدوری الحمد، رسم‏الخط مصحف، ترجمه یعقوب جعفری، تهران، انتشارات اسوه، 1376، ص31ـ30.
22) این آثار به ترتیب سال انتشار عبارتند از: آبراهام گایگر، آنچه محمّد[ص] از یهودیان پذیرفت (بن، 1833)؛ تئودور نولدکه، تاریخ قرآن (گوتینگن، 1860 و چاپ کامل سه‏جلدی: لایپزیگ، 1938ـ1909)؛ زیگموند فرانکل، واژگان آرامی در زبان عربی (لایدن، 1886)؛ کارل فُلرز زبان عامه و زبان مکتوب در عربستان قدیم (استراسبورگ، 1906)؛ تئودور نولدکه، جستارهایی جدید در زبان‏شناسی سامی (استراسبورگ، 1910)؛ یوزف هورویتس، پژوهشهای قرآنی (برلین، 1926)؛ آلفونس مینگانا، «تأثیر سریانی بر زبان قرآن» (منچستر، 1927)؛ هاینریش اشپِیر، نقل‏های توراتی در قرآن (برسلاو، 1931) و آرتور جفری، واژگان دخیل در قرآن (بارودا، 1938). از این میان تنها اثر اخیر به فارسی ترجمه شده است: واژگان دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‏ای، چاپ اول، تهران، انتشارات توس، 1372، 431ص).

23) با اینهمه باید گفت مراجعه وی به لسان‏العرب از جمله شگفتیها و بدعتهای روش اوست. چرا که این کتاب در قرن هفتم تدوین یافته و حاوی بسیاری از معانی و مفاهیم متأخر زبان عربی است. از سوی دیگر هرآنچه معنا و اشارات کهن در آن است، همگی به شهادت خود ابن‏منظور (مؤلف لسان‏العرب) برگرفته از سخن لغویان قدیم چون ازهری (مؤلف تهذیب‏اللغة)، ابن‏درید (مؤلف جمهرة‏اللغة)، جوهری (مؤلف الصحاح) و دیگران است؛ یعنی همان متونی که لوگزنبرگ آنها را متأخر از زمان نزول قرآن و غیرقابل اعتماد می‏داند.

24) لوگزنبرگ به دوگونه واژه برساخت اشاره می‏کند. یکی برساخت صرفی (morphological) و دیگر برساخت معنایی (semantic). مثال معروف برساخت صرفی واژه «سیب‏زمینی» در زبان فارسی است که از ترجمه لفظ به لفظ pomme de terre ساخته شده است. مثال و توضیحی برای «برساخت معنایی» در ادامه همین مقاله به نقل از بخش یازدهم کتاب لوگزنبرگ خواهد آمد.
25) درباره تفاوت سریانی شرقی و سریانی غربی و نیز شباهت مصوّتهای عربی با هر یک از این دو نگاه کنید به آذرتاش آدرنوش، راههای نفوذ فارسی، ص66ـ65.
26) مؤلف در اینجا فرازهایی از تفسیر طبری، ج1، ص48، را نقل می‏کند که بر مدّعای او چندان دلالت روشنی ندارد.
27) برخی گفته‏اند حجت اینان آن بوده است که در مصاحف قدیم قرآنی á


به خط حجازی و حتی خط کوفی قدیم، لفظ قرآن بدون همزه و به صورت «قران» نگاشته می‏شده است. (نولدکه ـ شوالی، تاریخ قرآن، ج1، ص31). اما روشن است که حذف همزه در قرآنهای اولیه امری طبیعی بوده است و اساسا در گویش و خط حجازی، هیچ‏گونه همزه‏ای وجود نداشته است. تفصیل نسبتا کاملی از دیدگاههای لغویان، متکلمان و مفسّران اسلامی در مأخذ زیر آمده است: محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص18ـ14.
28) آرتور جفری، واژگان دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‏ای، ص339.
29) آرتور جفری، واژگان دخیل در قرآن مجید، ص341ـ340. بلاشر نیز نمونه‏های دیگری از کلمات دینی آرامی و غیرآرامی ذکر می‏کند که به حکم جوار در زبان عربی رواج یافته‏اند. نک. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص19؛ رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمه محمود رامیار، ص19.
30) وی به آیات «تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنا عَرَبیّا» (یوسف، 1 و 2) استشهاد می‏کند. به نظر وی، «المبین» یقینا صفت «آیات» است و معنای آیه چنین می‏شود: اینها آیات روشن [آن] «کتاب» است که ما آنها را به صورت قرآنی عربی نازل کردیم.
31) اصطلاحی که مؤلف در اینجا به کار می‏برد lectionary است که در مسیحیت به کتابی می‏گویند که حاوی بخشهایی از کتاب مقدس است برای قرائت در روزهای معینی از سال. بنا به نوشته دائرة‏المعارف بریتانیکا، مسیحیان نخستین این را از فرهنگ رایج یهودی اقتباس کرده‏اند که بخشهایی از تورات را شنبه‏ها و در دیگر اعیادشان قرائت می‏کردند؛ بعدها نیز خود بخشهایی از عهد جدید را بدان افزودند.

32) مراد مؤلف لاجرم باید این باشد که در تمام شانزده موردی که فعل فَصَّلَ همراه با واژه‏های قرآن، آیات و الکتاب به کار رفته است، چنین تغییر معنایی مراد بوده است. در این صورت، چرخش معنایی در مفهوم فعل فَصَّلَ می‏بایست در زبان عربی (پیشتر و هم‏زمان با نزول قرآن) روی داده باشد، نه صرفا در همین شانزده مثال قرآنیِ آن؛ حال آنکه به اعتراف خود لوگزنبرگ، این فعل در هیچ جای دیگر در زبان عربی به معنای روشن‏کردن و تفسیر و تبیین نبوده است.
33) فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَالَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَکُنْتُ نَسْیا مَنْسِیّا (مریم، 23).
34) در تفسیر طبری (ج16، ص82) به نقل از ابن زید آمده است که مریم به طفل خود گفت: چگونه با وجود تو غمگین نباشم، نه شوهری دارم که بگویم فرزند اوست و نه خود کنیزم که بگویم از آن مولایم است. چه عذری در پیش مردم بیاورم؟ ای کاش پیش از این مرده بودم و به‏کلی فراموش شده بودم. در این هنگام عیسی (ع) گفت: من به جای تو با مردم سخن خواهم گفت.
35) اقوال مختلف چنین است: جبرئیل او را از پایین پایش ندا داد؛ جبرئیل او را از زیر درخت فرمان داد؛ حضرت عیسی (ع) او را از درون رحم ندا داد؛ عیسی (ع) او را پس از تولد از پایین پایش ندا داد. گفتنی است برخی از قرّاء کوفه و بصره این آیه را چنین خوانده‏اند: فَنَادَاهَا مَنْ تَحْتَهَا، که در این صورت احتمال ندادادن جبرئیل تقریبا منتفی است.
36) جلال‏الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، تصحیح محمّد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، الهیئة العامة المصریة للکتاب، 1975، ج2، ص131. برای بررسی دیدگاههای مفسّران اسلامی درباره دخیل‏بودن واژه «تحت» در این آیه نگاه کنید به اندرو ریپین، «واژگان دخیل و تعیین زبان خارجی آنها در تفسیر قرآن»، ترجمه مرتضی کریمی‏نیا، ترجمان وحی، سال هفتم، ش1، شماره پیاپی 13، شهریور 1382، ص47.

37) فی‏المثل مجاهد می‏گوید سریّ نام نهری در زبان سریانی است. سعید بن جبیر آن را در زبان نبطی به معنای نهر کوچک می‏داند. ضحّاک آن را در زبان سریانی به معنای آبراه کوچک می‏شمارد. قتاده می‏گوید این نامگذاری اهل حجاز است. دیگران نیز گاه آن را در زبان عربی به معنای نهر آب می‏دانند و گاه نام خاصی برای همان نهر که در پای مریم روان شد. از سوی دیگر حسن بصری و ابن زید بدون اشاره به معنای لغوی «سریّ»، مراد از آن را خود عیسی (ع) می‏دانند. تفسیر طبری، ج16، ص84ـ83.
38) استفزّه ختله حتّی ألقاه فی مهلکة (لوگزنبرگ، ص217).
39) برخی نیز گفته‏اند از آنجا که مشرکان فرزندان خود را پیش بتهایشان قربانی می‏کردند، شیطان با آنان در فرزندانشان شریک می‏شد. مشارکت در اموال را نیز به رباخواری، انفاق در غیر راه خدا و حرام‏خواری تفسیر کرده‏اند. تفسیر طبری، ج15، ص140ـ137.

40) Tor Andrae, Der Ursprung des Islam und das Christentum, Uppsala, 1926.
41) Edmond Beck, Les houris du Coran et Ephrem le Syrien, Mélange de l''institut dominicain d''études orientales du Caire, 6 (1959-1961), pp. 405-408.
42) Josef Horovitz, Die Paradiesischen Jungfrauen im Koran, Islamica, 1 (1924), pp. 543ff.
43) از کتاب درباره بهشت ترجمه‏های متعددی در دست است که لوگزنبرگ خود به ترجمه‏ای آلمانی از آن ارجاع می‏دهد. مشخصات کتابشناختی ترجمه‏ای انگلیسی از آن چنین است:
Sebastian Brock, (tr. and commentary), St. Ephrem, Hymns on Paradise, Crestwood (N. Y., USA): St. Vladimir Seminary Press, 1998.
44) Edmond Beck, Eine christliche Parallele zu den Paradiesjungfrauen des Korans?, Orientalia Chritiana Periodica (Rome) 14 (1948), pp. 398-405.
45) برای نمونه‏هایی از ایرادها و انتقادها بر مثالهای قرآنی لوگزنبرگ نگاه کنید به: فرانسوا دوبلوا، «نقدی بر کتاب قرائت آرامی ـ سریانیِ قرآن»، ترجمه مرتضی کریمی‏نیا، ترجمان وحی (نشریه تخصصی مرکز ترجمه قرآن مجید به زبانهای خارجی)، سال هفتم، ش2، شماره پیاپی 14، اسفند 1382.

46) Charles Cutler Torrey, Three difficult passages in the Koran, in A volume of oriental studies presented to E. G. Browne, ed. T. W. Arnold and R. A. Nicholson, Cambridge, 1922, pp. 457-471.
47) Günter Lüling, Über der Ur-Qur''aÎn: Ansätze zur Rekonstruktion vorislamischer christlicher Strophenlieder im Qur''aÎn, Erlangen: Verlagsbuchhandlung H. Lüling, 1974, 1993.
این کتاب اخیرا با تغییرات و اضافاتی از سوی مؤلف به زبان انگلیسی در دهلی (هندوستان) به چاپ رسیده است.
48) عناوین چهار مقاله وی که همگی در مجله انجمن آمریکایی شرق‏شناسی (JAOS) به چاپ رسیده از این قرار است: «فأمّه هاویة: یادداشتی درباره آیه نهم سوره قارعه» (1992)؛ «الرقیم یا الرقود: یادداشتی درباب آیه نهم سوره کهف» (1991)؛ «چند اصلاح پیشنهادی در متن قرآن» (1993)؛ «چند اصلاح پیشنهادی دیگر در متن قرآن» (1996). ترجمه فارسی دو مقاله دوم و چهارم در مأخذ زیر آمده است: بولتن مرجع (6): گزیده مقالات و متون درباره مطالعات قرآنی در غرب، به کوشش مرتضی کریمی‏نیا، چاپ اول، تهران، انتشارات بین‏المللی الهدی، 1380.
49) مثلاً ریچارد بِل أصحاب الأَعراف (اعراف، 46 و 48) را أصحاب الإِعراف می‏خواند و رژی بلاشر آیه نخست سوره علق را به صورت أَقْرِأ (به معنای ابلاغ‏کن) ترجمه می‏کند.
50) André Chouraqui, Le Coran, l''Appel, Paris: Robert Laffonte, 1990, 1434pp.
51) برای معرفی و نقدی بر این ترجمه نگاه کنید به: جواد حدیدی، «ترجمه‏ای یهودی‏وار از قرآن مجید به زبان فرانسه»، ترجمان وحی (نشریه تخصصی مرکز ترجمه قرآن مجید به‏زبانهای خارجی)، سال سوم، ش2، اسفند 1378، ص25ـ12. به جز این، چند نقد و معرفی بر این ترجمه به زبانهای انگلیسی و فرانسوی تألیف شده که مهم‏ترین آنها از آن عبداللّه‏ شیخ موسی در مجلّه Arabica ، 1995، ص126ـ107 است. برای اصل مقاله و چکیده‏ای فارسی از این نقد، نگاه کنید به: بولتن مرجع (6): گزیده مقالات و متون درباره مطالعات قرآنی در غرب، تهران، الهدی، 1380.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:52 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

كتابشناسى قرآن و اهل بيت عليهم السلام

كتابشناسى قرآن و اهل بيت عليهم السلام

محمد على هاشم زاده

قرآن و عترت دو امانت الهى و دوگوهر گرانبها وميراث رسول گرامى, وسيله هدايت, سعادت و نجات انسانها هستند. اين دو گوهر گرانبها ازيك منبع نشأت گرفته و در يك مسير حركت مى كنند وبه يك مقصد منتهى خواهند شد. قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن, نه مورد توجه قرآن است و نه مورد تأييد عترت.
ارتباط بين قرآن واهل بيت, ارتباط دوسويه است. از طرفى قرآن اهل بيت را والاترين و برترين انسانها معرفى مى كند و از طرف ديگر آگاه ترين انسانها به حقايق وحى اهل بيت عليهم السلام مى باشند.
قرآن و عترت دو ركن اساسى اسلام وهمراه با يكديگرند و تمسك به هريك بدون ديگرى نا درست و ناتمام به شمار مى آيد.
اين مهم در آخرين و سرنوشت سازترين پيام الهى بر رسول گرامى اسلام بيان شده آن جا
كه با ابلاغ پيام ولايت و نصب حضرت على(ع) به انجام رسيدن وظيفه رسالت و تكميل نمودن آن را بسته به ابلاغ پيام ولايت از سوى خداوند مى سازد و دين همراه با ولايت را دين كامل مى شنـاسد و روز نصب حضـرت على(ع), به عنوان جانشين پيامبر را روز كامل شدن دين و تمام شدن نعمت و رضايت خويش مى داند وسرانجام تحقق اين فرمان را مايه نوميدى كافران و مخالفان از پيروزى بر اسلام مى داند.
خداوند در قرآن, اهل بيت را با بهترين اوصاف و فضائل ياد كرده وآيات بسيارى در شأن ومنزلت آنان نازل كرده است.
على(ع) فرموده است:
(نزل القرآن ارباعاً فربع فينا و ربع فى عدوّنا و ربع فى الفرائض والاحكام و ربع فى السنن(قصص)والامثال. ولنا كرائم القرآن.)
و در روايتى ديگر آمده است:
(نزل القرآن اثلاثاً فثلث فينا و ثلث فى عدوّنا وثلث فى الفرائض و السّنن و الامثال.)
صدها آيه در شأن اهل بيت عليهم السّلام نازل شده است كه مورد پذيرش بيشتر مفسران شيعه و فرقه هاى ديگر اسلام است. تفسير و تبيين آن آيات و نگارش كتابهاى بسيار در اين مورد بيانگر اين حقيقت است.
ابن عباس مى گويد:
(ما نزل فى أحد من كتاب اللّه مانزل فى عليّ(ع).)
و نيز مجاهد مى گويد:
(نزلت فى على سبعون آية لم يشركه فيها أحد(و در بعض روايات ثمانون آية).)
احمد بن حنبل مى گويد:
(ما جاء لأحد من أصحاب رسول اللّه من الفضائل أكثر مما جاء لعلى بن ابى طالب(ع).)
همه اين مطالب حكايت از بلندى جايگاه اهل بيت دارد.
قرآن آكنده از آياتى است كه در شأن و منزلت اهل بيت (ع) بويژه على (ع) است. اين همه در راستاى روشن نمودن افكار عمومى نسبت به مقام و جايگاه آن بزرگواران مى باشد.
آيه تطهير(احزاب/33), آيه مباهله (آل عمران /61), آيه ولايت (مائده /55), آيه تبليغ (مائده /67), آيه اكمال ( مائده /3), آيه انذار و آيه قربى و صدها آيه ديگر در شأن و منزلت اهل بيت (ع) نازل شده است.
انديشوران جهان اسلام از فرقه هاى گوناگون اسلامى بويژه شيعه براى تبيين و روشن نمودن فضائل خاندان عصمت و طهارت با استناد به آيات شريفه قرآن آثار بسيارى به رشته تحرير درآورده اند كه در بعض موارد به بررسى و تبيين صدها آيه پرداخته اند.
از جمله علامه حاكم حسكانى يكى از دانشمندان حنفى قرن پنجم هجرى كتاب ارزشمند (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل) را به نگارش درآورده است. دراين اثر سترگ 296 آيه را در شأن اهل بيت پيامبر عليهم السّلام دانسته است و دراين باره 1163 روايت را به عنوان شاهد ياد كرده است.
اينك در راستاى كتابشناسى موضوعى قرآن به معرفى و شناسايى كتابهايى كه درباره قرآن و اهل بيت(ع) به نگارش درآمده اند يا بخشى ازآنها اين مقوله را در بردارد مى پردازيم.
دراين كتابشناسى 277 عنوان به اجمال شناسانده مى شود, ولى بدون شك شمار كتابهاى نگاشته دراين زمينه فراتر ازاين است.
منابعى كه در اين مقاله مورد كند و كاو قرار گرفته است, بيش از ده عنوان است كه در مورد هر عنوان منبع يادكرد آن نيز آمده است.
مهمترين منبع, كتابخانه تخصصى مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم است كه يك سوم عناوين يادشده در اين كتابخانه موجود است. عنوانهاى موجود در مركز يادشده, با علامت ستاره مشخص شده است.

1. آيينه هدايت در اثبات ولايت از نظر قرآن و سنت (فارسى), ابراهيم احمد امينى نجفى, تهران, كتابفروشى اسلاميه, 1392, 3 جلد, 510 ـ 382 ـ 491ص, شيعه. *
2. الآيات (اردو), سيد سجاد حسين بن محمد حسين, دهلى, انتشارات مقبول, 1912, 172 ص, شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 28)
3. آيات الائمّة, محمدرضا كوثر عليشاه ( م 1247), چاپ: تهران. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى 2/ 254)
4. آيات الائمه (فارسى), ميرزا على نقى بن علامه مولى رضا بن محمد امين همدانى فرزند كوثر عليشاه (م 1297), شيعه. (الذريعه 1/ 40)
5. آيات الائمه (فارسى), سيد ميرمحمد على بن سيد مهدى حسينى نياكى لاريجانى تهرانى(م 1323), چاپ سنگى, 342 ص, شيعه. (آقا بزرگ تهرانى گويد: اين كتاب در حيات مؤلف چاپ شده است).(الذريعة 1/40)
6. آيات الانوار (عربى), محمود يوسفى غروى, قم, مركز انتشارات دارالنشر اسلام, چاپ اوّل, 1372, 471 ص, شيعه. (اين كتاب مستدرك تأويل الآيات سيد شرف الدين استرآبادى است).
7. الآيات الباهرة فى بقيّة العترة الطاهرة(عربى), سيد داود ميرصابرى, تهران, مؤسسه بعثت, 1402, 474 ص, شيعه. *
8. الآيات الباهرة فى العترة الطاهرة(رسالة الباهرة فى العترة الطاهرة) (عربى), على بن احمد الحسين بن موسى بن جعفر الشريف ابوالقاسم معروف به شريف مرتضى علم الهدى, (355 ـ 436), شيعه. (الذريعه 3/15, هدية العارفين 1/ 688)
* الآيات الباهرة فى فضل العترة الطاهرة, ر.ك: تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة, تأليف سيد شرف الدّين استرآبادى. (الذريعة 1/ 46)
9. آيات الباهرة فى مدح الائمّة الطاهرة (فارسى), خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى 7446. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 43)
10. الآيات الباهرة فى وصف الائمة الطاهرة (عربى), خطى, تهران: كتابخانه مركزى دانشگاه تهران, 1/ 593.(كتابنامه برزگ قرآن 1/ 43)
11. الآيات البيّنات او بيان الآيات بالزبر و البيّنات يوسف بن احمد بن يوسف گيلانى نجفى, شيعه. (آقا بزرگ گويد: اين اثر در رشت چاپ شده است) (الذريعة 1/ 47).
12. آيات الثلاث(التطهير والولاء و… ) (عربى), محمد حسين بن محمد نجفى(1312 ـ 1381), شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 53)
13. آيات جلى فى شأن مولا على(ع) (اردو), على بيك قزلباش دهلوى, هندوستان, 1330, 330 ص, شيعه. (الذريعة 26/ 17)
14. آيات الحجّة فى تفسير الآيات الّتى فى مناقب اميرالمؤمنين(ع) (عربى), ميرزا على اكبر الشّريف النجفى(م 1317), خطى, نجف: كتابخانه سيد محمد باقر بحرالعلوم, شيعه. (الذريعة 26/ 17)
15. آيات الحجة والرجعة (عربى), محمد على بن مولى حسن على همدانى حايرى(متولد 1293), شيعه. (الذريعة 1/47)
16. آيات الظّهور (فارسى), واعظ ماهر مولى على قلى دهخوارقانى, سال نشر: 1351. (الذريعة 26/ 18)
17. آيات الفضائل (عربى), خطى, قم: كتابخانه شخصى آيت اللّه حجّت. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 59)
18. آيات الفضائل(فارسى) ميرزا على مشهور به پيش خدمت ابن رستم, (م 1313) ايران, 1273, شيعه. (الذريعة 1/ 48)
19. آيات محكمه قرآنيه داله بر امامت ائمه عليهم السلام (فارسى), احمد بن زين الدين احسائى (رسالة القرآن 9/ 215, كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 66)
20. الآيات النازلة فى أهل البيت عليهم السّلام (عربى), حسن بن محمد بن يحيى نيشابورى معروف به ابن الفحام (م 408 يا 458). (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 68)
21. آيات النّازلة فى اهل البيت عليهم السّلام (فارسى), سيد محمد بن ابى زيد بن عربشاه ورامينى(قرن 8), خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى 749 ـ 750. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 68)
22. آيات النازلة فى ذم الجائرين على أهل البيت عليهم السّلام, حيدر على بن محمد حسن شيروانى. (الذريعة 1/ 48)
23. آيات النازلة فى شأن على(ع) مع تفسيرها(فارسى), سيد عبدالحسين بن عبداللّه موسوى دزفولى لارى ( 1264 ـ 1340 يا 1324 ق), شيراز: چاپخانه محمدى, 1314 و 1319, 111 + 62 ص. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى 2/ 254)
24. آيات النازلة فى فضائل العترة الطاهرة (عربى), تقى الدين بن عبداللّه الحلى, (بررسى پانصد آيه در ارتباط با اهل بيت), (الذريعة 1/ 49)
25. آيات النّبيّ واهل بيته (عربى), خطى, برلين (رسالة القرآن 9/ 216)
26. آيات الولاية (فارسى), سيد كاظم ارفع, تهران: مؤسسه تحقيقاتى و انتشاراتى فيض, چاپ اول, 1364, 410 ص.*
27. آيات الولاية(فارسى), ميرزا ابوالقاسم بن محمد نبى حسينى شريفى ذهبى مشهور به ميرزا با با شيرازى(م 1286) (از اركان فقه صوفيه ذهبيه), اين اثر تفسير 1001 آيه از قرآن است كه سيصد آيه آن در فضائل اهل بيت است و باقى آن تفسير قرآن توسط اهل بيت مى باشد, چاپ 1322, 2 جلد, 335 ـ 456 ص.*
28. آيات الولاية و برهان الهداية (عربى), محمد بن محمد رفعت شيرازى, بمبئى, 1316, 112 ص. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 72)
29. آية التطهير (عربى), محمد مهدى آصفى, قم: دار القرآن الكريم, چاپ اوّل, 1411, 104 ص; تهران: نشر توحيد, چاپ دوّم, 1411, 163 ص. *
30. آية التطهير(عربى), عبدالزهراء عثمان محمد, شرف, چاپ اوّل, 1414, 87 ص. *
31. آية التطهير (عربى), سيد محمد باقر خراسانى موسوى, خطى, كتابخانه شخصى مؤلف. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 75)
32. آية التطهير(اردو), سيد حفاظت حسين ملقب به سليم بهيكپورى, چاپ هند. (الذريعه 26/ 18)
33. آية التّطهير (اردو), سيد محمّد جعفر زيدى, پاكستان, ميمن السّادات, 1400, (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 75)
34. آية التطهير (عربى), سيد محمد جواد حسينى جلالى, خطى, كتابخانه شخصى مؤلف. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 67)
35. آية التطهير (اردو), محمد باقر دهلوى (م 1372). (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 76)
36. آية تطهير (اردو), سيد امير حسين نجفى(م 1408) لاهور: تعليمى پريس, 24ص, شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 76)
37. آية التطهير (اردو), تأليف بعضى از فضلاء هند, چاپ هندوستان. (الذريعه 1/50)
38. آية التطهير (عربى), محمد سعيد بن ناصر حسين العقبانى هندى(م: 1333) (معجم الدراسات القرآنيّة عند شيعة الاماميّه, 10)
39. آية التطهير روية المبتكره(عربى), عنوان اصلى: اهل بيت يا چهره هاى درخشان در آيه تطهير, محمد فاضل لنكرانى, شهاب الدين اشراقى, بيروت, چاپ اوّل, 1416, 160 ص.*
40. آية التطهير فى احاديث الفريقين (عربى), سيد على موحد ابطحى, قم, مطبعة سيّدالشهداء, 1405, 388 ص.
41. آية التطهير فى الخمسة أهل الكساء(عربى), محيى الدين الموسوى الغريفى, نجف, مطبعة العلمية, 1377, 279ص. (معجم الدراسات القرآنية عند شيعة الامامية, 10)
42. آية التطهير وحديث الكساء(عربى), على محمدى ارهانى زنجانى, 184 ص.
43. آيه تطهير وحديث كساء (مجمع الانوار) (فارسى), سيد حسين موسوى كرمانى, قم: چاپخانه علميه, 1391, 312 ص. *
44. آيه مباهله (فارسى), محمد تقى شريعتمدارى, تهران: بنياد بعثت, چاپ دوّم, 1365, 40 ص. *
45. آيه مودّت (اردو), مشتاق حسين شاهدى, كراچى: انجمن رضويه, شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 81)
46. آية المودّة (عربى) سيد برداالدين حسينى الحوثى. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 81)
47. آية الولاية, محمد سعيد سيد ناصر حسين العبقاتى هندى (م: 1333), شيعه. (معجم الدراسات القرآنيّة عند شيعة الاماميه 10)
48. الائمة و القرآن (عربى), محمدرضا حكيمى, بيروت, شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن1/ 85)
49. ابانة ما فى التنزيل من مناقب آل الرسول عليهم السّلام (عربى), احمد بن الحسن الطوسى (مثار الحق), (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 88)
50. ابطال الاختيار(در اثبات امامت حضرت على و ائمه از راه نص صريح قرآن و احاديث نبوى) (عربى), محمد بن على ابن بابويه(شيخ صدوق) (م 381). (دائرة المعارف تشيع 1/ 291)
51. اثبات الائمة, (عربى) خطى, دانشگاه تهران. (ادبيات فارسى ـ استورى 1/ 421)
52. اثبات الامامة الخاصة بالكتاب والسنة (عربى), ميرزا هدايت اللّه بن ملاصادق برغانى معروف به حاجى مجتهد, (م: 1281). (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 130)
53. اثبات الخلافة بالقرآن واسكات المنكرين بالبرهان (فارسى), محمد عظيم, هندوستان: لكهنو, 1289, چاپ سنگى, 16 ص. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 130)
54. اثبات عصمة للائمة الطاهرين عليهم السّلام (عربى) ( ازآيه: واذ ابتلى ابراهيم…) سيد محمد بن عبدالكريم طباطبائى, خطى, نجف: كتابخانه محمد على خوانسارى. (الذريعة 1/ 97)
55. اثبات عصمة الائمة من آية: ان الابرار لفى نعيم (عربى), ميرزا محمد حسن شيروانى(م 1098يا 1099). (الذريعة 1/ 97)
56. اثبات العصمة لائمة الطاهرين من قوله: لاينال عهدى الظالمين, (عربى) رفيع الدين محمد بن فرج گيلانى (م حدود 1160), خطى, نجف: كتابخانه محمد على خوانسارى. (الذريعة 1/ 97)
57. اذهاب الرجس عن حظيرة الانس (فارسى), ملا عبدالكريم بن محمد طاهر قمى, خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى. (اين كتاب ترجمه عنوان بعدى است كه از طرف خود مؤلف انجام شده). (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 244)
58. اذهاب الرّجس عن حظيرة القدس (عربى), ملاعبدالكريم بن محمد طاهر قمى, خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى, شيعه. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 245)
59. اربعين آية فى فضائل اميرالمؤمنين(ع) (عربى), خطى, نجف كتابخانه خصوصى قاسم بن حسين محيى الدين (ظاهراً از قرن هشتم) تاريخ وقف 1039. (الذريعة 11/ 49)
60. اربعين فى ماورد من الآيات و تأويلها فى فاطمة الزهراء(عربى), (خصائص الزهراء) محمد على حائرى سنقرى, خطى, قم: كتابخانه محمدرضا طبسى حائرى, تأليف 1340, 3 جلد رحلى, حدود 600 ص.
61. اسامى الذين نزل فيهم القرآن الحكيم, (عربى), خطى, كتابخانه مركزى سليمانيه تركيه, استانبول. 284/ 2. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 294)
62. استخراج نام امامان از راه جفر (فارسى), ملاحيدر محمد خوانسارى, خطى, تهران: كتابخانه مجلس 43/ 2938. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 321)
63. استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى جواب منتهى الكلام (فارسى), سيد ميرحامد حسين هندى(صاحب عبقات) (م 1306), لكهنو: 1315, (اين كتاب در پاسخ منتهى الكلام حيدر على فيض آبادى كه بر ضد انديشه هاى تشيع است, نگارش يافته است).(الذريعة 2/ 31)
64. اسرار القرآن يا سبع مثانى(عربى), محمد بن محمد صالح دماوندى, خطى, قم: كتابخانه مسجد اعظم 20. (كتابنامه بزرگ قرآن 1/ 347)
65. اسماء اميرالمؤمنين عليه السّلام من القرآن, حسين بن القاسم بن محمد ايوب بن شمون(م 356 ). (الذريعة 2/ 65)
66. اسماء أميرالمؤمنين(ع) فى كتاب اللّه عزّوجلّ(عربى), محمد بن احمد بن محمد بن ابى ثلج( م 325), شيعه. (الذريعة 11/ 75)
67. اسماء من نزل فيهم القرآن(عربى), منصور بن اسماعيل بن ضرير تميمى, (م306) (هدية العارفين 2/ 473)
68. اظهارالحق: آيات فضايل اهل بيت(فارسى), عبداللّه بن عبداللّه, هندوستان, چاپ سنگى, 1280. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 413)
69. اعظم المطالب فى آيات المناقب (عربى), سيد احمد حسين بن رحيم على الامروهوى(م 1338). (الذريعه 11/59)
70. الافصاح فى امامة على بن ابى طالب عليه السلام (عربى), محمد بن محمد بن نعمان حارثى معروف به شيخ مفيد, (م 413) (شيخ مفيد, در اين اثر با استناد به آيات وبه صورت پرسش و پاسخ امامت حضرت على(ع) را ثابت كرده است). (دائرة المعارف تشيع 2/ 288)
71. اقطاب الدوائر فى تفسير آية التطهير (عربى), عبداالحسين بن مصطفى, قم: دارالقرآن الكريم, 1403, 126 ص, شيعه, گردآورنده: على فاضل قائنى نجفى. *
72. الزام النّاصب فى اثبات الحجة الغائب, على يزدى حائرى,(بررسى بيش از 130 آيه پيرامون حضرت مهدى عج). (موعود قرآن 3)
73. الف, لام, ميم(اردو) نواب على رضا خان قزلباش, لاهور: خورشيد عالم, 32ص, (درباره اين كه مراد از حروف مقطعه, آل محمد هستند). (كتابنامه بزرگ قرآن, 2/ 535)
74. القاب المعصومين من الكتاب المبين (عربى), حسين جعفر موسوى يزدى, خطى, يزد: كتابخانه وزيرى 5954 اوراق 159 ـ 162. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 538).
75. امامت ائمه اثنا عشر اور قرآن(اردو), سيد على نقى لكهنوئى, (م 1988), لكهنو: سرفراز لاريس, 1353, 20ص, (در مورد تعداد امامان و وجود امام مهدى در قرآن بحث شده است). (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 552)
76. امامة الحسنين فى القرآن (عربى), محسن المعلم, سال نشر: 1411, 428ص (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 552)
77. امامت در پرتو كتاب و سنت (فارسى), عنوان اصلى: الامامة فى ضوء الكتاب والسنّة, مهدى سماوى, مشهد: بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى, چاپ اوّل, 1374, 571 ص. مترجمان: حميدرضا آژير ـ حسين صابرى.*
78. امامت در قرآن و سنت وعقل و عرفان (فارسى) ,محمد خواجوى, تهران: انتشارات مولى, چاپ اوّل, 1374, 79ص.*
79. امامة على(ع) بين العقل و القرآن (عربى), محمد جواد مغنيه, (1322 ـ 1400) قم: منشورات الرضى, 1364, 175 ص.*
80. امامت على(ع) درآينه عقل و قرآن(فارسى), عنوان اصلى: امامة على بين العقل و القرآن, محمد جواد مغنيه (1322ـ 1400), تهران, سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اوّل, 1370, 182 ص, مترجم: اكبر ايرانى قمى.*
81. امامت على(ع) در پرتو عقل و قرآن(فارسى), عنوان اصلى: امامة علي…, محمد جواد مغنيه (1322ـ 1400), مشهد, چاپخانه خراسان, 1395, 218ص. مترجم: غلامرضا نمايى.
82. الامامة فى ضوء الكتاب و السنة (عربى)مهدى السماوى, بيروت: دارالزهراء, چاپ دوّم, 1399, 3 جلد, 285 ـ 269 ـ 237 ص.*
83. امامة القرآن (اردو), مولانا محمد هارونى زنگى پورى(م 1339), چاپ دهلى ـ لاهور, (مؤلف دوكتاب ديگر با عنوان علوم القرآن و توحيد القرآن دارد كه كليه مطالب سه كتاب را در كتاب ديگرش به نام خلاصة التفاسير آورده و دراين كتاب خلافت على(ع) را با 72 آيه ثابت كرده است). ( الذريعه 2/ 341 , كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 553)
84. الامامة والولاية فى القرآن(عربى), عنوان اصلى: امامت و ولايت در قرآن, سيد على اكبر موسوى و…, قم: دارالقرآن الكريم, 1412, 205 ص, قم: مطبعة الخيام, 1399, 240 ص.
85. امام شناسى(فارسى), محمد حسين طهرانى, تهران: انتشارات حكمت, 1366 ـ 1370. *
86. امام مهدى(عج) از ديدگاه قرآن و عترت(ازجلد سيزدهم بحارالانوار) (فارسى), محمد باقر مجلسى, قم: انتشارات قلم, 106 ص, مترجم: على دوانى.*
87. امام مهدى(عج) در قرآن (فارسى), عنوان اصلى: المهدى فى القرآن, سيد صادق حسينى شيرازى, قم: انتشارات پيام اسلام, 189ص, مترجم: محمد رضا انصارى.*
88. امام و امامت از ديدگاه قرآن و سنت(فارسى), اسداللّه بيات, تهران: واحد فرهنگى بنياد شهيد, چاپ اول, 1363, 112 ص.*
89. الانصاف فى تحقيق آية الاستخلاف(انى جاعل فى الارض خليفة) (اردو), ميرزا احمد على الامرتسرى هندى, (اين كتاب در امامت و ردّ فرقه قاديانيه نوشته شده است). (الذريعه 2/ 397)
90. انفسنا ( پيرامون معنى انفسنا در آيه مباهله ـ 61 آل عمران) فارسى, ملا عبدالخالق ابن عبدالرحيم يزدى, (م 1268), خطى: قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى7188, مشهد :كتابخانه شهيد بهشتى. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 605 , مجله بينات 4/ 183)
91. الانموذج الخطير والبرهان الساطع المنير, تفسير آيه تطهير (عربى), عبداللّه بن حسن بن احمد الامام الناصر. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 608)
92. الانوار القدسية فى الفضائل الاحمدية و تفسير آية الصّلواة (عربى, زين العابدين گلپايگانى, (1218 ـ 1289), خطى, مشهد: كتابخانه گوهرشاد 1419. (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 624)
* الانيقية تفسير آية المودّة, موسوى. رك: شماره 163.
93. الاوائل و تأويل مانزل فى اعداء آل محمد و تأويل ما نزل فى شيعتهم و تأويل ما نزل فى النّبى (عربى), محمد بن عباس بن على ماهيار معروف به ابن الجحام, (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 640, الذريعة 3/ 306)
94. اوضح الدّليل فى ما جاء فى على وآله من التنزيل (عربى), على بن جعفر ابن ابى المكارم العوامى القطيفى, (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 643)
95. اولواالامر در قرآن(فارسى), حسن سعيد, تهران كتابخانه مدرسه چهل ستون.
96. اهل بيت(اردو) (درتفسير آيه تطهير), سيد محمد صالح عرشى بنارسى, چاپ هند. (الذريعة 2/ 483)
97. اهل بيت (اردو), سيد مقبول احمد (م 1340), هند ـ كهجوه, انيس, 32ص, (در اين كتاب, اهل بيت از ديدگاه قرآن بحث شده است. اين كتاب همچنين با كتاب مجالس الحسنية درسال 1324 چاپ شده است). (الذريعة 2/ 483, كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 650)
98. اهل البيت او الشخصيات اللامعة فى آية التطهير(عربى), عنوان اصلى: اهل بيت يا چهره هاى درخشان…, شهاب الدين اشراقى, محمد فاضل لنكرانى, قم, 1402, 156 ص, مترجم: عباس ترجمان.
99. اهل بيت به روايت سوره انسان(فارسى), عزيز خالقى بايگى, پايان نامه كار شناسى ارشد, تهران: دانشگاه آزاد اسلامى, 1372, 7 + 156 ص, استاد راهنما: سيد محمد باقر حجّتى ـ استاد مشاور: عليرضا فيض. *
100. اهل بيت درآيه تطهير(فارسى), عنوان اصلى: اهل البيت فى آية التّطهير, سيد جعفر مرتضى عاملى, قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم, چاپ اوّل, 1372, 200 ص, مترجم: محمد سپهرى.*
101. اهل بيت(ع) رهبران الهى و پژوهش استدلالى از ديدگاه عقل و نقل درباره اهل بيت(بررسى آيات تطهير, مباهله, ولايت و قربى). تهران, انتشارات عاشورا, چاپ اوّل 1374, 375 ص.*
102. اهل البيت فى آية التّطهير, سيد احمد حسينى اشكورى (تأليف در سال 1350). (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 650)
103. اهل البيت فى آية التّطهير(عربى), سيدجعفر مرتضى عاملى, بيروت: دارالامير, 1413, 254.*
104. اهل البيت فى القرآن(عربى), سيد صادق الحسينى الشيرازى, بيروت: المركز العلمى, چاپ اوّل, 1399, 406ص.*
105. اهل البيت مقامهم منهجهم مسارهم, (عربى) مؤسسة البلاغ ـ لجنة التأليف, مؤسسة البلاغ, 1409, 176ص.*
106. اهل بيت وآيه مباهله (فارسى, قوام الدين وشنوى, قم: چاپ مهر, 112 ص, مترجم و مقدم: سيد ابوالفضل رضوى.*
107. اهل البيت يا چهره هاى درخشان, درآيه تطهير (فارسى), شهاب الدين اشراقى ـ محمد فاضل لنكرانى, تهران: نشر فرهنگ اسلامى, چاپ سوّم, 1369, 153ص.*
108. ايجاز التحرير فى آية التّطهير(عربى), سيد ناصر حسين مظفر جيفورى, (1313), لكهنو: مؤسسه اثنا عشرى. (الذريعة 26/ 73)
109. ايضاح خطاء من شنّع على الشيعة فى امر القرآن (عربى), محمد بن احمد ابن الجنيد الكاتب الاسكافى, (م 381), (كتابنامه بزرگ قرآن 2/ 663)
110. باقيات صالحات, ترجمه آيات بيّنات(فارسى) محمد عبدالشّكور, بمبئى, مطبوعة اجمل, 1394, 408ص. *
111. بحث علمى تحقيقى حول اولى الامر و الولاية (عربى), سيد احمد الفهرى, بيروت: الدار الاسلامية, 1406, 119 ص.*
112. بحث غدير خم از نظر قرآن شريف (فارسى), عبدالكريم نيرى, قم: مطبعة حكمت, 1353, 43 ص.
113. بحث و تحقيق در آيات ولايت و خلافت على (ع) (فارسى), ابوالفضل داور پناه, پايان نامه دكترى, تهران: دانشكده الهيات دانشگاه تهران, 1343, 245ص.
114. بحر المناقب فى فضل على بن ابى طالب, على بن ابراهيم, درويش برهان, خطى: تهران كتابخانه شخصى اصغر مهدوى. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 956)
115. بررسى نظريات تفسيرى امام فخررازى پيرامون آيات نازله در شأن اهل بيت عليهم السّلام(فارسى), محمد كبيريان, پايان نامه كارشناسى ارشد, تهران: دانشكده تبليغ دانشگاه امام صادق(ع), 1371, استاد راهنما: محمد هادى معرفت. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 984)
116. برهان البيان(اردو) (در خلافت وامامت و تفسير آيه استخلاف), سيد ابوالقاسم ابن حسين بن نقى رضوى قمى لاهورى, 13242, چاپ هند. (الذريعه 3/ 94)
117. برهان المبين(اردو), ايمان تجمل حسين خان كرپاموى, (درتفسير آيه تطهير) (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1009)
118. برهان مجادله فى تفسير آيت مباهله(اردو), محمد اعجاز حسن محمدى بدايونى, (م 1350), شيعه, چاپ لكهنو. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1009)
119. بشارات قرآن در شأن حضرت مهدى آل محمّد(ص)(فارسى), سيد على اكبر شعفى, اصفهان: انتشارات دين و دانش ـ چاپخانه محمدى. 1342 ـ 1371, 44ص. مشهد انتشارات جعفرى. *
120. بشارتهاى صحف سماويه و بشارتهاى قرآن در شأن حضرت مهدى(عج), (دائرة المعارف تشيع 3/ 244)
121. بصائر يا قرآن و اهل بيت(فارسى), عنوان اصلى: شواهد التّنزيل لقواعد التفضيل, عبيداللّه حاكم حسكانى, حنفى, شيراز: چاپخانه مصطفوى, چاپ اوّل, 1357, 708ص, مترجم و شارح: حسنعلى نجابت. *
122. بغية الطالب و سؤله فى سبب نزول انّما وليّكم اللّه و رسوله…, احمد صالح الصنعانى, (م 1140). (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1032)
123. البيت النبوى فى القرآن الكريم و… (عربى), لطيفه بنت محمد التويجرى, پايان نامه كارشناسى ارشد, رياض: دانشكده تربيت, 1409. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1098)
124. بين الشيعة و السّنة(عربى), على الجالوس, قاهره: دارالاعتصام, 1989, 316 ص. (مجله رسالة القرآن 9/ 223)
125. پاسخ به شبهات آلوسى بغدادى در زمينه آيات نازله درشأن اهل بيت(ع) (فارسى), مسعود فكرى, پايان نامه كارشناسى ارشد, تهران: دانشگاه امام صادق(ع), 1371, استاد راهنما: محمد هادى معرفت. (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1104)
126. پاسخهاى همدانى(عربى), محمدباقر همدانى, خطى: تهران: كتابخانه مركزى دانشگاه تهران 6.(پاسخ به خرده گيريهاى اهل كتاب از قرآن و غيبت امام(ع) (كتابنامه بزرگ قرآن 3/ 1105)
127. پرتوى از امامت و ولايت در قرآن(فارسى), سيد على اكبر موسوى ـ محمد محمدى گيلانى ـ محمد يزدى ـ حسين مظاهرى ـ محمد تقى مصباح, تهران: انتشارات ميقات, 1362, 243 ص.*
128. پژوهشى در آيه تطهير ـ مصونيت تكوينى رهبران عقيدتى اسلام (فارسى), عنوان اصلى: آية التّطهير, محمد مهدى آصفى, قم: دفتر نشر معارف اسلامى, چاپ اوّل, 1373, 174 ص, مترجم: محمود رضا افتخارزاده.*
129.تأويل الآيات الباهرة فى فضل العترة الطاهرة(فارسى), محمد تقى بن شيخ محمد با قربن محمد تقى معروف به آقا نجفى, (م 1332), چاپخانه اميرالمؤمنين, 1364 ق, 379 ص.(اين كتاب ترجمه عنوان بعدى است) *
130. تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (عربى), سيد شرف الدين على الحسينى الاسترآبادى الغروى, (قرن 10) قم: مؤسسة النشر الاسلامى (جامعه مدرسين حوزه علميه قم), چاپ اوّل, 1409, 856 ص, محقق حسين استاد ولى.*
131. تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة, مولى محمد بن محمد على طبسى, نگارش: 1085. (معجم مخطوطات الشيعة حول القرآن 21)
132. تأويل الآيات النازلة فى فضل اهل البيت و اوليائهم, (مؤلف: ناشناس) درآن بيست هزار بيت در شعر در تأويل آيات مورد نظر بر اساس ترتيب قرآن مى باشد.
133. تأويل ما نزل فى النّبى و آله عليه السّلام.
* تأويل ما نزل فى شيعتهم
* تأويل ما نزل فى اعدائهم, هرسه از: محمد بن عباس بن على بن مروان ابن ماهيار بزاز معروف به ابن الجحام (م بعد 328), (شيخ طوسى وى را ابن حجام نامبرده است). (دائرة المعارف بزرگ اسلام 3/ 216, الذريعة 3/ 306) (احتمال دارد اين سه كتاب با عنوان 93 يكى باشد)
134. تحفة الاخوان (در اثبات ولايت و تفسير آيه انّما وليّكم اللّه و رسوله… ) مصطفى ابن المرتضى الخوئى, چاپ در سال 1350, 30 ص. (الذريعة 26/ 161)
135. تحفة الخواص(در شناخت واجب الوجود و ائمه اطهار واولياء اللّه از ديدگاه قرآن), ميرزا هدايت اللّه آشتيانى, خطى, تهران: گنجينه قرآن 1/ 309 ـ 1347 ـ كتابخانه رضويه, 5644. (مجله رسالة القرآن 9/ 223)
136. تحفة المحبّين(درآيه تطهير), سيد مهدى ابن سيد حسين موسوى حسينى (م1322) حدود 400ص. (الذريعة 26 / 172)
137. تحليل مسائل امامت در الميزان(فارسى)سيد محمد حسين طباطبائى, تهران: انتشارات نورفاطمه, چاپ اوّل, 1363, 189 ص, گردآورنده: شمس الدين ربيعى.*
138. تخريج الآيات والاحاديث فى اثبات الامامة للائمة الاثنى عشر, (فارسى), سيد ابوالقاسم حسين بن تقى رضوى قمى لاهورى (م 1324). (الذريعة 4/4)
139. تذكرة الائمة, منسوب به علامه مجلسى صاحب بحار.(بعضى اين كتاب را با عنوان ذكرة الائمة فى ذكر الاخبار المروية فى بيان تفسير الآيات المنزلة فى شأن أهل البيت عليهم السّلام) و در بخش كتب مجهول ذكر كرده اند, در الذريعه اين كتاب در تاريخ ائمه ذكر شده است و مؤلف آن را محمد باقر لاهيجى مى داند. (رسالة القرآن 9/ 224, الذريعة 2614)
140. التذكرة بآية التّطهير, تجمل حسن كرپاموسى.(رسالة القرآن 9/ 224)
141. ترجمه و تحقيق رساله تفسير آيه واذ ابتلى ابراهيم ربّه, ملا محمد رفيعا, پايان نامه كارشناسى, ارشد صديقه نصير اوغلى, تهران: دانشكده الهيات دانشگاه تهران, 1372, استاد راهنما سيد محمدباقر حجّتى, استاد مشاور, فيض و مهديزاده.*
142. تطهير التطهير, محمد بن حسن اصفهانى معروف به فاضل هندى(ت 1135), خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى, فهرست كتابخانه 1/ 49. (رسالة القرآن 9/ 225)
143. التّطهيريه(تفسير آيه تطهير) (فارسى), محمد باقر بن محمد سليم قراچه داغى حائرى, فهرست كتابهاى چاپى 1/ 1363. (رسالة القرآن 9/ 225)
144. تفسير الآيات البيّنات(در فضائل اهل بيت)(فارسى), سيد مصطفى بن ابى القاسم الموسوى الجزائرى(م 1320). (الذريعة 4/ 236)
145. تفسير آيات فى شأن على و الائمة(ع), مؤلف: ناشناس, خطى, كتابخانه سالار جنگ 5/ 113. (رسالة القرآن 9/ 225)
146. تفسير الآيات المنزلة فى اميرالمؤمنين(تفسير آى القرآن), محمد بن محمد بن نعمان العكبرى البغدادى معروف به شيخ مفيد(م 1413), سيد بن طاووس در سعد السعود اين كتاب را نام مى برد وشايد مراد همان الافصاح فى امامة على(ع) باشد. (الذريعة 12/ 183, 26/ 214)
147. تفسير آية الامامة, مولى محسن فيض كاشانى. (رسالة القرآن 9/ 226)
148. تفسير آية ان الابرار يشربون (در اثبات نزول آيه در شأن اهل بيت),(ادبيات فارسى استورى 1/ 259)
149. تفسير آيت اولى الامر(اردو), عبدالشكور لكهنوى, لكهنو, عمدة المطابع, 32ص. (رسالة القرآن 2/ 226)
150. تفسير آية التطهير(فارسى), اسماعيل بن زين العابدين بن المنجم ملقب به مصباح (م 1300). (الذريعة 4/ 326)
151. تفسير آية التطهير(اردو), عبدالشكور لكهنوى, لكهنو, دفتر پنجم, 1925, 32ص. (رسالة القرآن 9/ 226).
152. تفسير آية التّطهير على مذهب الشيعة, مولى ناصر حسين شيعى جونپورى. (رسالة القرآن 9/ 226)
153.تفسير آية الخلافة, سيد عبداللّه بن سيد حسن ملقب به برهان موسوى سبزوارى(م حدود 1300), (الذريعة 4/ 326)
154. تفسير آية الخلافة, ميرزا حسين بن محسن علوى سبزواوى (م 1352). (الذريعة 4/ 326)
155. تفسير آية العهد (… لاينال عهدي… ), عبدالمنعم بن عبدالعزيز العاملى, خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى, فهرست كتب خطى 2/ 139, 26 ورق. (رسالة القرآن 9/ 227)
156. تفسير آية العهد,(پيرامون امامت و عصمت) خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى, فهرست كتب خطى, 8/ 274. (رسالة القرآن 9/ 226)
157. تفسير آيت مباهله(اردو), عبدالشكور لكهنوى, لكهنو, عمدة المطابع, 15ص.(رسالة القرآن 9/ 227)
158. تفسير آية المودّة, سليمان بن ابراهيم البلخى القندوزى الحنفى ( 1220 ـ 1293), (مؤلف ينابيع المودّة). (رسالة القرآن 9/ 227)
159. تفسير آية المودّة, احمد بن محمد شهاب الدّين الخفاجى( 979 ـ 1069) مؤلف حاشيه الشّهاب على البيضاوى), قم: مجمع احياء الثقافة الاسلاميّة ـ وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اوّل, 1412, 260 ص, محقق محمدباقر محمودى. *
160. تفسير آية المودّة, غلامرضا يزدى (م بعد از 1361 هـ) (معجم الدراسات القرآنيّة عند شيعه.. 76)
161. تفسير آية المودّة = رسالة الانيقية, سيد على بن على الموسوى عاملى, ( 970 ـ 1068), (الذريعة 4/ 333 و 2/ 469)
162. تفسير آية المودّة و انّما وليّكم اللّه و رسوله, سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى(م 1377), در صيدا مجله العرفان منتشر شده است. (الذريعة 4/ 333, معجم الدراسات القرآنيّة 76)
163. تفسير آيه: واذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات, محمد مولى رفيع گيلانى, معروف به ملا رفيعا (م 1070 ـ 1161) ( آيه عهد در عصمت و امامت) (الذريعه 4/ 322)
164. تفسيرآيه: يا ايّها الرّسول بلغ ما انزل اليك, زين العابدين خان كرمانى(مباحث يازده درس كه در سال 1325 و 1326 القاء شده است) (رسالة القرآن 9/ 228)
165. تفسير آيه: اليوم اكملت لكم دينكم, ملا محمد صالح مازندرانى, خطى, تهران: مجلس شوراى اسلامى, فهرس مجلسى 9/ 299. (رسالة القرآن 9/ 228)
166. تفسير التّكميل فى آية: اليوم اكملت لكم دينكم(اردو), سيد مرتضى حسين الخطيب اله آبادى هندى, چاپ هند. (الذريعة 4/ 267)
167. تفسير چند آيه (فارسى) (درفضائل اميرالمؤمنين), خطى, قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى, فهرست 8/ 196. (رسالة القرآن 9/228)
168. تفسير الحبرى, نامهاى ديگر آن مانزل من القرآن فى على بن ابيطالب(ع) ـ تنزيل الآيات المنزلة فى مناقب اهل البيت مى باشد. حسين بن الحكم الحبرى (قرن3), بيروت: مؤسسة آل البيت لاحياء التراث, چاپ اول, 1408, 696ص. تحقيق محمدرضا الحسينى.
169. تفسير سورة هل أتى على الانسان, محمد على بن ابى طالب گيلانى, (1103 ـ 1180), (رسالة القرآن 9/ 229)
170. تفسير فرات الكوفى (عربى), فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفى(از اعلام قرن4), تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اوّل, 1410, يك جلد, بيروت: مؤسسة النعمان, 1412, دوجلد(افست), 720 ص, محقق: محمد كاظم; قم: مكتبة الداورى, 1354, 245ص.*
171. تفسير قرآن مبين و على اميرالمؤمنين عليه السّلام, احمد بن على مقدّسى زنجانى, تهران: انتشارات جهان, 1353 ش, 175ص.*
172. تنبيه الغافلين(آيات نازله در شأن ائمه الطاهرين(عربى), تأليف بعضى از قدما و نيز منسوب به شريف مرتضى علم الهدى( م 436 ), دركتابخانه آيت اللّه مجدد شيرازى. (الذريعة 4/ 446)
173. تنزيل الآيات الباهرة فى فضل العترة الطاهرة, سيد عبدالحسين بن يوسف شرف الدين موسوى ( 1290 ـ 1377). (الذريعة 4/ 455)
174. التّنوير در ترجمه رسالة آية التّطهير (اردو), قاضى نور اللّه شريف الدين شوشترى شهيد, هند, 1341, مترجم: سيد حسن عباس موسوى نيشابورى كنتورى (همراه با اصل در هر صفحه), (الذريعة 4/ 469)
175. جامع الفوائد و دافع المعاند ـ مختصر تأويل الآيات الظاهرة سيد شرف الدين استرآبادى, علم بن صيف بن منصور نجفى حلى. (الذريعة 5/ 66)
176. جزء فى تحقيق اهل البيت المذكورة فى آية التطهير, محمد معين بن محمد امين سندى حنفى(م 1161). (رسالة القرآن 9/ 230)
177. جلاء الضمير فى حل مشكلات آية التطهير, محمدعلى بن محمد تقى بن موسى البحرانى, بمبئى: مطبعة مظفرية, 1325. (الذريعة 5/ 124)
178. حدائق اليقين فى الامامة و مناقب الائمة و الآيات النازلة فى شأن اميرالمؤمنين(ع), مولى ابى طالب استرآبادى, (قرن دهم). (الذريعة 6/ 292)
179. حسين عليه السّلام از ديدگاه وحى(فارسى), حسن سعيد, تهران: كتابخانه مدرسه چهل ستون, 1398 ـ 100 ص.*
180. الحسين والقرآن (عربى), محمد جواد مغنيه, بيروت: دارالثقافة ـ ونيز دارالتيار الجديد, 150 ص.*
181. الحسنية القرآنية الفرقانيّة(عربى و اردو) سيد غلام حسين كنتورى, (م حدود 1340) (اثبات شهادت امام حسين از قرآن)
182. حقايق التفضيل فى تأويل التنزيل, جعفر بن ورقاء بن محمد جبله. (رسالة القرآن 9/ 231)
183. حقوق آل البيت فى الكتاب و السنّة باتفاق الامة(عربى), محمدحسين الحاج العاملى, قم: مطبعه مهر, چاپ اوّل, 1415, 253 ص.*
184. حكومت جهانى حضرت مهدى از ديدگاه قرآن و عترت (فارسى), محمود شريعت زاده خراسانى, تهران: مؤسسه فرهنگى انصارالحسين, چاپ اميد قم, 1371, 328 ص.*
185. الخاتم لوصى الخاتم (عربى), غلامرضا مولانا بروجردى, بيروت: مؤسسة الوفاء چاپ اوّل, 1303, 480 ص. (درتفسير آيه انّما وليّكم اللّه و رسوله والذين آمنوا … ) (رسالة القرآن 9/ 232)
186. خصائص اميرالمؤمنين من القرآن, حسن بن احمد بن قاسم بن محمد بن على بن ابى طالب. (الذريعة 7/ 165).
187. خصائص الوحى المبين فى مناقب على(ع), يحيى بن على بن الحسن محمد البطريق (قرن 6), تهران: وزارت ارشاد اسلامى, 1406, 276 ص, محقق: محمد باقر محمودى, تهران: 1311 همراه انوار الهداية جلال الدين دوانى, چاپ سنگى, 365 ص. (الذريعة 7/ 175) *
188. خلافت قرآنى, سيد على بن ابى القاسم رضوى قمى لاهورى, (غير از كتاب الخلافة پدرش مى باشد), مطبوع, (الذريعة 7/ 238)
189. خلافت و ولايت از نظر قرآن(فارسى), محمد تقى شريعتى, تهران: حسينيه ارشاد, چاپخانه حيدرى,1349, 351 ص, ازمنشورات حسينيه ارشاد 5.*
190. خورشيد ايمان يا على و قرآن(فارسى), محمد جواد مغنيه, قم, 1368, 222ص, مترجم: يوسف صديق گيلانى.
191. خورشيد مغرب (فارسى), محمدرضا حكيمى, تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1362, 387ص.*
192. خورشيدى كه ازمكه طلوع مى كند (فارسى), محمد خادمى شيرازى, قم: چاپ صدر, چاپ اوّل, 1413, 164 ص. *
193. الخيرات الحسان فى ما ورد من آى القرآن فى فضل سادة بنى عدنان, محمدرضا الغراوى النجفى, (رسالة القرآن 9/ 223)
* دائرة معارف القرآن الكريم, ر.ك: المهدى الموعود… شماره 274.
194. الداهية الحاطمة على من اخرج من اهل باليت فاطمة,حيدر على هندى فيض آبادى, (ردّ منكرين شموليت آيه تطهير نسبت به حضرت فاطمه سلام اللّه عليها). (الذريعة 8/ 47)
195. الدرّ الثمين فى ذكر خمسمأة آية نزلت فى فضائل اميرالمؤمنين(ع) باتفاق أكثر المفسرين من أهل الدّين, رجب بن محمد بن رجب البرسى الحلى(م بعد از 813), خطى, كتابخانه رضويه 15317, سال 1117, (الذريعة 8/ 64, رسالة القرآن 9/ 233)
196. درمكتب اهل بيت(ع) (فارسى), دارالتوحيد, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اوّل, 1368, 167 ص, مترجم: محمد تقى رهبر.*
197. دعوت حق(فارسى), محمد جعفر نجفى تبريزى, تهران: چاپخانه حيدرى, 1354, 391 ص.*
198. ذكر آيات نزلت فى اميرالمؤمنين, مؤلف ناشناس, (الذريعة 10/ 33)
199. ذكر ما نزل من القرآن فى رسول اللّه واهل البيت, مؤلف ناشناس. (الذريعة 10/36)
200. رابطه قرآن و كعبه وائمه معصومين و مشاهد آنها و…, محمد على شمشيرى ميلانى, تبريز, 1361, 739 ص. (رسالة القرآن 9/ 234)
201. راه امام شناسى از نظر قرآن و حديث (فارسى), محمد صفرى(زرافشان), مشهد, چاپخانه خراسان.*
202. رسالة آية التطهير, نوراللّه بن شريف الدين شوشترى, 1341, (با ترجمه اردو, در شماره 176 گذشت) (رسالة القرآن 9/ 234, الذريعة 4/ 469)
203. رسالة آية تطهير(اردو), سيد نذر حسن صاحب الافاضل, هند, اكرم حسين…. (رسالة القرآن 9/ 234)
* رسالة أربعون آية, ر.ك: أربعون آية فى فضائل اميرالمؤمنين شماره 59.
204. رسالة اعظم المطالب فى آيات المناقب, سيد احمد حسين بن رحيم امروهوى (م 1338). (الذريعة 11/ 95)
* رسالة اليقيه, ر.ك: تفسير آية المودّة شماره 163.
* رسالة انفسنا, ر.ك: انفسنا, يزدى به شماره 90.
205. رسالة تفسير آية الخلافة, ميرزا حسين بن محسن علوى سبزوارى, (1268 ـ 1353) (رسالة القرآن 9/ 235)
* رسالة فى اربعين آية, ر.ك: اربعين آية فى فضائل… شماره 59.
206. رسالة فى تتميم استدلال الشيعة بآية (لاينال عهدى الظّالمين) على بطلان خلافة غير المعصوم, مولى محمد رفيع بن فرج گيلانى معروف به ملا رفيعا(از شاگردان مجلسى) (م 1161). (الذريعة 11/ 135)
207. رسالة فى عصمة الائمة و استفادتها من آية واذ ابتلى ابراهيم ربّه… سيد محمد ابن عبدالكريم طباطبائى بروجردى.(الذريعة 15/ 273)
208. رسالة فى عصمة الائمة واستفادتها من آية واذ ابتلى ابراهيم ربّه…, مؤلف: مجهول(غير از عنوان قبلى است, آقا بزرگ تهرانى هردو را دركتابخانه خوانسارى ديده و هر دو عنوان را ياد كرده است. (الذريعة 15/ 273)
209. رسالة فى العصمة و استفادتها من آية لاينال عهدى الظالمين, مولى محمد رفيع بن فرج گيلانى معروف به ملا رفيعا(م 1070 ـ 1161), (در الذريعة اين عنوان با سه عنوان قبل جداگانه ذكر شده است, ولى به نظر مى رسد با تفسير آيه واذ ابتلى ابراهيم… شماره 165 يكى باشد). (الذريعة 15/ 273)
210. رسالة فى قوله تعالى انّما وليّكم اللّه, محمّد بن احمد بن محمد آل عصفور بحرانى (م 1257). (رسالة القرآن 9/ 235)
211. روائح القرآن فى فضائل امناء الرحمن (آيات نازله در شأن اهل بيت(ع)), سيد محمد عباس تسترى هندى(م 1306), لكهنو, 1278. (الذريعة 11/ 255)
212. رهبرى امام على(ع) در قرآن و سنت(فارسى), عنوان اصلى: المراجعات, سيد شرف الدين موسوى, تهران: سازمان تبليغات اسلامى, چاپ اوّل, 1370, 558 ص, مترجم: محمد جعفر امامى.*
213. زين الفتى فى تفسير سورة هل أتى, احمد بن محمّد على العاصى(قرن 5), خطى: لكهنو: كتابخانه صاحب عبقات و تصوير آن در اصفهان كتابخانه مهدى فقيه ايمانى. (رسالة القرآن 9/ 236)
214. السحاب المطير فى تفسير آية التطهير, نور الدين شريف الحسينى المرعشى (شهيد در 1019). (الذريعة 12/ 150)
215. سوره والعصر حضرت امام زمان عليه السّلام است(فارسى), عباس راسخى نجفى, قم: انتشارات قيام, چاپ اوّل, 1372, 262 ص.*
216. سيماى امام متقين على(ع)(على ترجمان قرآن ـ جوانمردى جز على نيست و…), عبدالرحمان شرقاوى, تهران: دفتر نشر فرهنگى اسلامى, مترجم: عبدالكريم بى آزار شيرازى.*
217. سيماى حضرت مهدى در قرآن (فارسى), عنوان اصلى: المحجة فيما نزل فى القائم الحجّة, سيد هاشم حسينى بحرانى, تهران: نشر آفاق, چاپ اوّل, 1367, 478 ص, مترجم: سيد مهدى حائرى قزوينى.*
218. سيماى على بن ابى طالب(ع)در قرآن از ديدگاه اهل سنت(فارسى), بهجت السادات كسائى فر, پايان نامه كارشناسى ارشد, تهران: دانشكده الهيات دانشگاه تهران, 1371, 664 ص, استاد راهنما: سيد محمد باقر حجّتى, مشاور: محمد على مهدوى راد.*
219. شواهد التّنزيل لقواعد التفضيل(عربى), عبيد اللّه حاكم حسكانى حنفى, (قرن5), بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, 1393, دو جلد در يك مجلد 585 ـ 511 ص, ناشر ديگر: تهران: وزارت ارشاد اسلامى, دو جلد مجزا به همراه يك جلد فهارس, محقق, محمد باقر محمودى.*
220. شهادت, حسين, قرآن, محمد جواد مغنيه, تهران: بنياد قرآن, چاپ اوّل, 1361, 181 ص, مترجم: محمد رسول دريائى.*
221. الشيعه فى القرآن, (عربى) سيد صادق حسينى شيرازى, بيروت, مؤسسة الوفاء, چاپ اوّل, 1400, 142 ص.*
222. عبقات الانوار فى مناقب الائمة الاطهار (اثبات امامت ائمه), سيد ميرحامد حسين بن محمد قلى خان صاحب بن محمد بن حامد نيشابورى كنتورى, (م 1306) اين كتاب در ردّ باب هفتم كتاب (التحفة الاثنى عشرية) كه در باب امامت است, مى باشد و به دو روش تدوين شده روش اوّل اثبات دلالت آيات قرآن بر امامت كه در يك جلد بزرگ است(چاپ نشده) و دركتابخانه مؤلف در لكهنو موجود است. و روش دوّم در اثبات دلالت احاديث شيعه بر امامت و جواب اعتراضات صاحب تحفه در 12 جلد مى باشد. (الذريعة 15/ 214)
223. عترت در قرآن, محمد هادى امينى, تهران انتشارات علميه اسلاميه, 1356, 168 ص. (كتابشناسى قرآن و علوم قرآنى, 309)
224. العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز, (عربى), عبدالحسين بن احمد الامينى النجفى معروف به علامه امينى(1320 ـ 1390) (دائرة المعارف تشيع 2/ 535)
225. العترة والقرآن, (عربى), على كريمى جهرمى, قم: دار القرآن, 1413, 197ص.*
226. على بين الكتاب والسنة(عربى), عباسى على موسوى, بيروت: مؤسسة اهل البيت, چاپ اوّل, 1402, دوّم, 1407, 80 ص.*
227. على(ع) در قرآن, حسين عمادزاده, تهران: مكتب القرآن, 168 ص.*
228. على فى القرآن, (عربى) سيد صادق حسينى شيرازى, بيروت: دارالفردوس, چاپ اوّل, 1399, دوّم 1409 ـ 2 جلد, 503 ـ 688 ص.*
229. على فى القرآن (عربى) على محمد دخيل, بيروت: دارالمرتضى, 1983.
230. على فى القرآن والسنة(عربى), محمد على اسبر, بيروت: دارالاصالة, چاپ اوّل, 1411, 2 جلد, 489 ـ 748 ص.*
231. على فى الكتاب والسنة (عربى) حسين الشاكرى النجفى, قم: مؤسسة انصاريان, چاپ دوّم, 1412, 3 جلد, 504 ـ 467 ـ 351ص.*
232. على(ع) مع القرآن والقرآن مع على(ع)(عربى), بيروت: مؤسسة الوفاء 1403.
233. على و قرآن, ژوليده نيشابورى, تهران: انتشارات اسلاميه, 1357, (كتابشناسى قرآن و علوم قرآنى, 310)
234. على و قرآن, محمد جواد مغنيه, تهران: انتشارات باران, 1343, 196 ص, مترجم: محسن بهبهانى و فحد حسن جعفريان. (كتابشناسى قرآن و علوم قرآنى, 311)
235. الغدير فى الكتاب و السنة والادب (عربى), عبدالحسين بن احمد الامينى النجفى معروف به علامه امينى, (1320 ـ 1390), تهران: دارالكتب الاسلاميه, دوّم, 1366, 11 جلد آن منتشر شده و بقيه آن متأسفانه منتشر نشده است.(اگر چه اين اثر مستقلاً درموضوع مورد نظر نمى باشد ليكن جهت اهميت آن در اين بخش ذكر شده است.)
236. فاطمه(ع) برترين بانو, (آيات مباهله, تطهير, مودّت و… ), سيد شريف الدين جبل عاملى, قم: دارالفكر, 157 ص. مترجم: حبيب اللّه رهبر اصفهانى.*
237. فاطمة الزهراء(ع) فى القرآن(عربى), سيد صادق حسينى شيرازى, بيروت: مؤسسة الفكر الاسلامى, چاپ اوّل, 1411 ـ دوّم, 1412, 360 ص.*
* فهارس شواهد التنزيل, ر.ك: التنزيل شماره 221.
238. فصول المأة فى حياة ابى الائمّة اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب(ع)(الجزء الثانى)فى القرآن والسّنّة, سيد اصغر ناظم زاده قمى, چاپ اوّل, 1411. اين اثر ارزشمند 5 جلد در 4 مجلد مى باشد كه جلد دوّم آن, فضائل ومناقب حضرت على(ع) از قرآن و سنت در 615 ص مى باشد(البته در جلدهاى ديگر نيز به مناسبت مناقب آن حضرت ازآيات نيز ذكر شده است)
239. قاطع البيان فى الايات المؤولة بصاحب الزّمان(ع), فضل اللّه العابدى الخراسانى, مشهد: دارالمرتضى, چاپ اوّل, 1404, 452 ص.*
240. قرآن وامام حسين, محمد باقر محقق, تهران: انتشارات بعثت, چاپ اوّل, 1364, 135 ص. *
* قرآن و اهل بيت(ترجمه شواهد التنزيل), ر.ك: بصائر يا قرآن و اهل بيت. شماره 120
241. قرآن و عترت, محمد باقر حسينى زفره اى, قم: دفتر انتشارات اسلامى, 1371, 180 ص.*
242. قرآن و عترت در اسلام, على نمازى شاهرودى. تهران: انتشارات سعدى, 252 ص.*
243. قرآن و عترت در پيرامون حديث ثقلين, ابوتراب هدائى, مشهد: چاپ آذروش,چاپ اول, 1365, 147 ص.*
244. قرآن و ولايت, محمد تقى وحيدى گلپايگانى, تهران: افتخاريان, 1351 ـ 1356, 119 ص.
245. قسمتهايى از اسلام شناسى تاريخى, عبدالكريم نيرى بروجردى, قم: مؤلف 1415,2 جلد, (بخشى از كتاب).*
* كتاب خصائص, ر.ك: خصائص الوحى المبين. شماره 189.
246. كرايم القرآن(فارسى), سيد مهدى ركن الدينى, 319 ص.
247. كوثر قرآن ـ زندگى حضرت زهراء(س), محسن كازرونى, چاپ مظاهرى, 1370, 176 ص.*
248. لمحات فى الكتاب والحديث والمذهب(عربى), لطف اللّه صافى گلپايگانى, تهران: مؤسسه بعثت,(دراين اثر چند رساله درموضوع مورد نظر مى باشد از جمله رسالة فى عصمة الانبياء والائمة, علم الامام, حول آية التّطهير, حول تفسير آية الانذار… )*
249. اللوامع النورانية فى اسماء على واهل بيته القرآنيّة, سيد هاشم حسينى بحرانى, قم: مطبعة العلميّة, چاپ اوّل, 1394, 551ص.*
* ما نزل من القرآن, ر.ك: تأويل مانزل, ابن جحام. شماره 132 ـ 134.
250. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع) ابراهيم بن محمدبن عاصم بن سعيد الثقفى(م 283), (الذريعة 19/ 28)
251. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع),محمد بن عمران موسى الخراسانى المرزبانى, (297 ـ 378), (الذريعة 19/ 28)
252. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع) هارون بن عمر بن عبدالعزيز محمد المجاشعى(از اصحاب امام رضا(ع)), (الذريعة 19/ 29)
253. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع), عبدالعزيز بن احمد الجلودى, (م 332), (الذريعة 19/ 28)
254. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع), على ابن حسين الاصفهانى الزيدى(صاحب الأغانى) (م 356), (الذريعة 19/ 28)
255. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع), احمد بن عبداللّه بن اسحاق بن مهران الحافظ الاصفهانى (م 430), (الذريعة 19/ 28)
256. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع), محمد بن احمد بن محمد ابى الثلج(م 325), (الذريعة 19/ 28)
257. مانزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(ع), محمد بن اورمة القمى, (الذريعة 19/ 29)
258. مانزل من القرآن فى اهل البيت(ع) محمد بن عباس بن مروان بن ماهيار معروف به ابن جحام(م بعد از 328), گويند كتابى ارزشمند در هزار ورق مى باشد. (ازاين مؤلف تأويل مانزل فى النّبى وآله و… شماره 132 گذشت شايد هردو يكى باشد البته آقابزرگ در الذريعة جداگانه ذكر كرده است.), (الذريعة 19/ 29)
259. مانزل من القرآن فى اهل البيت عليهم السّلام, حسين بن الحكم الجبرى الكوفى(قرن سوّم), قم: مجمع الذخائر الاسلامية ـ مطبعة مهراستوار, چاپ اوّل, 1395, 111 ص(مانزل من القرآن فى النّبى وآله عليهم السّلام كه براى مؤلف ذكر شده شايد همين باشد), (معجم الدراسات القرآنية صفار 58)*
260. مانزل من القرآن فى الخمسة عليهم السّلام, عبدالعزيز بن احمد الجلودى (م332). (الذريعة 19/ 30)
* مانزل من القرآن فى شيعة اهل البيت, ر.ك: تأويل مانزل.
261. مانزل من القرآن فى صاحب الزمان, ابى عبداللّه الجوهرى, احمد بن محمد بن عبيداللّه(م 401) (الذريعة19/30)
* مختصر ما نزل من القرآن فى صاحب الزّمان نيز براى وى نام برده اند. (معجم الدراسات القرآنية صفار, 58)
262. مبعث و غدير(اولين وآخرين پيام در قرآن), جلال الدين همائى, نيرى, تهران: انتشارات نور فاطمه, 1361, 93 ص.
* مجمع الانوار, ر.ك: آية التطهير وحديث كساء شماره 43
263. مجموعه سخنرانيها و مقالات چهارمين كنفرانس تحقيقاتى علوم ومفاهيم قرآن, قم: دارالقرآن الكريم, 1373, 493 ص. (موضوعات مطرح شده, مقالات و سخنرانيهاى اين كنفرانس پيرامون قرآن اهل بيت مى باشد)*
264. المحجة فيما نزل فى القائم الحجّة, (عربى), سيد هاشم بحرانى(م 1107), (صاحب تفسير البرهان), 284 ص, محقق محمد منير ميلانى.*
265. المصابيح فى ذكر ما نزل من القرآن فى اهل البيت(ع), احمد بن حسن الضرير الاسفراينى (م 1376) (معجم الدراسات القرآنية صفار 58)
266. مصباح الهداية فى اثبات الولاية (عربى), سيد على الموسوى البهبهانى, قاهره: مطبوعات النّجاح(دار المعلم), چاپ دوم, 1396, 336ص.*
267. معطيات آية المودّة(عربى), سيد محمود الهاشمى, قم: مكتب السيد محمود الهاشمى, 1362, 101 ص.*
268. موعود قرآن (فارسى) عنوان اصلى: المهدى فى القرآن, سيد صادق حسينى شيرازى, تهران: مؤسسة الامام مهدى, 1360, 156 ص, ترجمه مؤسسة الامام المهدى.*
269. المهدى فى القرآن (عربى), سيد صادق الحسينى الشيرازى, بيروت: مؤسسة الوفاء, چاپ دوّم, 1398, 260 ص.*
270. مهدى موعود, مسعود پادانا, 444 ص. (كتابشناسى قرآن و علوم قرآنى, 309)
271. المهدى الموعود فى القرآن الكريم (دائرة المعارف القرآن الكريم 3), محمد حسين الرضوى, تهران: گنجينه قرآن ـ مكتبة النجاح, چاپ اوّل, 1402, 216 ص.*
272. نزول القرآن فى شأن اميرالمؤمنين(ع) محمد بن مؤمن الشيرازى, (الذريعة 24/ 106)
273. نساء اهل البيت فى ضوء القرآن والحديث (عربى), احمد خليل جمعه, دمشق ـ بيروت: داراليمامه, چاپ اوّل, 1415, 704 ص.*
274. نور الابصار فى مناقب آل بيت النّبى المختار(ص), مؤمن بن حسن بن الشبلنجى, بيروت: دارالجيل, 1409, 512 ص.*
275. النور المشتعل من كتاب مانزل من القرآن فى على(ع), احمد بن عبداللّه ابن اسحاق معروف به ابى نعيم اصفهانى, (334 ـ 403), تهران: وزارت ارشاد اسلامى, چاپ اوّل, 1406, 306 ص. محقق: محمدباقر محمودى.*
276. والعاديات, فضائل على(ع) (فارسى), عباس راسخى نجفى, قم: انتشارات قدس, چاپ اوّل, 1373, 136 ص.*
277. ولايت از ديدگاه قرآن, عبدالرسول حقاقى, تبريز مكتب شيعيان تبريز, شفق, 1352, 430 ص, 281. ولايت و امامت, هادى نجفى, قم, چاپخانه قيام, چاپ اوّل, 1370, 30 ص.*

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:52 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بررسى تفسيرهاى تك نگارى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى (بخش سوم)

بررسى تفسيرهاى تك نگارى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى (بخش سوم)

سيد محمد حسين موسوى مبلّغ
20. تفسيرالفاتحة ومشكلات القرآن

297/1724
عربى
كتابى است از شيخ محمّد عبده كه به قلم سيّد رشيد رضا, سردبير مجله المنار, نوشته شده است.
كتاب يادشده, درسال 1323 هـ.ق. در مصر(مطبعة المنار) دريك جلد, با قطع رقعى و در 104 صفحه به چاپ رسيده است.
دركتاب يادشده به جز تفسير سوره مباركه فاتحه, كه محور اصلى بحث است, مقدمه اى باعنوان: مقدمه التفسير وپنج مقاله ديگر در تفسيرآيات قرآن , نيز مندرج است كه هريك به تنهايى مورد بحث قرار مى گيرد.
مقدمة التفسير: درمقاله يادشده, اهميت تفسير, وجوه هشتگانه براى تفسير(مذاهب تفسيرى)مراتب تفسير ومقدمات عالى ترين مرتبه تفسيرى, مورد بحث قرار گرفته است.
تفسيرالفاتحة: اين تفسير,اقتباس شده از درسهاى محمّد عبده است كه به قلم سيّدرشيد رضا نوشته شده واز صفحه 17 تا 52 كتاب را دربردارد.
عبده, پيش از پرداختن به تفسير تك تك آيات, از وجه نامگذارى فاتحه, مكان نزول و تعداد نزول ونيز از علل نزول آن سوره بحث كرده, سپس به شرح و تفسير آيات پرداخته, مباحث لغوى وادبى(نحوى و صرفى)را به طور دقيق پرداخته واقوال مفسران بزرگ, بويژه زمخشرى را يادآورى وگاهى نقد كرده است وخود ديدگاههاى جديدى ابراز كرده است.
وى معتقد است كه سوره مباركه فاتحه, اجمال و خلاصه تمام اصول درج شده در قرآن كريم است.
مقاله اوّل: فى افعال العباد و نسبتها تارة اليهم وتارة الى اللّه تعالى:
اين مقاله در شرح و تفسير دوآيه شريفه قرآن نوشته شده است واز چگونگى جمع آن دو سؤال شده و مطالب فلسفى وكلامى نيز در پاسخ پرسش يادشده, مطرح شده است.
مقاله دوّم: مسأله الغرانيق و تفسيرالآيات:
نويسنده دراين مقاله به غرض ورزى يهود ونصارا نسبت به دين مقدّس اسلام و جعل روايات دروغين و درآميختگى آن با روايات اسلامى, از سوى بعضى از محدثان ناآگاه وگاه بى دين وهوا پرست ونيز وجود روايات جعلى فراوان, مبنى بر داستان غرانيق, تصريح مى كند وبه همگامى شيطان با پيامبر, در افكندن مطالب شرك آميز به زبان آن حضرت و تلفّظ حضرت به آن مطالب از چند طريق اشاره مى كند وآن گاه به ردّ اين روايات اسرائيلى مى پردازد واز دليلهاى عمده وى اجماع مسلمانان برعصمت پيامبر در تبليغ است و سپس مدّعى تفسير غلط قرآن از سوى بعضى ازمفسران ناآگاه شده وبه تفسير آيات مورد بحث پرداخته و به اقوال مفسرين بزرگ, نيز اشاره مى كند وبه اثبات يا ردّ آن مى پردازد. رواياتى در تفسير آيه از صحاح سته و مسند احمد نقل و تفسير مى كند. اين مقاله تا صفحه 79 كتاب را دربرگرفته است.
مقاله سوّم: مسألة زيد و زينب وابطال التبنى [فى الاسلام] وتفسير الآيات فى ذلك.
مفسر دراين مقاله, اشكالهاى وارده از سوى دشمنان اسلام را مبنى بر طلاق زينب به دليل عشق پيامبر مطرح مى كند سپس به پاسخ منطقى و مستدل ازاين اوهام وخرافات مى پردازد وآن گاه سبب نزول آيه شريفه:
(وماكان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله… ) احزاب / 36
وآيه :
(واذ تقول للذى أنعم اللّه عليه وانعمت عليه امسك… ) احزاب / 37
را ذكر كرده وبه تفصيل, به تفسير اين دوآيه شريفه مى پردازد ودراين راستا علّت خواستگارى پيامبر از زينب براى زيد, انگيزه طلاق زينب از زيد, انگيزه ازدواج پيامبر با زينب و بطلان(تبنى) (فرزند خواندگى)هريك در حدّ لازم بيان مى شود.
وى در بررسى اين مطالب از روايات وارده درموضوع يادشده وكتابهاى تفسير استفاده كرده است. روايات ضعيف و بى اساس را بعد از نقد وموشكافيهاى دقيق علمى ردّ كرده واز روايات صحيحه ومعتبر در تبيين آيات يادشده و داستان سه جانبه: پيامبر, زينب وزيد بهره برده است. تفاسير را نيز در اين راستا ورق زده وبه نقل مطالبى ازآنها پرداخته است.
مقاله چهارم: در رابطه با قصه زينب و زيد:
اين مقاله كه توضيح بيشترى در باره قصه زينب و زيد دارد, اثرى است از سيدرشيد رضا. مقاله يادشده,در پاسخ عالم يهودى در باره انگيزه ازدواج پيامبر با زينب (كه گويا از توضيحات عبده به نتيجه نرسيده بود) نوشته شده است. دراين مقاله, انگيزه اين ازدواج, باطل كردن فرزندخواندگى در اسلام دانسته شده وسه دليل براين مدعا ذكر شده است.
مقاله پنجم: فى زعمهم انّ النّبى سحر (تفسير سوره فلق)ازمحمّد عبده
دراين مقاله, نخست روايتى را كه مى گويد:
(لبيد بن اعصم يهودى, پيامبر را سحركرد وتأثير آن به حدّى بود كه پيامبر كارى را كه انجام نداده بود, گمان مى كرد انجام داده است) نقل كرده آن گاه به نقد آن پرداخته است.
وى نخست سوره مباركه(فلق) را تفسير كرده وآن گاه از درستى تأثير سحر از ديدگاه قرآن كريم سخن گفته است و سپس به ياوه بودن داستان سحرشدن پيامبر پرداخته و دليلهاى استوارى بر باطل بودن اين قول ذكر كرده است.

21. تفسير فاتحةالكتاب

18/297
فارسى
اثرى است عرفانى در تفسير سوره مباركه (حمد) كه به زبان فارسى نگارش يافته است. اسم مفسر وزمان نگارش آن معلوم نيست, ولى ازآن جا كه درآخر كتاب ازملامحسن فيض نام برده, مى توان فهميد كه اين اثر پرارزش پس از دوره ملامحسن فيض كاشانى, نوشته شده است.
ونيز مطالعه متن كتاب گواه است كه مفسر از علماى اماميه اثناعشريه بوده است.
اين كتاب براى دوّمين بار با تصحيح, تعليق ومقدمه سيد جلال الدين آشتيانى در سال 1360 هـ. ش. توسط: انتشارات انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران دريك جلد با قطع وزيرى در 194 صفحه به چاپ رسيده است.
مفسر, به اقوال مفسران احاطه داشته ودرعرفان وحكمت الهى, وارد بوده ودر انتخاب مطالب نيز با سليقه ودرفارسى نويسى مهارت كامل داشته است .
وى, درمقام تأليف اين تفسير, به ديگر كتابهاى تفسير و تأويل, مراجعه كرده . ولى از نقل قول ازتفسيرهايى كه به جنبه هاى ادبى قرآن نظر داشته اند, خوددارى كرده است. وى به افكار اهل تأويل, از محققان علماى اسلامى, توجه كامل داشته است و بحث قراءت را نيز به خوبى وبا تفصيل بررسى مى كند ونظرخويش را بيان مى دارد.
همچنين علاوه بر يادكرد تأويلهاى عرفانى آيات, مطالب كلامى و فلسفى, بويژه مذاهب جبر واختيار را به شرح, بررسى و نقد مى كند. ازباب نمونه به يك مورد از پرسش وپاسخ درمورد جبر واختيار اشاره مى كنيم:
(… اگر گويند: اشكال ديگر از راه علم لازم آيد, چه علم الهى شامل همه اشيا است كه ازآن جمله افعال عباد است. پس هرگاه او از ازل, ازكافر, كفر وازعاصى, عصيان دانسته باشد, ايشان خلاف آن نتوان كرد واين معنى جبر است.
چنانكه خيّام دراين رباعى گفته است:
من مى خورم و هر كه چـو من اهل بـود مى خوردن من به نزد او سهل بود
مى خوردن من, حق, زازل مى دانست گرمى نخورم علم خدا جهل بود)
آنگاه از اشكال به بيان زير جواب مى دهد:
(گويم: علم تابع معلوم است نه معلوم تابع علم, به اين معنى كه چون ذات كافر وعاصى به خودى , خود چنين است كه هرگاه موجود شوند, اختيار كفر وعصيان كنند وكفر وعصيان از قبيل اعلامند. اودر ازل, از ايشان كفر وعصيان دانست واگر ايمان مى آورند و طاعت مى كردند, طاعت و ايمان مى دانست. چنانچه خواجه نصيرطوسى درجواب خيام مى فرمايد:
گفتى كه گناه به نزد من سهل بود اين كى گويد كسى كه او اهل بود
علم ازلى علّت عصيـــان كردن نــزد عـقلا ز غــايت جـهل بـود)

22. تفسير فاتحة الكتاب

18/297
عربى
اثرى است از علامه شيخ عبدالحسين امينى نجفى كه در تفسير سوره مباركه فاتحة الكتاب, به زبان عربى تأليف شده است.
اين تفسير, در يك جلد, با قطع رقعى داراى 255 صفحه از سوى چاپخانه حيدرى تهران در تاريخ 1395 هـ.ق. به چاپ رسيده است.
مفسر, پس ازيك مقدمه كوتاه, تمام مطالب كتاب را در سه فصل نوشته است:
الفصل الاول:تفسير السّورة:
دراين فصل, مطالب زير را بررسى كرده است.
(أسماء سوره, جامعيت سوره براى علوم قرآنى, نواحى مشتركه بين فاتحه و قرآن, شفاء يا فاتحه و… )
فصل دوّم: تحليل السورة:
دراين فصل نكات زير بحث شده است:
جبر وتفويض,صفات ذات و صفات فعل, علم اختيارى تفصيلى, مشيت ازليه و محدثه, اراده تكوينيه و تشريعيه واراده حتمى واختيارى.
فصل سوّم: تكملة التعاريف
دراين فصل, مجموع احاديث و روايات وارد شده از پيامبر و ائمه معصومان(ع)را درمورد نامهاى قرآن, سوره ها, آيات, بعضى كلمات و روايات در تفسير را مورد بحث و بررسى قرار مى دهد. وى در هريك ازفصلهاى سه گانه, مطالبى را به بحث مى گذارد و روايات شيعه و سنى را مورد بررسى قرار مى دهد و در دوفصل اوّل و دوّم, تمام سوره را به طور تمام و كمال, پيش از بحث يادآور مى شود.
مفسّر, در فرق بين صفات ذات و صفات فعل مى نويسد:
(يفرق بين الصّفات بأمرين: تارة بان كل صفة وجودية تقابل اخرى وجودية فهى من صفات الافعال لانّ الذاتية عين ذاته و ذاته مما لاضد له كالرضا والسخط والحب والبغض واللطف والقهر والتوفيق والخذلان والولاية والعداوة من الصّفات المتقابلة الواقعة فى الوجود بكلا الطرفين والصفات التى لاتقابلها وجودية اخرى وليس مقابلها الا النفى المحض والممتنع بالذات فهى ذاتية كالعلم والقدرة والعزّة والحكمة والحياة واخرى بان كل صفة تتعلّق بالقدرة وجوداً وعدماً فهى من صفات الافعال)

23. تفسيرفاتحة الكتاب, ازامام حسن عسكرى(ع)

18/297
فارسى
اين كتاب كه به زبان فارسى تأليف شده, پژوهش و ترجمه تفسير فاتحة الكتاب, از امام حسن عسكرى(ع)است كه توسط قدرت اللّه حسينى شاهمرادى انجام شده است.
كتاب يادشده, در سال 1363 هـ.ش. در تهران,شركت افست, در يك جلد وزيرى در 127 صفحه, به چاپ رسيده است.
مترجم درمعرفى اصل تفسير كه منسوب به امام حسن عسكرى(ع)است, چنين مى نويسد:
(تفسيرفاتحة الكتاب وبخشى از سوره بقره است كه امام املاء كرده و شيخ ابوجعفر محمدبن على بن بابويه قمى از طريق(روايى)خودش روايت كرده و چندين بار به چاپ رسيده است. چاپ اوّل در تهران 1268 هـ.ق. وچاپ دوّم در سال 1313 هـ.ق. و چاپ سوّم در حاشيه تفسير قمى در سال 1315 هـ.ق.)
دركتاب مورد بحث, نخست تمام سوره را ذكر مى كند وآن گاه به شرح وتفسير آيات مى پردازد. همه آيات, با روايات وارد شده از ائمه(ع)تفسير مى شود.
ييك مورد از متن كتاب, به عنوان نمونه ذكر مى شود:
درباره آيه (غيرالمغضوب عليهم و الضّالّين) آورده است:
(اميرالمؤمنين(ع)فرمود: خدا به بندگانش فرمود كه راه انعام بندگان را از او درخواست كنند و(گروه ممتاز انعام شده)همان پيامبران و صديقين وشهدا و شايسته گانند و(دستور فرمود كه)از راه غضب شدگان, دورى كنند وپناهندگى بخواهند و(گروه غضب شده)همان يهودند كه خدا درباره آنان فرمود:(قل هل أنبّؤكم بشر من ذلك… ) (مائده / 60)(ودستور فرمود)از طريق گمراهان(دورى كنند و)از او پناهندگى بخواهند وآنها كسانيند كه خداوند درباره آنها فرمود: (قل يا أهل الكتاب لاتغلوا فى دينكم…)( مائده/ 77)
لازم به يادآورى است كه بحث تفسيرى تا صفحه 56 كتاب را دربرگرفته و مترجم, از صفحه 57 تا آخر كتاب, به ذكر سند اين تفسير و بررسى آن پرداخته است.

24. تفسير سوره يوسف

178/297
فارسى
نام اين كتاب الستين الجامع للطائف البساتين است, اثر خواجه امام تاج الدين ابوبكر, احمد بن محمد بن زيد طوسى كه در تفسير سوره مباركه يوسف به زبان فارسى و روش صوفيانه نگارش يافته است. اين كتاب با مقدمه, تصحيح و پاورقى از سوى محمد روشن درسال 1345 هـ.ش. توسط انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب در يك جلد, وزيرى,در 721 صفحه, چاپ شده است.
احوال مؤلف: در رابطه با هويت مؤلف وتاريخ تأليف اين كتاب, اطلاع دقيقى در دست نيست, چنانكه مصحح اين كتاب مى نويسد:
(كوشش در راه شناختن تاج الدين ابوبكر احمد بن زيد الطوسى بدون سود مانده, از جست وجوى دركتابهاى رجال و طبقات مفسران نيزنامى ويادى از وى به دست نيامد)
ونيز مى گويد:
(در مطبوعات فارسى, نخستين بار كه از (جامع الستين) سخنى رفت, در ماهنامه (يغما), سال اوّل, شماره 4 , ص 163 ونيز شماره 5 سال , ص 7 الى ص 266 وشماه 6 , ص 264 بود كه درآن سه حكايت با نام(نسخه قديمى تفسير سوره يوسف موجود در كتابخانه عمومى رشت) ازاين تفسير نقل گرديد.امّا نسخه همچنان ناشناخته ماند.
دانشمند گرامى آقاى دكتر معين, نخستين كسى بودند كه به معرفى دقيق و علمى (نسخه خطى تفسير سوره يوسف(ع)مجموعه متعلق به كتابخانه ملى رشت) پرداختند و مشخصات و مختصان آن را به مقالتى در ماهنامه(يغما) برشمردند.)
گرچه از هويت مؤلف وتاريخ نگارش اين تفسير هيچ اطلاعى در دست نيست, امّا جملاتى در اوّل كتاب توسط خود مفسر به رشته تحرير درآمده كه تا حدّى روشنگر زواياى زندگى مفسّر است. از تقريرات يادشده, مطالب زير به دست مى آيد:
نويسنده, اهل طوس بوده ودر بلاد خراسان مى زيسته است وى اهل پند و موعظه بوده و به هر منطقه ايى كه رو مى آورده با استقبال عامه مردم روبه رو مى شده است. درعلم فقه وادب نيزمهارت داشته و تفسير مورد بحث را درآذربايجان نوشته است, هدف وى از تأليف سوره يوسف موعظه بوده است. درهريك از بلاد منطقه شاگردان فراوانى دور وى حلقه مى زده اند.
امّا ازآنچه گذشت در رابطه با تاريخ نگارش تفسير چيزى به دست نمى آيد و فقط آقاى دكتر معين درمعرفى نسخه خطى كتابخانه عمومى رشت ازاين تفسير,با برشمردن نكته هاى دستورى و ويژگيهاى كتابتى, اين تفسير را از نوشته هاى سده ششم هجرى دانسته است.
نثر روان و بى پيرايه كتاب و شيوه نگارش و ويژگيهايى كه درآن است چنين گمانى را تأييد مى كند. از سوى ديگر اشارت گونه هايى درمتن كتاب آمده است كه مى تواند گوياى زمان تقريبى نگارش آن باشد, همانند:
(اى عجب پيشينگان معجزات عيان مى ديدند مى نگرويدند ومؤمنان بعد از چهار صدسال و پانصد سال خبرى بشنيدند و بدان بگرويدند.)
اين اشارت نيز بيانگر نگارش اين كتاب در حدود اواخر قرن پنجم واوايل قرن ششم است.

سبك نگارش:

1. شيوه ترتيب مطالب: (جامع الستين) در شصت فصل تنظيم شده ونام كتاب نيزگوياى بخشهاى شصت گانه آن است. نگارنده در هرفصل, نخست يك آيه از سوره يوسف را ياد مى كند سپس به ذكرشأن نزول مى پردازد وآن گاه متشابهات آن را بيان مى كند و به شرح وتفسير آيه مى پردازد وپس از قصه يوسف, با آوردن لطيفه, مضمونهاى عارفانه ودلكش مى آفريند. در برخى موارد به آن بسنده نمى كند واشاره و نظيره اى نيز برآن مى افزايد. گاه گاه در بعضى موارد, بيتى چند مى آورد ودرپاره اى موارد با نقل حكايتى كلام را زينت مى بخشد و درپايان فصل اشعارى مى آورد كه گاه بى نهايت سست و سبك است.
2. چگونگى استفاده از ادبيات فارسى: كتاب به روش صوفيه نوشته شده و اصطلاحات اهل تصوف ونيز اهل عرفان درآن زياد به كار رفته است, درعين حال شيوه پرداخت آن ساده و روان و شيواست.
نثر كتاب ويژگيهايى دارد كه پاره اى ازآنها برشمرده مى شود:
الف. ازتكرار فعل ها پرهيز نكرده وگاه افعال را حتّى هشت بار تكرار مى كند.
ب. درآوردن مترادفات و رعايت سجع و موازنه گرايش فراوانى دارد.
ج. درتركيبات اضافى كسر اضافى را تقريباً در سراسر كتاب به شكل (يا) مى نويسد.
د. فعل امر را با كلمه(مى) به كار مى برد .
هـ. واژه هاى جمع تازى را دوباره جمع مى بندد,مانند: (احوالها), (عجايب ها)
و. گاه واژه ها را با تخفيف ذكر مى كند .
ز. گاهى مطلب را درقالب مثال بيان مى كند .
درهرصورت مى توان گفت اين كتاب از ذخائر بسيارگرانبهاى ادبيات پارسى است.

25. تفسير سوره يوسف

اين كتاب اثرى است از ميرزا محمد تقى اشراقى قمى كه در تفسير سوره مباركه يوسف,به زبان فارسى نگارش يافته وبا سعى واهتمام محمدرضا صالحى كرمانى توسط كتابفروشى سيد يحيى برقعى در قم, در يك جلد, با قطع رقعى در 212 صفحه به چاپ رسيده است. تاريخ نگارش آن 1367 هـ.ق. بوده است.
مفسر, نخست يك آيه از سوره مورد بحث را با ترجمه تحت اللفظى آن به زبان فارسى ياد مى كند, سپس به توضيح آيه ياد شده مى پردازد. وى در ربط دادن آيات به يكديگر, بيش ازهر بحث تفسيرى, تلاش مى ورزد.

26. مربى نمونه (تفسير سوره لقمان)

18/297
فارسى
كتابى است در تفسير سوره لقمان تأليف استاد محقق, جعفر سبحانى كه چاپ چهارم آن درسال 1361 شمسى از سوى انتشارات توحيد, قم, در 200 صفحه انجام يافته است.
نويسنده در پيش گفتار, درباره مفهوم تربيت, مسؤوليت والدين در برابر كودك, خطر تكامل يك بعدى و… بحث مى كند, از ويژگيهاى سوره(مكى يا مدنى بودن و…) ياد مى كند. و پژوهشى دارد درحروف مقطعه قرآن.
پس از اين پيش گفتار, به تفسير سوره مى پردازد به شرح زير:
نخست بحثى را عنوان مى كند وآن گاه چند آيه از سوره رامى آورد وترجمه كوتاهى ازآيات, به زبان فارسى ارائه مى دهد. سپس به شرح آيات ياد شده مى پردازد.

27. معارف اسلام

18/297
فارسى
اثرى است از آيت اللّه حسين مظاهرى كه در تفسير سوره مباركه(يس) به زبان فارسى نگارش يافته است.
اين كتاب, نخستين بار در زمستان 1367 هـ.ش. در چاپخانه اعتماد, توسط انتشارات شفق,قم در يك جلد, با 335 صفحه به چاپ رسيده است.
نويسنده, انگيزه نگارش اين تفسير را چنين بيان مى كند:
(آنچه مرا به انتخاب اين سوره واداشت, آن بود كه در سوره (يس) يك دوره معارف استدلالى بيان شده است وعلاوه برآن كه وجود صانع, نبوّت ومعاد به خوبى دراين سوره به اثبات رسيده, مسأله توحيد وامامت نيز به طور ضمنى درآن, مطرح وثابت گرديده است.)
مفسّر در بحثهاى تفسيرى, نخست اقوال لغويان را در توضيح كلمه, به شرح بررسى مى كند. سپس متشابهات آيه را مورد بحث قرار مى دهدو آن گاه به بحثهاى تفسيرى و ذكر اقوال مفسران مى پردازد و در پايان, اقوال بزرگان از جمله ملا صدرا را نقل و بررسى مى كند. مطالب فلسفى را در صورتى كه متناسب با بحث باشد, در پايان همه مطالب ديگر ياد مى كند ودرخاتمه, به اثبات ديدگاه خويش مى پردازد.

28. صوت الولاية, به انضمام تفسير سوره واقعه

08/297
فارسى
اثرى است از سيدمحمد على كاظمى بروجردى كه بخش نخست آن سلسله درسهاى اخلاقى نامبرده به زبان فارسى است و بخش دوّم آن تفسير سوره مباركه واقعه به زبان فارسى .
چاپ اول اين كتاب درآبان ماه 1363 هـ.ش. از سوى كتابفروشى مصطفوى در 325 صفحه انجام شده كه بخش مربوط به تفسير سوره واقعه 62 صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده است.
همچنانكه بيان شد, كتاب يادشده, در در بردارنده دو بخش است. بخش اوّل: صوت الولاية, مجموع چند درس نگارنده است كه درآن بيشتر قصص و حكايات و پندهاى اخلاقى آمده و بخش دوّم آن تفسير سوره واقعه است كه به سبك زير نگارش يافته است:
مكى و مدنى بودن سوره, شمار آيات سوره, فضيلت قراءت سوره و تفسير سوره به روش زير:
جمله اى ازآيات با ترجمه تحت اللفظى آن به زبان فارسى, بحث قراءت, به گونه اجمال مباحث لغوى وادبى,اقوال مفسران, (بسياركم) ودر پايان, دعاى چگونگى ختم سوره واقعه از علامه مجلسى نقل شده است.

29. تفسير سوره واقعه

1724/297
عربى
اين كتاب, به قلم محمّدبن عثمان الاطروى المهاجر, به زبان عربى در سال 1267 قمرى نگارش يافته است. نخستين بار درسال 1310 هـ.ش. در تركيه, دريك جلد با قطع وزيرى و در 460 صفحه به چاپ رسيده است.
مفسر, پس ازذكر آيه, به نقل اقوال ديگر مفسران به شرح پرداخته و بدون نتيجه گيرى از اقوال ايشان به ذكر قصص وحكاياتى از دانستنيهاى پراكنده خود پرداخته است كه اين هم جز انباشتن معلومات پراكنده, به گونه كشكول وار بهره ديگرى عايد مخاطب نمى سازد.
چنانكه خود درمقدمه كتاب, مى نويسد:
(دردلم افتاد هرچه در تفسير سوره واقعه ازتفاسير واحاديث وحكايات گذشتگان نقل شده, بازيادتهاى روشن و توضيحات آشكار از كتب معتبر[درتفسير اين سوره]جمع كنم… )
وى در نقل اقوال از ديگر كتابها, گاهى از كتاب نام مى برد وگاه ازنويسنده, ولى بيشتر, ذكر آدرس وارائه تحليل در نوشته هاى او به چشم نمى خورد.

30. تفسير سوره واقعه

18/297
فارسى
اثرى است از سيّد محمدباقر حجّتى كه به زبان فارسى نگارش يافته است. اين كتاب در سال 1361 هـ.ش. توسط مركز انتشارات عملى وفرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ وآموزش عالى در 155 صفحه به چاپ رسيده است.
مفسّر, نخست از مكى ومدنى بودن سوره و آن گاه از شمار آيات آن سخن مى گويد. پس از بيان فضيلت سوره, مطالبى را عنوان مى كند. در تفسير سوره به شرح زير بحث مى كند:
نخست چند آيه از سوره را ياد مى كند و سپس ترجمه واژه به واژه آن را مى آورد وآن گاه به بررسى لغوى كلمات مى پردازد وبعد به بحث تفسير تحت عنوان(تفسير) پرداخته و مطالب كوتاهى را كه بيشتر ديدگاههاى خود مفسر است, مطرح مى كند و در پايان, مطالبى را از ملاصدرا درتفسير آيات مورد بحث نقل كرده وبه نقد آن مى پردازد مؤلف ازكنار همه مباحث يادشده به طور اختصار, مى گذرد, فقط در عنوان اخير(تفسير ملاصدرا)بحث بيشترى دارد, يعنى نخست قول تفسيرى وى را نقل مى كند وآن گاه تلاش فراوان بر (ردّ) او به كار مى برد.
از جمله در تفسير آيه 4 سوره واقعه:(اذا رجّت الأرض رجّاً)پس از بررسى لغوى و شرح آيه آورده است:
(تفسير ملاصدرا درباره اين آيات:
(رجّ) به معناى تحرّك وايجاد جنبش وتزلزل شديد است ومعنى (اذا رجّت الأرض رجّاً) اين است كه زمين آنچنان سخت به لرزه درآيد كه هرچه روى آن قرار دارد… منهدم گردد. چنانكه از ديدگاه ارباب كشف ويقين… زمين چنين حالى را داراست, يعنى درنظرآنها زمين وآنچه روى آن قرار گرفته است, همواره درحال تحوّل و تغيير و دگرگونى وانهدام وزوال مى باشد وانتقال او ازحالى به حالى ديگر, لازمه وجود آن است وحتّى آسمانها نيز درحال تبدّل مى باشد… )
درمقام نقد سخن ملاصدرا مى نويسد:
(گويا ملاصدرا دربيان اين نكته, علاوه برالهام گيرى ازآيات و روايات از نحوه تفكر يكى از فلاسفه پيش از سقراط, يعنى (هراكليتوس) حدود(475- 535 ق.ق) نيز متأثر است, زيرا وى معتقد بود كه اصل و حقيقت عالم آتش است وآتش همواره درحال تبدّل و دگرگونى و تغيير مى باشد… )

31. تفسير سوره صف, يا آئين جبهه و جنگ

18/297
فارسى
اثرى است از محمد مهدى حائرى آرام در تفسير سوره مباركه (صف) كه به زبان فارسى نگارش يافته است.
اين كتاب درسال 1368 هـ.ش. در مشهد از سوى مؤلف در 418 صفحه به چاپ رسيده است. كتاب ياد شده در زمان جنگ ايران و عراق وبنا به اظهار نويسنده, بر اساس ايده هاى جهادى وى نوشته شده است.
وى نخست يك آيه از سوره مورد بحث را ذكر مى كند وبعد به توضيح آن مى پردازد. در توضيح, به نكات ادبى كم توجه مى كند. درمواردى كه سبب نزول, وى را درگرفتن نتيجه مطلوب ازآيه مورد بحث, كمك ويارى نكند, ازآن ياد مى كند. دربعضى موارد, فرازهايى ازتاريخ صدراسلام وجنگهاى زمان پيامبر را نقل مى كند. به اقوال مفسران توجه چندانى ندارد. در مواردى هم از گفته هاى ملاصدرا مى آورد. ولى در هيچ مورد, درصدد نقل اقوال ديگران بر نيامده وبلكه همه را به منظور تأكيد ايده مورد نظر خويش نقل مى كند. اشعار فارسى, داستانهاى عرفانى و حكايت حال عرفا را نيز بدون ذكر سند دربرخى موارد آورده است.

32. تفسير سورة العصر

179/297
عربى
اثرى است از شيخ محمد عبده دانشمند مصرى كه در تفسيرسوره مباركه(عصر) به زبان عربى نگارش يافته است. كتاب يادشده كه از مجله اسلامى(المنار) مصر نقل شده, به ضميمه يك مقاله ديگر از نويسنده با عنوان: دراسة فى التعليم والتّعلم, درمصر, مطبعة المنار, در80 صفحه با قطع جيبى به چاپ رسيده است.
مفسّر, نخست تمام سوره را ذكر مى كند, بعد مكى يا مدّنى بودن سوره را مورد بحث قرار مى دهد وآن گاه رواياتى از شافعى در فضيلت سوره مى آورد واشكالات وارده بر روايات را نيز بررسى مى كند. سپس به شرح و تفسير آيات پرداخته ومباحث لغوى و ادبى را به طور دقيق متعرض مى شود و به ذكر اقوال مفسران نيز مى پردازد. در پايان نتيجه مورد نظر خويش را كه از جمع بندى مطالب همه آيات به دست مى آيد, عرضه مى دارد.

33. تفسير سوره والعصر

179/297
فارسى
كتابى است ازحاج ميرزا محمد آقا تبريزى به زبان فارسى كه شيخ حسين توتونچى آن را تنظيم وترتيب كرده, از اين روى اين تفسير معروف به تفسير توتونچى است. كتاب ياد شده در 34 صفحه, به سال 1364 هـ.ق در چاپخانه رضايى به چاپ رسيده است.
در اين نوشته نخست از مكى بودن سوره و شماره كلمات آن, گزارش كوتاهى داده وآن گاه در طيّ پنج فصل به تفسير سوره پرداخته است. فصلهاى يادشده به ترتيب درباره پنج جمله اصلى سوره است.
وى در آغاز هرفصل, نخست هريك از جمله هاى پنجگانه را معنى مى كند و به شرح وتفصيل آن مى پردازد. به مباحث لغوى وادبى وذكر اقوال مفسران, هيچ گونه توجهى نكرده, بلكه در تفسير و توضيح جملات تنها به برداشتها و معلومات خود, متكى بوده است. درموارد اندك, رواياتى را بدون ذكر سند ومنبع آن آورده است.

34. تفسير قرآن

179/297
فارسى
اين كتاب خلاصه درسهاى استاد شهيد, آيت اللّه مطهرى در تفسير سوره هاى: جن, قيامت, نازعات, تكوير, انفطار, طارق, علق, قدر, بيّنه, زلزال, عاديات, قارعه وعصر است كه از نوار پياده و تنظيم شده است. تفسير هرسوره جداگانه وبه مناسبت خاصّى توسط ايشان ايراد شده است, ولى ناشر, تفاسير سوره هاى يادشده را, جمع آورى كرده وبه صورت كتاب موجود, تنظيم كرده است.
اين كتاب توسط انتشارات شريعت, تهران به سال 1361 در 312 صفحه به چاپ رسيده است.
آثار تفسيرى اين علامه بزرگوار, بيشتر سلسله درسهايى است كه معظم له درمحافل عامه مردم ايراد مى كرد, بنابراين با بيان بسيار ساده وعبارات قابل فهم براى همه است. در عين حال, همه مسائل مختلف مورد نياز جامعه خويش را كه از قرآن بايد پاسخ بگيرد مطرح ساخته مطالب عمده فلسفى واحكام فقهى وآراء مفسران برجسته را نقل و نقد وتحليل كرده است.

35. دروس من القرآن

179/297
عربى
اين كتاب نيز, خلاصه سلسله درسهاى استاد شهيد مطهرى, در تفسير سوره هاى: انشراح, قدر, زلزال, عاديات وعصر است كه در محافل عمومى, با شركت اقشار گروههاى گوناگون, به زبان فارسى ايراد گرديده وتوسط جعفر صادق الخليلى به زبان عربى ترجمه شده . ودر سال 1402 هـ.ق از سوى موسسه بعثت تهران در 76 صفحه به چاپ رسيده است.
با اين كه كتاب ياد شده بيانات و درسهاى ايشان درمحافل عمومى است, ولى در آن مطالب مهم علمى ونكات دقيق فلسفى و مسائل مورد نياز جامعه اسلامى با زبان ساده وبيان بسيار شيوا آورده شده است. مسائل گفتنى قرآن منطبق با نياز هاى روز جامعه, با تقريرات بسيارساده, در تفسيراين سوره ها گفته شده است. مباحث تفسيرى, آراء مفسران شيعه و سنى, مسائل فقهى وديدگاههاى فقهاء مذاهب معروف اسلامى دراين تفسير ياد و تحليل شده است. روايات صحيحه نيز در اين تفسير بررسى شده است.

36. تفسير فاتحة الكتاب

18/ 297
فارسى
خلاصه سلسله درسهاى آيت اللّه شهيد سيدعبدالحسين دستغيب است كه در تفسير سوره مباركه(فاتحه) به زبان فارسى ايراد گرديده است.
اين تفسير كه از نوار پياده شده, با مقدمه, تنظيم و تصحيح سيدمحمد هاشم دستغيب, در سال 1362 از سوى موسسه انتشارات كاوه, تهران در 264 صفحه چاپ ومنتشر شده است.

37. قلب قرآن

179/ 297
فارسى
سلسله درسهاى آيت اللّه شهيد سيدعبدالحسين دستغيب در تفسير سوره مباركه (يس) است كه به زبان فارسى ايراد كرده است.
اين كتاب در تيرماه 1361 هـ.ش. از سوى انتشارات صبا با مقدمه و تصحيح سيد محمدهاشم دستغيب, در 285 صفحه با قطع وزيرى چاپ شده است.

38. قيامت و قرآن

18/297
فارسى
كتاب ياد شده مجموعه درسهاى شهيد, آيت اللّه سيدعبدالحسين دستغيب است كه در تفسير سوره مباركه(طور) در سال 1375 هـ.ق. بزبان فارسى ايراد شده وآن گاه از نوار پياده شده و پس از تصحيح وتنظيم از سوى انتشارات كتابخانه مسجد جامع عتيق شيراز چاپ و منتشر شده است.

39. معراج

43/297
فارسى
اين كتاب بيانات آيت اللّه شهيد, سيّدعبدالحسين دستغيب در تفسير سوره (نجم) است كه به زبان فارسى ايراد گرديده و از سوى انتشارات كتابخانه مسجد جامع عتيق شيراز, از نوار پياده وتنظيم و تصحيح شده و به چاپ رسيده است.
چاپ چهارم اين كتاب در سال 1354 هـ.ش. از سوى مؤسسه مطبوعاتى دارالكتاب, قم در 329 صفحه منتشر شده است.
موضوع كتاب, اثبات معراج پيامبر ورد شبهات مخالفين, تزكيه نفس, سعى درعمل, افعال پروردگار, مراتب موت وحيات, تشريح تكون انسان و… است.

40. سراى ديگر يا تفسير سوره واقعه

18/297
فارسى
اين كتاب خلاصه درسهاى آيت اللّه شهيد, سيد عبدالحسين دستغيب در سال 1375 هـ.ق. در تفسير سوره مباركه واقعه است كه به زبان فارسى ايراد گرديده است و در تاريخ مرداد 1360 هـ.ش با مقدمه و تصحيح سيّد محمدهاشم دستغيب, از سوى انتشارات كتابخانه مسجد جامع عتيق شيراز, در 526 صفحه به چاپ رسيده است.

41. معارفى از قرآن

فارسى
اين كتاب نيز مجموعه درسهاى آيت اللّه شهيد دستغيب در تفسير سوره مباركه (حديد) است كه به صورت سخنرانى ايراد گرديده و سپس از روى نوار پياده و تصحيح شده و از سوى انتشارات فقيه, تهران, درتاريخ 1358 شمسى در 560 صفحه به چاپ رسيده است.

42. رازگويى و قرآن يا تفسير سوره مجادله

179/297
فارسى
اين كتاب خلاصه درسهاى آيت اللّه شهيد دستغيب در تفسير سوره مباركه (مجادله) است كه از نوار پياده شده و با تنظيم, تصحيح و مقدمه سيّدمحمد هاشم دستغيب, در سال 1362 شمسى از سوى انتشارات كتابخانه مسجد جامع عتيق شيراز در 213 صفحه چاپ ومنتشر شده است.
تفسير يادشده با بيان ساده وقابل فهم براى عامه مردم ايراد شده وداراى مطالب خواندنى فراوان است. موضوع اصلى اين تفسير, راز نگهدارى در برابر دشمن است,ولى مطالب فراوانى, درآن مورد بحث قرار گرفته است.
درهفت عنوان اخير يادشده. شهيد دستغيب پس از ذكر آيات به تفسيرهر آيه با بيانى ساده وقابل درك براى عموم پرداخته ودراين جهت از آيات قرآنى, روايات و قصص وحكايات به گونه فراوان استفاده كرده است. و در بسيارى از موارد به مطالب فرعى وحاشيه اى نيز پرداخته شده است.
در اين تفاسير بيشتر از شيوه مفسران پيروى نشده وبه جنبه هاى لغوى وادبى وبلاغى و قراءت و … توجه نشده و در نقل آراء و روايات نيز سند ومنبعى ارائه نشده است.

ج. بررسى تفاسير جزءهاى آستان قدس رضوى

با بررسى اجمالى كه داشته ايم تفسيرى كه درمورد جزء معينى از قرآن نوشته شده باشد, جز يك مورد ديده نشد واينك اين تفسير مورد بررسى قرار مى گيرد.

43. راهنمايى به سوى حقّ

فارسى
اثرى است از بانو:ف. مالك كه درتاريخ سال 1345 هـ.ش. در تفسير جزء آخرقرآن كريم(جزءعمّ)به زبان فارسى نگارش يافته است.
كتاب ياد شده درهمان سال, از سوى چاپخانه هنربخش, در 375 صفحه, به چاپ رسيده است.
مفسّر, نخست يك آيه از سوره مورد بحث را با ترجمه فارسى آن ياد مى كند, آن گاه به شرح و تفسير آن آيه مى پردازد. در بسيارى موارد, به شرح بسيار كوتاه واجمالى آيه, درحدّى كه روشن كننده معنى ومفهوم ظاهرى آيه باشد, اكتفا مى كند و درمواردى هم, تفصيل بيشترى را دنبال مى كند. آياتى كه دربردارنده كلمات بحث انگيز از قبيل: معاد, قيامت, زلزله, حشرحيوانات و… باشد مورد تفسير و توضيح بيشترى قرار مى گيرد. وى درمواردى كه بحث تفصيل دارد, اقوال مفسران گذشته, از شيعه و سنّى را نقل مى كند و نيز رواياتى از كتابهاى معتبر فريقين ذكر مى كند. در تمام اين موارد, يادكردهاى وى, فقط جنبه گزارشى دارد و درمورد اقوال مفسران و روايات, هيچ گونه نقد وتحليلى ندارد ونيز از ذكر منابع تفسيرى و روايات كاملاً خوددارى كرده و براى روايات هيچ گونه سندى را ياد نمى كند. وى در تمام موارد, از طرح مباحث لغوى وادبى و بلاغى, كاملاً خوددارى مى ورزد واسباب نزول آيات را, درموارد بسيار اندك از قول صحابه يادآورى مى كند.

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:52 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

«التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» در بوته معرفی و نقد

«التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» در بوته معرفی و نقد

میرزا علیزاده
اشاره 1

شاید نگاه تاریخی به اندیشه‏ها در جهان اسلام کمتر از نگاه تاریخی به صاحبان اندیشه مطمح نظر عالمان مسلمان بوده است. در مثل، ما در میان آثار اسلامی به طبقات الفقهاء، طبقات النحاة، طبقات المفسرین، طبقات المعتزله و عنوانهایی از این دست برمی‏خوریم، امّا در عوض با تاریخ نحو، فقه، تفسیر و به طور کلی اندیشه‏ها کمتر رویارو می‏شویم. به دیگر سخن، نویسندگان ما بیشتر تاریخ عالمان را نوشته‏اند تا تاریخ علم را... لیکن بتازگی این رویکرد نزد عالمان مسلمان اهمیت و ضرورت خود را نشان داده و در حال یافتن جایگاه خویش است. به عنوان نمونه، در دانش تفسیر در جهان تسنّن دکتر محمدحسین ذهبی در دهه‏های پیشین کتاب التفسیر و المفسرون را نگاشت، که گذشته از برخی غرض‏ورزی‏ها و داوریهای ناصواب درباره شیعه، بهترین اثر در این زمینه است....
اخیرا نیز دانشمند فرهیخته استاد آیة‏اللّه‏ معرفت به این مهم توجه کرده و آثاری ارجمند در باب علوم قرآنی از جمله در حوزه تاریخ تفسیر و مفسران تألیف کرده است؛ اثری که جای آن به جدّ در میان آثار اسلامی، بویژه شیعی خالی بود. استاد در اثر اخیر، تاریخ اندیشه تفسیری و دانش تفسیر را یکجا، اما نافراگیر، بررسیده است... امروز بحمداللّه‏ و به برکت انقلاب اسلامی رویکرد قرآنی جامعه ما در سطح حوزه و دانشگاه، بویژه در دهه اخیر، روندی رو به رشد داشته است... با این حال، هنوز جای کار در این عرصه بس فراوان است و جدّ و جهد قرآن‏پژوهان را به کوشش و چالش فرامی‏خواند. باری، در کنار این برهای نو به نو، که از باغ و بوستان قرآن‏پژوهان می‏رسد، مسأله شناخت، شناساندن و نیز نقد این آثار اهمیت بسزایی دارد، تا از این رهگذر بر نقاط قوّت، تأکید و نقاط ضعف یادآوری شود؛ باشد که این تأملات گامی در راستای بهینه‏سازی آثار قرآن‏پژوهی باشد و از این رهگذر گامی هرچند لرزان در آستانه قرآن گرامی برداشته شود. بمنّه و کرمه.
در این نوشتار برآنیم تا کتاب «التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب» را در دو بخش معرفی و نقد، بررسی کنیم. مشخصات نسخه مورد نظر چنین است:
التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، المؤلف: الأستاذ المحقّق الشیخ محمدهادی معرفة، الناشر: الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة، الطبعة الأولی، ربیع الأوّل 1418، ج1، 627ص، ج2، 659ص.

اشاره 2

آیة‏اللّه‏ استاد معرفت از قرآن‏پژوهان سترگ عصر ماست. ایشان در حوزه فقه و اصول نیز از صاحبنظران این دو علم است. استاد دیرزمانی است افزون بر فقه‏پژوهی، در آستانه قرآن دامن همت به کمر زده و آثار ارجمندی در باب قرآن‏پژوهی، اعم از تفسیر و علوم قرآنی، پرداخته است، به گونه‏ای که در محافل قرآن‏پژوهی از آثار شاخص و مرجع به شمار می‏آیند؛ به مثل امروزه کتاب گرانسنگ التمهید فی علوم القرآن به عنوان اثری شاخص در مباحث علوم قرآن نزد عالمان این رشته، چه در داخل کشور و چه در خارج، مطرح است.
افزون بر التمهید یکی دیگر از آثار ماندگار استاد، کتاب التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب است. این کتاب برآیند سالها تلاش، تأمل، تدریس و نقد و نظر استاد در حوزه‏های علمی قم و مشهد (دانشگاه علوم اسلامی رضوی) است. درباره این کتاب می‏توان گفت که حقیقةً جای آن در میان آثار قرآن‏پژوهی عالمان شیعه خالی بود... .

الف ـ معرفی
1. عصری بودن قلم نگارش

از آن‏جا که استاد معرفت از دانش‏آموختگان حوزه‏های علمی کربلا و نجف است و این دو حوزه، افزون بر عالم‏پروری، در درازنای تاریخ ادیبان بنامی را به جهان اسلام عرضه و ارزانی داشته‏اند، خوشبختانه این صبغه ادبی بر قلم استاد نیز تأثیر نهاده و وی را در پردازش آثار علمی‏شان به زبان تازی معاصر یاری رسانده است و این ویژگی یکی از جاذبه‏های این کتاب است. گزینش واژه‏ها، چینش آنها و به کارگیری تعابیر و کنایاتِ بجا همه و همه حاکی از توش و توان بالای استاد در حوزه ادب تازی آن هم بر پایه معیارهای معاصر است.

2. غنا و کثرت منابع

یکی از ویژگیهای آثار علمی استفاده از منابع کهن و دست اوّل است. علاوه بر این، که یک اصل مسلّم در امر پژوهش است، ارزش یک اثر آن‏گاه بیشتر خود را می‏نمایاند که از منابع کهن بوفور استفاده کرده باشد؛ چرا که مآخذ و مصادر عریق پشتوانه‏های محکم برای آثار پسین است، هم به لحاظ تطور و دیگرسانی یک دانش و هم به لحاظ تاریخ آن دانش و فراز و فرودهایی که از سر گذرانده است. یکی از برآیندهای این دو ملاحظه، جریان‏شناسی و آگاهی از چرایی طرح و طرد اندیشه‏ها یا بالیدن آنها در گستره تاریخ هر علم است، دیگر آن که آگاهی از پیشینه هر بحث در آثار پیشینیان و مسائلی از این دست، پسینیان را یاری می‏رساند تا هم از تکرار بی‏حاصل در امان باشند و هم تاریخ آن بحث، ریشه‏های طرح و اسباب برگرفتن یا وانهادن آن را فراروی خود داشته باشند، لیکن خواهد آمد که این ویژگی نیکو، که در سرتاسر کتاب چشم خواننده را می‏نوازد، دچار یک کاستی جدّی است: ناقص بودن ارجاعات و نشانی آثار مورد استفاده.

3. توجه ویژه به اسرائیلیات(1)

بر قرآن‏پژوهان پوشیده نیست که یکی از آفات تفاسیر روایی شیعه و سنی، روایات مجعول و برساخته است؛ روایاتی که در زمان صحابیان به متون تفسیری راه یافت و در دوران تابعیان دامن گسترد. استاد معرفت با دید تیزبین خویش به این روایات نگریسته و با آنها برخوردی عالمانه و موشکافانه داشته است، به گونه‏ای که فصل مشبعی از کتاب را به این موضوع ویژه کرده و نمونه‏های انبوهی از این روایات را یاد کرده که حقیقةً روش ایشان و روند این بحث در التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب نمونه کامل یک کاوش موردپژوهی (case study) است. حساسیّت ایشان در این باب آن‏سان ویژه و جدّی است که بیش از یک سوم از جلد دوم کتاب را به این روایات اختصاص داده است.(2)

4. پانوشتهای مفید

گاهی محقق از تعابیر و اصطلاحاتی استفاده می‏کند که بسیاری از خوانندگان، تصوری درست یا حتی هیچ تصوری از آن ندارند. در این گونه موارد تیزهوشی و مخاطب‏شناسی نویسنده وی را مدد می‏رساند تا خواننده اثرش را دچار حیرت و احیانا دلزدگی نکند. از این رو، با یک پانوشت گزیده و گویا و احتمالاً ارجاعاتی مفید و کارآمد، از کار محقق، گره بلکه گره‏هایی را می‏گشاید و تصور یا عدم تصور را به تصدیقی مفید و کارآمد دگرگون می‏کند، و استاد معرفت از این توضیحات مفید و گره‏گشا، فراوان دارد؛ در مثل آن‏جا که تفسیر در دوران صحابه را برمی‏رسد، به مناسبت، داستان موضعگیری و اظهار نادانی خلیفه نخست و دوم را درباره معنای واژه «أبّ»(3) گزارش می‏کند که آن دو هیچ کدام معنای واژه «أبّ» را نمی‏دانستند. آن‏گاه این واژه را در پانوشت بزیبایی معنا می‏کند.(4) البته این بدان معنی نیست که همه پانوشتهای این کتاب بی‏نقص است، بلکه مراد این است که نفس پانویسی به قصد روشن ساختن تعابیر، واژه‏ها و اصطلاحات دشوار و سؤال‏برانگیز کاری نیکوست که این کتاب نیز از آن برخوردار است.
توضیح واژه‏های دشوار و عبارتهای کنایه‏آمیز یکی از دلکش‏ترین بخشهای این پانوشتهاست. مؤلف محترم هرجا تشخیص داده که فهم و دریافت واژه یا عبارت کنایه‏آمیزی برای خواننده دشوار است آن را در یک پانوشت شرح داده است.(5)

5 . بی‏مانندی

گفته آمد که جای این کتاب در میان آثار عالمان شیعی خالی بود... آری، تا آن‏جا که نگارنده آگاهی دارد و پی‏جویی کرده است، کتابی با این نام و ویژگیها، هم به لحاظ تنوع مباحث و هم ساختار آن، در میان آثار علوم قرآنی شیعه بی‏مانند است. البته این سخن بدان معنی نیست که عالمان شیعه وارد این مباحث نشده‏اند، بلکه مراد این است که اثری مستقل در حوزه تفسیر و مفسران با این سبک و سیاق دیده نشده است وگرنه مفسران ما و حتی فقیهانمان به مناسبت در لابلای آثارشان مباحثی را در این باره آورده‏اند، لیکن پراکنده و نابسامان‏نه این‏سان مدوّن و سامان‏یافته.
البته از آن‏جا که این اثر از نخستین آثار ما در حوزه علوم قرآن است، گامی از گامهای نخستین قلمداد می‏شود؛ هرچند گامی است بزرگ. از این رو طبیعی است که دچار کاستیهایی باشد و ما به خواست خداوند متعال در بخش دوم به این موضوع خواهیم پرداخت.

6 . توجه به بحثهای بنیادین

دیگر ویژگی این اثر، رویکرد اصولگرایانه آن است، بدین‏معنی که مؤلف آن بحثهای پایه‏ای و کلیدی علوم قرآن را بررسیده و مباحث درجه چندم یا بی‏اهمیت را وانهاده است.(6) این ویژگی برای قرآن‏پژوهان بسیار مغتنم است که وقت خویش و خوانندگان آثارشان را به مباحث بی‏اهمیت ضایع نکنند؛ چرا که ما در عصری زندگی می‏کنیم که به «عصر انفجار اطلاعات» شهره است و حقیقةً نیز چنین است و این نیست مگر کثرت مکتوبات و اطلاعات و سرعت انتقال آنها به مخاطبان در سراسر جهان آن هم در کوتاهترین زمان ممکن، در چنین عصری لازم است که محقق اصول را برگیرد و فروع بی‏فایدت را وانهد. مؤلف محترم نیز با این رویکرد دست به قلم برده و مباحث ضروری، پرکاربرد و کلیدی را به رشته تحریر درآورده است.

7. اظهار نظر درباره مسائل مطروحه

می‏دانیم که اندیشه‏ورانِ حوزه‏های گوناگون دانش دارای اختلاف دیدگاه هستند، به گونه‏ای که گاهی در یک مسأله نظریات گونه‏گونی وجود دارد. این‏جاست که اهمیت مسأله تخصص و صاحبنظر بودن رخ می‏نماید؛ زیرا اگر انسان دارای مبنا نباشد در ردّ یا گزینش یک نظرگاه دچار حیرت و سردرگمی می‏شود. از آثار و نتایج اظهار نظرِ از سرِ تخصص این است که مرزهای دانش گسترش و در همان حال استحکام می‏یابد. این نکته در حوزه علوم انسانی بسی کارآمدتر از حوزه دانشهای تجربی است؛ زیرا جهان‏بینی یک اندیشه‏ور علوم انسانی به مراتب ماندگارتر از جهان‏بینی یک عالم تجربی است.(7) نیز با انتخاب یک رأی یا وانهادن آن و یا اظهار یک رأی نوین، که توسط یک متخصص فن چهره بسته است، بر اعتماد و اطمینان انسان افزوده می‏شود و یا کنجکاویِ یک محقق را برمی‏انگیزد تا در مقدمات رأی آن محقق غور کند و از این رهگذر به رهیافت نوینی دست یابد و... و این همه از برکات اظهار نظرهای عالمانه و صاحبنظرانه است که خوشبختانه در کتاب التفسیر و المفسرون فراوان یافت می‏شود.

ب ـ نقد

در بخش پیشین، نکات مثبت کتاب را فراروی خوانندگان گرامی نهادیم، با این روی‏آورد که بسا نکته یا محسّنات دیگری درباره کتاب قابل بیان باشد که از نظر ما به دور مانده است. در این بخش نیز چنین است؛ از این رو آنچه در پی می‏آید، با هدف اصلاح‏گری و بهینه‏سازی این اثر فخیم است:

1. فراگیر نبودن مکتبهای تفسیری

استاد معرفت آن‏گاه که سومین مرحله تفسیر (دوره تابعان) را برمی‏رسد، مکتبهای تفسیری را فقط پنج مکتب می‏داند: مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام.(8)
امّا براستی آیا همین شهرها مرکز تفسیر قرآن کریم بوده‏اند و دیگر سرزمینهای اسلامی از این نعمت محروم بودند؟ آیا خراسان، که یکی از مراکز فرهنگی جهان اسلام بوده و هنوز هم چنین است، نمی‏تواند دارای مکتب تفسیری باشد؟ مصر چگونه؟ یمن چه‏سان؟ در مثل، آن‏گاه که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم صحابی جلیل‏القدر، معاذ بن جبل را به یمن گسیل داشت و به وی فرمود: «أمِتْ أمرَ الجاهلیّةِ إلاّ ما سنّه الإسلامُ»(9) آیا تلاشهای معاذ در یمن، که همه در خدمت بسط و گسترش آموزه‏های وحیانی بود، نمی‏تواند یک مکتب تفسیری را به یمن اختصاص دهد؟ تأکید می‏کنیم که بویژه در صدر اسلام معیار و مدار آموزش مسلمانان آموزه‏های وحیانی بود که در قرآن کریم و سخن و سیره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمده بود.
به نظر می‏رسد که این شهرها هر کدام به نوبه خود شایستگی داشتن یک مکتب تفسیری را دارا باشند. اثبات این شایستگی نیاز چندانی به دلیل ندارد؛ زیرا صحابیان فقط به شهرهای حجاز و عراق و شام سفر نکرده‏اند. در نتیجه تابعان تنها در این شهرها نبالیده‏اند. افزون بر این، یک کاوش موردپژوهی می‏تواند به ما نشان دهد که مکاتب تفسیری در جهان اسلام کدامند و از کجا سربرآورده‏اند.
از این گذشته برخی از تابعان، که دارای کتاب تفسیرند، به ماوراءالنهر کوچیده‏اند. آیا می‏توان تأثیر چنین افرادی را، که مبلّغ تعالیم ارجمند قرآن کریم بوده‏اند، در شکل‏گیری و ساماندهی یک مکتب تفسیری نادیده گرفت؟ به دیگر سخن، آیا نمی‏توان ماوراءالنهر را، که قرآن‏پژوهان سترگی به‏سان عیّاشی سمرقندی و مانند او از آن‏جا برخاستند، یکی از مکاتب تفسیری قلمداد کرد؟ در مثَل، استاد معرفت به نقل از تهذیب التهذیب(10) از قول ابن ابی‏داود نقل می‏کند که ابوالعالیه، رُفَیْع بن مِهران ریاحی بصری، که از تابعان مخضرم(11) است، به لحاظ آگاهی از دانش قرائت برتر از سعید بن جبیر، سدّی و ثوری بوده است(12) و می‏دانیم که آگاهی از علم قرائت برای یک صحابی یا تابعی، آن هم در سطحی بسیار بالا، به معنای چیره‏دستی و آگاهی بسیار از دانش تفسیر است و اساسا قاریان عصر صحابه و تابعان خود مفسران و قرآن‏پژوهانی سترگ بوده‏اند، گو این‏که سطح درک و آگاهی ایشان با هم تفاوت داشته است.
باری، چنین شخصیتی به تصریح ابن حجر و نقل استاد معرفت، نخستین کسی است که در ماوراءالنهر اذان گفته است. آیا این ردّ پا و دیگر قرائن هم‏سان کافی نیست تا این پرسش مطرح شود که نقش ماوراءالنهر، مصر، یمن و... و عالمانی که در این سرزمینها به دست تابعان تربیت شدند، در برنهادن یک مکتب تفسیری چه می‏شود؟

2. عدم حضور اهل بیت: در مکتب مدینه

نقش اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در تفسیر قرآن کریم انکارناپذیر است، لیکن استاد معرفت آن‏گاه که مدرسه‏ی تفسیری مدینه را می‏گشاید(13)، هیچ گزارشی از حضور و تأثیر امامان اهل بیت علیهم‏السلام و زید شهید رحمه‏الله ارائه نمی‏کند. این در حالی است که اینان هماره در کوران رویدادهای جامعه اسلامی بویژه مسائل مربوط به قرآن قرار داشته‏اند و با اندیشه‏های ناصواب و کژراهه‏ها چالش و مبارزه می‏کرده و به عنوان مفسران واقعی قرآن کریم، زلال وحی را در کام دوستداران و دلشدگان و تشنگان این کتاب آسمانی می‏ریخته‏اند.
آری، استاد در جایی دیگر(14) نقش اهل بیت علیهم‏السلام در تفسیر قرآن را عالمانه و در موارد بسیاری، موردپژوهانه بررسیده است، لیکن تناسب حالّ و محل اقتضا می‏کند که در مکتب مدینه حضور ایشان علیه‏السلام را، هرچند گزیده و اجمالی، می‏نمایانْد.

3. ناکافی بودن توضیحات درباره مکاتب تفسیری پنج‏گانه

از آن‏جا که شخصیت یا شخصیتهایی در هر مکتب تفسیری نقش محوری را به عهده داشته‏اند و از دیگر سوی جریانهای فکری جامعه و پرسشهای مطرح در هر دوره نقش عمده‏ای در چگونگی نگرش به قرآن کریم و آموزه‏های آن و نیز شیوه پاسخگویی اقطاب تفسیر داشته است، سزامند چنان بود که این بخش بیشتر بررسی می‏شد، لیکن تنها به گزارشهایی کوتاه از زیستنامه برخی شخصیتها بسنده شده و مابقی مورد توجه قرار نگرفته است؛ بویژه جریانهای فکری حاکم و شیوه‏ی برداشت آنها از قرآن.

4. مصادر و منابع بی‏نشان

اگرچه یکی از نقاط قوّت این کتاب، کثرت منابع و غنای مصادر آن است، اما در همان حال دچار یک کاستی جدّی است و آن این که منابع نوع نقل قول‏هایی که در پانوشت گزارش شده است بدون مشخصات هستند؛ از این رو نمی‏توان دریافت که مؤلف محترم از چه نوع چاپی استفاده کرده است. ضرورت و بایستگی این کار آن‏گاه روشن می‏شود که خواننده بخواهد به اصل مصدری که از آن مطلبی گزارش شده است، رجوع کند؛ زیرا از یک سو ناشران گوناگونی در داخل و خارج مبادرت به چاپ یک اثر می‏کنند و به طور طبیعی نوع قطع، صفحه‏بندی و... کتابها با هم تفاوت دارد و از دیگرسو آثار چاپی اینچنینی فراوانند و از همه مهمتر محققان باید با کمترین زمان ممکن به منابع مورد نظرشان دسترسی پیدا کنند. این عوامل اقتضا می‏کند تا مشخصات منبع مورد استفاده به طور کامل، مانند مکان چاپ، سال چاپ، ناشر، تاریخ چاپ و... یا در پانوشت و یا دست کم در فهرست منابع گزارش شود... امروزه با ورود رایانه به عالم تحقیق و ساخت نرم‏افزارهایی که حاوی سیاهه آثار فقهی، تاریخی، ادبی، فلسفی و... هستند و سرعت استفاده از آنها قابل مقایسه با استفاده از کتاب نیست، با این حال یکی از امکانات پیش‏بینی شده در این‏گونه برنامه‏ها، شناسنامه آثار پیشگفته است.
آری، ممکن است این کار درباره فرهنگها مشکل زیادی را نیافریند؛ زیرا می‏توان به ذیل مادّه مورد بحث مراجعه کرد و به مقصود خویش دست یافت، لیکن این کار نیز درباره همه فرهنگها صدق نمی‏کند؛ چرا که همه فرهنگها بر یک شیوه تألیف و چاپ نشده و نمی‏شوند؛ در مثل، شیوه چینش مواد لغوی در العین خلیل، لسان العرب ابن منظور، النهایه ابن اثیر با المعجم الوسیط یا ترتیب العین فرق بسیار دارد که بر اهل تحقیق پوشیده نیست، از این رو فرهنگهایی که بر اساس مفرد مذکر غایب واژه‏ها سامان یافته‏اند نیاز چندانی به یادکرد مشخصات پیشگفته ندارند بر خلاف فرهنگهایی که این‏سان نیستند.

5 . ناروشمند بودن ترجمه متون فارسی

استاد آن‏گاه که برخی از تفسیرهای پارسی‏زبان را می‏شناساند بخشهایی از آن تفاسیر را نیز آورده است، امّا در مواردی متن پارسی را بی‏تعریب وانهاده است:
یک ـ بنگرید به: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص159 ـ 158: «این کتاب تفسیر بزرگ است... .»
دو ـ همان، ص338، دو سطر نخست: «مجاهد گفت: معنی آن است... .»
از آن‏جا که مخاطب نخست این کتاب خواننده تازی‏زبان است، سزامند چنان است که همه کتاب از آغاز تا انجام به زبان تازی باشد، به گونه‏ای که اگر انسان ناگزیر از یادکرد مطالبی جز زبان مقصد است این ناگزیری به هیچ رو وی را از برگردان آن مطالب به زبان مقصد گریزناپذیر نکند. از این رو پیشنهاد می‏شود پس از آوردن متن پارسی یا هر زبان دیگری، در ادامه یا دست کم در پانوشت، برگردان آن برای خوانندگان کتاب آورده شود؛ زیرا آهنگ نویسنده تازی‏نویس فهماندن و انتقال مقاصد خویش به خواننده‏ای است که زبانش تازی است و خروج از زبان تخاطب، حتی در برخی موارد، وانهادن آهنگ نخستین است.
سه ـ شیوه دیگری که استاد در نقل متون پارسی در پیش گرفته، آن است که به ترجمه گزینشی روی آورده است، بدین‏معنا که پس از گزارش متن فارسی، آن بخش از اصطلاحات و واژه‏هایی را که از دیدگاه ایشان دلکش است، ترجمه کرده و باقیمانده را وانهاده است: بنگرید:
«و استعمل «مه» ـ بکسر المیم ـ بمعنی «الأکبر» فی قوله: «هارون در سال امن و عفو زاد و به یک سال مه موسی بود»، و هو فی مقابلة «که» ـ بکسر الکاف ـ بمعنی «الأصغر». و قد جاء فی کلام «سعدی» الشیرازی(15)[:]
نه که را منزلت ماند نه مه را(16)*** چه از قومی یکی بی‏دانشی کرد
چهارـ ناگفته نگذاریم که مؤلف محترم به مناسبت معرفی تفسیر کشف الأسرار و عدّة الأبرار از رشیدالدّین میبدی، که به تفسیر خواجه عبداللّه‏ انصاری نیز شهره است، مطالبی را گزارش، ولی در پانوشت تعریب کرده است(17) و چه خوب بود که با همه متون منقول فارسی همین‏گونه برخورد می‏شد!
گزیده آن که نویسنده گرامی در برخورد با مطالب فارسی، که به مناسبتی آنها را در کتابش آورده است، سه شیوه گوناگون و ناهماهنگ به کار برده است:
1. گزارش متن پارسی بی‏ترجمه و تعریب؛
2. ترجمه و برگردانِ گزینشی؛
3. ترجمه کامل.
لیکن همان‏سان که گذشت، سخته چنان است که در همه موارد شیوه نخست به کار می‏رفت؛ زیرا خواننده اصلی کتاب عربان ناآشنا با زبان پارسی‏اند نه پارسیان آشنا به ادب تازی.

6. نارسایی برخی مفاهیم

هر دانشی برای خود اصطلاحاتی دارد، امّا این بدان معنی نیست که همه کس و حتّی دانش‏آموختگان هر رشته و دانشی اصطلاحات آن را بخوبی دریافته و از برکرده‏اند. از این رو گاهی توضیح برخی اصطلاحات و واژه‏ها به صورت پانوشت بسی ضروری می‏نماید، به گونه‏ای که مخاطب و خواننده را نه‏تنها از فروغلتیدن در وادی حیرت بازمی‏دارد، بلکه وی را در بهره‏برداری از کتاب بخوبی یاری می‏رساند. از این گذشته شمار انبوهی از مخاطبان کتاب مورد بحث دانش‏آموختگان رشته علوم قرآن و حدیث نیستند و به طور طبیعی فهم این‏گونه واژه‏ها و اصطلاحات برای آنان به غایت دشوار است. پس نیکو چنان است که در پانوشت به توضیح گزیده و گویای این گونه اصطلاحات مبادرت شود. بخشی از این مفاهیم و واژه‏ها چنان است که می‏آید:
یک ـ مخضرم(18)، ج1، ص409.
دو ـ صحابه و صحابی: می‏دانیم که واژه صحابی از واژه‏ها و مفاهیم سهل و ممتنع است و در تعریف آن نیز اختلاف است. چه خوب بود استاد به عنوان یک قرآن‏پژوه متضلّع تعریف خود را در این باب بیان می‏کرد(19)، امّا استاد، آن‏گاه که تابعان معروف را معرفی می‏کند در همان سطرهای آغازین به تعریف اصطلاح تابعی می‏پردازد و تعریف آن را بخوبی برمی‏نماید.(20) و بسیار نیکو بود اگر همین شیوه را درباره واژه صحابی و مانند آن معمول می‏داشت.
سه ـ حدیث مرفوع.(21)
چهار ـ حدیث حسن(22) و... .

7. اشتباهات حروفچینی

یکی از کارهای طاقت‏سوز عالم تألیف و نویسندگی، مرور و بازخوانی اثری است که مراحل آغازین چاپ نخست را می‏گذراند. هر نویسنده‏ای خود را ملزم می‏داند که اثرش را پس از نخستین پرینت با دقّت مطالعه و بازخوانی کند تا اشتباهات حروفچینی را تصحیح کند. این کار تا پرینت نهایی ادامه دارد. البته این مطلب پذیرفته است که در این مرحله واژه یا واژه‏هایی از چشم نویسنده به دور مانَد، لیکن هر اندازه اثری علمی‏تر باشد باید دقت بازخوانی نیز دوچندان شود، به گونه‏ای که بتوان اشتباهات حروفچینی را تصحیح و شمار آنها را به صفر رساند، یا حداکثر از انگشتان دست تجاوز نکند، بویژه درباره این کتاب که گروهی، افزون بر مؤلف محترم، به عنوان گروه ویرایش فنی کار بازخوانی آن را به عهده داشته‏اند. به همین سبب انتظار آن بود که ضریب خطاهای حروفچینی به غایت پایین باشد، ولی چنین نیست. ذیلاً برخی از این اشتباهات حروفچینی را ملاحظه می‏فرمایید(23):
ـ ج1، ص6، سطر 1: توّفر á توفّر؛ سطر 7: جمیهما á جمیعهما؛
ـ همان، ص30، سطر 1: معینان áمعنیان؛
ـ همان، ص336، سطر 3: الؤلؤ áاللّؤلؤ؛
ـ همان، ص411، سطر 7: قال. علیّ بن المدینی: á قال علیّ بن المدینی:
ـ همان، ص422، سطر 6: لذّم á لذمّ؛
ـ همان، ج2، ص40، سطر 3: کثیر áکثیرة؛
ـ همان، ص42، سطر 2: کثیر áکثیرون؛
ـ همان، ص49، سطر 15: الإبدال áالأبدال؛
ـ همان، ص55، سطر 13: فلماخلاله‏الجوّ á فلمّا خلا له الجوّ.
همان‏سان که ملاحظه شد، این جمله به لحاظ چینش و فاصله واژه‏ها دچار کاستی است: واژه نخست (فلما) تشدید ندارد که در بدو امر «فَلِما» تلفظ می‏شود، واژه‏های دوم و سوم (خلا) و (له) یک واژه به نظر می‏آید و حال آن‏که چنین نیست، بلکه دو واژه از هم جدا هستند همان‏گونه که اصلاح شد؛
ـ همان، ص56، سطر 2: تمرّدون áتَمُرُّ دُونَ که باید با فاصله تایپ می‏شد تا با صیغه نهم از فعل مضارع (جمع مذکر مخاطب) از باب تفعیل اشتباه نشود...؛
ـ همان، ص343، سطر 3: القرناطی áالغرناطی؛
ـ همان، ص651، سطر 2: باللغات حیّة الحاضرة á باللغات الحیّة الحاضرة.

8 . اشتباهات نحوی:

یکی از مباحث دانش نحو تطبیق صفت با موصوف است. این تطبیق باید در چهار چیز از ده چیز باشد.(24) نکته دیگر آن‏که در ادب تازی، بویژه ادب معاصر، جمع غیر عاقل در حکم مفرد مؤنث است؛ امّا مؤلف محترم در برخی موارد این قاعده را وانهاده است. ذیلاً نمونه‏هایی را مشاهده می‏کنید:
ـ ج2، ص476، سطر 10: الشباب المتعطّش á الشباب المتعطّشین(25)؛
ـ همان، ص478، سطر 2: الشباب المثقّف á الشباب المثقّفین(26)؛ در هر دو مورد، واژه «الشباب» جمع مکسر «الشابّ» است و لزوما صفتش با آن مطابقت می‏کند؛
ـ همان، ص13، سطر 7: جوانب آخر áجوانب أخری؛
ـ همان، ص15، سطر 4: معارف أخر áمعارف أخری؛
ـ همان، ص17، سطر 16: جوانبه الأخر áجوانبه الأخری؛
ـ همان، ص21، سطر 4: جوانب أبهم áجوانب أُبهمت.
یکی دیگر از قواعد نحوی، که در این کتاب رعایت نشده، تأخیر الفاظ تأکید ـ مشخصا کلا و کلتاـ از مؤکَّد است. بدین‏معنی که الفاظ تأکید معنوی ـ چه تأکید نسبی و چه تأکید شمولی ـ همواره پس از لفظ مؤکّد می‏آیند. استاد، تا آن‏جا که نگارنده در آثار قرآنی ایشان پی‏جویی کرده است، این دو لفظ را پیش از مؤکَّد می‏آورد. گویا همان شیوه‏ای که در ادب پارسی وجود دارد بر ایشان تأثیر نهاده است و به گونه گرته‏برداری در استفاده از این لفظ و مانند آن خود را نشان می‏دهد. همان‏سان که گذشت این شیوه در التمهید فی علوم القرآن، صیانة القرآن من التحریف و اثر مورد بحث خودنمایی می‏کند.

9. وانهادن تسلسل تاریخی

استاد معرفت در فصلی که به معرفی گروهی از شخصیتهای نامدار تابعان ویژه کرده، مسأله تسلسل تاریخی را جز در شمار اندکی از ایشان، وانهاده است. در حالی که مراعات ترتیب تاریخی در سالزاد و سالمرگ شخصیتها، بویژه هنگام طرح آراء و دیدگاههای ایشان، بسی اهمیت و ضرورت دارد؛ زیرا به لحاظ منطقی مراعات این شیوه لازم است. افزون بر این روش و روند برآمدن اندیشه‏ها در برهه‏های گوناگون تاریخی به شناخت جریان‏شناسی، تأثیر و تأثرهایی که افکار مطرح از یکدیگر پذیرفته‏اند، مدد می‏رساند و بدین‏سان براحتی می‏توان سیر برآمدن و افول یک اندیشه و آثاری را که از خود بر جای نهاده است در آینه تاریخ مشاهده، داوری و نتیجه‏گیری کرد. البته بگذریم که استاد در این فصل کمتر به این ویژگی توجه نشان داده است، لیکن این کار از اهمیت و ضرورت توجه به تسلسل تاریخی نمی‏کاهد. ناگفته نگذاریم که استاد معرفت فقط نام سه تن از تابعان را بر اساس ترتیب تاریخی یاد کرده است. البته این اندازه هم در صورتی است که معیار این ترتیب، سالمرگ تابعان باشد، لیکن اگر معیار این چینش را سالزاد تابعان بدانیم اساسا ترتیب تاریخی مراعات نشده است؛ زیرا سعید بن جُبَیر، که در سال 46 ق به دنیا آمده، بر سعید بن مسیّب، که در سال 15 ق زاده، مقدم شده است. پیشنهاد می‏شود در چاپ بعدی سالزاد و سالمرگ هر تابعی در مقابل نامش آورده شود و ترتیب فعلی بر اساس تسلسل تاریخی سامان یابد و... .
10. معین نشدن تابعانی که زیستنامه‏شان در کتاب آمده از گستره کدامین مکتب تفسیری‏اند و کجا از دنیا رفته‏اند؟ برخی از تابعان نیز اساسا تاریخ زاد و مرگشان یاد نشده است؛ مانند الحارث بن قیس الجُعفی الکوفی.(27)

پی‏نوشتها

1. راز نامگذاری این نام چنان است که در صدر اسلام، تازه‏مسلمانان مسیحی و یهودی، که گویا اسلام برخی از آنان از سرِ سیاست و شیطنت و به قصد ضربه زدن به مبانی دین اسلام بود، افکار و اندیشه‏های ناصواب خویش را در قالب روایت وارد متون نقلی و روایی اسلام کردند و حجم قابل توجهی از منابع روایی، ویژه اسرائیلیات است. پس از آن، عالمان مسلمان با این روایات چالش کردند و کید آنان را آشکار ساختند و بدین‏سان نام «اسرائیلیات» را برای چنین آثاری برنهادند. برای آگاهی بیشتر، بنگرید به: بهاءالدین خرّمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهی، ج1، ص217 ـ 213.
2. بنگرید به: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص311 ـ 79.
3. عبس: 80/31.
4. بنگرید به: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص280 و نیز برای آگاهی بیشتر بنگرید به: همان، ص209، پانوشت شماره 3 و... .
5. برای آگاهی بیشتر بنگرید: ج1، ص18، پانوشت 1؛ ص64، پانوشت 1؛ ص83 پانوشت 8 ـ 5؛ ص84، پانوشت 5 ـ 1؛ ...؛ ص208، پانوشت 2؛ ص209، پانوشت 3 و...؛ ج2، ص86، پانوشت 2؛ ص124، پانوشت 2؛ ص125، پانوشت 4 ـ 1؛ ص127، پانوشت 2؛ ص139، پانوشت 2، ص144، پانوشت 1 و 2؛ ص145، پانوشت 1؛ ص153، پانوشت 4 ـ 1؛ و... .
6. همانند آیاتی که در زمستان یا تابستان فرود آمده است و مانند آن.
7. البته این نقص نیست بلکه خود نوعی کمال است؛ زیرا اقتضای علوم تجربی، که تحصّلی‏اند، تجدّد و نو شدن و مقتضای علوم انسانی، که نظری‏اند، مانایی و ثبات است و به هر رو دامنه‏ی دیگرسانی‏ها در علوم انسانی بسی کمتر از دانش تجربی است.
8. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص320 ـ 311.
9. محمدباقر المجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة،
بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق/ 1983 م، ج74، ص127 ـ 126.
10. ابن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، 1404 ق، ج3، ص247 ـ 246؛ نیز بنگرید به: همو، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیّة، 1415 ق، ج2، ص429 ـ 427، شماره‏ی 2746؛ ج7، ص248 ـ 247، شماره‏ی 10328؛ همو، تقریب التهذیب، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، الطبعة الثانیة، بیروت، دار الکتب العلمیّة، 1415 ق، ج1، ص303، شماره‏ی 1958.
11. به زودی توضیح این واژه خواهد آمد.
12. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص421 ـ 419.
13. همان، ج1، ص316.
14. همان، ص566 ـ 453.
15. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص394، فراز آخر و نیز سطرهای 5 و 6 از همین صفحه.
16. همان، ص395.
17. همان، ص569 ـ 555 .
18. «مخضرم به فتح راء یا کسر آن به کسانی که اسلام و جاهلیت را درک نموده، ولی به شرف صحبت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نائل نشده‏اند، اطلاق شده است. بنابراین مخضرمین در شمار تابعین معدودند مانند شریح قاضی». کاظم مدیر شانه‏چی، درایة الحدیث، چاپ نهم قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1373 ش، ص19 (از بخش درایة الحدیث).
19. التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص203.
20. همان، ص323. همان‏سان که این شیوه را درباره‏ی اصطلاح «حدیث غریب» در پیش گرفته است. بنگرید به: ج2، ص184، پانوشت شماره یک.
21. همان، ج2، ص202.
22. همان، ص204.
23. این در حالی است که سیاهه‏ای از این گونه اشتباهات، که تنها به جلد اوّل کتاب اختصاص دارد، به پایان جلد دوم پیوست شده است و شمار آنها به دهها اشتباه می‏رسد.
24. جز در نعت سببی آن‏گاه که دارای ضمیر منعوت یا مضاف به واژه‏ای باشد که ضمیر منعوت را در خود دارد در این صورت فقط در دو چیز از پنج چیز با منعوت تطابق خواهد داشت. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رشید الشرتونی، مبادئ العربیّة، الطبعة الحادیة عشرة، بیروت، المطبعة الکاثولیکیة، ج4، ص342 ـ 341.
25. اعراب این واژه بر اساس متن نوشته شده است.
26. اعراب این واژه نیز بر اساس متن نوشته شده است.
27. بنگرید به: التفسیر و المفسرون، ج1، ص411.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:53 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شخصیة السیوطی‏ من خلال کتابه‏ الإتقان فی علوم القرآن

شخصیة السیوطی‏ من خلال کتابه‏ الإتقان فی علوم القرآن

محمد فاروق النبهان
نشأة علوم القرآن:

ابتدأت مسیرة العلوم الاسلامیة بالدراسات القرآنیة،لأن القرآن هو الکتاب‏ الأول فی تاریخ الفکر الاسلامی،و هو کتاب الله الخالد،الذی لا یأتیه الباطل،و هو مصدر التشریع،و من الطبیعی أن یحظی باهتمام الباحثین المسلمین الأولین،و أن تتوجه‏ إلیه الأنظار و تلتف حوله القلوب،و تتناوله الأقلام بالدراسة و التفسیر،باحثة عن تاریخه‏ و جمعه،منقبة عن أسباب نزوله،معرفة بکیفیة أدائه و رسمه،مؤکدة کل رأی بروایة، و مدعمة کل اجتهاد بحجة و دلیل.
و اشتهر عدد من الصحابة بمعرفة القرآن و اتقان حفظه،ثم أخذت المدارس‏ القرآنیة مکانتها علی ید عدد من التابعین الذین اشتهروا بالقراءة فی کل من مکة و المدینة و الشام و البصرة،و کانت هذه المدارس القرآنیة هی المدارس الأولی التی انبثقت‏ عنها المدارس الفقهیة المؤسسة للمذاهب الفقهیة التی ظهرت فی الحجاز و العراق، و لستطیع أن نؤکد أن المدارس القرآنیة هی الحلقات العلمیة الأولی المؤسسة لکل‏ الحلقات العلمیة التی کانت النواة الأولی لنشأة العلوم الاسلامیة فی القراءات و التفسیر و الحدیث و الفقه و العقیدة...
و التألیف الأول فی تاریخ العلوم الاسلامة هو التألیف فی علم من علوم‏ القرآن،و لم تکن کلمة علوم القرآن معروفة فی ذلک الحین،و اقتصرت الکتابات‏ القرآنیة الأولی علی تدوین بعض الروایات المتعلقة بتفسیر آیة أو توضیح لفظ أو ضبط کیفیة أداء،أو بیان سبب لنزول آیة أو ضبط ما هو ناسخ و منسوخ من الآیات،و ظهرت الکتابات الأولی علی شکل تدوین مسائل و بیان أحکام،ثم تطورت‏ فیما بعد و نمت،و أخذت شکل العلوم المستقلة.
و وقع اختلاف حول نشأة«علوم القرآن»،کعلم مستقل له مؤلفاته،و ذهب‏ الزرقانی فی مناهل العرفان إلی أن أول کتاب فی الموضوع هو البرهان فی علوم القرآن‏ للحوفی المتوفی سنة 330 هـ،و یقع فی ثلاثین مجلدا،و أکد أنه اطلع علی نسخة مخطوطة ناقصة غیر مرتبة فی دار الکتب المصریة1و رجح الدکتور صبحی الصالح‏ فی کتابه علوم القرآن أن کتاب الحوفی هو کتاب تفسیر و ان الکتاب الأول و الأسبق‏ فی علوم القرآن هو کتاب«الحاوی فی علوم القرآن»لابن المرزبان فی القرن الثالث‏ الهجری،و اعتبر الدکتور صبحی الصالح کتاب«البرهان فی علوم القرآن»لعلی بن‏ ابراهیم الحوفی من المصنفات التی ظهرت فی القرن الخامس،و لیس فی القرن الثالث، و ان هناک مصنفات ظهرت قبل ذلک فی القرن الثالث و الرابع،أهمها کتاب‏ «عجائب القرآن»للانباری و«المختزن فی علوم القرآن»لأبی الحسن الأشعری‏2.
ثم تتالت بعد ذلک المصنفات فی علوم القرآن،و من أبرزها«فنون الأفنان فی‏ علوم القرآن»لابن الجوزی و«المرشد الوجیز فی علوم تتعلق بالقرآن العزیز»لأبی‏ شامة.
و کل الروایات تؤکد بدء الکتابة فی علوم القرآن فی وقت مبکر و لکن هذا العلم لم یأخذ مکانته المستقلة کعلم متکامل یعکف علیه علماء مختصون یفردون له‏ مصنفات متکاملة إلا بعد القرن الثالث،و کانوا یعرضون فیها لعلوم القرآن بطریقة تؤکد استقلالیة هذا العلم و تمیزه عن العلوم الأخری،و تکامل بحوثه،و وضوح منهجه‏ فی عرض العلوم المتعلقة بالقرآن بطریقة مغایرة لما تعرضها کتب التفسیر و البلاغة و النحو و اللغة،فما یعرضه المفسر فی صدر تفسیره عن القرآن یختلف عما تعرضه‏ مصنفات علوم القرآن من مباحث متکاملة واضحة لا تداخل فیها و لا تناقض فی‏ اطار منهجیة سلیمة متمیزة...3.
و برز کتاب«الاتقان فی علوم القرآن»للحافظ جلال الدین عبد الرحمان‏ السیوطی المتوفی سنة 911 هـ بالقاهرة فی قمة ما ألف فی هذا الفن،و وصفه الأستاذ المحقق محمد أبو الفضل ابراهیم فی مقدمة تحقیقه بأنه«الحلقة الذهبیة فی سلسلة کتب الدراسات القرآنیة،احسنها تصنیفا و تألیفا و اکثرها استیعابا و شمولا،جمع فیه‏ اشتات الفوائد و منثور المسائل ما لم یجتمع فی کتاب»4.
و قال المحقق فی مقدمته:«و من خیر ما امتاز به کتاب الاتقان أنه أورد فیه‏ کثیرا من نصوص الکتب التی لم تقع لنا،من کتب الجعبری و الباقلانی و الکیاهراسی‏ و الزملکانی‏ذ و ابن الانباری و غیرهم بعد أن نثرها متفرقة فی الفصول و الأبواب»5.

السیوطی یعرف بکتابه الاتقان:

ذکر السیوطی فی مقدمة کتابه«الاتقان فی علوم القرآن»الأسباب التی‏ دفعته إلی تألیف هذا الکتاب،و أهمها أن المتقدمین لم یدونوا کتابا شافیا فی علوم‏ القرآن کما دونوا ذلک بالنسبة لعلوم الحدیث،و ما کتبه السابقون علیه لا یفی بالغرض‏ المطلوب،و أخذ یبحث عما کتبه السابقون و المعاصرون.
و سمع استاذه محیی الدین الکافیجی‏6الذی لازمه السیوطی و أخذ عنه العلم‏ لمدة طویله یحدثه عن کتابه فی التفسیر،و یصفه له بأنه لم یسبق إلیه،و لما اطلع علیه‏ السیوطی لم یشف غلیله،لأنه لم یتجاوز ما ذکر فیه مباحث فی التفسیر و التأویل‏ و مباحث فی شروط القول بالرأی،ثم نصحه شیخه علم الدین البلقینی بقراءة کتاب‏ أخیه جلال الدین البلقینی‏7بعنوان«مواقع العلوم من مواقع النجوم»و اشتمل هذا الکتاب علی خمسین مبحثا فرعیا فی ستة أبواب رئیسیة تتحدث عن مواطن النزول‏ و السند و الأداء و الألفاظ و المعانی المتعلقة بالأحکام و المعانی المتعلقة بالألفاظ.
و یبدو أن السیوطی قد اعتمد علی هذا الکتاب فی تدوینه لکتابه الأول الذی‏ سماه«التحبیر فی علوم التفسیر»الذی اشتمل علی أکثر من مائة مبحث فی نزول القرآن و أسانیده و القرءات و التجوید و الألفاظ القرآنیة و المعانی و البلاغة و الاداب.و من‏ الیسیر علینا أن نجد أوجه التشابه بین الکتابین فی المباحث و الأنواع المذکورة،و أضاف‏ السیوطی زیادات و تتمات و فوائد.
و لما وقف علی کتاب«البرهان فی علوم القرآن»للامام بدر الدین محمد بن‏ عبد الله الزرکشی الشافعی المتوفی سنة 794 هـ،عکف علی اعداد کتاب«الاتقان‏ فی علوم القرآن»و وصفه بقوله:«وضعت هذا الکتاب العلی الشأن،الجلی البرهان، الکثیر الفوائد و الاتقان،و رتبت أنواعه ترتیبا أنسب من ترتیب البرهان،و أدمجت بعض‏ الأنواع فی بعض،و فصلت ما حقّه أن یبان،و زدته علی ما فیه من الفوائد و الفرائد، و القواعد و الشوارد،ما یشنف الآذان،و سمیته بالاتقان فی علوم القرآن»8.
و قد جعل«الاتقان»مقدمة لتفسیره الکبیر مجمع البحرین و مطلع البدرین‏ الجامع لتحریر الروایة و تقریر الدرایة«و اشتمل کتاب الاتقان علی ثمانین مبحثا علی‏ سبیل الادماج و قال لو نوعت باعتبار ما أدمجته فی ضمنها لزادت علی الثلاثمائة»9.

مصادر الاتقان:

ذکر السیوطی فی مقدمة کتابه الاتقان مصادره التی اعتمد علیها،و أهمها ما یلی‏10:
أولا:الکتب النقلیة:و أهمها کتب التفسیر لابن جریر و ابن کثیر و کتب‏ فضائل القرآن لابی عبید و ابن أبی شیبة و کتب آداب حملة القرآن...
ثانیا:کتب القراءات:و أهمها«جمال القراء»للسخاوی و«النشر»لابن‏ الجزری و کتب الواسطی و ابن الأنباری و النحاس و الدانی.
ثالثا:کتب اللغات و الغریب و الاعراب:و أهمها«مفردات القرآن» للراغب و«غریب القرآن»لابن قتیبة و«اعراب القرآن»لابی البقاء...
رابعا:کتب الأحکام:و أهمها کتب أحکام القرآن و الناسخ و المنسوخ و أدلة الأحکام...
خامسا:کتب الاعجاز و البلاغة:و أهمها کتب اعجاز القرآن للخطابی‏ و الرمانی و الجرجانی و الباقلانی و الرازی،و کتب المجاز فی القرآن‏11.
و هناک کتب أخری ذکرها السیوطی فی مقدمته،و اعتبرها من الکتب التی‏ رجع إلیها،و لا أظن أنه ترک کتابا لم یذکره فی مصادره من کتب التفسیر و القراءات‏ و الأحکام...
و من المرجح أنه اطلع علی هذه الکتب،و نقل منها،و لخص آراء مصنفیها، و قارن بین هذه الآراء و رجح ما رآه الأصح،و لو رجعنا إلی ما صنفه السیوطی فی علوم‏ القرآن و التفسیر و القراءات لوجدنا أن هذه المصنفات التی ذکرها فی الجزء الأول من‏ کتابه حسن المحاضرة12فی معرض ترجمته لحیاته لا یمکن لمصنف أن یکتبها ما لم‏ یطلع علی کل مصنفات المتقدمین،و قد ذکر فی کتابه«الاتقان»بعض هذه‏ المصنفات عندما کان یعرض لعلم من علوم القرآن،و مؤلفات السیوطی فی‏ دراسات القرآن و التفسیر کثیرة و أهمها:«الاتقان فی علوم القرآن»،«و الدر المنثور فی التفسیر المأثور»،«و ترجمان القرآن»فی التفسیر،«و لباب النقول فی أسباب‏ النزول»،و«تناسق الدرر فی تناسب السور»،و«و مراصد المطامع فی تناسب المقاطع‏ و المطالع»،و«و مجمع البحرین»فی التفسیر،و«خمائل الزهر فی فضائل السور»، و«معترک الأقران فی اعجاز القرآن»،و«مفحمات الأقران فی مبهمات القرآن»13.
و نظرة یسیرة إلی کتابه«معترک الأقران فی اعجاز القرآن«تؤکد لنا عظمة السیوطی الذی استطاع أن یکتب خمسة و ثلاثین وجها من وجوه الاعجاز فی‏ القرآن‏14و فی کل وجه من الوجوه کان یبین وجه الاعجاز،و یشرح و یفصل،و یأتی‏ بالأدلة و یستشهد،و لا یضیق بما یکتبه،و لا یستعجل،و لا یتوقف إلا بعد أن یشبع‏ البحث و ینتهی به إلی نهایته،فإذا شعر أن الأمر یحتاج إلی تفصیل خصه بکتاب‏ مستقل،کما فعل فی موضوع الابهام فی القرآن الذی اعتبره من مظاهر الاعجاز15، و ذکر العلماء الذین أفردوا هذا الموضوع بالتألیف کالسهیلی صاحب«الروض‏ الأنف»فی کتابه:«التعریف و الاعلام لما ابهم فی القرآن من الأسماء و الأعلام»،و ابن‏ عساکر و القاضی بدر الدین ابن جماعة،ثم قال:ولی فیه تألیف لطیف‏16،و لعله‏ اراد مصنفه«مفحمات الأقران فی مبهمات القرآن»،و قبل أن یتحدث عن المبهمات‏ فی القرآن شرح أسباب الابهام،اما للاستغناء ببیانه فی موضع آخر أو لاشتهاره أو للستر علیه أو لعدم أهمیته أو لتعظیمه أو لتحقیره‏17.
و منهجیة السیوطی واحدة فی کتبه،و ما یمکن أن نلاحظه فی کتابه«الاتقان» نلاحظه فی کتابه«معترک الأقران»،و کأننا نقرأ فی کتاب واحد،ففی بدایة کل‏ فصل من فصول الکتابین یذکر من أفرد هذا العلم بالتألیف،و یذکر مراجعه‏ و مصادره،و یقوّم هذه المصنفات بکلمة مختصرة أو اشارة خاطفة،و لا یقف طویلا عندها،و هو و إن کان یتطلع إلی درجة الاجتهاد بسبب أهمیة ما صنف من کتاب‏ فإنه یعترف بقصوره فی مواطن کثیرة،و یشید بأثر شیوخه علیه،و یثنی علی من کان‏ من أهل الفضل منهم...

مقارنة بین الاتقان و البرهان:

و من الیسیر أن نکتشف أوجه التشابه بین کتابی البرهان و الاتقان،و التشابه‏ واضح0 و کبیر،فی المنهج و العبارات و الأفکار،و أحیانا تکون العبارة واحدة،فی کل من‏ الکتابین،و یتمیز البرهان بدقة العبارة و تکامل الموضوع و أصالة المنهج،فی الوقت‏ الذی یتمیز فیه کتاب الاتقان بالجمع و الایجاز و وضوح الفکرة.
و من المؤکد أن کتاب الاتقان یغنی عن أی کتاب آخر،لوضوح منهجه‏ و سلامة عبارته،و لأنه اشتمل علی إضافات جیدة و هامة،و بخاصة فیما یتعلق بالمصادر و المادة العلمیة،و من أهم ممیزات السیوطی أنه یسر سبیل البحث و الدراسة علی‏ الباحثین،لأنه جمع مادة علمیة یصعب علی أی باحث أن یطلع علیها،و إذا کانت‏ المصادر التی ذکرها السیوطی فی مقدمة کتابه الاتقان قد استوعبت کل أمهات‏ الکتب مما یصعب علی السیوطی أن یطلع علیه،فإن من المأکد أن السیوطی‏ استطاع أن یستوعب الکثیر من تلک المصادر،و أن ینقل الکثیر مما اشتملت علیه،أو مما انفردت به،و هذه میزة لا یمکننا تجاهل أهمیتها فی مجال دراستنا لمؤلفات السیوطی‏ و لمنهجه فی التألیف و التصنیف.
و عبارة السیوطی راقیة جمیلة معبرة،ترکن إلیها النفس،و لا تضیق بها،و لا تجد لدیه ذلک الاستطراد المخل الذی یضفی علی بعض المصنفات صفة الغموض و الابتعاد عن الموضوعیة،فالسیوطی فیما یکتب ملتزم بالموضوع مختصر لعبارته،منسق‏ لأفکاره،مستوعب لمادته العلمیة،و قلما نجد هذه الخصوصیة المنهجیة فی مصنفات‏ معاصریة...
و لعل هذا هو السبب الذی جعل مؤلفات السیوطی الکثیرة تحظی بمکانة متمیزة فی الأوساط العلمیة،و یتداولها الباحثون بکثرة و یعتمدون علیها کمصادر موثوقة لأبحاثهم و دراساتهم...
و یکفینا للتأکید علی هذه الحقیقة أن نرجع إلی کتابه الاتقان و سوف نجد فی‏ الفقرة الأولی من کل مبحث من المباحث التی کان یسمیها«نوعا»عبارات مختصرة منتقاة بدقة،دالة علی المعانی التی أراد تعریف القاری‏ء بها،و کأنه کان یغرف من‏ مائدة ممدودة أمامة لا یجد صعوبة فی أن یأخذ ما شاء منها من غیر صعوبة أو حرج‏ أو تردد،و لیس من الیسیر علی الباحث أو المؤلف أن یجزم بما وقع الشک فیه،من‏ مادته العلمیة،و مع هذا فإن السیوطی کان ینقل مادته العلمیة من غیر حرج و لا تردد.
و یبدو أن السیوطی قد استفاد کثیرا من کتاب البرهان للزرکشی،و نقل‏ الکثیر مما ورد فیه من المعارف،و أحیانا کان ینقل نفس العبارة أو یستعمل نفس‏ الألفاظ و المصطلحات،و یظهر هذا من خلال مقارنتنا لفقرتین من کل من کتابی‏ البرهان و الاتقان فی أسباب النزول:
قال الزرکشی فی البرهان‏18:«و قد اعتنی بذلک المفسرون فی کتبهم و أفردوا فیه تصانیف،منهم علی بن المدینی شیخ البخاری،و من اشهرها تصنیف الواحدی‏ فی ذلک و اخطأ من زعم أنه لا طائل تحته لجریانه مجری التاریخ،و لیس کذلک،بل له‏ فوائد:
-منها وجه الحکمة الباعثة علی تشریع الحکم
-و منها تخصیص الحکم به عند من یری أن العبرة بخصوص السبب
-و منها الوقوف علی المعنی
-و منها أنه قد یکون اللفظ عاما و یقوم الدلیل علی التخصیص
-و من الفوائد أیضا دفع توهم الحصر».
و قال السیوطی فی الاتقان‏19:«افرده بالتصنیف جماعة اقدمهم علی بن‏ المدینی شیخ البخاری،و من اشهرها کتاب الواحدی علی ما فیه من اعواز،و قد الختصره الجعبری فحذف أسانیده،و لم یزد علیه شیئا،و الف فیه شیخ الاسلام أبو الفضل ابن حجر کتابا مات عنه مسودة فلم نقف علیه کاملا،و قد ألفت فیه کتابا حافلا موجزا محررا لم یؤلف مثله فی هذا النوع سمیته«لباب النقول فی اسباب‏ النزول».
ثم قال فی معرض حدیثه عن المسألة الأولی:
«زعم زاعم أنه لا طائل تحت هذا الفن لجریانه مجری التاریخ،و اخطأ فی‏ ذلک،بل له فوائد:
-منها معرفة وجه الحکمة الباعثة علی تشریع الحکم
-و منها تخصیص الحکم به عند من یری أن العبرة بخصوص السبب
-و منها أن اللفظ قد یکون عاما و یقوم الدلیل علی تخصیصه...
-و منها دفع توهم الحصر...»
و هذا التشابه فی الألفاظ و التماثل فی المصطلحات و التقارب ی الموضوعات‏ یؤکد اعتماد السیوطی فی تألیف کتابه«الاتقان»علی کتاب البرهان للزرکشی،و لم‏ ینکر السیوطی هذا،فلقد أکد أنه اعاد ترتیبه،و أدمج بعض الأبواب فی بعض،و فصل‏ ما حقه ان یبان،وزاد بعض الفوائد و الفرائد،و من الیسیر أن نکتشف الاضافات‏ التی اضافها السیوطی و الزیادات التی زادها فی کثیر من فصول الاتقان...

خصوصیات شخصیة السیوطی:

و تتمیز شخصیة السیوطی بخصوصیات واضحة،و أهمها ما یلی:
أولا:قدرته الفائقة علی جمع مادته العلمیة من الأصول المعتمدة:
و هذا الجمع هو جهد یستحق التقدیر،و یدل علی سعة ثقافة السیوطی‏ و معرفته بمصادر مادته العلمیة،و لیس من الیسیر علی أی باحث أن یستوعب المصادر العلمیة و أن یحیط بما جاء بها من آراء و أفکار...
ثانیا:سعة ذاکرته و قدرته علی الحفظ:و یبدو أن السیوطی کان یملک‏ ذاکرة قویة مکنته من استحضار ما یحتاج إلیه من معلومات بدقة و موضوعیة و أمانة، و لا نستطیع أن نغفل هنا أثر العصر فی تکوین منهج السیوطی و هو منهج موسوعی‏ اتصف بالنظرة الشمولیة للثقافة،و الجهود التی یغلب علیها العمل الموسوعی تجسد حالة استقرار فی المجتمع،و کانت القاهرة فی هذه الفترة الزمنیة فی أوج ازدهارها العلمی،فی ظل نکسات متلاحقة کانت تعصف ببلاد العراق علی ید المغول و التتار، فی الوقت الذی کانت غرناطة تسدل الستار علی تاریخها الاسلامی...
ثالثا:دقته فی تصنیف الأفکار،و ترتیب المعلومات،و هذه القدرة تحتاج إلی‏ موهبة و استعداد،و استطاع السیوطی أن یصقل أفکاره و أن یختار منها ما یحتاج إلیه‏ لتقدیم مادته العلمیة،و إذا کان مما یؤخذ علیه أنه یلخص أفکار غیره و یجمع ما تراکم‏ فی التکب المصنفة،فهذا التلخیص و الجمع یحتاج لمواهب خاصة،و ما کان یمکن لغیر السیوطی أن یقوم بهذا العمل الکبیر،الذی جمع فیه تراث الاجیال المتلاحقة و صفاه‏ و نقحه و اضاف إلیه من الفوائد ما جعله فی متناول الباحثین و الدارسین...
و السیوطی ولید عصره،و یجسد ذلک العصر الذی توقفت فیه روح الابتکار وضعفت فیه ارادة التجدید،و تراجعت فیه الهمم عن التفکیر الجاد فی إضافة علمیة و کان التراث العلمی هو مادة الدراسة و البحث،شرحا لمتونه،و اختصارات لشروحه، و جمعا لمادته،و اهتماما بالتدوین و التبویب و التحسین،و کانت هذه هی مهمة العلماء، یتبارون فیها و یتنافسون،و بفضل هذا التنافس صنفت کتب رائعة التبویب حسنة الترتیب،و أصبحت فیما بعد من أمهات کتب التراث الذی نعتز به.
و کتاب«الاتقان فی علوم القرآن»هو نموذج حی لمؤلفات السیوطی و لمنهجه‏ العلمی فی الجمع و الترتیب و التصنیف،و هو الیوم المصدر الأهم فی تاریخ الدراسات‏ القرآنیة،و هو حجة للباحثین،و لا یستغنی عنه،و عبارته سهلة یسیرة،و جمیلة و أنیقة...
و إذا کان بعض العلماء قد شکک فی أمانة الامام السیوطی،و اتهمه بالسطو علی مکتبة المدرسة المحمودیة التی کان یتردد علیها،و نسب لنفسه ما کان غیره من‏ المتقدمین من لم یشتهر أمره قد ألفها و صنفها بعد أن أدخل علیها من التقدیم و التأخیر ما جعلها من مصنفاته فإن من المؤکد أن جهده فی الترتیب و التصنیف و الجمع‏ و التلخیص جدیر بأن یجعله فی موضع الاشادة،و بخاصة و أننا نلاحظ أن معظم‏ مصنفاته ذات منهج متقارب،تبرز فیه خصوصیة المؤلفات المنسوبة إلی السیوطی من‏ حیث حسن التبویب وجودة التصنیف بالاضافة إلی منهجه النقدی الذی یعتمد فیه‏ علی منطقه العقلی الذی أعطی لمصنفاته العلمیة مکانة متمیزة.
و لا نستطیع أن ننکر التشابه و التقارب بین مؤلفات السیوطی و مؤلفات من‏ سبقوه فی التدوین فی نفس العلم،و لا ننکر أیضا أن السیوطی قد نقل الکثیر من‏ غیره،کما اتضح لنا ذلک من خلال مقارنة نصین من کل من کتابی البرهان‏ للزرکشی و الاتقان للسیوطی،و لکن هذا التقارب لا یقلل من أهمیة المصنفات التی‏ وضعها السیوطی،فهو صاحب قدرة علی تجمیع المادة العلمیة و اعادة ترتیبها وفق‏ منهجیة مریحة و واضحة،و هذه المنهجیة اعطت لمؤلفات السیوطی مکانتها فی صدارة امهات الکتب الاسلامیة.

منهج السیوطی فی الاتقان:

و یتمیز منهجه فی تصنیف کتابه الاتقان بما یلی:
أولا:مقدمته الرائعة التی افتتح بها هذا الکتاب:و تحدث فیها عن علوم‏ القرآن،و ما دون فی هذا العلم،و المراجع التی اعتمد علیها،و المصنفات التی کتبت فی‏ هذه العلوم،و خص کتاب البرهان للزرکشی باهتمام و عنایة،و لعل سبب ذلک أنه‏ الأقراب إلی مصنفه...
ثانیا:ذکره فی بدایة کل نوع(و المراد به الفصل)،من أفراد ذلک‏ الموضوع بالتصنیف،مبتدئا الفقرة الأولی بقوله:أفرده بالتصنیف جماعة،و منهم‏ فلان و فلان...
و نورد مثالا لذلک ما ورد فی النوع الثالث و الستین فی موضوع الآیات‏ المشتبهات قال:«أفرده بالتصنیف خلق،أولهم فیما احسب الکسائی،و نظمه‏ السخاوی،و ألف فی توجیهه الکرمانی کتابه«البرهان فی متشابه القرآن»و أحسن منه‏ «درة التنزیل و غرة التأویل»لابی عبد الله الرازی،و احسن من«ملاک التأویل»لأبی‏ جعفر ابن الزبیر،و لم اقف علیه،و للقاضی بدر الدین ابن جماعة فی ذلک کتاب‏ لطیف سماه«کشف المعانی عن متشابه المثانی»و فی کتابی اسرار التنزیل المسمی‏ «قطف الأزهار فی کشف الأسرار»من ذلک الجم الغفیر...»20.
ثالثا:وضوح منهجه فی تلخیص الکتب الأخری:و قد ذکر التلخیص فی‏ عدة مواطن،و بین المصنفات التی اعتمد علیها فصله،مثال ذلک ما ورد فی النوع‏ الخامس و الثلاثین من الاتقان فی آداب التلاوة،قال:«أفرده بالتصنیف جماعة،منهم‏ النووی فی«التبیان»،و قد ذکر فیه و فی«شرح المهذب»و فی«الأذکار»جملة من‏ الآداب،و أنا الخصها هنا،و أزید علیها اضعافها و أفصلها مسألة مسألة لیسهل‏ تناولها»21.
رابعا:قدرته علی نقل أقوال للعلماء الذین صنفوا فی هذا العلم:
و ینقل أقوالهم بدقة و أمانة،کما یذکر اسماء کتبهم،و أحیانا یرجح بین الروایات‏ و الأقوال و یضعف بعضها و یورد ما یراه هو الأصح.
و یظهر هذا فیما نقله عن القاضی جلال الدین البلقینی حول اقسام القراءة و هی متواترة و آحاد و شاذ،و بعد أن أورد رأیه قال:«و هذا الکلام فیه نظر یعرف مما سنذکره،و أحسن من تکلم فی هذا النوع إمام القراء فی زمانه شیخ شیوخنا أبو الخیر ابن الجزری،قال فی أول کتابه النشر...»
و منهج الترجیح یؤکد استیعاب السیوطی لمادته العلمیة،و تحکمه فیما ینقل، و قدرته علی اختیار الرأی الأرجح،ناسبا الرأی الراجح لصاحبه،معترفا له بالتفوق‏ و التمیز و الدقة.
و لا شک أن کتاب«الاتقان فی علوم القرآن»یعتبر من أمهات الکتب‏ المعتمدة فی الدراسات القرآنیة،و هو من أکثر الکتب مکانة و شهرة،و لا یمکن‏ لباحث فی علوم القرآن أن یستغنی عنه،فهو یغنی عن غیره،و غیره لا یغنی عنه، و لو لم یکن للسیوطی غیر هذا الکتاب لکفاه فخرا.

الهوامش:

(1)انظر مناهل العرفان ج 1 ص:28.
(2)انظر مذکرات للمؤلف بعنوان:محاضرات فی علوم القرآن ص 104.
(3)انظر مقدمة السیوطی لکتابه الاتقان ج 1،ص:7-9.
(4)انظر مقدمة الاتقان ج 1 ص 7.
(5)انظر مقدمة الاتقان ج 1 ص 9.
(6)هو محمد بن سلیمان بن سعد الحنفی،و اشتهر بالکافیجی لکثرة اشتغاله بالکافیة فی علم النحو و توفی‏ سنة 879 هـ.
(7)هو عبد الرحمن بن عمر بن رسلان الکنانی العسقلانی،و کان من علماء الحدیث توفی سنة 824 هـ.
(8)انظر مقدمة الاتقان ج 1 ص 14.
(9)انظر مقدمة الاتقان ج 1 ص 17.
(10)نفس المصدر ص 18.
(11)انظر الاتقان ج 1 ص 18.
(12)انظر حسن المحاضرة ج 1 ص 142 المطبعة الشرقیة.
(13)انظر نفس المصدر.
(14)انظر معترک الأقران الجزء الأول.
(15)انظر معترک الأقران فی اعجاز القرآن ج 1 ص 484.
(16)انظر معترک الأقران فی اعجاز القرآن ج 1 ص 484.
(17)انظر نفس المصدر ص 485.
(18)انظر البرهان ج 1 ص 22.
(19)انظر الاتقان ج 1 ص 82 طبعة المکتبة العصریة.
(20)انظر الاتقان ج ص 339.
(21)انظر الاتقان ج 1 ص 292.

 
پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:53 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

گرايش هاى تفسيرى در ميان مسلمانان; بررسى يك ترجمه

گرايش هاى تفسيرى در ميان مسلمانان; بررسى يك ترجمه

سيد حسن اسلامى

گرايش هاى تفسيرى در ميان مسلمانان, ايگناس گلدزيهر, ترجمه سيد ناصر طباطبائى, مقدمه و حواشى سيد محمد على ايازى, تهران, ققنوس, 1383, 358 صفحه.
كتاب گرايش هاى تفسيرى در ميان مسلمانان, سرانجام با تأخيرى تقريباً نود ساله به فارسى ترجمه و منتشر شده است و اين ظاهراً سرنوشت كتاب هاى جدى از اين دست است; براى مثال كتاب معروف اميل دوركيم يعنى صور اوليه حيات دينى (1912م) نيز حدوداً پس از يك قرن از تأليف آن به تازگى ترجمه شده است. همچنين كتاب اخلاق پروتستانى و روح سرمايه دارى (1903م), نوشته ماكس وبر با همين مقدار تأخير به فارسى ترجمه شده است. اما اين تأخير از اهميت اين كتاب ها نمى كاهد. براى دين پژوهان مسلمان گلدزيهر نامى آشنا است, اما اين آشنايى تلخى است و غالباً در منابع مختلف از او به نيكى ياد نمى شود. زيرا اين باور جاافتاده اى است كه وى نگاهى ناهمدلانه در تحقيقات اسلامى خود دنبال مى كند و به نام علم و يافته هاى علمى, مفروضات خود را به خواننده تحميل مى كند. چه اين باور را بپذيريم و چه در درستى آن ترديد كنيم, يك مطلب را نمى توان انكار كرد و آن اين كه وى را بايد به گونه اى جدى خواند و به تحليل آراى او پرداخت و مبانى آن را بازگفت. خلاصه آن كه نمى توان او را نديده گرفت و تأثيرات او را بر نوعى شرق شناسى و اسلام شناسى انكار نمود. ترجمه آثار او نخستين گام براى شناخت مستقيم او به شمار مى رود. در اين مختصر هدف بررسى آراى او نيست, تنها به يك اشاره اكتفا مى كنم و آن اين كه وى هيچ كوششى براى فهم همدلانه منابع دينى مسلمانان نمى كند و در اين ميان غالباً اصل تفسير به احسن را كه در فهم متون لازم است و از آن به عنوان The prnciple of charity نام برده مى شود, كنار مى نهد و همين كار به اعتبار تفسير او سخت لطمه مى زند و كوشش فراوان او را در گردآورى داده هاى خاص و تحليل آنها كم ارزش مى سازد و خواننده را به موضع گيرى در برابر خود مى كشاند.
با اين همه وى يكى از پيشروان نگرشى در مطالعات اسلامى و به ويژه حوزه تفسير پژوهى است كه شايسته بررسى است. لذا نگرش يكسويه و گاه خصمانه او دليل موجهى بر نخواندن آثارش به شمار نمى رود; به ويژه آن كه اين آثار, حداقل از نظر برخى تقسيم بندى ها, بر آيندگان تأثيرى ماندگار بر جاى گذاشته است; كتاب حاضر يكى از آنها به شمار مى رود كه از اين منظر همچنان خواندنى و قابل استفاده است. اين كتاب, در سال 1920 به زبان آلمانى چاپ و منتشر شد و نخستين ترجمه كامل آن به زبان عربى در سال 1954 به دست عبد الحليم نجار انجام و با نام (مذاهب التفسير الاسلامى) در مصر چاپ گشت. گلدزيهر در اين كتاب انواع نگاه هاى مختلف به كتاب مقدس قرآن در ميان مسلمانان يا مكاتب تفسيرى را تحليل مى كند و با نقد و بررسى آنها, آراى خود را در باره اسلام, قرآن, پيامبر اكرم و درجه تأثيرپذيرى قرآن از آيين يهود بيان مى كند. در اين كتاب ما شاهد تحول تفسير و تكامل مكاتب تفسيرى هستيم كه مؤلف آن را طى شش بخش سامان داده است. گلدزيهر در آغاز, نخستين مرحله تفسير و شكل گيرى آن را طى دو فصل بيان مى كند. سپس مكتب تفسير نقلى و اصول آن را باز مى گويد, سومين بخش درباره نگرش تفسيرى معتزله است كه مؤلف گزارش تاريخى و تحليلى دقيقى از اين جريان و شيوه سلوك فكرى آنان به دست مى دهد. چهارمين بخش, ديدگاه تفسير صوفيانه را بحث و تفسير رمزى يا تأويلى را بررسى مى نمايد. پنجمين بخش درباره تفسير عقيدتى يا فرقه اى است كه مؤلف در آن نحوه استفاده هاى فرقه هاى دينى و كلامى را از آيات قرآنى نشان مى دهد و مواردى را نقل مى كند كه چگونه برخى فرق براى اثبات باورهاى خود با تكلف از آيات به سود خود كمك مى گرفتند. فرجامين بخش, تفسير را در دوره هاى متأخر بررسى مى كند و از ديدگاه عالمان مسلمان سده هاى اخير مانند سيد جمال, محمد عبده, سيد محمد رشيد رضا سخن مى گويد.
گلدزيهر, در بحث هاى پر ارجاع خود گاه پروايى از آن ندارد سخنى بگويد كه بر خلاف نظر غالب مسلمانان است و مطلبى را در دهان آنان بگذارد كه خود از آن مى پرهيزند و يا نتيجه اى بگيرد كه فراتر از مقدمات آن است, لذا مترجم عرب اين كتاب كه خود مردى فاضل است, در مواردى لازم ديده است كه توضيحات و تعليقاتى به كتاب بيفزايد و بر خطاهاى تاريخى يا تحليلى مؤلف انگشت نقد بگذارد. اين كار با همه ارزشى كه دارد, از سويى ناقص مانده است: مترجم عرب زبان از اين كار در بخش پنجم كه عمدتاً ديدگاه تفسيرى شيعه را بررسى مى كند, دست كشيده و به هر دليلى ترجيح داده است خوانندهْ ناخواسته ادعاهاى نادرست مؤلف را در برخى موارد بپذيرد يا جدّى بگيرد.

درباره اين ترجمه

ترجمه فارسى اين كتاب از روى ترجمه عربى كتاب صورت گرفته است. اما افزون بر ترجمه, دو بخش افزوده دارد: نخست مقدمه اى تحليلى به قلم جناب حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد على ايازى كه در آن به تفصيل مفروضات اصلى گلدزيهر و نتايج آنها در نگرش او بيان شده است, كه آشنايى با آنها براى خواننده اين كتاب بسيار لازم است. در اين مقدمه, به اختصار با گلدزيهر, آراى او, ديگر آثار وى, تأثيرگذارى او و جايگاه كتاب فعلى آشنا مى شويم. در اين مقدمه مفروضات اساسى گلدزيهر بيان, نقد و كاستى آنها روشن مى شود. همچنين كاستى هاى روشى كتاب در برخى موارد بازنموده مى گردد. با اين همه نويسنده بر اهميت اين كتاب و نقش تاريخى آن تأكيد مى كند و خوانندگان را از بى توجهى به آن برحذر مى دارد. وجود اين مقدمه, نگارنده را از بحث بيشتر درباره مبانى مؤلف بى نياز مى سازد.
اما دومين افزوده اين ترجمه, توضيحاتى است كه به بخش پنجم آن افزوده شده است. همان طور كه اشاره شد, بخش پنجم ترجمه عربى كتاب بدون توضيحات مترجم منتشر شده است و از قضا در آن ادعاهاى فراوان و نادرستى بر ضد شيعه مطرح شده است. اين كاستى در ترجمه فارسى برطرف شده است و جناب آقاى ايازى همت كرده و با دقت اين بخش را خوانده و هر جا سخنى بر خلاف اصول شيعه و يا منش علمى يافته است, با ارائه توضيحات يا معرفى منابع لازم, مانع بدفهمى شده است. اين توضحيات از دو جهت قابل توجه است: نخست بار علمى آنهاست كه با خواندن آنها گاه متوجه مى شويم گلدزيهر سخت از روش تحقيقِ درست دور افتاده است و به جاى ديدن منابع اصلى و استناد به آنها منابع دست چندم يا آراى شاذ را ترجيح داده است. اما دومين ويژگى اين توضيحات كه به نظر نگارنده مهم تر و جامعه علمى امروز ما به آن نيازمندتر است, جنبه اخلاقى آنهاست. جناب آقاى ايازى در برابر ادعاهاى نادرست و گاه خلاف ادب و چه بسا مغرضانه مؤلف, به جاى استفاده از شيوه هاى رايج و مرسوم, جانب ادبِ نقد را همواره نگه داشته است و در برابرْ از استدلال و منطق برهانى استفاده كرده است و نادرستى ها را با درستى ها پاسخ داده و نشان داده است كه اگر ادعايى مغرضانه يا خصمانه و يا حتى از سوى دشمنى صهيونيست بود! باز مى توان با زبانى متين و قلمى امين, و منطقى استوار پاسخ درخورى داد كه هم از نظر علمى مقبول باشد و هم از نظر اخلاقى, درس آموز. سخن كوتاه, اين منش و روش نيازمند بحث مستقلى است كه نگارنده در جاهاى ديگر به آن پرداخته است و در اين جا تكرار آن را درست نمى بيند. در هر صورت خواندن مقدمه كتاب و توضيحات آن براى خواننده مغتنم است.

بررسى ترجمه كتاب

با اين همه, بيت الغزل اين نوشته آن است كه اين كتاب, با همه اهميتى كه دارد, ترجمه مناسبى از آن به دست داده نشده است و ترجمه حاضر در موارد متعددى نه تنها تصوير دقيقى از ادعاهاى گلدزيهر به دست نمى دهد, بلكه گاه تصويرى به شدت متفاوت و حتى متضاد از انديشه هاى او ارائه مى كند. به نظر نگارنده, مترجم محترم جناب آقاى طباطبائى نتوانسته است خوب از عهده ترجمه اين كتاب برآيد. در اين نوشته مى كوشم كاستى هاى عمده اين ترجمه را بازگويم, اما پيش از آن توجه به چند نكته لازم است:
ييك. در اين نوشته به اين مسئله نمى پردازيم كه درست تر آن بود كه ترجمه از متن اصلى كتاب صورت مى بست و مسائلى از اين دست. در هر صورت مبدأ اين كتاب, ترجمه عربى است و هر چند ترجمه از روى ترجمه, موجب رخ دادن خطاهاى متعددى مى شود, ليكن مبناى بررسى ترجمه ٌفعلى, همان ترجمه عربى است. از اين منظر فرض بر آن است كه متن عربى, خودْ متن اصلى است, نه ترجمه.
دو. محور بررسى اين نوشته, فقط مسئله وفادارى ترجمه به متن اصلى است, نه سبك ترجمه. در باره اين ترجمه و هر ترجمه اى مى توان از ديدگاه هاى مختلفى بحث كرد. مى توان درباره سبك متن اصلى و ترجمه يا واژگان ترجمه و مانند آنها بحث كرد; اما نگارنده در اين جا تنها در پى آن است كه نشان دهد چقدر مفاهيم متن عربى به فارسى راه يافته است و چه مقدار در اين كار كاستى وجود دارد. لذا كارى به واژگان ترجمه, نحوه نگارش و سبك نوشته نداريم.
سه. در مواردى نگارنده ناگزير شده است كه خود بخش هايى از متن عربى را ترجمه كند, تا كاستى هاى ترجمه فعلى را نشان دهد. اما چون هدف از اين كار, بررسى وفادارى به متن اصلى بوده است, به هنگام ترجمه كوشيده است فقط در پى انتقال مفاهيم و به دست دادن ترجمه اى امين و بدون آرايه هاى سبكى باشد. لذا گاه حتى آگاهانه كوشيده است تا عين واژه هاى عربى را ـ البته در مواردى كه اين واژه ها در فارسى همان معنا را مى رسانده اند ـ در ترجمه به كار گيرد. نگارنده كه خود در اين وادى گامى نهاده است, با بحث ضرورت هاى ترجمه و آزادى هايى كه گاه لازمه كار مترجم است, آشنا است. اما در اين نوشته به مسائلى از اين قبيل نمى پردازد. مسئله آن است كه از نظر نگارنده هر گونه آزادى و مجالى براى مترجم قائل باشيم, باز نمى توانيم وى را اجازت دهيم كه ترجمه اى به دست دهد كه از نظر معنايى با متن اصلى فاصله ها داشته باشد. نقطه ثقل اين نوشته نيز, ارزيابى اين مسئله است و بس.
براى تسهيل كار, اين بررسى در دو محور زير انجام مى شود:
1. نادرستى هاى ترجمه;
2. افتادگى ها و افزايش هاى ترجمه.
اين تقسيم بندى البته دقيق نيست و فقط براى تسهيل كار و يا تأكيد بر موارد خاص انجام شده است; زيرا جايى كه معمولاً افتادگى يا افزايشى رخ داده است, نوعى نادرستى در ترجمه نيز به چشم مى خورد. همچنين نادرستى هاى ترجمه غالباً همراه با كاستى يا افزايش در ترجمه بوده است. اما هدف از اين تقسيم بندى در اينجا تأكيدى است كه نگارنده بر موارد مختلف دارد. گاه هدف نشان دادن عدم مطابقت در ترجمه بوده و گاه نيز بيان اين مطلب كه به دليل كاستى يا افزايش چه خطاهايى در متن فارسى رخ داده است. در هر صورت صرفاً براى آسانى كار و با هدفى موقت اين تقسيم بندى صورت بسته است.

1. نادرستى هاى ترجمه

مترجم محترم, گاه بخشى هايى را چنان ترجمه كرده است كه يا محتواى متن عربى را كاملاً منتقل نمى كند و يا گاهى مطلبِ يكسره متفاوتى را بيان مى دارد و از مقصود مؤلف بسيار دور مى افتد. در اين جا به برخى از اين موارد با ذكر علت احتمالى اين خطاها اشاره مى شود:
1. گلدزيهر, هنگام سخن از تأثير افسانه ها و قصه ها, سخن معروفى از احمد بن حنبل نقل مى كند كه در ترجمه به اين صورت آمده است: (سه چيز است كه اصل و ريشه اى ندارد: تفسير, نسبت هاى قبيله اى و مغازى. ) (ص76)
توضيح آن كه احمد حنبل در باره جريانى رايج در عرصه تفسيرنگارى و مغازى نويسى يا به تعبير ديگر, تاريخ نگارى جنگ هاى پيامبر اكرم, موضع مى گيرد. وى بر آن است كه كسانى به كمك افسانه ها و قصه ها مى خواهند آيات قرآن را تفسير و از آنها براى تفسير حوادث آينده استفاده كنند. عده اى نيز مى كوشند خلأهاى اطلاعاتى مربوط به جنگ هاى حضرت رسول را با بهره مندى از قوه تخيل خود پر كنند. از اين رو وى در اين سخن تفسير, ملاحم و مغازى را بى اصل قلمداد مى كند. در متن عربى از (ملاحم) نام برده است كه مى توان آن را پيش بينى هاى شگفت انگيز در باره آينده ترجمه كرد. اما مترجم اين تعبير را نديده گرفته و به جاى آن از نسبت هاى قبيله اى سخن گفته است, كه در متن اصلى از آن اثرى نيست. اصل سخن احمد حنبل چنين است: (ثلاثة لا اصل لها: التفسير, و الملاحم و المغازى. ) (5ـ74)1
2. گلدزيهر از رواج فرهنگ قصّاصى در تفسير قرآن سخن مى گويد و اشاره مى كند كه در پى كنجكاوى برخى از مسلمانان براى فهم داستانهاى قرآن كه به اجمال برگزار شده بود, قصاصان بازار گرمى يافتند و كسانى به كمك عالمان اديان ديگر, براى نياز هاى پديد آمده, كالاى تازه اى عرضه كردند و افراد خاصى از اين سنخ مانند مقاتل بن سليمان پديدار شدند. مترجم اين بند را چنين ترجمه كرده است:
(اين تلاش همواره عزيز و گرانقدر بوده است. در اين ميان كسانى پيدا شدند كه حرص شديدى داشتند تا رابطه ميان داستان هاى قرآن و كتاب هاى گذشتگان همچون تورات و انجيل را دريابند. آنان به اين داستان ها علاقه خاصى نشان مى دادند و به دنبال ريشه آنها مى گشتند و بسيارى از آنها را از روى بدفهمى خود به كنار مى گذاشتند و به نتايجى مى رسيدند كه از ديدگاه آنان تحت عنوان تفسير قرآن معرفى مى گرديد. اين مردان, كسانى بودند كه سرانجام كتاب مقاتل بن سليمان را به هر سويى بردند.)
مقاتل بن سليمان (متوفى 150هـ772م. ) به صفتى شناخته شده است و آن اين كه: (وى براى شناخت قرآن از كتاب هاى يهود و نصارى بهره مى گرفت و قرآن را موافق آنچه در نزد يهوديان و نصرانيان بود قرار مى داد. ) (ص77)
صدر و ذيل اين بند با يكديگر نمى خواند و معلوم نيست كه كدام تلاش عزيز و گرانقدر بوده است و يا آنكه اين سخن چه ربطى به كتاب مقاتل دارد. اما نگاهى به متن اصلى نشان مى دهد كه مترجم اساساً از فهم سخن مؤلف بسيار دور شده است و چيزى را گفته كه مؤلف نمى خواسته بگويد و گفته هاى او را نديده گرفته است. مؤلف از قانون عرضه و تقاضا سخن مى گويد, نه تلاش گرانقدر و عزيز. همچنين وى كارى به كتاب مقاتل ندارد و از (به هر سو رفتن آن) سخن نمى گويد, بلكه مى خواهد نشان دهد كه شخص مقاتل بن سليمان با گرايش قصه گويانه خود در تفسير, محصول اين قانون و نياز بوده است. متن عربى اين بند چنين است:
و قد طابق الطَلَبَ عَرض غزير. فقد وجدت طائفة من علماء الكتاب الفضوليين, الذين سدوا ثغرات القرآن بما تعلموه من اتصالهم باليهود و النصارى, و اتموا ما تلقوه عنهم من القصص, التى كان كثيراً ما رددوها عن سوء فهم لها, بنتاج خيالهم الخاص و ارسلوا كل ذلك على انه تفسير للقرآن. رجال من طابع مقاتل بن سليمان. (المتوفى 150هـ772م) الذى ذكر فى تمييز خصيصته انه: (استمد علمه بالقرآن من اليهود و النصارى و جعله موافقاً لما فى كتبهم. (6ـ 75)
ترجمه پيشنهادى بند فوق چنين است:
عرضه فراوان با تقاضا مطابق افتاد. در نتيجه گروهى از عالمان كنجكاو كتاب پديد آمدند كه خلأهاى قرآن را با آنچه از طريق تماسشان با يهوديان و مسيحيان آموخته بودند, پركردند و داستان هايى را كه از آنان فراگرفته بودند و بر اثر بدفهى آنها, فراوان تكرارشان مى كردند, با دستاورد خيال خاص خود كاملش ساختند و همه آن را به عنوان تفسير قرآن مسلم گرفتند; مردانى از سنخ مقاتل بن سليمان (متوفاى 150هـ 772) كه در تمايز ويژگى او گفته اند وى: (براى دانش خود به قرآن از يهوديان و مسيحيان مدد گرفت و آن را موافق آنچه در كتاب هايشان بود, قرار داد.
3. مؤلف پس از بند فوق بلافاصله پاراگرافى را مى آورد كه علت هشدار نسبت به روايات اهل كتاب را بيان مى كند. مترجم اين بند را چنين ترجمه كرده است:
(تا اين جا سخن از دورى كردن از نقل سرگذشت و اخبار اهل كتاب بود. از اين روى داستان هايى كه بهره اى از حق و درستى داشت به مناسبت به سويى نهاده و اين نيز در نتيجه دورى كردن پرهيزگاران از رجوع به كتاب هاى گذشتگان بود. اينان كسانى بودند كه عنصر خيال بر آنان چيره شده بود. از فرزند زاده عمر روايت شده است كه وى از اين كه كسى تفسير قرآن كند, كراهت داشت و دليل آن نيز آن بود كه اين كار موجب گسترش افسانه ها مى شود; هرچند آنان در اين كارها نيت خير داشتند و در پى آن بودند تا چهره قرآن را هرچه روشن تر نشان دهند. ) (ص78)
اين ترجمه نه تنها نظر مؤلف را منعكس نمى كند, بلكه سخنان ديگرى را به او نسبت مى دهد كه وى نگفته است. در اين متن, سخن از قصه پردازان پرهيزگارى است كه به گونه اى مبالغه آميز در تفسير قرآن, فرهنگ قصه سرايى را به كار گرفتند و با قدرت تخيل خود مسائلى را به قرآن نسبت دادند كه بيش از آن كه بيانگر واقعيت باشد, بازگوى آرمان ها و خيالات خودشان بود. متن عربى اين بند چنين است:
الى هذا يرجع الانذار و التحذير من اخبار اهل الكتاب. وقد زاولت القصص بمقدار مبالغ فيه حقاً طبقة من اتقياء القُصّاص الذين ظهروا فعلاً فى زمن قديم, والذين يغلب فى نشاطهم عنصر الخيال. وقد اقترنت فى الواقع كراهية حفيد عمر لتفسير القرآن بأنه كان لا يحب ان يستمع الى قاص الجماعة, على الرغم من الغرض الحميد الذى كان مقصوداً اذ ذاك من عملهم. و هولاء المفسرون المطلقو التصرف, الذين لم يتقيدوا بنظام معين, وسّعوا ايضاً نطاق المغازى حتى صارت تشمل آمال الاسلام المتأخرة, و اقحموا تأويل تحققها فى القرآن على انه من قبيل التنبؤ بالغيب. (7ـ76)
ترجمه پيشنهادى بند فوق چنين است:
هشدار و پرهيز دادن از اخبار اهل كتاب, به همين مطلب باز مى گردد. طبقه اى از پرهيرگاران قصه پرداز, كه عملاً از زمان قديم پديدآمده بودند و عنصر خيال بر فعاليت آنان غلبه داشت, حقيقتاً اين قصه ها را به گونه اى مبالغه آميز به كار بستند. در واقع نيز كراهت نوه پسرى عمر از تفسير قرآن با اين مسئله كه وى خوش نداشت به قصه پرداز جماعت ـ على رغم هدف ستوده اى كه از اين كار داشتند ـ گوش دهد, قرين گشت. همچنين اين مفسران مطلق العنان كه به نظام معينى پايبند نبودند, دامنه مغازى را گستردند تا آن كه شامل آرزوهاى بعدى اسلام نيز گشت و تأويل تحقق آنها را به عنوان غيب گويى هاى قرآنى وارد قرآن ساختند.
همان طور كه ديديم در اين متن, نه سخنى از نشان دادن چهره قرآن است و نه پرهيزگاران از رجوع به كتاب هاى گذشتگان خوددارى كرده اند. در اين جا مؤلف نكته قابل تأملى را بيان كرده است كه مترجم آن را فروگذاشته و خود سخن ديگرى را به نام او نقل كرده است.
4. در ادامه نگرش قصه پردازان و و نقش (قاص ّ) يا (قصاص) در تفسير قرآن و تأثير اين فرهنگ بر تفسير اين كتاب آسمانى, مؤلف از مخالفتى كه با اين جريان شده است, نام مى برد و مى گويد نامگذارى افرادى از اين دست به عنوان (قاص) در پى سنجش اين نگرش است. مترجم سخن مؤلف را چنين ترجمه كرده است:
(اما اطلاق نام روايت كننده بر مردى كه مى خواهد علم و آگاهى خود را به طور تفصيل در مورد آيات 10 و 11 سوره دخان (چشم انتظار روزى باش كه آسمان به آشكارا دود بياورد و آن همه دود همه مردم را در خود فروپوشد و اين عذابى است دردآور) نشان دهد و اين آيات را به طور واضح براى شنوندگان خود به تصوير بكشد, براى اين كار ممكن است دست به تأويلاتى زند و افسانه هايى را آورد كه با قرآن نيز هماهنگى و همخوانى داشته باشد. ) (80ـ79)
مؤلف در پى آن است كه بگويد كسانى براى روشن سازى برخى آيات مجمل قرآن, راه قصه گويى و افسانه پردازى در پيش گرفتند و كوشيدند آنچه را كه در اين آيات به گونه اى كلى آمده است, با تفاصيل مجذوب كننده اى بيان و بدين ترتيب, جلب انظار كنند. اين كسان هرچند گاه موفق مى شدند, اما جامعه علمى آنان را (قاص ّ) يا قصه پرداز ناميد و با اين نامگذارى ارزش كار آنان را سنجيد. اما مترجم با بى توجهى به كلمه (قاص) كه در متن عربى آمده است و در اين متن واژه اى كليدى به شمار مى رود, ترجمه اى به دست داده است كه گوياى مقصود مؤلف نيست. متن عربى اين بند چنين است:
فاطلاق اسم القاص على الرجل الذى يريد ان يثبت علمه بالتفاصيل الدقيقة لليوم المذكور فى الآيتين 10ـ12 من سورة الدخان: (فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين. يغشى الناس هذا عذاب اليم), و ان يصور هذه التفاصيل لمستمعيه, يمكن اين يقوم دليلاً على مدى التقويم لمثل تلك الاساطير المقرونة بالقرآن و تقدير وزنها. (ص79)
ترجمه پيشنهادى اين بند چنين است:
اطلاق نام (قاص) بر مردى كه مى خواهد آگاهى خود را به تفصيلات دقيق روز ياد شده در دو آيه سوره دخان (12ـ10) (… ) ثابت كند و اين تفاصيل را براى شنوندگان خود تصوير نمايد, مى تواند دليلى باشد بر درجه ارزيابى چنين افسانه هاى قرين شده با قرآن و سنجش وزن آنها.
5. در باره جايگاه و اهميت مجموعه هاى روايى, مؤلف سخنى مى گويد كه چنين ترجمه شده است:
(تعداد بسيار روايات اسلامى در زمينه تفسير قرآن, مجالى براى تعجب ما نمى گذارد. زيرا با گسترشى كه در اين زمينه فراهم آمده است آدمى را دچار حيران[كذا] و سرگردانى مى كند. اين روايات تفسيرى همچون چشمه اى مى ماند كه كسى نمى داند چه كسى آن را اداره مى كند و به راه مى اندازد. جلال الدين سيوطى (متوفى 911ه, 1505م. ) انديشمند مصرى كه داراى تأليفات بسيار گرانبهايى در زمينه علوم قرآنى است ,به اين كار بزرگ همت گماشت و تفسيرى بالغ بر شانزده هزار حديث از پيامبر [ص] و ياران وى فراهم آورد. اين كتاب به نام ترجمان القرآن نيز مشهور است و مؤلف خلاصه اى از اين كتاب را به نام الدر المنثور فى التفسير المأثور در شش جلد فراهم آورد… ) (ص82)
در اين ترجمه خطاهاى چندى رخ داده است; مانند كاستى در ترجمه, افزايش در ترجمه و نادرستى در ترجمه كه به جاى اشاره به آنها, به نقل متن عربى و ارائه ترجمه پيشنهادى اكتفا مى كنيم. متن عربى اين بند چنين است:
و لا تدع لنا سعة الصدر الملحوظة فى طريقة الرواية الاسلامية مجالاً للعجب اذا لم يكد ذلك المصدر للتفسير يتركنا مرة فى حيرة من الامر; فهو نبع لا ينضب معينه. و يقول العالم المصرى الغزير التأليف جلال الدين السيوطى (المتوفى 911ه, 1505م) الذى ندين له بكتاب يعد مدخلاً ممتازاً الى علوم القرآن, انه استطاع اين يجمع اكثر من عشرة آلاف حديث من تفاسير النبى[ص] و الصحابة و ذلك فى كتاب له بعنوان (ترجمان القرآن), استخرج منه هو نفسه مختصراً طبع بالقاهرة (1314ه) فى ستة اجزاء (الدر المنثور فى التفسير المأثور) (3ـ82)
ترجمه پيشنهادى اين قسمت چنين است:
سعه صدر قابل توجه در شيوه روايت اسلامى, مجالى براى شگفتى ما نمى گذارد; اگر نگوييم كه نزديك است كه اين منبع تفسير ما را يكسره از اين مسئله حيران سازد; چرا كه اين چشمه اى است كه سرچشمه آن خشك نمى شود. عالم مصرى پر تأليف, جلال الدين سيوطى(… ) كه وامدار كتابى از او هستيم كه درآمد ممتازى بر علوم قرآنى به شمار مى رود, مى گويد كه توانست بيش از ده هزار حديث تفسيرى از پيامبر [ص] و اصحاب او گردآورد و اين در كتابى است از او با عنوان (ترجمان القرآن) كه خودش گزيده اى از آن فراهم ساخت كه در قاهره (1314ه. ) در شش جزء چاپ شد (الدر المنثور فى التفسير المأثور)
6. مترجم در مورد موضع شيعيان در قبال قرآن موجود چنين ترجمه مى كند: (البته گروهى از تندروهاى شيعى بر اين نظر بوده اند كه ممكن نيست اين قرآن پايه و اساس دين قرار گرفته شود, زيرا در مورد صحت آن ترديد است و از مآخذ اصلى گرفته نشده است. از طرف ديگر آنان به طور عموم از زمان هاى دور در خصوص نص عثمانى تشكيك كرده اند, و معتقد هستند كه اين نص عثمانى نسبت به قرآنى كه بر محمد [ص] نازل شده است, داراى اضافه ها و تغييراتى اساسى است. چنان كه در اين زمينه, از طرف ديگر گفته شده است كه بخشى از قرآن حذف شده است). (ص248)
توضيح آنكه در متن عربى, سخن از اين است كه در قبال قرآن عثمانى از سوى شيعه دو موضع اتخاذ شده است: يك موضع تندروانه و ديگرى موضعى عامتر و ميانه روتر. علت موضع گيرى برخى از شيعيان تندرو, انتقاداتى است كه به نحوه گردآورى و تنظيم نص عثمانى وارد شده بود. اما مترجم اين تفاوت دو موضع را در ترجمه حذف كرده است و سخن از (مآخذ) قرآن به ميان آورده است كه آقاى ايازى را ناگزير به ارائه توضيحى ساخته است. هرچند توضيح ايشان كاملاً درست است, اما در متن عربى از مآخذ قرآنى سخن به ميان نيامده است و مترجم معناى اين واژه را درست در نيافته است; ايشان مآخذ را به معناى منابع و مصادر پنداشته است, حال آن كه در اين جا اساساً سخن بر سر مطلب ديگرى است; سخن از انتقاداتى است كه به نص عثمانى مى شده است, نه منابع آن. در همين بند از متن عربى و بند بعدى دوبار كلمه مآخذ به كار رفته است كه با دقت در آنها معناى اين تعبير آشكار مى گردد. نخست تعبير (برائته من المآخذ) (ص293) به كار رفته است و دوم تعبير (سليم من المآخذ) (ص294). تركيب (اخذ عليه) يعنى به او ايراد گرفت و مأخذ (و جمع آن مآخذ) به معناى انتقاد و ايراد است, نه منبع و مصدر. سليم من المآخذ نيز به معناى ايمن از ايرادها و انتقادها است. متن عربى اين بند چنين است:
انه و ان كان الشيعه قد رفضوا الرأى الذى ذهب اليه طائفة متطرفة منهم, من ان القرآن المأثور لا يمكن الاعتراف به مصدراً للدين بسبب الشك فى صحته و برائته من المآخذ, فانهم قد تشككوا على الوجه العموم منذ ظهورهم فى صحة صياغة النص العثمانى. و هم يدعون ان هذا النص العثمانى, بالنسبة الى القرآن الصحيح الذى جاء به محمد[صلى الله عليه و سلم], يشتمل على زيادات و تغييرات هامة, كما استئصلت فيه ايضاً, من جانب آخر قطع هامة من القرآن الصحيح بالابعاد و الاضافة. (ص293)
مى توان متن فوق را اين گونه ترجمه كرد:
هرچد شيعيان, نظر طائفه اى افراطى از خودشان را مبنى بر اين كه قرآن نقل شده را به دليل شك در صحت آن و دور بودنش از انتقادات نمى توان به عنوان منبع دين پذيرفت, رد كرده بودند, با اين حال عموماً از هنگام پيدايش خودْ در درستى ساختار نص عثمانى شك داشتند و ادعا مى كردند كه اين نصِ عثمانى, به نسبت قرآن صحيحى كه محمد [ص] آن را آورد شامل افزايش ها و تغييرات مهمى است. از سوى ديگر, قسمت هاى مهمى از قرآن صحيح, از طريق دور سازى و اضافه, نابود شده است.
در اين بند, مؤلف ادعاهاى چندى را مطرح مى كند كه در خور بحث است, اما سخن از مآخذ قرآنى نيست. همچنين مقصود از دور سازى, اشاره به نحوه تنظيم فعلى آيات قرآنى است كه در آن طبق ادعاى كسانى, برخى از آيات مرتبط با يكديگر از هم جدا شده اند.
7. درباره اعتقاد شيعيان به قرآن خاص, مترجم چنين ترجمه كرده است: (نويسنده الفهرست, كه از دوستداران خاندان علوى نيز به شمار مى رود, در جاهاى مختلفى از كتاب خود, از قرآنى ياد مى كند كه به خط على [ع] نوشته شده است و در يكى از خانه هاى ويران شده علويان آن را يافته است.) (ص253)
در متن عربى سخنى از خانه هاى ويران نيست. همچنين ابن نديم در جاهاى مختلف از كتاب خود از چنين قرآنى ياد نمى كند. طبق متن عربى ابن نديم ـ كه در موارد گوناگونى تعلق خاطر خود را به علويان نشان داده است ـ ادعا مى كند كه قرآنى را به خط حضرت على در خاندانى از شيفتگان و ذوب شدگان در محبت اهل بيت ديده است. تعبير متن عربى چنين است (بيت من الببوت المتفانية فى قضية العلويين). در اين جا بيت به معناى خاندان است, نه خانه, متفانى نيز به معناى فنا شده در چيزى يا كسى است, نه ويران شده. متن عربى اين قسمت چنين:
(و يذكر صاحب الفهرست, الذى يعلن فى مواضع كثيرة من كتابه عن عاطفته للعلويين, انه رأى قرآناً بخط على يتوارثه بيت من الببوت المتفانية فى قضية العلويين. ) (ص298)
مى توان اين قسمت را چنين ترجمه كرد:
(صاحب الفهرست كه در جاهاى فراوانى از كتابش تمايل خود را به علويان ابراز مى دارد, يادآور مى شود كه قرآنى را به خط على در خاندانى از خاندان هاى ذوب شده در آرمان علويان ديده است.)
8. هنگام گزارش اظهارات طلحه در مورد قرآن حضرت على, از زبان او خطاب به حضرت در ترجمه كتاب چنين آمده است: (تو را روزى ديدم كه در دست خود پارچه اى دارى و بر آن مهر زده اى[در يكى از روايات رنگ آن را زرد بيان مى كند], على [ع] گفت: پس از اين كه پيامبر رحلت كرد كار غسل و تدفين او را بر عهده گرفتم. پس از آن به كار جمع آورى قرآن مشغول شدم تا جايى كه يك حرف از آن نيز ساقط نشد, ولى اكنون آنچه جمع آورى كرده ام نمى بينم. پس از آن عمر در پى تو فرستاد و خواست تا آنچه را فراهم كرده اى ببيند. ولى به وى پاسخى ندادى. پس از آن نيز راهى را كه عمر و عثمان در جمع آورى قرآن انجام دادند, غير دقيق خواند. چگونه ممكن است نصى قديمى تر از نص عثمانى براى قرآن موجود باشد, زيرا بسيارى از صحابه كه در اين زمينه آگاهى داشتند به قتل رسيدند و آن نسخه يگانه اى كه از مصحف باقى مانده نيز توسط بزى بلعيده شد. پس از آن از على[ع]به جد خواسته شد تا مصحف خود را براى اصلاح امت بيرون آورد. على[ع] در پاسخ آنان گفت… )(ص255)
با اندك درنگى, روشن مى شود كه اين متن سرشار از ابهام و دشوارى است و معلوم نيست كه كجا سخن طلحه تمام مى شود و كجا سخن امام على به پايان مى رسد. نيز اگر مخاطب حضرتْ طلحه باشد, چرا بايد تعبير (در پاسخ آنان گفت) در متن ذكر شده باشد. همچنين در مسئله خورده شدن مصحف, غالباً از گوسفندى ماده سخن رفته است, نه بز. افزون بر آن طبق اين متن, سؤال طلحه گوياى انكار وجود نصى مقدم بر نص عثمانى است. اما با نگاهى به متن عربى در مى يابيم كه اين ابهامات ناشى از ترجمه است و متن عربى فارغ از آنهاست. به نظر مى رسد, علت اصلى ابهام متن ترجمه, جدا از بى توجهى به برخى مفردات, يكى گرفتن (قلتُ) و (قلتَ) يا به تعبير ديگر خلط (ان قلت, قلت) طلبگى است. اينك بهتر است نگاهى به متن عربى بيندازيم تا درجه دورى اين ترجمه را در يابيم. متن عربى اين قسمت چنين است:
طلحة… سأل مرة علياً: لقد رأيتُ كيف خرجت ذات يوم, ممسكاً بيدك ثوباً عليه خاتم[وصفه احدى الروايات بأنه: اصفر], ثم قلت: لقد قمتُ بغسل النبى و تكفينه و دفنه, ثم اشتغلت بجمع القرآن حتى جمعته بتمامه فلم يسقط منه حرف. و الآن لانرى شيئاً مما كتبت و جمعت. و لما ارسل اليك عمر و طلب ان يرى ما جمعت من القرآن, لم تجبه الى ذلك, ثم وصف الطريقة التى جمع بها عمر و عثمان القرآن جمعاً غير دقيق و كيف ان نصاً قديماً للقرآن اسبق من النص العثمانى, كان كثير من الصحابة الذين قتلوا فى موقعة اليمامة على علم به, و قد ضاع بعد وفاتهم, لان المصحف الوحيد الذى بقى منه اكلته الشاة و ابتلعته, ثم شدد الطلب الى على ان يخرج قرآنه الى الناس لصالح الامة. فاجابه على بأن… ) (ص300)
با كمى دقت مى توان متن فوق را چنين ترجمه كرد:
طلحه… روزى از على پرسيد: روزى ديدم كه چگونه با پيراهنى [يكى از روايات آن را زرد وصف كرده است] كه بر آن نقشى بود بيرون آمدى, سپس گفتى: (به غسل و تكفين و تدفين پيامبر پرداختم, سپس مشغول جمع آورى قرآن شدم تا آن كه تمام آن را جمع كردم پس حرفى از آن ساقط نشد. ) اينك چيزى از آنچه نوشتى و جمع كردى نمى بينيم. و هنگامى كه عمر در پى تو فرستاد و خواست آنچه را از قرآن جمع كرده بودى ببيند, خواسته اش را بر نياوردى. سپس شيوه اى را كه عمر و عثمان در گرد آورى غير دقيق قرآن پيش گرفته بودند و اين كه چگونه نصى كهن تر از نص عثمانى, كه بسيارى از صحابه اى كه در جنگ يمامه كشته شدند از آن با خبر بودند, پس از درگذشتان از ميان رفت; زيرا تنها مصحف برجاى مانده از آن را ميشى خورد و آن را فرو داد, وصف كرد. سپس به شدت از على خواست تا قرآن خود را براى مصلحت امت بيرون آورد. على به او پاسخ داد…
همان طور كه مى بينيم در اين جا هرچند جملات آخر طولانى شده و با يك فعل به هم گره خورده است, اما همه مفهوم مندرج در متن عربى منتقل شده است. علت دشوارى متن عربى آن است كه گلدزيهر داستان طلحه را گاه به صورت نقل قول مستقيم و گاه به صورت غير مستقيم و به صورت خلاصه بيان مى كند, گفتگو نيز تنها ميان دو نفر صورت مى گيرد. لذا ترجمه ارائه شده به وسيله مترجم, غير دقيق و ناقص و گنگ است.
9. به هنگام گزارش جايگاه مصحف عثمانى نزد شيعيان, در ترجمه چنين آمده است:
(چنانكه شيعيان, قرآن عثمانى را به طور كلى اساس انديشه خود مى گيرند و اين قرآن را مگر در بعضى از اهداف خود انكار نمى كنند. چنان كه اين شيوه تفسير را در نصوص و به كار گيرى آن براى مصالح مذهب شيعى نيز به كار مى گيرند. البته با توجه به شيوه هاى احتجاج و توثيقى كه ذكر كرديم اين گمانى باطل است كه تصور كنيم آنان به نصوص مشهور استناد مى كنند. آنان در اين زمينه به شيوه هاى گوناگون از اين دژهاى ترسناك در خصوص نص حمايت مى كنند و منتظر روزى هستند كه امام مهدى[عج] ظهور كند. او كسى است كه قرآن كامل على[ع] به صورت درست در اختيار وى مى باشد. ليكن آزادى اى كه علماى قرآن پژوه در به كارگيرى قرائت هاى مختلف براى خود قائل هستندـ چنانكه در فصل نخست اين كتاب از آن سخن گفتيم ـ از طرف شيعه مورد توجه قرار نگرفته است و اين روش آنان حد و مرزى ندارد. شيعيان معتقدند سنى ها قرآن را تحريف كرده اند و هيچ يك از آنان اين اصل را مورد انكار قرار نمى دهد. وقتى كه در مورد تحريف قرائت هاى نص قرآن سخن مى گوييم, مفسران شيعه براى به دست دادن نص صحيحى از قرآن حركت و تكاپوى بسيارى نشان مى دهند. ) (260ـ259)
صدر و ذيل اين سخنان با يكديگر تعارض دارد: در جايى سخن از قبول قرآن عثمانى از سوى شيعه است و در ادامه سخن از انكار آن از سوى آنان. همچنين مسئله اهداف به ميان كشيده شده است كه ربطى به بحث ندارد. نيز سخن از آزادى عمل اهل سنت در تفسير مى رود كه با مبانى آنان ناسازگار است و ظاهراً طبق مبناى مؤلف, شيعيان به اين مسئله گرايش بيشترى دارند. باز معلوم نيست كه اين بحث چه ربطى به دژهاى ترسناك دارد. اما اگر متن را درست بخوانيم و ترجمه كنيم, متوجه مى شويم كه تعارض ها بر طرف مى گردد و روشن مى شود كه اشكال از ترجمه است, نه متن عربى. نخست متن عربى را ببينم كه چنين است:
و طبقاً لما ذكرناه, يتخذ الشيعة القرآن العثمانى على وجه العموم اساساً لهم, و لايخالفونه الا فى تقرير القراءات, كما فى تفسير النصوص و استخدامها لصالح المذهب الشيعى بطبيعة الحال, مع الاستناد الدائم الى اسلوب الاحتجاج و التوثيق الذى ذكرناه, و انه لوهم باطل فى حقيقة الامر ان يصدروا فى ذلك عن الاعتراف بالنص المشهور. على انهم قد تراجعوا عن الرغبة فى اكمال الثغرات الهائلة فى ذلك النص, فهم ينتظرون بذلك حتى ظهور الامام المهدى المحتجب, الذى يستقر فى يده قرآن على ّ الكامل و الصحيح وحده. و لكن الحرية, التى يعتقد علماء القرآن من اهل السنة انفسهم انه يجوز لهم استخدامها بقدر محدود قليلاً فى افتراض القراءات المختلفة, كما رأينا ذلك فى الفصل الاول من هذا الكتاب, يأخذها دارسو القرآن من الشيعة على وجه لا تحده قيود. فالقرآن فى نظرهم قد تناوله التحريف على ايدى اهل السنة, و لا معدل عندهم عن هذا الافتراض. فحينما يتناول هذا التحريف قراءات النص فى نظرهم, يسارع المفسرون الشيعيون بنشاط الى تقرير النص الصحيح, لكن لا على سبيل الافتراض, بل بالاستناد الى حجية الائمة مع التمسك بحق اليقين المقطوع به. (ص305)
ترجمه پيشنهادى متن فوق چنين است:
همان طور كه يادآور شديم, شيعيان عموماً قرآن عثمانى را بنيادى براى خود مى دانند و با آن جز در تقرير قرائت ها, طبعاً مانند تفسير نصوص و به كارگيرى آنها به سود مذهب شيعى همراه با استناد پيوسته به شيوه احتجاج و دليل آورى كه از آن نام برديم, مخالفت نمى كنند. و اين پندار باطلى است كه در اين مورد از قبول نص مشهور بازگردند. افزون بر اين, آنان از علاقه به پركردن خلأهاى هولناك آن نص دست برداشته اند و براى اين كار منتظر امام مهدى غايب هستند, كه قرآن كامل و صحيح على تنها در دست اوست. ليكن آزادى اى كه خود عالمان قرآن اهل سنت استفاده از آن را در فرض گرفتن قرائت هاى گوناگون به اندازه اى محدود و اندك, همان گونه كه در فصل اول اين كتاب ديديم, براى خويش جايز مى دانند, پژوهشگران قرآن از شيعيان به صورتى فارغ از قيد به كار مى گيرند. در نتيجه قرآن در نظرشان به دست اهل سنت تحريف شده است و گريزى از اين فرض ندارند. لذا هنگامى كه به نظرشان اين تحريف قرائت هاى نص را در بر مى گيرد, مفسران شيعى فعالانه براى تقرير درست مى شتابند, ليكن نه به گونه اى فرضى, بلكه با استناد به حجيت ائمه همراه با تمسك به حق اليقين قطعى.
در حقيقت, خلاصه سخن گلدزيهر آن است كه با همه بحث هاى نظرى و ادعاى مدرسى, شيعيان در عمل قرآن موجود را مى پذيرند و جز در بحث قرائت ها با آن مخالفتى ندارند. از مسئله قرائت ها نيز براى تقويت مبانى و ديدگاه شيعى خود سود مى جويند و آن آزادى در قرائت نيز كه مقبول اهل سنت است و آنان هم از آن تا حدى اندك استفاده مى كنند, نزد شيعيان گستره وسيعى مى يابد. افزون بر آن با اين كه ادعا مى كنند كه قرآن موجود تحريف شده است و در آن كاستى هايى ديده مى شود, ديگر تلاشى جهت حل اين معضل نمى كنند و آن را به ظهور امام غايب موكول مى كنند. اما اين ها مسائلى است كه در ترجمه موجود يا به دقت نيامده است و يا گاه خلاف آن منتقل شده است.
10. هنگام گزارش برخى از تفسيرهاى شيعى در ترجمه چنين مى خوانيم:
(عقيده به عصمت انبياء و دور بودن آنان از گناه, از ديدگاه شيعه به طريق ديگر تفسير مى گردد و از اين جهت به امام حسن بن على[ع] در خصوص آيه 7 سوره ضحى (آيا تو را گمگشته نيافت و هدايتت نكرد؟) چنين نسبت داده شده است كه گفت: نسبت گمراهى به رسول خدا [ص] غير ممكن است. بنابراين, آيه نيز دچار تغيير مى گردد, يعنى واژه (ضالاً) كه به صورت نصب است, به صورت (ضال ّ) مرفوع خوانده مى شود و فعل (فَهَدى) كه به صورت معلوم است به صورت فَهُدِى مجهول در مى آيد. با اين تغيير ساده, معنى آيه چنين مى شود: آنان را گمراه يافتى و به دست تو هدايت شدند. ) (ص264)
اما اگر كسى با ادبيات عرب آشنا باشد, باز متوجه مى شود كه حتى با چنين تغييراتى نمى توان آيه را به صورت فوق ترجمه كرد و بايد ترجمه اى از اين دست از آن ارائه كرد: (گمراهى تو را يافت, پس هدايت شد. ) حال ببينيم كه متن عربى آن چگونه است:
و عقيدة عصمة الانبياء و برائتهم من الذنوب, التى يقررها الشيعة الى اقصى ما يترتب عليها من نتايج, جعلتهم, مع استنادهم فى ذلك الى الامام الحسن ابن على ّ, يفكرون فى تصحيح الآية 7 من سورة الضحى: (و وجدك ضالاً فهدى) حيث يمكن ان ينبنى على ذلك ان الله[سبحانه] وصف النبى بانه ضال, بان يغيروا اللفظ: ضالاً بالنصب, الى ضال بالرفع, و فعل معلوم: فهدى, الى فعل المجهول: فَهُدِيَ و بهذا التغيير اليسير تأخذ الآية هذا المعنى: و وجدك ضالُ فصار بك مهدياً. (ص309)
ترجمه پيشنهادى اين قسمت چنين است:
اعتقاد به عصمت پيامبران و پاكى آنان از گناه كه شيعيان آن را تا نتايج نهايى مترتب بر آن تقرير مى كنند, همراه با استنادشان در اين باره به امام حسن بن على, آنان را به انديشيدن براى تصحيح آيه 7 سوره ضحى: (و تو را گمراه يافت, پس هدايتت كرد) واداشت. زيرا ممكن است كه از اين آيه نتيجه گرفت كه خداوند سبحان پيامبرش را به گمراه بودن وصف كرده باشد, لذا واژه ضالاً ـ در حالت نصبى ـ را به ضالٌ ـ در حالت رفعى ـ و فعل معلوم فهدى را به فعل مجهول فهدى تغيير دادند و با اين تغيير ساده آيه اين معنا را به خود مى گيرد: و [شخص] گمراهى تو را يافت, پس به وسيله تو هدايت شد.
11. مؤلف هنگام گزارش از جايگاه اهل بيت نزد مسلمانان, به اين مطلب اشاره مى كند كه همه فرق اسلامى به اين خاندان احترام مى گذارند و آنان را بزرگ مى شمارند, جز ناصبى ها كه در پى انكار اهميت اهل بيت هستند. سپس شعرى را از شاعرى شيعى نقل مى كند كه مترجم محترم آن را چنين ترجمه كرده است:
آنان اگر مى توانستند ياد فضائل ابو الحسن را از من بگيرند
ييقيناً مرا با چاقو تكه تكه مى كردند
من هيچ گاه فضل و برترى على را ترك نخواهم كرد
تا زنده هستم, على رغم اين كه نفرين كنندگان چنين خواهند (ص279)
به درستى معلوم نيست كه چه رابطه اى ميان گرفتن ياد فضائل ابوالحسن و با چاقو تكه تكه كردن موجود است و تعبير نفرين كنندگان چه نقشى در اين جا و اين شعر چه ربطى به ناصبى ها دارد. در متن عربى تعبير (ملاعين) (جمع ملعون) آمده است كه به معناى لعنت شدگان است و اشاره اى دال بر نفرين كنندگان در آن نيست. اما با خواندن متن شعر مى توان متوجه كاستى ترجمه شد. متن شعر به اين صورت است:
لو يستطيعون من ذكرى اباحسن
و فضله قطعونى بالسكاكين
و لست اترك تفضيلى له ابداً
حتى الممات على رغم الملاعين(ص226)
ترجمه پيشنهادى اين شعر چنين است:
به دليل يادكرد من از ابوالحسن و فضل او, اگر مى توانستند مرا با كارد قطعه قطعه مى كردند. به رغم لعنت شدگان, برتر دانستن او را تا هنگام مرگ رها نخواهم كرد.
در اين شعر, شاعرى ادعا مى كند كه دشمنانش به دليل اين كه او امام على را همواره ياد مى كند و از فضيلتش نام مى برد, اگر مى توانستند او را با كارد پاره پاره مى كردند و با اين همه به رغم خواست آن ملعونان, وى تا هنگام مرگ, امام را برتر از ديگران خواهد شمرد.
12. بى توجهى به قيدهاى موجود در متن عربى و ترجمه جابجاى آنها گاه موجب مى شود تا تأكيد ناخواسته اى بر سخن مؤلف صورت بگيرد كه مورد نظر او نبوده است. مؤلف هنگام بحث از شيوه هاى تفسيرى شيعه و نگاه آنان به قرآن موجود و نسبت آيات مختلف به يكديگر به مطلبى مى رسد كه در ترجمه چنين آمده است:
(همه اين سخنان به كمترين وجه آن مبرهن مى سازد كه مورد اعتمادترين مفسران شيعه كمترين اعتمادى به نص كنونى قرآن ندارند; على رغم اين كه آنان از جهت عملى زندگى دينى خود به آن اهميت ويژه اى مى دهند. ) (ص267)
حال آن كه در متن عربى سخن از مورد اعتمادترين مفسران نيست و بر خلاف ترجمه فوق, مؤلف نمى گويد كه شيعه كمترين اعتمادى به متن موجود ندارد, بلكه مدعى است كه آنان اعتماد اندكى به اين نص دارند. متن عربى اين بند چنين است:
كل هذا يبرهن على الاقل كيف ان ثقة مفسرى الشيعة قليلة بنص القرآن المأثور, على رغم من انهم يستعملونه مع ذلك فى الجانب العملى من الحياة الدينية بالقالب الماثل امامنا. (ص312)
ترجمه پيشنهادى بند فوق چنين است:
همه اينها, لااقل نشان مى دهد كه چگونه اعتماد مفسران شيعه به نص قرآن مأثور اندك است; على رغم آن كه آن را در جنبه عملى زندگى دينى به شكل موجود در برابر ما به كارش مى گيرند.
13. دكتر عبد الحليم النجار, مترجم اين كتاب به عربى, در مقدمه خود به نوشته گلدزيهر و برخى از خطاهاى او اشاراتى مى كند. مترجم فارسى قسمتى از سخن او را چنين ترجمه كرده است:
(بعضى ديگر از اشتباهات مؤلف از درجه كمترى به لحاظ اهميت برخوردار است; به ويژه آن جا كه بر وى معنى كلمه اى پوشيده مانده است و كلمه اى را به خطا ترجمه كرده است, مثلاً وى در جايى (اِلى) را به معنى نعمت دانسته است كه جمع آن مى شود (آلاء) يعنى نعمت ها, در حالى كه عكس اين مطلب صحيح است) (ص27)
اما متن عربى چنين است: (حيث جعل الاِلى, بمعنى النعمة, جمعاً للآلاء اى النعم, و العكس هو الصحيح) (متن عربى, ص ج) از نظر عبد الحليم النجار, خطاى گلدزيهر, آن است كه (اِلى) به معناى نعمت را جمع (آلاء), يعنى نعمت ها دانسته است, حال آن كه عكس اين مطلب صحيح است. يعنى اِلى مفرد است و جمع آن آلاء است. اما در فارسى اين مطلب عكس شده است و اگر خطاى گلدزيهر آن است كه آلاء را جمع اِلى دانسته است, وى خطايى مرتكب نشده است.
14. دكتر نجار در تعليقه خود اقوال مختلف را در باره وضو نقل مى كند كه بخشى از آن چنين ترجمه شده است: (البته عده اى از زيديه نيز بر اين باورند كه ميان مسح و شستن پا بايد جمع كرد و هر دو را انجام داد. ) (ص338)
اما در متن عربى سخن از فقيهى به نام الناصر للحق از فقهاى زيديه است, نه عده اى از زيديان. متن عربى چنين است: (بل يوجب الناصر للحق من الزيدية الجمع بين الغسل و المسح. ) (ص15)

2. افتادگى ها و افزايش هاى ترجمه

در اين قسمت كارى به نادرستى هاى رخ داده در ترجمه و مسئله برگردان درست نداريم, بلكه در پى نشان دادن مواردى هستيم كه در ترجمه نديده گرفته شده و يا بر متن عربى افزوده شده و به همين سبب موجب بد فهمى متن عربى شده است. مترجم محترم در جاهاى مختلفى, قسمت هايى را ترجمه نكرده و يا به ترجمه فارسى افزوده است. اين قسمت ها گاه در حد يك كلمه است و گاه تا يك جمله بلند مى رسد, برخى موارد جزيى است و مواردى مهم و نيازمند ترجمه و توضيح. در اين جا براى نمونه چند مورد از جاهايى را كه مترجم نديده گرفته و ترجمه نكرده است, نقل مى كنيم:
1. مؤلف به هنگام بحث از تأثير اختلاف حركات در فهم آيات, آيه 6 سوره مائده درباره وضو را نقل مى كند, كه مترجم عرب متن بر آن توضيح مفصلى مى افزايد و در جايى به نكته اى درباره نظر فقهى امام باقر اشاره مى كند. اما مترجم محترم, اين قسمت از توضيح را حذف كرده است (ص338, توضيح شماره 22). قسمت حذف شده چنين است: (و ربما لم يقف الباقر على النسخ او كان النقل عنه ضعيفاً فقد نقل عنه ايضاً عن غيره من اهل السنة مع بعده. بالنسبة اليهم, او كان الم

پنج شنبه 30 شهریور 1391  11:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها