مـــــه مـــن نقاب بگشا ز جمال کبریایی ... که بتــــان فرو گذارند اســـاس خــودنمایی

شده انتظارم از حد چه شود زدر درآیـی ... زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی

چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی